آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

بی شک دانشهای بشری در زمینه‏های گوناگون با یکدیگر ارتباط دارند و پیوند میان آنها بخشی از نیازهای علمی جامعه را پاسخ می‏دهد. مثلاً پیوند علم هندسه با ریاضیات و ریاضیات با هیئت و نجوم بر کسی پوشیده نیست. چنان که معارف بشری در طرح مسایل، روش‏های استدلال، مقدمات برهان‏ها و احتجاج‏ها و... از شواهد علمی، داده‏ها ویافته‏های علوم در مباحث خود استفاده می‏کند.
اینک در باب علوم دینی این پرسش مطرح است که آیا دانش‏هایی که در حوزه‏ی دین مطرح‏اند، با یکدیگر ارتباط دارند؟ در صورت ارتباط، چه علمی بر علم دیگر تأثیر می‏نهد و تأثیر پذیری بعضی از علوم چه اندازه است؟ علم کلام تأثیر گذار است یا تأثیر پذیر؟ در هر دو صورت نقشی که ایفا می‏کند چگونه است؟ اگر دو علم، موضوع واحدی را دنبال کنند، یک علم به شمار می‏روند یا دو علم، و در این صورت چه فرقی میان آن دو خواهد بود؟
پرداختن به این پرسش‏ها و ده‏ها پرسش دیگر از این دست، در این مقال میّسر نیست، و آنچه که ما فعلاً در صدد آن هستیم، تبیین اجمالی ارتباط علم کلام و فلسفه‏ی دین با دیگر علومی است که در باب مسایل دینی مطرح می‏باشند.
ضرورت پرداختن به این نوع از مباحث، از این رو است که با افزایش انواع علوم بشری و طرح اندیشه‏های جدید همراه با مبانی ویژه، احیاناً تهدیدها و شبهاتی بر اندیشه‏ی دینی را به همراه دارد که بر متکلّمان هر عصر لازم است با آگاهی از کلّیات دانش‏های زمان به آنها پاسخ گویند و از حریم دین و دینداری دفاع کنند. لذا، ایفای رسالت متکلمانه با به دست آوردن آگاهی‏های متنوع جهت دفاع از کلیّت فرهنگ دینی در گستره‏ی علوم گوناگون بشری، میسّر خواهد بود.
ضرورت آگاهی از ادیان دیگر
در همین راستا، با توسعه‏ی روابط بشری و گستردگی دامنه‏ی انتقادها و شبهه‏هایی که به کلیّت امر دین ارایه می‏گردد، متکلّمان ادیان را وا می‏دارد که از تعالیم و آموزه‏های دینی یکدیگر آگاهی داشته باشند تا روزنه‏ی ورود انتقاد را کشف کرده، در صددِ دفع آن برآیند. این نوع آگاهی، برای متکلمان مسلمان از ضرورت بیشتری برخوردار است؛ چه این که بسیاری از انتقادها و پرسش‏های عصر حاضر که در مغرب زمین به مسیحیت و یهودیت شده است، با انواع ابزارهای ارتباطی و اطلاعاتی وارد حوزه‏های دینی اسلامی شده، و در ابتدا ذهن‏های خالی و ساده را معطوف به این شبهه‏ها ساخته، در یک نتیجه گیری غیر منطقی نوک پیکان انتقاد را به مبانی اسلام هدف‏گیری می‏کنند. نقش مدافعگری متکلّم مسلمان در ضمن آشنایی با این ادیان و تعالیم آنها و شناسایی نقاط نقصان ادیان دیگر و برگرداندن شبهه‏ها به موارد نقض و با نشان دادن تنزّه دین اسلام از آن نقایص و... روشن می‏گردد.
از سوی دیگر، متکلّمان در دفاع از مندرجات متون مقدس دینی، باید با مراجعه به دانش‏های دیگر بشری به حلّ تعارضات و گزارش‏های متضاد پردازند.
به عنوان مثال، یکی از مسایلی که امروزه مورد مطالعه است، مقایسه‏ی داده‏های قرآن و عهدین است. وجود تعارض در بخش‏هایی از قصص قرآن با داستان‏های «عهدین»[مانند: داستان طوفان نوح، «خروج» حضرت موسی‏علیه السلام و...] و برخورد قرآن و عهدین با دانش نو در زمینه‏های مختلف آفرینش زمین و آسمان و ... متکلمان ادیان را وا می‏دارد که با استفاده از دانش‏های جدید بشری از گزاره‏های دینی خود دفاع کنند ویا در صورت خرافی بودن، از آنها دست بردارند و در صددِ تصحیح اعتقادات خود پردازند.1
_______________________________
1.از این دست تحقیقات می‏توان از کار خوب دکتر موریس بوکای نام برد که از طریق بررسی واقع بینانه‏ی متون، افکار دریافتی در باب عهد قدیم، انجیل‏ها و قرآن را با جستجوی تشخیص آنچه در این مجموع متعلق به وحی است از آنچه خطا یا تعبیرهای بشری می‏باشد دگرگون می‏سازد. وی با روی آوردن به فهم مطالب قرآنی به شگفت آمد که در قرآن سخنانی درباره‏ی پدیده‏های طبیعی یافت می‏شود که تنها معارف علمی جدید اجازه‏ی درک معنای آنها را می‏دهند. وی به مسأله‏ی اصالت متون کتب مقدس ادیان توحیدی پرداخت وبالأخره در مورد «عهدین» اقدام به مواجهه‏ی بین آن و داده‏های علم نمود. نتایج تمام این کاوشها برای وحی یهودی مسیحی و برای قرآن در کتاب وی به نام : «مقایسه‏ای میان تورات، انجیل، قرآن وعلم» آمده است. این کتاب از زبان فرانسه توسط مهندس ذبیح الله دبیر به زبان فارسی برگردانده شد و از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر گردید.________________________________________
ارتباط دانش «کلام» با «فقه»
ترسیم ارتباط میان دانش کلام و علم فقه از چگونگی توقّف علم فقه بر علم کلام است. پیش‏تر [در قسمت سوم این سلسله مقال [یادآور شدیم که علم کلام به حق «فقه اکبر» است و با نگرش به اثبات وخدشه ناپذیری اصول و پایه‏های آن، قوام و دوام فقه اصغر (علم فقه و احکام عملی) بر علم کلام از دو ناحیه است:
الف) موضوع؛ علم فقه، حکم الاهی و تکلیف مکلّف را موضوع خود قرار داده است و این همان چیزی است که علم کلام عهده‏دار بیان آن است و متکلّمان همواره در صددِ تبیین حسن تکلیف ولزوم آن، می‏باشند.
ب) منابع ومدارک؛ قرآن و سنت که منابع عمده‏ی علم فقه را تشکیل می‏دهند، از جهت بررسی حقانیت قرآن، وحی، کلام خدا و معجزه بودن آن، و نیز حجّیت سنّت و ... از مباحث علم کلام به شمار می‏روند.
نوع دیگرِ ارتباط کلام با فقه که امروزه مورد بحث در محافل علمی است تبیین مبانی کلامی اجتهاد می‏باشد، توضیح این که:
امروزه اکثر پرسش‏ها وشبهات، به ویژه از جانب دگراندیشان نسبت به شریعت اسلامی متوجه ریشه‏ها و پایه‏های کلامی مباحث اجتهادی است، نه شاخه‏ها و ثمرات آن. لذا دفاع عقلانی داشتن از شریعت، بدون توجه به مبانی‏ای که در اجتهاد نقش به سزا داشته و شریعت بر آنها بنیان نهاده شده امکان ندارد؛ زیرا اگر یکی از این پایه‏ها مورد خدشه قرار گیرد، بسیاری از آنچه که بر آن بنا نهاده شده، زیر سوءال خواهد رفت.
با توجه به نکته‏ی مذکور و نیز تعریف مسأله‏ی کلامی: «هر مسئله‏ای که به دین مرتبط و مستقیماً به عمل مکلّفان ارتباطی نداشته باشد و در قیاس استنباط به عنوان عنصر مشترک یعنی اصولی و یا عنصر مختص یعنی ضمنی به کار نرود و به شیوه‏ی عقلی بر مبنای وسیع کلمه اثبات گردد» ، در می‏یابیم که نسبت بین مبانی کلامی اجتهاد با «علم کلام»عموم وخصوص من وجه است؛ یعنی پاره‏ای از مباحث علم کلام در حوزه‏های خاص خودش مطرح است مانند: اثبات خدا و صفات او، یا نبوت عامه. و پاره‏ای از مبانی کلامی اجتهاد مانند مباحث الفاظ و معانی و... در علم کلام مطرح نیست. و پاره‏ای دیگر در هر دو حوزه مطرح می‏شوند؛ مانند مسئله‏ی عصمت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام البته در محل اشتراک نیز دیدگاه علم کلام با مبانی کلامی اجتهاد متفاوت است و یک متکلم از عصمت پیامبر یا ائمه علیهم السلام به عنوان صفت نبی صلی الله علیه و آله و سلم یا امام بحث می‏کند؛ در حالی که درمبانی کلامی اجتهاد این وصف از حیث سندیت گفتار و رفتار آنها مورد مطالعه قرار می‏گیرد. و خلاصه این که: بسیاری از مسایل کلامی و بلکه تمامی آنها می‏توانند به عنوان مبانی کلامی اجتهاد تلقی شوند.2 و از این سو میان مباحث کلامی ومسایل فقهی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد.
ارتباط کلام با اصول فقه
علم اصول فقه که از آن به ابزار استنباط احکام فرعی دین (مسایل فقهی) تعبیر می‏شود در ابواب مختلف، از قواعد کلامی بهره می‏گیرد.
سید مرتضی رحمه الله در کتاب «الذریعة إلی اُصول الشریعة» با استفاده از قاعده‏ی «حسن و قبح عقلی» که از جمله قواعد کلامی است بحثهایی را در علم اصول فقه مطرح کرده است که فهرست برخی از آنها چنین است:
1. شرایط حسن اوامر الاهی (9فصل، فی ذکر الشروط التی معها یحسن الأمر بالفعل).3
2. وجوب تقدم فرمان بر زمان انجام فعل(9 وجه وجوب تقدّم الأمر علی وقت الفعل المأمور به).4
3. عدم جواز تأخیر بیان از وقت نیاز(9 فصل، فی انّ البیان لا یجوز تأخیره عن وقت الحاجة).5
4. حسن امر و نهی (9حسن الأمر والنهی بحسب الحسن والقبح).6
شیخ طوسی رحمه الله با استفاده از قاعده‏ی «حسن و قبح عقلی» اموری را در ارتباط با صفات خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و پیشوایان معصوم علیهم السلام ذکر کرده که دانستن آنها برای فهم مقصود جدّی آنان در خطابات وکلماتشان لازم است. به عنوان نمونه، مسایلی از این دست که:
الف) خطابی که در آن هیچ فایده‏ای نباشد ویا از آن هیچ معنایی اراده نشود، قبیح و نارواست.7
_______________________________
2.ر.ک: مبانی کلامی اجتهاد، صص23 25، مهدی هادوی.
3.الذریعة إلی اُصول الشریعة:1/161، چاپ دانشگاه تهران.
4. همان: 1/171 173.
5. همان: 1/361 362.
6. همان: 1/425.
7.عدّة الاُصول:1/174 176 و191، موءسسه آل البیت علیهم السلام .________________________________________
ب) در خطابات الاهی (و نیز خطابات پیامبران و امام‏علیهم السلام ) کذب راه ندارد.8
ج) قبیح بودنِ اراده‏ی معنایی بر خلاف آنچه در ظاهر کلام به دست می‏آید.9
چنان که واضح است در ابوابی همانند: حجیت ظواهر، تعارض و تزاحم احکام، حجیّت اجماع، برائت عقلی، علم اجمالی، مستقلات و ملازمات عقلیه، اجتماع امر ونهی، صحیح و اعم و... به قواعدی نظیر، قاعده‏ی لطف، قبح تکلیف به مالا یطاق، حکیمانه بودن افعال خداوند، قبح نقض غرض و... استناد می‏شود که همگی از مسایل علم کلام می‏باشند.10
لازم به ذکر است که رابطه‏ی علم کلام با اصول فقه، تنها در موارد یاد شده نیست لذا، با توجه به گسترش مباحث کلامی در عرصه‏های مختلف علوم دینی، برخی از فضلای حوزه علمیه قم در صددِ تدوین «مبانی کلامی علم اصول فقه» بر آمدند و برای این کار، شناسایی قواعد و مسایل کلامی وکیفیت کاربرد آن در اصول فقه، راه‏گشاست. فهرست زیر، حاصل نتایج اولیه در برشمردن قواعد کلامی و طرح موضوعات اصول فقه در چارچوب آن است، که ما برای مزید آگاهی آن را از نظر می‏گذرانیم:
*حسن و قبح عقلی؛
* امتناع تکلیف به مالا یطاق از سوی خداوند؛( 9 در مباحثی نظیر: مقدمه واجب، متعلّق طلب در نواهی، اجتماع امر و نهی و...).
* امتناع نقض غرض بر خداوند؛( 9 در موضوعاتی مانند: تعبّدی و توصّلی، عام و خاص، مطلق ومقید، ظهور صیغه امر و...).
* امتناع طلب الحاصل علی الله؛ ( 9 در بحث مقدمه واجب، مقدمه موصله و...).
* انّ الله لا یفعل القبیح؛(9 در مباحث: حجّیت مطلق ظنّ ، حسن احتیاط، برائت، ضدّ ، تعبّد به غیر علم، عام و خاص، دوران بین وجوب و حرمت، حجّیت استصحاب و...).
* انّ‏أفعال الله تعالی معلّلة بالأغراض؛(9 در باب مسایلی مانند: صحیح و اعم، اقتضاء النهی للفساد، مفهوم وصف، حجیت خبر واحد، اشتغال و دوران
_______________________________
8. همان:1/196 197.
9. همان :1/197 199.
10. ر.ک: کیهان اندیشه، شماره /49، مقاله «رابطه کلام با علوم دیگر» از استاد علی ربّانی گلپایگانی.________________________________________
بین متباینین و...).
* انّ‏الله کلّف عباده؛( 9 در مباحث: تقسیم مباحث عقلی علم اصول، حجّیت خبر واحد، انسداد و...).
* عصمة النبی صلی الله علیه و آله و سلم؛
* عصمة الأئمّة الأطهار وکونهم ورثة النبی صلی الله علیه و آله و سلم؛
*حجیة العقل؛
* نسخ الشرائع؛
* امتناع ما یستلزم عجز الواجب أو جهله؛
* امتناع ما یستلزم صدور الکذب من النبی والأئمّة علیهم السلام ؛
* امتناع صدور الکذب عن الله؛
* صحة الحکم علی الله بالوجوب و أمثاله؛
* قاعدة اللطف؛*
ارتباط کلام و فلسفه‏ی دین با مباحث معرفتی
نمونه‏هایی از ارتباط «کلام» با علم «فقه» و «اصول فقه» را مشاهده کردیم. اینک با توجه به گسترش بحث «فلسفه‏ی دین» در حوزه‏ی مباحث کلامی، خوب است از ارتباط نزدیک کلام و فلسفه‏ی دین با شاخه‏هایی از مباحث معرفتی، برخی از روش‏های دین‏پژوهی و علوم انسانی دیگر، سخن به میان آید. در این باب می‏توان به چهار مبحث مهم اشاره کرد:11
الف) ارتباط کلام و فلسفه‏ی دین با اخلاق؛ مباحث کلامی در زمینه‏ی مبدأ ومعاد، نقش تعیین کننده‏ای در علم اخلاق دارند؛ زیرا کوشش عالمان اخلاق بر این است که حسّ‏مسئولیت را در انسان تقویت نموده، او را بر اتصاف به صفات پسندیده و انجام کارهای شایسته تشویق، و از آلوده شدن به صفات ناپسند و ارتکاب کارهای ناشایست، برحذر دارند. بدیهی است نیرومندترین عامل دست یافتن به این مقصود، اعتقاد به خدا و شناخت صفات جمال و جلال الاهی و جهان پس از مرگ است.
قرآن کریم یکی از عوامل مهم طغیانگری انسان را اندیشه و روحیه خود بزرگبینی و احساس غنا و بی‏نیازی از خدا می‏داند و می‏فرماید:
«کَلاّ اِنَّ الاِنْسانَ لَیَطْغی* انْ رآهُ
_______________________________
11. این قسمت از مقال، اقتباس و برگرفته از بخشی از مقاله‏ی«فلسفه‏ی دین و کلام جدید» نوشته‏ی محمد رضا کاشفی است که در ضمن مجموعه مقالات کتاب «کلام جدید در گذر اندیشه‏ها، صص 269 274 آمده است. ونیز برگرفته از: کیهان اندیشه، شماره/49، مقاله‏ی «رابطه‏ی کلام با علوم دیگر» از استاد علی ربانی گلپایگانی.________________________________________
اسْتَغْنی».12 ونیز خدا فراموشی را مایه‏ی خودفراموشی و از ریشه‏های فسق می‏شناسد:
«وَلا تَکُونُوا کَالّذِینَ نَسُوا الله فَانْساهُمْ انفُسهُمْ اُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون» .13
بنابر این، شناخت فقر و نیازمندی ذاتی انسان و غنا و بی‏نیازی مطلق خداوند و ایمان به علم و قدرت گسترده‏ی او، انسان را از بیماری خود بزرگ بینی نجات داده و از دام خدا فراموشی و در نتیجه خود فراموشی می‏رهاند و پیوسته این شعار قرآنی را آویزه‏ی گوش او قرار می‏دهد که:
«یا ایُّهَا النّاس انْتُمُ الفُقَراءُ اِلَی اللهِ وَ اللهُ هُوَ الغَنِیُّ الحَمِید» .14
همان‏گونه که اعتقاد به معاد وجهان پس از مرگ ازمهم‏ترین عوامل بازدارنده از گناه و پایبندی به ارزش‏های اخلاقی است، بی‏اعتقادی به معاد هم زمینه‏ساز راه‏های تبهکاری و فساد است:
«بَلْ یُریدُ الاِنْسان لیَفْجُرَ امامَه *یَسْئَل ایّان یَوم القِیامَة» .15
و توجّه به زندگی پس از مرگ، پشتوانه‏ی نیرومندی برای تقوا به شمار می‏آید:
«یا ایُّهَا الّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا الله وَلْتَنْظُر نَفْس ما قَدّمَتْ لِغَدٍ» .16
از همین روست که بعضی ازمتکلّمان، تقویت قوه‏ی عملی متکلّم را یکی از غایات و اهداف علم کلام برمی‏شمرند، سخن محقق لاهیجی نمونه‏ای از این رویکرد است:
«...الخامس أیضاً للطالب فی قوته العملیة وهو صحّة النیّة واخلاصها فی الأعمال وصحّة الاعتقاد وقوته فی الاحکام المتعلّقة بالأفعال، إذ بهذه الصحّة فی النیّة والاعتقاد یرجی قبول الاعمال وترتب الثواب علیه...».17
چگونگی ارتباط فلسفه‏ی دین با فلسفه‏ی اخلاق از این قرار است که از طرفی برخی از فیلسوفان دین می‏کوشند تا برای التزام به دستورهای الاهی، مبنایی اخلاقی فراهم آورند و از سوی دیگر در فلسفه‏ی دین از مفاهیم دینی اخلاقی مانند: گناه، توبه و بخشش ، سخن گفته شده و فیلسوف دین آنها را مورد ارزیابی عقلانی خود قرار می‏دهد.
ب) ارتباط کلام و فلسفه‏ی دین با بحث شناخت؛ از آنجا که در فلسفه‏ی دین از امکان شناخت و ماهیت آن، چگونگی علم انسان به
_______________________________
12. علق/6. 13. حشر/19.
14. فاطر/15. 15. قیامت/65.
16. حشر/18. 17. شوارق الالهام، ص 12، عبدالرزّاق لاهیجی، چاپ سنگی.________________________________________
خدا و همچنین علم خدا به مخلوقات بحث می‏شود، با مباحث معرفت و شناخت ارتباط دارد.
مراجعه به کتب کلامی نشان می‏دهد که متکلمان پیش از ورود به مباحث کلامی، اموری مانند: ماهیت فکر و نظر، تعریف و اقسام علم، آیا «نظر» مفید علم است؟ «دلیل» چیست؟ آیا دلیل سمعی مفید علم است؟ و... را مطرح می‏کرده‏اند.18 بدیهی است که چنین بحثهایی از جمله مسایل معرفت شناسی به شمار می‏روند.
ج) ارتباط «کلام» و فلسفه‏ی دین با منطق؛ امروزه یکی از مباحث مهمّ فلسفه‏ی دین معنادار بودن گزاره‏های دینی است، چه این که در عصر حاضر، وقتی این نظریه مطرح شد که شاید بعضی از سخنانی که قرنها بر سر آنها نزاع شده بی‏معنا باشد؛ یعنی حاوی هیچ مدّعا و مایه‏ای نباشد، این شبهه برای فیلسوفان دین مطرح شد که مبادا مدّعیات دینی نیز از این جنس باشند و تمام وقتی که مصروف نفی و اثباتشان شده، بیهوده باشد. از این رو به طرح و حلّ‏این مشکلات پرداختند.
از سوی دیگر، علم منطق که عهده‏دار آموزش قوانین تفکر صحیح و روشهای استدلال است در خدمت علم کلام بوده و از مبادی ضروری آن به حساب می‏آید. لذا متکلمان پیش از ورود به مباحث کلامی به مباحث منطقی پرداخته و به تفصیل یا اختصار قواعد و فرمولهای آن را یاد آور شده‏اند.
د) ارتباط فلسفه‏ی دین با فلسفه‏ی زبان دینی19؛ از وقتی که این سوءال مطرح شد که «زبان دینی» چیست؟ پرسشها و مسایل فرعی
_______________________________
18.ر.ک: الیاقوت، ابواسحاق ابراهیم بن نوبخت؛ المحصل، فخرالدین رازی؛ قواعد المرام، ابن میثم بحرانی؛ شرح مواقف، قاضی عبدالرحمن ایجی؛ شرح مقاصد، علی بن محمد جرجانی.
19. در زمانی که « آگوست بُک »[1785 1867 August Boeckn ] اولین کارفلسفی را تحلیل زبان دانست، کسی گمان نمی‏کرد مهمترین بحث‏های فلسفی در سده‏ی بیستم میلادی در همین حوزه باشد. فلسفه‏ی دین نیز چون با جریان عمومی فلسفه در ارتباط بود به بحثی پرداخت که در میان فارسی زبان‏ها تحت عنوان «زبان دین» مطرح شده است.
این واژه که به عنوان معادل واژه‏ی انگلیسی« Religious Language » به کار رفته است، ترجمه‏ی دقیقی نیست.ترجمه‏ی دقیق آن عبارت است از: «زبان دینی». معادل واژه‏ی «زبان دین» در انگلیسی، واژه‏ی« The Language of Relijion » می‏باشد. بدیهی است این دو واژه از حیث معنا نیز متفاوتند. «زبان دین» تنها به این معنا است که دین با چه زبانی سخن گفته وچگونه پیام خدا را به مردم رسانده است، در حالی که «زبان دینی» چیزی فراتر از آن می‏باشد و هر زبانی را که درباره‏ی دین و مفاهیم آن، یا تجربه‏های معنوی سخن می‏گوید، ونیز سخن گفتن مردم با خدا و کیفیت عبادت و مناجات با خدا را، شامل می‏گردد. ر.ک: مبانی کلامی اجتهاد، مهدی هادوی تهرانی، صص 309 310.________________________________________
دیگری در این باب مطرح شد مانند: آیا زبان دین، زبان شعر است؟ زبان اسطوره‏ای است؟ زبان اخباری است؟ زبان عرفی است؟ و... امروزه یکی از وظایف مهمّ فلسفه‏ی دین، پاسخگویی به این سوءالات است.
هر چند در بحث زبان دینی، آنچه بیشتر نظر فیلسوفان دین را به خود جلب کرده، «گزاره‏های کلامی» در باب وجود، سرشت و اعمال موجودی شخصی و فوق طبیعی است، ولی این بحث در سه حوزه‏ی گسترده قابل طرح است:
الف) زبانی که دین برای رساندن پیام خود به مردم مورد استفاده قرار داده است.
ب) زبانی که آدمیان برای بیان تجربه‏های دینی، یافته‏های معنوی، یا اعتقادات خویش به کار می‏گیرند.
ج)زبانی که آدمیان در مناجات با خدا و عبادت او از آن بهره برداری می‏کنند.
... آنچه در بحث زبان دینی در فلسفه‏ی دین آمده است، بر تلقّی مسیحیت از دین و وحی استوار است. به اعتقاد آنان وحی، تجلّی خدا در این عالم است که بارزترین مصداق آن خود حضرت مسیح می‏باشد و نویسندگان اناجیل، آنچه را از این وحی الاهی دیده‏اند، در گزارشی بشری گرد آورده‏اند.
از این رو، اگر کسانی بخواهند در مورد فلسفه‏ی دین، وجستاره‏های دینی دیگری که در غرب رواج دارد، تحقیق کنند باید از برداشت مسیحی از مفاهیم دینی و تاریخچه‏ی تحولات اندیشه‏ی مسیحی آگاه باشند واگر بخواهند در حوزه‏ی اندیشه‏ی اسلامی به داوری در باب این موضوعات بنشینند، باید از باورهای اسلامی نیز مطلع باشند.20
فلسفه‏ی دین اگر چه با روش‏های دیگر دین پژوهی متفاوت است؛ چرا که فیلسوف دین در مورد مدّعیات دینی به تبیین و توصیف بسنده نمی‏کند، بلکه دست به قضاوت وتحلیل نیز می‏زند؛ امّا روش‏های دیگر دین پژوهی صرفاً توصیفی است و خود را موظّف به قضاوت نمی‏داند. امّا در عین حال با آنها نیز مرتبط است و از مباحث آنها در تحلیل خود سود می‏جوید.
اینک به ذکر سه نمونه از این نوع مباحث اشاره می‏کنیم:
1. تاریخ دین: این علم به روایت و تشریح روند دین در طول زمان می‏پردازد و امری است توصیفی. تاریخ دین نشان می‏دهد که ادیان مختلف در خلال زمان‏های گوناگون چگونه تحوّل پیدا کرده‏اند وچه عواملی باعث رشد و توسعه‏ی آنها و چه عواملی موجب
_______________________________
20.مدرک پیشین، صص310 311.________________________________________
تحجّر وعقب ماندگی‏شان بوده است. اگر چه این علم به دلیل توصیفی بودنش از فلسفه‏ی دین که نقّادانه است، متمایز می‏باشد؛ ولی در عصر حاضر، تاریخ ادیان و تطبیق آنها برای فلسفه‏ی دین، گنجینه‏ای عظیم از آداب و مراسم دینی، رمزها، اسطوره‏ها، باورها وعقاید دینی فراهم می‏آورد که گویی اسناد ومدارک دالّ‏بر واقعیت دینی‏اند. همه‏ی اینها زمینه‏ای را برای فیلسوفان دین فراهم آورده‏اند تا آنها بکوشند ساختارهای کلّی ومعنای امر قدسی یا امر الاهی وارتباط گزاره‏ها را با رفتار و آداب و رسوم دینی دریافته و آنها را مورد تحلیل عقلانی قرار دهند.
بنابراین، تاریخ دین برای فلسفه‏ی دین داده فراهم می‏کند و فلسفه‏ی دین به نوبه‏ی خود ملاک ومعیارهای ارزیابی و تفسیر داده‏های دینی را طرح می‏کند.21
2. جامعه شناسی دین: در واقع جامعه شناس به دین از آن حیث که یک نهاد اجتماعی است می‏نگرد و به کارکرد آن در جامعه توجّه دارد و وجهه‏ی این توجّه هم شاید روش«نقش گرایی» و «کارکرد گرایانه» به دین در دنیای امروز باشد.
بنابراین، تعریف جامعه شناختی از دین عبارت است از ملاحظه‏ی زمینه‏های اجتماعی، اقتصادی، تاریخی و فرهنگی که در آن دین جلوه و بیان می‏یابد. در دیدگاه جامعه شناسی از دین، نشان می‏دهند که جهان در قیاس با فرهنگهای گذشته تا چه اندازه دین زدایی شده است. وقتی این ملاحظات از نظر علمی به اثبات رسید، بر فیلسوف دین الزام می‏کند که انگیزش‏های دگرگون شده‏ی دین و ارتباط دین را با اخلاق مورد مداقّه قرار دهد. بنابراین، در رابطه‏ی فلسفه‏ی دین با جامعه شناسی دین می‏توان گفت: اگر چه جامعه شناسی دین توصیفی است نه تحلیلی، ولی این دیدگاه برای فیلسوفِ‏فلسفه‏ی دین، داده‏هایی تهیّه می‏کند که فیلسوف دین در آنها تعقّل می‏کند وآنها را مورد ارزیابی عقلی قرار می‏دهد.22
_______________________________
21. فلسفه‏ی دین؛ حقایق و ابهامها، دکتر رام نات شرما، ترجمه‏ی بیژن بهادروند، کیهان فرهنگی، ص 11.
22.ر.ک: درآمدی به فلسفه، نوشته‏ی جان هرمن رَنْدَل وجاستوس باکلر، ترجمه‏ی امیر جلال الدین اعلم، انتشارات سروش، تهران 1363، چاپ اوّل، ص 251؛ و مقاله‏ی «گرایشهای عمده در فلسفه‏ی دین» پل ریکور، ترجمه‏ی مصطفی ملکیان، مندرج در مجله‏ی نقد و نظر، سال اول، شماره‏ی دوم، بهار 1374، صص 148 149، مشخصّات اصل این مقاله چنین است:
Ricoear . Paul . Main Trends In Philosophy ،) New york Hdmes and Meier Publishers Inc .9791 PP 273-293(.________________________________________
3. روان شناسی دین: در بحث روان شناسی دین، انگیزه‏ی نهایی که انسان برای متدّین بودن می‏تواند داشته باشد، مورد مطالعه قرا رمی‏گیرد. علاوه بر آن ، آثار و نتایجی که دین بر روان و رفتار یک شخص متدیّن می‏گذارد نیز در این علم مورد بررسی قرار می‏گیرد. تفسیر روانکاوانه‏ی دین، فی حدّنفسه به هیچ روی فلسفی نیست، امّا روانکاوی برای فیلسوفی که به مطالعه‏ی دین مشتغل است، این وظیفه را مقرّر داشته است که از نو و به جدّبه مسایلی بپردازد، از جمله نقش «میل» در انسانها و همچنین تمثیلات اسطوره‏ای که نمایشگر طرز تلقّی‏های دینی‏اند یعنی ارتباط عبد ومولی، هبوط به عنوان نمودار گناه، و بهشت به عنوان الگوی حالت بی‏گناهی از نو مورد ارزیابی قرار دهند.23
پایان بخش سخن در باب «تأثیر علوم انسانی بر فلسفه‏ی دین» گفتار جالب «پل
_______________________________
23.مدرک پیشین، صص 149 150(نقل به تلخیص).________________________________________
ریکور»است که می‏گوید:
«فلسفه‏ی معاصر عمدتاً گفتگویی است با آخرین یافته‏های علوم؛ آن علومی که آدمی را از نظرگاههای اجتماعی تاریخی، روان شناختی، یا زبانی مطالعه می‏کنند. چون فلسفه‏ی دین مطالعه‏ی انسان عینی خارجی است، در ارتباط با آنچه خودِانسان آن را مبنا و معنایِ نهاییِ خویش می‏داند، نمی‏تواند با تحقیقاتی که این علوم در باب شیوه‏ی هستی خودشناسی، و اظهار ما فی الضّمیر انسان انجام داده‏اند تماس نیابد. وتصادفی نیست که ظهور این علوم مقارن است با آنچه امروزه دین زدایی جهان، یا حتّی دین زدایی وجود، می‏خوانیم. این که انسان جدید در طلبِ کسبِ‏سَروَریِ فنّی بر طبیعت، جامعه، و پدیده‏های جسمانی و نفسانی است و این که به کشف علمی قوانین حاکم بر طرز کار این امور دست می‏یازد، همه معلول خواست یگانه‏ای است. این اراده‏ی معطوف به شناختن و ضبط و مهار امور را در کف گرفتن، انسان را به این جهت سوق داده است که امور مقدس را از ساحتهای وسیعی از وجود بیرون براند، و از دین، به عنوان کلید فهم امور این جهان چشم بپوشد، و حتّی هرگونه بیان یا طرز تلقّی‏ای را که به جهانی فراسوی این جهان ناظر است وهم آلود بخواند و آماج انتقاد کند. از این رو، دین زدایی برای فلسفه‏ی دین مَشاغلِ جدیدی پدید آورده است که بسیاری از متفکّران معاصر را به خود مشغول داشته‏اند. این متفکران باید یا از پدیده‏های دینی، بر اساس لوازم خطیر علوم انسانی، تفسیری منفی عرضه کنند یا، به مَدَدِ مواجهه‏ای انتقادی با این تفاسیر منفی، به بازاندیشی دین دست زنند. و به هر حال، به حکم همین دین زدایی، که لازمه‏اش این است که انسان را مقیاس و مرجع جمیع امور بدانیم، انسان متدیّن است که همه این تحقیقات معطوف به اوست؛ وتفکّر در باب امور متعالی از طریق انسان‏شناسی فلسفی جریان می‏یابد؛ مبنای آن هر یک از علوم انسانی که باشد گو باش».24
_______________________________
24.مدرک پیشین، ص 147.

تبلیغات