آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

در این جُستار پس از ارایه‏ی تعریفی از فلسفه‏ی علم کلام که دست‏آورد مقاله‏ی گذشته است به جایگاه علم کلام در اسلام و غرب پرداخته شده و سپس درباره‏ی ضرورت، منشأ و انگیزه‏ی پیدایش علم کلام سخن به میان آمده است.

متن

1 تعریف فلسفه‏ی علم کلام
از آن‏چه که در نخستین مقاله از سلسله مقالات فلسفه‏ی علم کلام گذشت، آشکار گردید که: فلسفه‏ی علم کلام به مجموعه‏ی تأمّلات عقلانی و نظری اطلاق می‏شود که با نگرشی بیرونی به علم کلام دو رسالت اصلی برعهده دارد:
الف تبیین زیرساخت‏های علم کلام چون:
اصول موضوعه و پیش‏فرض‏ها، مبادی (تصوری و تصدیقی)، قلمرو، جایگاه، اهداف و نتایج کلی، سیر تحوّلات علم کلام و....
ب ارایه‏ی تحلیلی فلسفی از مفاهیم موضوعات، مسایل و نظریه‏های کلامی(1).بدین سان، مسایلی که در فلسفه‏ی علم کلام به آن‏ها پرداخته می‏شود بر دوگونه‏اند:
1 مسایل برون کلامی: در این‏گونه مسایل که خارج از قلمرو علم کلام‏اند، هم مسأله غیرکلامی است و هم نگاه به آن از منظری بیرونی است؛ مانند بحث از موضوع علم کلام، اهداف و روش‏های آن.
2 مسایل درون کلامی: این‏گونه مسایل هرچند در درون گستره‏ی علم کلام جای دارند؛ اما آن‏چه که باعث می‏شود از زمره‏ی مباحث فلسفه‏ی علم کلام به شمار آیند نوع نگرش به آن‏ها است؛ چرا که از منظری بیرونی به آن‏ها نگریسته می‏شود، مانند بحث از «خداشناسی» با این دید که مسأله‏ای مشترک میان ادیان است، به منظور ارایه‏ی تحلیل عقلانی از آن.
2 جایگاه علم کلام
اگر از منظری بیرونی به علم کلام نظر شود، بی‏گمان نخستین چیزی که به چشم می‏آید موقعیت این علم در منظومه‏ی علوم دینی است.
در پاسخ به این پرسش که جایگاه علم کلام چیست، دو گونه پاسخ از دو منظر داده می‏شود.
الف: در کلام جدید
در کلام جدید که تحت تأثیر الاهیات مسیحی است گفته شده:
علم کلام از شاخه‏های دین‏پژوهی است؛ به این بیان که دین‏پژوهی یا پژوهش‏های دینی " The study of religion "دربرگیرنده‏ی دانش‏هایی است که به دو دسته تقسیم می‏شوند:
1 دانش‏های مربوط به «حقانیت» و «صدق و کذب» ادیان؛
2 علومی که در زیر عنوان «جهان‏بینی کاوی» بررسی می‏شوند.(2)
دسته‏ی دوم شامل علوم زیر است:
_______________________________
1. مقاله‏ی «فلسفه‏ی علم» مجله‏ی تخصصی کلام اسلامی، سال دوازدهم، شماره 45، بهار 1382، ص92.
2. اریک فروم، کتاب روان‏کاوی دین، ترجمه‏ی آقای نظریان.
_______________________________
1 روان‏شناسی؛ 2 جامعه‏شناسی؛ 3 تاریخ دین؛ 4 هنر دین؛ 5. ادبیات دینی.(1)
دسته اول نیز فراگیرنده‏ی دانش‏های زیر است:
1 فلسفه‏ی دین " Philosophy of religion "؛
2 کلام یا تئولوژی " Theology ". (2)
آن‏چه که در این تقسیم‏بندی علم کلام را از دیگر دانش‏های مربوط به دین‏پژوهی جدا می‏سازد، این است که:
در این قسم دین‏پژوهی‏ها محقق در مقام عرضه‏ی معرفت از وحی نیست، تعالیم دین را تبلیغ نمی‏کند و شأن دفاع از باورهای دینی را ندارد؛ برخلاف علم کلام که در مقام عرضه‏ی معرفت از وحی به مخاطبان آن است و شأن متکلم چیزی جز عرضه، تفهیم، اثبات و آموزش اندیشه‏های دینی نیست.
ب: در کلام سنتی:
متکلمان اسلامی در مقام ترسیم و تبیین جایگاه علم کلام در میان علوم
_______________________________
1. روان‏شناسی دین؛ از آثار و نتایجی که دین از لحاظ روانی بر شخص دین‏دار می‏گذارد، بحث می‏کند.
جامعه‏شناسی دین؛ از پی‏آمدهای اجتماعی دین در صحنه‏ی جامعه‏ی دینی سخن می‏گوید.
تاریخ دین؛ درباره‏ی سیر تحولات و فراز و نشیب‏های یک دین و نیز از نقش ادیان در تاریخ به کاوش می‏پردازد.
هنر دینی؛ از آثار دین در پیدایش و گسترش هنرهای مختلف مثل خطاطی، معماری و... بحث می‏کند.
ادبیات دینی؛ از اثرگذاری دین بر ادبیات مثل داستان‏نویسی و سفرنامه‏نویسی کندوکاو می‏کند.
2. فرق‏هایی میان کلام و فلسفه‏ی دین گذارده شده چون:
الف فلسفه‏ی دین به عنوان دین‏شناسی فلسفی از روی‏آوردهای دین پژوهی است و به مطالعه‏ی دین از موضعی مستقل و بیرون از دین می‏پردازد؛ در حالی که متکلم از درون دین و به قصد عرضه‏ی اندیشه‏ی دینی به تحقیق می‏پردازد. به دیگر بیان، کلام برخلاف فلسفه‏ی دین دانش درجه‏ی دوم نیست؛
ب فیلسوف دین به قصد آموزش، ترویج، دفاع و اثبات به اندیشه‏ی دینی روی نمی‏آورد در حالی که متکلم با چنین قصدی به تبیین اندیشه و ایمان دینی می‏پردازد؛
ج متکلم همیشه متدین به دین خاصی است ولی فیلسوف دین ممکن است متدین باشد و ممکن است بی‏دین و ملحد.
اسلامی گفته‏اند:
مجموعه‏ی تعالیم اسلامی برگرفته از وحی در سه بخش عرضه شده اند:
1 بخش عقاید؛ 2 بخش اخلاق؛ 3 بخش احکام.(1)
متکلمان اسلامی معتقدند که مسلمانان برای آگاهی از آموزه‏های اسلامی نشأت گرفته از وحی به دوگونه واسطه محتاج‏اند:
الف واسطه در تلقّی وحی؛
ب واسطه در فهم و تفسیر صحیح از وحی.
پیامبران نقش واسطه‏ی اول را بر عهده دارند. مسلمانان صدراسلام در خصوص واسطه‏ی دوم به منظور درک و تفسیر صحیح از وحی به پیامبر گرامی‏صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم‏علیهم السلام روی می‏آوردند.
ولی به دلیل گذشت زمان، پدیدار شدن مسایل نو پیدا (مستحدث) و نیز گسترش جغرافیایی اسلام و به وجود آمدن فاصله‏های مکانی و زمانی، دست‏رسی بی‏واسطه به امامان معصوم‏علیهم السلام برای همگان میسر نبود؛ به همین سبب نیاز به متخصصانی که بتوانند با آگاهی از آموزه‏های اصیل اسلامی و بهره‏گیری از سیستم اجتهاد، وحی را برای همگان قابل فهم سازند، احساس می‏شد. مخاطبان وحی در سه زمینه‏ی اصلی خود را نیازمند بهره‏گیری از وحی می‏دانستند:(2)
الف) آگاهی از ارزش‏های اخلاقی؛
ب) شناخت احکام و قوانین فردی و اجتماعی؛
ج) معرفت‏های نظری درباره‏ی انسان، جهان و رابطه‏ی میان آن دو.
آن‏چه که می‏توانست از راه تفسیر متون دینی (قرآن و احادیث) به این سه
_______________________________
1. سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج1، ص6؛ بدوی، مذاهب الاسلامیین، ص7.
2. در این تقسیم جهت ارتباط تعلیمات اسلامی با «انسان» مورد توجه قرار گرفته است. چیزهایی که مربوط به عقل و اندیشه انسان است «عقاید» خوانده شده و آن‏چه که مرتبط با خلق و خوی انسان است «اخلاق» و اموری که در ارتباط با عمل و کردار فردی و اجتماعی انسان هستند «فقه» نام گرفته است.
_______________________________
خواست فراگیر جامعه اسلامی پاسخی مناسب و در خور دهد، چیزی جز عنصر «تفقّه در دین» نبود.
تفقه در دین به معنای عام خود در قالب سه معرفت اسلامی شکل گرفت:
علم اخلاق: معارف و آموزه‏هایی است در ارتباط با «چگونه بودن» انسان از نظر صفات روحی و خصلت‏های معنوی چون: عدالت، تقوا و پارسایی، پاکدامنی، پاک‏منشی، راست‏گویی و....(1)
در این بخش از معارف اسلامی، ارزش‏ها و ضدّارزش‏ها، بایدها و نبایدها و به عبارتی فضایل و رذایل اخلاقی از متون دینی استخراج و در اختیار انسان‏ها قرار می‏گیرد.
علم فقه: دانشی است که حقوق و تکالیف انسان‏ها در زندگی شخصی و اجتماعی با استفاده از متون دینی و عقل تبیین می‏نماید و بیان می‏کند چه کارهایی، چگونه باید انجام شوند.
علم کلام: دانشی است که به تحصیل عقاید و باورهای دینی ناظر به آن چه «جهان‏بینی» نامیده می‏شود، می‏پردازد؛ آن‏چیزهایی که بایسته است، شناخته شوند و بدان‏ها ایمان آورد؛(2) مانند مسأله‏ی توحید، صفات باری‏تعالی، نبوت عامه و خاصه و....
علت تفاوت جایگاه علم کلام در کلام سنّتی و کلام جدید
تفاوت تبیین جایگاه علم کلام در کلام سنّتی و کلام جدید به جهت تفاوت اساسی مسایل کلام سنّتی و کلام جدید است به این بیان که:
علم کلام به بحث از تعالیم دینی می‏پردازد و تعالیم دینی دارای دو حیثیت هست:
1 حیثیّت گزاره‏ای؛ 2 حیثیّت اعتقادی و ایمانی.
_______________________________
1. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج3، بخش کلام، ص(57 58).
2. در این‏که شناخت چه چیزهایی لازم و ایمان به آن به عنوان اصول دین بایسته است، میان فرق اسلامی تا حدودی اختلاف است.
_______________________________
منظور از حیثیّت گزاره‏ای، لحاظ تعالیم دینی به عنوان گزاره‏هایی ناظر به واقع و یا ناظر به ارزش است بی‏توجه به این‏که این گزاره متعلق ایمان و باور افراد است.
این حیثیت را می‏توان حیثیت منطقی دانست چرا که آموزه‏های دینی به لحاظ صدق و کذب‏پذیری و یا باید و نباید (ارزش و ضدّ ارزش بودن) مورد نقّادی و داوری قرار می‏گیرند.
مراد از حیثیت باوری و ایمانی، لحاظ تعالیم دینی به عنوان باورها و عقاید انسان‏های متدیّن بدون توجه به حیثیت حکایتی حکایت از واقعیت آن‏ها است؛ به عنوان مثال، این‏که خداوند رحیم و رحمان است از دو جهت قابل ملاحظه است:
جهت نخست، حکایت این گزاره از نفس الامر و واقعیت است. در این بخش به عنوان خبری که از واقع داده می‏شود از جهت صدق و کذب انطباق با واقع یا عدم انطباق مورد داوری قرار می‏گیرد.
بحث از حقانیت، صدق و کذب، مبانی معرفتی، لوازم منطقی و عقلانی بودن اندیشه‏های دینی به این جنبه از آموزه‏ها مربوط است.
در جهت دوم به حیثیت حکایتی آن توجه نمی‏شود بلکه از منظر امری که متعلّق وثوق، ایمان و باور فردی یا اجتماعی است مورد تأمّل قرار می‏گیرند.
باورهای دینی از این حیث واقعیات روانی و اجتماعی‏اند که به وسیله روش‏هایی چون «پدیدارشناسی»(1) قابل فهم‏اند. این حیثیّت قابل سه گونه بررسی است:
1 بررسی روان‏شناختی؛ 2 بررسی جامعه‏شناختی؛ 3 بررسی تاریخی.
تفاوت اساسی کلام جدید با کلام سنّتی در مسایل، به این نکته برمی‏گردد که
_______________________________
1. هرچند پدیدارشناسی نوعی رهیافت یا مکتب فلسفی است اما به خاطر ویژگی‏های روش‏شناختی آن، در شمار دانش‏هایی قرار می‏گیرد که درباره‏ی دین در مقام تحقق به تحقیق می‏پردازند و به صدق و کذب گزاره‏های دینی نظر ندارد.
_______________________________
باورهای دینی تنها به لحاظ «حیثیت گزاره‏ای» موضوع تأمّلات کلامی پیشینیان است و بحث از حیثیت دوم تقریباً مورد غفلت قرار گرفته است. این‏که گفته می‏شود: محور علوم ناظر به اندیشه‏های دینی، در تفکر سنّتی، خداشناسی است در حالی که امروزه محور دانش‏های متعلق به دین، دین‏شناسی یا ایمان است؛ به همین نکته برمی‏گردد.
حصر توجه به حیثیّت منطقی و گزاره‏ای تعالیم دینی، خداشناسی و مباحث مربوط به آن را شکل می‏دهد؛ اما عطف توجه به حیثیّت واقعی دین‏داری، دین‏پژوهی‏های معاصر را به میان آورده است.
عمده‏ترین دلیل عدم طرح حیثیت دوم در کلام سنتی، فقدان علوم روان‏شناسی، جامعه‏شناسی و تاریخ به معنای تجربی کلمه نزد پیشینیان بوده است. امروزه به دلیل رشد هر سه علم تجربی یاد شده و شمول تحقیقات آن‏ها بر اندیشه و زندگی دینی، نظریات مختلفی در تفسیر علل و پی‏آمدهای روانی اجتماعی گرایش به دین و تاریخ تطور دینداری به میان آمده است.
3 ضرورت علم کلام
از پرسش‏هایی که ذهن هر جست‏وجوگر عرصه‏ی کلام را به خود مشغول می‏کند، این است که چه چیزی انسان دین‏دار را وا می‏دارد که به سوی علم کلام برود و آن را تأسیس و قواعدش را منقّح و مدوّن سازد؟
علم کلام به کدامین یک از نیازهای اساسی انسان پاسخ می‏دهد و چه خلایی را در زندگی دین‏داران پرمی‏کند؟
پاسخ اجمالی به این پرسش کلیدی آن است که:
علم کلام به مثابه‏ی حلقه‏ی واسطه برای ارتباط دین‏داران (مخاطبان وحی) با منبع وحی و ابزاری برای شناخت دین و دفاع از آموزه‏های آن است و چون دین‏داری و دین‏شناسی در سعادت‏مندی جاودانه‏ی انسان نقشی اساسی ایفا می‏کند؛ انسان متدیّن به منظور پی‏ریزی دین‏شناسی استدلالی و روشمند به علم کلام روی آورد.
در تبیین این مطلب توجه به نکات ذیل ضروری است:
1 انسان سودای رسیدن به سعادت و لذّت ابدی را در سر می‏پروراند؛
2 انسان موجودی است آزاد و انتخاب‏گر که براساس شناخت و بینش خود حرکت می‏کند.
او توانایی دارد که از میان مسیرهای متفاوتی که در سر راه زندگی‏اش قرار می‏گیرند، پس از سنجش یکی را انتخاب کند؛
3 سنجش نیازمند ملاک و معیار و نیز شناخت از انسان، جهان و رابطه‏ی میان آن دو است؛
4 انسان تنها یک بار حق زندگی در این جهان را دارد و فرصتی برای زندگی دوباره در اختیار او گذاشته نشده؛ بنابراین باید مناسب‏ترین و بهترین جهان‏بینی و به دنبال آن ایدئولوژی را اختیار کند؛
5 علم کلام به مثابه‏ی ابزاری است که در زمینه‏ی انتخاب جهان‏بینی (هستی‏شناسی) و ایدئولوژی مناسب و اصلح انسان را یاری می‏کند.
از آن‏چه گذشت نیاز انسان به علم کلام روشن می‏شود، چرا که انسان هماره از بیرون با مدّعیان راستین و دروغین پیامبری و کسانی که او را به پیمودن مسیری خاص دعوت نموده‏اند، مواجه بوده است و از درون نیز پیوسته نداهای متضادی به گوشش می‏رسد.
این‏که او به کدامین ندا پاسخ دهد و چگونه حقانیت و صدق این نداها را تشخیص دهد، در محدوده و صلاحیت علم کلام و فلسفه‏ی دین است.
4 منشأ پیدایش علم کلام
در این بحث، از علت فاعلی علم کلام مقابل علت غایی و فایده‏ی آن جست‏وجو می‏شود.
از آن‏جایی که در هویت علم کلام تعلّق داشتن به اندیشه‏ی دینی لحاظ شده است.
برای پی بردن به منشأ پیدایش علم
_______________________________
کلام باید از منشأ دین‏داری جست و جو نمود. اما قبل از پرداختن به آن لازم است به این پرسش که اندیشه‏ی دینی چیست؟ و دین کدام است؟ پاسخ داده شود.
دین و شریعت:
شکی نیست که یکی از جنبه‏های هویتّی علم کلام، هویّت دفاعی آن است.(1) بدین‏سان، دانش کلام به مثابه‏ی ابزاری در خدمت اندیشه‏ی دینی است و تعلق داشتن به اندیشه‏ی دینی ساختار منطقی و دامنه‏ی مسایل آن را تحدید می‏کند. اما نکته‏ی مهم این است که اندیشه‏ی دینی چیست؟ آیا منظور اندیشه‏های دینی مشترک و جامع میان ادیان است یا تعالیم دین مقید و شریعتی خاص؟
آیا علم کلام در خدمت جوهره‏ی ادیان است یا شریعت و دینی خاص؟ بسیاری از متکلمان اسلامی گزینه‏ی دوم را اختیار نموده‏اند و علم کلام را در خدمت شریعت و دین خاصی قرار داده‏اند.
برخی در فرق میان فلسفه‏ی دین و علم کلام گفته‏اند: کلام همیشه به صورت مقیّد به کار می‏رود مانند کلام اسلامی، کلام مسیحیّت اما فلسفه‏ی دین به طور مطلق استعمال می‏شود.(2)
شهید مطهری در این‏باره می‏گوید: «علم کلام علمی است که درباره‏ی عقاید اسلامی؛ یعنی آن‏چه از نظر اسلام باید بدان‏معتقد بود وایمان داشت بحث می‏کند.»(3)
این گروه از متکلمان هویت علم کلام را از مضاف الیه آن (اسلام) می‏دانند و کلام را ماهیتاً علم دفاع از عقاید اسلامی دانسته‏اند و نه عقاید دینی به طور عام و فراگیر.
در مقابل کسانی چون «ولفسن» براساس نظریه‏ی «کلام ترجمه‏ی عربی واژه یونانی تئولوژی است» کلام را به معنای عام
_______________________________
1. علم کلام هم هویت دفاعی و هم هویت معرفت‏زایی دارد.
2. جزوه‏ی کلام جدید (1)، مرکز تخصصی کلام حوزه‏ی علمیه قم، ص20.
3. مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، بخش کلام، ص9.
_______________________________
«علم به باورهای دینی» دانسته‏اند.(1)
به نظر می‏رسد که حصر هویت دفاعی کلام، به دفاع از شریعت خاص و دین مقید، از اساس استدلالی محکمی برخوردار نیست؛ چرا که:
اولاً جوهره‏ی دین، حقیقتی واحد است «انّ الدین عندالله الاسلام»(2) و این جوهره مورد پذیرش همه‏ی ادیان است.
و ثانیاً هویت علم کلام هویتی دوگانه است، یعنی هم هویت دفاعی و هم هویت معرفت‏زایی دارد و هویت معرفت‏زایی بیش‏تر در محدوده‏ی دفاع از جوهره‏ی دین کاربرد دارد و هویت دفاعی بیش‏تر در محدوده‏ی دفاع از دین خاص.
ازاین‏رو، بحث از منشأ ایجاد علم کلام، در دو حوزه مطرح می‏شود.
1 منشأ پیدایش علم کلام (به طور مطلق و بدون اضافه به دینی خاص)
2 منشأ پیدایش علم کلام اسلامی
1 منشأ پیدایش علم کلام
برای دانستن این‏که منشأ پیدایش علم کلام چیست، باید از منشأ پیدایش دین‏داری جست‏وجو کرد؛ زیرا علم کلام تعلّق به دین دارد(3) و در ارتباط با دین‏داران است چه دین مطلق و چه دین خاص.
منشأ دین‏داری:
بایسته است میان منشأ پیدایش اصل دین و منشأ دین‏داری فرق گذاشته شود. در حقیقت در مقوله‏ی دین و اندیشه‏ی دینی همواره دو پرسش اصلی وجود داشته است:
1 پرسش از علت پیدایش دین؛
2 پرسش از انگیزه و منشأ دین‏داری.
این دو پرسش در عین بستگی و پیوندی که دارند، دو پرسش جدا هستند و پاسخ به یکی لزوماً پاسخ به دیگری نیست.
در پاسخ به پرسش اول، چه منش
_______________________________
1. هری اوسترین ولفسن، فلسفه‏ی علم کلام، ص21.
2. آل‏عمران(3)، آیه‏ی 19.
3. چون جوهره‏ی دین تسلیم، دلدادگی و سرسپردگی به کمال مطلق و بی‏همتا است، منظور از دین، دین‏هایی است که این شاخصه‏ی اصلی را دارا باشند؛ بنابراین واژه‏ی «دین» فراگیرنده‏ی دین‏هایی چون: اسلام، مسیحیّت، یهودیت و دین زرتشت است.
_______________________________
دین فطرت دانسته شود و چه جهل و ترس؛ و خواه دین امری واقعی در نظر گرفته شود و خواه امری ساختگی و پنداری؛ باز این سوءال جا دارد که انسان چه نیازی به دین دارد؟ و دین چه نقش مفیدی در زندگی او ایفاء می‏کند؟
بدین‏سان پرسش از منشأ دین در واقع پرسش از تبیین پدیده‏ی دین است به عنوان یک واقعیت موجود در زندگی انسان‏ها، با چشم‏پوشی از پذیرش یا رد آن. پیش‏فرض این سوءال، وجود واقعی دین، مقولات و تأسیسات دینی است؛
اما پرسش دوم، سوءال از علل و عواملی است که مردم را به سوی دین کشانده است. در این پژوهش سخن بر سر علت دین‏داری مردم است و این‏که چرا موءمنان دین دارند به جای این که نداشته باشند و چه عاملی آنان را به پذیرش و تسلیم در مقابل دین و احکام آن وا داشته است، بنابراین چه در پاسخ اول منشأ دین را خدا و وحی آسمانی بدانیم چه نعوذ بالله شیطان، سحر و جادو یا ساخته و بافته‏ی ذهن و زبان پیامبران، باز باید به پرسش دوم پاسخ دهیم. در پاسخ به پرسش دوم جواب‏های گوناگونی داده شده که هر یک افزون بر این‏که ضرورت دین‏داری را تبیین می‏نماید، منشأیی برای پیدایش علم کلام محسوب می‏شود.
1 حس دینی:(1)
بسیاری از روان‏شناسان و روان‏کاوان و بیش‏تر متکلّمان بر این باوراند که بنیان دین‏داری و خداپرستی براساس یک خواست فطری و جوشیده از درون انسان و در عین حال مستقل است و منشأ آن را «حس دینی» نام نهاده‏اند. و آن را در کنار حس کنجکاوی، حس نیکی، و حس زیبایی بُعد چهارمی برای روح انسان و گرایشات عالی وی به حساب آورده‏اند.(2)
_______________________________
1. ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه‏ی مهدی قائنی، ص(32).
2. تانه‏گی دکوانتن، حس مذهبی یا بُعد چهارم روح انسانی، ترجمه‏ی مهندس بیانی با مقدمه‏ای از مهندس بازرگان، ص11.
_______________________________
ویلیام جیمز معتقد است انسان ابتدا به وجود احساسات مذهبی در درون خود پی برد؛ اما چون این احساسات فردی، شخصی و معماگونه بودند به سختی قابل تشریح و بیان بودند و این در حالی بود که او نیاز و تمایل داشت که درباره‏ی صدق، حق و عقلانی بودن آن‏ها با دیگران صحبت کند. انسان توانست با یاری گرفتن از علم کلام و خداشناسی به این احساسات شکلی عام، فراگیر و روشن دهد و درباره‏ی آن‏ها با دیگران گفت‏وگو نموده و آن احساسات را به مدد عقل، نقل و تجربه در قالب‏های استدلالی بریزد.(1)
براساس این نگرش، هرچند علم کلام‏زاده‏ی احساسات مذهبی و فطری است؛ اما شکل آن احساسات را تغییر و آن‏ها را سامان داده است. بنابراین راه کلام از راه عقاید شخصی که غالباً جزیی، مبهم و آلوده‏ی به شرک و هواپرستی است جدا بوده و تنها مسیری است که با استعانت از عقل و وحی انسان را به سرمنزل سعادت می‏رساند.
2 حقیقت‏جویی
«حقیقت‏جویی» از تمایلات عالی انسان است که از اوان کودکی در انسان نمود پیدا می‏کند و از آن به «حس کنجکاوی» نیز تعبیر شده است.
این حس او را ترغیب می‏کند که درباره‏ی آفریدگان جهان دست به تحقیق و کندوکاو بزند و آن را بپذیرد یا رد نماید.
غریزه یا فطرت حقیقت‏جویی نخستین عاملی است که انسان را به بررسی پیرامون خدا، جهان و انسان و چگونگی پیوند میان آن‏ها وا می‏دارد.(2)
3 کمال‏جویی
انسان موجودی کمال‏جو و فطرتاً طالب کمال انسانی خویش است. او می‏خواهد در پرتو انجام دادن کارهایی به کمال حقیقی خود برسد، چرا که کمال
_______________________________
1. ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه‏ی مهدی قائنی، ص123.
2. علی ربانی گلپایگانی، فطرت و دین، ص48.
_______________________________
انسانی در سایه‏ی رفتارهای اختیاری برخاسته از ادراک عقل حاصل می‏شود.
اما برای آن که پی ببرد انجام چه کارهای او را به هدف مطلوبش نزدیک می‏سازد در وهله‏ی اول باید کمال نهایی خود را بشناسد و این شناخت در گرو آگاهی از حقیقت وجود خویش و آغاز و انجام آن است.
در این مسیر وی ناگزیر است که رابطه‏ی مثبت یا منفی میان اعمال مختلف و مراتب گوناگون کمالش را تشخیص دهد تا بتواند از این طریق راهی صحیح برای تکامل انسانی خویش بیابد.
و تا این شناخت‏های نظری (اصول جهان‏بینی) را به دست نیاورد، نمی‏تواند نظام رفتاری (ایدئولوژی) صحیحی را بپذیرد.
بدین‏سان آشکار گردید که تلاش انسان برای شناخت دین حق که دربردارنده‏ی جهان‏بینی واقع‏گرا و ایدئولوژی صحیح می‏باشد ضرورت دارد و بدون آن رسیدن به کمال انسانی میسر نخواهد بود و رفتاری که برخاسته از چنین ارزش‏ها و بینش‏هایی نباشد، رفتاری انسانی نخواهد بود.(1)
4 پرستش
برخی اعتقاد دارند یکی از گرایش‏های انسانی که باعث توجه او به دین و پذیرش آن گردیده است عشق و پرستش هست که در حقیقت نشأت گرفته از روحیه‏ی کمال‏جویی است؛ به این بیان که وقتی کمال مطلق را شناخت عاشق او می‏شود و این عشق آن قدر شدید می‏گردد که به پرستش (دلدادگی و سرسپردگی) ختم می‏شود. در واقع پرستشِ کمال حقیقی، نیازی است در انسان که در سایه‏ی دین‏داری ارضا می‏گردد.(2)
علت پیدایش کلام اسلامی
آن‏چه که گذشت بحث از انگیزه‏های پیدایش علم کلام به صورت مطلق بود.
_______________________________
1. محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج21، ص(4936).
2. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج3، ص502.
_______________________________
اما درباره‏ی آغاز پیدایش کلام اسلامی در میان مسلمانان اختلاف وجود دارد.
برخی بر این باوراند که اظهار نظر دقیقی دراین‏باره نمی‏توان کرد و آن‏چه مسلّم است این است که در نیمه‏ی دوم قرن اول هجری پاره‏ای از مسایل کلامی چون «جبر و اختیار» بحث «عدل» میان مسلمانان مطرح بوده است و شاید نخستین حوزه‏ی رسمی این مباحث حوزه‏ی درسی حسن بصری متوفای 110 هجری بوده است.
گفته شده: در میان مسلمانان دو شخصیت از شخصیت‏های نیمه‏ی دوم قرن اول نام برده می‏شوند که سخت از اختیار و آزادی انسان دفاع می‏کرده‏اند، «معبد جهنی» و «غیلان دمشقی».
در مقابل، افرادی طرفدار عقیده جبر بوده‏اند. معتقدان به اختیار و آزادی به نام «قدری» و منکران آن به نام «جبری» معروف شدند.
تدریجاً موارد اختلاف این دو دسته به یک سلسله مسایل دیگر در الهیات، طبیعیات و اجتماعیات و برخی مسایل مربوط به انسان و معاد کشیده شد؛ مسأله جبر و اختیار یکی از مسایل مورد اختلاف بود.
قدریون در این دوره به نام «معتزله» خوانده شدند و جبریون به نام «اشاعره».(1)
این گروه بر این اعتقاداند که تاریخ پیدایش علم کلام اسلامی بسی متأخّرتر از تاریخ ظهور دین اسلام است. استاد مطهری در این‏باره می‏گوید:
«پیوستن اقوام و ملل مختلف به اسلام با یک سلسله افکار و اندیشه‏ها و هم‏زیستی مسلمانان با ارباب دیانات دیگر از قبیل یهودیان و مسیحیان و مجوسیان صابئان و مجادلات مذهبی که میان مسلمانان و آن فرقه‏ها رخ می‏داد و خصوصاً
_______________________________
1. شهید مطهری می‏پذیرد که بحث‏های استدلالی در جهان اسلام از خود قرآن کریم آغاز شده و در سخنان رسول اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم و به خصوص در خطبه‏های امیر موءمنان علی‏علیه السلام تعقیب و تفسیر شده است؛ اما بر این باور است که سبک و اسلوب این مباحث با سبک و اسلوبی که متکلمان اسلامی داشته‏اند متفاوت است (مجموعه آثار، ج2، ص58).
_______________________________
پیدایش گروهی به نام «زنادقه» در جهان اسلام که به طور کلی ضدّ دین بودند با توجه به آزادیی که خلفای عباسی (در حدودی که با سیاست برخورد نداشت) داده بودند و پیدایش فلسفه در عالم اسلامی که به نوبه‏ی خود شکوک و شبهاتی برمی‏انگیخت موجب شد که بیش از پیش ضرورت تحقیق در مبانی ایمان اسلامی و دفاع از آن‏ها در میان مسلمانان احساس شود [و این امر] موجب ظهور متکلمان برجسته در قرن‏های دوم و سوم و چهارم گردید».(1)
بدین‏سان روشن می‏شود که در دید این گروه، علم کلام هم‏زمان با پیدایش فرق اسلامی و به وجود آمدن جدال و نزاع میان آنان به وجود آمده است، در واقع علم کلام تنها جنبه‏ی دفاعی دارد.(2)
گروهی در تبیین پیدایش علم کلام گفته‏اند:
«علم کلام به یکی از دو معنای زیر اطلاق می‏گردد:
الف مباحث و گفت و گوهای اعتقادی به یکی از صورت‏های سه‏گانه‏ی:
1 آموزش و تعلیم؛ 2 پرسش و پاسخ؛ 3 مناظره و مجادله بدون پدیدآمدن عقاید و مذاهب کلامی.
ب مباحث کلامی به گونه‏های یاد شده، با توجه به ظهور عقاید و مذاهب کلامی.
در صورت نخست باید گفت: تاریخ پیدایش علم کلام اسلامی مقارن با تاریخ ظهور اسلام است؛ زیرا با مراجعه به قرآن و تاریخ روشن می‏شود که در عصر رسالت، مباحث کلامی به صورت‏های سه‏گانه‏ی مزبور در سطحی وسیع مطرح بوده است و برای هر یک از آن‏ها نمونه فراوانی در قرآن، روایات و منابع تاریخی یافت می‏شود».(3)
به نظر می‏رسد که تعیین تاریخ
_______________________________
1. مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، بخش کلام، درس اول، ص145.
2. شیخ‏الاسلام فضل الله زنجانی، تاریخ علم الکلام فی الاسلام، ص22.
3. علی ربانی گلپایگانی، مدخل و درآمد علم کلام، ص137.
_______________________________
دقیقی برای پیدایش علم کلام اسلامی در پاسخ به این پرسش نهفته است که آیا علم کلام هویت دفاعی دارد یا هویت معرفت‏زایی و یا هویتی دوگانه ترکیبی از دفاع و معرفت‏زایی در حقیقت آن لحاظ شده است؟
ارایه‏ی تصویری دفاعی از علم کلام به فارابی و پیروان وی برمی‏گردد که اعتقاد به نظریه‏ی وحدت حقیقت دین و حقیقت فلسفه داشتند و چون تحصیل معرفت به جهان هستی را از رسالت‏های دانش فلسفه می‏دانستند نه کلام؛ از همین روی دانش کلام را به محافظت و دفاع از باورهای دینی تعریف کرده‏اند.
این گروه با چنین مبنایی بر هویت ابزاری و دفاعی علم کلام تأکید می‏کردند و با وجود فلسفه نیازی به تحصیل معرفت به جهان هستی از طریق علم کلام ندیده‏اند.
به تعبیر لاهیجی «قدمای اهل اسلام را حاجت به این صناعت از دو جهت بوده، یکی حفاظت عقاید شرعیه از تعرض اهل عناد از سایر اهل ملل و شرایع. و این حاجت شامل اهل اسلام است.
و دیگری اثبات مقاصد هر فرقه از فرق اهل اسلام بخصوص اوضاع آن فرقه از تعرّض سایر فرق اسلام و این نسبت به هر فرقه لامحاله مختلف می‏شود».(1)
کسانی چون ابوحامد غزالی (550450) بر هویت معرفت‏زایی علم کلام پای فشرده‏اند، بدین خاطر که نظریه‏ی وحدت حقیقت نبوی و حقیقت فلسفی را نپذیرفته‏اند، اهل حدیث، اخباری‏ها، سلفی‏ها از این گروه‏اند.
غزالی از طرفی هستی‏شناسی فیلسوفان را اساساً تناقض‏آمیز دانسته و عقل آدمی را مستقلاًّ در شناخت حقایق عالم عاجز تلقی می‏کند و از طرف دیگر، کلام منتقدان را که بر مبنای تصویر دفاعی پایه‏ریزی شده، به دلیل ابتنا بر هستی‏شناسی فلسفی و جدال‏آمیز بودنش که لازمه‏ی جنبه‏ی دفاعی آن است مورد نقد قرار می‏دهد انتظاری که وی از دانش
_______________________________
1. عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص18.
_______________________________
کلام دارد، ارایه‏ی هستی‏شناسی بر اساس تعالیم وحی است؛ یعنی هستی‏شناسی قرآنی.
حق آن است که تحصیل معرفت منافاتی با دفاع ندارد و میان هویت دفاعی و هویت معرفت‏زایی ایهام ناسازگاری است و نه ناسازگاری واقعی.
براین اساس می‏توان گفت: کلام معرفتی است واسطه‏ای میان وحی و مخاطبان آن و نقش آن عبارت است از تحصیل معرفت به عقاید و باورهای دینی، توضیح و فهم تعالیم دینی، تصحیح عقاید دینی، اثبات تعالیم وحی و دفع آرای متعارض؛ روشن است که پیدایش چنین کلامی با پیدایش اسلام هم‏زمان بوده است.

تبلیغات