دو رساله از عراقی
آرشیو
چکیده
متن
به تصحیح و توضیح دکتر محمد اختر چیمه رئیس بخش زبان و ادبیات فارسی دانشکده دولتی فیصل آباد، پاکستان مقدمه مصحح شیخ فخرالدّین ابراهیم عراقی یکی از ستارگان درخشان شعر و ادبی فارسی و تصوّف و عرفان ایرانی است که در قرن هفتم هجری(688-610)در مراکز معارف اسلامی آن زمان از قبیل همدان و بغداد و مولتان و عمّان و مکّه و مدینه و قونیّه و توقات و قاهره و دمشق میزیسته است.نگارنده این سطور، صرف نظر از مآخذ دیگر، که راجع به شرح زندگی شیخ عراقی مطالب جالب توجّهی ضبط تحریر کردهاند، فقط به مکتوب خود عراقی در این مورد استناد و استشهاد میجوید و پارهای را عینا در اینجا نقل مینماید که زمینهای تازه فراهم آورده است.
«...اما حکابت حال:این غریب چون از بغدا رخت بربست، بعد از شدّت بسیار به خدمت عمّ بزرگوار شرف الدّین عبد السّلام خصّه اللّه بالسّلام.چون او را مشغول منصب و جاه و مستغرق درس و افادت یافت و در آن وقت دل این شکسته اندک مایه ذوق حرّیّت چشیده بود و لذّت فراغت یافته، سر غوغا نداشت.قرب بیست روز بیش آنجا مقام نکرد، قصد شام کرد.باز از آنجا به جانب عراق آمد و علی هذا.بیت:
اندر خم چوگان قضا، گوی صفت
میخوردم زخم و سو به سو میگشتم
نه در دین قدمی راسخ، نه در دینا قدمی ناسخ، نه علمی به عمل مقرون، نه عملی به اخلاص معجون، در غایت بیذوقی و دشمن کامی در بیابان عجز و فروماندگی و نایافت یک دو سال متردّد مانده بودم، تا عنایت ازلی این افتاده را دست گرفت و این گمشده را به حضرت والی شیخ ربّانی بهاء الحقّ و الدّین زکریّا قدّس اللّه روحه العزیز راه نمود.هفده سال در خدمت او مالازم بودم.» 1
عراقی در خدمت زکریّا مولتانی سهروردی مراحل تصوّف و سلوک را طی نموده و، پس از انتقال مرشد روحانی، به حرمین شریفین رفته و از سعادت حج و زیارت روضه نبی بهرهور گردیده 2 تا به روم رسیده است.آنجا در صحبت شیخ صدرالدّین قونیوی فصوص الحکم و فتوحات مکّیّه ابنعربی را به درس خوانده و خلاصه افکار و تعلیمات او را به صورت لمعات تألیف نموده که اهمیت بسزایی داشته و از کتب درسی عرفان اسلامی به شمار رفته است 3 به قول دکتر سیدحسین نصر:«کتاب لمعات...بیش از هر کتاب دیگر در معرفی ابنعربی به فارسی زبانان تأثیر داشته است.» 4
عراقی در دوران اقامت در قونیّه، در مجالس سماع مولانا جلالالدّین رومی هم شرکت میجسته که در مناقب العارفین افلاکی سه حکایت در روابط عراقی و مولانا و اشتراک سماعشان مسطور است. 5 بر وفات حسرت آیات مولانا هم سخن دلچسب و ارزندهای گفته که استاد بدیعالزمان فروزانفر در شرح بیت مثنوی:
هر کسی از ظنّ خود شد یار من
وز درون من نجست اسرار من
چنین نقل نموده است: «پیوسته شیخ فخرالدّین در سماع مدرسه حاضر شدی و دایما از عظمت مولانا باز گفتی و آهها زدی و گفتی که او را هیچ کس کما ینبغی ادراک نکرد، درین عالم غریب آمد و غریب رفت.» 6
سپس اینکه حضرت عراقی با فرزند شیخ زکریّا، صدرالدّین عارف مولتانی، مکاتبت داشته و بدین وسیله معتقدات ابنعربی و تأثیرات مثنوی مولوی را به شبه قارّه پاکستان و هند میرسانده است. 7 امیر معینالدّین پروانه از ارادتمندان شیخ عراقی بوده، و در توقات برایش خانقاهی عالیشأن ساخته و عراقی در آنجا به عنوان«شیخ خانقاه»به سر میبرده است.به روایت مقدمه دیوان نیز عراقی در مناطق عمان و مصر و دمشق پیاپی به پایه شیخ الشّیوخی نایل آمده است. 8
از تصانیف شیخ عراقی دیوان اشعار و مثنوی عشّاقنامه و رساله لمعات در نثر معروف است.رساله اصطلاحات تصوّف البته منسوب به اوست و مؤلّف اصلی آن شرفالدّین حسین الفتی تبریزی صاحب رشفالالحاظ فی کشف الالفاظ است. 9 علاوه بر اینها پنج مکتوب عراقی دریافت شده که در مجله رشد آموزش ادب فارسی چاپ گردیده است. 10 مزید بر آن رسالة لطیفة فی الذّوقیات و رسالهای در تفسیر به نام رسالة فی الحمد له و معناها فی التصوّف هنوز غیر مطبوع مانده بود که اینجا مطمح نظر ماست. 11
این هر دو رساله در دارالکتب قاهره، مجامیع فارسی طلعت، 11، به صورت خطی محفوظ و مصون است که نگارنده این مقاله در موقع تهیّه رساله دکتری به وساطت کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران از آنجا طلب داشته است؛فیلم آنها در کتابخانه مرکزی محفوظ است و مصحّح از آنها عکس گرفته و به تصحیح و تنقیح آنها پرداخته و آنها را برای چاپ آماده ساخته است تا به دست اهل تحقیق و ارباب دانش برسد.مشخّصات اینها به قرار زیر است:
1.رسالة لطیفة فی الذوقیات دو نسخه دارد:الف.همانطور که گفته شد، نسخهاش در دارالکتب قاهره به شماره 1180 برگ 23 پ تا 24 پ، و فیلم در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به شماره 3944 محفوظ است و نسخه عکسی متعلّق به نگارنده است.
ب.نسخه دوم در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران در مجموعه رسائل عرفانی، شماره 3299، صفحات 143 تا 147، بدون نام رساله و اسم مؤلف نگهداری میشود. مصحّح در دوران جمعآوری مواده رساله دکتری و تحقیقات دیگر آن را شناخته و با مقابله نسخه الف به این نتیجه رسیده است که این همان رساله لطیفه در ذوقیّات شیخ عراقی است.و متن اینها نزدیک به یکدیگر است.
2.رساله حمد له:رسالهای در تفسیر:رسالد فی الحمد له و معناها فی التصوّف:این رسال نسخه منحصر به فرد دارد که همراه رسالة لطیفة فی الذّوقیات، در قاهره به شماره، 1042 برگ 25 ر تا 26 پ محفوظ است. 13 فیلم و نسخه عکسی آن همانند رساله ذوقیّات به ترتیب دیگر در کتابخانه مرکزی دانشگاه و کتابخانه شخصی نگارنده موجود است، و رسالهای است در تفسیر و تشریح عارفانه الحمدللّه.
کیفیّت و وضعیّت نسخههای خطی قاهره یکسان است.آنها با خط خوش و خوانا و نستعلیق و به قلم درشت نگارش یافته است؛هر صفحه نوزده سطر دارد.اینها شامل مجموعه رسائل است و تاریخ کتابت و نام کاتب روی آنها درج گشته است.این هر دو رساله بسیار مفید و ارزنده است.مطالب و مفاهیم آنها دالّ بر وسعت مطالعه و تحقیق مؤلّف است.با دریافت اینها در متون عرفانی فارسی یک نوع اضافه گردیده است.
[23 پ]رسالة لطیفة فی الذّوقیات من کلا الشّیخ المحقّق قطب السّالکین فخر الملّة و الدّین عراقی قدّس سره 14 بسم الله الرحمن الرحیم 15 بدان وفّقک اللّه و ایّانا 16 که مرید این راه و متوجّه این بارگاه را منازل و مقامات مختلف، و درجات و مشاهدات متنوّع، در پیش است.و هر مقامی را لایق حال او اسمی نهادهاند مناسب و مطابق چنانک نمودجی ذکر رود.
اوّل سالک را که دغدغه طلب و داعیه مطلوب، که محبوب حقیقی است، در دل پدید آید. سبب این داعیه واردات حضور نوری بود که 17 از نسیم عنایت ازلی و از وادی ایمن لایزالی بر مهبّ قلوب مستعدّان و طالبان بوزد 18 و ایشان را 19 از تعسّفات 20 و مألوفات طبعی 21 خلاص کند. 22 قال علیه السلام 23 :انّ النّور اذا دخل القلب انشرح. 24 و قال تعالی 25 :هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین 26 ، آن را 27 ذوق و هدایت گویند.و بعد از آن که مباشر انواع اسباب و اشغال سلوک گردد، چون مجاهده و تزکیه نفس و تصفیه دل و تخلیه روح 28 ، آن را شوق گویند.و مشاهده که آنرا ابتهاج ذاتی گویند 29 که بعد از طلب سیر و سلوک شرقی حاصل 30 کند[24 ر]و کلّی سعی و تمام همت بر آن جمال با کمال معشوق 31 صرف کند، آنرا عشق گویند.و چون 32 از صفات بشری منسلخ شود و تجرید معنوی او را حاصل گردد، آنرا وصول گویند.و چون از انانیت 33 مضمحل گردد و از نعوت حدوث منفرد شود و به فناء من لم یکن 34 و بقاء من لم یزل رسد آن را فنا گویند.و چون جمله وجود مجازی را مثال 35 پروانه بر وجود شمع که مطلوب جقیقی و موجود یقینی است ترک کند 36 و باز اگر بهر تکمیل ناقصان و ارشاد مستعدّان بدین عالم رجوع کند و به لباس لاهوتی منخلع شود و به حکم یحبّهم و یحبّونه 37 بر مسند خلافت نشیند و عدل و قسط کلی نوی دهد 38 کما قال الله تعالی 39 :انّا 40 جعلناک خلیفة فی الأرض. 41
شعر 42
هر چه گیرد ازو بدو گیرد
هر چه بخشد ازو بدو بخشد 43
چه 44 درین مرتبه آلت ادراک او حق شده است 45 که فبی یسمع و بییبصر و در مرتبه دیگر قال علیه السّلام 46 الحق ینطق علی لسان عمر 47 که آلت ادراک بنده حق شده است که انّ اللّه تعالی قال علی لسان عبده 48 سمع اللّه لمن حمده آنرا بقا گویند.و لیس وراء عبّادان قریة. فاین تذهبون. 49
پس لازم آید که در شش شات 50 سلوک واحد عین عشرة شود که لایصدر من الواحد الاّ الواحد و الواحد لاغیر العشرة و لاعین العشرة 51 ، پس در جمله مراتب واحد بوده است که سیر کرده است و بهیچ مرتبه مقیّد نشده و همگی همه او بود. 52
شعر 53
فانت اذا فرد لک الکلّ ساجد
ولاکلّ الا انت باکل صفوه 54
سبحان من لطّف نفسه فسمّاه حقّا و من 55 کشف نفسه فسمّاه خلقا استغفر اللّه من کلّ قول و فعل 56 اللهم ارزقنا ذوقا ثم شوقا عشقا ثم وصلا ثم فناء ثم بقاء، لانّ الفناء الفناء 57 بقاء و عدم العدم وجود.
و السّلام علی من اتّبع الهدی.تمت 58 رسالد فی الحمد و معناها فی التّصوف 59 [25 ر]بسم اللّه الرّحمن الرّحیم بدان وفّقک اللّه و ایّاناکه الحمدللّه ذکر و ثناء حق است علی وجه تصوّر التّفصیل و علی وجه التّفصیل احترازا عن السّرّ بلسان الشّرع، اما در طریق به عبارت دیگر است.حمد عبارت از تعریف حامد است محمود را 60 به کمالات محمود.و کمالات محمود بر سه قسم است چنانکه گفته شود:کمال ذاتی و کمال صفاتی و کمال فعلی.کمال ذاتی آن است که تعقّل او متوقّف نباشد بر تصوّر غیر، چنانکه گفتی حیّ میتی لازم نیاید، و چنانک گفتی قیّوم هادمی لازم نیاید.و کمال صفاتی آن است که تعقّل او متوقّف است بر تصوّر غیر، چنانکه خالق گفتی مخلوق لازم آید، و چون رازق گفتی مرزوق لازم آید.و کمال فعلی چنانک حق سبحانه و تعالی میفرماید و مینماید که یخلقکم فی بطون امّهاتکم. 61
و آن تعریفات بر سه 62 قسم است:یا تعریف حقّ است مرحقّ را در حقّ؛یا تعریف حقّ است مر خلق را در حقّ؛یا تعریف حقّ است مرحقّ را در خلق؛یا تعریف حقّ است مر خلق را در خلق؛یا تعریف حقّ است مرحقّ را بدین مجموع.و بر عکس این پنج 1نج دیگر:یا تعریف خلق است مرخلق را در خلق؛یا تعریف خلق است مرحقّ را در خلق؛یا تعریف خلق است مرخلق را در حقّ؛یا تعریف خلق است مرحقّ را در حق؛یا تعریف خلق است مرحقّ را[25 پ]بدین مجموع.
[1]تعریف حق مرحق را[در حق] 63 چیست؟ذاتی است که حق تعالی و تقدّس میدید ذات خود را به ذات خود در ذات خود مشاهده که زاید نبود بر ذات.
شعر
بی بود شما یحبّهم من گفتم
وین درّ یحبّون 64 شما من سفتم
چون من دگری نبود کس بشنودی
من بودم و من شنیدم و من گفتم
[2]تعریف حق مرخلق را در حق کیست؟آنست که حق تعالی میفرماید کهو کنتم ازواجا ثلثة 65 فی سابق.علمی لطیفه:آن وقت که نبودیم چنین درخواست حق بودیم که چنین شویم. و چون چنین شدیم، فرمود:و نحن اقرب الیه من حبل الورید. 66
شعر
و غنّا لی من قلبی و غنیت کما غنّا
و کنّا حیث ما کانوا و کانوا حیث ما کنّا
پس حق تعالی را تعریف میکند که ای خلق در ازل آزال شما در علم من بودیت چنانک اوّل الفکر آخر العمل.
[3]تعریف حق مرخلق 67 را در خلق چیست؟آنست که حق تعالی میفرماید:و نحن اقرب الیه منکم ولکن لاتبصرون 68 .پس حق تعالی تعریف میکند خود را در تو که خلقی.
شعر
من یک جانم که صد هزارست تنم
چه جان و چه تن که هر دو هم خویشتنم
خود را به تکلّف دگری ساختهام
تا خوش باشد آن دگری 69 را که[منم] 69
اندر ره فر اگر شوی لایق تو
معشوق تو و عشق تو و عاشق تو
[4]تعریف حقّ مرخلق را در خلق چیست؟آنست[که]حق تبارک و تعالی فرمود:یخلقکم فی بطون[26 ر]امّهاتکم. 70 حق تعریف میکند ترا که خلقی آفریدم در شکم مادر تو که خلق بود.
شعر
حیوان زنباتست و نبات از ارکان 71
ارکان اثر جنبش 72 چرخ گردان
چرخ است به نفس قایم و نفس به عقل
عقلست فروغ نور ذات یزدان
[5]تعریف حقّ مرحقّ را بدین مجموع چیست؟آنست که حق تعالی میفرماید:وللّه المشرق و المغرب فاینما تولّوا فثمّ وجه اللّه 73 کلّ من علیها فان و یبقی وجه ربّک ذوالجلال و الاکرام. 74
شعر
هر جا که نگه کنم ترا میبینم
سبحان اللّه مگر تویی دیده من
اما برعکس این پنج که ذکر رفت: [6]تعریف خلق مرخلق را در خلق چیست؟آنست که مصطفی صلوات اللّه علیه میفرماید:انا مدیند العلم و علی بابها. 75
شعر
در دوزخم از زلف تو در چنگ اید
از حال بهشتیان مرا ننگ آید
ور بی تو به صحرای بهشتم خوانند
صحرای بهشت[بر] 76 دلم تنگ آید
مصطفی علیه السّلام خلق است.تعریف کرد که علی بود مرخلق را که صحابه بودند.
[7]تعریف خلق مرحق را در خلق قال النّبی علیه السّلام حکایة عن الله تعالی انا عند ظنّ عبدی بی 77 .رسول علیه السلام خلق ات تعریف میکند حق را تبارک و تعالی در تو که خلقی که انا عند ظن عبدی بی.
شعر
ای جان جهان تران بجان میطلبم
پیوسته ترا گرد جهان میطلبم
تو در دل من نشسته و من شب و روز
از نور جهانیان نشان میطلبم 78
[8]تعریف خلق مرخلق را در حق و این بر دو طریق است بقول یا بفعل[26 پ]، امّا بقول انبیا میگویند کهلا اله الاّ انا فاعبدنی. 79 اما بفعل قوله تعالیفانظر الی آثار رحمة اللّه کیف یحیی الارض بعد موتها. 80
شعر
تو از عطار بشنو آنچه اصلست
برون نی از تو و همسایه تست81
اکنون پیغمبران خلق آمدند، تعریف میکنند ما را که خلقیم در خدا که حق است تبارک و تعالی.
[9]تعریف خلق مرحق را در حق چیست؟آنست که مصطفی علیه السلام فرمود که انّ اللّه تعالی حیّ قیّوم. 82 موجود ازلی ابدی، مصطفی علیه السلام، که خلقست تعریف میکند 83 حق را در حق، چنانکه گفتم.
شعر
که 84 خردم در خور اثبات تو نیست
اسایش جان جز بمناجات تو نیست
من ذات ترا بواجبی کی دانم 85
داننده ذات تو بجز ذات تو نیست
[10]تعریف خلق 86 مرحق را درین مجموعه چیست؟آنست که نبی علیهالسلام فرمود: لاتسبّو الدّهر فانّ الدّهر هو اللّه 87 .و قوله تعالی:قل لمن الأرض و من فیها ان کنتم تعلمون. سیقولون للّه. 88
شعر
ای یمین بقا در چه بقایی که نه
برجای نه کدام جایی که نه
ای ذات تو از جا و جهت مستغنی
آخر تو کجایی و کجایی که نه 89
و اللّه اعلم بالصّواب.تمّت
یادداشتها
(1).منشأت و مکاتیب عراقی، نسخه خطی کتابخانه ملی تهران، ص 45 پ تا 46؛و رجوع کنید به«نامهای از فخرالدّین عراقی»، چاپ در رشد آموزش ادب فارسی، سال 2، شماره 1، ص 14.
(2).عشّاقنامه عراقی، سوانح عمری، ص 12 تا 14؛کلّیّات عراقی، مقدمه دیوان، ص 53 و 54 که شیخ عراقی در قصیدهای در وصف کعبه معظم گفته و پنج قصیده درخشان حضرت خواجه کائنات صلی الله علیه و سلم سروده است. نیز رجوع کنید به:مقاله«نعتگویی عراقی»، نشریّه دانشکده ادبیات، دانشگاه تبریز، 3/119-118.
(3).تاریخ ادبیّات در ایران، دکتر صفا، ج 3، 1/170.
(4).سه حکیم مسلمان، ترجمه احمد آرام، ص 160.
(5).چاپ آنکارا، 1/360 و 339 و 400، 2/594 تا 596.
(6).شرح مثنوی شریف، 1/12، و رجوع کنید به:مناقب العارفین، 1/400.
(7).سیرالعارفین7خطی، پنجاب، ص 14:و نیز رجوع کنید به:مثنوی مولوی، پیشگفتار دکتر وحید قریشی، 1/8 و 9.
(8).کلیات عراقی، مقدمّه دیوان، ص 53، 56، 62، 64.
(9).«رسالهای در اصطلاحات عرفانی»، معارف، دوره دوم، شماره 3، ص 4.
(10).نسخه خطی منشآت و مکاتیب عراقی، در کتابخانه ملی موزه ایران باستان، تهران، در جنگی به شماره 2996/ف از 45 پ تا 51 ر محفوظ است.و اخیرا دکتر نسرین محتشم اینها را با تصحیح و توضیح در مجله رشد آموزش ادب فارسی، تهران، سال 2، شماره 1365، ص 13 تا 14، و سال 2، شماره 2، تابستان 1365، ص 28 تا 33 به چا1 رسانده است.
(11).مصحح در مورد این رسالهها در رساله دکتری خود«مقام شیخ فخرالدّین ابراهیم عراقی در تصوّف اسلامی»(غیر مطبوع)ص 119 تا 121 نیز گزارشی داده است.
(12).فهرس المخطوطات الفارسیّة، ج 1، ص 265؛فهرست نسخههای خطی، 2/1152، تا 1153.
(13).فهرس المخطوطات الفارسیّة، ج 2، ص 238؛فهرست نسخههای خطی، 1/44 تا 45.
(14).در نسخه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران(ب)، عنوان رساله و اسم مؤلّف درج نگردیده است.
(15).ب:پس از بسمله«و به نستعین»را نیز اضافه نموده، و آغازش چنین است:«الحمدللّه و سلام علی عباده الذین اصطفی و صلّی اللّه علی محمّد و آله».
(16). اللّه تعالی تو را و ما را توفیق[خیر]عطا فرماید.
(17).ب:«چنانک نمودجی...حضور نوری بود که»را ندارد و به جای آن فقط یک کلمه«چون»آمده است.
(18).ب:پس از«بوزد»افزوده است«نوری پیدا شود و در دلهای ایشان که همواره ارادت و طلب محبوب حقیقی کنند و دغدغه و داعیه مطلوب یقینی بدید آید که ایشانرا».
(19).ب:که ایشانرا.
(20).ب:تعشّقات.
(21).ب:طبیعی.
(22).ب:خلاص دهد و از تنعمات دنیاوی منقطع گرداند.
(23).ب:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و سلّم.
(24).ب:...انشرح یعنی نور الهی چون در دل شخصی که منظور نظر ربّانیست درآید دل او را گشوده و منشرح گرداند (و رجوع شود به:اتحاف السّادة المتّقین، 9/327).
(25).ب:قوله تعالی.
(26).فتح، 4.
(27).ب:این حالت را.
(28).ب:و بعد از آن چون به سلوک مشغول شود و مجاهده و ریاضات کشد و تزکیه نفس و تخلیه روح حاصل کند.
(29).ب:خوانند.
(30).ب:«شوقی حاصل»را ندارد.
(31).ب:کلمه«معشوق»را ندارد.
(32).ب:و چون سالک.
(33).ب:انانیت خود.
(34).بقره، 196؛نساء، 11، 12، 137، 168، 176؛انعام، 131؛اعراف، 11؛اسراء، 222؛مریم، 14؛نور، 6؛فرقان، 2؛شعراء، 197؛روم، 13؛انسان، 1؛بیّنه، 1؛اخلاص، 4.
(35).ب:بر مثال.
(936.ب:نزول کند.
(37).مائده، 54.
(38).ب:بوی دهد.
(39).ب:نداد.
(40).که و.
(41).ص، 26.
(42).ب:ندارد.
(43).این بیت در رساله«لمعات»، چاپ در کلیات عراقی، کتابخانه سنائی تهران، بار چهارم، صفحه 390 میتوان ملاحظه کرد.
(44).ب:چون.
(45).ب:شده باشد آنست.
(46).ب:رسول علیه السلام فرمود.
(47).مشکوة المصابیح، باب مناقب عمر، ص 557.
(48).ب:لسان العبد.
(49).ب:قال اللّه تعالی:فاین تذهبون(تکویر، 26).
(50).ب:در نشأت.
(51).ترمه:لایصدر...از واحد صدور نمیشود بجز واحد و واحد نه غیر از ده است و نه عین ده.
(52).ب:بوده.
(53).ب:ندارد.
(54).ب:این بیت را ندارد.
(55).ب:«من»ساقط شده است.
(56).ب:«استغفر اللّه من کل قول و فعل»ساقط شده است.
(57).ب:اللّهمّ الذّوق، ثمّ الشّوق، ثمّ الوصل، ثمّ الفناء، ثمّ البقاء، لانّ فناء الفناء.
(58).تمّت الرّسالة.و بعد زیر آن کاتب نسخه نوشته است:«فرزند عزیز نور دیده و سرور سلیمه انبته اللّه نباتا حسنا نعمه الله در پنجم ماه ربیع الاخر روز جمعه در وقت چاشت متولد شد.سنه احدی و ثلثین و ثمانمائه من هجر خیر البریّة».
(59).این عنوان رساله در فهرست المخطوطات الفارسیّه، قاهره، ج 1، ص 238 مندرج گردیده و نسخه خطی بدون عناون کتابت شده است.این نسخهای است منحصر به فرد در تفسیر الحمد للّه.
(60).در نسخه خطی:«حامد است و محمود را»؛چنانکه پیداست«و»زاید است.
(61).زمر، 6؛در نسخه خطی«خلقکم...»آمده است.
(62).«سه»سهو کاتب است؛«پنج»صحیح است.
(63).در«حق»در نسخه خطی نگاشته نشده و در اینجا افزوده مصحّح است، به دلیل تعریفات سابق.
(64).اشاره به یحبّهم و یحبّونه، مائده، 54.
(65).واقعه، 7.
(66).ق، 16.
(67).در نسخه خطی به جای«حق»اینجا کلمه خلق، نگاشته دشه، ولکن به دلیل تعریفات سابق«ح»صحیح است.
(69).در نسخه خطی«دیگری»آمده است و«منم»ساقط گردیده است.
(70).زمر، 6.در نسخه خطی«خلقکم...»نگاشته است.
(71).ارکان:عناصر، قوای نامیه.
(72).در نسخه خطّی:«جنس»؛ولی حدس مصحّح این است که«جنبش»درست است.
(73).بقره، 115.
(74).رحمن، 26 و 27.
(75).زبیدی، اتحاف السّادة المتّقین، 6/244؛ابن عساکر، تهذیب تاریخ دمشق، 3/38؛فروزانفر، احادیث مثنوی، ص 37؛تحلیل اشعار ناصر خسرو، ص 50؛نیز رجوع شود به:مخزن چشت(فارسی)، نسخه خطی و عکسی، ص 25 و اردو ترجمه کامل، ص 76 به این طرز مرقوم گردیده است:«و هم قال النبّی صلّی اللّه علیه و سلّم انا مدینة العلم و اساسها ابوبکر(ر ض)و جدارها عمر(ر ض)و سقفها عثمان(ض)و بابها علی(ر ض)».
(76).کلمه«بر»در نسخه اصل محذوف است.
(77).صحیح البخاری، «کتاب التّوحید»، 23/193؛مسند امام احمد بن حنبل، 2/315، 391، 413، 445، 482، 516، 517، 524، 534، در نسخه خطی«...عبدبی»نگاشته است که صحیح نیست.
(78).رجوع شود به کلّیّات عراقی، رباعیّات، ص 317 که به این طریق آمده است:
ای جان و جهان، ترا زجان میطلبم
سرگشته ترا گرد جهان میطلبم
تو در دل من نشستهای فارغ و من
از تو زجهانیان نشان میطلبم
(79).طه، 14؛در نسخه خطی«لا اله الاّ اللّه انا فاعبدونی»نوشته است.
(80).روم، 50.
(81).غزلیّات و قصاید عطّار، ص 29؛در نسخه خطی«برون نیست»آمده است که سهو کاتب است.
(82).ابن عساکر، تهذیب تاریخ دمشق، 1/376.
(83).در نسخه خطی:«میکنند»، که سهو است.
(84)احتمال میرود که این مصرع چنین باشد:«گفتم خردم در خور اثبات تو نیست».
(85).در نسخه خطی:«دانیم».
(86).در نسخه خطی«حق»نوشته، ولی به دلیل تعریفات سابق«خلق»صحیح است.
(87).السّنن الکبری مع الجوهر النّقی، 3/365؛تاریخ بغداد، 3/308؛تحلیل اشعار ناصر خسرو، ص 46 که در هر سه مأخذ این حدیث چنین آمده است:«لاتسبوا الدهر فان اللّه هو الدّهر».
(88).مؤمنون، 84 و 85؛در نسخه خطی«سیقولون اللّه»نگاشته است.
(89).مصرع اخر در نسخه به این طرز امده است:«آخر مو کجایی و کجا که نه».
منابع
1.اتحاف السّادة المتّقین بشرح احیاء علوم الدین، تصنیف علامه الزبیدی، دارالفکر.
2.احادیث مثنوی، به جمع و تدوین بدیع الزّمان فروزانفر، چاپ دوم، امبیر کبیر، تهران، 13487 ش.
3.ارواء الغلیل فی تخریج احادیث منار السّبیل، تألیف محمد ناصرالدین الالبانی، الجزء السّابع، المکتب الاسلامی بیروت، الطّبعة، الاولی، 1366 ه/2979 م.
4.تاریخ ادبیات در ایران دکتر صفا، جلد سوم، قسمت اول انتشارات ابن سینا، تهران.
5.تاریخ بغداد، خطیب البغدادی، الزء الثّالث، المکتبد السلفیة المدیند المنوّرة.
6.تحلیل اشعار ناصر خسرو، تألیف دکتر مهدی محقق، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1349 ش.
7.تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، ابنعسامر، الجزء الاول-الجزء الثالث، دارالمسیرة بیروت، طبعة الثانیة، 1369 ه/1979 م.
8.دیوان غزلیان و قصاید عطار، به اهتمام و تصحیح دکتر تقی تفضّلی، انتشارات انجمن آثار ملی تهران.
9.رسالهای در اصطلاحات عرفانی، با مقدمه و تصحیح دکتر نصرالله پورجوادی، معارف، دوره دوم، شماره 3، آذر-اسفند 1364.
10.رساله فی الحمد له و معناها فی التصوف، فخرالدّین عراقی، نسخه خطّی دارالکتب قاهره (مصر)، فیلم در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، به شماره 3944.
11.رسالة لطیفة فی الذّوقیات، فخرالدّین عراقی، نسخه خطی دارالکتب قاهره(مصر)، فیلم در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، به شماره 3944.
12.رسالة لطیفة فی الذّوقیات(بدون نام رساله و اسم مؤلف).شامل مجموعه رسایل خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران.
13.السّنن الکبری مع الجوهر النقی، للبیهقی، الجزء الثّالث، نشر السّنّه، ملتان.
14.سه حکیم مسلمان، دکتر سید حسین نصر، ترجمه احمد آرام، تبریز، 1345 ش.
15.سیر العارفین، تألیف جمالی دهلوی، نسخه خطی کتابخانه دانشگاه پنجاب لاهور، شماره 1728.
16.شرح مثنوی شریف، تألیف فروزانفر7زو نخستین، انتشارات دانشگاه تهران، 1346 ش.
17.صحیح البخاری بشرح الکرمانی، دار احیاء التّرات العربی، بیروت، طبعد الثانی، 1401 ه/1981 م.
18.فهرس المخطوطات الفارسیّة، دارالکتب و الوثائق و القومیّة، القسم الاول و الثانی، قاهره، 1966 م.
19.فهرست نسخههای خطی فارسی، احمد منزوی، جلد اول و دوم، تهران، 1349-1348 ش.
20.قرآن مجید و الفرقان حمید.
21.کلّیّات عراقی(شامل مقدمه دیوان...لمعات)، با دیباچه نفیسی، تهران، 1338 ش.
22.«لمعات»، چاپ در کلیات عراقی، به اهتمام سعید نفیسی، تهران، 1338 ش.
23.مثنوی معنوی رومی، با ترجمه و مقدمه قاضی سجاد حسین، پیشگفتار دکتر وحید قریشی، مؤسسه انتشارات اسلامی، لاهور، دفتر اول، 1978 م.
24.مخزن چشت، تألیف خواجه امام بخش مهاروی، نسخه خطی مملو که میان نور جهانیان چشتیان پنجاب.
25.مخزن چشت، تألیف خواجه امام بخش مهاروی، مکمل اردو ترجمه پروفسور افتخار احمد چشتی، چشتیه آکادمی فصیلآباد، 1406 ه/1989 م.
26.مسند الامام احمدبن حنبل، دار الفکر بیروت، الطبعد الثّانیة، 1368 ه/2978 م.
27.مشکوة المصابیح، قدیمی کتب خانه، مقابل آرام باغ کراچی، 1368 ه.
28.المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النّبوی، وینسنک مع مشارکه فؤاد عبدالباقی، لیدن، 1962 م.
29.المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، محمد فؤاد عبدالباقی، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
30.مقام شیخ فخرالدین ابراهیم عراقی در تصوف اسلامی، پایان نامه دکتری محمد اختر چیمه، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، سال 53-1352 ش(غیر مطبوع).
31.مناقب العارفین افلاکی، با تصحیحات تحسین یازیجی، آنکارا، دو مجلد، 61-1959 م.
32.مکاتیب و منشآت عراقی، نسخه خطی کتابخانة ملی موزه ایران باستان، تهران، شماره 2996.
33.موسوعة اطراف الحدیث النّبوی، ابوهاجر زغلول، احد عشر مجلد، بیروت 1989 م.
34.«نامهای از فخرالدّین عراقی»، چاپ در رشد آموزش ادبی فارسی، سال 2، شماره 1، بهار 1365.
35.«نعت گویی عراقی»مقاله محمد اختر چیمه، چاپ در نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تبریز، شماره 3، پاییز 1363.
«...اما حکابت حال:این غریب چون از بغدا رخت بربست، بعد از شدّت بسیار به خدمت عمّ بزرگوار شرف الدّین عبد السّلام خصّه اللّه بالسّلام.چون او را مشغول منصب و جاه و مستغرق درس و افادت یافت و در آن وقت دل این شکسته اندک مایه ذوق حرّیّت چشیده بود و لذّت فراغت یافته، سر غوغا نداشت.قرب بیست روز بیش آنجا مقام نکرد، قصد شام کرد.باز از آنجا به جانب عراق آمد و علی هذا.بیت:
اندر خم چوگان قضا، گوی صفت
میخوردم زخم و سو به سو میگشتم
نه در دین قدمی راسخ، نه در دینا قدمی ناسخ، نه علمی به عمل مقرون، نه عملی به اخلاص معجون، در غایت بیذوقی و دشمن کامی در بیابان عجز و فروماندگی و نایافت یک دو سال متردّد مانده بودم، تا عنایت ازلی این افتاده را دست گرفت و این گمشده را به حضرت والی شیخ ربّانی بهاء الحقّ و الدّین زکریّا قدّس اللّه روحه العزیز راه نمود.هفده سال در خدمت او مالازم بودم.» 1
عراقی در خدمت زکریّا مولتانی سهروردی مراحل تصوّف و سلوک را طی نموده و، پس از انتقال مرشد روحانی، به حرمین شریفین رفته و از سعادت حج و زیارت روضه نبی بهرهور گردیده 2 تا به روم رسیده است.آنجا در صحبت شیخ صدرالدّین قونیوی فصوص الحکم و فتوحات مکّیّه ابنعربی را به درس خوانده و خلاصه افکار و تعلیمات او را به صورت لمعات تألیف نموده که اهمیت بسزایی داشته و از کتب درسی عرفان اسلامی به شمار رفته است 3 به قول دکتر سیدحسین نصر:«کتاب لمعات...بیش از هر کتاب دیگر در معرفی ابنعربی به فارسی زبانان تأثیر داشته است.» 4
عراقی در دوران اقامت در قونیّه، در مجالس سماع مولانا جلالالدّین رومی هم شرکت میجسته که در مناقب العارفین افلاکی سه حکایت در روابط عراقی و مولانا و اشتراک سماعشان مسطور است. 5 بر وفات حسرت آیات مولانا هم سخن دلچسب و ارزندهای گفته که استاد بدیعالزمان فروزانفر در شرح بیت مثنوی:
هر کسی از ظنّ خود شد یار من
وز درون من نجست اسرار من
چنین نقل نموده است: «پیوسته شیخ فخرالدّین در سماع مدرسه حاضر شدی و دایما از عظمت مولانا باز گفتی و آهها زدی و گفتی که او را هیچ کس کما ینبغی ادراک نکرد، درین عالم غریب آمد و غریب رفت.» 6
سپس اینکه حضرت عراقی با فرزند شیخ زکریّا، صدرالدّین عارف مولتانی، مکاتبت داشته و بدین وسیله معتقدات ابنعربی و تأثیرات مثنوی مولوی را به شبه قارّه پاکستان و هند میرسانده است. 7 امیر معینالدّین پروانه از ارادتمندان شیخ عراقی بوده، و در توقات برایش خانقاهی عالیشأن ساخته و عراقی در آنجا به عنوان«شیخ خانقاه»به سر میبرده است.به روایت مقدمه دیوان نیز عراقی در مناطق عمان و مصر و دمشق پیاپی به پایه شیخ الشّیوخی نایل آمده است. 8
از تصانیف شیخ عراقی دیوان اشعار و مثنوی عشّاقنامه و رساله لمعات در نثر معروف است.رساله اصطلاحات تصوّف البته منسوب به اوست و مؤلّف اصلی آن شرفالدّین حسین الفتی تبریزی صاحب رشفالالحاظ فی کشف الالفاظ است. 9 علاوه بر اینها پنج مکتوب عراقی دریافت شده که در مجله رشد آموزش ادب فارسی چاپ گردیده است. 10 مزید بر آن رسالة لطیفة فی الذّوقیات و رسالهای در تفسیر به نام رسالة فی الحمد له و معناها فی التصوّف هنوز غیر مطبوع مانده بود که اینجا مطمح نظر ماست. 11
این هر دو رساله در دارالکتب قاهره، مجامیع فارسی طلعت، 11، به صورت خطی محفوظ و مصون است که نگارنده این مقاله در موقع تهیّه رساله دکتری به وساطت کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران از آنجا طلب داشته است؛فیلم آنها در کتابخانه مرکزی محفوظ است و مصحّح از آنها عکس گرفته و به تصحیح و تنقیح آنها پرداخته و آنها را برای چاپ آماده ساخته است تا به دست اهل تحقیق و ارباب دانش برسد.مشخّصات اینها به قرار زیر است:
1.رسالة لطیفة فی الذوقیات دو نسخه دارد:الف.همانطور که گفته شد، نسخهاش در دارالکتب قاهره به شماره 1180 برگ 23 پ تا 24 پ، و فیلم در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به شماره 3944 محفوظ است و نسخه عکسی متعلّق به نگارنده است.
ب.نسخه دوم در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران در مجموعه رسائل عرفانی، شماره 3299، صفحات 143 تا 147، بدون نام رساله و اسم مؤلف نگهداری میشود. مصحّح در دوران جمعآوری مواده رساله دکتری و تحقیقات دیگر آن را شناخته و با مقابله نسخه الف به این نتیجه رسیده است که این همان رساله لطیفه در ذوقیّات شیخ عراقی است.و متن اینها نزدیک به یکدیگر است.
2.رساله حمد له:رسالهای در تفسیر:رسالد فی الحمد له و معناها فی التصوّف:این رسال نسخه منحصر به فرد دارد که همراه رسالة لطیفة فی الذّوقیات، در قاهره به شماره، 1042 برگ 25 ر تا 26 پ محفوظ است. 13 فیلم و نسخه عکسی آن همانند رساله ذوقیّات به ترتیب دیگر در کتابخانه مرکزی دانشگاه و کتابخانه شخصی نگارنده موجود است، و رسالهای است در تفسیر و تشریح عارفانه الحمدللّه.
کیفیّت و وضعیّت نسخههای خطی قاهره یکسان است.آنها با خط خوش و خوانا و نستعلیق و به قلم درشت نگارش یافته است؛هر صفحه نوزده سطر دارد.اینها شامل مجموعه رسائل است و تاریخ کتابت و نام کاتب روی آنها درج گشته است.این هر دو رساله بسیار مفید و ارزنده است.مطالب و مفاهیم آنها دالّ بر وسعت مطالعه و تحقیق مؤلّف است.با دریافت اینها در متون عرفانی فارسی یک نوع اضافه گردیده است.
[23 پ]رسالة لطیفة فی الذّوقیات من کلا الشّیخ المحقّق قطب السّالکین فخر الملّة و الدّین عراقی قدّس سره 14 بسم الله الرحمن الرحیم 15 بدان وفّقک اللّه و ایّانا 16 که مرید این راه و متوجّه این بارگاه را منازل و مقامات مختلف، و درجات و مشاهدات متنوّع، در پیش است.و هر مقامی را لایق حال او اسمی نهادهاند مناسب و مطابق چنانک نمودجی ذکر رود.
اوّل سالک را که دغدغه طلب و داعیه مطلوب، که محبوب حقیقی است، در دل پدید آید. سبب این داعیه واردات حضور نوری بود که 17 از نسیم عنایت ازلی و از وادی ایمن لایزالی بر مهبّ قلوب مستعدّان و طالبان بوزد 18 و ایشان را 19 از تعسّفات 20 و مألوفات طبعی 21 خلاص کند. 22 قال علیه السلام 23 :انّ النّور اذا دخل القلب انشرح. 24 و قال تعالی 25 :هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین 26 ، آن را 27 ذوق و هدایت گویند.و بعد از آن که مباشر انواع اسباب و اشغال سلوک گردد، چون مجاهده و تزکیه نفس و تصفیه دل و تخلیه روح 28 ، آن را شوق گویند.و مشاهده که آنرا ابتهاج ذاتی گویند 29 که بعد از طلب سیر و سلوک شرقی حاصل 30 کند[24 ر]و کلّی سعی و تمام همت بر آن جمال با کمال معشوق 31 صرف کند، آنرا عشق گویند.و چون 32 از صفات بشری منسلخ شود و تجرید معنوی او را حاصل گردد، آنرا وصول گویند.و چون از انانیت 33 مضمحل گردد و از نعوت حدوث منفرد شود و به فناء من لم یکن 34 و بقاء من لم یزل رسد آن را فنا گویند.و چون جمله وجود مجازی را مثال 35 پروانه بر وجود شمع که مطلوب جقیقی و موجود یقینی است ترک کند 36 و باز اگر بهر تکمیل ناقصان و ارشاد مستعدّان بدین عالم رجوع کند و به لباس لاهوتی منخلع شود و به حکم یحبّهم و یحبّونه 37 بر مسند خلافت نشیند و عدل و قسط کلی نوی دهد 38 کما قال الله تعالی 39 :انّا 40 جعلناک خلیفة فی الأرض. 41
شعر 42
هر چه گیرد ازو بدو گیرد
هر چه بخشد ازو بدو بخشد 43
چه 44 درین مرتبه آلت ادراک او حق شده است 45 که فبی یسمع و بییبصر و در مرتبه دیگر قال علیه السّلام 46 الحق ینطق علی لسان عمر 47 که آلت ادراک بنده حق شده است که انّ اللّه تعالی قال علی لسان عبده 48 سمع اللّه لمن حمده آنرا بقا گویند.و لیس وراء عبّادان قریة. فاین تذهبون. 49
پس لازم آید که در شش شات 50 سلوک واحد عین عشرة شود که لایصدر من الواحد الاّ الواحد و الواحد لاغیر العشرة و لاعین العشرة 51 ، پس در جمله مراتب واحد بوده است که سیر کرده است و بهیچ مرتبه مقیّد نشده و همگی همه او بود. 52
شعر 53
فانت اذا فرد لک الکلّ ساجد
ولاکلّ الا انت باکل صفوه 54
سبحان من لطّف نفسه فسمّاه حقّا و من 55 کشف نفسه فسمّاه خلقا استغفر اللّه من کلّ قول و فعل 56 اللهم ارزقنا ذوقا ثم شوقا عشقا ثم وصلا ثم فناء ثم بقاء، لانّ الفناء الفناء 57 بقاء و عدم العدم وجود.
و السّلام علی من اتّبع الهدی.تمت 58 رسالد فی الحمد و معناها فی التّصوف 59 [25 ر]بسم اللّه الرّحمن الرّحیم بدان وفّقک اللّه و ایّاناکه الحمدللّه ذکر و ثناء حق است علی وجه تصوّر التّفصیل و علی وجه التّفصیل احترازا عن السّرّ بلسان الشّرع، اما در طریق به عبارت دیگر است.حمد عبارت از تعریف حامد است محمود را 60 به کمالات محمود.و کمالات محمود بر سه قسم است چنانکه گفته شود:کمال ذاتی و کمال صفاتی و کمال فعلی.کمال ذاتی آن است که تعقّل او متوقّف نباشد بر تصوّر غیر، چنانکه گفتی حیّ میتی لازم نیاید، و چنانک گفتی قیّوم هادمی لازم نیاید.و کمال صفاتی آن است که تعقّل او متوقّف است بر تصوّر غیر، چنانکه خالق گفتی مخلوق لازم آید، و چون رازق گفتی مرزوق لازم آید.و کمال فعلی چنانک حق سبحانه و تعالی میفرماید و مینماید که یخلقکم فی بطون امّهاتکم. 61
و آن تعریفات بر سه 62 قسم است:یا تعریف حقّ است مرحقّ را در حقّ؛یا تعریف حقّ است مر خلق را در حقّ؛یا تعریف حقّ است مرحقّ را در خلق؛یا تعریف حقّ است مر خلق را در خلق؛یا تعریف حقّ است مرحقّ را بدین مجموع.و بر عکس این پنج 1نج دیگر:یا تعریف خلق است مرخلق را در خلق؛یا تعریف خلق است مرحقّ را در خلق؛یا تعریف خلق است مرخلق را در حقّ؛یا تعریف خلق است مرحقّ را در حق؛یا تعریف خلق است مرحقّ را[25 پ]بدین مجموع.
[1]تعریف حق مرحق را[در حق] 63 چیست؟ذاتی است که حق تعالی و تقدّس میدید ذات خود را به ذات خود در ذات خود مشاهده که زاید نبود بر ذات.
شعر
بی بود شما یحبّهم من گفتم
وین درّ یحبّون 64 شما من سفتم
چون من دگری نبود کس بشنودی
من بودم و من شنیدم و من گفتم
[2]تعریف حق مرخلق را در حق کیست؟آنست که حق تعالی میفرماید کهو کنتم ازواجا ثلثة 65 فی سابق.علمی لطیفه:آن وقت که نبودیم چنین درخواست حق بودیم که چنین شویم. و چون چنین شدیم، فرمود:و نحن اقرب الیه من حبل الورید. 66
شعر
و غنّا لی من قلبی و غنیت کما غنّا
و کنّا حیث ما کانوا و کانوا حیث ما کنّا
پس حق تعالی را تعریف میکند که ای خلق در ازل آزال شما در علم من بودیت چنانک اوّل الفکر آخر العمل.
[3]تعریف حق مرخلق 67 را در خلق چیست؟آنست که حق تعالی میفرماید:و نحن اقرب الیه منکم ولکن لاتبصرون 68 .پس حق تعالی تعریف میکند خود را در تو که خلقی.
شعر
من یک جانم که صد هزارست تنم
چه جان و چه تن که هر دو هم خویشتنم
خود را به تکلّف دگری ساختهام
تا خوش باشد آن دگری 69 را که[منم] 69
اندر ره فر اگر شوی لایق تو
معشوق تو و عشق تو و عاشق تو
[4]تعریف حقّ مرخلق را در خلق چیست؟آنست[که]حق تبارک و تعالی فرمود:یخلقکم فی بطون[26 ر]امّهاتکم. 70 حق تعریف میکند ترا که خلقی آفریدم در شکم مادر تو که خلق بود.
شعر
حیوان زنباتست و نبات از ارکان 71
ارکان اثر جنبش 72 چرخ گردان
چرخ است به نفس قایم و نفس به عقل
عقلست فروغ نور ذات یزدان
[5]تعریف حقّ مرحقّ را بدین مجموع چیست؟آنست که حق تعالی میفرماید:وللّه المشرق و المغرب فاینما تولّوا فثمّ وجه اللّه 73 کلّ من علیها فان و یبقی وجه ربّک ذوالجلال و الاکرام. 74
شعر
هر جا که نگه کنم ترا میبینم
سبحان اللّه مگر تویی دیده من
اما برعکس این پنج که ذکر رفت: [6]تعریف خلق مرخلق را در خلق چیست؟آنست که مصطفی صلوات اللّه علیه میفرماید:انا مدیند العلم و علی بابها. 75
شعر
در دوزخم از زلف تو در چنگ اید
از حال بهشتیان مرا ننگ آید
ور بی تو به صحرای بهشتم خوانند
صحرای بهشت[بر] 76 دلم تنگ آید
مصطفی علیه السّلام خلق است.تعریف کرد که علی بود مرخلق را که صحابه بودند.
[7]تعریف خلق مرحق را در خلق قال النّبی علیه السّلام حکایة عن الله تعالی انا عند ظنّ عبدی بی 77 .رسول علیه السلام خلق ات تعریف میکند حق را تبارک و تعالی در تو که خلقی که انا عند ظن عبدی بی.
شعر
ای جان جهان تران بجان میطلبم
پیوسته ترا گرد جهان میطلبم
تو در دل من نشسته و من شب و روز
از نور جهانیان نشان میطلبم 78
[8]تعریف خلق مرخلق را در حق و این بر دو طریق است بقول یا بفعل[26 پ]، امّا بقول انبیا میگویند کهلا اله الاّ انا فاعبدنی. 79 اما بفعل قوله تعالیفانظر الی آثار رحمة اللّه کیف یحیی الارض بعد موتها. 80
شعر
تو از عطار بشنو آنچه اصلست
برون نی از تو و همسایه تست81
اکنون پیغمبران خلق آمدند، تعریف میکنند ما را که خلقیم در خدا که حق است تبارک و تعالی.
[9]تعریف خلق مرحق را در حق چیست؟آنست که مصطفی علیه السلام فرمود که انّ اللّه تعالی حیّ قیّوم. 82 موجود ازلی ابدی، مصطفی علیه السلام، که خلقست تعریف میکند 83 حق را در حق، چنانکه گفتم.
شعر
که 84 خردم در خور اثبات تو نیست
اسایش جان جز بمناجات تو نیست
من ذات ترا بواجبی کی دانم 85
داننده ذات تو بجز ذات تو نیست
[10]تعریف خلق 86 مرحق را درین مجموعه چیست؟آنست که نبی علیهالسلام فرمود: لاتسبّو الدّهر فانّ الدّهر هو اللّه 87 .و قوله تعالی:قل لمن الأرض و من فیها ان کنتم تعلمون. سیقولون للّه. 88
شعر
ای یمین بقا در چه بقایی که نه
برجای نه کدام جایی که نه
ای ذات تو از جا و جهت مستغنی
آخر تو کجایی و کجایی که نه 89
و اللّه اعلم بالصّواب.تمّت
یادداشتها
(1).منشأت و مکاتیب عراقی، نسخه خطی کتابخانه ملی تهران، ص 45 پ تا 46؛و رجوع کنید به«نامهای از فخرالدّین عراقی»، چاپ در رشد آموزش ادب فارسی، سال 2، شماره 1، ص 14.
(2).عشّاقنامه عراقی، سوانح عمری، ص 12 تا 14؛کلّیّات عراقی، مقدمه دیوان، ص 53 و 54 که شیخ عراقی در قصیدهای در وصف کعبه معظم گفته و پنج قصیده درخشان حضرت خواجه کائنات صلی الله علیه و سلم سروده است. نیز رجوع کنید به:مقاله«نعتگویی عراقی»، نشریّه دانشکده ادبیات، دانشگاه تبریز، 3/119-118.
(3).تاریخ ادبیّات در ایران، دکتر صفا، ج 3، 1/170.
(4).سه حکیم مسلمان، ترجمه احمد آرام، ص 160.
(5).چاپ آنکارا، 1/360 و 339 و 400، 2/594 تا 596.
(6).شرح مثنوی شریف، 1/12، و رجوع کنید به:مناقب العارفین، 1/400.
(7).سیرالعارفین7خطی، پنجاب، ص 14:و نیز رجوع کنید به:مثنوی مولوی، پیشگفتار دکتر وحید قریشی، 1/8 و 9.
(8).کلیات عراقی، مقدمّه دیوان، ص 53، 56، 62، 64.
(9).«رسالهای در اصطلاحات عرفانی»، معارف، دوره دوم، شماره 3، ص 4.
(10).نسخه خطی منشآت و مکاتیب عراقی، در کتابخانه ملی موزه ایران باستان، تهران، در جنگی به شماره 2996/ف از 45 پ تا 51 ر محفوظ است.و اخیرا دکتر نسرین محتشم اینها را با تصحیح و توضیح در مجله رشد آموزش ادب فارسی، تهران، سال 2، شماره 1365، ص 13 تا 14، و سال 2، شماره 2، تابستان 1365، ص 28 تا 33 به چا1 رسانده است.
(11).مصحح در مورد این رسالهها در رساله دکتری خود«مقام شیخ فخرالدّین ابراهیم عراقی در تصوّف اسلامی»(غیر مطبوع)ص 119 تا 121 نیز گزارشی داده است.
(12).فهرس المخطوطات الفارسیّة، ج 1، ص 265؛فهرست نسخههای خطی، 2/1152، تا 1153.
(13).فهرس المخطوطات الفارسیّة، ج 2، ص 238؛فهرست نسخههای خطی، 1/44 تا 45.
(14).در نسخه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران(ب)، عنوان رساله و اسم مؤلّف درج نگردیده است.
(15).ب:پس از بسمله«و به نستعین»را نیز اضافه نموده، و آغازش چنین است:«الحمدللّه و سلام علی عباده الذین اصطفی و صلّی اللّه علی محمّد و آله».
(16). اللّه تعالی تو را و ما را توفیق[خیر]عطا فرماید.
(17).ب:«چنانک نمودجی...حضور نوری بود که»را ندارد و به جای آن فقط یک کلمه«چون»آمده است.
(18).ب:پس از«بوزد»افزوده است«نوری پیدا شود و در دلهای ایشان که همواره ارادت و طلب محبوب حقیقی کنند و دغدغه و داعیه مطلوب یقینی بدید آید که ایشانرا».
(19).ب:که ایشانرا.
(20).ب:تعشّقات.
(21).ب:طبیعی.
(22).ب:خلاص دهد و از تنعمات دنیاوی منقطع گرداند.
(23).ب:قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و سلّم.
(24).ب:...انشرح یعنی نور الهی چون در دل شخصی که منظور نظر ربّانیست درآید دل او را گشوده و منشرح گرداند (و رجوع شود به:اتحاف السّادة المتّقین، 9/327).
(25).ب:قوله تعالی.
(26).فتح، 4.
(27).ب:این حالت را.
(28).ب:و بعد از آن چون به سلوک مشغول شود و مجاهده و ریاضات کشد و تزکیه نفس و تخلیه روح حاصل کند.
(29).ب:خوانند.
(30).ب:«شوقی حاصل»را ندارد.
(31).ب:کلمه«معشوق»را ندارد.
(32).ب:و چون سالک.
(33).ب:انانیت خود.
(34).بقره، 196؛نساء، 11، 12، 137، 168، 176؛انعام، 131؛اعراف، 11؛اسراء، 222؛مریم، 14؛نور، 6؛فرقان، 2؛شعراء، 197؛روم، 13؛انسان، 1؛بیّنه، 1؛اخلاص، 4.
(35).ب:بر مثال.
(936.ب:نزول کند.
(37).مائده، 54.
(38).ب:بوی دهد.
(39).ب:نداد.
(40).که و.
(41).ص، 26.
(42).ب:ندارد.
(43).این بیت در رساله«لمعات»، چاپ در کلیات عراقی، کتابخانه سنائی تهران، بار چهارم، صفحه 390 میتوان ملاحظه کرد.
(44).ب:چون.
(45).ب:شده باشد آنست.
(46).ب:رسول علیه السلام فرمود.
(47).مشکوة المصابیح، باب مناقب عمر، ص 557.
(48).ب:لسان العبد.
(49).ب:قال اللّه تعالی:فاین تذهبون(تکویر، 26).
(50).ب:در نشأت.
(51).ترمه:لایصدر...از واحد صدور نمیشود بجز واحد و واحد نه غیر از ده است و نه عین ده.
(52).ب:بوده.
(53).ب:ندارد.
(54).ب:این بیت را ندارد.
(55).ب:«من»ساقط شده است.
(56).ب:«استغفر اللّه من کل قول و فعل»ساقط شده است.
(57).ب:اللّهمّ الذّوق، ثمّ الشّوق، ثمّ الوصل، ثمّ الفناء، ثمّ البقاء، لانّ فناء الفناء.
(58).تمّت الرّسالة.و بعد زیر آن کاتب نسخه نوشته است:«فرزند عزیز نور دیده و سرور سلیمه انبته اللّه نباتا حسنا نعمه الله در پنجم ماه ربیع الاخر روز جمعه در وقت چاشت متولد شد.سنه احدی و ثلثین و ثمانمائه من هجر خیر البریّة».
(59).این عنوان رساله در فهرست المخطوطات الفارسیّه، قاهره، ج 1، ص 238 مندرج گردیده و نسخه خطی بدون عناون کتابت شده است.این نسخهای است منحصر به فرد در تفسیر الحمد للّه.
(60).در نسخه خطی:«حامد است و محمود را»؛چنانکه پیداست«و»زاید است.
(61).زمر، 6؛در نسخه خطی«خلقکم...»آمده است.
(62).«سه»سهو کاتب است؛«پنج»صحیح است.
(63).در«حق»در نسخه خطی نگاشته نشده و در اینجا افزوده مصحّح است، به دلیل تعریفات سابق.
(64).اشاره به یحبّهم و یحبّونه، مائده، 54.
(65).واقعه، 7.
(66).ق، 16.
(67).در نسخه خطی به جای«حق»اینجا کلمه خلق، نگاشته دشه، ولکن به دلیل تعریفات سابق«ح»صحیح است.
(69).در نسخه خطی«دیگری»آمده است و«منم»ساقط گردیده است.
(70).زمر، 6.در نسخه خطی«خلقکم...»نگاشته است.
(71).ارکان:عناصر، قوای نامیه.
(72).در نسخه خطّی:«جنس»؛ولی حدس مصحّح این است که«جنبش»درست است.
(73).بقره، 115.
(74).رحمن، 26 و 27.
(75).زبیدی، اتحاف السّادة المتّقین، 6/244؛ابن عساکر، تهذیب تاریخ دمشق، 3/38؛فروزانفر، احادیث مثنوی، ص 37؛تحلیل اشعار ناصر خسرو، ص 50؛نیز رجوع شود به:مخزن چشت(فارسی)، نسخه خطی و عکسی، ص 25 و اردو ترجمه کامل، ص 76 به این طرز مرقوم گردیده است:«و هم قال النبّی صلّی اللّه علیه و سلّم انا مدینة العلم و اساسها ابوبکر(ر ض)و جدارها عمر(ر ض)و سقفها عثمان(ض)و بابها علی(ر ض)».
(76).کلمه«بر»در نسخه اصل محذوف است.
(77).صحیح البخاری، «کتاب التّوحید»، 23/193؛مسند امام احمد بن حنبل، 2/315، 391، 413، 445، 482، 516، 517، 524، 534، در نسخه خطی«...عبدبی»نگاشته است که صحیح نیست.
(78).رجوع شود به کلّیّات عراقی، رباعیّات، ص 317 که به این طریق آمده است:
ای جان و جهان، ترا زجان میطلبم
سرگشته ترا گرد جهان میطلبم
تو در دل من نشستهای فارغ و من
از تو زجهانیان نشان میطلبم
(79).طه، 14؛در نسخه خطی«لا اله الاّ اللّه انا فاعبدونی»نوشته است.
(80).روم، 50.
(81).غزلیّات و قصاید عطّار، ص 29؛در نسخه خطی«برون نیست»آمده است که سهو کاتب است.
(82).ابن عساکر، تهذیب تاریخ دمشق، 1/376.
(83).در نسخه خطی:«میکنند»، که سهو است.
(84)احتمال میرود که این مصرع چنین باشد:«گفتم خردم در خور اثبات تو نیست».
(85).در نسخه خطی:«دانیم».
(86).در نسخه خطی«حق»نوشته، ولی به دلیل تعریفات سابق«خلق»صحیح است.
(87).السّنن الکبری مع الجوهر النّقی، 3/365؛تاریخ بغداد، 3/308؛تحلیل اشعار ناصر خسرو، ص 46 که در هر سه مأخذ این حدیث چنین آمده است:«لاتسبوا الدهر فان اللّه هو الدّهر».
(88).مؤمنون، 84 و 85؛در نسخه خطی«سیقولون اللّه»نگاشته است.
(89).مصرع اخر در نسخه به این طرز امده است:«آخر مو کجایی و کجا که نه».
منابع
1.اتحاف السّادة المتّقین بشرح احیاء علوم الدین، تصنیف علامه الزبیدی، دارالفکر.
2.احادیث مثنوی، به جمع و تدوین بدیع الزّمان فروزانفر، چاپ دوم، امبیر کبیر، تهران، 13487 ش.
3.ارواء الغلیل فی تخریج احادیث منار السّبیل، تألیف محمد ناصرالدین الالبانی، الجزء السّابع، المکتب الاسلامی بیروت، الطّبعة، الاولی، 1366 ه/2979 م.
4.تاریخ ادبیات در ایران دکتر صفا، جلد سوم، قسمت اول انتشارات ابن سینا، تهران.
5.تاریخ بغداد، خطیب البغدادی، الزء الثّالث، المکتبد السلفیة المدیند المنوّرة.
6.تحلیل اشعار ناصر خسرو، تألیف دکتر مهدی محقق، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1349 ش.
7.تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، ابنعسامر، الجزء الاول-الجزء الثالث، دارالمسیرة بیروت، طبعة الثانیة، 1369 ه/1979 م.
8.دیوان غزلیان و قصاید عطار، به اهتمام و تصحیح دکتر تقی تفضّلی، انتشارات انجمن آثار ملی تهران.
9.رسالهای در اصطلاحات عرفانی، با مقدمه و تصحیح دکتر نصرالله پورجوادی، معارف، دوره دوم، شماره 3، آذر-اسفند 1364.
10.رساله فی الحمد له و معناها فی التصوف، فخرالدّین عراقی، نسخه خطّی دارالکتب قاهره (مصر)، فیلم در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، به شماره 3944.
11.رسالة لطیفة فی الذّوقیات، فخرالدّین عراقی، نسخه خطی دارالکتب قاهره(مصر)، فیلم در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، به شماره 3944.
12.رسالة لطیفة فی الذّوقیات(بدون نام رساله و اسم مؤلف).شامل مجموعه رسایل خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران.
13.السّنن الکبری مع الجوهر النقی، للبیهقی، الجزء الثّالث، نشر السّنّه، ملتان.
14.سه حکیم مسلمان، دکتر سید حسین نصر، ترجمه احمد آرام، تبریز، 1345 ش.
15.سیر العارفین، تألیف جمالی دهلوی، نسخه خطی کتابخانه دانشگاه پنجاب لاهور، شماره 1728.
16.شرح مثنوی شریف، تألیف فروزانفر7زو نخستین، انتشارات دانشگاه تهران، 1346 ش.
17.صحیح البخاری بشرح الکرمانی، دار احیاء التّرات العربی، بیروت، طبعد الثانی، 1401 ه/1981 م.
18.فهرس المخطوطات الفارسیّة، دارالکتب و الوثائق و القومیّة، القسم الاول و الثانی، قاهره، 1966 م.
19.فهرست نسخههای خطی فارسی، احمد منزوی، جلد اول و دوم، تهران، 1349-1348 ش.
20.قرآن مجید و الفرقان حمید.
21.کلّیّات عراقی(شامل مقدمه دیوان...لمعات)، با دیباچه نفیسی، تهران، 1338 ش.
22.«لمعات»، چاپ در کلیات عراقی، به اهتمام سعید نفیسی، تهران، 1338 ش.
23.مثنوی معنوی رومی، با ترجمه و مقدمه قاضی سجاد حسین، پیشگفتار دکتر وحید قریشی، مؤسسه انتشارات اسلامی، لاهور، دفتر اول، 1978 م.
24.مخزن چشت، تألیف خواجه امام بخش مهاروی، نسخه خطی مملو که میان نور جهانیان چشتیان پنجاب.
25.مخزن چشت، تألیف خواجه امام بخش مهاروی، مکمل اردو ترجمه پروفسور افتخار احمد چشتی، چشتیه آکادمی فصیلآباد، 1406 ه/1989 م.
26.مسند الامام احمدبن حنبل، دار الفکر بیروت، الطبعد الثّانیة، 1368 ه/2978 م.
27.مشکوة المصابیح، قدیمی کتب خانه، مقابل آرام باغ کراچی، 1368 ه.
28.المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النّبوی، وینسنک مع مشارکه فؤاد عبدالباقی، لیدن، 1962 م.
29.المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، محمد فؤاد عبدالباقی، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
30.مقام شیخ فخرالدین ابراهیم عراقی در تصوف اسلامی، پایان نامه دکتری محمد اختر چیمه، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، سال 53-1352 ش(غیر مطبوع).
31.مناقب العارفین افلاکی، با تصحیحات تحسین یازیجی، آنکارا، دو مجلد، 61-1959 م.
32.مکاتیب و منشآت عراقی، نسخه خطی کتابخانة ملی موزه ایران باستان، تهران، شماره 2996.
33.موسوعة اطراف الحدیث النّبوی، ابوهاجر زغلول، احد عشر مجلد، بیروت 1989 م.
34.«نامهای از فخرالدّین عراقی»، چاپ در رشد آموزش ادبی فارسی، سال 2، شماره 1، بهار 1365.
35.«نعت گویی عراقی»مقاله محمد اختر چیمه، چاپ در نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تبریز، شماره 3، پاییز 1363.