آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۳۱

چکیده

متن

تهاجم گسترده غرب به جهان اسلام بازتابهاى گوناگونى را در پى داشت. مصلحان و متفکران اسلامى براى رویارویى با این هجوم اندیشه (اتّحاد امّت اسلامى) را طرح کردند و مسلمانان را به همبستگى فرا خواندند و در راه تحقق این آرمان مقدّس بسیار تلاش کردند و دهها مقاله و کتاب در این زمینه نگاشتند و کنفرانسها تشکیل دادند.
در گذشته از تلاشهاى شمارى از منادیان وحدت سخن گفتیم. در این مقال برآنیم که به دیدگاه یکى دیگر از منادیان وحدت بپردازیم.
شهید سیّد محمّد باقر صدر از منادیان وحدت اسلامى بود. او همانند دیگر مصلحان و متفکران اسلامى از اوضاع نابسامان و آشفته جامعه هاى اسلامى و اختلافهاى تأسف بار مسلمانان رنج مى برد و در اندیشه اصلاح جهان اسلام بود.
او براى تحقّق این هدف مقدس از همه تواناییهاى موجود سود جست. همه توان علمى و عملى خود را به کار گرفت تا این آرمان بلند جامه عمل بپوشد. نخستین
گام را در مجلّه (الاضواء) با نگارش مقاله: (رسالتنا یجب ان تکون قاعدة للوحده) برداشت. وى در این مقاله عالمان دینى و امّت اسلامى را به همدلى و همراهى فراخواند و به مبانى اتحاد سببها و انگیزه هاى جدایى اشاره کرد و امت اسلامى را از پیامدهاى زیانبار جدایى پرهیز داد.
شهید صدر از این پس تا پایان عمر پر برکت خویش همواره بر این آرمان بزرگ پاى فشرد و دیگر حوزویان را نیز بدان فرا خواند و براى گسترش اندیشه وحدت در حوزه (تاریخ وحدت) را جزو مواد درسى قرار داد1.
شهید صدر بر این باور بود که حوزویان بایستى (اندیشه وحدت) را بسان یک پدیده تاریخى بینگارند و به بررسى آن بپردازند تا با پیشینه این اندیشه فراز و نشیبها پیامدها و همچنین با منادیان وحدت و راه و روش آنان آشنا گردند2 و رسالت دینى خود را آن گونه که شایسته است به انجام رسانند.
شهید صدر هیچ گاه از این آرمان مقدّس چشم نپوشید. در واپسین روزهاى زندگى هنگامى که منزل ایشان در محاصره نیروهاى بعثى بود سه پیام ارزشمند ضبط و براى مردم عراق فرستاد. در آخرین پیام همه مردم عراق: شیعه و سنّى کرد و عرب را مورد خطاب قرار داد و با توجّه به موقعیت بحرانى و حساس عراق آنان را به یکدلى و یگانگى در برابر استبداد و استعمار فرا خواند:
(وانّى منذ عرفت وجودى و مسؤولیتى فى هذه الامّه بذلت هذا الوجود من اجل الشّیعى والسّنى على السواء ومن اجل العربى والکردیّ على السواء حیث دافعت عن الرّساله الّتى توحدهم جمیعاً وعن العقیدة الّتى تضمهم جمیعاً ولم اعش بفکرى وکیانى الاّ للاسلام: طریق الخلاص وهدف الجمیع3.)
من از زمانى که خودم را شناختم و به مسؤولیتم در میان امّت پى بردم به گونه یکسان براى شیعه سنّى عرب و کرد تلاش کرده ام و از هر پیامى که سبب همبستگى آنان گردد و از هر عقیده اى که آنان را یکدل و
همراه گرداند به دفاع و پشتیبانى برخاسته ام. با اندیشه و تمام هستى خود تنها براى اسلام زیسته ام همان اسلامى که راه رهایى و هدف همگان است.
آرى شهید صدر تنها به اصلاح و سازندگى جوامع شیعى نمى اندیشید چرا که او یک مصلح به معناى واقعى کلمه بود. مصلح مسلمان به هر مذهبى که وابسته باشد نمى تواند در برابر دیگر مسلمانان بى تفاوت باشد.
نویسندگان مسلمان و غیر مسلمان نیز از شهید صدر به عنوان یکى از منادیان وحدت یاد کرده اند. از جمله: جویس وایلى در کتاب خود: (الحرکة الاسلامیه لشیعة العراق) مى نویسد:
(نهضت شهید صدر در عراق تنها به شیعه وابستگى نداشت. او داراى اندیشه همیشگى بود از این روى حرکتهاى اصلاحى او همگان را در بر مى گرفت. کتابهاى او گویایى این مطلب است4.)
ییکى از نویسندگان انگلیسى در کتاب خود: (تجدید القانون الاسلامى) پس از آن که به اندیشه هاى سیاسى و نگارشهاى شهید صدر و مقایسه آن با نوشته هاى امام خمینى مى پردازد فصلى را به همبستگى اسلامى و تاریخچه آن ویژه مى کند و از شهید صدر به عنوان مصلحى که به همبستگى مسلمانان باور داشته است یاد مى کند. وى در این باره کتابهاى ایشان: فلسفتنا اقتصادنا البنک اللاربوى فى الاسلام والاسس المنطقیه للاستقراء را نقد و بررسى کرده و در پایان به این نتیجه رسیده که این کتابها دلیلى روشن بر حمایت شهید صدر از همبستگى اسلامى است چرا که او در نگارش این آثار از منابع شیعه و سنى استفاده کرده است5.
مفهوم اتّحاد
شمارى پنداشته اند (اتحاد اسلامى) یعنى از بین مذهبهاى اسلامى یکى گزیده شود و دیگران به پیروى از آن گردان نهند و یا این که مذهبهاى اسلامى در یکدیگر ادغام
شوند بدین گونه که مشترکات همه مذهبها گرفته شود و مفترقات آن کنار گذاشته شود6.
روشن است که مقصود مصلحان و متفکران اسلامى از (وحدت اسلامى) نه آن است و نه این; چرا که به گفته یکى از اندیشه وران معاصر این گونه وحدت نه معقول و منطقى است و نه مطلوب و عملى7.
مقصود از اتحاد اسلامى نزدیک شدن پیروان مذهبهاى اسلامى به یکدیگر براى رویارویى با دشمنان اسلام با حفظ کیان و ماهیّت هر کدام از آنان است8. و چون در اتحاد اسلامى مفهوم بالا را ملاک عمل قرار دهیم نگارش و پژوهش در مذهب هیچ ناسازگارى با اندیشه (وحدت اسلامى) ندارد.
برهمین اساس بسیارى از منادیان وحدت: میرحامد حسین هندى علاّمه شرف الدّین کاشف الغطاء علامه امینى علامه سید محسن امین عاملى امام خمینى و شهید صدر برخلاف شمارى از پیشینیان بر این باور بودند که براى دستیابى به همبستگى طرح و تحقیق در مسائل اختلافى و حتّى نگارش و نشر آن نه تنها اشکالى ندارد که ضرورت است البته به شرط این که به شیوه اى علمى و با ادب و اخلاق اسلامى انجام شود و به آراء و مقدسات یکدیگر احترام بگذارند. دست کم حدودى را که اسلام در دعوت غیرمسلمانان به اسلام لازم دانسته است: (وجادلهم بالّتى هى احسن9.) در میان خود نگهدارند.
تنها با شناخت و شناساندن درست عقاید یکدیگر است که مى توان بر جوّ دشمنیها و تهمت و افترا پیروز شد و به وحدت و همبستگى واقعى دست یافت.
بنابراین اگر شهید صدر (فدک فى التاریخ) مى نویسد و در آن قضیّه تاریخى فدک را تشریح و بر حق بودن فاطمه زهرا(س) استدلال مى کند و اگر تاریخ شیعه و حق بودن خلافت على(ع) را پس از رحلت پیامبر(ص) ثابت مى کند اگر به شبهه ها پاسخ مى گوید اگر به نقش امامان شیعه و مبارزه هاى آنان با فرمانروایان ستم پیشه مى پردازد (دور الائمه فى الحیاة الاسلامیه) و اگر درباره امام مهدى(ع) تحقیق و نگارش مى کند
(بحث حول المهدى) و اگر حکومت اسلامى را از دیدگاه شیعى مورد بررسى قرار مى دهد (الاسلام یقود الحیاة) و…
این گونه تحقیقها هیچ گونه ناسازگارى با دعوت به اتحاد ندارد تا شبلى ملاط و یا دیگران با توجه به نوشته هاى یاد شده بگویند:
(شهید صدر بین اسلام شیعى و اسلام عمومى تردید کرده است10.)
و یا این که این نوشته ها را با آخرین پیام ایشان ناسازگار بدانند.
از مجموعه سخنان این گروه بر مى آید که تصوّر درستى از مفهوم همبستگى اسلامى ندارند از این روى نه تنها انتظار داشته اند که شهید صدر به تبیین و روشن گرى عقاید شیعه نپردازد که عقاید طرف مقابل را نیز بپذیرد بدین جهت در نقد بررسى کتاب (فدک) آمده است:
(شهید در کتابش متعرض شرعیت خلافت شیخین نشده است و تنها از آنان به احترام یاد کرده است11.)
شهید صدر در کتاب یاد شده به روشنى اعلام مى دارد که آزادى بحث در صورتى که با شرایط انجام پذیرد هیچ ناسازگارى با اتحاد و همبستگى ندارد12.
محور اتحاد
در دنیاى کنونى بسیارى از ملّتها و کشورها در صدد تفاهم و اتحاد با یکدیگرند; چرا که امروزه منافع گوناگون: سیاسى فرهنگى و اقتصادى اتحاد بر کسى پوشیده نیست. البتّه مبناى این همبستگیها یکسان نیست. گروهى نژاد وخون و گروهى همزبانى را وسیله اى براى دعوت به اتّحاد قرار داده اند.
پاره اى از همبستگیها جنبه اقتصادى و یا سیاسى دارد. ممکن است کشورى از دست اندازى دیگر کشورها بیم داشته باشد و براى دفاع از خود با کشور و یا کشورهاى دیگر همبستگى برقرار کند و پیمانهایى ببندد. پیمانهاى دفاعى در عصر ما از این گونه همبستگیها به شمار مى آیند.
همه انگیزه هاى بالا نوعى اتحاد و همبستگى را در پى دارند ولى این گونه اتحادها از دیدگاه شهید صدر پایدار و اصیل نیستند. هر زمانى انگیزه آن سست گردد و یا از بین برود و یا با منافع مهم ترى برخورد کند چنین اتحادى دیگر وجود ندارد.
مهم ترین و پایدارترین انگیزه اى که سبب اتحاد افراد و اقوام گوناگون بوده و هست هم دینى و هم اعتقادى است.
شهید صدر در بررسى محور اتحاد در اسلام و مقایسه آن با مکتبهاى بشرى چون: سرمایه دارى و مارکسیسم وحدت اسلامى را در اصول و فروع و نمودهایش از آن دو برتر دانسته و مى نویسد:
(در جامعه سرمایه دارى اجتماع در ظاهر متّحد است چون این وحدت بر مصالح شخصى و حزبى یا طبقاتى استوار است و هرگاه حادثه اى رخ دهد که مصلحت مورد نظر را تهدید کند شکاف و جدایى در گروه پدید آمده و معلوم مى گردد که همبستگى سراب فریبنده اى بیش نبوده است. روشن ترین مثال آن فرانسه است که در چنگ آلمان در پرمخاطره ترین ساعات وجودش دچار تفرقه شد و در ظرف چند ساعت با شکست رو به رو گردیده14.)
ایشان در ادامه گفتار خود به جامعه هاى نازیستى و فاشیستى و همچنین مارکسیستى اشاره مى کند که وحدت آنها را نیز غیر اصیل مى شمرد; چرا که زیربناى آن نفى ارزشهاى انسانى است. این وحدت و همبستگى بر جبر و قهر استوار است نه بر میل و اختیار. انگیزه این وحدت دیکتاتورى دولت است نه شعور و اراده ملّت.
این گونه همبستگیها چون ریشه درونى ندارند دوام نخواهند داشت اما اتحاد اسلامى اتحادى است اصیل و پایدار; زیرا:
(انگیزه آن احتیاج عمیق روحى است که افراد را رشته اى از محبّت و مودّت و الفت به هم پیوست مى دهد و هیچ عاملى چون دین امکان ندارد انگیزه چنین اتحادى باشد. اتحاد دینى اتحادى است که از قلب
مى جوشد و با تاریخ پایدار و هر اندازه مصالح افراد و احزاب و طبقات گوناگون باشد متزلزل نخواهد شد چون این اتحاد بر اصلى ثابت که همه افراد در آن شریکند استوار است15.)
با نگاهى گذرا به تاریخ مى یابیم که این همبستگى از دیگر انگیزه هاى همبستگى ژرف تر و پایدارتر است; چرا که ارتباط دینى و عقیدتى در میان افراد سبب چنان وحدتى شده که همه انگیزه هاى اتحاد را تحت تأثیر و زیر نفوذ خود قرار داده است به گونه اى که هستى خود را در راه برادر دینى خود ایثار کرده اند و به عکس بین دو فرد حتى پدر و پسر به سبب اختلاف در عقیده نه تنها بى مهرى و جدایى پدید آمده که در میدان جنگ در برابر یکدیگر ایستاده اند. در جنگهاى صدر اسلام نمونه هاى فراوان براى این مدّعا وجود دارد. در حال حاضر نیز اختلاف در عقیده سبب گردیده که اعضاى یک خانواده با هم درافتند و این درگیریها به مرگ یکى از اعضاى خانواده بینجامد.
اصالت و ژرفاى اتحاد دینى و عقیدتى به گونه اى است که حتى صهیونیستها وقتى خواستند در سرزمین فلسطین پدیده شوم اسرائیل را پدید آورند روى هم عقیدگى تاکید داشتند:
(گروهى از افراد که از نظر وطن و لغت و فرهنگ و عادات و رسوم اشتراکى ندارند بپاخاسته اند. افراد پراکنده اى که از قاره هاى جهان گرد هم آمده و هدفشان این است که براى خود یک ملّت مستقل و ممتاز که بر پایه وحدت دین و نه غیردین متکى است تشکیل دهند. ولذا مى کوشند به تمام مظاهر وجودشان رنگ دینى زده و این عنصر مشترک را سنبل وجودى خود قرار دهند16.)
زمینه هاى وحدت
برخى از عالمان شیعى و سنّى پنداشته اند: مذهبهایى که تنها در فروع با یکدیگر اختلاف دارند بسان شافعیان حنفیان و حنبلیان مى توانند با یکدیگر متّحد شوند و در یک صف قرار گیرند; امّا مذهبهایى که در اصول با هم اختلاف دارند به هیچ روى نمى توانند در کنار یکدیگر قرار گیرند. به گفته یکى از بزرگان17 از دیدگاه این گروه اصول مذهبى مجموعه اى به هم پیوسته است و به اصطلاح اصولیان اقلّ و اکثر ارتباطى است آسیب دیدن یکى عین آسیب دیدن همه است. بنابراین آن جا که اصل امامت شیعى و یا خلافت خلفا آسیب پذیرد موضوع وحدت و همبستگى نیز منتفى مى گردد.
مصلحان و منادیان وحدت در پاسخ این گروه زمینه هاى وحدت را یادآور شده اند از جمله:
مسلمانان در اصول عقیدتى و بسیارى از احکام عملى اسلام اشتراک دارند. همه خداى یگانه را مى پرستند و به نبوت پیامبر اسلام(ص) و بهشت و جهنم و… باور دارند کتاب همه قرآن و قبله همه کعبه است. در نماز روزه حج زکات و بسیارى از احکام دیگر جز در برخى از امور جزئى تفاوتى ندارند. دشمن آنان نیز مشترک است.
زمینه ها و مایه هاى بالا مى تواند مبناى اتحاد و همبستگى استوارى را فراهم آورد. بنابراین دلیلى ندارد که اصول مذهبى را در این جا در حکم مجموعه اى به هم پیوسته بشماریم بلکه دلیل بر عکس داریم.
سیره و روش اصحاب پیامبر(ص) بویژه على(ع) و عالمان بزرگ سنى و شیعه در طول تاریخ در این باره بهترین دلیل و آموزنده ترین درسهاست.
شهید صدر در این باره مى نویسد:
(رهبران اسلامى و در رأس آنها امیرالمؤمنین على(ع) در حفظ و نگهدارى اتحاد و همبستگى آن قدر که ممکن بود کوشیدند18.)
اصحاب پیامبر(ص) پس از رحلت آن حضرت با این که در بسیارى از مسائل با یکدیگر اختلاف داشتند از جمله در مسأله رهبرى و فرعهایى چون: مسح و یا شستن در وضو عول و تعصیب در میراث ازدواج موقت و… اختلافهاى آنان به اوج رسیده بود ولى هیچ یک از اینها سبب از بین رفتن اتحاد و همبستگى آنان نشد. همگى با یک
امام نماز مى گزاردند و به یکدیگر اقتدا مى کردند.
على(ع) نیز همین گونه عمل مى کرد. با این که براى احقاق حقّ خود از هیچ کوششى دریغ نکرد و همه توان خود را به کار برد تا اصل امامت را احیا کند امّا هرگز از شعار (یا همه یا هیچ) پیروى نکرد. بر عکس به همکارى با آنان پرداخت. امام على(ع) در یکى از نامه هاى خود به مالک اشتر پس از آن که از اختلاف مردم در امر رهبرى و واگذارى آن به دیگران سخن مى گوید مى فرماید:
(من اول بار دست خود را پس کشیدم تا این که دیدم گروهى از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودى دین محمّد(ص) دعوت مى کنند. ترسیدم که اگر به یارى اسلام و مسلمانان برنخیزم شکاف و انهدامى در اسلام خواهم دید که مصیبت آن از خلافت چند روزه دنیا بسى بیش تر است. در آن هنگام با ابى بکر بیعت کردم و همراه او در آن حوادث قیام کردم تا باطل از میان رفت19.)
مولى با این ارزیابى مخالفت را به کنار مى نهد و به یارى خلفاى زمان خویش مى شتابد. در نماز جماعت آنان حاضر مى شود در دشواریها راهنمایشان مى گردد و در برخى از موارد همانند یک مشاور نظامى رفتار مى کند. همچنین یاران على(ع) نیز با اشاره آن حضرت پستهایى را از سوى خلفا مى پذیرند20.
شهید صدر در آخرین پیام خود با اشاره به جنگ تحمیلى عراق علیه ایران مى نویسد:
(پیام من به شما فرزندان على و حسین و فرزندان ابوبکر و عمر این است که مبارزه میان حکومت شیعه و سنّى نیست. حکومت سنّى که خلفاى راشدین رهبران آن بودند سبب شد که امام على(ع) شمشیر خود را بردارد و با رهبرى ابوبکر با مرتدین بجنگند21.)
هدف شهید صدر از نقل روابط متقابل على(ع) و خلفا و سیره و روش آن حضرت این است که الگو و راهنماى عمل براى مسلمانان بویژه حوزویان ارائه دهد.
و پندار کسانى که اتحاد شیعه و سنّى را ناممکن و نادرست پنداشته اند ردّ کند; چرا که برخورد على(ع) و یارانش برخوردى فردى و محدود نبوده است22.
آیا کسى مى تواند بگوید که همراهى و همکارى و یا نمازگزاردن على(ع) ویارانش با خلفا از ترس و تقیّه بوده است؟23
از این روى شهید صدر پس از آن که به سیره على(ع) دربرخورد با خلفا اشاره مى کند مى نویسد:
(هذا خط عامّ سار الائمه(ع) کلّهم علیه…24)
این شیوه اى همگانى است. ائمه(ع) نیز داراى همین روش بوده اند.
امامان(ع) همواره مردم را به شرکت در مجامع عمومى مسلمانان (حجّ جمعه نمازهاى جماعت) دعوت کرده اند و نگهداشت آداب و اخلاق اسلامى را در برخورد با پیروان دیگر مذهبهاى اسلامى از آنان خواسته اند25.
و از سوى دیگر با افکار تند و انحرافى شمارى از شیعیان مخالفت کرده اند26.
بالاتر از همه به هنگامى که جامعه اسلامى دچار مشکلاتى مى شد که حیثیت اسلام به خطر مى افتاد و حکومتها از حلّ آن ناتوان مى شدند ائمه(ع) با بینش گسترده خود به دفع آن انحراف و یا مشکل پرداخته و خطر را خنثى مى کردند. از باب نمونه:
هنگامى که پادشاه روم نامه اى به عبدالملک بن مروان مى نویسد و او از پاسخ در مى ماند امام سجاد(ع) پاسخ نامه را مى نویسد27.
در زمان هشام بن عبدالملک نیز به هنگامى که حکومت روم قصد آن داشت که سیادت و استقلال حکومت به ظاهر اسلامى را از بین ببرد و سکّه روم را بر مسلمانان تحمیل کند امام باقر(ع) طرح سکّه اسلامى را به هشام داد و با این تهدید به مقابله پرداخت28.
شهید صدر در این باره به سیره و روش عالمان شیعى و سنّى و روابط بسیار خوب آنان در گذشته نیز استناد مى کند و با توجه به این سیره بر این باور است که در حرکتهاى اسلامى رهبرى نهضت به دست هر یک از مذهبهاى اسلامى باشد بر دیگر مذهبها همراهى پشتیبانى و دفاع لازم است همان گونه که در گذشته عالمان بزرگ سنّى به پشتیبانى از نهضتهاى شیعى و علوى فتواى جهاد داده اند.
(هناک علماء من اکابر علماء السنّه افتوا بوجوب الجهاد وبوجوب القتال بین یدى ثوار آل محمّد(ص)29.)
عالمان بزرگ اهل سنّت به واجب بودن جهاد و پیکار با انقلابیون آل محمّد فتوا داده اند.
از باب نمونه ابوحنیفه در آغاز هم فتوا به واجب بودن جهاد به همراهى با نهضتهاى علوى داد و هم خود در یکى از نهضتهاى علوى شرکت کرد30. این سیره از سوى عالمان شیعه و سنى در طول تاریخ ادامه داشته است.
در سالهاى 1918 ـ 1914م نیز با ورود نیروهاى انگلیسى به خاک عراق و اشغال بصره توسّط آنها عالمان شیعى به حمایت از حکومت سنّى فتواى جهاد دادند31. و بسیارى از آنان در صحنه پیکار با دشمن حاضر شدند.
شهید صدر در این باره مى نویسد:
(انّ الحکم السنّى الّذى کان یحمل رایة الاسلام قد افتى علماء الشیعه ـ قبل نصف قرن ـ بوجوب الجهاد من اجله وخرج مئات الآلآف من الشیعه و بذلوا دمهم رخیصا من اجل الحفاظ على رایة الاسلام ومن اجل حمایة الحکم السنّى الذّى کان یقوم على اساس الاسلام32.)
عالمان شیعى در نیم قرن پیش به حمایت از حکومت سنّى که پرچم اسلام را به دست گرفته بود فتواى جهاد دادند و صدها هزار شیعه به صحنه جنگ رفتند و به خاطر حفظ پرچم اسلام و پشتیبانى از حکومت سنّى که براساس اسلام استوار بود سخاوتمندانه خون خود را بر زمین ریختند.
بزرگوارانى چون: آقا سید مصطفى کاشانى و فرزند ایشان سید ابوالقاسم کاشانى سید محمّد تقى خوانسارى شیخ الشریعه اصفهانى سید على داماد سید محسن حکیم شیخ محمّد حسین کاشف الغطاء نائینى و… درصحنه پیکار حاضر شدند و با دشمن جنگیدند.
این گروه بر این باور بودند که حکومت مسلمان تحت هر شرایطى بر حکومت غیرمسلمان برترى دارد و بر این اساس تا زمانى که درگیرى میان عثمانیان و انگلیسیان بر سر حاکمیت بر عراق بود شیعه و سنّى همراه با هم از حکومت عثمانى دفاع کردند.
شهید صدر پیش از آن که استعمارگران و یا رژیم بعثى عراق مسأله شیعه و سنّى را طرح کنند و نهضت اسلامى را در انزوا قرار دهند مى گوید:
(امّا حکومت امروز حکومت سنّى نیست. هر چند که باند مسلّط بر امور از نظر تاریخى به تسنّن منتسب نیست; چرا که حکومت سنّى به معناى حکومت شخصى که از پدر و مادر سنّى زاده شده باشد نیست بلکه به معناى حکومت ابى بکر و عمر است که امروز فرمانروایان ستمگر عراق آنها را در تمام اعمال خود زیر پا گذاشته اند33.)
به نظر شهید صدر حکومت گران عراق برخلاف شیوه على و عمر عمل مى کرده اند و شعائر مذهبى را که على و عمر با هم از آن به دفاع بر مى خاستند کنار گذاشته اند و به جاى آن به فساد و تباهى پرداخته اند و انواع ستمها را نسبت به مردم انجام مى دهند. آنان حکومت را در انحصار قبیله خود درآورده اند درآمد عراق را در اختیار خود دارند و افراد را با خشونت دستگیر شکنجه و اعدام مى کنند.
شهید صدر در پایان شیعه و سنّى را به همبستگى و همدلى براى نابودى حاکمان بعثى فرا مى خواند34.
راههاى دستیابى به وحدت
پس از تبیین مفهومى اتحاد اسلامى و زمینه آن اینک این پرسش مطرح است که چرا با آن همه مشترکاتى که در فرق اسلامى موجود است وحدت نخستین آنان به پراکندگى تبدیل شد. انگیزه ها و بازدارنده هاى وحدت کدامند؟ راه دستیابى به آنها
چیست؟
شهید صدر پس از اشاره به عزّت و اقتدار مسلمانان پیشین در پرتو اتحاد و همبستگى به ریشه یابى از هم گسستن وحدت مسلمانان پرداخته و آغاز آن را فاصله گرفتن مسلمانان از اسلام اصیل و بازگشت به جاهلیت پیش از اسلام مى داند.
او بر این باور است که استعمار و صلیبى گرى نیز به این حرکت ارتجاعى دامن زدند تا توانستند بر جهان اسلام سلطه پیدا کنند. هر چند بحث انگیزه ها و به وجود آورنده هاى تفرقه بحثى است لازم و هر چند بررسى و تحلیل روند دگردیسیهاى داخلى جامعه اسلامى و جهان اسلام از وحدت به تفرقه بویژه در بعد سیاسى عبرت آمیز است و به گونه اى عینى نشان مى دهد که مسلمانان به گاه وحدت و انسجام قدرتمند و عزیز بودند و به گاه تفرقه و پراکندگى ضعیف و عقب مانده و ذلیل ولى آنچه در این جا محور بحث ماست راههاى دستیابى به وحدت است. هر چند در ضمن مباحث اشاره اى نیز به انگیزه ها و سببهاى تفرقه خواهیم داشت.
پیوند عالمان اسلامى
از راههاى تفاهم و اتحاد مسلمانان پیوند عالمان و متفکران اسلامى با یکدیگر است.
شهید صدر همان گونه که از اوضاع و احوال علماى شیعه در عراق و خارج عراق جویا مى شد و با آنان تماس مى گرفت مستقیم و یا غیرمستقیم اندیشه هاى اصلاحى خود را مطرح مى کرد با عالمان اهل سنّت نیز این گونه بود. نوشته ها و پیامها بویژه آخرین پیام ایشان گویاى پیوندهاى بسیار خوب ایشان با عالمان و برادران اهل سنّت است.
از باب نمونه دکتر سید محمّد تیجانى مى نویسد:
(بر سید محمّد باقر صدر وارد شدیم منزلش پر بود از طلاب سید برخاست و به ما سلام کرد و پس از آن که مرا معرفى کردند خیلى
خوش آمد گفت و مرا کنار خود نشاند و سپس از وضعیت تونس و الجزائر و همچنین برخى از علماى معروف مانند: حضر حسین طاهر بن عاشور و دیگران از من سؤال کرد…)
برخورد وى با اهل سنّت به گونه اى بوده است که بسیارى از آنان در گرفتاریها و دشواریهاى گوناگون به ایشان رجوع کرده و از ایشان نظرخواهى مى کردند35.
جویس وایلى37 به هنگام نقد و بررسى اندیشه هاى شهید صدر پس از آن که به همگانى بودن نهضت عراق و اندیشه اتحادى رهبر نهضت (شهید صدر) اشاره مى کند که خلاصه اى از آن در این جا نقل مى شود:
(تاریخ حرکت اسلامى عراق بیانگر این است که عالمان شیعى با حزب اسلامى اهل سنّت همکارى مى کرده اند و پیوندهاى بسیار خوبى با سران حرکت اسلامى سنّى همانند: شیخ امجد زهاوى و شیخ عبدالعزیز بدرى در بغداد و نجف داشته اند. بالاتر از این در سال 1960 حزب (اخوان المسلمین) و (حزب الدّعوه) تشکّل جدیدى را به نام: (حزب اسلامى) پى ریزى کردند در آن حزب دکتر نعمان عبدالرزاق سامرایى رئیس بود و شهید سید مهدى حکیم پشتیبانى مالى آن را به عهده داشت38.)
عبدالرحیم حسن نویسنده عرب درباره مطلب بالا مى نویسد:
(از استاد خلیج سامرایى از مؤسسان (حزب اسلامى) درباره سخن بالا پرسیدم پاسخ داد: مسؤولیت پشتیبانى مالى مطرح نبوده است بلکه همکارى بین دو طرف بوده و آیة اللّه حکیم و همچنین شهید صدر این رابطه و همکارى را تأیید مى کرده اند39.)
بى گمان این گونه برخوردها در همبستگى و پیوستگى مسلمانان نقش بزرگى دارند از این روى مراجع بزرگوارى چون حکیم و صدر نه تنها آن را تایید کرده که از آن بسیار خرسند بوده اند. انتظار مى رود این گونه کارها و حرکتها از سوى
عالمان و متفکران سنى و شیعه ادامه و گسترش یابد تا زمینه کارهاى مهم ترى را فراهم آورد.
احیاى شخصیت اسلامى مسلمانان
فاصله گرفتن مسلمانان از اسلام اصیل راه یافتن خرافه و بدعت در باروى باورهاى آنان از انگیزه هاى اساسى تفرقه مسلمانان به شمار مى آید. مسلمانان تا آن هنگام که هویّت و شخصیت اسلامى خود را از دست نداده بودند و اسلام بر سرتاسر زندگى آنان حاکمیت داشت وحدت داشتند و در راه نیرومندى و بزرگى گام بر مى داشتند. فاصله از اسلام و آموزشهاى حیات بخش آن و چیرگى هواهاى نفسانى بر آنان تفرقه و ضعف و عقب ماندگى آنان را در پى داشت; از این روى اگر مسلمانان خواهان مجد و بزرگى گذشته اند باید به اسلام بازگردند و هویت اسلامى خود را احیا کنند.
شهید صدر در نخستین سرمقاله اى که بر مجلّه (الاضواء) نوشت در تحلیل حرکتهاى آزادیبخش به این نتیجه رسید که هر نهضتى اگر بخواهد به ثمر برسد باید داراى سه شرط اساسى باشد:
ا. مبدء صالح و صحیحى داشته باشد که انگیزاننده و راهنماى عمل آنان در نهضت باشد.
ب. مردم مبدء را به درستى بشناسند.
ج. ایمان به مبدء داشته باشند و براساس آن زندگى خود را سامان دهند40.
وى پس از تشریح مسائل بالا نهضتهاى اسلامى را با شرایط سه گانه مى سنجد و به این نتیجه مى رسد که اسلام مبدء و انگیزاننده بسیار نیرومندى براى حرکتهاى اسلامى است. بنابراین اگر مسلمانان در برابر استعمارگران و حکومتهاى خودکامه حرکتى ندارند اسلام را به درستى نشناخته اند و بدان عمل نمى کنند. عالمان دینى در کشورهاى اسلامى باید اسلام را دقیق و از همه زوایا بشناسند و به مردم بشناسانند. ارزشهاى متعالى
اسلام را روشن و مردم را بدان فرا خوانند تا مسلمانان هویّت اسلامى خود را بازیابند و در سطح جهان اسلام به حرکت درآیند و از مقدّسات اسلامى دفاع کنند41.
شهید صدر در مقاله اى دیگر با عنوان: (رسالت ما و شخصیت اسلامى) بر این باور است که شخصیت اسلامى مسلمانان خدشه دار بلکه از بین رفته است. انسان مسلمان به جاى این که حرف خودش را بزند راه خودش را برود از دیگران الگو مى گیرد. انسان مسلمان براى هویت عربى فارسى ترکى و… خود بیش از هویت اسلامى اش ارزش قائل است. تفرقه و حاکمیت حکومتهاى خودکامه از پیامدهاى روشن این مسأله است42.
او بر این باور است که وحدت و همبستگى مسلمانان با احیاى شخصیت اسلامى آنان رابطه اى تنگاتنگ دارد اگر مسلمانان اسلام راستین را بشناسند و زندگى خود را براساس تعالیم حیات بخش آن سامان دهند بى گمان وحدت به جامعه هاى آنان باز خواهد گشت.
بر همین اساس شهید صدر از مسلمانان مى خواهد که سه عنصر اساسى: روح عقل و اخلاق را که از یک پیوند اعتقادى مایه مى گیرند تقویت کنند تا (امواج مختلف فکرى) به (یک موج فکرى همگانى) و یک (چهره واحد همسان و بى نظیر) تبدیل گردد; چرا که:
(اسلام در جهان به منطقه جغرافیایى یا محدوده نژادى خاص محدود نیست بلکه دامنه آن به مناطق جغرافیایى مختلف و نژادهاى بسیار کشیده شده است و اگر شخصیت اسلامى به وجود آید شیوه آن چنان است که یک موج فکرى همگانى پدید آورد که در همه جوامع اسلامى جهان غلغله اندازد و موجودیت جهان اسلام را یک چهره واحد همسان و بى نظیر بخشد ولى شخصیت اسلامى وجود ندارد و آنچه فعلاً موجود است امواج مختلف فکرى است که از هر جامعه اى به تنهایى بر مى خیزد و این وضع بین مسلمانان دیوارى از شناخت خاصّ به وجود مى آورد که بازده آن پیدایش عوالم مختلف اسلامى است که با قیود وهمى از یکدیگر تفکیک شده قید و وهمى که خود ساخته اند و اسلام آن را امضا نکرده است43.)
هر چند بسیارى از حکومتهاى به ظاهر مسلمان با استعمارگران در دامن زدن به تفرقه بین مسلمانان هماهنگى کامل دارند و خودباختگى در برابرغرب در زوایاى فکر عمل تصمیم و نگرش آنان لانه کرده است ولى جاى امیدوارى است که شمارى از فرزندان اسلام در عراق ایران و دیگر کشورهاى اسلامى به شگردهاى دشمنان و برترى فرهنگ اسلامى و کوچکى فرهنگ غرب پى برده اند و سیماى پلید غرب را برخلاف جلوه گرى در لباس حقوق بشر دموکراسى و آزادى به خوبى شناخته اند و هویت اسلامى خویش را احیا کرده و برآنند دیگران را در این راه قرار دهند:
(در کشورهاى اسلامى شعله هایى از این شخصیت اسلامى در وجود برخى از مسلمانان متعهد دیده مى شود. بزرگ ترین رسالت کارگزاران فکرى مسلمانان در سرزمینهاى اسلامى این است که به احیاى این شخصیت بپردازند44.)
دشمن مشترک
استعمارگران همواره در صدد یافتن راهى براى سلطه و حاکمیت بر کشورهاى اسلامى و مسلمانان جهان بوده اند. از ترفندهاى قدیمى آنان (تفرقه بینداز و حکومت کن) است. آنان با بهره جویى از این شعار خلافت عثمانى را از میان برداشتند و جهان اسلام را تجزیه کردند.
از دیدگاه شهید صدر استعمار و استبداد از بزرگ ترین عوامل تفرقه و از موانع عمده اتحاد و همبستگى مسلمانان به شمار مى آیند.
وى بر این باور است که دشمنان اسلام بویژه استعمارگران و حکومتهاى خودکامه دست کم باید هم عرض با عامل (فاصله از اسلام اصیل) به آن اهمیت داده
شود; چرا که اگر دورى از اسلام و رسوخ خرافه و بدعت از علل اساسى تفرقه است منشاء این جدایى در بسیارى از موارد استعمارگران و ایادى خائن آنان در کشورهاى اسلامى هستند45.
تعالیم حیات بخش اسلام بویژه اندیشه هاى سیاسى آن همواره خطرى بوده براى دشمنان اسلام; چرا که اسلام استعمار و استثمار و زور و قلدرى را تحت هر عنوان مردود مى شمرد و مسلمانان را علیه ستم و ستمگران مى شوراند و در همه میدانهاى اجتماعى خواهان آزادى توده ها از زنجیر اسارت و بردگى است. مسلمانان خود را موظّف مى دانند به اندازه توان به همه نهضتهاى آزادیبخش یارى رسانند46 و… دشمنان همواره تلاش کرده اند تا مسلمانان را از این تعالیم ارزنده وحیات بخش دور نگه دارند و به جاى آن فرهنگ غربى را که در تجزیه و تلاشى و بى هویتى امت اسلامى نقش بسیار دارد ترویج کنند. متاسفانه تا حدودى در این کار موفّق نیز شده اند:
(استعمار توانست زندگى معاصر را در بسیارى از جوامع اسلامى بر اصول فکرى و عاطفى که بر ارتجاع پیش از اسلام متکى است برقرار کند. استعمار بت پرستیهاى جاهلى کهن را در بسیارى از جمعیت هاى اسلامى زنده کرد و بدین گونه این اجتماعها را از دریافت صحیح اسلام بر کنار داشت47.)
اندیشه ها و ارزشهایى چون ناسیونالیسم تعصبات قومى و نژادى تز استعمارى کهن جدایى دین از سیاست و… را احیا کرد.
شهید صدر با حساسیت فراوان نسبت به استعمار فرهنگى مسلمانان را از گرایش به غرب و اندیشه هاى آنان برحذر داشت و عالمان دینى را براى مقابله با آن فراخواند.
(امواجى از افکار غریبان به جهان اسلام هجوم آورده اند… نزاع و درگیرى بین این افکار وارداتى و کیان فکرى امت پدید آمده است. در این زمان بایستى اسلام سخن خود را بگوید… این گفتار باید ریشه دار
محکم صریح و روشن باشد و قلمروهاى مختلف هستى زندگى انسان جامعه دولت و نظام را فرا بگیرد تا امت اسلامى بتواند (کلمة اللّه) را در این درگیرى بر افراشته سازد48.)
آن بزرگوار با همه توان به میدان مبارزه با اندیشه هاى غربى و ملحدانه برآمد. کتاب (فلسفتنا) را نگاشت و در آن برترى اسلام را از مکتبهاى دیگر روشن کرد. با (جامعه روحانیت نجف اشرف) که به همین منظور تاسیس شده بود همکارى فعّال داشت49.
چون برخورد این جامعه با مسائل سیاسى محدود بود با شاگردان خود تشکل جدیدى به نام (حزب الدّعوه الاسلامیه) را پى ریختند50 تا در ابعاد گسترده ترى بتوانند با استعمارگران و ایادى خائن آنان مبارزه کنند.
او هر چند پس از مدتى از (حزب الدعوه) کناره گیرى کرد51; امّا به مبارزه سیاسى خود همچنان ادامه داد.
از حوزویان نیز خواست به مبارزه با منکرهاى کوچک بسنده نکنند به منکرهاى بزرگ و مبارزه با آن نیز توجه داشته باشند.
او بر این باور بود که چیرگى بیگانگان بر مسلمانان زشت ترین منکر و در رأس همه منکرها قرار دارد. بیگانگان ثروت مادّى و معنوى ما را غارت مى کنند و تا زمانى که این وضع ادامه داشته باشد نمى توان به پیدایش یک جامعه اسلامى واقعى امیدوار بود52.
در این راستا مطالعه زندگى نامه عالمان مبارز و ضدّ استعمارى را به حوزویان سفارش مى کند53 و مبارزه با استعمار و طغیان را درجهان اسلام از هدفهاى حکومت اسلامى مى داند54.
در نهضت اسلامى عراق عالمان شیعى و سنّى و توده مردم را به قیام و اقدام علیه حکومت بعثى فرا مى خواند و طرح مسأله شیعه و سنّى را از ترفندهاى بعثیان و استعمارگران دانسته و مى گوید:
(انّ الطاغوت و اولیاءه یحاولون ان یوحوا الى ابنائنا البرره من السّنه: انّ المسأله مسألة شیعه و سنّه لیفصلوا السنّه عن معرکتهم الحقیقیه ضدّ
العدوّ المشترک55.)
طاغوت و اربابان وى مى کوشند به فرزندان نیکو و عزیز سنّى ما چنین القا کنند که مسأله مسأله شیعه و سنى است تا اهل سنّت را از نبرد واقعى علیه دشمن مشترک جدا سازند.
او تنها به حرف و شعار و اعلام درد بسنده نمى کند راه حل ارائه مى دهد. تنها راه حلّى را که کارساز مى داند همبستگى شیعه و سنّى و مبارزه اى همه سویه با ستمگران و زورگویان است.
در این راستا همکارى با حزب بعث و حکومت بعثى را تحریم مى کند56 و مسلمانان را از شرکت در نماز جماعت روحانى نمایان بعثى باز مى دارد57.
به هنگامى که استعمارگران و ایادى خائن آنان براى رویارویى با گسترش انقلاب اسلامى ایران هر روز نغمه اى را ساز مى کردند تا این انقلاب را در میان مردم از اعتبار بیندازند و مسلمانان را از اقتداى به آن بازدارند و از بلندگوهاى تبلیغاتى و با شیوه هاى گوناگون اعلام مى داشتند که این خون ریزیها مشروع نیست شهید صدر در اعلامیه اى که به همین مناسبت صادرکرد اعلام داشت:
(کسانى که در ایران براى دفاع از اسلام و مسلمین قیام کرده و کشته مى شوند شهید هستند و خداوند آنان را با امام حسین(ع) محشور گرداند58.)
سردمداران بعثى عراق در پى صدور این فتوا به وحشت افتادند و آن را تهدیدى ضمنى علیه حاکمیت خود تلقّى کردند. حزب بعث هنوز از این ضربه به خود نیامده بود که شهید صدر مردم عراق را به قیام مسلحانه فراخواند59 و در آخرین پیام با اشاره به اتحاد سنّى و شیعه در جنگ جهانى اوّل امت اسلامى را به رویارویى مستقیم با حکومت بعثى دعوت کرد:
(اى فرزندان و برادرانم اى فرزندان موصل و بصره اى فرزندان بغداد و کربلا و نجف اى فرزندان عراق در هر کجا که هستید من با شما
پیمان مى بندم که براى شما و در خدمت شما باشم و شما هدف و مقصد من چه در حال حاضر و چه در آینده هستید. شما باید وحدت کلمه داشته باشید و همه تصمیماتتان در زیر پرچم اسلام یکى باشد تا عراق را از کابوس حکومت استبداد و دیکتاتورى نجات دهیم و آزادى را در عراق زنده کنیم و با عدالت اسلامى آن را روشن و تابناک گردانیم60.)
در نتیجه اتحاد و مبارزه و سرنگونى رژیم بعث خواهید دید:
(همین کشورى که اکنون پر از ظلم و بیداد شده ساکنان آن با همه ملیتهاى گوناگون احساس برادرى مى کنند همچنین همه احساس خواهند کرد که در رهبرى و اداره کشور سهیم اند و همگى به ایده هاى عالى اسلام نائل خواهند شد61.)
سرانجام حزب بعث عراق با همکارى اربابان خود تحت عنوان (پیش گیرى از خطر خمینى عراق) طرحهایى را براى رویارویى با نهضت اسلامى عراق و رهبر آن شهید صدر ریختند و در طیّ مراحلى آن بزرگوار و خواهر انقلابى و مؤمن وى را به شهادت رساندند.
احترام متقابل
از راههاى وحدت پرهیز از برانگیزاندن احساسات ادب در گفتار و نوشتار است. عالمان مذاهب باید به باورهاى طرف مقابل خود احترام بگذارند و به گونه اى بگویند و بنویسند که احساسات دیگران را جریحه دار نکنند; چرا که:
(ربّ حربٍ جُنیت من لفظةٍ62.)
بسا جنگى که از گفتن و یا نوشتن یک کلمه بر پا شود.
شهید صدر دربرخوردهاى علمى و غیر علمى به عالمان و همچنین توده مردم اهل سنّت احترام مى گذاشت. بى احترامى به باورهاى آنان را روا نمى دانست. براین اساس در آثار خود از خلفا به احترام یاد مى کرد از باب نمونه: در نخستین صفحه از کتاب (فدک اهل البیت) هنگامى که از خلیفه اوّل نام مى برد (رضى اللّه تعالى عنه) را نیز بر آن مى افزاید63. و در سراسر کتاب نیز همین شیوه را دارد64.
سید حسین صدر در این باره مى نویسد:
(بحثهایش از نظر مذهبى داراى هیچ گونه تفرقه اندازى و طعن به برادران اهل سنّت نبود بلکه همواره نشانگر چهره اصیل مکتبى و اصیل مقوله ها و اندیشه هاى اسلامى بود و به همین خاطر بود که مورد قبول برادران علماى اهل سنّت نیز قرار گرفت تا در جایى که در مشکلات مختلف به ایشان رجوع کرده و نظر ایشان را مى خواستند65.)
در آخریین پیام از خلفا با عنوان (خلفاى راشدین66) یاد کرده و توده اهل سنّت را بسان شیعیان برادران و فرزندان خود خوانده است:
(اى برادر و فرزند سنّى ام من با تو همراهم به همان اندازه که با تو اى برادر و فرزند شیعه ام همراهم… طاغوت و اربابان او مى کوشند که به فرزندان نیکو و عزیز سنّى ما چنین القا کنند… که مسأله مسأله شیعه و سنّى است67.)
بدون تردید این گونه برخوردها از سوى کسى که مرجعیت شیعیان عراق و… را عهده دار بوده درتالیف و همبستگى تأثیر بسزائى داشته است.
با نگاهى به تاریخ در مى یابیم که از میان نوشته ها بحثها و گفت وگوها آنهایى مفید و ثمربخش بوده اند که ادب را نگهداشته و از مرز اعتدال نگذشته اند. نمونه هاى آن را مى توان در (المراجعات) سید شرف الدین و برخورد شهید صدر با دکتر تیجانى دید:
(از گفتار و رفتارش بسیار لذّت بردم… در این برخورد بود که یقین کردم شیعیان مسلمانند و تنها خدا را مى پرستند و به رسالت محمّد(ص) ایمان دارند68.)
تیجانى که باورهاى وهابیت به مذاقش خوش آمده است. با یک برخورد حساب شده و محبت آمیز درعقائد پیشین خود شک مى کند و به مسلمان بودن شیعیان یقین پیدا مى کند و در ادامه از دیدار خود با شهید صدر چنین مى گوید:
(من یقین کردم اگر یک ماه با او باشم شیعه خواهم شد. تصمیم گرفتم چند روزى در خدمت ایشان باشم. در این مدّت هرگز به او نگاه نمى کردم مگر این که در رویم تبسّم مى کرد و مى فرمود: امرى دارى چیزى مى خواهى69…)
تیجانى به مدّت چهار روز در خدمت شهید صدر مى ماند و از همه شبهاتى که دارد مى پرسد از جمله: از شهادت به ولایت على در اذان عزادارى آراستن مزار امامان و اولیاء خدا به طلا و نقره توسل و تبرک عقیده شیعه نسبت به صحابه و…
شهید صدر بدون این که به عقائد دیگران بى احترامى کند به گونه اى مستدل و مختصر به پرسشهاى او پاسخ مى دهد70.
متأسفانه شمارى از عالمان متعصب گویا خود را موظف مى دانندکه افزون بر بیان و اثبات مذهب خود یا ابطال و ردّ دیدگاههاى مذهبهاى دیگر عواطف و احساسات خود را به طرفدارى و یا ردّ مذهب دیگر مجسّم سازند. گویا در صحنه جنگند و حریف مى طلبند. این گونه برخورد جز تشدید اختلاف و برانگیختن احساسات و کینه ها و دشمنیها و در نتیجه درگیرى اثر دیگرى ندارد. رخدادهاى دردناک گذشته شاهد گویایى بر این سخن است.
راه و روش على(ع) با خلفا و همچنین دیگر امامان معصوم(ع) و عالمان بزرگوارى چون: شرف الدین کاشف الغطاء و دیگر مصلحان شیعه با علما و مردمان سنى مذهب باید الگوى عالمان مذاهب اسلامى قرار گیرد. از باب نمونه:
مالک پیشواى مالکیان روابط بسیارخوبى با امام صادق(ع) داشت و خرسند بود از این که امام(ع) به او احترام مى گذارد71.
امام(ع) نه تنها به عالمان اهل سنّت احترام مى گذاشت که از تند روى گروهى از شیعیان در برخورد با اهل سنّت جلوگیرى مى کرد72 و دربرابر برانگیزاندن احساسات اهل سنّت بویژه بدگویى از خلفا واکنش نشان مى داد و در موردى با اشاره به آیه
شریفه: (ولاتسبّوا الذین یدعون من دون اللّه فیسبّوا اللّه عدوا بغیر علم73) شیعیان را از ناسزاگویى باز مى داشت و بر آنان که از این دستور سرباز مى زدند نفرین مى کرد74.
شیخ صدوق پس از نقل روایت یاد شده مى نویسد:
(تقیّه و پرهیز از بدگویى به باورهاى اهل سنّت تا خروج امام زمان(ع) واجب است. هر کس پیش از خروج آن حضرت چنین کند از دین خدا و مذهب امامیه خارج شده و با خدا و رسول خدا و امامان معصوم(ع) مخالفت کرده است75.)
این سیره از سوى نمایندگان خاصّ و عام امامان(ع) نیز پى گیرى شده است از باب نمونه:
حسین بن روح نایب ولى عصر(عج) از بى احترامى به مقدّسات اهل سنّت جلوگیرى مى کرد و حتّى در موردى که یکى از کارگزاران او به معاویه توهین کرده بود او را از کار برکنار کرد و شفاعت دیگران را درباره او نپذیرفت76.
تشکیل کنگره بین الملل اسلامى
اندیشه گردآمدن مسلمانان در کنگره اى جهانى بویژه در روزهاى برگزارى مراسم حجّ از سوى بسیارى از مصلحان و منادیان وحدت مطرح شده است. بسیارى از مسلمانان و عالمان دینى همه ساله براى برگزارى مراسم عبادى سیاسى حجّ گرد هم مى آیند. بهره ورى از این موقعیت بویژه در جهان امروز امرى ضرورى و حیاتى است.
بر همین اساس شهید صدر معتقد است که مسلمانان باید در این مجمع بزرگ یکدیگر را بهتر بشناسند تا نزدیکى فکرى و معنوى و برادرى آنان تقویت گردد. مسلمانان باید در این کنگره عظیم به عنوان امّتى واحد در کارها و مشکلات خود به مشورت بنشینند و راه چاره اى براى آن بیندیشند77.
شهید صدر با تجزیه و تحلیل حجّ موجود این پرسش را مطرح مى کند که چرا مسلمانان از برگزارى مراسم حج به هدفهاى یاد شده دست نمى یابند و خود در پاسخ مى نویسد:
(اگر مسلمانان نتوانسته اند از این کنگره بزرگ به این هدفها دست یابند از ارزش واقعى حجّ نمى کاهد; زیرا این نقص متوجه شرایط سیاسى فکرى و اجتماعى است نه حجّ78.)
متاسفانه حجّ آن گونه که اسلام دستور داده برگزار نمى شود. مسلمانان به فلسفه و هدفهاى این فریضه مهمّ توجّه ندارند. حکومتهاى مزدور نیز ماندگارى خود را در ناآگاهى مردم مى دانند. با طرح مسائل انحرافى شرایطى را ایجاد مى کنند که مسلمانان به راز و رمز حجّ پى نبرند تا با هم متّحد شوند و علیه ستم و ستمگران و استکبارجهانى به پا خیزند.
شهید صدر بر این باور بود اگر مسلمانان در انجام این فریضه بزرگ به شرایط و لوازم آن توجه کنند و از کارهایى که سبب جدایى و دو دستگى و دشمنى بین مسلمانان مى گردد دورى گزینند به هدفهاى یاد شده دست خواهند یافت.
شهید صدر براى دستیابى به هدفهاى یاد شده و آنچه که از کنگره حجّ انتظار مى رود پیشنهاد مى کند شورایى تشکیل شود:
(اگر مسلمانان در حجّ شوراى بزرگ سالانه داشتند که به دور از اغراض و دعوتهاى خصوصى منعقد مى شد مى توانستند امور دین و دنیایشان را مورد مذاکره قرار دهند و به بحث از مشکلات زندگى و ایده و آمال و دردها و بیچارگیهاى خود بپردازند.)
جمله: (به دور از اغراض و دعوتهاى خصوصى) اشاره اى است به کنگره هایى که از سوى حاکمان خودکامه تشکیل شده و تنها شمارى از عالمان دربارى به آنها راه مى یابند. این گونه گردهماییها نمى توانند به هدفهاى یاد شده جامه عمل درپوشند.
مبارزه با تعصبهاى قومى
تکیه بر نژاد زبان خون سبب جدایى مسلمانان از یکدیگر است. تعصبهاى نژادى و قومى سبب شد که مکتبهایى به نام: (پان عربیسم) (پان ترکیسم)
(پان ایرانیسم) و… پدید آید و مردم بى خبر از حقایق اسلام نیز به گرد آن جمع گردند.
تعصب قومى در جاهلیت متداول بود امّا اسلام آن را منسوخ کرد و به جاى آن اسلام و ارزشهاى اسلامى را محور قرار داد. به فرموده پیامبر(ص):
(ایها الناس ان ربکم واحد وانّ اباکم واحد کلکم من آدم و آدم من تراب لافضل لعربى على عجمى اِلاّ بالتقوى80.)
اى مردم! پروردگار شما یکى است و پدر شما هم یکى است. همه شما فرزندان آدم هستید و از خاک آفریده شده اید. عرب بر غیر عرب برترى ندارد مگر به تقوا.
شهید صدر تقویت روحیه ناسیونالیستى و نژاد گرایى را از شیوه هاى استعمارگران مى دانسته و بر این باور بوده که امّت اسلامى:
(بر وحدت نژاد و خون متکى نیست; زیرا وحدت اسلامى همه نژادها و امتها را در برمى گیرد و نیز بر موقعیت جغرافیایى تکیه ندارد چه افراد امّت همواره از سرزمینهاى گوناگون برخاسته اند و بر زبان ولغت خاصّ نیز مبتنى نیست; زیرا گروههایى از انسانها را در برگرفته که لغتهاى گوناگون دارند81.)
بنى امیّه عنصر عربیت را به جاى اسلامیت تقویت کردند.در قرون اخیر نیز برخى از کشورهاى اسلامى در این مسأله به اندازه اى زیاده روى کردند که اسلام و ارزشهاى اسلامى را تحت الشعاع تعصبهاى قومى و نژادى خود قرار دادند. در حقیقت این نوعى بازگشت به دوران جاهلیت پیش از اسلام بود که باید با هشدار چهره هاى بیدار و متفکر اسلامى اصلاح مى گردید.
همان گونه که اشاره کردیم شهید صدر به جاى تکیه بر ملیّت بر اسلام تکیه داشت. او خود را در برابر همه مسلمانان جهان مسؤول مى دانست. عرب عجم شیعه و سنّى براى او مفهومى نداشت. از باب نمونه وقتى که از ایشان پرسیدند. تو عرب هستى چرا از فارسها و انقلاب ایران حمایت مى کنى در پاسخ گفت:
(من در برابر همه مسلمانان جهان مسؤول هستم و باید به مسؤولیتم در برابر همه آنان عمل کنم82.)
در روزهاى محاصره منزل ایشان توسّط حکومت بعثى زید حیدر از اعضاى شوراى فرماندهى ملّى حزب بعث و عبدالرزاق حبوبى فرماندارنجف به خانه شهید صدر مى آیند و شهید صدر در این دیدار از نقش حوزه هاى علمیه و عالمان شیعى در پدید آوردن و رهبرى حرکتهاى اسلامى سخن مى گوید و دولت بعثى عراق را به خاطر کشتار مردم و عالمان دینى محکوم مى کند.
آن دو مات و مبهوت به شهید صدر نگاه مى کردند و نمى دانستند چه بگویند. ناگاه حبوبى به همراه خود مى گوید:
(ببین این مرد بزرگوار چه شیوا و منطقى حرف مى زند… ما باید سعى کنیم که او عالم و روحانى بعثیان گردد83.)
طلاب حاضر درجلسه مى خندند و شهید صدر نیز تبسم مى کند.
حبوبى پرسید چرا مى خندید؟
شهید صدر در پاسخ مى گوید:
(من عالم مسلمانان هستم نه عالم بعثیان84.)
در روزى دیگر شیخ عیسى خاقانى به عنوان نماینده شخص صدّام به دیدار شهید صدر مى آید و دو مطلب را به حضور ایشان عرضه مى دارد:
1. عربهاى خوزستان زیر فشار و ظلم دولت جمهورى اسلامى ایران هستند. ما باید درباره رهایى آنان بیندیشیم.
2. حوزه علمیه نجف چرا همیشه باید تحت نظارت و اداره ایرانیان باشد؟ ما باید خودمان در برابر آن یک حوزه علمیه عربى تأسیس کنیم و شما زعیم حوزه و مرجع بزرگ آن باشید85.
شهید صدر در پاسخ مى گوید:
(امتیازى که نجف دارد و موجب عزّت و افتخار این حوزه است این است
که حوزه علمیه نجف اشرف دانشگاهى عمومى است که به روى همه اقوام مسلمان گشوده شده است: عرب فارس ترک ایرانى عراقى افغانى و… در آن درس مى خوانند پس حوزه عربى چه معنا دارد؟)
آن بزرگوار پس از سخنان بالا نگاه خشم آلودى به چهره فرستاده صدّام مى اندازد و مى گوید:
(اما مسأله عربهاى خوزستان و ظلم و ستم بر آنها همه حرفهاى مفت و بیهوده اى است که شما به خاطر دشمنى با جمهورى اسلامى ایران آن را بافته اید. عربهاى خوزستان مانند دیگر اقوام ایرانى در صلح و آرامش و رفاه و امنیّت زندگى مى کنند و وضعشان بهتر از عربهاى عراق است. شما به آزادى ملت عراق از قید و بند اسارت و تحقیر توسط حکومت آمریکایى بعثى بیندیشید به فکر عربهاى خوزستان ایران نباشید. غم این عربهاى بدبخت عراقى را بخورید که منابع و ثروتهایشان را براى تحکیم حکومت جائرانه خودتان حیف و میل مى کنید و خودشان در فقر و فلاکت غرق شده اند86.)
شهید صدر با این برخوردهاى شجاعانه نشان داد که برخلاف نظامهاى غربى و جامعه هاى سیاسى امروزى وحدت ایمان و عقیده تکیه گاه امت اسلامى است و این مسأله افراد را آن چنان به هم نزدیک مى کند که گویى برادرند; زیرا وحدت امیدها و آرزوها و هماهنگى در راهى که مى پیمایند عواملى است که دلها و روحها را به یکدیگر پیوند مى دهد.
افزون بر آنچه آمد استفاده از منابع دیگر مذاهب ترویج کتابهاى وحدت آفرین شناساندن شیعه به دیگرمذاهب معرّفى الگوهاى وحدت پاسخ گویى به شبهه هایى که تفاهم را بر هم مى زند و… از دیگر کارهایى است که شهید صدر در راستاى همبستگى و اتحاد گروهها اسلامى به آنها عنایت داشته است که در فرصتى مناسب باید بدانها پرداخته شود.
تأثیر پذیرى شهید صدر از شرف الدین
بى گمان هر مصلحى از افکار و اندیشه هاى مصلحان و فرهیختگان عصرخود و پیش از آن بهره مى برد. شهید صدر نیز از این قاعده مستثنى نیست ولى نشانه ها و شاهدهایى داریم که وى در اندیشه اتحاد اسلامى بیش تر از علاّمه شرف الدین تأثیر پذیرفته است.
شیوه دعوت شهید صدر به وحدت همان راه و روش شرف الدین است. هر دو به باورهاى اهل سنّت و همچنین به عالمان و توده اهل سنّت احترام مى گذارند. با این حال بر این باورند که عقاید شیعه را باید به گونه علمى و منطقى مطرح کرد. هر دو در راههاى رسیدن به همبستگى هماهنگى دارند.
شهید صدر به نگاشته ها و آثار شرف الدّین بویژه آنهایى که در راستاى وحدت نوشته شده عنایت ویژه اى داشته است تا جایى که گاه به چاپ و نشر دوباره پاره اى از آنها دستور مى داده و گاه بر پاره اى از آنها مقدّمه مى نگاشته و تلاشها و مبارزه هاى ضدّ استعمارى وى را شرح مى کرده است.
شهید صدر از وى به عنوان یک الگو در شیوه دعوت یاد مى کرده است.
شهید صدر به یکى از شاگردان برجسته اش به نام: شیخ حسین آل یاسین پیشنهاد کرد که (المراجعات) را با تحقیق و شرح بهتر و بیش تر به چاپ برساند. پس از پایان کار شهید صدر از وى قدردانى و تشکّر مى کند.
وى در پاسخ شهید صدر مى گوید: اگر عنایت و همت حضرت عالى نبود من قادر به چنین کارى نبودم87.
النّص و الاجتهاد یکى دیگر از آثار مهمّ و با ارزش شرف الدین است. وى در این کتاب به طرح و بررسى دقیق و محققانه مسائل مورد اختلاف پرداخته و عالمانه به شبهه ها پاسخ گفته است.
شهید صدر از شیوه او بویژه در معرفى شیعه و پاسخ به شبهه ها استفاده کرده است88.
افزون بر این با شمارى از نویسندگان تلاشها و خیزشهاى ضدّ استعمارى سیّد شرف الدین را به اجمال در مقدّمه این اثر آورده است89.
ییا در یکى از روزهایى که خانه شهید صدر در محاصره رژیم بعث بوده زید حیدر از اعضاى شوراى فرماندهى ملّى حزب بعث عراق و عبدالرزّاق حبوبى فرماندار نجف به منزل وى مى آیند. در این نشست پس از آن که شهید صدر از نقش حوزه هاى علمیه و عالمان شیعى در پدید آوردن و رهبرى حرکتهاى انقلابى امّت اسلامى درتاریخ معاصر سخن مى گوید از علاّمه شرف الدّین نام برده و نهضت او را علیه استعمار فرانسه مى ستاید90.
افزون بر این شهید صدر گاه به عمل و گاه به کلام شرف الدّین استناد مى کند از جمله در پاسخ به توسل و تبرک به صالحان و دست بر قبرهاى آنان کشیدن به برخورد علامّه شرف الدین با عبدالعزیز آل سعود اشاره دارد:
(شرف الدین در عید قربان به ملک عبدالعزیز قرآنى را که در جلدى از پوست نگهدارى مى شد هدیه داد.
او هدیه را گرفت و بوسید و به عنوان احترام و تعظیم بر پیشانى خود گذاشت.
سید شرف الدین گفت: چرا این جلد را مى بوسى با این که پوست بُزى بیش نیست؟
ملک گفت: به خاطر قرآنى که داخل این جلد است.
شرف الدّین گفت: ما هم وقتى پنجره و یا در اطاق پیامبر(ص) را مى بوسیم مى دانیم که آهن است و هیچ کارى از آهن بر نمى آید ولى هدف آنى است که در درون این آهنها و چوبها قرار دارد. ما به این وسیله مى خواهیم رسول اللّه(ص) را احترام و تعظیم کنیم.)91
حاضران تکبیر گفتند و او را تصدیق کردند. پس از آن ملک ناچار شد اجازه دهد که حج گزاران به آثار رسول خدا(ص) تبرک جویند ولى آن که پس از وى آمد بار دیگر مسلمانان را از این کار بازداشت.
پاورقیها:
1. (زندگى نامه شهید آیت اللّه صدر) سیّد محمد موسوى42/ بشیر قم.
2. در روزگار ما مؤسسات تحقیقى بسیارى به تحقیق در این مقوله پرداخته اند و آن را از زوایاى گوناگونى به بوته بررسى نهاده اند از آن جمله در سال 1986 تحقیق جدیدى از (مدرسه تاریخ) دانشگاه تل آویو (فلسطین اشغالى) با عنوان کنگره هاى اسلامى منتشر شد.
نویسنده اثر مارتین گرامر در مقدمه کتاب مى نویسد:
(بررسى اولین تلاشهاى مسلمانان در ابتداى قرن حاضر (قرن 20م.) براى مبارزه با سلطه غرب و احیاى عظمت اسلام از طریق اتحاد مسلمین.)
مجلّه (حوزه) شماره 4/20
3. (مباحث الاصول) سید کاظم حائرى ج151/1 مکتب الاعلام الاسلامى قم.
4. مجله (الفکر الجدید) شماره 306/6 ـ 307 دار الاسلام للدراسات والنشر بیروت لبنان.
5. (همان مدرک)307/.
6. مجلّه (حوزه) شماره 130/61.
7. (کتاب وحدت) مقاله (الغدیر و وحدت اسلامى) شهید مطهرى384/ ارشاد اسلامى.
8. ر.ک: (رسالتنا) شهید صدر 55/ ـ 61 مکتبة النجاح تهران; (مباحث الاصول) ج151/1; (اهل البیت تنوع ادوار وحدة هدف) شهید صدر چاپ شده در (المجموعة الکامله لمولفات السّید الصدر) ج70/11 دارالتعارف للمطبوعات بیروت لبنان.
9. سوره (نحل) آیه 125.
10. (الفکر الجدید) شماره 308/6.
11. همان مدرک.
12. (فدک اهل البیت) چاپ شده در (المجموعة الکامله لمولفات السّید الصدر) ج34/11 ـ 37.
13. (رسالتنا)57/ (رسالت ما) شهید صدر ترجمه محمد تقى رهبر52/ روز به تهران.
14. (همان مدرک) متن فارسى 46 ـ 47 متن عربى56/.
15. (همان مدرک) متن عربى 56 ـ 57 متن فارسى 47/ ـ 48.
16. (همان مدرک) متن عربى60/ متن فارسى 53.
17. کتاب (وحدت) مقاله (الغدیر و وحدت اسلامى)385/ ارشاد اسلامى.
18. (رسالتنا)58/ (رسالت ما)49/.
19. (نهج البلاغه) فیض الاسلام نامه 62.
20. (همان مدرک) خطبه 134 146; (اهل البیت تنوع ادوار و وحدة هدف) 67/ ـ 68.
21. (مباحث الاصول) ج151/1.
22. (اهل البیت تنوع ادوار و وحدة هدف)70/.
23. شرف الدین در (اجوبة مسائل جار اللّه) در تفسیر اقتداى آن حضرت به خلفا مى نویسد:
(وامّا صلوة على(ع) وراء ابى بکر و عمر فلیست تقیةً از حاث الامام ان یجعل عبادته تقیة و یجوز للشیعى ان یقتدى بالسنّى.)
بیست پاسخ به موسى جار اللّه علامه شرف الدین ترجمه سید محمّد مختارشاهى176/ جهان آرا.
24. (اهل البیت تنوع ادوار و وحدة هدف)65/.
25. (وسایل الشیعه) شیخ حر عاملى ج381/5 ـ 382 دار احیاء التراث العربى بیروت.
26. (اصول کافى) ثقة الاسلام کلینى ج401/2 دار صعب و دار التعارف بیروت.
27. (نقش پیشوایان شیعه در بازسازى جامعه اسلامى) شهید صدر ترجمه على اسلامى11/ روز به تهران.
28. همان مدرک.
29. (اهل البیت تنوع ادوار و وحدة هدف)70/.
30. همان مدرک.
31. بسیارى از عالمان و مراجع شیعى از جمله: آقا سید محمد کاظم یزدى میرزا محمد تقى شیرازى شیخ الشریعه اصفهانى سید مصطفى کاشانى و… فتواى جهاد دادند و از شیعیان عراق خواستند که همگام با برادران سنى خود از کشور اسلامى دفاع کنند.
32. (مباحث الاصول) ج152/1.
33. (همان مدرک).
34. (همان مدرک).
35. (آن گاه… هدایت شدم) دکتر سید محمد تیجانى ترجمه سید محمد جواد مهرى82/ بنیاد معارف اسلامى قم.
36. (صبح پنج شنبه)10/ ضمیمه روزنامه جمهورى اسلامى 61/1/19.
37. وى حرکت اسلامى عراق را به شرح مورد بحث قرار داده است.
38. (الفکر الجدید) شماره 306/6 ـ 307.
39. همان مدرک 328/ پاورقى.
40. (رسالتنا) 21/ ـ 22.
41. (همان مدرک.)
42. (همان مدرک) متن عربى 137 ـ 142 متن فارسى121.
43. (همان مدرک) متن عربى 141 متن فارسى 121/ ـ 122.
44. (همان مدرک) متن عربى 142/ متن فارسى 122/.
45. (رسالتنا) 59/.
46. (اصول کافى) ج164/2.
47. (رسالتنا)59/ ـ 60 (رسالت ما)50/.
48. (فلسفتنا) مقدمه.
49. شهید صدر عضو جامعة العلماء نبود ولى بیش تر نوشته هاى جماعة العلماء به خامه ایشان نگاشته مى شد. ر.ک: (زندگى نامه شهید صدر) سید محمد موسوى49/.
50. (همان مدرک); (مباحث الاصول)87/.
51. (مباحث الاصول) ج88/1 ـ 89.
52. (هفته نامه بعثت) شماره مسلسل 579 سال دوازدهم.
53. (همان مدرک) نامه شهید صدر به سید هادى خسروشاهى.
54. (الاسلام یقود الحیاة) شهید صدر23/ دارالتعارف بیروت.
55. (مباحث الاصول) ج151/ ـ 152.
56. متن فتواى شهید صدر:
(به اطلاع عموم مسلمانان مى رساند پیوستن به حزب بعث تحت هر عنوانى شرعاً حرام است و هرگونه همکارى با آن به منزله یارى ظالم و کافر و دشمن اسلام و مسلمین است.)
57. متن فتواى شهید صدر:
(به اطلاع عموم مسلمانان مى رساند شرکت در نماز جماعت کسانى که از سوى مراجع مسلمانان تعیین نشده اند از نظر شرع مقدس اسلام حرام است.)
58. (شهید صدر بر بلنداى اندیشه و جهاد) مصطفى قلى زاده90/ سازمان تبلیغات اسلامى.
59. (همان مدرک)95/ ـ 96.
60. (مباحث الاصول) ج153/1.
61. (همان مدرک).
62. (غررالحکم و درر الکلم) آمدى ج66/4 دانشگاه تهران.
63. (فدک اهل البیت) شهید صدر11/ دارالتعارف.
64. (همان مدرک)26/ 44.
65. (صبح پنج شنبه) 10/ ضمیمه روزنامه جمهورى اسلامى 1361/1/19.
66. (مباحث الاصول)151/.
67. (همان مدرک)151/ ـ 153.
68. (آن گاه که هدایت شدم) 82/ ـ 83.
69. (همان مدرک).
70. (همان مدرک)88/ ـ 94.
71. یکى از افتخارات مالک بن انس این است که مى گوید:
(وقتى به حضور جعفر بن محمد مى رسیدم به من احترام گذاشت و من خدا را شکر کردم که او به من محبت دارد.)
مجله حوزه شماره 88/18.
72. (اصول کافى) ج401/2.
73. سوره (انعام) آیه 108.
74. (الاعتقادات) شیخ صدوق107/.
75. (همان مدرک)108/.
76. (الغیبه) شیخ طوسى386/.
77. (رسالت ما) 130/.
78. (همان مدرک)131/.
79. (همان مدرک.)
80. (تحف العقول) ابن شعبه حرّانى تصحیح على اکبر غفارى مترجم33/ اسلامیه تهران.
81. (رسالت ما)52/ ـ 53.
82. مجلّه (سروش) شماره 45/139.
83. (مباحث الاصول) ج55/1; مجلّه (سروش) شماره 45/139; (شهید صدر بر بلنداى اندیشه وجهاد)130/.
84. (همان مدرک).
85. (مباحث الاصول)161/.
86. (همان مدرک); (شهید صدر بر بلنداى اندیشه و جهاد)131/ ـ 133.
87. (المراجعات) علامه شرف الدین تحقیق و تعلیق: شیخ حسین راضى بیروت; (شهید صدر بر بلنداى اندیشه و جهاد)105/ ـ 106.
88. (تشیّع یا اسلام راستین) شهید صدر ترجمه على اکبر مهدى پور60/ ـ 84 روز به تهران.
89. (استراتژى وحدت در اندیشه سیاسى اسلام) سیّد احمد موثقى ج282/2 انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى.
90. (مباحث الاصول) ج54/1.
91. (آن گاه که هدایت شدم) 93/ ـ 94.

تبلیغات