آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۳۱

چکیده

متن

در بین بزرگان دین و دانش که در سده اخیر و در دوران سیاه رضاخانى مى زیسته اند کم تر کسى را به استوارى سختگى و همه سونگرى شهید مدرس مى توان یافت.
او در همه عرصه ها الگو و سرآمد عصر خویش بود. با این که سیاستمدارى توانا و تیزهوش بود دیندارى خداترس و با تقوا نیز بود. هم اهل فکر بود و هم اهل تلاش. پارسا فروتن و ساده زیست بود. با این حال از مردم کناره نمى گرفت و انزوا پیشه نمى کرد و در فکر مردم بود و بست و گشاد کارهاى آنان.
مدرس مرد میدان مبارزه با استبداد و استعمار بود و یک تنه در برابر استبداد خشن رضاخانى ایستاد ولى هیچ گاه رسالت خویش را به عنوان فقیه در برابر حوزویان و طالب علمان از یاد نبرد.
او دلسوزانه و پى گیرانه به تدریس و تربیت طلاب مى پرداخت و براى سامان دادن به حوزه و بالا بردن سطح دانش و کارایى حوزویان دل مى سوزاند و تلاش مى ورزید.
گرچه در سالهاى اخیر و به برکت انقلاب اسلامى گامهاى بلندى در بزرگداشت و شناساندن این شخصیت کم مانند برداشته شده و کنگره ها و سمینارهایى در جهت فهم و نشر افکار و اندیشه هاى وى ترتیب یافته و کتابها و مقاله هایى درباره مبارزات اندیشه ها و پایمردیهاى وى نگاشته شده ولى با این همه هنوز همه سویها و زوایاى فکرى و ژرفاى حرکت او به گونه شایسته براى مسلمانان بویژه نسل جوان شناسانده نشده است.
گویا این ناشناختگى در بعد حوزوى شهید بیش از دیگر زوایاى وجودى وى نمود داشته باشد. تلاشهاى ژرف و سترگ او در سامان دهى روحانیت و اصلاح حوزه ها در پرتو تلاشهاى سیاسى و اجتماعى وى قرار گرفته و کم تر بدانها توجه شده است. بررسى آرا و اندیشه ها و نیز تکاپوهاى آن شهید بزرگوار در عرصه مسائل حوزوى پژوهش و کندوکاو گسترده اى را مى طلبد. ولى در این نوشتار به فراخور حال و مجال تلاش شده به این زاویه توجه شود و به گونه اى گذرا گوشه هایى از دیدگاههاى وى درباره اصلاح حوزه ها نموده شود.
1. سازمان حوزه
دوران تحصیلى شهید همزمان است با آغاز دگردیسیهاى گسترده اجتماعى و سیاسى درکشورهاى اسلامى. این دگردیسیها که بیش تر بر دو مدار اساسى: مبارزه با استعمار و استبداد صورت مى گرفته موجى از بیدارى و آزادى خواهى را در بین مردم در پى داشته است. از جمله در حوزه نجف به خاطر کانون رهبرى مشروطه در آن مرکز تکاپویبسیار بوده و اندیشه ها و آراى گوناگون و موضع گیرى علماى بزرگ براى طلاب هوشیار و با استعداد روشنگرى داشته و زمینه ساز حرکتهاى دیگر بوده است.
مدرس که شاگرد میرزاى بزرگ بود و گفته ها و اندیشه هاى این بزرگ مرد او را ساخته و پرداخته و استعدادهاى وى را شکوفا کرده بود آن گاه که در فضاى سیاسى نجف قرار مى گیرد خیلى زود رشد مى کند و پله هاى ترقى و کمال را مى پیماید.
این ذخیره بزرگ الهى وقتى رویکرد مردم را به حوزه سامرا در نهضت تنباکو و به حوزه نجف در انقلاب مشروطیت و نقش آفرینى علما و روحانیان طراز اول را در این حرکتها مى بیند به توانایى عظیم حوزه ها پى مى برد و به این اندیشه فرو مى رود که باید باکاستیها ونابسامانیها که گاه در سیر حرکت پدیدمى آید به مقابله برخاست و ناکارایى بدنه حوزه را در بهره بردارى درست و بهنگام از دستاوردها درمان کرد تا شکوه و هیبت و اقتدار حوزه ها همیشه و در همه حال بماند.
شهیدمدرس خود از نزدیک شاهد بود که حوزه هاى سامرا و نجف با آن جایگاه بلند چگونه در باتلاق بى برنامگى دارد فرو مى رود و از آن جایگاه بلند به زیرمى آید.
او از کاستیها و نابسامانیهاى حوزه ها رنج مى برد و آن را آفتى بزرگ براى حوزه ها مى دید تا این که به ایران مى آید و از قضا سرپرستى مدرسه سپهسالار (شهید مطهرى) به وى سپرده مى شود.1 بى درنگ دست به کار مى شود و نخست برنامه کارى کارمندان مدرسه را سامان مى دهدو آن گاه به برنامه درسى شاگردان مدرسه مى پردازد و کار اساسى و بنیادینى را شروع مى کند. خود به تدریس فقه و اصول مى پردازد و استادان برجسته را براى تدریس رشته هاى مورد نیاز از قدیم و جدید فرا مى خواند و با همکارى و همفکرى آنان برنامه آموزشى براى مدرسه وضع مى کند. براساس این برنامه درسهایى را به مواد آموزشى مى افزاید و براى نخستین بار آزمون مرتب ماهانه سه ماهه و سالانه را به اجرا در مى آورد و به گونه جدّى برنامه حضور و غیاب براى شاگردان مدرسه قرار مى دهد.
او برنامه هاى مدرسه را سخت گیرانه به اجرا مى گذارد و کوچک ترین بى برنامگى را درامر تحصیل نمى پذیرفت و برابر آیین نامه با کسانى که دیر سر کلاس حاضر مى شدند یا در ساعتهایى که باید در مدرسه مى بودند از مدرسه بیرون مى رفتند و… عمل مى کرده است بدین گونه که دستور مى داد به همان نسبت از حقوق ماهیانه این افراد کسر بشود و این غیبتها و بى برنامگیها و… در پرونده آنان ثبت بشود. این
برنامه در مورد همه از جمله فرزند خود سید اسماعیل و فرزند همشیره اش اجرا مى شده است.2
سید ابوالحسن حائرى زاده از یاران مدرس شاهد کارهاى او در این باره مى گوید:
(مرحوم مدرس به انضباط طلاب در مدرسه بسیار مقید بود. براى طلاب امتحان گذاشته بود. و اگر طلبه اى یک روز غیبت مى کرد از حقوق وى کسر مى شد. به خاطر دارم: در انتخابات دوره چهارم یکى از طلاب چند روز سخت مشغول تبلیغات براى مدرس بود و درنتیجه از درس غیبت کرده بود. روزى که حقوق طلاب پرداخت مى شد متوجه گردید که حقوق چهار روز او را کسر کرده اند.
خدمت آقا آمد و گفت: آقا علت غیبت چند روزه من این است که براى شما تبلیغ مى کردم.
مدرس فرمود: آن امر جداگانه اى است. کارهاى اجتماعى به جاى خود ولى چون از مدرسه غیبت کرده اى طبق مقررات حقوق شما کسر شده است.)3
شهید مدرس برابر برنامه مدرسه طلاب را وا مى داشت در کنار دانشهاى قدیم با دانشهاى جدید هم آشنا شوند و مسائل سیاسى و اجتماعى را فراگیرند و با دیدى ژرف و گسترده به نشر و تبلیغ اسلام بپردازند.
همچنین وى مراقب بود طلاب در هر مقطع تحصیلى تا به طور کامل مواد درسى آن مقطع را فرا نگرفته باشند و شایستگى آنان براى مرحله بالاتر براى استاد و مدیر مدرسه ثابت نشده باشد در درسهاى بالاتر شرکت نکنند.
شهید مدرس افزون بر برنامه درسى و تلاش در راه تربیت طلاب به بازسازى ساختمان مدرسه و آبادانى موقوفات آن در شهر و خارج شهر پرداخت.4
این تلاش گسترده و بنیادین: برنامه ریزى درسى گذاردن امتحان ورودى و گزینش آزمونهاى ماهیانه سه ماهه و سالانه گنجاندن علوم جدید و مورد نیاز در برنامه هاى درسى برقرارى نظم دقیق و حضور و غیاب شاگردان مدرسه گماردن مدیر داخلى نوشتن نظامنامه سروسامان دادن به وضع معیشتى طلاب هدف دار کردن برنامه هاى آموزشى احیاى موقوفات مدرسه بازسازى ساختمان مدرسه تدوین کتابهاى درسى و…5 در برهه اى بود که ایران از همه سوى مورد حمله استعمارگران بود و شیرازه کشور از هم گسسته بود و فردى بى فرهنگ و بى هویت بر سرکار بود و به عنوان رئیس مملکت شناخته مى شد; با بیگانگان سرو سرّى داشت و از همه سو وى و اربابانش عرصه را بر مدرس تنگ مى گرفتند و مدرس در تلاشى بزرگ و حرکتى قهرمانانه در کار سروسامان دادن به کشور بود و با این حال به دور از همه دغدغه ها و غوغاهاى سیاسى در کار تربیت طلاب و تقویت بنیه علمى حوزه تشیع سر از پا نمى شناخت.
2. گزینش طلاب
مدرس در گزینش طلاب دقت بسیار داشت و هر کسى را به صرف این که از خانواده ٌمذهبى است و علاقه به درس دارد و… نمى پذیرفت بلکه شرایطى را در نظر مى گرفت و براساس آن شرایط مى پذیرفت تا در آینده براى اسلام و مسلمین مشکل پیش نیاید.
روى قبولى در امتحان ورودى شایستگى اخلاقى خود داوطلب و خانواده وى استعداد دور بودن از قیدوبندهاى بازدارنه ازتحصیل و… دقت تام داشت. گزارش زیر نمونه اى از دقت وى را در گزینش طلاب مى نمایاند:
(روزى یکى از اساتید مدرسه طلبه جوان و خوش لباسى به مدرّس معرفى کرد و گفت ایشان از آقازادگان شیراز هستند و مى خواهند از مجالس درس این جا استفاده کنند. دستور فرمایید حجره اى در اختیار ایشان گذاشته شود.
مدرّس نگاهى عمیق به طلبه نمود و پس از اندکى تأمل گفت: استاد این جوان در درس و بحث به جایى نمى رسد. وقتى معرِّف علت را پرسید مدرّس گفت: ایشان باید تمام وقتش صرف شود که دکمه هاى قیطانى سراسرى پیراهنش را ببندد و مراقب لباسهایش باشد. ظاهر ایشان نشان میدهدکه به درد طلبگى نمى خورد. قید و بند با تحصیل علم نمى سازد.)6
بله حجره در اختیار طلابى قرار مى گرفت که از هر جهت با ترازها و معیارهایى که مدرّس در نظر داشت سازگار و جور در مى آمد.7
نظام آموزشى حوزه
شاید مهم ترین گرفتارى حوزه ها که اکنون هنوز با آن دست به گریبانند نداشتن برنامه اى کارا و راه گشا در آموزش و نداشتن کتابهاى درسى سازوار با عصر است.
درعالى ترین و مهم ترین رشته هاى علوم دینى که فقه و اصول باشد هنوز متنهاى درسى حوزه ها همان کتابهاى بسیار قدیمى غیردرسى است که بارها کاستیهاى آنها به عنوان متن درسى در همین مجلّه به بوته نقد گذاشته شده است. شگفت این که بسیارى از رشته هاى علوم اسلامى همچون: تفسیر حدیث رجال تاریخ و… در حوزه ها نه به گونه فراگیر و همگانى تدریس مى شوند و نه متنى دارند.
شمارى از طلاب با میل و پشتکارِ خود به یادگیرى این دانشها مى پردازند و از محضر استادان این رشته بهره مى برند. ناگفته نماند در سالهاى اخیر به برکت انقلاب اسلامى و توجه ویژه امام و مقام معظم رهبرى به حوزه ها دگرگونیهایى رخ داده و از جمله: برنامه هاى آموزشى کم وبیش سامان یافته است و دگردیسیهایى در زوایاى گوناگون حوزه به چشم مى خورد. شهید مدرس این مشکل را به خوبى در حوزه هاى علمیه احساس مى کرد از این روى در همان روزگارى که درحوزه نجف تحصیل مى کرد بارها بایستگى اصلاح حوزه ها و بازنگرى در نظام آموزشى حوزه را با اندیشه وران به بحث گذاشت و به ارزیابى ژرف و دقیق و همه سویه آن پرداخت و دشواریهاى راه را یکى پس از دیگرى بازشناساند و پس از این که طرح به مرحله کمال و پختگى رسید با زعماى حوزه در میان گذاشت و تلاش فراوان کرد تا مراجع بزرگ را به گونه اى راضى کند و به آنان بقبولاند که دگرگونى نظام آموزشى حوزه چه پیامدهاى نیک و خوش آیندى در پى دارد ولى توفیقى به دست نمى آورد; از این روى خود به تنهایى و بدون امکانات به آموختن دانشهایى مى پردازد که بایستگى آنها را احساس
مى کند. در این راه نو گروهى از طلاب با استعداد و آگاه حوزه را نیز با خود همراه و هماهنگ مى سازد. آنان به گونه گروهى در مسائل مورد نیاز به مباحثه و پژوهش مى پردازند.
شهید مدرس پس از بازگشت به ایران درحوزه اصفهان و پس از آن در حوزه تهران به تدریس مى پردازد. در ایران تا حدودى زمینه طرح اصلاح نظام آموزشى حوزه را مساعد مى یابد و بى درنگ به عملى ساختن دیدگاههاى خویش مى پردازد و پاره اى از دانشها را که تا آن زمان در برنامه درسى حوزه جایى نداشتند و کسى به آنها اهمیت نمى داد و همگان بر این پندار بودند که بدانها نیازى نیست نیاز بدانها را نمایاند و در برنامه هاى درسى حوزه زیر نظرخود گنجاند.
به مباحث اخلاقى و تهذیب نفس حوزویان و نیز آشناسازى آنان با مسائل سیاسى روز و دانشهاى جدید سعى و تدبیر ویژه اى از خود نشان داد. وى اصرار داشت که طلاب علوم دینى را با اندیشه ها و مکتبهاى گونه گون غربى آشنا سازد.
در این جا براى آشنایى بیش تر با دیدگاههاى وى در باب اصلاح نظام آموزشى حوزه به بیان گوشه اى از تلاشها و تدبیرهاى وى در این باره مى پردازیم:
الف. درس تفسیر قرآن: شهید مدرس رسالت اصلى حوزویان را ابلاغ دین و روشنگرى احکام خدا براى مردم مى دانست و بر این باور بود: باید مسأله آموزش تفسیر قرآن در حوزه هاى علوم دینى جایگاه خود را بیابد و تفسیر به عنوان درس اصلى در برنامه هاى آموزشى قرار بگیرد و استادان شایسته و قرآن آشنا حوزویان را با دریاى بى کران معارف قرآن و فهم و شناخت کلام خدا آشنا سازند.8
از این روى آن شهید بزرگ گروهى از قرآن شناسان و صاحب نظران را مأمور مى سازد تا تفسیرى جامع و راه گشا و کارآمد از قرآن مجید بنگارند تا هم به شایستگى حوزویان را با مفاهیم بلند قرآن آشنا سازد و منبع اصلى آموزش و متن درسى تفسیر قرآن باشد و هم مردم را به کار آید و آنان را با گوشه هایى از دریاى بیکران قرآن آشنا سازد و بتوانند به آسانى از این دریاى بزرگ بهره بردارند.
در مدرسه سپهسالار این طرح را ریخت و بر آن بود از آن جا شروع کند و کم کم به دیگر حوزه ها و محافل علمى سریان بدهد.
چگونگى کار را چنین گزارش داده اند:
(از کارهاى مهم و قابل دقت مدرس در مدرسه سپهسالار که مقدمات آن را فراهم نموده بودند ایجاد و تهیه تفسیرى جامع براى قرآن مجید بود که علاوه بر جمع آورى تفاسیر خطى و چاپى عده اى از علما و دانشمندان مانند: آقاى بهبهانى سید نصراللّه تقوى شیخ محمد على لواسانى و دیگران را دعوت نمود و مشغول تنظیم مواد آن بودند که گویا یکى از حاضرین به مدرّس مى گوید: تفسیر طنطاوى نسخه کاملى است و اخیراً به چاپ رسیده است. ایشان یک جلد را گرفته و تمام شب به مطالعه مى پردازند و فردا در جلسه مى گویند: (با کمال تأسف مؤلفین معنى حقیقى قرآن را نفهمیده اند و آنچه نوشته اند بسیار دور از حق قرآن است.) این کارِ خطیر و بسیار با اهمیت متأسفانه به علت تبعید مدرّس تعطیل و تمام آن نقشه هاى اصلاحى ناتمام ماند.)9
از این سخن استفاده مى شود شهید مدرس توفیق نیافته این تفسیرى را که آرزوى آن را داشته روزى در تمام حوزه ها مطرح شود و حوزویان و مردمان از آن به آسانى بهره برند بنگارد. به هر حال جاى چنین تفسیرى خالى است. با این که سالها از تلاش و پیشنهاد آن مرد بزرگ براى انجام چنین کار بزرگى مى گذرد حوزه هاى علمیه در فکر این نیفتاده اند که تفسیرى به عنوان متن درسى حوزه تهیه کنند و در برنامه درسى حوزویان بگنجانند و طلاب را با این کتاب عظیم و جاودانه آشنا سازند.
شهید مدرّس براى تفسیرى که متن درسى حوزه ها قرار بگیرد طرحى تهیه مى کند و ویژگیهاى آن را این گونه بر مى شمارد:
(بسم الله الرحمن الرحیم. تحصیل علم تفسیر قرآن در جزو علوم دیگر در ضمن دوره متوسطه و عالیه اول درجه اهمیت و لزوم را حائز است. متأسفانه در قرون اخیره مثل خیلى از علوم مهمه اسلامى مهجور و متروک شده است. ولى به نظر داعى کتابى که کاملاً به این درد بخورد در بین تفاسیرى که در دسترس ما بوده و بالخصوص از تفاسیر شیعه نداریم. باید مخصوصاً تفسیرى براى این کار در تحت بروگرام [برنامه] ذیل تألیف و تدوین شود که جهات مذکوره را متوسطاً جامع بوده باشد و در دوره متوسطه و عالیه تحصیل شود:
1. الادبیه یعنى نکت مهمه بیان تصریف اشتقاق و اعراب و لغت.
2. نزول آیه.
3. تفسیر یعنى بیان مدلول آیه و بیان اجمال آن و ربط آن به سابق یا لاحق و تعیین محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ و حل شبهات وارده بر بعضى آیات و ذکر بعضى مطالب راجع به آن آیه و تطبیق آن با معلومات عصرى.
4. کلام یعنى بیان دلالت آیه بر اعتقادیات در مبدأ و معاد و نبوّت و نظایر آن.
5. فقه یعنى بیان آنچه دلالت مى کند آیه از احکام تکلیفیّه.
6. فلسفه یعنى بیان آنچه آیه بر آن دلالت دارد از حکمت و عرفان و مواعظ و اخلاقیات و انذارات و سیاسات یعنى مسائل راجعه به مدن و اجتماعات.
آنچه در نظر بود دو قسمت است: اول کلیات نظیر مقدمات صافى دوم تقریباً مطالب فوق.)10
نکته مهمى که شهید مدرّس در این طرح با تیز بینى و ژرف نگرى مورد توجه قرار مى دهد بررسى و مطالعه آیات قرآن از بعد سیاسى است.
در حوزه هاى علمیه آیات قرآن از بعد فقهى و کلامى کم وبیش نگاه شده و تفسیرهایى با این گرایشها و گرایشهاى ادبى فلسفى عرفانى و… به نگارش درآمده ولى از زاویه سیاسى و دیدگاههاى ژرفى که اسلام درباب سیاست و حکومت و اداره جامعه هاى بشرى دارد کار نشده و تفسیرى با این ویژگى ارائه نشده است. از این روى به باور شهید مدرّس در سامان دهى نظام آموزشى حوزه ضمن آن که باید تدریس و تفسیر قرآن پى گیرانه دنبال شود از دیدگاهها رهنمودها دستورها و برنامه هاى قرآن در زمینه حکومت و مسائل سیاسى کشوردارى نیز نباید غافل بود:
(این کار مهم و حیاتى کار چه کسى است؟ چرا تاکنون آیات قرآن از بُعد سیاسى مورد تفسیر و تعبیر قرار نگرفته است؟
همه تفاسیر مربوط به آیات الاحکام و آیات الاخلاق و آیات الزکاة و خمس و ارث و جهاد است آن هم به صورت استنباط جداسازى دین از اداره جامعه و به گفته امروزیها سیاست و حکومت دینى را هم نباید با حکومت روحانى اشتباه کرد. حکومت دینى بحثى جداگانه و حکومت روحانى مباحثى دیگر دارد….)11
شهید مدرّس به روشنى مى گوید: تفسیرهایى که از قرآن مجید در دست است بدون توجه به مسائل سیاسى و جدا انگارى دین از سیاست به تفسیر آیات پرداخته اند و حال آن که سیاست و حکومت جزء بافت اسلام است و جداناپذیر. شاید گروهى از ساده اندیشان بپندارند: سیاست و حکومت اسلام حکومت روحانى است و به جنبه هاى مادى و امور دنیوى کارى ندارد ولى اگر در تفسیر آیات قرآن به این زاویه توجه شود و دیدگاههاى قرآن در مورد سیاست و حکومت آن هم حکومت بر همه شؤون زندگى نموده گردد به روشنى سستى و نادرستى این نظر نمایانده مى شود.
ب. نهج البلاغه: نهج البلاغه دریایى است بى کران و هر فراز و زاویه اى از آن اگر خوب فهم شود انقلابى عظیم و فراگیر خواهد آفرید و خلقى را به سرچشمه حیات رهنمون خواهد شد.
شهید مدرّس با معارف بلند و دقایق و ظرایف نهج البلاغه آشنا بودو با تمام وجود به بزرگى و جایگاه والاى این کتاب بزرگ و مقدس پى برده بوده از این روى از این که مى دید حوزه در حدّ انتظار از این کتاب بزرگ و شگفت بهره نمى برد و گرههاى زندگى خود و مردم را با آن نمى گشاید و با این چراغ دلِ تاریکیها را نمى شکافد سخت رنج مى برد.
در باور مدرّس نهج البلاغه مى بایست در متن زندگى طلبه قرار مى گیرد و از درسهاى اصلى حوزه باشد و از این که چنین نشده رنج مى برد و در فکر چاره اى بود که به گونه اى خسران را جبران کند و نهج البلاغه را از غربت به در آورد.
وى مى گفت:
(از نهج البلاغه باید در زمینه هاى گوناگون به عنوان متن درسى استفاده شود: تاریخ اخلاق عقاید مسائل اجتماعى و حکومتی….)12
از این روى وى در مدتى که در حوزه اصفهان به تدریس مى پرداخته روزهاى پنج شنبه اخلاق مى گفته و متن آن هم نج البلاغه بوده است.
این درس با این که هفته اى یک روز برگزار مى شده ولى دستاوردها و برکتهاى بسیار داشته و شمارى از نهج البلاغه شناسان حوزه هاى دینى در همین جلسات رشد
یافته اند و بعدها ثمر داده اند.13
بزرگ ترین فاتح دنیاى نهج البلاغه میرزا على آقاى شیرازى اصفهانى از شاگردان و تربیت یافتگان درس نهج البلاغه شهیدمدرّس است.
حاج میرزا على آقاى شیرازى در خاطرات خویش از درس نهج البلاغه شهید مدرس چنین مى گوید:
(مدرّس زندگى عجیبى داشت. در تمام عمر طلبگى را ترک نکرد و لباس کرباس مى پوشید. لقمه اى نان خوراک او بود. در مراجعت از نجف روزهاى پنج شنبه براى طلاب درس اخلاق مى گفت مبناى درس اخلاق او نهج البلاغه بود. یک روز به درس ایشان رفتم چنان حاضر الذهن عبارات نهج البلاغه را از بَر مى خواند و از کتب بزرگان شعر و ادب و ادبیات عرب ضرب المثل مى آورد که علاقه مند شدم و مدتى به درس ایشان مى رفتم.
مدرّس مى گفت:
(آقا شخصیت انسان به اخلاق انسانى است. پیامبر(ص) فرمود: (بعث لاتمّم مکارم الاخلاق.) و بالاترین اخلاق نهج البلاغه است. بخوانید و به دیگران یاد دهید.)
به هر حال مشوق من در نهج البلاغه مدرّس بود.)14
ج. تدریس فلسفه: تدریس فلسفه در حوزه ها فراز و نشیب داشته در پاره اى از دوره ها محفلهاى درسى آن گرم و برهه هایى بى رونق و سرد بوده است.
در دوران بى رونقى و مخالفت خوانیها بر فیلسوفان زندگى دشوار گشته و در به دریها و بى حرمتیهاى زیادى کشیده و دیده اند. چنان فکرها و اندیشه هاى کوتاه مخالف فلسفه فضاى جامعه را آلوده بود که تنفس در چنین فضایى براى خردمندان دشوار بوده است.
در دوره هایى از جمله در دوران قاجار این تفکر حاکم بوده که: محیط باصفا و عقیده مند حوزه و روحانیت را با (تشکیکات فلسفى) نباید آلوده ساخت.
حتى در این دوران اخیر که امام خمینى از آن به تلخى یاد مى کرده از برخوردهاى نابخردانه مخالفان فلسفه دردمندانه سخن مى گفت.15
مدرّس به خوبى مى دانست اگر حوزه به فلسفه روى نیاورد پایه هاى تعقل و خردورزى آن فرو مى ریزد و نمى تواند در برابر مخالفان خردمندانه از اسلام به دفاع برخیزد. او افزون بر سفارش طلاب به فراگیرى فلسفه خود نیز بر آن بود که به تدریس فلسفه بپردازد16 و درس فلسفه را در کنار دیگر درسها در برنامه هاى آموزشى بگنجاند.
مدرس فلسفه را سنگرى مى دانست وبازویى در برابر شبهه افکنان و جریانها و دیدگاههاى مادى فلاسفه غرب:
(دیگر زمان آن گذشته که ما با تدریس فلسفه در مدارس خودمان روى خوش نشان ندهیم. امروز متفکرین و فلاسفه غرب حرفهایى مى زنند که بسیار هم قابل توجه و فریبنده است. طبقه جوانان جویاى علم و نام ما هم تشنه دانستن این نظراتند و این در همه زمینه هاى علمى صدق مى کند….)17
د. آموزش تاریخ: در حوزه ها درسى به نام (تاریخ) در برنامه هاى آموزشى حوزه هاى علمیه وجود نداشته است و طلاب خود خارج از برنامه درسى حوزه به مطالعه کتابهاى تاریخى و تحقیق در منابع و ماخذ آن مى پرداخته اند. در حوزه تاریخ به عنوان علمى که نیازمند تعلیم و تعلم باشد و لازم باشد افرادى آن را تدریس کنند و نیز متون یا کتابهایى که لازم باشد طلاب آنها را پیش استاد بخوانند شناخته نمى شده است.
شهید مدرّس با درکى ژرف از مسائل تاریخى بر این نظر بود که تاریخ تنها بازگویى یا بازنویسى حکایتها و شرح حال پیشینیان نیست. به صرف مطالعه کتابهاى تاریخى نمى توان به فهمى درست از تاریخ دست یافت. تاریخ علمِ سیر تکامل بشر است و جریان حرکت انسان را درعرصه هاى گوناگون: فرهنگى حکومتى سیاسى اجتماعى اقتصادى و… در برابر ما قرار مى دهد. بر این اساس مطالعه رخدادهاى تاریخى بدون ژرف اندیشى در آن و تحلیل و بررسى زوایاى آن چندان کارساز نیست. همان گونه که مطالعه یک یا چند جهت از مسائل تاریخى بدون کشف پیوند آن با رخدادهاى دیگر کار کاملى نمى تواند باشد و فهم و برداشت ما از تاریخ پیشینیان ناتمام خواهد بود.
شهید مدرّس با چنین نگرشى به تاریخ تلاش مى ورزید تا آن را به عنوان درس اصلى در برنامه هاى آموزشى حوزه بگنجاند. در دوران اقامت در حوزه نجف او مدتى در این راه تلاش ورزید تا نیاز به تاریخ را براى بزرگان و زعماى حوزه بنمایاند و آنان را تشویق کند که در کنار (فقه) و (اصول) درس (تاریخ) را آن هم به گونه اى که یاد شده در مجموعه درسهاى طلاب قرار دهند.
در همین راستا پیشنهاد مى کند: (قرآن) و (نهج البلاغه) که مهم ترین و معتبر ترین منبع در این زمینه اند به عنوان متن تاریخ مورد استفاده قرار گیرند و حوزویان با فهم و شناخت صحیح و ژرف از این دو کتاب مهم بینش و درک صحیحى از تاریخ اسلام به دست آورند خود مى نویسد:
(… با این عقیده به اساتید حوزه هاى نجف خیلى اصرار و استدلال کردم که تاریخ را یکى از درسهاى حوزه هاى علمى در بخش دروس خارج قرار دهند ولى قبول نکردند و اشتباه کردند. این علما و اکابر که ستون دیانتند مى دانستند قرآن و نهج البلاغه نکات بسیارى در مسائل تاریخى دارد و ستون تاریخ است ولى قبول نداشتند که مى شود بر همان پایه اصولى را تحریر یا تقریر کرد.
عقیده داشتند باید اصول بیان شود تا فروع جاى مشخصى پیدا کند و ما حادث اصول دین مى باشیم.)18
به باور مدرّس آگاهى از جریانهایى که بر اسلام و مسلمانان گذشته آگاهى از پدیده هایى که براى دیگر ملل رخ داده و بر شتاب و کندى حرکت مسلمانان اثر گذاشته به هیچ روى کم تر از حفظ اصول و آموزه هاى اسلامى نیست; زیرا عالم دینیِ نا آگاه از فتنه هاى هزار شبه بنى امیه و دوران حکومت دیرپاى عباسیان بر سرزمینهاى اسلامى و یا جنگهاى صلیبى و قتل و غارتهاى یکصدساله اروپا و مسیحیت در سرزمینهاى اسلامى نمى تواند درک درست و شناخت ژرفى از اسلام و مسیحیت ارائه دهد و اطلاع صحیحى از چگونگى روابط آنان با مسلمانان را به دیگران منتقل سازد.
تا وقتى انگیزه ها و هدفهاى آتش افروزان این جنگها و فتنه ها روشن نگردد و آتش بیاران این معرکه به روشنى شناخته نشوند و ریشه هاى رخدادها و پدیده ها به دقت موشکافى نگردد نمى توان تصمیمهاى حساب شده در این زمینه گرفت.
شهید مدرّس چنان به درس تاریخ اهمیت مى داد که آن را تنها براى سطوح پایین و متوسط حوزه ها کافى نمى دانست بلکه بر این عقیده بود که باید در عالى ترین سطح درس تاریخ در کنار دیگر درسها باشد و استاد و شاگرد محققانه به بررسى رخدادها و پدیده ها و میزان اثر گذارى آنها بپردازند.
شهیدمدرّس هر چه تلاش مى ورزد که تاریخ را در کنار دیگر درسهاى حوزوى بگذارد و حوزه را به این مهم متوجه کند نتیجه اى نمى گیرد ولى خود پى گیرانه به مطالعه و فراگیرى تاریخ مى پردازد. در این راه بسیار رنج مى کشد تا جایى که حاضر مى شود روزانه هشت ساعت براى بازرگانى در نجف کار کند تا او در ازاى آن دو ساعت کتاب سفرنامه شاردن را که هنوز به فارسى و عربى ترجمه نشده بود برایش بخواند!19
شهید مدرّس بدین روش کتابهاى تاریخى بسیارى را فرا مى گیرد و آگاهیهاى ارزش مندى از تاریخ روم یونان ایران و جهان به دست مى آورد تا آن جا که به گفته خودش در بین همگنانش که از فضلاى بزرگ حوزه نجف بودند تنها او بود که تاریخ نگاران و پژوهش گران عصرهاى گوناگون را مى شناخت و آثارشان را خوانده بود. درباره اختصاص دادن ساعتهایى از روز به مطالعه تاریخ و شگفت انگیز بودن این کار در نزد بزرگان حوزه از گفت وگویى که با آخوند خراسانى داشته چنین گزارش مى دهد:
(روزى جناب آخوند خراسانى گفت: سید حسن تازگیها چه مى خوانى؟
گفتم: ساعاتى را به مطالعه تاریخ اختصاص داده ام.
تعجب نمود و پرسید: چه تاریخى؟
گفتم: یونان روم و هر چه باشد.
آن بزرگ مرد گفت: کار این زنده ها ببینى تکرار همان کار مرده هاست. هر تاریخى تحریف تاریخ پیش از آن است. رحمت اللّه على نباش الاول.)20
شهید مدرّس در تدریس تاریخ نکته هایى را یادآور مى شود که باید در برنامه آموزش تاریخ در نظر گرفته شود:
1. تاریخ تکامل ملل اسلامى: اسلام شاخه ها و شعبه هاى گوناگون دارد. شیعه و سنى دو مذهب اصلى و بزرگ اسلامى هستند ولى هر یک از آنها دهها فرقه کوچک و بزرک در حوزه خود دارند. البته بسیارى از آنها از صفحه روزگار زدوده شده اند; امّا آثار و افکار و عقاید آنها نسل به نسل سینه به سینه سارى و جارى اند.
بى گمان اندیشه هاى گوناگون و بگو مگوهاى کلامى در جامعه اسلامى چیز خوش آیند و پسندیده اى نیست; امّا فرقه سازیها و فرقه گراییها و گروه گروه کردن مسلمانان بر اساس نقشه ها و ترفندهایى بوده و هست که باید بیش تر در آنها درنگ کرد
و دستان پنهان پشت صحنه را شناخت. وراى این فرقه بازیها اندیشه هاى مسموم دشمنان اسلام قرار داشته و دارد. دشمنان کینه ورز اسلام از آنها براى کوبیدن مسلمانان و در هم شکستن عزت و اقتدار اسلام استفاده کرده و مى کنند.21
در باور شهید مدرّس تاریخ اسلام از این زاویه یعنى مسائل سیاسى و اجتماعى و بررسى و چگونگى شکل گیرى این فرقه ها بسیار فقیر است که باید چاره اى اندیشید و در این باره نگاشت:
(… اعتقادم بر این است که تاریخ اسلام مخصوصاً تاریخ اسلام در ایران باید با همت علماى مملکت ما بازنویسى شود. هزینه یک کرور 22 یا صدکرور هم مصرف گردد مفید فایده و مؤثر است. تاریخى که به نسل آینده بفهماند: این (بابى) این (وهابى) این فرق گذشته و لابد آینده از کجا آمده اند و چگونه پیدا شده اند و کجاى اسلام را نفهمیده اند و کجاى ایران را باید مواظب بود و تبلیغ نمود و آگاهى داد تا مدعى خدائى پیغمبرى و امام زمانى پیدا نشود….)23
مرحوم مدرّس روى این نکته تأکید داشت که در آموزش تاریخ اسلام باید توجه داشت که چرا فرقه هایى همچون (بهائیت) (بابیّت) و… در طول تاریخ در نواحى مرزى کشور بوده است: خوزستان کرمان شیراز کرمانشاهان بخشهایى از آذربایجان و… یا در خارج پیش تر در سودان و آفریقا رشد و نمو کرده اند.
2. استفاده از ابزار و شیوه هاى جدید در تاریخ نگارى: باید شیوه ها و ابزارهاى جدید براى آموزاندن دانشهاى اسلامى به کار گرفته شود. شهید مدرس بر این باور بود و در راه باوراندن این باور به دیگران تلاشهاى بسیار نیز کرد از ابزار جدید در فهم دانشهاى اسلامى باید بهره برد. ابزار جدید محدود به علوم خاصى نیست. در همه زمینه ها باید حوزه ها از شیوه هاى نو بهره برند از جمله در آموزش و نگارش تاریخ و در ثبت رویدادهاى تاریخى.
به باور وى در نگارش تاریخ دو چیز باید حفظ شود:
* ماهیت مطالب.
* چگونگى جریان آن مطالب.
اگر این دو رکن اساسى موردنظر محققان و تاریخ نگاران قرار بگیرد حفظ و نگهدارى تاریخ به خودى خود تحقق مى یابد:
(… باز هم گفته ام: ماهیت تغییر پذیر نیست ولى جریان تحقیق و بررسى کیفیت باید مطابق با علوم جدید پیش رود. حالا ما مسودّه هاى کار خود را از میان دو تخته چوبى در مى آوریم24 شاید فردا نوادگان ما مسوده هاى خودشان را از روى آیینه ماشینهایى مثل گرامافون بردارند.25
هر عملى که کار ما را سریع و دقیق تر کند باید مورد قبول و پذیرش ما باشد و آن را در استخدام خود درآوریم. انسان قیمت دارد. علم قیمت دارد. اگر براى این دو هر چه داریم بدهیم باز کارى درخور شأن آنها انجام نداده ایم.)26
3. جامع نگرى و اطلاعات گسترده: نکته دیگرى که شهید مدرس در تدوین و تدریس تاریخ بر آن تأکید دارد جامع نگرى و داشتن اطلاعات گسترده و کامل از رخدادها و جریانها و پدیدهاست. جریانهایى که در گوشه و کنار جهان اسلام رخ مى دهد بسان دانه هاى زنجیر به هم پیوسته و بسته اند. گاه پدیده اى که در منطقه اى رخ مى دهد ریشه در جاى دیگر دارد.
تاریخ نگار اسلامى با تیزبینى و سعه صدر باید همه سویها و زوایا را به دقت بررسى کند و تاریخ سرزمینهاى دیگر و ملتها و اقوامى که در آنها زندگى مى کنند در بوته تحقیق قرار دهد و تلاش ورزد حلقه پیوند تاریخى را بیابد و آنها را از یکدیگر جدا سازد:
(تاریخ نویسان ما باید همه امکانات را داشته باشند که کوله پشتى خود را بردارند و در تمام دنیا بگردند و ملل موفق و ناموفق را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهند نقاط قوت و ضعف آنان را دریابند و بیاورند و با وضعیات ملت و مملکت خودشان مقایسه کنند و بگویند و بنویسند.
امروز با یک کتابخانه و دو کتابخانه نمى توان تاریخ نوشت. همه دنیا اسناد و مأخذ تاریخ شده است. یک حادثه امروز ریشه در دهها سال قبل دارد و یک اتفاق فردا محصول جریانى از امروز است….)27
4. دقت و هوشیارى در ثبت تاریخ: امتهاى اسلامى جز در برهه هاى کوتاه در زیر سلطه قدرتهاى استبدادى و استعمارى بوده اند. روشن است در این دوران سیاه رخدادها و جنایتها کشمکشها و درگیریها و اوضاع داخلى را به سود خود به ثبت تاریخ داده اند و تاریخ نگاران آنچه را خوش آیند آنان بوده به قلم آورده اند و در اوراق تاریخ نگاشته اند و در این تاریخها از ستمدیدگان و زجرکشیدگان پابرهنگان مخالفان بویژه علماى نستوه که کوچک ترین حرکت ناهنجار و نادرست حکومت گران را از نظر دور نداشته اند و شجاعانه و بى باکانه به نقد کشیده اند و به اعتراض برخاسته اند سخنى به میان نیامده و از حرمانها و دربه دریهاى آنان تصویرى ارائه نشده است و یا دیدگاه هاى مخالفان و علماى بنام و نامور تحریف و باژگونه نگاشته شده که امروز هیچ خردمندى نمى تواند آنها را بپذیرد و به آنها گردن نهد.
تاریخ نگاران وابسته و قلم بمزدان آنچه را خوش آیند حکومتها بوده مى نگاشته اند و آنچه را نبوده یا کارى نداشته اند و یا دغل بازانه به سود حکومت گران تغییرش داده اند. این واقعه تلخ را شهید مدرس با نقل داستانى از کودکى خود به زیبایى ترسیم مى کند:
(سالها قبل که من به مکتب مى رفتم و هنوز صنعت چاپ نه سنگى و نه سربى در حد وفور فعلى نبود یک قرآن خطى داشتم هر کلمه را که یاد نمى گرفتم انگشتم را خیلى راحت به زبان مى زدم و روى آن کلمه مى کشیدم. آن کلمه طبعاً سیاه و یا اصولاً و فروعاً پاک مى شد موقعى که در خدمت استاد مى رفتم و مى خواستم بخوانم آن کلمه را که یاد نگرفته بودم مى گفتم: جناب آخوند این کلمه پاک شده است. یکى دو سال طول نکشید که در قرآن من کلماتِ: (تعلمون) (تعقلون) (تفعلون) (اولواالألباب) پاک شده بود و قرآن خطى من کتابى شده بود آسمانى که در آن نه عقل بود نه علم و نه عمل و از صاحبان عقل و علم و عمل هم ذکرى به میان نمى آمد. اصول و ارکان زندگى مذهبى سیاسى اجتماعى ما هم درست مثل خط قرآنى من شد. با این تفاوت که من کلمه اى را که یا نگرفته و پاک کرده بودم به جاى آن کلمه نگذاشته بودم ولى متولیان امور دنیوى و اخروى ما کلمات را پاک کرده و به جاى آن آنچه دلشان مى خواسته نویسانده اند تا به جایى که تاریخ ما آورندگان عقاید دهرى و بلشویکى را از درون مرزهاى شمالى ما مجاهدین و آزادى خواهان و یاوران جان نثار مشروطه خ واندند که با دست و دلبازى خانه و زندگى شان را گذاشتند و براى آزادى ملت ایران آمدند. چون از این دوره تاریخ ما کلمه هاى: (تعقلون) (تعلمون) (تفعلون) یا (اولوا الباب) با سرانگشت به زبان زده اساتید فن پاک شده بود نتوانستیم بفهمیم که این دایه هاى دلسوز تر از مادر چه نوزاد شرورى را آورده و در میان نواحى شمال و شمال غربى ما ول کرده است….)28
این نکته هاى مهم را که شهید مدرس با باریک اندیشى تمام یاد کرده با آموزش ساده تاریخ و کتابهاى تاریخى نمى توان فهمید. این نکته ها را اهل فن سره از ناسره شناسان ژرف کاوان آنان که پدیده و رخدادها را به درستى ریشه یابى کرده اند مى توانند بفهمند و بفهمانند.
دارندگان مسلکهاى الحادى بلشویکى29 و منشویکى30 در آن دوران با عنوان پرزرق و برق آزادى خواهى و شعارهاى فریبنده وارد ایران شدند و بسیارى از تاریخ نگاران این گونه پنداشتند یا به آنان این گونه دیکته کردند: اینان که گروه گروه به سوى ایران سرازیر شده اند آزادى خواه هستند و براى رهایى ملت ایران به پا خاسته اند!
هـ.علوم تطبیقى: بسیارى از دانشهایى که در حوزه هاى علمیه تدریس مى شوند در دیگر مراکز علمى جهان با همان نام یانام دیگر آموزش داده مى شوند بخشهایى از (فقه) زیر عنوان (حقوق) با رشته هاى بسیار در دانشگاهها و مراکز علمى تدریس مى شوند و همچنین کلام فلسفه و….
شهید مدرس بر این باور بود که حوزه هاى علمیه در آموزش این گونه دانشها نباید به آنچه خود دارد بسنده کند و از دگردیسیهایى که در دیگر مراکز علمى رخ داده یا مى دهد غافل بماند.
بایسته است که در نظام آموزشى حوزه بسیارى از دانشهاى حوزوى به شیوه تطبیقى و در مقایسه با رشته هاى گوناگون آن دانشها در دانشگاهها به بوته بررسى نهاده شوند که در این صورت هم حوزه ها با دستاوردها و روشها و شیوه هاى جدید در زمینه آموزش آشنا مى شوند و هم نقاط ضعف و قوت دانشهاى مطرح در حوزه ها و دانشهاى مطرح در دانشگاهها را در مى یابند و از همه مهم تر محتواى غنى اسلام را در قالبهاى جدید مى توانند بدین وسیله عرضه کنند.
شهید مدرّس این نیاز را در دوره خود به خوبى دریافته و تأکید داشته است:
(باید دروس علوم تطبیقى در کنار دروس دیگر با اساتید مطمئن و متبحر گنجانیده شود.)31
ولى متأسفانه این پیشنهاد راه گشا و کارا تاکنون درحوزه ها جامه عمل نپوشیده با این که امروز بیش از پیش به این مقوله احساس نیاز مى شود.
با این که هزاران پرسش کلامى فلسفى و حقوقى و… فرا روى حوزویان و اندیشه وران حوزوى قرار گرفته و باید حوزه بدانها پاسخ روشن بدهد وگرنه پاسخ دلخواه خود را از افراد و مراکز ناآشناى به مبانى دین خواهند گرفت با این حال حوزه راه قدیمى خود را مى رود و بر همان شیوه هاى گذشته مى پوید و با همان سبک سنتى تدریس فقه و اصول اصرار دارد. البته قدمهایى براى دگرگونى به فرمان و رهنمودهاى امام و مقام معظم رهبرى برداشته شده ولى بى گمان بسنده نیست و تا رسیدن به مقصود فاصله بسیار است.
و. اقتصاد اسلامى: بخشى از مسائل مالى و اقتصادى اسلام در کتابهاى فقهى همچون: خمس زکات انفال احیاى اراضى موات و… به شرح به بحث گذاشته مى شود. با این حال هنوز چهره اى درست از اقتصاد اسلامى ارائه نشده است. در این زمینه هنوز کارهاى ناشده و بر جاى مانده که باید حوزه ها با تلاش و پى گیرى و تدبیر این مسأله بسیار مهم را که نقش اساسى در جاى گیر کردن دین در جامعه و جذب مردمان بویژه جوانان دارد و از بسیارى لغزشها جلوگیرى مى کند به گونه همه جانبه و شفاف و بدون التقاط با مکتبهاى شرقى و غربى ارائه کند.
شهید مدرّس با ذهنى شفاف و تیزبین و درک بالا این خلأ را در حوزه هاى علمیه با تمام وجود احساس مى کرد و بر این باور بود که حوزه باید چاره اى بیندیشد و برنامه اى بریزد تا حوزویان به مسائل اقتصادى که در شرق و غرب مطرح شده آشنا شوند و مکتبهاى اقتصادى مهمى که اکنون میدان دار شده اند به نقد بکشند و کاستیها و پیامدهایى که این مکتبها براى انسان امروز دارند روشن کنند و دیدگاههاى اسلام را به گونه کارامد و درست و دقیق ارائه دهند. او از این وضعى که دانش اقتصاد در حوزه ها به آن گرفتار آمده بود و هیچ اهل نظرى به آن نمى پرداخت در رنج بود و مى گفت:(هیچ کدام ازعلماى بزرگ ما به فکر این نیفتاده که به اقتصاد اسلامى
سروصورتى دهند و قوانینى حتى به صورت اجتهاد براى آن درست کنند. در صورتى که در علم کلام ما هزاران جلد کتاب داریم که چنین است و چنان نیست. همه راویان حدیث را با همه خانواده شان مى شناسیم و مى دانیم: عمه فلان راوى متعلقه خاله زاده فلان راوى دیگر بود. ولى از یک آیه یا حدیث درباره مسأله مالیه و به اصطلاح اقتصاد تفسیرى مطمئن و قانونى صحیح نداریم.)32
حوزه باید باب اجتهاد در این باب را بگشاید و این مقوله را در چهارچوب اجتهادى دقیق قرار دهد و با استفاده از کتاب و سنت این مهم را کالبدشکافى کند و نکته هاى ابهام را بزداید و دانشى به این مهمى را به گونه روشن و شفاف ارائه دهد و صاحب نظران و مجتهدان بزرگ در این مقوله به تحقیق و بررسى بپردازند و نوشته هایى عرضه کنند و شاگردانى بپرورانند تا اینان بتوانند پاسخ گوى مسائلى باشند که در این باب مطرح مى شود.
ز. سیاست: شهید مدرّس در زمانى تز جدایى ناپذیرى دین از سیاست را شجاعانه ارائه کرد که استعمار بر طبل جدایى دین از سیاست مى کوفت و بسیارى از ساده دلان و بى مایگان و ناآشنایان به مبانى دین به این پندار گرفتار آمده بودند که دین را با سیاست میانه اى نیست.
او تنها نهادى را که شایسته مى دانست از پیوند دین با سیاست با شجاعت و اعتماد به نفس سخن بگوید حوزه مى دانست و بر این باور بود که حوزه به عنوان
پایگاه شناخت اسلام باید با برنامه حساب شده و دقیق مسائل سیاسى جهان اسلام و دیدگاههاى اسلام نسبت به حکومت را به حوزویان آموزش دهد.
البته براى کسى که اندک درنگى در تاریخ اسلام داشته باشد این نکته روشن مى شود که دینى که داعیه بزرگ ساختن جامعه برین و انسان کامل و شکوفا ساختن همه زوایاى انسان و تأمین سعادت او را دارد امکان ندارد در برابر بخش مهمى از مسائل انسان که همانا مربوط به اداره جامعه بشرى باشد بى تفاوت یا مخالف باشد! چگونه مى توان انگاشت که دین اسلام از سیاست جداست در حالى که بنیانگذار آن پیامبر اسلام(ص) تشکیل حکومت داد و با بهترین شیوه هاى سیاسى امور کشور و راههاى رویارویى با مخالفان و ستیزه گران را سامان داد و دهها غزوه و سریه را رهبرى کرد.البته دیرپایى حکومتهاى استبدادى و سلطه جابرانه دولتهاى ستم در طول تاریخ این فکر را در ذهن شمارى از ساده اندیشان پدید آورده که عرصه سیاست عرصه مکر و نیرنگ و آلودگى و فساد است. اگر انسان بخواهد از این آفات مصون بماند باید خود را به طور کلى از عرصه سیاست و حکومت به دور دارد. قدرتهاى استعمارگر نیز که بزرگ ترین و مهم ترین مانع را بر سر راه خود در چنک انداختن به کشورهاى اسلامى و چپاول و غارت ثروتهاى آنان مى دیدند به طور گسترده به تقویت این فکر پرداختند و به آن دامن زدند و شمارى از روشنفکران غرب زده و عالمان ساده اندیش را با خود همراه و هماهنگ ساختند.
شهید مدرّس با هوشیارى به نقشه دشمنان پى برد; از این روى در طول عمر پربرکت خویش بر اصل جدا نبودن دین از سیاست تأکید کرد.
او براى خنثى کردن نقشه دشمن راههایى اندیشید و عمل کرد و یکى از آن راهها که آن را مهم ترین راه مى شناخت و بر آن تبلیغ مى کرد دخالت حوزه ها در سیاست بود. او بر این باور بود وقتى حوزه در سیاست دخالت کند کم کم این پندار واهى از ذهنها زدوده خواهد شد و راه براى طرح اندیشه هاى سیاسى اسلام به روشنى بازخواهد شد.
او مهمترین عامل همه شکستها و عقب ماندگیهاى مسلمانان بویژه شیعیان را درعرصه سیاست در کناره گیرى مسلمانان و علما از سیاست مى دانست.
به نظر ایشان رخدادهاى ناگوارى که پس از پیروزى انقلاب مشروطیت پدید آمد و انقلاب از مسیر خود منحرف شد تا حدودى نتیجه کناره گیرى علما از سیاست بود.
عالمى از دوستان نزدیک و مأنوس با ایشان همراه دوستى شبى به دیدار ایشان مى رود و در محضر شهید مدرس سخن از واقعه تلخ شهادت مظلومانه شیخ فضل الله نورى به میان مى آید ایشان مى گوید:
(وقتى که اهل علم از کارها کناره گیرند میدان به دست اراذل و اوباش مى افتد. اگر اهل علم تهران کوتاهى نمى کردند کار به این جا نمى کشید.)33
بایستگى آموزش مسائل سیاسى و رخدادهایى که در جهان سیاست مى گذرد و آشناسازى حوزویان با گونه گون ترفندهاى استعمارگران تا آن جا در نظر شهید مدرّس مهم بود که در دوران تحصیل در نجف وقتى جاى آن را درحوزه خالى مى بیند خود دست به کار مى شود و با مرحوم سید العراقین و شمارى دیگر از همگنان و همفکرانش برنامه اى را براى مطالعه روزنامه ها و مجله هایى که آکنده از مطالب و مقوله هاى سیاسى بوده قرار مى دهند و به صورت گروهى به مباحثه و بررسى انقلابهایى که در اروپا و کشورهاى اسلامى پدید مى آمده مى پرداخته اند. داعیه هاى گوناگون احزاب و گروهها را به بحث مى گذاشته اند34:
(خواندن اینها براى ما جامع المقدمات و سیوطى و شرایع خوانان بسیار عجیب بود و تازه مى فهمیدیم در دنیا خبرهاى دیگرى هم هست. روزى به استادم گفتم: اجازه نمى دهید بعضى ها که حالا قریب الاجتهادند اینها را بخوانند؟ خوب است این مطالب را بفهمند.
فرمودند: سه چهار نفر بیش تر در مرز اجتهاد نداریم و آنان هم مثل تو بیکار نیستند….)35
از نظر شهید مدرس رویارویى با موج تبلیغات علیه اسلام شیوه هاى جدید و روشهاى خاصى را مى طلبد که باید حوزه آنها را بشناسد و در کنار سایر درسها آنها را نیز به طلاب آموزش دهد.
نکته مهمى که در این باره مورد نظر شهید مدرس بود مسؤولیت حوزه و روحانیت در برابر راه یافتن فرهنگ و آداب و روش و منش غربیان به کشورهاى اسلامى از جمله ایران بود.
رشد شتابان دانش و فن آورى در غرب افراد خودباخته را به شدت کارگر افتاد و در راه غربى شدن سر از پا نمى شناختند اینان با تمام توان تلاش مى ورزیدند همه چیز را غربى کنند و از سر تا پا به شکل غرب دربیایند.
مدرس بر این نظر بود که باید حوزه در برابر این پدیده ناخوش آیند خیلى زود موضع بگیرد و به مبارزه برخیزد. این مهم با آموزش طلاب و تربیت کادر خبره و کارشناس مسائل غرب که به آسانى بتوانند از پس این مهم برآیند و مردم را از آفات غرب به دور نگهدارند ممکن خواهد بود:
(چنین سدى و سپرى در مقابل این تهاجم علم و تدبیر مطابق با اصول و قوانین علمى جدید مى خواهد کار مبلغین حوزه هاى ما نیست. همه حوزه ها باید به دارالعلوم به شیوه و روش جدید وارد عمل شوند.)36
سیاست دانش نظرى است. دانشهاى نظرى روز به روز در حال دگرگونى اند.37 آموزش مسائل سیاسى باید به روز باشد و هم پایه و هم برابر با دگرگونیهاى اجتماعى و دگرگونیها و رخدادهایى که در دنیاى اسلام جامعه هاى غربى و… پدید مى آید باید تغییر کند. هر روز نقشه و ترفندى جدیدى را غرب و آمریکا براى به زیر سلطه در آوردن ملتهاى جهان و به یغما بردن منابع آنها به کار مى بندند و طرح مى کنند آموزش دانش سیاسى
باید ناظر به دگرگونیها و دگردیسیها باشد تا به کار آید.
پى نوشتها:
1. (مدرس مجاهدى شکست ناپذیر) عبدالعلى باقى33/ نشر تفکر.
2. (مدرس) على مدرسى ج164/1 165 بنیاد تاریخ انقلاب اسلامى.
3. (مدرس مجاهدى شکست ناپذیر)208/.
4. (مدرس) ج165/1.
5. همان مدرک 164/ 167 198; (مدرس مجاهدى شکست ناپذیر)208/.
6. (مدرس) ج199/1.
7. همان مدرک 164/.
8. همان مدرک ج323/2.
9. همان مدرک ج166/1 و ج31/2 32; (مدرس مجاهدى شکست ناپذیر)34/.
10. (مدرس شهید نابغه ملى ایران) 556/; (مدرس) ج339/2.
11. مجله (یاد) شماره 76/21.
12. مجله (کیهان فرهنگى) سال دوم شماره 9 آذر ماه 29/1364.
13. (سیرى در نهج البلاغه) مرتضى مطهرى مقدمه.
14. (مدرس مجاهدى شکست ناپذیر)159/.
15. امام خمینى(ره) در بخشى از منشور روحانیت دراین باره مى گوید:
(… و این از مسائل رایج حوزه بود که هر کس کج راه مى رفت متدین تر بود. یاد گرفتن زبان خارجى کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک به شمار مى رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم مرحوم مصطفى از کوزه اى آب نوشید کوزه را آب کشیدند چرا که من فلسفه مى گفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مى یافت وضع روحانیت و حوزه ها وضع کلیساهاى
قرون وسطى مى شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه ها را حفظ نمود.)
(صحیفه نور) ج91/21.
16. (مدرس) ج325/2 و 306. در زمان تحصیل مدرس در حوزه اصفهان فلسفه در برنامه هاى درسى طلاب قرار نداشت. از این روى وى براى آموزش فلسفه روزهاى تعطیلى حوزه مانند: روزهاى: پنج شنبه جمعه روزهاى شهادت ائمه(ع) و مناسبتهاى دیگر بیش تر به فراگرفتن دانشهایى از قبیل: فلسفه عرفان و… مى پرداخت و از محضر استادانى همچون: ملا محمد کاشى و میرزا جهانگیرخان قشقایى فلسفه و دانشهاى دیگر را فرا گرفت. مرحوم ملامحمد کاشى که نبوغ و خلوص نیّت و جدیت این طلبه جوان; یعنى مرحوم مدرس را دریافته بود با گشاده رویى و حوصله به تعلیم وى مى پرداخت به گونه اى که این محفل خصوصى گاه ساعتها به طول مى انجامید در حالى که در آن محفل کسى جز شاگرد جوان و فیلسوف کهنسال حضور نداشت.
17. مجله (یاد) شماره 21 سال 85/6. به نقل از کتاب (زرد).
18. همان مدرک شماره 14 سال 86/4. به نقل از کتاب (زرد).
19. همان مدرک84/ 85.
20. همان مدرک.
21. همان مدرک شماره 76/21.
22. (کرور) واحد شمارش که مردم ایران در گذشته به کار مى برده اند و یک کرور معادل پانصدهزار بوده است. ر.ک. (فرهنگ معین) ج2959/3.
23. مجله (یاد) شماره 76/21.
24. در قدیم به جاى پرونده اوراق و اسناد را داخل دو تخته چوبى قرار مى دادند و آن را با نخ مى بسته اند.
25. ظاهراً اشاره مرحوم مدرس به کامپیوتر است پیش بینى اختراع چنین وسیله اى در آن زمان
توسط مدرس حاکى از ذهن فعال و نبوغ وى مى کند.
26. مجله (یاد) شماره 78/21.
27. همان مدرک79/.
28. همان مدرک80/.
29. بلشویک یا بالشویک به طرفداران (بلشویزم) حزب سوسیال دموکرات روسیه مى گویند که به رهبرى لنین پس از انقلاب 1917 و بر انداختن حکومت تزارى قدرت را به دست گرفت و اتحاد جماهیر شوروى را به وجود آورد. مرام بلشویکها که بعدها به حزب کمونیست تغییر نام یافت استقرار دیکتاتورى رنجبران و کارگران به منظور دستیابى به کمونیسم بود. ر.ک. (فرهنگ عمید) ج368/1.
30. منشویک به طرفداران (منشویزم) که شاخه اى از حزب سوسیال دموکرات روسیه بود و در انقلاب 1917 در مقابل بلشویکها قرار داشتند اطلاق مى شود. ر.ک. (فرهنگ معین) ج2321/3.
31. مجله (یاد) سال 6 شماره 85/21 به نقل از (کتاب) زرد.
32. (همان مدرک)86/.
33. (مدرس مجاهدى شکست ناپذیر)156/.
34. مجله (یاد) شماره 82/21.
35. همان مدرک83/.
36. همان مدرک85/.
37. همان مدرک96/.

تبلیغات