آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۲

چکیده

متن

یکم
در آغازین سخن شماره پیشین، مقوله بس مهم و حیاتیِ راست‏اندیشیِ دینی را پیش کشیدیم و از بایستگیِ روزافزون آن سخن گفتیم، همچنان که نشان دادیم که از آفت‏های پیرامونیِ این مقوله نیز غافل نیستیم.
در تأکید بر ضرورتِ بازگشت به اسلام نخستین به عنوان آخرین پیام آسمانی، بجاست بیفزاییم که بی‏تردید اسلام در آغاز پیدایی‏اش همان‏طور که از آستان پاکِ ربوبی صادر گشت، همان‏طور بر دل‏های پاک و جان‏های تشنه فرو نشست. به واقع مهبط وحی نه مکّه و مدینه که دل‏های پذیرای مؤمنان بود. ندای ملکوت تنها دل‏ها را شیفته نکرد که خردها را نیز مورد خطاب قرار داده، به شایستگی پروراند و با اقتدار تمام انسان‏ها را به اندیشیدن فرا خواند و هرگز در راهگشا و واقع‏نمون بودنِ عقل تردیدی در دل مؤمنان نیفکند.
و این گونه بود که انسان‏ها با سادگی تمام و با تمام کیان انسانی‏شان مجذوب این آیین شدند. نفوذ و اقتدار ظاهری اسلام اگر در پاره‏ای مناطق در سایه شمشیر به دست آمد، اما اقتدار واقعی و معنوی آن هرگز در گرو قدرت‏ها نبوده است. قدرت‏ها برچیده شدند، اما نفوذ معنوی این دین بر جای ماند.
اینک بی‏تردید آن تأثیر و گیراییِ گذشته کاهش یافته است. امروزه میان آموزه‏های دینی و نسل نو آن‏چنان که شایسته است، ارتباط برقرار نمی‏شود. حتی در میان متدینان نیز دین به پاره‏ای شعائر و مناسک محدود شده است، اماالتذاذهای معنوی و التزام‏های اخلاقی به حداقل رسیده است. اندوهگینانه باید اذعان کرد که از آرمان اصلی دین، یعنی ایجاد بهشت در درون انسان‏ها، بسیار دور افتاده‏ایم. به‏راستی چرا تا این حد از راه مانده‏ایم؟
دوم
کسانی که اُفت دینداری ـ دست‏کم به معنای سنتی آن ـ را پذیرفته‏اند، در تبیین این وضع و حال راه‏های گوناگونی را پی گرفته‏اند؛ برخی عوامل اصلی را بیرون از دین و نهادهای وابسته به آن می‏جویند. برخی دیگر مسئولیت اصلی را بر عهده نهادهای دینی می‏دانند. اما هستند کسانی که پا را از این فراتر گذاشته، منشأ اصلی یا دست‏کم یکی از عوامل بی‏رغبتی یا کم‏رغبتی به دین را برخی از تعالیمی می‏دانند که در سنت دینی ما پذیرفته شده است. اینان بر این باورند که بخشی از تعالیم دینی فاقدهر نوع معقولیت و مقبولیّت است. برخی از دین پژوهان مدرن با مشاهده این کاستی‏ها به آسانی از کلیّت دین دست می‏شویند، اما کسانی که پیام دین را از عمق جان نیوشیده‏اند و هنوز دین را یگانه پاسخگوی اصلی‏ترین و واقعی‏ترین دغدغه‏های انسان می‏دانند، چاره را نه در کنار گذاشتن یا فرو کاستن دین، که در بازشناسی آن با استناد به کتاب و سنّت قطعی می‏جویند.
کسانی که دین را برای انسان و انسان را جویای دین می‏دانند، بر این باورند که اسلام ـ و هر دینی که ریشه در وحی دارد ـ اگر پیرایه‏هایش زدوده شود، همچون صدر اوّل خود بی‏شمار قافله دل را همراه خود خواهد کرد. اسلامِ مورد نظر آنان آن‏چنان قوی و پرمایه است که هجوم پرسش‏ها نه تنها در آن خللی وارد نمی‏کند، که پایه هایش را محکم‏تر می‏سازد و آن‏قدر انعطاف‏پذیر است که انواع فهم‏های مختلف اما ضابطه‏مند را برمی‏تابد و نجات و رستگاری را تنها در گرو حق‏طلبی و حق‏مداری می‏داند.
سوم
یکی از مشکلات بنیادین در قلمرو دین‏شناسی و دینداری خلط‏هایی است که صورت گرفته و همچنان باقی است: خلط میان ثوابت و متغیرات، اصول و فروع، داده‏های وحیانی و افزوده‏های انسانی، اولویت‏های واقعی و اولویت‏های تحمیلی، ذاتیات و عرضیات، اسلامِ ناشی از علوم اسلامی و اسلام منطبق با متون اسلامی، احکام مولوی و احکام ارشادی، احکام فقهی و احکام حکومتی و سلطانی، مقوّمات صحّت عمل و مقوّمات قبول و کمال و... .
و چون این تفکیک‏ها صورت نگرفته است، حداقلی که فرد می‏تواند با اعتقاد بدان یا عمل به آن مسلمان یا شیعه امامی محسوب شود، روشن نیست. گاه شروط ضروری برای مسلمانی را آن‏قدر بسط می‏دهیم که دیگر کمتر کسی در قلمرو اسلام یا تشیع می‏گنجد و گاه آن‏قدر آن‏را فرومی‏کاهیم که دیگر مرز مسلمان و نامسلمان و متدین و بی‏دین گم می‏شود.
تلاش برای دست یافتن به اسلامِ راست اندیشانه این حُسن را دارد که میزان‏های واقعی را به دست می‏دهد و از انواع افراط و تفریط جلوگیری می‏کند.
چنین اسلامی به‏یقین به آستان قبول و ایمانِ همه حق‏پویان راه خواهد یافت و حتما صاحبدلان و خرد ورزان در این راه پیشگام خواهند بود. و چرا چنین نباشد؟ چه، مبدأ وحی و عقل و تدوین و تکوین یکی است و انسان‏ها نیز همه جویای رستگاری‏اند و پروا دار حقیقت و هر کدامشان را به حق مطلق راهی است و به آسمان معنا و فضیلت نگاهی.

تبلیغات