استدراج یا نقمت در چهره نعمت (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
«وَالّذینَکَذّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُون*
وَاُمْلی لَهُمْ اِنَّ کَیدی مَتین» (اعراف/182، 183).
استدراج یا نقمت در چهره نعمت*
تعریف استدراج
استدراج در لغت، به معنای «فریفتن و نزدیک ساختن»(1) و یا به معنای «پله پله و به تدریج از مکانی یا امری بالا و پایین آمدن و یا نسبت به امری نزدیک شدن»(2) آمده است و در اصطلاح، چنین تعریف شده است:
«تجدید نعمتی بعد از نعمت دیگر تا بدین وسیله، التذاذ به آن نعمتها، [گنهکاران] را از توجه به وبال کارهایشان غافل سازد»(3) «و پندارند که مشمول لطف الهی شدهاند»(4) و «اینکه خدا تمام خواهشها و درخواستهای بندهای را تا پایان عمرش، یکی پس از دیگری برآورده سازد تا به جایش او را به بلا و عذاب مبتلا کند،[خلاصه آنکه]، استدراج یعنی به طور تدریجی از رحمت خدا دور شدن و به عذاب او نزدیک گشتن».(5)
از امام صادق علیه السلام دربارهی استدراج سوءال شد، فرمودند:
«هو العبدُ یُذنب الذنب فیُملی له ویجدّد له عنده النعم، فیلهیه عن الاستغفار
_______________________________
* از گروه دانشنامهی کلام اسلامی: محمد صابر جعفری، حبیب حیدری، مهدی عزیزان.
1.قاموس من المحیط.
2. راغب اصفهانی؛ مفردات.
3. طباطبائی، محمد حسین؛ المیزان، ترجمهی موسوی همدانی، ج16، ص 251.
4. کاشانی، فیض؛ تفسیر صافی، ج2، ص 256(ت).
5. جرجانی، تعریفات، واژه استدراج.________________________________________
من الذّنوب؛
بندهای مرتکب گناه میشود، پس خداوند به او مهلت میدهد و نعمتهای او را فزونی میبخشد و بدین وسیله، او را از استغفار باز میدارد».(6)
رابطه املاء و استدراج
در آیات و روایاتی چند مانند آنچه که ذکر شد (7) ملاحظه میشود پس از واژهی استدراج، از واژهی دیگری به نام «املاء» سخن به میان آمده است. املاء که به معنای «مهلت دادن و تأخیر عقوبت» است، با واژهی استدراج دارای رابطهی عموم و خصوص است به این معنا که هر استدراجی املاء است یعنی به نوعی مهلت وتأخیر است ولی هر املائی استدراج نیست.(8) هر چند هر دو واژه نوعی کید و مکر الهی محسوب میشوند.
شیوههای استدراج
استدراج الهی، راههای گوناگونی دارد:
1. نعمت: از آیات و روایات چنین برمیآید که یکی از شیوههای استدراج، «نعمت» است. یعنی در مقابل گناه، انسان مستغرق نعمت میگردد. البته نعمت مصادیق فراوانی دارد، مانند: افزایش اموال ووسعت رزق، کثرت اولاد، فراهم آمدن عیش و نوش و مظاهر دنیا و گشایش درهای نعمتهای زمینی و آسمانی، طول عمر و دیگر نعمتهای ظاهری و باطنی و یا حصول هر آنچه میطلبد و آرزومند است. قرآن میفرماید:
«فَلا تُعْجِبُکَ اگمْوالهُم وَلا اگولادهُمْ اِنّما یُریدُالله لِیُعذِّبهُمْ بِها فِی الحَیاةِ الدُّنْیا وَتَزهق اگنفُسهُمْ وَهُمْ کافِرُون» .
«مبادا تو از کثرت اموال و اولاد آنها در شگفت آیی، خدا میخواهد آنها را به همان مال و فرزند در زندگانی دنیا به عذاب افکند و ساعت مرگ نیز جان آنها را بگیرد، در حالتی که کافر جان سپارند» (توبه/55).
حضرت علی علیه السلام میفرماید:
«إذا رأیت الله سبحانه یتابع علیک النعم مع المعاصی فهو استدراج لک».
«اگر مشاهده کردی، با وجود معصیت، غرق در نعمتی، بدان گرفتار استدراجی».(9)
_______________________________
6.علاّمه مجلسی؛ بحار الأنوار، ج5، ص 218 نقل از کافی، ج2، ص 452.
7. اعراف/182، 183.
8. العسکری، ابو هلال؛ معجم الفروق اللغویة، ص 73.
9. غرر الحکم، فصل خامس، مواعظ للحکام، شماره 7849.________________________________________
2. عبادت
استدراج به طاعات و عبادات؛ بدین صورت که فرد، عبادت مردود خویش را پذیرفته پندارد، نوع دیگری از استدراج است که عدهای قائلند.(10)
اسباب و عوامل استدراج
میتوان اسباب و عوامل استدراج را به دو دسته تقسیم نمود: دستهای که به اعتقاد و ایمان فرد، برمیگردد(نظری) و دستهای که به اعمال و رفتار او برگشته و حیثیت عملی دارد(عملی).
عوامل نظری
1. تکذیب آیات و استهزاء رسل: یکی از عواملی که باعث استدراج میگردد، تکذیب آیات الهی و استهزاء پیامبران اوست. قرآن از این حقیقت، چنین پرده برمیدارد:
«وَالَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُون* وَاُمْلی لَهُمْ اِنَّ کَیْدی مَتین» (اعراف/182و183).
«وآنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایی که نمیدانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد، و به آنها مهلت میدهیم؛ زیرا طرح و نقشهی من، قوی است».
در جای دیگر نیز میفرماید:
«ذَرْنی وَمَنْ یُکَذِّب بِهذا الحَدیث سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ* وَاُمْلی لَهُمْ اِنَّ کَیدی مَتین» (قلم/44، 45).
«اکنون مرا با آنها که این سخن را تکذیب میکنند واگذار! ما آنان را از آنجا که نمیدانند به تدریج به سوی عذاب پیش میبریم، و به آنها مهلت میدهیم؛ چرا که نقشههای من محکم و دقیق است».
همچنین، خداوند تبارک و تعالی به مسئله استهزا رسل پرداخته و میفرماید:
«وَلَقَدْ اسْتُهْزِیء بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَاملیتُ لِلّذینَ کَفَرُوا ثُمَّ اگخذتهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقاب» (رعد/32).
(«تنها تو را استهزا نکردند،) پیامبران پیش از تو را نیز مورد استهزا قرار دادند؛ من به کافران مهلت دادم؛ سپس آنها را گرفتم؛ دیدی مجازات من چگونه بود؟!».
2. نسیان و غفلت:
«فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ اگبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتّی اِذا فَرِحُوا بِما اوتُوا اگخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَاِذا هُمْ مُبْلِسُونَ»(انعام/44).
_______________________________
10. ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ج4، ص 349.________________________________________
(«آری) هنگامی که (اندرزها سودی نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآوری شده بود فراموش کردند، درهای همه چیز (از نعمتها) را بر روی آنها گشودیم؛ تا (کاملاً) خوشحال شدند( و دل به آنها بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتیم( و سخت مجازات کردیم)؛ در این هنگام، همگی مأیوس شدند؛(و درهای امید به روی آنها بسته شد)».
عوامل عملی: گناه و نافرمانی خدا
در روایات بسیاری، خطیئه و گناه از عواملی شمرده شده است که منجر به استدراج میگردد، در برخی از ادعیه چنین میخوانیم:
«ولا تستدرجنا بخطایانا؛ خدایا ما را به خاطر خطایا و لغزشهایمان، به (بلای) استدراج گرفتار مساز».(11)
«أن لا تستدرجنی بخطیئی؛ خداوندا! مرا به دلیل خطایم، به استدراج مبتلا مکن».(12)
البته، این گونه نیست که به صرف انجام گناه یا عوامل دیگر، خداوند فرد یا جامعه را به بلای استدراج دچار سازد، بلکه استدراج در صورتی است که فرد قابلیت برگشت و هدایت را کاملاً از دست داده، و «طغیان و سرکشی را به حد اعلی رسانده باشد ولی افرادی که تا این حد پیش نرفتهاند، خداوند در برابر گناه، گوشمالیشان میدهد و همان سبب توبه و بیداری آنها میگردد و این لطف خدا در حقّ آنهاست»(13) . قرآن میفرماید:
«وَما اگصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ اگیدیکُمْ وَیَعْفُوا عَنْ کَثیر» .(شوری/30).
«هر مصیبتی به شما رسد به خاطر اعمالی است که انجام دادهاید، و بسیاری را نیز عفو میکند!».
«ظَهَرَ الفَساد فِی البَرِّ وَالبَحْرِ بِما کَسَبَتْ اگیْدی النّاس لِیُذیقهُمْ بَعْضَ الَّذی عَملُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون» (روم/41).
«فساد در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام دادهاند آشکار شده است؛ خدا میخواهد نتیجهی بعضی اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (بسوی حق) باز گردند!».
در روایات نیز آمده، که گناه، روزی را
_______________________________
11. اقبال الاعمال، ج1، ص 232؛ بحارالأنوار، ج95، ص 136؛ همان، ج97، ص 270؛ مزار الکبیر، محمد بن مشهدی، ص 239 ، قریب به این مضمون.
12. اقبال الاعمال، ج2، ص 127؛دروع الواقیة، ص 247؛ بحار الانوار، ج14، ص 274.
13.تفسیر نمونه، ج24، ص 416(ق).________________________________________
میبرد و باعث تنگدستی و کمی رزق میشود.
امام کاظم علیه السلام میفرماید:
«إنّ العبد لیذنب الذَّنب فیزوی عنه الزِّرق».
«عبد (چون) گناه و معصیت میکند، از او رزق و روزی منع میشود یا از او گرفته میشود».(14)
با این توضیح، میتوان گفت: «انسان در حال گناه از سه حال خارج نیست: یا خودش متوجّه میشود و(از کردهی خود) باز میگردد ویا خداوند تازیانهی «بلا» را بر او مینوازد تا بیدار شود و یا شایستگی هیچ یک از این دو را ندارد، خداوند به جای بلا، نعمت به او میبخشد و این همان عذاب استدراج است»(15) یعنی وقتی بروز شداید اثر تربیتی نداشت، خداوند درهای نعمت را بر روی چنین گناهکارانی میگشاید(16)؛ چنان که میفرماید:
«فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ اگبْوابَ کُلِّ شَیءٍ حَتّی اِذا فَرِحُوا بِما اُوتُوا اگخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَاِذا هُمْ مُبْلِسُون» (انعام/44).
(«آری) هنگامی که (اندرزها سودی نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآوری شده بود فراموش کردند، درهای همه چیز (از نعمتها) را بر روی آنها گشودیم، تا (کاملاً) خوشحال شدند(و دل به آنها بستند)، ناگهان آنهارا گرفتیم(و سخت مجازات کردیم) در این هنگام، همگی مأیوس شدند؛ و درهای امید به روی آنها بسته شد».
شناخت استدراج
اکنون باید دید، آیا مصادیق استدراج، قابل تشخیص است؟ آیا استدراج علایم و نشانههای خاصی دارد که در صورت مشاهدهی آنها در زندگی وحالات خود، متوجهی ابتلا به استدراج شویم؟
با توجه به مطالبی که گفته شد، در مییابیم که معذّبین به استدراج، یعنی همان بندگان معاند و لجوج که خداوند در مقابل گناهانشان، به آنها نعمت بخشیده است، تصوّر میکنند این عیش و نوشها، آسایش، نعمتها و دیگر مصادیق استدراج، لطف الهی است. لذا در غرور و
_______________________________
14. بحارالأنوار، ج70، ص 319(با بیان و توضیح علاّمهی مجلسی).
15. تفسیر نمونه؛ ج24، ص 416ذیل آیه 44 قلم.
16. همان، ج5، ص 238، ذیل آیه 44 انعام.________________________________________
غفلت فرو رفته تا ناگاه خداوند آنان را به عذاب گیرد و از میان ناز ونعمت به کام عذاب و بلا فرو فرستد.
بیضاوی در ذیل آیه «اگیَحْسَبُونَ انّما نُمِدُّهُمْ مِنْ مالٍ وَبَنین* نسارعُ لَهُمْ فِی الخَیْرات بَلْ لا یَشْعُرُون» ؛«آنها گمان میکنند اموال و فرزندانی که به عنوان کمک به آنها میدهیم، برای این است که درهای خیرات را با شتاب به روی آنها بگشاییم!! (چنین نیست) بلکه آنها نمیفهمند»(17) ،آورده است: «منظور از این امداد و کمک (بخشیدن مال و فرزند) استدراج است، ولی آنان مانند بهائم و چهارپایان هستند هیچ شعور و فهم و زیرکی ندارند تا (کمی) تأمل کنند و دریابند؛ چنین مدد و کمکی، استدراج است، نه پیش تازی در بخشش خیرات (به آنها)»(18)
در مقابل، ذوی الالباب، یعنی خردمندان و آگاهان میدانند چنین مهلت و چنین نعمتی برای مستحق عذاب وکیفر، استدراج و اتمام حجت است.(19)
لذا بایستی مراقب بود و مسلمانان بیدار در این مواقع در فکر فرو میروند و به بازنگری اعمال خود میپردازند تا دریابند نعمت داده شده، استدراج است یا لطف الهی شامل حالشان شده است.
علایم استدراج
علایم و نشانههای استدراج را میتوان در موارد ذیل خلاصه کرد:
1) گناه و برخورداری از نعمت:
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «إذا رأیت الله یُعطی علی المعاصی فذلک استدراج منه».
«اگر مشاهده نمودی، در قبال انجام معاصی، خداوند به تو نعمت عطا مینماید، بدان [گرفتار] استدراج اویی».
و آنگاه در ادامه، آیهی ذیل را تلاوت فرمودند:
«فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِه فَتَحْا عَلَیْهِمْ...» (انعام/44).(20)
_______________________________
17. موءمنون/55، 56.
18.بحار الأنوار، ج69، ص 57 نقل از انوار التنزیل: 288.
19. شیخ مفید،تصحیح اعتقادات امامیه، ص 36 ذیل آیه «اللهُ یستهزیء بهم ویمدّهم فی طغیانهم یعمهون» (بقره/15).
20. مجمع البیان، ج4، ص 55؛ بحار الأنوار، ج64، ص 198. برای اطلاع از سایر روایات به کتب ذیل مراجعه شود: بحارالانوار، ج5، ص 220217؛ میزان الحکمة، ج4، ص 3315؛ همان، ج1، ص 305؛ نهج البلاغه، کلمات قصار358، 273، 260، 116.________________________________________
2) عدم شکرگذاری نسبت به نعمتهای الهی:
در این زمینه، امام حسین علیه السلام میفرماید:«الاستدراج من الله سبحانه لعبده أن یسبغ علیه النعم ویسلبه الشکر؛ استدراج خدای سبحان بدین صورت است که به فرد نعمت میدهد ولی (توفیق) شکر را از او باز میستاند».(21)
از امام صادق علیه السلام سوءال شد: از خداوند درخواست نمودم، مالی عطایم کند، عنایتم نمود؛ ترسم که چنین امری، استدراج باشد، حضرت فرمود:«اما بالله مَع الحَمد فلا؛ سوگند به او با شکرگذاری، چنین نیست»(22) یعنی اگر شکرگذار خداوند باشی، اموالی که روزیت شده، مصداق استدراج نیست.
3) عدم ابتلاء به بلایا و مصائب:
از دیگر نشانههای استدراج، این است که فرد به بلایا مبتلا نمیگردد و پیوسته در راحتی است. در روایات آمده؛ حضرت علی علیه السلام فرمودند:
«إذا رأیت الله سبحانه یتابع علیک البلاء، فقد أیقظک وإذا رأیت الله سبحانه یتابع علیک النعم مع المعاصی فهو استدراج لک؛ اگر مشاهده نمودی پیوسته از جانب خدا مبتلا به بلایی هستی، بدان که این بلایا، (زنگ) بیدارباش الهی است واگر مشاهده نمودی با معاصی(ات)، پیوسته بر تو نعمت فرو میآید، بدان آن نعمتها سبب استدارج توست».(23)
علاّمه مجلسی در این زمینه مینویسد:
«از آیات چنین برمیآید که بلایا و مصایب، از نعمتهای خدایی است تا اندرز گرفته و متنبه شده و گناهان را ترک کنند و پیوستگی نزول نعم و عدم ابتلاء به بلایا، استدراج الهی است».(24)
4) برآورده شدن خواستهها:
از علایم دیگر استدراج این است که خداوند در عین گناهکاری و آلودگی فرد طبق مصلحت واقتضای حکمت خود او را به امیال وخواستههای نفسانیاش برساند و خواستههایش را اجابت نماید.
_______________________________
21. بحارالانوار، ج78، ص 117؛ میزان الحکمة، ج4، ص 3316.
22. بحارالأنوار، ج68، باب 61، ص 55 نقل از مشکاة الأنوار، ص 31.
23. غرر الحکم:4046، 4047؛ میزان الحکمة، ج1، ص 305.
24. بحارالأنوار، ج64، باب 19، ص 199.________________________________________
«در مواعظ خداوند به حضرت عیسی علیه السلام آمده است:"من در خواست ظالمین را اجابت میکنم. امّا این اجابت، لعنت آنهاست"یعنی مایهی بُعد و دوری آنان از رحمتم و سبب استدراج آنهاست».(25)
همچنین از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده: «إذا رأیتم الله یُعطی العبد ما یُحب وهو مُقیم علی معصیة فاعلَموا انّذلک استدراج له قال الله تعالی:«سَنَسْتَدرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُون» ؛ چون ملاحظه کردید، خدا به بندهی گنهپیشهی خویش، هر آنچه میطلبد، عطا میکند، بدانید با این کار، او را به استدراج خود گرفته است. خداوند فرماید: «سَنَسْتَدرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُون» (26)».
5) راحتی و آسایش کفّار قبل از مرگ:
«مطابق آنچه که در روایات آمده است؛ راحتیها و آسایش قبل از مرگ برای کافران استدراج میباشد».(27)
استدراج و مقولهی جبر و اختیار
اشاعره و معتقدین به جبر که هر چیزی را دستاویزی برای اثبات جبر مینمایند؛ اینجا نیز صبر از کف داده، مسأله استدراج را دلیل جبر گرفتهاند و سخنها سر دادهاند.
فخر رازی میگوید:«اصحاب ما در مسأله قضا و قدر به الفاظ سهگانه ذیل احتجاج نمودهاند؛ یعنی استدراج، املاء و کید متین. چرا که (هر سه) دلالت میکنند، خداوند در اینجا چیزی اراده نموده که بنده را به کفر میکشاند و از خدا دور میسازد(یعنی) بر خلاف آنچه معتزله قائل است».(28) بنابراین بایستی به این مسأله بپردازیم که آیا استدراج، حاکی و نشان دهندهی جبر است یا خیر، چنین مطلبی از عدم تدبّر و تفکر در آیات الهی است؟ چرا که با کمی تأمل در مییابیم: اوّلاً: استدراج، نتیجهی افعال مکلفین است
_______________________________
25. بحارالأنوار، ج14، ص 300، باب 21.
26. ارشاد القلوب، ج1، ص 74، باب 18 وصایا و حکم بلیغه؛ قریب به همین مضامین. رک: فضیلةالشکر لله، محمد بن جعفر السامری، ص 57؛ المعجم الأوسط، ج1، ص 103؛ جامع الصغیر، ج1، ص 97؛ کنز العمال، ج11، ص 90.
27. بحارالأنوار، ج6، ص 168؛ شیخ مفید، تصحیح اعتقادات امامیه؛ ص 95 نقل از بحارالأنوار.
28. فخر رازی؛ تفسیر کبیر، ج15و 16، ص 73، 75، ذیل آیه 182 اعراف.________________________________________
یعنی در قبال اعمال آنان صورت گرفته است و کیفری است شایستهی رفتار آنان، نه این که، ابتدائاً و بدون هیچ عمل اختیاری از مکلّف تحقّق یافته باشد.
قرآن میفرماید:
«فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّروا به» ؛ «چون اندزرها را نشنیده گرفته و نادیده انگاشتند و به باد فراموشی سپردند، ما آنان را به استدراج گرفتیم«فَتَحْنا عَلَیْهِمْ اگبواب کُلّ شَیء...» (انعام/44).
یا در آیهای دیگر فرموده است: «وَالّذینَ کَذّبُوا بِآیاتنا»؛ آنان که آیات ما را تکذیب نمودند»، به بلای استدراج دچار آریم «سَنَسْتَدرجهُم مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُون» (اعراف/182).
ثانیاً) اگر جبر حق بوده و تمام این امور، حاکی از جبر باشد، بایستی در نتیجه، آیاتی از قبیل «جَزاءً بِما کانُوا یعْمَلُون» ، جزای آنچه مینمودند»(29)؛ «... یَکْسِبُون» (30)، «...یَفْعَلُون» (31)، «...یَصْنَعُون» (32) و دیگر آیاتی که افعال را به مکلفین نسبت میدهد، نادرست باشد.(33)
ثالثاً) استدراج، املاء و کید، عقوبت و کیفری از ناحیهی خداست و خداوند هیچگاه، بندگان را به خاطر کاری که خود انجام داده و بنده در آن اختیاری ندارد مانند کوتاهی و بلندی قد، عذاب نمیکند. پس مشخص میشود عذاب استدراج به خاطر فعل خود بندگان است.(34)
نتیجه این که استدراج، املاء و کید، به هیجوجه، جبر را نرسانده، کاملاً با اختیار بشر هماهنگ و سازگارند و به عواملی برمیگردند که از ناحیهی مکلف است.(35)
استدراج و عدل الهی
اشکال: استدراج قبیح است چون منجر به فعل قبیح میگردد لذا با عدل الهی سازگار نیست؛ توضیح آن که «عدل به این معناست که خدای متعال، فعل قبیح نکند و اخلال به واجب نرساند»(36) و این معنا با
_______________________________
29. واقعه/24.
30. بقره/79.
31. مائده/79.
32. مائده/14.
33.سید مرتضی، رسایل، ج3، ص 193.
34. شیخ طوسی،تبیان، ج5، ص 41 ذیل اعراف/182.
35. رک: اسباب و عوامل استدراج، همین مقاله.
36. شرح مصطلحات کلامیه، ص 210، نقل از معتقد امامیه/23.
________________________________________
استدراج سازگار نیست چرا که استدراج قبیح است؛ زیرا فرد گناهکار را در این توهم میافکند که خدا از کردهی او راضی است لذا به ادامهی گناه و اصرار بر قبیح میانجامد.
پاسخ: اوّلاً غرقه ساختن فرد در نعمت (استدراج) در صورتی قبیح است که فرد از خود اختیاری نداشته و مقدمات این مسأله را خود فراهم نیاورده باشد با آن که معذّب به بلای استدراج، عالماً و عامداً به معاصی دامن زده است.(37)
ثانیاً: استدراج در آغاز امر و اوّلین کیفر نبوده است تا منجر به قبیح شده و قبیح باشد بلکه خداوند قبل از استدراج، چندین بار به طرق متعدد به اندازهای که اتمام حجت بر او شده باشد، متذکر اشتباه و عصیان او شده است و پس از آن، یعنی وقتی که فرد کاملاً قابلیت هدایت را از دست داده و طغیان و سرکشی را به حد اعلی رسانید، او را دچار بلای استدراج میسازد.
«فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّروا بِهِفَتَحْنا عَلَیْهِمْ اگبْوابَ کُلِّ شَیءٍ حَتّی اِذا فَرِحُوا بِما اوتُوا اگخَذْناهُمْ بَغْتَة فَاِذا هُمْ مُبْلِسُونَ» (انعام/44).(38)
ثالثاً: همین که خداوند در قرآن کریم، این سنت الهی را بیان مینماید، خود عدل و لطف او و هشدار و بیدار باشی است تا انسان متنبّه و متوجّه گردد که با انجام معاصی و قبایح و عدم توبه، ممکن است به بلای استدراج دچار آید.
رابعاً: خود استدراج نیز، بزرگترین زنگ بیدار باش و مایه تنبّه است، «فرد با اندک تأمل و التفاتی متوجّه میشود نعمتهای پی در پی یا ارتکاب معاصی و افعال قبیح او سازگاری ندارد و به عنوان عذاب بر او نازل شده است».(39)
تذکّری در خاتمه
بایستی متذکّر شویم، استدراج همیشه فردی نبوده، بلکه در بسیاری موارد، جوامعی دچار آن گشته، مست نعمتها و مغرور به عیش و نوشها شده، بی آن که بدانند این نعمتها، برایشان عذاب دردناک استدراج است.
_______________________________
37.رک: «وَالّذین کَذّبوا بآیاتنا سنَستَدرجهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُون» (اعراف/182)؛ «ذَرْنی وَمَنْ یکذّبُ بهذا الحَدیث سَنَسْتدرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُون» (قلم/44).
38. توضیح آیه قبلاً گذشت.
39. ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه، ج18، ص 136.
وَاُمْلی لَهُمْ اِنَّ کَیدی مَتین» (اعراف/182، 183).
استدراج یا نقمت در چهره نعمت*
تعریف استدراج
استدراج در لغت، به معنای «فریفتن و نزدیک ساختن»(1) و یا به معنای «پله پله و به تدریج از مکانی یا امری بالا و پایین آمدن و یا نسبت به امری نزدیک شدن»(2) آمده است و در اصطلاح، چنین تعریف شده است:
«تجدید نعمتی بعد از نعمت دیگر تا بدین وسیله، التذاذ به آن نعمتها، [گنهکاران] را از توجه به وبال کارهایشان غافل سازد»(3) «و پندارند که مشمول لطف الهی شدهاند»(4) و «اینکه خدا تمام خواهشها و درخواستهای بندهای را تا پایان عمرش، یکی پس از دیگری برآورده سازد تا به جایش او را به بلا و عذاب مبتلا کند،[خلاصه آنکه]، استدراج یعنی به طور تدریجی از رحمت خدا دور شدن و به عذاب او نزدیک گشتن».(5)
از امام صادق علیه السلام دربارهی استدراج سوءال شد، فرمودند:
«هو العبدُ یُذنب الذنب فیُملی له ویجدّد له عنده النعم، فیلهیه عن الاستغفار
_______________________________
* از گروه دانشنامهی کلام اسلامی: محمد صابر جعفری، حبیب حیدری، مهدی عزیزان.
1.قاموس من المحیط.
2. راغب اصفهانی؛ مفردات.
3. طباطبائی، محمد حسین؛ المیزان، ترجمهی موسوی همدانی، ج16، ص 251.
4. کاشانی، فیض؛ تفسیر صافی، ج2، ص 256(ت).
5. جرجانی، تعریفات، واژه استدراج.________________________________________
من الذّنوب؛
بندهای مرتکب گناه میشود، پس خداوند به او مهلت میدهد و نعمتهای او را فزونی میبخشد و بدین وسیله، او را از استغفار باز میدارد».(6)
رابطه املاء و استدراج
در آیات و روایاتی چند مانند آنچه که ذکر شد (7) ملاحظه میشود پس از واژهی استدراج، از واژهی دیگری به نام «املاء» سخن به میان آمده است. املاء که به معنای «مهلت دادن و تأخیر عقوبت» است، با واژهی استدراج دارای رابطهی عموم و خصوص است به این معنا که هر استدراجی املاء است یعنی به نوعی مهلت وتأخیر است ولی هر املائی استدراج نیست.(8) هر چند هر دو واژه نوعی کید و مکر الهی محسوب میشوند.
شیوههای استدراج
استدراج الهی، راههای گوناگونی دارد:
1. نعمت: از آیات و روایات چنین برمیآید که یکی از شیوههای استدراج، «نعمت» است. یعنی در مقابل گناه، انسان مستغرق نعمت میگردد. البته نعمت مصادیق فراوانی دارد، مانند: افزایش اموال ووسعت رزق، کثرت اولاد، فراهم آمدن عیش و نوش و مظاهر دنیا و گشایش درهای نعمتهای زمینی و آسمانی، طول عمر و دیگر نعمتهای ظاهری و باطنی و یا حصول هر آنچه میطلبد و آرزومند است. قرآن میفرماید:
«فَلا تُعْجِبُکَ اگمْوالهُم وَلا اگولادهُمْ اِنّما یُریدُالله لِیُعذِّبهُمْ بِها فِی الحَیاةِ الدُّنْیا وَتَزهق اگنفُسهُمْ وَهُمْ کافِرُون» .
«مبادا تو از کثرت اموال و اولاد آنها در شگفت آیی، خدا میخواهد آنها را به همان مال و فرزند در زندگانی دنیا به عذاب افکند و ساعت مرگ نیز جان آنها را بگیرد، در حالتی که کافر جان سپارند» (توبه/55).
حضرت علی علیه السلام میفرماید:
«إذا رأیت الله سبحانه یتابع علیک النعم مع المعاصی فهو استدراج لک».
«اگر مشاهده کردی، با وجود معصیت، غرق در نعمتی، بدان گرفتار استدراجی».(9)
_______________________________
6.علاّمه مجلسی؛ بحار الأنوار، ج5، ص 218 نقل از کافی، ج2، ص 452.
7. اعراف/182، 183.
8. العسکری، ابو هلال؛ معجم الفروق اللغویة، ص 73.
9. غرر الحکم، فصل خامس، مواعظ للحکام، شماره 7849.________________________________________
2. عبادت
استدراج به طاعات و عبادات؛ بدین صورت که فرد، عبادت مردود خویش را پذیرفته پندارد، نوع دیگری از استدراج است که عدهای قائلند.(10)
اسباب و عوامل استدراج
میتوان اسباب و عوامل استدراج را به دو دسته تقسیم نمود: دستهای که به اعتقاد و ایمان فرد، برمیگردد(نظری) و دستهای که به اعمال و رفتار او برگشته و حیثیت عملی دارد(عملی).
عوامل نظری
1. تکذیب آیات و استهزاء رسل: یکی از عواملی که باعث استدراج میگردد، تکذیب آیات الهی و استهزاء پیامبران اوست. قرآن از این حقیقت، چنین پرده برمیدارد:
«وَالَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُون* وَاُمْلی لَهُمْ اِنَّ کَیْدی مَتین» (اعراف/182و183).
«وآنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایی که نمیدانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد، و به آنها مهلت میدهیم؛ زیرا طرح و نقشهی من، قوی است».
در جای دیگر نیز میفرماید:
«ذَرْنی وَمَنْ یُکَذِّب بِهذا الحَدیث سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ* وَاُمْلی لَهُمْ اِنَّ کَیدی مَتین» (قلم/44، 45).
«اکنون مرا با آنها که این سخن را تکذیب میکنند واگذار! ما آنان را از آنجا که نمیدانند به تدریج به سوی عذاب پیش میبریم، و به آنها مهلت میدهیم؛ چرا که نقشههای من محکم و دقیق است».
همچنین، خداوند تبارک و تعالی به مسئله استهزا رسل پرداخته و میفرماید:
«وَلَقَدْ اسْتُهْزِیء بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَاملیتُ لِلّذینَ کَفَرُوا ثُمَّ اگخذتهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقاب» (رعد/32).
(«تنها تو را استهزا نکردند،) پیامبران پیش از تو را نیز مورد استهزا قرار دادند؛ من به کافران مهلت دادم؛ سپس آنها را گرفتم؛ دیدی مجازات من چگونه بود؟!».
2. نسیان و غفلت:
«فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ اگبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتّی اِذا فَرِحُوا بِما اوتُوا اگخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَاِذا هُمْ مُبْلِسُونَ»(انعام/44).
_______________________________
10. ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ج4، ص 349.________________________________________
(«آری) هنگامی که (اندرزها سودی نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآوری شده بود فراموش کردند، درهای همه چیز (از نعمتها) را بر روی آنها گشودیم؛ تا (کاملاً) خوشحال شدند( و دل به آنها بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتیم( و سخت مجازات کردیم)؛ در این هنگام، همگی مأیوس شدند؛(و درهای امید به روی آنها بسته شد)».
عوامل عملی: گناه و نافرمانی خدا
در روایات بسیاری، خطیئه و گناه از عواملی شمرده شده است که منجر به استدراج میگردد، در برخی از ادعیه چنین میخوانیم:
«ولا تستدرجنا بخطایانا؛ خدایا ما را به خاطر خطایا و لغزشهایمان، به (بلای) استدراج گرفتار مساز».(11)
«أن لا تستدرجنی بخطیئی؛ خداوندا! مرا به دلیل خطایم، به استدراج مبتلا مکن».(12)
البته، این گونه نیست که به صرف انجام گناه یا عوامل دیگر، خداوند فرد یا جامعه را به بلای استدراج دچار سازد، بلکه استدراج در صورتی است که فرد قابلیت برگشت و هدایت را کاملاً از دست داده، و «طغیان و سرکشی را به حد اعلی رسانده باشد ولی افرادی که تا این حد پیش نرفتهاند، خداوند در برابر گناه، گوشمالیشان میدهد و همان سبب توبه و بیداری آنها میگردد و این لطف خدا در حقّ آنهاست»(13) . قرآن میفرماید:
«وَما اگصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ اگیدیکُمْ وَیَعْفُوا عَنْ کَثیر» .(شوری/30).
«هر مصیبتی به شما رسد به خاطر اعمالی است که انجام دادهاید، و بسیاری را نیز عفو میکند!».
«ظَهَرَ الفَساد فِی البَرِّ وَالبَحْرِ بِما کَسَبَتْ اگیْدی النّاس لِیُذیقهُمْ بَعْضَ الَّذی عَملُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون» (روم/41).
«فساد در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام دادهاند آشکار شده است؛ خدا میخواهد نتیجهی بعضی اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (بسوی حق) باز گردند!».
در روایات نیز آمده، که گناه، روزی را
_______________________________
11. اقبال الاعمال، ج1، ص 232؛ بحارالأنوار، ج95، ص 136؛ همان، ج97، ص 270؛ مزار الکبیر، محمد بن مشهدی، ص 239 ، قریب به این مضمون.
12. اقبال الاعمال، ج2، ص 127؛دروع الواقیة، ص 247؛ بحار الانوار، ج14، ص 274.
13.تفسیر نمونه، ج24، ص 416(ق).________________________________________
میبرد و باعث تنگدستی و کمی رزق میشود.
امام کاظم علیه السلام میفرماید:
«إنّ العبد لیذنب الذَّنب فیزوی عنه الزِّرق».
«عبد (چون) گناه و معصیت میکند، از او رزق و روزی منع میشود یا از او گرفته میشود».(14)
با این توضیح، میتوان گفت: «انسان در حال گناه از سه حال خارج نیست: یا خودش متوجّه میشود و(از کردهی خود) باز میگردد ویا خداوند تازیانهی «بلا» را بر او مینوازد تا بیدار شود و یا شایستگی هیچ یک از این دو را ندارد، خداوند به جای بلا، نعمت به او میبخشد و این همان عذاب استدراج است»(15) یعنی وقتی بروز شداید اثر تربیتی نداشت، خداوند درهای نعمت را بر روی چنین گناهکارانی میگشاید(16)؛ چنان که میفرماید:
«فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ اگبْوابَ کُلِّ شَیءٍ حَتّی اِذا فَرِحُوا بِما اُوتُوا اگخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَاِذا هُمْ مُبْلِسُون» (انعام/44).
(«آری) هنگامی که (اندرزها سودی نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآوری شده بود فراموش کردند، درهای همه چیز (از نعمتها) را بر روی آنها گشودیم، تا (کاملاً) خوشحال شدند(و دل به آنها بستند)، ناگهان آنهارا گرفتیم(و سخت مجازات کردیم) در این هنگام، همگی مأیوس شدند؛ و درهای امید به روی آنها بسته شد».
شناخت استدراج
اکنون باید دید، آیا مصادیق استدراج، قابل تشخیص است؟ آیا استدراج علایم و نشانههای خاصی دارد که در صورت مشاهدهی آنها در زندگی وحالات خود، متوجهی ابتلا به استدراج شویم؟
با توجه به مطالبی که گفته شد، در مییابیم که معذّبین به استدراج، یعنی همان بندگان معاند و لجوج که خداوند در مقابل گناهانشان، به آنها نعمت بخشیده است، تصوّر میکنند این عیش و نوشها، آسایش، نعمتها و دیگر مصادیق استدراج، لطف الهی است. لذا در غرور و
_______________________________
14. بحارالأنوار، ج70، ص 319(با بیان و توضیح علاّمهی مجلسی).
15. تفسیر نمونه؛ ج24، ص 416ذیل آیه 44 قلم.
16. همان، ج5، ص 238، ذیل آیه 44 انعام.________________________________________
غفلت فرو رفته تا ناگاه خداوند آنان را به عذاب گیرد و از میان ناز ونعمت به کام عذاب و بلا فرو فرستد.
بیضاوی در ذیل آیه «اگیَحْسَبُونَ انّما نُمِدُّهُمْ مِنْ مالٍ وَبَنین* نسارعُ لَهُمْ فِی الخَیْرات بَلْ لا یَشْعُرُون» ؛«آنها گمان میکنند اموال و فرزندانی که به عنوان کمک به آنها میدهیم، برای این است که درهای خیرات را با شتاب به روی آنها بگشاییم!! (چنین نیست) بلکه آنها نمیفهمند»(17) ،آورده است: «منظور از این امداد و کمک (بخشیدن مال و فرزند) استدراج است، ولی آنان مانند بهائم و چهارپایان هستند هیچ شعور و فهم و زیرکی ندارند تا (کمی) تأمل کنند و دریابند؛ چنین مدد و کمکی، استدراج است، نه پیش تازی در بخشش خیرات (به آنها)»(18)
در مقابل، ذوی الالباب، یعنی خردمندان و آگاهان میدانند چنین مهلت و چنین نعمتی برای مستحق عذاب وکیفر، استدراج و اتمام حجت است.(19)
لذا بایستی مراقب بود و مسلمانان بیدار در این مواقع در فکر فرو میروند و به بازنگری اعمال خود میپردازند تا دریابند نعمت داده شده، استدراج است یا لطف الهی شامل حالشان شده است.
علایم استدراج
علایم و نشانههای استدراج را میتوان در موارد ذیل خلاصه کرد:
1) گناه و برخورداری از نعمت:
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «إذا رأیت الله یُعطی علی المعاصی فذلک استدراج منه».
«اگر مشاهده نمودی، در قبال انجام معاصی، خداوند به تو نعمت عطا مینماید، بدان [گرفتار] استدراج اویی».
و آنگاه در ادامه، آیهی ذیل را تلاوت فرمودند:
«فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِه فَتَحْا عَلَیْهِمْ...» (انعام/44).(20)
_______________________________
17. موءمنون/55، 56.
18.بحار الأنوار، ج69، ص 57 نقل از انوار التنزیل: 288.
19. شیخ مفید،تصحیح اعتقادات امامیه، ص 36 ذیل آیه «اللهُ یستهزیء بهم ویمدّهم فی طغیانهم یعمهون» (بقره/15).
20. مجمع البیان، ج4، ص 55؛ بحار الأنوار، ج64، ص 198. برای اطلاع از سایر روایات به کتب ذیل مراجعه شود: بحارالانوار، ج5، ص 220217؛ میزان الحکمة، ج4، ص 3315؛ همان، ج1، ص 305؛ نهج البلاغه، کلمات قصار358، 273، 260، 116.________________________________________
2) عدم شکرگذاری نسبت به نعمتهای الهی:
در این زمینه، امام حسین علیه السلام میفرماید:«الاستدراج من الله سبحانه لعبده أن یسبغ علیه النعم ویسلبه الشکر؛ استدراج خدای سبحان بدین صورت است که به فرد نعمت میدهد ولی (توفیق) شکر را از او باز میستاند».(21)
از امام صادق علیه السلام سوءال شد: از خداوند درخواست نمودم، مالی عطایم کند، عنایتم نمود؛ ترسم که چنین امری، استدراج باشد، حضرت فرمود:«اما بالله مَع الحَمد فلا؛ سوگند به او با شکرگذاری، چنین نیست»(22) یعنی اگر شکرگذار خداوند باشی، اموالی که روزیت شده، مصداق استدراج نیست.
3) عدم ابتلاء به بلایا و مصائب:
از دیگر نشانههای استدراج، این است که فرد به بلایا مبتلا نمیگردد و پیوسته در راحتی است. در روایات آمده؛ حضرت علی علیه السلام فرمودند:
«إذا رأیت الله سبحانه یتابع علیک البلاء، فقد أیقظک وإذا رأیت الله سبحانه یتابع علیک النعم مع المعاصی فهو استدراج لک؛ اگر مشاهده نمودی پیوسته از جانب خدا مبتلا به بلایی هستی، بدان که این بلایا، (زنگ) بیدارباش الهی است واگر مشاهده نمودی با معاصی(ات)، پیوسته بر تو نعمت فرو میآید، بدان آن نعمتها سبب استدارج توست».(23)
علاّمه مجلسی در این زمینه مینویسد:
«از آیات چنین برمیآید که بلایا و مصایب، از نعمتهای خدایی است تا اندرز گرفته و متنبه شده و گناهان را ترک کنند و پیوستگی نزول نعم و عدم ابتلاء به بلایا، استدراج الهی است».(24)
4) برآورده شدن خواستهها:
از علایم دیگر استدراج این است که خداوند در عین گناهکاری و آلودگی فرد طبق مصلحت واقتضای حکمت خود او را به امیال وخواستههای نفسانیاش برساند و خواستههایش را اجابت نماید.
_______________________________
21. بحارالانوار، ج78، ص 117؛ میزان الحکمة، ج4، ص 3316.
22. بحارالأنوار، ج68، باب 61، ص 55 نقل از مشکاة الأنوار، ص 31.
23. غرر الحکم:4046، 4047؛ میزان الحکمة، ج1، ص 305.
24. بحارالأنوار، ج64، باب 19، ص 199.________________________________________
«در مواعظ خداوند به حضرت عیسی علیه السلام آمده است:"من در خواست ظالمین را اجابت میکنم. امّا این اجابت، لعنت آنهاست"یعنی مایهی بُعد و دوری آنان از رحمتم و سبب استدراج آنهاست».(25)
همچنین از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده: «إذا رأیتم الله یُعطی العبد ما یُحب وهو مُقیم علی معصیة فاعلَموا انّذلک استدراج له قال الله تعالی:«سَنَسْتَدرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُون» ؛ چون ملاحظه کردید، خدا به بندهی گنهپیشهی خویش، هر آنچه میطلبد، عطا میکند، بدانید با این کار، او را به استدراج خود گرفته است. خداوند فرماید: «سَنَسْتَدرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُون» (26)».
5) راحتی و آسایش کفّار قبل از مرگ:
«مطابق آنچه که در روایات آمده است؛ راحتیها و آسایش قبل از مرگ برای کافران استدراج میباشد».(27)
استدراج و مقولهی جبر و اختیار
اشاعره و معتقدین به جبر که هر چیزی را دستاویزی برای اثبات جبر مینمایند؛ اینجا نیز صبر از کف داده، مسأله استدراج را دلیل جبر گرفتهاند و سخنها سر دادهاند.
فخر رازی میگوید:«اصحاب ما در مسأله قضا و قدر به الفاظ سهگانه ذیل احتجاج نمودهاند؛ یعنی استدراج، املاء و کید متین. چرا که (هر سه) دلالت میکنند، خداوند در اینجا چیزی اراده نموده که بنده را به کفر میکشاند و از خدا دور میسازد(یعنی) بر خلاف آنچه معتزله قائل است».(28) بنابراین بایستی به این مسأله بپردازیم که آیا استدراج، حاکی و نشان دهندهی جبر است یا خیر، چنین مطلبی از عدم تدبّر و تفکر در آیات الهی است؟ چرا که با کمی تأمل در مییابیم: اوّلاً: استدراج، نتیجهی افعال مکلفین است
_______________________________
25. بحارالأنوار، ج14، ص 300، باب 21.
26. ارشاد القلوب، ج1، ص 74، باب 18 وصایا و حکم بلیغه؛ قریب به همین مضامین. رک: فضیلةالشکر لله، محمد بن جعفر السامری، ص 57؛ المعجم الأوسط، ج1، ص 103؛ جامع الصغیر، ج1، ص 97؛ کنز العمال، ج11، ص 90.
27. بحارالأنوار، ج6، ص 168؛ شیخ مفید، تصحیح اعتقادات امامیه؛ ص 95 نقل از بحارالأنوار.
28. فخر رازی؛ تفسیر کبیر، ج15و 16، ص 73، 75، ذیل آیه 182 اعراف.________________________________________
یعنی در قبال اعمال آنان صورت گرفته است و کیفری است شایستهی رفتار آنان، نه این که، ابتدائاً و بدون هیچ عمل اختیاری از مکلّف تحقّق یافته باشد.
قرآن میفرماید:
«فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّروا به» ؛ «چون اندزرها را نشنیده گرفته و نادیده انگاشتند و به باد فراموشی سپردند، ما آنان را به استدراج گرفتیم«فَتَحْنا عَلَیْهِمْ اگبواب کُلّ شَیء...» (انعام/44).
یا در آیهای دیگر فرموده است: «وَالّذینَ کَذّبُوا بِآیاتنا»؛ آنان که آیات ما را تکذیب نمودند»، به بلای استدراج دچار آریم «سَنَسْتَدرجهُم مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُون» (اعراف/182).
ثانیاً) اگر جبر حق بوده و تمام این امور، حاکی از جبر باشد، بایستی در نتیجه، آیاتی از قبیل «جَزاءً بِما کانُوا یعْمَلُون» ، جزای آنچه مینمودند»(29)؛ «... یَکْسِبُون» (30)، «...یَفْعَلُون» (31)، «...یَصْنَعُون» (32) و دیگر آیاتی که افعال را به مکلفین نسبت میدهد، نادرست باشد.(33)
ثالثاً) استدراج، املاء و کید، عقوبت و کیفری از ناحیهی خداست و خداوند هیچگاه، بندگان را به خاطر کاری که خود انجام داده و بنده در آن اختیاری ندارد مانند کوتاهی و بلندی قد، عذاب نمیکند. پس مشخص میشود عذاب استدراج به خاطر فعل خود بندگان است.(34)
نتیجه این که استدراج، املاء و کید، به هیجوجه، جبر را نرسانده، کاملاً با اختیار بشر هماهنگ و سازگارند و به عواملی برمیگردند که از ناحیهی مکلف است.(35)
استدراج و عدل الهی
اشکال: استدراج قبیح است چون منجر به فعل قبیح میگردد لذا با عدل الهی سازگار نیست؛ توضیح آن که «عدل به این معناست که خدای متعال، فعل قبیح نکند و اخلال به واجب نرساند»(36) و این معنا با
_______________________________
29. واقعه/24.
30. بقره/79.
31. مائده/79.
32. مائده/14.
33.سید مرتضی، رسایل، ج3، ص 193.
34. شیخ طوسی،تبیان، ج5، ص 41 ذیل اعراف/182.
35. رک: اسباب و عوامل استدراج، همین مقاله.
36. شرح مصطلحات کلامیه، ص 210، نقل از معتقد امامیه/23.
________________________________________
استدراج سازگار نیست چرا که استدراج قبیح است؛ زیرا فرد گناهکار را در این توهم میافکند که خدا از کردهی او راضی است لذا به ادامهی گناه و اصرار بر قبیح میانجامد.
پاسخ: اوّلاً غرقه ساختن فرد در نعمت (استدراج) در صورتی قبیح است که فرد از خود اختیاری نداشته و مقدمات این مسأله را خود فراهم نیاورده باشد با آن که معذّب به بلای استدراج، عالماً و عامداً به معاصی دامن زده است.(37)
ثانیاً: استدراج در آغاز امر و اوّلین کیفر نبوده است تا منجر به قبیح شده و قبیح باشد بلکه خداوند قبل از استدراج، چندین بار به طرق متعدد به اندازهای که اتمام حجت بر او شده باشد، متذکر اشتباه و عصیان او شده است و پس از آن، یعنی وقتی که فرد کاملاً قابلیت هدایت را از دست داده و طغیان و سرکشی را به حد اعلی رسانید، او را دچار بلای استدراج میسازد.
«فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّروا بِهِفَتَحْنا عَلَیْهِمْ اگبْوابَ کُلِّ شَیءٍ حَتّی اِذا فَرِحُوا بِما اوتُوا اگخَذْناهُمْ بَغْتَة فَاِذا هُمْ مُبْلِسُونَ» (انعام/44).(38)
ثالثاً: همین که خداوند در قرآن کریم، این سنت الهی را بیان مینماید، خود عدل و لطف او و هشدار و بیدار باشی است تا انسان متنبّه و متوجّه گردد که با انجام معاصی و قبایح و عدم توبه، ممکن است به بلای استدراج دچار آید.
رابعاً: خود استدراج نیز، بزرگترین زنگ بیدار باش و مایه تنبّه است، «فرد با اندک تأمل و التفاتی متوجّه میشود نعمتهای پی در پی یا ارتکاب معاصی و افعال قبیح او سازگاری ندارد و به عنوان عذاب بر او نازل شده است».(39)
تذکّری در خاتمه
بایستی متذکّر شویم، استدراج همیشه فردی نبوده، بلکه در بسیاری موارد، جوامعی دچار آن گشته، مست نعمتها و مغرور به عیش و نوشها شده، بی آن که بدانند این نعمتها، برایشان عذاب دردناک استدراج است.
_______________________________
37.رک: «وَالّذین کَذّبوا بآیاتنا سنَستَدرجهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُون» (اعراف/182)؛ «ذَرْنی وَمَنْ یکذّبُ بهذا الحَدیث سَنَسْتدرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُون» (قلم/44).
38. توضیح آیه قبلاً گذشت.
39. ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه، ج18، ص 136.