آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۲

چکیده

متن

یکم
در ادیان مختلف چون به مبادى و مبانى آنها مى‏نگریم و آنگاه که متون مقدسِ آنها را از نظر مى‏گذرانیم، خود را در برابر مجموعه‏اى از مفاهیم روشن و پیام‏هایى آسان‏یاب درمى‏یابیم. کمتر دینى را مى‏شناسیم که برخلاف طبع و فطرت انسانى آغازیده باشد. متون مقدسِ ادیان را بنگرید که به رغم همه اتفاقاتى که در درون و پیرامون خود از سرگذرانده‏اند همچنان براى پیروانشان و گاهى براى همگان پرجاذبه و الهام‏بخش‏اند. در هر دین و متنى شمارى از نکته‏ها، و سطحى از گفته‏ها ویژه کسانى است که نکته‏سنج‏اند و سخندان؛ اما آنچه مایه سعادت انسان‏هاست سخاوتمندانه و با وضوح تمام در اختیار همگان قرار گرفته است؛ بساطى است مبسوط براى هر که بکوشد تا بفهمد و بزرگراهى است همیشه باز براى هر که مى‏خواهد برود و به مقصد راه یابد.
فلسفه‏هایى را مى‏شناسیم که در میان رواق‏نشینان و شهریاران تکوین یافته‏اند یا براى نخبگان و فرهیختگان تدوین شده‏اند. اما هیچ دینى را نمى‏شناسیم که مخاطبانى خاص را برگزیده باشد. این درست است که ادیانى چون کنفوسیوس، دائو و هندو بیشتر صبغه فلسفى دارند، اما هم اینها نیز به گونه‏اى و به زبانى سخن گفته‏اند که دست‏کم در مقاطعى تاریخى مقبولیتى عام یافته‏اند. حتى ادیانى چون یهودیت و شینتو که ادیانى قومى یا اقلیمى تلقى شده‏اند در همان محدوده قومى یا اقلیمى براى همگان و خطاب به همه مردمان بوده‏اند. هیچ‏دینى به‏مخاطبانى مخصوص با سطحِ خاصى از آگاهى نظر نداشته، فهم متون و تعالیم خود را در انحصار جمعى محدود و مشخص قرار نداده است.
در اسلام، قرآن مجید بارها تصریح کرده که: «بیانى است براى مردمان» (آل‏عمران، 138)، «آیات را براى شما روشن ساخته‏ایم؛ باشد که بیندیشید» (حدید، 17 و نیز رک:بقره، 118، 187، 219، 221 و...)؛ «هدایتى است براى مردم و آیاتى روشن از هدایت و جدایى [میان حق و باطل]» (بقره، 185 و نیز رک: بقره، 99، 209 و...)، «به زبان عربىِ روشن [یا روشن‏کننده] است» (رک: شعراء، 195) پیامبر اسلام نیز که رسالتش تبیین کتاب است، در حقیقت در کارِ بیان تفاصیل و مصادیقِ معارف و احکام کلى کتاب (رک: مائده، 19؛ نحل، 44؛ زخرف، 63 [در مورد حضرت عیسى]) و در مسند داورى میان کسانى که در همین محدوده‏ها و در قلمرو آیات متشابه اختلاف مى‏کنند (رک: نحل، 39، 64) مى‏باشد. در تشیع، امامان معصوم ـ علیهم‏السلام ـ نیز عهده‏دار و ادامه‏دهنده این رسالت هستند و البته به دلیل دسّ و تصرف‏هاى بسیارى که در روایات اسلامى شده و نیز به خاطر روایات بسیارى که به دست ما نرسیده‏اند، ما ناگزیر ـ و بنا به توصیه امامان شیعه ـ روایات را که اغلب از دلالت ظنى برخورداراند در همه زمینه‏ها ـ به ویژه در زمینه‏هاى کلامى ـ باید بر قرآن عرضه کنیم و هر جا مضامین روایات با آیات صریح و محکم قرآن و با اصولِ معرفتى و جهان‏بینىِ مسلّم قرآنى سازگار نباشد باید آنها را نادیده، ناشنیده و ناخوانده قلمداد کنیم.
دوم
مراتب بالاى‏معارف وتفاصیل‏آموزه‏هاى کلامى،فقهى واخلاقى‏را باید از دانش‏آموختگان علوم دینى فراگرفت و البته هر که بتواند سزد ـ و چه‏بسا لازم است ـ که خودش به شناخت استدلالىِ آنها اهتمام بورزد. اما در اصول معارف و آنچه در شمار ضرورىِ فقه و اخلاق است جایى براى سپردن ذهن و دل خویش به دیگران نیست. همانطور که درنگ مستقیم در کتابِ تکوین راهگشاى هر کسى است که چشم آیت‏بین دارد، مراجعه بى‏واسطه به متون مقدس نیز رهنمونِ هر کسى است که مى‏تواند بخواند و از لفظ گذر کند و به معنا برسد. مگر مى‏شود متون دینى، همگان را بى‏واسطه، مخاطب قرار دهند، بى‏آنکه آنان را توانایى و شایستگىِ فهمیدن باشد؟! قرآن مجید برخى از اهل کتاب به‏ویژه یهودیان‏را موردنکوهش شدید قرار داده که چرا آنچه را خدا فرستاده است کتمان مى‏کنند (رک: بقره، 159 ومائده، 15). کارنکوهیده آنان این نبود که آیات الاهى را براى مردم تفسیرنمى‏کردند که این هم درجاى خود قابل‏نکوهش است (رک: آل‏عمران، 187؛اگر دراین‏آیه،تبیین به‏معناى تفسیرباشد)؛ آنان دراین‏آیات شایسته نکوهش قلمدادشده‏اند، زیرا کتاب مقدس یا بخش‏هایى از آن را از نظر مردم دور نگاه مى‏داشتند.
همانطور که عالمان دینى مرزبانانى امین‏اند که در برابر هر نوع تحریف لفظى و معنوىِ منابع دینى و هر نوع انحراف عملى از راست‏کیشى به پا مى‏خیزند و به وظیفه اصلاح و ارشاد دینى عمل مى‏کنند، مؤمنان راستین نیز چشمان بیدار و خردهاى هوشیارى هستند که عالمان دینى را در رأى و سخن، و در رفتار و عمل مى‏پایند و ناصحان خیرخواه آنان‏اند، که مبادا نظرى دهند و حکمى صادر کنند که با آموزه‏هاى قطعىِ دین و به خصوص با محکمات کتاب در تقابل و تضاد باشد. اگر مؤمنان از این هوشمندى برخوردار نباشند چگونه مى‏توان به روى‏آوردِ آنان به عالمان راستین و روگردانىِ آنان از عالم‏نمایان و زهدفروشان امید داشت؟ اطاعتِ مطلق و بى‏قید و شرط تنها زیبنده خداست و خداوند اهل کتاب را به خاطر اطاعتى اینگونه نسبت به دانشمندان و راهبانشان مذمت کرده و رفتار آنها در حد شرک به خدا دانسته است (رک: توبه، 31 و آل‏عمران، 64 و نیز ذیل آیه نخست در المیزان، ج9، ص245).
باید مؤمنان را محک‏هایى باشد. مهم‏ترین محکْ تعلیمات روشن متون و پیشوایان دینى است. محک‏هاى دیگرى نیز وجود دارند: تا چه حد در حوزه تخصصىِ خود مى‏مانند و آیا در قلمروهایى که در تخصص آنها نیست بى‏محابا وارد مى‏شوند؟ ـ مانند برخى از فقیهانى که در مباحث کلامى و تاریخى، آن هم با استناد به خبر واحد نظر مى‏دهند، بى‏آنکه در آن قلمروها دستى داشته باشند. ثبات فکرى و علمىِ آنان چه قدر است؟ آیا شهامتِ برگشت از نظر و فتواى خود را ـ در صورت تغییر رأى ـ دارند؟ آیا شهامتِ آن را دارند که دیدگاه‏هاى خود را آنجا که برخلاف آراى پیشینیان یا به رغم میل توده مؤمنان است ابراز کنند؟ آیا اهتمام، تأکید و اولویت‏دادن آنها در محدوده تعالیم دینى با اهمیتِ ذاتى، تأکیدِ پیشوایان دینى و اولویت‏هاى حقیقىِ آموزه‏هاى دینى انطباق دارد؟ تا چه حد پذیراى نقدهاى جدىِ این و آن از هر کسوت و طبقه‏اى هستند؟ و از همه مهم‏تر، تا چه اندازه مشى و رفتار آنان با آموزه‏هاى اخلاقىِ قرآن کریم و سیره عملىِ پیشوایان دینى انطباق دارد؟
کم نیستند عالمانى که به رغم به کار گرفتن همه یا اغلب محک‏هاى پیش‏گفته از عیار بالایى برخوردارند. این گروه از اهل علم خود محکى اطمینان‏آور براى سنجش عیار دیگر دانشوران هستند. از این قبیل‏اند عالمان فرزانه‏اى چون امام خمینى، علامه طباطبائى، آیة‏الله مطهرى و آیة‏الله شهید بهشتى که به سازگارى و هم‏سویىِ فقه و زمانه، قرآن و برهان، انسان و ایمان و دین و دانش باور داشتند و هرگز دین و فهم خود را از دین حصن آهنینى نمى‏دانستند که هیچ‏کس را یاراى ورود به آن نباشد و همواره براى همگان ـ هر چند از پایه و مرتبت آنان در علوم دینى برخوردار نبودند ـ حق پرسش و نقد را قائل بودند. شاید اگر نسل ما از نزدیک، حضور اینان را درک نکرده بود، به سختى مى‏توانست به این واقعیت اذعان کند که نهاد دین و عالمان دین از ظرفیت بالاى حفظ اصالت و سنت و در عین حال انطباق با نیازهاى انسان معاصر و مقتضیات زمانه برخوردار است. خدا را سپاس که از اغلب این قهرمانان اندیشه پویاى اسلامى آثار فراوان و ارزنده‏اى برجا مانده است که همچنان سرمایه اصلىِ ما را در مواجهه دین با دنیاى جدید تشکیل مى‏دهد.
سوم
به نظر مى‏رسد که متون مقدس ـ و در اسلام، قرآن کریم ـ اگر جایگاه واقعىِ خود را بیابند و همگان را به آستانِ آنها راهى باشد اختلافات و انحراف فکرى و عملى به حداقل خواهد رسید. البته فهم و تفسیر کتاب مقدس اگر در انحصار نهادى رسمى نباشد چه‏بسا راه را براى بسیارى از «تفسیر به رأى»ها باز کند. چاره این کار را پروتستان‏هاى مسیحى در تأسیس علم تفسیر متن (هرمنوتیک) دانسته‏اند. میزان کارایى و روایىِ هرمنوتیک را باید در فرصتى دیگر و با بضاعتى بیشتر به بحث گذاشت. آنچه ما بر آن اصرار داریم وضوح و در دسترس بودن تعالیم اصلى و کلیدهاى نجات و رستگارى است که اگر هم اینها که در متن مقدس به راحتى در اختیار همه مؤمنان قرار دارد کانون اصلى اندیشه‏ها را تشکیل دهد و دیگر متون یا اصحاب و تابعان و عالمان (و رسولان و آباء و پاپ‏ها در مسیحیت) مرجعیتى هم‏طراز با کتاب نداشته باشند مى‏توان بر بسیارى از اختلافات، انشعابات و نیز مرزبندى‏هاى فرقه‏اى فائق آمد.
یکى از آموزه‏هایى که از محکمات و بینات قرآنى است یکپارچگى امت اسلامى و برادرىِ ایمانىِ مسلمانان از هر قومیت و مذهبى است که امروزه متأسفانه در جهان اسلام مغفول واقع‏شده است. به‏نظرمى‏رسد که هر فهم وبرداشت دینى وحتى هرنص ومتنى که درمیراث مسلمانان وجود دارد وبا این‏اصل بنیادى ناسازگاراست باید طرد یا تأویل شود.
همدلىِ مسلمانان که از ضرورتى غیر قابل تردید برخوردار است، در صورتى مى‏تواند پا بگیرد و بماند که بر بنیادهاى نظرىِ استوارى مبتنى گردد. یک از این بنیادها که جنبه روش‏شناختى دارد همین محور قرار دادن محکمات قرآنى به عنوان حریم اسلام و ایمان و تلقىِ جز آن به عنوان محدوده اجتهادها و کوشش‏هاى فکرىِ مؤمنان و عالمان دینى است. از این نگاه، دیگر متون و آراى سلف در صورتى مقبول مى‏افتند که با این محکمات هم‏افق بوده، در چارچوب معرفتى قرآن بگنجند و آنچه از این میان به عنوان تفسیر و تبیین قرآن است در صورتى مبنا قرار مى‏گیرد که به واقع از آیات قرآنى بربیاید و از قبیل تأویلِ خارج از چارچوب فهم متعارف نباشد.

تبلیغات