اصول انتصابات در سازمانها با رویکرد دینی
منبع:
حصون 1384 شماره 5
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
اسلام به عنوان نظام دینى جامع که ریشه در فطرت دارد و از سرچشمه وحى سیراب مى شود، با دیدى عمیق و بینشى گسترده به انسان و انسانیت در ابعاد مختلف مى نگرد و داراى نظام ارزشى ویژه اى است که در پناه آن سعادت و کمال انسان را تضمین مى نماید. مدیریت و اداره امور جامعه نیز از شئون مهم زندگى انسانى است که در منابع اسلامى به آن پرداخته شده است و مى بایست از این زاویه به طور علمى و دقیق مورد بررسى واقع شود. در این نوشتار اصول فرایند انتصابات به عنوان یکى از فرایندهاى اساسى مدیریت منابع انسانى با رویکرد دینى مطالعه شده است و اصولى مانند: عدالت محورى، حق مدارى، خدمتگزارى، محبت و شدت، رضایت عمومى، ضابطه مدارى، پرهیز از مکر و خدعه و شایستگى و کفایت؛ به اختصار ارائه گردیده است.متن
مقدمه
در برنامه ریزى نیروى انسانى سازمان ها پس از طى فرآیند کارمندیابى که به دنبال تجزیه و تحلیل شغل و تعیین ویژگى هاى شاغل، شرایط احراز شغل انجام مى گیرد، و بالاخره فردى انتخاب مى شود که به بهترین وجه از عهده انجام شغل برآید بحث انتصاب و به کارگمارى مطرح است که از مراحل حساس و مهم مدیریت منابع انسانى به شمار مى آید. و به ناچار باید به عنوان یک فرآیند جزیى در سیستم مدیریت سازمان از اصول منطقى، علمى، دینى و ارزشى برخوردار باشد. چرا که در غیر این صورت علاوه بر اینکه اهداف سازمان برآورده نخواهد شد، مدیریت با چالش هاى جدى روبه رو مى شود.
در منابع اسلامى به مناسبت هاى متفاوت مباحثى در این زمینه طرح شده است که ما را از نظر محتوا غنى و بى نیاز کرده است و تبیین، دسته بندى و به کارگیرى آن مطالب ما را از چالش هاى مذکور نجات خواهد داد. در این نوشته بر آنیم اصولى را که مى بایست به طور کلى بر فرآیند انتصابات سازمانى حاکم باشد به اختصار تبیین و ارائه نماییم.
تعریف
انتصاب عبارت است از «به کار گماردن داوطلب در شغلى که بر مبناى اطلاعات به دست آمده، متناسب با آن شغل است و شعار معروف سپردن کار به کاردان در اینجا مصداق پیدا مى کند. به تعبیر دیگر انتصاب به معنى گماشتن، گماردن، نصب کردن، اعطا و تفویض شغل یا منصبى به کسى در نظام ادارى کشور مى باشد.»
برخى از کارشناسان مدیریت معتقدند: «انتصاب یعنى به کار گماردن افراد در تمام سطوح با هر نوع مسئولیت، یا نصب افراد به موجب حکم مقام صلاحیت دار دولتى، جهت انجام تکالیف معین».
انتصاب مى تواند موقت یا دائمى باشد؛ در انتصاب موقت، مدت زمان انتصاب کوتاه است تا عملاً اطمینان حاصل گردد که به خوبى از عهده انجام مأموریت بر مى آید. حکم انتصاب دائم نیز معمولاً زمانى صادر مى شود که مرجع منصوب کننده، از شایستگى و کفایت داوطلب اطمینان کامل حاصل نموده باشد.
انتصاب با هر تعریف و مفهومى که مورد نظر باشد، از مباحث اساسى مدیریت منابع انسانى است و ضرورى است مدیران عالى سازمان نسبت به طراحى فرآیند صحیح در این باره تدابیر لازم را اتخاذ نمایند و در اجراى دقیق فرآیند و اصول حاکم بر آن نظارت و کنترل جدى داشته باشند.
اهمیت
از دیدگاه قرآن و روایات، مدیریت نقش اول را در تغییر و تحولات اجتماعى بر عهده دارد. پیامبر اکرم (ص) در این باره مى فرماید:
صنفان اذ اصلحا، صلحت الامة و اذا فسدا فسدت الامة، قیل من هما یا رسول اللّه ؟ قال العلماء والرؤساء.
دو صنف هستند که هرگاه صالح باشند، امت صالح خواهند بود، و هرگاه فاسد شوند، امت فاسد خواهد شد. سؤال شد یا رسول اللّه ، اینها چه کسانى هستند؟ فرمود: دانشمندان و رئیسان (مدیران جامعه).
بر این اساس کسانى که رهبرى فکرى و معنوى مردم را بر عهده دارند و آنان که مسئولیت اوضاع اجتماعى و امور اجرایى را پذیرفته اند، در فساد و یا اصلاح جامعه نقش اول را ایفا مى کنند.
از سوى دیگر بدیهى است که انتصابات به جا و متکى بر اصول و ضوابط معین، در کنار امکانات لازم براى ارتقاء و پیشرفت شغلى، بر عملکرد مفید کارکنان مى افزاید و به شکوفایى استعدادهاى درونى افراد کمک مؤثرى مى کند.
از همین رو است که انتصاب به جا، حساب شده، دقیق و بر اساس یک فرآیند علمى و منطقى با پیروى از اصول پذیرفته شده، ضرورت و اهمیت دو چندان مى یابد:
اهداف
انتصابات به جا و متکى بر اصول و ضوابط عقلى، دینى و پذیرفته شده، عامل اصلى تطبیق شرایط احراز شغل با فرد داوطلب، ارتقاء و پیشرفت شغلى و افزایش اثر بخشى عملکرد کارکنان و نیز شکوفایى استعدادهاى درونى افراد در نیل به اهداف سازمان به شمار مى آید. بنابراین، اهداف انتصابات و طرح اصول این فرآیند به ترتیب زیر خواهند بود:
1. تطبیق شرایط احراز شغل با فرد داوطلب.
2. ارتقاء و پیشرفت شغلى.
3. افزایش اثر بخشى، کارایى و بهره ورى سازمانى.
4. شکوفایى استعدادهاى درونى کارکنان.
5 . استفاده صحیح از توانایى هاى کارکنان.
اصول
«اصل» در لغت به معناى ریشه و در اصطلاح عبارت است از قواعد و قوانینى که بر چیزى حاکم است و یا اساس و پایه آن است. آنچه در این مقاله مقصود ماست، جنبه «حاکمیت» اصول است. اصول، همانا راهنما و الگوى عمل و اندیشه اند. «اصول انتصابات سازمانى» به معناى قواعد و چارچوب هایى است که بر کل فرآیند انتصابات در سازمان حاکم و ناظر هستند. و به مفهوم «خط مشى» و «سیاست» مى باشد.
اصول انتصابات، ناظر و حاکم بر کار مدیریت در به کارگمارى کارکنان در پست و منصب هاى سازمانى است و راهنماى عمل بوده، جنبه تئورى دارد و نوعى «باید و نباید» در حیطه خود مى باشد و بدون توجه به آنها تحقق اهداف ممکن و میسور نمى باشد و یا حداقل اینکه اهداف به طورکامل محقق نخواهند شد. بنابراین با توجه به حاکمیت ارزشهاى اسلامى و دینى بر تمامى شوون زندگى ما از جمله سازمانهاى دولتى و غیر دولتى و براساس تعریف فوق در این مقاله با استفاده از منابع قرآنى و روایى، هشت اصل را به عنوان اصول انتصابات سازمانى به شرح زیر ارائه مى نمائیم.
1. عدالت محورى
حکما و متکلمان اسلامى معناى عدالت را «دادن حق هر صاحب حقى به وى» و «قرار دادن هر چیز با توجه به ویژگى هاى آن در مناسب ترین موقعیت» دانسته اند.
عدالت قانون گسترده اى است که نظام هستى بر محور آن مى چرخد. آسمانها و زمین و موجودات عالم آفرینش بر مبناى عدالت استوار هستند.
در انتصاب مدیران و کارکنان این حدیث نبى اکرم (ص) را باید نصب العین قرار داد که مى فرماید: «مَن وَلّى عشرة فلم یعدل فیهم، جاء یوم القیامة و یداهُ و رجلاهُ و رأسهُ فى ثقب فاسٍ»؛ یعنى کسى که سرپرستى امور ده نفر را بر عهده گیرد و در میان آنان به عدالت رفتار نکند، روز قیامت در حالى به عرصه محشر مى آید که دست ها و پاها و سرش در بند حلقه برنده و خاردارى از آهن قرار دارد.
حضرت على(ع) خطاب به مالک اشتر مى فرماید:
«باید محبوب ترین کارها نزد تو امورى باشد که با حق و عدالت موافق تر و با رضایت توده مردم هماهنگ تر است».
و یا: «مَا حصَّلَ الدُّولَ مِثلُ العدل»؛ هیچ چیز مانند عدالت، موجب دولت نیست. همچنین مى فرماید: «مَن عدَلَ نَفَذَ حکم» هر کس عدالت ورزد فرمانش نافذ است.
در سوره شورى، آیه 15 از زبان پیامبر اکرم (ص) آمده است: «اُمِرتُ لاعدلَ بینکم؛ مأمورم که در میان شما به عدالت حکم کنم». در آیه دیگر دستور به قضاوت و حکم به عدل داده و به لزوم عدالت در حکم مدیریت تأکید فرموده است: «و اذا حکمتم بین الناس اَن تحکموا بالعدل انَّ اللّه نِعمّا یعظکم به (نساء / 58)؛ و هنگامى که میان مردم حکم مى کنید، به عدالت حکم کنید.»
بر اساس آیات قرآن و روایات ائمه معصومین (ع) که به برخى از آنها اشاره شد، اجراى عدالت از محورى ترین وظایف مدیران در سطوح مختلف است و به عنوان یک اصل مهم در امر انتصابات سازمانى در جهت تحقق اهداف سازمان به ویژه ارتقاء پیشرفت شغلى، افزایش اثر بخشى و بهره ورى سازمان و شکوفایى استعدادهاى کارکنان باید مورد توجه و تأکید قرار گیرد.
2. حق مدارى
مدیر اسلامى در اجراى تمامى وظایف و مأموریت هاى خود از قالب آقایى، سرورى و ریاست خارج شده، به شغل خود به عنوان یک رسالت و تکلیف مى نگرد و خدمت ادارى به خدمت ارزشى و الهى مبدل مى گردد. او قبل از اینکه بر دیگران مدیریت و حکمرانى کند مدیریت برخود را فرا گرفته است و قبل از آنکه به کنترل دیگران بپردازد به کنترل خود پرداخته است. به این طریق تمایلات، آنان و آرزوهاى نامحدود و در یک کلام حاکمیت نفس اماره از جان مدیر اسلامى رخت بر بسته و هدف سود مدارى را به هدف عالى تر حق مدارى تبدیل مى نماید و والاترین هدف قبول و پذیرش مدیریت را در جامعه اسلامى احقاق حق و دفع باطل مى انگارد. بنابراین در فرآیند انتصابات با محوریت حق و حقیقت و شناخت واقعیت هاى محیطى، به شناسایى افراد داوطلب شغل مى پردازند و بهترین گزینه را انتخاب، انتصاب و به کار گمارى مى کند.
حق محورى و واقعیت گرایى از چنان درجه اى اهمیت برخوردار است که خداوند نزول قرآن را بر مبناى حق مدارى مطرح کرده و مردم را به حکم کردن به حق توصیه اکید مى کند:
و انزلنا الیک الکتاب بالحق... فاحکم بینهم بما انزل اللّه .(مائده / 48)
و ما این کتاب را به حق بر تو فرستادیم... پس میان آنان به آنچه خدا فرستاده است، حکم کن.
و در آیه دیگرى مى فرماید:
ان الحکم الاّ للّه ، یَقُصُّ الحقَّ و هُوَ خیرٌ الفاصلین»
حکم تنها از آن خداست، حق را بیان مى کند و او بهترین جدا کننده است.
بر اساس نظر برخى که واژه حکم را به معناى مدیریت گرفته اند، و مدیریت را به عنوان شأن «خلیفة اللهى» انسان مى دانند، از آیه فوق مى توان چنین استنباط کرد که در فرآیند انتصابات به دلیل لزوم جدا کردن افراد شایسته و کاردان براى تصدى مشاغل و پست هاى گوناگون سازمان، حق محورى یک اصل انکارناپذیر بوده، نادیده گرفتن آن علاوه بر ایجاد چالش هاى فراوان مدیریتى خلاف شأن خلیفة اللهى انسان است.
امیر مؤمنان على (ع) نیز در این باره مى فرماید:
یحتاج الامامُ الى قلب عقولٍ و لسان قَؤُلٍ و جنانٍ على اقامة الحقّ صئولٍ.
پیشواى مردم، باید داراى دلى دانا و زبانى گویا و روحى توانا براى به پاداشتن حق باشد.
در این سخن ارزشمند نیز حق به عنوان محور فعالیت هاى مدیر مطرح شده است. عبداللّه بن عباس درباره آن حضرت مى گوید: در هنگام رفتن به جنگ جمل در وادى «ذى قار» بر امیر المؤمنین على (ع) وارد شدم، هنگامى که پارگى کفش خود را مرمت مى کرد. پس به من فرمود قیمت این کفش چقدر است؟ عرض کردم؛ ارزشى ندارد، فرمود: سوگند به خدا این کفش نزد من از امارت و حکومت بر شما محبوب تر است، ولکن من قبول چنین حکومت و امارتى را نمودم تا حقى را ثابت گردانم یا باطلى را براندازم.
امام على (ع) انتصاب به حق پیامبر (ص) را یاد آور شده، حق محورى را در انتصاب آن حضرت به پیامبرى به صراحت مورد توجه قرار مى دهد؛ آنجا که مى فرماید:
«وَ الذّى بعَثَهُ بالحقِ وَ اصطَفاهُ على الخَلقِ ما اَنطِقُ الا صادقاً»؛
سوگند به خدایى که پیغمبر اکرم را به حق فرستاده و بر خلق برگزیده است، جز به راستى سخن نمى گویم.
بنابراین حق محورى در انتصابات کارکنان و مدیران اصلى پذیرفته شده در متون و منابع اسلامى است که هر آینه انحراف از آن موجب ورود خسارات جبران ناپذیرى به جامعه اسلامى و سازمان خواهد شد. و تحقق اولین هدف طرح شده یعنى تطبیق شرایط احراز شغل با فرد داوطلب در فرایند انتصابات سازمانى منوط به توجه جدى به این اصل است.
3. خدمتگزارى
خدمتگزارى مدیران و کارکنان سازمان به عنوان یک اصل در مدیریت اسلامى مورد توجه ویژه اى قرار گرفته؛ که مدیران علاوه بر اینکه در این رابطه وظیفه خود را انجام مى دهند، موجب افزایش بهره ورى و کارایى سازمانى خواهند شد.
قال رسول اللّه (ص) «سید القوم خادمهم؛ رئیس یک گروه خدمتگزار آنها است.»
از نظر اسلام خدمت به مردم وظیفه عمده مدیران و دستگاههاى ادارى است و مدیریت نیز از نظر اسلام مطلوبیت ذاتى ندارد، و در برخى موارد انسان ها را از پذیرش و قبول آن بر حذر داشته اند؛ چنان که امام صادق (ع) مى فرماید: کسى که به دنبال ریاست برود هلاک شده است».
مدیریت در اسلام به عنوان امرى ثانوى مورد توجه قرار مى گیرد و آن عناوین ثانوى عبارتند از استیفاى حقوق مسلمانان و کمک رسانى و مساعدت در رفع حوائج آنان. به همین دلیل حضرت على(ع) همواره به مأمورانش یادآورى مى کردند که مهم ترین وظیفه آنان این است که از روى شایستگى و مهربانى شرافتمندانه به مردم خدمت کنند و از مالک اشتر مى خواهند که هر روز زمان معینى را براى پذیرفتن افراد شاکى اختصاص داده، با شکیبایى و نزاکت با آنان رفتار کند.
مسأله خدمت به محرومان و مستضعفان هم در سرلوحه کار امام خمینى (ره) قرار داشت و همیشه مسئولان را به خدمت به این قشر جامعه تشویق و تحریص مى نمودند ایشان از محرومان با عنوان ولى نعمتان یاد مى کردند و مى فرمودند: «کسى که براى خدا جان و مال فدا مى کند به خاطر شکم و دنیا از پا در نمى آید، ولى وظیفه ما و همه دست اندرکاران است، که به این مردم خدمت کنیم و در غم و شادى و مشکلات آنان شریک باشیم، که گمان نمى کنم عبادتى بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد.»
امام خمینى (ره) خدمت به مردم را به عنوان یک اصل و وظیفه مهم همه مسئولان و مدیران جامعه دانسته، تقوا و حسن نیت را شرط اساسى انجام آن وظیفه مى داند: «اگر بخواهید شما به اسلام خدمت کرده باشید، باید کارهایى که انجام مى دهید، با تقوا و حسن نیت باشد.»
بنابر آنچه از آیات، روایات و کلام امام و بزرگان دین استفاده مى شود، خدمت گزارى به عنوان یک اصل مهم در مدیریت سازمان به طور عموم و در فرایند انتصاب و به کار گمارى در جهت افزایش اثر بخشى، کارایى و بهره ورى سازمانى، به طور ویژه مطرح و مورد تأکید مى باشد.
4. محبت و شدت
در مدیریت اسلامى، خشونت مطلق و نرمش مطلق سم خطرناکى است ولى اگر این دو سم با هم مخلوط و ترکیب شوند، داروى مفید و ارزنده اى براى اعمال مدیریت مى گردند. و چون عزل و نصب از شؤون مدیریت است، مدیر باید در اجراى فرایند انتصابات به این موضوع به عنوان یک اصل توجه نماید تا با استفاده صحیح از توانایى هاى کارکنان سازمان را به خوبى مدیریت کند و به پیش ببرد.
امام على (ع) به مالک اشتر مى فرماید: «واخلط الشدة بضغث من اللّین؛ مقدارى از شدت و قاطعیت را با قدرى انعطاف پذیرى و نرمش مخلوط کن».
برخى نیز این دو اصل را به صورت مجزا مورد توجه قرار داده اند و معتقدند در ابتدا اصل اول مطرح است، ولى اگر کارساز نبود اصل دوم مطرح مى گردد. اصل محبت در برابر انسان هاى گوناگون باید تا زمانى که کار آمد است رعایت شود و در غیر این صورت و مواقع خاص و با افراد متمرد از شدت عمل استفاده نماید.
به هر صورت اصل شدت و محبت به طور کلى در فرایند انتصابات بایست به عنوان یک اصل محورى مورد توجه و تأکید قرار گیرد و به اقتضاى موقیعت خاص خود چه به صورت ترکیبى و چه به صورت مجزا نصب العین مدیران لحاظ گردد.
5. رضایت عمومى
دیگر از اصول حاکم بر انتصابات، اصل رضایت عمومى است که در منابع دینى توجه زیادى به آن شده است و رضایت توده مردم را بر اقلیت خواص ترجیح داده است. حضرت على (ع) خطاب به مالک اشتر نخعى مى فرماید: «باید محبوب ترین کارها نزد تو امورى باشد که با حق و عدالت موافق تر و با رضایت توده مردم هماهنگ تر است، چرا که خشم توده مردم خشنودى اقلیت خواص را بى اثر مى سازد. اما ناخشنودى خواص با رضایت عموم جبران پذیر است. و چون پایه دین و اجتماع مسلمین و نیروى ذخیره براى دفاع در برابر دشمنان تنها توده مردم هستند باید توجه به خواست آنها باشد.»
همچنین در تعلیل ترجیح رضایت عموم مردم به خواص مى فرماید:
«هیچ یک از رعیت از براى والى، از نظر هزینه زندگى در حالت صلح، سنگین تر و از نظر کمک به هنگام بروز مشکلات ناچیزتر، و در اجراى عدالت و انصاف ناراحت تر و به هنگام درخواست و سوال پر اصرارتر و پس از عطا و بخشش کم سپاس تر و به هنگام عدم پاسخ گویى به خواسته آنان دیر عذر پذیرتر و در موقع رویارویى با مشکلات کم استقامت تر از گروه خواص نیست.»
بنابراین رضایت عمومى جامعه و سازمان با توجه به مطالب فوق از اصول مؤکد در انتصابات مى باشد که مدیران سازمان مى بایست فرایند انتصابات را بر این اساس در راستاى افزایش اثر بخشى، کارایى و بهره ورى سازمانى طراحى، اجرا و نظارت و کنترل نمایند.
6. ضابطه مدارى
در اسلام یکى از ملاک هاى فضیلت و برترى تقوى است و همه در برابر قانون یکسان هستند و مدیر نباید افرادى را که استحقاق ندارند برخلاف ضابطه براى تصدى شغلى منصوب کند. و از این طریق هم به سازمان و اهداف آن و هم به کارکنان خسارت وارد نماید.
مدیر در موقعیت مدیریتى و جایگاه مسئولیتى خود باید مراقب درخواستهاى نابجاى دوستان و اطرافیان خود باشد و از دخالتهاى بى جاى آنان در امور مختلف جلوگیرى کند.
حضرت على (ع) مى فرماید:
«اگر چنین مردمى را گرداگرد خود یافتى مهم نیست که تا چه حد به تو نزدیک باشند، زود خود را از دست آنها خلاص کن و به رسوایى پایان ده».
آن حضرت همواره یکى از آسیب هاى جدى انتصابات را اولویت دادن روابط بر ضوابط دانسته و با این پدیده برخورد جدى نموده و با قاطعیت والیان را از عواقب آن بر حذر داشته است و تأکید مى کند که به ویژگى هاى اشخاص توجه شود نه به مسائل خویشاوندى؛ برخى از مورخان نیز در این باره نقل کرده اند:
«حضرت على (ع) به طلحه و زبیر مسئولیت هایى داد و آنها با خوشحالى به امام گفتند: به اقتضاى صله رحم عمل نمودى و امام (ع) فرمود: تنها به اقتضاى امور مسلمین عمل کردم و سپس ولایت را از آنان باز پس گرفت». آنها وقتى بر این باور بودند که امام به خاطر روابط خویشاوندى به آنها مسئولیت داده است، به امام بدگمان شدند و امام هم در برکنارى آنها شتاب کرد، چون خوف آن داشت که آنها این روش را در پیش گیرند و خویشاوندان خود را بر دیگران ترجیح دهند و آن را به عنوان سیاست و روش براى خود انتخاب کنند.
بنابراین اصل ضابطه مدارى از اصول مهم انتصابات است که با نقل تاریخى فوق از سیره امام على (ع) اهمیت و تأکید در متون دینى بر آن اثبات مى گردد. و مدیر اسلامى مى بایست در راستاى تحقق اهداف انتصابات مانند: استفاده صحیح از توانایى هاى کارکنان تطبیق شرایط احراز با فرد داوطلب و شکوفایى استعدادهاى درونى کارکنان به این اصل توجه نماید.
7. پرهیز از مکر و خدعه
یکى دیگر از اصولى که مى بایست در فرایند انتصابات مورد توجه و دقت قرار گیرد و به عنوان راهنما و قانون کار انتصاب باشد، اصل پرهیز از مکر و خدعه مى باشد که از منابع و متون دینى به طور مستقیم و غیر مستقیم استفاده مى گردد.
امام على (ع) مى فرماید:
السیّدُ لا یُصانِعُ و لا یخادعُ و لا تَغُرُّهُ المطامع»؛
آقا و سید و سرور [مدیر و رئیس] کسى است که مکر و حیله نمى کند و حرص و طمع وى را نمى فریبد.
مدیریت سازمان، به هنگام انجام وظایف و ایفاى نقش مدیریتى خویش هرگز به مکر و خدعه دست نمى زند و در برابر آن دو منفعل نمى گردد.
فرآیند انتصابات با توجه به حساسیت موضوعش نیز از آن جمله است که مى بایست این اصل در آنجا نیز به طور دقیق لحاظ گردد و این اصل اولین شرط براى تحقق هدف اول انتصابات، یعنى تطبیق شرایط احراز شغل با فرد داوطلب مى باشد که مدیر مى بایست در انتصاب کارکنان خود به طور جدى ملاحظه نمایند.
8 . شایستگى و کفایت
اسلام به عنوان نظامى جامع که ریشه در فطرت دارد و از سرچشمه وحى سیراب مى شود و با دیدى عمیق و بینشى گسترده به انسان و انسانیت در ابعاد مختلف مى نگرد، داراى نظام ارزشى ویژه اى مى باشد که در پناه آن سعادت و کمال انسان را تضمین مى نماید. در مدیریت اسلامى نیز اصل شایستگى و کفایت به عنوان یک اصل مترقى براى اداره امور جامعه مطرح و در ابعاد مختلف مورد تأکید قرار مى گیرد. در متون و منابع قرآنى و روایى و در قول و سیره پیامبر اکرم (ص) و امام على (ع) موارد متعددى در این باره ذکر و ثبت شده است که به بیان برخى از آنها مى پردازیم:
قرآن کریم علاوه بر ذکر مصادیق متعدد در این باره در سوره نساء آیه 58، شایستگى و کفایت را با عنوان اهلیت و مدیریت را امانت معرفى مى کند:
ان اللّه یامرکم ان تودوا الامانات الى اهلها؛
به تحقیق خدا شما را امر مى کند که امانت ها را به اهلش سپارید.
و در آیات دیگر تقوى، خلوص نیت و ایمان و توانایى علمى و جسمى را مطرح مى کند:
ـ «ان الارض یرثها عبادى الصالحون» (انبیاء / 105)؛ اداره زمین ویژه صالحان است.
ـ «انّما یتقبل اللّه من المتقین» (مائده / 27)؛ صرفا خداوند عمل را از اهل تقوى قبول مى کند.
ـ «لا یقلُّ عمل مع التقوى و کیف یقلُّ فانما یتقبل اللّه من المتقین»؛ هرگز عملى را که با تقوى همراه باشد از لحاظ کیفى کم نیست خداوند عملکرد نیروهایى را که بر اساس تقوى حرکت مى کنند قبول مى کند.
ـ «قال ان اللّه اصطفیهُ علیکم و زادهُ بسطة فى العلم و الجسم» (بقره / 247)؛ گفت به یقین خداوند او را در صفا و خلوص بر شما برگزیده است و بساطت و وسعتى در علم و جسم به او ارزانى داشته است.
پیامبر اکرم (ص) مى فرماید:
من ولّى من امر المسلمین شیئاً، فولّى رجلاً و هو یجدُ من هُو اصلح للمسلمین به فقد خان اللّه و رسوله»؛
کسى که چیزى از امور مسلمین را بر عهده گیرد، سپس فردى را عهده دار کارى کند در حالى که فرد اصلح از او را مى یابد، به خدا و رسول او خیانت کرده است.
و نیز مى فرماید:
من استعمل غلاماً فى عصابة فیها من هو ارضى للّه منه فقد خان اللّه ؛
کسى که جوانى را به حکومت جمعى بگمارد در حالى که فردى در بین آن جمع وجود دارد که بیشتر مورد رضاى خداست، به خداوند خیانت کرده است.
تکریم پیامبر(ص) از جوانان شایسته از مصادیق بارز تشویق در سیره فرماندهى و مدیریت آن حضرت است؛ به عنوان مثال:
الف: انتخاب «مصعب بن عمیر» به عنوان اولین نماینده خود و امام جمعه مدینه در سن 20 سالگى،
ب: انتخاب و اعزام «جعفر بن ابى طالب» در سن 25 سالگى به عنوان سخنگوى اسلام در حبشه،
ج: انتصاب «اعتاب بن اسیر» 21 ساله به عنوان فرماندار مکه و امام جماعت مسجد الحرام،
د: انتصاب «اسامة بن زید» 18 ساله به فرماندهى لشکر.
امام على(ع) در طول مدت حکومت خویش ملاک عزل و نصب هایش را شایسته سالارى مبتنى بر تعهد در مقابل خداوند و دیگران قرار داد و در این باره مى فرمود:
یُستدلُّ على ادبار الدول باربعٍ تضییع الاصولِ و الَّتمسُکِ بالفروع و تقدیم الاراذلِ و تاخیر الافاضل،
چهار چیز دلیل سقوط دولت ها شمرده مى شود: از بین بردن کارهاى اصلى، توجه به امور جزیى، مقدم داشتن افراد پست و محروم ساختن انسانهاى با فضیلت.
و به همین دلیل در فرمان به مالک اشتر سفارش مى کند که: در مدیریت کشورى، کفایت را که مترادف با لیاقت و شایستگى است لحاظ کند: «اى مالک، در به کارگیرى کارمندان و مدیران که باید زیر نظر تو کار کند، هیچ گونه واسطه و شفاعتى را نپذیر، مگر شفاعت کفایت و امانت را.»
و نیز مى فرماید:
در رأس هر قسمت از مناصب و مسئولیت هاى کلیدى، مسئولى را قرار ده که از نظر لیاقت و شایستگى به حدى باشد که کارها و پیش آمدهاى مهم و بزرگ، وى را به زانو ننشاند و از پا در نیاورد و کارهاى متنوع و مختلف، او را گیج نکند و زمام کار را از دست او خارج ننماید.
امام على (ع) در همین راستا شرایط هشت گانه را براى انتصاب مدیران بیان مى کند و مى فرماید:
«در میان آنان، انسان هاى با تجربه و حیا از خانواده هاى پاک و پارسا که در مسلمانى سابقه بیشترى دارند و از حیث اخلاق، کریم تر و آبروشان محفوظ تر و طمعشان کمتر و عاقبت اندیش ترند، برگزین.»
آن حضرت، شخصیت مدیران را در بیان زیبایى ترسیم مى کند و یکى از دلایل بى توجهى به شایسته سالارى را نیز به نوعى متذکر مى گردند:
«من استعان بالضعیف ابان عن ضعفه»؛ کسى که از افراد ضعیف کمک بخواهد، ضعف خود را آشکار کرده است.
معمولاً قدرت و شخصیت افرادى که در کارهاى سازمان به کار گمارده مى شوند نمایانگر شخصیت و ویژگى هاى مسئول مافوق آنان است.
البته آنچه که در فرایند انتصاب مدیران و کارکنان به عنوان شایستگى و کفایت باید مورد توجه قرار گیرد، در سه دسته کلى شایستگى هاى علمى، تجربى و معنوى قابل دسته بندى هستند که در این مقاله مجال و فرصت طرح و بررسى آنها نیست.
بر اساس آیات و روایات طرح شده، اصل شایستگى و کفایت در انتصابات براى تحقق اهداف پنجگانه انتصابات یعنى تطبیق شرایط احراز شغل، ارتقاء و پیشرفت شغلى، افزایش اثربخشى و بهره ورى، شکوفایى استعدادها و استفاده صحیح از توانایى هاى کارکنان یا مورد توجه مدیران قرار گیرد.
نتیجه
انتصاب و واگذارى تصدى پست هاى مدیریتى و اجتماعى در اسلام از همان ابتدا مورد توجه خاص قرآن، پیامبر اکرم (ص) و ائمه هدى (ع) بوده است و دستورات متعددى در جهت انتصاب به جا و دقیق مدیران صادر شده است که طرح و بررسى آنها مى تواند در اجراى دقیق فرایند انتصابات در سازمانها یارى رسان مدیران در سطوح مختلف مدیریتى باشد. و تحقق اهداف انتصابات سازمانى را میسور نماید. در مقاله حاضر، اصل عدالت محورى به عنوان محبوب ترین کارها از نظر پیامبر اکرم (ص) و امام على (ع) و حق مدارى به عنوان والاترین هدف پذیرش مدیریت در جامعه اسلامى مطرح شد و خدمتگزارى وظیفه عمده مدیران اسلامى، محبت و شدت توصیه امام على (ع) در انتصاب افراد و توجه به رضایت عمومى مورد تأکید قرار گرفته است. ضابطه مدارى پرهیز از مکر و خدعه و شایسته محورى به عنوان دیگر اصول مهم ناظر بر فرایند انتصابات مطرح شد، امید آنکه بتوان با به کارگیرى این اصول و ایجاد نگرش ارزشى و دینى در سازمان ها علاوه بر تأمین سعادت و کمال کارکنان اهداف سازمانها را محقق نماییم.
9. A Religious Approach to Designation Principles in Organizations
Gholam Reza Weysi
Islam as a comprehensive religious system, which is rooted in Divine Temperament and satiated from the origin of Revelation, deeply looks at human and humanity from different dimentions with a broad insight, and has a special value system in the shadow of which human prosperity and perfection will be guaranteed. Hence, managing and administering social affairs are of important facets of human life which have been dealt with in Islamic sources and must be practically and thoroughly deliberated from this angle, too.
In this article, the process of designation has been investigated via a religious approach as one of the essential duties of human resources management, and some principles will be presented briefly as follow: justice-centeredness, truth-centeredness, willingness to serve people, affection and seriousness, public consent, criterion-centeredness, shunning deceit and ruse, appropriateness and competence.
Keywords:
designation
organizational designation
Islamic management
management
8. Criteria for Dismissing and Designating Military Commanders.
Mahdi Abdollahi
Anybody who is given a responsibility must possess some certain qualities so that he can perform it; they must be taken into consideration when a top official or manager wants to designate his subordinate managers. Hence, responsibities are to be assigned with respect to appropriateness and not acquintance, friendship, kinship and convergence.
Furthermore, individuals are not assigned responsibilities lifetime; some will be dismissed and others will replace them. Yet, dismissals must not be baseless. So, what are the criteria for dismissing and designating individuals from the viewpoint of Islam?
In this article, an effort is made to discover and present the criteria for dismissing and designating military commanders by glancing through Qor'an and Sunnah, though analytically. For this purpose, at first the aforesaid criteria will be considered, and then, some advice on the ways of dismissal will follow.
Keywords:
Designation, dismissal, commanders
7. An Outlook on the Necessity of Armed Forces' Existance from the Viewpoint of Religious and Legal Sources
Dr. Sadeq Farazi
The existance of armed forces has been a sine qua non for all political systems and is so now, too. Thus, not only our Islamic system doesn't make an exception, but also its need for armed forces is double as much.
In this article, an attempt is made to elaborate on the necessity of armed forces' existance first from the viewpoint of religious sources; i.e. Qor'an, Narrations, and the Immaculates' Lifestyle, and also from that of legal sources; that is, the constitution, and also speeches and guidelines given by the leaders of Islamic Revolution.
Keywords:
The necessity of armed forces
Qor'an
Sunnah (Lifestyle)
Iranian Constitution
6. The Status of the Military through the Eyes of some Commanders and Officials
Bahram Hamid-Zadeh
Deliberating on the social status of the military has always been a need for military organizations since identifying its componants and underlying factors has a considerable impact on the promotion of personnel capability and increase in the effectiveness and efficiency of the armed forces.
In this vein, a study had been started on the social and organizational status of the military by the Center for Islamic Research at Supreme Leader's Representative Office in Revolutionary Corps through an interview with 19 top military commanders and officials on June 2, 1998 and was successfully ended on March 3, 2000.
The key indexes and axes of the status of the military, found by posing broad question, were revised and analyzed in this study; thus, some precious and significant points and topics were attained-a report of which alongwith statistic tables will be presented to the readers, especially human resources officials and experts in Revolutionary Corps for further exploitation and setting the ground for subsequent research.
keywords:
The status of the military
social status of the military
intra-organizational status of the military
5. Influential Factors in Social Demotion of the Military
Mohammad Mahdi Mohammadi
The social status of the military is a merit or position that they enjoy in society in terms of dignity, prestige and credit. In this regard, the present article defines the social status of the military and the relevant theories, besides concisely representing the influential factors in the social demotion of the military
keywords:
social status
the status of the military
social status of the military
4. Effective Factors in the Organizational Status of the Military
Dr. Mohammad Reza Ahmadi
Military organizations, from one hand, set the key stages for development; i.e. stabilization, quiet and public order, and from the other, they push ahead with development process through generating, accumulating and applying knowledge, skill, information, and advanced and complicated cquipment. Therefore, these organizations like total systems are planned and administered so efficiently and effectively that they carry the burdon of this mission even without the least dependence and weakness. Securing the social, and more importantly, organizational status of human forces is of much significance since they have an influential and a vital role in the efficiency and effectiveness of military organizations.
Presenting the previous research results and authentic scientific theories, the article tries to identify and introduce the effective factors in the organizational promotion and demotion of the military, and finally sum up the ways to improve and promote these factors.
keywords:
status, organizational status, military organizations, the military.
3. Legitimacy of of Martyrdom-Seeking Operations from the Viewpoint of Contemporary Shiite and Sunnite Jurists
Dr. Amir Molla Mohammad Ali
Martyrdom-seeking operation is a defensive style or means that has recently been used by Muslim militants against aggressive and occupying enemies. some contemorary Shiite and Sunnite jurists consider this sort of operation as proof of defensive Jihad which is allowed and legitimate.
Given the importance of safegaurding soul, the operation is performed at the time when it is not possible to fend off the aggression with other common defensive means.
The Qoranic verses and Narrations on defensive Jihad and the importance of safegaurding soul are the proof of this kind of operation. Thus, martyrdom-seeking operation is deemed as Jihad and defence, and differs from suicide-bombing attacks against innocent human beings religiously regarded as unprovoked suicide. As a result, the proof of homicide prohibition doesn't concern martyrdom-seeking operations.
keywords:
Martyrdom-seeking operation
Jihad
Defence
Jurisprudence
Jurist
Suicide
Martyr
Martyrdom
2. An Introduction to the Role of Islam in Solving Political and Social Crises.
Mohammad Khatibi Kushkak
Any political system in the world has foriegn and domestic enemies. struggling to debilitate or overthrow the government by fomenting crisis in society. All over the world, some measures have been taken to prevent or confront with social crises; however, does our Islamic government have any plans to do so?
In this regard, given the Islamic texts, the Infallibles' Lifestyle and history of Islam, the true and comprehensive religion of Islam seems to recommend the recognition of crisis and its underlying factors, fearlessness, invocation to God, consultation, planning and organizing, supervision and assessment and so on. all of which have been put into practice by our Islamic leaders.
keywords:
Islam, crisis, domestic crises, the lifestyle of Islam's leaders.
Abstracts in English
1: National Integrity and Public Participation in Islam
Abdollah 'Ibrahim-Zadeh
The year 1384 was designated as the year of "national integrity and public participation" by the sagacious leader of Islamic Revolution Ayatollah Khameneyi, showing the increasing importance of this issue in Islamic thought and its decisive role in the fate of society and citizens.
"National integrity and public participation" means unanimity, convergence, accepting social responsibilities, observing citizenship rights and public cooperation to push ahead with society politically, socially, culturally and economically.
The word Ommah (Muslim nation) and its synonyms account for the concept of "national integrity and public participation." In Islam, to show the extraordinary significance of this issue and its influential role in the destiny of the nations, there are numerous strategies to put the concept into practice such as the following: high respect for human and his rights, affection and love for others, consultation with each other and public participation in decision making, inviting people to unity and unanimity in their affairs, prioritizing others and striving to solve their problem, making peace and reconciliation with people, satisfying people's needs, considering service to people as the best kind of praying, cooperation and assitance, the necessity of maintaining social relations and considering aloofness from people and society blameworthy.
keywords:
National integrity and public participation, cooperation, affection, brotherhood, consultation, social relations.
Table of Contents
Editorial: The status of the military
1) National integrity and public participation
Abdollah 'Ibrahim-Zadeh
2) An introduction to the role of Islam in solving political and social crises
Mohammad Khatibi Kushkak
3) The legitimacy of martyrdom-seeking operations from the viewpoint of contemporary Shiite and Sunnite Jurists.
Dr. Amir Molla Mohammad Ali
4) Effective factors in the organizational status of the military
Dr. Mohammad Reza Ahmadi
5) Effective factors in the social demotion of the military
Mohammad Mahdi Mahammadi
6) The status of the military through the eyes of some commanders and officials
Bahram Hamid-Zadeh
7) The necessity of armed forces' existence from the viewpoint of religious and legal sources
Dr. Sadeq Farazi
8) Criteria for dismissing and designating military commanders
Mahdi Abdollahi
9) A religious approach to the designation principles in organizations
Gholam Reza Weysi
در برنامه ریزى نیروى انسانى سازمان ها پس از طى فرآیند کارمندیابى که به دنبال تجزیه و تحلیل شغل و تعیین ویژگى هاى شاغل، شرایط احراز شغل انجام مى گیرد، و بالاخره فردى انتخاب مى شود که به بهترین وجه از عهده انجام شغل برآید بحث انتصاب و به کارگمارى مطرح است که از مراحل حساس و مهم مدیریت منابع انسانى به شمار مى آید. و به ناچار باید به عنوان یک فرآیند جزیى در سیستم مدیریت سازمان از اصول منطقى، علمى، دینى و ارزشى برخوردار باشد. چرا که در غیر این صورت علاوه بر اینکه اهداف سازمان برآورده نخواهد شد، مدیریت با چالش هاى جدى روبه رو مى شود.
در منابع اسلامى به مناسبت هاى متفاوت مباحثى در این زمینه طرح شده است که ما را از نظر محتوا غنى و بى نیاز کرده است و تبیین، دسته بندى و به کارگیرى آن مطالب ما را از چالش هاى مذکور نجات خواهد داد. در این نوشته بر آنیم اصولى را که مى بایست به طور کلى بر فرآیند انتصابات سازمانى حاکم باشد به اختصار تبیین و ارائه نماییم.
تعریف
انتصاب عبارت است از «به کار گماردن داوطلب در شغلى که بر مبناى اطلاعات به دست آمده، متناسب با آن شغل است و شعار معروف سپردن کار به کاردان در اینجا مصداق پیدا مى کند. به تعبیر دیگر انتصاب به معنى گماشتن، گماردن، نصب کردن، اعطا و تفویض شغل یا منصبى به کسى در نظام ادارى کشور مى باشد.»
برخى از کارشناسان مدیریت معتقدند: «انتصاب یعنى به کار گماردن افراد در تمام سطوح با هر نوع مسئولیت، یا نصب افراد به موجب حکم مقام صلاحیت دار دولتى، جهت انجام تکالیف معین».
انتصاب مى تواند موقت یا دائمى باشد؛ در انتصاب موقت، مدت زمان انتصاب کوتاه است تا عملاً اطمینان حاصل گردد که به خوبى از عهده انجام مأموریت بر مى آید. حکم انتصاب دائم نیز معمولاً زمانى صادر مى شود که مرجع منصوب کننده، از شایستگى و کفایت داوطلب اطمینان کامل حاصل نموده باشد.
انتصاب با هر تعریف و مفهومى که مورد نظر باشد، از مباحث اساسى مدیریت منابع انسانى است و ضرورى است مدیران عالى سازمان نسبت به طراحى فرآیند صحیح در این باره تدابیر لازم را اتخاذ نمایند و در اجراى دقیق فرآیند و اصول حاکم بر آن نظارت و کنترل جدى داشته باشند.
اهمیت
از دیدگاه قرآن و روایات، مدیریت نقش اول را در تغییر و تحولات اجتماعى بر عهده دارد. پیامبر اکرم (ص) در این باره مى فرماید:
صنفان اذ اصلحا، صلحت الامة و اذا فسدا فسدت الامة، قیل من هما یا رسول اللّه ؟ قال العلماء والرؤساء.
دو صنف هستند که هرگاه صالح باشند، امت صالح خواهند بود، و هرگاه فاسد شوند، امت فاسد خواهد شد. سؤال شد یا رسول اللّه ، اینها چه کسانى هستند؟ فرمود: دانشمندان و رئیسان (مدیران جامعه).
بر این اساس کسانى که رهبرى فکرى و معنوى مردم را بر عهده دارند و آنان که مسئولیت اوضاع اجتماعى و امور اجرایى را پذیرفته اند، در فساد و یا اصلاح جامعه نقش اول را ایفا مى کنند.
از سوى دیگر بدیهى است که انتصابات به جا و متکى بر اصول و ضوابط معین، در کنار امکانات لازم براى ارتقاء و پیشرفت شغلى، بر عملکرد مفید کارکنان مى افزاید و به شکوفایى استعدادهاى درونى افراد کمک مؤثرى مى کند.
از همین رو است که انتصاب به جا، حساب شده، دقیق و بر اساس یک فرآیند علمى و منطقى با پیروى از اصول پذیرفته شده، ضرورت و اهمیت دو چندان مى یابد:
اهداف
انتصابات به جا و متکى بر اصول و ضوابط عقلى، دینى و پذیرفته شده، عامل اصلى تطبیق شرایط احراز شغل با فرد داوطلب، ارتقاء و پیشرفت شغلى و افزایش اثر بخشى عملکرد کارکنان و نیز شکوفایى استعدادهاى درونى افراد در نیل به اهداف سازمان به شمار مى آید. بنابراین، اهداف انتصابات و طرح اصول این فرآیند به ترتیب زیر خواهند بود:
1. تطبیق شرایط احراز شغل با فرد داوطلب.
2. ارتقاء و پیشرفت شغلى.
3. افزایش اثر بخشى، کارایى و بهره ورى سازمانى.
4. شکوفایى استعدادهاى درونى کارکنان.
5 . استفاده صحیح از توانایى هاى کارکنان.
اصول
«اصل» در لغت به معناى ریشه و در اصطلاح عبارت است از قواعد و قوانینى که بر چیزى حاکم است و یا اساس و پایه آن است. آنچه در این مقاله مقصود ماست، جنبه «حاکمیت» اصول است. اصول، همانا راهنما و الگوى عمل و اندیشه اند. «اصول انتصابات سازمانى» به معناى قواعد و چارچوب هایى است که بر کل فرآیند انتصابات در سازمان حاکم و ناظر هستند. و به مفهوم «خط مشى» و «سیاست» مى باشد.
اصول انتصابات، ناظر و حاکم بر کار مدیریت در به کارگمارى کارکنان در پست و منصب هاى سازمانى است و راهنماى عمل بوده، جنبه تئورى دارد و نوعى «باید و نباید» در حیطه خود مى باشد و بدون توجه به آنها تحقق اهداف ممکن و میسور نمى باشد و یا حداقل اینکه اهداف به طورکامل محقق نخواهند شد. بنابراین با توجه به حاکمیت ارزشهاى اسلامى و دینى بر تمامى شوون زندگى ما از جمله سازمانهاى دولتى و غیر دولتى و براساس تعریف فوق در این مقاله با استفاده از منابع قرآنى و روایى، هشت اصل را به عنوان اصول انتصابات سازمانى به شرح زیر ارائه مى نمائیم.
1. عدالت محورى
حکما و متکلمان اسلامى معناى عدالت را «دادن حق هر صاحب حقى به وى» و «قرار دادن هر چیز با توجه به ویژگى هاى آن در مناسب ترین موقعیت» دانسته اند.
عدالت قانون گسترده اى است که نظام هستى بر محور آن مى چرخد. آسمانها و زمین و موجودات عالم آفرینش بر مبناى عدالت استوار هستند.
در انتصاب مدیران و کارکنان این حدیث نبى اکرم (ص) را باید نصب العین قرار داد که مى فرماید: «مَن وَلّى عشرة فلم یعدل فیهم، جاء یوم القیامة و یداهُ و رجلاهُ و رأسهُ فى ثقب فاسٍ»؛ یعنى کسى که سرپرستى امور ده نفر را بر عهده گیرد و در میان آنان به عدالت رفتار نکند، روز قیامت در حالى به عرصه محشر مى آید که دست ها و پاها و سرش در بند حلقه برنده و خاردارى از آهن قرار دارد.
حضرت على(ع) خطاب به مالک اشتر مى فرماید:
«باید محبوب ترین کارها نزد تو امورى باشد که با حق و عدالت موافق تر و با رضایت توده مردم هماهنگ تر است».
و یا: «مَا حصَّلَ الدُّولَ مِثلُ العدل»؛ هیچ چیز مانند عدالت، موجب دولت نیست. همچنین مى فرماید: «مَن عدَلَ نَفَذَ حکم» هر کس عدالت ورزد فرمانش نافذ است.
در سوره شورى، آیه 15 از زبان پیامبر اکرم (ص) آمده است: «اُمِرتُ لاعدلَ بینکم؛ مأمورم که در میان شما به عدالت حکم کنم». در آیه دیگر دستور به قضاوت و حکم به عدل داده و به لزوم عدالت در حکم مدیریت تأکید فرموده است: «و اذا حکمتم بین الناس اَن تحکموا بالعدل انَّ اللّه نِعمّا یعظکم به (نساء / 58)؛ و هنگامى که میان مردم حکم مى کنید، به عدالت حکم کنید.»
بر اساس آیات قرآن و روایات ائمه معصومین (ع) که به برخى از آنها اشاره شد، اجراى عدالت از محورى ترین وظایف مدیران در سطوح مختلف است و به عنوان یک اصل مهم در امر انتصابات سازمانى در جهت تحقق اهداف سازمان به ویژه ارتقاء پیشرفت شغلى، افزایش اثر بخشى و بهره ورى سازمان و شکوفایى استعدادهاى کارکنان باید مورد توجه و تأکید قرار گیرد.
2. حق مدارى
مدیر اسلامى در اجراى تمامى وظایف و مأموریت هاى خود از قالب آقایى، سرورى و ریاست خارج شده، به شغل خود به عنوان یک رسالت و تکلیف مى نگرد و خدمت ادارى به خدمت ارزشى و الهى مبدل مى گردد. او قبل از اینکه بر دیگران مدیریت و حکمرانى کند مدیریت برخود را فرا گرفته است و قبل از آنکه به کنترل دیگران بپردازد به کنترل خود پرداخته است. به این طریق تمایلات، آنان و آرزوهاى نامحدود و در یک کلام حاکمیت نفس اماره از جان مدیر اسلامى رخت بر بسته و هدف سود مدارى را به هدف عالى تر حق مدارى تبدیل مى نماید و والاترین هدف قبول و پذیرش مدیریت را در جامعه اسلامى احقاق حق و دفع باطل مى انگارد. بنابراین در فرآیند انتصابات با محوریت حق و حقیقت و شناخت واقعیت هاى محیطى، به شناسایى افراد داوطلب شغل مى پردازند و بهترین گزینه را انتخاب، انتصاب و به کار گمارى مى کند.
حق محورى و واقعیت گرایى از چنان درجه اى اهمیت برخوردار است که خداوند نزول قرآن را بر مبناى حق مدارى مطرح کرده و مردم را به حکم کردن به حق توصیه اکید مى کند:
و انزلنا الیک الکتاب بالحق... فاحکم بینهم بما انزل اللّه .(مائده / 48)
و ما این کتاب را به حق بر تو فرستادیم... پس میان آنان به آنچه خدا فرستاده است، حکم کن.
و در آیه دیگرى مى فرماید:
ان الحکم الاّ للّه ، یَقُصُّ الحقَّ و هُوَ خیرٌ الفاصلین»
حکم تنها از آن خداست، حق را بیان مى کند و او بهترین جدا کننده است.
بر اساس نظر برخى که واژه حکم را به معناى مدیریت گرفته اند، و مدیریت را به عنوان شأن «خلیفة اللهى» انسان مى دانند، از آیه فوق مى توان چنین استنباط کرد که در فرآیند انتصابات به دلیل لزوم جدا کردن افراد شایسته و کاردان براى تصدى مشاغل و پست هاى گوناگون سازمان، حق محورى یک اصل انکارناپذیر بوده، نادیده گرفتن آن علاوه بر ایجاد چالش هاى فراوان مدیریتى خلاف شأن خلیفة اللهى انسان است.
امیر مؤمنان على (ع) نیز در این باره مى فرماید:
یحتاج الامامُ الى قلب عقولٍ و لسان قَؤُلٍ و جنانٍ على اقامة الحقّ صئولٍ.
پیشواى مردم، باید داراى دلى دانا و زبانى گویا و روحى توانا براى به پاداشتن حق باشد.
در این سخن ارزشمند نیز حق به عنوان محور فعالیت هاى مدیر مطرح شده است. عبداللّه بن عباس درباره آن حضرت مى گوید: در هنگام رفتن به جنگ جمل در وادى «ذى قار» بر امیر المؤمنین على (ع) وارد شدم، هنگامى که پارگى کفش خود را مرمت مى کرد. پس به من فرمود قیمت این کفش چقدر است؟ عرض کردم؛ ارزشى ندارد، فرمود: سوگند به خدا این کفش نزد من از امارت و حکومت بر شما محبوب تر است، ولکن من قبول چنین حکومت و امارتى را نمودم تا حقى را ثابت گردانم یا باطلى را براندازم.
امام على (ع) انتصاب به حق پیامبر (ص) را یاد آور شده، حق محورى را در انتصاب آن حضرت به پیامبرى به صراحت مورد توجه قرار مى دهد؛ آنجا که مى فرماید:
«وَ الذّى بعَثَهُ بالحقِ وَ اصطَفاهُ على الخَلقِ ما اَنطِقُ الا صادقاً»؛
سوگند به خدایى که پیغمبر اکرم را به حق فرستاده و بر خلق برگزیده است، جز به راستى سخن نمى گویم.
بنابراین حق محورى در انتصابات کارکنان و مدیران اصلى پذیرفته شده در متون و منابع اسلامى است که هر آینه انحراف از آن موجب ورود خسارات جبران ناپذیرى به جامعه اسلامى و سازمان خواهد شد. و تحقق اولین هدف طرح شده یعنى تطبیق شرایط احراز شغل با فرد داوطلب در فرایند انتصابات سازمانى منوط به توجه جدى به این اصل است.
3. خدمتگزارى
خدمتگزارى مدیران و کارکنان سازمان به عنوان یک اصل در مدیریت اسلامى مورد توجه ویژه اى قرار گرفته؛ که مدیران علاوه بر اینکه در این رابطه وظیفه خود را انجام مى دهند، موجب افزایش بهره ورى و کارایى سازمانى خواهند شد.
قال رسول اللّه (ص) «سید القوم خادمهم؛ رئیس یک گروه خدمتگزار آنها است.»
از نظر اسلام خدمت به مردم وظیفه عمده مدیران و دستگاههاى ادارى است و مدیریت نیز از نظر اسلام مطلوبیت ذاتى ندارد، و در برخى موارد انسان ها را از پذیرش و قبول آن بر حذر داشته اند؛ چنان که امام صادق (ع) مى فرماید: کسى که به دنبال ریاست برود هلاک شده است».
مدیریت در اسلام به عنوان امرى ثانوى مورد توجه قرار مى گیرد و آن عناوین ثانوى عبارتند از استیفاى حقوق مسلمانان و کمک رسانى و مساعدت در رفع حوائج آنان. به همین دلیل حضرت على(ع) همواره به مأمورانش یادآورى مى کردند که مهم ترین وظیفه آنان این است که از روى شایستگى و مهربانى شرافتمندانه به مردم خدمت کنند و از مالک اشتر مى خواهند که هر روز زمان معینى را براى پذیرفتن افراد شاکى اختصاص داده، با شکیبایى و نزاکت با آنان رفتار کند.
مسأله خدمت به محرومان و مستضعفان هم در سرلوحه کار امام خمینى (ره) قرار داشت و همیشه مسئولان را به خدمت به این قشر جامعه تشویق و تحریص مى نمودند ایشان از محرومان با عنوان ولى نعمتان یاد مى کردند و مى فرمودند: «کسى که براى خدا جان و مال فدا مى کند به خاطر شکم و دنیا از پا در نمى آید، ولى وظیفه ما و همه دست اندرکاران است، که به این مردم خدمت کنیم و در غم و شادى و مشکلات آنان شریک باشیم، که گمان نمى کنم عبادتى بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد.»
امام خمینى (ره) خدمت به مردم را به عنوان یک اصل و وظیفه مهم همه مسئولان و مدیران جامعه دانسته، تقوا و حسن نیت را شرط اساسى انجام آن وظیفه مى داند: «اگر بخواهید شما به اسلام خدمت کرده باشید، باید کارهایى که انجام مى دهید، با تقوا و حسن نیت باشد.»
بنابر آنچه از آیات، روایات و کلام امام و بزرگان دین استفاده مى شود، خدمت گزارى به عنوان یک اصل مهم در مدیریت سازمان به طور عموم و در فرایند انتصاب و به کار گمارى در جهت افزایش اثر بخشى، کارایى و بهره ورى سازمانى، به طور ویژه مطرح و مورد تأکید مى باشد.
4. محبت و شدت
در مدیریت اسلامى، خشونت مطلق و نرمش مطلق سم خطرناکى است ولى اگر این دو سم با هم مخلوط و ترکیب شوند، داروى مفید و ارزنده اى براى اعمال مدیریت مى گردند. و چون عزل و نصب از شؤون مدیریت است، مدیر باید در اجراى فرایند انتصابات به این موضوع به عنوان یک اصل توجه نماید تا با استفاده صحیح از توانایى هاى کارکنان سازمان را به خوبى مدیریت کند و به پیش ببرد.
امام على (ع) به مالک اشتر مى فرماید: «واخلط الشدة بضغث من اللّین؛ مقدارى از شدت و قاطعیت را با قدرى انعطاف پذیرى و نرمش مخلوط کن».
برخى نیز این دو اصل را به صورت مجزا مورد توجه قرار داده اند و معتقدند در ابتدا اصل اول مطرح است، ولى اگر کارساز نبود اصل دوم مطرح مى گردد. اصل محبت در برابر انسان هاى گوناگون باید تا زمانى که کار آمد است رعایت شود و در غیر این صورت و مواقع خاص و با افراد متمرد از شدت عمل استفاده نماید.
به هر صورت اصل شدت و محبت به طور کلى در فرایند انتصابات بایست به عنوان یک اصل محورى مورد توجه و تأکید قرار گیرد و به اقتضاى موقیعت خاص خود چه به صورت ترکیبى و چه به صورت مجزا نصب العین مدیران لحاظ گردد.
5. رضایت عمومى
دیگر از اصول حاکم بر انتصابات، اصل رضایت عمومى است که در منابع دینى توجه زیادى به آن شده است و رضایت توده مردم را بر اقلیت خواص ترجیح داده است. حضرت على (ع) خطاب به مالک اشتر نخعى مى فرماید: «باید محبوب ترین کارها نزد تو امورى باشد که با حق و عدالت موافق تر و با رضایت توده مردم هماهنگ تر است، چرا که خشم توده مردم خشنودى اقلیت خواص را بى اثر مى سازد. اما ناخشنودى خواص با رضایت عموم جبران پذیر است. و چون پایه دین و اجتماع مسلمین و نیروى ذخیره براى دفاع در برابر دشمنان تنها توده مردم هستند باید توجه به خواست آنها باشد.»
همچنین در تعلیل ترجیح رضایت عموم مردم به خواص مى فرماید:
«هیچ یک از رعیت از براى والى، از نظر هزینه زندگى در حالت صلح، سنگین تر و از نظر کمک به هنگام بروز مشکلات ناچیزتر، و در اجراى عدالت و انصاف ناراحت تر و به هنگام درخواست و سوال پر اصرارتر و پس از عطا و بخشش کم سپاس تر و به هنگام عدم پاسخ گویى به خواسته آنان دیر عذر پذیرتر و در موقع رویارویى با مشکلات کم استقامت تر از گروه خواص نیست.»
بنابراین رضایت عمومى جامعه و سازمان با توجه به مطالب فوق از اصول مؤکد در انتصابات مى باشد که مدیران سازمان مى بایست فرایند انتصابات را بر این اساس در راستاى افزایش اثر بخشى، کارایى و بهره ورى سازمانى طراحى، اجرا و نظارت و کنترل نمایند.
6. ضابطه مدارى
در اسلام یکى از ملاک هاى فضیلت و برترى تقوى است و همه در برابر قانون یکسان هستند و مدیر نباید افرادى را که استحقاق ندارند برخلاف ضابطه براى تصدى شغلى منصوب کند. و از این طریق هم به سازمان و اهداف آن و هم به کارکنان خسارت وارد نماید.
مدیر در موقعیت مدیریتى و جایگاه مسئولیتى خود باید مراقب درخواستهاى نابجاى دوستان و اطرافیان خود باشد و از دخالتهاى بى جاى آنان در امور مختلف جلوگیرى کند.
حضرت على (ع) مى فرماید:
«اگر چنین مردمى را گرداگرد خود یافتى مهم نیست که تا چه حد به تو نزدیک باشند، زود خود را از دست آنها خلاص کن و به رسوایى پایان ده».
آن حضرت همواره یکى از آسیب هاى جدى انتصابات را اولویت دادن روابط بر ضوابط دانسته و با این پدیده برخورد جدى نموده و با قاطعیت والیان را از عواقب آن بر حذر داشته است و تأکید مى کند که به ویژگى هاى اشخاص توجه شود نه به مسائل خویشاوندى؛ برخى از مورخان نیز در این باره نقل کرده اند:
«حضرت على (ع) به طلحه و زبیر مسئولیت هایى داد و آنها با خوشحالى به امام گفتند: به اقتضاى صله رحم عمل نمودى و امام (ع) فرمود: تنها به اقتضاى امور مسلمین عمل کردم و سپس ولایت را از آنان باز پس گرفت». آنها وقتى بر این باور بودند که امام به خاطر روابط خویشاوندى به آنها مسئولیت داده است، به امام بدگمان شدند و امام هم در برکنارى آنها شتاب کرد، چون خوف آن داشت که آنها این روش را در پیش گیرند و خویشاوندان خود را بر دیگران ترجیح دهند و آن را به عنوان سیاست و روش براى خود انتخاب کنند.
بنابراین اصل ضابطه مدارى از اصول مهم انتصابات است که با نقل تاریخى فوق از سیره امام على (ع) اهمیت و تأکید در متون دینى بر آن اثبات مى گردد. و مدیر اسلامى مى بایست در راستاى تحقق اهداف انتصابات مانند: استفاده صحیح از توانایى هاى کارکنان تطبیق شرایط احراز با فرد داوطلب و شکوفایى استعدادهاى درونى کارکنان به این اصل توجه نماید.
7. پرهیز از مکر و خدعه
یکى دیگر از اصولى که مى بایست در فرایند انتصابات مورد توجه و دقت قرار گیرد و به عنوان راهنما و قانون کار انتصاب باشد، اصل پرهیز از مکر و خدعه مى باشد که از منابع و متون دینى به طور مستقیم و غیر مستقیم استفاده مى گردد.
امام على (ع) مى فرماید:
السیّدُ لا یُصانِعُ و لا یخادعُ و لا تَغُرُّهُ المطامع»؛
آقا و سید و سرور [مدیر و رئیس] کسى است که مکر و حیله نمى کند و حرص و طمع وى را نمى فریبد.
مدیریت سازمان، به هنگام انجام وظایف و ایفاى نقش مدیریتى خویش هرگز به مکر و خدعه دست نمى زند و در برابر آن دو منفعل نمى گردد.
فرآیند انتصابات با توجه به حساسیت موضوعش نیز از آن جمله است که مى بایست این اصل در آنجا نیز به طور دقیق لحاظ گردد و این اصل اولین شرط براى تحقق هدف اول انتصابات، یعنى تطبیق شرایط احراز شغل با فرد داوطلب مى باشد که مدیر مى بایست در انتصاب کارکنان خود به طور جدى ملاحظه نمایند.
8 . شایستگى و کفایت
اسلام به عنوان نظامى جامع که ریشه در فطرت دارد و از سرچشمه وحى سیراب مى شود و با دیدى عمیق و بینشى گسترده به انسان و انسانیت در ابعاد مختلف مى نگرد، داراى نظام ارزشى ویژه اى مى باشد که در پناه آن سعادت و کمال انسان را تضمین مى نماید. در مدیریت اسلامى نیز اصل شایستگى و کفایت به عنوان یک اصل مترقى براى اداره امور جامعه مطرح و در ابعاد مختلف مورد تأکید قرار مى گیرد. در متون و منابع قرآنى و روایى و در قول و سیره پیامبر اکرم (ص) و امام على (ع) موارد متعددى در این باره ذکر و ثبت شده است که به بیان برخى از آنها مى پردازیم:
قرآن کریم علاوه بر ذکر مصادیق متعدد در این باره در سوره نساء آیه 58، شایستگى و کفایت را با عنوان اهلیت و مدیریت را امانت معرفى مى کند:
ان اللّه یامرکم ان تودوا الامانات الى اهلها؛
به تحقیق خدا شما را امر مى کند که امانت ها را به اهلش سپارید.
و در آیات دیگر تقوى، خلوص نیت و ایمان و توانایى علمى و جسمى را مطرح مى کند:
ـ «ان الارض یرثها عبادى الصالحون» (انبیاء / 105)؛ اداره زمین ویژه صالحان است.
ـ «انّما یتقبل اللّه من المتقین» (مائده / 27)؛ صرفا خداوند عمل را از اهل تقوى قبول مى کند.
ـ «لا یقلُّ عمل مع التقوى و کیف یقلُّ فانما یتقبل اللّه من المتقین»؛ هرگز عملى را که با تقوى همراه باشد از لحاظ کیفى کم نیست خداوند عملکرد نیروهایى را که بر اساس تقوى حرکت مى کنند قبول مى کند.
ـ «قال ان اللّه اصطفیهُ علیکم و زادهُ بسطة فى العلم و الجسم» (بقره / 247)؛ گفت به یقین خداوند او را در صفا و خلوص بر شما برگزیده است و بساطت و وسعتى در علم و جسم به او ارزانى داشته است.
پیامبر اکرم (ص) مى فرماید:
من ولّى من امر المسلمین شیئاً، فولّى رجلاً و هو یجدُ من هُو اصلح للمسلمین به فقد خان اللّه و رسوله»؛
کسى که چیزى از امور مسلمین را بر عهده گیرد، سپس فردى را عهده دار کارى کند در حالى که فرد اصلح از او را مى یابد، به خدا و رسول او خیانت کرده است.
و نیز مى فرماید:
من استعمل غلاماً فى عصابة فیها من هو ارضى للّه منه فقد خان اللّه ؛
کسى که جوانى را به حکومت جمعى بگمارد در حالى که فردى در بین آن جمع وجود دارد که بیشتر مورد رضاى خداست، به خداوند خیانت کرده است.
تکریم پیامبر(ص) از جوانان شایسته از مصادیق بارز تشویق در سیره فرماندهى و مدیریت آن حضرت است؛ به عنوان مثال:
الف: انتخاب «مصعب بن عمیر» به عنوان اولین نماینده خود و امام جمعه مدینه در سن 20 سالگى،
ب: انتخاب و اعزام «جعفر بن ابى طالب» در سن 25 سالگى به عنوان سخنگوى اسلام در حبشه،
ج: انتصاب «اعتاب بن اسیر» 21 ساله به عنوان فرماندار مکه و امام جماعت مسجد الحرام،
د: انتصاب «اسامة بن زید» 18 ساله به فرماندهى لشکر.
امام على(ع) در طول مدت حکومت خویش ملاک عزل و نصب هایش را شایسته سالارى مبتنى بر تعهد در مقابل خداوند و دیگران قرار داد و در این باره مى فرمود:
یُستدلُّ على ادبار الدول باربعٍ تضییع الاصولِ و الَّتمسُکِ بالفروع و تقدیم الاراذلِ و تاخیر الافاضل،
چهار چیز دلیل سقوط دولت ها شمرده مى شود: از بین بردن کارهاى اصلى، توجه به امور جزیى، مقدم داشتن افراد پست و محروم ساختن انسانهاى با فضیلت.
و به همین دلیل در فرمان به مالک اشتر سفارش مى کند که: در مدیریت کشورى، کفایت را که مترادف با لیاقت و شایستگى است لحاظ کند: «اى مالک، در به کارگیرى کارمندان و مدیران که باید زیر نظر تو کار کند، هیچ گونه واسطه و شفاعتى را نپذیر، مگر شفاعت کفایت و امانت را.»
و نیز مى فرماید:
در رأس هر قسمت از مناصب و مسئولیت هاى کلیدى، مسئولى را قرار ده که از نظر لیاقت و شایستگى به حدى باشد که کارها و پیش آمدهاى مهم و بزرگ، وى را به زانو ننشاند و از پا در نیاورد و کارهاى متنوع و مختلف، او را گیج نکند و زمام کار را از دست او خارج ننماید.
امام على (ع) در همین راستا شرایط هشت گانه را براى انتصاب مدیران بیان مى کند و مى فرماید:
«در میان آنان، انسان هاى با تجربه و حیا از خانواده هاى پاک و پارسا که در مسلمانى سابقه بیشترى دارند و از حیث اخلاق، کریم تر و آبروشان محفوظ تر و طمعشان کمتر و عاقبت اندیش ترند، برگزین.»
آن حضرت، شخصیت مدیران را در بیان زیبایى ترسیم مى کند و یکى از دلایل بى توجهى به شایسته سالارى را نیز به نوعى متذکر مى گردند:
«من استعان بالضعیف ابان عن ضعفه»؛ کسى که از افراد ضعیف کمک بخواهد، ضعف خود را آشکار کرده است.
معمولاً قدرت و شخصیت افرادى که در کارهاى سازمان به کار گمارده مى شوند نمایانگر شخصیت و ویژگى هاى مسئول مافوق آنان است.
البته آنچه که در فرایند انتصاب مدیران و کارکنان به عنوان شایستگى و کفایت باید مورد توجه قرار گیرد، در سه دسته کلى شایستگى هاى علمى، تجربى و معنوى قابل دسته بندى هستند که در این مقاله مجال و فرصت طرح و بررسى آنها نیست.
بر اساس آیات و روایات طرح شده، اصل شایستگى و کفایت در انتصابات براى تحقق اهداف پنجگانه انتصابات یعنى تطبیق شرایط احراز شغل، ارتقاء و پیشرفت شغلى، افزایش اثربخشى و بهره ورى، شکوفایى استعدادها و استفاده صحیح از توانایى هاى کارکنان یا مورد توجه مدیران قرار گیرد.
نتیجه
انتصاب و واگذارى تصدى پست هاى مدیریتى و اجتماعى در اسلام از همان ابتدا مورد توجه خاص قرآن، پیامبر اکرم (ص) و ائمه هدى (ع) بوده است و دستورات متعددى در جهت انتصاب به جا و دقیق مدیران صادر شده است که طرح و بررسى آنها مى تواند در اجراى دقیق فرایند انتصابات در سازمانها یارى رسان مدیران در سطوح مختلف مدیریتى باشد. و تحقق اهداف انتصابات سازمانى را میسور نماید. در مقاله حاضر، اصل عدالت محورى به عنوان محبوب ترین کارها از نظر پیامبر اکرم (ص) و امام على (ع) و حق مدارى به عنوان والاترین هدف پذیرش مدیریت در جامعه اسلامى مطرح شد و خدمتگزارى وظیفه عمده مدیران اسلامى، محبت و شدت توصیه امام على (ع) در انتصاب افراد و توجه به رضایت عمومى مورد تأکید قرار گرفته است. ضابطه مدارى پرهیز از مکر و خدعه و شایسته محورى به عنوان دیگر اصول مهم ناظر بر فرایند انتصابات مطرح شد، امید آنکه بتوان با به کارگیرى این اصول و ایجاد نگرش ارزشى و دینى در سازمان ها علاوه بر تأمین سعادت و کمال کارکنان اهداف سازمانها را محقق نماییم.
9. A Religious Approach to Designation Principles in Organizations
Gholam Reza Weysi
Islam as a comprehensive religious system, which is rooted in Divine Temperament and satiated from the origin of Revelation, deeply looks at human and humanity from different dimentions with a broad insight, and has a special value system in the shadow of which human prosperity and perfection will be guaranteed. Hence, managing and administering social affairs are of important facets of human life which have been dealt with in Islamic sources and must be practically and thoroughly deliberated from this angle, too.
In this article, the process of designation has been investigated via a religious approach as one of the essential duties of human resources management, and some principles will be presented briefly as follow: justice-centeredness, truth-centeredness, willingness to serve people, affection and seriousness, public consent, criterion-centeredness, shunning deceit and ruse, appropriateness and competence.
Keywords:
designation
organizational designation
Islamic management
management
8. Criteria for Dismissing and Designating Military Commanders.
Mahdi Abdollahi
Anybody who is given a responsibility must possess some certain qualities so that he can perform it; they must be taken into consideration when a top official or manager wants to designate his subordinate managers. Hence, responsibities are to be assigned with respect to appropriateness and not acquintance, friendship, kinship and convergence.
Furthermore, individuals are not assigned responsibilities lifetime; some will be dismissed and others will replace them. Yet, dismissals must not be baseless. So, what are the criteria for dismissing and designating individuals from the viewpoint of Islam?
In this article, an effort is made to discover and present the criteria for dismissing and designating military commanders by glancing through Qor'an and Sunnah, though analytically. For this purpose, at first the aforesaid criteria will be considered, and then, some advice on the ways of dismissal will follow.
Keywords:
Designation, dismissal, commanders
7. An Outlook on the Necessity of Armed Forces' Existance from the Viewpoint of Religious and Legal Sources
Dr. Sadeq Farazi
The existance of armed forces has been a sine qua non for all political systems and is so now, too. Thus, not only our Islamic system doesn't make an exception, but also its need for armed forces is double as much.
In this article, an attempt is made to elaborate on the necessity of armed forces' existance first from the viewpoint of religious sources; i.e. Qor'an, Narrations, and the Immaculates' Lifestyle, and also from that of legal sources; that is, the constitution, and also speeches and guidelines given by the leaders of Islamic Revolution.
Keywords:
The necessity of armed forces
Qor'an
Sunnah (Lifestyle)
Iranian Constitution
6. The Status of the Military through the Eyes of some Commanders and Officials
Bahram Hamid-Zadeh
Deliberating on the social status of the military has always been a need for military organizations since identifying its componants and underlying factors has a considerable impact on the promotion of personnel capability and increase in the effectiveness and efficiency of the armed forces.
In this vein, a study had been started on the social and organizational status of the military by the Center for Islamic Research at Supreme Leader's Representative Office in Revolutionary Corps through an interview with 19 top military commanders and officials on June 2, 1998 and was successfully ended on March 3, 2000.
The key indexes and axes of the status of the military, found by posing broad question, were revised and analyzed in this study; thus, some precious and significant points and topics were attained-a report of which alongwith statistic tables will be presented to the readers, especially human resources officials and experts in Revolutionary Corps for further exploitation and setting the ground for subsequent research.
keywords:
The status of the military
social status of the military
intra-organizational status of the military
5. Influential Factors in Social Demotion of the Military
Mohammad Mahdi Mohammadi
The social status of the military is a merit or position that they enjoy in society in terms of dignity, prestige and credit. In this regard, the present article defines the social status of the military and the relevant theories, besides concisely representing the influential factors in the social demotion of the military
keywords:
social status
the status of the military
social status of the military
4. Effective Factors in the Organizational Status of the Military
Dr. Mohammad Reza Ahmadi
Military organizations, from one hand, set the key stages for development; i.e. stabilization, quiet and public order, and from the other, they push ahead with development process through generating, accumulating and applying knowledge, skill, information, and advanced and complicated cquipment. Therefore, these organizations like total systems are planned and administered so efficiently and effectively that they carry the burdon of this mission even without the least dependence and weakness. Securing the social, and more importantly, organizational status of human forces is of much significance since they have an influential and a vital role in the efficiency and effectiveness of military organizations.
Presenting the previous research results and authentic scientific theories, the article tries to identify and introduce the effective factors in the organizational promotion and demotion of the military, and finally sum up the ways to improve and promote these factors.
keywords:
status, organizational status, military organizations, the military.
3. Legitimacy of of Martyrdom-Seeking Operations from the Viewpoint of Contemporary Shiite and Sunnite Jurists
Dr. Amir Molla Mohammad Ali
Martyrdom-seeking operation is a defensive style or means that has recently been used by Muslim militants against aggressive and occupying enemies. some contemorary Shiite and Sunnite jurists consider this sort of operation as proof of defensive Jihad which is allowed and legitimate.
Given the importance of safegaurding soul, the operation is performed at the time when it is not possible to fend off the aggression with other common defensive means.
The Qoranic verses and Narrations on defensive Jihad and the importance of safegaurding soul are the proof of this kind of operation. Thus, martyrdom-seeking operation is deemed as Jihad and defence, and differs from suicide-bombing attacks against innocent human beings religiously regarded as unprovoked suicide. As a result, the proof of homicide prohibition doesn't concern martyrdom-seeking operations.
keywords:
Martyrdom-seeking operation
Jihad
Defence
Jurisprudence
Jurist
Suicide
Martyr
Martyrdom
2. An Introduction to the Role of Islam in Solving Political and Social Crises.
Mohammad Khatibi Kushkak
Any political system in the world has foriegn and domestic enemies. struggling to debilitate or overthrow the government by fomenting crisis in society. All over the world, some measures have been taken to prevent or confront with social crises; however, does our Islamic government have any plans to do so?
In this regard, given the Islamic texts, the Infallibles' Lifestyle and history of Islam, the true and comprehensive religion of Islam seems to recommend the recognition of crisis and its underlying factors, fearlessness, invocation to God, consultation, planning and organizing, supervision and assessment and so on. all of which have been put into practice by our Islamic leaders.
keywords:
Islam, crisis, domestic crises, the lifestyle of Islam's leaders.
Abstracts in English
1: National Integrity and Public Participation in Islam
Abdollah 'Ibrahim-Zadeh
The year 1384 was designated as the year of "national integrity and public participation" by the sagacious leader of Islamic Revolution Ayatollah Khameneyi, showing the increasing importance of this issue in Islamic thought and its decisive role in the fate of society and citizens.
"National integrity and public participation" means unanimity, convergence, accepting social responsibilities, observing citizenship rights and public cooperation to push ahead with society politically, socially, culturally and economically.
The word Ommah (Muslim nation) and its synonyms account for the concept of "national integrity and public participation." In Islam, to show the extraordinary significance of this issue and its influential role in the destiny of the nations, there are numerous strategies to put the concept into practice such as the following: high respect for human and his rights, affection and love for others, consultation with each other and public participation in decision making, inviting people to unity and unanimity in their affairs, prioritizing others and striving to solve their problem, making peace and reconciliation with people, satisfying people's needs, considering service to people as the best kind of praying, cooperation and assitance, the necessity of maintaining social relations and considering aloofness from people and society blameworthy.
keywords:
National integrity and public participation, cooperation, affection, brotherhood, consultation, social relations.
Table of Contents
Editorial: The status of the military
1) National integrity and public participation
Abdollah 'Ibrahim-Zadeh
2) An introduction to the role of Islam in solving political and social crises
Mohammad Khatibi Kushkak
3) The legitimacy of martyrdom-seeking operations from the viewpoint of contemporary Shiite and Sunnite Jurists.
Dr. Amir Molla Mohammad Ali
4) Effective factors in the organizational status of the military
Dr. Mohammad Reza Ahmadi
5) Effective factors in the social demotion of the military
Mohammad Mahdi Mahammadi
6) The status of the military through the eyes of some commanders and officials
Bahram Hamid-Zadeh
7) The necessity of armed forces' existence from the viewpoint of religious and legal sources
Dr. Sadeq Farazi
8) Criteria for dismissing and designating military commanders
Mahdi Abdollahi
9) A religious approach to the designation principles in organizations
Gholam Reza Weysi