چکیده

موضوع پاسخگویى، اهمیت و جایگاهى بس والا در دیدگاه امیر مؤمنان على(ع) دارد. آن حضرت بارها در سخنان و نامه هاى خود، بدین امر اشاره کرده اند. گونه ها و جلوه هاى پاسخگویى در سخنان و سیره امیرمؤمنان علیه السلام مشهود است، از جمله، گزارش دهى به مردم، تأسیس مرکزى براى این منظور، نقدپذیرى، در دسترس مردم قرار داشتن، گزارش گیرى و حسابرسى کارگزاران حکومتى و اعلام آمادگى براى هر نوع پرسش. در این مقاله، موانع پاسخگویى در سخنان حضرت على(ع) نیز بیان شده است.

متن

 

پیش گفتار

تدبیر نمادین و حکیمانه رهبر معظّم انقلاب، حضرت آیت الله العظمى خامنه اى ـ مدظلّه العالى ـ درسالهاى اخیر مبنى بر نامگذارى هر سالى به نامى، چون سال امیرمؤمنان علیه السلام، سال امام خمینى (ره)، سال نهضت خدمت رسانى و... در راستاى فرهنگ سازى در سیستم مدیریتى نظام اسلامى و نهادینه کردن برخى اصول و ارزشهاى اسلامى و انقلابى است که ـ با توجه به شرایط و مقتضیات زمان ـ در مقایسه با دیگر ارزشها و مفاهیم دینى و انقلابى از اهمیت بیشتر و اولویت کاربردى ترى برخوردار هستند.

در همین راستا سال 1383 نیز از سوى معظم له به سال «پاسخگویى مسئولان به مردم» نامگذارى شده است. در این منشور ـ که در پیام نوروزى القا و در سخنرانى مشهد، در صحن جامع رضوى در مورخ 2/1/83، در جمع هزاران نفر از مردم و زائران مرقد مطهر على بن موسى الرضا علیه السلام، تشریح و ابعاد مختلف آن تببین گردید ـ پاسخگویى دستگاههاى مختلف به تحقق مطالبات رهبرى و مردم و پاسخ مسئولان نسبت به کارنامه مسئولیتى خود در حیطه ارائه الگوى یک نظام سالم، به منظور اصلاح انقلابى وبا رویکرد به نقد منصفانه و مندرج کردن خود در قاعده کلى «نقد، اصلاح و پاسخگویى» از سویى وطرح حیات طیّبه به عنوان استراتژى نظام اسلامى، الهام گرفته ازنظام علوى، ابزار و کلید ایمان و عمل صالح و تلاش مسئولان نظام براى رسیدن به آرمانهاى نظام و تببین جلوه هاى رفتار علوى در خدمت کردن، اجتناب از تبعیض و تضییع حقوق مردم و سوء استفاده ازشغل ومسئولیت، از سویى دیگر، ازمهم ترین وظایف مسئولان شمرده شده است.

رهبر معظم انقلاب در بیانى دیگر در جمع هزاران نفر از قشرهاى مختلف مردم، پاسخگویى را حقیقتى اسلامى خواندند و فرمودند:

گفته شد امسال، سال پاسخگویى است، پاسخگویى یک مفهوم غربى نیست، بلکه یک مفهوم اسلامى است. بعضى ها هرچیزى را که از آن خوششان بیاید سعى مى کنند به طریقى آن را منسوب کنند به فرآورده هاى افکار و مدنیّت غربى (در مقابل این افراد باید گفت) پاسخگویى یک مفهوم و حقیقت اسلامى بوده و همان «مسئولیت» است.

این بیان گویاى آن است که در یک نظام مردم سالار دینى، پاسخگویى مسئولان نسبت به عملکرد خود، منشأ دینى دارد و آیات و روایات و نیز سیره معصومین علیهم السلام بر جایگاه، ضرورت و آثار و کارکردهاى آن در نظام حکومتى اسلام و پیشبرد اهداف دینى و مصونیت بخشى جامعه اسلامى از آفات و آسیبهاى ناشى از عدم پاسخگویى تأکید دارند که ما در این مقاله به بررسى این موضوع در سیره حکومتى امیرمؤمنان(ع) بسنده مى کنیم. به امید آن که الگویى راهنما و حجتى شرعى براى همه کارگزاران نظام جمهورى اسلامى باشد؛ لیکن قبل از بیان موارد و مصادیق پاسخگویى در نظام علوى توضیح یک نکته ضرورى به نظر مى رسد و آن، بیان مفهوم صحیح پاسخ گویى است.

مفهوم و منظور پاسخگویى

منظور ازپاسخگویى یک مسئول نسبت به کارنامه مسئولیتى خود چیست؟ آیا منظور، صرف ارائه آمار و ارقام به صورت بیلان کلّى در شکل رایج و متداول امروزى آن است؟ دادن بیلان کار در قالب ارقام و اعداد مى تواند بخش و زاویه اى از مسئله پاسخگویى باشد اما قطعاً همه آن نخواهد بود. چه آنکه اگر پاسخگویى محدود به آن شود، نهادها و دستگاههاى حکومتى در یک سیستم بسته اى، یکسرى گزارش ها و آمار و ارقام حکومتى به مردم ارائه مى دهند، بدون آن که صحت وسقم آنهاونیز میزان مطابقتشان با واقع در یک مرکز علمى و تخصصى، بررسى و محک یابى شود و یا میزان و جهت گیرى محتواى این بیلان با جایگاه مسئولیتى فرد و وظایف و مأموریتهاى محوله به وى تطبیق شده باشد.

این نوع گزارش دهى و بیلان کار به مردم که خصیصه چهره به چهره شدن و مواجهه از نزدیک و مراجعه به مردم را ندارد و بیشتر جنبه تشریفاتى و رویکرد تبلیغاتى دارد، مشکل توده مردم را حل نمى کند بلکه سبب مى شود مردم، دل زده شوند و شکاف بین آنان و نظام بیشتر شود؛ بویژه در فرضى که عملکرد مسئول، ضعیف باشد و وى نخواهد از موضوع پاسخگویى به این شیوه ضعفهاى خود را جبران نماید بدون آن که پاسخ لازم را به این مسئله ارائه دهد.

پاسخگویى بدین معنا قطعاً مورد نظر مقام معظم رهبرى نیست، بلکه منظور آن است که مسئولان به میدان بیایند و همه ظرفیّت هاى نظام را براى حل مشکلات و تحقق مطالبات بحق مردم به کار گیرند و همه دستگاهها خود را در چارچوب اهداف نظام اسلامى اصلاح کنند.

گزارش دهى باید حالت چهره به چهره شدن و مواجهه از نزدیک و مراجعه به مردم داشته باشد تاشکاف میان مردم ومسئولان ـ که تاحدى قابل مشاهده است ـ برطرف گردد.

پاسخگویى یعنى این که مسئولان، کارنامه خود را ارائه دهند و به سؤالات مردم در مورد آنها توجه کنند و خود را در معرض نقد و بررسى قرار دهند. و همان گونه که موفقیت ها و پیشرفت هاى خود را ترسیم کرده به حساب توان کارى و صلاحیت هاى مدیریتى خود مى گذارند به عدم توفیق ها و شکست هاى احتمالى خود نیز اعتراف کنند و مسئولیت آنها را بر عهده گیرند. مقام معظم رهبرى در این زمینه مى فرمایند:

لازمه حرکت قدم به قدم نظام اسلامى به سوى حیات طیّبه، پاسخگویى مسئولان و ارائه کارنامه خود به منظور اصلاح امور است و بر همین اساس، قواى سه گانه و دستگاههاى مهم و تأثیرگذار ضمن بیان عملکرد خود براى مردم به عنوان سهامداران نظام اسلامى، باید بدون استثنا خود را مشمول قاعده کلّى نقد منصفانه، اصلاح و پاسخگویى بدانند.

ایشان در ادامه مى افزایند: «مهم ترین شرط براى اصلاح امور و رسیدن به این هدف، ارائه کارنامه جزء به جزء دستگاههاى مختلف از جانب مسئولان به مردم است.»

جایگاه و اهمیت پاسخگویى از منظر امیرمؤمنان(ع)

پاسخگویى انسان در قبال عملکرد خود نشأت گرفته از جایگاه مسئولیتى او نسبت به سایر آفریده ها است. انسان توانمندى که با آگاهى و اختیار عهده دار مسئولیتى شده باید همه توان خود را در حسن انجام آن کار به نحو اتمّ و اکمل به کار گیرد و نسبت به همه زوایاى آن پاسخگو باشد. بویژه با این نگرش که پست و مقام و مسئولیت در فرهنگ دینى امانتى است الهى براى ارائه خدمت، نه طعمه اى براى ارتزاق و اختلاس و منبعى براى درآمد و تجارت، آنچنان که امیرمؤمنان(ع) در نامه اى خطاب به اشعث بن قیس، استاندار خود در آذربایجان فرمود:

اِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَلکِنَّهُ فِى عُنْقِکَ اَمانَةٌ وَ اَنْتَ مُسْتَرْعىً لِمَنْ فَوْقَکَ. لَیْسَ لَکَ اَنْ تَفْتاتَ فى رَعِیَّةٍ وَلاتُخاطِرَ اِلاّ بِوَثیقَةٍ...

بى گمان کارى که به تو سپرده شده براى تو طعمه نیست؛ بلکه امانتى است بر گردن تو که باید در برابر مافوق خود پاسخگو باشى و از او اطاعت کنى. تو حق ندارى نسبت به ملّت استبداد بورزى و خودسرانه تصمیم بگیرى یا بى در دست داشتن سندى اطمینان بخش به کار مهم و خطیرى دست یازى.

امام علیه السلام در این هشدار حکومتى هم جایگاه «مسئولیت» را در فرهنگ دینى تبیین و هم به مهمترین آثار و لوازم مسئولیت پذیرى، یعنى پاسخگو بودن در برابر مقام بالاتر، دورى از استبداد و خودسرانه تصمیم گرفتن و بدون سند و حجّت معتبر اقدام به کارى کردن، اشاره کرده است.
پاسخگویى، وظیفه اى همگانى

از منظر امیرالمؤمنین علیه السلام پاسخگویى هر فرد نسبت به عملکرد خود در هر جایگاه و مسئولیتى، وظیفه همگان است؛ چه آنان که مسئولیت اجتماعى و حکومتى دارند و چه آنان که ندارند.

امام در نامه اى به مردم مصر و کارگزار خود در این ناحیه، محمد بن ابى بکر نوشت:

من، شما را در آنچه از آن، مورد بازخواست قرار مى گیرید به تقواى الهى توصیه مى کنم. خداوند متعال مى فرماید: کلُّ نفسٍ بِما کَسبت رَهینَةٌ (هرکس در گرو اعمال خویش است) و نیز مى فرماید: و یحذّرکم اللّه نَفْسَه و الى اللّه المصیر (خداوند شما را از (نافرمانى) خود بر حذر مى دارد؛ و بازگشت (شما) به سوى خداست.) همچنین مى فرماید: فوربّک لنسئلنّهم اجمعین عمّا کانوا یعملون (به پروردگارت سوگند (در قیامت) از همه آنان سؤال خواهیم کرد؛ از آنچه عمل مى کردند.)

آگاه باشید بندگان خدا! خداوندعزّوجلّ ازکارکرد شما اعمّ از ریزودرشت سؤال مى کند...

امیرمؤمنان(ع) در بیانى دیگر قلمرو مسئولیتى انسان را فراتر از جامعه انسانى دانسته واو راعلاوه بربندگان خدا، دربرابر شهرها، خانه ها وحیوانات، مسئول دانسته مى فرماید:

اِتَّقُوا اللّه فِى عِبادِهِ وَ بِلادِهِ، فِاَنَّکُمْ مَسئُولُونَ حَتّى عَنِ البِقاعِ وَ البَهائِمِ.

از خدا بترسید و تقوا پیشه کنید؛ زیرا شما در پیشگاه خدا علاوه بر مسئولیت بندگان خدا، مسئول مکان ها و حیوانات نیز هستید.

مسئولیت خواهى، ملاک واگذارى کار

از نظر امیرمؤمنان علیه السلام، شرط واگذارى کار به افراد، میزان مسئولیت خواهى و پاسخگو بودن آنان در قبال آن مسئولیت است. یعنى یک مدیر عالى باید نخست، توان مدیر سطح پایین تر را در پاسخگویى و حسن انجام کار در نظر بگیرد و بر اساس این توان به وى مسئولیت بسپارد؛ چه آن که در غیر این صورت چه بسا کار انجام نگیرد و هرکس مسئولیت عدم انجام آن را بر گردن دیگرى بگذارد.

حضرت امیر(ع) پس از بازگشت از جنگ صفین در نامه اى خطاب به فرزندش امام حسن(ع) فرمود:

وَاجْعَلْ لِکُلِّ اِنسانٍ مِنْ خَدَمِکَ عَمَلاً تَأخُذُهُ بِهِ فَاِنَّهُ اَحرى اَلاّ یَتَواکَلُوا فِى خِدْمَتِکَ

براى هریک از کارگزاران و خدمتکارانت کارى ویژه تعیین کن که او را در برابر آن کار مسئول بدانى و بتوانى وى را بازخواست کنى، که این تدبیر، زمینه بى مسئولیتى و وانهادن کارها به امید یکدیگر را منتفى مى سازد.

مسئله پاسخگویى بویژه آنجا که طرف آن مردم باشند و محتواى آن کاربرد عمومى داشته و به لحاظ اهمیت موضوع از جاودانگى پیام برخوردار باشد، از همان اهمیت و ارزشى برخوردار است که خود مسئولیّت و پیام برخوردار است.

شخصى به حضور امام(ع) رسید و از او درباره ایمان سؤال کرد. حضرت پاسخ نداد و فرمود: فردا بیا تا در جمع مردم پاسخ تو را بدهم تا در صورتى که تو محتواى پاسخ را فراموش کنى دیگران آن را ثبت نموده و به خاطر بسپارند؛ چه آن که سخن، چونان شتر رمنده اى است که یکى بدان دست مى یابد و دیگرى آن را از دست مى دهد.

گونه ها و شیوه هاى پاسخگویى

حقیقت پاسخگویى به مفهومى که بیان شد چنین است که فرد در جایگاه مسئولیتى خود با توجه به حیطه وظایف و اختیارات تعیین شده، عملکرد خود را ارائه دهد و در برابر مطالبات مقام مافوق و مردم در هر شرایطى جوابگو باشد و بتواند از کارنامه خود دفاع کند.

براى ارائه کارنامه و دفاع از عملکرد و قرار گرفتن در مقام پاسخگویى، از شیوه هاى گوناگونى مى توان استفاده کرد؛ همچون ارائه بیلان کار، داشتن ارتباط مستمر و بى واسطه با مردم، تعیین وقت و زمان مشخص و مناسبى براى پاسخگویى، ایجاد تشکیلات و مرکز و پایگاهى براى این منظور، اعلام آمادگى براى شنیدن دیدگاهها و نظرات مردم و استقبال و ابراز خشنودى از انتقادات آنان (نقدپذیرى)، نظارت دقیق بر عملکرد مدیران میانى و حسابرسى از آنان، سیاستگذارى و برنامه ریزى و صدور بخشنامه ها و دستورالعملهاى لازم حکومتى به منظور پاسخگویى کارگزاران نسبت به عملکرد خود و هشدارهاى لازم به آنان پیرامون موانع پاسخگویى به مردم.

عمده این شیوه ها در سخنان و سیره امیرالمؤمنین علیه السلام به چشم مى خورد که در ذیل به اهمّ موارد و مصادیق آن اشاره مى کنیم.
گزارش به مردم

نخستین جنگ امیرمؤمنان علیه السلام با مخالفان و توطئه گران در برابر حکومت خود، نبرد با «ناکثین» به رهبرى عایشه و طلحه و زبیر بود که به پیروزى امام و شکست ناکثین و کشته شدن طلحه و زبیر منتهى شد.

حضرت امیر(ع) پس از فراغت از جنگ، نامه هایى به مردم مدینه و کوفه به صورت عمومى و براى برخى افراد از جمله امّ هانى، خواهر خود، به صورت خصوصى نوشت و آنان را از تفصیل مسائل جنگ از زمان آغاز پیمان شکنى ناکثین تا زمان شکستشان و نیز اقدامات خویش پس از تسلط دوباره بر بصره، همچنین تصمیم خود مبنى بر حرکت به سمت کوفه، آگاه کرد.
تأسیس مرکز پاسخگویى به سئوالات و رسیدگى به شکایات

بر اساس نقل ابن ابى الحدید معتزلى، امیرالمؤمنین(ع) در مرکز حکومت خود براى مراجعه به مردم و طرح سئوالات و شکایات خود، مکان ویژه اى در نظر گرفته و نام آن را «بیت القصص» نهاده بود. مردم براى طرح خواسته ها، پرسش ها و شکایات خود بدانجا مراجعه کرده و نامه هاى خود را به صندوق مخصوص مى انداختند.

البته بعدها برخى خلفا همچون مهدى عباسى با انگیزه هاى سیاسى، براى فریب دادن افکار عمومى و تظاهر به عدالتخواهى و مردم سالارى، مرکزى تحت عنوان «قبّة المظالم» تأسیس کردند که خود هر از چند گاه در آنجا مى نشستند و به شکایات مردم رسیدگى مى کردند.
نقدپذیرى

انتقاد سازنده و اصلاح گرایانه از رفتار و شیوه حکومتى زمامداران، نقش مؤثرى در پویایى و سالم سازى حکومت و مصون ماندن آن از انحراف و استبداد دارد، بدین جهت پیامبر(ص) به پیروى از قرآن در برابر آن، حساسیت داشت و امیرمؤمنان(ع) که در مکتب قرآن و دامن رسول خدا(ص) پرورش یافته بود، در حکومت خویش بر عینیّت بخشیدن به آن تأکید مى ورزید و مى فرمود:

وَلا تَظُنُّوا بى اِسْتِثْقالاً فى حَقٍّ قیل لى، وَلا الِْتماسَ اِعْظامٍ لِنَفْسى، فَاِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الحَقَّ أن یُقالَ لَهُ اَوِ العَدْلَ أَنْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ، کانَ العَمَلُ بِهِما اَثْقَلَ عَلَیْهِ. فلا تَکُفُّوا عَنْ مَقالةٍ بِحَقٍّ، او مَشْوَرَةٍ بِعَدْلٍ، فَانّى لَستُ فى نَفْسى بِفَوقِ أنْ اُخطِى ءَ، وَلا آمَنُ ذلِکَ مِنْ فِعْلى اِلاّ أنْ یَکفِىَ اللّهُ مِنْ نَفْسى.

هرگز گمان مبرید سخن حقى را که به من پیشنهاد داده و گفته اید، بر من گران آید (یا ناراحت شوم) و نه این که بپندارید در پى بزرگ نشان دادن خویشتنم؛ زیرا کسى که شنیدن حق یا عرضه داشتن عدالت به او، برایش سنگین باشد، عمل به آن براى وى سنگین تر است. از سخن حق، یا مشورت به عدالت، خوددارى نکنید، زیرا من خویشتن را مافوق آن که اشتباه کنم، نمى د انم و از آن در کارهایم ایمن نیستم، مگر آن که خداوند مرا حفظ کند.

امام على(ع) با توجه به نقش سازنده نقد در جلوگیرى از لغزشها و کژیهاى مسئولان و اصلاح امور و پیشبرد حکومت به سوى اهداف عالى، به کارگزاران خود توصیه مى کرد از میان مردم افرادى را که در گفتن حق از همه صریح تر و در مساعدت و همراهى نسبت به آنچه خداوند براى اولیائش دوست نمى دارد به آنان کمتر کمک مى کنند، بر دیگران تقدم بدارند؛ خواه موافق میل آنان باشند یا نه:

ثُمَّ لْیَکُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَکَ اَقْوَلَهُمْ بمُرِّ الحَقِّ لَکَ، وَ اَقَلَّهُمْ مُساعَدَةً فیما یَکُونُ مِنْکَ مِمّا کَره اللّه لاَِولیائِهِ واقِعاً ذلِکَ مِنْ هَواکَ حیث وَقَعَ

امام(ع) در سفارش به کارگزاران خویش مى فرماید:

لِیَکُنْ آثَرُ النّاسِ عِنْدَکَ مَنْ اَهْدى اِلَیْکَ عَیْبَکَ وَ اَعانَکَ عَلى نَفْسِک

برگزیده ترینِ مردم نزد تو باید کسى باشد که عیب تو را به تو هدیه و تو را بر نفست یارى کند.

البته باید توجه داشت که از نظر امیرمؤمنان(ع)، انتقاد، زمانى سازنده است که به مخالفت و تمرّد و سرپیچى از اطاعت حاکمان حق و عادل منجر نشود وگرنه، انتقاد بى اساس و مغرضانه نتیجه اى جز فساد جامعه و سلب توانایى مدیران از اِعمال مدیریت صحیح و رشد جامعه نخواهد داشت و خود، آفتى خواهد بود؛ از این رو فرموده است:

آفَةُ الرَّعِیَّةِ مُخالَفَةُ الطّاعَةِ

آفت ملت، مخالفت فرمانبردارى است.

مقام معظم رهبرى نیز ضمن تأکید بر پاسخگویى مسئولان به مردم، هشدار دادند که این بحث نبایستى لبه هاى تند انتقادى پیدا کند به شکلى که به بهانه نقد دستگاهها و افراد، نظام جمهورى اسلامى تضعیف و در چشم مردم تحقیر شود.
ارتباط دائم و بى واسطه با مردم

امیرالمؤمنین علیه السلام به تأسّى از پیامبر(ص) در طول حیات خویش بویژه دوران زمامدارى، ارتباطى تنگاتنگ و بى واسطه با مردم داشت و همیشه در دسترس همگان بود؛ به گونه اى که هرکس در هر موقعیتى به سهولت و بدون برخورد با مانع و حاجبى با وى دیدار مى کرد و مسائل و مشکلاتش را با آن حضرت در میان مى گذاشت.

امام به کارگزارانش نیز سفارش مى کرد هیچ گاه از دید مردم غایب نشوند و براى دسترسى مردم به آنان، امکانات و تسهیلاتى فراهم نمایند. به عنوان نمونه به دستورالعمل آن حضرت به قُثَم بن عباس، فرماندار مکّه توجه نمایید.

صبح و عصر براى رسیدگى به امور حاجیان و مردم مکّه بنشین، به صاحبان پرسش، پاسخ ده، جاهلان را بیاموز و با دانشمندان مذاکره کن. در بین تو و مردم باید واسطه و سفیرى جز زبانت و حاجب و پرده اى جز چهره ات نباشد. افرادى را که با تو کار دارند، از ملاقات با خود محروم مگردان؛ زیرا آنان اگر در آغاز از درگاه تو رانده شوند، حل مشکل ایشان پس از آن، این بى حرمتى و بى اعتنایى را جبران نخواهد کرد.

امام در دستورالعملى به مأموران مالیات تأکید مى کند براى خود دربان و حاجب مگزینید و هیچ نیازمندى را از این که با شما ملاقات کند، محروم مسازید.

حضرت در منشور جاوید حکومتى خویش به مالک اشتر، با تفصیل بیشتر بر این موضع تأکید ورزیده مى فرماید:

وَاجعَلْ لِذَوِى الْحاجاتِ مِنْکَ قِسْماً تُضَرِّغُ لَهُمْ فیه شَخْصَکَ وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عامّاً فَتَتَواضَعُ فِیهِ للّهِ الّذى خَلَقَکَ و تُقْعِدَ عَنْهُمْ جُنْدَکَ وَ اَعْوانَکَ مِنْ اَحْراسِکَ حَتّى یُکَلِّمَکَ مُتَکَلِّمُهُمْ غَیرَ مُتَعْتِعٍ

براى ارباب رجوع، وقتى مقرر کن که شخصاً به امور آنان رسیدگى کنى. براى آنان مجلس عمومى و همگانى تشکیل بده و در برابر خدایى که تو را آفریده فروتن باش و سپاهیان و یاران و نگهبانان خود را از این مجلس دور ساز تا سخنگوى آنان با صراحت و بدون ترس و لکنت، مطالب خود را با تو در میان بگذارد.
گزارش گیرى و حسابرسى کارگزاران

سیره حکومتى امیرمؤمنان(ع) چنین بود که بر عملکرد کارگزاران خود نظارت دقیق داشت و از آنان در قلمرو مسئولیتى خود بازخواست مى کرد.

در مرحله نخست، از خود کارگزار یا فرمانده نظامى مى خواست تا عملکرد خود را به آن حضرت گزارش کند. به عنوان نمونه:

1 ـ حضرت وقتى زیاد بن نضر و شریح بن هانى را به عنوان پیشقراولان سپاه در جنگ صفین به سوى معاویه فرستاد از آنان خواست تا در هر موقعیت، اخبار را به آن حضرت گزارش کنند.

2 ـ امام پس از اطلاع از تخلّف یکى از مأمورانِ مراقب بازار اهواز به نام «ابن هرمه» نامه اى به حاکم اهواز نوشت و ضمن دستورِ عزلِ مأمور متخلّف از سمت خود و بازداشت وى فرمان داد تا مردم از این جریان آگاه شوند تا اگر کسى از او شکایتى دارد مراجعه کند ونیز فرمود تاکارمندان از این اقدام مطلع شوند تا همگان نظر امام را در برخورد با متخلّف بدانند. چگونگى کیفر او را نیز ابلاغ نمود و در پایان تأکید کرد اقدامات انجام شده را براى من گزارش کن و حتّى فردى را که به عنوان جانشین وى برگزیده اى به من معرّفى نما.

حضرت در مرحله بعد، خود به صورتى دقیق و بدون اغماض به حسابرسى کارگزاران خویش مى پرداخت و در نامه هایى که به آنان مى نوشت جمله «اِرْفَع اِلَىّ حِسابَک» (گزارش کار وعملکرد یا به تعبیر امروزى بیلان کارت رابراى من بفرست) در میان دیگر جملات وخواسته ها ازبرجستگى خاصى برخوردار بود. به عنوان نمونه امام پس از دریافت گزارشى مبنى بر تخلّف یکى از فرمانداران، در نامه اى ضمن هشدار به وى اضافه کرد:

فَارْفَعْ اِلَىَّ حِسابَکَ وَاعْلَمْ أَنَّ حِسابَ اللّهِ اَعْظَمُ مِنْ حِسابِ النّاسِ

پس هرچه زودتر حساب اموال را براى من بفرست و بدان که حسابرسى خداوند از حسابرسى مردم سخت تر و بزرگ تر است.

زیاد بن ابیه کارگزارحضرت درفارس بود. امام براى آگاهى ازعملکرد وى مأمورى را فرستاد و به او دستور داد پس از حسابرسى کامل، آنچه را زیاد گرد آورده نزد من بیاور.

زیاد به مأمور اعزامى گزارش نادرست داد. امام از طریق دیگر مأموران خویش به نادرستى گزارش زیاد پى برد؛ از این رو نامه اى به وى نوشت و فرمود:

اى زیاد! به خدا سوگند، تو دروغ گفته اى و اگر خراج و مالیاتى را که از مردم گرفته اى به طور کامل نزد من نفرستى، بر تو بسیار سخت خواهم گرفت و مجازات سختى در انتظار توست مگر آن که صحّت گزارشت تأیید شود.

حضرت امیر علیه السلام در نامه اى به «مالک بن کعب»، یکى از فرمانداران خود، به وى دستور داد پس از تعیین جانشین براى خویش با شمارى از یارانش به اطراف و سواد عراق برود و درباره رفتار و عملکرد کارگزاران حضرت در فاصله بین دجله و عُذیب بررسى و تحقیق کند و گزارش رفتار آنان و حسابرسى خویش را به وى بدهد.

پیشواى پاسخگو

از ویژگى هاى بارز امیرمؤمنان علیه السلام پاسخگو بودن آن حضرت در تمامى عرصه هاى فرهنگى، سیاسى، اجتماعى و نظامى است. چه در دوران حکومت ظاهرى پنج ساله و چه قبل از آن.

امام از سویى مردم را به طرح هرگونه پرسش از خویش تشویق کرده و در یک فراخوانى عمومى فرمود:

اَیُّهَا النّاسُ! سَلُونى قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونى، فَلاَءَنَا بِطُرُقِ السَّماءِ اَعْلَمُ مِنّى بِطُرُق الاَرْضِ...

مردم! پیش از آن که مرا از دست دهید، آنچه مى خواهید بپرسید که من به راههاى آسمانى آگاهتر از راههاى زمین هستم.

از سوى دیگر، طى بخشنامه اى به کارگزاران و فرماندهان با صراحت فرمود:

اَلا وَ اِنَّ لَکُمْ عِنْدى اَنْ لا اَحْتَجِزَ دُونَکُم سِرّاً اِلاّ فِى حَرْبٍ

آگاه باشید! از جمله حقوق شما بر من آن است که جز اسرار نظامى هیچ چیزى را از شما نپوشانم.

... و بدین ترتیب آمادگى خود را براى پاسخگویى در هر زمینه اعلام کرد.

با توجه به این سیاست، در زندگى امام(ع) هیچ سؤالى بر آن حضرت عرضه نشد که بى پاسخ مانده باشد؛ اعم از ابهامات و شبهاتى که براى برخى یاران آن گرامى در پاره اى موضوعات و رخدادها و یا تصمیمات متّخذه از سوى آن حضرت پیش مى آمد، مانند پاسخگویى امام به شبهه پدید آمده براى برخى در خصوص علت عدم قیام آن گرامى در برابر خلیفه اول و دوم و سوم و قیام در برابر ناکثین، قاسطین و مارقین و یا نامه آن بزرگوار به محمد بن ابى بکر، پس از عزل وى از استاندارى مصر و نصب مالک اشتر به جاى وى در پى نگرانى و دغدغه اى که براى او در این جابه جایى پدید آمده بود.

پاسخگویى امام به شبهات خوارج گرد آمده در اردوگاه «حروراء» (سرزمینى نزدیک نهروان و اطراف کوفه) پیرامون موضوع حکمیت؛ به مالک اشتر در مورد علل و عوامل بى مهرى دوستان نسبت به آن حضرت، به حسن بصرى پیرامون جنگ با اصحاب جمل؛ به قیصر روم در خصوص شبهات عقیدتى و صدها مورد دیگر که در منابع تاریخى به تفصیل آمده، همه حاکى از عنایت پیشواى شیعیان به موضوع پاسخگویى و شبهه زدایى است.
عوامل بازدارنده پاسخگویى

امیرمؤمنان علیه السلام به منظور فراهم کردن بستر مناسب براى پاسخگویى مسئولان و کارگزاران حکومتى به مردم، علاوه بر تأکید بر جنبه هاى مثبت قضیه و ارائه راهکارهاى عملى براى تحقق این موضوع در بدنه حکومت، نسبت به موانع پاسخگویى و عوامل بازدارنده این امر حیاتى هشدار داده و مسئولان حکومتى را از آنها بر حذر مى داشت. نمونه هایى از این هشدارها را در ذیل ملاحظه مى کنید.
1 ـ رفتارهاى چاپلوسانه و سازش کارانه

از موانع مهم پاسخگویى مسئولان به مردم آن است که روابط میان آنان مبتنى بر کرامت انسانى نباشد. صاحب منصبى که با دید حقارت به مردم مى نگرد و با بهانه هاى واهى و با دستاویزهایى که جلوه اى از حقیقت دارند، مردم را به رفتارهایى وا مى دارد که زبونى و خوارى شان که در آن نهفته است، هیچ گاه در قبال چنین مردمى احساس مسئولیت نمى کند و خود را نه تنها پاسخگوى ایشان نمى داند بلکه تحمل شنیدن سخن حق را از آنان ندارد و همواره دوست دارد زیردستان با تملّق و چاپلوسى از او ستایش کنند. به این هشدار و رهنمود حکیمانه امام(ع) به پیروان خود توجه کنید:

از پست ترین حالات زمامداران نزد صالحان این است که گمان برند آنان دوستدار ستایش اند و کشوردارى آنان بر کبر و خودپسندى استوار باشد. من خوش ندارم در خاطر شما بگذرد که من ستایش را دوست دارم و خواهان شنیدن آن مى باشم... من از شما مى خواهم که مرا با سخنان زیباى خود نستایید تا از عهده وظایفى که نسبت به خدا و شما دارم برآیم و حقوق و واجبات بر زمین مانده را ادا کنم.

با من چنان که با پادشاهان سرکش سخن مى گویند، حرف نزنید و چنان که از افراد عصبانى و خشمگین کناره مى گیرند از من دورى نجویید و چاپلوسانه با من برخورد نکنید و نپندارید که اگر مطلب حقّى به من پیشنهاد دهید بر من گران آید.
2 ـ استبداد رأى

امام در نامه خود به اشعث بن قیس پس از آنکه منصب واگذارى به وى را امانت الهى ـ و نه طعمه ـ مى داند به او هشدار مى دهد که مبادا به استبداد و دلخواه خود در میان مردم رفتار کنى.

و نیز در نامه اى به مالک اشتر تأکید مى کند:

وَ لا تَقُولَنَّ اِنّى مُؤَمَّرٌ آمُرُ فُاُطاعُ فَاِنَّ ذلک اِدغالٌ فى الْقَلْبِ وَ مَنْهَکَةٌ لِلدّینِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الغِیَرِ.

مگو من اکنون بر مردم مسلّطم؛ از من فرمان راندن و از آنان اطاعت کردن که این، عین راه یافتن فساد در دل و ضعف در دین و موجب زوال نعمت ها است.
3 ـ احتجاب

احتجاب و پوشیده و پنهان بودن مقام مسئول از مردم و محصور کردن خود در دفتر کار و گماشتن دربانان، حاجبان و نگهبانان از موانع مهم پاسخگویى وى به شمار مى رود؛ ضمن آنکه موجب تنگ نظرى حاکم و بى اطلاعى وى از مسائل و واقعیّت هاى جامعه مى گردد. البته بدیهى است که موارد امنیّتى باید ملاحظه گردد ومردم نیز بابرنامه و زمانهاى مشخصى به مسؤلان مراجعه نمایند تا آنان را از رسیدگى به لطایف دیگرشان باز ندارند. امروزه ارتباط با مردم علاوه بر شیوه حضورى، مى تواند از طریق تعیین افرادى موثق و مطمئن براى پاسخگویى به مراجعان، تلفن، دورنویس، کامپیوتر، نامه، تلگراف و مانند آن نیز باشد. حضرت در منشور حکومتى خود به مالک اشتر به وى چنین توصیه مى کند:

فَلا تَطُولَنَّ احْتِجابَکَ عَنْ رَعِیَّتِکَ فَاِنَّ احتِجابَ الوُلاةِ عَنِ الرَّعِیَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضّیقِ وَ قِلَّةُ عِلْمٍ بِالاُمُورِ.

خود را زیاد از مردم پنهان مدار که پنهان بودن زمامداران از مردم، شاخه و نمونه اى از تنگ نظرى و کم اطلاعى در کارها و امور جامعه است.
4 ـ بى مبالاتى در پاسخگویى

پاسخگویى و گزارش دهى مسئول به مردم نسبت به امانتى که به او سپرده شده باید در نهایت دقّت و مبتنى بر تقواى الهى و بدور از هرگونه فریب و نیرنگ و ظاهرسازى و خلاف واقع گویى باشد.

امیرمؤمنان علیه السلام در توصیه اى به عموم مردم مصر و نیز کارگزار خود، نسبت به رعایت تقوا در آنچه که باید پاسخگو باشند تأکید ورزیده و با استناد به آیات قرآن نسبت به عواقب بى تقوایى در این عرصه هشدار داده است:

از بنده خدا، امیرمؤمنان، على بن ابى طالب به عموم مردم مصر و (کارگزار خود) محمد بن ابى بکر. سلام علیکم، من خداى یکتا را حمد و سپاس مى گویم. پس از آن شما را به رعایت تقواى الهى نسبت به آنچه که از آن مورد سؤال قرار مى گیرید و به سوى او باز مى گردید سفارش مى کنم؛ چه آن که خداى متعال مى فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینةٌ» (هر نفسى در گرو اعمالش هست) و نیز مى فرماید: «وَ یُحَذِّرکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَ اِلَى اللّهِ الْمَصیرُ» (و خدا شما را از عقاب خود مى ترساند و (بدانید که) بازگشت همه به سوى خدا خواهد بود).

همچنین مى فرماید: «فَوَربّکَ لَنَسْئَلَنَّهُم اَجمَعینَ عَمّا کانُوا یَعْلَمُونَ» (قسم به خداى تو که از همه آنان نسبت به عملکردشان بازخواست مى کنیم).

بندگان خدا! بدانید که خداى بزرگ از اعمال شما ـ اعم از کوچک و بزرگ ـ بازخواست مى کند...
نتیجه

از مجموع آنچه مطرح شد نتایج ذیل به دست مى آید:

1 ـ طرح پاسخگویى کارگزاران نظام اسلامى به مطالبات رهبرى و خواستهاى مشروع مردم از سوى مقام معظم رهبرى، جلوه اى از حیات طیّبه الهام گرفته از حکومت و سیره علوى است.

2 ـ منظور از پاسخگویى یک مسئول صرف بیلان کار نیست بلکه منظور به میدان آمدن وى و به کارگیرى همه ظرفیتهاى نظام براى حل مشکلات و تحقق مطالبات بحق مردم است.

3 ـ مسئولیت از منظر امیرمؤمنان(ع) امانتى است الهى براى خدمت به مردم و نه ابزارى براى ارتزاق و منبعى براى درآمد.

4 ـ هرکس در هر موقعیت و جایگاهى نسبت به عملکرد و زیر مجموعه خود مسئول است.

5 ـ از منظر امیرمؤمنان(ع) ملاک واگذارى کار به فردى، میزان مسئولیت خواهى و پاسخگو بودن فرد در مقابل آن مسئولیت است.

6 ـ گزارش دهى مسئول به مردم، تأسیس پایگاه پاسخگویى، نقدپذیرى، در دسترس بودن مسئول، گزارش گیرى و حسابرسى دقیق از مدیران زیرمجموعه و اعلام آمادگى براى پاسخگویى به همه پرسش ها در حیطه مسئولیت خود، همه گونه هاى پاسخگویى به شمار مى روند.

7 ـ عواملى همچون رفتارهاى چاپلوسانه و سازش کارانه، استبداد رأى، احتجاب و بى مبالاتى در پاسخگویى از منظر امیرمؤمنان(ع) از موانع اساسى پاسخگویى کارگزاران برشمرده شده است.

تبلیغات