آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۲

چکیده

متن

یکم
با گذشت سه سال از نخستین شماره این مطبوعه، می‏توان و می‏سزد که به سنجش و داوری بنشینیم و به دست آوریم که دست‏اندرکارانِ این فصلنامه تا چه اندازه توانسته‏اند به آرمانهای طرح شده در آغاز راه و در شماره بهار یکهزار و سیصد و هفتاد و هشت تقرّب جویند:
«مجله هفت آسمان تلاشی است صمیمانه، برای نشان دادنِ راههای مختلفی که رو به آسمان دارند، و گامی است فروتنانه به سوی هم‏زیستی، هم‏سخنی و هم‏دلیِ بیشترِ طالبانِ حقیقت و جویندگانِ اخلاق و فضیلت. بر آنیم ــ و در این راه کوشیده‏ایم ــ که به دیگر ادیان و مذاهب، نگاهی عالمانه داشته باشیم. ما در پی آنیم که با یکدیگر بودن، و با همدیگر سخن گفتن را تجربه کنیم و برخورد و تعارض را به گفت‏وگو و تعامل تبدیل نماییم».
اینک از آن آغازین شماره، سه سال می‏گذرد، این مدّت برای اثرگذاری و نقش‏آفرینیِ یک فصلنامه در فضای فرهنگی و علمیِ کشور چندان کافی نیست، امّا به خوبی می‏تواند نشان دهنده این واقعیت باشد که می‏توان به باورهای دینیِ دیگران نگاهی صمیمانه و حقیقت‏طلبانه داشت، نگاهی به دور از تعصب و ستیزه‏جویی. و نیز این‏که تنها در پرتو چنین نگاهی است که می‏توان به دستاوردهای معرفتیِ درخوری دست یافت، یعنی شناختِ کاویده‏ها و آزموده‏های دینیِ دیگرْ مؤمنان و نیز قدرْ دانستن، بازشناختن و از نوساختنِ دانسته‏ها و یافته‏های دینیِ خودمان.
مقبولیتی که هفت آسمان در نزد اهل فرهنگ و دین یافته است، گواه آن است که در زمان حاضر، رویکردهایی پذیرفتنی‏ترند که مسالمت‏جوتر، همگراتر و دانشورانه‏ترند؛ وجود هر نوع پیش‏داوری، جانبداری و جزم‏اندیشی درگفتارها و نوشتارهای علمی، مخاطبان را به موضع‏گیری و بدبینی واخواهد داشت. جلب اعتماد مخاطبی که با بی‏شمار داده‏ها و گروشهای درست و نادرست، روبروست و خود نیز از تجربه‏های دینی و تقرّبهای معرفتیِ فراوانی برخوردار است، کاری است بس دشوار که تنها با رواداری و خویشتنداری، می‏توان بر آن غالب آمد.
دوم
هفت آسمان با اندک توان انسانی و علمیِ خود کوشیده است تا گشاینده راهی نو در تنگراه مطالعاتِ ادیان و مذاهب باشد. این راه را پیشینیانِ ما در گذشته‏های دور، در برخی ادوار، پیموده‏اند، امّا گویا ضعف‏های تمدنیِ راه‏یافته به پیکره امت اسلامی و فرورفتنِ آنها در حریمهای خودْساخته، فضای حاکم بر این مطالعات را از همگرایی به واگرایی، و از جدال احسن به ستیز دشمنان (تخاصم اعداء)، سوق داد و بلکه به مرور، اینگونه مطالعات را بی‏ارزش یا کم‏اهمیت ساخت؛ اگر زمانی عالِم دینْ عالِم ادیان نیز بود، و اگر زمانی ـ در ادوار بعدی ـ ، عالِم شیعی یا سنّی دست کم، عالِم مذاهب نیز بود، امّا زمانی هم فرا رسید که داده‏های عالِمان ما حتی برای تفسیر آیاتِ مربوط به پیروان دیگر ادیان نیز کفایت نمی‏کرد. به یاد می‏آورم جملاتی را از شهید آیت‏اللّه دکتر بهشتی که بر سرِ طلاّب علوم دینی نهیب می‏زد که:
«اسلام، قرآن، کتاب و سنّت در محیطی بی‏سابقه نیامدند. سطور نهضت اسلام در صفحه‏ای سفید و بی‏رنگ نوشته نشد. صفحه انسانیت در آن روزها رنگها داشت. کتاب و سنّت ناظر به آن رنگها هستند... بنده همیشه عرض کرده‏ام هرکس می‏خواهد تفسیر شروع کند، اول باید یک دور تورات و انجیل را بخواند... گاهی می‏بینید در تفاسیر در مورد مطلبی بیست صفحه سیاه کرده‏اند، حال آنکه اگر به جای این همه مطلب به عهدین مراجعه می‏کردند، بیست صفحه به بیست سطر تبدیل می‏شد. بقیه‏اش زیادی است... حتی اوستا را هم باید خواند، حتی کمابیش با آیینهای هندی باید آشنا بود... تا حدودی باید با فِرق و ملل و نحل آشنایی داشت، وای بر نقّاد حدیثی که به خودش اجازه دهد، بر مبنای رجال کنونی، نقادیِ حدیث کند، بی‏آن که با فِرق مذهبیِ بائده، یعنی فرق مذهبیِ از بین رفته، آشناییِ کافی داشته باشد...» (نامه شهیدین، شماره اول، تیرماه 1375، ص6)
در دهه هفتاد ــ و کمی پیش از آن ــ ، نواندیشانی اثرگذار در دانشگاه‏ها و حوزه‏های علمیه بروزوظهور یافتند که درفضای‏بسته ویک سونگرِحاکم برمطالعات دینی رخنه‏های عمیقی به وجود آوردند و جریان قویِ دین‏پژوهی به معنای علمی و امروزینِ آن را در قلمروپژوهشهای دینی جاری وساری ساختند. با اینکه این‏حرکتْ گامی نو وتحول‏آفرین بود، امّا از کمبودی نمایان رنج می‏برد: نبودِ مطالعات ادیان با معنا و مبنای معاصر آن.
سوم
در سال 1375 خورشیدی ــ برای اولین بار ــ ، جمعی از خیرخواهانِ فرهنگ و دین بر آن شدند تا این کاستیِ ناراست را بزدایند و در حوزه علمیه قم، بنیانگذار حرکتی نوین در مطالعات دیگر ادیان ــ و نیز دیگر مذاهب اسلامی ــ باشند: تأسیس مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب؛ این اقدام با بهره‏گیری از دانش و بینش فرهیختگانی چون استاد مصطفی ملکیان و استاد حسین توفیقی و نیز ــ در بدنه آن ــ ، با مشارکت جمعی از دانش‏آموختگانِ حوزه که از تحصیلات و مطالعات دانشگاهی نیز، حظّی در خور داشتند، به زودی در قالب و مضمون، به نظام و قوامی بایسته و شایسته دست یافت.
آنچه از آغاز، و در پرتو رهنمودهای پیشگامان این قلمرو، فرادیدِ دست‏اندرکارانِ این مرکز قرار داشت، پایبندی به آیین دانشوری و آداب گفت‏وگو بود. ما هیچ‏گاه در پی تحقیرِ داشته‏ها یا تغییرِیافته‏های ایمانی و دینیِ دیگران نبوده‏ایم. انبوه تجربه‏های گذشته به ما نشان داده است که هیچ‏کدام از این رویکردها از روایی و کارآییِ لازم برخوردار نیستند.
قاعده طلاییِ مقبول افتاده در همه متون مقدس ادیان و حکمتهای جاودانه مردمان نیز، همواره به ما یادآور شده است که آنچه را بر خود نمی‏پسندی بر دیگران نیز مپسند. ما چه در مناسبات بَینادینی و چه در ارتباطات بَینامذهبی، بارها تلخیِ ناشی از مواجهه‏های ناخوشایندِ دیگران را با خودمان چشیده‏ایم و بارها در یافته‏ایم که اگر آثار منتقدانمان خالی از توهمات و اتهامات، و برکنار از اجحافها و تحریفها می‏بود، شاید ما را نیز به تأمّل دوباره در برخی برداشتها و رفتارهای دینی و مذهبیمان وامی‏داشت و قطعا در پرتو این تعامل مثبت، پیشرفتی در فرآیندِ دین‏پژوهی و دینداری پیش می‏آمد، اما دریغا که هرگز آن گروه از منتقدان چنان که باید و شاید عمل نکردند و هرگز به تصحیح و اعتلای فهم و رفتار دینی، خدمتی ننمودند.
چنین تجربه‏هایی ــ که هنوز هم برخی در کارِ آزمودن آنها هستند! ــ ما را واداشت تا از نگاهی نو ــ امّا ریشه‏دار در میراث دینی و فرهنگیمان ــ و از شیوه‏هایی متفاوت، بهره بگیریم، کاری که از سوی جامعه دانشگاهی و حوزوی، با اقبال زیادی روبرو شد، امّا این اقبال و استقبال هرگز به معنای آن نیست که این اقدام هیچ نگرانی‏ای را برنیانگیخت و هیچ انتقادی را در پی نداشت.
چهارم
نگرانیِ اصلیِ جمعی از دینداران و مرزبانانِ عقیده و عمل از این بود و هست که مبادا شکل‏گیریِ مرکز ادیان و انتشار کتابها و مقالاتی در معرّفی دیگر ادیان و مذاهب به تضعیف ارکان اعتقادی و ایمانیِ مؤمنان بیانجامد. در پسِ این نگرانی، چند پیش‏فرض نهفته است:
نخست آن‏که آموزه‏های اسلامی و شیعی از خودبسندگی و پایندگیِ لازم، برخوردار نیستند و تاب مقاومت در برابر دیگر آموزه‏های دینی را ندارند و یا این‏که مؤمنان با چشمانی بسته، و بدون امکان انتخاب، به دین و مذهبِ کنونیشان روآورده‏اند، بنابراین، در صورت روبرو شدن با گزینه‏های دیگر، در درستیِ گزینش خود، به تردید خواهند افتاد.
دوم آن‏که دیگر آیین‏ها یا برخی از آنها از چنان جذابیّتی ــ هرچند ظاهری ــ برخوردارند که به آسانی، ساده‏اندیشان را شیفته و فریفته خود می‏سازند و آیین خودی فاقد اینگونه جذابیتهاست.
سوم آن‏که گویا مخاطبان و خوانندگانِ این‏گونه آثار، توده مردم یا حتی عموم تحصیلکرده‏ها هستند و سطح علمی و ادبیات گفتاریِ این آثار به گونه‏ای است که همه فارسی‏دانان و پارسی‏خوانان می‏توانند با محتوای آنها ارتباط دقیقی را برقرار کنند.
و چهارم آن‏که گویا تنها منبع و رسانه‏ای که عهده‏دار اینگونه بحثهایی است، همین آثار است و اگر این مکتوبات در کار نباشند، جامعه دینی از مصونیت لازم برخوردار می‏شود.
چه بسا همه یا برخی از این پیش‏فرضها در ساحت خودآگاهِ منتقدان، حضور نداشته باشند، امّا در مقام اثبات رواییِ گفته‏های ایشان، فرض آنها اجتناب‏ناپذیر است. ما برآنیم که این پیش‏فرضها کمابیش مخدوش هستند:
ما، هم در پویایی و پایاییِ باورهای دینی و مذهبی‏مان ــ آنجا که به واقع، متکی به داده‏های وحیانی است ــ ، تردیدی نداریم، و هم به هوشمندی و پایبندیِ مؤمنان، باورمندیم. سستْ ایمانهایی که به تعبیر روایات ما، از ایمانی مستودَع (ایمانی موقتی و متزلزل که استقرار لازم را نیافته است)، برخوردارند، هرگز تکیه‏گاه خوبی برای هیچ دینی نیستند و از دیگر سو، ایمانِ آنها برای از دست رفتن، هرگز چشم انتظارِ چنان آثاری نیست.
همچنین، مایه‏های جذابیت آفرینِ دین و مذهب ما آنقدر زیاد است که نگرانِ جاذبه‏های دیگر آیینها نباشیم، البته شاید مشاهده برخی جاذبه‏های آیینهای دیگر ما را بر آن بدارد که قدری غبارها را از آیین دل‏انگیزمان بزداییم، تا ابعاد عقلانی، اخلاقی و معنویِ آن، هرچه بیشتر و شفافتر، در دیدِ حقیقت‏جویان و فضیلت‏خواهان قرار گیرد و نیز باید توجه داشت که دین متاع لوکس و تجمّلی‏ای نیست که هرکه آن را بهتر بیاراید، از خریداران بیشتری برخوردار می‏شود؛ دین با واقعی‏ترین نیازها، و عمیق‏ترین گرایشهای آدمی، سروکار دارد و هرگز با آرایه‏های عاری از مضمون و معنا نمی‏توان پاسخگوی واقعی و ماندگارِ آن نیازها و گرایشها بود.
نادرستیِ پیش‏فرضهای سوم و چهارم نیز کاملاً روشن است؛ می‏ماند این نکته که اگر به فرض، همه یا برخی از این فرضها درست باشند، باز نمی‏توان بایدهایی را که به ما الزام می‏کند تا بدین‏گونه مطالعات روآوریم و نیز مزایایی را که در انجام چنین مطالعاتی نهفته است، نادیده گرفت. حداکثر می‏توان گفت که نشر و پژوهش در این قلمرو باید بادقت و ظرافت کافی، انجام بگیرد، گفته و توصیه‏ای که مورد توجه دست‏اندرکاران این حرکت فرهنگی بوده است و پس از این نیز، بیشتر و بهتر، مبنا و راهنمای عمل آنها خواهد بود. ان‏شاءاللّه.
پنجم
هفت آسمان از آغاز، در سه قالب گفت‏وگو، مقالات و معرفی کتاب، سامان یافت. از شماره ششم به بعد، بخش دیگری تحت عنوان دانش‏نامه دین، بدان افزوده شد. در گفت‏وگوها، بیشتر، در پی آخرین یافته‏های پیشگامان دین‏پژوهی از حوزه و دانشگاه بوده‏ایم، گفت‏وگوها اغلب، ناظر به مباحث بیرون دینی با نیم‏نگاهی به ادیان و مذاهب بوده است:
وحدت متعالی ادیان (در گفت‏وگو با دکتر محمود بینا مطلق، شماره اول)، دین و دینداری در جهان معاصر (در گفت‏وگو با استاد مصطفی ملکیان، شماره دوم)، دین و قرائت‏پذیریِ آن (در گفت‏وگو با حجت‏الاسلام والمسلمین صادق لاریجانی، شماره سوم و چهارم)، دین و دین‏پژوهی در روزگارِ ما (در گفت‏وگو با دکتر داریوش شایگان، شماره پنجم)، نسبت ادیان و عرفان (در گفت‏وگو با دکتر شهرام پازوکی، شماره ششم)، ضرورت گفت‏وگوی ادیان و مذاهب اسلامی (در گفت‏وگو با آیت‏اللّه سیدمحمدحسین فضل‏اللّه، شماره هفتم)، تصوّف و تشیّع (در گفت‏وگو با دکتر نصراللّه پورجوادی، شماره هشتم)، چشم‏انداز تقریب مذاهب اسلامی (درگفت‏وگو با آیت‏اللّه واعظ‏زاده خراسانی، شماره نهم و دهم)، دین و اسطوره (در گفت‏وگو با دکتر میرجلال‏الدین کزّازی، شماره یازدهم)، قرآن و ادیان (در گفت‏وگو با آیت‏اللّه معرفت، همین شماره).
جای نامدارانی پیشکسوت در این مجموعه، خالی است که یا به زودی با آنها گفت‏وگو خواهیم کرد، یا از بزرگوارانی هستند که هنوز از عهده جلب موافقتِ آنان برنیامده‏ایم.
در بخش مقالات، بیشتر به ادیان پرداخته‏ایم، تا به مذاهب اسلامی. و فزونیِ مقالاتِ مذاهبیِ چند شماره اخیر، ناشی از بازتابهای مصاحبه شماره نهم و دهم است و در هرحال، ما همچنان بر تخصیص بیشترین مقالات به حوزه ادیان ـ که هیچ مجله‏ای به طور خاص و تخصصی، عهده‏دار آنها نیست ـ اصرار داریم. همچنین کوشیده‏ایم، سطحِ علمیِ مقالات را تنزل ندهیم و همین امر، مایه فزونیِ مقالاتِ رد شده از سوی مجله است، البته برخی از مقالات به خاطر عدم همخوانی با اولویتهای مجله، رد شده‏اند. تکیه مجله در فراهم آوردن مقالات، بیشتر، به محققان مرکز بوده است، هرچند، همواره از آثار دیگرْ محققان نیز استقبال کرده و بهره جسته است.
در بخش معرفی کتاب، تاکنون، از کتابهای ذیل، تقریرهایی را به دست داده‏ایم:
افراهاط، حکیم پارسی، اثر پولس فغالی (شماره اول)، موسوعة الیهود و الیهودیّة والصهیونیة، با سرویراستاریِ عبدالوهاب مسیری (شماره دوم)، درآمدی بر گفت‏وگوی اسلام و مسیحیت، اثر یوسف دُرّه حداد (شماره سوم و چهارم)، مجله المشرق (شماره پنجم)، دانش‏نامه نهضت اصلاح دینی، با سرویراستاریِ هانس جِی. هیلر براند (شماره ششم)، جوهره تلمود، اثر اِدین اشتاین سالتز (شماره هفتم)، دائرة‏المعارف جودائیکا، با سرویراستاران متعدّد (شماره هشتم)، راهنمای الوهی در تشیع نخستین، اثر محمدعلی امیرمعزی (شماره نهم و دهم)، بیداریِ ایمان در مهایانه، منسوب به اَشَوه گوشَه، معرفی شده از سوی برشیتو س. هاکه‏دا (شماره یازدهم).
فرصت را مغتنم شمرده، از همه محققانی که آثاری درخورِ معرفی را ــ که تاکنون به فارسی ترجمه نشده‏اند ــ می‏شناسند، می‏خواهیم تا به معرفیِ آنها اقدام نموده، نسخه اصلیِ مقاله را همراه با نسخه‏ای از کتاب، به نشانی هفت آسمان ارسال نمایند.
بخش دانش‏نامه علی‏رغم توفیقاتی که داشته است، هنوز تا سامانِ قطعی و برخورداری از غنا و دقت کافی، راه بسیاری را پیش‏رو دارد.
در پایان، به‏جاست سپاسگزارِ بزرگان و عزیزانی باشیم که هرکدام به گونه‏ای، در فراهم آمدنِ این شماره‏ها، کم یا زیاد، یار و همکارِ این فصلنامه بوده‏اند.
و همواره سر بر آستان آن حقیقتِ متعالی، می‏ستاییم که هرچه داریم از اوست و ما بی‏یاریِ او هیچیم اندر هیچ.

تبلیغات