بایستگى ترمیم حوزه
آرشیو
چکیده
متن
ترمیم در عالم طبیعت جزو مقوله هاى رائج و معمول است. درختها کاستیهاى خود را جبران مى کنند. استخوانى که در بدن انسان آسیب مى بیند ترمیم مى شود. زخمى که به بدن وارد مى شود جاى آن توسط سلولها بازسازى و ترمیم مى گردد. جهان به سوى تکامل و جبران کاستیها به پیش مى رود. سازمانها و تشکیلات نیز بسان طبیعت سیر تکاملى دارند. هدفهاى آنها تغییر و بهبود مى یابد سازماندهى آنها دگرگون مى شود و برابر با موقعیت جدید تدوین مى شوند. قانون کشورها دگرگون مى شوند. قانونهاى اساسى اصلاح و ترمیم مى شوند و در جهت کارآیى بیشتر تغییر مى یابند و مقوله هاى لازم به آنها افزوده مى شود. این سیر در مسائل اجتماعى و سازمانها که داراى هدفهاى دگرگون شونده آموزشى هستند بیشتر محسوس است.
حوزه نیز از این قانون کلى مستثنى نیست ونیاز به یک ترمیم جدى و همه سویه دارد و گذشت زمان و موقعیت کنونى حوزه این ضرورت را بیشتر محسوس کرده است از جمله:
1. نیاز اجتماعى: موقعیت کنونى حوزه با آنچه درگذشته بوده تفاوت دارد. درگذشته حوزه در محدوده خاصى توان انجام رسالت خویش را داشته است و فقط در شعاع محدودى مى توانسته به تبلیغ بپردازد. روحانى تنها مى توانست در جمعى کوچک حضور یابد اگر ساواک جلو نمى گرفت یا کتابى بنگارد اگر مانع انتشار آن نمى شدند. دایره استنباط احکام و افتاء نیز محدود بود. با یک نگاه به رساله هاى پیش از انقلاب اسلامى در مى یابیم در بخش عمده اى از احکام اسلامى سخنى نداشتند و بخشى از آنچه آمده بود عمل نمى گردید و فقط بخش خاصى که بیشتر عبادات فردى بود عمل مى شد و افراد
خود را ملزم به نگهداشت آن مى کردند. امّا امروز نیاز به حوزه و حوزویان در زمینه هاى مختلف وجود دارد و روحانیّت در رأس هرم قرار گرفته و در کانون توجه از این روى هم در حرکت خویش باید همه سونگر باشد و هم نیروهایى که به کار مى گمارد در راستاى هدفش باشد با دانش و بینش کارا و کار آزموده.
امروز شهرها دانشگاهها روستاها کارخانه ها سربازخانه ها مسجدها و مسلمانان خارج از کشور اعلام نیاز مى کنند و حوزه تنها با برنامه ریزى دقیق و ترمیم درست و به هنگام است که مى تواند این نیاز گسترده اجتماعى را برآورد.
2. عقب ماندگى: عقب ماندگى حوزه از زمان جاى انکار ندارد. واپس ماندگى در: فقه فلسفه کلام حقوق مسائل نظرى اخلاق و…
در گذشته حوزه هاى علمیه پیشتاز دانش بودند و علوم گونه گون از حوزه ها به دیگر مراکز نشر مى یافت. آنچه این دورى از واقعیات اجتماعى و مسائل روز را سبب شد استعمار بود. استعمار کشورهاى اسلامى را از گردونه دانش به دور نگهداشت و بازداشت آنها را از این که به قافله علم بپیوندند. چنان عرصه را بر آنان تنگ کرد که فکر جان و نان آنها را از هر حرکتى بازداشت. در نتیجه حوزه ها مهجور شدند و دانش به جایى رفت که این دغدغه ها نبود.
این دور نگهداشتن حوزه هاى علمیه از کانون حرکت اجتماعى و به انزوا کشاندن آن کم کم شکل عوض کرد و یک مرام شد و گروهى که نقش زیادى در گرداندن چرخ حوزه ها داشتند بر دور نگهداشتن حوزه ها از گردونه اجتماع پاى فشردند.
شاید. یکى از علتهاى بى رونقى حوزه نجف همین واپس ماندگى آن حوزه از زمان و بى توجهى به مسائل روز بوده باشد.
شیخ جواد شرّى (م:1415) که از سوى شرف الدین به آمریکا رفته بود و از تحصیل کرده هاى نجف به شمار مى آمد1 و سالها در دیترویت آمریکا به تبلیغ اسلام پرداخته بود2 درباره حوزه نجف مى گوید:
(قطعة منفصلة عن کرة الارض.)3
حوزه نجف قطعه جدا شده از کره زمین است.
ترمیم براى جبران واپس ماندگیها و بازسازى علمى امرى ضرور مى نماید و رهبر معظم انقلاب اسلامى این عیب را از عیبهاى اساسى حوزه دانسته که باید جبران گردد.
(امروز حوزه علمیه از زمان خودش خیلى عقب است. حساب یک ذرّه و دو ذرّه نیست… در حال حاضر امواج فقه و فلسفه و کلام وحقوق دنیا را فراگرفته است. ما وقتى به خودمان نگاه مى کنیم مى بینیم با زمان خیلى فاصله داریم.)4
3. پرورش استعدادها: حوزه با این که از نیرو و استعدادهاى فراوانى برخوردار است از آنها استفاده بهینه نمى کند و برخى نیز ناشناخته مى مانند و گاهى سرخورده به کارهاى دیگرى مى پردازند. این نشان مى دهد که سازمان تشکیلات حوزه توان بهره ورى و جذب تمام استعدادها را ندارد و در این زمینه نیاز به ترمیم وجود دارد. اگر آمار کاملى از افرادى که در درس خارج فقه و اصول شرکت مى کنند گرفته شود شمار بسیارى را تشکیل خواهند داد. مى دانیم درس خارج مرحله تحقیق و بهره ورى و مرحله اجتهاد و استنباط است. آیا تمام کسانى که به این مرحله رسیده اند به کار جدى تحقیقاتى پرداخته اند؟ شمار اندکى از آنان جذب مراکز علمى تحقیقاتى شده اند و یا خود به کارهاى پژوهشى مى پردازند. شمارى نیز به گونه جدى درس را پى مى گیرند و گروهى نیز تنها حضور در درس را لازم مى شمارند. این در حالى است که گروهى از آن جا که گرایشى به حضور در درس ندارند سرگردانند و بیکار و از توان و استعداد آنان استفاده نمى شود.
متأسفانه باید اعتراف کرد که عیب عقب بودن از زمان در گسترش و ایجاد این عیب بى تأثیر نیست; زیرا همراهى با زمان و آگاهى از مسائل جدید پرسشها و دیدگاهها و پاسخهاى نوى را طلب مى کند و افراد را به جست وجو وامى دارد اما زمانى که این آگاهیها نبود و روحیه تحقیق و یا حتى نیاز به آن احساس نشد استعدادها راکد مى ماند و از آن بهره بردارى نمى شود.
رهبر معظم انقلاب اسلامى پس از بیان عقب بودن حوزه از زمان و اشاره به مسائل فقهى اخلاقى و حقوقى و انتقال سریع اطلاعات از راه امواج مى گوید:
(عیب دوّم که احتمال مى دهم این عیب هم مخصوص ما باشد و در گذشته نبوده است این است که از موجودى انسانى کنونى حوزه استفاده بهینه نمى شود. همین حالا هزاران استعداد برجسته و طلاب فاضل و جوانهاى خوب وجود دارد که اگر اندکى به آنان توجه شود و در جاى خود قرار بگیرند و کار بایسته اى از آنان خواسته بشود و از تضییع وقت آنان در امور زاید جلوگیرى بشود هر کدامشان خواهند توانست بخشى از این خلأ را پرکنند.)5
تأکید بر این که باید از آنان کار خواسته شود نشانگر لزوم برنامه ریزى دقیق و مناسب براى بهره بردارى از استعدادهاى نهفته در حوزه براى رفع خلأها و نابسامانیها وکمبودهاى علمى است.
متأسفانه بسیارى از مسائل را به آنچه مشهور است وا مى نهیم و تردید و تحقیق درباره آن را مخالف قول بزرگان و نظر مشهور مى شماریم در حالى که اگر به گونه گسترده مورد تحقیق و ارزیابى قرار گیرند نتیجه بهترى گرفته مى شود. ما اگر این گونه عمل کنیم و تحقیق در هر موضوع فقهى تاریخى رجالى کلامى فلسفى و اخلاقى را لازم بشماریم پرسشهاى گوناگونى براى ما بروز مى کند در نتیجه در پى پاسخ به آن به تحقیق مى پردازیم و در هنگام تحقیق است که استعدادها شکوفا و اندیشه ها پخته مى شوند.
پس از این که طلاب مراحل مقدماتى و سطح را طى کردند لازم است آنان را به سوى کارهاى تحقیقاتى و زمینه هایى که نیاز به پژوهش دارند فراخوانیم و در زمینه هاى مورد نیاز هر چه کتاب مقاله و رساله نوشته شود کم است. شما اگر در نوشته هاى علامه حلّى بنگرید مى بینید در زمینه فقه کتابهاى گونه گونى دارد: ارشاد الاذهان قواعد الاحکام تحریر الاحکام تبصرة المتعلّمین تذکرة الفقهاء منتهى المطلب نهایة الاحکام و… زیرا نیاز به نگارش فقه را از زاویه هاى گوناگون حس مى کرد در نتیجه از فرصتها استفاده مى کرد و به طرح دیدگاههاى فقهى شیعه مى پرداخت.
4. تربیت نیرو: حوزه علمیه با توجّه به رسالتى که در دفاع از اسلام و ارزشهاى الهى بر دوش دارد و نقش و جایگاهى که در نظام اسلامى به وى واگذار شده است باید از جهت آموزش نیروى انسانى و تربیت نیروهاى کارآمد به گونه اى باشد که در صورت ایجاد خلأ به سرعت توان جبران آن را داشته باشد.
برابر قانون اساسى و مقررات نظام اسلامى برخى از پستها به خاطر شرائط ویژه آنها در عهده نیروهاى آموزش دیده حوزه قرار مى گیرد: رهبرى عضویت مجلس خبرگان رهبرى فقهاى شوراى نگهبان ریاست قوه قضائیه و…
مراکز دیگرى نیز وجود دارد که به حضور روحانیان در آنها نیاز است: نهادهاى نمایندگى ولى فقیه در دانشگاهها نیروهاى مسلح آموزش و پرورش مجلس شوراى اسلامى و… افزون بر اینها مقام مرجعیّت و افتاست که هیچ کس را جز تحصیل کردگان در حوزه به آن راهى نیست. باید حوزه نیروهاى توانا بصیر و عاقل براى مسؤولیتهائى که به دوش گرفته تربیت کند تا هرگاه نیاز بود از آنان استفاده برد.
رهبر معظم انقلاب اسلامى در رابطه با ترمیم حوزه مى گوید:
(ترمیم یعنى چه؟ یعنى پس از ثلمه حاصل از فقدانها حوزه عناصرى را تربیت کند تا موجودى فعلى جایگزین آنها باشد.)6
این نیروهاى تربیت شده باید به صورت ذخیره در حوزه وجود داشته باشند.
5. زمان مناسب: در گذشته اگر دست به ترمیم زده مى شد و اصلاح حوزه مورد توجه قرار مى گرفت امکان دخالت حکومتهاى طاغوتى در حوزه بود. رضاشاه با مطرح ساختن لزوم گواهى اجتهاد براى روحانیان درصدد نابودى حوزه و نفوذ در نیروهاى باقى مانده آن بود.
اگر در مقطعى از تاریخ حوزه شمارى شعار (نظم ما در بى نظمى است)
را مطرح مى کردند شاید در برابر نظم رضاشاهى بود ولى امروز این سخن درست نیست. شخصیتهائى مانند امام خمینى در دوران طاغوت نیز معتقد بودند که حوزه باید در درون خود از نظم و تهذیب برخوردار باشد و برابر همین باور در تشکیلاتى که در دوران مرجعیّت آیت الله العظمى بروجردى براى سامان دهى حوزه تشکیل شده بود شرکت داشت.7 ایشان ایجاد نظم را در حوزه باعث حفظ حوزه ها و جلوگیرى از دخالت دشمن در این نهاد مقدس مى دانست و بى نظمى را منجر به دخالت دولت طاغوت در حوزه ها و تسلط آنها بر تمام شؤون دینى و علمى مسلمانان مى شمرد. ایجاد دانشکده وعظ و تبلیغ در دانشگاه تهران در واقع در جهت فراهم ساختن چنین زمینه اى بوده است. آنان در نظر داشتند با سامان دادن به نیروهاى خاص و در اختیار گرفتن آموزش مسائل دینى زمینه رشد و بالندگى حوزه ها را بگیرند و در دراز مدّت حوزه هاى علمیه را در اختیار خود بگیرند. با آگاهى از این سیاست مرموز استعمارى است که امام خمینى با این نقشه به مخالفت برمى خیزد و با تمام توان کسانى را که وارد ادارات اوقاف شده بودند و یا در مدارس علوم دینى وابسته به دولت تحصیل مى کردند به باد انتقاد مى گیرد و در رساله عملیه خویش به روشنى فتوا مى دهد که ورود در ادارات اوقاف حرام است; زیرا تحت نظر دولت است و اینها (مقدمه است براى هدم اساس اسلام به دستور مستعمرین)8 و درباره مدارس علوم دینى که تحت اشراف دولت تأسیس شده بود همین فتوا را دارد و درباره علت آن مى نویسد:
(زیرا در این امور نقشه محو آثار اسلام و احکام قرآن کریم کشیده شده است.)9
دیدگاه امام از دو جهت در خور درنگ است:
1. اعتقاد وى به نظم و برنامه ریزى دقیق همراه با تهذیب.
2. نگرانى از دخالت حکومت فاسد پهلوى در امور حوزه ها.
ایشان در سخنرانى معروف خویش به نام: (جهاد اکبر) مى گوید:
(تا فرصت از دست نرفته تا دشمن بر همه شؤون دینى و علمى شما دست نیافته
فکرى کنید بیدار شوید بپاخیزید. در مرحله اول در مقام تهذیب و تزکیه نفس خود برآیید مجهّز و منظم شوید. در حوزه هاى علمیه نظم و انضباط برقرار سازید. نگذارید دیگران بیایند حوزه ها را منظم کنند. اجازه ندهید دشمنان به بهانه این که اینان لایق نیستند کارى از آنان ساخته نیست مشتى بیکاره در حوزه ها گرد آمده اند به حوزه هاى علمیه دست بیندازند و به اسم نظم و اصلاحات حوزه ها را فاسد سازند و شما را تحت سلطه خود درآورند. بهانه به دست آنها ندهید. اگر شما منظم و مهذّب شوید همه جهات شما تحت نظم و ترتیب باشد دیگران به شما طمع نمى کنند راه ندارند که در حوزه هاى علمیه و جامعه روحانیت نفوذ کنند. شما خود را مجهّز ومهذب کنید براى جلوگیرى از مفاسدى که مى خواهد پیش بیاید مهیّا شوید.)10
بخشى از نگرانیهاى امام نسبت به سامان دادن حوزه ها در این مقطع تاریخى از بین رفته است زیرا حکومت طاغوت نابود شده و امکان نفوذ مستقیم و دست اندازى در حوزه ها وجود ندارد; اما نگرانى نفوذ بیگانگان در حوزه در این مقطع تاریخى قابل انکار نیست. چه بسا که استعمارگران و دولتهاى وابسته به آنها نیروهاى نفوذى براى تحصیل به حوزه ها بفرستند و دستورات خاصى به آنان بدهند تا در آینده از آنان بهره برند. این جاست که رسالت مدیریت حوزه در گزینش طلاب بویژه خارجیان و پس از گزینش تهذیب آنان از جهت اخلاقى و عملى مهم مى نماد.
قم امروزه در سطح جهان مطرح است و یک مرکز علمى به شمار مى رود که فارغ التحصیلان آن به بالاترین رتبه هاى سیاسى در کشور دست مى یابند و تنها هوشیارى مدیریت حوزه با همکارى ارگانهاى مسؤول مى تواند این خطر را از بین ببرد. امروزه که نظام نظام اسلامى است و مسؤولان آن فرزندان فیضیه بهترین زمان براى ترمیم حوزه است و باید از این فرصت بهره برد و امکانات موجود را در جهت سامان دادن به حوزه به کار برد و نارساییها را بر طرف ساخت:
(عزیزان من! امروز این مشکلات قابل علاج است. ممکن است دیروز قابل علاج نبود و نستجیربالله فردا هم ممکن است قابل علاج نباشد: قم فاغتنم الفرصة بین العدمین.)11
بنابراین از دست دادن فرصت خطرآفرین است که امکان دارد مردم را نسبت به توانائى اسلام در حلّ مشکلات اجتماعى اقتصادى سیاسى حقوقى و فرهنگى دچار تردید کند.
زوایاى ترمیم
حوزه به عنوان نهاد آموزشى برنامه ویژه اى را مى طلبد و برابر هدفهاى ویژه اى که دارد باید برنامه آموزشى داشته باشد.
در مرحله نخست باید نیازهاى کوتاه مدت میان مدت و درازمدت خویش را در نظر بگیرد و برابر آن برنامه آموزشى خود را پى بریزد و سازمانها و واحدهاى مورد نیاز را ایجا دکند.
در یک نظام آموزشى کارآمد افزون بر ساختار آموزشى سه عنصر اساسى را باید در نظر داشت و با هدفها همسوشان کرد تا دستاوردهاى علمى آن هماهنگى با نیازهاى جامعه باشد:
1. مواد درسى.
2. متون درسى.
3. روش آموزشى.
این عناصر چهارگانه باید با هدفهاى هر برهه تحصیلى و نیازها طراحى گردند.
متأسفانه در نظام آموزشى حوزه این هماهنگیها و سازوار شدنها با شرایط کمتر در نظر گرفته مى شوند از این روى دستاوردهاى آن با نیازهاى روز هماهنگى بایسته را ندارند.
مواد درسى
هر مرکز آموزشى با هدفهاى کوتاه مدت میان مدت و بلندمدتى که دارد مواد درسى ویژه اى را براى افراد تحت پوشش قرار مى دهد تا بتواند به هدفهاى خویش برسد.
حوزه هاى علمیه در گذشته آنچه را که از دانشها مورد نیاز جامعه بود به گونه اى در برنامه درسى مدارس خود مى گنجاندند و طلاب را به فراگیرى آنها
فرا مى خواندند.
این سنت نیک سالهاى سال پایید و حوزه ها دانشى را که به حوزویان مى آموزاندند و در ترویج آن مى کوشیدند هماهنگ بود با آنچه که مردم مى جوییدند امّا این سنت با تحول جدید همساز نشد و از گردونه بسیار بسیار واپس افتاد.
تمدن جدید مردم را از زمین برکند و روزنه هاى جدید گشود و دنیاى نوى را نشان داد و گروه گروه از جوانان را گزید و لباس دانش جدید بر آنان فرو پوشاند امّا حوزه بر همان سنت و برنامه گذشته هاى دور پاى فشرد و تلاشى در راه دگرگون کردن برنامه ها نکرد از این روى نتوانست با مواد درسى قدیم نسل جدید و آشناى با عصر جدید بسازد و به نیازهاى روز پاسخ دهد و این شد که حوزه سیر قهقرایى پیمود.
حوزه در عصر جدید باید به گونه دقیق مى اندیشید که مواد درسى که طلاب با اشتیاق فرا مى گیرند و عمرى را صرف آنها مى کنند چه گرهى مى گشایند و چه راهى مى نمایانند و به کدام منزل رهنمون مى شوند.
متون درسى
متون درسى موجود اشکالها و نارساییهاى بسیار دارد که به پاره اى از آنها اشاره مى کنیم:
1. دیرینگى: از روزگار نگاشتن کتابهاى درسى موجود سالهاى سال مى گذرد: یک قرن پنج قرن و شش قرن. این فاصله زمانى بسیار در هیچ نظام آموزشى پذیرفته نیست.
2. ناپیراستگى: کوچک ترین اشتباه تحریف قاعده نا استوار سخن ناراست فکر کژ و… اثر نامطلوب بر ذهن و فکر فراگیرندگان کتابهاى درسى مى گذارد که زدودن آن از ذهن و فکر این افراد کارى است دشوار و گاه غیر ممکن.12
4. در برنداشتن آراى نو: در کتابهاى درسى در هر برهه اى باید دیدگاههاى منسوخ از دور خارج شوند و دیدگاههاى نو و اثبات شده جاى آنها را بگیرد. این کار مهم در کتابهاى درسى موجود در حوزه انجام نمى گیرد; از این روى انباشته از دیدگاههاى منسوخ
غیرکارا و گاه خارج کننده طلبه از مدار تحقیق و پیشروى و کارآمدى هستند.
5. بازدهى اندک و وقت گیرى بسیار: کتابهاى درسى موجود بازدهى اندکى دارند و وقت گیرى بسیار. اگر در هر یک از کتابهاى درسى به دقت نظر افکنده شود مى بینیم در آن دانش مورد نظر طلبه را در جایگاهى قرار نمى دهد که انتظار مى رود در حالى که وقت بسیارى از او گرفته است.
اگر کتابهاى درسى این چنین بمانند و حرکت جدّى براى اصلاح آنها انجام نگیرد تحوّل و بالندگى حوزه را نباید امید داشت; از این روى رهبر معظم انقلاب اسلامى یکى از راههاى بالندگى حوزه را تغییر در کتابهاى درسى مى داند:
(یکى از راه حلها تغییر جدى کتب درسى است. مسأله کتابهاى درسى را باید جدّى گرفت. باید کتابهاى درسى تغییر کند. بناى تغییر هم باید در صرفه جویى در وقت طلبه باشد. طلبه ما مغنى را مى خواند در حالى که همین مطالبى که در مغنى است مقدار لازم آن در کتاب کوچک تر دیگرى وجود دارد که به زبان خیلى خوبى نوشته شده و یک نفر نویسنده معاصر آن را نوشته است. چه لزومى دارد که ما حرف ابن هشام را بخوانیم. این کار چه خصوصیتى دارد.)13
ساختار آموزشى
هر مرکز آموزشى یا باید براى افراد تحت پوشش از آغاز تا پایان برنامه داشته باشد یا باید به گونه اى برنامه بریزد که داد و ستد داشته باشد; یعنى بتواند افراد آموزش دیده دیگر مراکز آموزشى را درچهارچوب برنامه هاى خود جاى دهد بدون این که گذشته تحصیلى آنان را به هیچ انگارد و همچنین بتواند افراد تربیت شده و آموزش دیده در مرکز خود را به آسانى و برابر قاعده به دیگر مراکز آموزشى گسیل دارد و آنها بدون هیچ عذر و بهانه اى آنان را بپذیرند.
نه این که بى توجه به آینده افراد تحت پوشش و پیرامون خود برنامه بریزد و فارغ التحصیلان آن در هیچ کجا جاى نداشته باشند و در هر کجا که بخواهند راه یابند از ابتداء شروع کنند و اندوخته ها به
کارشان نیاید و یا افراد تحصیل کرده در دیگر مراکز آموزشى در این جا جایى نداشته باشند و اندوخته هاى آنان در این مرکز به کار نیاید. تافته جدا بافته.
حوزه ها چنین هستند. در حصارى تنگ گرفتار آمده اند. نه کسى برابر قاعده به درون آن راه مى تواند بیابد و نه کسى از درون آن به بیرون راه دارد. البته تلاشهایى شده که دریچه هایى به سوى دنیاى جدید گشوده شود ولى هنوز در آغاز است و صدها مشکل در پیش پاى.
روش آموزشى
در این مرحله از تحول بشر که ما شاهد آنیم دگرگونیهاى سریعى در کلیه مسائل آن به آن روى مى دهد. در حقیقت حرکت سریع چرخهاى تمدن و صنعت بر زندگى فردى و اجتماعى مردم و بر تعلیم و تربیت اثر عمیق گذارده است.
شاید در ادوار گذشته که اوضاع ثبات نسبى داشت روشهاى کهن تعلیم و تربیت به کار مى آمد امّا اکنون به کارگیرى آن ارزشها مثل این است که با شمشیر و گرز و تیر و کمان به جنگ دشمن مسلح به سلاحهاى پیشرفته برویم; از این روى باید به روشهایى در تعلیم و تربیت روى بیاوریم و آنها را به کاربندیم که بتوانیم کم کم خود را با این کاروان تند رو و پرشتاب و هر آن به حالى و احوالى هماهنگ کنیم و در موقع لزوم هماوردى.
روشهاى سنتى براى انگیختن نسل نو کارآیى ندارد و چه بسا نتیجه عکس بدهد و افراد را به واپس براند و آنان را از تحصیل دور کند. و شوق و ذوق فراگیرى را در آنان بمیراند. از این روى حوزه ها باید با بهره گیرى از آخرین روشهاى آموزشى راه را براى گسترش دانش دین وآموزش دادن افراد متعهد و گسیل دادن آنان به میان مردم دانشگاهها آموزشگاهها و… هموار کند و از این نیروى عظیم و پر تکاپو و بى توقع بهترین استفاده را ببرد نه این که این بوستان شاداب و دل انگیز را با ندانم کاریها و بى برنامگیها و بى فکریها و سطحى نگریها و بى توجه به دنیاى پیرامون خود بپژمراند و نسلى را تباه سازد.
ترمیم بنیه علمى
افزون بر آنچه بیان شد از مواردى که نیاز به ترمیم دارد بدنه علمى حوزه است. حوزه براى این که همراه با زمان باشد و توانا در انجام رسالت خویش باید تلاش گسترده اى را در راه تقویت بنیه علمى خویش بکند و با آگاهى از جدیدترین اطلاعات و نیازها و روشها در این مسیر گام نهد. این توانمندى از راه آگاهیهاى جدید و با تحقیق و پژوهش و تبادل علمى با دیگر جوامع به دست مى آید; زیرا مسائل علمى هر چه بیشتر مورد پژوهش و نقد و بررسى قرار گیرد استوارتر خواهد شد و حقانیت آن بیشتر نموده مى شود. لازمه چنین حرکتى ایجاد جوّ مطلوب فرهنگى ومحیط مناسب اجتماعى است که به اندیشه ها مجال عرضه دهد و استعدادها را شکوفا سازد و رونق اندیشه هاى نو را سبب گردد و افکار باطل و منسوخ و بى فایده را از رده خارج سازد و پاسخ گوى نیازها و اشکالهاى مطرح شده باشد.
در این جا به برخى نکات در این باره که رهبر انقلاب هم روى آنها انگشت گذاشته بود اشاره مى کنیم:
الف. ارائه مفاهیم جدید
مفاهیم در طول تاریخ یکسان نمى مانند پاره اى منسوخ و پاره اى تغییر معنى مى دهند. سیر تطور مفاهیم نشان مى دهد که گاهى یک مفهوم منفى به مرور بار مثبت مى گیرد و مفهومى دیگر بار منفى. اجتهاد از جمله مفاهیمى است که در قرون نخستین اسلام مرادف با اجتهاد به رأى به کار مى رفته و بر این اساس علماى شیعه با آن به مخالفت برخاستند و اجتهاد در مذهب شیعه بارى منفى و مرادف با حکم به رأى و قیاس بود ولى به مرور زمان این واژه مفهوم نزدیک با معناى لغوى یافت و معناى کوشش و تلاش برابر با قواعد و اصول پذیرفته شده مذهبى پیدا کرد. و مفهوم استطاعت14 در کلام که در قرون نخستین اسلام (قرن سوم و چهارم) مطرح بود امروز منسوخ شده و مطرح نیست و مفاهیم جدید جایگزین آن شده است و بحث انسداد در علم اصول از مفاهیم منسوخ و بى نتیجه است.
تکامل علمى در ارائه مفاهیم و دیدگاههاى جدید است. دانشى که در آن مفاهیم جدید عرضه نشود مى میرد و نابود مى شود و عالم در آن علم به مانند پروانه کرم ابریشم مى ماند که هر چه بیشتر پرواز مى کند وتلاش مى ورزد خود را بیشتر در حصار نخهایى که تنیده مى بیند و کم کم در حصار نخهاى خویش محصور شده و از بین مى رود.
حوزه باید به تبادل بپردازد و مفاهیم جدید را در گردونه تلاش خویش عرضه بدارد. شهید مطهرى در مباحثى که درباره سیر فلسفه اسلامى دارد گاهى به طور کامل تاریخچه تطور یک بحث علمى و مفهوم جدید و دگرگونى آن را تبیین مى کند. آنچه در گفتار ایشان در خور توجه است این که تلاش براى پاسخ گویى به اشکالى سبب طرح مفهوم جدیدى گردیده است و یا معناى خاصى از مباحث گذشته عرضه گردیده است15.
شهید مطهرى مسائل مطرح شده در فلسفه اسلامى را به چهار دسته تقسیم مى کند.
1. مسائلى که به همان صورت اولى که از فلسفه یونان ترجمه شده باقى مانده.
2. مسائلى که فلاسفه اسلامى آنها را تکمیل کرده اند.
3. مسائلى که عنوان گذشته را دارند ولى تغییر محتوایى کامل یافته اند.
4. مسائلى که حتى نام و عنوان آنها تازه و بى سابقه است16.
فلسفه در اسلام از رشد و تکامل برخوردار بوده و مفاهیم جدیدى در این علم وارد شده است که این مسائل (ستون فقرات) فلسفه اسلامى راتشکیل مى دهند که برخى از آن مفاهیم پایه و مبناى بیشتر مسائل قرار گرفته است. از جمله مسائل فلسفى که استاد شهید بر مى شمارد عبارتند از:
(مسائل عمده وجود یعنى اصالت وجود وحدت وجود وجود ذهنى احکام عدم امتناع اعاده معدوم مسأله جعل مناط احتیاج شیء به علت اعتبارات ماهیت معقولات ثانیه فلسفى برخى اقسام تقدم اقسام حدوث انواع ضرورتها و امتناعها و امکانها برخى اقسام وحدت و کثرت حرکت جوهریه تجرد نفس و
…)17
این عرضه مفاهیم جدید در دیگر علوم اسلامى نیز وجود دارد و سیر تکاملى یافته اند و زمانى که علمى از طرح مفاهیم جدید بازمانده تحرک و پویایى خود را از دست داده است.
راههاى ارائه مفاهیم جدید
مفاهیمى که وارد حوزه مى شوند لازم نیست که از سوى خود حوزه باشد و حوزه دست به ابتکار آنها زده باشد و از نوع چهارم باشند بلکه امکان دارد یک مفهوم خاص از علوم انسانى گرفته و با عرضه بر دیدگاههاى فلسفى کلامى و فقهى تغییر محتوایى پیدا کند و در واقع از قسم دوم یا سوم بشود ولى بدون طرح این مفاهیم در حوزه امکان بحث و بررسى آن میسّر نیست.
1. بحث تطبیقى: یکى از راههاى ارائه مفاهیم جدید در حوزه بحث تطبیقى و مقارنه اى است. فقهاى شیعه که در گذشته به فقه اهل سنت نظر داشتند مفاهیم فقهى جدید را از آنان گرفته و بر منابع فقهى شیعه عرضه مى کردند و در این بررسى تطبیقى مفاهیم نو در حوزه ها وارد مى شد.
شهید اول با توجه به آنچه در فقه اهل سنّت درباب قواعد و اشباه و نظائر مطرح بوده کتاب القواعد و الفوائد رامى نگارد و در باره آن مى نویسد:
(لم یعمل للأصحاب مثله.)18
مانند آن در میان شیعه تألیف نشده است.
و شهید ثانى بر همین اساس تمهید القواعد را تألیف مى کند و به طرح مفاهیم جدید در حوزه شیعه یارى مى رساند و یا محمد حسین کاشف الغطاء تحریر المجله را نگاشت و مطالب المجله را طبق دیدگاه شیعه ارائه داد.
2. مسائل روز: توجه به مسائل روز و مباحث جدید سبب طرح مفاهیم جدید مى گردد. ما نباید به آنچه گذشتگان گفته اند بسنده کنیم بلکه لازم است که آنچه مطرح است مورد مداقه قرار دهیم.
مسأله ولایت فقیه با زیر مجموعه هاى آن حکم حاکم تورم ربا و بانکدارى اختیارات فقیه موسیقى ماهواره و… مسائل ومفاهیمى هستند که در اجتماع
مطرح هستند و حوزه باید در تبیین و تشریح و ارائه دیدگاه خود در این زمینه ها توانا باشد و با شناسائى کامل از این مفاهیم به قضاوت بنشیند. اگر در مسیر تطور فقه و اصول و دیگر علوم بنگریم در مى یابیم فقهاى ما در هر زمان داراى نوآوریها و ابتکاراتى بوده اند و مفاهیم نوى را وارد حوزه علوم اسلامى مى کرده اند.
روشن است ترمیم وقتى کامل مى گردد که با ارائه مفاهیم جدید مفاهیم منسوخ از بین بروند و از گردونه بحث خارج شوند; زیرا مطرح ساختن مسائل کهنه شده و بى ثمر وقت زیادى از حوزویان را مى گیرد و حوزه را از پویایى و تکامل باز مى دارد. از اینروى رهبر معظم انقلاب مى گوید:
(پس ازاندراس مفاهیم منسوخ مفاهیمى بیافرینید که جایگزین مفاهیم مندرس و کهنه شده باشد. مفاهیم کهنه مى شوند و نشاط و شادابى را به تدریج و با مرور زمان از دست مى دهند…)19
امروز بحث عتق و اماء از مفاهیم کهنه شده فقهى است و طرح آن نیز روا نخواهد بود. گرچه روایات آن در کتابهاى فقهى ممکن است ما را در دیگر بابهاى فقه یارى رساند. بحث دلیل انسداد در علم اصول ازمباحث ومفاهیم کهنه شده و غیر درخور طرح است. برخى دیدگاههاى دیگر نیز در کتابها به گونه اى مطرح شده که امروزه طرح آنها به این گستردگى روا نیست. مباحثى که ثمره عملى ندارند و یا ثمره آن اندک است نباید وقت زیادى از طلاب را بگیرد مانند بحث مقدمه واجب.
ما حق نداریم به بهانه این که طلاب ملاّ شوند مباحثى از علم اصول را مطرح کنیم که هیچ ثمره فقهى بر آن مترتب نمى شود و فقط جنبه علمى و تفننى دارند. ورود در چنین مباحثى حوزه را از هدفها و رسالتهایى که به عهده دارد باز مى دارد. این است که یک بازنگرى در مباحث حوزوى ازاین زاویه لازم مى نماید.
آیة الله بروجردى با این که تسلط کامل بر علم اصول داشته و ازشاگردان آخوند خراسانى بوده در درس فقه و استنباط احکام کمتر به علم اصول توجه مى کرده است:
(ایشان تسلط عجیبى بر اصول داشت و به آن بسیار اهمیّت مى داد ولى در استنباط احکام با این که اصولى بسیار محقق و متبحرى بود ولى با تسلطى که بر احادیث و دقتى که در استفاده از احادیث مى کرد خیلى به اصول عملیه تمسک نمى جست.)20
امروز بحث کردن از دیدگاههایى که هیچ گونه فایده اى بر آن مترتب نمى شود جزء وقت گذرانى و هدردادن فرصتها و ضایع کردن استعدادها چیزى دیگرى نیست. گرچه برخى بحث در مواردى را که هیچ گونه اثرى در استنباط ندارد براى پرورش ذهن و اندیشه طلاب لازم مى دانند و آن را باعث تدقیق در مسائل مى شمارند ولى حقیقت این است که این دقتهاى بى فایده در فتأملها وفاغتنمها فرصتهاى نابى را از طلاب مى گیرد و آنان را درگیر با مسائل بى نتیجه مى کند و از ژرف اندیشى و نوآورى در مسائل مؤثر در استنباط و اجتهاد باز مى دارد.
ازاین روى باید در طرح مسائل مورد نیاز و با فایده تلاش کرد و به ترمیم کامل مسائل علوم گوناگون اسلامى پرداخت و مفاهیم کهنه شده و بى خاصیّت را از رده خارج کرد.
ب. اهتمام به تحقیق و پژوهش
تحقیق و پژوهش یکى از کارهاى بنیادى براى گسترش علم است. با تحقیق و ارائه راه حلّهاى جدید مشکلات اقتصادى اجتماعى حلّ مى شوند. از راههایى که حوزه مى تواند عقب ماندگیهاى خود را جبران کند و به ترمیم علمى خویش بپردازد تحقیق است. تحقیق در حوزه مى تواند در محورهاى گوناگون تحقق یابد و با بهترین وجه و شیوه صورت پذیرد و روند حرکت به سوى نیازهاى فقهى اصولى کلامى منطقى فلسفى و تاریخى را سرعت بخشد و پاسخ گوى مسائل باشد و در انجام رسالت خویش توفیق یابد.
تحقیق و پژوهش در حوزه در محورها و زمینه هاى گوناگون باید مورد توجه قرار گیرد از جمله:
1. تحقیق در آثار گذشتگان: پیشرفت و تکامل هر علمى مرهون یک سلسله تحولات علمى است که در گذشته
رخ داده است. تحقیق در متون علمى گذشتگان از یک سوى غناى علمى ما را نشان مى دهد و از سوى دیگر در عمق بخشیدن به اندیشه هاى موجود و سیر تاریخى آن به ما کمک مى کند و نقاط ضعف و قوت گذشته را به ما مى نمایاند و زمینه راه حلّها را فراهم مى سازد و در جهت ابتکار و نوآورى ما را یارى مى رساند. از این روى شایسته است آثار گذشتگان با تحقیق درخور و مناسب چاپ و در اختیار حوزویان قرار گیرد. چه بسا در آنچه ما مسلم گرفته ایم خدشه وارد شود و دیدگاههاى ویژه اى در آنها مطرح باشد که براى ما گره گشا و راهنماى مناسبى در مسائل فقهى و عقیدتى باشند. این ضرورت در باب مسائل فقهى بیشتر و محسوس تر است. دیدگاههاى برخى فقهاى برجسته به خاطر چاپ نشدن کتابهاى آنان در دسترس نیست مانند دیدگاههاى وحید بهبهانى و… در تحقیق آثار گذشتگان نیک اندیش نگهداشت نکات زیر لازم است:
* نسخه هاى معتبر از یک اثر شناسایى و با یکدیگر مقابله بشوند و متنى بى عیب گزینش شود.
* منابع حدیث آدرس داده شود و در صورت اختلاف بامنبع اصلى اختلاف در پاورقى یاد شود.
* آیات قرآن بیاید و آدرس داده شود.
* اقوال به منبع اصلى ارجاع داده شود و در صورت لزوم تصحیح گردد. این سبب مى شود که برخى اقوال و استنادهاى مشکوک مشخص گردد و در صورت تفاوت با اصل اختلاف آن روشن شود.
* عبارات مشکلى که در متن و یا احادیث آمده به اختصار در پاورقى توضیح داده شود. چون محقق و مقوم نص ناچار از فهم درست عبارت است در نتیجه آنچه را پس از درنگ دریافته در پاورقى ذکر مى کند.
* اعراب گذارى برخى واژگان دشوار و توضیح درباره آنها براى خواننده مفید خواهد بود.
* درباره نامهاى یاد شده در متن بیان توضیحى مختصر در پاورقى مفید خواهد بود زیرا در صورت اشتراک اسمى در اعلام و اماکن تردید از بین مى رود و سبب مى گردد پاره اى اشتباههایى که در اسامى
رخ مى دهد از بین برود. اگر نیازى به توضیح ندید تحقیق و گزینش نام صحیح لازم است تا مشکلى در ذکر صحیح اسامى به وجود نیاید.21
* در پایان یک متن محقَّق ترتیب فهرستهاى گوناگون براى آن مفید است; زیرا محقق را در رسیدن به مقصود راهنمائى مى کند. فهرست آیات روایات اشعار ضرب المثلها در صورت فراوانى اماکن اشخاص فرقه ها قبائل و مذاهب رویدادهاى مهم تاریخى. فهرست کتابهاى متن و در کتابهاى فقهى فهرست حیوانات گیاهان و آنچه مورد حکم شرعى قرار مى گیرد.
اگر نمایه اى از موضوعات نیز ترتیب داده شود بسى راه گشا و مفید خواهد بود. در کتابهاى فقهى به نظر مى رسد مؤسساتى که در زمینه دائرةالمعارف فقه کار مى کنند عناوین استاندارد شده اى را در نظر بگیرند تا در نمایه موضوعى کتابهاى فقهى مشخص گردد و خواننده را با دیدگاههاى فقیه درباره آن موضوعها آشنا سازد. در کتابهاى روایى و تاریخى مناسب به نظر مى رسد اسامى راویان را از اعلام متن حدیث جدا سازند و در عین این که اسمهاى راویان همان گونه که در سند ذکر شده آورده مى شود در یک مورد اسم کامل وى ذکر گردد و موارد دیگر به آن ارجاع داده شود تا براى تحقیقات رجالى مفید آید. بهتر است آن مواردى که راوى بدون واسطه از معصوم نقل کرده مشخص گردد تا زودتر بتوان به حدیث دست یافت و این نکته در مواردى که حدیث درباره راوى خاص است مورد توجه قرار گیرد; زیرا در کتابهاى فقهى در موارد گوناگون حدیث را به راوى بدون واسطه منتسب مى کنند.
در دادن آدرسها بویژه آنچه با استفاده از معجمهاى قرآن و حدیثى پیدا مى شود باید وسواس به خرج داد و اشتراک در یک یا چند واژه را نمى توان دلیل تطبیق دانست و سرعت عمل نباید فداى دقت و صحت گردد. متأسفانه برخى به خاطر این که تمام نسخه بدلها را ذکر مى کنند حتى اشتباهاتى که در برخى نسخه ها درباره آیات قرآن بوده در پاورقى آورده اند که نشانه بى توجّهى به پیامدهاى ناگوار آن است.22
چاپ منقح کتاب سبب طرح دیدگاههاى نویسنده آن مى شود. در حوزه نیز ثابت شده کتابى که چاپ و تحقیق شده و در دسترس اساتید حوزه قرار گرفته است در ارائه دیدگاههاى نویسنده در درسها مؤثر بوده و طلاب نیز به مطالعه این گونه کتابها بیشتر علاقه نشان مى دهند.
2.نگاه مستقل و جزئى به مسائل: بخش مهم و اصلى تحقیق و پژوهش را تحقیق درباره مسائل گوناگون فقهى کلامى اصولى و تاریخى تشکیل مى دهد. بررسى یک موضوع به صورت جدى نیازمند تدوین رساله هاى خاص است. در این بخش مسائل جزئى مى شود و درباره هر یک از شقوق آن اززاویه هاى گونه گون بررسى مى شود. این نوع پژوهش حوزه را از کهنگى و عقب ماندگى نجات مى دهد و شکوفا مى سازد.
پژوهش و تحقیق در موضوعهاى گوناگون نیازمند منابع است. احیاى متون گذشته وسیله مناسب براى این تحقیقات علمى است. روشن است در این باره به آنچه گذشتگان گفته اند نمى توان بسنده کرد. از ارکان این نوع پژوهش اطلاع و آگاهى از دیدگاههاى برون حوزوى است. بررسى و مطالعه دیدگاهها درباره کلام جدید حقوق فلسفه هاى جدید و مسائل تاریخى بدون مطالعه آنچه در برون حوزه مى گذرد بررسى و نگاه ناقص خواهد بود. چه بسا براى تحقیق و پژوهش و رسیدن به وضع مطلوب و یا پاسخ گویى از اشکالها لازم باشد از آنچه در سطح جهان اسلام و یا جامعه غیرمسلمان مطرح است استفاده کرد.
جامعه اسلامى در فراگیرى دانش محدویتى ندارد مى تواند دانش را از هر کجا بگیرد و در راه شکوفایى خود از آن بهره برد. سخنانى که ازامیر المؤمنین در این زمینه نقل شده نشانگر اهتمام به فراگیرى دانش است:
* (خذ الحکمة ولو من المشرکین.)
* (لاتنظر الى من قال وانظر الى ما قال.)
* (خذ الحکمة ولو من اهل الضلال.)
* (الحکمة ضالَّة المؤمن فاطلُبُوها ولو من
عند المُشرک.)
* (اعلم الناس من جمع علم الناس الى علمه.)23
آیا مى توان مطمئن شد که فقیه تنها با جست وجوى گسترده در منابع شیعى به وظیفه خود عمل کرده و مقدمات اجتهاد در یک مسأله را فراهم ساخته است؟ چه بسا بامراجعه به کتابهاى اهل سنت به نکاتى دیگر پى ببرد که در مقدمات استنباط وى خلل ایجاد کند. به عنوان نمونه یکى از ارکان و علوم مورد نیاز مجتهد علم رجال است. کتابهاى رجالى ما و رجالى که در کتابهاى روایى معتبر ما آمده مشخص هستند. گاهى بررسى یک روایت با توجه به منابع رجالى شیعه یک نتیجه مى دهد و با توجه به کتابهاى تاریخى و رجال اهل سنت نتیجه دیگر. اگر ما در محدوده منابع خودى به بررسى بپردازیم حدیثى منبع استنباط و حجت خواهد شد اما اگر با توجه به منابع عامه (که در واقع پیداست به خاطر تشیع وى را مورد طعن قرار نداده اند) موضوع را بررسى کنیم به نتیجه دیگرى مى رسیم و حجت نخواهد بود. در نتیجه استنباط ما دگرگون خواهد شد.
به عنوان مثال یاسین الضریر از رجالى است که روایات وى در کتابهاى شیعه آمده و شیخ طوسى هم برابر روایات وى فتوا داده است. از جمله فتواى مشهور که طواف باید در فاصله بین مقام و خانه باشد در روایت یاسین ذکر شده است.24 در حالى که وى از رجال اهل سنت و توثیق هم نشده است.25
در مسائل جدیدى که در حوزه مطرح نیست مراجعه به دیگران و پژوهش در آن بسیار ضرورت دارد.
ج. تبادل علمى
از راههاى ترمیم حوزه و جهت دادن آن به سوى بالندگى تبادل علمى است. تبادل علمى امکان دارد چهره هاى گوناگونى به خود بگیرد: تبادل در سطح حوزه ها در حوزه و دانشگاه جهان اسلام با مراکز مهم دین شناسى و اسلام شناسى و… ازاین موارد مى توان در غناى حوزه و بالندگى و جبران عقب ماندگیها سود برد.
تبادل علمى در سطح بین المللى و
جهان اسلام از راه شرکت قوّى در کنفرانسهاى علمى تحقیقى و با مبادله کتاب مجله ها و مقاله هاى تحقیقى مى تواند کار ساز و راه گشا باشد.
باید اعتراف کرد در این بُعد ما کارى درخور انجام نداده ایم. زیرا ما ابزار لازم را براى تبادل علمى در دست نداریم. در حوزه شیوه آموزشى به گونه اى طرح ریزى نشده است که در این عرصه به کار آید. عقب ماندگى علمى دورى اززبان مشترک و… این مشکل را پدید آورده است.
نخستین کار در ارتباط باتبادل علمى با جهان اسلام فراگیرى زبان مشترک است. زبان مشترک مسلمانان زبان عربى است که مى تواند وسیله ارتباط بین مسلمانان و دانشمندان اسلامى گردد. متأسفانه سیستم آموزشى حوزه به گونه اى نیست که طلبه با زبان رسمى جهان اسلام آشنا شود. ادبیات عرب خوانده مى شود ولى توان مکالمه نیست. این ضعف ناخودآگاه حالت روانى در افراد پدید مى آورد که گرایش و ذوق و شوقى به ارتباط با دیگران ندارد.
اگر این ضعف را به بى توجهى به تحقیقات و مطالعات علمى بیفزاییم اشکال بیشتر محسوس خواهد شد.
در این حال اگر دعوت به همکارى در کنگره اى بشود نه تنها از آن استقبال نمى شود بلکه به بهانه هاى گوناگون اصل جریان که کار مثبتى است منفى ارزیابى مى گردد.
به تجربه ثابت شده که آشنایى با زبان عربى انگلیسى و… و بنیه علمى قوى سبب موفقیتهایى براى شیعه در بین دانشمندان اسلام گردیده است.
رئیس مجمع جهانى اهل بیت آقاى تسخیرى نقل مى کرد:
(در یکى از کنفرانسهاى علمى ـ فقهى که سالانه در جدّه برگزار مى شود طرحى ارائه گردید براى ایجاد بانک شیر براى تغذیه کودکان مسلمان. مشکل فقهى کنفرانس این بود:
آیا استفاده ازاین شیر باعث محرمیت مى شود یا خیر؟
اگر این گونه رضاع محرمیت بیاورد مشکلاتى براى افراد پدید
مى آورد.
در غیر این صورت طرح موفق خواهد بود. برخى دانشمندان اهل سنت معتقد بودند هر بچه اى که یک بار از این بانک شیر استفاده کند محرمیت مى آورد. در نتیجه با عده اى محرم مى شود و مشکلاتى در باب ازدواج به وجود مى آورد. این گروه به روایتى که از عایشه نقل شده بود استدلال مى کردند. در روایت آمده بود: هنگامى که مردان مى خواستند با عایشه ملاقات کنند وى دستور مى داد از شیر ام کلثوم یا خواهران دیگر وى که در ظرفى بود بنوشند و محرم شوند آن گاه با او دیدار کنند.26
بنابراین به هیچ روى امکان تشکیل بانک شیر براى بچه هاى گرسنه مسلمان وجود ندارد.
هیأت ایرانى در این مسأله نظر خود را اعلام کرد که برابر فقه شیعه محرم شدن شرائطى دارد: بچه باید شیر را از پستان بمکد پانزده مرتبه یا یک شبانه روز شیر بخورد و… و آنچه از عایشه نقل شده صحیح نیست و باید سند آن را بررسى کرد.
در برابر این سخن شمارى اعتراض کردند که روایت عایشه از جهت سند معتبر است. پس از تحقیق درباره سند تأیید کردند روایت عایشه از نظر سند اعتبارى ندارد. در نتیجه مشکل فقهى طرح با توجه به فقه اهل بیت بر طرف شد و گروه زیادى از دانشمندان عرب تعجب کردند که شیعه داراى چنین فقه زنده اى است. با برخى از آنان که مذاکره شد گفتند: ما شناختى از شیعه نداریم. یکى از آنان گفت: من چهل سال است شیعه را به تصور این که معتقد به تحریف قرآن است براى رضاى خدا لعن مى کردم; اما در گفت وگوى با شما دریافتم که خطا رفته بودم و تحریف قرآن دیدگاه شیعه نیست.)
بنابراین ما اگر از ابزار لازم براى تبادل علمى برخوردار باشیم به خوبى مى توانیم برترى مکتب اهل بیت را بر دیگر مذهبها و فرقه ها به اثبات برسانیم بخصوص که پس از پیروزى انقلاب اسلامى زمینه حضور اساتید حوزه در کنفرانسهاى جهانى فراهم است. شرکت در این گونه کنفرانسها مى تواند بسیارى از
پندارها و فکرهاى غلط را که درباره شیعه در ذهنها وجود دارد از بین ببرد.
زبان از ابزارهاى مهمى است که به ما توان علمى و توان بهره گیرى ازاندیشه هاى دیگران را مى دهد ازاین روى رهبر انقلاب مى گوید:
(الان اگر بگوییم طلبه زبان خارجى لازم دارد و امروز در دنیایى که این همه به هم وصل است اگر کسى بخواهد به طور کامل مفید باشد باید زبان خارجى بداند مى گویند: طلبه وقت ندارد. راست هم مى گویند. واقعاً با این وضعیت طلبه وقت ندارد ولى اگر در وقت صرفه جویى کنیم طلبه مى تواند به تعلیم زبان خارجى هم بپردازد.)27
در تکمیل جریان تبادل علمى در حوزه مسأله اطلاع رسانى بسیار ضرورى مى نماد. باید مرکزى با بودجه کافى ایجاد شود که آخرین مجله ها ومقاله هایى را که در کشورهاى گوناگون جهان منتشر مى شوند و در باب دین و مذهب و بویژه اسلام و تشیع مطلبى دارند گردآورد و در اختیار طلاب پژوهشگر و محققان قرار داد.
د. ایجاد محیط علمى
ایجاد محیط علمى مناسب در حوزه براى طرح دیدگاههاى گونه گون مى تواند سیر ترمیم و تکامل علمى حوزه را سامان دهد و به فکر و اندیشه میدان دهد تا بشکفد و عمق بیابد.
رهبر معظم انقلاب در بیانات خویش بر این نکته اصرار ورزید و آن را براى حوزه لازم دانست. براى ایجاد محیط علمى و گرم نگهداشتن آن دو نکته باید رعایت شود:
1. مجال دادن به دیدگاههاى نو: از راههاى شناخت محیط سالم علمى مجال دادن به طرح دیدگاههاى گوناگون است. ما نباید یک نظر را به صرف این که با قول مشهور ناسازگارى دارد و یا تا به کنون کسى آن را ابراز نکرده به دور افکنیم و صاحب نظر را متهم کنیم. طرح نظر جدید حتى گاهى زاویه جدید در یک دیدگاه با سابقه سبب جرقه هاى ابتکارى و نو مى گردد و به مرور مطرح و دلیلهاى آنها نیز فراهم مى شود. اگر نظر جدید سخیف و بى برهان باشد خودبه خود از
بین مى رود و اگر داراى برهان قوى باشد مورد نقد و بررسى قرار مى گیرد. البته نقد و بررسى باید عاقلانه و منطقى مطرح شود و به دور از توهین به صاحب نظر و جوّ سازى علیه او.
بنابراین در ایجاد محیط علمى هم باید به دیدگاههاى نو میدان عرضه داد و هم با نقد و بررسى بر پختگى و استوارى آنها افزود و به دور از جنجالهاى تبلیغاتى سره از ناسره بازشناساند. در درس خارج در عمل این شیوه به کارگرفته مى شود و فقط تفاوت آن با آنچه بیان شد در یک جهت است و آن این که در درسها اقوال گذشتگان بویژه آنان که در قید حیات نیستند مورد نقد و بررسى قرار مى گیرد.
دقت در مقاله هاى ارائه شده به دو کنگره علمى مهم که در این چند سال اخیر در حوزه برگزار شد. (کنگره شیخ مفید و شیخ انصارى) به ما این نوید را مى دهد که در میان فاضلان جوانان استعدادهاى درخشانى در حوزه وجود دارد که مى توانند امیدهاى آینده حوزه باشند اگر درست و منطقى و با سعه صدر به آنان میدان داده شود حتى برخى دیدگاههاى مطرح شده جدید بودند و در خور دقت و ارزیابى ومطرح کردن در دیگر محافل علمى. افراد کارآمد و اندیشه هاى راه گشا بسیارند.
از این روى رهبر انقلاب اسلامى پیشنهاد مى کند:
(مجمعهایى تشکیل شود و مثلاً براى فقه مجمع بررسى مباحث تازه فقهى مرکب از هفت هشت نفر ده نفر طلبه فاضل ایجاد شود و اینها مرکزى داشته باشند و جلساتى تشکیل بدهند و سخنرانیهاى فقهى بگذارند تا هر کسى هر خطابه و مطلب و فکر جدید در فلان مسأله فقهى دارد از طهارت تا دیات کوچک و بزرگ به آن جا بیاورد و آنها نگاه کنند اگر دیدند ارکانش درست است (نه این که خود حرف درست باشد.) و متکى به بحث و استدلال طلبگى است و عالمانه طرح شده است آن را در فهرست بنویسند و در نوبت بگذارند تا این که آن فرد روزى بیاید و در حضور جماعتى که اعلان مى شود خواهند آمد سخنرانى کند و آن مسأله را آزادانه تشریح کند و یک عده هم آن جا اشکال کنند…
کسانى که حرف تازه دارند بیایند بگویند. (ربّ حامل فقه الى من هو افقه منه.)28
میدان دادن به اندیشه هاى نو یکى از راههاى مناسب است و سبب بالندگى حوزه مى شود. و این شیوه را مى توان در تمام زمینه هاى علوم اسلامى پیاده کرد.
اگر بخواهیم زودتر به پیشنهاد مقام معظّم رهبرى جامه عمل پوشانده شود بایستى مجمعى از سوى شوراى مدیریت دفتر تبلیغات سازمان تبلیغات و… تشکیل شود و هر هفته یا دست کم هر دو هفته یک بار از کسانى که مقاله هاى پخته و پرمحتوایى نوشته اند و در مجلّه ها به چاپ رسیده خواسته شود در این گردهمایى خلاصه اى از آن را ارائه دهد تا به نقد و بررسى گذارده شود و مخالف و موافق با دلیلهاى مستقل و استوار و به گونه منطقى به سخن بپردازند.
براى دراز مدت هم مى تواند برنامه ویژه اى داشته باشد: طرح موضوع پرسش فراخوان مقاله تشکیل لجنه هایى از صاحب نظران در هر رشته اى براى نقد و بررسى و جداسازى سره از ناسره شناسایى نیروها و به کارگیرى آنان و شناسایى افراد مستعد و سرمایه گذارى روى آنان و… این حرکت علمى و تکاپوى درونى خیلى زود ثمر خواهد داد و حوزه در جایگاه واقعى علمى خود قرار خواهد گرفت.
2. پاسخ منطقى
گذشته حوزه هاى تشیع نشان مى دهد که با اشکالها و ایرادها برخورد منطقى داشتند و صبورانه و با سعه صدر اشکالها را بررسى کرده و ردّیه هایى بر کتابها و ادعاهاى ناروا مى نگاشتند. این کتابها به طور معمول با عنوان (الرد) یا (النقض) و یا (الاحتجاج على)29 نگاشته مى شد. دیدگاههاى افراد مشهور را به نقد مى کشیدند حتى اشعارى که در آن ره خطا پیموده شده بود از نقد و ردّ عالمان شیعه در امان نبودند.
اسماعیل بن على نوبختى (م:311) حدود نُه کتاب و رساله در رد و نقض اندیشه هاى باطل نگاشته است.30
حسن بن موسى نوبختى (م:310)
بیش از بیست کتاب رد و نقض در انتقاد از اندیشه ها و پاسخ به اشکالها به رشته تحریر در آورده است.31
شیخ مفید در پاسخ به اشکالهاى گوناگون کتابها و رساله هاى گوناگونى نگاشته است.
دیگران نیز از این روش پسندیده پیروى کرده اند. حوزه علمیه باا یجاد کمیته هاى پاسخ گویى مى تواند به ترمیم این سنت حسنه بپردازد و اشکالهایى را که نسبت به مسائل گوناگون فقهى کلامى اخلاقى سیاسى و… در کتابها و مجله هاى علمى داستانى رمان شعر و… مطرح است به دست آورد و متناسب با آن پاسخ شایسته بدهد. رسیدن به این مرحله پیش زمینه هایى دارد که در گذشته بدان اشاره شد. یعنى زمانى که روحیه علمى و تحقیقى کامل بر حوزه حاکم گردید و از طرح دیدگاههاى نو هراسى در بین نبود و در جهت تبادل علمى گام برداشت به خوبى مى تواند از عهده پاسخ گویى به اشکالهاى مطرح شده برآید.
استاد شهید مطهرى از جمله شخصیتهایى بود که همیشه گفته ها و نوشته هایش با تحقیق و پژوهش همراه بود و از نقد و بررسى افکار و اندیشه ها وحشتى نداشت و پاسخ گویى را یک اصل اساسى مى دانست و منصفانه بااندیشه هاى دیگران برخورد مى کرد و اشکالهاى آنان را پاسخ منطقى مى داد. توان علمى و انصاف و منطقى بودن ایشان سبب شد که از طرح دیدگاههاى مارکسیسم نهراسد بلکه بیان آن را در جمع به دور از تعصب و پاسخ گویى منطقى به آن را لازم مى شمرد. در نقل دیدگاهها نه تنها به دیدگاههاى ارسطو وافلاطون بسنده نمى کرد بلکه دیدگاههاى دانشمندان جدید معاصر رانیز مطالعه و مورد نقد و بررسى و ارزیابى قرار مى داد.
او نه تنها از پاسخ گویى هراس نداشت بلکه خود به جست وجوى اشکال مى رفت و آن را ریشه یابى مى کرد و پاسخ مى داد. بخش عمده اى از کتابهاى آن راد مرد در پاسخ به اشکالهاى مطرح شده است آن هم اشکالهاى سخت و مشکلى که به راحتى نمى توان به آنها پاسخ داد. مانند: عدل الهى انسان و سرنوشت علل گرایش به مادیگرى نظام حقوق زن در اسلام مسأله حجاب مرجعیّت اصول فلسفه و روش رئالیسم و…
شهید مطهرى آنچه مى نگاشت در پاسخ به اشکال بود یا طرح دیدگاههاى نو در زمینه معارف اسلامى. او معتقد به قدرت و توان پاسخ گویى دین به مسائل بود. اگر انسان بخواهد تفاوت بین اندیشه شهید مطهرى و متحجران ناآگاه را که امام خمینى دل خونى از آنها داشت دریابد مناسب است نقد کتاب مسأله حجاب و پاسخهاى استاد را مطالعه کند تا به تفاوت دو دیدگاه آشنا گردد.
رهبر معظّم انقلاب بر پاسخ منطقى به مسائل و اشکالها تأکید دارد و عصبانیّت در مقابل اشکالها را ناروا مى داند:
(براى کسى که عصبانى بشود جایى باقى نمى ماند. چرا عصبانى بشویم؟ حیف نیست که حوزه اسلام و این دین منطقى و مستدل را متهم کنند که استدلالى نیست و شما اهل دعوا هستید! یک دروغ هم رویش بگذارند و بگویند اهل تکفیرید. ما چه کسى را تکفیر کردیم؟ چه قدر کافر هستند که ما تکفیرشان نکردیم. امروز حوزه کسى را تکفیر نمى کند.)32
بنابراین ترمیم حوزه در همه زوایا لازم و ضرورى است. هم در متون آموزشى و مواد درسى و هم در سیستم و ساختار آن باید ترمیم ایجاد کرد و با تأسیس و یا تقویت سازمانهاى دیگر بنیه علمى حوزه را از جهتهاى گوناگون توانا و ترمیم کرد.
پى نوشتها
1. مجلّه (حوزه) شماره 60/46 مصاحبه آقاى واعظ زاده خراسانى.
2. مجلّه (آینه پژوهش) شماره 115/28.
3. مجلّه (حوزه) شماره 51 ـ 51/50 ویژه نامه میرزاى شیرازى.
4. (منشور ولایت) بیانات مقام معظم رهبرى در جمع فضلاى حوزه علمیه قم آذر ماه 15/74 روابط عمومى دفتر تبلیغات اسلامى قم.
5. (همان مدرک) 17/.
6. (همان مدرک)7/.
7. مجلّه (حوزه) شماره 44 ـ 104/43 225.
8. (توضیح المسائل) امام خمینى 310/ مسأله 2798 نشر روح قم.
9. (همان مدرک) مسأله 2800.
10. (جهاد اکبر) امام خمینى62/; (در جستجوى راه از کلام امام) دفتر هشتم
روحانیت37 امیرکبیر تهران.
11. (منشور ولایت)33/.
12. مجلّه (حوزه) شماره 68/55 مقاله (نگرشى بر متون آموزشى حوزه).
13. (منشور ولایت) 39 ـ 40.
14. استطاعت یعنى این که آیا قدرت آدمى بر انجام کار ازنظر زمانى همراه با فعل و همزمان با آن است یا در زمان پیش از آن حاصل مى شود.
این بحث در گذشته زیاد مطرح شده است. ر. ک: (اختیار معرفة الرجال) معروف به: (رجال کشى) شیخ طوسى 276/ ح494 و احادیث: 229 234 235 236 243 282 427 دانشگاه مشهد.
15. (علل گرایش به مادیگرى) شهید مطهرى 111/ صدرا.
16. (مجموعه آثار) ج31/5 صدرا.
17. (همان مدرک) 36/.
18. (بحارالانوار) علامه مجلسى ج187/104 مؤسسة الوفاء بیروت.
19. (منشور ولایت) 7/.
20. مجلّه (حوزه) شماره 44 ـ 122/43 ویژه نامه آیت اللّه بروجردى مصاحبه با آیت اللّه صافى گلپایگانى.
21. به عنوان نمونه در چاپ جدید جامع المقاصد ج191/8 تحقیق و چاپ مؤسسه آل البیت حدیثى از عامه یاد شده که على(ع) براى خصومتها عقیل راوکیل خود کرد و پس از آن عبدالرحمان بن جعفر را به این کار گمارد.
در پاورقى به کتاب مغنى ابن قدامه المجموع ونهج البلاغه آدرس داده شده است. در این جا این سؤال به ذهن مى رسد که عبدالرحمان بن جعفر کیست؟
بامراجعه به کتابهاى تاریخى درمى یابیم که براى جعفربن ابوطالب سه فرزند به نامهاى: عون عبداللّه و محمد ذکر کرده اند (المعارف ابن قتیبه 205/ تحقیق ثروت عکاشه) در منابعى که محققان آدرس داده اند به جاى عبدالرحمان عبداللّه بن جعفر آمده (المغنى فى فقه الامام احمد بن حنبل ج52/5; شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج107/19)
پس محققان محترم مى باید در پاورقى یادآورى مى کردند و اشتباه نسخه ها را مى نمایاندند.
22. در ترجمه (الفتوح) ابن اعثم کوفى چاپ جدید در مواردى نسخه بدل آیات قرآن آمده که جاى تعجب است.
23. (اثباة الهداة) ج22/1 ـ 23.
24. (النهایة) شیخ طوسى 237/.
25. (معجم الرجال الحدیث) سید ابوالقاسم خویى 11/20 الزهراء بیروت. یاسین ضریر در منابع رجالى اهل سنّت از بزرگان فقهاء و مفتیان کوفه معرفى شده که برابر نظر ابوحنیفه قائل به رأى بوده است و هیچ کس وى را توثیق نکرده است. (میزان الاعتدال ج358/4; تاریخ الاسلام505/. سال 170 و 161.)
26. (موطأ) مالک ج606/2; (معجم احادیث النبوى) ج264/2.
27. (منشور ولایت) 43/ ـ 44.
28. (همان مدرک) 38/ ـ 39.
29. (الذریعه) آقا بزرگ تهرانى ج173/10.
30. (رجال النجاشى) ج121/1.
31. (همان مدرک) 182/.
32. (منشور ولایت) 43/ ـ 44.