سالشمار زندگى امام خمینى
آرشیو
چکیده
متن
بخش سوم
دوران مبارزه علنى امام خمینى (1341 ـ 1343)
دوره چهارم زندگانى امام خمینى با مبارزه و حرکتهاى آشکار ایشان علیه رژیم ستمشاهى آغاز مى شود. این دوره از سال 1341 آغاز و تا آبان1343 ادامه مى یابد. فرقى که این دوره با دوره هاى پیشین دارد در این است که در این دوره از تلاشهاى ستم ستیزانه امام خمینى اسناد فراوانى در ساواک به جاى مانده است که در مواردى براى روشن شدن رویدادها به آنها اشاره مى شود اما به طور کلى اگر بخواهیم به تمام این اسناد که تا کنون بخش اندکى از انبوه اسناد مربوط به امام خمینى نشر یافته بپردازیم پیوند این بخش از بحث با بخش پیشین از هم مى گسلد و مقال ناهمگون مى شود.براى روشن شدن بهتر زمان مبارزه امام خمینى لازم است به پاره اى از رویدادهاى سال 40 نیز اشاره شود.در این دوره بیش تر رویدادها براساس تاریخ هجرى شمسى ثبت شده است; اما از آن جا که شمار زیادى از نامه ها و پیامهاى امام داراى تاریخ هجرى قمرى است و ما در آغاز تاریخ هجرى قمرى سپس هجرى شمسى را بر گزیدیم همین روال را در این دوره نیز ادامه مى دهیم. از این دوره به بعد افزون بر آشنایى با تلاشهاى ستم ستیزانه امام خمینى با شیوه و روش مبارزه ایشان و حرکتهاى دقیق و سنجیده و هوشیارانه آن مرد بزرگ آشنا مى شویم.
13 رجب 1381 /اول دى ماه 1340
با رحلت آیت الله بروجردى در فروردین 1340 هـ.ش. شاه در تلگرافى به نجف رحلت ایشان را به آقاى حکیم تسلیت مى گوید. هدف شاه این بود که اعلام کند تنها علماى نجف شایستگى مرجعیت دارند و مرجعیت علماى قم را به رسمیت نمى شناسد.این بدان خاطر بود که مرجعیت از قم برچیده شود و در نجف شکل بگیرد تا مشکلى بر سر راه کارهاى خلاف وى بروز نکند. اما این کار نتیجه عکس داشته است. برابر سندى به تاریخ 40/1/20 آقاى شیخ بهاءالدین محلاتى در جلسه انجمن دانشجویان اسلامى شیراز گفته است:
(صحبت شده که چون دولت قصد دارد حوزه علمیه قم را منحل نماید از این رو اعلى حضرت همایونى به آیت الله حکیم تلگراف تسلیت نموده. قبل از این موضوع عده زیادى طرفدار آیت الله حکیم بودند; ولى بعد از این که از مقصود دولت مطلع شدند طرفداران آیت الله حکیم به صدى دو تقلیل یافته است.)1
رژیم شاه که پس از کودتاى 28 مرداد 1332 با بحرانهاى اقتصادى سیاسى و اجتماعى روبه رو شده بود دولتهایى را پیاپى روى کار آورد تا بحران را مهار کند. پس از زاهدى حسین علاء و پس از وى دکتر اقبال از 36/1/20 تا 39/6/6 نخست وزیر شدند. اما بحران به گونه اى بود که آمریکا با توجه به مطالعاتى که درباره ایران داشت این کشور را در آستانه انفجار و انقلاب مى دانست و خواهان اصلاحات فورى بود; از این روى با برکنارى اقبال شریف امامى به عنوان رئیس دولت برگزیده شد که مى باید با برگزارى همه پرسى دوره بیستم مجلس به اوضاع سامان دهد. اما او نیز کارى از پیش نبرد و در 15 اردیبهشت 1340 ناگزیر پست نخست وزیرى را ترک کرد.با فشار آمریکا در 1340/2/16 دکتر على امینى روى کار آمد و حکومت او تا 21 تیرماه 1341 بیش تر دوام نیافت.امینى که از او به عنوان مهره آمریکا یاد مى شد عضو کابینه زاهدى و کارگردان کنسرسیوم نفت بود و مدتها سفیر ایران در آمریکا.همزمان با روى کار آمدن دکتر امینى در 1340/2/19 مجلسین (سنا و شورا) برافتادند.مجلس شورا تا مهر 1342 در زمان دولت عَلَم بازگشایى نشد.دکتر على امینى از خاندان قاج ار بود و با شعار و داعیه اصلاح طلبى روى کار آمده بود و دستگاه حاکمه آمریکا از وى پشتیبانى مى کرد.از آن طرف شاه در انتخابات آمریکا از رقیب جان اف کندى پشتیبانى مى کرده و او هم رأى نیاورده بود از این روى به شدت احساس نگرانى مى کرد و چاره اى جز پذیرش دکتر على امینى را نداشته است.امینى براى حلّ بحران در ابتداى کار 33 میلیون دلار از آمریکا وام مى گیرد تا به بحران اقتصادى پایان دهد.2
او براى به دست آوردن اعتماد علما و مراجع در 13 رجب 1381/ اول دى ماه 1340 سفرى به قم داشته است. در ساعت 12/5 روز 13رجب با امام خمینى در منزل ایشان در باغ قلعه دیدار کرد. این دیدار بدون تشریفات و در حدّ معمول در جمع طلاب برگزار شد.
امام خمینى در آغاز سفارشهایى به نخست وزیر کرده و در ضمن یادآور شده است:
(ایران تا کنون نخست وزیرهاى فراوانى به خود دیده امیرکبیرها قائم مقام ها که برخى خاطر خوبى در تاریخ به جاى گذاشته اند و عده اى نیز مورد لعن و نفرین بودند. شما یقین داشته باشید هرچه به این ملت خدمت کردید همان قدر محبوب و مورد علاقه مردم هستید و در پیشگاه الهى عزیز و محترم خواهید بود.)
در این دیدار امام از جایگاه و نقش حوزه علمیه قم سخن مى گوید.دکتر على امینى در این دیدار مى گوید: دولت و مردم از حوزه انتظار دارند که در دانشگاه و مراکز
فرهنگى حضور داشته باشد.
امام با اشاره به دوران خفقان رضاشاهى یادآور مى شود: در آن زمان براى علماى راستین امکان حضور در مراکز فرهنگى نبوده است.
خبر این دیدار را هفته نامه (نداى حق) در روز 13 دى ماه برابر با 25 رجب منتشر کرد.3
دولت على امینى لایحه اصلاحات ارضى را که در زمان دولت اقبال تهیه شده بود و با توجه به مخالفت آقاى بروجردى مسکوت گذاشته شده بود در سه شنبه 19 دى ماه 1340 به تصویب رساند.4
علماى قم به هیچ روى با این لایحه اعلام مخالفت نکردند; زیرا توجه داشتند که رژیم ممکن است به بهره بردارى نادرست از این حرکت بپردازد.از این روى حسن ارسنجانى وزیر کشاورزى در دولت امینى و در دولت عَلَم تا 20 اسفند 41 5 به مناسبت عید فطر 1381 /اسفند1340 در تلگرافى از آقایان: نجفى گلپایگانى و شریعتمدارى به خاطر مخالفت نکردن آنان با این لایحه تشکر کرد.6 و نظر وى این بود که اعلام کند علما با این لایحه موافق هستند.
در پاسخ به این شگرد آقاى گلپایگانى به تاریخ 1340/12/20 اعلام کرد از سوى علماى اعلام موافقتى با این لایحه نشده و هر قانونى که برخلاف احکام مقدسه اسلام باشد بى اثر است.7 بعدها رژیم شاه ناسازگارى علما را با کارهاى خلاف شاه از جمله انقلاب شاه و ملت به دروغ و براى درهم کوباندن پایگاه مردمى عالمان و مراجع بزرگ دین چنین وانمود کرد که آنان با اصلاحات اراضى ناسازگارى دارند.
هفتم شوال23/1381 اسفند 1340
در این تاریخ آقاى کاشانى بیمار و بسترى مى شود.امام خمینى به خاطر علاقه اى که به آقاى کاشانى داشته به دیدن وى مى رود. در این دیدار پس از گفت وگوهاى بسیار آقاى کاشانى خطاب به امام مى گوید:
(مى دانید که من اهل تملق نیستم به جدم قسم شما خیرالموجودین و امید ملت هستید. شما را در بین مراجع از همه بهتر مى دانم و این اعتقاد من است.)8
امام پس از این دیدار نیز پرساى حال آقاى کاشانى بوده و نامه اى هم براى وى نوشته است.9 پس از آن که آقاى کاشانى به رحمت حق مى پیوندد امام دو روز براى ایشان مجلس ختم مى گیرد.10
4 ذى قعده 21/1381 فروردین 1341
دکتر امینى که با فشار و خواست آمریکا در رأس دولت قرار گرفته بود بعد از لایحه اصلاحات ارضى موضوع (انقلاب سفید) را مطرح مى سازد و خود بر آن شد تا آن را به اجرا بگذارد.شاه که از وى وحشت داشته خود تصمیم به اجراى دستورهاى آمریکا مى گیرد و بنا به خواست دولت آمریکا در 21 فروردین 1340 شاه و فرح سفر چهل وپنج روزه خود را به آمریکا آغاز مى کنند تا از نزدیک در جریان خواسته هاى آمریکا قرار گیرند.شاه در این سفر دریافت که آمریکا بر آن است رفرم (انقلاب سفید) را پیاده کند و چنانچه وى از این کار سر باز بزند و امروز و فردا کند به طور کامل آن را ادامه خواهد داد. با تعهد شاه دولت آمریکا مى پذیرد على امینى را کنار بگذارد و از نظر اقتصادى و نظامى از شاه پشتیبانى کند. با اطمینان دولت آمریکا از فرمان بردارى شاه على امینى کنار گذاشته مى شود و در 27 تیر ماه1341 شاه اسدالله عَلَم را به مقام نخست وزیرى بر مى گمارد. روزنامه اطلاعات 26 فروردین 1341 در همکارى شاه و آمریکا این تیتر را برگزید:
(شاهنشاه اطمینان یافتند که آمریکا پشتیبانى سیاسى و نظامى خود را از ایران ادامه خواهد داد. دستگاه دولتى آمریکا نیز به نوبه خود اطمینان یافت که شاهنشاه یک متحد استوار است که تصمیم قاطع به اصلاحات اقتصادى و اجتماعى دارند.)11
آمریکاییها پى گیر اصلاحات سیاسى بوده اند حتى بعد از برگماردن علم نیز این پى گیرى ادامه داشته است.12 دولت آمریکا براى ارزیابى اوضاع ایران و براى اطمینان از آهنگ شاه در اجراى اصلاحات آمریکایى معاون ریاست جمهورى جانسون را در سوم شهریور 1341 به ایران فرستاده است13 و پس از گزارش وى آمریکا به آهنگ شاه براى پیاده کردن اصلاحات مورد نظر خود اطمینان مى یابد.
8 جمادى الاولى 16/1382 مهر ماه 1341
شاه براى اجراى اصلاحات آمریکایى ناگزیر بوده در آغاز آزادیهایى به افراد و احزاب بدهد و با پدیدآوردن رویدادهایى عناصر مخالف را ارزیابى کند و با شناخت کامل به مبارزه و سرکوبى آنها بپردازد شاه از سال 38 ـ 39 فضاى باز سیاسى را پدید آورد و احزاب سیاسى به میدان مبارزه سیاسى علنى وارد شدند.جبهه ملى دوم از تاریخ 1339/4/30 به برگزارى جلسه هاى حزبى پرداخت.این جبهه تشکیل یافته بود از: حزب ایران حزب ملت ایران حزب مردم ایران و جامعه سوسیالیستهاى نهضت ملى ایران.
این جبهه 5 مرداد 1339 اجتماع بزرگى در میدان جلالیه (پارک لاله کنونى) در اعتراض به فرمایشى بودن انتخابات برگزار کرد 14 و پیش از همه پرسى دوره بیستم در 24 آذر 1339 شمارى از رهبران جبهه ملى با شریف امامى دیدار داشتند.15 پس از آن اعلامیه هایى نشر دادند و نشستها و تظاهراتى گزاردند. و حتى رژیم به تشکیل یک کابینه ائتلافى با آنها ابراز تمایل کرده و شمارى از آنان نیز و به سفارش رژیم حاضر شدند که با حذف نام دکتر مصدق به تلاشهاى سیاسى خود ادامه بدهند.
این گرایش و نرمش با مخالفت مصدق و شمارى از اعضاى جبهه مانند: مرحوم طالقانى مهندس بازرگان و یدالله سحابى روبه رو شد و نتیجه این شد که این دسته در اردیبهشت 1340 نهضت آزادى در ایران را به سه شعار اصلى: ایرانى مصدقى و مسلمان بنیان گذارند.در این مبارزه جبهه ملى کارى از پیش نبرد; اما اعضاى نهضت آزادى بعدها دستگیر شدند.16 شاه براى ارزیابى علما و مراجع پس از درگذشت بروجردى در 16 مهرماه 1341 خبر از تصویب لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى داد. و روزنامه هاى عصر تهران با تیتر درشت و براى برانگیختن حساسیتها مى نویسند:
(طبق لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى که در هیئت دولت به تصویب رسید و امروز [16 مهر] منتشر شده به زنان حق رأى داده شد!)17
در این لایحه سه موضوع حساسیت برانگیز وجود داشته است:
1. زنان حق داشتند نمایندگان خود را برگزینند و یا به عنوان نماینده برگزیده شوند و در هر همه پرسى که در کشور برگزار مى شود حق رأى خواهند داشت.
2. قید (اسلام) از انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان برداشته شده بود.
3. در مراسم سوگند به جاى قرآن کتاب آسمانى آورده بودند.18
افزون بر حساسیت برانگیزى رژیم در نظر داشته خود را طرفدار آزادى زنان بشناساند و با همراه کردن این جمعیت بزرگ با مخالفان خود درافتد و به هدفهاى شوم آمریکا جامه عمل بپوشاند و افراد ناسالم را بر کارهاى کلیدى بگمارد و دست اقلیتهاى مذهبى را باز بگذارد و از عناصر بدنام گروه گمراه و استعمارى بهائیت در بدنه نظام استفاده کند.
9جمادى الاولى 17/1382مهرماه 1341
پس از انتشار خبر تصویب لایحه به پیشنهاد امام خمینى جلسه رایزنى در منزل شیخ مرتضى حائرى تشکیل مى شود. در این جلسه افزون بر حاج شیخ مرتضى حائرى و امام آقایان: گلپایگانى و شریعتمدارى حضور داشته اند و تصمیم گرفته مى شود:
1. در پیامى به شاه مخالفت علماى اسلام با مفاد لایحه اعلام و لغو فورى آن درخواست شود.
2.در نامه و پیغامى به علماى مرکز و شهرستانها موضوع مطرح و خطرى که متوجه اسلام و ملت ایران است بازگو شود.
3. هفته اى یک بار و اگر لازم شد بیش تر جلسه تبادل نظر میان علماى قم برقرار شود تا مبارزه با وحدت کامل همراه باشد.19
برابر اتفاق و همداستانى علما امام در روز 17 مهرماه 1341 این تلگراف را به شاه مخابره مى کند:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور مبارک اعلى حضرت همایونى
پس از اهداء و تحیت و دعا به طورى که در روزنامه ها منتشر شد دولت در انجمنهاى ایالتى و ولایتى اسلام را در رأى دهندگان و منتخبین شرط نکرده و به زنها حق رأى داده است و این امر موجب نگرانى علماى اعلام و سایر طبقات مسلمین است.بر خاطر همایونى مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است.مستدعى است امر فرمایید: مطالبى را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمى مملکت است از برنامه هاى دولتى و حزبى حذف نمایند تا موجب دعاگویى ملت مسلمان شود.
الداعى روح الله الموسوى الخمینى)20
آقاى گلپایگانى 21 و آقاى شریعتمدارى 22 نیز پیامى به مانند پیام امام به شاه ارسال داشته اند.
به تاریخ 21 مرداد 1341 / ربیع الاول 1382 آقاى گلپایگانى در پاسخ به شمارى از علما که نظر ایشان را درباره شرکت زنان در همه پرسى در صحنه هاى اجتماعى پرسیده بودند ایشان در پاسخ نظر خویش را اعلام کرد.وقتى دربار از ماجرا با خبر شده هیئتى را نزد ایشان فرستاده آقاى گلپایگانى هم مفاسد این کار را گوشزد نماینده دربار کرده است.23
از این نامه استفاده مى شود رژیم شاه از ماهها پیش مسأله انتخابات زنان را مطرح کرده است; ولى چون مى دانسته و با خبر بوده که علماى دین به مخالفت برخواهند خاست در متن قانون از آن سخنى به میان نیاورده و قید مرد بودن را برداشته است; اما از روزنامه ها خواسته که حضور زنان را در همه پرسى پوشش خبرى بدهند و تیتر کنند که این نشانگر بى توجهى به هشدارها و یادآوریهاى پیشین عالمان دین است.
این که عالمان دین با شرکت زنان در همه پرسیها و گزینش کردن و گزینش شدن به ناسازگارى برخاسته اند انگیزه هایى بوده از آن جمله فسادآفرینى و فسادانگیزى این حضور در آن برهه زمانى.نظامى که تاروپودش بر فساد و تباهى استوار است و گوش به فرمان قدرتهاى تباهى آفرین نمى تواند پاسدار درست و سالم حضور زنان در صحنه اجتماع باشد.
از این روى امام خمینى مى گوید:
(ما با ترقى زنها مخالف نیستیم ما با این فحشا مخالفیم با این کارهاى غلط مخالفیم.مگر مردها در این مملکت آزادى دارند که زنها داشته باشند؟ مگر آزادى زن و آزادى مرد با لفظ درست مى شود.)24
15 جمادى الاولى23/1382مهرماه 1341
در 23 مهرماه شاه به پیام مراجع قم پاسخ داد و آنان را با عنوان:(حجت الاسلام) مورد خطاب قرار داد و امور مربوط به لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى را به دولت واگذارد:
در بخشى از این تلگراف که گویا یک متن بیش تر نداشته آمده است:
(پاره اى قوانین که از طرف دولت صادر مى شود چیز تازه اى نیست و یادآور مى شویم که ما بیش از هر کس در حفظ شعائر دینى کوشا هستیم و این تلگراف براى دولت ارسال مى شود. ضمناً توجه جناب عالى را به وضعیت زمانه و تاریخ و هم چنین به وضع سایر ممالک دنیا جلب مى نماییم.توفیقات جناب مستطاب را در ترویج مقررات اسلامى و هدایت افکار عوام خواهانیم.)25
20جمادى الاولى 28/1382مهرماه 1341
پس از تلگراف شاه و یادآورى این نکته که مسأله به دولت واگذار شده علماى قم پس از رایزنیها به این نظر رسیدند که تلگرافى به اسداللّه علم رئیس دولت مخابره کنند و خواهان لغو لایحه ضد اسلامى و مخالف قانون اساسى انجمنهاى ایالتى و ولایتى بشوند.
آقایان: گلپایگانى نجفى مرعشى26 و شریعتمدارى در 28 مهرماه به علم تلگراف زدند و خواهان لغو تصویب نامه شدند.27
امام نیز در همین تاریخ در تلگراف خود به اسداللّه علم نوشت:
(در تعطیل طولانى مجلسین دیده مى شود که دولت اقداماتى را در نظر دارد که مخالف شرع اقدس و مباین صریح قانون اساسى است.مطمئن باشید تخلف از قوانین اسلام و قانون اساسى و قوانین موضوعه مجلس شورا براى شخص جناب عالى و دولت ایجاد مسؤولیت شدید در پیشگاه مقدس خداوند قادر قاهر و نزد ملت مسلمان و قانون خواهد کرد….)
و پس از اشاره به سه مورد ناسازگار شرع و قانون اساسى و واگذار نشدن لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى از سوى شاه به دولت مى افزاید:
(انتظار مى رود به تبعیت از قوانین محکم اسلام و قوانین مملکتى اصلاح این امر را به اسرع وقت نمایید… و اگر ابهامى در نظر حضرت عالى است مشرف به آستانه قم شوید تا هرگونه ابهامى حضوراً رفع شود… در خاتمه یادآورى مى شود که: علماى اعلام ایران و اعتاب مقدسه و سایر مسلمین در امور مخالفه با شرع مطاع ساکت نخواهند ماند.)28
همان گونه که در پایان امام تهدید کرده بود آقاى خوئى از نجف تلگرافى به شاه29 و در 26 مهر1341 تلگرافى به حاج سیدمحمد بهبهانى مخابره کرد.30 و آقاى حکیم نیز
در 1341/8/14 تلگرافى به سید محمد بهبهانى ارسال مى دارد.31
و تمام علما و حوزه ها واصناف در این مبارزه با حوزه قم همراه شدند.دیگر شخصیتهاى اسلامى نیز تلگرافهایى مخابره کردند که در جلد دوم سوم و چهارم کتاب اسناد انقلاب اسلامى آمده است.
امام در سخنرانیها و نامه هایى که براى علماى شهرها مى فرستد به نکته هایى اشاره و گزاره هایى را مطرح مى کند که فراتر از لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى است.از این روى در آن زمان این سخنرانیها و نامه ها موجى فراگیر پدید مى آورد.امّا درست در برابر این خشم عمومى ایستادگى و از مخابره تلگرافها جلوگیرى مى کند.
نمونه اى از تلاش امام براى گسترش نهضت نامه اى است که 29 جمادى الاول 1382برابر با آبان 1341 به آقاى فلسفى مى نویسد:
(…امید است خداوند این زبان گویاى اسلام را از شرّ اشرار حفظ فرماید. یقین داشته باشید که خداى تبارک و تعالى با ما است و هیچ قوه اى نمى تواند با خواست خداوند متعال… مبارزه کند… امید است که جناب عالى و سایر وعاظ محترم که زبان قرآن و ملت هستند در این قضیه دینى دین خود را به وجه احسن ادا فرمایند و موجب رضاى خداوند تعالى و نبى اسلام صلى الله علیه و آله و سلم و ائمه هدى علیهم صلوات الله را فراهم فرمایند….)32
واعظان و ارشادگران مردم این پیام را با گوش جان نیوشیدند و در هر مجلس و محفل به روشنگرى پرداختند.هدفهاى آشکار و نهان طراحان لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى را افشا کردند.
چهارشنبه 2 جمادى الثانى9/1382 آبان 1341
سید احمد خوانسارى به مناسبت سوم جمادى الثانى روز رحلت فاطمه زهراء(س) اطلاعیه اى صادر کرد و در آن اعلام داشت:مجلسى در مسجد سید عزیز اللّه برقرار مى شود و در این مجلس افزون بر تجلیل از فاطمه زهرا(س) عرض اخلاص به مقام مقدس رسول خدا(ص) موضوع مهم مذهبى نیز مطرح مى گردد.33
امام خمینى که از برگزارى چنین مجلسى از سوى آقاى خوانسارى با خبر مى شود در روز 2 جمادى الثانى نامه اى به شرح زیر به آقاى فلسفى مى نویسد:
(…اعلامیه آقاى خوانسارى را ملاحظه کردم و خالى از تعجب نبود.اصل اقدام ایشان بسیار به موقع و لازم است; لکن کیفیت آن خیلى نارساست.براى این مطلب دینى که اساس روحانیت و دیانت و ملیت در خطر است مجلس روضه درست کردن و در ضمن آن اساس دیانت را قراردادن بسیار موهن است نسبت به مقصد.و از آن بدتر آن که مسجد سید عزیز الله را [براى چنین مجلسى انتخاب کردن] که چهارهزار جمعیت مقدس بازارى در آن مجتمع مى شود. و البته مى دانید دولت از دیانت نمى ترسد تا از بازارى متدین و دعاى اینها یا نفرین آنها وحشت کند….من نمى دانم این چه افکارى است؟ باید این امر به توسط یک کرور اعلامیه به تهران و حومه تهران حتى قزوین قم و بلاد دور منتشر شود و گفته شود و نوشته شود که: چون براى این اجتماع جایى در تهران نیست خارج تهران در بیابان مى رویم. در این صورت از دو حال خارج نیست یا آن که با سر نیزه جلوگیرى مى کنند و آن خیلى بعید است آن وقت تکلیف یکسره مى شود و ما غالب مى شویم و سقوط دولت حتمى است و یا [جلوگیرى] نمى کنند تمام ناراضیها به شما ملحق مى شوند و غوغا مى کنند و عظمت مطلب آنها را از پا در مى آورد و طرفین مطلب به نفع مسلمین است.
حالا این فرصت از دست رفت; لکن فرصت دیگرى باقى است و آن این است که: جناب عالى در ضمن صحبت تکیه کنید به این نکته که ما نمى خواهیم اجتماع بزرگ درست کنیم والاّ در صورت لزوم در خارج
تهران اجتماع مى کنیم و مطالب مهم تر را به گوش ملت مى رسانیم… سرکار مى دانید در این حال که ما قرار گرفتیم قضیه از آشتى و صلح گذشته و پاى نابودى احکام اسلام و فتح در کار است و هیهات منا الذله.نترسید ملاحظه نکنید آقاى خوانسارى را نمى گیرند شما را نمى گیرند.دنیا اقتضا ندارد.شما بهتر مى دانید. بنده از ناراحتى دیگر نمى توانم عرض بکنم….)34
این جلسه به هنگام و با شکوه برگزار مى شود خبرگزارى آسوشیتدپرس در تاریخ 41/8/11 از تهران گزارش مى دهد:
(دیروز صدها نفر از روحانیون ایرانى در مسجد سید عزیز الله واقع در تهران اجتماع نموده و بر علیه دولت تظاهرات کردند. این اولین تظاهرات مخالفان دولت اسدالله علم است که از پنج ماه به این طرف تشکیل گردیده و روحانیون دولت را متهم نموده اند که برخلاف قانون اساسى کشور حکومت مى کند.)35
برابر گزارش ساواک آقاى فلسفى در تاریخ 41/8/19 تلگرافى به قم براى امام مخابره مى کند و یادآور مى شود: چند شب قبل درمسجد حاج عزیز الله میتینگ بوده و آیا این گردهم آیى را ادامه دهیم یا خیر؟ به نظر مى رسد این گردهم آیى اثر خوبى داشته است.36
8جمادى الثانى 15/1382 آبان 41
با این که حدود یک ماه از مبارزه علما با ناهنجاریها و حرکتهاى ضداسلامى مى گذرد امّا دولت سکوت پیشه مى کند و پاسخى به خواست علما نمى دهد. امام خمینى در جلسه اى که بدین منظور برگزار مى شود از علما و مراجع مى خواهد که طى قطعنامه اى برکنارى عَلَم را از شاه بخواهند که مورد موافقت قرار نمى گیرد.37 در 15 آبان ایشان دو تلگراف به تهران مخابره کرده است: یکى براى شاه و دیگرى براى عَلَم نخست وزیر.در تلگراف به شاه با اشاره به پاسخ شاه و توجه به این نکته که: ([شما] توفیق این جانب را در ترویج مقررات اسلامى و هدایت عوام خواستار شده اید موجب تشکر گردد) یادآور مى شود: ایستادگى در برابر بدعتها و ارشاد و هدایت وظیفه عالم و روحانى است.یعنى موضوع مورد بحث نیز در راستاى هدایت عوام و مبارزه با بدعت شایسته پى گیرى است و شاه و عَلَم را نیز در بر مى گیرد.
امام افزون بر این نکته ظریف به چند نکته مهم دیگر اشاره مى کند:
1.عَلَم به امر خداوند و دستور شاه و خواست مردم که در طومارها و تلگرافها بازتاب یافته در لغو تصویب نامه بى اعتناست.
2. عَلَم از نشر افکار و بازتاب تلگرافها در مطبوعات جلو مى گیرد و اختناق پدید آورده و تهدید مى کند.
3. عَلَم با چنگ زدن به الزامات بین المللى در صدد از بین بردن قرآن و رسمیت دادن به (اوستا) (انجیل) و برخى کتابهاى ضالّه و نابود کردن قرآن است.
4. اعلى حضرت نباید به عناصر چاپلوس اعتماد بورزد آنان که بر خلاف دین و قانون عمل مى کنند. امام در پایان بسیار زیرکانه شاه را تهدید مى کند اگر عَلَم را وا ندارد که از کارهاى خلاف خود دست بردارد پرده اى دیگر از روى ماجرا بر مى دارد:
(انتظار ملت مسلمان است که با امر اکید آقاى عَلَم را ملزم فرمایید از قانون اسلام و قانون اساسى تبعیت کند و از جسارتى که به ساحت مقدس قرآن کریم نموده استغفار نماید و الاّ ناگزیرم در نامه سرگشاده به اعلى حضرت مطالب دیگرى را تذکر دهم.)38
روز 16 آبان آقاى گلپایگانى38 7 آبان آقایان مرعشى نجفى39 و شریعتمدارى40 در تلگرافى به شاه و عَلَم خواستار لغو تصویب نامه شدند.
نهضت آزادى ایران نیز نخستین اطلاعیه خود را علیه لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى و افشاى سیاستهاى جدید شاه در آبان 41 نشر داد. در اعلامیه دیگرى به روشن گرى انگیزه علما از مخالفت با حضور زنان پرداخت در بخش پایانى اطلاعیه آمده است:
(آقایان ترس دارند که با بیرون انداختن زنها در جنجالهاى سیاسى و کشاندن به پرده درى و بى عفتى هم آنها را از وظائف طبیعى باز دارند و هم اختلافات و مناقشات را در حریم کانونهاى پاک و گرم خانوادگى وارد نمایند والاّ اگر اطمینان به حسن نیت متصدیان و دفع مفاسد و محظورهاى شرعى و اخلاقى و اجتماعى باشد کسى خواهران مسلمان را از حق بیان و حق دفاع از انجام دادن وظائفى که شرع و عقل بر سبیل فطرت به عهده مرد و زن گذارده است منع نمى کند.)43
15 جمادى الثانیه 1382 / 22 آبان 1341
اسدالله عَلَم در تاریخ 1341/8/21 در مصاحبه مطبوعاتى اعلام کرد: دولت نیز با نظر علما موافق است44 و درباره شرکت زنان در انتخابات باید مجلس تصمیم بگیرد.
عَلَم در تلگرافى که به تاریخ 41/8/22 براى آقایان: گلپایگانى نجفى و شریعتمدارى ارسال کرده آنچه را در مصاحبه مطبوعاتى گفته بوده یادآور مى شود:
(اوّلاً نظریه دولت در مسأله شرط اسلامیت براى انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان انجمنهاى ایالتى و ولایتى همان نظریه علماى اعلام است (با حفظ حقوق اقلیّتهاى مذهبى)….
ثانیاً: سوگند امانت و صداقت در کارها و مصالح عمومى با قرآن مجید است… در مجلس شوراى ملی… نمایندگان اقلیتها در مقابل قرآن مجید با کتاب مقدس خود سوگند یاد کنند.
ثالثاً در مسأله مسکوت بودن عدم شرکت با نوان در انجمنهاى ایالتى و ولایتى که مورد اعتراض قرار گرفته است… دولت نظر آقایان محترم را به مجلسین تسلیم و منتظر تصمیم مجلس خواهد بود.)45
عَلَمْ پاسخى به تلگراف امام نمى دهد; چون به خوبى دریافته بود که وى آشنایى دقیق با مسائل سیاسى دارد و سیاستها و سیاستمدارها را خوب مى شناسد. ساواک در سال 35 درباره برخوردهاى امام گزارش مى دهد:
(برخوردهایى که تاکنون داشته حائز اهمیت است و نمى توان وى را فریب داد.)
با رسیدن تلگراف یاد شده به قم امام خمینى با چند تن دیگر از علما و بزرگان حوزوى تشکیل جلسه مى دهند و به گفت وگو مى نشینند.
امام به خوبى دریافته بوده که اسدالله عَلَم ترفندبازانه مى خواهد جمعیتها و گروه هاى مذهبى و روحانى را فریب دهد و فکر و ذهن و عزم آنان را از لغو تصویب نامه دور کند. به نظر ایشان لایحه اى که در هیأت وزیران تصویب شده با مصاحبه و تلگراف لغو نمى شود بلکه لازم است به طور رسمى در هیأت دولت لغو گردد.
امام با بیان زوایاى قضیّه این نکته را روشن مى سازد; امّا شمارى از علما و روحانیان همین که تلگراف عَلَم به دست آنان رسید دستور برپائى جشن دادند و مردم نیز پنداشتند پیروزى رخ داده به جشن و شادمانى پرداختند و به منزل مراجع رفتند.
امام خمینى وقتى از رویداد آگاه شد آشفته و خشمگین در جمع مردم حاضر شد و از مردم خواست که فریب نیرنگ بازیها را نخورند و به مبارزه ادامه دهند; تا دولت به گونه رسمى تصویب نامه را اعلام کند.
پس از روشن گریهاى امام شادى در مردم تبدیل به خشم و طوفان شد46 و گروه هاى مذهبى و روحانیان پس از چندى پى بردند که رژیم در صدد فریب آنان بوده و این بار مبارزه شتاب بیش ترى گرفت.
جمعه 25 جمادى الثانى 1382/ 2 آذر 1341
پس از افشاى ترفند و نیرنگ رژیم از سوى امام اصناف و بازرگانان قم در نامه اى به امام درباره انتخابات ایالتى و ولایتى دو پرسش از محضر ایشان کردند: تاریخ دقیق پرسش روشن نیست و شاید بین 22 تا 41/8/25 باشد. و اسفند 41 که بعضى
گفته اند به هیچ روى درست نیست.47
(1. آیا مصاحبه را که آقاى نخست وزیر در تاریخ 1341/8/21 با مطبوعات نموده نظر حضرت عالى را تأمین نموده یا خیر؟
2. آیا تلگرافى را که آقاى نخست وزیر در این موضوع براى حضرات آیات نموده قانع کننده هست یا نه؟)
امام خمینى این دو پرسش را در 6 بند پاسخ مى دهد و مانند یک حقوقدان دقیق به ارزیابى پاسخ عَلَم مى پردازد و آن را کافى نمى داند. در این نامه به روشنى به خطر صهیونیست جهانى اشاره دارد و آن را زیان آور به استقلال و اقتصاد کشور مى داند. هشیارانه و دقیق و همه سونگرانه تاروپود سخنان عَلَم را در هم مى ریزد و اعلام مى دارد: سخنان عَلَم هیچ ارزش قانونى ندارد و باید هیأت دولت تصویب نامه را لغو کند. در بند 3 پاسخ نامه امام مى خوانیم:
(وعده اصلاح الزام آور نیست و به هیچ وجه ارزش قانونى ندارد و ما را قانع نمى کند و اگر فرضاً آقاى عَلَم بنویسند: این سه امر که در تصویب نامه مذکور است لغو است باز ارزش قانونى ندارد; زیرا چیزى که در هیأت وزیران تصویب شد به الغاء آقاى نخست وزیر لغو نمى شود و به قوت خودباقى است. بنابراین خطربزرگى که براى اسلام و استقلال و کیان مملکت به واسطه این تصویب نامه که شاید به دست جاسوسان یهود و صهیونیستها تهیه شده براى نابودى استقلال و به هم زدن اقتصاد مملکت به قوت خود به نظر دولت آقاى عَلَم باقى است و دولت خود را ذى حق مى داند که به آن عمل کند هر چند مخالف قانون شرع یا قانون اساسى باشد یا برخلاف احساسات دینى و ملى بیست میلیون جمعیت ایران یا تمام مسلمین باشد; زیرا تا در هیأت وزیران تجدید نظر به عمل نیاید و اصلاح نشود به قوت خود باقى است… این جانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین
جهان اعلام خطر مى کنم. قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیستهاست که در ایران به حزب بهائى ظاهر شدند و مدتى نخواهد گذشت که با این سکوت مرگ بار مسلمین تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید عمال خود قبضه مى کنند و ملت مسلمان را از هستى در تمام شؤون ساقط مى کنند. تلویزیون ایران پایگاه جاسوسى یهود است… ملت مسلمان تا رفع این خطرها نشود سکوت نمى کنند و اگر کسى سکوت کند در پیشگاه خداوند قاهر مسؤول و در این عالم محکوم به زوال است.)48
پس از این موضع گیرى امام آقاى گلپایگانى در 1341/8/26 سومین تلگراف خود را در پاسخ به تلگراف عَلَم مخابره کرده و پاسخ وى را قانع کننده ندانسته و خواسته است که براى رفع اضطراب هیأت دولت آن را لغو و یا اصلاح کند.
آقاى مرعشى49 و شریعتمدارى50 در 1341/8/27 در پاسخ تلگراف عَلَم اعلام کردند: پاسخ قانع کننده نیست.
علماى تهران در روز پنج شنبه 24 جمادى الثانى برابر با اول آذر در اطلاعیه اى به روشن گرى پرداختند و ترفندها و نقشه هاى استعمارى و ضداسلامى دولت عَلَم را براى مردم بازگو کردند. و از مردم خواستند که در روز پنج شنبه اول رجب در مسجد سید عزیز اللّه گردهم آیند تا عمق جریانهاى اخیر براى آنان بازگو شود.51
آقاى خوانسارى و دیگر آقایان تهران در این زمینه اطلاعیه دادند.
از شهرستانها طومارها و تلگرافهاى فراوانى به مرکز و قم مخابره شد و روند مبارزه شتاب بیش ترى یافت در روز جمعه 2 آذر یعنى ده روز پس از مخابره تلگراف عَلَم سه گروه از اصناف و هیأتهاى مذهبى تهران و عده اى از طلاب و مردم قم به نزد مراجع از جمله امام خمینى رفتند و پشتیبانى و آمادگى کامل خود را براى ادامه مبارزه اعلام داشتند.
امام در جمع آنان سخنرانى مى کند که بخشى از آن به جاى مانده است:
(شما بیش از پیش در کار خودتان مستقیم باشید و پایدارى نمایید ما هم ثابت هستیم. خطرى که متوجه دین شده است قابل اغماض نیست و لذا به تمام معنى بایستى مسلمانها جدیت نمایند تا این غائله رفع شود.)52
در گرماگرم مبارزه مردم به رهبرى علما علیه لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى جبهه ملى دوم با دولت ارتباط برقرار کرد و انتظار مى کشید در این گیردار مجالى فراهم آید تا به قدرت برسد و در انتخابات شرکت کند.
برابر گزارش ساواک در 41/8/3 از سوى شاه به شمارى از اعضاى سران جبهه ملى مانند:اللهیار صالح دکتر معظمى و دکتر سنجابى و… پیشنهاد پست در دولت مى شود ولى نامبردگان پذیرش هرگونه پستى را مبنى بر اختیارهاى بیش ترى و آن هم با رهبرى مصدق داشته اند.53
جبهه ملى در تاریخ 7 آذر 1341 در اطلاعیه اى خبر دیدار و گفت وگوى خود را با اسدالله عَلَم نخست وزیر به آگاهى مردم رساند. شمارى از اعضاى جبهه ملى به این گفت وگو و مذاکره خرده گرفتند و آن را نادرست دانستند.54
جبهه ملى که دنبال شعار مناسب براى شرکت در انتخابات آزاد در زمان عَلَم مى گشت شعار (اصلاحات آرى دیکتانورى نه) را مطرح کرد و خواستار سلطنت شاه برابر قانون اساسى شد. و ناسازگارى و نظر مخالف با اصلاحات ارضى و لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى نداشت.
1 رجب 8/1382 آذر 1341
با اعلام جلسه در اول رجب از سوى علما و روحانیون برجسته تهران شور و هیجان ویژه اى در مردم پدید آمد.یک هیجان خاصى ایجاد شد.همه گروهها: دانشگاهیان فرهنگیان کارمندان تجار و بازاریان کارگران و… انتظار آن روز را مى کشیدند.بنا بوده روز دوشنبه 28 جمادى الثانى بازار تعطیل شود.55 این تعطیلى چند تعطیلى دیگر نیز در پى داشته پنج شنبه به عنوان اعتراض جمعه برابر معمول و شنبه به مناسبت شهادت امام على النقى(ع).چهار نفر از علماى بزرگ تهران: بهبهانى تنکابنى خوانسارى آملى به اتفاق دیگر علماى تهران بر آن بودند تا به دست آوردن نتیجه در مسجد سیدعزیز الله متحصن شوند و هیأتهاى مذهبى نیز آمادگى خود را براى هرگونه فداکارى اعلام داشتند. حتى یکى از رئیسان هیأتها گفته چهل تن از اعضاى هیأت ما وصیت نامه هاى خود را نوشته اند.در همان زمان که قرار بر تعطیلى بازار بوده شمارى از کارگزاران با آقاى فلسفى دیدار مى کنند و خواستار برگزار نشدن جلسه روز پنج شنبه مى شوند و ایشان در پاسخ تشکیل این جلسه و برگزارى آن را یک وظیفه شرعى و براى مبارزه لازم مى شمرد.56
عَلَم وقتى که متوجه مى شود علما پى به نیرنگ وى برده اند و فریب او را نخورده و به مبارزه ادامه مى دهند در گفت وگویى مى گوید:چرخ زمان به عقب بر نمى گردد.57
آقاى فلسفى شب انتشار این خبر:58 یعنى شبِ چهارشنبه 30جمادى الثانى در مسجد ارک تهران براى انبوه مردم درباره مسائل روز و دیکتاتورى به سخنرانى مى پردازد59 و مى گوید:
(اکنون گذشته است آن زمانى که مانند عین الدوله ها (قبل از مشروطه) در اتاق در بسته به میل خود قانون وضع کنند.) در پاسخ به گفته اسداللّه عَلَم مى گوید:چرخ زمان به عقب برنمى گردد مشروطه به استبداد مبدّل نمى گردد.)
مردم پرشور پس از منبر با شور و هیجان تمام این شعار را تکرار مى کنند و به خیابانها سرازیر مى شوند و موجى بزرگ مى آفرینند.60
عصر چهارشنبه ده نفر از علماى تهران در منزل آقا باقر قمى تشکیل جلسه دادند تا درباره چگونگى برگزارى مجلس فردا به گفت وگو بپردازند.61دولت که خود را درگردابى بس عمیق مى بیند شبانه جلسه اى تشکیل مى دهد و از نخست وزیرى نزدیک ساعت ده به وسیله آقاى عماد تربتى به علماى تهران خبر مى دهند که هیأت دولت تشکیل شده است نظر مساعد همین امشب صادر مى شود آقایان منتظر باشند. ساعت دوازده تصویب نامه هیأت دولت در لغو لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى به اطلاع علما مى رسد.62 همان شب; یعنى41/9/7 تلگرافى به شماره 41776 از عَلَم براى آقاى گلپایگانى مخابره مى شود:
(موضوع در جلسه هیأت دولت مطرح و تصویب شد که تصویب نامه مورخ 41/7/14 قابل اجرا نخواهد بود.)63
و شبانه از چهارتن از علماى بزرگ تهران آقایان: خوانسارى بهبهانى تنکابنى و آملى امضاء مى گیرند که چون برابر تصویب هیأت دولت لایحه انتخابات انجمنهاى ایالتى و ولایتى اجرا نخواهد شد اجتماع روز پنج شنبه اول ماه رجب مورد ندارد.64
آخرین امضاء را ساعت یک شب از آقاى تنکابنى پدر آقاى فلسفى مى گیرند و اطلاعیه آن را رژیم تکثیر و به در و دیوار مى زند. با این حال مردم در روز پنج شنبه دسته دسته به مسجد سیدعزیز الله آمدند و مسجد و بازارهاى پیرامون را جمعیت فرا گرفت.با این که از بلندگوى مسجد اعلام مى شود: تصویب نامه را دولت لغو کرده و خبر آن را به علما رسانده و آنان اطلاعیه داده اند مردم باور نکرده و مسجد را ترک نمى کنند.از این روى آقاى فلسفى به مسجد آمد و خبر لغو تصویب نامه را به مردم رساند و یادآور شد: دولت این خبر را دیشب به آقایان مراجع قم و تهران داده است.65
4رجب 11/1382 آذر 1341
خبر لغو تصویب نامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى که شب پنج شنبه در تلگرافى به آقاى گلپایگانى مى رسد ایشان روز پنج شنبه اول رجب برابر با هشتم آذر در اعلامیه اى مردم را از لغو تصویب نامه با خبر مى سازد و در اعلامیه دیگرى از علما و عموم مسلمانان در مخالفت با تصویب نامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى تشکر مى کند.66
گویا امام را از لغو تصویب نامه آقاى بهبهانى با خبر مى سازد. امام پس از این که باخبر مى شود صبح روز پنج شنبه به منزل آقاى شریعتمدارى مى رود و جلسه اى تشکیل مى دهند و در آن جلسه تصمیم مى گیرند تا لغو لایحه را از رادیو و روزنامه ها اعلام نکنند اطلاعیه اى ندهند و قضیّه را پایان یافته ندانند.67 آقاى نجفى مرعشى با پیغام امام جلوى چاپ تلگراف تبریک خود را مى گیرد.68
اعلام نشدن لغو تصویب نامه از رادیو و روزنامه ها خشم مردم تهران و قم را برانگیخت. امام نیز در پیامى خواهان ادامه مبارزه تا اعلام دولت در جراید شد. روز جمعه 9 آذر 1341 شمارى از مردم تهران و شهرستانها براى آگاهى از دیدگاه علما و گرفتن رهنمود به قم آمدند. ساعت 2 بعد از ظهر صحن حیاط و اتاقهاى منزل امام پر از جمعیت شد و اجتماع کنندگان با فرستادن صلوات نسبت به امام ابراز احساسات کردند. و امام در سخنانى ابراز داشت:
(هر چند مضمون تلگرافى که [دولت] براى علماى قم فرستاده قانع کننده مى باشد; ولى تا در جراید رسمى کشور لغو تصویب نامه به طور صریح اعلام نگردد ما نمى توانیم به این تلگراف ترتیب اثر دهیم. و هیأت حاکمه بداند که اگر خبر لغو تصویب نامه را در جراید اعلام نکند ما این تلگراف را کان لم یکن فرض کرده به مبارزه ادامه خواهیم داد.)69
جمعیت به دیدار آقاى شریعتمدارى رفتند ایشان نیز خواهان درج لغو تصویب نامه در روزنامه ها شد. پس از آن جا به منزل آقاى مرعشى رفتند که ایشان در منزل نبود. جمعیت به نزد آقاى گلپایگانى رفتند و ایشان تلگراف نخست وزیر را وافى به مقصود دانست. نظر علماى قم وقتى به وسیله افراد مورد اعتماد به آقاى فلسفى70 مى رسد ایشان شب شنبه در مسجد ارک سخنرانى پرشور و احساس برانگیز دیدگاه علماى قم را در بالاى منبر براى مردم بازگو مى کند و در بخشى از این سخنرانى مى گوید:
( تا فردا شب به دولت فرصت مى دهیم که از طریق جراید و رادیو لغو تصویب نامه را اعلام نماید در غیر این صورت دولت مسؤول عواقب بعدى خواهد بود.)71
نتیجه این شد که اسدالله عَلَم روز شنبه 10 آذر 41 در یک مصاحبه مطبوعاتى لغو تصویب نامه را رسماً اعلام داشت و روزنامه ها نیز در تیتر اول خود نوشتند:
(در هیأت دولت تصویب شد که: تصویب نامه مورخه 41/7/14 قابل اجرا نخواهد بود.)72
در روز 11 آذر 41 برابر با 4 رجب 1382 امام خمینى در اطلاعیه اى از مردم تشکر کرد و تلاش و قیام آنان را ستود. در فراز پایانى اطلاعیه آمده است:
(قیام عمومى دینى شما موجب عبرت براى اجانب گردید; لکن لازم است متذکر شوید که باید مسلمین بیش از پیش بیدار و هوشیار بوده و مراقب اوضاع خود و مصالح اسلام باشند و صفوف خود را فشرده تر کنند که اگر خداى نخواسته دستهاى ناپاکى به سوى مقدسات آنها دراز شود قطع کنند.)73
آقاى شریعتمدارى74 و آقاى مرعشى75 در 18 آذر در اعلامیه اى تشکر خود را از مردم ابراز داشتند.
امام خمینى در روز دوشنبه 12 آذر برابر با پنجم رجب در آغاز درسهاى حوزه علمیه قم پس از چهل روز تعطیلى به سخنرانى پرداخت و نکته هایى را درباره این مبارزه یادآور شد از جمله گفت:
(قیام قیام قرآنى و دینى بود. به بنده در شبى که بنا بود فرداى آن در مسجد سید عزیزالله براى تنبه دولتها دعا کنند اطلاع دادند: دولت بنا دارد مقاومت کند. ما دیدیم علما در این جا تکلیف دیگرى دارند. من تصمیم آخر را ضمن ابتهال به خداوند متعال گرفتم و به هیچ کس هم نگفتم ولکن خداوند بر دولت و شاه و ملت منت گذاشت. اگر خداى نکرده جسارتى به علماى تهران شده بود من یک تصمیم خطرناکى گرفته بودم. اما دولت بعد از نیمه شب متوجه شد نمى شود با قواى مردم مقاومت کرد; در همان نیمه شب از علماى بزرگ تهران کاغذ گرفت که این غائله خاموش شود. تا این که صبح براى علماى قم هم تلگراف زد و ما در منزل آقاى شریعتمدارى بودیم. تلگراف خوب است ولکن خوفى بوده که براى حیله باشد تا این که دیروز مذاکرات زیاد بین این جا و تهران شد تا در جرائد نوشتند.)76
10 شعبان 1382/ 17 دى ماه 1341
دولت پس از شکست در جریان انجمنهاى ایالتى و ولایتى یک بار دیگر قدرت خود را در رویارویى با روحانیت مى آزماید بر آن مى شود به مناسب 17 دى روز کشف حجاب از زنان بى حجاب براى رژه خیابانى و تظاهرات استفاده کند. امام پس از آگاهى از مطلب بى درنگ به دولت هشدار مى دهد که در صورت انجام چنین برنامه اى علماى اسلام در برابر آن همان روز را به مناسبت فاجعه مسجد گوهرشاد عزاى ملى اعلام خواهند کرد و از مردم خواهند خواست که دست به تظاهرات بزنند و از کارگزاران ابراز تنفر کنند.77 از این روى در سخنرانى 12 آذر خود مى گوید:
(چرا این مطبوعات این قدر آزاد است؟ چرا جشن هفده دى را آزاد مى گذارند؟ اینها وسیله منفوریت است. منفور نکنید سلطان مملکت را. ما نصیحت مى کنیم این هفده دى را به وجود نیاورید. ما مفاسد را مى دانیم. حفظ کنید این مملکت را. ترقیات مملکت به هفده دى نیست ترقى مملکت به دانشگاه است که آن را به این صورت درآورده اید.)78
دولت که در این طرح هم شکست خورد براى فرمانبرى از ارباب ورق دیگرى را در باب اصلاحات! رو کرد.
در روز 19 دى ماه که کنگره دهقانان به کارگردانى ارسنجانى در تهران برگزار شد79 لوایح شش گانه شاه و ملت اعلام گردید و در پى آن دولت اعلام کرد: آن را در ششم بهمن به رفراندم خواهد گذاشت. لوایح شش گانه بدین شرح بود:
(1. الغاء رژیم ارباب و رعیتى با تصویب اصلاحات ارضى ایران براساس لایحه اصلاحى قانون اصلاحات ارضى مصوب 19 دى ماه 1340 و ملحقات آن.
2. تصویب لایحه قانونى ملى کردن جنگلها در سراسر کشور.
3. تصویب لایحه قانونى فروش سهام کارخانجات دولتى به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضى.
4. تصویب لایحه قانونى سهیم کردن کارگران در منافع کارگاههاى تولیدى و صنعتى.
5. لایحه اصلاحى قانون انتخابات.
6. لایحه ایجاد سپاه دانش به منظور تسهیل اجراى قانون تعلیمات عمومى و اجبارى.)80
با اعلام این لایحه هاى شش گانه زمینه براى ادامه مبارزه با رژیم خیلى خوب فراهم شد.
25 شعبان 1382/2 بهمن 41
پس از انتشار لایحه هاى شش گانه بنا به درخواست علماى قم یکى از کارگزاران دولت به نام بهبودى براى گفت وگو به قم آمد و در چند بار دیدگاهها و پیشنهادهاى علماى قم براى رژیم برد و پاسخهاى رژیم را براى آنان آورد که نتیجه اى نداشته است از این روى آقا روح الله کمالوند با هماهنگى علما و مراجع قم بى سروصدا به دربار مى رود.شاه به پندواندرزهاى کمالوند توجه نمى کند و با غرور مى گوید:
(اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود من باید این برنامه را اجرا کنم; زیرا اگر نکنم من از بین مى روم و کسانى روى کار مى آیند و به این کارها دست مى زنند که نه تنها هیچ اعتقادى به شما و مرام و مسلک شما ندارند; بلکه این مساجد را بر سر شما خراب خواهند کرد و شما را نیز از بین خواهند برد.)
آن گاه براى فریب روحانیت وعده مى دهد: اگر روحانیت کارشکنى نکند اطمینان مى دهم هر پیشنهادى که داشته باشد برآورده سازم.
به عنوان گله به این نکته اشاره کرده بود که علماى ما باید شاه دوستى را از علماى اهل تسنن بیاموزند که بعد از هر فریضه اى به پادشاه کشور خود دعا مى کنند.
آقاى کمالوند در پاسخ گفته بود:
(آنها مأمورین رسمى دولت هایشان هستند و دعا کردنشان به پادشاه روى انجام مأموریت است مانند: استانداران و فرمانداران ایران…. ولى علماى شیعه در تاریخ هزارساله خود هیچ گاه مأمور حکومتها نبوده و نخواهند بود.باید حسابها را از هم جدا کرد.)
نکته دیگرى که در این گفت وگو آقاى کمالوند به شاه گوشزد مى کند: پیش بینى نشدن رفراندم در قانون اساسى است.مى گوید:
شما دولت مصدق را به جرم رفراندم تحت پى گرد قانونى قرار دادید اکنون چگونه خود به آن دست مى زنید؟
شاه مى گوید: ما رفراندم نمى کنیم (تصویب ملى) انجام مى دهیم.
از این روى مطبوعات و رادیو لفظ (تصویب ملى) را به کار مى برند.81 آقاى گلپایگانى نیز نامه اى به شاه مى نویسد و آن را یکى از علما به دربار مى برد.در گفت وگویى که با شاه دارد شاه به وى مى گوید:
(من اگر این کار نکنم نه سلطنت من و نه عمامه شما باقى مى ماند.)82
امام نخستین شخصیتى است که با آقاى کمالوند در قم ملاقات مى کند83 و علماى قم پس از آن براى گرفتن تصمیم نهایى جلسه اى تشکیل مى دهند.در این جلسه تاریخى دو دیدگاه مطرح مى شود: شمارى با توجه به پیروزى در جریان تصویب نامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى بر این باورند که باید با اصلاحات آمریکایى مبارزه شود و شمارى دیگر بر این باورند که شاه ایستادگى مى کند و داراى ارتشى سراپا مسلح است و روحانیت کوچک ترین وسیله اى براى مبارزه ندارد و مشت با درفش سازوارى ندارد.
امام خمینى پس از گفت وگوها و بیان نظرها شرایط حساس روز را مى شکافد و درباره خطرى که کیان دین را تهدید مى کند هشدار مى دهد:
(آقایان توجه داشته باشند که با وضعى که پیش آمده آینده تاریک و مسؤولیت ما سنگین و دشوار مى باشد…. آن که روبه روى ما قرار دارد و طرف خطاب و حساب ما مى باشد شخص شاه است که در مرز مرگ و زندگى قرار گرفته… خطرى که اکنون عموم مردم را تهدید مى کند بزرگ تر از آن است که به توان از آن چشم پوشید.ملت اسلام در معرض فنا و نیستى قرار خواهد گرفت… کارى که از ما ساخته است بیدار کردن و متوجه ساختن مردم است آن وقت خواهید دید که داراى چه نیروى عظیمى خواهیم بود که زوال ناپذیر است و توپ و تانک هم حریف آن نمى شود.)84
پس از سخنان امام خمینى قرار مى شود که مراجع و علماى حاضر در جلسه هر یک با صدور اطلاعیه اى با رفراندم به مخالفت برخیزند و به افشاگرى علیه رژیم دست بزنند.آقاى گلپایگانى در 1341/11/1 طى اطلاعیه اى راجع به رفراندم مى نویسد:
(مراجعه به آراى عمومى در قبال احکام شرعیه بى مورد و موجب نگرانى علماى اعلام و عموم مسلمین و مضّر به استقلال و مصالح مملکت است و این گونه عملیات غیر قانونى و به دلائل متعدد صحیح نیست.)85
امام خمینى در پاسخ پرسش گروهى از مؤمنان تهران که نظر ایشان را درباره رفراندم خواسته بودند بامداد سه شنبه 2بهمن41 در اعلامیه اى به نقد قانونى رفراندم مى پردازد و این رفراندم اجبارى را مقدمه اى براى از بین بردن مذهب مى داند:
(اساساً رفراندم یا تصویب ملى در قبال اسلام ارزشى ندارد و … به پاره اى اشکالات اشاره مى نماییم:
1. در قوانین ایران رفراندم پیش بینى نشده….
2.معلوم نیست چه مقامى صلاحیت دارد رفراندم نماید و این امرى است که باید قانون معین کند.
3. در ممالکى که رفراندم قانونى است باید به قدرى به ملت مهلت داده شود که یک یک مواد آن مورد نظر و بحث قرار گیرد….
4. رأى دهندگان باید معلوماتشان به اندازه اى باشد که بفهمند به چه رأى مى دهند….
5. باید رأى دادن در محیط آزاد باشد و بدون هیچ گونه فشار و زور و تهدید و تطمیع انجام شود.)86
هنوز مدتى از نشر و پخش اعلامیه امام و دیگر مراجع نگذشته بود که بازاریها و کسبه جنوب شهر تهران دست از کار کشیده و به خیابانها سرازیر شدند.و فریاد بر آوردند: (رفراندم قلابى مخالف اسلام است ) بازار یک سره تعطیل شد و تظاهراتى باشکوه برپا گردید و آقاى خوانسارى و شمار بسیارى از علما و روحانیون در پیشاپیش تظاهرکنندگان به حرکت درآمدند و به منزل آقاى بهبهانى نزدیک سه راه سیروس که رسیدند آقاى بهبهانى به استقبال مردم و علما شتافت.87
آقاى فلسفى در آن جا به سخنرانى پرداخت و در پایان این شعار تکرار کرد:(ایران کشور خفقان است.مرگ بر خفقان )
در پایان افزود: قرار است بازار سه روز تعطـیل شود.88 در همین راهپیمایى 41/11/2 89 آقایان: خوانسارى و بهبهانى در اعلامیه اى حرام بودن رفراندم را اعلام کردند.اعلامیه را به دست آقاى فلسفى دادند و ایشان متن آن را براى مردم خواند و اعلام داشت: آقایان بعداز ظهر در مسجد سیدعزیزالله در بازار تهران که آقایان خوانسارى و بهبهانى نیز به آن جا مى روند حضور یابند.90
بعد از ظهر مردم به مسجد رفته و علیه رفراندم شعار دادند.پلیس آقاى فلسفى را از رفتن به مسجد باز داشت و ایشان تا بعد از رفراندم در منزل پدرش اقامت گزید.91 کامیونهاى پلیس در وسط بازار قرار گرفتند و نیروهاى پلیس به مردم حمله ور شدند و
در مسجد را بستند.آقاى خوانسارى در راه رفتن به مسجد مورد حمله قرار گرفت.در آغاز پلیس مردم پیرامون ایشان را به چماق و باطوم و قنداق تفنگ پراکنده ساخت آن گاه نسبت به ساحت مرحوم خوانسارى بى احترامى روا داشت که ایشان به منزل باز گردید و در منزل محصور شد. شهید محلاتى در این هنگام با ایشان همراه بوده است.92
این برخورد ناشایست سبب شد که آقاى خوانسارى از آن به بعد وارد مسائل سیاسى نشود.و آقاى بهبهانى نیز با تهدید پلیس در منزل ماندگار شد.93
چهارشنبه 26 شعبان 3/1382 بهمن 1341
پس از انتشار اعلامیه امام و در آستانه ورود شاه به قم شمار زیادى از اهالى پایین شهر در روز سوم بهمن به قصد زیارت حرم مطهر در حالى که قرآن در دست داشته و فریاد مى زدند: (ما تابع قرآنیم رفراندم نمى خواهیم) راه افتادند و هنگامى که به میدان آستانه رسیدند و جمعیت انبوه شد گروهى از اوباش به دستیارى و برنامه ریزى ساواک با شعار:(جاوید شاه ) با مردم رو در رو و درگیر شدند. مردم نیز به آنان حمله ور شده و عکسهاى شاه را از هم دریدند.مأموران شهربانى براى رهایى اوباش از دست مردم غیور به مردم یورش آوردند و مردم به مقاومت پرداختند.شعار ( اسلام پیروز است استبداد محکوم است ) فضا را آکنده بود و ماشین شهربانى در آتش خشم مردم مى سوخت.پس از چندى کامیونهاى ارتشى نظامیان مستقر در پادگان منظریه را براى رویارویى با مردم به قم آوردند.در و پنجره مدرسه فیضیه را که مردم به آن پناه برده بودند خرد کردند و دست به غارت یازیدند.مزدوران نظامى زیانهاى بسیارى به مردم متدین و طلاب زجر کشیده وارد ساختند و شمارى نیز مجروح شدند.
روزنامه هاى عصر به تحریف واقعه پرداختند و اعلام کردند:
(کشاروزان قم با طلاب زدوخورد کردند و از طرف روحانیون از دولت تقاضا شد نظم را برقرار کند و دولت فورى اقدام کرد.)94
به دنبال این حمله ددمنشانه ارتش به مردم و مدرسه فیضیه امام خمینى در ظهر روز 26 شعبان سوم بهمن در اعلامیه اى پرشور و هیجان انگیز و روشن گر پرده از روى حرکت شوم رژیم ننگین پهلوى برداشت:
(إنّا للّه و انا الیه راجعون.بعد از نصایح بسیار و اداء وظیفه روحانیت نتیجه این شد که امروز که 26 شهر شعبان است از اوائل روز عده اى رجاله با مأمورین دولت در شهر مقدس قم به راه افتادند و به مردم بى پناه قم و طلاب و روحانیون حمله کرده و اهانت نمودند و بسیارى را کتک زدند و به زندان بردند.جمعى از مأمورین و رجاله به مدرسه فیضیه مجاور حرم مطهر ریخته و تیراندازى کردند و با چوب و چماق طلاب مظلوم را کتک زدند و به بازار و خیابان قم ریخته و بعضى دکانها را غارت کردند و در و پنجره و شیشه مغازه ها را شکستند. هیچ کس پیدا نشد که به داد مردم متدین و روحانیت برسد. این است حال ما در این ساعت که ظهر است و عاقبت امر معلوم نیست چه خواهد شد.این است معناى طرفداران دولت از دیانت و این است معناى آزادى رأى و رأى دهندگان….)95
(متأسفانه در چاپ جدید صحیفه نور تاریخ این اعلامیه به اشتباه 42/1/2 ثبت شده است.آقا یا آقایان تصحیح کننده چون دیده اند در متن اعلامیه از حمله نظامیان به مدرسه فیضیه سخن به میان آمده پنداشته اند این واقعه مشهور یورش به فیضیه است که در تاریخ 42/1/2 رخ داده است توجه نکرده اند که این یورش به مدرسه فیضیه 26 شعبان دو ماه قبل از 25 شوال; یعنى 2 فروردین رخ داده است. اشتباه در تنظیم تاریخ اعلامیه ها و سخنان امام در جاهاى دیگر صحیفه نیز به چشم مى خورد. این در حالى است که در چاپ اوّل تاریخ آن صحیح ضبط شده است.)
شهر قم به دنبال زد وخورد اوباش و مأموران با مردم در سوم بهمن به صورت یک شهر جنگ زده در آمد و منزلهاى علما و مراجع در حلقه محاصره شدید نیروهاى نظامى و انتظامى قرار گرفت و روحانیان را که براى تبلیغ ماه رمضان از قم خارج مى شدند به بازداشتگاه مى بردند. عصر روز سوم بهمن یک روز پیش از ورود شاه به قم مراجع و روحانیان برجسته جلسه اى با حضور امام تشکیل مى دهند. فرماندار قم درخواست دیدار با علما مى کند. و پس از پذیرفته شدن در جلسه حاضر و مراتب تأسف رژیم را از رویدادها به اطلاع آقایان رساند و پیشنهاد مى کند براى برطرف شدن سوء تفاهمها آقایان علما با شاه دیدارى در قم داشته باشند. امام خمینى پیش از دیگران لب به سخن مى گشاید و مى گوید:
(… با یورش وحشیانه دیروز مأمورین دولت به علما و مردم شریف تهران و هتک اهالى محترم قم و جامعه روحانیت این شهر و تجاوز به حریم این حوزه مقدسه دیگر جاى هیچ گونه تفاهم و حسن مراوده با دستگاه حاکمه باقى نمانده است و هیچ راهى جهت ملاقات با شاه وجود ندارد مگر آن که شاه براى جبران اهانت و تجاوزى که به حریم مقدس روحانیت شده آقاى عَلَم را به عنوان مجرم اصلى از مقام نخست وزیرى عزل نماید و به این بگیرو ببندها و اعمال پلیسى پایان بخشد تا راه براى ملاقات و مذاکره با او هموار گردد.)96
دیگر علماى حاضر در جلسه نیز سخنان امام را تأیید مى کنند و فرماندار قم سرافکنده جلسه علما را ترک مى کند. علما در این جلسه تصمیم گرفتند: فردا علما و مردم از منازل خود بیرون نیایند و کسى با شاه دیدار نکند. مردم برابر توصیه امام عمل مى کنند و این نخستین رویارویى امام خمینى با شخص شاه بوده97 که به شدت وى را ناراحت کرده تا آن جا که در سخنرانى خود در قم در روز 4 بهمن به شدت به لجن پراکنى علیه علما و روحانیت پرداخت و آنان را (ارتجاع سیاه) و بدتر از (ارتجاع سرخ) مى نامد و با واژگان زشت و ادبیات لمپنى از روحانیت نام برد که این حرکت ناهنجار به دور از خرد ژرفاى کینه او را به روحانیت و اسلام نمایاند.98
عصر روز چهارشنبه سوم بهمن صدها نفر از علما و روحانیان برجسته تهران در منزل آقاى غروى کاشانى گردآمدند. پلیس به منزل آقاى غروى یورش برد و پس از ضرب و شتم شمارى از روحانیان و واعظان را دستگیر و به زندان افکند. این دستگیرى دسته جمعى از شهریور 1320 تا آن روز سابقه نداشته است.
امام خمینى پس از اطلاع از این جریان در همان روز و یا روز بعد از آن اعلامیه بسیار تندى داد و آنچه بر ملت در این چند وقت گذشته بازگو کرد و نوشت:
(مسلمین آگاه باشند که اسلام در خطر کفر است. مراجع و علماى اسلام بعضى محصور و بعضى محبوس و مهتوک هستند. دولت امر داد حوزه هاى علمیه را هتک کنند و طلابِ بى پناه را کتک بزنند و بازار مسلمین را غارت کنند و در و پنجره مغازه ها را بشکنند. در تهران حضرت آیت اللّه خوانسارى و حضرت آیت اللّه بهبهانى را در محاصره شدید قرار دادند و عده اى از علماى محترم و وعاظ معظم را محبوس نمودند و ما از آنها به هیچ وسیله نمى توانیم اطلاع پیدا کنیم. اراذل و اوباش را تحریک مى کنند که به علما و روحانیین اهانت کنند. آقایان طلاب و مبلغین را مانع مى شوند که براى تبلیغ اسلام در نواحى ایران بروند و تبلیغ احکام کنند. با ما معامله بردگان قرون وسطى مى کنند. به خداى متعال من این زندگى را نمى خواهم.
إنّى لا أرى الموت إلاّ سعادة ولا الحیوة مع الظّالمین الاّ بَرَماً. کاش مأمورین بیایند و مرا بگیرند تا تکلیف نداشته باشم. فقط جرم علما و اسلام و سایر مسلمین آن است که دفاع از قرآن و ناموس اسلام و استقلال مملکت مى نمایند و با استعمار مخالفت دارند. این است حال ما تا آقاى عَلَم و اَرْسنجانى چه بگویند؟)99
ارسنجانى که امینى وى را به وزارت کشاورزى گمارده بود در دولت عَلَم نیز تا 20 اسفند 41 بر وزارت باقى ماند سپس کنار گذاشته شد و به عنوان سفیر ایران به ایتالیا رفت.100
اشاره امام به وزیر کشاورزى شاید از آن جهت باشد که شاه به بهانه تقسیم اسناد
مالکیت تقسیم اراضى به قم سفر کرده بود101 که از سوى ارسنجانى طرح ریزى شده بود.
با تأسف در چاپ جدید صحیفه نور102 این اعلامیه مربوط به فروردین 42 دانسته شده که صحیح نیست اول بهمن 41 درست است که در چاپ اول آمده است.103 زیرا در فروردین 42 ارسنجانى وزیر نبوده و با توجه به محتواى اعلامیه صدور آن را سوم و یا چهارم بهمن درباره رخدادهاى قم و تهران باید دانست. شهید محلاتى گوید:
(وقتى در قم نحوه برخورد ارتشیها را با مرحوم خوانسارى تشریح کردم امام فرمودند: دیگر وظیفه ما دفاع از روحانیت است و اعلامیه شدیدى داد که من آن را در تهران چاپ کردم.)104
آن اطلاعیه که شهید محلاتى در این فراز نام مى برد گویا همین اطلاعیه باشد. آقاى گلپایگانى نیز در تلگرافهاى جداگانه اى که براى آقاى خوانسارى و بهبهانى در 3 بهمن ارسال کرده از وضعیت پیش آمده اظهار نگرانى کرده است.105 در مجله (حضور) تلگرافى از شاه به آقاى گلپایگانى براى نخستین بار منتشر شده است. چون تاریخ نداشته آن را مربوط به مبارزه با تصویب نامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى دانسته اند106; امّا با توجه به این که به دستگیرى علما اشاره شده باید مربوط به این برهه باشد. پس از اعلامیه امام جامعه روحانیت مرکز در اطلاعیه خود با اشاره به رخدادهاى روز دوم بهمن و دستگیرى علما و وعاظ و حمله رژیم به طلاب قم بر تحریم رفراندم برابر فتواى علما تأکید کرده است.107
در همین تاریخ دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران نیز در اعلامیه اى با اشاره به مبارزات روحانیت پشتیبانى خود را از مبارزه روحانیت اعلام داشته است.108 در روز چهارم بهمن شمارى از چاقوکشان سازمان ضدامنیت تهران در حالى که سرتیپ حکیمى پیشاپیش آنان حرکت مى کرده با شعار (جاوید شاه) به دانشگاه یورش برده اند پلاکارتها را پاره و به آتش کشیده به آزمایشگاه حمله برده و وسائل آن را در هم شکسته و دانشجویان را در سر کلاسها با چوپ و چماق کتک زده اند. پس از آن در 6
بهمن براى اجراى رفراندم در تهران حکومت نظامى بر قرار شده109 و در قم و مشهد نیز اختناق پلیسى چتر خود را گسترانده است.110
هم زمان با دستگیرى علما در سوم بهمن در چهارم بهمن شمار زیادى از مخالفان از جمله رهبران نهضت آزادى آقایان: سید محمود طالقانى مهدى بازرگان یداللّه سحابى عزت اللّه سحابى دکتر شیبانى و شمارى از جبهه ملى دستگیر شدند. بیش تر بازداشت شدگان نهضت آزادى محاکمه و محکوم مى گردند; اما نیروهاى جبهه ملى کم کم از زندان رها مى شوند.111
در روز 7 بهمن 1341 روزنامه ها از قول منابع رسمى نوشتند: در رفراندم 6 بهمن 5 میلیون و 600 هزار ایرانى به اصلاحات رأى دادند و شمار آراى مخالفان نیز ر قمى معادل 4150رأى اعلام شد. کاخ سفید از این رفراندم خرسند شد. جان اف کندى رئیس جمهور آمریکا در 13 بهمن 41 پیروزى شاه را به وى تبریک مى گوید و سفیر انگلیس در دیدار با اسداللّه عَلَمْ خشنودى ملکه انگلیس را از برگزارى رفراندم به او ابلاغ کرد و اتحاد جماهیر شوروى نیز برنامه هاى شاه را ستود.
امام خمینى چند روز پیش از ماه رمضان پیشنهاد داد: براى روشن تر ساختن موضع علماى اسلام در برابر رژیم شاه مراسم نماز جماعت و وعظ و تبلیغ در سراسر ماه رمضان که از دوشنبه 8 بهمن آغاز مى شود تعطیل شود و در اطلاعیه هایى علت این تعطیلى به دنیاى اسلام اعلام گردد. این طرح در مساجد: تهران اصفهان شیراز و بسیارى از شهرها اجرا شد اما با وسوسه مأموران امنیتى و با صحنه سازیها و شایعه هاى گوناگون: دولت مى خواهد مساجد را بگیرد براى مسکن کودکان سر راهى خوابگاه سربازان و… شمارى این اعتصاب را شکسته اند و طرح به طور کامل اجرا نشد.112
13 رمضان 82/ 19 بهمن1347
در این تاریخ گروهى از افسران عراقى با پشتیبانى حزب بعث عراق به رهبرى عبدالسلام عارف علیه عبدالکریم قاسم دست به کودتا زدند
.
ییک ماه بعد در سوریه بعثیها دست به کودتا زدند و قرارداد اتحادیه عراق سوریه و مصر در 28 فروردین 42 در قاهره به امضاء رسید.113
1 شوال 1382 / 7 اسفند 1341
پس از به پایان رسیدن ماه رمضان در روز عید سعید فطر گروهى از مردم تهران و شهرستانها برابر سنّت سالهاى پیشین به قم وارد شدند و براى ابراز پشتیبانى از حرکتهاى ستم ستیزانه روحانیت به دیدار علما و مراجع رفتند.
در آن روز امام خمینى براى جمع سخن مى گوید و یادآور مى شود:
(علما از این خفقان ترسى ندارند و به گونه هاى مختلف رسالت خویش را به انجام مى رسانند. شما آقایان محترم در هر مقامى که هستید با کمال متانت و استقامت در مقابل کارهاى خلاف شرع و قانون این دستگاه بایستید. از این سر نیزه هاى زنگزده و پوسیده نترسید این سرنیزه ها به زودى خواهد شکست. دستگاه حاکمه با سر نیزه نمى تواند در مقابل خواست یک ملت بزرگ مقاومت کند دیر و یا زود شکست مى خورد…. خوب است که قدرى عبرت بگیرند بیدار شوند و در سیاست خود تجدید نظر کنند. به جاى قانون شکنى و به زندان کشیدن علما و محترمین به جاى سرنیزه و قلدرى در مقابل درخواست ملت تسلیم شوند و به این حقیقت توجه کنند که با سر نیزه نمى توان ملت را ساکت و تسلیم کرد با زور و قلدرى نمى توان روحانیت را از وظایفى که اسلام به عهده آنان گذاشته است بازداشت.)114
ساواک نیز در گزارشى دراز دامن از دیدار مردم تهران با امام خمینى سخن گفته و مطالب بیش ترى از آنچه در (کوثر) (مجموعه سخنرانیهاى امام با تحلیل چاپ احیاى آثار امام) آمده گزارش داده است. نکته شایان توجهى که در پایان گزارش آمده درباره پهلوان نامور کشورمان غلامرضا تختى است که نشان مى دهد رژیم چقدر به پیوند این پهلوان ملّى با علما و امام خمینى حساس بوده است:
(ساعت 14 روز 41/12/7 مشاهده شد که غلامرضا تختى به اتفاق یکى از دوستانش وارد قم شدند و چند نفر از اعضاء جبهه ملّى با او تماس گرفتند و جریان سخنرانى خمینى را به او بازگو کردند و به وى ابلاغ کردند که به دیدن آقایان: شریعتمدارى و خمینى به منزل آنها برو و ایشان هم گفتند: مى روم.)115
2 شوال 1382/ 8 اسفند 1341
دستگاه شاه براى قانونى کردن رفراندم برابرسازى آن با قانون اساسى به تکاپو و تلاش برخاست. شاه در هشتم اسفند ماه 1341 در کنفرانس اقتصادى تهران بر مشارکت آینده زنان در انتخابات پاى فشرد.116 براساس آن دولت لایحه اى را تهیه کرد که پس از انتشار علما و مراجع به نقد آن پرداختند. براى نقد این لایحه و آگاهاندن مردم از زوایاى آن اطلاعیه اى از سوى علما پس از جلسه اى که منزل امام برگزار مى شود117 نشر مى یابد. گویا متن اطلاعیه از سوى امام خمینى تنظیم و بدون توجه به رتبه علمى شمارى از مراجع و اساتید حوزه امضاى خود را بر آن نگاشتند.118 ساواک گزارشى از این جلسه داده است.119
این هماهنگى و وفاق بزرگ علماى دین خوشحالى و شادمانى فضلا و طلاب حوزه و مردم متدین را فراهم آورد و رژیم را سخت تکان داد. تاریخ این اعلامیه جایى ثبت نشده; اما با توجه به سخنان شاه در هشتم اسفند و حمله به علما به خاطر این اعلامیه در 23 اسفند در پایگاه نیروى هوائى دزفول120 باید صدور آن را بین 10 تا 15 اسفند دانست.
در 12 اسفند اطلاعیه اى در همین باره از سوى سید عبداللّه شیرازى121 در 20 اسفند اعلامیه اى همانند اعلامیه 9 امضایى از سوى سید محمد صادق روحانى122 صادر شد. در 21 اسفند پرسشهایى در این باره از آقاى مرعشى مى شود.123
16 شوال 22/1382 اسفند 1341
امام خمینى در 16 شوال اعلامیه اى خطاب به علما و روحانیون صادر کرد و در آن نوشت:
(چون دستگاه حاکمه مى خواهد با تمام توان احکام ضرورى اسلام را از بین ببرد عید امسال را به عنوان عزا اعلام مى کنم.)124
آقاى شریعتمدارى نیز در روز 17 شوال اعلامیه اى همانند آن نشر داد.125 به نظر مى رسد بین او و امام در این باره مشورتى صورت گرفته است. آقاى میلانى126 و روحانى127 نیز در این باره اعلامیه دادند. امام در نامه اى به آقاى فلسفى از ایشان مى خواهد در این باره اعلامیه بدهد.
امام سفارش مى کند در اطلاعیه از شهادت امام صادق سخن به میان نیاید بلکه یادآورى شود: به خاطر ضربه هایى که دولت به اسلام زده است عید را عزا اعلام مى کنیم.128
علماى تهران در اطلاعیه اى به تاریخ 12/28 با امضاى 46 تن که در آغاز آن امضاى آقایان: تنکابنى و محمد تقى آملى دیده مى شود عید 42 را عزا اعلام مى کنند.129 در همین تاریخ آقاى بهبهانى در اعلامیه جداگانه اى عید را عزا اعلام کرده است.130
اعلامیه دیگرى از امام خمینى درباره طرحهاى دولت و اعلام عزا منتشر شده که تاریخ ندارد و گویا 27 یا 28 اسفند و در آستانه عید منتشر شده است:
(بسم اللّه الرحمن الرحیم. انّا للّه وانّا الیه راجعون. روحانیت امسال عید ندارد.
دستگاه حاکمه ایران به احکام مقدّسه اسلام تجاوز کرد و به احکام مسلّمه قرآن قصد تجاوز دارد. نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابر با تصویب نامه هاى خلاف شرع و قانون اساسى مى خواهد زنهاى عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند.
دستگاه جابره در نظر دارد تساوى حقوق زن و مرد را تصویب کند; یعنى ا حکام ضروریّه اسلام و قرآن کریم را زیر پا بگذارد; یعنى دخترهاى هیجده ساله را به نظام اجبارى ببرد و به سربازخانه ها بکشد; یعنى بازور سرنیزه دخترهاى جوان عفیف مسلمانان را به مراکز فحشاء ببرد. هدف اجانب قرآن و روحانیت است… ما باید به نفع یهود آمریکا و فلسطین (اسرائیل) هتک شویم به زندان برویم…. قرآن و روحانیت باید سرکوب شود. من این عید را براى جامعه مسلمین عزا اعلام مى کنم تا مسلمین را از خطرهایى که براى قرآن و مملکت قرآن در پیش است آگاه کنم…. من چاره در این مى بینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسى کنار برود….)131
در هنگام سال تحویل هنگام خاموشى چراغهاى حرم بسیارى از این اعلامیه در میان جمعیت پخش مى شود. برابر گزارش ساواک در 42/1/7 در روز سوم فروردین همین اعلامیه به وسیله کسانى به طور محرمانه در منزلهاى افسران ارتش انداخته مى شود.132 شاه نیز در روز 12 فروردین 1342; یعنى دو هفته پس از انتشار اعلامیه امام در مشهد به پندار خود به آن پاسخ مى دهد:
(یکى از این ناشرین انتشار داده که دختران 18 و 19 ساله را مى خواهند به نظام وظیفه ببرند. در حالى که ما از تعداد افراد نظام وظیفه کم مى کنیم….)133
گویا شاه از امکان اثرگذارى این اعلامیه در میان مردم و ارتشیان وحشت داشته که به طور کلى منکر چنین مطلبى مى شود.
از خاطرات آقاى خرم آبادى استفاده مى شود که آقاى کمالوند ده روز پیش از عید از خرم آباد به قم مى آید و با شاه دیدار مى کند134 برابر گزارش ساواک وى که پیش از عید به قم آمده در روز 42/1/11 به تهران مى رود. اگر منظور وى دیدار با شاه باشد باید
آن را دیدار دوم وى دانست.135
با توجه به این که دیدار آقاى کمالوند از سوى دولت پیشنهاد شد136 و برابر مدارک ساواک از خرم آباد تا قم و تهران تحت نظر بوده است دولت با برنامه در روز 2 فروردین به مدرسه فیضیه حمله کرد تا در مذاکره با آقاى کمالوند از حربه تهدید براى به سازش کشیدن مراجع استفاده کند.
رژیم پس از این واقعه موفّق شد آقاى شریعتمدارى را با خود همراه کند.
23 شوال 1382/29 اسفند 1341
پس از اعلامیه امام علیه دولت عَلَم و عزاى ملى اعلام شدن سال جدید از سوى ایشان در واپسین روزهاى سال 1341 قم از وضع عادى خارج شد و رژیم کامیونهاى ارتشى پر از سرباز را به شهر گسیل داشت و با این حرکت شهر را در یک رعب و وحشت عمیق فرو برد. امّا امام خمینى فضاى ترس و خفقان را در هم مى شکند. وى در مسجد اعظم قم در آخرین درس سال 41 و در آستانه سال جدید آمادگى خود را براى فداکارى در راه اسلام ابراز داشت و از طلاب خواست آنان نیز آماده هرگونه از خودگذشتگى باشند:
(… براى چه باید از تهدید اینها بترسم. من امسال 63 سالم تمام است. پیغمبر اکرم 63 سالش بود که وفات کرد [گریه حضار]… خود را آماده کنید براى کشته شدن خود را آماده کنید براى زندان رفتن خود را آماده کنید براى سربازى رفتن خود را آماده کنید براى کتک و اهانت; خود را آماده کنید براى تحمل مصائبى که در راه دفاع از اسلام و استقلال براى شما در پیش است…. کمربندها را محکم ببندید براى حبس براى تبعید شدن براى سربازى رفتن براى عمامه برداشتن….)137
جمعه 25 شوال 1382 / 2 فروردین ماه 1342
با موضع گیریهاى روشن علما و مراجع و اعلام عزاى عمومى در عید 1342 رژیم در صدد برآمده بود با تهدید علما را از صحنه مبارزه خارج و به سازش بکشاند. به نوشته سپهبد مبصر معاون رئیس شهربانى آن زمان آهنگ حمله به فیضیه که در روز دوم عید رخ داد در روزهاى آخر سال 1341 با تشکیل کمیسیونهایى مورد بررسى قرار گرفته و به اجرا گذاشته شد.138
از مجموع گزارشهاى ساواک و رویدادهاى آن زمان استفاده مى شود که رژیم شاه براى از صحنه خارج کردن مراجع و پایان دادن به مبارزه آنان و شناسایى افراد سازش ناپذیر طرح چند سویه اى را با مراحل گوناگون پى ریزى کرده بود:
1. پدید آوردن فضاى ترس و وحشت در میان روحانیان و مراجع.
2. مذاکره و سازش با درخواست دیدار آقاى کمالوند با شاه و دولت.
از اسناد مربوط به آقاى کمالوند که در کتاب خاطرات آقاى خرم آبادى چاپ شده بر مى آید که ایشان براى گفت وگو و حلّ اختلاف دربار و مراجع برگزیده شده بود. وى در 41/12/23 از خرم آباد به قم مى آید139 و پس از دیدن کشتار فیضیه و دیدار با کلیه آیات قم و فرماندار قم در روز 42/1/11 رهسپار تهران مى شود.140
از آن جا که کشتار فیضیه در زمان حضور آقاى کمالوند در قم رخ مى دهد معلوم مى شود دستگاه براى این کشتار برنامه داشته و این واقعه اتفاقى نبوده است. مى خواسته از این راه دست بالا را در گفت وگوها داشته باشد و علما را به سازش وا دارد.
3. برنامه این بوده که اگر این گفت وگوها به نتیجه نرسید علیه کسانى که به سازش تن در نمى دهند دستگاه تبلیغاتى و دروغ پراکنى رژیم به کار افتد و با پخش شب نامه هاى جعلى علما و روحانیان را بى اعتبار کنند.
4. با تهدید به سربازى بردن طلاب مراجع را تحت فشار قرار دهند و اگر سازش نکردند این طرح را به اجرا بگذارند; از این روى رژیم براى بار دوّم از آقاى کمالوند مى خواهد به تهران بیاید و در روز ورود ایشان به قم شمارى از طلاب را به عنوان سرباز
دستگیر مى کنند141 که یکى از موارد گفت وگوهاى ایشان با کارگزاران دولتى در قم درباره سربازى طلاب است142. گویا در این سفر ایشان تنها با دولتیان به گفت وگو پرداخته است.143
اجراى طرح با حمله به فیضیه در روز دوم فروردین آغاز گردید. در آن روز سه مجلس در قم تشکیل شد که زمینه را براى اجراى طرح فراهم ساخت.
1. منزل امام.
2. مدرسه حجتیه مجلس آقاى شریعتمدارى.
3. مدرسه فیضیه مجلس آقاى گلپایگانى.
دو جلسه نخست صبح و جلسه سوم بعد از ظهر از طرف آقاى گلپایگانى برگزار شد. از ظاهر امر بر مى آید که احتمال حمله در دو جلسه اول بیش تر بوده; زیرا برگزار کنندگان آن دو جلسه عید را عزا اعلام کرده بودند امّا به جلسه سوم یورش برده مى شود; زیرا امام شگرد و ترفند آنان را افشا کرد و برنامه اى ریخت که ناگزیر نباید طرح در آن جا اجرا بشود بدین گونه:
شمارى از مأموران و آشوبگران بى هنگام صلوات فرستادند. امام پى به شگرد اینان برد به یکى اطرافیان حاضر در جلسه سخنانى گفت و وى پشت تریبون قرار گرفت و اعلام داشت:
(به افرادى که مأموریت اخلالگرى و ایجاد هرج ومرج در این مجلس را دارند اتمام حجت مى کنم که اگر یک بار دیگر حرکت سوء… نشان دهند… فوراً به طرف صحن مطهر حرکت مى کنم و در کنار مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) سخنانى را که لازم است به گوش مردم برسد شخصاً ایراد خواهم کرد.)
به دنبال این سخنان مجلس آرام گرفت و مسأله اى پیش نیامد; زیرا به گفته امام مأموران مى باید با مسؤولین رده بالا تماس بگیرند.144
درباره مجلس مدرسه حجتیه که مأموران به آن جا حمله نکردند آقاى رفسنجانى مى گوید:
( در مدرسه حجتیه هم اطرافیان آقاى شریعتمدارى بودند و شایع بود که دو تا از پهلوانهاى قم ـ میره ایها که مدیریت آن مجلس با آنها بود ـ روابطى هم با شهربانى داشتند و به صورتى مسأله را حل کردند و قرعه فال افتاد به نام مدرسه فیضیه.)145
در بعدازظهر شمارى از بازاریان که بعدها (جمعیت مؤتلفه اسلامى) را تشکیل دادند به دیدار امام آمدند و یکى از افراد شعرى مى خواند:
عید ما روزى بود کز ظلم آثارى نباشد هیچ مظلومى گرفتار ستم کارى نباشد146
مزدوران شاه برنامه خود را در فیضیه به اجرا گذاشتند. زمانى که آقاى انصارى بالاى منبر بود مأموران و اوباش با فرستادن صلواتهاى پى در پى نظم مجلس را به هم ریختند و پس از آن با شعار جاوید شاه به جان مردم افتادند. شمارى را زخمى و مجروح و شمارى را با پرت کردن از طبقه بالا به پایین به شهادت رساندند.
دهها نفر در این فتنه شوم جان خود را از دست دادند که تنها هویت سه تن از آنان روشن شد: سید یونس رودبارى و دو تن از پیشه وران قم. در این غوغا و آشوب آقاى گلپایگانى که مجلس از ایشان بود و در آن جا حضور داشت به یکى از اتاقهاى مدرسه برده شد تا آسیبى به ایشان نرسد.
زمانى که امام از ویران گرى و آشوب و کشتار طلاب و مردم در فیضیه با خبر شد به میان مردم وحشتزده اى که در بیرونى خانه اجتماع کرده بودند آمد.
شهید عراقى147 و آقاى لواسانى در این زمان فرا رسیدند. آن دو در فیضیه بودند و شاهد واقعه. در آن جا مى شنوند که اوباش و مأموران آهنگ یورش به منزل امام را دارند. از این روى محمد صادق لواسانى تأکید مى کرد که دَرِ خانه امام بسته شود. امام نپذیرفت. زمانى که روى حرف خود زیاد پاى فشردند امام گفت: (من باید به فیضیه بروم و ببینم به طلبه هایم چه مى گذرد). با خواهش امام را از رفتن باز داشتند.148
سید یونس رودبارى را که در فیضیه آسیب دیده بود به منزل امام آوردند. و شخص امام از وى پرستارى مى کرد149; ولى بر اثر جراحتهاى زیاد به شهادت رسید. در
روز سوم فروردین هم جمعى به خاک و خون کشیده شدند.
مدرسه طالبیه تبریز نیز با رویدادى همانند آنچه در مدرسه فیضیه قم رخ داد رو به رو گردید که به زد و خورد مأموران ساواک و طلاب انجامید و در این درگیرى یکى از مأموران شهربانى کشته شد. به دنبال این حادثه صدها کماندو با اسلحه گرم و سرد به مدرسه یورش بردند. مردم قم وقتى مى شنوند بناست به منزل امام حمله شود خود را به منزل امام رساندند; امّا امام از مردم خواست که به منزلهاى خود برگردند.
در روز سوم فروردین امام مردم را برانگیخت از مدرسه فیضیه دیدن کنند و به بالین روحانیان آسیب دیده در بیمارستانها بروند.150
شاه در این حرکت نیز شکست خورد. حرکت نابخردانه و کینه توزانه او و اربابان او بر رویکرد مردم به دین افزود و مردم صف دشمنان خود را به روشنى دیدند و روز به روز به اقتدار و نفوذ مرجعیت افزوده شد.
آرى سیل تلگرافها به قم سرازیر شد. علماى عراق و سرتاسر ایران به قم تلگراف زدند به علما تسلیت گفتند: قم کانون توجّه ها شد.
در روز سوم مراسم تشییع جنازه شهید سید یونس رودبارى با شکوه خاصى برگزار مى شود.151 در روز 42/1/4 رژیم به حرکت مسخره اى دست زد و آن میتینگى است که با شرکت شمارى از اوباشان و فریب خوردگان که از تهران آورده بود در میدان آستانه به راه انداخت. تاج و اعظ در آن جمع به سخنرانى پرداخت.152 این تظاهرات در سایه قدرت نمائى نیروهاى نظامى انجام گرفت و ساواک برابر گزارشى که داده شمار آنان را دوازده هزار نفر یاد کرده است.
آخر شوال 1382/6 فروردین 42
از روز ششم فروردین نمازهاى جماعت در قم و تهران و پاره اى از شهرستانها در اعتراض به رژیم تعطیل شد. در گزارش ساواک آمده است:
(… از روز سه شنبه (امروز) ششم فروردین کلیه مساجد تعطیل مى شود و هیچ یک از ائمه جماعت در مسجد نخواهند رفت… مأمور ویژه که در قم بوده گزارش مى دهد: مردم قم از اقدامات مأمورین شدیداً عصبانى بوده و بدگویى مى کنند و در حال حاضر یک عمامه به سر در قم از منزل خارج نمى شود و تمام نمازها را تعطیل کرده اند. حتى آیت اللّه مرعشى نجفى هم نماز خود را تعطیل کرده و نماز نمى رود و مدرسه فیضیه درتصرف پلیس است….)153
برگزار نشدن نماز جماعت در تهران و بسیارى از شهرها به مدت یک هفته به درازا مى کشد. ساواک در روز ششم فروردین گزارش مى دهد:
روز گذشته عده اى در حدود هفتاد الى هشتاد نفر به منزل آیة اللّه خمینى رفته بودند که قیافه ها شباهت به دانشجویان و کسبه بازار تهران داشت و یکى از آنها اعلامیه اى را قراءت مى کرد که:
(ما افسران ارتش اجازه نخواهیم داد که حکومت زور و قلدرى ادامه یابد و مشروطه و قانون اساسى تعطیل شود… و هم چنین نسبت به وقایع فارس ابراز تأسف شده است.)154
مأموران نتوانسته اند این نیروهاى ارتشى را شناسائى کنند. و منظور از وقایع فارس حرکت ایل قشقائى در منطقه فارس به سرکردگى خسرو قشقایى طرفدار مصدق بوده که متهم به انگیزاندن مردم علیه دولت مى شود. نیروهاى ارتشى براى سرکوب ایل قشقایى به آن منطقه اعزام مى گردند.
برابر گزارش سرهنگ بدیعى رئیس ساواک قم در 42/1/8 شمارى از مردم تبریز با آقاى شریعتمدارى دیدار داشتند و از رخدادهاى تبریز گزارش دادند و آمادگى خود را براى فداکارى اعلام کردند:
(زنها [در تبریز] مى گفتند ما جان خود را در راه دین و قرآن و علما خواهیم داد. حتى زنها خود را مسلح کردند. تمام مردم تبریز پیر و جوان زن و مرد آماده اند بر ضد دولت اقدام نمایند….)155
بعد از حمله به مدرسه فیضیه رئیس شهربانى قم تمام تاکسى داران را جمع مى کند و به آنان دستور مى دهد که به هیچ روى روحانیان و طلاب را سوار تاکسى و واحد نکنند. آنان نیز برابر دستور روحانیان را سوار نمى کردند که بسیار وضع ناخوشایندى به وجود آورد.
امام پس از آگاهى از این موضوع رئیس شهربانى را مى خواهد و پس از نکوهش او مى گوید:
(اگر این دستور لغو نشود دستور مى دهم از تهران تعداد زیادى سوارى به قم بیایند و طلاب را مجانى جابه جا کنند.)
رئیس شهربانى پس از این رانندگان تاکسى را جمع و دستور صبح خود را لغو مى کند.156 از خاطرات آقاى خرم آبادى استفاده مى شود که آقاى شریعتمدارى پس از واقعه فیضیه پیشنهاد سازش با رژیم را مطرح مى کند و این پیام را به وسیله آقاى کمالوند به امام مى رساند که امام مخالفت مى کند.157
7 ذى قعده1382/ 13 فروردین 42
رژیم شاه براى از صحنه خارج کردن علما و به سازش واداشتن آنان از تمام وسائل بهره مى برد. براى این هدف آقاى روح اللّه کمالوند را به تهران فرا خواند که برابر اسناد ساواک وى در 42/1/11 به تهران رفته است. تاریخ بازگشت وى به قم روشن نیست. امّا آقاى طاهرى خرم آبادى در خاطراتش مى نویسد: پس از بازگشت آقاى کمالوند به منزل امام رفتم و ایشان را از بازگشت آقاى کمالوند باخبر ساختم. هنگامى که وارد کوچه امام شدم با دو اعلامیه سرتاسر فحش و ناسزا به امام و آقاى شریعتمدارى رو به رو شدم یکى به نام: (جبهه ملى) و دیگر (سازمان زنان ایران). ایشان ساعت هفت و نیم وارد منزل امام مى شود امّا مى بیند امام با آرامش کامل مشغول مطالعه است و هیچ آثار ناراحتى در چهره ایشان دیده نمى شود.
امام مى گوید: قبل از این که دیگران با آقاى کمالوند دیدار کنند من باید ایشان را ببینم.158
این همزمانى بازگشت مرحوم کمالوند به قم و انتشار اعلامیه دروغ علیه امام بدان جهت بوده که ایشان را در تنگنا قرار دهند تا دست از مبارزه بردارد. امّا امام خمینى ثابت و استوار به راه خود ادامه مى دهد و در 42/1/13 اعلامیه معروف خود را که شاه پرستى یعنى غارتگرى صادر مى کند و با توجه به این که در آن اعلامیه اشاره اى به تبلیغات رژیم علیه علما شده:
(شب ها پاسبانها ورقه هاى فجیع با امضاء مجهول پخش مى کنند.)159
گزارش مربوط به دیدار امام را با آقاى کمالوند در این تاریخ گمان مى زنیم. نشانه و تأیید کننده گمانه زنى ما این است که امام بعد از دیدار با آقاى کمالوند و آگاهى از هدفهاى شاه ممکن است این اعلامیه را نوشته باشد; زیرا اطمینان یافته که شاه در صدد اجراى برنامه هاى خود و آمریکاست; از این روى حمله را برده روى شخص شاه.
امام در این اعلامیه مى نویسد:
(اینان با شعار شاه دوستى به مقدسات مذهبى اهانت مى کنند.
شاه دوستى; یعنى غارتگرى هتک اسلام تجاوز به حقوق مسلمین تجاوز به مراکز علم و دانش. شاه دوستى; یعنى ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام سوزاندن نشانه هاى اسلام محو آثار اسلامیت.
شاه دوستى; یعنى تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم. شاه دوستى; یعنى کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت.
حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب (ولوبلغ مابلغ… اکنون که مرجع صلاحیت دارى براى شکایت در ایران نیست و اداره این مملکت به طور جنون آمیز در جریان است من به نام ملت از آقاى عَلَم شاغل نخست وزیرى استیضاح مى کنم. با چه مجوز قانونى در دو ماه قبل حمله به بازار تهران کردید… من اکنون قلب خود را براى سرنیزه هاى مأمورین شما حاضر
کردم; ولى براى قبول زورگوییها و خضوع در مقابل جبارهاى شما حاضر نخواهم کرد….)160
این پیام شورانگیز امام اثر بسیار خوب و ژرفى میان مردم به جاى گذاشت.
10 ذى قعده 1382/ 16 فروردین 1342
در این تاریخ امام خمینى در پیامى از ابراز احساسها همدردیها همراهیها و شورآفرینیهاى ملت محترم ایران; بویژه مردم تهران تشکر کرد. زیرا مردم غیرت مند تهران پس از واقعه دوم فروردین بازارها را بستند و دست از کار کشیدند و با وجود فضاى رعب انگیز و خفقان و اختناق انزجار و تنفر خود را از دستگاه جبار اعلام نمودند.
امام در این پیام یادآور شده: (حفظ قانون اساسى از آن روست که ضامن حفظ مذهب جعفرى و قوانین اسلام است.) ایشان در این پیام تعطیلى بازار را به پشتیبانى از روحانیت و اسلام مى داند و از هدف شوم دستگاه پرده بر مى دارد که نابودى روحانیت را در دستور کار خود قرار داده است:
(گویندگان با اشاعه اکاذیب به هتک و تضعیف روحانیت یگانه پشتوانه مملکت کوشا هستند و از هیچ تهمت و افترایى خوددارى نمى کنند. این پشتوانه باید شکسته شود تا اجانب آزادانه به مقاصد شوم خود برسند. روحانیت باید زجر ببیند هتک شود این لباس در خود سوختن است.)161
پس از چندى از رویداد خونین فیضیه که درسها تعطیل شده بود بزرگان حوزه بر آن شدند که درسها را شروع کنند.
متولى مسجد اعظم مى گوید: آقایان باید تضمین بدهند که در مسجد اعظم مسأله اى پیش نیاید که شیشه ها را بشکنند و….
امام با شنیدن این سخن حاضر نمى شود در مسجد اعظم درس بدهد و درس خود
را در صحن کوچک ادامه مى دهد و این سبب برخورد علما با متولى مسجد اعظم مى شود. از این روى پیشکار آیت الله زاده بروجردى از امام مى خواهد درس را در مسجد اعظم ادامه دهد و امام نیز مى پذیرد.162
17 ذى قعده 1382 / 42/1/23
پس از فاجعه خونین فیضیه علما و مراجع نجف واکنش نشان دادند در 42/1/7 آقاى خویى پیامى براى شاه فرستاد.163 شمارى از علماى نجف به رئیس جمهورها و پادشاهان کشورهاى اسلامى تلگراف مخابره کردند و از جنایت رژیم شاه پرده برداشتند. سید عبداللّه شیرازى براى جمال عبدالناصر پیام فرستاد164 این باعث شد که روزنامه اطلاعات در 42/1/15 علماى نجف را به ارتباط با جمال عبدالناصر و دریافت وجه از وى متهم سازد.165 در تاریخ 42/1/14 آقاى خویى166 به 24 تن آقاى شیرازى167 به 25 تن آقاى حکیم به 32 تن از علماى ایران پیام فرستادند و فاجعه خونین فیضیه را تسلیت گفتند. آقاى حکیم از علماى ایران خواسته بود که دسته جمعى به عتبات مهاجرت کنند تا در این باره تصمیم گیرى شود:
(امید است حضرات علما دسته جمعى مهاجرت به عتبات عالیات بنمایند تا بتوانیم رأى خود را درباره دولت صادر نماییم.)168
رژیم شاه پیش از رسیدن پیام آقاى حکیم به علما دست به بازى رسوایى زد. رئیس شهربانى سرهنگ پرتو رئیس شهربانى قم سرهنگ بدیعى رئیس ساواک قم همراه با فرماندار قم خواستار دیدار با امام شدند امام از پذیرفتن آنان خوددارى ورزید.
رئیس شهربانى مى گوید: به آقا برسانید که ما از طرف شخص اعلى حضرت مأموریم که پیغام همایونى را به ایشان برسانیم.
امام خمینى پاسخ مى دهد:
(اتفاقاً من هم به همین جهت که شما از طرف شاه مى خواهید با من ملاقات کنید از پذیرفتن شما معذورم.)
مأموران شاه از در منزل امام بى نتیجه باز مى گردند و به منزل آقاى شریعتمدارى مى روند و تهدید شاه را به شرح زیر به او ابلاغ مى کنند:
(تلگرافى از آیت اللّه آقاى حکیم به دست شما مى رسد که شما را دعوت به خارج شدن از ایران و رفتن به نجف کرده است. اگر بخواهید بروید دولت وسایل رفتن شما را فراهم مى کند; ولى اگر بخواهید روى آن تلگراف سروصدایى راه بیندازید کماندوها و زنان هرجایى را به خانه هاى شما مى ریزیم. شما را مى کشیم نوامیستان را هتک مى کنیم و خانه هایتان را غارت مى نماییم.)169
آن گاه مى افزایند این پیغام همایونى جدى است و تنها جنبه تهدید ندارد! و از او مى خواهند. که پیام را به امام خمینى برساند.
فرداى آن روز تلگراف آقاى حکیم به امام خمینى و دیگر مراجع و علماى قم رسید.
گویا رسیدن این پیام به قم در روزهاى 17 و یا 18 فروردین بوده است. پس از این تهدیدهاى رژیم آقاى شریعتمدارى وارد مذاکره با رژیم مى شود و قول مى دهد که دست از مبارزه بردارد و امام خمینى را نیز از مبارزه بازدارد که موفق نمى شود.
براى روشن شدن این موضوع به نقل سند محرمانه اى از ساواک قم مى پردازیم که مدعى است در 42/1/18 آقاى شریعتمدارى قول همکارى داده اما موفق نشده است آیت اللّه خمینى را از مبارزه برکنار دارد. تاریخ این سند 42/1/22 است یک روز پیش از انتشار پاسخ تلگراف امام به آقاى حکیم.
(ریاست ساواک تهران
در مذاکراتى که روز 42/1/18 آیت اللّه شریعتمدارى با آقاى رئیس شهربانى قم به عمل آمده است شریعتمدارى قول مى دهد که: در آینده هیچ گونه فعالیت و تحریکاتى علیه دولت و لوایح شش گانه ننموده و اعلامیه اى هم به چاپ نرساند. ضمناً خمینى را هم راضى نماید
که به همین نحو عمل نموده دست از مبارزات و تحریکات خود بردارد; ولى اطلاع رسیده حاکى است که در تهران اعلامیه اى به امضاى شریعتمدارى و خمینى تحت عنوان: (تشکر و اظهار تأسف) چاپ و منتشر گردیده است (که دو نسخه رونوشت آنها به پیوست ایفاد مى گردد) بلافاصله آقاى رئیس شهربانى به وسیله تلفن با شریعتمدارى تماس و اظهار مى دارد مگر قرار بر این نبود که دیگر اعلامیه اى چاپ نکنید و اعمال خلافى انجام ندهید. شریعتمدارى مى گوید: این اعلامیه ها مربوط به قبل از مذاکرات ما بوده (یعنى 10 و 11 ذى قعده) در ضمن آیت اللّه خمینى را هم نتوانستم راضى کنم و گفته است: من دست از مبارزاتم نخواهم کشید.)170
11 ذى قعده برابر با 17 فروردین است و گفت وگوى شریعتمدارى با رئیس شهربانى در 18 فروردین بوده است. از این تاریخ به بعد آقاى شریعتمدارى کارهاى خود را با ساواک هماهنگ مى کند; امّا امام خمینى از این همکارى تا 15 خرداد اطلاعى نداشته است. پس از آن مبارزان به شریعتمدارى بدگمان مى شوند و کم کم روشن مى شود که گونه اى همکارى با ساواک دارد. و اگر با مبارزان و علما همراهى مى کرده طرف خود را دولت مى دانسته نه شاه.
امام کار خود را ادامه داد و به حرکت خود شتاب بخشید. از این روى بى اعتنایى به هشدار رژیم که: کسى حق پاسخ گویى به تلگراف آقاى حکیم را ندارد ایشان در تاریخ 42/1/23 پاسخ تلگراف آقاى حکیم را نشر داد; زیرا رژیم شاه نگذاشت این پیام به آقاى حکیم مخابره شود.
امام خمینى در این پاسخ حفظ استقلال مملکت را در سایه (وحدت کلمه علماى اسلام و مراجع وقت) مى داند و درباره هجرت به عتبات مى نویسد:
(ما مى دانیم با هجرت مراجع و علماى اعلام اعلى اللّه کلمتهم مرکز بزرگ تشیع در پرتگاه هلاکت افتاده و به دامن کفر و زندقه کشیده
خواهد شد و برادران ایمانى عزیز ما در شکنجه و عذاب الیم واقع خواهند شد. ما مى دانیم با این هجرت تغییرات و تحولات عظیمى روى خواهد داد که ما از آن بیمناکیم… و از عموم طبقات براى صیانت احکام اسلام و استقلال ممالک اسلامى استمداد مى کنم و اطمینان دارم با وحدت کلمه مسلمین سیّما علماى اعلام صفوف اجانب و مخالفین درهم شکسته و هیچ گاه به فکر تجاوز به ممالک اسلامى نخواهند افتاد. ما تکلیف الهى خود را ان شاء اللّه ادا خواهیم کرد و به احدى الحسنیین نائل خواهیم شد….)171
27 ذى قعده 1382 / 42/2/1
رژیم که توانسته بود با تهدید و فضاسازى شمارى از علماى قم را ساکت و شمارى را با خود همراه کند براى جلوگیرى از حرکت توفنده امام دست به شگرد دیگرى زد و آن دستگیرى طلاب و گسیل داشتن آنان به پادگانها بود.172
برابر اسناد ساواک در 42/1/28 مأمور ویژه رژیم در قم با آقاى کمالوند دیدار مى کند و آقاى کمالوند به مأمور ویژه رژیم مى گوید: این کار رژیم درست نیست که مأموران شهربانى در تاریخ 42/1/24 بدون رسیدگى به پیشینه طلاب آنان را دستگیر کرده و تحویل نظام وظیفه داده اند.
شمارى از دستگیرشدگان کارت تحصیلى رسمى دارند و شمارى از آنان داراى زن و فرزند و از متولدین 1313 هستند که برابر قانون متکفل شناخته شده اند. این دستگیرى باعث رعب و وحشت و مخفى شدن طلاب در خانه ها شده است. و شمارى را دستگیر کرده نه اعزام مى کنند و نه مرخص.
در حاشیه این گزارش آمده است:
(تیمسار ریاست فرمودند: اقدام لازم به عمل آمد. به این معنى که تا 15 ـ 20 روز اینها را بگیرند. اگر روحانیون ساکت شدند به کلى از
سرباز برى در بین طلاب صرف نظر خواهد شد و الاّ دو مرتبه شروع مى شود.)173
پس از دیدار مأمور ویژه دربار با آقاى کمالوند و بى نتیجه بودن گفت وگوها دستگیرى طلاب در روز اول اردیبهشت 1342 و فرمان اعزام روحانیان قم به سربازى صادر شد. در این تاریخ طلاب را به طور گسترده دستگیر و کارتهاى معافیتى را که خود صادر کرده بودند پاره مى کنند. و از جمله دستگیر شدگان آقاى على اکبر هاشمى رفسنجانى است.174 دستگیرى آقاى رفسنجانى در 21 فروردین رخ داد که از نخستین دستگیر شدگان به شمار بود175 و اعزام ایشان به تهران در اول اردیبهشت انجام گرفته.
امام خمینى به روحانیانى که دستگیر و به پادگانها گسیل داده شده بودند پیام مى دهد:
(نگران نباشید تزلزل به خود راه ندهید و با کمال رشادت و سربلندى و روحى قوى بایستید و شما هر کجا باشید سربازان امام زمان(ع) مى باشید و باید به وظیفه سربازى خود عمل نمائید.)176
روحانیان برابر دستور امام عمل مى کردند و با افسران و درجه داران تماس مى گرفتند و در اندیشه دیگر سربازان اثر مى گذاشتند و اندیشه هاى امام را در پادگانها مى پراکندند. روى هم رفته این ترفند رژیم به زیان آن تمام شد و سربازان امام زمان(عج) پیام امام خمینى را به حساس ترین نقطه مورد اتکاى رژیم رساندند.177
پس از فروردین 1342 (جمعیت مؤتلفه اسلامى) شکل مى گیرد و کارهاى خود را هماهنگ با امام خمینى به اجرا مى گذارد.178
8 ذى حجه 1382 / 12 اردیبهشت 1342
حوزه علمیه قم در روز 42/2/11 در اطلاعیه اى اعلام کرد مراسم چهلم شهداى فیضیه از دوازدهم اردیبهشت آغاز مى شود.179
بدین مناسبت امام خمینى در روز 42/2/12 پیام مهمّى داد و در این پیام کوبنده شاه را عامل همه جنایتها معرفى کرد و دولت را یاغى خواند:
(اشکال بزرگ آن است که به هر دستگاهى که رجوع مى شود مى گویند: اینها که شده است به امر اعلى حضرت! است و چاره اى نیست. از نخست وزیر تا رئیس شهربانى و فرماندار قم همه مى گویند: فرمان مبارک است. مى گویند: جنایات مدرسه فیضیه به دستور ایشان است. به دستور اعلى حضرت مریضها را از مریضخانه بیرون کردند. به دستور ایشان است که اگر در جواب حضرت آیت اللّه حکیم کارى انجام دهید کماندوها و زنهاى هرجائى را به منازل شما ها بریزیم و شماها را بکشیم و خانه هاتان غارت کنیم. دستور اعلى حضرت است که بدون مجوز قانونى طلاب را بگیریم و به لباس سربازى درآوریم. دستور اعلى حضرت است که به دانشگاه بریزند و دانشجویان را بکوبند. مأمورین تمام قانون شکنیها را به شاه نسبت مى دهند. اگر اینها صحیح است باید فاتحه اسلام و ایران و قوانین را خواند و اگر صحیح نیست و اینها به دروغ جرمها و قانون شکنیها و اعمال غیر انسانى را به شاه نسبت مى دهند پس چرا ایشان از خود دفاع نمى کنند تا تکلیف مردم با دولت روشن شود… وزارت دادگسترى دولت با طرحهاى خود و الغاء اسلام و رجولیت از شرایط قضات مخالفت خود را با احکام مسلّمه اسلام ظاهر کرد
. از این به بعد باید در اعراض و نفوس مسلمین یهود و نصارى و دشمنان اسلام و مسلمین دخالت کنند… تا این غاصب یاغى سرکار است مسلمین روز خوش نخواهند دید.
من به سران ممالک اسلامى و دول عربى و غیر عربى اعلام مى کنم: علماى اسلام و زعماى دین و ملت دیندار ایران و ارتش نجیب با دول
اسلامى برادر است و در منافع و مضار همدوش آنهاست و از پیمان با اسرائیل دشمن اسلام و دشمن ایران متنفر و منزجر است….)180
مجالس چهلم شهداى فیضیه در قم تهران و بسیارى از شهرستانها بسیار با شکوه برگزار گردید. در قم در مسجد اعظم مجلس یادبود شهدا با شرکت انبوه علما طلاب و مردم برگزار شد. رئیس ساواک قم گفته بود: هر کس در این مجلس منبر برود بازداشت خواهیم کرد و اگر مخالفتى با دولت صورت بگیرد مجلس را به هم خواهیم زد. در این مجلس دکتر محمد صادقى تهرانى براى حاضران سخن گفت. و با کمال شهامت علیه رژیم پهلوى دست به افشاگرى زد و مجلس با آرامش برگزار شد.181 از آن جا که دستگیرى دکتر صادقى حتمى مى نمود به پیشنهاد امام به منزل ایشان مى رود و از این روى ساواک رفت و آمد به منزل امام را به کنترل خود در مى آورد که پس از چند روز دکتر صادقى با عمامه سیاه از منزل امام خارج شده و ساواک به ایشان دست نیافته است.182
در تهران و بعضى از شهرستانها هر شب چندین مجلس و مراسم بزرگداشت شهداى فیضیه در مساجد گوناگون برگزار مى گردید.
در 42/2/12 امام در پاسخ تلگراف اصناف همدان نامه اى ارسال داشت و در آن هدفهاى شوم رژیم و وظیفه مردم مسلمان را بیان کرد.
(رژیم درصدد تصرف در احکام ضروریه اسلام است و باید در برابر آن ایستاد و با منطق قوى اسلامى مفاسد و قانون شکنیها را برملا کنید و اعلامیه صادر و اعتراض نمائید.)183
آقاى شریعتمدارى در 11/2 و آقاى مرعشى نجفى در 2/12184چهلم شهداى قم را تسلیت گفتند.
10 ذى حجه 1382 / 14 اردیبهشت 1342
در این تاریخ امام خمینى در پاسخ پیامهاى علماى نجف از جمله آقاى خوئى از
جنایتهاى رژیم پهلوى پرده بر مى دارد و راه چاره و رهایى از این گرداب را در دفاع همگانى از اسلام مى داند:
(ما امروز مواجه هستیم با دستگاه جبارى که در نظر دارد احکام اسلام را یکى پس از دیگرى تغییر دهد. آنچه تاکنون با صراحت در نطقهاى خود اظهار کرده اند تساوى حقوق زن و مرد است در همه جهات که چندین حکم ضرورى اسلام پایمال مى شود. اخیراً در طرحى که وزیر دادگسترى تهیه کرده است قید رجولیت و اسلام را از قضات لغو کرده و چیزهاى وحشتناکى در زیر پرده است که اگر غفلت شود اساس مذهب در معرض خطر است. حضرات افاضل متذکر باشند که امروز تکلیف به همه طبقات متوجه است. مراجع عظام و علماى اسلام و فضلاى محترم و سایر طبقات همه مکلّف هستند به مقدار میسور براى دفاع از اسلام و احکام مقدسه تشریک مساعى کنند.)185
در 42/2/14 آقاى خوئى به نامه علماى ایران درباره رویدادهاى ایران پاسخ مى دهد.186
11 ذى حجه 1382 / 15 اردیبهشت 1342
تلاش خستگى ناپذیر و مخلصانه امام خمینى و موضع گیریهاى بجا و خردمندانه ایشان در سال 41 و 42 در جریان مدرسه فیضیه سبب شد در قلب مردم مؤمن و مسلمان جاى بگیرد و محبوب دلها شود روز به روز نفوذ کلمه اش افزون گردد و مرجعیت ایشان دامن گسترد و او بین مردم مؤمن پایگاهى بس استوار بیابد.
ساواک که نتوانسته بود در آن مرد الهى نفوذ کند و ایشان را به تسلیم و سازش وادارد از نفوذ امام خمینى وحشت داشت. اسناد منتشره از ساواک نشان مى دهد که از آغازین روزهاى اردیبهشت ماه مرجعیت امام مطرح بوده و مردم به ایشان روى آورده اند. در تاریخ 42/1/10 ساواک گزارشى از اجتماع علماى تهران دارد که پس از گفت وگوى بسیار امام را به عنوان رهبر شیعیان برگزیده اند.187
در تاریخ 42/2/3 ساواک گزارش مى دهد:
(طبق اطلاعیه حاصله روحانیون طراز اوّل در صدد هستند علما و روحانیون درجه دو تهران و شهرستانها را به پشتیبانى از آیت اللّه خمینى تشویق و نامه هایى به امضا برسانند مبنى بر این که مخالفت آیت اللّه خمینى مورد تأیید تمام آنها مى باشد (کما این که اعلامیه اى مبنى بر پشتیبانى روحانیون فارس پخش شده بود که به عرض رسیده است.)188)
ساواک در سند دیگرى به تاریخ 42/2/4 جایگاه بلند و نفوذ کلمه و شهرت امام خمینى را در خارج و داخل به دلیل در افتادن ایشان با رژیم مى داند:
(تمرکز قدرتهاى روحانى در اطراف وى گردیده و به خاطر همین مرکزیت هم اکنون حوزه هاى علمى مذهبى خارج از ایران نیز نامبرده را مشخص ترین رکن جامعه روحانیت ایران مى شناسند. و تلگراف تسلى آمیز واقعه اخیر از جانب آیت اللّه حکیم خطاب به وى نتیجه همین شاخصیت اوست و خود وى نیز عملاً داعیه مرجعیت را دارد.)189
در 42/2/7 ساواک استان پنجم (کرمانشاه) گزارش مى دهد.
(کلیه علماى اعلم شیعه جهان به نفع آقاى خمینى از رهبرى شیعیان کناره گیرى و نامبرده را یگانه مرجع تقلید شیعیان دنیا معرفى نموده اند.)190
ساواک درباره مقام و پایگاه به دست آمده براى امام خمینى و مرجعیت وى در 42/2/15 گزارش مى دهد:
(به طورى که آیت اللّه بهبهانى اظهار داشته و از منابع دیگر نیز مورد تأیید قرار گرفته در سنوات گذشته بازاریها و مقدسین که وجوهات شرعى پرداخت مى کنند ماهیانه بین دویست الى سیصدهزار تومان به آیت الله خوانسارى مى پرداخته اند و مشارالیه این وجوه را بین روحانیون قم نجف و تهران تقسیم مى کرده است; ولى پرداخت این وجوه شرعى از ماه گذشته به آیت الله خوانسارى به میزان قابل ملاحظه اى کاهش یافته و در مقابل مقدسین و بازاریها حق امام را براى آیت اللّه خمینى حواله نموده اند به طورى که آیت اللّه خمینى در ماه گذشته چهارصدهزار تومان پرداخت داشته; ولى در ماههاى قبل حتى سى هزار تومان نیز پرداخت نداشته است و در مقابل آیت اللّه خوانسارى در حدود یک صد هزار تومان پرداخت نموده است.)191
جایگاه و نفوذ کلمه امام خمینى سبب شده که شخصى به نام: افصح المتکلّمین از وابستگان دربار به قم سفر کند و به دنبال چاره باشد. وى بعد از سفر به قم و دیدار با امام خمینى و آقاى شریعتمدارى و شیخ عبدالنّبى عراقى در نامه اى به سرهنگ نشاط مى نویسد:
(میان آقایان علماى امروز قم مثل آقایان: عراقى و شریعتمدارى و خمینى و گلپایگانى و نجفى مرعشى هر چند اکثراً مخالف دولت مى باشند ولى از همه متهورتر آقاى خمینى است که تصادفاً یکى دو ماه است ترقى غیر منتظره اى نموده و هیچ چاره اى از براى رفع خطر مخالفتهاى آینده ایشان نیست مگر این که یکى از علماى مقبول تر مانند آقاى نجفى یا آقاى عراقى تقویت شده دست او را از حوزه قم کوتاه کنند.)192
این گزارش و سخنانى که از امام خمینى نقل شده شایان دقت است. باید یادآور شویم که در گزارش ساواک به سال 1335 قبل از فوت آقاى بروجردى به این نکته اشاره شده بود که آقا روح اللّه خمینى بیش ترین شاگردان را پس از آقاى بروجردى دارد
(500 نفر) و داراى اهمیت است.
رژیم شاه و ساواک نسبت به جایگاه امام بیش از پیش حساس مى شوند و به خوبى درباره ایشان مطالعه مى کنند و در صدد خراب کردن شخصیت ایشان بر مى آیند.
11 ذى حجه 1382 / 15 اردیبهشت 1342
رژیم پهلوى براى درهم کوباندن روحانیت و تفرقه افکندن بین روحانیان به شگرد جدیدى دست زد. سید حسن حجت را عَلَمْ کرد و از اختلاف او با یکى از مراجع به سود خود بهره بردارى کرد. با خواست رژیم اعلامیه هایى با عنوان (هیأت مصلحین) از سوى حجت به نگارش در مى آمد و توسط ساواک پخش مى شد. سید حسن حجت در اوج مبارزات مردم در رمضان 1382 تلگرافى به شاه مخابره کرد و تلاش ورزید از این راه به مال و منالى برسد193. وى پس از واقعه خونین فیضیه هماهنگ بارژیم نخستین اعلامیه خود را با نام (هیأت مصلحین) در 42/2/15 نشر داد. امّا ساواک که هنوز امیدوار به سازش با روحانیت بود و نشر آن را به صلاح ندانست گرچه علیه امام خمینى و شریعتمدارى بود.194
وى پس از 15 خرداد به تلاشها و حرکتهاى ضدمردمى خود افزود.
12 ذى حجه 1382 / 16 اردیبهشت 1342
در تاریخ 42/2/16 امام خمینى به پیام تسلیت علماى همدان پاسخ داد و نمونه هایى از مخالفتهاى رژیم را با احکام اسلامى برشمرد که به پاره اى از آنها اشاره مى شود:
(1. شواهدى در دست است که دستگاه جبّار به حکم الزام و خباثت ذاتى درصدد هدم اساس است. حمله مسلحانه به مرکز فقاهت و هتک مراجع و فقهاى اسلام و حبس و زجر شاگردان مکتب اسلام و اهانت به قرآن کریم و سایر مقدسات مذهبى نمونه بارز آن است….
2. اعلام به تساوى حقوق زن و مرد از هر جهت الغاء اسلام و رجولیّت از منتخِب و منتخَب و الغاء اسلام و رجولیت از شرائط قضات نمونه ظاهر دیگرى است.)195
به این موضوع امام براى نخستین بار در دیدار با افصح المتکلمین اشاره مى کند:
(در فکر افتاده ام متقابلاً اعلامیه اى انتشار بدهم که مباینت طرح او را با اسلام متذکر شوم.)196
و این سخن نشان مى دهد که دیدار این آقا با امام خمینى پیش از 42/2/12 بوده; زیرا امام خمینى در اعلامیه 42/2/12 خود به این موضوع اشاره کرده است.
3. (سخت گیرى کردن و اجحاف نمودن به حجاج بیت الله الحرام و در مقابل وسائل فراهم نمودن و تسهیل نمودن براى مسافرت چند هزار نفر عمال اسرائیل به لندن براى توطئه بر ضد اسلام و به آنها اسم مذهب گذاشتن…. تخفیف درکرایه طیاره و به هر مسافرى از فرقه ضاله [بهائى] پانصد دلار ارز دادن نمونه دیگرى است.
4. زمزمه تغییر خط که اخیراً بار دیگر آغاز شده….
5. خطر اسرائیل و عمال ننگین آن اسلام و ایران را تهدید به زوال مى کند. من براى چند روز زندگى با عار و ننگ ارزشى قائل نیستم و از علماى اعلام و سائر طبقات مسلمین انتظار دارم که با تشریک مساعى قرآن و اسلام را از خطرى که در پیش است نجات دهند…).
امام خمینى در پاسخ به علماى یزد درنامه اى که در اردیبهشت 1342 نوشته به جز مورد چهارم به دیگر موردها اشاره کرده است و نکته اضافى آن این است که امروز مانند گذشته نباید ساکت بود و از اجتماع کناره گیرى کرد:
(امروز روزى نیست که به سیره سلف صالح بتوان رفتار کرد. با سکوت و کناره گیرى همه چیز را از دست خواهیم داد.)197
تاریخ دقیق این اطلاعیه روشن نیست; اما با توجه به این که در اطلاعیه پیشین امام اشاره اى به سفر بهائیان به لندن نشده باید تاریخ آن را 15 یا 16 اردیبهشت دانست; زیرا منبع امام براى آنچه در سخنرانى خود دارد مجله دنیا است که تاریخ انتشار آن 42/2/7 است.198
به طور طبیعى چند روز طول مى کشد که مجله منتشر و به دست امام برسد; از این روى پیام امام به علماى یزد را نمى توان قبل از 15 یا 16 اردیبهشت دانست.
17 ذى حجه 1382 / 21 اردیبهشت 1342
مراسم چهلم شهداى قم که از 42/2/12 شروع شده بود در این تاریخ; یعنى 42/2/21 هنوز ادامه داشت. از سوى آقاى حکیم مجلس ختمى در مسجد ارک تهران اعلام مى شود.199 در همان روز از طرف سید عبداللّه شیرازى در مشهد در مسجد بناها مسجد ختم اعلام مى گردد.200
رژیم از برگزارى مجلس ختم آقاى حکیم در تهران جلوگیرى مى کند; زیرا مى ترسد در این مجلس از امام خمینى به بزرگى یاد شود.
21 ذى حجه 1382 / 25 اردیبهشت 1342
امام خمینى پس از پایان پذیرفتن مراسم چهلم شهداى فیضیه در مسجد اعظم سخنرانى افشاگرانه و پرشورى کرد. این نخستین سخنرانى ایشان است که نوار آن وجود دارد.
در (صحیفه نور) تاریخ این سخنرانى 41/1/10 ذکر شده201 که به هیچ روى درست نیست.
در مجموعه (کوثر) تاریخ آن 42/2/12 درهنگام شروع جلسه درس یاد شده202 که این تاریخ نیز درست به نظر نمى رسد.
در کتاب (بانگ آزادى) فهرست نوار سخنرانیهاى امام به پیروى از (کوثر) تاریخ آن را 2/12 دانسته است203 که صحیح نیست; زیرا:
1. 12 اردیبهشت آغاز مراسم چهلم شهداء فیضیه قم و برابر باهشتم ذى حجه
بوده است. بنابراین در روز چهلم درسها شروع شده باشد درست به نظر نمى رسد. روز پس از چهلم هم روز عرفه و پس از آن عید قربان بوده است.
2. در این سخنرانى امام مى گوید: (پس چرا نمى گذارید فاتحه بگیریم؟ چرا فاتحه تهران را به هم مى زنید؟)
در پاورقى کوثر آمده: منظور از فاتحه تهران که رژیم از برگزارى آن جلوگیرى کرده مراسمى بوده که در تاریخ 42/2/21 (=17 ذى حجه) قرار بود از طرف نماینده آقاى حکیم در مسجد ارک تهران برگزار شود. بنابراین سخنرانى بعد از 21 اردیبهشت بوده و چون روز 22 اردیبهشت عید غدیر خم بوده است در نتیجه تاریخ سخنرانى را باید از 23 به بعد دانست.
3. در کوثر آمده: این سخنرانى در آغاز درس پس از مراسم بزرگداشت چهلم شهداى فیضیه بوده است در خاطرات آقاى هاشمى رفسنجانى آمده: این سخنرانى پیش از این که درسها براى محرم تعطیل بشود ایراد شده است.204 و آقاى خرم آبادى که در جلسه سخنرانى حضور داشته آن را آخرین درس امام دانسته است.205
و به هر حال بى گمان نمى توان تاریخ آن را 12 اردیبهشت دانست و برابر اسناد ساواک تاریخ آن 25 اردیبهشت است که درست به نظر مى رسد. شاید هم این سخنرانى در آغاز شروع درسها پس از واقعه خونین برگزار شده و پس از چند روز درسها به مناسبت محرم تعطیل شده است.
4. از آن جا که امام خمینى در این سخنرانى چند بار مى گوید: امسال سال بدى بود تنظیم کنندگان صحیفه نور منظور امام را از سال سال شمسى پنداشته از این روى تاریخ آن را فروردین 41 دانسته اند. امّا باید توجه کرد که منظور در این سخنرانى سال قمرى است که با محرم آغاز مى شود. ایشان در پایان سال و در هنگام شروع سال جدید به رویدادهایى که در این سال اتفاق افتاده است اشاره مى کند و به تجزیه و تحلیل آن مى پردازد.
5. ضبط سخنرانى امام که به عنوان درس بوده حکایت از وجود یک تشکیلات
یک پارچه و دقیق در آن تاریخ دارد. به نظر مى رسد که نیروهاى مؤتلفه اسلامى با سازمان دهى و تشکیلات در راه گسترش اندیشه امام تلاش مى کرده اند و برگزارى مراسم عاشوراى تهران و حمایت بازار تهران از امام حاکى از وجود تشکلهاى مذهبى است. خواندن خاطرات شهید عراقى در این باره جالب است. امام خمینى در این سخنرانى به رویدادهاى سال اشاره مى کند:
1. در این سخنرانى امام پس از چند دعا این سال را براى روحانیت از جهتى سال بدى مى دانند:
(و این سال براى روحانیت… بسیار بد سالى بود و از جهتى بسیار خوب سالى بود… بد بود براى این که… یک مملکتى که باید به صلاح و به صحت معرفى بشود در جامعه بشر معرفى شد به مرکز فساد… بخواهیم بگوییم مثل زمان مغول است نمى توانیم همچو بى احترامى به مغول بکنیم….)
2. رژیم پهلوى از حوزه علمیه قم مى ترسد و از گذشته درصدد نابودى آن بوده است:
(لااقل بیست سال پیش از این است که اینها نقشه شان این بود که قم نباشد. در زمان حیات مرحوم آقاى بروجردى ـ رضوان الله علیه هم نقشه این بود که ایشان نباشند و قم نباشد. قم را با منافع خودشان مضر مى دانند… قم موى دماغ بود نزدیک بود به اینها مفاسد را زود ادراک مى کرد و کارهاى اینها زود برش منکشف مى شد. اینها قم را نمى خواستند منتهى نمى توانستند به صراحت لهجه بگویند: قم نه مى گفتند: نجف آره مشهد آره. در قم چیزى به نظر نمى خورد….)206
3. امام اسدالله عَلَم را شخصى بى سواد مى داند و هدف دولت را نابودى اسلام معرفى مى کند:
(دیدیم… از اولى که این دولت بى سواد و بى حیثیت روى کار آمد از اول اسلام را هدف قرار داد: درروزنامه ها با قلم درشت نوشتند که بانوان را حق دخالت در انتخابات داده اند لکن شیطنت بود; براى انعطاف نظر عامه مردم به آن موضوع بود که نظرشان به الغاء اسلام و الغاء قرآن درست نیفتد و لهذا توجه ما در دفعه اول منعطف شد به همان قضیه [زنان] بعد که مطالعه کردیم دیدیم که آقا قضیه قضیه بانوان نیست این یک امر کوچکى است قضیه معارضه با اسلام است….)
4. رژیم درصدد بردن دخترها به سربازى بود و زمانى که امام قضیه را فاش کرد شاه چاره اى جز تکذیب نداشت. رژیم از این به بعد درصدد پرونده سازى براى امام برآمد و براى ایشان از دادگسترى اخطاریه فرستاده شد که آورنده آن مى گوید: من مقلد حاج آقا روح الله هستم و بدون گرفتن امضا منزل ایشان را ترک مى کند.207
(در روزنامه ها به صراحت لهجه نوشتند که بردن بانوان به سربازى تصویبش در دست تنظیم است; لکن بعد از آن که دیدند که خیلى فضاحت بارآمد مردم ناراحت شدند… گفتند: اکاذیب است پرونده سازى خواستند بکنند پرونده سازیهاى بچگانه مضحک بکنند….)
5. امام با بیان غم انگیز حمله رژیم به فیضیه و بیرون کردن طلاب مجروح از بیمارستان به نکته حساس انگشت گذاشت که همه اینها را کارگزاران دولتى به دستور اعلى حضرت انجام دادند و چنانچه وى مخالف این رفتار ددمنشانه است باید اعلام کند نه این که مانع مجلس ختم در تهران شود.
(این سال بد بود براى این که حمله به اسلام زیاد شد حمله به قرآن زیاد شد مراکز علم را کوباندند… عزیزهاى ما را زدند سرهایشان را شکستند پاهایشان را شکستند بعضیشان را کشتند… دستگاه شهربانى مى گوید که: سازمان امنیت سازمان امنیت مى گوید:
شهربانى دوتایشان مى گویند: امر اعلى حضرت. راست مى گویند که امر اعلى حضرت است؟ اعلى حضرت با دیانت اسلام مخالف است؟ … اگر نیستند بگویند… اظهار تأسف کنند به این که مردک آمده است ریخته مدرسه فیضیه را خراب کرده است. بنده باز این مسائل این جوانهاى خودمان را ندیدم و بعد از مباحثه مى روم مى بینم. اول وقتى است که مى روم مى بینم. بروم آن جا یک فاتحه اى بخوانم براى آنهایى که کشتند (گریه حضار) یک اظهار تأثرى بکنیم براى اینها. اینها که نمى گذارند ما فاتحه هم بگیریم (گریه حضار) اگر دهقانها کردند پس چرا نمى گذارید فاتحه بگیریم؟ (گریه حضار) چرا فاتحه تهران را به هم مى زنید؟ (گریه حضار)… مردک مى فرستد رئیس شهربانى را رئیس این حکومت خبیث را مى فرستد منزل آقایان من راهشان ندادم. اى کاش راه داده بودم تا آن روز دهنشان را خرد کرده بودم. مى فرستند منزل آقایان که اگر نفسشان در فلان قضیه درآید فرموده اند: اعلى حضرت فرموده اند: اگر نفس شما درآید مى فرستیم منزلهایتان را خراب مى کنیم خودتان را هم مى کشیم نوامیستان را هتک مى کنیم….)208
6. امام در این پیام هشیارانه به سفر دوهزار نفر بهائى با پانصد دلار ارزى که براى هر یک از آنان تهیه شده اشاره مى کند و در کنار این گشاده دستیها و پول خرج کردنها و همراهیها با این گروه صهیونیستى از بدرفتارى که با حجاج مى شود یاد مى کند که در (منى) نیز در صدد دستگیرى افراد بوده اند. از این روى سکوت را جایز ندانسته و نتیجه آن را چیرگى یهود و بهائیت مى داند:
(این سکوت مرگبار اسباب این مى شود که زیر چکمه اسرائیلى به دست همین بهائیها این مملکت ما این نوامیس ما پایمال بشود. واى بر دین ما واى بر این اسلام واى بر این مسلمین. اى علما ساکت ننشینید نگویید: على مسلک الشیخ رضوان الله علیه والله شیخ اگر حالا بود تکلیفش این بود. سکوت! امروز سکوت همراهى با دستگاه جبار است; نکنید سکوت. دو هزار بهائى را با پانصد دلار ارز به هر یک و هزار و بیست تومان تخفیف هواپیما… حالا که خطر بر اسلام وارد شده و آن خطر یهود است و حزب یهود که همین حزب بهائیت است. این خطر که حالا نزدیک شده اگر آقایان علماى اعلام خطبا طلاب همه با هم همصدا بگویند که آقا ما نمى خواهیم که یهود بر مقدرات مملکت ماحکومت کند ما نمى خواهیم که مملکت ما با مملکت یهود هم پیمان بشود در مقابل پیمان اسلامی….)209
امام خمینى پس از این سخنرانى روشن گرانه منطقى پرشور و کوبنده و افشاگرانه به طرف فیضیه به راه افتاد. طلبه ها نیز پشت سر امام به راه افتادند. وضع فیضیه را که امام دید بسیار دگرگون شد. جلوى یکى از حجره ها روى زمین نشست و گفت: یکى روضه بخواند طلبه اى روضه سوزناکى خواند. دانه هاى اشک روى گونه هاى امام سرازیر شد. از این صحنه غم انگیز و تاریخى عکسى موجود است.210
22 ذى حجه 1382 / 26 اردیبهشت 1342
رژیم پهلوى که تمام تلاش خود را براى به سازش کشاندن امام خمینى بى نتیجه دید و پرونده سازى و این جا و آن جا پراکندن شبنامه و تهدید ایشان طرفى نبست به طور رسمى اندیشه کشتار مردم را مطرح کرد. شاه در سخنرانى خود در 26 اردیبهشت 1342 در هتل ونک محل گشایش سومین کنگره سالانه مناطق 354 لاینز بین المللى در ایران کینه دیرینه خود را آشکار کرد و به طور روشن و گستاخانه از کشتار مردم و مبارزان سخن گفت:
(… ما خواسته ایم که اجتماع ایران را از تمام فسادها چه مادى و چه اخلاقى یک مرتبه خلاص کنیم; یعنى در یک زمان گفته ایم که: نادرستى و بدفکر کردن و ناپاک فکر کردن باید ریشه کن شود. متأسفانه افراد زیادى را از راه قانون شاید دنبال کردیم و دنبال خواهیم کرد و متأسفانه تنبیه خواهند شد. ولى جامعه باید این قربانیها را بدهد… اگر تا به حال گفتیم که: یکى از عجایب این است که انقلاب بزرگ ما که شاید در تاریخ بى سابقه باشد بدون خونریزى و بدون هیچ گونه مقاومتى پیش رفته است. اگر متأسفانه لازم باشد که بگوئیم انقلاب بزرگ ما با خون یک عده بى گناه یعنى مأمورین دولت و خون یک عده افراد بدبخت و گمراه متأسفانه آغشته خواهد شد. این کارى است که چاره اى نیست و خواهد شد….)211
امام خمینى در آستانه ماه محرم در روز 42/2/26 جلسه اى تشکیل داد که در آن نمایندگانى از شهرستانها شرکت داشتند. بنا به گزارش ساواک از قول سید لطیف نامى که در آن جلسه حضور داشته امام خمینى سفارش مى کند: وعاظ نباید از نیروهاى انتظامى بترسند; زیرا دولت نمى تواند در روزهاى محرم عرصه را بر مردم تنگ بگیرد:
(و ما تصمیم داریم که اگر در ماه محرم کوچک ترین اهانت به جامعه روحانیت فراهم آورند حکم تکفیر آقاى عَلَم نخست وزیر را از طرف خود من و آقایان میلانى و گلپایگانى و حکیم و خوئى از نجف و احیاناً شریعتمدارى صادر نمائیم و قتل او را واجب شماریم….)
و در مرحله بعد چنانچه دولت کارى انجام دهد اعلامیه صادر کرده و از حیف و میل بیت المال سخن مى گوییم که نمونه هایى از این اسرافکاریها را مى شمارد و مى افزاید در برابر این حیف و میل مى بینیم یک کارگر با 8 سر عائله روزى 8 تومان مزد دارد.212
24 ذى حجه 1382 / 28 اردیبهشت 1342
امام خمینى براى ماه محرم برنامه هاى بسیار خوبى را به اجرا گذاشت. برابر گزارش ساواک در 42/3/6 شمارى از مبلغان از سوى ایشان مأموریت یافته اند در ایام محرم به قطر کویت بحرین و پاکستان بروند. حاج سید محمد رضا سعیدى خراسانى و سید عباس مهرى از سوى امام براى تبلیغ در کویت نامزد شدند. در این گزارش اسامى پانزده تن دیگر ذکر شده که از سوى امام بناست به کویت قطر بحرین و پاکستان اعزام شوند.213
امام خمینى رضوان الله علیه در 42/2/18 به واعظان و خطبا و هیأتهاى مذهبى پیام مى دهد رسالت و وظیفه آنان را در برابر تبلیغات رژیم روشن مى کند. در این پیام آمده است: دستگاه جبار از ترس این که مبادا کارهاى خلاف انسانى و ضد دینى و وطنى آنها برملا شود از مبلغان و هیأتهاى مذهبى تعهد گرفته است:
(که از مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خود سرى واگذارند. لازم است تذکر دهم که: این التزامات علاوه بر آن که ارزش قانونى نداشته و مخالفت با آن هیچ اثرى ندارد التزام گیرندگان مجرم و قابل تعقیب هستند.)
امام از مبلغان خواست که مانند امام حسین در راه احیاى شریعت شهادت را برگزینند و از زندان و شکنجه نترسند و سکوت نکنند که سکوت در برابر دستگاه جبار سبب لطمه خوردن اسلام مى شود. در این پیام مبارزه با بدعت را وظیفه علما مى شمرد و از مردم مى خواهد در نوحه هاى خود از مصیبتهاى وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت یاد کنند و خطر اسرائیل را براى مردم بنمایانند.
(آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام کم تر از خطر بنى امیه نیست. دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائیل و عمال آنها (فرقه ضال و مضله) همراهى مى کند. دستگاه تبلیغات را به دست آنها سپرده و در دربار دست آنها باز است. در ارتش و فرهنگ و سایر وزارتخانه ها براى آنها جا باز نموده و شغلهاى حساس به آنها داده اند. خطر اسرائیل و عمال آن را به مردم تذکر دهید….)214
پس از صدور اعلامیه امام در همان روز پاکروان رئیس ساواک در تلگرافى به کلیه ساواکیها با اشاره به دستور امام خمینى و گسیل طلاب و روحانیان به شهرها و قراء دستور مى دهد اوضاع را زیرنظر داشته باشند و عناصر مخالف و برانگیزاننده را دستگیر کنند:
(و از پخش هرگونه اعلامیه و عکس خمینى جدّاً جلوگیرى شود….)215
برابرگزارش دیگرى از ساواک امام دستور داده تا هفتم محرم نظم و آرامش را حفظ کنند و از هفتم به بعد به بیان حادثه مدرسه فیضیه و فاجعه مسجد گوهرشاد بپردازند.216
و با این رهنمودها و سفارشها امام خمینى سوگوارى در محرم 42 با حال و هواى دیگرى برگزار شد. شهربانى کل کشور در اعلامیه اى مردم را به سوگوارى مشروع و برابر با معیارهاى شرع فرا خواند و اعلام کرد: کسانى که از این مراسم استفاده شخصى بکنند تنبیه خواهند شد.217
3 محرم 1383 / 6 خرداد 1342
شهید عراقى در خاطرات خود مى نویسد: در دوم یا سوم محرم پیشنهادى را جهت مبارزه با رژیم پهلوى با امام مطرح کردیم و آن این که: یک حساب جارى در بانک صادرات به نام امام باز شود و اعلام گردد: این حساب براى تعمیر مدرسه فیضه است و هر کسى از یک تومان پنج تومان و ده تومان به حساب بریزد. هدف شمار افراد است نه مقدار پول تا روشن شود مردم با روحانیت است.
امام پیشنهاد را مى پذیرد و مى گوید: با آقاى شریعتمدارى هم صحبت کنید.
وى نیز پس از اطلاع از موافقت امام پیشنهاد را مى پذیرد و حساب مشترکى در بانک صادرات باز مى کند و با تلاش زیاد موافقت مدیر کل بانک را براى بازنگهداشتن چهار شعبه درتهران در ایام عاشورا و تاسوعا به دست مى آورند.218
در یکى از روزهاى محرم که فقط مردم تهران و قم از آن حساب آگاه بوده اند صدهزار تومان واریز مى شود.219
آقاى فلسفى در سخنرانى شب عاشوراى خود پیامى از امام خمینى و آقاى شریعتمدارى بالاى منبر خواند که آن دو از مردم خواسته بودند: به این حساب پول واریز کنند.220
در این جا مناسب است سرنوشت این حساب را ذکر کنیم. برابر اسناد ساواک آقاى شریعتمدارى نیمى از این پول جمع شده در این حساب را براى خرید دارالتبلیغ برداشت کرده است. در سندى به شماره 321/24063 به تاریخ 43/6/21 چنین آمده:
(آقاى شریعتمدارى مهمانخانه ارم قم را جهت تأسیس مدرسه دارالتبلیغ اسلامى به مبلغ هشتصد و پنجاه هزار تومان از آقایان حاج آقا محمد آقازاده و حسن کاشانیان که به طور مشترک مالک مهمانخانه مذکور بوده اند خریدارى نموده و مبلغ 450 هزار تومان آن را نقداً پرداخت که به قرار اطلاع آقاى حسن کاشانیان کلیه این مبلغ را بابت سهم خود اخذ و قرار شده بقیه که سهم آقاى حاج آقا محمد آقازاده مى باشد تا چند ماه دیگر به وسیله آقاى شریعتمدارى پرداخت شود.
به طورى که استحضار دارند حسابى به شماره 10 بانک صادرات و معادن به نام آقایان: خمینى و شریعتمدارى افتتاح شده بود که مبلغ 425 هزار تومان درحساب مزبور جمع آورى شده است. آقاى شریعتمدارى مبلغ 210 هزار تومان آن را از بانک دریافت و اظهار داشته: این مقدار سهم من است و ظاهراً به همین مناسبت بین خمینى و شریعتمدارى اختلافى حاصل شده است.)221
4محرم 1383 / 7خرداد 1342
امام خمینى در این تاریخ نامه اى به آقاى سید احمد خوانسارى مى نویسد و از ایشان مى خواهد که درباره حرکتهاى ضد انسانى و ضداسلامى رژیم اعلامیه مشترک بدهند. در بخشى از آن مى نویسد:
(شما که در مرکز هستید خانه نشین شده اید. اصلاً نه حرفى نه اعلامیه اى هیچ کار نمى کنید. شما که در تهران هستید مردم را دعوت به قرآن; یعنى وحدت و یگانگى نمى کنید فایده اش چیست؟ شما باید مردم را دعوت به قیام کنید. شما باید مردم را به اتحاد دعوت کنید تا موقعى که مى خواهیم دستور قیام بدهیم آنها آماده باشند تا ریشه شاه و دولت را از میان برداریم… چرا در مقابل حکام سکوت مى کنید؟ شما شنیده اید که حضرت على خانه نشین شده بود; اما دستور این بوده که 25 سال خانه نشین شود و بالاخره پس از این مدت پدر مخالفین را درآورده است. یعنى مردم دیدند حق با حضرت على است آن وقت درمقابل بى دینها قیام کرده اند….)
آقاى خوانسارى موافقت خود را با امضاى نامه اى ملایم اعلام مى دارد.222
7محرم 1383 / 10 خرداد 1342
در روز هفتم محرم در مشهد دو نفر پاسبان به دست پخش کنندگان اعلامیه هاى آقاى قمى و امام خمینى در مسجد گوهرشاد از پشت با چاقو مورد حمله قرار مى گیرند که یکى فوت و دیگرى نیز وضع بسیار وخیمى مى یابد.223
9محرم 1383 / 12 خرداد 42
شهربانى کل کشور در اعلامیه اى مردم را به سوگوارى مشروع! فرا مى خواند و از تنبیه کسانى که از آن بهره بردارى نادرست! بکنند سخن به میان مى آورد.
در روز نهم محرم شمارى از اهل منبر را به ساواک مى برند و از آنان مى خواهند سه موضوع را رعایت کنند:
1. علیه شخص اول مملکت سخنى نگویند.
2. علیه اسرائیل سخنى به میان نیاورند!
3. مرتب به گوش مردم نخوانند که اسلام در خطر است! دیگر هر چه بگویند آزادند.224
امام خمینى در سخنرانى روز عاشوراى خود به این سه نکته اشاره کرده است.
ییکى از رویدادهاى مهم و به یاد ماندنى این برهه از زمان سخنرانى آقاى فلسفى در شب عاشورا در مسجد شیخ عبدالحسین تهران است. در این سخنرانى پرشور و هیجان انگیز آقاى فلسفى به استیضاح دولت عَلَم پرداخت و دولت را در ده ماده استیضاح کرد و پس از پایان هر ماده مردم با (صحیح است صحیح است) مخالفت خود را با دولت عَلَم اعلام کردند.
آقاى فلسفى بالاى منبر نامه امام خمینى و آقاى شریعتمدارى را براى مردم خواند امام در این نامه از آقاى فلسفى تشکر و از همراهى مبلغان که وظیفه اسلامى خود را انجام مى دهند تقدیر مى کند و در پایان یادآور مى شود:
(چون براى تجدید ساختمان مدرسه فیضیه که قبلاً با جناب عالى صحبتى شده بود حسابى در بانک صادرات شعبه قم باز شده است و بناست که از روز تاسوعا و عاشورا نیز بانک سپرده را قبول کند اگر صلاح دیدید تذکرى به مسلمین بدهید….)225
این سخنرانى تاریخى را شخصى با زیرکى و هشیارى خاص ضبط مى کند و در دسترس همگان قرار مى دهد. به این گونه که از بعد ازظهر ضبط صوتى را زیر منبر قرار مى دهد و خود نیز در زیر منبر پنهان مى شود و در هنگام سخنرانى به ضبط سخنان آقاى فلسفى مى پردازد بدون این که نیروهاى ساواک متوجه قضیه بشوند. آقاى فلسفى شب یازده و دوازده را نیز به سخنرانى پرداخت و در شب دوازدهم با شمارى از انقلابیون دستگیر شد.
10 محرم 1383 / 13 خرداد 1342
در روز عاشوراى 42 هیأتهاى سینه زنى تهران بدون برخورد مسیرهاى خود را پیمودند. شهید عراقى مى گوید: ما پیش از برگزارى مراسم با طیب و حسین رمضان یخى صحبت کردیم. رژیم مسجد حاج ابوالفتح را مى بندد; اما سینه زنى در آن محدوده آغاز مى شود و این گونه دم مى گیرند:
گفـت عزیـز فاطمه
نیست زمرگ واهمه
تـا به تـن روان بـود
زیـر ستـم نمـى روم
در خیابان مخبرالدوله شعار مى دهند: خمینى خمینى خدا نگهدار تو. بمیرد بمیرد دشمن غدّار تو.
مسیر حرکت کاروانهاى عاشورایى این گونه بوده: ساعت 9 مسجد حاج ابوالفتح واقع در میدان شاه (قیام) سرچشمه و مجلس مخبرالدوله استانبول میدان فردوسى و ساعت 12 در مقابل دانشگاه تهران و ساعت یک مقابل کاخ مرمر مى رسند و در آن جا شعار مى دهند: مرگ بر این دیکتاتور.226
برابر اطلاعات موجود قرار بوده که صبح روز عاشورا آقاى شریعتمدارى در فیضیه سخنرانى کند و عصر عاشورا امام خمینى شریعتمدارى به فیضیه نمى رود. روز قبل از آن; یعنى روز تاسوعا شیخ غلامحسین زنجانى ابهرى به ساواک قم اطلاع مى دهد که فردا ایشان به فیضیه نخواهد رفت.227
آقاى شریعتمدارى درمنزل به سخنرانى مى پردازد. از این سخنرانى از دولت و روزنامه کیهان انتقاد مى کند و اعلام مى دارد ارتباطى با عبدالناصر وجود ندارد و دولت را متهم مى سازد که درگیرى به وجود مى آورد.
در روز صبح عاشورا در منزل امام نیز جلسه عزادارى بوده و سه تن از آقایان منبرى به سخنرانى علیه دولت مى پردازند.228
امام خمینى بعد از ظهر عاشورا به مدرسه فیضیه رفت و سخنرانى مهم و تاریخى خود را ایراد کرد. امام در این سخنرانى بارها از خطر اسرائیل و بهائیان وابسته اسرائیل سخن به میان آورد و هشدار داد از روحانیت دفاع کرد و به نصیحت شاه پرداخت:
(آقا! من به شما نصیحت مى کنم. اى آقاى شاه! اى جناب شاه! من به تو نصیحت مى کنم دست بردار از این کارها آقا اغفال دارند مى کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروى همه شکر بکنند.)
آن گاه امام به اهانتهاى شاه در سخنرانیهاى خود به روحانیت اشاره کرد و گفت:خدا کند که مرادت روحانیت نباشد. امام سخنرانى خود را با برشمردن وضع اسفبار مملکت و ناشایستگیها و ناکارامدى دولت به پایان برد.229
این سخنرانى که مخاطب آن شخص شاه بود بازتاب بسیار گسترده اى داشت.
11 محرم 1383 / 14 خرداد 1342
شب یازدهم تظاهرات باشکوهى از طرف دانشجویان دانشگاه تهران به عنوان پشتیبانى از امام خمینى انجام شد. اینان تظاهرات خود را از مسجد هدایت واقع در اسلامبول آغاز کردند و با شعار: خمینى پیروز است به سوى بازار راه پیمودند و با گذر از بازار میدان مولوى و میدان شاه در مدرسه حاج ابوالفتح اجتماع کردند.
صبح روز یازدهم محرم مردم در مسجد سلطانى بازار گردآمدند و با شعار خمینى خمینى خمینى بت شکن… شکوهى ویژه آفریدند. حرکت پرشور خود را ادامه دادند تا به جلو دانشگاه رسیدند. در این هنگام دانشجویان با شنیدن فریاد: خمینى خمینى از کلاسها بیرون آمدند و به جمع تظاهرکنندگان پیوستند. این تظاهرات تا ساعت 2 بعد از ظهر با شور و هیجان فراوان ادامه یافت و پیوند انقلابیون مؤمن و دانشگاهیان را به نمایش گذاشت.230
پى نوشتها:
1. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) جواد منصورى ج1/سند شماره 2/15 مرکز انقلاب اسلامى.
2. (تاریخ سیاسى معاصر ایران) دکتر سید جلال الدین مدنى ج352/1 دفتر انتشارات اسلامى قم.
3. مجله (تاریخ و فرهنگ معاصر) شماره 3 196/4; (یک صد سال مبارزه روحانیت مترقى) عقیقى بخشایشى ج71/2 دفتر نشر نوید اسلام قم.
4. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) سید حمید روحانى ج170/1 نشر احرار تهران.
5. (یادداشتهاى علم) ویراستار على نقى عالیخانى ج46/1 مازیار و معین.
6. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) سید حمید روحانى ج170/1.
7. (اسناد انقلاب اسلامى) ج19/1 مرکز اسناد انقلاب اسلامى.
8. (خاطرات و مبارزات شهید محلاتى)28/ مرکز اسناد انقلاب اسلامى.
9. مجله (تاریخ و فرهنگ معاصر) شماره 6 ـ 240/57.
10. (سرگذشتهاى ویژه از زندگى امام خمینى) ج87/5 پیام آزادى.
11. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) سید حمید روحانى ج136/1.
12. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) جواد منصورى ج277/1.
13. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) سید حمید روحانى ج137/1.
14. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) جواد منصورى ج96/1.
15. همان69/.
16. (دایرة المعارف تشیع) ج565/2.
17. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) سید حمید روحانى ج142/1.
18. همان143/; (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) جواد منصورى ج229/1.
19. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) سید حمید روحانى ج149/1.
20. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) جواد منصورى ج252/1.
21. (اسناد انقلاب اسلامى) ج26/1.
22. همان ج17/5.
23. همان ج25/1.
24. (بررسى و تحلیلى از نهضت خمینى) سید حمید روحانى ج145/1.
25. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) جواد منصورى ج252/1.
26. (اسناد انقلاب اسلامى) ج28/1 و 29.
27. همان ج18/5.
28. (صحیفه نور) امام خمینى ج38/1 چاپ دوم مرکز مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى.
29. (اسناد انقلاب اسلامى) ج1 / 30.
30. همان28/.
31. همان 33/.
32. (خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفى)238/ سند شماره 87 مرکز اسناد انقلاب اسلامى.
33. (اسناد انقلاب اسلامى) ج32/1.
34. (خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفى) 239/ سند 88.
35. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) جواد منصورى ج259/1.
36. (خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفى)240/ سند 89.
37. (خاطرات آیت الله طاهرى خرم آبادى) ج254/1 مرکز اسناد انقلاب اسلامى.
38. (صحیفه نور) امام خمینى ج35/1 36; (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) جواد منصورى ج257/1.
39. (اسناد انقلاب اسلامى) ج34/1.
40. همان39/.
41. همان ج22/5.
42. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) جواد منصورى ج273/1 ـ 275.
43. همان 276/.
44. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) سید حمید روحانى ج174/1 177.
45. (اسناد انقلاب اسلامى) ج37/1.
46. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) سید حمید روحانى ج175/1.
47. (صحیفه نور) ج33/1. در این جا تاریخ اعلامیه امام اسفند 41 ذکر شده به طور قطع صحیح نیست.
48. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) سید حمید روحانى ج1 177/ 178.
49. (اسناد انقلاب اسلامى) ج44/ 47.
50. همان ج5 / 25.
51. (نهضت روحانیون ایران) على دوانى ج143/3 مؤسسه خیریه و فرهنگى امام رضا(ع).
52. (کوثر) مجموعه سخنرانیهاى امام خمینى همراه با شرح وقایع انقلاب اسلامى ج9/1 ـ 11.
53. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) جواد منصورى ج267/1 سند 2/29.
54. همان268/ سند 2/30.
55. (نهضت روحانیون ایران) على دوانى ج149/3.
56. (خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفى) 243/.
57. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) سید حمید روحانى.
58. همان240/.
59. (نهضت روحانیون ایران) على دوانى ج151/3.
60. (خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفى)242/.
61. (نهضت روحانیون ایران) على دوانى ج152/3 در این جا عصر پنج شنبه آمده که صحیح چهارشنبه است.
62. همان152/.
63.(اسناد انقلاب اسلامى) ج44/1.
64. همان52/.
65. (خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفى)245/.
66. (اسناد انقلاب اسلامى) ج52/1 53.
67. (نهضت روحانیون ایران) على دوانى ج157/3.
68. (کوثر) ج13/1.
69. همان15/.
70. (نهضت روحانیون ایران) على دوانى ج158/3.
71. (خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفى)245/.
72. (کوثر) ج14/1 به نقل از روزنامه کیهان 10 آذر 41.
73. (نهضت روحانیون ایران) ج162/3.
74. همان ج159/3.
75. همان162/.
76. همان164/; (کوثر) ج22/1.
77. (انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن) عباسعلى عمید زنجانى446/ کتاب طوبى.
78. (کوثر) ج25/1.
79. (ایران در عصر پهلوى) نوشته و تحقیق دکتر مصطفى الموتى ج406/11 چاپ لندن; (یادداشتهاى عَلَم امیر اسدالله) ج63/1.
80. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) جواد منصورى ج336/1; (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) سید حمید روحانى ج218/1.
81. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) سید حمید روحانى ج223/1 ـ 225.
82. (خاطرات آیت اللّه طاهرى خرم آبادى) ج150/1.
83. همان165/.
84. (کوثر) ج35/1; (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج225/1.
85. (اسناد انقلاب اسلامى) ج57/1.
86. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج230/1; (صحیفه نور) ج1 چاپ جدید.
87. همان233/.
88. (خاطرات ومبارزات حجةالاسلام فلسفى)227/.
89. (اسناد انقلاب اسلامى) ج58/1.
90. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج1 235/.
91. (خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفى 228/.
92. (خاطرات و مبارزات شهید محلاتى)46/.
93. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج1 237/.
94. (کوثر) ج40/1.
95. (صحیفه نور) ج26/1.
96. (کوثر) ج43/1; (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج254/1.
97. (هاشمى رفسنجانى دوران مبارزه) ج133/1 دفتر نشر معارف انقلاب.
98. همان; (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج265/1.
99. (نهضت روحانیون ایران) ج212/3.
100. (تاریخ معاصر ایران) پیتر آورى ترجمه محمد رفیعى مهرآبادى ج183/3 عطائى.
101. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) ج342/1.
102. (صحیفه نور) ج62/1 چاپ جدید.
103. (صحیفه نور) ج25/1.
104. (خاطرات و مبارزات شهید محلاتى)46/.
105. (اسناد انقلاب اسلامى ج61/1.
106. مجله (حضور) شماره 16/1.
107. (نهضت روحانیون ایران) ج209/3.
108. همان211/.
109. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج5/1 ـ 244.
110. همان266/.
111. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) ج277/1.
112. (کوثر) ج45/1.
113.(تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) ج313/1.
114. (کوثر) ج8/1 ـ 47; (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج289/1.
115. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) ج1 سند شماره2/119.
116. همان345/; (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج292/1.
117. (خاطرات آیت اللّه طاهرى خرم آبادى) ج160/1.
118. (صحیفه نور) ج29/1; (اسناد انقلاب اسلامى) ج63/1. امضا کنندگان عبارتند از: مرتضى حسینى لنگرودى احمد حسینى زنجانى محمد حسین طباطبائى محمد موسوى یزدى محمد رضا موسوى گلپایگانى سید کاظم شریعتمدارى روح اللّه خمینى هاشم آملى و مرتضى حائرى.
119. (زندگى نامه سیاسى امام خمینى) محمد حسن رجبى سند شماره 14 مرکز انقلاب اسلامى.
120. (تاریخ سیاسى معاصر ایران) دکتر جلال الدین مدنى ج19/2.
121.(اسناد انقلاب اسلامى) ج70/1.
122. همان ج33/5.
123. همان ج71/1.
124. (صحیفه نور) ج37/1; (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج315/1.
125. (اسناد انقلاب اسلامى) ج36/5.
126. همان ج72/1; (نهضت روحانیون ایران) ج250/3.
127. (اسناد انقلاب اسلامى) ج37/5.
128. (خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفى)251/ سند 108.
129. (اسناد انقلاب اسلامى) ج58/2; (نهضت روحانیون ایران) ج251/3.
130. (اسناد انقلاب اسلامى) ج56/2.
131. (نهضت روحانیون ایران) ج247/3.
132. (زندگى نامه سیاسى امام خمینى) سند 16.
133. (نهضت روحانیون ایران) ج249/3.
134. (خاطرات آیت الله طاهرى خرم آبادى) ج160/1.
135.همان سند شماره38.
136. (زندگى نامه سیاسى امام خمینى) سند 3/58.
137. (کوثر) مجموعه سخنرانیهاى امام خمینى ج52/1.
138. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) ج556/1.
139. (خاطرات آیت اللّه طاهرى خرم آبادى) ج1 سند 36 و 37.
140. همان سند 38.
141. همان189/.
142. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) ج1 سند 3/15.
143. (زندگى نامه سیاسى امام خمینى) سند 3/58.
144. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج336/1.
145. (هاشمى رفسنجانى دوران مبارزه) ج138/1.
146. (ناگفته ها) خاطرات شهید عراقى158/ مؤسسه خدمات فرهنگى رسا.
147. همان160/.
148. (کوثر) ج56/1.
149. (ناگفته ها)161/.
150. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج357/1; (کوثر) ج56/1.
151. (کوثر) ج56/1.
152. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) ج577/1 سند 3/32.
153. همان سند3/6.
154. همان سند 3/8.
155. همان 564/ سند 3/7.
156. (ناگفته ها)164/.
157. (خاطرات آیت اللّه طاهرى خرم آبادى) ج176/1.
158. همان164/.
159. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) 325/19.
160. (صحیفه نور) ج39/1.
161. همان41/; (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج391/1.
162. (خاطرات آیت اللّه طاهرى خرم آبادى) ج185/1.
163. (اسناد انقلاب اسلامى) ج80/1.
164. همان.81/.
165. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج1 398/.
166. (اسناد انقلاب اسلامى) ج86/1.
167. همان87/.
168. همان84/.
169. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج399/1.
170. (زندگى نامه سیاسى امام خمینى) سند 51.
171. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج404/1; (صحیفه نور) ج43/1.
172. (خاطرات آیت اللّه طاهرى خرم آبادى) ج191/1.
173. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) ج1 سند3/15.
174. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج405/1.
175. (هاشمى رفسنجانى دوران مبارزه) ج146/1.
176. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج406/1.
177. (هاشمى رفسنجانى دوران مبارزه) ج150/1.
178. (ناگفته ها) 168/.
179. (اسناد انقلاب اسلامى) ج70/4.
180. (صحیفه نور) ج48/1.
181. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج414/1.
182. (خاطرات آیت اللّه طاهرى خرّم آبادى) ج163/1. در این جا سخنرانى آقاى صادقى به مناسبت نخستین سالگرد آیت اللّه کاشانى همزمان با بازگشت آقاى کمالوند از تهران دانسته شده است; یعنى قبل از چهلم شهداى قم.
183. (صحیفه نور) ج49/1.
184. (اسناد انقلاب اسلامى) ج99/1; ج50/5.
185. (زندگى نامه سیاسى امام خمینى) سند 54.
186. (نهضت روحانیون ایران) ج331/3.
187. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) ج1/سند3/18 3/19.
188. همان سند3/22.
189. همان سند3/23.
190. همان سند3/24.
191. همان سند3/26.
192. (زندگى نامه سیاسى امام خمینى) سند 4/58.
193. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) ج594/1 سند 3/74.
194. همان مدرک595/ سند 3/75.
195. (صحیفه نور) ج50/1.
196. (زندگى نامه سیاسى امام خمینى) سند4/58.
197. (صحیفه نور) ج44/1.
198. (زندگى نامه سیاسى امام خمینى)277/ به نقل از روزنامه دنیا سال19 شماره741 مورخ1342/2/7.
199. (اسناد انقلاب اسلامى) ج106/1; ج78/2.
200. همان ج71/4.
201. (صحیفه نور) ج8/1.
202. (کوثر) ج62/1.
203. (بانگ آزادى فهرست نوار سخنرانیهاى حضرت امام خمینى) ج1/ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
204. (هاشمى رفسنجانى دوران مبارزه) ج145/1.
205. (خاطرات آیت اللّه طاهرى خرم آبادى) 198/1.
206. (کوثر) ج69/1.
207. همان72/; (خاطرات آیت اللّه طاهرى خرم آبادى) ج1 197/; (زندگى نامه سیاسى
امام خمینى) سند 59.
208. (کوثر) ج79/1.
209. همان82/.
210. (خاطرات آیت اللّه طاهرى خرم آبادى) ج199/1.
211. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج426/1.
212. (زندگى نامه سیاسى امام خمینى) سند61.
213. همان سند64; (یاران امام به روایت اسناد ساواک) شماره 1 شهید سید محمد رضا سعیدى2/ اسناد تاریخى وزارت اطلاعات.
214. (صحیفه نور) ج52/1.
215. (زندگى نامه سیاسى امام خمینى) سند شماره63/.
216. همان سند62/.
217. (بررسى و تحلیلى از زندگانى امام خمینى) ج427/1.
218. (ناگفته ها)177/.
219. (خاطرات آیت اللّه طاهرى خرم آبادى) ج211/1.
220. (خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفى)268/.
221. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) ج1 سند شماره3/92.
232. مجله (حضور) شماره329/28; (زندگى نامه سیاسى امام خمینى) سند شماره 55.
223. (تاریخ قیام 15خرداد به روایت اسناد) ج628/1 سند 3/13.
224. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج432/1.
225. (خاطرات ومبارزات حجةالاسلام فلسفى)268/.
226. (ناگفته ها)181/; (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) ج633/1 سند 3/140.
227. (تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد) ج616/1 سند 3/128.
228. (زندگى نامه سیاسى امام خمینى) سند شماره 66 و 67.
229. (صحیفه نور) ج54/1.
230. (بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى) ج440/1 به بعد.