آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

ارتباط میان عقل و سمع
یکی از امور مهم در شکل‏گیری مکتب کلامی، نحوه‏ی نگرش به مسئله عقل و وحی یا به تعبیر برخی از متکلمان، عقل و سمع می‏باشد. میزان التزام به آیات و روایات خصوصاً در مواردی که عقل نیز به قضاوت می‏نشیند، مکتبهای متفاوتی همچون اهل حدیث، اشاعره و معتزله را در میان اهل سنت، وگرایش‏های اخباری‏گری و اصولی را در میان شیعه تشکیل داده است.
غزالی که یکی از نمایندگان فکری اشاعره است، مسائل کلامی را به سه دسته تقسیم می‏کند:
الف. مسائلی که با سمع دانسته می‏شود.
ب. مسائلی که فقط با عقل درک می‏شود.
ج. مسائلی که هم از طریق عقل و هم از سمع به دست می‏آید. سخن او درباره‏ی مسائل مشترک میان عقل و سمع چنین است:
«هرگاه سمع برمطلبی وارد شد، باید دید که قضاوت عقل چگونه است، اگر عقل آن را تجویز کرد، باید آن مطلب را قطعاً تصدیق کرد، اگر ادله سمعی در متن دلالتش قطعی باشد؛ و باید آن را به طور ظنی تصدیق کرد، در صورتی که ادله سمعی در متن یا دلالت ظنّی باشد.
امّا آنچه که عقل به محال بودن آن حکم می‏کند، باید در آن مورد، سمع را تأویل کرد و اصولاً این مطلب قابل تصوّر نیست که سمع مشتمل بر مطلب قطعی غیر موافق به عقل باشد.(به عنوان مثال) اکثر احادیث تشبیه ناصحیح‏اند و آنها نیز که صحیح‏اند قطعی نبوده و قابل تأویل می‏باشند.
اگر عقل در مسئله‏ای توقّف کرد و نه حکم به جواز نمود و نه حکم به استحاله، در این صورت نیز تصدیق ادلّه سمعی واجب است. پس به طور کلّی برای وجوب تصدیق همین‏قدر کافی است که عقل حکم به محال بودن نکند و لازم نیست که عقل حتماً به جواز حکم کند و میان این دو (یعنی عدم حکم به استحاله وحکم به جواز نمودن) تفاوتی است که گاهی اشخاص کودن متوجّه آن نمی‏گردند».1
* اوّلین واجب
در این که هر شخصی که تازه به بلوغ و تکلیف رسیده، چه چیز در ابتدای تکلیف واجب است، در میان متکلمان مسلمان اختلاف رأی وجود دارد. علاّمه حلّی بعضی از اقوال را چنین آورده است:
«شیخ ابو اسحاق نوبختی گفت: اوّلین واجب، نظر است و کسی هم گفته که:قصد نظر، اوّلین واجب است».
علاّمه حلّی می‏افزاید: «معتزله‏های مصری و ابو اسحاق اسفراینی، اوّلین واجب را نظر دانسته‏اند. و گروهی دیگر از آنان، و نیز امام الحرمین اشعری، اوّلین واجب را قصد نظر ذکر کردند.
از ابو الحسن اشعری نقل شده است که اوّلین واجب، معرفت است. و این سخن نیز مذهب معتزله‏های بغداد است. ابو هاشم اعتقاد داشت که شکر اوّلین واجب است. سپس علاّمه حلّی با نتیجه گیری نظرش را چنین بیان می‏کند: اقرب به واقع آن است که گفته شود اگر مراد از اوّلین واجب آن چیزی است که با قصد اوّلی واجب می‏گردد، پس معرفت درست است و اگر مراد هر چیزی است که واجب است، پس قصد درست است.2
شارح مواقف به امام الحرمین نسبت داده که اوّلین واجب، قصد نظر است؛ یعنی
_______________________________
1.ر.ک: الاقتصاد فی الاعتقاد، صص132و133.
2. انوار الملکوت، ص 9.________________________________________
فارغ کردن قلب از شواغل.
مرحوم شیخ طوسی نیز نظر و اندیشه را اوّلین واجب می‏شمارد و تعلیلش این است که برای اثبات ذات باری، راهی جز اندیشیدن نیست؛ چون وجود خداوند بدیهی نیست و تقلید نیز صحیح نمی‏باشد و از سوی دیگر، واجبات علمی نیز متوقف بر آن است.3
* اعواض
از جمله امور مورد اتفاق معتزله و شیعه و به طور کلی همه اهل عدل (عدلیه) آن است که خداوند در مقابل آلام و رنج‏هایی که به مخلوق می‏رسد و او استحقاق آنها را نداشته است، عوض می‏دهد. مرحوم ابو اسحاق نوبختی چنین می‏گوید:
«درد و المی که از جانب خداوند سبحان ابتداءً و بدون سابقه‏ای به مکلّف و غیر آن می‏رسد و بندگان در آن دخالتی ندارند، بر خداوند است که عوض آن را بدهد. و همچنین است آلام و دردهایی که به امر خداوند یا اباحه او بدون استحقاق بر شخص وارد گردد (مانند فعل خود خدا محسوب می‏شود)».4
مرحوم علاّمه حلّی در شرح کلام نوبختی می‏فرماید: در اهل عدل بر وجوب عوض بر خداوند متعال در مقابل آلامی که در مکلّف و غیر آن بدون دخالت سایر بندگان ابتداءً ایجاد می‏کند، اتّفاق دارند و الاّ خداوند ظالم خواهد بود. ما با قید «ابتداءً» یا (المبتدأة) از آلامی احتراز کردیم که به خاطر استحقاق شخص بر او وارد می‏شود مانند حدّ زانی، و با قید «بدون دخالت سایر بندگان» از مثل موردی احتراز کردیم که خود ما انسانی را در آتش بیفکنیم و بمیرد، زیرا در این صورت گرچه خداوند در او ایجاد درد کرده است ولی عوض بر عهده کسی است که او را به آتش افکنده است».5
مرحوم شیخ مفید نیز چنین می‏فرماید: «در جود وکرم الهی واجب است که بهایم را در مقابل رنج‏هایی که در دنیا دچار شده‏اند، عوض دهد و فرقی میان فعل خود خداوند و فعل دیگران وجود ندارد؛ زیرا خداوند آنها را برای منفعت و مصلحتشان خلق کرده است پس اگر آنها را از عوض در مقابل درد و رنج محروم کند، معلوم می‏شود که آنها ر
_______________________________
3. تمهید الاُصول، ترجمه مشکوة الدینی، ص 7.
4و5. أنوار الملکوت فی شرح الیاقوت، صص 127128. ________________________________________
برای زیان دیدن و ضرر کردن آفریده است و حال آن که خداوند بالاتر و بزرگتر از آن است که موجودی را برای زیان دیدن و درد کشیدن بیافریند بدون آن که نفعی به او برساند، زیرا این کار جز از شخص سفیه ظالم واقع نمی‏شود و خداوند سبحان عدل، کریم، حکیم وعالم است».6
امّا اشاعره معتقدند که خداوند قدرت بر ایجاد درد و رنج برای حیوان بی‏گناه دارد و ثوابی نیز در مقابل لازم نیست. کلام غزّالی چنین است:«ما مدّعی هستیم که خداوند متعال قادر بر ایجاد درد و رنج برای حیوان مبرّای از جنایات می‏باشد و ثوابی نیز بر خداوند لازم نیست. معتزله معتقدند که این کار چون قبیح است، محال است و لذا معتزله سرانجام بر آن شدند که هر حیوانی حتی کک و شته و هر آنچه دارای مدفوع (بعره) است، خداوند او را محشور خواهد کرد و به او ثواب خواهد داد... امّا ما می‏گوییم که ایلام حیوان یا طفل یا مجنون (دیوانه) بی‏گناه به سبب آنچه مشاهده می‏شود مقدورست. تنها این کلام خصم باقی می‏ماند که این موجب می‏شود که خداوند حشر و ثواب داشته باشد یعنی بر او واجب می‏شود و حال آن که محال بودن هر نوع وجوبی بر خداوند، قبلاً روشن شد».7
در پاسخ این سوءال که چگونه شما این ظلم را بر خداوند تجویز می‏کنید؟ غزالی می‏گوید که ظلم در جایی تصوّر می‏شود که شخصی در ملک دیگری تصرف کند یا فرمان لازم الرعایه‏ای را سرپیچی کند و حال آن که در مورد خداوند ظلم موضوعاً منتفی است؛ زیرا خداوند تصور نمی‏شود که در ملک دیگری تصوّر کند یا فرمانی بر او واجب الرعایه باشد. پس چون شرط تحقّق ظلم منتفی است، از خداوند ظلم سلب می‏شود، نه این که فی‏حدّ نفسه امر قبیحی باشد که از خداوند سلب گردد. پس لازمه این سخن غزالی آن است که هر آنچه خداوند در حق مخلوقات خویش انجام دهد، مفهوماً ظلم نخواهد بود و موفی نیز لازم نیست. مرحوم علامه حلّی در ردّقول اشاعره می‏فرماید: «علم ضروری برای ما حاصل است که اگر انسانی چنین کاری کند، عقلا او را ظالم، جایر و سفیه می‏دانند پس چگونه می‏توان این نقایص را به خداوند نسبت داد و از او نترسید؟».8
_______________________________
6. أوائل المقالات، ص 12.
7. الاقتصاد فی الاعتقاد، صص115 114.
8. نهج الحق وکشف الصدق، ص 138.

تبلیغات