دیدگاه امام خمینی (ره) درباره پیروان ادیان
آرشیو
چکیده
متن
در مورد حقانیت و بطلان ادیان سه دیدگاه معروف وجود دارد:
1. دیدگاه انبیای الهی(ع) و کتابهای آسمانی مبنی بر حقانیت دین خود و بطلان سایر ادیان. این دیدگاه حقانیت سلسلهای از ادیان پیشین را برای عصر خودشان میپذیرد، همچنین ممکن است برای کسانی که به پیروی از آن ادیان ادامه میدهند، امتیازاتی قائل شود، ولی نجات را منحصر به دین خود میداند.
2. دیدگاه جمع کثیری از عرفا و صوفیه مبنی بر حقانیت همه ادیان و این که همه آنها راه نجات هستند. جمعی از متفکران عصر ما به این دیدگاه لباسی نو پوشانده و آن را ترویج کردهاند. برخی هم با اعتقاد جازم به حقانیت دین خود، حقانیت ادیان دیگر را در محدوده مشترکات آنها با دین خویش پذیرفتهاند که بهتر است این گرایش را از شاخههای دیدگاه نخست بدانیم.
3. دیدگاه ملحدان، شکاکان و دئیستها مبنی بر بطلان همه ادیان به موجب انکار اصل ماورای طبیعت، یا اعتقاد به عدم امکان برقراری ارتباط با آن.
در این مقاله دیدگاه نخست بررسی میشود.
نجات در ادیان ابراهیمی
یهودیت، مسیحیت و اسلام که «ادیان ابراهیمی» و «ادیان وحیانی» (Revealed Religions)نامیده میشوند، یادگار انبیای الهی(ع) و کتابهای آسمانی هستند. این ادیان از یک سو، حقانیت خود را به ادیان قبلی مستند میکنند و بشارت ظهور خود را در آنها میجویند و از سوی دیگر، به خاتمیت خود معتقدند و ادیان بعدی را رد میکنند.
یهودیت خود را تحقق وعده خدای متعال به حضرت ابراهیم(ع) میداند و مسیحیت با طرح نظریه «جانشینی» (supersession) خود را وارث آن وعده میداند و میکوشد بشارت به ظهور حضرت عیسی(ع) و عهد جدید را در عهد عتیق پیدا کند. اسلام نیز به انبیای بنیاسرائیل و کتابهای آسمانی پیشین توجه دارد و صریحا اعلام میکند که بشارت ظهور پیامبر عالیقدر اسلام در تورات و انجیل یافت میشود.(1)
از سوی دیگر، یهودیت منکر نسخ است و مسیحیت پس از عهد جدید، منتظر پیمان جدیدتری نیست. خاتمیت اسلام نیز در قرآن مجید(2) و احادیث فراوان آمده است و همه مسلمانان آن را از ضروریات اسلام میدانند.
پیروان هر یک از این سه دین به نسخ ادیان قبلی و مجعولبودن ادیان بعدی معتقدند و بر این اساس، نجات را به خود اختصاص میدهند.
یهودیت به عنوان یک دینِ قومی، تبلیغ ندارد و بیشتر یهودیان برای صهیونیسم تبلیغ میکنند، نه یهودیت. از سوی دیگر، مسیحیت و اسلام تبلیغ دارند. تبلیغ مسیحی «تبشیر» و تبلیغ اسلامی «دعوت» نامیده میشود.
دیدگاه حضرت امام خمینی(ره)
امام راحل در موردی از بحث مکاسب محرمه، به حقایق مهمی در باره پیروان ادیان دیگر اشاره میکند که نشاندهنده عمق اندیشه آن یگانه دوران است. وی در بحث خویش، پیروان ادیان را به عوام و غیرعوام تقسیم میکند و میگوید:
اما عوام آنان، پس ظاهر است که خلاف مذاهبی که دارند، به ذهنشان خطور
______________________________
1. اعراف، 157.
2. سوره احزاب، 40.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نمیکند، بلکه آنان، مانند عوام مسلمانان، به صحت مذهب خویش و بطلان سایر مذاهب قطع دارند. پس همان طور که عوام ما، به سبب تلقین و نشو و نما در محیط اسلام، به صحت مذهب خویش و بطلان سایر مذاهب علم دارند، بدون این که خلاف آن به ذهنشان خطور کند، عوام آنان نیز چنین هستند و این دو گروه از این جهت تفاوتی ندارند. و قاطع در پیروی از قطع خود معذور است و نافرمان و گناهکار نیست و نمیتوان او را به موجب این پیروی عقاب کرد.(1)
از دیدگاه امام، غیرعوام آنان نیز از نظر تلقینپذیری و جازمشدن به مذاهب باطل خویش با عوام فرقی ندارند، ولی ایشان معذور نیستند؛ شاید به موجب این که تکلیف عالم سنگینتر است و به بیان شیوای حضرت امام جعفر صادق(ع)، «هفتاد گناه از جاهل بخشیده میشود پیش از این که از عالم، یک گناه بخشیده شود.»(2) وی در باره پیروان غیرعامیِ ادیان دیگر میگوید:
اما غیرعوام آنان، غالبا به واسطه تلقیناتی که از آغاز کودکی و نشو و نمایشان در محیط کفر وجود داشته است، به مذاهب باطل خویش جازم و معتقد شدهاند، به گونهای که هرگاه چیز مخالفی به آنان برسد، آن را با عقول خویش که از آغاز نشو و نما بر خلاف حق پرورش یافته است، رد میکند. پس عالم یهودی یا مسیحی، مانند عالم مسلمان، ادله دیگران را صحیح نمیداند و بطلان آن ادله برای وی مانند ضروری شده است؛ زیرا مذهب او نزد خودش ضروری است و خلاف آن را احتمال نمیدهد.(3)
ولی در عین حال، نباید از عناد و تعصب برخی از پیروان ادیان باطل غافل بمانیم.
______________________________
1. أما عوامهم فظاهر، لعدم انقداح خلاف ما هم علیه من المذاهب فی أذهانهم بل هم قاطعون بصحة مذهبهم و بطلان سایر المذاهب نظیر عوام المسلمین. فکما أن عوامنا عالمون بصحة مذهبهم و بطلان سایر المذاهب من غیر انقداح خلاف فی أذهانهم لأجل التلقین و النشو فی محیط الإسلام، کذلک عوامهم من غیر فرق بینهما من هذه الجهة. و القاطع معذور فی متابعته و لا یکون عاصیا و آثما و لا تصح عقوبته فی متابعته. (المکاسب المحرمة، قم: المطبعة العلمیة، 1381ق.، ص133).
2. «یغفر للجاهل سبعون ذنبا قبل أن یغفر للعالم ذنب واحد.» (أصول الکافی، ج1، ص47).
3. و أما غیر عوامهم فالغالب فیهم أنه بواسطة التلقینات من أول الطفولیة و النشو فی محیط الکفر صاروا جازمین و معتقدین بمذاهبهم الباطلة بحیث کل ما ورد علی خلافها ردوها بعقولهم المجبولة علی خلاف الحق من بدو نشوهم. فالعالم الیهودی و النصرانی، کالعالم المسلم، لا یری حجة الغیر صحیحة و صار بطلانها کالضروری له، لکون صحة مذهبه ضروریة لدیه لا یحتمل خلافه. (المکاسب المحرمة، ص133).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آری، در میان آنان کسی مقصر است که خلاف مذهب خود را احتمال بدهد و از روی عناد یا تعصب، ادله آن را بررسی نکند، همان طور که در آغاز اسلام، کسانی در میان علمای یهودی و مسیحی چنین بودند.(1)
حضرت امام در پایان، دیدگاه خود را چنین جمعبندی میکند:
خلاصه این که کفار، مانند جهال مسلمانان، برخی قاصرند و آنان اکثریت دارند و برخی مقصر. و تکالیف، از اصول و فروع، بین همه مکلفان از عالم و جاهل، قاصر و مقصر، مشترک است و کفار به سبب اصول و فروع عقاب میشوند، ولی با اقامه دلیل بر ضد آنان و نه به طور مطلق. پس همان طور که عقاب مسلمانان به سبب فروع به معنای این نیست که آنان خواه قاصر باشند و خواه مقصر، عقاب میشوند، کفار نیز به حکم عقل و اصول مذهبِ عدل دقیقا چنین وضعی دارند.(2)
اگر بتوانیم بگوییم که تغییریافتن عبارت آغازین رساله توضیحالمسائل یعنی «عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد» در برخی از چاپهای رساله امام به عبارتِ «مسلمان باید به اصول دین یقین داشته باشد» به مقتضای این دیدگاه بوده است، ولی در هر صورت باید به این واقعیت توجه داشیم که آن حضرت بسیار دقت میکرد سایر نظریات علمی خود را به فقه سرایت ندهد و به همین دلیل، در هیچ یک از آن احکام فقهی وی که ممکن بود تحت تأثیر دیدگاه فوق قرار گیرد، مانند مسأله طهارت غیرمسلمان و احکام اهل ذمه، عدولی از اقوال مشهور دیده نمیشود.
نقش مهم تقلید
در تأیید دیدگاه حضرت امام(ره)، سخنی از امام محمد غزالی و سخنانی از علامه شهید
______________________________
1. نعم فیهم من یکون مقصرا لو احتمل خلاف مذهبه و ترک النظر إلی حجته عنادا أو تعصبا کما کان فی بدو الإسلام فی علماء الیهود و النصاری من کان کذلک. (همان، ص134).
2. و بالجملة إن الکفار، کجهال المسلمین، منهم قاصر و هم الغالب و منهم مقصر، و التکالیف أصولاً و فروعا مشترکة بین جمیع المکلفین عالمهم و جاهلهم، قاصرهم و مقصرهم، و الکفار معاقبون علی الأصول و الفروع، لکن مع قیام الحجة علیهم لا مطلقا. فکما أن کون المسلمین معاقبین علی الفروع لیس معناه أنهم معاقبون علیها سواء کانوا قاصرین أم مقصرین، کذلک الکفار طابق النعل بالنعل بحکم العقل و أصول العدلیة. (المکاسب المحرمة، ص134).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مرتضی مطهری(ره) را میآوریم. غزالی میگوید:
بیشتر مردم در کودکی ایمان آوردهاند و سبب تصدیقشان تنها تقلید از پدران و معلمان خویش بوده است؛ زیرا به آنان حسن ظن داشتهاند و خود آنان هم از خودشان بسیار ستایش کرده و دیگران نیز آنان را ستودهاند و از مخالفانشان بسیار بدگویی کرده و در باره انواع بلاهایی که بر کسانی که اعتقادی جز اعتقاد آنان داشتهاند، داستانهایی گفتهاند که فلان یهودی در قبرش به شکل سگ مسخ شد و فلان رافضی به شکل خوک در آمد و داستان خوابهایی را نقل کردهاند. چیزهایی از این قبیل، تنفر از آنها و گرایش به ضدّ آنها را در نفوس کودکان غرس میکند به گونهای که شک به طور کلی از قلوب آنان برکنده میشود؛ زیرا آموزش در کودکی مانند نقش روی سنگ است. سپس بر این اعتقادات نشو و نما پیدا میکنند و آن را در نفس خود استوار میسازند و پس از بلوغ، بر اعتقاد جازم و تصدیق محکم خویش که شکی به آن راه ندارد، باقی میمانند. از این رو، دیده میشود که فرزندان مسیحیان و رافضیان و زردشتیان و مسلمانان همگی جز بر عقاید پدرانشان و اعتقادات باطل یا حقِ آنان به بلوغ نمیرسند و به گونهای به آن عقاید قطع دارند که اگر ایشان را قطعهقطعه کنند، از آن عقاید دست برنمیدارند در حالی که برای آنها دلیلی واقعی یا ظاهری ندارند. همچنین دیده میشود که غلامان و کنیزان مشرک در حالی اسیر میشوند که اسلام را نمیشناسند. پس هنگامی که اسیر مسلمانان شدند و مدتی با آنان زندگی کردند و در خود میل به اسلام را یافتند، مثل آنان میشوند و عقیده آنان را میپذیرند و به اخلاق آنان متخلق میشوند. همه اینها فقط به سبب تقلید و سرمشق قراردادن است که در پیروان یافت میشود. و طبایع، مخصوصا طبایع کودکان و جوانان، بر سرمشق قراردادن سرشته شدهاند. پس از اینجا معلوم میشود که تصدیق جازم بر بحث و ترتیبدادن ادله توقف ندارد.(1)
______________________________
1. و أکثر الناس آمنوا فی الصبا و کان سبب تصدیقهم مجرد التقلید للآباء و المعلمین لحسن ظنهم بهم و کثرة ثنائهم علی أنفسهم و ثناء غیرهم علیهم و تشدیدهم النکیر بین أیدیهم علی مخالفیهم و حکایات أنواع النکال النازل بمن لا یعتقدهم اعتقادهم و قولهم أنَّ فلانا الیهودی فی قبره مسخ کلبا و فلانا الرافضیَّ انقلب خنزیرا أو حکایات منامات. و أحوال هذا الجنس یغرس فی نفوس الصبیان النفرة عنه و المیل إلی ضده حتی ینزع الشک بالکلیة عن قلبه؛ فالتعلم فی الصغر کالنقش فی الحجر. ثم یقع نشوءه علیه و لا یزال یؤکد ذلک فی نفسه فإذا بلغ استمر علی اعتقاده الجازم و تصدیقه المحکم الذی لا یخالجه فیه ریب. و لذلک تری أولاد النصاری و الروافض و المجوس و المسلمین کلهم لا یبلغون إلا علی عقاید آبائهم و اعتقاداتهم فی الباطل و الحق جازمة لو قطعوا إربا إربا لما رجعوا عنها و هم قط لم یسمعوا علیه دلیلاً لا حقیقیا و لا رسمیا. و کذا تری العبید و الإماء یسبون من الشرک و لا یعرفون الإسلام فإذا وقعوا فی أسر المسلمین و صحبوهم مدة و رأوا میلهم إلی الاسلام مالوا معهم و اعتقدوا اعتقادهم و تخلقوا بأخلاقهم کل ذلک لمجرد التقلید و التشبیه بالتابعین. و الطباع مجبولة علی التشبیه لا سیما طباع الصبیان و أهل الشباب. فبهذا یعرف أنَّ التصدیق الجازم غیر موقوف علی البحث و تحریر الأدلة. (أبوحامد محمد بن محمد الغزالی، إلجام العوام عن علم الکلام، بیروت: دارالکتاب العربی، 1406، ص 115ـ116).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شهید مطهری(ره) نیز در فصل نهم کتاب عدل الهی تحت عنوان «عمل خیر از غیر مسلمان» در بحث پرمخاطرهای میگوید:
ما معمولاً وقتی میگوییم فلان کس مسلمان است یا مسلمان نیست، نظر به واقعیت مطلب نداریم. از نظر جغرافیایی، کسانی را که در یک منطقه زندگی میکنند و به حکمتقلید و وراثت از پدران و مادران مسلمانند، مسلمان مینامیم و کسانی دیگر را که در شرایط دیگر زیستهاند و به حکم تقلید از پدران و مادران وابسته به دینی دیگر هستند یا اصلاً بیدینند، غیر مسلمان مینامیم.
باید دانست این جهت ارزش زیادی ندارد، نه در جنبه مسلمانبودن و نه در جنبه نامسلمانبودن و کافربودن. بسیاری از ماها مسلمان تقلیدی و جغرافیایی هستیم، به این دلیل مسلمان هستیم که پدر و مادرمان مسلمان بودهاند و در منطقهای به دنیا آمده و بزرگ شدهایم که مردم آن مسلمان بودهاند. آنچه از نظر واقع، با ارزش است، اسلام واقعی است و آن این است که شخص قلبا در مقابل حقیقت تسلیم باشد، درِ دل را به روی حقیقت گشوده باشد تا آنچه را که حق است، بپذیرد و عمل کند و اسلامی که پذیرفته است، بر اساس تحقیق و کاوش از یک طرف و تسلیم و بیتعصبی از طرف دیگر باشد.
اگر کسی دارای صفت تسلیم باشد و به عللی اسلام بر او مکتوم مانده باشد و او در این باره بیتقصیر باشد، هرگز خداوند او را معذب نمیسازد، او اهل نجات از دوزخ است....(1)
______________________________
1. مجموعه آثار، ج1، ص293.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وی در پایان بحث دشوار و طولانیخویش، نجات از عذاب و استحقاق پاداش عمل نیک را برای اکثریت قاصر غیرمسلمان به شرح زیر قائل میشود:
به نظر حکمای اسلام از قبیل بوعلی و صدرالمتألهین، اکثریت مردمی که به حقیقت اعتراف ندارند، قاصرند نه مقصر؛ چنین اشخاصی اگر خداشناس نباشند، معذب نخواهند بود ـ هر چند به بهشت هم نخواهند رفت ـ و اگر خداشناس باشند و به معاد اعتقاد داشته باشند و عملی خالص قربة الی الله انجام دهند، پاداش نیک عمل خویش را خواهند گرفت. تنها کسانی به شقاوت کشیده میشوند که مقصر باشند نه قاصر.(1)
آن شهید پس از نوشتن عبارت بالا، در یک سخنرانی مربوط به اواخر عمر پربرکت خویش که بعدا تحت عنوان «حق و باطل» تنظیم و منتشر شده است، با تأکید فراوان و از صمیم قلب، مسیحیان و کشیشان مسیحی را متقی و مستحق بهشت دانسته و گفته است:
شما اگر به همین مسیحیتِ تحریفشده نگاه کنید و بروید در دهات و شهرها، آیا هر کشیشی را که میبینید، آدم فاسد و کثیفی است؟ واللّه میان همینها صدی هفتاد هشتادشان مردمی هستند با یک احساس ایمانی و تقوا و خلوص که به نام مسیح و مریم، چقدر راستی و تقوا و پاکی به مردم دادهاند، تقصیری هم ندارند؛ آنها به بهشت میروند، کشیش آنها هم به بهشت میرود. پس حساب روحانیت حاکم فاسد مسیحی و پاپها را باید از اکثریت مبلغین و پیروان مسیح جدا کرد.(2)
قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالاْءَرْضِ عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ أنتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبَادِکَ فِی مَا کَانُوْا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ.(3)
از مجموع آنچه گفته شد، دانستیم که:
1. هر دینی خود را حق و ادیان دیگر را باطل میداند.
2. هر دینی نجات را به پیروان خود اختصاص میدهد.
3. پیروان ادیان باطل نیز به اعتقادات خود یقین پیدا میکنند.
______________________________
1. همان، ص342.
2. همان، ج3، ص439.
3. زمر 46.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
4. اکثریت پیروان ادیان باطل از فهم دین حق قاصر هستند.
5. قصور پیروان ادیان باطل را نباید در احکام فقهی مؤثر دانست.
6. اقلیتی غیرعوام و معاند در مقابل دین حق مقصر هستند.
1. دیدگاه انبیای الهی(ع) و کتابهای آسمانی مبنی بر حقانیت دین خود و بطلان سایر ادیان. این دیدگاه حقانیت سلسلهای از ادیان پیشین را برای عصر خودشان میپذیرد، همچنین ممکن است برای کسانی که به پیروی از آن ادیان ادامه میدهند، امتیازاتی قائل شود، ولی نجات را منحصر به دین خود میداند.
2. دیدگاه جمع کثیری از عرفا و صوفیه مبنی بر حقانیت همه ادیان و این که همه آنها راه نجات هستند. جمعی از متفکران عصر ما به این دیدگاه لباسی نو پوشانده و آن را ترویج کردهاند. برخی هم با اعتقاد جازم به حقانیت دین خود، حقانیت ادیان دیگر را در محدوده مشترکات آنها با دین خویش پذیرفتهاند که بهتر است این گرایش را از شاخههای دیدگاه نخست بدانیم.
3. دیدگاه ملحدان، شکاکان و دئیستها مبنی بر بطلان همه ادیان به موجب انکار اصل ماورای طبیعت، یا اعتقاد به عدم امکان برقراری ارتباط با آن.
در این مقاله دیدگاه نخست بررسی میشود.
نجات در ادیان ابراهیمی
یهودیت، مسیحیت و اسلام که «ادیان ابراهیمی» و «ادیان وحیانی» (Revealed Religions)نامیده میشوند، یادگار انبیای الهی(ع) و کتابهای آسمانی هستند. این ادیان از یک سو، حقانیت خود را به ادیان قبلی مستند میکنند و بشارت ظهور خود را در آنها میجویند و از سوی دیگر، به خاتمیت خود معتقدند و ادیان بعدی را رد میکنند.
یهودیت خود را تحقق وعده خدای متعال به حضرت ابراهیم(ع) میداند و مسیحیت با طرح نظریه «جانشینی» (supersession) خود را وارث آن وعده میداند و میکوشد بشارت به ظهور حضرت عیسی(ع) و عهد جدید را در عهد عتیق پیدا کند. اسلام نیز به انبیای بنیاسرائیل و کتابهای آسمانی پیشین توجه دارد و صریحا اعلام میکند که بشارت ظهور پیامبر عالیقدر اسلام در تورات و انجیل یافت میشود.(1)
از سوی دیگر، یهودیت منکر نسخ است و مسیحیت پس از عهد جدید، منتظر پیمان جدیدتری نیست. خاتمیت اسلام نیز در قرآن مجید(2) و احادیث فراوان آمده است و همه مسلمانان آن را از ضروریات اسلام میدانند.
پیروان هر یک از این سه دین به نسخ ادیان قبلی و مجعولبودن ادیان بعدی معتقدند و بر این اساس، نجات را به خود اختصاص میدهند.
یهودیت به عنوان یک دینِ قومی، تبلیغ ندارد و بیشتر یهودیان برای صهیونیسم تبلیغ میکنند، نه یهودیت. از سوی دیگر، مسیحیت و اسلام تبلیغ دارند. تبلیغ مسیحی «تبشیر» و تبلیغ اسلامی «دعوت» نامیده میشود.
دیدگاه حضرت امام خمینی(ره)
امام راحل در موردی از بحث مکاسب محرمه، به حقایق مهمی در باره پیروان ادیان دیگر اشاره میکند که نشاندهنده عمق اندیشه آن یگانه دوران است. وی در بحث خویش، پیروان ادیان را به عوام و غیرعوام تقسیم میکند و میگوید:
اما عوام آنان، پس ظاهر است که خلاف مذاهبی که دارند، به ذهنشان خطور
______________________________
1. اعراف، 157.
2. سوره احزاب، 40.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نمیکند، بلکه آنان، مانند عوام مسلمانان، به صحت مذهب خویش و بطلان سایر مذاهب قطع دارند. پس همان طور که عوام ما، به سبب تلقین و نشو و نما در محیط اسلام، به صحت مذهب خویش و بطلان سایر مذاهب علم دارند، بدون این که خلاف آن به ذهنشان خطور کند، عوام آنان نیز چنین هستند و این دو گروه از این جهت تفاوتی ندارند. و قاطع در پیروی از قطع خود معذور است و نافرمان و گناهکار نیست و نمیتوان او را به موجب این پیروی عقاب کرد.(1)
از دیدگاه امام، غیرعوام آنان نیز از نظر تلقینپذیری و جازمشدن به مذاهب باطل خویش با عوام فرقی ندارند، ولی ایشان معذور نیستند؛ شاید به موجب این که تکلیف عالم سنگینتر است و به بیان شیوای حضرت امام جعفر صادق(ع)، «هفتاد گناه از جاهل بخشیده میشود پیش از این که از عالم، یک گناه بخشیده شود.»(2) وی در باره پیروان غیرعامیِ ادیان دیگر میگوید:
اما غیرعوام آنان، غالبا به واسطه تلقیناتی که از آغاز کودکی و نشو و نمایشان در محیط کفر وجود داشته است، به مذاهب باطل خویش جازم و معتقد شدهاند، به گونهای که هرگاه چیز مخالفی به آنان برسد، آن را با عقول خویش که از آغاز نشو و نما بر خلاف حق پرورش یافته است، رد میکند. پس عالم یهودی یا مسیحی، مانند عالم مسلمان، ادله دیگران را صحیح نمیداند و بطلان آن ادله برای وی مانند ضروری شده است؛ زیرا مذهب او نزد خودش ضروری است و خلاف آن را احتمال نمیدهد.(3)
ولی در عین حال، نباید از عناد و تعصب برخی از پیروان ادیان باطل غافل بمانیم.
______________________________
1. أما عوامهم فظاهر، لعدم انقداح خلاف ما هم علیه من المذاهب فی أذهانهم بل هم قاطعون بصحة مذهبهم و بطلان سایر المذاهب نظیر عوام المسلمین. فکما أن عوامنا عالمون بصحة مذهبهم و بطلان سایر المذاهب من غیر انقداح خلاف فی أذهانهم لأجل التلقین و النشو فی محیط الإسلام، کذلک عوامهم من غیر فرق بینهما من هذه الجهة. و القاطع معذور فی متابعته و لا یکون عاصیا و آثما و لا تصح عقوبته فی متابعته. (المکاسب المحرمة، قم: المطبعة العلمیة، 1381ق.، ص133).
2. «یغفر للجاهل سبعون ذنبا قبل أن یغفر للعالم ذنب واحد.» (أصول الکافی، ج1، ص47).
3. و أما غیر عوامهم فالغالب فیهم أنه بواسطة التلقینات من أول الطفولیة و النشو فی محیط الکفر صاروا جازمین و معتقدین بمذاهبهم الباطلة بحیث کل ما ورد علی خلافها ردوها بعقولهم المجبولة علی خلاف الحق من بدو نشوهم. فالعالم الیهودی و النصرانی، کالعالم المسلم، لا یری حجة الغیر صحیحة و صار بطلانها کالضروری له، لکون صحة مذهبه ضروریة لدیه لا یحتمل خلافه. (المکاسب المحرمة، ص133).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آری، در میان آنان کسی مقصر است که خلاف مذهب خود را احتمال بدهد و از روی عناد یا تعصب، ادله آن را بررسی نکند، همان طور که در آغاز اسلام، کسانی در میان علمای یهودی و مسیحی چنین بودند.(1)
حضرت امام در پایان، دیدگاه خود را چنین جمعبندی میکند:
خلاصه این که کفار، مانند جهال مسلمانان، برخی قاصرند و آنان اکثریت دارند و برخی مقصر. و تکالیف، از اصول و فروع، بین همه مکلفان از عالم و جاهل، قاصر و مقصر، مشترک است و کفار به سبب اصول و فروع عقاب میشوند، ولی با اقامه دلیل بر ضد آنان و نه به طور مطلق. پس همان طور که عقاب مسلمانان به سبب فروع به معنای این نیست که آنان خواه قاصر باشند و خواه مقصر، عقاب میشوند، کفار نیز به حکم عقل و اصول مذهبِ عدل دقیقا چنین وضعی دارند.(2)
اگر بتوانیم بگوییم که تغییریافتن عبارت آغازین رساله توضیحالمسائل یعنی «عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد» در برخی از چاپهای رساله امام به عبارتِ «مسلمان باید به اصول دین یقین داشته باشد» به مقتضای این دیدگاه بوده است، ولی در هر صورت باید به این واقعیت توجه داشیم که آن حضرت بسیار دقت میکرد سایر نظریات علمی خود را به فقه سرایت ندهد و به همین دلیل، در هیچ یک از آن احکام فقهی وی که ممکن بود تحت تأثیر دیدگاه فوق قرار گیرد، مانند مسأله طهارت غیرمسلمان و احکام اهل ذمه، عدولی از اقوال مشهور دیده نمیشود.
نقش مهم تقلید
در تأیید دیدگاه حضرت امام(ره)، سخنی از امام محمد غزالی و سخنانی از علامه شهید
______________________________
1. نعم فیهم من یکون مقصرا لو احتمل خلاف مذهبه و ترک النظر إلی حجته عنادا أو تعصبا کما کان فی بدو الإسلام فی علماء الیهود و النصاری من کان کذلک. (همان، ص134).
2. و بالجملة إن الکفار، کجهال المسلمین، منهم قاصر و هم الغالب و منهم مقصر، و التکالیف أصولاً و فروعا مشترکة بین جمیع المکلفین عالمهم و جاهلهم، قاصرهم و مقصرهم، و الکفار معاقبون علی الأصول و الفروع، لکن مع قیام الحجة علیهم لا مطلقا. فکما أن کون المسلمین معاقبین علی الفروع لیس معناه أنهم معاقبون علیها سواء کانوا قاصرین أم مقصرین، کذلک الکفار طابق النعل بالنعل بحکم العقل و أصول العدلیة. (المکاسب المحرمة، ص134).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مرتضی مطهری(ره) را میآوریم. غزالی میگوید:
بیشتر مردم در کودکی ایمان آوردهاند و سبب تصدیقشان تنها تقلید از پدران و معلمان خویش بوده است؛ زیرا به آنان حسن ظن داشتهاند و خود آنان هم از خودشان بسیار ستایش کرده و دیگران نیز آنان را ستودهاند و از مخالفانشان بسیار بدگویی کرده و در باره انواع بلاهایی که بر کسانی که اعتقادی جز اعتقاد آنان داشتهاند، داستانهایی گفتهاند که فلان یهودی در قبرش به شکل سگ مسخ شد و فلان رافضی به شکل خوک در آمد و داستان خوابهایی را نقل کردهاند. چیزهایی از این قبیل، تنفر از آنها و گرایش به ضدّ آنها را در نفوس کودکان غرس میکند به گونهای که شک به طور کلی از قلوب آنان برکنده میشود؛ زیرا آموزش در کودکی مانند نقش روی سنگ است. سپس بر این اعتقادات نشو و نما پیدا میکنند و آن را در نفس خود استوار میسازند و پس از بلوغ، بر اعتقاد جازم و تصدیق محکم خویش که شکی به آن راه ندارد، باقی میمانند. از این رو، دیده میشود که فرزندان مسیحیان و رافضیان و زردشتیان و مسلمانان همگی جز بر عقاید پدرانشان و اعتقادات باطل یا حقِ آنان به بلوغ نمیرسند و به گونهای به آن عقاید قطع دارند که اگر ایشان را قطعهقطعه کنند، از آن عقاید دست برنمیدارند در حالی که برای آنها دلیلی واقعی یا ظاهری ندارند. همچنین دیده میشود که غلامان و کنیزان مشرک در حالی اسیر میشوند که اسلام را نمیشناسند. پس هنگامی که اسیر مسلمانان شدند و مدتی با آنان زندگی کردند و در خود میل به اسلام را یافتند، مثل آنان میشوند و عقیده آنان را میپذیرند و به اخلاق آنان متخلق میشوند. همه اینها فقط به سبب تقلید و سرمشق قراردادن است که در پیروان یافت میشود. و طبایع، مخصوصا طبایع کودکان و جوانان، بر سرمشق قراردادن سرشته شدهاند. پس از اینجا معلوم میشود که تصدیق جازم بر بحث و ترتیبدادن ادله توقف ندارد.(1)
______________________________
1. و أکثر الناس آمنوا فی الصبا و کان سبب تصدیقهم مجرد التقلید للآباء و المعلمین لحسن ظنهم بهم و کثرة ثنائهم علی أنفسهم و ثناء غیرهم علیهم و تشدیدهم النکیر بین أیدیهم علی مخالفیهم و حکایات أنواع النکال النازل بمن لا یعتقدهم اعتقادهم و قولهم أنَّ فلانا الیهودی فی قبره مسخ کلبا و فلانا الرافضیَّ انقلب خنزیرا أو حکایات منامات. و أحوال هذا الجنس یغرس فی نفوس الصبیان النفرة عنه و المیل إلی ضده حتی ینزع الشک بالکلیة عن قلبه؛ فالتعلم فی الصغر کالنقش فی الحجر. ثم یقع نشوءه علیه و لا یزال یؤکد ذلک فی نفسه فإذا بلغ استمر علی اعتقاده الجازم و تصدیقه المحکم الذی لا یخالجه فیه ریب. و لذلک تری أولاد النصاری و الروافض و المجوس و المسلمین کلهم لا یبلغون إلا علی عقاید آبائهم و اعتقاداتهم فی الباطل و الحق جازمة لو قطعوا إربا إربا لما رجعوا عنها و هم قط لم یسمعوا علیه دلیلاً لا حقیقیا و لا رسمیا. و کذا تری العبید و الإماء یسبون من الشرک و لا یعرفون الإسلام فإذا وقعوا فی أسر المسلمین و صحبوهم مدة و رأوا میلهم إلی الاسلام مالوا معهم و اعتقدوا اعتقادهم و تخلقوا بأخلاقهم کل ذلک لمجرد التقلید و التشبیه بالتابعین. و الطباع مجبولة علی التشبیه لا سیما طباع الصبیان و أهل الشباب. فبهذا یعرف أنَّ التصدیق الجازم غیر موقوف علی البحث و تحریر الأدلة. (أبوحامد محمد بن محمد الغزالی، إلجام العوام عن علم الکلام، بیروت: دارالکتاب العربی، 1406، ص 115ـ116).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شهید مطهری(ره) نیز در فصل نهم کتاب عدل الهی تحت عنوان «عمل خیر از غیر مسلمان» در بحث پرمخاطرهای میگوید:
ما معمولاً وقتی میگوییم فلان کس مسلمان است یا مسلمان نیست، نظر به واقعیت مطلب نداریم. از نظر جغرافیایی، کسانی را که در یک منطقه زندگی میکنند و به حکمتقلید و وراثت از پدران و مادران مسلمانند، مسلمان مینامیم و کسانی دیگر را که در شرایط دیگر زیستهاند و به حکم تقلید از پدران و مادران وابسته به دینی دیگر هستند یا اصلاً بیدینند، غیر مسلمان مینامیم.
باید دانست این جهت ارزش زیادی ندارد، نه در جنبه مسلمانبودن و نه در جنبه نامسلمانبودن و کافربودن. بسیاری از ماها مسلمان تقلیدی و جغرافیایی هستیم، به این دلیل مسلمان هستیم که پدر و مادرمان مسلمان بودهاند و در منطقهای به دنیا آمده و بزرگ شدهایم که مردم آن مسلمان بودهاند. آنچه از نظر واقع، با ارزش است، اسلام واقعی است و آن این است که شخص قلبا در مقابل حقیقت تسلیم باشد، درِ دل را به روی حقیقت گشوده باشد تا آنچه را که حق است، بپذیرد و عمل کند و اسلامی که پذیرفته است، بر اساس تحقیق و کاوش از یک طرف و تسلیم و بیتعصبی از طرف دیگر باشد.
اگر کسی دارای صفت تسلیم باشد و به عللی اسلام بر او مکتوم مانده باشد و او در این باره بیتقصیر باشد، هرگز خداوند او را معذب نمیسازد، او اهل نجات از دوزخ است....(1)
______________________________
1. مجموعه آثار، ج1، ص293.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وی در پایان بحث دشوار و طولانیخویش، نجات از عذاب و استحقاق پاداش عمل نیک را برای اکثریت قاصر غیرمسلمان به شرح زیر قائل میشود:
به نظر حکمای اسلام از قبیل بوعلی و صدرالمتألهین، اکثریت مردمی که به حقیقت اعتراف ندارند، قاصرند نه مقصر؛ چنین اشخاصی اگر خداشناس نباشند، معذب نخواهند بود ـ هر چند به بهشت هم نخواهند رفت ـ و اگر خداشناس باشند و به معاد اعتقاد داشته باشند و عملی خالص قربة الی الله انجام دهند، پاداش نیک عمل خویش را خواهند گرفت. تنها کسانی به شقاوت کشیده میشوند که مقصر باشند نه قاصر.(1)
آن شهید پس از نوشتن عبارت بالا، در یک سخنرانی مربوط به اواخر عمر پربرکت خویش که بعدا تحت عنوان «حق و باطل» تنظیم و منتشر شده است، با تأکید فراوان و از صمیم قلب، مسیحیان و کشیشان مسیحی را متقی و مستحق بهشت دانسته و گفته است:
شما اگر به همین مسیحیتِ تحریفشده نگاه کنید و بروید در دهات و شهرها، آیا هر کشیشی را که میبینید، آدم فاسد و کثیفی است؟ واللّه میان همینها صدی هفتاد هشتادشان مردمی هستند با یک احساس ایمانی و تقوا و خلوص که به نام مسیح و مریم، چقدر راستی و تقوا و پاکی به مردم دادهاند، تقصیری هم ندارند؛ آنها به بهشت میروند، کشیش آنها هم به بهشت میرود. پس حساب روحانیت حاکم فاسد مسیحی و پاپها را باید از اکثریت مبلغین و پیروان مسیح جدا کرد.(2)
قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالاْءَرْضِ عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ أنتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبَادِکَ فِی مَا کَانُوْا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ.(3)
از مجموع آنچه گفته شد، دانستیم که:
1. هر دینی خود را حق و ادیان دیگر را باطل میداند.
2. هر دینی نجات را به پیروان خود اختصاص میدهد.
3. پیروان ادیان باطل نیز به اعتقادات خود یقین پیدا میکنند.
______________________________
1. همان، ص342.
2. همان، ج3، ص439.
3. زمر 46.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
4. اکثریت پیروان ادیان باطل از فهم دین حق قاصر هستند.
5. قصور پیروان ادیان باطل را نباید در احکام فقهی مؤثر دانست.
6. اقلیتی غیرعوام و معاند در مقابل دین حق مقصر هستند.