کتابشناسى علم کلام (1) (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
علم کلام شریفترین،مهمترین و حساسترین علمى است که تا به حال فرهنگ جوامع بشرى به خود دیده است; چرا که سعادت و رستگارى انسان با موضوعات، مبادى، مسائل، غایات و فواید این علم رقم مىخورد.
این علم بیش از سایر علوم دورههاى پر فراز و نشیبى را پشتسر گذاشته است، و در این راه گاه با بىمهرى و ادبار، و گاه با حسن اقبال این و آن رو به رو بوده است. عصر حاضر که عصر شکوفایى علوم نام گرفته است، پس از قبول و دریافت ارزش این علم از سوى اندیشمندان معاصر و تجزیه علم کلام به «قدیم» و «جدید» (1) ، صحنه دو برخورد کاملا متفاوت شده است.
درست است که برخى کسان از بخش جدید آن گریزان و بلکه از هرچیز که به قولى مهر «جدید» بر جبین دارد مىهراسند، اما نو پرستانى نیز هستند که در مقابل این افراط، به تفریط افتاده و هرچه را داغ «قدیم» بر سرین دارد (2) با حالت قهر و غضب نگریسته و از این روى، اصول ثابت این علم را که نشان کهن بر سینه دارد نادیده گرفته و بدون استمداد از دستاورد و دسترنج و تجربه گذشتگان و گنجینهى پربار آن که حاصل افکار بلند فرهیختگانى چون مفید و طوسى و حلى استبه نبرد با افکار و ایدههاى انحرافى روز برخاستهاند، و از آنجا که اینان از مایه و اساس استوار برگرفته از مبانى کلام اسلامى برخوردار نیستند، سریع و شتابان در برابر شبهات چپ و راست تسلیم شده و تنها کارى که انجام مىدهند توضیح و تقریر آن شبهات، و پیچیدهتر کردن کار و اعلام توقف در برابر صاحبان شبهه است; خطر این گونه افراد کمتر از دستهى اول نیست. اینان با کار ناتمام و دفاع سست و بىبنیاد خویش ریشهى اعتقادات و باورها را خشکانده و به جاى آنکه بیمار را با ابزار و دانش تکامل یافته درمان کنند، او را ناامید کرده و در وادى حیرت و سرگردانى رها مىکنند.
وظیفهى متکلم در عصر حاضر، ابتدا تسلط بر مبانى و اصول و سپس آراستن آنها به شاخ و برگهاى تازه و دفاع از معتقدات و ترویج و تقویت آنها در میان جوامع است; ولى بدون بهرهگیرى از آثار گذشتگان و بدون کمترین اطلاع از آنچه آنان گفته و به اثبات رساندهاند نمىتوان به دفاع از گزارههاى دینى پرداخت.
در همین راستا بر آن شدیم تا پلى به نام «کتابشناسى علم کلام» میان گذشتگان و نسل معاصر و آیندگان ایجاد کرده و فهرستى از آثار و ذخایر عظیم فرهنگى را در مجموعهاى که نوعى بانک اطلاعات است در خدمت متکلمان و دیگر اقشار جامعه قرار دهیم.
این حرکت فرهنگى اولین قدمى است که به صورت گسترده و جامع در کتابشناسى علم کلام تحت اشراف حضرت آیة الله سبحانى دام ظله از فروردین سال 1373 توسط گروهى از محققان در مؤسسه امام صادق علیه السلام برداشته شده است.
پیش از بیان فواید و مشخصات این کتابشناسى، به توضیح اجمالى واژه کتابشناسى پرداخته و سپس با تاریخچهى کتابشناسى و فهرستنگارى آشنا خواهیم شد.
واژه کتابشناسى
کتابشناسى واژهاى فارسى و معنى رایج آن: فن آگاهى از انواع کتابهاى مربوط به هر رشتهى خاص و مشخصات آن کتابهاست. (3) معادل آن در عربى «علم الکتاب» و در انگلیسى «ببلیوگرافى» (4) است.
ببلیوگرافى در اصل واژهاى یونانى و مرکب از دو بخش است: 1. «ببلیو» به معنى کتاب، 2. «گرافى» به معنى استنساخ. این واژه در سه قرن اول تاریخ یونان به معنى استنساخ و نوشتن کتاب با دستبوده است، که در عربى از آن تعبیر به «الوراقة» یا «الخطاطة» مىگردد. (5)
در قرن هفدهم میلادى تحولى در کاربرد این واژه صورت گرفت و به معنى «توصیف کتاب» معادل (Descriptio Librorum) در زبان لاتین، شهرت یافت.
البته توصیف و تحلیل را نیز با توجه به موارد استعمال ببلیوگرافى از بخش دوم آن (گرافى) مىتوان به دست آورد. همانطور که از دو کلمه جغرافیا ( geographia) یعنى توصیف زمین،و فوتوگرافیا (Photographia) یعنى توصیف عکسها به دست مىآید.
اولین کسى که این واژه را در توصیف و تحلیل به کار برد جابرییل نودیه در سال 1633م بود.وى کتابى تالیف کرد به نام «کتابشناسى سیاست» (Phiapolitica bibliogra) .
نودیه این واژه را به صورت اصطلاح به کار نبرد، بلکه آن را عنوانى براى کار خود قرار داد. همانطور که فیروزآبادى کتاب لغتخود را «القاموس المحیط» نامید، به معنى دریاى پهناورى که شامل ثبت و ضبط و شرح لغتهاى عرب است، آنگاه به مرور زمان کلمه «قاموس» براى کتابهاى لغت و کارهایى از این قبیل اختصاص داده شد.
بولارد در سال 1762م در دایرة المعارف بریتانیا ادعا کرد که فرانسه پایگاه تحول این واژه از معنى کتابت و استنساخ کتاب به معنى توصیف کتابهاست.
معادل تحول یافته این واژه یعنى کتابشناسى کلمهى «الفهرسه» درمیان مسلمانان در قرن دوم هجرى (هشتم میلادى) رواج داشته است.
کلمه «فهرست» با تمام مشتقاتش فارسى است. مشتقات این کلمه در زبان عربى با مذکر و مؤنث کردن آن چنین است:الفهرست، الفهرس، الفهرسة.
مسلمانان و فهرستنگارى
فهرستنگارى در اسلام از سابقه دیرینهاى برخوردار است. مسلمانان سالها قبل از غربیها و همچنین در قرنهاى اخیر به این فن پرداختهاند.
براى نمونه به چند مورد اشاره مىشود:
1. کتابشناسى و فهرستهاى تحلیلى و توصیفى حنین بن اسحاق عبادى (194-260ق) طبیب، مورخ، مترجم و رئیس دار الترجمهى مامون را مىتوان قدیمترین فهرست در جهان اسلام دانست. او در آثار خود به بررسى کتابهاى جالینوس و دیگر نویسندگان مسلمان وغیر مسلمان پرداخته است. (6)
2. فهرست (7) ابو الفرج محمد بن اسحاق الندیم (تالیف: 377ق) مهمترین اثر در حوزه کتابشناسى دورهى کهن متون اسلامى است. وى در این فهرستبیش از 8360 کتاب یا رساله و مقاله به زبان عربى و 2238 مؤلف را معرفى مىکند. در این فهرست 1197 کتاب کلامى و 148 متکلم ذکر شده است. (8) این کتاب در ده فصل تنظیم شده و فصل پنجم آن اختصاص به علم کلام دارد. این فصل مشتمل بر پنجبخش است: 1.معتزله، 2. شیعه، 3. حشویه و مجبره (اهل سنت و اشاعره)، 4. خوارج، 5، متصوفه.
ابن ندیم در هر علمى که وارد مىشود، تاریخ آن علم و محتویات و موضوعات آن را بیان مىکند. آنگاه اولین کسى را که در آن علم کتاب نوشته و یا سخنى گفته ذکر مىکند.
وى معتقد است اولین مؤلف شیعه على بن اسماعیل بن میثم تمار است، و دو کتاب از او نقل مىکند:
1. کتاب الامامه;2. کتاب الاستحقاق. (9)
پیش از تالیف این فهرست، کتابخانههاى بزرگ شهرهاى اسلامى نیز داراى هرستبوده است. کتابخانه خلیفه عباسى الحکم بن عبدالرحمان بن محمد المستنصر (... 366ق) بر اساس موضوعات، تقسیمبندى شده و نوشتهاند که فهرستهاى این کتابخانه در 44 جزوه جمعآورى شده بود. (10)
3. «مفتاح السعادة و مصباح السیادة فی موضوعات العلوم» تالیف احمد بن مصطفى طاش کبرى زاده(901-968ق).
در این کتاب منشا، جایگاه، اهداف، موضوعات، دانشمندان و نویسندگان و مهمترین کتابهاى مربوط به هر علمى آمده است. این کتاب در نوع خود یکى از بهترین آثارى است که مسلمانان در زمینه معرفى همه جانبه علوم و تاریخ هر علمى ارایه کردهاند. (11)
این کتاب داراى چهار مقدمه و هفت فصل است. فصل ششم در علوم شرعیه است که به شتبخش تقسیم مىگردد. بخش پنجم آن مربوط به علم کلام و اصول دین است. در این مجموعه 2571 عنوان کتاب و 1083 مؤلف معرفى شده است.
4. «کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون» تالیف مصطفى بن عبد الله، معروف به کاتب چلبى و حاجى خلیفه (12) (1017-1067ق).
این کتابشناسى با ارزش طى هیجده سال (1045-1063ق) با مراجعه به کتابخانههاى متعدد به ویژه کتابخانههاى اسلامبول (زادگاه مؤلف) و حلب نوشته شده است. حاجى خلیفه اهمیت و ضرورت کتابشناسى را در مقدمه این کتاب ذکر کرده است. او معتقد است که کتابشناسى و به تعبیر وى «علم به احوال کتب» مهمترین مرحلهى فراگیرى و تحقیق در هر علمى است. کسى که کتابهاى نوشته شده پیرامون موضوع مورد بحثخود را نداند، راهى بس طولانى بلکه بىمقصد پیش روى دارد.
او در این کتاب بعد از معرفى هر علمى به معرفى تالیفات و کتابهاى مربوط به آن پرداخته است، حتى شروح و ردود وحواشى بسیارى از کتابها را نیز آورده است. (13)
این کتابها به ترتیب حروف الفبا نوشته شده است و این ترتیب نه فقط در حرف اول بلکه تا حرف چهارم رعایتشده است. حدود 000÷18 عنوان کتاب و 000÷10 مؤلف را نام برده است. (14) 890 کتاب کلامى در این فهرست وجود دارد.
تا به حال براى «کشف الظنون» بیش از ده ذیل و تکمله نوشته شده است، که معروفترین آنها «ایضاح المکنون فی الذیل على کشف الظنون» تالیف اسماعیل پاشا بغدادى (1339ق ...) است. نوشتن این تکمله نزدیک به سى سال به طول انجامید و نزدیک به 19000 عنوان را که 1300 عنوان آن مربوط به کتابهاى کلام است، شامل مىشود. کتابهایى که در کشف الظنون فوت و نوشته نشده و یا بعد از حاجى تالیف شده در این ذیل آمده است. در مواردى نیز تکرار عنوان کتاب اما همراه با توضیح و تصحیح ذکر شده است.
اسماعیل پاشا فهرست دیگرى دارد به نام «هدیة العارفین فی اسماء المؤلفین و آثار المصنفین» وى در این فهرستحدود 1572 کتاب کلامى را معرفى مىکند.
علامه محقق آقا بزرگ تهرانى نیز ذیلى بر کشف الظنون نوشته استبه نام:«ذیل کشف الظنون» این کتاب توسط محمد مهدى خرسان تنظیم و تحقیق شده است.
5. «فهرسة الکتب والرسائل و لمن هی من العلماء والائمة والجدود الافاضل» اثر اسماعیل بن عبد الرسول اجیبى از علماى اسماعیلیه در قرن دوازدهم (...1183ق). (15)
نویسندهى این فهرست، تاریخ تالیف و شرح حال مؤلف و ابواب و فصول کتابها را همراه با تحلیل و توضیح بیان مىکند.
فهرستهاى دیگرى نیز وجود دارد که نام نمونههایى از آنها ذکر مىشود:
1. «التحدث بنعمة الله»، جلال الدین عبد الرحمان سیوطى، وى در این کتاب بیش از 400 کتاب را معرفى مىکند.
2. «جوامع العلوم»، ابن فرحون.
3. «جوامع العلوم و حدائق الانوار»، فخر رازى.
4. «مرآة الکتب»، شهید ثقة الاسلام تبریزى.
5. «الذریعة الى تصانیف الشیعة» در26 جلد، آقا بزرگ تهرانى.وى در این فهرست گرانسنگ 5900 کتاب کلامى را نام مىبرد.
ادامه دارد
1.البته این تجزیه مورد پذیرش ما نیست و آن چه هست، مسائل جدید در علم کلام است نه کلامى به نام «کلام جدید».
2.خاقانى قصیدهسراى بىبدیل قرن ششم هجرى گوید:
تاجوران را ز لعل، طرف نهى بر کمر شیر دلان را ز جزع، داغ نهى بر سرین
(طرف: کمربند،کلیچهى کمر که براى آرایش بندند جزع: نگین و خاتم از الماس یا یاقوت).
3.ر.ک: دکتر مهشید شیرى، نخستین فرهنگ الفبایى قیاسى زبان فارسى، ص 830. این کتاب معنى دیگرى نیز گفته و آن چنین است:«فهرست کتابها و مقالاتى که در نوشتن یک مطلب یا یک کتاب مورد استفاده قرار گرفته است، این فهرست معمولا در ابتدا یا انتهاى مطلب معرفى مىشود(لیست منابع و مآخذ).» در لغتنامهى دهخدا و فرهنگ معین این واژه چنین تعریف شده است:« فن آگاهى از انواع کتابها، محتوا، مؤلفان، مصنفان و مترجمان آنها».
4. bibliography
5.
6. ر.ک: زرکلى، الاعلام:2/287.و نیز: فن دوم از مقاله هفتم فهرست ابن الندیم آمده است:« و اذا رجعنا الى فهرست جالینوس الذی عمله حنین الى علی بن یحیى، علمنا...».
7. این کتاب در اکثر مصادر به نام «الفهرست» و بدون هیچگونه پسوندى ذکر شده است، اما برخى نامهاى دیگرى نیز گفتهاند، مانند: ابن حجر عسقلانى «فهرست العلماء»; صفدى «الفهرست فی اخبار الادباء»; یاقوت رومى «فهرست الکتب»; حاجى خلیفه «فهرست العلوم» روى یکى از نسخ خطى «فوز العلوم» نیز دیده شده است.
8. اکثر آمارهایى که در این مقاله ارایه مىگردد توسط گروه کتابشناسى علم کلام مؤسسه به دست آمده است.
9. دکتر شعبان عبدالعزیز خلیفه معتقد است که یکى از علل مشخص نبودن تاریخ تولد و وفات و مجهول بودن سایر مشخصات ابن ندیم در میان تراجم نویسان، شیعى معتزلى بودن اوست. او مىگوید: ابن خلکان در وفیات الاعیان حتى یک سطر هم درباره او ننوشته است. ابن شاکر کتبى در فوات الوفیات (مستدرکات وفیات الاعیان) نیز از او نام نبرده است. یاقوت رومى در معجم الادباء فقط پنجسطر درباره او نوشته و تاریخ تولد و وفات او را نیاورده است.صفدى در الوافى بالوفیات جز سه سطر چیزى از او ننوشته. و تنها کسى که از ابن ندیم به تفصیل سخن گفته ابن حجر عسقلانى در لسان المیزان است که (پس از معرفى او به عنوان رافضى معتزلى) تا توانسته نسبتبه او ناسزا گفته است. ر.ک: شعبان عبد العزیز خلیفه، الببلیوجرافیا او علم الکتاب، ص 196.
10. براى آشنایى بیشتر ر.ک: کتاب المؤتمر السنوی السادس عمان، از انتشارات آل البیت، اردن; سیر اعلام النبلاء:8/269.
11. امروزه در غرب به این گونه کارها Historialiteraria گفته مىشود. بخش معرفى مصادر و کتابهاى هر علمى Notitia Librorum قبل از تدریس آن علم توسط استاد، تهیه و در اختیار دانشپژوهان قرار مىگیرد. کتاب مذکور سالها پیش از دانشگاههاى اروپا به این مهم پرداخته است.
12. شهرت او به کاتب به جهت کاتب بودن در مرکز ادارى ارتش عثمانى است. و کلمه چلبى به ترکى به معنى سید و بزرگ است. اشتهار به خلیفه نیز به جهت جانشینى وى از فرماندهى ارتش است. براى آشنایى بیشتر ر.ک: حاجى خلیفه، الوصول الى طبقات الفحول; میزان الحق فی اختیار الاحق. کتاب اخیر را حاجى در سال آخر عمرش (1067ق) در علم کلام نوشته است.
13. وى در مقدمه مىگوید: «فکل ما له اسم ذکرته فی محله مع مصنفه و تاریخه و متعلقاته و صنفه تفصیلا و تبویبا، و ربما اشرت الى ما روى عن الفحول من الردو القبول».
14. این تعداد عنوان تقریبا دو برابر عنوانهایى است که ابن ندیم در فهرستخود آورده است. و با توجه به اینکه ابن ندیم در قرن چهارم و حاجى در قرن یازدهم به تدوین این کتابها پرداختهاند تبحر و احاطهى ابن ندیم در شناسایى کتابها روشن مىگردد.
15. این کتاب توسط آقاى علینقى منزوى، استاد دانشگاه تهران، (در سال 1344ش) تحقیق شده است.
این علم بیش از سایر علوم دورههاى پر فراز و نشیبى را پشتسر گذاشته است، و در این راه گاه با بىمهرى و ادبار، و گاه با حسن اقبال این و آن رو به رو بوده است. عصر حاضر که عصر شکوفایى علوم نام گرفته است، پس از قبول و دریافت ارزش این علم از سوى اندیشمندان معاصر و تجزیه علم کلام به «قدیم» و «جدید» (1) ، صحنه دو برخورد کاملا متفاوت شده است.
درست است که برخى کسان از بخش جدید آن گریزان و بلکه از هرچیز که به قولى مهر «جدید» بر جبین دارد مىهراسند، اما نو پرستانى نیز هستند که در مقابل این افراط، به تفریط افتاده و هرچه را داغ «قدیم» بر سرین دارد (2) با حالت قهر و غضب نگریسته و از این روى، اصول ثابت این علم را که نشان کهن بر سینه دارد نادیده گرفته و بدون استمداد از دستاورد و دسترنج و تجربه گذشتگان و گنجینهى پربار آن که حاصل افکار بلند فرهیختگانى چون مفید و طوسى و حلى استبه نبرد با افکار و ایدههاى انحرافى روز برخاستهاند، و از آنجا که اینان از مایه و اساس استوار برگرفته از مبانى کلام اسلامى برخوردار نیستند، سریع و شتابان در برابر شبهات چپ و راست تسلیم شده و تنها کارى که انجام مىدهند توضیح و تقریر آن شبهات، و پیچیدهتر کردن کار و اعلام توقف در برابر صاحبان شبهه است; خطر این گونه افراد کمتر از دستهى اول نیست. اینان با کار ناتمام و دفاع سست و بىبنیاد خویش ریشهى اعتقادات و باورها را خشکانده و به جاى آنکه بیمار را با ابزار و دانش تکامل یافته درمان کنند، او را ناامید کرده و در وادى حیرت و سرگردانى رها مىکنند.
وظیفهى متکلم در عصر حاضر، ابتدا تسلط بر مبانى و اصول و سپس آراستن آنها به شاخ و برگهاى تازه و دفاع از معتقدات و ترویج و تقویت آنها در میان جوامع است; ولى بدون بهرهگیرى از آثار گذشتگان و بدون کمترین اطلاع از آنچه آنان گفته و به اثبات رساندهاند نمىتوان به دفاع از گزارههاى دینى پرداخت.
در همین راستا بر آن شدیم تا پلى به نام «کتابشناسى علم کلام» میان گذشتگان و نسل معاصر و آیندگان ایجاد کرده و فهرستى از آثار و ذخایر عظیم فرهنگى را در مجموعهاى که نوعى بانک اطلاعات است در خدمت متکلمان و دیگر اقشار جامعه قرار دهیم.
این حرکت فرهنگى اولین قدمى است که به صورت گسترده و جامع در کتابشناسى علم کلام تحت اشراف حضرت آیة الله سبحانى دام ظله از فروردین سال 1373 توسط گروهى از محققان در مؤسسه امام صادق علیه السلام برداشته شده است.
پیش از بیان فواید و مشخصات این کتابشناسى، به توضیح اجمالى واژه کتابشناسى پرداخته و سپس با تاریخچهى کتابشناسى و فهرستنگارى آشنا خواهیم شد.
واژه کتابشناسى
کتابشناسى واژهاى فارسى و معنى رایج آن: فن آگاهى از انواع کتابهاى مربوط به هر رشتهى خاص و مشخصات آن کتابهاست. (3) معادل آن در عربى «علم الکتاب» و در انگلیسى «ببلیوگرافى» (4) است.
ببلیوگرافى در اصل واژهاى یونانى و مرکب از دو بخش است: 1. «ببلیو» به معنى کتاب، 2. «گرافى» به معنى استنساخ. این واژه در سه قرن اول تاریخ یونان به معنى استنساخ و نوشتن کتاب با دستبوده است، که در عربى از آن تعبیر به «الوراقة» یا «الخطاطة» مىگردد. (5)
در قرن هفدهم میلادى تحولى در کاربرد این واژه صورت گرفت و به معنى «توصیف کتاب» معادل (Descriptio Librorum) در زبان لاتین، شهرت یافت.
البته توصیف و تحلیل را نیز با توجه به موارد استعمال ببلیوگرافى از بخش دوم آن (گرافى) مىتوان به دست آورد. همانطور که از دو کلمه جغرافیا ( geographia) یعنى توصیف زمین،و فوتوگرافیا (Photographia) یعنى توصیف عکسها به دست مىآید.
اولین کسى که این واژه را در توصیف و تحلیل به کار برد جابرییل نودیه در سال 1633م بود.وى کتابى تالیف کرد به نام «کتابشناسى سیاست» (Phiapolitica bibliogra) .
نودیه این واژه را به صورت اصطلاح به کار نبرد، بلکه آن را عنوانى براى کار خود قرار داد. همانطور که فیروزآبادى کتاب لغتخود را «القاموس المحیط» نامید، به معنى دریاى پهناورى که شامل ثبت و ضبط و شرح لغتهاى عرب است، آنگاه به مرور زمان کلمه «قاموس» براى کتابهاى لغت و کارهایى از این قبیل اختصاص داده شد.
بولارد در سال 1762م در دایرة المعارف بریتانیا ادعا کرد که فرانسه پایگاه تحول این واژه از معنى کتابت و استنساخ کتاب به معنى توصیف کتابهاست.
معادل تحول یافته این واژه یعنى کتابشناسى کلمهى «الفهرسه» درمیان مسلمانان در قرن دوم هجرى (هشتم میلادى) رواج داشته است.
کلمه «فهرست» با تمام مشتقاتش فارسى است. مشتقات این کلمه در زبان عربى با مذکر و مؤنث کردن آن چنین است:الفهرست، الفهرس، الفهرسة.
مسلمانان و فهرستنگارى
فهرستنگارى در اسلام از سابقه دیرینهاى برخوردار است. مسلمانان سالها قبل از غربیها و همچنین در قرنهاى اخیر به این فن پرداختهاند.
براى نمونه به چند مورد اشاره مىشود:
1. کتابشناسى و فهرستهاى تحلیلى و توصیفى حنین بن اسحاق عبادى (194-260ق) طبیب، مورخ، مترجم و رئیس دار الترجمهى مامون را مىتوان قدیمترین فهرست در جهان اسلام دانست. او در آثار خود به بررسى کتابهاى جالینوس و دیگر نویسندگان مسلمان وغیر مسلمان پرداخته است. (6)
2. فهرست (7) ابو الفرج محمد بن اسحاق الندیم (تالیف: 377ق) مهمترین اثر در حوزه کتابشناسى دورهى کهن متون اسلامى است. وى در این فهرستبیش از 8360 کتاب یا رساله و مقاله به زبان عربى و 2238 مؤلف را معرفى مىکند. در این فهرست 1197 کتاب کلامى و 148 متکلم ذکر شده است. (8) این کتاب در ده فصل تنظیم شده و فصل پنجم آن اختصاص به علم کلام دارد. این فصل مشتمل بر پنجبخش است: 1.معتزله، 2. شیعه، 3. حشویه و مجبره (اهل سنت و اشاعره)، 4. خوارج، 5، متصوفه.
ابن ندیم در هر علمى که وارد مىشود، تاریخ آن علم و محتویات و موضوعات آن را بیان مىکند. آنگاه اولین کسى را که در آن علم کتاب نوشته و یا سخنى گفته ذکر مىکند.
وى معتقد است اولین مؤلف شیعه على بن اسماعیل بن میثم تمار است، و دو کتاب از او نقل مىکند:
1. کتاب الامامه;2. کتاب الاستحقاق. (9)
پیش از تالیف این فهرست، کتابخانههاى بزرگ شهرهاى اسلامى نیز داراى هرستبوده است. کتابخانه خلیفه عباسى الحکم بن عبدالرحمان بن محمد المستنصر (... 366ق) بر اساس موضوعات، تقسیمبندى شده و نوشتهاند که فهرستهاى این کتابخانه در 44 جزوه جمعآورى شده بود. (10)
3. «مفتاح السعادة و مصباح السیادة فی موضوعات العلوم» تالیف احمد بن مصطفى طاش کبرى زاده(901-968ق).
در این کتاب منشا، جایگاه، اهداف، موضوعات، دانشمندان و نویسندگان و مهمترین کتابهاى مربوط به هر علمى آمده است. این کتاب در نوع خود یکى از بهترین آثارى است که مسلمانان در زمینه معرفى همه جانبه علوم و تاریخ هر علمى ارایه کردهاند. (11)
این کتاب داراى چهار مقدمه و هفت فصل است. فصل ششم در علوم شرعیه است که به شتبخش تقسیم مىگردد. بخش پنجم آن مربوط به علم کلام و اصول دین است. در این مجموعه 2571 عنوان کتاب و 1083 مؤلف معرفى شده است.
4. «کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون» تالیف مصطفى بن عبد الله، معروف به کاتب چلبى و حاجى خلیفه (12) (1017-1067ق).
این کتابشناسى با ارزش طى هیجده سال (1045-1063ق) با مراجعه به کتابخانههاى متعدد به ویژه کتابخانههاى اسلامبول (زادگاه مؤلف) و حلب نوشته شده است. حاجى خلیفه اهمیت و ضرورت کتابشناسى را در مقدمه این کتاب ذکر کرده است. او معتقد است که کتابشناسى و به تعبیر وى «علم به احوال کتب» مهمترین مرحلهى فراگیرى و تحقیق در هر علمى است. کسى که کتابهاى نوشته شده پیرامون موضوع مورد بحثخود را نداند، راهى بس طولانى بلکه بىمقصد پیش روى دارد.
او در این کتاب بعد از معرفى هر علمى به معرفى تالیفات و کتابهاى مربوط به آن پرداخته است، حتى شروح و ردود وحواشى بسیارى از کتابها را نیز آورده است. (13)
این کتابها به ترتیب حروف الفبا نوشته شده است و این ترتیب نه فقط در حرف اول بلکه تا حرف چهارم رعایتشده است. حدود 000÷18 عنوان کتاب و 000÷10 مؤلف را نام برده است. (14) 890 کتاب کلامى در این فهرست وجود دارد.
تا به حال براى «کشف الظنون» بیش از ده ذیل و تکمله نوشته شده است، که معروفترین آنها «ایضاح المکنون فی الذیل على کشف الظنون» تالیف اسماعیل پاشا بغدادى (1339ق ...) است. نوشتن این تکمله نزدیک به سى سال به طول انجامید و نزدیک به 19000 عنوان را که 1300 عنوان آن مربوط به کتابهاى کلام است، شامل مىشود. کتابهایى که در کشف الظنون فوت و نوشته نشده و یا بعد از حاجى تالیف شده در این ذیل آمده است. در مواردى نیز تکرار عنوان کتاب اما همراه با توضیح و تصحیح ذکر شده است.
اسماعیل پاشا فهرست دیگرى دارد به نام «هدیة العارفین فی اسماء المؤلفین و آثار المصنفین» وى در این فهرستحدود 1572 کتاب کلامى را معرفى مىکند.
علامه محقق آقا بزرگ تهرانى نیز ذیلى بر کشف الظنون نوشته استبه نام:«ذیل کشف الظنون» این کتاب توسط محمد مهدى خرسان تنظیم و تحقیق شده است.
5. «فهرسة الکتب والرسائل و لمن هی من العلماء والائمة والجدود الافاضل» اثر اسماعیل بن عبد الرسول اجیبى از علماى اسماعیلیه در قرن دوازدهم (...1183ق). (15)
نویسندهى این فهرست، تاریخ تالیف و شرح حال مؤلف و ابواب و فصول کتابها را همراه با تحلیل و توضیح بیان مىکند.
فهرستهاى دیگرى نیز وجود دارد که نام نمونههایى از آنها ذکر مىشود:
1. «التحدث بنعمة الله»، جلال الدین عبد الرحمان سیوطى، وى در این کتاب بیش از 400 کتاب را معرفى مىکند.
2. «جوامع العلوم»، ابن فرحون.
3. «جوامع العلوم و حدائق الانوار»، فخر رازى.
4. «مرآة الکتب»، شهید ثقة الاسلام تبریزى.
5. «الذریعة الى تصانیف الشیعة» در26 جلد، آقا بزرگ تهرانى.وى در این فهرست گرانسنگ 5900 کتاب کلامى را نام مىبرد.
ادامه دارد
1.البته این تجزیه مورد پذیرش ما نیست و آن چه هست، مسائل جدید در علم کلام است نه کلامى به نام «کلام جدید».
2.خاقانى قصیدهسراى بىبدیل قرن ششم هجرى گوید:
تاجوران را ز لعل، طرف نهى بر کمر شیر دلان را ز جزع، داغ نهى بر سرین
(طرف: کمربند،کلیچهى کمر که براى آرایش بندند جزع: نگین و خاتم از الماس یا یاقوت).
3.ر.ک: دکتر مهشید شیرى، نخستین فرهنگ الفبایى قیاسى زبان فارسى، ص 830. این کتاب معنى دیگرى نیز گفته و آن چنین است:«فهرست کتابها و مقالاتى که در نوشتن یک مطلب یا یک کتاب مورد استفاده قرار گرفته است، این فهرست معمولا در ابتدا یا انتهاى مطلب معرفى مىشود(لیست منابع و مآخذ).» در لغتنامهى دهخدا و فرهنگ معین این واژه چنین تعریف شده است:« فن آگاهى از انواع کتابها، محتوا، مؤلفان، مصنفان و مترجمان آنها».
4. bibliography
5.
6. ر.ک: زرکلى، الاعلام:2/287.و نیز: فن دوم از مقاله هفتم فهرست ابن الندیم آمده است:« و اذا رجعنا الى فهرست جالینوس الذی عمله حنین الى علی بن یحیى، علمنا...».
7. این کتاب در اکثر مصادر به نام «الفهرست» و بدون هیچگونه پسوندى ذکر شده است، اما برخى نامهاى دیگرى نیز گفتهاند، مانند: ابن حجر عسقلانى «فهرست العلماء»; صفدى «الفهرست فی اخبار الادباء»; یاقوت رومى «فهرست الکتب»; حاجى خلیفه «فهرست العلوم» روى یکى از نسخ خطى «فوز العلوم» نیز دیده شده است.
8. اکثر آمارهایى که در این مقاله ارایه مىگردد توسط گروه کتابشناسى علم کلام مؤسسه به دست آمده است.
9. دکتر شعبان عبدالعزیز خلیفه معتقد است که یکى از علل مشخص نبودن تاریخ تولد و وفات و مجهول بودن سایر مشخصات ابن ندیم در میان تراجم نویسان، شیعى معتزلى بودن اوست. او مىگوید: ابن خلکان در وفیات الاعیان حتى یک سطر هم درباره او ننوشته است. ابن شاکر کتبى در فوات الوفیات (مستدرکات وفیات الاعیان) نیز از او نام نبرده است. یاقوت رومى در معجم الادباء فقط پنجسطر درباره او نوشته و تاریخ تولد و وفات او را نیاورده است.صفدى در الوافى بالوفیات جز سه سطر چیزى از او ننوشته. و تنها کسى که از ابن ندیم به تفصیل سخن گفته ابن حجر عسقلانى در لسان المیزان است که (پس از معرفى او به عنوان رافضى معتزلى) تا توانسته نسبتبه او ناسزا گفته است. ر.ک: شعبان عبد العزیز خلیفه، الببلیوجرافیا او علم الکتاب، ص 196.
10. براى آشنایى بیشتر ر.ک: کتاب المؤتمر السنوی السادس عمان، از انتشارات آل البیت، اردن; سیر اعلام النبلاء:8/269.
11. امروزه در غرب به این گونه کارها Historialiteraria گفته مىشود. بخش معرفى مصادر و کتابهاى هر علمى Notitia Librorum قبل از تدریس آن علم توسط استاد، تهیه و در اختیار دانشپژوهان قرار مىگیرد. کتاب مذکور سالها پیش از دانشگاههاى اروپا به این مهم پرداخته است.
12. شهرت او به کاتب به جهت کاتب بودن در مرکز ادارى ارتش عثمانى است. و کلمه چلبى به ترکى به معنى سید و بزرگ است. اشتهار به خلیفه نیز به جهت جانشینى وى از فرماندهى ارتش است. براى آشنایى بیشتر ر.ک: حاجى خلیفه، الوصول الى طبقات الفحول; میزان الحق فی اختیار الاحق. کتاب اخیر را حاجى در سال آخر عمرش (1067ق) در علم کلام نوشته است.
13. وى در مقدمه مىگوید: «فکل ما له اسم ذکرته فی محله مع مصنفه و تاریخه و متعلقاته و صنفه تفصیلا و تبویبا، و ربما اشرت الى ما روى عن الفحول من الردو القبول».
14. این تعداد عنوان تقریبا دو برابر عنوانهایى است که ابن ندیم در فهرستخود آورده است. و با توجه به اینکه ابن ندیم در قرن چهارم و حاجى در قرن یازدهم به تدوین این کتابها پرداختهاند تبحر و احاطهى ابن ندیم در شناسایى کتابها روشن مىگردد.
15. این کتاب توسط آقاى علینقى منزوى، استاد دانشگاه تهران، (در سال 1344ش) تحقیق شده است.