آموزش قرآن در سیره رسول خدا (ص) (بخش پایانی)
آرشیو
چکیده
متن
بخش پایانی دکتر مجید معارف دانشیار دانشکده الهیات دانشگاه تهران در بخش نخست این مقاله گفته شد که:«یکی از هدفهای نزول قرآن، هدایت و راهبری انسان است(بقره، 185).رسول گرامی اسلام (ص)در اجرای این هدف و به مصداق:«و اوحی الی هذا القرآن لا نذرکم به و من بلغ»(انعام، 19)قرآن را بر عامه مردم به ویژه مؤمنان عرضه داشت.سیاست رسول خدا(ص)از طریق«اسماع»و«اقراء»قرآن دنبال شد.در نتیجه دو دهه فعالیت قرآنی آن حضرت، هزاران نفر با قرآن و مفاهیم آن آشنا شدند و صدها قاری و حافظ قرآن با بینش فقهی و تفسیری به ظهور رسیدند.
این بحث را به دو بخش تقسیم نمودیم.بخش اول بررسی«آموزش قرآن در سیره رسول اکرم(ص)در مکه و قبل از هجرت و بخش دوّم آن«آموزش قرآن در سیره رسول اکرم(ص)در مدینه و پس از هجرت»که اینک تقدیم حضورتان میشود:
هجرت به مدینه و آموزش قرآن
پس از هجرت رسول خدا(ص)به مدینه و با توجه به از بین رفتن محدودیتهایی که در مکه بود، تعلیم و تعلّم قرآن گسترش بیشتری یافت و مسجد رسول خدا(ص) مرکز آموزش قرآن شد.در این مکان مسلمانان حاضر و تحت نظر پیامبر گرامی اسلام(ص)به فراگیری قرآن مشغول میشدند.
به گفته یکی از محققان معاصر:«وقتی رسول خدا(ص)در مسجد مینشست، اصحاب گرد او حلقه میزدند تا کسی پشت سر او قرار نگیرد و همه در یک ردیف باشند.هر که میرسید، هر جا که مییافت، در حلقه مینشست.گاه تعدادشان به شصت نفر در هر حلقهمیرسید.اصحاب نیز خود در مسجد حلقه حلقه مینشستند و قرآن قرائت میکردند؛هر چند که بعضی هم پشت به قبله قرار میگرفتند.»
از اینجا بود که بعضی از محدثان مثل بخاری در کتاب خود، بابی را به جلسههای مساجد و این حلقهها برای تعلیم قرآن اختصاص دادند.ابو سعید خدری (م 73)میگوید:«وقتی اصحاب رسول خدا گرد هم مینشستند، با هم حدیث میکردند.حدیثشان فقه بود و یا قرائت قرآن میکردند.»(رامیار، 226).
از این روایات استفاده میشود که در مدینه نیز رسول خدا(ص)از وجود برخی از صحابه به عنوان معلم قرآن استفاده میفرمود.عبادة بن صامت گوید:«هرگاه یکی از مهاجران به مدینه وارد میشد، پیامبر(ص)او را به یکی از ما میسپرد تا قرآن را به او بیاموزد.از اینرو همواره بانگ مسلمانان برای تلاوت قرآن بر پا بود تا آن که رسول خدا(ص)سفارش کرد، صدای خود را پایین بیاورند تا اصوات قرآنی در یکدیگر تداخل نکنند» (زرقانی، 1/234).
در حدیث دیگر گوید:«وقتی نو مسلمانی به مدینه هجرت میکرد، پیامبر(ص)او را به یکی از حفاظ میسپرد تا قرآن را به او بیاموزد.»روایاتی چون:«خذوا القرآن من اربعة ابیّ بن کعب، عبد الله بن مسعود، سالم و معاذ»(سیوطی، 1/244).یعنی:قرآن را از چهار تن فرا بگیرید:ابی بن کعب، عبد الله بن مسعود، سالم مولی ابن حذیفه و معاذ بن جبل.این نمونهای از روایات، از رسول خدا(ص)در معرفی معلمان قرآن در آن عصر است.
از روایات دیگر به دست میآید که رسول خدا(ص)به کار معلمان قرآن نظارت داشت.به این صورت که با سر زدن به حلقههای آموزش قرآن، گاه میزان حفظ نوآموزان و اسلوب قرائتشان را بررسی و آنها را اصلاح میکرد و هرگاه آنان را سرگرم قرائت قرآن و آموزش فقه میدید، برایشان دعا میکرد(رامیار، 227، به نقل از کتانی).به این ترتیب شمار فراوانی از اصحاب پیامبر(ص)موفق به فراگیری و حفظ قرآن شدند(عسکری، 1/177)، به طوری که رسول خدا(ص)از وجود آنان برای آموزش مسلمانان نواحی دیگر استفاده کرد.این، گوشهای دیگر از تلاشهای پیامبر(ص)در بسط آموزش قرآن بود.
گفته شد که رسول خدا(ص)قبل از هجرت، مصعب بن عمیر را برای آموزش قرآن به مدینه گسیل داشت.پس از هجرت نیز آن حضرت ابوعبیده جراح را برای تعلیم قرآن به یمن فرستاد(رامیار، 228 به نقل از کتانی).عمرو بن حزم انصاری در سال دهم هجری به نجران اعزام شد(همان، 228).عثمان بن ابی العاص به طائف و معاذ بن جبل به یمن فرستاده شدند.چنانکه پس از فتح مکه نیز رسول خدا(ص)معاذ بن جبل را به همراه عتّاب بن اسید در مکه نگه داشت تا به مردم مکه قرآن بیاموزند(عسگری، 1/163).
برخی از این مأموریتها به درخواست رؤسای قبایل که قبیله آنها به اسلام تمایل داشتند، صورت میپذیرفت. در یک نوبت، پیامبر(ص)به اعزام هفتاد نفر از قاریان مبادرت ورزید(ابن سعد، 2/51).گاه در جریان این سفرها قاریان مورد سوء قصد قرار میگرفتند و به شهادت میرسیدند.مثلا در نیمه ماه صفر سال چهارم، ده تن از اصحاب پیامبر(ص)در رجیع(چشمهای در نزدیکی مکه) به دست کفار افتادند و به شهادت رسیدند.این عده برای تعلیم قرآن به اعراب عضل و قاره فرستاده شده بودند (رامیار، 229، به نقل از مصادر گوناگون).
طبق روایات تاریخی، در تصدی منصبهای اجتماعی یا امارت و فرماندهی، دانش قرآنی ضابطهای قطعی به شمار میرفت و از این جهت، گاهی جوانان در احراز این منصبها بر پیران قوم تقدم پیدا میکردند.در این زمینه، شواهد فراوانی به جای مانده استدر جریان اعزام چهل یا هفتاد تن از قاریان به سرپرستی منذر بن عمرو ساعدی به منطقه«نجد»که پیامبر(ص)آنان را به درخواست رئیس قبیله بنی عامر برای آموزش فرستاده بود، آنان در منطقهای به نام«بئر معونه»فرود آمدند.اما در این مکان مورد تهاجم قبایلی از مشرکان قرار گرفتند و جملگی به شهادت رسیدند(ناصف، /439 4).این حادثه نیز در سال چهارم هجری اتفاق افتاد و برای پیامبر(ص)و مسلمانان بسیار گران تمام شد.
دانش قرآنی؛اساس تفاضل و برتری
قرآن کریم به مصداق:«هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون»(زمر، 9)، علم را یکی از ملاکهای برتری افراد نسبت به یکدیگر دانسته است.به همین ترتیب، رسول گرامی اسلام(ص)دانش قرآنی را معیاری برای سنجش مؤمنان در مقابل یکدیگر قرار داد.حضرت به عنوان یک قاعده کلی فرمود:«خیرکم من تعلّم القرآن و علّمه»(بخاری، 6/594 و ترمذی، 5/159).یا: «ان افضلکم من تعلّم القرآن و علّمه»(سجستانی، /70 2، دارمی، 2/437).یعنی:برترین شما کسی است که قرآن را یاد گیرد و به دیگران بیاموزد.یا آن که درباره دمسازان با قرآن تأکید فرمود که:«انّ اهل القرآن هم اهل الله و خاصّة»(ابن ماجه، 1/78).این گونه تعبیرها که در تشویق مؤمنان به فراگیری قرآن و کوشش در ترویج و آموزش آن به دیگران بسیار مؤثر بود، موجب شد که قاریان قرآن در عصر رسول خدا(ص)موقعیت ممتازی پیدا کنند و در احراز بسیاری از منصبهای معنوی یا اجتماعی نسبت به دیگران پیشقدم شوند.بارزترین منصبهایی که در آن دوره مورد توجه و تذکر بود، به این شرح هستند:
الف)احراز امامت جماعت
رسول خدا(ص)با گفتن:«یؤمّکم اقرئکم» (سجستانی، 1/159 و 160)به مؤمنان توصیه فرمود که در نماز جماعت، شخص اقرء و احفظ را بر دیگران مقدم دارند و این توصیه در بین مؤمنان جاری و مورد عمل بود. به همین سبب، آن گاه که جمعی از مسلمانان، قبل از هجرت پیامبر(ص)به مدینه، از مکه راهی مدینه شدند، در طول سفر امامت جماعت را به سالم مولی ابی حذیفه سپردند، با آن که در بین آنان اصحابی چون عمر بن خطاب، ابوسلمه و عیّاشبن ابیربیعه وجود داشتند، تنها به این جهت که سالم نسبت به بقیه قرآن بیشتری فرا گرفته بود و در خاطر داشت(رامیار، 232، به نقل از ابنسعد).
نمونه دیگر تصدی امامت، عمرو بن سلمة بن قیس جرمی است که در سن 7 یا 8 سالگی در قبیله خود متصدی امامت شد؛زیرا در آن زمان که قوم او به اسلام گرویدند، بین افراد قبیله از نظر میزان حفظ قرآن، کسی به پای او نمیرسید.بنابراین قبیله او با برداشتی که از حدیث: «یؤمّکم اقرئکم»پیدا کرده بودند، ابتدا به او نماز را آموزش دادند و سپس از او درخواست کردند که به عنوان امام جماعت، مقدم بر دیگران قرار گیرد(سجستانی، 1/156 و 160).
ب)تصدی منصبهای اجتماعی یا امارت
طبق روایات تاریخی، در تصدی منصبهای اجتماعی یا امارت و فرماندهی، دانش قرآنی ضابطهای قطعی به شمار میرفت و از این جهت، گاهی جوانان در احراز این منصبها بر پیران قوم تقدم پیدا میکردند.در این زمینه، شواهد فراوانی به جای مانده است.از جمله آنکه:رسول خدا(ص)، عثمان بن ابی العاص را در جمع شش نفر از اعضای نمایندگان قبیله«ثقیف»به عنوان
قرآن کریم به مصداق:
«هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون»(زمر-9)،
علم را یکی از ملاکهای برتری افراد نسبت به یکدیگر دانسته است.به همین ترتیب، رسول گرامی اسلام(ص) دانش قرآنی را معیاری برای سنجش مؤمنان در مقابل یکدیگر قرار دادمسؤول برگزید و امارت طائف را به وی محول ساخت.
عثمان در آن جمع از نظر سنی از دیگر اعضا کوچکتر بود، اما سوره بقره را آموخته بود و به همین سبب بر دیگران ارجحیت داشت(عسکری، 1/167، به نقل از الدر المنثور).
نمونه دیگر، اعطای فرماندهی در جنگ«موته»به اسامة بن زید است که چون عدهای به این کار رسول خدا(ص)اعتراض کردند، حضرت دانش قرآنی اسامه را دلیل تصدی این امارت اعلام فرمود(رامیار، 232 به نقل از مآخذ گوناگون).از روایات دیگر استفاده میشود که گاهی رسول خدا(ص)در انتخاب امیر و فرمانده برای یک گروه، بین آنان به«استقراء» میپرداخت.یعنی از میزان حفظ و تسلّط آنان نسبت به قرآن جویا میشد و چون بین آن جمع به شخص احفظ و اقرء میرسید، با گفتن«فاذهب فانت امیرهم»امارت و مسؤولیت آن گروه را به او واگذار میکرد.(ابن کثیر، 1/33).
ج)کسب درجات معنوی در آخرت
رسول خدا(ص)دانش قرآنی را ملاک تفاضل درجات مؤمنان در بهشت اعلام فرمود.این سخن پیامبر(ص)سخن معروفی است که:«یقال لصاحب القرآن:اقرأ و ارتق و رتّل کما کنت ترتّل فی الدنیا فانّ منزلتک عند آخر آیه»(طبرسی، 1/85، ترمذی، /163 5).یعنی:در بهشت به قاری قرآن گفته میشود که بخوان و بالا برو و آن طور که در قرآن به قرائت نیکو میپرداختی، قرآن بخوان؛زیرا درجه توبه اندازه آخرین آیهای است که بتوانی بخوانی.
رسول خدا(ص)به همین ترتیب، قاریان را از جمله شافعان در عالم قیامت معرفی کرد(مسلم، 553)و در تکریم مقام شهدای قاری دستور داد که در جنگ احد، آن گاه که در هر قطعهای چند نفر را با هم به خاک میسپردند، حافظان قرآن را نسبت به سایرین کمی بالاتر قرار دهند و به خاک سپارند(عسکری، 1/167، به نقل از مسند احمد بن حنبل).لازم به ذکر است که روایات پیامبر(ص)درباره مقام رفیع قاریان و تکریمهای آن حضرت نسبت به این گروه، سبب شوق فراوان و رقابت
قرائت قرآن در عصر رسول خدا (ص)، امری جدا از فهم و درک قرآن نبود و به عبارت دیگر، قاری قرآن در آن جامعه شأنی در حد یک فقیه یا مفسر داشت و به همین سبب بر دیگران ارجحیت پیدا میکرد
سالم مسلمانان در آموختن قرآن و معارف آن شد.
گزارشی از نحوه آموزش قرآن در عصر رسول خدا(ص) رسول خدا(ص)در حدیثی فرمود:«افضل العبادة قرأئة القرآن»(طبرسی، 1/84).یعنی:برترین عبادت قرائت قرآن است.این حدیث در ابتدای امر تعجبانگیز به نظر میرسد، اما اگر در نظر گیریم که قرائت قرآن در عصر رسول خدا(ص)، امری جدا از فهم و درک قرآن نبود و به عبارت دیگر، قاری قرآن در آن جامعه شأنی در حد یک فقیه یا مفسر داشت و به همین سبب بر دیگران ارجحیت پیدا میکرد، آن گاه از تعجب ما کاسته و مشخص میشود که چرا رسول خدا(ص)قرائت قرآن را برترین عبادت اعلام کرد.در ادامه، به مواردی اشاره میشود که واقعیت آموزش قرآن را در سیره رسول خدا(ص)نشان میدهند:
1.اهتمام پیامبر(ص)به آموزش مفاهیم قرآن
از روایات به دست میآید که رسول خدا(ص) آموزش الفاظ و معانی قرآن را به صورت توأمان مد نظر قرار داد و در نتیجه، به تدریج در کنار آموزش عبارات قرآن، معانی و حقایق آن را نیز به اصحاب خود منتقل ساخت و این همان مفهوم دقیق«اقراء»است که همواره مد نظر پیامبر(ص)بود.گفته شد که رسول خدا(ص) خود به مصداق:«فاذا قرأناه فاتّبع قرآنه ثم ان علینا بیانه» (قیامت، 18 و 19)، حقایق قرآن را از طریق وحی آموخته بود.آن حضرت طبق:«و انزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نّزل الیهم»(نحل، 44)، وظیفه داشت این حقایق را به مؤمنان تعلیم دهد و طبعا رسول خدا(ص)در انجام مسؤولیت خود کوتاهی و قصوری نداشت. چنانکه برخی از دانشمندان به استناد همین آیه معتقدند که رسول خدا(ص)تمام قرآن را تبیین کرد(ذهبی، 1/49، به نقل از ابن تیمیه).ابو عبد الرحمان سلمی، از قاریان عصر تابعین، گوید:«حدثنی الذین کانوا یقرؤننا: عثمان و ابن مسعود و ابی بن کعب:ان رسول الله کان یقرئهم العشر فلا یجاوزونها الی عشر اخرحتی یعلّموا ما فیها من العمل فتعلّمنا القرآن و العمل جمیعا»(ذهبی، 48 و مجلسی، 92/106).یعنی:معلمان قرآن ما از جمله عثمان، ابن مسعود و ابی کعب به ما گفتند که: رسول خدا(ص)قرآن را ده آیه ده آیه به آنان میآموخت. آنان از ده آیه به ده آیه دیگر نمیپرداختند، مگر آن که احکام عملی آیات قبل را فرا میگرفتند.به این ترتیب، همه قرآن و احکام آن را فراگرفتیم.این حدیث به طرق گوناگون وارد شده و در برخی از آنها، بر یادگیری مسائل علمی و احکام عملی آیات یا اطلاع بر مسائل حلال و حرام، تأکید شده است.(همان).
در تمام این روایات، اصطلاح«اقراء»چنان که گفته شد، به معنای آموزش قرآن با توجه به مفاهیم آن است و این اصطلاح در عصر رسول خدا(ص)و تا مدتی پس از رحلت آن بزرگوار، به همین معنی بوده است.به همین سبب مردم مدینه به مصعب بن عمیر که به فرمان رسول خدا(ص)به اقراء مردم مدینه و نیز تعلیم احکام دینی به آنان مبادرت ورزید، «مقرئی»لقب دادند.نیز از روایات تاریخی به دست میآید که ابن عباس پس از رحلت پیامبر(ص)، در صف مقرئین درآمد و به این سبب بر سایر صحابه امتیاز یافت.وی خود در حدیثی گوید:«من به عدهای از مهاجران، از جمله عبد الرحمان بن عوف قرآن را در منی، اقراء کردم.این کار در حضور عمر بن خطاب و در آخرین حج او صورت پذیرفت».
یکی از محققان در توضیح این حدیث نوشته است: «اگر در نظر گیریم که عبد الرحمن بن عوف، طبق گزارش ابن هشام، از سابقان در اسلام بود که در سال سوم بعثت اسلام آورد و نیز آخرین حج عمر بن خطاب در سال 23 هجری اتفاق افتاد، بین مسلمانی عبد الرحمان بن عوف و کشته شدن عمر بن خطاب، بیش از سی و دو سال فاصله است.بنابراین بزرگان مهاجران، در این زمان مانند
رسول خدا(ص)آموزش الفاظ و معانی قرآن را به صورت توأمان مد نظر قرار داد و در نتیجه، به تدریج در کنار آموزش عبارات قرآنی، معانی و حقایق آن را نیز به اصحاب خود منتقل ساخت و این همان مفهوم دقیق«اقراء»است که همواره مد نظر پیامبر(ص)بود
اطفال دبستانی نبودهاند که عبد الله بن عباس تلاوت قرآن را به آنها آموزش دهد.از این جهت، مقصود ابن عباس از«اقراء قرآن»به بزرگان صحابه، چیزی جز آموزش معانی و تفسیر قرآن نبود»(عسکری، 1/291).
این نکته هم قابل ذکر است که پس از رحلت رسول خدا(ص)، اصطلاح«اقراء»به تدریج از مفهوم رایج در عصر پیامبر(ص)خارج شد و تنها بر آموزش الفاظ و ظواهر قرآن یا تحویل قرائت قاری برای اصلاح آن محدود شد.
2.ترغیب به قرائت دائمی و تحذیر از فراموشی
یکی از مسائل مهم در آموزش قرآن، مداومت بر امر قرائت و در نتیجه مؤانست با کتاب الهی است.در این خصوص، خداوند در ابتدای سوره مزمل رسول خود را مکلف به قیام شبانه و تلاوت قرآن در طول شب کرده است(مزمل، 2 تا 4).رسول گرامی اسلام در عمل به این دستور الهی، شبها به تهجد برمیخاست و حتی مطابق روایات تاریخی، سورههای بزرگ قرآن را در نمازها و تلاوتهای شبانه قرائت میکرد(عسگری، 1/171، به نقل از مآخذ گوناگون).چنان که آیه پایانی سوره مزمل نیز گواه این مطلب است؛آن جا که میفرماید:«انّ ربّک یعلم انّک تقوم ادنی من ثلثی اللیل و نصفه و ثلثه و طائفه من الذین معک.»یعنی:در حقیقت پروردگار تو میداند که تو و گروهی از کسانی که با تو هستند، نزدیک به دو سوم از شب یا نصف آن یا یک سوم آن را(به نماز)برمیخیزند.در ادامه آیه، خداوند ضمنتخفیف دادن به مؤمنان، در برگزاری تهجد طولانی، در عین حال میفرماید:«فاقرءوا ما تیسّر من القرآن». یعنی:(اینک)هر چه از قرآن میسر میشود، بخوانید. (همان)
بر این اساس، رسول خدا(ص)نیز همواره مؤمنان را به قرائت قرآن ترغیب میفرمود.حضرت به ویژه بر یادگیری سورههای طولانی، مانند سورههای بقره و آل عمران تأکید بسیار میکرد؛چنان که در حدیثی فرمود: «تعلّموا سورة البقره فان اخذها برکة و ترکها حسرة و لا تستطیعها البطله»(مسلم، 1/553 و دارمی، 2/446). یعنی:سوره بقره را یاد گیرید که در یادگیری آن برکت و ترک آن مایه حسرت و پشیمانی است و باطل پیشگان به یادگیری آن توانا نخواهند بود.
در حدیث دیگر، در ترغیب قاریان فرمود:«کسی که به تلاوت قرآن بپردازد و در قرائت خود ماهر و توانا باشد، همنشین سفرای نیکوکار الهی، از ملائکه، باشد و آن کس که به قرائت قرآن روی آورد و در این مسیر سختی را بر خود هموار کند، اجرش مضاعف است»(مسلم، 1/549 و دارمی، 2/444).
عقبة بن عامر جهنی گوید:«روزی رسول خدا(ص) بر ما گذر کرد، در حالی که ما سرگرم خواندن و فراگرفتن قرآن بودیم.حضرت فرمود:قرآن را یاد گیرید و آن را سرمایه خود قرار دهید(که فراموش نشود)؛زیرا قرآن از خاطر میرود؛سریعتر از بچه شتری که در لحظه تولد میل به گریز دارد و ناچار با طناب بسته میشود.»
عقبة بن عامر گوید:«من گفتم:ای رسول خدا(ص)!چگونه دانش(قرآن)از خاطر میرود، در حالی که قرآن را میخوانیم و به فرزندان خود آموزش میدهیم و فرزندان ما نیز به فرزندان خود میآموزند و به همین ترتیب تا روز قیامت آموزش قرآن ادامه دارد؟رسول خدا(ص)فرمود:آیا این یهود و نصاری نیستند که تورات و انجیل را میخوانند، اما از مطالبی که در این دو کتاب است، درکی ندارند؟»(ابن ماجه، 2/344)
از این حدیث نیز استفاده میشود که رسول خدا(ص) ضمن تحذیر نسبت به فراموشی قرآن، در عین حال توجه به مفاهیم قرآن را از نظر دور نداشتهاند.
3.ترغیب به تأثیرپذیری از قرائت قرآن
مسأله دیگری که در آموزش قرآن مد نظر رسول خدا(ص)قرار داشت، ترغیب به تأثیرپذیری قاری در امر قرائت است.این موضوع، قبل از هر چیز مورد تأکید قرآن قرار دارد.قرآن در سورههای اعراف و انفال، استماع و توجه به قرآن را مایه نزول رحمت و افزایش ایمان برای مؤمنان میداند(اعراف، 204 و انفال، 2). در سوره بنی اسرائیل، خداوند از مؤمنانی یاد میکند که چون آیات خداوند بر آنان خوانده میشود، گریهکنان به سجده میافتند و خشوع آنان افزایش مییابد(همان، اعراف، 204 یا انفال، 2).شواهد روایی نشان میدهند که رسول خدا(ص)به تأثیرپذیری روحی در قرائت قرآن یا استماع آن اهمیت قائل شدهاند و آیات قرآن برخود آن حضرت خالی از چنین تأثیری نبود.
به طوری که از روایات به دست میآید، ملاک تأثیرپذیری روحی در قاری یا مستمع قرآن، نشان دادن عکس العمل متناسب با محتوای هر آیه هنگام قرائت یا استماع قرآن است.حذیفه بن یمان گوید:«شبی در ماه رمضان با رسول خدا(ص)به نماز برخاستم.آن حضرت به قرائت سوره بقره پرداخت.با خود گفتم که با خواندن این سوره، رکعت خود را تمام خواهد کرد.آن حضرت سپس به تلاوت سوره نسا پرداخت و پس از آن، سوره آل عمران را آغاز کرد.در عین حال، آن حضرت قرآن را شمرده شمرده تلاوت میکرد.به این صورت که چون به آیهای میرسید که در آن از تسبیح و تنزیه خداوند سخن رفته بود، به تسبیح و تنزیه میپرداخت.چون به آیه رحمت میرسید، آن رحمت را میطلبید و چون به آیه عذاب برمیخورد، از آن عذاب به خداوند پناه میجست»
پس از رحلت رسول خدا(ص)، اصطلاح«اقراء»به تدریج از مفهوم رایج در عصر پیامبر(ص)خارج شد و تنها بر آموزش الفاظ و ظواهر قرآن یا تحویل قرائت قاری برای اصلاح آن محدود شداز روایات دیگر استفاده میشود که گاهی رسول خدا(ص)در انتخاب امیر و فرمانده برای یک گروه، بین آنان به «استقراء»میپرداخت.یعنی از میزان حفظ و تسلّط آنان نسبت به قرآن جویا میشد و چون بین آن جمع به شخص احفظ و اقرء میرسید، با گفتن«فاذهب فانت امیرهم»امارت و مسؤولیت آن گروه را به او واگذار میکرد.
(ابن کثیر، 1/33) (مسلم، 1/536 و نسایی، 3/227).
طبرسی از ابن عباس نقل کرده است که:«رسول خدا(ص)هر گاهسبح اسم ربّک الاعلیرا قرائت میکرد، ذکر سبحان ربی الاعلی بر زبان جاری مینمود.»وی سپس گوید:«روایت شده است که علی (ع)و ابن عمر و ابن زبیر نیز به همین صورت عمل میکردند»(همان، 10/700).گاه رسول خدا(ص)به قرائت دیگران گوش فرا میداد و ترجیح میداد که از تلاوت قرآن توسط دیگران بهره ببرد.
از جمله روزی از ابن مسعود درخواست کرد، قرآن را برای او قرائت کند.ابن مسعود به تلاوت قرآن پرداخت و چون به آیه:«فکیف اذا جئنا من کلّ امة بشهید و جئنا بک علی هؤلاء شهیدا»(نساء، 40)رسید، آن حضرت در حالی که اشک از چشمشان سرازیر بود، به ابن مسعود فرمود که بس است(ابن اثیر، 283).چنان که نظیر این تأثیرپذیری روحی، در حدیثی دیگر برای علی(ع) گزارش شده است؛آن گاه که به قرائت زر بن جبیش گوش فرا میداد.در این حدیث آمده است که حضرت علی(ع) در اثنای قرائت زر بن جبیش، از او خواست که لحظهای از قرائت دست کشد و به دعاهای حضرت آمین بگوید و متن دعاها چنین بود که:«اللهم انی اسئلک اخبات المخبتین و اخلاص الموقنین و مرافقّه الابرار...» (عسکری، 1/182، به نقل از کنز العمال).
از روایات به دست میآید که تأثیرپذیری روحی، معلول عوامل گوناگونی است که اهم آنها به قرار زیرند:
-استمرار در قرائت قرآن، به گونهای که قرآن همانند سرمایهای در وجود انسان قرار گیرد(همان، 1/177، به نقل از ابن حنبل).و نیز توجه به ذکر بودن قرآن، به ویژه برای خداترسان.چنان که میفرماید:«فذکّر بالقرآن من یخاف وعید»(ق، 45).
-توجه به حفظ قرآن با این بشارت که:«اشراف امتی حملة القرآن و اصحاب اللیل»(مجلسی، 89/177).و این وعده جمیل که:«لا یعذّب الله قلبا وعی القرآن» (نووی، 17).یعنی:خداوند قلبی را که ظرف قرآن باشد، عذاب نخواهد کرد.
-سفارش به قرائت از روی مصحف و ذکر این نکته که:«هیچ چیز برای شیطان خطرناکتر از قرائت قرآن از روی مصحف نیست»(حر عاملی، 4/853).نیز:«نظر کردن در مصحف عبادت است»(همان، 4/854).
-ترغیب به تدبر در قرآن، چنان که سفارش خود قرآن است(ص 29، نساء 82).هشدار اینکه:«ویل لمن لاکها بین لحییه و لم یتدبّرها»(خوشنویس، 105، به نقل از مجمع البیان).یعنی:وای بر آن که قرآن را بر زبان آورد، ولی در آن تدبر نکند.مرور مکرر آیه در تلاوت، برای افزایش تأثیرپذیری و امکان تدبر(نقیپور، 483).
-نشان دادن واکنش در مقابل آیات قرآن به ویژه آیات رحمت و عذاب و سؤال و استعاذه(حر عاملی، 4/863 و نووی، 75).
[قرآن را با صدای خوش(کلینی، 2/615)و در عین حال حزین خواندن(طبرسی، 1/86)، و تفسیر خوش صدایی قاری به خداترس بودن او(ترمذی، 1/425).
-ادب و وقار قرآن را حفظ کردن و آن را با آداب ویژه تلاوت کردن(نووی، 67 و معارف، 200 و 201).
ناگفته نماند که این توصیهها کم و بیش در روایات اهل بیت(ع)وارد شده و مورد تأکید امامان معصوم(ع)بوده است.از جمله عبد الله بن سلیمان گوید:«در نوبتی از امام صادق(ع)معنای:«و رتّل القرآن ترتیلا»را سؤال کردم. آن حضرت در پاسخ گفتند:امیر مؤمنان(صلوات الله علیه) فرمود:در تلاوت قرآن، آن را خوب بیان کن و همانند شعر آن را با شتاب مخوان و مانند ریگ در دهان پراکنده مساز.اما دلهای سخت خود را با تلاوت قرآن به بیم و هراس افکنید و هرگز همّ شما به پایان بردن سوره(ای که مشغول به تلاوت آن هستید)نباشد»(کلینی، 2/614).
امام صادق(ع)نیز در زیر آیه:«الذین آتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته»(بقره، 121).یعنی:آنان که به ایشان کتاب دادهایم، آن را چنان که باید میخوانند، فرمود: «تلاوت شایسته به این معنی است که در برابر آیاتی که از بهشت و دوزخ سخن میراند، مکث شود.به این صورت که در مقابل آیه رحمت، تقاضای رحمت شود و در مقابل آیه عذاب، از عذاب الهی به خداوند پناه برده شود»(حر عاملی، 4/863).
4.ارشاد درباره کیفیت ختم قرآن
ختم قرآن در حیات رسول خدا(ص)معمول و متداول شد؛به ویژه در واپسین سالهای حیات آن بزرگوار که نزول قرآن به کمال خود رسید و مصحفهای کاملی در اختیار صحابه قرار گرفت.در خصوص ختم قرآن در عصر پیامبر(ص)و آداب و شرایط آن، روایات زیادی در دست است که از تأمل در آنها استفاده میشود که:
اولا:رسول خدا(ص)، شخصا به ختم قرآن علاقه و اهتمام فراوان داشت و به دفعات قرآن را ختم میکرد (عاملی، 71:ختم القرآن فی العهد النبوی).
ثانیا:رسول خدا(ص)ختم قرآن را مانع تدبر در قرآن و فهم آن نمیدانست، بنابراین اجازه ختم سریع قرآن را به قاریان نمیداد تا مانع فهم و تدبر آنان نشود.
ثالثا:پس از ختم قرآن، به تنهایی یا همراه با اهل بیت خود به دعا میپرداخت و مطلوبهای خود را از پروردگار میطلبید(همانجا، 73).
رابعا:در پایان ختم قرآن، به تلاوت سوره حمد و آیات نخست سوره بقره میپرداخت، تا نشانی بر تلاوت دوباره قرآن و انس همیشگی با کلام خدا باشد(همانجا، 74).
از جمله کسانی که در عصر پیامبر(ص)به ختم قرآن پرداخت و پیامبر(ص)توصیههای خاصی به او کرده است، عبد الله بن عمرو بن عاص است.وی در حدیثی میگوید:«قرآن را در طول یک شب خواندم.این مطلب به گوش رسول خدا(ص)رسید.آن حضرت پیام فرستاد که:قرآن را در یک ماه تلاوت کن.گفتم:ای رسول خدا(ص)!اجازه فرمایید تا از قدرت و جوانی خود بهره گیرم(و سریعتر ختم کنم).حضرت فرمود:آن را در ده روز ختم کن.باز گفتم:اجازه فرمایید تا از نیرو و جوانی
از روایات استفاده میشود که در مدینه نیز رسول خدا(ص)از وجود برخی از صحابه به عنوان معلم قرآن استفاده میفرمود.عبادة بن صامت گوید:«هر گاه یکی از مهاجران به مدینه وارد میشد، پیامبر(ص)او را به یکی از ما میسپرد تا قرآن را به او بیاموزد.»
خود استفاده کنم(سریعتر ختم کنم).حضرت فرمود: قرآن را در هفت شب بخوان.و چون باز از حضرتش اجازه خواستم(که سریعتر بخوانم)، اجازه نفرمود» (عسکری، 1/184، به نقل از کنز العمال).
ناگفته نماند مطابق روایتی که در«تفسیر المبانی»وارد شده است، عبد الله بن عمرو بن عاص موفق شد برای ختم قرآن در مدت 3 روز از پیامبر(ص)اجازه گیرد.اما چون درخواست کرد که در مدتی کمتر از آن، قرآن را ختم کند، پیامبر(ص)مخالفت کرد و فرمود:«من ختمالقرآن فی اقّل من ثلاث لم یتفقه»(عاصمی، 27 و 28). یعنی:کسیکه قرآن را در کمتر از سه روز ختم کند، فهمی از آن عایدش نخواهد شد.ظاهرا این حدیث صحیحتر است و با روایات دیگر پیامبر(ص)و امامان شیعه سازگاری بیشتر دارد.از جمله در حدیثی از پیامبر(ص)آمده است:«کسی که قرآن را در هفت روز بخواند، خداوند او را در شمار نیکوکاران قرار خواهد داد.قرآن را در کمتر از سه روز نخوانید و هر کس در خود نشاط بیشتری(در ختم قرآن در کمتر از سه روز) میبیند، آن را در حسن تلاوت قرآن به کار گیرد» (عسکری، 1/170، به نقل کنز العمال).
در حدیث امام صادق(ع)، خطاب به ابو بصیر نیز ضمن مخالفت امام صادق(ع)در ختم قرآن در کمتر از شش روز در ماههای سال و سه روز در ماه رمضان، آمده است:«ان القرآن لا یقرا هذرمة و لکن یرتّل ترتیلا فاذا مررت بایة فیها ذکر الجنة و النار...»(کلینی، 2/618). یعنی:قرآن با شتاب و سرعت خوانده نشود، بلکه با تأنی و ترتیل تلاوت شود و...در این حدیث«هذرمه»به معنای سرعت در قرائت است که همواره مورد نکوهش امامان(ع)بوده است.
نووی نیز تصریح کرده است که جماعتی از متقدمان، ختم قرآن را در طول یک شب و روز مکروه میدانستند؛ آن هم به جهت نهی وارد شده در حدیث عبد الله بن عمرو بن عاص.این حدیث را ابو داود، ترمذی، نسایی و جماعتی دیگر نیز نقل کردهاند و ترمذی آن را حسن صحیح دانسته است(همان، 50).چنان که ابراهیم بن عباس نقل کرده است که امام رضا(ع)قرآن را در سه روز ختم کرد و آنگاه فرمود:«اگر بخواهم میتوانم در کمتر از سه روز به ختم قرآن بپردازم.اما من به آیهای برخورد نمیکنم، جز آن که درباره آن میاندیشم؛خصوصا در این مورد که آیه درباره چه موضوعی و در چه زمانی نازل شده است.»
منابع
1.قرآن مجید، ترجمه محمد مهدی فولادوند.سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش.1378 ه.ش.
2.ابن کثیر، اسماعیل.تفسیر القرآن العظیم.بیروت.دارالمعرفة.1409 ه.ق.ط
3.ابن هشام، محمد.السیرة النبویه.به تحقیق مصطفی سقا.بیروت.دار القلم.
4.ابن اثیر، عز الدین.اسد الغابة فی معرفة الصحابه.تصحیح علی بن محمد جزری. بیروت.دار الفکر.1409 ه.ق.
5.ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید.السنن.به تحقیق فؤاد عبد الباقی.بیروت. دار الکتب العلمیه.
6.بهبودی، محمد باقر.معانی القرآن.چاپ اسلامیه.1372.ط 2.
7.بخاری، محمد بن اسماعیل.الصحیح.تحقیق قاسم شماعی.بیروت.دار القلم. 1407 ه.ق.
8.حر عاملی، محمد بن حسن.تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه. تحقیق عبد الرحیم ربانی شیرازی.بیتا.
9.خوشنویس، جعفر.قرآن در روایات اسلامی.دار التحفیظ.1361 ه.ش.
10.دارمی، عبد الله بن عبد الرحمن.السنّن.نشر استانبول.1401 ه.ق.
11.ذهبی، محمد حسین.التفسیر و المفسرون.بیروت.بیتا.
12.رامیار، محمود.تاریخ قرآن.امیر کبیر.1362 ه.ش.ط 2.
13.زرقانی، عبد العظیم.مناهل العرفان فی علوم القرآن.بیروت.دار الحیاء التراث العربی.بیتا.
14.سیوطی، جلال الدین.الاتقان فی علوم القرآن.به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم.افست قم.منشورات رضی.1363 ه.ش.
15.سجستانی، ابو داود.السنن.به تحقیق محمد محیی الدین عبد الحمید.بیروت. دار احیاء التراث العربی.بیتا.
16.طبرسی، فضل بن حسن.مجمع البیان.به تحقیق سید هاشم رسولی.بیروت. دار المعرفة.1408 ه.ق.
17.طباطبایی، محمد حسین.المیزان فی تفسیر القرآن.بیروت.مؤسسه اعلمی للمطبوعات.1403 ه.ق.
18.عاملی، سید جعفر مرتضی.حقایق هامة حول القرآن الکریم.مؤسسه النشر الاسلامی.1410 ه.ق.
19.عسکری، سید مرتضی.القرآن الکریم و روایات المدرستین.شرکة التوحید للنشر. 1415 ه.ق.
20.قشیری نیشابوری، محمد بن مسلم.صحیح مسلم.به تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی.بیروت دار الحیاء التراث العربی.
21.قاسمی، جمال الدین.قواعد التحدیث.بیروت.دار الکتب العلمیه.1399 ه.ق.
22.کلینی، محمد بن یعقوب.الکافی.به تحقیق علیاکبر غفاری.دار الکتب الاسلامیه.1365.ط 4.
23.معارف، مجید.پرسش و پاسخهایی در شناخت تاریخ و علوم قرآن.کویر. 1376.
24.مجلسی، محمدباقر.بحار الانوار الجامعة لدر اخبار الائمة الاطهار.بیروت. مؤسسه الوفاء.1403 ه.ق.
25.نسایی، احمد بن شعیب.السنن.بیروت.دار الکتب العلمیه.بیتا.
26.نووی، یحیی بن شرف الدین.التبیان فی آداب حملة القرآن.بیروت.دار الکتاب العربی.1417.
27.نقیپور، ولی الله.پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن.چاپ دوم.انتشارات اسوه. 1374.
این بحث را به دو بخش تقسیم نمودیم.بخش اول بررسی«آموزش قرآن در سیره رسول اکرم(ص)در مکه و قبل از هجرت و بخش دوّم آن«آموزش قرآن در سیره رسول اکرم(ص)در مدینه و پس از هجرت»که اینک تقدیم حضورتان میشود:
هجرت به مدینه و آموزش قرآن
پس از هجرت رسول خدا(ص)به مدینه و با توجه به از بین رفتن محدودیتهایی که در مکه بود، تعلیم و تعلّم قرآن گسترش بیشتری یافت و مسجد رسول خدا(ص) مرکز آموزش قرآن شد.در این مکان مسلمانان حاضر و تحت نظر پیامبر گرامی اسلام(ص)به فراگیری قرآن مشغول میشدند.
به گفته یکی از محققان معاصر:«وقتی رسول خدا(ص)در مسجد مینشست، اصحاب گرد او حلقه میزدند تا کسی پشت سر او قرار نگیرد و همه در یک ردیف باشند.هر که میرسید، هر جا که مییافت، در حلقه مینشست.گاه تعدادشان به شصت نفر در هر حلقهمیرسید.اصحاب نیز خود در مسجد حلقه حلقه مینشستند و قرآن قرائت میکردند؛هر چند که بعضی هم پشت به قبله قرار میگرفتند.»
از اینجا بود که بعضی از محدثان مثل بخاری در کتاب خود، بابی را به جلسههای مساجد و این حلقهها برای تعلیم قرآن اختصاص دادند.ابو سعید خدری (م 73)میگوید:«وقتی اصحاب رسول خدا گرد هم مینشستند، با هم حدیث میکردند.حدیثشان فقه بود و یا قرائت قرآن میکردند.»(رامیار، 226).
از این روایات استفاده میشود که در مدینه نیز رسول خدا(ص)از وجود برخی از صحابه به عنوان معلم قرآن استفاده میفرمود.عبادة بن صامت گوید:«هرگاه یکی از مهاجران به مدینه وارد میشد، پیامبر(ص)او را به یکی از ما میسپرد تا قرآن را به او بیاموزد.از اینرو همواره بانگ مسلمانان برای تلاوت قرآن بر پا بود تا آن که رسول خدا(ص)سفارش کرد، صدای خود را پایین بیاورند تا اصوات قرآنی در یکدیگر تداخل نکنند» (زرقانی، 1/234).
در حدیث دیگر گوید:«وقتی نو مسلمانی به مدینه هجرت میکرد، پیامبر(ص)او را به یکی از حفاظ میسپرد تا قرآن را به او بیاموزد.»روایاتی چون:«خذوا القرآن من اربعة ابیّ بن کعب، عبد الله بن مسعود، سالم و معاذ»(سیوطی، 1/244).یعنی:قرآن را از چهار تن فرا بگیرید:ابی بن کعب، عبد الله بن مسعود، سالم مولی ابن حذیفه و معاذ بن جبل.این نمونهای از روایات، از رسول خدا(ص)در معرفی معلمان قرآن در آن عصر است.
از روایات دیگر به دست میآید که رسول خدا(ص)به کار معلمان قرآن نظارت داشت.به این صورت که با سر زدن به حلقههای آموزش قرآن، گاه میزان حفظ نوآموزان و اسلوب قرائتشان را بررسی و آنها را اصلاح میکرد و هرگاه آنان را سرگرم قرائت قرآن و آموزش فقه میدید، برایشان دعا میکرد(رامیار، 227، به نقل از کتانی).به این ترتیب شمار فراوانی از اصحاب پیامبر(ص)موفق به فراگیری و حفظ قرآن شدند(عسکری، 1/177)، به طوری که رسول خدا(ص)از وجود آنان برای آموزش مسلمانان نواحی دیگر استفاده کرد.این، گوشهای دیگر از تلاشهای پیامبر(ص)در بسط آموزش قرآن بود.
گفته شد که رسول خدا(ص)قبل از هجرت، مصعب بن عمیر را برای آموزش قرآن به مدینه گسیل داشت.پس از هجرت نیز آن حضرت ابوعبیده جراح را برای تعلیم قرآن به یمن فرستاد(رامیار، 228 به نقل از کتانی).عمرو بن حزم انصاری در سال دهم هجری به نجران اعزام شد(همان، 228).عثمان بن ابی العاص به طائف و معاذ بن جبل به یمن فرستاده شدند.چنانکه پس از فتح مکه نیز رسول خدا(ص)معاذ بن جبل را به همراه عتّاب بن اسید در مکه نگه داشت تا به مردم مکه قرآن بیاموزند(عسگری، 1/163).
برخی از این مأموریتها به درخواست رؤسای قبایل که قبیله آنها به اسلام تمایل داشتند، صورت میپذیرفت. در یک نوبت، پیامبر(ص)به اعزام هفتاد نفر از قاریان مبادرت ورزید(ابن سعد، 2/51).گاه در جریان این سفرها قاریان مورد سوء قصد قرار میگرفتند و به شهادت میرسیدند.مثلا در نیمه ماه صفر سال چهارم، ده تن از اصحاب پیامبر(ص)در رجیع(چشمهای در نزدیکی مکه) به دست کفار افتادند و به شهادت رسیدند.این عده برای تعلیم قرآن به اعراب عضل و قاره فرستاده شده بودند (رامیار، 229، به نقل از مصادر گوناگون).
طبق روایات تاریخی، در تصدی منصبهای اجتماعی یا امارت و فرماندهی، دانش قرآنی ضابطهای قطعی به شمار میرفت و از این جهت، گاهی جوانان در احراز این منصبها بر پیران قوم تقدم پیدا میکردند.در این زمینه، شواهد فراوانی به جای مانده استدر جریان اعزام چهل یا هفتاد تن از قاریان به سرپرستی منذر بن عمرو ساعدی به منطقه«نجد»که پیامبر(ص)آنان را به درخواست رئیس قبیله بنی عامر برای آموزش فرستاده بود، آنان در منطقهای به نام«بئر معونه»فرود آمدند.اما در این مکان مورد تهاجم قبایلی از مشرکان قرار گرفتند و جملگی به شهادت رسیدند(ناصف، /439 4).این حادثه نیز در سال چهارم هجری اتفاق افتاد و برای پیامبر(ص)و مسلمانان بسیار گران تمام شد.
دانش قرآنی؛اساس تفاضل و برتری
قرآن کریم به مصداق:«هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون»(زمر، 9)، علم را یکی از ملاکهای برتری افراد نسبت به یکدیگر دانسته است.به همین ترتیب، رسول گرامی اسلام(ص)دانش قرآنی را معیاری برای سنجش مؤمنان در مقابل یکدیگر قرار داد.حضرت به عنوان یک قاعده کلی فرمود:«خیرکم من تعلّم القرآن و علّمه»(بخاری، 6/594 و ترمذی، 5/159).یا: «ان افضلکم من تعلّم القرآن و علّمه»(سجستانی، /70 2، دارمی، 2/437).یعنی:برترین شما کسی است که قرآن را یاد گیرد و به دیگران بیاموزد.یا آن که درباره دمسازان با قرآن تأکید فرمود که:«انّ اهل القرآن هم اهل الله و خاصّة»(ابن ماجه، 1/78).این گونه تعبیرها که در تشویق مؤمنان به فراگیری قرآن و کوشش در ترویج و آموزش آن به دیگران بسیار مؤثر بود، موجب شد که قاریان قرآن در عصر رسول خدا(ص)موقعیت ممتازی پیدا کنند و در احراز بسیاری از منصبهای معنوی یا اجتماعی نسبت به دیگران پیشقدم شوند.بارزترین منصبهایی که در آن دوره مورد توجه و تذکر بود، به این شرح هستند:
الف)احراز امامت جماعت
رسول خدا(ص)با گفتن:«یؤمّکم اقرئکم» (سجستانی، 1/159 و 160)به مؤمنان توصیه فرمود که در نماز جماعت، شخص اقرء و احفظ را بر دیگران مقدم دارند و این توصیه در بین مؤمنان جاری و مورد عمل بود. به همین سبب، آن گاه که جمعی از مسلمانان، قبل از هجرت پیامبر(ص)به مدینه، از مکه راهی مدینه شدند، در طول سفر امامت جماعت را به سالم مولی ابی حذیفه سپردند، با آن که در بین آنان اصحابی چون عمر بن خطاب، ابوسلمه و عیّاشبن ابیربیعه وجود داشتند، تنها به این جهت که سالم نسبت به بقیه قرآن بیشتری فرا گرفته بود و در خاطر داشت(رامیار، 232، به نقل از ابنسعد).
نمونه دیگر تصدی امامت، عمرو بن سلمة بن قیس جرمی است که در سن 7 یا 8 سالگی در قبیله خود متصدی امامت شد؛زیرا در آن زمان که قوم او به اسلام گرویدند، بین افراد قبیله از نظر میزان حفظ قرآن، کسی به پای او نمیرسید.بنابراین قبیله او با برداشتی که از حدیث: «یؤمّکم اقرئکم»پیدا کرده بودند، ابتدا به او نماز را آموزش دادند و سپس از او درخواست کردند که به عنوان امام جماعت، مقدم بر دیگران قرار گیرد(سجستانی، 1/156 و 160).
ب)تصدی منصبهای اجتماعی یا امارت
طبق روایات تاریخی، در تصدی منصبهای اجتماعی یا امارت و فرماندهی، دانش قرآنی ضابطهای قطعی به شمار میرفت و از این جهت، گاهی جوانان در احراز این منصبها بر پیران قوم تقدم پیدا میکردند.در این زمینه، شواهد فراوانی به جای مانده است.از جمله آنکه:رسول خدا(ص)، عثمان بن ابی العاص را در جمع شش نفر از اعضای نمایندگان قبیله«ثقیف»به عنوان
قرآن کریم به مصداق:
«هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون»(زمر-9)،
علم را یکی از ملاکهای برتری افراد نسبت به یکدیگر دانسته است.به همین ترتیب، رسول گرامی اسلام(ص) دانش قرآنی را معیاری برای سنجش مؤمنان در مقابل یکدیگر قرار دادمسؤول برگزید و امارت طائف را به وی محول ساخت.
عثمان در آن جمع از نظر سنی از دیگر اعضا کوچکتر بود، اما سوره بقره را آموخته بود و به همین سبب بر دیگران ارجحیت داشت(عسکری، 1/167، به نقل از الدر المنثور).
نمونه دیگر، اعطای فرماندهی در جنگ«موته»به اسامة بن زید است که چون عدهای به این کار رسول خدا(ص)اعتراض کردند، حضرت دانش قرآنی اسامه را دلیل تصدی این امارت اعلام فرمود(رامیار، 232 به نقل از مآخذ گوناگون).از روایات دیگر استفاده میشود که گاهی رسول خدا(ص)در انتخاب امیر و فرمانده برای یک گروه، بین آنان به«استقراء» میپرداخت.یعنی از میزان حفظ و تسلّط آنان نسبت به قرآن جویا میشد و چون بین آن جمع به شخص احفظ و اقرء میرسید، با گفتن«فاذهب فانت امیرهم»امارت و مسؤولیت آن گروه را به او واگذار میکرد.(ابن کثیر، 1/33).
ج)کسب درجات معنوی در آخرت
رسول خدا(ص)دانش قرآنی را ملاک تفاضل درجات مؤمنان در بهشت اعلام فرمود.این سخن پیامبر(ص)سخن معروفی است که:«یقال لصاحب القرآن:اقرأ و ارتق و رتّل کما کنت ترتّل فی الدنیا فانّ منزلتک عند آخر آیه»(طبرسی، 1/85، ترمذی، /163 5).یعنی:در بهشت به قاری قرآن گفته میشود که بخوان و بالا برو و آن طور که در قرآن به قرائت نیکو میپرداختی، قرآن بخوان؛زیرا درجه توبه اندازه آخرین آیهای است که بتوانی بخوانی.
رسول خدا(ص)به همین ترتیب، قاریان را از جمله شافعان در عالم قیامت معرفی کرد(مسلم، 553)و در تکریم مقام شهدای قاری دستور داد که در جنگ احد، آن گاه که در هر قطعهای چند نفر را با هم به خاک میسپردند، حافظان قرآن را نسبت به سایرین کمی بالاتر قرار دهند و به خاک سپارند(عسکری، 1/167، به نقل از مسند احمد بن حنبل).لازم به ذکر است که روایات پیامبر(ص)درباره مقام رفیع قاریان و تکریمهای آن حضرت نسبت به این گروه، سبب شوق فراوان و رقابت
قرائت قرآن در عصر رسول خدا (ص)، امری جدا از فهم و درک قرآن نبود و به عبارت دیگر، قاری قرآن در آن جامعه شأنی در حد یک فقیه یا مفسر داشت و به همین سبب بر دیگران ارجحیت پیدا میکرد
سالم مسلمانان در آموختن قرآن و معارف آن شد.
گزارشی از نحوه آموزش قرآن در عصر رسول خدا(ص) رسول خدا(ص)در حدیثی فرمود:«افضل العبادة قرأئة القرآن»(طبرسی، 1/84).یعنی:برترین عبادت قرائت قرآن است.این حدیث در ابتدای امر تعجبانگیز به نظر میرسد، اما اگر در نظر گیریم که قرائت قرآن در عصر رسول خدا(ص)، امری جدا از فهم و درک قرآن نبود و به عبارت دیگر، قاری قرآن در آن جامعه شأنی در حد یک فقیه یا مفسر داشت و به همین سبب بر دیگران ارجحیت پیدا میکرد، آن گاه از تعجب ما کاسته و مشخص میشود که چرا رسول خدا(ص)قرائت قرآن را برترین عبادت اعلام کرد.در ادامه، به مواردی اشاره میشود که واقعیت آموزش قرآن را در سیره رسول خدا(ص)نشان میدهند:
1.اهتمام پیامبر(ص)به آموزش مفاهیم قرآن
از روایات به دست میآید که رسول خدا(ص) آموزش الفاظ و معانی قرآن را به صورت توأمان مد نظر قرار داد و در نتیجه، به تدریج در کنار آموزش عبارات قرآن، معانی و حقایق آن را نیز به اصحاب خود منتقل ساخت و این همان مفهوم دقیق«اقراء»است که همواره مد نظر پیامبر(ص)بود.گفته شد که رسول خدا(ص) خود به مصداق:«فاذا قرأناه فاتّبع قرآنه ثم ان علینا بیانه» (قیامت، 18 و 19)، حقایق قرآن را از طریق وحی آموخته بود.آن حضرت طبق:«و انزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نّزل الیهم»(نحل، 44)، وظیفه داشت این حقایق را به مؤمنان تعلیم دهد و طبعا رسول خدا(ص)در انجام مسؤولیت خود کوتاهی و قصوری نداشت. چنانکه برخی از دانشمندان به استناد همین آیه معتقدند که رسول خدا(ص)تمام قرآن را تبیین کرد(ذهبی، 1/49، به نقل از ابن تیمیه).ابو عبد الرحمان سلمی، از قاریان عصر تابعین، گوید:«حدثنی الذین کانوا یقرؤننا: عثمان و ابن مسعود و ابی بن کعب:ان رسول الله کان یقرئهم العشر فلا یجاوزونها الی عشر اخرحتی یعلّموا ما فیها من العمل فتعلّمنا القرآن و العمل جمیعا»(ذهبی، 48 و مجلسی، 92/106).یعنی:معلمان قرآن ما از جمله عثمان، ابن مسعود و ابی کعب به ما گفتند که: رسول خدا(ص)قرآن را ده آیه ده آیه به آنان میآموخت. آنان از ده آیه به ده آیه دیگر نمیپرداختند، مگر آن که احکام عملی آیات قبل را فرا میگرفتند.به این ترتیب، همه قرآن و احکام آن را فراگرفتیم.این حدیث به طرق گوناگون وارد شده و در برخی از آنها، بر یادگیری مسائل علمی و احکام عملی آیات یا اطلاع بر مسائل حلال و حرام، تأکید شده است.(همان).
در تمام این روایات، اصطلاح«اقراء»چنان که گفته شد، به معنای آموزش قرآن با توجه به مفاهیم آن است و این اصطلاح در عصر رسول خدا(ص)و تا مدتی پس از رحلت آن بزرگوار، به همین معنی بوده است.به همین سبب مردم مدینه به مصعب بن عمیر که به فرمان رسول خدا(ص)به اقراء مردم مدینه و نیز تعلیم احکام دینی به آنان مبادرت ورزید، «مقرئی»لقب دادند.نیز از روایات تاریخی به دست میآید که ابن عباس پس از رحلت پیامبر(ص)، در صف مقرئین درآمد و به این سبب بر سایر صحابه امتیاز یافت.وی خود در حدیثی گوید:«من به عدهای از مهاجران، از جمله عبد الرحمان بن عوف قرآن را در منی، اقراء کردم.این کار در حضور عمر بن خطاب و در آخرین حج او صورت پذیرفت».
یکی از محققان در توضیح این حدیث نوشته است: «اگر در نظر گیریم که عبد الرحمن بن عوف، طبق گزارش ابن هشام، از سابقان در اسلام بود که در سال سوم بعثت اسلام آورد و نیز آخرین حج عمر بن خطاب در سال 23 هجری اتفاق افتاد، بین مسلمانی عبد الرحمان بن عوف و کشته شدن عمر بن خطاب، بیش از سی و دو سال فاصله است.بنابراین بزرگان مهاجران، در این زمان مانند
رسول خدا(ص)آموزش الفاظ و معانی قرآن را به صورت توأمان مد نظر قرار داد و در نتیجه، به تدریج در کنار آموزش عبارات قرآنی، معانی و حقایق آن را نیز به اصحاب خود منتقل ساخت و این همان مفهوم دقیق«اقراء»است که همواره مد نظر پیامبر(ص)بود
اطفال دبستانی نبودهاند که عبد الله بن عباس تلاوت قرآن را به آنها آموزش دهد.از این جهت، مقصود ابن عباس از«اقراء قرآن»به بزرگان صحابه، چیزی جز آموزش معانی و تفسیر قرآن نبود»(عسکری، 1/291).
این نکته هم قابل ذکر است که پس از رحلت رسول خدا(ص)، اصطلاح«اقراء»به تدریج از مفهوم رایج در عصر پیامبر(ص)خارج شد و تنها بر آموزش الفاظ و ظواهر قرآن یا تحویل قرائت قاری برای اصلاح آن محدود شد.
2.ترغیب به قرائت دائمی و تحذیر از فراموشی
یکی از مسائل مهم در آموزش قرآن، مداومت بر امر قرائت و در نتیجه مؤانست با کتاب الهی است.در این خصوص، خداوند در ابتدای سوره مزمل رسول خود را مکلف به قیام شبانه و تلاوت قرآن در طول شب کرده است(مزمل، 2 تا 4).رسول گرامی اسلام در عمل به این دستور الهی، شبها به تهجد برمیخاست و حتی مطابق روایات تاریخی، سورههای بزرگ قرآن را در نمازها و تلاوتهای شبانه قرائت میکرد(عسگری، 1/171، به نقل از مآخذ گوناگون).چنان که آیه پایانی سوره مزمل نیز گواه این مطلب است؛آن جا که میفرماید:«انّ ربّک یعلم انّک تقوم ادنی من ثلثی اللیل و نصفه و ثلثه و طائفه من الذین معک.»یعنی:در حقیقت پروردگار تو میداند که تو و گروهی از کسانی که با تو هستند، نزدیک به دو سوم از شب یا نصف آن یا یک سوم آن را(به نماز)برمیخیزند.در ادامه آیه، خداوند ضمنتخفیف دادن به مؤمنان، در برگزاری تهجد طولانی، در عین حال میفرماید:«فاقرءوا ما تیسّر من القرآن». یعنی:(اینک)هر چه از قرآن میسر میشود، بخوانید. (همان)
بر این اساس، رسول خدا(ص)نیز همواره مؤمنان را به قرائت قرآن ترغیب میفرمود.حضرت به ویژه بر یادگیری سورههای طولانی، مانند سورههای بقره و آل عمران تأکید بسیار میکرد؛چنان که در حدیثی فرمود: «تعلّموا سورة البقره فان اخذها برکة و ترکها حسرة و لا تستطیعها البطله»(مسلم، 1/553 و دارمی، 2/446). یعنی:سوره بقره را یاد گیرید که در یادگیری آن برکت و ترک آن مایه حسرت و پشیمانی است و باطل پیشگان به یادگیری آن توانا نخواهند بود.
در حدیث دیگر، در ترغیب قاریان فرمود:«کسی که به تلاوت قرآن بپردازد و در قرائت خود ماهر و توانا باشد، همنشین سفرای نیکوکار الهی، از ملائکه، باشد و آن کس که به قرائت قرآن روی آورد و در این مسیر سختی را بر خود هموار کند، اجرش مضاعف است»(مسلم، 1/549 و دارمی، 2/444).
عقبة بن عامر جهنی گوید:«روزی رسول خدا(ص) بر ما گذر کرد، در حالی که ما سرگرم خواندن و فراگرفتن قرآن بودیم.حضرت فرمود:قرآن را یاد گیرید و آن را سرمایه خود قرار دهید(که فراموش نشود)؛زیرا قرآن از خاطر میرود؛سریعتر از بچه شتری که در لحظه تولد میل به گریز دارد و ناچار با طناب بسته میشود.»
عقبة بن عامر گوید:«من گفتم:ای رسول خدا(ص)!چگونه دانش(قرآن)از خاطر میرود، در حالی که قرآن را میخوانیم و به فرزندان خود آموزش میدهیم و فرزندان ما نیز به فرزندان خود میآموزند و به همین ترتیب تا روز قیامت آموزش قرآن ادامه دارد؟رسول خدا(ص)فرمود:آیا این یهود و نصاری نیستند که تورات و انجیل را میخوانند، اما از مطالبی که در این دو کتاب است، درکی ندارند؟»(ابن ماجه، 2/344)
از این حدیث نیز استفاده میشود که رسول خدا(ص) ضمن تحذیر نسبت به فراموشی قرآن، در عین حال توجه به مفاهیم قرآن را از نظر دور نداشتهاند.
3.ترغیب به تأثیرپذیری از قرائت قرآن
مسأله دیگری که در آموزش قرآن مد نظر رسول خدا(ص)قرار داشت، ترغیب به تأثیرپذیری قاری در امر قرائت است.این موضوع، قبل از هر چیز مورد تأکید قرآن قرار دارد.قرآن در سورههای اعراف و انفال، استماع و توجه به قرآن را مایه نزول رحمت و افزایش ایمان برای مؤمنان میداند(اعراف، 204 و انفال، 2). در سوره بنی اسرائیل، خداوند از مؤمنانی یاد میکند که چون آیات خداوند بر آنان خوانده میشود، گریهکنان به سجده میافتند و خشوع آنان افزایش مییابد(همان، اعراف، 204 یا انفال، 2).شواهد روایی نشان میدهند که رسول خدا(ص)به تأثیرپذیری روحی در قرائت قرآن یا استماع آن اهمیت قائل شدهاند و آیات قرآن برخود آن حضرت خالی از چنین تأثیری نبود.
به طوری که از روایات به دست میآید، ملاک تأثیرپذیری روحی در قاری یا مستمع قرآن، نشان دادن عکس العمل متناسب با محتوای هر آیه هنگام قرائت یا استماع قرآن است.حذیفه بن یمان گوید:«شبی در ماه رمضان با رسول خدا(ص)به نماز برخاستم.آن حضرت به قرائت سوره بقره پرداخت.با خود گفتم که با خواندن این سوره، رکعت خود را تمام خواهد کرد.آن حضرت سپس به تلاوت سوره نسا پرداخت و پس از آن، سوره آل عمران را آغاز کرد.در عین حال، آن حضرت قرآن را شمرده شمرده تلاوت میکرد.به این صورت که چون به آیهای میرسید که در آن از تسبیح و تنزیه خداوند سخن رفته بود، به تسبیح و تنزیه میپرداخت.چون به آیه رحمت میرسید، آن رحمت را میطلبید و چون به آیه عذاب برمیخورد، از آن عذاب به خداوند پناه میجست»
پس از رحلت رسول خدا(ص)، اصطلاح«اقراء»به تدریج از مفهوم رایج در عصر پیامبر(ص)خارج شد و تنها بر آموزش الفاظ و ظواهر قرآن یا تحویل قرائت قاری برای اصلاح آن محدود شداز روایات دیگر استفاده میشود که گاهی رسول خدا(ص)در انتخاب امیر و فرمانده برای یک گروه، بین آنان به «استقراء»میپرداخت.یعنی از میزان حفظ و تسلّط آنان نسبت به قرآن جویا میشد و چون بین آن جمع به شخص احفظ و اقرء میرسید، با گفتن«فاذهب فانت امیرهم»امارت و مسؤولیت آن گروه را به او واگذار میکرد.
(ابن کثیر، 1/33) (مسلم، 1/536 و نسایی، 3/227).
طبرسی از ابن عباس نقل کرده است که:«رسول خدا(ص)هر گاهسبح اسم ربّک الاعلیرا قرائت میکرد، ذکر سبحان ربی الاعلی بر زبان جاری مینمود.»وی سپس گوید:«روایت شده است که علی (ع)و ابن عمر و ابن زبیر نیز به همین صورت عمل میکردند»(همان، 10/700).گاه رسول خدا(ص)به قرائت دیگران گوش فرا میداد و ترجیح میداد که از تلاوت قرآن توسط دیگران بهره ببرد.
از جمله روزی از ابن مسعود درخواست کرد، قرآن را برای او قرائت کند.ابن مسعود به تلاوت قرآن پرداخت و چون به آیه:«فکیف اذا جئنا من کلّ امة بشهید و جئنا بک علی هؤلاء شهیدا»(نساء، 40)رسید، آن حضرت در حالی که اشک از چشمشان سرازیر بود، به ابن مسعود فرمود که بس است(ابن اثیر، 283).چنان که نظیر این تأثیرپذیری روحی، در حدیثی دیگر برای علی(ع) گزارش شده است؛آن گاه که به قرائت زر بن جبیش گوش فرا میداد.در این حدیث آمده است که حضرت علی(ع) در اثنای قرائت زر بن جبیش، از او خواست که لحظهای از قرائت دست کشد و به دعاهای حضرت آمین بگوید و متن دعاها چنین بود که:«اللهم انی اسئلک اخبات المخبتین و اخلاص الموقنین و مرافقّه الابرار...» (عسکری، 1/182، به نقل از کنز العمال).
از روایات به دست میآید که تأثیرپذیری روحی، معلول عوامل گوناگونی است که اهم آنها به قرار زیرند:
-استمرار در قرائت قرآن، به گونهای که قرآن همانند سرمایهای در وجود انسان قرار گیرد(همان، 1/177، به نقل از ابن حنبل).و نیز توجه به ذکر بودن قرآن، به ویژه برای خداترسان.چنان که میفرماید:«فذکّر بالقرآن من یخاف وعید»(ق، 45).
-توجه به حفظ قرآن با این بشارت که:«اشراف امتی حملة القرآن و اصحاب اللیل»(مجلسی، 89/177).و این وعده جمیل که:«لا یعذّب الله قلبا وعی القرآن» (نووی، 17).یعنی:خداوند قلبی را که ظرف قرآن باشد، عذاب نخواهد کرد.
-سفارش به قرائت از روی مصحف و ذکر این نکته که:«هیچ چیز برای شیطان خطرناکتر از قرائت قرآن از روی مصحف نیست»(حر عاملی، 4/853).نیز:«نظر کردن در مصحف عبادت است»(همان، 4/854).
-ترغیب به تدبر در قرآن، چنان که سفارش خود قرآن است(ص 29، نساء 82).هشدار اینکه:«ویل لمن لاکها بین لحییه و لم یتدبّرها»(خوشنویس، 105، به نقل از مجمع البیان).یعنی:وای بر آن که قرآن را بر زبان آورد، ولی در آن تدبر نکند.مرور مکرر آیه در تلاوت، برای افزایش تأثیرپذیری و امکان تدبر(نقیپور، 483).
-نشان دادن واکنش در مقابل آیات قرآن به ویژه آیات رحمت و عذاب و سؤال و استعاذه(حر عاملی، 4/863 و نووی، 75).
[قرآن را با صدای خوش(کلینی، 2/615)و در عین حال حزین خواندن(طبرسی، 1/86)، و تفسیر خوش صدایی قاری به خداترس بودن او(ترمذی، 1/425).
-ادب و وقار قرآن را حفظ کردن و آن را با آداب ویژه تلاوت کردن(نووی، 67 و معارف، 200 و 201).
ناگفته نماند که این توصیهها کم و بیش در روایات اهل بیت(ع)وارد شده و مورد تأکید امامان معصوم(ع)بوده است.از جمله عبد الله بن سلیمان گوید:«در نوبتی از امام صادق(ع)معنای:«و رتّل القرآن ترتیلا»را سؤال کردم. آن حضرت در پاسخ گفتند:امیر مؤمنان(صلوات الله علیه) فرمود:در تلاوت قرآن، آن را خوب بیان کن و همانند شعر آن را با شتاب مخوان و مانند ریگ در دهان پراکنده مساز.اما دلهای سخت خود را با تلاوت قرآن به بیم و هراس افکنید و هرگز همّ شما به پایان بردن سوره(ای که مشغول به تلاوت آن هستید)نباشد»(کلینی، 2/614).
امام صادق(ع)نیز در زیر آیه:«الذین آتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته»(بقره، 121).یعنی:آنان که به ایشان کتاب دادهایم، آن را چنان که باید میخوانند، فرمود: «تلاوت شایسته به این معنی است که در برابر آیاتی که از بهشت و دوزخ سخن میراند، مکث شود.به این صورت که در مقابل آیه رحمت، تقاضای رحمت شود و در مقابل آیه عذاب، از عذاب الهی به خداوند پناه برده شود»(حر عاملی، 4/863).
4.ارشاد درباره کیفیت ختم قرآن
ختم قرآن در حیات رسول خدا(ص)معمول و متداول شد؛به ویژه در واپسین سالهای حیات آن بزرگوار که نزول قرآن به کمال خود رسید و مصحفهای کاملی در اختیار صحابه قرار گرفت.در خصوص ختم قرآن در عصر پیامبر(ص)و آداب و شرایط آن، روایات زیادی در دست است که از تأمل در آنها استفاده میشود که:
اولا:رسول خدا(ص)، شخصا به ختم قرآن علاقه و اهتمام فراوان داشت و به دفعات قرآن را ختم میکرد (عاملی، 71:ختم القرآن فی العهد النبوی).
ثانیا:رسول خدا(ص)ختم قرآن را مانع تدبر در قرآن و فهم آن نمیدانست، بنابراین اجازه ختم سریع قرآن را به قاریان نمیداد تا مانع فهم و تدبر آنان نشود.
ثالثا:پس از ختم قرآن، به تنهایی یا همراه با اهل بیت خود به دعا میپرداخت و مطلوبهای خود را از پروردگار میطلبید(همانجا، 73).
رابعا:در پایان ختم قرآن، به تلاوت سوره حمد و آیات نخست سوره بقره میپرداخت، تا نشانی بر تلاوت دوباره قرآن و انس همیشگی با کلام خدا باشد(همانجا، 74).
از جمله کسانی که در عصر پیامبر(ص)به ختم قرآن پرداخت و پیامبر(ص)توصیههای خاصی به او کرده است، عبد الله بن عمرو بن عاص است.وی در حدیثی میگوید:«قرآن را در طول یک شب خواندم.این مطلب به گوش رسول خدا(ص)رسید.آن حضرت پیام فرستاد که:قرآن را در یک ماه تلاوت کن.گفتم:ای رسول خدا(ص)!اجازه فرمایید تا از قدرت و جوانی خود بهره گیرم(و سریعتر ختم کنم).حضرت فرمود:آن را در ده روز ختم کن.باز گفتم:اجازه فرمایید تا از نیرو و جوانی
از روایات استفاده میشود که در مدینه نیز رسول خدا(ص)از وجود برخی از صحابه به عنوان معلم قرآن استفاده میفرمود.عبادة بن صامت گوید:«هر گاه یکی از مهاجران به مدینه وارد میشد، پیامبر(ص)او را به یکی از ما میسپرد تا قرآن را به او بیاموزد.»
خود استفاده کنم(سریعتر ختم کنم).حضرت فرمود: قرآن را در هفت شب بخوان.و چون باز از حضرتش اجازه خواستم(که سریعتر بخوانم)، اجازه نفرمود» (عسکری، 1/184، به نقل از کنز العمال).
ناگفته نماند مطابق روایتی که در«تفسیر المبانی»وارد شده است، عبد الله بن عمرو بن عاص موفق شد برای ختم قرآن در مدت 3 روز از پیامبر(ص)اجازه گیرد.اما چون درخواست کرد که در مدتی کمتر از آن، قرآن را ختم کند، پیامبر(ص)مخالفت کرد و فرمود:«من ختمالقرآن فی اقّل من ثلاث لم یتفقه»(عاصمی، 27 و 28). یعنی:کسیکه قرآن را در کمتر از سه روز ختم کند، فهمی از آن عایدش نخواهد شد.ظاهرا این حدیث صحیحتر است و با روایات دیگر پیامبر(ص)و امامان شیعه سازگاری بیشتر دارد.از جمله در حدیثی از پیامبر(ص)آمده است:«کسی که قرآن را در هفت روز بخواند، خداوند او را در شمار نیکوکاران قرار خواهد داد.قرآن را در کمتر از سه روز نخوانید و هر کس در خود نشاط بیشتری(در ختم قرآن در کمتر از سه روز) میبیند، آن را در حسن تلاوت قرآن به کار گیرد» (عسکری، 1/170، به نقل کنز العمال).
در حدیث امام صادق(ع)، خطاب به ابو بصیر نیز ضمن مخالفت امام صادق(ع)در ختم قرآن در کمتر از شش روز در ماههای سال و سه روز در ماه رمضان، آمده است:«ان القرآن لا یقرا هذرمة و لکن یرتّل ترتیلا فاذا مررت بایة فیها ذکر الجنة و النار...»(کلینی، 2/618). یعنی:قرآن با شتاب و سرعت خوانده نشود، بلکه با تأنی و ترتیل تلاوت شود و...در این حدیث«هذرمه»به معنای سرعت در قرائت است که همواره مورد نکوهش امامان(ع)بوده است.
نووی نیز تصریح کرده است که جماعتی از متقدمان، ختم قرآن را در طول یک شب و روز مکروه میدانستند؛ آن هم به جهت نهی وارد شده در حدیث عبد الله بن عمرو بن عاص.این حدیث را ابو داود، ترمذی، نسایی و جماعتی دیگر نیز نقل کردهاند و ترمذی آن را حسن صحیح دانسته است(همان، 50).چنان که ابراهیم بن عباس نقل کرده است که امام رضا(ع)قرآن را در سه روز ختم کرد و آنگاه فرمود:«اگر بخواهم میتوانم در کمتر از سه روز به ختم قرآن بپردازم.اما من به آیهای برخورد نمیکنم، جز آن که درباره آن میاندیشم؛خصوصا در این مورد که آیه درباره چه موضوعی و در چه زمانی نازل شده است.»
منابع
1.قرآن مجید، ترجمه محمد مهدی فولادوند.سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش.1378 ه.ش.
2.ابن کثیر، اسماعیل.تفسیر القرآن العظیم.بیروت.دارالمعرفة.1409 ه.ق.ط
3.ابن هشام، محمد.السیرة النبویه.به تحقیق مصطفی سقا.بیروت.دار القلم.
4.ابن اثیر، عز الدین.اسد الغابة فی معرفة الصحابه.تصحیح علی بن محمد جزری. بیروت.دار الفکر.1409 ه.ق.
5.ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید.السنن.به تحقیق فؤاد عبد الباقی.بیروت. دار الکتب العلمیه.
6.بهبودی، محمد باقر.معانی القرآن.چاپ اسلامیه.1372.ط 2.
7.بخاری، محمد بن اسماعیل.الصحیح.تحقیق قاسم شماعی.بیروت.دار القلم. 1407 ه.ق.
8.حر عاملی، محمد بن حسن.تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه. تحقیق عبد الرحیم ربانی شیرازی.بیتا.
9.خوشنویس، جعفر.قرآن در روایات اسلامی.دار التحفیظ.1361 ه.ش.
10.دارمی، عبد الله بن عبد الرحمن.السنّن.نشر استانبول.1401 ه.ق.
11.ذهبی، محمد حسین.التفسیر و المفسرون.بیروت.بیتا.
12.رامیار، محمود.تاریخ قرآن.امیر کبیر.1362 ه.ش.ط 2.
13.زرقانی، عبد العظیم.مناهل العرفان فی علوم القرآن.بیروت.دار الحیاء التراث العربی.بیتا.
14.سیوطی، جلال الدین.الاتقان فی علوم القرآن.به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم.افست قم.منشورات رضی.1363 ه.ش.
15.سجستانی، ابو داود.السنن.به تحقیق محمد محیی الدین عبد الحمید.بیروت. دار احیاء التراث العربی.بیتا.
16.طبرسی، فضل بن حسن.مجمع البیان.به تحقیق سید هاشم رسولی.بیروت. دار المعرفة.1408 ه.ق.
17.طباطبایی، محمد حسین.المیزان فی تفسیر القرآن.بیروت.مؤسسه اعلمی للمطبوعات.1403 ه.ق.
18.عاملی، سید جعفر مرتضی.حقایق هامة حول القرآن الکریم.مؤسسه النشر الاسلامی.1410 ه.ق.
19.عسکری، سید مرتضی.القرآن الکریم و روایات المدرستین.شرکة التوحید للنشر. 1415 ه.ق.
20.قشیری نیشابوری، محمد بن مسلم.صحیح مسلم.به تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی.بیروت دار الحیاء التراث العربی.
21.قاسمی، جمال الدین.قواعد التحدیث.بیروت.دار الکتب العلمیه.1399 ه.ق.
22.کلینی، محمد بن یعقوب.الکافی.به تحقیق علیاکبر غفاری.دار الکتب الاسلامیه.1365.ط 4.
23.معارف، مجید.پرسش و پاسخهایی در شناخت تاریخ و علوم قرآن.کویر. 1376.
24.مجلسی، محمدباقر.بحار الانوار الجامعة لدر اخبار الائمة الاطهار.بیروت. مؤسسه الوفاء.1403 ه.ق.
25.نسایی، احمد بن شعیب.السنن.بیروت.دار الکتب العلمیه.بیتا.
26.نووی، یحیی بن شرف الدین.التبیان فی آداب حملة القرآن.بیروت.دار الکتاب العربی.1417.
27.نقیپور، ولی الله.پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن.چاپ دوم.انتشارات اسوه. 1374.