چکیده

مقاله حاضر از یک مقدمه و شش مطلب و یک خاتمه و نتیجه گیرى تشکیل شده است. نهضت خدمت رسانى در همه ساحتهاى مختلف اسلام از جمله اخلاق اسلامى، مورد تاکید فراوان قرار گرفته و در نظام دینى موضوع خدمت رسانى به صورت نهادینه شده مطرح مى گردد. فلسفه وجودى حکومت دینى، برقرارى عدالت و خدمت به مردم، و واگذارى و پذیرش مسئولیتها نیز در همین راستاست. از این رو، هر چه مسئولیت، مهمتر و بالاتر باشد، وظیفه خدمت رسانى نیز سنگین تر مى شود. مقاله، در ادامه مطالب فوق، ارزشى و فعل اخلاقى بودن خدمت رسانى از دیدگاه اسلام را مورد بررسى قرار مى دهد و معیارهاى ارزشمندى آن را به بحث مى گذارد. پس از آن آداب خدمت ارزشمند و آثار اخلاقى، تربیتى آن را مطرح مى کند و بدین ترتیب با خاتمه و نتیجه گیرى پایان مى یابد.

متن

 

مقدمه

خدمت رسانى در اسلام را مى توان در ساحت هاى مختلفى مورد بحث قرار داد؛ خدمت رسانى در دیدگاه آیات، روایات و ادعیه، سیره معصومین(ع)، سیره فقها، خدمت رسانى در ادبیات و هنر و شعر شاعران، خدمت رسانى از منظر کلامى، فقهى و از جمله اخلاقى.

منظور ما ازارائه این مقاله، پاسخ به این پرسش است که آیا خدمت رسانى فعلى اخلاقى و ارزشى است یا خیر؟ و در صورت مثبت بودن پاسخ، معیارها، آداب و آثار آن چیست؟

بى تردید، با ثابت شدنِ ارزشى بودن بحث خدمت رسانى، ضرورت و اهمیت آن نیز روشن تر مى شود و خدمتگزاران را در خدمت بیشتر و بهتر، با انگیزه جلب رضایت خداوند متعال شایق تر و در خودسازى، تهذیب نفس و قرب الهى بهره مند خواهد کرد.

مفهوم خدمت رسانى

مفهوم گسترده خدمت رسانى را در متون دینى مى توان در لابه لاى مفاهیمى از قبیل: تلاش در برآوردن نیازهاى مؤمنان، ادخال سرور در قلوب آنان، احسان، اهتمام به امور مسلمانان، اعانت مسلمین، یارى رساندن به گرفتاران، گشودن گرفتارى مؤمنان و مانند آن جست و جو کرد.

این مفهوم گسترده شامل سود رسانى افراد نسبت به یکدیگر و یا همنوعان مى شود و به صورت وام دادن، سیر کردن، پوشاندن، رفع گرفتارى از یکدیگر و نیز همکارى زن و شوهر در محیط خانه و خدمات عام المنفعه از قبیل مدرسه سازى، تأسیس دانشگاه، ساختن خوابگاه هاى دانشجویى، وقف کردن اموال براى محرومان و اقشار آسیب پذیر و... بروز مى کند، چنان که خدمتگزارى به مردم در نظام دینى به صورت نهادینه شده نیز نوعى دیگر از مصادیق خدمت رسانى است.

آنچه در این نوشتار بیشتر مورد توجه است نوع اخیر خدمت رسانى است که خدمات کارگزاران، دولتمردان، مسئولان مملکتى در هررده اى رادربرمى گیرد وهرکس براساس نوع مسئولیت و وظایف محوّله مى بایست در یارى نظام و مردم از هیچ کوششى دریغ نورزد.
حکومت دینى، مسئولیت ها و خدمت رسانى

فلسفه وجودى حکومت دینى و حاکمیّت اسلامى، برقرارى عدالت و خدمتگزارى به مردم، به ویژه، محرومان و پابرهنگان است، تا اینکه تحت حمایت این حاکمیت، زندگى سالمى داشته، در آسایش و امنیت به سر برند؛ ستمى بر آنان روا نشود؛ حقى از آنها ضایع نگردد و به عزت و اقتدار اسلامى برسند.

واگذارى و پذیرش مسئولیت ها نیز در اسلام، در راستاى استقرار و گسترش عدالت اجتماعى و خدمت رسانى به همنوعان در همه عرصه هاى اجتماعى است و «مسئولیت» در نگرش اسلامى بار امانتى سنگین بر گرده افراد است که اگر نتوانند به شکل شایسته به مقصدش برسانند و حقش را ادا کنند، سخت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت. امام على(ع) به یکى از کارگزارانش نوشت:

... اِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لکِنَّهُ فى عُنُقِکَ اَمانَةٌ.

همانا مسئولیت [و منصب] تو، طعمه و شکار نیست، بلکه بار امانتى در گردن تو است.

هر چه مقام و جایگاه بالاتر و مهمتر، وظیفه خدمتگزارى بیشتر و سنگین تر! بر همین مبنا وظیفه پیامبران الهى در قبال مردم بالاترین بود و خدماتشان شایان توجه تر. اولیاى گرامى اسلام و پیشوایان دینى نیز این گونه بوده اند. زندگى آن بزرگواران مملو از خدمات شایسته به بشریت از زمان حضور و تا همیشه تاریخ است و هر کدام در این میدان صحنه هایى بس بزرگ و با شکوه از حماسه و ایثار خلق کرده اند.

رهبران الهى نیز که مشروعیت حاکمیت خویش را از کانال الهى دریافت کرده اند و بازوان اجرایى شان و زنجیره اى که به آنان وابسته است همه و همه بایستى این گونه باشند. چنان که بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، حضرت امام خمینى(ره) این گونه بودومى فرمود:

من خادم شما هستم. من خادم ملت هستم، من آمده ام که بزرگوارى شما را حفظ کنم. من آمده ام که دشمنان شما را زمین بزنم. من آمده ام که ملّت را یک ملّت مستقل کنم.

... به من اگر خدمتگزار بگویند بهتر از این است که رهبر.

سیل نیازهایى که از جانب آحاد مردم به سوى مسئولان مملکتى در هر رده اى سرازیر مى شود، هدیه و نعمتى الهى است که شکرانه اش، تعهد، دلسوزى، وظیفه شناسى، تلاش پیگیر در رفع این نیازمندیها و احساس ملامت و خستگى نکردن در خدمت رسانى شایسته به مردم است.

امام حسین علیه السلام در بیان این نکته مهم چنین مى فرماید:

اِنَّ حَوائِجَ النّاسِ اِلَیْکُمْ مِنْ نِعَمِ اللّهِ عَلَیْکُمْ فَلا تَمُلُّوا النِّعَمَ.

همانا نیازمندیهاى مردم به شما از نعمتهاى خدا برشماست. بنابراین از این نعمتها دلگیر نشوید.
دانى که خدا چرا تو را داده دو دست؟     من معتقدم که اندر آن سرّى هست
یک دست به کار خویشتن پرداختن     با دست دگر ز بى کسان گیرى دست

خدمت رسانى، ارزشى اخلاقى

بدون تردید خدمت به بندگان خدا یک ارزش صد در صد اسلامى و اخلاقى است. آیات و روایات فراوانى درباره اش وارد شده است. سیره عملى رسول اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) نیز به خوبى گویاى آن است وشاید عملى ارزشمندتر از خدمت به خلق درگفتار وسیره آن بزرگواران نیابیم. پیامبراکرم(ص) آن را در ردیف ایمان به خدا آورده،مى فرماید:

دو خصلت است که چیزى بالاتر از آن دو نیست:یکى ایمان به خدا،دیگرى سود رساندن به بندگان خدا.

حضرت على علیه السلام نیز مى فرماید:

به همه مردم نیکى کن؛ چرا که ارزش هیچ عملى در پیشگاه خداوند سبحان با فضیلت کارهاى نیک برابرى نمى کند.

بنابراین، از نظر ارزشى و حسن فعلى کمتر عملى به پاى خدمت به مردم مى رسد. از نظر حسن فاعلى نیز هر کس براى اجتماع و مردم سودمندتر باشد از بهترین مردم به حساب مى آید. از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسیدند: خدا چه کسى را بیشتر دوست دارد؟ فرمود: کسى که براى دیگران سودمندتر باشد. على علیه السلام مى فرماید:

اَفْضَلُ النّاسِ اَنْفَعُهُمْ لِلنّاسِ.

بهترین مردم کسى است که براى مردم مفیدتر باشد.

امام صادق علیه السلام کسانى را که مرجع مردم در گرفتاریها و مشکلات هستند، مؤمن حقیقى شمرده، مى فرماید:

خداوند در روى زمین بندگانى دارد که مردم در انجام خواسته هاى دنیایى و آخرتى خود به آنان پناه مى برند. آنها مؤمنان حقیقى و روز قیامت در امان اند.

خدمت رسانى در آثار مکتوب علماى اخلاق نیز در شمار فضیلتى اخلاقى مورد بحث قرار گرفته است. از جمله مرحوم نراقى در کتاب جامع السعادات روایات متعددى درباره این موضوع آورده و در مقابل، بى اعتنایى به امور مسلمانان، ترک یارى و سهل انگارى در آن را از صفات رذیله و دلیل ضعف ایمان دانسته و آن را نتیجه کینه و دشمنى، کسالت، حسادت، بخل و ضعف نفس انسان شمرده است.

معیارهاى ارزشمندى

بیان شد که خدمت رسانى کارى اخلاقى و ارزشى است. حال سؤال این است که چرا چنین فعلى ارزشى است؟ آیا اصل آن ذاتاً خوب و پسندیده است؟ یا خوب بودنش جهات دیگرى دارد؟

در ارزشمندى خدمت رسانى مى توان معیارهاى زیر را برشمرد:
1 ـ ارزش ذاتى

براساس بیان آیات و روایات اصل خدمت رسانى کارى پسندیده، عقلایى و تحسین برانگیز، همچنین کارى ماندگار و داراى اثرى جاودان است، از قرآن کریم استفاده مى شود که آنچه به سود مردم باشد جاودانى و آنچه سودمند نباشد، همانند کف روى آب از بین رفتنى است:

... فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ اَمّا ما یَنْفَعُ النّاسَ فَیَمْکُثُ فِى الاَْرْضِ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الاَْمْثالَ(رعد: 17)

اما کف به کنارى مى افتد و نابود مى شود، ولى آنچه به مردم سود مى رساند [مثل آب یا فلز خالص] در زمین مى ماند. خداوند این گونه مثال مى زند.

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه «وَ جَعَلَنى مُبارَکاً اَیْنَ ما کُنْتُ...» که درباره حضرت عیسى(ع) نازل گشته، مى فرماید: مقصود از «جَعَلَنى مُبارَکاً»، این است خداوند او را براى مردم بسیار سودمند قرارداد.

پیامبر اکرم(ص) این سودرسانى را عملى شایسته و ریشه عقلانیت شمرده، مى فرماید:

ریشه عقلانیت، پس از دین (و ایمان به خدا) عبارت است از بشر دوستى و نیکى به مردم؛ اعم از نیک و بد.
2 ـ حسّ نوع دوستى

معیار دیگر ارزشمندى خدمت رسانى، حس نوع دوستى و غیر خواهى است. عواطف انسان دوستانه حکم مى کند که خدمت به همنوعان، به فریاد آنان رسیدن، رفع گرفتارى آنان و شاد کردن آنان کارى بسیار پسندیده و اخلاقى است. پیامبر اکرم(ص) مى فرماید:

اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ فى تَراحُمِهِمْ وَ تَعاطُفِهِمْ بِمَنْزِلَةِ الْجَسَدِ الْواحِدِ اِذَا اشْتَکى مِنْهُ عُضْوٌ واحِدٌ تَداعى لَهُ سائِرُ الْجَسَدِ بِالْحُمّى وَالسَّهَرِ.

مؤمنان از نظر مهرورزى و عطوفت نسبت به یکدیگر مانند یک پیکرند که هر گاه عضوى از آن دچار درد مى شود سایر اعضا از راه تب و بیدارى و ناراحتى همدردى خود را با آن عضو ابراز مى دارند و به کمکش مى شتابند.

و به قول سخنسراى شیراز:
بنى آدم اعضاى یکدیگرند     که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار     دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بى غمى     نشاید که نامت نهند آدمى

سخن گهربار رسول اکرم(ص) نیز در همین راستاست که فرمود:

مَنْ اَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِاُمُورِ الْمُسْلِمینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادى یا لَلْمُسْلِمینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ.

کسى که در هر صبحگاهى به امور مسلمانان همّت نگمارد و در اندیشه کارهاى آنان نباشد از آنها نیست، و کسى که بشنود مردى فریاد مى زند و کمک مى طلبد و به او کمک نکند مسلمان نیست.
3 ـ بهره هاى دنیایى

معیار دیگر ارزشمندى خدمت رسانى، آثار و برکاتى است که در همین دنیا از آن به دست مى آید. در پرتو خدمت رسانى، جامعه اسلامى بهره مند مى گردد و برکات بر مسلمانان سرازیر شده، به نظم و امنیت و آرامش و رفاه مى رسند. خود خدمتگزاران نیز اعتبار اجتماعى پیدا مى کنند، مورد ستایش و تحسین مردم قرار مى گیرند، حمایت و یارى مردم را به خود جلب مى کنند، آوازه آنان بلند مى شود و از رهاوردهاى دیگر خدمت رسانى نیز در همین دنیا برخوردار مى شوند.

سخنان گهربار امیر بیان حضرت على علیه السلام را در این باره با هم مى خوانیم:

ـ مَنْ اَحْسَنَ اِلَى النّاسِ حَسُنَتْ عَواقِبُهُ وَ سَهُلَتْ لَهُ طُرُقُهُ.

هر کس به مردم، نیکى کند، عاقبتش نیکو مى شود و کارهایش به آسانى انجام مى گیرد.

ـ کَثْرَةُ اصْطِناعِ الْمَعْرُوفِ تَزیدُ فِى الْعُمْرِ وَ تَنْشُرُ الذِّکْرَ.

فراوانى کار نیک، عمر (نیکوکار) را زیاد و یاد و آوازه اش را منتشر مى کند.

ـ ... مَنْ کَثُرَ اِحْسانُهُ کَثُرَ خَدَمُهُ وَ اَعْوانُهُ.

کسى که فراوان نیکى کند، خدمتگزاران و یارانش فراوان شوند.

ـ صَنائِعُ الْمَعْرُوفِ تَدِرُّ النَّعْماءَ وَ تَدْفَعُ البلاءَ.

کارهاى نیک نعمتها را سرازیر مى کند و بلا را برطرف مى سازد.
4 ـ پاداشهاى اخروى

در این زمینه نیز روایات فراوانى وجود دارد. پاداشهایى از قبیل آمرزش گناهان، ورود به بهشت، دریافت مدال و درجه بهشتى، ثبات قدم و ایمنى در قیامت، برخوردارى از شفاعت و غیر اینها بیانگر میزان ارزندگى خدمتگزارى است.

امام صادق علیه السلام فرمود: هر مؤمنى که براى برآوردن حاجت برادر مؤمن خود گام بردارد خداوند براى هر قدمى یک ثواب مى نویسد و یک گناه از او کم مى کند و یک درجه در بهشت به مقام او مى افزاید.

همچنین فرمود: کسى که یکى از خواسته هاى برادر دینى خود را برآورد خداوند بزرگ روز قیامت صدهزار خواسته او را برمى آورد که نخستین آنها بهشت است. از جمله این پاداشها آن است که خویشان و آشنایان و برادران دینى او را نیز وارد بهشت مى کند به شرط آنکه ناصبى نباشند.

در جاى دیگر فرمود: هر مسلمانى که حاجت مسلمان دیگر را برآورد خداوند متعال به او ندا دهد که ثواب تو با من است و به کمتر از بهشت براى تو راضى نمى شوم.
5 ـ قرب الهى

خدمت رسانى یکى از بهترین راههاى تقرب به خداى سبحان است. هر کارى که انسان را در رسیدن به این کمال یارى کند ارزشمند است. امام صادق علیه السلام به یکى از یارانش فرمود: بر تو باد که براى خدا خیرخواه بندگانش باشى و بدان که هیچ گاه خدا را به کارى برتر از این دیدار نخواهى کرد.

همچنین فرمود: از جمله محبوب ترین کارها در پیشگاه خداوند این است که مؤمن گرسنه اى را سیر کنى، غم و اندوه او را برطرف سازى، یا بدهى اش را بپردازى.

چنان که رسول اکرم(ص) نیز فرمود:

همانا مردم، عایله و جیره خواران خداوندند، محبوب ترین آنان نزد خدا کسى است که سودش به عایله خدا برسد و خانواده اى را خوشحال کند.
6 ـ هماوردى با اعمال عبادى

معیار دیگر براى بیان ارزشمندى خدمت رسانى، آن است که در پاره اى روایات براى خدمت رسانى، ارزشى همسان و حتى بالاتر از برخى عبادات در نظر گرفته شده است.

پیامبر اکرم(ص) فرمود: کسى که حاجت برادر دینى خود را برآورد، مانند کسى است که همه عمر خدا را عبادت کرده باشد. در جاى دیگر فرمود: کسى که براى برآوردن حاجت برادر مؤمن خود بکوشد مانند آن است که نُه هزار سال خدا را عبادت کرده باشد به گونه اى که روزها را به روزه دارى و شب را به شب زنده دارى بگذراند.

امام صادق(ع) نیز فرمود: کسى که هفت بار خانه خدا را طواف کند خداى بزرگ براى او ثواب شش هزار حسنه مى نویسد و شش هزار گناه از نامه عمل او محو مى کند و شش هزار درجه به او مى دهد (در روایتى دیگر دارد: شش هزار حاجت او را نیز برمى آورد). سپس حضرت فرمود: برآوردن حاجت مؤمن از ده طواف برتر است.

در جاى دیگر نیز فرمود: روا ساختن حاجت مؤمن از آزاد ساختن هزار بنده و بار کردن هزار اسب در راه خدا (= براى فرستادن به جهاد) بهتر است.

آداب خدمت رسانى

خدمت رسانىِ ارزشمند آدابى دارد که برخى از آنها را به اختصار بیان مى کنیم.
1 ـ اخلاص

ممکن است عملى در ظاهر خدمت محسوب شود؛ ذات آن عمل، کارى پسندیده و عقلایى باشد، از عواطف انسان دوستانه ناشى شود، آثار و برکاتى داشته باشد و تحسین دیگران را نیز برانگیزد، ولى نزدیک کننده انسان به خدا نبوده، در رساندن انسان به کمال بُرد نداشته باشد. چنین عملى از دیدگاه اسلام چندان ارزشى ندارد. بنابراین میزان ارزشمند خدمتگزارى به نیت و انگیزه بستگى دارد. هر چه انگیزه، خالص تر باشد عمل، ارزشمندتر خواهد بود. کارهایى که با «صبغه الهى» رنگ آمیزى شده ارزشمندتر، اثرگذارتر و ماندگارتر است.

به همین دلیل «حُسْن فعلى» در ارزش گذارى عمل به تنهایى کفایت نمى کند، آنچه مهمتر است «حُسن فاعلى» است. عمل، بایستى از پشتیبانى جانى سالم، اندیشه اى الهى و دستى رحمانى برخوردار باشد تا بالا رود و صاحبش را با خود به همراه ببرد؛ چرا که خدمت رسانى عرصه بروز ادب با ربّ الارباب است و صبغه الهى دادن به کارها. براى کسى که با خدا معامله مى کند توقّع شنیدن تعریف و تمجید دیگران نیز دور از شأن است. به قول مولوى:
خدمتى مى کن براى کردگار     با قبول و ردّ خلقانت چه کار

شکوه این ادب در ایثارگرى امام على علیه السلام و خاندان بزرگوارش در دستگیرى از مسکین، یتیم و اسیر به خوبى تجلّى کرده که داستانش را خداوند سبحان در سوره «هَلْ اَتى» به نمایش گذاشته است.

حضرت على(ع) نیز شرط اوج گرفتن عمل و قبولى آن را اخلاص برمى شمارد:

بِالاِْخْلاصِ تُرْفَعُ الاَْعْمالُ.

کارهاى نیک، با [بال و پر] اخلاص بالا مى روند [و قبول مى شوند].

امام صادق علیه السلام فرمود:

اَلْعَمَلُ الْخالِصُ الَّذى لا تُریدُ اَنْ یَحْمَدَکَ عَلَیْهِ اَحَدٌ اِلاَّ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ.

عمل خالص آن است که نخواهى کسى جز خدا تو را براى انجام آن ستایش کند.

همچنین فرمود: هیچ بنده اى به حقیقتِ اخلاص نمى رسد، مگر اینکه دوست نداشته باشد که مردم او را در کارهایى که براى خدا انجام داده، ستایش کنند.

البته خدماتى که کارگزاران و خدمتگزاران مردم در نظام اسلامى انجام مى دهند خواه ناخواه در معرض دید مردم قرار مى گیرد، و مردم از کمّ و کیف آن مطّلع مى شوند. طبیعى است که از آنها مسرور گردند و خدمتگزاران نظام را مورد تحسین و ستایش قرار دهند. ولى باید توجه داشت که این سرور و شادمانى مردم و تحسین و ستایش آنان، مادامى که انگیزه اصلى خدمتگزاران، خدا و تحصیل رضایت او باشد و در اصل عمل و کیفیت آن تأثیرى نکند، خللى در اخلاص ایجاد نمى کند.

پیامبر اکرم(ص) در روایتى ستایش مردم در این گونه موارد را مژده دنیایى مؤمن برشمرده که به صورت نقد نصیب او مى شود، و فرموده: مژده دیگرش در آخرت است که پاداشهاى اخروى را برایش بشارت مى دهند.

زراره گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم: شخصى مشغول انجام کار نیکى است و در این حال شخص دیگرى او را مى بیند و از اینکه از کار نیک او آگاه شده است خوشحال مى شود (آیا این سرور و شادمانى دلیل بر ریا است؟) حضرت فرمود:

عیبى ندارد؛ زیرا همه دوست دارند محاسن و خوبیهاى آنها در میان مردم آشکار شود؛ البته به شرط آنکه کار خیر را به قصد ستایش و تمجید مردم انجام نداده باشند.

حال، اگر عملى بظاهر خوب و پسندیده از جانى ناسالم، اندیشه اى ناپاک و توأم با ریاکارى و خودنمایى صادر شود و چنان بُردى نداشته باشد که انجام دهنده را به خدا نزدیکتر کند، چنین کارى آفت زده است و چندان ارزشى ندارد. على(ع) فرمود:

اَلْعَمَلُ کُلُّهُ هَباءٌ اِلاّ ما اُخْلِصَ فیهِ.

عمل همه اش همچون ذرات غبار (پراکنده درهوا) است،مگر آن مقدارى که مخلصانه باشد.

امام صادق(ع)، ریا و خودنمایى را آفتِ عبادات و عمل نیک مى دانند:

کُلُّ الْبِرِّ مَقْبُولٌ اِلاّ ما کانَ رِئاءً.

تمام کارهاى نیک مورد قبول خداست جز عملى که از روى ریا باشد.

همچنین فرمود: هرگونه ریایى شرک است. هر کس براى مردم کار کند، پاداشش با مردم است و هر کس براى خدا کار کند ثوابش بر خداست!

بنابراین، میزان ارزشمندى عمل به نیّت و انگیزه انجام دهنده آن وابسته است. کارهاى نیک ریائى که انسان براى رضایت نفس خود انجام مى دهد یا متوقع پاداشى است، ارزشى در پیشگاه خداوند و اثرى در تربیت و سعادت و کمال صاحبش ندارد!

حال، چه کنیم که در این مسیر گام برداریم و کارهایمان را به گونه اى انجام دهیم که هم خود قبول درگاه الهى گردند و هم ما را به خداى سبحان نزدیک کند؟ این کار به دیدبانى، مراقبت شدید و رعایت کردن اخلاق و آداب اسلامى نیازمند است؛ بایستى به گونه اى خدمت کنیم که بتوانیم رضایت خداوند را جلب نماییم و هیچ انگیزه اى را جز رضاى او در انجام کارها دخالت ندهیم.
2 ـ توکّل

سامان یافتن کارها و نتیجه دادن آنها گذشته از تلاش و اخلاص، به توکل انسان به خداوند بستگى دارد. در امر خدمت رسانى، باید بر خداوند توکل کرد. پیامبر اکرم(ص) تفسیر توکل را از جبرئیل پرسید! جبرئیل فرمود:

معناى توکّل این است که انسان یقین کند به اینکه سود و زیان و بخشش و حرمان به دست مردم نیست و باید از آنها نا امید بود. اگر بنده اى به این مرتبه از معرفت برسد که جز براى خدا کارى انجام ندهد و جز او به کسى امیدوار نباشد و از غیر او نهراسد و به غیر خدا چشم طمع نداشته باشد، این همان توکل بر خداست.

حضرت على(ع) به امام حسن مجتبى(ع) فرمود:

در همه امور، نفس خود را به خدا پناهنده دار؛ زیرا در پرتو این پناهندگى، خود را به پناهگاهى مطمئن و نیرومند سپرده اى!

امام خمینى قدس سره مى فرماید:
تا دوست بود تو را گزندى نبود     تا اوست غبار چون و چندى نبود
بگذار هر آنچه هست و او را بگزین     نیکوتر از این دو حرف، پندى نبود
3 ـ عبودیت و بندگى

ادبِ دیگر خدمت رسانى آن است که خدمت به خلق، انسان را غافل از خداى سبحان و مطیع شیطان نکند؛ در عین سودرسانى به خلق از خالق نبُرد. در متن مردم باشد و در محضر خدا. در خدمت مردم باشد و مطیع فرمان خدا. به قول سعدى:
فرمانبر خداى و نگهبان خلق باش     این هر دو قَرَن، اگر بگرفتى سکندرى

سودرسانى به مردم، اگر با انگیزه الهى انجام گیرد، عبادت است؛ لیکن شرط است که خدمتگزار، براى عبودیت، انجام تکالیف شرعى و انس و خلوت با خدا بهترین ساعات شبانه روزش را اختصاص دهد و خدمت رسانى، او را از انجام فرایضش بازندارد! همین ارتباط و توجه و انس الهى است که شور و نشاط مى آفریند و انسان را در مسئولیت هاى اجتماعى موفق مى کند. حضرت على(ع) به مالک اشتر توصیه مى کند:

نیکوترین وقتها و بهترین ساعات شب و روزت را براى خود و خداى خود انتخاب کن، اگرچه همه وقت براى خداست، اگر نیّت درست و رعیّت در آسایش قرار داشته باشد.

از کارهایى که به خدا اختصاص دارد و باید با اخلاص انجام دهى، انجام واجباتى است که ویژه پروردگار است، پس در بخشى از شب و روز، وجود خود را به پرستش خدا اختصاص ده و آنچه تو را به خدا نزدیک مى کند بى عیب و نقصانى انجام ده، اگر چه دچار خستگى جسم شوى.
4 ـ محبت به مردم

مردم عایله خداى اند و خدا دوست داشتنى و عشق ورزیدنى است. کسى که مى خواهد از طریق سودرسانى به عایله خدا به معشوقش برسد، باید دلش را از هرگونه کینه و دشمنى با مردم تهى و در عوض آن را سرشار از محبّت به آنان سازد. این ادب در روایتى قدسى، در بیان خداوند چنین آمده است:

اَلْخَلْقُ عِیالى، فَاَحَبُّهُمْ اِلَىَّ اَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ اَسْعاهُمْ فى حَوائِجِهِمْ.

مردم عایله و جیره خواران من اند، محبوب ترین آنها نزد من کسى است که به عایله ام مهربان تر و در برآوردن نیازمندیهایشان کوشاتر باشد.

وقتى خدمت رسانى، با مهر و محبت همراه گردد، مشکلاتِ خدمت رساندن هم آسان تر مى شود و تحمل سختى هاى این راه، سهل تر مى گردد. خدمت رسانى گرچه با توکّل بر خدا و از روى اخلاص انجام گرفته امّا مهربانى و محبت مردم، دشوارى هاى راه را به هموارى بدل مى کند.

بیان گردید که بخش مهمى از خدمت رسانى، از طریق کارگزاران و مسئولان نظام اسلامى انجام مى پذیرد. اما این خدمت رسانى نیز باید با عطوفت همراه باشد. حضرت على(ع) به مالک اشتر توصیه مى کند:

وَ اَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ، وَالَْمحَبَّةَ لَهُمْ، وَاللُّطْفَ بِهِمْ، وَ لا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضارِیاً تَغْتَنِمُ اَکْلَهُمْ... .

[اى مالک!] قلب خودرا ازعطوفت به رعیت مالامال ساز! و دوستدارشان باش! وبه آنان نیکى کن! مبادا نسبت به آنها همچون درنده اى باشى که خوردنشان را غنیمت شمرى!

اقبال لاهورى مى گوید:
از محبت جذبه ها گردد بلند     ارج مى گیرد از او نا ارجمند
بى محبت زندگى، ماتم همه     کار و بارش زشت و نامحکم، همه
عشق صیقل مى زند فرهنگ را     جوهر آئینه بخشد سنگ را
5 ـ عدل و انصاف با مردم

از آداب آن است که از رفیق بازى، ملاحظه دوستان، فرزندان و مریدان و ستم روا داشتن بر دیگران به شدّت برحذر باشد و از تبعیض میان ارباب رجوع، فرق گذاشتن، موافق و مخالف درست کردن و پایمال کردن حقوق دورى کند. در عهدنامه علوى مى خوانیم:

نسبت به خدا، مردم، نزدیکان و هواداران خود در رابطه با نوع برخورد و اداى حقوقِ آنان، انصاف را از نظر دور مدار و گرنه ستمکار خواهى بود، ... و چیزى در تغییر نعمت و دورى از رحمت الهى مؤثرتر از ستمگرى نیست؛ زیرا خدا دعاى ستمدیدگان را مى شنود و در کمین ستمکاران است (و انتقام آنان را خواهد گرفت).

و شهریار چه زیبا سروده است:
خوشا انصاف کز صافى ترین اوصاف انسان است     ترازویى که هر کمّیتى با وى به میزان است
گرت توفیق این نعمت بود شکر خدا مى کن     پیمبر گفت انصافى که دارى، نصف ایمان است
6 ـ ارتباط مستقیم با مردم

از دیگر آداب خدمت رسانى مسئولان، حضور در متن مردم، ارتباط مستقیم با آنان، شنیدن درد دلهایشان و گرهى از کارشان گشودن، ریاست ها و مدیریت ها را استحکام و تداوم مى بخشد و ایام تصدّى خادمان به مردم را قرین شور و نشاط مى کند و گرنه به قول حافظ:
دائم گل این بستان، شاداب نمى ماند     دریاب ضعیفان را، در وقت توانایى

امام على(ع) به قُثَم ابن عباس که از جانب حضرت حکمران مکه بود، مى نویسد:

...وَ لا یَکُنْ لَکَ اِلَى النّاسِ سَفیرٌ اِلاّ لِسانُکَ،وَ لا حاجِبٌ اِلاّ وَجْهُکَ، وَ لا تَحْحُبَنَّ ذاحاجَةٍ عَنْ لِقائِکَ بِها... .

باید سفیر و پیغام رسانى میان تو و مردم جز زبانت و دربانى جز چهره ات نباشد (هر چه مى خواهى خودت به آنان بگو و هر که مى خواهد بدون مانع تو را ببیند) و هیچ درخواست کننده اى را از ملاقات و دیدار خود جلوگیرى مکن.
7 ـ تواضع و گشاده رویى

مسئولان موظف اند براساس آموزه هاى دینى این ادب اسلامى را به خوبى مراعات کنند. خودپسندى، تکبّر، ترشرویى و کج خلقى نفرت انگیز است و مردم را نسبت به نظام اسلامى مأیوس مى کند و منکرى بالاتر از مأیوس کردن دلهاى امیدوار مردم نیست.

فروتنى، اخلاق کریمانه و نرمخویى با مردم، شمیم جانشان را مى نوازد و به زندگى امیدوارشان مى سازد.

امام على(ع) رعایت این ادب را ضمن نامه به یکى از کارگزارانش این گونه توصیه مى کند:

وَاخْفِضْ لِلرَّعِیَّةِ جَناحَکَ، وَابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ، وَ اَلِنْ لَهُمْ جانِبَکَ، وَ اسِ بَیْنَهُمْ فِى اللَّحْظَةِ وَالنَّظْرَةِ وَالاِْشارَةِ وَالتَّحِیَّةِ، حَتّى لا یَطْمَعَ الْعُظَماءُ فى حَیْفِکَ، وَ لا یَیْأَسَ الضُّعَفاءُ مِنْ عَدْلِکَ.

در برابر مردم متواضع و گشاده رو باش، نرم خویى و ملایمت را به کارگیر و در ملاقات، نگاه واشاره وتحیّت ودرود، مساوات را میان همگان رعایت کن تابزرگان درستم کردن تو طمع نکنند (درصدد دشمنى با تو برنیایند) و زیردستان از دادگرى ات نومید نشوند.
8 ـ استقامت در کار

بدون تردید خدمت رسانى شایسته به مردم با مشکلات و سختى هاى بسیار توأم است. مسئولان و کارگزاران نظام اسلامى نباید از این مرارتها بهراسند. آنان باید از هجوم کارها و مواجهه با کثرت ارباب رجوع ملول و آزرده خاطر نشوند و همه آنها را به دیده لطف و عنایت و نعمت از جانب پروردگارشان بدانند و با سودرسانى به خلق خدا رضایت خالق را جلب کنند. به قول سعدى:
حاصل نشود رضاى سلطان     تا خاطر بندگان نجویى
خواهى که خداى، بر تو بخشد     با خلق خدا، کن نکویى
اگر کسى بخواهد بر کارها مسلّط شود و به گونه اى شایسته سامانش دهد، بایستى بر رَخْش چالاک صبورى سوار شود و پیش بتازد. صبر و استقامت است که ناگواریهاى کار را در کام انسان گوارا مى سازد.

حضرت امیر(ع) پس از توصیه به عدل و انصاف به یکى از کارگزارانش مى فرماید:

... وَاصْبِرُوا لِحَوائِجِهِمْ فَاِنَّکُمْ خُزّانُ الرَّعِیَّةِ، وُکَلاءُ الاُْمَّةِ وَ سُفَراءُ الاَْئِمَّةِ.

در برابر درخواست هاى مردم صبور باشید؛ زیرا شما خزانه داران مردم هستید و وکیل هاى آنان و نمایندگان پیشوایانید.
9 ـ تحمّل نیش و نوشها

در خدمت رسانى، گذشته از تحمل سختى کار و استقامت در خوب انجام دادن آن، تحمّل نیش ها، زخم زبانها و نسبت هاى ناروا و فرو خوردن خشم در این هنگام بسیار ضرورى است. کسى که حلیم و خویشتن دار نباشد و با شنیدن حرفى از کسى زود از کوره در رود، رنگ ببازد و رو ترش کند، نخواهد توانست توفیقى در خدمتگزارى به دست آورد. یکى از توصیه هاى امام على(ع) به «حارث همدانى» این است که مى فرماید:

وَاکْظِمِ الْغَیْظَ وَ تَجاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدُرَةِ، وَاحْلُمْ عِنْدَ الْغَضَبِ، وَاصْفَحْ مَعَ الدَّوْلَةِ تَکُنْ لَکَ الْعاقِبَةُ.

خشم خود را فرونشان، هنگام توانایى (از کیفر) بگذر، در وقت غضب خویشتن دار باش و با وجود تسلّط داشتن (از انتقام) دورى کن تا پاداش نیکو برایت باشد.

مولوى گوید:
او به تیغ حلم، چندین خلق را     واخرید از تیغ، چندین حلق را
تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر     بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر
10 ـ وفا به عهد و پیمان

خداوند متعال به وفاى به عهد، سفارش فراوان مى کند و تخلّف نکردن از عهد و پیمان را در چهار آیه قرآن کریم جزو ویژگى هاى خود برمى شمارد؛ «اِنَّ اللّهَ لا یُخْلِفُ الْمیعادَ». بدیهى است خدمت رسانى چه در بعد فردى و چه اجتماعى و چه از موضع مقام و مسئولیت، هرگز نباید با وعده هاى پوچ همراه باشد. فرد خدمت رسان تنها به امورى وعده مى دهد که مطمئن است مى تواند از عهده آن برآید. انسانهاى بى شخصیّتى که براى رسیدن به آرزوهاى خود، وعده هاى توخالىِ خدمت رسانى مى دهند و به جاى عمل، به شعار روى مى آورند، هرگز در شمار خدمت رسانان واقعى قرار نمى گیرند:

وَ اِیّاکَ... وَ اَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ، فَاِنَّ... الْخُلْفَ یُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللّهِ وَالنّاسِ، قالَ اللّهُ تَعالى: «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ اَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ.»

بپرهیز از اینکه به مردم وعده اى بدهى و وفا نکنى؛ زیرا خلف وعده خشم خدا و مردم را برمى انگیزد چنان که فرمود: خداوند سخت به خشم مى آید از اینکه سخن بگویید که عمل نمى کنید!

نظامى گنجوى گوید:
نیست بَرِ مردم صاحب نظر     خدمتى از عهد، پسندیده تر
دست وفا در کمر عهد کن     تا نشوى عهد شکن، جهد کن
11 ـ پرهیز از منّت گذارى

ادب اسلامى اقتضا مى کند براى کارهاى نیکى که انسان انجام داده بر کسى منّت ننهد و به رخش نکشد؛ چرا که این عمل کار نیک را از ارزش مى اندازد. خدمت رسانى بى منّت به مردم شکر نعمتى است که خدا به خدمتگزاران داده است. به قول سخنسراى شیراز:
شکر خداى کن که موفق شدى به خیر     ز انعام و فضل او، نه معطّل گذاشتت
منّت منه که خدمت سلطان همى کنى     منّت شناس ازو که به خدمت بداشتت

حضرت على(ع) مى فرماید:

وَ اِیّاکَ وَالْمَنَّ عَلى رَعِیَّتِکَ بِاِحْسانِکَ... فَاِنَّ الْمَنَّ یُبْطِلُ الاِْحْسانَ.

ازمنّت نهادن به مردم دربرابر کارهاى نیکت برحذرباش! زیرا منّت نیکى هارا ازبین مى برد.
12 ـ پرهیز از مردم آزارى و ایجاد مزاحمت

ناصر خسرو مى گوید:
اگر بارى ز دوشم برندارى     چرا بارى سَرِ بارم گذارى

مردم آزارى تنها این نیست که ارباب رجوع را معطّل و بلاتکلیف بگذارى، یا کارش را به بهانه هاى واهى به امروز و فردا بیندازى، یا جواب سربالا به او بدهى و مانند اینها؛ بلکه گاهى بى اعتنایى و تحویلش نگرفتن، در برابر سخنانش سکوت کردن و پاسخش را ندادن، با بى رغبتى کارهایش را پیگیرى کردن نیز مردم آزارى است.

از دستورالعمل هاى علوى به کارگزارانش، آنگاه که لشکرى به سوى آنان روانه کرد، این است که مى نویسد:

پس از حمد خدا و درود بر پیغمبر اکرم(ص)، من به خواست خدا لشکرى را روانه کردم که از زمینهاى شما عبور خواهد کرد و آنها را به آنچه خدا بر آنان واجب گردانیده از آزار و بدى نرساندن به مردم، سفارششان کردم.
13 ـ مشکل گشایى

مشکل گشایى، برطرف کردن غم و اندوه، برآوردن نیازهاى مردم و شاد کردن آنان از بهترین شیوه هاى خدمت رسانى است که در سیره پیشوایان معصوم نیز به وفور دیده مى شود.

سعید بن قیس همدانى گوید: روزى در شدت گرما، امیر مؤمنان(ع) را کنار دیوارى دیدم. عرض کردم: اماما! در این ساعت و هواى گرم اینجا چه مى کنید؟ فرمود: تنها به این دلیل از خانه خارج شده ام که ستمدیده اى را یارى برسانم و یا به فریاد بیچاره اى برسم!

اگر سرى به ادارات بزنید خواهید دید که هر کدام روزانه رقم بالایى ارباب رجوع دارند. پذیرش این خیل عظیم جمعیت، شنیدن درد دلهاشان، پاسخگویى مناسب و رفع مشکل آنان در فرهنگ اسلامى بر بسیارى از عبادت هاى مستحب ترجیح دارد.

امام حسن(ع) مشغول طواف خانه خدا بود که شخصى به آن حضرت مراجعه و درخواست کمک کرد. امام(ع) طواف را رها کرد و به حل مشکل او پرداخت. شخصى اعتراض کرد و گفت: آیا طواف خانه خدا را به خواهش یک نفر، ترک مى کنى؟ حضرت پاسخ داد:

چرا چنین نکنم؟ پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «هر کس در پى حاجت برادر مسلمانش برود و آن را برآورده سازد، ثواب یک حج و عمره دارد و اگر برآورده نشد، ثواب عمره دارد.» من، هم ثواب حج و عمره را بردم و هم بازگشته، به طوافم مى رسم.
14 ـ آداب دیگر

افزون بر آنچه ذکر شد آداب دیگرى نیز در خدمت رسانى وجود دارد که اهتمام در پیشى گرفتن کارهاى خوب وکوچک شمردن کارهایى که در برآوردن نیازهاى مردم انجام مى شود، از جمله آنهاست. دولتمردان و خدمتگزاران هر چه در قبال ملّت قهرمان و نمونه ایران انجام دهند کم است. نباید این احساس به فرد دست دهد که براى مردم بسیار کار کرده است. تکالیف، بسیارسنگین وپاسخگویى درپیشگاه پروردگارنیز بسى دشوار است.

ادب دیگر، تظاهر نکردن به کارهاست. لزومى ندارد به رخ مردم کشیده شود. اگر چه موارد، گوناگون و گاهى بیلان کار دادن براى تنویر افکار عمومى و یا جهات دیگر ضرورى است. امام على(ع) در این باره مى فرماید:

لا یَسْتَقیمُ قَضاءُ الْحَوائِجِ اِلاّ بِثَلاثٍ: بِاسْتِصْغارِها لِتَعْظُمَ، وَ بِاسْتِکْتامِها لِتَظْهَرَ، وَ بِتَعْجیلِها لِتَهْنَأَ.

شایسته نیست روا نمودن حاجتها مگر به سه چیز: (نخست) به کوچک شمردن آن تا (نزد پروردگار) بزرگ گردد. (دوم) به پنهان داشتن آن تا (هنگام پاداش) آشکار شود. (سوم) به شتاب در انجام آن تا گوارا باشد.

آثار تربیتى خدمت رسانى

خدمت به مردم به ویژه محرومان و قشر آسیب پذیر جامعه افزون بر آثار و برکات و پاداشهاى فراوان اخروى، آثار تربیتى و اخلاقى مطلوبى نیز در پى دارد که در دو محور فردى و اجتماعى تقدیم مى گردد:
الف ـ آثار فردى

1 ـ پرورش روحى و تکامل معنوى؛ بدون تردید خدمت به خلق از جمله بهترین راههاى سلوک الى الله و رسیدن به قرب الهى است. از آموزه هاى اسلامى در این باره استفاده مى شود که خدمت به مسلمانان و انسانها سبب تکامل روحى و معنوى انسان مى شود. اسلام از پیروانش خواسته تا نفوس خود را با خدمت مخلصانه به مردم تکامل بخشند. از این رو، در پاره اى از روایات چنین کارى عبادت شمرده شده و خدمتگزاران محبوب ترین مردم معرفى شده اند. در واقع راز و رمز محبوبیّت در پیشگاه خداوند همین است که انسان به مردم خوبى کند و در رفع مشکلات آنان بکوشد تا رضایت خداوند جلب شود و دست انسان را بگیرد و به خواسته هاى درونى اش برساند؛ به قول شاعر:
تو با خلق خدا، چون مهربانى     خداى خلق، با تو مهربان است

هر که خواهان پیوند الهى است و شوق الهى در دل دارد، باید در این راه گام بردارد. حضرت على علیه السلام مى فرماید:

مَنِ اشْتاقَ خَدِمَ وَ مَنْ خَدِمَ اتَّصَلَ... .

هرکس شوق داشته باشدخدمت مى کند وآن که خدمت کند (به قرب الهى) واصل مى شود.

2 ـ نشاط معنوى؛ اثر وضعى خدمت به مردم و شادمان کردنشان این است که خداوند با این کار الطافش را شامل حال انسان مى کند و روحیه و نشاطى معنوى در او مى آفریند؛ به گونه اى که هر چه در این راه گام برمى دارد بیشتر لذّت مى برد و سختى هاى آن را به جان مى خرد. به قول مرحوم ملاّ هادى سبزوارى:
تا نکنى ترک سر، پاى در این ره منه     خود ره عشق است این، هر قدمى صد بلا

حضرت على(ع) پس از آنکه به کمیل توصیه مى کند خویشانت را به تحصیل خویهاى نیک و خدمتگزارى به مردم فرمان ده، مى فرماید:

کسى که دلى را شاد کند خداوند عوض آن شادى و خرّمى، برایش لطف (و خوشى معنوى) مى آفریند (که بر اثر انجام کارهاى نیک به او روى مى آورد).

3 ـ جلوگیرى از لغزشهاى ذلت بار؛ خدمت مخلصانه به مردم، از فرو افتادن انسان در لغزشگاههاى خوار کننده که فرومایگى او را در پى دارد، جلوگیرى مى کند؛ چرا که خدمتگزار به انگیزه نیکى به مردم و جلب رضایت خداوند قدم برمى دارد و همین قصد و نیکى مدد الهى را شامل حالش کرده، او را از لغزش بازمى دارد و چنانچه لغزش نیز از او صورت گیرد به برکت همان نیت و انگیزه الهى مورد آمرزش قرار مى گیرد.

امام على(ع) مى فرماید:

صاحِبُ الْمَعْرُوفِ لا یَعْثَرُ وَ اِذا عَثَرَ وَجَدَ مُتَّکَأً.

نیکوکار نمى لغزد و هرگاه بلغزد تکیه گاهى مى یابد (که به آن پناه مى برد و لغزشش بخشیده مى شود).

حضرت در بیانى دیگر، این تکیه گاه را معرفى مى کند:

صَنائِعُ الْمَعْرُوفِ تَقى مَصارِعَ الْهَوانِ.

کارهاى نیک صاحبش را از سقوط در لغزشگاههاى خوار کننده نگه مى دارد.

4ـ حمایت الهى بدرقه راه خدمتگزاران؛ خادمان به مردم از حمایت و کمک خداوند برخوردار و همواره در پناه او خواهند بود. پیامبر اکرم(ص) مى فرماید:

اِنَّ اللّهَ فى عَوْنِ الْعَبْدِ مادامَ الْعَبْدُ فى عَوْنِ اَخیهِ.

همانا بنده تا وقتى که در راه کمک رسانى به برادر دینى اش باشد خدایش کمک مى فرماید.
هر کس ز کار خلق یکى عقده وا کند     ایزد هزار عقده ز کارش رها کند
صدها فرشته بوسه بر آن دست مى زنند     کز کار خلق یکى گره بسته وا کند

5 ـ بزرگوارى و سرورى؛ خدمت به مردم در روح خدمتگزار تأثیر گذاشته، احساس بزرگى و بزرگوارى و شخصیت اجتماعى را برایش به ارمغان مى آورد و در انجام مسئولیت ها و مأموریتهاى محوّله موفقش مى کند. امام على(ع)، کارهاى نیک را مایه سعادت مى دانند:

اَلْمَعْرُوفُ سِیادَةٌ.

6 ـ محبوبیت اجتماعى: امام على(ع) نتیجه خدمتگزارى مخلصانه را تسخیر قلوب مردم و محبوبیت نزد آنان مى داند:

مَنْ بَذَلَ مَعْرُوفَهُ مالَتْ اِلَیْهِ الْقُلُوبُ.

کسى که به مردم نیکى کند دلهاى آنان به او جذب مى شود.
ب ـ آثار اجتماعى

1 ـ شکوفایى اخلاق و معنویت مردم: خدمت به مردم مقدمه ایمان، عبادت و شکوفایى اخلاق و معنویت و آرامش روانى در گستره اجتماع است. بسیارى از تیرگیهاى اخلاقى، کج خلقى ها، فاصله گرفتن از معنویت ها، از ناحیه فقر و محرومیت، معضلات اجتماعى، بیکارى، فساد حاکم بر ادارات و دستگاههاى دولتى و لاینحل ماندن گره هاى زندگى ناشى مى شود. امکان دارد شدت فقر و بیکارى و مشکلات زندگى انسان را تا سر حد کفر و بى دینى بکشد!

بدون تردید خدمت رسانى زمینه شکوفایى اخلاق الهى و روى آورى به ارزشهاى دینى را در جامعه فراهم مى سازد، وقتى مردم از نظر معیشت و زندگى شخصى و اجتماعى دغدغه خاطر نداشته باشند و ناچار نباشند براى به دست آوردن لقمه اى نان تن به گناه و کارهاى خلاف شرع دهند، وقتى ببینند کارها با تدبیر دولتمردان و کارگزاران نظام به خوبى پیش مى رود، وقتى به هر اداره اى قدم مى نهند با روى گشاده انسانهایى خدوم رو به رو مى شوند و ناگزیر نمى شوند براى حل مشکل خویش تملق بگویند، وقتى زمینه اشتغال و ازدواج را براى فرزندان خود و دیگران فراهم مى بینند و سرانجام وقتى هیچ گونه تبعیضى در ادارات مشاهده نکنند، قطعاً نشاط مى گیرند؛ اعصابشان آرامش دارد؛ اضطراب و دلهره نمى گیرند؛ از کوره در نمى روند و بدخلقى نمى کنند. آنگاه که در جمع خانواده نیز حاضر مى شوند عقده اى ندارند تا آن را روى زن و فرزندانشان خالى کنند. لذا خود به خود محیط زندگى با نور ایمان، پرستش و اخلاق اسلامى عطرآگین مى گردد.

مردم در چنین جامعه اى بهتر خدا را مى پرستند. بیشتر حال عبادت و تضرع پیدا مى کنند و توفیق بیشترى براى تهذیب نفس مى یابند و بهتر از گذشته در صحنه هاى اجتماعى حضور یافته، ایثار و فداکارى مى کنند. اینان، انسانیت، نوع دوستى و اخلاق اسلامى را به نمایش خواهند گذاشت و همگام با خدمتگزاران مخلص زمزمه خواهند کرد: «قَوِّ عَلى خِدْمَتِکَ جَوارِحى وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزیمَةِ جَوانِحى وَ هَبْ لِىَ الْجِدَّ فى خَشْیَتِکَ وَالدَّوامَ فِى الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِکَ...»

2 ـ دمیدن روح امید؛ فقر و بیکارى، فساد، تبعیض، مشکلات معیشتى، دست و پنجه نرم کردن با انواع گرفتاریها و نیافتن راه چاره براى گریز از مشکلات، روح امید و نشاط را از مردم مى گیرد و جامعه را به کالبدى بى جان مبدّل مى سازد و زمینه بى ایمانى، رشد مفاسد اجتماعى و انواع نابسامانیهاى اجتماعى را فراهم مى کند.

وقتى مردم از مسئولان و مدیران و دولتمردان نظام اسلامى صداقت، تعهد و دلسوزى و تلاش پیگیر براى رفع مشکلات را مشاهده کنند و آثار و برکات خدماتشان را در صحنه اجتماعى ببینند، روح امید، نشاط، عشق و ایمان در جانشان دمیده مى شود و آنان را به زندگى امیدوار مى کند و جنبش و تحولى دوباره مى گیرند.

3 ـ رشد عزّت اسلامى؛ مردم وقتى پا در هر اداره اى نهند و با افرادى زحمت کش، خدمتگزار و مخلص رو به رو شوند، اخلاق اسلامى، برخورد کریمانه و عزّت و احترام آنان را ببینند در خود احساس شرافت و بزرگى خواهند کرد. دیگر ناچار نمى شوند براى مشکل گشایى خود به پول و پارتى متوسل گردند و خود را به ذلت دچار کنند و زبان به التماس بگشایند.

این احساس عزت اسلامى روح آنها را به گونه اى پرورش مى دهد که در فراز و نشیب هاى زندگى همواره احساس کرامت و شرافت کنند. در برابر هر کس و ناکسى سر فرود نیاورند و رفته رفته به ملّتى سرفراز و آزاده مبدّل مى شوند که بتوانند از استقلال و آزادى خود و مملکتشان دفاع کنند.

امام على(ع) فرمود:

مَنْ عَدَلَ فى سُلْطانِهِ وَ بَذَلَ اِحْسانَهُ اَعْلَى اللّهُ شَأْنَهُ وَ اَعَزَّ اَعْوانَهُ.

هر که در تصدّى و مسئولیتش دادگرى کند و نیکى هاى خود را بذل نماید، خداوند او را بلندمرتبه و اعوان و انصارش را عزیز و غالب گرداند.

و به قول فردوسى:
کسى را که ایزد کند ارجمند     دهد مایه و پایگاه بلند

4 ـ ریشه کنى بسیارى از مفاسد اجتماعى؛ در سایه خدمت رسانى به موقع و مفید و حل معضلات اجتماعى و سامان یافتن کارها، زمینه بسیارى از مفاسد اجتماعى و نیز اخلاقى از بین مى رود. از این رو، مردم براى گذران زندگى دنبال شغل هاى کاذب و غیر مشروع نمى روند، جوانان به مواد مخدّر، مشروبات الکلى، فحشا و منکرات پناهنده نمى شوند، اوقات خود را سر خیابانها، کوچه ها و گذرها سپرى نمى کنند و تن به سرقت اموال، دزدى و دیگر بزهکاریها نمى دهند.

5 ـ برانگیختن حسّ سپاسگزارى؛ سودرسانى به مردم، حس سپاسگزارى را در آنها برمى انگیزد. دلها در اصل بر پایه دوستى نیکوکاران سرشته شده است و انسان همواره در برابر خوبیها و خدمات نیکوکاران زبان به نیکى مى گشاید و از آنان قدردانى مى کند. انسانهاى خدوم همواره در خاطره ها زنده مى مانند و شاید هیچ عملى به اندازه نیکى و خدمت به مردم حس سپاسگزارى آنان را برنینگیزد. به تعبیر امام(ع):

مَا اکْتَسَبَ الشُّکْرَ بِمِثْلِ الْمَعْرُوفِ.

هیچ چیزى همانند کارهاى نیک تشکر و سپاس (دیگران) را برنمى انگیزد.

و: مَنْ بَذَلَ بِرَّهُ انْتَشَرَ ذِکْرُهُ.

هر کس کارهاى نیکش را (به مردم) بذل کند آوازه مى یابد.

سعدى گوید:
چنان صرف کن دولت و زندگانى     که نامت به نیکى بماند مخلّد

6 ـ اتحاد و همبستگى و استحکام روابط اجتماعى؛ رواج نیکى، سودرسانى به یکدیگر، صفا و صمیمیت، حس انسان دوستى در جامعه، روابط مردم را نسبت به یکدیگر استحکام مى بخشد و روح برادرى را زنده مى کند. اتحاد و انسجام آنها را بیشتر مى کند و تفرقه و دو دستگى و حتى چند دستگى ها را از میان مى برد و جامعه را به جامعه اى قرآنى مبدّل مى سازد. خداوند متعال چنین جامعه اى را، «جامعه اى در حال رشد» دانسته و این گونه به نمایش گذاشته است:

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَالَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَى الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَریهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْواناً سیماهُمْ فى وُجُوهِهِمْ مِنْ اَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِى التَّوْریةِ وَ مَثَلُهُمْ فِى الاِْنْجیلِ کَزَرْعٍ اَخْرَجَ شَطْأَهُ فَــءَازَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّراعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الْکُفّارَ...(فتح: 29)

محمد(ص) فرستاده خداست؛ و کسانى که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربان اند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود مى بینى در حالى که همواره فضل خدا و رضاى او را مى طلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنان در تورات است و توصیف آنها در انجیل همانند زراعتى است که جوانه هاى خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پاى خود ایستاده است و به قدرى رشد و نمو کرده که زارعان را به شگفتى وامى دارد؛ این براى آن است که کافران را به خشم آورد!

شایستگى دولتمردان، تدبیر آنان، صداقت، تلاش خستگى ناپذیر، تعهد و دلسوزى، روحیه ایثار و فداکارى و خدمتگزارى آنان، از مردم و اجتماع اسلامى سدّى پولادین و بنیانى مرصوص مى سازد که امواج سهمگین، توان در هم شکستن آن را ندارد.

7 ـ پرورش روحیه شهادت طلبى؛ خدمت رسانى مخلصانه به مردم روح حماسه آفرینى و شهادت طلبى را در آنان زنده مى کند. به گونه اى که براى حضور در صحنه دفاع صف مى کشند. از یکدیگر سبقت مى گیرند و به آسانى از چرب و شیرین دنیا دست برمى دارند و از آرمانهاى دینى و نظام اسلامى حمایت مى کنند و زمزمه شان این شعر سعدى است:
من سرى دارم و در پاى تو خواهم بازید     خجل از ننگ بضاعت، که سزاوار تو نیست

نمونه این صفات مخلصانه و پرورش روحیه حماسى را در زمان حضور امام خمینى(ره) و صحنه هاى هشت سال دفاع مقدس به خوبى مى توان مشاهده کرد.

و بدین ترتیب خدمت رسانى به مردم، اجتماع را در عبادت و بندگى خدا، خودسازى، اخلاق، عرفان و معنویت، ترویج معروف و ریشه کنى مفاسد و... کمک مى کند و نور خدا و توحید را در جامعه مى گستراند. عزّت و شرافت مى آفریند، اتحاد و همبستگى ایجاد مى کند و از مردم بنیانى مرصوص مى سازد که بتوانند در برابر توطئه هاى دشمنان اسلام پایدارى کنند و در صحنه هاى نبرد حماسه بیافرینند.

حسن ختام مقاله بیان جامعى از امیر مؤمنان علیه السلام است که برخى از آثار و برکات خدمت رسانى ازآن استفاده مى شود. بخشى از سخنان گهربار حضرت چنین است:

... فَاِذا اَدَّتِ الرَّعِیَّةُ اِلَى الْوالى حَقَّهُ، وَ اَدَّى الْوالى اِلَیْها حَقَّها، عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ، وَ قامَتْ مَناهِجُ الدّینِ، وَاعْتَدَلَتْ مَعالِمُ الْعَدْلِ، وَ جَرَتْ عَلى اَذْلالِهَا السُّنَنُ. فَصَلَحَ بِذلِکَ الزَّمانُ، وَ طُمِعَ فى بَقاءِ الدَّوْلَةِ، وَ یَئِسَتْ مَطامِعُ الاَْعْداءِ. وَ اِذا غَلَبَتِ الرَّعِیَّةُ والِیَها، اَوْ اَجْحَفَ الْوالى بِرَعِیَّتِهِ، اخْتَلَفَتْ هُنالِکَ الْکَلِمَةُ، وَ ظَهَرَتْ مَعالِمُ الْجَوْرِ، وَ کَثُرَ الاِْدْغال فِى الدّینِ، وَ تُرِکَتْ مَحاجُّ السُّنَنِ، فَعُمِلَ بِالْهَوى، وَ عُطِّلَتِ الاَْحْکامُ، وَ کَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ، فَلا یُسْتَوْحَشُ لِعَظیمِ حَقٍّ عُطِّلَ، وَ لا لِعَظیمِ باطِلٍ فُعِلَ. فَهُنالِکَ تَذِلُّ الاَْبْرارُ، وَ تَعِزُّ الاَْشْرارُ، وَ تَعْظُمُ تَبِعاتُ اللّه عِنْدَ الْعِبادِ.

پس هر گاه ملت حق والى را بپردازد و زمامدار نیز حقوق ملت را پاس دارد، حق در میانشان شکوه یابد، راههاى دین استوار گردد. شناسه هاى عدالت راست شود و سنتها در روندى فراخور جریان یابد. بدین سان، زمانه اصلاح مى شود. به ماندگارى دولت امید مى رود، و آزمندى دشمنان به نومیدى مبدل مى گردد. ولى هنگامى که ملت بر زمامدار خود چیره خو شود و زمامدار با ملت خود از در زورگویى درآید، اختلاف کلمه رخ مى دهد، نشانه هاى جور آشکار مى شود، دغلکارى در دین فزونى مى یابد و راههاى اصلى سنت بى رهرو مى ماند. هوا و هوس مبناى عمل قرار مى گیرد و احکام به تعطیل کشیده مى شود. بیماریهاى نفسانى فزونى مى گیرد. چنان که از تعطیل حق، هر چند بزرگ باشد، و عملى شدن باطل، هر چند چشمگیر، کسى احساس نگرانى نمى کند. از این رو، نیکان به ذلت مى افتند و بدان عزت مى یابند و بندگان از خدا کیفرى گران مى بینند.

نتیجه گیرى

از مجموع آنچه در این مقاله از آن بحث شد نتیجه گیرى مى شود که:

1 ـ خدمت رسانى، فعلى اخلاقى و ارزشى است. آیات و روایات فراوانى به این مطلب دلالت دارد. در آثار و کتابهاى اخلاقى علماى بزرگ اخلاق نیز از آن به عنوان فضیلتى اخلاقى تحت عناوینى مانند اعانت مسلمانان، سعى در قضاى حاجت مؤمنان و غیر آن بحث شده است.

2 ـ معیارهاى ارزشمندى خدمت رسانى به مردم چنین است: ارزش ذاتى دارد، کارى عقلایى، پسندیده و تحسین برانگیز است و کمتر عملى در ارزشمندى به پاى آن مى رسد. همچنین مبتنى بر احساس انسان دوستانه و غیرخواهى است. برکات فراوان دنیوى و اخروى دارد. از جمله بهترین راههاى تقرب به خداوند است و بالاخره ارزشى همسان و چه بسا بالاتر از بعضى عبادت ها دارد.

3 ـ خدمتى ارزشمند است که توأم با اخلاص، توکل، عبودیت و بندگى، محبت به مردم، عدل و انصاف، ارتباط مستقیم با مردم، تواضع و گشاده رویى، استقامت در کار، تحمّل نیش و نوشها، وفا به عهد و پیمان، پرهیز از منّت گذارى و آزار رسانى، مشکل گشایى و مانند آن باشد.

4 ـ خدمت به مردم، گذشته از آثار و برکات دنیوى و اخروى، آثار تربیتى و اخلاقى فراوانى دارد. به عنوان نمونه در پرورش روحى و تکامل معنوى، نشاط معنوى، جلوگیرى از لغزشهاى خوار کننده، محبوبیت اجتماعى خدمتگزار تأثیر مى گذارد.

شکوفایى اخلاق و معنویت مردم، دمیدن روح امید، رشد عزّت اسلامى، ریشه کنى بسیارى از مفاسد اجتماعى، برانگیختن حسّ سپاسگزارى، وحدت و همبستگى و پرورش روحیه شهادت طلبى از آثار تربیتى اجتماعى است.

5 ـ اگر کارگزاران و دولتمردان نظام اسلامى در خدمت رسانى به مردم سهل انگارى کنند، وحدت مردم به اختلاف کلمه مبدّل مى شود، نشانه هاى ستم آشکار مى گردد و جامعه به هلاکت و سقوط دچار خواهد شد.

تبلیغات