امـام و پیـام رسـانـان دیـن رسالتها و ویژگیها
آرشیو
چکیده
متن
امـروزه در عـرصـه بـیـن المللى و عرف سیاسى ـ اجتماعى جایگاه تـبلیغات و پیام رسانیها و فـراخـوانـى افـراد به کارى و زیبـا جلوه دادن سیاستها بـرنـامـه ها لشکرکشیها و در هم کوباندن دشمن و زشت جلوه دادن آیـیـن و مـرام و سـنـتـهـاى او بسیار روشن و برکارایى نقش و ویـرانـگـرى آن اتـفـاق نظر است و در بودجه کشورهاى جهان ردیف روشـن دارد. در بـسیارى از معادله هاى سیاسى اجتماعى فرهنگى اقتصادى نظامى و سرنوشت ساز دنیا حرف اول را مى زند. اهرمهاى تـبـلـیـغـاتـى و قطبهاى ثروت مغزهاى کارآمد را در جهان به هر قـیـمـت به سوى خود مى کشند و با دگردیسى شیوه هاى پیام دهى و پـیـام رسـانـى با ابزارهاى ارتباطى مدرن و کارشناسان بسیار با تـجـربه انسانها را در دورترین سرزمینها و دور دست ترین اقلیم هـا بـا رشـته هاى ناپیداى دستگاههاى تبلیغى و خبرپراکنى خود مـورد رگـبـار پیاپى پیامهاى رله شده خود قرار مى دهند. با این وسـیله بال و پر اندیشه بشر را براى پرواز در افقهاى دور دست و زنـدگى آینده بسته و مسیر حرکت جامعه ها را به سوى تامین منافع مـادى خود جهت مى دهند و در این بین جز شمار اندکى که از افسون آنان ایمن هستند ساحت زندگى و اندیشه را در دست دارند.
الـبته تبلیغ و پیام رسانى و آگاهاندن انسانها خطرها را گوشزد کـردن راه نـمـودن انـسـانـها را به سوى کار و تلاش و آبادانى خـوانـدن و آنـان را از کـارهاى ناپسند بازداشتن که حجم تبلیغى انـبـیـا مـصـلحان و نیک اندیشان را تشکیل مى دهد کارى است بس ارزش مند و کارى پیامبرانه و موحدانه.
اساس کار انبیا ابلاغ پیام وحى بوده است و قرآن از آن به عنوان یک اصل جاودانه یاد مى کند.
قـرآن فراگیرى آموزه هاى دین را مقدمه تبلیغ به شمار مى آورد و نـهـاد حـوزه هاى دانش دین در طول تاریخ براى انجام این وظیفه بـزرگ بنیان نهاده شده تا گروهى در مرکز دانش دین حضور یابند احـکام و معارف و آموزه ها را فرا گیرند و به طور مستقیم آن را در اختیار مردم قرار دهند:
(... فـلـولا نـفـر مـن کـل فـرقه منهم طائفه لیتفقهوا فى الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم....)1
چـرا از هر گروهى دسته اى به سفر نروند تا دانش دین بیاموزند و چون برگشتند مردم را هشدار دهند.
این آیه شریفه دلیل روشنى است بر بایستگى بنیان نهادن کانونهاى پـرورش مـبـلـغان دین تا پس از دریافت دانش دین به انذار مردم خود بپردازند.
روشن است این تبلیغ که همان راهنمایى انسانها به سوى نور است و رهـایى آنان از جهل و نیستى با تبلیغى که امروز در جهان مطرح اسـت و امـپـراطـوریـهـاى بزرگ گرداننده آن هستند و از هر نوع احـسـاس عـاطـفـه خوى انسانى برادرى همدلى و... بیگانه است بـسیار فرق مى کند و درخور مقایسه نیست و دو مقوله به طور کامل جـداى از هـمدیگرند. در این جا اگر سخن از تبلیغ امروز در جهان مـى آوریم مى خواهیم بنمایانیم اهمیت آن را و بگوییم از تبلیغ صـحـیح باید بهترین استفاده را کرد و همچنین از ابزارهاى آن چه جدید و چه قدیم.
از آنجا که مبلغ در اسلام و در مکتب الهى پیام آور وحى است بى گـمـان هـر فـردى برازنده این مقام نخواهد بود بلکه انجام این وظـیـفـه مـهم و اساسى شایستگى و ویژگیهایى مى طلبد. ما در این نـوشـتار که به عنوان گرامى داشت یکصدمین سال ولادت امام خمینى نـگـارش مـى یـابـد بـرآنـیـم در پرتو سخنان ایشان از رسالت و ویـژگیهاى مبلغان سخن بگوییم. ابتدا براى روشن شدن زمینه بحث بـه مـفـهـوم و مـعـناى تبلیغ اهمیت و جایگاه مبلغان اشاره اى داریـم سـپـس به رسالتها و ویژگیهاى مهم مبلغان از چشم انداز امام مى پردازیم.
مفهوم و معناى تبلیغ
آنـچـه در عرف امروز جهان از معنى و مفهوم تبلیغ و تبلیغات سخن گـفـتـه مـى شـود بـا آنچه در اسلام تعریف شده فرق بسیار دارد. درجـهـان امـروز تـبـلـیغات به معنى و مفهوم دگردیسى در افکار عـمومى و به کژراهه کشاندن خواسته هاى فطرى مردم براى رسیدن به مـنـافـع اقـتـصادى سیاسى اجتماعى نظامى و... است به کار مى رود.
(... تـبلیغ در غرب عبارت است از ایجاد تغییرات مطلوب در افکار عمومى به منظور رسیدن به اهداف مشخص این تغییرات به هر وسیله اى که صورت پذیرد یک اقدام تبلیغى... به شمار مى آید.)2 از ایـن تـعـریف و مفهومى که غرب شناسان ارائه کرده اند بر مى آیـد تـبـلـیـغات در جهان تلاشى است براى دگرگونیهایى در اندیشه مـردم بـه سـوى قـدرتـهـا از راهـهاى گوناگون با برانگیزاندن گـرایـشـهـاى جـنـسى واژگونه جلوه دادن رخدادهاى اجتماعى
برش حـقـایـق تـاریخى خارج کردن اندیشه توده مردم از مسائل اصلى و حـیاتى جامعه بشرى و کشاندن آنها به رخدادها مقوله ها و مسائل غیرضرور و گاه ساختگى.
بنابراین هدف اصلى از تبلیغ در جهان غرب بالا بردن دانش بشرى پـدیـد آوردن و گـسترش تمدن انسانى اخلاقى و پراکندن عطر معنویت در بـیـن جـامعه هاى انسانى و جلوگیرى از برخوردهاى تند خشونت بـار جـنـگـهـا و... نـیست بلکه انگیزه رسیدن به حاکمیت مطلق جـهـانى و برده ساختن انسان و به دست گرفتن تمامى هستى و ذخایر مـادى انـسـانـهاست از هر راهى که ممکن باشد. در این راه هدف وسـیـله را توجیه مى کند. وسیله لازم نیست اخلاقى ـ انسانى باشد.
هـربـرت مارکوزه در کتاب انسان تک ساختى به روشنى به این نکته اعتراف مى کند:
(... تـبـلـیـغـات امروز (غرب) به دنبال آن نیست که درست را از نـادرسـت و حـقیقت را از اشتباه باز شناسد بلکه مشخصا آنچه را کـه بـخـواهد به صورت حقیقت یا اشتباه به ذهن آدمیان تحمیل مى کند و آنان را در برابر کارى انجام شده قرار مى دهد.)3
امـا تـبـلـیـغ در اسـلام بـه معناى رساندن پیام وحى و حقایق و ارزشـهاى دینى و مکتبى به مردم است و کارى و حرکتى و برنامه اى انـسانى. بدین معنى که کسى نباید از دید و نگاه این دین در جهل بـه سر برد و جهل او را به کام مرگ ببرد. باید هر چیز که سعادت او را بـر مـى آورد به گونه روشن به او گفته شود. فرهنگ اسلام در حـرکت تبلیغى خود هدفى بالاتر و والاتر از رساندن پیام دارد.
پـیـام در این مکتب به گونه اى شیوا رسا هماهنگ و سازوار با نـیازهاى فطرى مخاطب ساماندهى مى شود. نیازهاى فطرى غبار زدایى و گـردافشانى مى شوند. از این روى این پیام مثل نسیم نوازش مى دهـد نـه مـثـل گردباد و طوفان که انسان را در بیابان سرگردان کـند. که ره به
جایى نبرد. پس خود نوع ابلاغ پیام این مکتب به دل مـى نـشیند تا چه رسد به محتواى پیام و پیام رسان جورى سخن مـى گوید که راستى و درستى در سیمایش پیداست. بدین جهت (تبلیغ) از حیث مفهوم و معنى با رساندن فرق بنیادین دارد.
رساندن چیزى است که به دست کسى و در امور مادى و جسمانى به کار مـى رود; اما در معناى تبلیغ رساندن پیام به روح و قلب دیگران نـهفته است. همان معنایى که امام خمینى به گونه فشرده از آن به گـسـتـرش خـیـر و نـیـکـى رفـتـار پـسـندیده دگرگونى رفتار و نـاهـنـجاریهاى افراد جامعه ها از بدیها و بازدارنده هاى حرکت سعادتمند یاد کرده است:
(تبلیغات که همان شناساندن خوبیها و تشویق به انجام آن و ترسیم بـدیـهـا و نـشـان دادن راه گریز از آن است از اصول بسیار مهم اسلام عزیز است....)4
بـنـابراین تبلیغ در اسلام به معناى رسانیدن پیام و دستورها و آیـیـنهاى الهى به تک تک مردم بیان حقایق جهان آگاهى انسانها نـسبت به آفریدگار هستى چگونگى حیات سعادتمند دنیوى و حیات پس از مرگ و... است و وسیله اى است براى دگردیسى ژرف در رفتارها و بـهنجار کردن ناهنجاریهاى افراد و جامعه هاى بشرى در جهت خواست و اراده خـداونـد کـه در آیـات قـرآن و رهـنـمودهاى پیشوایان و بزرگان دین تبلور یافته است.
امام و بایستگى پیام رسانى
اسـلام رسـانـدن آموزه هاى وحى به مردم و ارشاد آنان را پایه و اسـاس رسـالـت انبیا دانسته و به بیان روشن قرآن تمامى سفیران الـهـى پـیـام رسان دین بوده اند. پیامبر اسلام نیز مهم ترین و اصلى ترین وظیفه اش دعوت به حق بوده است:
(... خـداونـد متعال پیامبر(ص) را فرستاد که مردم را به سوى حق تـعـالـى دعـوت کـنـد و بـر اعـمـال آنـان گواه باشد. او احکام پـروردگـارش را تـبلیغ کرد بدون این که هیچ گونه سستى و قصورى نموده باشد....)5
جـانـشینان پیامبر(ص) سنگین ترین و مهم ترین وظیفه خود را دعوت مردم به سوى خدا مى دانستند.
(نحن دعاه الحق وائمه الخلق.)6
ما اهل بیت دعوت کنندگان به حق و پیشوایان مردم هستیم. چنان ارشاد و هدایت و از تاریکى به روشنایى و از جهل به دانایى آوردن مـردم در نـزد امـامان و پیشوایان معصوم(ع) جایگاه والا و ارزشـمـنـدى داشـته که هدایت یک انسان را برابر تمام دنیا ارزش گذارى کرده اند.7
در بـیـان ارزش و جایگاه تبلیغ در اسلام همین بس که این دین با تـبـلـیغ آغاز شد و با تبلیغ گسترش یافت و کوى به کوى صحرا به صـحـرا دشـت به دشت هامون به هامون را درنوردید و قلبها را به تسخیر خود درآورد و نسیم دل انگیز آن همگان را سرمست کرد.
ایـن دیـن جـاودانه و ریشه دار و سعادت آفرین به وسیله تبلیغ دورتـریـن نـقـاطـ جـهان را در نوردید و درخت شریعت در جاى جاى سـرزمـیـنـهاى آماده و مهیاى جهان در تیره ها رنگها و نژادهاى گوناگون ریشه دواند و برگ وبر داد.
امـام خمینى نیز با آگاهى از جایگاه واقعى پیام رسانى در اسلام و نقش کاربردى آن بیش از دیگر گزاره ها بدان پرداخته و ارزش و اهـمـیـت آن را نـمـوده اسـت. وى بر این باور بود که: در دنیاى امـروز تبلیغات نقش محورى دارد8 و حرف اول را مى زند و نسبت به دیـگـر مـقـولـه هـا در درجـه اول اهمیت جا دارد9 و باید همان سـرمـایـه گـذارى که غربیان براى تبلیغات مى کنند متولیان امر تبلیغات در دنیاى اسلام نیز براى این
مهم هزینه کنند:
(... تـبـلـیـغـات مساله اى است پر اهمیت و حساس; یعنى دنیا با تـبـلـیغات حرکت مى کند. آن قدرى که دشمنان ما از حربه تبلیغات اسـتـفـاده مـى کـنند از طریق دیگرى نمى کنند و ما هم باید به مـساله تبلیغات بسیار اهمیت دهیم و از همه چیزهایى که هست بیش تر به آن توجه کنیم....)10
کـسانى که از بیرون چگونگى رشد و نفوذ اسلام را در میان اقوام و مـلتهاى گونه گونه بررسى کرده اند به این نکته پى برده اند که اسـلام دین دعوت است و تبلیغ و ارشاد مردم از ارکان اصلى آن به شمار مى رود.
تـومـاس آرنولد در کتابى که زندگى پیامبر اسلام را از زاویه یک مـبـلـغ دینى و آورنده آیینى نوین براى انسان مجسم ساخته اسلام را دین صد درصد تبلیغى شمرده است مى نویسد:
(... انـتشار این آیین در چنین قسمت پهناورى از جهان به عوامل گـونـاگون اجتماعى سیاسى و مذهبى بر مى گردد ولى نیرومندترین عـامـل براى ظهور این نتجیه شگفت انگیز همان فعالیتهاى پى گیر و مـداوم رجال تبلیغى اسلام که با در نظر گرفتن فداکاریهاى پیام آور (بـه عنوان برجسته ترین سرمشق) هستى خویش را در راه انتشار اسـلام فدا کرده اند. وظیفه تبلیغ و نشر اسلام با گذشت زمان و پس از اندیشه و تفکر در طول تاریخ آن تدریجا به وجود نیامد بلکه از هـمـان آغـاز به طور روشن و مشخص بر دوش هر گرونده اى نهاده شده بود....)11
علماى بزرگ و فقهاى برجسته نیز همواره به جایگاه تبلیغ و پیام رسـانـى تـوجه داده اند. نه تنها خود به این مهم مى پرداختند و در بـرابـر تلخیها و سختیها سرسختانه
مى ایستادند به اهل فضل و دانـش و پـارسایان و آگاهان حوزه همیشه و همه گاه یادآور مى شـونـد: به شهر و روستا دور و نزدیک بین عشایر و... سفر کنید و پیام دین را برسانید و نگذارید کسى ناآگاه بماند.
افزون بر این که تبلیغ در نگاه امام از جایگاه بالایى برخوردار اسـت وى کـار تـبـلـیغى را جزء استراتژى تلاشها و حرکتهاى دینى شمرده است:
(... مـسـاله تبلیغات در اسلام تا ابد یکى از امورى است که اسلام بر آن پافشارى کرده است.)12
در ایـن انـدیـشـه و در ایـن نگاه بیان آموزه هاى دین و گسترش مـعـارف و فـرهـنـگ دین در همه زوایاى آن در میان مردم بر همه امور پیشى دارد.
ایـن انـدیـشـه و این نگاه است که حضور طلاب را در حوزه ها براى دانـش انـدوزى و کـسب معارف اسلامى محدود مى داند و داراى زمان خاص.
در ایـن نـگـاه و بـینش اگر طلبه اى درس حوزوى خودرا به پایان بـبـرد یـا بـه سطح درخور پذیرشى برسد که نیاز کم ترى به بحث و حـضـور در درسها داشته باشد و در حوزه نیز کار سودمندى مانند:
تدریس و تحقیق مورد نیاز امروز جامعه و نظام و... نداشته باشد ماندن در حوزه براى وى جایز نیست.13
چـطـور مى شود و با کدامین منطق سازگارى دارد که نیرویى سالهاى سـال از مـزایاى حوزه استفاده کرده و به کمال فضل و دانش رسیده و در عـرصـه تـبلیغ و ارشاد مردم توانایى نقش آفرینى دارد و از ویـژگـیـهاى لازم نیز برخوردار است; اما در حوزه بماند و به چند بـارخوانى درسها و متنها بپردازد و به امید اجتهاد روزگار سپرى کـنـد و مـردم تشنه معارف زلال اسلام باشند و جامعه در نیاز شدید به اسلام شناس فقیه سخنران مساله دان و... به سر برد!
امـام بـه خاطر احساسى که داشت دردها را مى شناخت و نیازها را مـى دانست و
کمبود نیرو در جبهه حق را به روشنى مى دید و از آن در رنج بود ماندن اینان را در حوزه روا نمى دانست:
(اگـر طـلـبـه اى منصب امام جمعه و ارشاد مردم را خالى ببیند و قـدرت اداره هـم در او باشد و فقط به بهانه درس و بحث مسوولیت نـپـذیـرد و یـا دلـش را فقط به هواى اجتهاد و درس خوش کند در پـیـشـگاه خداوند بزرگ یقینا مواخذه مى شود و هرگز عذر او موجه نیست.)14
امـام خمینى از جبهه حق مى خواهد که تنها به حق بودن خود بسنده نکنند و براى باطل تنها باطل بودن آن را کافى نشمارند چه بسا جـبهه کفر با گفت و باز گفت و شبان روزان به مغزها و اندیشه ها فـرو کردن و شستشوى مغزى بهترین نیروها را از جبهه حق بگیرد و بـا فـریـب و نـیرنگ سدى در برابر حق طلبان پدید آورد; از این روى تـلاش حـق جـویـان بـراى استوارسازى و گسترش و مکتب و ایده خود امرى بسیار بایسته است و مورد نیاز.
امام و جایگاه پیام رسانان
خـداوند در قرآن از فرستادگان خود که همانا پیامبران باشند با نـام مبلغ یاد مى کند. عالمان دین به طور خاص از این مقام والا برخور دارند.خداوند رستگارى امت و جامعه هاى بشرى را مرهون تلاش و دعـوت آنـان بـه خیر و نیکى مى داند و ارشاد و هدایت آنان را بمانند حیات بخشیدن به انسان.
در این مکتب به فرموده امامان معصوم(ع):
(اگـر یک نفر به وسیله مبلغ دین به حق گراید اجر و پاداش مبلغ از ایـن کـار بـیـش تـر است از آنچه آفتاب بر آن بتابد و غروب کند.)15
از ایـن روى مـبلغ دین چون پیام آور پاکى و فضیلت و گستراننده اخـلاق پـسـندیده
و احکام و معارف دین است اگر نقش خود را درست ایـفـا کـنـد مـقـام و موقعیت او با معیارهاى این جهانى درخور ارزیـابـى نـیست و در منزلگاه معنوى هم ردیف انبیا و اولیا جاى خواهد داشت.
در نـگاه امام مبلغ از آن جا که در مسیر انسان سازى گام بر مى دارد کـار او شـریف ترین تلاش و حرکت و تکاپوى اجتماعى به شمار مى رود.16 بالاتر به جاى انبیا نشسته است.17
در نـگـاه نـظـامـواره امـام مبلغان جایگاه سخن گویان اسلام را دارنـد. هـمان گونه که هر جمعیت و دولت سخن گویى دارد تا ایده و مـرام و سیاستهاى آن را بیان کند مبلغ دین نیز مقام سخن گوى اسلام را دارد.
(... بـایـد شـما سخن گوى اسلام باشید. این شغل شماست و این شغل اگـر چنانچه واقعیتى داشته باشد از همه شغلها بالاتر است براى ایـن کـه مـقاصد اسلام با زبان شما ادا مى شود... و مسوولیتش از همه چیز زیادتر است....)18
این جایگاه و مقام مبلغ والا و همسنگ انبیا بودن رسالت مبلغان دیـن را سـنگین تر مى کند. مبلغ دین مى بایست دست کم آنچه را شـرطـ ایـن مـیدان و انجام این رسالت بزرگ است پیش از ورود به حـوزه تبلیغ فراهم سازد. وگرنه به مانند سربازى خواهد بود که بـدون فـراگیرى آموزشهاى لازم به میدان جنگ پا بگذارد که نتیجه آن از پیش روشن است!
رسالت سنگین پیام رسانان درعرصه انقلاب
از آنـچـه یـادآور شدیم روشن شد پیام رسانى در پیکر اسلام و در متن آن جاى دارد و پیام رسانان جایگاهى بس ارجمند.
ایـن رسـالـت پـس از پیروزى انقلاب اسلامى اهمیت بیش ترى یافت. پـیـام رسانى پس از انقلاب با آنچه پیش از انقلاب در جریان بود فرقهاى بنیادین دارد و این را حوزویان به خوبى از تجربه روزهاى آتـش و خـون درک کـرده و از نـزدیـک به ژرفاى قضیه گستره ها و... پى برده اند.
بـه حـرکـت درآوردن مـردم بـیـان هدفها و آرمانها نمایاندن و شـنـاسـاندن شخصیت والاى امام خمینى جلودار و رهبر انقلاب به تک تـک مـردم تفسیر و روشنگرى پیامهاى او شناساندن سیماى کریه و نـفـرت انـگـیز شاه و رو کردن دستهاى ستم خیانتها قراردادهاى نـنـگـین ژاندارمى ایران در منطقه براى آمریکا به تاراج بردن مـنـابـع زیـرزمینى و طبیعى و بیان برنامه هاى اصلاحى اسلام و... فـرق اسـاسى و بنیادین بین تبلیغ رایج و سنتى در مسجدها و تکیه هـا و تـبـلـیـغ حـمـاسى و پرشور و انگیزاننده آن به آن مردم و نگهداشتن آنان در صحنه و... را مى نمایاند.
پـیـام رسان انقلابى دین و مبلغ پرشور و نشور خود را در جایگاه دیـگـرى مـى دیـد بـا فـاصله بسیار با مبلغ و تبلیغ سنتى نوع مـخاطبها مکان پیام دهى دورنمایه پیام و... خبر از حرکت جدید و دگرگونى بس ژرف و گسترده و همه سویه مى داد.
در گـذشـتـه تـبلیغ و حوزه پیام رسانى ویژه مساجد با مردمان ویـژه و در آن روزگـار خفقان داراى محتواى ویژه بود و در بیشتر مـحـفـلـهـا و مسجدها مسائل عمومى مورد بحث قرار مى گرفت ولى شـاگـردان و پـیروان امام خمینى و بهره گیران از اندیشه زلال آن عزیز راه و روشى دیگر داشتند.
ایـنان بیش تر در مقوله هایى سخن مى گفتند که حیات مى آفرید و شور مى انگیخت: روشنگرى زوایاى دین نمایاندن جامعیت دین اصلاح بـرداشـتـهاى انحرافى آماده سازى مردم با تواناسازى بنیه هاى مـعنوى آنان براى نبردى گسترده همه سویه و ژرف در همه زوایا بـا طـاغـوت اسـتـکبار جهانى و پى ریزى بناى بلند و سر
به فلک کشیده و درخشان حکومت اسلامى.
پـس از انـقـلاب پاره اى از مقوله هایى که در گذشته محور تبلیغ بـود جـاى خود را به مسائل نوینى داد از جمله: استقرار و حفظ نـظـام اسـلامـى مـعرفى جایگاه ولایت فقیه در مجموعه دین مسائل سـیـاسـى اجـتماعى و مورد نیاز روز آمادگى و تواناسازى روحیه دفـاع از دسـتـاوردهاى انقلاب در میدانهاى گوناگون دشمن شناسى پـرده بـردارى از روى فـتنه ها انحرافها و دستهاى مرموز روشن کـردن زوایـاى هـدفـهـا و بـرنـامـه هاى انقلاب: با گسترش اسلام تـوانـاسـازى فـرهنگ و اندیشه اجراى عدالت اجتماعى مبارزه با سـتم و... این در حوزه داخل و خاستگاه خیزش اما آن سوى مرزها جـهـان تـشـنـه عدالت جهان تشنه پیام دین چشم به این سو و حرکت مـردم ایـران داشـتند. فطرتهاى پاک از سراسر جهان به سوى انقلاب اسـلامـى چـشـم دوخته و نیازمند شنیدن آموزه هاى حیات آفرین دین بـودنـد. ایـن عـرصه گسترده براى عرضه متاع دین پیش روى مبلغان قرار گرفت و بار مسوولیت آنان را چند برابر کرد.
امـام بـا آگـاهـیهاى ژرف و گسترده که از نیازهاى معنوى جامعه داشـت رسـالـت پـیـام رسانان را در این برهه نوین سنگین تر از هـمـیـشـه مى دانست و خواهان گسترش و پراکندن پیام دین به همه اقلیم ها بود.
مـى گـفـت: اگر در روزگار پیشین قدرتهاى ستم زبان مى بستند و قـلـم مى شکستند امروز زمینه ها براى گسترش و نشر معارف آماده و مهیا است و عذر هیچ کس پذیرفته نیست:
(... روحـانـیون و خطبائى که در دنبال آنها بودند از صدر اسلام تـا حـالا اسلام را به دست اینها به این جا رسیده است... در زمان رضاشاه... همین خطبا باز اشخاصى بودند که گاهى صحبت مى کردند و مـسـائـل را یا به صراحت یا به کنایه به مردم مى گفتند. از این بـه بعد که
نه عذرى من دارم و نه شما و نه هیچ روحانى و نه هیچ نویسنده و گوینده... باید کوششمان را افزون کنیم....)19
ویژگیهاى پیام رسانان
پـیـام دیـن زیـبا پرشکوه پرجذبه دل نشین و برابر فطرتها و سـرشتهاست. پیام رسان دین باید آراسته به دین باشد و پرتوى از زیـبـایـیـهـا معنویتها ارزشها و والاییهاى دین در او جلوه گر باشد تا بتواند در میدان عرضه دین موفق باشد.
در اسـلام تـبـلـیـغ عملى نخستین گام است. عمل است که حرکت مى آفـریـنـد. پـیام رسان با کردار و رفتار خود توانایى دگرگونى قلبها را مى یابد. قلبها با سخن تنها رام نمى شوند.
جان کلام این است که عمل باید در تمامى صحنه هاى پیام رسانى در شـخـص پیام رسان جلوه اى ویژه داشته باشد چشم نواز دل انگیز شوق آفرین انگیزاننده.
عمل رکن مهم کارست که مبلغ بدون آن مبلغ دین نخواهد بود و یک سـر گـرم کـننده اى بیش نخواهد بود که وقت بیکارى مردمان را پر مى کند!
عـمـل رفـتـار و کـردار زمـان و مکان نمى شناسد در زمانها و مـکـانـهـا جارى و سارى است; اما پاره اى از ویژگیها بر اساس زمان و مکان دگرگون مى شوند.
اکنون در این بخش از نوشتار مى پردازیم به ویژگیهایى که پیام رسـان و شخص مبلغ باید داشته باشد چه ویژگیهاى مهم و رکن و چه ویـژگـیهاى دیگر که هر چه پررنگ تر باشند و پیام رسان به آنها بـیش تر و ژرف تر آراسته باشد کارایى و نقش آفرینى بهتر خواهد داشت. جان کلام را از امام مى شنویم که مى گوید:
(خـصـوصـیات بزرگى چون: قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عـدم وابـسـتـگـى به قدرتها و مهم تر از همه احساس مسوولیت در
بـرابـر تـوده هـا... چه عزتى بالاتر از این که روحانیت با کمى امـکـانات تفکر اسلام ناب را به سرزمین افکار و اندیشه مسلمانان جارى ساخته است.)20
از آنـجـا کـه بحث و بررسى تمامى ویژگیهاى پیام رسان راستین از نـگاه امام از حوصله این مقال بیرون است موضوع را در سه محور اساسى پى مى گیریم.
1. آگاهیهاى دینى سیاسى و اجتماعى.
2. آشنایى با مخاطب جامعه نیازهاى مردم زمان و مکان و....
3. سلوک فردى.
1. آگاهیهاى دینى سیاسى و اجتماعى:
الـف. آگـاهى از علوم اسلامى: سرمایه مبلغ در امر تبلیغ و هدایت مـردم دانـش و آگـاهـى دیـنـى اوسـت. هر اندازه که ذخیره ها و انـدوخته هاى علمى او بیش تر باشد نتیجه و ثمره کار او بهتر و سـودمـندتر خواهد بود; از این روى مبلغ دین بایستى در دانشهاى اسـلامـى در سـطحى از دانش باشد که بتواند در جامعه حضور تبلیغى مـفـیـد و کارآمد داشته باشد و انتظار مردم را بر آورده سازد و تـشـنـگان معرفت را به سرچشمه زلال معارف ناب رهنمون گردد براى ایـن مـنـظور باید در مرتبه نخست دانشهاى حوزوى: معارف و کلام فـلـسـفه و حکمت فقه و اصول حدیث تفسیر و تاریخ و... را فرا گـیـرد. از مایه هاى علمى در حدى که بتواند از مواد خام علمى و فرهنگى و متون غنى اسلامى بهره گیرد که بتواند همیشه در بین تلاش و کار تبلیغى بر دانش خود بیفزاید.
ایـن درخـواسـت را هـمیشه و همه حال و با تلاش گسترده از خداوند داشـته باشد: (رب زدنى علما) و در به کارگیرى دانش خود در عرصه تـبـلـیغ همواره در این اندیشه
باشد که آیا آنچه را مى داند و آنـچـه را کـسب کرده براى پیشروى و حرکت به سوى قله هاى کمال و رسـانـدن مـردم بـه سـر منزل بسنده است و مى شود با همان توش و توان گذشته با این کاروان ازتاریکیها گذشت؟
یـا این که به حرکتى نو و تلاشى گسترده براى فراگیر و کامل کردن انـدوخـتـه هاى پیشین نیاز است. البته با شتاب و جهشى که دنیاى امـروز بـه خود گرفته که در تاریخ بشر بى سابقه و پدیده اى است جـدیـد روشن است که دانش اندوزى و فراگیرى دانشهاى مورد نیاز لحظه اى است.
عالمان دینى آنان که با دانشوران صاحب نظران جویندگان معارف اسـلامـى نـوخـواهـان و نـوخاستگان رو به رویند بایسته است از انـدیـشه ها مکتبها فلسفه ها دستاوردهاى فکرى غرب به اندازه نـیـاز آگاهى داشته باشند. با متکلمان جهان و اندیشه هاى آنان بـا فـلاسـفه جهان و اندیشه هاى آنان با اندیشه پردازان جهان و انـدیـشه هاى آنان و مکتبهاى فکرى نوظهور و... آشنا باشند و با نـقـدهـا و مخالفان آنها نیز تا بتوانند در هنگامه هاى لازم از آنـهـا اسـتـفـاده کـنـند در نقد در تواناسازى اندیشه خود در پـروبـال دادن بـه انـدوخته هاى خود در ریشه یابى اندیشه ها و... گـاه شـبهه اى که ریشه در بیرون مرزها دارد در باب اندیشه دیـنـى رواج مـى یابد و پاسخ به آن نیز در غرب از سوى متکلمان الـهـى داده شده خوب است عالم دینى و مبلغ دینى از این مقوله آگاه باشد ریشه شبهه را بداند و پاسخ آن را نیز بسیار بهتر و زیـبـاتر و قوى تر مى تواند به پاسخ گویى بپردازد و شبهه را از ذهنها بزداید و بردانش خود بیفزاید.
امـام در رهـنمودى حکیمانه از کسانى که رسالت پیام رسانى دین را بـه عهده دارند مى خواهد: آموزشهاى دینى را به گونه جامع و هـمـه سـویه فرا بگیرند تا بتوانند با بهره گیرى از منابع اصیل دیـن بـه همه نیازهاى مادى معنوى روحى و روانى انسانها پاسخ دهند:
(شمایى که باید ارشاد کنید این ملت را باید تجهیز بشوید... به انـحـاء ارشـادات. مـردم از شـمـا توقع جمیع انحاء ارشادات را دارنـد. اسـلام همان طورى که ابعاد مختلفه دارد به حسب ابعادى کـه انـسـان دارد... علما هم باید ابعاد مختلفه داشته باشند در تعلیم حسب ابعادى که اسلام دارد....)22
ایـن فـراز از گـفـتـه امام مى رساند که امام دغدغه داشته است دغـدغـه نبود پیام رسانان جامع. مى رساند که از دید امام حوزه هاى ما براى روشنگرى و تفسیر پیام دین پیام رسانانى که با همه زوایـاى دیـن آشـنـا بـاشـنـد یا گروهى که روى هم رفته با همه زوایـاى دیـن آشنا باشند کار درخورى انجام نداده و نیرو تربیت نکرده اند.
امـام حـوزه اى مـى خـواهد آشناى به زوایاى گوناگون دین که از چـنـیـن حوزه اى کار ساخته است. از این روى: براى پاسخ گویى به نـداى آن بیدار مرد باید به تلاش برخاست و تلاش کرد اشخاص آشناى بـه همه زوایاى دین تربیت کرد و به سوى مردم گسیل داشت و آنان را به سر منزل مقصود که رضاى حق در آن است راهنمایى کرد.
اگـر چـنـین بشود اگر چنین دگرگونى رخ بدهد و حوزه به این قله بـلـنـد بـرسد بسیارى از نارساییهاى فکرى امروز از جامعه رخت خواهد بست و از زیاده رویها و کندرویها جلوگیرى خواهد شد:
(لاترى الجاهل الا مفرطا او مفرطا.)23
در هر کارى نادان یا تندروى مى کند یا کند روى.
امام روى این نکته که روحانیان و عالمان دین که با مردم سروکار دارنـد و بـا انـدیـشه ورزان متفکران صاحبان خرد و... نشست و بـرخاست دارند و با جهان خارج در تماس هستند باید دین را جامع بـشـنـاسـنـد تا نه خود به چاه ویل جهل بیفتند و نه دیگران را بـیـنـدازند بسیار تکیه مى کند. کسى که دین را جامع مى شناسد اقـتـصـاد سیاست کلام فلسفه تفسیر حدیث و... آن را مى داند در طـرح آن هـمـه زوایا را در نظر مى گیرد نه به دامن مکتبهاى شـرقـى مـى افـتـد نه به دامن مکتبهاى غربى نه اسلام را طرفدار نـظـام اشـتـراکـى معرفى مى کند و نه طرفدار نظام سرمایه دارى اسلام را همان گونه که هست فهم مى کند و از آن سخن مى گوید:
(... بر علماى اسلام است که تثبیت کنند... همه شئون اسلام را همه فـنـون اسـلام را هـمـه احکام اسلام را بنویسند بیان کنند عرضه بـدارنـد به دنیا... اسلام را آن طورى که هست معرفى کنند....)24
امـام در سـخـن عـمـیق دیگرى تمام مخالف خوانیها و درگیریهاى قـدرتـهـاى بزرگ و استکبار جهانى را با جمهورى اسلامى از آن جا نـاشى مى داند که آنها نمى خواهند بگذارند اسلام به عنوان مکتبى جـامـع و کـامـل کـه در هـمه امور فردى اجتماعى اقتصادى و... برنامه دارد و پاسخ گوى همه نیازهاى بشرى است مطرح بشود:
(... هـمـه توطئه هاى جهانخواران علیه ما از جنگ تحمیلى گرفته تـا حـصر اقتصادى و غیره براى این بوده است که ما نگوییم اسلام جـواب گـوى جـامـعه است و حتما در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم....)25
ب. آگـاهـى سیاسى ـ اجتماعى: پیام رسان سخن وحى به داشتن دانش سـیاسى بسان دیگر دانشهاى مورد نیاز نیاز دارد. فراگیرى دانش سـیـاسـى و آگـاهـى از جـریـانها نمى تواند در حاشیه کار پیام رسـانان و روحانیان باشد و در روزهاى تعطیلى و در هنگام بیکارى از روى تـفـریـح و سـرگرمى به آن بپردازند; بلکه باید همیشه و هـمـه گاه و در همه حال دوشادوش کارهاى اصلى به اندوختن دانش سـیاسى و فهم و درک مسائل سیاسى ـ اجتماعى روز بپردازند تا به یک بینش سیاسى قوى دست بیابند و رخدادها را پیشاپیش تحلیل کنند و در گـاه حـضور در صحنه هاى اجتماعى سیاسى مقلد وار دنبال این جـریان و آن جریان این روزنامه نگار و آن روزنامه نگار شایعه ها تحلیلهاى غلط تفسیرهاى رادیوهاى بیگانه نیفتند و یک باره بـبـیـنند کار از کار گذشته و در چاهى عمیق و لجن زارى عفن فرو افتاده اند که هیچ راه درد روى از آن نیست.
بـایـد جـریانها را شناخت پرونده سیاسیون و سیاستمداران را در دسـت داشـت انگیزه هاى آنان را دانست از ریشه سخنان آنان; به خـوبـى آگـاهـى داشت تا در هنگامه ها و درگاه فتنه ها به خوبى توانست راه را از چاه شناخت و مهم تر به مردم شناساند. امـام چون به خوبى جایگاه مسائل سیاسى را درک کرده بود و هزار هـزار بار در زندگى سیاسى خود با آنها سروکار پیدا کرده بود و بـه تجربه آموخته بود که بدون آگاهى ژرف و همه جانبه سیاسى نمى شـود ایـن کـاروان را بـه مقصد رساند به عالمان دین مبلغان و روحانیان سفارش مى کند:
(... خـطـبـاى ما هم باید آشنا به مسائل باشند و مردم را هم با مسائل سیاسى آشنا نمایند....)26
امـام پـیـش از انـقلاب از مبلغان مى خواست افزون بر آشنایى و آگـاهـى بـه سـیـاستهاى روز مردم را نسبت به سیاستهاى داخلى و خـارجـى و نـقشه دشمنان آگاه سازند. از گویندگان دانشمندان اهل قـلـم مـى خـواسـت بـا هـر زبـان و بیان ممکن جنایتهاى شاه و اربابان او را براى مردم بازگویند.27
پـس از انقلاب نیز از آنان خواست مسائل نوپیداى سیاسى صف آرایى دشمنان علیه انقلاب هدفها و برنامه هاى آنان چگونگى رویارویى شـگـردهاى تبلیغى جنگ روانى شایعه پراکنى و... به گونه روشن بـراى مـردم بازگویند. یا در هنگام راى گیرى و انتخابات: براى اسـتـقـرار جـمـهـورى اسـلامى خبرگان قانون اساسى تصویب قانون اسـاسـى ریاست جمهورى و مجلس شوراى اسلامى و... را به مبلغان و روحـانـیان سفارش مى کرد: به شهرها روستاها و جاهاى دورافتاده سـفـر کنند و مردم را به شرکت در انتخابات فراخوانند و به آنان بـه زبان ساده بفهمانند که راى شما چه ارزشى دارد و چگونه پایه هـاى انـقلاب را استوار مى سازد و چسان نقشه هاى دشمنان را نقش بر آب مى کند.
آگـاهى بخشى سیاسى اجتماعى به مردم را امام بر هر چیز مقدم مى شمرد28 و به بیدارى مردم سخت اهمیت مى داد:
(هـمـه آقـایـان اهـل مـنبر و همه خطبا و همه نویسنده ها و همه گـویـنـده هـا... بـگـویند به مردم بیدار کنند مردم را در همه جا....)29
وى در روزگـارى کـه ایـران و انقلاب اسلامى گرفتار دشمن است نقش مـبـلغان و آگاهیهاى سیاسى ـ اجتماعى که آنان به مردم مى دهند روشـنـگر تکلیف مومنان مى داند; از این روى از آنان مى خواهد: تکلیف مردم را که چشم به دهان آنان دارند روشن کنند:
(مـبـلغین عزیز و علماى اعلام و خطباى معظم باید مسائل روز را مـسـائـل سـیاسى را مسائل اجتماعى را و تکلیف مردم در یک همچون زمانى که گرفتار این همه دشمن ما هستیم معین کنند....)30
2. مخاطب شناسى شناخت جامعه مردم نیازها مکان و زمان:
الف. مخاطب شناسى: آن که مى خواهد پیام وحى را برساند از جمله دانـشـهـا و آگـاهـیـهـایى که باید به دست آورد و با آموختن از اسـتاد مطالعه حشر و نشر با مردم دیدن دوره هاى ویژه در نزد اهـل فن و... مخاطب شناسى است. شناخت مردم روحیه ها علاقه ها رنـجـهـا غـمـهـا گـرفـتاریها حساسیتها درجه پذیرش سخن حق آمـوزشـهـا عـاملهاى اثرگذار بر آنان باورها و... را باید به دقـت بـشناسد و بداند با هر قدم ملت و طایفه اى باید با زبان خـود آنان سخن گفت بدین معنى پیام را به گونه اى در میان آنان بـگـسـتراند که به طور دقیق درک کنند بفهمند به راز و رمز آن آشـنـا شـونـد حس کنند از درد آنان مى گوید و از گرفتارى آنان سخن به میان مى آورد.
اگـر قـومـى را پرخورى از پاى درمى آورد از اسراف و تبذیر سخن گفتن درمان درد اوست.
اگرقومى را گرسنگى از پاى در مى آورد از صبر استقامت ایثار تـلاش بـراى سـروسـامـان دادن به زندگى مبارزه با ستم پیشگان و زرمـنـدان زورمـنـد و قـیـام عـلیه کسانى که او را به خاک سیاه نشانده اند درمان درد اوست.
اگـر قـومـى را فـساد جنسى به خانه شان آتش افکنده و مى رود که زنـدگـى آنـان را بـه تباهى بکشد از زیانها و دستورهاى شرع در این باب باید سخن گفت که درمان درد اوست.
اگـر جامعه اى گرفتار ارتشا است از این مقوله سخن گفتن درمان درد اوست.
اگر جامعه اى مردمى از خرافات رنج مى برند و یا گرفتار خرافات هـسـتـنـد و زنـدگى آنان را فلج کرده و خود نمى دانند و به عمق قـضـیـه پـى نـبـرده انـد در این جا باید با خرافات به مبارزه برخاست نه بر خرافات افزود! و....
حـال اگـر گوینده اى این مسائل را در نظر نگیرد و براى هر قومى دربـاره گرفتاریهاى خود آن قوم سخن نگوید بى گمان برد کلام وى کم خواهد بود و گاه سبب وهن مى شود که: (لکل مقام مقال.)31
گـویند: روزى در منزل آقا سید ابوالحسن اصفهانى واعظى در حضور شـمـارى از عـلماى بزرگ و مدرسان بنام منبر رفت و در مقوله مى خوارگى و زیانهاى آن به سخن پرداخت.
در بین سید بحرالعلوم به طنز اعتراض کرد: آقا هر چه شما حدیث بخوانى اینها دست بردار نیستند!32
ایـن یـعنى مخاطب ناشناسى کم دقتى و... حال شما این را در سطح گـسـترده ترى در نظر بگیرید مسجدهاى بزرگ مسجدهاى محلى نماز جـمـعه ها مراسمهاى مذهبى و... ببینید چه گرفتارى بزرگى براى جـامـعـه از یک سوى و روحانیان و حوزه ها از دیگر سوى پدید مى آید!
بـلـه مـبـلـغ بـاید گرفتاریهاى جامعه و مردم محیط را بشناسد نـیـازها فورى را بازشناسد و درجه بندى کند بسان طبیب خردمندى که بیمار خود را با دقت معاینه و بیماریهاى او را طبقه بندى مى کند و در درمان بیماریهاى خطر آفرین شتاب مى ورزد.
مـبـلـغ طـبیب روح و روان جامعه و مردم است. باید مسائل فکرى بـاورهـا شـبهه ها ناهنجاریها و آسیبهاى جامعه که در هر برهه اى شـایـد بـه گـونه اى جلوه کنند بشناسد و به شبهه هاى زیان زنـنده به باورهاى راستین مردم و سست کننده اعتقادها خیلى زود پاسخ دهد.
بـا ایـن آگاهى است که مبلغ مى تواند بین مخاطب محتوا و پیامى کـه ارسال مى کند پیوند برقرار سازد; زیرا همان گونه که جامعه از حـیث مخاطبان به جهتهاى گوناگون از نظر روحى روانى تحصیل درک فـهـم استعداد و... دسته بندى مى شوند باید پیامهایى که از سـوى پیام رسانان براى آنان ارسال مى شود براساس همان گونه گـونى گروههاى مردمى سامان بیابند و رده بندى شوند تا هر گروه با ویژگیهایى که دارد پیام مورد نیاز خود را دریافت بدارد.
امـام شناخت مخاطبان را براى مبلغان امرى ضرورى مى دانست و از حـوزه ها انتظار داشت که پیام رسانانى تربیت کنند که جامعه خود را بـشـنـاسند و با گرفتاریها دشواریها و راهکارهاى آنها آشنا باشند:
(حـوزه هاى علمیه سراسر کشور... باید کوشش کنند که امروز که مى توانند مبلغ بفرستند به آن نحوى که بشناسد جامعه را و بفهمد که مشکلات چه است و باید چه بکند و چه بگوید.)33
امـام بـر ایـن بـاور بـود: مبلغ باید گروههاى گوناگون مخاطبان خـودرا بشناسد تا بتواند سازوار با نیاز آنان برنامه ریزى کند و برابر ذائقه آنان به تغذیه فکرى بپردازد.
(روحـانـیون... متناسب با حضور قشرهاى مختلف اعم از بى سواد و با سواد براى آنان برنامه ریزى کنند....)34
درباره نقش کارآمد شناخت جامعه و محیط و نیازهاى پیام گیرندگان در پـیـشـبـرد هـدفها همین بس که امام رمز موفقیت خویش را در تـبـلـیغ و نشر اسلام و جذب دلهاى مسلمانان مرهون شناخت دقیق و عمیق آرمانها و نیازهاى واقعى و عینى مردم دانسته است:
(مـردم احـساس کردند که ما خیرخواه آنها هستیم و همان مطلبى که در نـهـاد آنـهـاست ما اظهار مى کنیم و دعوت به آن مى نماییم عـلاقـه مـذهـبـى هـم بـه مـا دارند و قدرت ما ناشى از همین رمز است.)35
پـس بـایـد پـیـش از ابلاغ پیام ویژگیهاى کامل مردمان طرف سخن بـررسى شود: مقدار آگاهى آنان از دین طبقه اجتماعى شغل آداب و رسوم و سنتهاى رایج مشکلات و نارساییها و....
ب. آگـاهـى بـه نـیـازهاى دینى: شناخت نیازها و پرسشهاى دینى و ارائـه پاسخ برابر نیازها و پاسخ درست و بهنگام به پرسشها رکن اساسى در قلمرو تبلیغ دین است.
پـیام رسان دین در کنار آگاهیهاى مورد نیاز در ساحت تبلیغ از انـدیشه هاى وارداتى به حوزه دین نیازهاى دینى روز مردم و نسل جـوان بـایـد بـه طـور دقیق و کارشناسانه آگاهى داشته باشد و انـدیـشه پردازان فرهنگ سازان را بشناسد و به درستى ریشه یابى کـند که چرا و به چه دلیل و به خاطر کدامین کارکرد و زمینه در زمـانـى اندیشه اى دامن مى گستراند و رشد مى کند و اندیشه هایى به حاشیه رانده مى شوند.
وقـتى این نیازها و این نکته را شناخت و از این مقوله ها آگاهى کـامـل به دست آورد مى تواند در صحنه حضور پر در خشش و رخشانى داشـتـه بـاشـد و مـى تواند براساس معارف اسلامى براى نیازها و پـرسـشـهـا پـاسـخ تهیه کند و عرضه بدارد و بى گمان چنین پیام رسـانى در حوزه فرهنگ سازى و اندیشه پردازى نقش آفرین خواهد بـود و تـوفـیقهاى بزرگى هم در پیشبرد کاروان اندیشه اسلامى به دست خواهد آورد.
الـبـتـه ایـن پـختگى و جایگاه و مهارت با کار و تلاش مطالعه و تـحـقیق رایزنیهاى بسیار حشر و نشر با مردم گردآورى پرسشها مـطـالـعـه شـرح حـال مبلغان و عالمان موفق زیرکى و هوشیارى و استعداد خود مبلغ و... به دست مى آید.
آن کـه نـمى داند در حوزه دین چه مى گذرد آن سوى مرزها درباره دیـن چـه تـفـسیرهایى وجود دارد مغزهاى اندیشه پرداز و دستهاى انـدیشه گستر و ذهنیت ساز کیانند و چه در سر دارند و به کدامین سـمـت وسـو مـى خواهند کاروان بشرى را به حرکت دربیاورند هرگز نـمـى تواند در لباس تبلیغ دین نقش آفرینى کند. باید پیام رسان دیـن با بهره گیرى از دانشهاى نوین بازسازى و احیاى فرهنگ غنى و کـهـن آرایش و پیرایش آن برابر نیاز زمان و برابر فرهنگ غنى اسـلام مـعـارف اسـلامـى را در قـالبى نو و در ظرفى شایسته و در زمـانـى بایسته با واژگانى آراسته به مردمان با فطرتهاى سالم عرضه بدارد و به نیازها پاسخ بگوید.
این مطلب از دعاى امام سجاد(ع) نیز استفاده مى شود که ایشان از خداوند درخواست مى کنند:
(ارزقنى... علما فى استعمال.)36
آگـاهـى بـه نـیازهاى دینى و پرسشهاى نوپیداى دینى براساس وجود خـارجى و آنچه بوده و هست و رویداده جستارى است که امام خمینى روى آن بـسـیـار تاکید دارد. در نگاه دقیق ایشان پیامى که از سـوى پـیـام رسان در جامعه پراکنده و به مردم آموزانده مى شود بـایـد با آگاهى از چگونگیها و رویدادهاى جامعه و نیازهاى مردم باشد نه بیرون از دایره نیازهاى معنوى. باید به مسائلى پرداخت کـه دغـدغـه مذهبى و شبهه دینى آنان باشد و فکر آنان را به خود مشغول کرده باشد.
امـام حـتى از پیام رسانان دین مى خواهد نبض اندیشه و تفکر و نـیـاز آیـنـده جـامـعه را به دست بگیرند و پیشاپیش به پیشباز مشکلات بروند و راه حلهاى آن را ارائه دهند:
(فقه در راس است ولى مسائل دیگرى هم مهم است که باید به آنها عـمـل شـود. وضع تبلیغات باید متناسب با نیازها و وضع حوزه ها بـاشد. باید آقایان توجه داشته باشند همیشه دنبال مسائل واقعى بروند.)37
ج. آگـاهـى به زمان: حضور در زمان زمان دگرگون شونده زمان آن بـه آن تـغـییر یابنده زمان سیال زمان جارى زمانى که هر آن تـفسیرى و نگاه جدیدى با معیارها و ترازها و اسلوب شناخته شده دین مى طلبد.
آگـاهـى از پیوندها و بستگیهاى فکرى و فرهنگى از ابزار و لازمه پـیـام رسـانى است. فرهنگها در دنیایى که ما به سر مى بریم هر یـک در جـزیره اى رشد و نمو نمى کنند و نمى پژمرند بلکه بسیار نزدیک به هم و در پیوند با همدیگرند.
بـدون شـنـاخـت نوع اندیشه رایج جاذبه هاى فکرى حاکم و اندیشه هـایـى که نیاز زمان آنها را تولید کرده و اکنون پیرامون زندگى مـردم را در خـود گـرفـته اند نمى توان به ارشاد و هدایت آنان پـرداخـت. آگـاهـى از زمـان و نـیـازهـاى آن آگـاهى از زمان و دگـرگـونـیـهـاى نو به نو جامعه به مبلغ این دید را مى دهد که درگـاه راهنمایى مردمان زمان را در نظر بگیرد و به سالهاى دور بـرنـگردد و مقوله هاى کهن و غیرمورد نیاز را به جاى مقوله هاى مـورد نـیـاز هـمگان نگیرد و مواد تبلیغ را بر اساس آنچه شرایط زمان ایجاب مى کند برگزیند.
ى گـمـان نـمـى توان در غیبت از زمان به سر برد و مدعى ارشاد و هـدایت فکرى فرهنگى علمى اعتقادى و... جامعه بود مبلغ اگر زمـان را بشناسد امواج اندیشه هاى ناموافق را ردیابى مى کند و بـه هـنـگام ورود آنها به سرزمین اندیشه هاى دینى با آگاهى که از زمـان دارد و خـاسـتـگاه این گونه اندیشه ها را مى داند به پـاسـخ بـر مـى خیزد. از این روى پیشوایان دین هشدار داده اند بـراى این که در چنبر و لاى چرخهاى پیشامدهاى زمانه قرار نگیریم و از پـاى دربـیـایـیـم و از هجوم پدیده هاى زیبانبار زمانه در امـان بـمـانـیم باید در زمان حاضر باشیم زاده و پرورده زمان بـاشـیـم: (کـن ابـن زمانک) البته این بیان بدین معنى نیست که زمـان مـجرم است و باید آن شناخت و از آن دامن گرفت و با آن به سـتـیـز بـرخـاست و همه گرفتاریها حرمانها دشواریها عذابها بـلاها فقر و فاقه را به زمان نسبت داد. زمان ضامن سعادت و یا شـقـاوت امـت یـا مـلـتـى نـیست. به فرموده على(ع):(لاضمان على الـزمـان.). هـرگـز نباید جرم را به زمان نسبت داد زمان ضامن جـرم شـمـا نـیست. این انسان است که زمان و زمانه را دگرگون مى کـنـد نه زمانه. پیام رسان سخن وحى مبلغ دین باید این جستار را در آن د بـ رک کند و از این مقوله به خوبى سر در بیاورد که زمانه را مى شـود دگـرگـون کـرد; از ایـن روى باید زمینه دگرگونى زمانه را آماده ساخت.
حال زمان یعنى چه که به فرموده حضرت امیر(ع):
(العالم[ او العارف] بزمانه لاتهجم علیه اللوابس.)38
اگـر کـسـى زمانه و زمان خود را بشناسد رویدادها بر او پوشیده نمى ماند.
زمان شناسى یعنى سیاست شناسى یعنى شناخت سیاستهاى عصر شناخت حـکـومتها شخصى که سیاستها را مى شناسد حکومتها را مى شناسد از بـرنامه ها آگاهى دارد فریب نمى خورد. کسى که سیاستمدار شد و از سـیاستها آگاه شد خواهد دانست که زمان را سیاستمداران مى سـازنـد و نـباید در چنگ آنها گرفتار آمد و باید تلاش ورزید به گـونـه جـمـعـى گروهى و با بینش دقیق علمى و کنشهاى قوى عملى زمـانـه را دگـرگـون کـرد و تـاریخ را ساخت. همان گونه که امام خمینى زمان و زمانه را دگرگون کرد و تاریخ را ساخت.
امـام مى دانست که رمز دگرگونى زمان زمانه ساختن و تاریخ سازى در تـغـیـیـر حـکـومتهاى جائرانه است: (اذا تغیر السلطان تغیر الـزمان) از این روى از آغاز مبارزه بى امان خود علیه دستگاه هرم حکومت ستم را نشانه رفت و خود سلطان را.
امـام آگاه به زمان بود سیاستها را مى شناخت از جایگاه انسان و قـدرت او از جـایگاه ایمان دینى و قدرت آن از جایگاه دین و قـدرت بـنـیادین آن در آفریدن دگرگونیهاى بزرگ به خوبى با خبر بـودن و از ژرفـاى جان باور داشت و دست به کار شد و زمانه را و تاریخ را عوض کرد و سکه به نام خود زد.
این که مى گوید: (روحـانى و مبلغ و مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد.)39
از این روست که جامعه اسلامى علماى اسلام کشورهاى اسلامى گرفتار زمـان
سـاخته و پرداخته سیاستمداران بى تعهد نشوند و خود زمان و زمـانه را آن گونه که شایسته است آن گونه که سعادت انسان در آن بـرآورده مى شود آن گونه که انسان به مقام والاى انسانى خود دست مى یابد بسازند و بپردازند.
د. شناخت زبان مردم: پیام رسان سخن وحى در هر منطقه و سرزمینى کـه پـاى مى گذارد افزون بر ویژگیهایى که برشمردیم باید داشته بـاشـد و ابزارى که باید به همراه خود ببرد و دانشهایى که باید در تـبـلیغ به کار بندد دانستن زبان آن قوم است. دانستن زبان درهـاى جـهان آنان را براى انسان مى گشاید و پیام رسان وقتى از ایـن درها به جهان آنان وارد شد و گام به سرزمینهاى آنان نهاد بـه کـنـه بـاورهـا عقاید آداب و سنتهاى آنان پى مى برد و با نـارسـاییها ناهنجاریها و بیماریهاى معنوى آنان آشنا مى شود و از همین راه به اندازه خرد فهم و درک مطالب آنان پى مى برد و سـخـنان خود برنامه ها و کارهاى تبلیغى و ارشادى خود را بر آن اسـاس سـازمـان مى دهد و آگاهیهاى بسیار خود از : فلسفه حدیث فـقـه و... را مـعـیـار کار قرار نمى دهد بلکه از دانش خود به انـدازه خـرد آنان استفاده مى کند و با آنان در میان مى گذارد:
(ما کلم رسول الله(ص) العباد بکنه عقله....)40
هرگز پیامبر(ص) با عمق عقل و فهم خویش با مردم سخن نمى گفت. عـرضـه پیام به زبان قوم کلید کار است و بدون آن پیشرفتى حاصل نـمـى شـود و شـیـرینى پیام را قوم مورد خطاب درک نمى کند اگر پیام به زبان خودش نباشد.
چـطور مى شد ملت ایران پارسى زبان را با زبان عربى به اسلام فرا خواند و معارف بلند آن را در جانش جاگیر ساخت؟
بـایـد هر قومى شیرینى دل انگیزى شوق آفرینى و شکرآورى پیام را درک کـنـد
آن گاه کم کم به فراگیرى زبان اصلى دین بپردازد و بر عمق لذتهاى خود بیفزاید.
از مـلـتـهـاى گـونـاگـونـى که به اسلام گرویده اند با زبانهاى گـونـاگون نقش کلیدى و بنیادین پیام رسانان سخن وحى را مى شود فـهـمـید. پس سخنى که ما مى گوییم: شناخت زبان مردم سخن جدیدى نـیـسـت اسـلام هزار و چهار صد سال است به آن عمل کرده پیروان راسـتین پیامبران بزرگ به آن عمل کرده اند و خداوند نخستین عمل کـنـنـده بـه آن است و بهترین والاترین زیباترین و راهگشاترین الـگـو. او کـه صـدها پیامبر خود را با زبانهاى گوناگون در بین مـردمـان گـونـاگـون فـرسـتـاد و پیام خود را با زبان هر قومى گستراند:
(ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه.)41
ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم.
امام خمینى پیامبرانه حرکت کرد که دنیایى را دگرگون کرد و سخن نـاب وحى را بر امواج سوار کرد و باد را به فرمان گرفت و معارف بـلـند اسلامى را به سرتاسر گیتى گستراند و بذر این شجره مبارکه را در کران تا به کران گیتى افشاند.
او عـارف بـود و به زبان عرفان و اصطلاحات عرفانى آشنا و پرورش یـافـتـه ایـن بـوستان مقدس; او فیلسوف بود و به زبان فلسفه و اصـطلاحات این دانش آشنا و پرورش یافته این مکتب مقدس; او فقیه بـود و به زبان فقه و اصطلاحات این دانش آشنا و پرورش یافته این وادى پـاک و... بـا ایـن حال در پیام رسانى در ابلاغ حکم خدا هـمـه ایـن لباسها از تن درآورد و لباس پیامبران را پوشید و به هـمـان زبـان: ساده بى قید روان گویا روشن و... با قوم خود سخن گفت که چنان جهان شگرفى آفرید.
او بـه پاکدلى مردم ایمان داشت; از این روى مى گفت: اگر پیام دین به این پاکدلان برسد برخواهند خاست:
(شـمـا فـرزندان دلیر اسلام... براى مردم نطق کنید حقایق را به زبـان سـاده بـراى تـوده هاى مردم بیان کنید... از مردم کوچه و بـازار از هـمـین کارگران و دهقانان پاکدل و دانشجویان بیدار مجاهد بسازید....)42
امـام روى هـمـین اصل به تبلیغات خارج از کشور اهمیت مى داد. مـردمـان پاکدل در سرتاسر کره زمین وجود دارند که اگر پیام وحى را درک کنند بازوان تواناى اسلام مى شوند.
حـوزه در سـالهاى پیش از انقلاب روى این مساله برنامه ریزى جدى نـکـرد. بـا ایـن کـه پـیـشاهنگانى راه را نمودند مانند آقاى بـرجردى آقاى حکیم آقاى خوئى و...43 ولى این حرکت با برنامه و سـامـان یـافـتـه پى گیرى نشد و مسلمانان بویژه شیعیان آن گونه که باید و شاید تغذیه فکرى نشدند.
یـا در دفاع از اسلام در برابر امواج تبلیغاتى غرب که علیه این دیـن زنـده پـویـا پرتکاپو و رهایى بخش شبان و روزان در کار بـودنـد حوزه ها با سازمان ویژه اى به این مهم نپرداختند و از اسـلام مـظلوم به دفاع برنخاستند. همیشه و همه گاه یکى از دغدغه هـاى امـام رسـانـدن پـیام دین به مردم دنیا و شاداب نگهداشتن شیعیان بود.
پـس از انـقلاب اسلامى و هجوم گسترده غرب به باورهاى اسلامى و به بـرج و بـاروى دین و انتظار مردم دنیا براى شنیدن این پیام پر پژواک این اندیشه در امام قوت بیش ترى گرفت تا آن جا که گفت: تبلیغات در خارج کشور از تبلیغات در داخل مهم تر است.44
روشـن است که این کار سازماندهى مى خواهد و باید با برنامه جلو رفـت و اولـین گام در این راه یادگیرى زبانهاى گوناگون مردمان جـهـان اسـت. بسان حرکتى که پیامبر اسلام(ص) براى این مهم انجام داد. آن حـضـرت هـنـگامى که دید براى مردم عبرى و سریانى زبان مـبـلـغ نیاز است به زید بن ثابت دستور داد که این دو زبان را فـرا بگیرد و بین این قوم برود و پیام دین را به آنان برساند و او هم به دستور پیامبر عمل کرد.45
روى هـمـین نیاز است که امام خمینى فراگیرى زبانهاى زنده دنیا را بـراى رساندن پیام دین برابر مى داند با عبادت بزرگ46 و آن را مـهـم ترین ابزار مى داند براى گسترش و صدور ارزشهاى اسلام و دستاوردهاى انقلاب47:
(مـا کـه مـى خـواهیم اسلام و جمهورى اسلامى را به جهانیان معرفى نماییم باید به زبانهاى زنده دنیا آشنایى داشته باشیم.)48 در سخنى دیگر آن را واجب مى داند:
(شـمـا نـمـى تـوانید بروید انگلستان براى انگلیسى ها با زبان فـارسـى تبلیغ کنید... شما باید با زبان اهلى آنها تبلیغ کنید. این از امور لازمه است که... حالا مى بینیم جزو... واجبات است که باید عمل شود.)49
امام براى اجراى این مهم تنها حوزه ها را مورد خطاب قرار نمى داد بـه دولـت نـیـز دستور داد از هزینه تشریفات و میهمانیها بـکـاهـد که در گذشته بسیار سرسام آور بوده50 و در راه نشر دین از آنها بهره برند.51
بـه اعـضـاى سفارتخانه سفارش مى کند: با انتشار نشریه اى وزین اسـلام را بشناسانند ستمهایى که در روزگار سیاه ستمشاهى بر این مـلـت روا داشـتـه شـده بازنمایند و به شبهه افکنیها و تبلیغات مسموم دشمنان با روشنگرى پاسخ دهند.52
بـاور داشـت کـه اسـلام راستین با جمال جمیل به درآمده از زیر نـقـاب مـخـالـفان اسلام و کژفهمان و کژاندیشان اگر به جهانیان شناسانده شود جهانگیر خواهد شد:
(بـاید وزارت[ خارجه] کوشش کند تا سفارتخانه ها نشریات تبلیغى داشـته باشند و چهره نورانى اسلام را به جهانیان روشن نمایند که اگـر ایـن چهره با آن جمال جمیل که قرآن و سنت در همه ابعاد آن دعـوت کـرده از زیـر نـقـاب مـخـالـفـان اسلام و کج فهمى دوستان خودنمایى نماید اسلام جهانگیر خواهد شد.)53
3. سلوک فردى:
تـبـلـیـغ در اسـلام تنها رساندن پیام به هر شکل و بیان به گوش مـخـاطـبـان نیست. بناى اصلى تبلیغ بر اثرگذارى و دگرگونى دل و جـان پـیام گیرنده است. از این روى مبلغ باید تمام توش و توان خـود را بـه کار بندد تا در مردم مورد خطاب دگردیسى بیافریند. اثـرگذارى سخن در دیگرى راز و رمزى دارد که به پاره اى از آنها کـه بـه قلم مى آید و به بیان و با استفاده از کوثر ناب اندیشه امام خمینى اشاره مى کنیم:
الـف. نفس مهذب: اسلام به نیازهاى معنوى انسان توجه ویژه دارد. در اصـل پیامبران براى این آمده اند که به انسان بال پرواز در آسـمـان مـعنویت بدهند. در این دین انسانى به حیات واقعى زنده اسـت کـه در عـرصـه خـودسـازى و تصفیه روح و روان از پلیدیها و خویهاى ناپسند پیروز شده باشد: (قد افلح من زکها.)54
بـیـت الـغزل سخنان امام خمینى قهرمان وادى معنویت و خودسازى تـزکـیـه و تـهذیب نفس و خودسازى است همان هدف اصلى کتاب خدا رسالت انبیا و آموزه هاى دینى.
وى بـراى همه مردم بویژه عالمان و صاحبان نام و نشان و کسانى کـه مـمکن است مقام و جایگاهى به دست آورند. تهذیب نفس را لازمه گـام نهادن در وادى خدمت و انجام وظیفه مى دانست و سرمایه بزرگ پـیـام رسانان و رمز و راز کار اگر مبلغ نتواند خویهاى ناپسند و پـلـیـدیـها را از خود بزداید نه تنها گفتار او در مردم اثر نخواهد گذاشت که دیگران را هم به کژاهه خواهد کشاند:
(کـسانى که... داوطلب آمده اند و وارد سنخ روحانیون و خطبا شده انـد بـایـد خـودشان را تهذیب کنند و خودشان را با اخلاق اسلامى تـطـبـیـق بدهند عامل به احکام اسلام باشند... تا حرفهایشان در مردم تاثیر کند.)55
اثـر سـخـن در مـخـاطب پیوند دقیق و ژرف و استوار باگوینده سخن دارد. اگـر گـویـنـده عـالم عامل و مهذب و خودساخته اى باشد سـخـنـش در قـلـبـهـا جاى مى گیرد; زیرا سخنى که از قلب برآید ناگزیر بر قلب نشیند.
امام خمینى با سخنى شیوا این مطلب را باز مى کند: (قـیمت حرف در نظر انسان به قدر قیمت صاحب حرف است. و این جبلت و فـطـرت در نوع بشر هست که حرف هر چه درست باشد انسان وقتى از کسى که در نظر او ارج ندارد شنید در روح او تاثیر ندارد.)56
ب. هـمـخوانى گفتار با کردار: در تبلیغ دین و رساندن پیام وحى رفـتـار نـقـش آفـرین است. مردم تمام چشم مى شوند به رفتارهاى مـبـلغ مى نگرند که حرفهاى بسیار بلند پرجاذبه زیبا مى گوید وراى زنـدگـى جـارى و سـارى وراى زندگى عادى و معمولى مردمان وراى آنـچـه در جـامعه و بین مردم مى گذرد سخن از بهشت دنیاى زیـبا بدون ستم بدون حق کشى بدون بهره گیریهاى ناروا دنیاى راسـتـیـها درستیها برادریها صبر و شکیبها پیوند استوار با خـدا چـشـم بـسـتن از زخارف دنیا به دور از مال و شهوت پرستى رسـیدگى به بینوایان دستگیرى محرومان و راه ماندگان مسکینان و فقیران و....
مـردم انتظار دارند در دنیاى کوچک مبلغ این دنیاى بزرگ را به گونه سمبلیک ببینند و از جامعه آرمانى در زندگى رفتار کردار بـرخـورد حشر ونشر گفتار نشست و برخاست و... پرتوى را احساس کـنـنـد و بـسـیار روى این قضیه دقیق مى شوند. مردم مى خواهند بـبـیـنـنـد خود این پیام رسان. در این میدان زیبایى که نموده چسان رفتار مى کند و گاه حتى او را مى آزمایند!
مبلغ دین باید در رفتار خود عامل به پیام وحى باشد و آنچه را کـه بـه مـردم باز مى گوید پیش ازآن جامعه عمل پوشانده باشد. آن هـم نه به گونه ساختگى و ریائى و یا به خاطر این که مردم به گـفـته هایش عمل کنند خیر از ژرفاى جان به آنچه مى گوید باور داشـته باشد اگر چنین باشد خود به خود مردم در گردش گرد مى آیـند به او اعتماد مى ورزند. پیام رسان با این کار مى فهماند آنـچـه مـى گـوید پیاده شدنى است و چنان دور از دسترس نیست که نشود به آن دست یافت.
آیا هیچ اندیشیده ایم درباره ریشه ناهنجاریها رفتارهاى ناپسند و بـه دور از شـان انـسـان مـسـلـمان جرمها گناهان جنایتها تـهـمـتـهـا غیبتها دو دستگیها کشمکشها گران فروشیها حرام خـواریـها ربا نفاق دزدى و... که شاید بخشى از آنها ریشه در بى عملى موعظه گران ما داشته باشد؟ زیرا براساس آموزه هاى شفاف و بـى آمـیغ اسلام راستین گفتار ناهمخوان با کردار موعظه گران اثر ویرانگر دارد و مردم را به کارهاى خلاف جرى مى کند57:
(ان العالم اذا لم یعمل بعلمه زلت موعظته عن القلوب.)58
هـرگـاه عـالـم به علم خود عمل نکند پندواندرز او در دلها نمى ماند.
پـیـشوایان دین سخت مراقب بوده اند تا مطلبى را خود بدان جامه عـمـل نـپـوشـانـده انـد عمل به آن را از دیگران نخواهند مولى الموحدین(ع) مى فرماید:
(والـله ما احثکم على طاعه الا واسبقکم الیها ولاانهاکم عن معصیه الا اتناهى قبلکم عنها....)59
اى مـردم! بـه خـدا سـوگـند شما را به پیروى از دستورى بر نمى انـگـیزم مگر پیش از شما خود بدان عمل کرده باشم و شما را از گـنـاهـى بـاز نمى دارم مگر این که خود پیش از شما از آن پروا کرده باشم.
نقش رفتار در دگرگونیها و ساختن انسانهاى نمونه و گستراندن خیر و صـلاح در جـامعه و ژرفا بخشیدن به معنویات بیش از زبان است و بسیار بسیار کارآمدتر از ارشاد گفتارى:
(کـونـوا دعـاه الـناس بغیر السنتکم لیروا منکم الورع والاجتهاد والصلوه والخیر فان ذلک داعى....)60
امام روى این نکته که باید رفتار با گفتار هماهنگ باشد بسیار تـاکـیـد دارد بـویـژه بـراى کسانى که به گونه اى مشهور شده و سـرشـنـاس و بـر سـر زبـانـها افتاده اند که باید بسیار در راه هماهنگى گفتار و رفتار تلاش ورزند:
(اگـر سـرشناس شدید و مروج دین اسلام شما نشانه خدا هستید... و کـسـى کـه نـشـانـه خـدا و نشانه اسلام[ است] باید همه حرکاتش و سـکـنـاتـش هـمه اعمالش همه گفتار و کردارش الهى باشد... شما خـودتان کتاب و سنت بشوید; یعنى کتاب و سنت عملى. روحانى باید طـورى بـاشـد کـه مـردم وقـتى او را دیدند به یاد رسول خدا(ص) بیفتند.)61
امام درباره تبلیغ دین به نکته ظریفى اشاره مى کند و آن تبلیغ بـدون سـخـن اسـت جـلـوه گـر شدن دین در انسان والا پرهیزکار خداجوى و درستکار:
(اگـر عـالم[ با] ورع و درستکارى در یک جامعه یا شهر و استانى زنـدگى کند همان وجود او باعث تهذیب و هدایت مردم آن سامان مى گردد اگر چه لفظا تبلیغ و ارشاد نکند.)62
وجود عالمى پرهیزکار خداباور معاد باور و خدمتگزار در شهر و روسـتـا و محله بسان خورشید پرتوافشانى مى کند و با تابش خود با هیبت خود با منش و رفتار خود با نگاه خود و... چهره منطقه اى را کـه در شـعـاع و جـود او قـرار دارد. زیبا جلوه مى دهد و هرگونه زشتى را از چهره آن منطقه مى زداید.
امـام دید و دریافت خود را در این باره از شهرستانهایى که به آنها سفر کرده بود چنین گزارش مى دهد:
(در بـعضى از شهرستانهایى که درایام تابستان ما مى رفتیم بعضى از شـهـرسـتـانـها را من مى دیدم که اینها بسیار مودب به آداب جـامـعـه آن جا مودب به آداب شرع هستند... انسان وقتى ملاحظه مى کـرد مـى دید که: عالم خوبى آن جا بوده... اگر در یک جامعه اى در یک شهرى چند نفر ملاى متوجه دیانت عاقل و عامل به علم خودش باشد لازم نیست موعظه کند اصلا خود وجود او موعظه است.)63
ج. ساده زیستى: پیامبران ساده مى زیستند بسان پایین ترین مردم جـامـعـه هـزیـنه زندگى خود را با کار و تلاش بر مى آوردند با مردم بودند در کنار همراه و غمگسار آنان. مولى على(ع) درباره رسول خدا(ص) مى فرماید:
(هـمـیـشـه از یـاران خـود تـفـقـد مـى فرمود و از مردم درباره گرفتاریهاى دیگران پرس وجو مى کرد.)
(چـون بـه انـجمن قوم مى رسید همان جا که رسیده بود مى نشست و دیگران را هم به این کار فرمان مى داد.)
(هـرکـس بـا او مى نشست یا درباره نیاز خود با او سخن مى گفت چـنـدان شـکـیـبـایـى وحـوصله مى فرمود که خود آن شخص برخیزد و بازگردد.)
(سـالـخوردگان را محترم مى شمرد به خردسالان مهرى مى ورزید به نـیـازمـنـدان ایـثـار مـى کـرد و حرمت افراد غریب را رعایت مى کرد.)64
نقل شده است:
(در حـالـى کـه سوار بر جهاز بسیار کهنه اى بود و روى آن قطیفه فـرسوده اى گسترده بودند که به گمان ما چهار درهم ارزش نداشت حج گزارد....)
از عـایـشـه هـمسر پیامبر(ص) پرسیده شد: پیامبر در منزل چه مى کرد؟ گفت:
(فردى از افراد بشر بود که جامه هاى خودرا بررسى مى کرد و بز و گـوسـپـنـد خـود را مى دوشید و خدمات مربوط به خود را انجام مى داد.)65
پیامبر(ص) مى فرماید:
(من در راه خدا سخت به بیم افتادم در حالى که در آن هیچ کس در بـیم نبود. و در راه دین خدا سخت آزار دیدم و در آن هنگام هیچ کـس آزار نـمـى دیـد.اتـفاق مى افتاد که سى شبانه روز بر من مى گـذشـت و مـن و بـلال آن قدر خوراک نداشتیم که قابل خوردن و سیر شـدن کـسى باشد به جز چیز اندکى که بلال زیر بغل خود پنهان مى کرد.)66
چـنین زیست که توانست جهانى را دگرگون کند و قلبها را به تسخیر خـود در آورد و پـیام او به جان انسانهاى شیفته بنشیند و دلهاى سخت و بى عاطفه را نرم و لطیف سازد.
چـنین زیـسـت کـه پیام او سخن او براى طبقه محروم طبقه ضعیف نـگـهـداشـتـه شـده بـینوایان و ستم دیدگان بردگان گرسنگان آوارگـان قـابل فهم بود چون از درد و رنج و حرمان و گرسنگى و آوارگـى آنـان مـى گـفت و خود نیز در دردها شریک آنان بود و هم طـبـقه با آنان پرورده فقر و رنج و صحرا بود با این حال چنان بـرنده سخن مى گفت که گویى پشت به کوهها ى سربه فلک کشیده دارد و به اقیانوسى از یلان دلیران و شجاعان و جنگاوران عرب پشت گرم اسـت. افزون به جوهر و گوهر پیام او که سخن وحى بود و سخن وحى و پـیـوند رسول خدا با خدا این شجاعت را به او
مى بخشید که در برابر زورمندان تک و تنها بایستند و مردم به او بپیوندند باید ایـن نـکـته را در نظر داشت که خدا پیامش را به انسانى به نام مـحـمـد(ص) فـرو فـرستاده که در بین مردم بگستراند و این رسالت مـهـم اگـر ویژگیها و خصال پیامبر(ص) نبود به انجام نمى رسید کـه از آن جـمله است سادگى بى پیرایگى و مردمى بودن زندگى او تصادفى نیست تا که به نبوت برانگیخته مى شود محرومان و بردگان بـر گردش حلقه مى زنند. اینان اگر از او در روزگار پیش از بعثت زیباییها شکوه ها مردانگیها همدردیها همراهیها ندیده بودنـد و خـود او را دقیق نمى شناختند و از طبقه او اطلاع نمى داشـتـنـد دلسوزى او را نسبت به طبقه خود نمى دانستند و ایمان نـمى داشتند که او براى رهایى آنان برخاسته هیچ گاه به او نمى پیوستند.
از ایـن روى پـیـروان این رسول عزیز گرامى و دوست داشتنى اگر بـخـواهـد بـه پـا خیزد و پیام او را به گوش مردمان برساند بى گـمـان بـایـد فـرودستان تهى دستان ستمدیدگان محرومان زمین گـیران فقیران و بینوایان همراهى نشان دهد و زندگى خود را سطح پـایـیـن نـگـهـدارد. بـویژه امروز که روحانیان حکومت دارند و بـزرگان دین در راس هرم قدرت قرار دارند زندگى بسان مردم ساده و مـعـمولى برازنده است و برد پیام را بسیار بالا مى برد. امروز پـیـام رسـانان سخن وحى روحانیان علماى بزرگ دین باید زندگى پـیـامـبـر اسـلام را در اوج قدرت الگوى خویش قرار دهند اگر در انـدیـشه گسترش اسلام و جاگیر شدن نور محمدى(ص) در قلبها هستند.
در ایـن روزگـار گفت وگوى مفضل با امام صادق(ع) مى تواند براى اهـل عـمـل دلـسـوزان انقلاب خواستاران گسترش دین آنان که به پـیـامـبـر(ص) عـشـق مى ورزند ائمه(ع) را الگوى خود مى دانند آموزنده و درس باشد:
مفضل مى گوید:
(سـالى در حج به هنگام طواف خانه خدا خدمت امام صادق(ع) بودم. در بـین طواف امام نگاهى به من انداخت فرمود: چرا اندوهگینى و چرا رنگت تغییر کرده است؟
گـفتم فدایت بشوم بنى عباس و حکومت آنان را مى بینم و این مال و... ایـن قدرت و شکوت اگر در دست شما بود ما هم با شما در آن سـهـیـم بودیم. امام فرمود: اى مفضل! بدان اگر حکومت در دست ما بـود جـز سیاست شب (اقامه حدود و حراست از حقوق مردم) و سیاحت روز (سـیر کردن و رسیدگى به مشکلات مردم) و خوردن خوراکیهاى خشک و نـامـطـبـوع و پـوشـیـدن جـامـعـه هـاى درشـت یعنى همان روش امـیـرالـمـومـنین(ع) چیزى در کار نبود که اگر جز این عمل شود پاداش آن آتش دوزخ است.)67
حـال آیـا در واقـع امـروز ما چنینیم؟ آیا مى توانیم ادعا کنیم پـیـرو راسـتـین امام صادق(ع) هستیم و در دوران حکومت اسلامى به انـدک بـسنده مى کنیم و شبان و روزان در کار نشر آیین محمدى(ص) تـلاش مـى ورزیـم؟ اندکى به خود آییم و جامه دنیا را از خود دور کـنـیـم و وامدار این و آن نشویم و به زندگى ساده بى منت اکتفا کـنـیم تا بتوانیم در برابر باطل بایستیم و از حق دفاع کنیم و زمـان را و تـاریـخ را بـه سـود مـحـرومـان و دربندان و موحدان ستمدیده دگرگون سازیم.
امـام خمینى خیلى روشن با همان زبان پیامبرگونه خود مى گوید: نـمـى شـود بـا زندگى اشرافى و مصرفى ارزشهاى اسلامى را از گزند روزگار حفظ کرد:
(اگـر مـى خواهید بى خوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفـاع کـنـیـد... خود را به ساده زیستن عادت دهید. مردان بزرگ پـیـام رسانان دین عالمان و روحانیان اگر زندگى پر زرق و برقى داشـته باشند با طبقه بالاى جامعه رفت و آمد کنند یا ماشینهاى مـدل بـالا و یا
از حد طبقه معمول جامعه بالاتر سوار شوند و این سـوى و آن سـوى بروند پیرامونیان زن و فرزندان در ناز و نعمت بـلـولـند نه مى توانند درک درستى از گرفتاریها بیماریها بى دارویـیها بى غذاییها سوءتغذیه ها اجاره نشینیها بیگاریها بـدهـکاریها و... داشته باشند و نه تبلیغ آنان به این سر وضع و دبـدبـه و کبکبه اثرى دارد بلکه خود به خود وجود چنین افرادى در جامعه سبب بدبینى مردم و انحراف آنان از دین مى شود.)
امام خمینى مى گوید:
(ایـن طـبـقـه اى که مى خواهند مردم را ارشاد کنند... شمایى که مـردم را تـحـذیـر از دنیا مى کنید اگر خداى نخواسته خودتان تـوجه تان به دنیا باشد و حریص بر دنیا مردم دیگر از شما باور نمى کنند بلکه انحراف از آنان پیدا مى شود.)68
انـسـان دردمند انسان محروم انسان ستمدیده باید یک پناهگاهى داشـته باشد در آن جا آرام بگیرد. کجا بهتر از دامن و کوى پیام رسـان خـالـص ناب سخن وحى. وقتى خود درد ستم درد گرسنگى و درد دربـه درى درد شـکـنـجـه درد تازیانه را چشیده باشد بى گمان بـهـتـریـن و پرشکوه ترین آرامشگاه براى بینوایان و زجرکشیدگان خـواهـد بود. در این مقام و جایگاه است که سخن او که همان سخن خداست در سویداى قلب انسان محروم جاى مى گیرد و او را علیه هر چه تباهى است بر مى آشوباند.
انبیا با اشراف نشست و برخاست و رفت و آمد نمى کردند و سپس به مـیـان مـردم بـیایند از پیام خدا سخن بگویند و از ستم انباشت ثـروتـهـاى نامشروع زیانها و تباهى آفرینیها رباخوارى آفت و زیـان بـى دردیها پرخوریها عشرت طلبیها و... داد سخن دهند که ایـن به سخره گرفتن پیام خداست و پناه بر خدا از ساحت پیامبران عظیم الشان به دور.
امـام ایـن گـونـه حرکتها را براى پیام رسانان دین و روحانیان بـزرگ تـرین آفت و خطر مى داند و از آن فروتنانه پرهیز مى دهد:
(مـن مـتـواضـعانه و به عنوان یک پدر پیر از فرزندان و عزیزان روحـانـى خـود مـى خـواهـم کـه در زمـانـى که خداوند بر علما و روحـانـیـون منت نهاده است و اداره یک کشور بزرگ و تبلیغ رسالت انـبـیـاء را بـه آنان محول فرموده است از زى روحانى خود خارج نـشـونـد و از گـرایـش بـه تـجملات و زرق و برق دنیا که دون شان روحـانـیت و اعتبار نظام جمهورى اسلامى ایران است پرهیز کنید و بـرحـذر بـاشـید که هیچ آفت و خطرى براى روحانیت و براى دنیا و آخـرت آنـان بـالاتـر از تـوجـه بـه رفـاه و حرکت در مسیر دنیا نیست.)69
ح. اخـلاص: نـاب کردن عمل از هر آمیختگى چه رضا و خشنودى خود و چه خشنودى آفریدها اخلاص است:
(الاخلاص تصفیه العمل من کل شوب.)
هـنگامى که پیام رسان دین به این پایگاه از اخلاص رسید و توانست در حرکت در تکاپو در بیان پیام حق در عبادتها در خدمتگزارى بـه خـلـق خـدا در موضع گیریها در نفى و اثباتها در اقبال و ادبـارهـا و... تنها و تنها به خدا بیندیشد و بس سخن او پیام او در سـویـداى دلـها در ژرفاى قلبها اثر خواهد گذارد اثرى ماندگار و جاودان.
رسـانـدن و ابـلاغ پیام دین به تبلیغات انتخاباتى معرفى کالا و اجـنـاس و تبلیغات رایج در جهان چه مسلکها و مرامها و چه براى اجـنـاس و کالاها فرقهاى اساسى دارد که از جمله مهم ترین آنها نـیـت پـیام رسان است که در تبلیغ دین باید صد درصد ناب باشد و بـى آمـیـغ و بـه دور از تـیـرگـیـها تا اثر بگذارد و دگرگونى بیافریند.
در اخـلاص عـمل است که نیروهاى غیبى به مدد مى آیند دروازه هاى قـلـبـها به روى پیام دین گشوده مى شود و دلها در برابر پیام و سـخن حق نرم گردند و توده هاى مردم با پیام رسان همنوا مى شوند و به سوى او کشیده مى شدند.
مـبلغ ناب و خالص و خدا اندیش و معاد باور و آن که همه چیز خود را خالصانه به پیشگاه دوست هدیه کرده در هدایت و اصلاح مردمان مـصالح گروهى و جناحى را در نظر نمى گیرد آنچه را امروز وظیفه دارد بـگوید مى گوید اگر چه با مصالح و منافع جناحى که وابسته به آن است ناسازگار باشد.
پـیام رسان دین خالصانه گام در عرصه ها مى گذارد که این ویژگى والا سـرمـایـه اوسـت و بـدون این سرمایه در این بازار و در این تجارت شکست خواهد خورد.
پـیام رسان دین بدون اخلاص و عمل خالصانه و حرکت خالصانه و سخن و پـیـام خـالـصانه به هیچ روى نمى تواند در دل و جان انسانها پایگاه دین را بنا کند.
امـام در سـخـن و عـمل در گفتار و رفتار همیشه و همه گاه از سـکوى اخلاص پرید که توانست به همه بال و پر پرواز را هدیه کند تا از زمین برکنده شوند و عرشى شوند.
(بـا اسـم خدا حرکت کنید و با اسم خدا هدایت کنید و با اسم خدا ترویج کنید و با اسم خدا انحرافات را مستقیم کنید.)70
پى نوشتها:
1. سوره (توبه) آیه 122.
2. (مبانى تبلیغ) حسن زورق44 سروش.
3. (جـایـگـاه تـبـلیغات در جهان امروز) احمد رزاقى7 سازمان تبلیغات.
4. (صـحیفه نور) مجموعه رهنمودهاى امام خمینى ج113/21 وزارت ارشاد اسلامى.
5. (نهج البلاغه) صبحى صالح خطبه 116 دارالهجره ایران.
6. (غرر الحکم) آمدى ج2845/6 حکمت 1001 دانشگاه تهران.
7. (وسـائـل الـشـیـعه) شیخ حر عاملى ج30/6 داراحیاء التراث العربى بیروت.
8. (صحیفه نور) ج191/21.
9. همان ج157/17.
10. همان.
11. (چـگـونـگـى گـسترش اسلام) توماس آرنولد حبیب الله آشورى ج47/1 سلمان.
12. (صحیفه نور) ج149/16.
13. همان ج245/15.
14. همان ج100/21.
15. (بـحارالانوار ) علامه مجلسى ج168/19 موسسه الوفا بیروت.
16. برگرفته از سخنان امام خمینى در تاریخ 1358/3/21.
17. (صحیفه نور) ج66/11.
18. تاریخ 1358/4/17.
19. تاریخ 1361/5/31.
20. تاریخ 1360/8/26.
21. سوره (کهف) آیه 114.
22. (صحیفه نور) ج203/5.
23. (نهج البلاغه) صبحى صالح/479 حکمت 70.
24. (صحیفه نور) ج122/1.
25. روزنامه (کیهان) 1367/12/6.
26. (درجستجوى کلام امام) دفتر هشتم/19 امیرکبیر.
27. تاریخ 1357/5/22.
28. تاریخ 1357/12/15.
29. (صحیفه نور) ج29/10.
30. همان ج62/17.
31. (غرر الحکم) ج578/2.
32. (روشـهاى تبلیغ و سخنرانى) احمد صادقى اردستانى/251. دفتر تبلیغات اسلامى قم.
33. (صحیفه نور) ج248/15.
34. روزنامه (رسالت) 1366/5/11.
35. (در جستجوى کلام امام) دفتر ششم/36.
36. (صحیفه سجادیه) دعاى 200/20.
37. (صحیفه نور) ج79/18.
38. (تحف العقول) ابن شعبه حرانى/261 موسسه اعلمى بیروت.
39. (صحیفه نور) ج67/12.
40. (سفینه البحار) محدث قمى ج464/1.
41. سوره (ابراهیم) آیه 14.
42. (ولایت فقیه) امام خمینى/181.
43. مجله (نور علم) شماره ;95/47 شماره 69/12.
44. (صحیفه نور) ج99/18.
45. (سیر اعلام النبلاء) ذهبى ج73/4 دار الفکر بیروت.
46. (صحیفه نور) ج79/18.
47. (در جستجوى کلام امام) دفتر دهم/44.
48. (صحیفه نور) ج99/18.
49. همان ج100/18.
50. همان ج40/14.
51. همان ج40/14.
52. همان ج215/11.
53. همان ج262/13.
43. سوره (اعلى) آیه 14.
55. (صحیفه نور) ج205/15.
56. (کشف الاسرار) امام خمینى/206.
57. (مکارم الاخلاق) حسن بن فضل طبرسى/545 منشورات اعلمى.
58. (اصول کافى) ج56/1 دار صعب دار التعارف.
59. (نهج البلاغه) صبحى صالح خطبه175.
60. (الحیاه) حکیمى ج113/1 دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
61. (صحیفه نور) ج186/7
62. (جهاد اکبر) امام خمینى همراه حکومت اسلامى/ 210.
63. (کـوثـر) پـیـامها و رهنمودهاى امام خمینى ج216/1 موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
64. (شـمـائـل النبى) ابوعیسى محمد بن عیسى ترمذى ترجمه دکتر محمود مهدوى دامغانى/189 ـ 190 نشر نى تهران.
65. همان/192.
66. همان /209.
67. (بحارالانوار) علامه مجلسى ج239/52.
68. (جهاد اکبر) امام خمینى/34.
69. (صحیفه نور) ج12/20.
70. همان. ج223/7.