چکیده

مدیران و رهبران در رویارویى با موقعیت ها، از یک مدل یا چارچوب ذهنى پیروى مى کنند. زیرا باورها، ارزشها و پیش فرضها همگى در نهایت، خود را در رفتارها متجلى مى سازد. بدین خاطر رفتارها بازتابى از مفروضات اساسى است. از این رو آگاهى از مفروضات اساسى، تا حدود زیادى ما را به تحلیل و حتى پیش بینى رفتار قادر مى سازد. بنابراین در یک چارچوب ارزشى مى توان رابطه میان مفروضات و رفتار رهبرى امام راحل را مورد مداقه قرار داده و با تعمیم مدلى که به دست مى آید، ملاکهاى شایستگى براى عهده دارى جایگاه مدیریتى در نظام جمهورى اسلامى را شناخت تا در نهایت، راه اصلاح و تکمیل خود و دیگران را بازشناسیم. این مقاله، ضمن تبیین جایگاه و اهمیت موضوع، به اختصار مفروضات اساسى امام راحل درباره هدف هاى متعالى، ماهیت اساسى انسانها، گرایش و نگرش او نسبت به زمان و اغتنام فرصت، نگرش به عمل گرایى، الگوى ارتباطى یا مردم گرایى، تکلیف گرایى، حرمت به قانون و اجتناب از تبعیض را مورد توجه قرار داده است.

متن

 


مقدمه

مفروضات زیربناى همه مشاهدات، اندیشه ها یا تجربیات به شمار مى آیند و در کارکردهاى روزانه از اهمیت فوق العاده اى برخوردارند. اگر آدمى مفروضات بى شمارى درباره جهان نمى داشت با توجه به نیازمندى بسیار او در کنکاش محیط و به دست آوردن هر آنچه که در مسیر کمال به کارمى آید از کار افتاده و ناتوان مى شد.

این واقعیت روان شناختى که: «آدمى آنچه را مى خواهد مى بیند یا مى شنود» تنها بیانگر این موضوع نیست که نیاز بر ادراک آدمى اثر مى گذارد، بلکه نمایانگر این نکته نیز مى تواند باشد که مفروضات آدمى بر ادراکات او نیز اثر مى گذارد اگر ادراکات ما با مفروضات مان سازگار باشد مشکلات کمترى خواهیم داشت و در غیر این صورت مشکلات بسیارى پدید خواهد آمد که به طور معمول در عواطف و رفتارهایمان تجلى کرده و نمود مى یابد.

بیشتر مفروضاتى که افراد دارند براى برقرارى ارتباط و روابط اثربخش آنان با دیگران کافى است، ولى سخن در این است که در واقع کدام یک از این مفروضات به کمال و موفقیت مى انجامد؟

در یک چارچوب ارزشى برمبناى فرهنگ اسلامى است که مى توان رابطه میان مفروضات و رفتار مدیریتى و رهبرى امام خمینى(ره) را مورد مطالعه قرار داد و با تعمیم مدلى که به دست مى آید، ابعاد الگوى رهبرى را در انقلاب اسلامى شناخت.

با این شناسایى مى توان راه تحقق کمال انسانى در سازمانهاى بشرى را به روشنى ارایه داد. هر چند این مقاله عارى از نقص نیست، ولى این حُسن را دارد که با صراحت بخشیدن به مفروضات امام(ره)، مدلهاى موجود مدیریتى را در هر بخش از نظام جمهورى اسلامى در معرض داورى قرار مى دهد تا درستى یا نادرستى آنها معلوم شود.

بر این اساس، براى تحلیل رفتار مدیریت و رهبرى امام خمینى(ره) در هدایت انقلاب اسلامى در این مقاله ضمن تبیین جایگاه و اهمیت موضوع، مفروضات ایشان را در رابطه با موضوعات زیر مورد بحث و بررسى قرار مى دهیم:

1 ـ هدف متعالى (هدف گرایى)

2 ـ ماهیت اساسى انسانها

3 ـ تکلیف گرایى

4 ـ عملگرایى

5 ـ اهمیت زمان

6 ـ الگوى ارتباطى (مردم گرایى)

7 ـ اغتنام فرصت (برخورد با فرصت و فضاى بوجود آمده)

8 ـ حرمت به قانون و اجتناب از تبعیض

جایگاه و اهمیت موضوع

کسانى که جهان را به پیش مى برند یا مدیریت مى کنند، اغلب در الگوگیرى، حرفه اى هستند. این افراد چگونگى صرفه جویى در متاعى که هیچ یک از آدمیان هرگز به اندازه کافى به دست نمى آورند مهارت دارند. اینان در هنر یادگیرى به جاى این که خود تجربه کنند از تجربیات دیگران بهره مى گیرند.

در فرهنگ اسلامى «امام» به معناى الگو و اسوه است. مردم باید الگوهاى رفتارى و نوع اَعمال امام را مدل سازى کنند تا در مسیر کمال قرار گیرند. خداوند سبحان در سوره احزاب آیه 21 مى فرماید:

لَقَدْ کانَ لَکُمْ فى رَسُولِ اللّه أُسوَةٌ حَسَنة

شخص رسول الله براى شما مقتداى پسندیده اى است.

امام راحل(ره) الگوهاى فکرى و عملى پیامبران و پیشوایان الهى را بهتر از دیگران شناخته و اتخاذ کرده و به بیان دیگر، تشبّه ایشان به انسانهاى کامل معرفى شده به عنوان «اسوه» یا «الگو» بیشتر است.

از این رو یکى از روشهاى الگوگیرى از مدیریت و رهبرى امام راحل(ره) شناخت چگونگى مفروضات امام خمینى(ره) پیرامون موضوعات مرتبط است.

بنابراین در هر سازمانى، از جمله در سپاه پاسداران، رهبرانى هستند که زمام امور را در سطوح مختلف عهده دارند. اگر این رهبران بخواهند سازمان همواره منادى جهاد فى سبیل اللّه، باقى بماند، باید براى پیروى از الگوى رهبرى امام خمینى(ره)، شناخت کافى از مفروضات آن امام ممتاز، داشته باشند.

1 ـ گرایش به هدف متعالى

توجه به عظمت مقام الهى و حقّ بزرگى که بر بندگان دارد و اشرافى که خداوند بر همه آشکار و نهان امور انسان دارد و اینکه عالم محضر خداست سبب مى گردد که روحیه حیاء و ادب در محضر الهى تمام لحظات و زوایاى زندگى شخص مسلمان را فراگیرد و خود را در هر مرتبه اى از معرفت و طاعت و شکر که باشد، عاجز از اداى آنچه سزاوار حضرت حق است بداند و در هر سه زمینه معرفت، طاعت و شکر، خویشتن را قاصر و مقصّر ببیند تا جایى که شخصیتى چون پیامبر اسلام به خداوند عرضه مى دارد:

ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک.

آن گونه که سزاوار شناخت تو بود تو را نشناختیم و آنچنان که شایسته عبادت تو بود تو را عبادت ننمودیم. عظمت چنان وجودى حضرت امام خمینى را در برمى گیرد و چشم و دل او را به خویش معطوف مى سازد که هر چه جز اوست در نظر کوچک و حقیر جلوه مى نماید.

عظم الخالق فى انفسهم فصغر مادونه فى اعینهم.

چنان خداوند در درونشان به عظمت شناخته و جلوه گر شده است که هر چه جز او، در نظرشان کوچک و حقیر مى نماید. حضرت در تبیین هدف متعالى امام حسین(ع) مى فرماید:

اینکه سید الشهداء را کشاند به آنجا [کربلا]، مکتب بود که کشاند به آنجا، ... عقیده بود که کشاند به آنجا و همه چیزش را داد در مقابل ایمان، و کشته شد... .

پیام و تأکید فرهنگ عاشورا بر هدفهاى بلند مدت است و حضرت امام نیز با الهام از فرهنگ عاشورا در تبیین هدفهاى بلند مدت که بتواند ایثار، علاقه و تعهد آحاد ملت را جلب نماید بسیار استادانه عمل مى نمودند. در هدف گزارى تلاش مى شود که هدف همواره در ذهن خود آگاه افراد باشد تا بدانند که در جهت کدام هدف باید تلاش کنند، حضرت امام رمز واقعه عاشورا و ماههاى محرم و صفر و همچنین مجالس عزاى سیدالشهداء را در زنده نگهداشتن هدف مشترک امت اسلام به ویژه شیعه مى داند و از این رو مى فرماید: ... این مجالس عزاى سیدالشهداء است و مجالس دعا و دعاى کمیل و سایر ادعیه که مى سازد. ملت ما قدر این مجالس را بدانند، مجالس است که زنده نگه مى دارد ملتها را... و این خون سیدالشهداء است که خونهاى همه ملتهاى اسلامى را به جوش مى آورد.

در عین حال هدفهاى این جهانى را تأکید و معرفى مى نمود و رمز پیروزى را در وحدت کلمه حول مصالح جامعه مى دانست:

تمام انبیاء براى اصلاح جامعه آمده اند، و همه آنها این مسأله را داشتند که فرد باید فداى جامعه بشود بالاترین فرد که ارزشش بیشتر از هر چیز است در دنیا، وقتى که با مصالح جامعه، معارضه کرد این فرد باید فدا بشود، سیّدالشهداء روى همین میزان آمد رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا کرد، که فرد باید فداى جامعه بشود، جامعه باید اصلاح بشود. «لیقوم الناس بالقسط» باید عدالت در بین مردم و در بین جامعه تحقق پیدا بکند.

2 ـ ماهیت اساسى انسانها

باور آدمى نسبت به ماهیت همنوعانش نمایانگر چگونگى اندیشیدن درباره تک تک افراد نیست، بلکه باور آدمى را نسبت به ماهیت نسل بشر نشان مى دهد. آیا فرد باور دارد که انسانها قابل تغییر هستند یا خیر؟ جدا از ضعفهایى که آدمها دارند آیا ماهیت انسان شر است یا خیر؟ یا تلفیقى است از خیر و شر؟ گرایش به بد ذات بودن انسان به دلیل سوء ظن مدیر نسبت به آدمها موجبات سیستم کنترلى شدید را به همراه خواهد داشت. در نظام اسلامى، اساس و پایه ارزش آن بر اشرفیّت و اصالت کامل انسان در مقابل سایر مخلوقات خداوند قرار دارد. همچنان که خداوند حکیم در قرآن مى فرماید:

لقد خلقنا الانسان فى أحسن تقویم(التین / 4)

ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم.

و لقد کرمنا بنى آدم... و فضلناهم على کثیر ممن خلقناهم(اسراء / 70)

ما آدمیزادگان را گرامى داشتیم، ... و آنان را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کرده ایم، برترى بخشیدیم.

بنابراین نگرش انسانى ما از نگرشهاى انسانى جوامع مادى گرا، متفاوت خواهد بود.

در جوامع مادى گرا، انسان نه به خاطر خود بلکه به خاطر بهره کشى از وجودش مورد توجه قرار مى گیرد و رفتار و روابط انسانى تا آن حد مطرح است که موجب انگیزش انسان به کار بیشتر و بهتر در جهت تأمین هدفهاى مادى دیگران گردد. و عامل انسان در سازمانها تنها عامل و مظهر جسمى، روانى و اجتماعى است.

در فرهنگ دینى، انسان، هویتى آزاد و مبرا از استثمار است و باید به عنوان منبع استراتژیک در خانواده، جامعه و سازمان به کار گرفته شود. انسان داراى تواناییهاى بالقوه اى مى باشد که در عمق درون و ژرفاى ضمیر روحش نهفته است که با دست یافتن به آن، مى توان در جهت صلاح جامعه و سازمانهاى آن گامهاى مؤثرى برداشت. از این رو حضرت امام با تأکید بر اصالت فرد و داشتن قدرت تغییر جامعه مى فرماید:

آقایان مى دانند که پیامبر اسلام(ص) تنها قیام فرمود و در یک محیطى که همه با او مخالف بودند قیام فرمود و زحمتهاى زیاد، مذمتهاى زیاد، رنجهاى فراوان برد تا اینکه اسلام را به مردم ابلاغ فرمود. دعوت کرد مردم را به هدایت، دعوت کرد به توحید، آن قدر مشقت ایشان تحمل فرمود که گمان ندارم کسى طاقت آن را داشته باشد... تا اینکه یک مملکت بزرگ اسلامى در دنیا تشکیل شد که بر همه ممالک مقدم بود.

3 ـ تکلیف گرایى

حضرت امام خمینى(ره) چیزى و کسى جز خدا را در عالم مؤثر نمى داند. (لا مؤثر فى الوجود إلاّ اللّه) ترس و طمعى از غیر خدا در دل ندارد. او که مى داند آنچه خداوند از حوادث و رخدادها و امکانات و موقعیتها در زندگى هر کس پدید مى آورد درست مقتضاى مصالح حقیقى او و محض خیر است و در این رابطه مى فرماید:

آن که خیرخواه همه است «اسلام» است. از این رو آگاه است بر اینکه عمل به تکالیف و دستورات خداوند که روشنگر نحوه برخورد با حوادث و به کارگیرى امکانات و عمل در موقعیت هاى زندگى است، شرط اثربخشى و ظاهر شدن آثار خیر نهفته در حوادث و امکانات و موقعیتها براى وى است در برابر دشواریها و تنگناها و ناملایمات زندگى صابر است و به آنچه خداوند روزى نصیبش مى کند قانع و به آنچه خدا با او کرده و به او داده راضى و خشنود و در برابر آنچه به او امر فرموده عملاً و قلباً تسلیم پذیر است.

او با عنایت به اینکه خداوند، که مولاى انسان است، از نیازها و حوایج بنده اش غافل نیست و بر احتیاجات واقعى و مصالح حقیقى عبد بهتر از خود او واقف است و تأمین آنها را خود بر عهده گرفته و متکفّل است، هم خود را به انجام وظایف بندگى متمرکز مى سازد و از هر گونه مصلحت اندیشى براى خود و برنامه ریزى و تدبیر براى تأمین منافع خویش فارغ شده و همه امور دنیا و آخرت خود را یکجا به خداوند تفویض مى نماید:

افوّض امرى الى اللّه ان الله بصیر بالعباد(فاطر / 44)

کار خویش را به خداوند واگذار و تفویض مى نمایم. همانا خداوند به (مشکلات و حوائج بندگان) آگاه و بینا است.

الهى اغنى بتدبیرک لى عن تدبیرى و باختیارک من اختیارى.

خداى من، مرا با تدبیرت، از تدبیر اندیشیدن خودم بى نیاز کن و با اختیار و انتخاب خودت از اختیار و انتخاب خودم بى نیازم ساز.

در نظر امام راحل، چیزى به نام شکست وجود ندارد و آنچه به دست مى آید تنها نتیجه است و بس.

از این رو است که در بیان ایشان آمده است:

ما مکلف هستیم اسلام را حفظ کنیم... اگر هم مردیم و کشته شدیم به تکلیفمان عمل کردیم.

ما چرا بترسیم، ما شکست نداریم، شکست براى ما نیست براى اینکه از دو حال خارج نیست یا پیش مى بریم که پیروزیم یا پیش نمى بریم که پیش خدا آبرومندیم.

مردم ما نتیجه این تفکر و باور را در رهبرى انقلاب اسلامى به خوبى دریافته اند، نتیجه آن در عرصه سیاست بین الملل و دفاع مقدس، این بود که جوانانى سلحشور و مصمم و با اراده برخاسته اند که بر این باور بودند که ما هرگز شکست را ملاقات نخواهیم کرد. اگر زنده بمانیم پرچم اسلام را در جهان به اهتزاز درمى آوریم و اگر کشته شویم شهید شده ایم و در جوار رحمت حق سکنى خواهیم گزید.

این باور و مفروضات امام(ره) یأس و ناامیدى را از دلها مى شست و امید و زندگى و شور و فعالیت (ادامه مبارزه) را به جاى آن مى نشاند و برعکس یأس و ناامیدى را در دل دشمنان ما (در نقشه هاى شومشان بویژه طرح اخیرشان یعنى محروم نمودن ملت ما را از انرژى هسته اى) به وجود مى آورد.

4 ـ گرایش به عمل گرایى

در گرایشِ عمل گرایى، موضوع بین «بودن یا زندگى کردن» و «به وظیفه و تکلیف عمل کردن» است.

در فرهنگ «بودن و زندگى کردن» مبناى تصمیمات احساسات آدمهاست و میزان علاقمندى به نتیجه، متغیر است و تابع فرد و حالات روحى و روانى اوست. در فرهنگى که غلبه با تکلیف گرایى، کار کردن و تهذیب است، تصمیمات برمبناى شاخصهاى منطقى قرار دارد. پاداشها به طور منطقى توزیع مى شود بازده در برابر هدفهاى متعادل توزیع مى گردد و در سنجش عملکرد نیز کیفیت و کمیت با هم سنجیده مى شود. به همین خاطر است که حضرت امام مى فرماید: به مجرد اینکه کسى گفت مسلم هستم و به مجرد اینکه کسى گفت من جمهورى اسلامى را قبول دارم نمى شود باور کرد باید اعمال او را دید.

بُعد عمل، چگونگى برخورد افراد با کار و زندگى یا تفریح را نشان مى دهد. گرایش به «انجام دادن تکلیف» یا «کار کردن» تلاش بى وقفه آدمى براى کسب موفقیت را نشان مى دهد، این گرایش نشانگر این واقعیت است که مسائل مربوط به کار و هدف، بر بودن صرف و زندگى کردن فرد غلبه دارد.

در فرهنگى که گرایش به کار و هدف شدید است، افراد تلاش مى کنند تا فلسفه اصلى زندگى خود را در کار و تکلیف بیابند. تصمیم گیرى در چنین فرهنگى براساس شاخصهاى عملى صورت مى پذیرد و سیستم پاداش نیز براساس نتایج عملکرد آدمهاست.

حضرت امام در این رابطه مى فرماید: از صدر اسلام تا کنون دو طریقه، دو خط بوده است یک خط، خط اشخاص راحت طلب که تمام همتشان به این است که یک طعمه اى پیدا بکنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم آنهایى که مسلمان بودند مى کردند، اما مقدم بر هر چیزى در نظر آنها راحت طلبى بود. در صدر اسلام از این اشخاص بودند وقتى که حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه مى خواستند مسافرت کنند به این سفر عظیم، بعضى از اینها نصیحت مى کردند... یک دسته دیگر هم انبیاء بودند و اولیاء بزرگ آنها هم یک مکتبى بود و یک خطى بود، تمام عمرشان را صرف مى کردند در اینکه با ظلمها و با چیزهایى که در ممالک دنیا واقع مى شود همّشان را اینها صرف مى کردند در مقابله با اینها... رسول اکرم از اول که آن رسالت به او محول شد... و کسى که زندگى امیرالمؤمنین سلام الله علیه را مشاهده کند، او نیز همین طور بوده جهاد در راه احکام خدا بوده است و سایر ائمه علیهم السلام، البته آن که از همه بارزتر و معروف تر است سیدالشهداء(ع) است.

اگر وضع تفکر سیدالشهداء سلام الله علیه مثل بعضى مقدسین زمان خودش بود، آنها طرح شان این بود که بماند در جوار حضرت رسول سلام ا... علیه و عبادت کند. اگر وضع تفکر مولا [امام حسین] هم اینطور بود کربلایى پیش نمى آمد. یک راحت طلبى بود و کناره گیرى از جامعه و دعا و ذکر بود، لکن وضع تفکر جور دیگرى بود. این دو رشته، از اول خلقت تا حالا بوده است. رشته تعهد به اسلام و ایستادگى در مقابل ظلم و ستم و دیکتاتورى و قدرتهاى شیطانى، سازش... حیوانات هم «انْ مِن شى ءٍ الا یُسبِّح بِحمد ربِّک» آنها هم ذکر و تسبیح دارند، لکن همّشان علفشان است که [آیا] انسان هم باید اینطورى باشد؟ که همّش علفش باشد و هر چه ذلت و خوارى است تن به آن بدهد.

در جاى دیگر حضرت امام تصریح مى فرماید که: امروز مکتب ما بسته به اعمال ماست.

5 ـ اهمیت دادن به زمان

رهبران از دیدگاه ارزشى که براى زمان قائل مى شوند، با هم متفاوتند. براى مثال برخى از رهبران، زمان را به عنوان یکى از منابع نایاب تلقى مى کنند، آنان بر این باورند که وقت طلاست، بنابراین باید از آن کمال استفاده را نمود. از این رو به زمان حال و آینده نزدیک توجه دارند، شاید به همین علت باشد که فعالیت ها را در دوره هاى کوتاه مدت و میان مدت برنامه ریزى و ارزیابى مى کنند. برخى دیگر از رهبران در روبرو شدن با زمان هم نظر به گذشته دارند و هم به حال و هم به آینده یعنى زمان یک واحد به هم پیوسته است در نظر آنان. در هر صورت آگاهى از مفروضات رهبران پیرامون زمان، ما را قادر مى سازد به تحلیل رفتار رهبرى در این بُعد و نتایج ارزنده مى توان به دست آورد. بنابراین به دو طریق درباره زمان مى توان اندیشید، یکى به گونه کلى یعنى به جاى شناخت چگونگى گذراندن زمان از سوى افراد، این گرایش و نگرش را با چگونگى پاسخ افراد به حوادث جدید مى توان نشان داد. اگر مردم در پاسخ به یک چالش جدید به گذشته برگردند و به دنبال آن باشند که دریابند دیگران چگونه با این نوع مسائل برخورد کرده اند، ارزش غالب «گذشته نگر» خواهد بود. اگر افراد عمدتاً آثار بلافاصله عمل را مورد ملاحظه قرار دهند آنگاه گرایش غالب بیشتر حالگرا خواهد بود و اگر توجه عمده به تبعات بلند مدت یک انتخاب باشد آنگاه گرایش غالب «آینده نگر» خواهد بود. همانطور که اشاره گردید، آشکارترین نکته تأثیر متغیر فرهنگ بر مدیران در افق برنامه ریزى است.

بُعد دیگر گرایش نسبت به زمان که اثر شدیدى بر رفتار آدمى دارد چگونگى استفاده از زمان است. براى برخى از رهبران زمان کالاى باارزش یا بى ارزش است که مى توان آن را ذخیره کرد و سپس صرف کرد یا تلف نمود.

در دیدگاه امام، زمان یک واحدِ به هم پیوسته است، به گونه اى که تعهد یا بى تعهد بودن نسبت به گذشته، حال را پدید مى آورد و آینده نیز چیزى جز آنچه که امروز رقم مى زنیم نیست.

حضرت امام هم به گذشته عنایت دارد هم به حال و آینده و سعى مى کرد این افق گسترده را پیش روى آحاد ملت بگشاید؛ به مناسبت شهادت شهید بهشتى مى فرماید:

ماها تابع آن مردانى هستیم که به حسب روایت، به حسب تاریخ، هر چه روز عاشورا سیدالشهداء(س) به شهادت نزدیکتر مى شد افروخته تر مى شد. جوانان او مسابقه مى دادند براى اینکه شهید بشوند. همه هم مى دانستند که بعد از چند ساعت دیگر شهیدند مسابقه کردند آنها، براى اینکه آنها مى فهمیدند کجا مى روند آنها مى فهمیدند براى چه آمدند. آگاه بودند که ما آمدیم اداى وظیفه خدایى را بکنیم آمدیم اسلام را حفظ بکنیم.

6 ـ الگوى ارتباطى (مردم گرایى)

صاحبان کمال یعنى کسانى که توانسته اند در عرصه اجتماعى آثار برجسته اى از خود بر جاى بگذارند، تقریباً همگى احترام و منزلت فوق العاده اى براى انسانها قائل بوده اند و براساس آن ارتباطات خود را تنظیم مى نمودند. و به عبارت دیگر یک نوع حس وحدت و همکارى گروهى (مردمى) داشته اند.

یکى از ویژگیهاى بارز امام راحل(ره) همین ارتباط خالصانه و عمیق ایشان نسبت به مردم بود. این چیزى بود که مصلحان پیش از ایشان از آن غافل بودند و به قول یکى از متفکران، سید جمال الدین اسدآبادى به دنبال پادشاهان و دربار رفت و شیخ محمد عبده شاگرد او به دنبال علماء و دانشمندان و از این منبع کارساز غافل ماندند و اصولاً شیوه پیامبران و رهبران الهى نیز همین بوده است که بیش از هر چیزى روى مردم سرمایه گذارى کنند.

در دهه هاى اخیر نیز تنها بینشى که منجر به نوآورى و خلاقیت در سازمانها شده است، همین الگوى ارتباطى مردم گرایى بوده است. زیرا هیچ موفقیت پایدارى بدون سازگارى و توافق با افراد جامعه یا سازمان ممکن نیست، لذا گفته اند که موفقیت رهبر و یا مدیر در گرو فلسفه مردم گرایى اوست.

از این رو در تحلیل رفتار موفقیت آمیز امام خمینى در ارتباط با مردم و تهییج روحیه دینى آنان حداقل مى توان به چهار ویژگى برجسته ایشان اشاره نمود:

ـ بُعد دانایى و شناخت از نیازهاى بنیادین انسانها (مردم)

ـ مهربان بودن نسبت به مردم

ـ تواضع و ساده زیستى

ـ حریم قائل نشدن براى خود
1 / 6 ـ دانایى و شناخت از نیازهاى اساسى و پایدار مردم

هدایت و رهبرى در مرحله برقرارى ارتباط، بستگى به ادراک رهبر از رفتار گذشته، پیش بینى رفتار آینده و تغییر یا کنترل رفتار افراد جامعه دارد.

به عبارت روشن تر، دارا بودن مهارت ارتباطى مستلزم آن است که شخص رهبر از یک سو پیش از هر چیز خود را بشناسد به نقاط ضعف و قوت خودآگاه باشد، عقاید و افکارش بر خود او روش باشد، و از سوى دیگر عقاید، ارزشها و احساسات افراد جامعه را بشناسد و علل و عوامل شکل دهنده رفتار انسان را درک کند و سرانجام از تأثیر گفتار و کردار خویش بر افراد جامعه آگاه باشد.

از این رو است که حضرت امام مى فرماید: من ملت را مى شناسم و از درون آنها خبر مى دهم و از زبان آنها سخن مى گویم. و در جاى دیگر نیز مى فرماید: مردم احساس کردند که ما خیرخواه آنها هستیم و همان مطلبى که در نهاد آنها است ما اظهار مى کنیم و دعوت به آن مى نماییم... و قدرت ما ناشى از همین رمز است.

از این رو مى بینیم که براى برقرارى ارتباط با مردم به چه میزان دانایى و شناخت احساسات و نیازهاى اساسى آنان تأثیر دارد.
2 / 6 ـ مهربان بودن نسبت به انسانها

مدیر و رهبر اسلامى، عالَم را به عنوان جلوه گاه محبوب خود تلقى مى کند و هر یک از موجودات عالم را جلوه اى از معشوق خویش مى بیند و لذا به همه چیز مهر مى ورزد و همه کس را دوست مى دارد، روح عاشق او در هر چیز جلوه جمال یار را مى جوید و لذا در جهان جز زیبایى نمى بیند. بر همین اساس است که خداوند حکیم خطاب به پیامبر اکرم(ص) در قرآن مى فرماید:

فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّه لِنتَ لَهُم وَ لَوْ کُنتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ

(ال عمران / 159)

به [برکت] رحمت الهى، در برابر آنان [مردم] نرم [مهربان] شدى و اگر خشن و سنگدل بودى [مردم] از اطراف تو پراکنده مى شدند.

از همین روى حضرت امام خمینى(ره) همیشه با این زبان و عمل با مردم سخن مى گفت:

ـ من منت از شما مى کشم؛ من زیر منت شما ملت ایران و شما اهالى محترم قم هستم.

ـ من خدمتگزار شما هستم، من مى خواهم که شما عزیز باشید.

ـ این جانب عمر نالایق خود را براى خدمت به اسلام و ملت شریف، در طبق اخلاص تقدیم مى کنم.
3 / 6 ـ تواضع و ساده زیستى

براى امام خمینى(ره) همانند وجود مقدس پیامبر اسلام قدرت و حکومت، کوچک ترین تغییرى در زندگى او ایجاد نکرد؛ روایت است که زنى آوازه نبوّت و قدرت حکومت پیامبر را شنیده بود، آمد تا از نزدیک ببیند که پیامبر چگونه آدمى است اتفاقاً، وقتى رسید که آن حضرت روى زمین نشسته و مشغول غذا خوردن بود، وقتى ملاحظه کرد مردى که آوازه قدرتش جهان عرب را فرا گرفته است مانند برده هاى آن روز خیلى ساده و فاقد هرگونه تشریفات روى زمین نشسته و غذا مى خورد بى اختیار فریاد زد:

اى محمد(ص) به خدا سوگند، شما مانند برده غذا مى خورى و مانند او مى نشینى! پیامبر اکرم(ص) در پاسخ او فرمود: واى بر تو چه مى گویى؟ کدام بنده از من بنده تر است؟

نماینده اتحاد جماهیر شوروى وقت (وزیر خارجه) در ملاقات با حضرت امام خمینى(ره) در تعجب ماند که زندگى این ابرمرد قرن در نهایت سادگى است. زیرا خانه او در حسینیه و خبرى از کاخ و زرق و برق پادشاهى نیست. حضرت امام نیز در رابطه با فاصله نگرفتن از این ساده زیستى به مسئولین طراز اول مى فرماید:

[ملت] توجه داشته باشند رئیس جمهور و وکلاء مجلس از طبقه اى باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند نه از سرمایه داران و زمین خواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخى محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمى توانند بفهمند.
4 / 6 ـ حریم قائل نشدن براى خود

متغیر حریم (فضا)، بیانگر دید و نگرش فرد نسبت به چگونگى استفاده از فضاى اطراف خود است. هر کس در باره استفاده از فضاى اطراف خود مى تواند نظرى خاص داشته باشد. واژه هاى خصوصى، مختلط و عمومى براى انواع این گرایشها به کار برده مى شود. گرایش خصوصى بر این باور تأکید دارد که فضاى اطراف هر کس ویژه خود اوست و کسى نباید به آن وارد شود و در جلوگیرى افراد به حریم او از خود واکنش منفى نشان مى دهد. بر عکسِ آن، در گرایش عمومى به فضا، همه حق استفاده از فضا را دارا بوده و ارتباطات و الگوهاى تعاملى تحت نفوذ این بُعد قرار دارد. همانند واقعیتهاى فیزیکى نظیر دفتر کار و مکان ساختمان مدیرانى که در یک فرهنگ با گرایش خصوصى کار مى کنند احتمال بیشترى دارد که براساس الگوى تربیتى و محرمانه؛ یک به یک با دیگران ارتباط برقرار کنند از نظر فیزیکى این مدیران هنگامى راحت ترین وضع را خواهند داشت که با فاصله نسبتاً زیادى با یکدیگر به طور مستقیم گفتگو نمایند.

از طرف دیگر مدیرانى که در یک فرهنگ با گرایش عمومى کار مى کنند به احتمال زیاد تعاملهاى گوناگونى را با یک سبک بازخواهند داشت. در گفتگوهاى خود ممکن است چند نفر به طور همزمان مخاطب قرار گیرند و از نظر فیزیکى روابط نزدیک غیر معمول نخواهد بود، مفروضات حضرت امام در رابطه با حریم و فضا براى خود نظر اخیر را تأیید مى کرد. چنان که مى فرمود: آن چیزى که پیش من مطرح است، این است که ما همه در یک ردیف باشیم و مرا از خودتان حساب کنید. مسأله طبقاتى در کار نیست، همه در یک سطح واقع هستیم و باید همه در صف واحد خدمت کنیم. در جاى دیگر نیز مى فرماید: ما همه سرباز خدا هستیم. ان شاء ا... نه تو سرباز منى و نه من سرباز تو و ما هم قیام کردیم که اسلام را در اینجا زنده کنیم.

براساس آنچه که در رابطه با الگوى ارتباطى بیان شد، به نظر مى رسد که در نظام مدیریت و رهبرى، متغیر الگوى ارتباطى بر خط مشى و عمل مدیریت و رهبرى اثر غالبى دارد؛ ساختار سازمانى، ارتباطات، الگوهاى نفوذ، سیستم پاداش، کار گروهى و سایر فرایندهاى مدیریت در سازمانها تحت تأثیر نوع مفروضات مدیر یا رهبر پیرامون رابطه قرار دارد.

7 ـ اغتنام فرصت و روبه رو شدن با فرصت و فضاى به وجود آمده

مدیران و رهبران در فرهنگ اسلامى با درک ارزش و اهمیت آنچه مى توان بدان نایل شد، آتش طلب براى نیل به کمالات انسانى و دستیابى به حقیقت انسانیّت، که همانا دیدار و مجالست با جمال و کمال مطلق یعنى حضرت حق، و مظهر تامّ اسماء و صفات او شدن، در درونش شعله ور مى شود و فرصت را، که تنها سرمایه جایگزین ناپذیر وى براى نیل به آن مراتب است، غنیمت مى شمارد و حاضر نیست عمر را جز براى آن هدف ارزشمند، در راه دیگرى مصروف سازد.

از این رو در برخورد با فرصت و فضاى به وجود آمده، همیشه بر اصول و مبانى مکتب تأکید مى ورزد و دچار فرصت طلبى نمى شود.

رسول اکرم(ص)، در تبلیغ اسلام هرگز فرصت طلبى نمى کرد و براى به دست آوردن موفقیت، ارزشهاى خود را معامله نمى کرد:

در جنگ بدر که از نخستین جنگهاى اسلامى است، پیامبر اسلام فوق العاده به نیروى مجرب و جنگجو نیازمند بود. پیش از شروع جنگ در محلى به نام عقیق، شخصى به نام حبیب بن سیاف، که رزمنده اى دلیر و شجاع و باتجربه بود، با دوستش به نام قیس در حالى که غرق تجهیزات جنگى بودند به پیامبر اسلام رسید. پیامبر از آنها پرسید که براى چه آمده اید؟ حبیب پاسخ داد که به خاطر خویشاوندى و همسایگى و غنایم احتمالى آمده اند که همراه او بجنگند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: کسى که آیین و عقیده ما را قبول ندارد، نباید همراه ما باشد. حبیب در حالى که از پاسخ پیامبر اکرم سخت در شگفتى بود که چرا در چنین وضعى یارى و همراهى آنان را نمى پذیرد، مقدارى درباره تجربه و شجاعت و دلاورى خود توضیح داد و در پایان گفت: با تو براى غنیمت مى جنگم و اسلام نمى آورم. پیامبر اکرم نیز با قاطعیت پاسخ داد: خیر، اسلام بیاور سپس وارد جنگ شو. حبیب نپذیرفت ولى پس از مدتى کوتاه در منزلگاه دیگرى به نام روحاء خدمت آن حضرت رسید و اسلام آورد.

حضرت امام خمینى نیز مانند جدش رسول اکرم(ص) در زمان تبعیدش به عراق سازمان منافقین به حضورش رسیده و اعلام همکارى نمودند به شرط آنکه امام سازمان آنها را تأیید و به رسمیت بشناسد، لکن امام از پذیرش پیشنهاد آنها امتناع ورزید در حالى که امام از نظر عده مسلح در غربت به سر مى برد و سخت نیازمند به یارى سازمانها بود.

8 ـ حرمت به قانون و اجتناب از تبعیض

امام خمینى از هر نوع بدرفتارى که به شخص ایشان مى شد عفو و اغماض مى کرد، ولى در مورد اشخاصى که به حریم قانون تجاوز مى کردند مطلقاً گذشت و معامله نمى کرد و در اجراى عدالت و مجازات متخلف هر که بود، مسامحه روا نمى داشت، دستور هشت ماده اى ایشان در رعایت قوانین ناظر به همین موضوع است. حتى نهیب زدن به اطرافیان خود در خصوص دخالت در انتخابات ریاست جمهورى بنى صدر شاهدى دیگر بر این مدعاست.

امام خود در تشریح این موضوع چنین مى فرماید:

اگر من پایم را کنار گذاشتم و کج گذاشتم، ملت موظف است که بگوید... همه باید مراعات این مسأله را بکنیم، توجه داشته باشیم که مبادا، من یک وقت کلمه اى برخلاف مقررات اسلام بگویم، اعتراض کنند.

در جاى دیگر نسبت به هم صنفى هاى خود مى گوید:

من نسبت به آخوندهاى فاسد آن قدر شدید هستم که نسبت به سایر مردم نیستم.

نتیجه گیرى

روش تحلیل رفتار و الگوى معرفى شده در این مقاله از رهگذر مطالعه و تحقیق در منابع اسلامى، بویژه آثار فکرى و اندیشه اى حضرت امام خمینى بوده که مى توان نتایجى را براى آن در دو محور بیان داشت:
الف ـ مفروضات روش و تکنیک اشاره شده در این مقاله

1 ـ همه مدیران و رهبران در رویارویى با موقعیت ها، از یک مدل یا چارچوب ارزشى که نتیجه مفروضات ذهنى و تجربیات آنان است پیروى مى کنند.

2 ـ در یک چارچوب ارزشى که برمبناى مفروضات استوار است مى توان رفتار رهبرى و مدیریت و هرگونه رفتار دیگر را مورد تحلیل قرار داد.

3 ـ در فرهنگ اسلامى «امام» به معناى الگو و اسوه آمده است، مردم باید الگوهاى رفتارى امام را مدل سازى کنند تا در مسیر کمال قرار گیرند. امام خمینى نیز الگوهاى فکرى و عملى پیامبران و پیشوایان الهى را بهتر از دیگران شناخته و اتخاذ نموده و تشبّه ایشان به انسانهاى کامل بیشتر است، لذا بر همه انسانها، بویژه مدیران و رهبران جامعه اسلامى است که این اسوه عصر حاضر را راهنماى عمل خود قرار دهند.

4 ـ براساس یکى از بیانات امام راحل(ره): امروز مکتب ما بسته به اعمال ماست؛ در این راستا نقش الگو در تربیت انسانها، انکارناپذیر است و خداوند متعال با معرفى الگوهایى در قرآن مجید، بر تأثیر این عنصر ارزنده مهر تأیید زده است، از این رو یکى از روشهاى الگوگیرى از مدیریت و رهبرى امام خمینى، شناخت چگونگى مفروضات و اندیشه ایشان پیرامون موضوعات مدیریت و رهبرى است.

5 ـ با صراحت بخشیدن به مفروضات ذهنى مدل رهبرى حضرت امام خمینى، مدلهاى کلان مدیریتى نظام جمهورى اسلامى در معرض داورى قرار گرفته و درستى، یا نادرستى آنها معلوم مى شود.

6 ـ در انتخاب و پذیرش مدیران بویژه ریاست جمهور و نمایندگان مجلس، میزان برخوردارى آنان از اندیشه هاى حضرت امام خمینى باید به عنوان ملاکهاى عمومى شایستگى مورد توجه قرار گیرد.

7 ـ چنانچه فرماندهان و رهبران بخواهند در ایجاد و استمرار فرهنگ جهادى و حرکت مجاهدان فى سبیل الله نقش جدّى داشته باشند باید از مفروضات مدیریتى و رهبرى امام راحل، آگاهى کافى داشته باشند.

8 ـ باورها، ارزشها و پیش فرضها همگى در نهایت، خود را در رفتارها متجلّى مى سازند. از این رو آگاهى از مفروضات اساسى تا حدود زیادى ما را به تحلیل و حتى پیش بینى رفتار قادر مى سازد.
ب ـ محور توصیه هاى رفتارى برگرفته از محتواى مقاله

1 ـ حرکت عمومى مردم به تبعیت از مدیران و رهبرانشان شکل مى گیرد و بدیهى است که در صورت تزلزل فکرى و رفتارى آنان، مردم نیز به انحراف کشیده شوند.

2 ـ باور آدمى نسبت به ماهیت همنوعانش نمایانگر چگونگى اندیشیدن درباره تک، تک افراد نیست بلکه باور آدمى را نسبت به ماهیت نسل بشر نشان مى دهد.

3 ـ حضرت امام خمینى، آدمى را عصاره همه خلقت و موجودى بالقوه مى دانست.

4 ـ امام خمینى با پیوند زدن گذشته و حال افقهاى روشنى را براى آینده ترسیم کردند و در این راستا با تکیه به گذشته امت اسلامى، انقلاب امام حسین(ع) و قیام کربلا را متذکر شده و در ماههاى محرم و صفر با معطوف کردن ذهن مردم ایران به اینکه سیدالشهداء و همه انبیاء و ائمه معصومین سلام ا... علیهم در مقابل جور، حکومت عدل را مى خواستند، آنان را به تبعیت از پیشوایان الهى فراخوانده و بزرگترین حرکتهاى شهادت طلبانه را براى سرنگونى طاغوت زمان و سپس مقابله با تجاوزهاى رژیم بعثى عراق و استکبار جهانى به وجود آوردند.

5 ـ مردم ما در پیروزى انقلاب اسلامى و هشت سال دفاع مقدس نتیجه این تفکر و باور امام را به خوبى دریافتند که ما هرگز شکست را ملاقات نخواهیم کرد، براى اینکه از دو حال خارج نیست یا پیش مى بریم که پیروزیم و به تکلیف عمل کردیم یا پیش نمى بریم که پیش خدا آبرومند و شهادت در راه خدا براى ما زندگى افتخارآمیز است.

6 ـ در تحلیل رفتار موفقیت آمیز امام خمینى در ارتباط با مردم و تهییج روحیه شهادت طلبانه آنان مى توان حداقل به چهار ویژگى ایشان اشاره نمود:

ـ دانایى و شناخت کافى از نیازها و ارزشهاى اساسى مردم ایران؛

ـ مهربان بودن نسبت به مردم؛

ـ تواضع و ساده زیستى؛

ـ حریم قائل نشدن براى خود؛

7 ـ در مجموع، این مقاله درصدد بود تا مفروضات ذهنى مدل رهبرى و مدیریت امام خمینى را آشکار نموده و فرصت ارزیابى و تطبیق مدیران کشور با این مدل بى نظیر قرن فراهم شود.

به نظر مى رسد تأسیس رشته و دانشکده مدیریت اسلامى بعنوان یکى از گامهاى اساسى در جهت تربیت مدیران و رهبران همچون مدل حضرت امام خمینى در کشور ضرورى است.

منابع و مآخذ

1 ـ قرآن مجید، ترجمه آیت ا... مکارم شیرازى.

2 ـ نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام.

3 ـ مفاتیح الجنان، محدث قمى.

4 ـ مرآة العقول، علاّمه مجلسى.

5 ـ صحیفه نور، حضرت امام خمینى.

6 ـ علاقه بند، على، مبانى و اصول مدیریت آموزشى، انتشارات بعثت، سال 71.

7 ـ پال هرسى و کنث بلانچارد، مدیریت رفتار سازمانى، ترجمه على علاقه بند، انتشارات امیر کبیر، سال 65 .

8 ـ رضائیان، على، مدیریت رفتار سازمانى، انتشارات دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، سال 73.

9 ـ اورعى، بدرالدین، ابعاد زندگى اسوه بشریت حضرت رسول اکرم(ص)، مجله دانش مدیریت، ش 2، پاییز 67 .

10 ـ رضائیان، على، مدیریت برمبناى ارزشهاى اسلامى، مجله دانش مدیریت، ش 33 و 34، سال 75.

11 ـ نجاتى، غلامرضا، تاریخ بیست و پنج ساله ایران، مؤسسه خدماتى فرهنگى رسا، جلد اول.

12 ـ حمیدزاده، بهرام، جلوه هاى مدیریت در حرکت امام حسین(ع)، مجله حکومت اسلامى، سال هفتم، ش 4، زمستان 81 ، ص 334.

تبلیغات