آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۳۱

چکیده

متن

سخن از عالمان اسوه در نگاه امام خمینى بود. در مقاله پیش اسوگان ساده زیست را در نگاه امام بر شمردیم.
در این شماره به معرفى برخى از چهره هاى جهاد ومبارزه در نگاه امام مى پردازیم.
مبارزه با ستمگران جهاد با مشرکان متجاوز از دستورات اکید اسلام است.
در اسلام امتیازى براى فرد نیست جز به تقوا. در میان تقواپیشگان دو گروه داراى امتیاز ویژه اند:
1. آنان که افزون بر ایمان و تقوا از دانش دین و آگاهیهاى لازم برخوردارند.
2 ـ تقوا پیشگانى که به دفاع از اسلام و مسلمانان بر مى خیزند.
هریک از این دو گروه از آن جا که در کار دفاع اند ویژگى یافته اند و در نزد خدا مرتبت والایى دارند.
عالم از مرزهاى عقیدتى دفاع مى کند و مجاهد از مرزهاى جغرافیایى.
عالم براى حفظ اسلام و نشر احکام رهایى بخش آن از علم بهره مى جوید و مجاهد از توان و قدرت خود و از اسلحه خود در راه دفاع از اسلام و مسلمانان بهره مى جوید.
در این بین آنچه به عالم مرتبت خاص
مى دهد این است که از ثمره تلاش مجاهد عالمانه نگهدارى مى کند و این ارزشهاى والا را به لایه هاى اجتماع رسوخ مى دهد. از این روى امام صادق(ع) مى فرماید:
(توزن دماء الشهداء مع مداد العلماء فترجّح مداد العلماء على دماء الشهداء1)
نه علم به تنهایى کارساز است و نه مبارزه. این دو اگر قرین هم شوند و باهم حرکت کنند کارها به سامان خواهد رسید.
افرادى که هم عالم بوده اند و هم مبارز نتیجه کارشان درخشان تر بوده است و اسوگى آنان پایدارتر.
در طول تاریخ اسلام عالمان و فقیهان این چنین بسیار بوده اند. عالمان متعهد بسیارى را سراغ داریم که به مقابله با ظلم و استبداد برخاسته اند و از اسلام دفاع کرده اند که اوج آن در سده اخیر است. هم از جهت گستره و هم از جهت عمق و ژرفا.
این دوران که استعمار با ترفندها و شگردهاى پیچیده اى وارد کار مى شود و جهان را به تسخیر خود درمى آورد و به سرزمینهاى آباد و با ذخایر غنى اسلامى چنگ مى اندازد مبارزه شکل جدیدى مى یابد و کسانى که علیه این دشمن دوست نما به مبارزه برمى خیزند و به افشاگرى و آگاهاندن مردم کارسترگى را انجام مى دهند کارى که از هرکس ساخته نیست جز هوشیاران و زیرکان و آشنایان به سیاست روز.
مبارزه با استعمار و در افتادن با ترفندهاى آن و شناخت موضعِ دین در چنین دورانى زیرکیها و آگاهیهاى ویژه اى را مى طلبد.
کسانى که موفق بوده اند در این بُعد این ویژگیها را در بالاترین مرحله داشته اند. کسانى که بى بهره بوده اند اگر احساس مسؤولیتى کرده اند و به حرکتى و جنبشى دست زده اند ناکام مانده اند و راه به جایى نبرده اند.
عالمانى که در این برهه به حرکتهاى اصلاحى دست یازیده اند و استعمار را در تنگنا و مخمصه افکنده اند بى شک استثناءهاى تاریخ بشرند و مى توانند اسوه هاى جاودانه اى باشند براى حوزه ها و مسلمانان راستین. این همان چیزى است که استعمار و ایادى آن همیشه سعى داشته اند پانگیرد.
منتهى با شگردهاى گوناگون. یا مبنایى ریخته اند و بر آن اهداف خود را بار کرده اند و یا تهمتى زده اند وانگى و شایعه اى تا سدّ مستحکمى را بشکنند و وارد قلعه شوند. این حرکت غیرانسانى همیشه بوده و اکنون با پیچیدگیهاى بسیار در کار است.
استعمار در این حرکت زشت و غیرمردمى خود تنها از سرویسهاى اطلاعاتى بهره نمى برد که زود ردپایش مشخص شود. خیر از انسانهاى صاحب نام دانشمندان وجیه المله ها و... بهره مى برد. از وسایل و ابزارى که باید چندها نسل بگذرد تا روشن شود.
از این روى امام بسیار سفارش مى کند که روحانیت باید به سیاست وارد و مسائل سیاسى را بفهمد. آن مردخدا خوب درک کرده بود که دیندارى حمل بار دین و درست به منزل رساندن آن بدون آشنایى با سیاست اگر نگوییم محال است حداقل بسیار بسیار مشکل خواهد بود.
البته کار سیاسى کردن تهمت و افترا تحقیر و... به دنبال خواهد داشت. زیرا استعمار درک کرده که اگر دینداران و دین فهمان و دین شناسان به ابزار جدید دست بیابند و دانشهاى نو سیاسى را بفهمند دین خود را حفظ خواهند کرد. و آن به آن با نقشه هاى استعمار و عوامل به رکود کشاندن دین و ملت خود در خواهند افتاد و دین را زیبا و پرهیمنه و استعمار را ذلیل مطرح خواهند کرد.
بدین خاطر است که تلاش مى کنند دین را از سیاست جدا کنند سیاست را دون شأن عالمان دین بدانند و براى القاى این فکر شیطانى سرمایه هاى عظیمى مصرف کنند و نیروى عظیم انسانى به کار بگیرند.
در این حرکت شیطانى تا بدان جا پیش رفتند و تبلیغات خویش را گستردند که برخى ناآگاهان از روحانیت2 بازیچه دست ایادى استعمار قرار گرفتند و روحانیت اصیل و مبارز را (آخوند سیاسى3 ) معرفى مى کردند و مردم را از آنان جدا مى ساختند که البته شکر خداى را که تیرشان به سنگ خورد و افتضاح شدند و حق جلوه گر شد.
امام خمینى با درک عمیقانه این معنى که دین بى سیاست دین نیست و پوسته اى بیش نیست تمام همّ خویش را به کار گرفت تا به مسائل سیاسى آشنا شود. مطالعه روزنامه گوش دادن به رادیو در جریان رویدادهاى سیاسى کشور قرار گرفتن حضور در جلسات مجلس شوراى ملّى4 نشانگر همه سونگرى و جامع اندیشى آن مرد بزرگ است.
افزون براینها از آن جا که تبحر بر اسلام و تاریخ اسلام و تاریخ ایران و تاریخ نهضتهاى اسلامى داشت به یک جمع بندى دقیق و راهگشا در امور سیاسى رسیده بود.
براین باور بود که رسول خدا با تشکیل حکومت اسلامى در مدینه پایه سیاست را در دیانت پى ریخته است5.
براین باور بود که روحانیت در صد سال اخیر بنیانى ترین نقش را در حرکتهاى مردمى علیه جورپیشگان داشته است:
(این قیامها که در این صد سال شده است... کى رأس اینها بوده؟
قیام تنباکو مرحوم میرزا بود قیام مشروطه از نجف آقایان نجف6 از ایران علماى ایران ایجاد کردند.
این چند قیامى که ما شاهدش بودیم همه از علما بود; علماى اصفهان قیام کردند رأسشان مرحوم حاج آقا نوراللّه رحمت اللّه بوده علماى تبریز قیام کردند علماى مشهد قیام کردند یک وقت آقاى قمى خودش تنها پا شد راه افتاد... تبریزهم خیابانى یکى از آقایان بوده از علما بود. البته جنگل7 هم بوده اند. اینها [غیر روحانى].هم بوده اند لکن در اقلیت بودند عمده اش اینها [روحانیت] بودند.8)
بنابراین در پیکره اصیل روحانیت این اندیشه نبوده و بزرگان سیاسى بوده اند که سیاست را از دیانت جدا نمى دانستند.
از این روى امام على رغم استعمارگران که نمى خواهند گذشته روحانیت اصیل براى مردم روشن شود و ایثارگریهاى آنان نموده شود از عالمان و مجتهدان پیشرو و آگاه به مناسبتهاى گوناگون یاد و تجلیل مى کرد.
البته افرادى از دیدگاه امام الگو و اسوه اند که از نظر ایمان و تقوا سرآمد باشند. و روش مبارزه و جهادشان مورد تأیید باشد.یاد اسوه هاى جهاد ومبارزه و معرفى آنان از جانب امام در مناسبتهاى مختلف به انگیزه هاى زیر مى تواند باشد:
1. تشریح سیره و روش آنان در جهاد با استبداد و استعمار و برانگیزاندن مردم علیه طاغوتها.
2. خنثى کردن تبلیغات سوء دشمن که براى بازداشتن مسلمانان بویژه شیعیان از حرکتهاى سیاسى برنامه ریزى شده بود. به این شگرد که دخالت در امور سیاسى کارى است خلاف شرع. امام با نمونه آوردن از سیره عملى بزرگان فهماند که این حرکت استعمار توطئه اى بیش نیست.
3. نمایاندن پرونده و خط فکرى روحانیت به غرب زدگان و روشنفکران بى اطلاع از سابقه مبارزاتى علما تا دریابند و از جهل به درآیند که حوزه هاى علمیه در طول تاریخ تشیّع پیشرو بوده اند و پشاهنگ.
براى درک جان کلام امام و پى بردن به مبارزات روحانیان گران ارج در برهه هاى
گوناگون شرح مبارزات آنان را در سه دوره پى مى گیریم:
1. در قیامهاى دوران قاجار.
2. در انقلاب عراق.
3. در دوران پهلوى.
دوران قاجار
حکومت قاجار که در آغاز از قوت بالایى برخوردار بود به خاطر بى لیاقتى کارگزاران آن و جنگ با روسیه به ضعف گرایید. تضعیف دولت مرکزى باعث شد که روسیه و انگلستان براى کسب موقعیت بیشتر در ایران به رقابت با یکدیگر بپردازند.
حکام قاجار هیچ گاه در صدد اصلاح وضع مردم برنیامدند. آنچه در خزانه کشور جمع مى گردید در راه کارهاى نارواى شاه و درباریان مصرف مى شد.در باریان و وابستگان به دستگاه با گرفتن رشوه هاى کلان زمینه انعقاد قراردادهاى استعمارى متعددى را فراهم کردند و با سود اندکى که نصیب دربار و شاه مى شد کشور را در اختیار بیگانه قرار مى دادند.
اگر امتیازى به روس داده مى شد در مقابل انگلستان به دولت ایران فشار مى آورد و خواهان امتیاز مى شد.در این بین آنچه براى ملت باقى مى ماند ذلت و خوارى فقر و بیچارگى بود.
ناصرالدین شاه در بین پادشاهان قاجار به امتیازدهى شهرت داشت.در قرارداد رویتر امتیاز بهره ورى از مواد معدنى جنگلهاى ایران و ساختمان راه آهن به انگلیسیها واگذار شد که آخوند ملاعلى کنى به مخالفت برخاست و در بار ناگزیر آن را ملغى کرد.9
ناصرالدین شاه چندها سفر به فرنگ داشت که حاصلى جز بدبختى و حرمان براى ملت ایران نداشت.در این سفرها قراردادهاى ننگینى را امضا کرد.در حقیقت ذخائر کشور را به بیگانگان فروخت.او براى تأمین هزینه سفر سوّم خود به فرنگ قرارداد انحصار تنباکو را منعقد کرد که باعث نفوذ بیشتر استعمار انگلیس در ایران مى گردید.
این قرارداد استعمارى علماء را برانگیخت و خشم آنان را برافروخت و علیه دستگاه دست به کار شدند.و مردم را علیه این نقشه شوم بسیج کردند و آنان را نسبت به پیامدهاى چنین قراردادى آگاهاندند.مردم برخاستند و علما هم در پیشاپیش آنان. این حرکت مردمى به ثمر نشست و دربار و استعمار عقب نشینى کردند.از نتایج این پیروزى انقلاب مشروطه بود. حرکتى که اگر دستان خیانت شناسایى مى شد و مردم نسبت به آنها آگاه مى شدند و علماء اتحاد و اتفاق کلمه را تا آخر حفظ مى کردند تاریخ ایران بلکه اسلام به گونه اى دیگر ورق مى خورد. بالآخره تا اندازه اى سبب شد که حکام بى مهار را در چهارچوپ قانون به بند آورد.
به هرحال دوران قاجار به خاطر تجاوز بیش از حدّ پادشاهان و حاکمان از مسیر حق و مردم هراز چند حرکتى پرشور به وقوع مى پیوست. حرکت بیدارگرى که از طرف سید جمال الدین اسدآبادى10 در نیمه دوم قرن سیزده شروع شد توسط گروهى دیگر از دانشمندان دینى ادامه پیدا کرد.
نهضت تنباکو انقلاب مشروطه نهضت جنگل و قیام شیخ محمد خیابانى حرکتهایى بودند که عالمان ربانى در رهبرى آن نقش اصلى را داشتند.
امام خمینى به مناسبتهاى گوناگون برخى رهبران روحانى مبارز را نام مى برد و از تلاش و مجاهدت آنان بسیار تجلیل مى کند و آنان را به عنوان اسوه به جامعه اسلامى و به مردم علاقه مند به حرکت و پویش معرفى مى نماد و توصیه اش این است که مردم و بویژه حوزه هاى علمیه به این بزرگ مردان دین اقتدا کنند.
علمایى را که امام راحل در این مقطع تاریخى از آنها یاد و تجلیل مى کند عبارتند از: میرزاى شیرازى بزرگ میرزاى آشتیانى شیخ فضل اللّه نورى سید عبداللّه بهبهانى شیخ محمد خیابانى و سید محمد طباطبائى.
امام بیشترین یاد را از میرزاى شیرازى و شیخ فضل اللّه نورى مى کند و بسیار هم بر آنان تکیه دارد.
و ما به تناسب توجه امام به هریک از این بزرگان به شرح زندگى و مبارزات آنان مى پردازیم.
میرزاى شیرازى بزرگ
آیة اللّه سید محمدحسن شیرازى رضوان اللّه تعالى علیه از شخصیتهاى برجسته اسلام است. وى در اندیشه دینى و معنوى و سیاست زمان خود و پس از آن اثر بسیار مهمى گذارد.او در پانزدهم جمادى الاولى سال 1230 ـ 1312هـ.ق. در شیراز متولد شد. در کودکى پدر خویش را از دست داد.
میرزا بر اثر هوش سرشارى که داشت در هشت سالگى مقدمات را به پایان رساند و در دوازده سالگى در درس شرح لمعه شیخ
محمدتقى صاحب حاشیه بر معالم شرکت جست. مدتى بعد به اصفهان کوچید. و در اصفهان از محضر درس میرسید حسن بیدآبادى معروف به مدرس بهره برد. پیش از بیست سالگى به کسب اجازه از ایشان نایل گردید.
میرزا در سال 1259 وارد عتبات شد و در نجف از استادانى چون: صاحب جواهر صاحب انوارالفقاهه و شیخ انصارى و در کربلا از درس سید ابراهیم صاحب ضوابط بهره ها برد11.
صاحب جواهر در باره وى مى نویسد:
(خداوند متعال قوه اجتهاد به او عطا فرمود و او را به عنوان پرچم هدایت بندگان و امین در شهرها و مروّج مذهب شیعه و کفیل فرزندان آنها برگزید...12)
میرزاى شیرازى داراى حافظه اى قوى بود به گونه اى که بیشتر آیات قرآن را حفظ داشت و به نهج البلاغه ومسائل اخلاقى اهتمام مى ورزید.
سید محسن امین در باره مقام علمى و اخلاق و تقواى وى مى نویسد:
(او عالمى امامى فقیهى ماهر محققى دقیق بود. ریاست دینى عموم مردم را به عهده داشت. ورِع و با تقوا بود. داراى عقل صائب و فکر ثاقب و آینده نگر و حسن تدبیر و سعه صدر اخلاق خوب و فراست و کرامت بود به گونه اى که به بزرگتر از خود احترام مى کرد. و کوچکتر از خود را مورد عنایت قرار مى داد. با ضعفا و فقرا رفق و مدارا داشت.)13
بعد از مرگ شیخ انصارى در سال 1281هـ. ق. به پیشنهاد عدّه اى از شاگردان مبرّز شیخ مرجعیت شیعه را پذیرفت. در شعبان 1291هـ. ق. نجف را به مقصد سامراء ترک کرد. دوران مرجعیت مرحوم میرزا حدود 21 سال طول کشید مقلدان بسیار داشت: عرب فارس ترک هندى و...
از محضر وى بسیارى از دانشوران و فاضلان بهره بردند. امّا به تعداد کمى از آنان اجازه اجتهاد داد.
نهضت تنباکو
دوران زعامت میرزا آکنده از حوادث و جریانهاى آموزنده است. مهم ترین حادثه آن روزگار نهضت تنباکوست.
امتیاز انحصار تنباکو به کمپانى تالبوت انگلیسى از سوى در بار ایران نه تنها کلیه اختیارات را در زمینه کشت توزیع وفروش توتون و تنباکو به بیگانگان وامى گذارد بلکه با استفاده از آنچه در متن قرارداد آمده بود
زمینه هاى نفوذ سیاسى اقتصادى فرهنگى و حتى نظامى را براى بیگانگان فراهم مى ساخت.
قرارداد زمینه نفوذ اجانب را تا آن حدّ گسترش داد که در آن زمان معروف شده بود: ایران (فرنگى بازار) شده است. خطر فرهنگى که باعث سلب هویت تاریخى ملت ایران و منجر به حاکمیت اراده بیگانگان بر ایران مى شد کاملاً محسوس بود.
علما که نقش عمده را در آگاهاندن مردم داشتند دریافتند که مایه اصلى این همه مفاسد قرارداد تنباکوست.
از این روى خواستار لغو امتیاز دخانیات شدند و حرکتهاى اعتراض آمیز در شهرهاى مختلف آغاز شد.
مقاومت مردم شیراز حکومت را برآن داشت که روحانى مبارز على اکبر فال اسیرى را به عراق تبعید کند و اعتراض مردم را با گلوله پاسخ دهد.
تلاش پى گیر و مقاومت مردم تبریز سبب گردید اجانب نتوانند به آن شهر گام نهند. استقامت مردم دلیر اصفهان به رهبرى روحانى مجاهد آقانجفى نیز چنین فرجام نیکى داشت.
علاوه ضربه جانانه اى بر پایه هاى پوشالى استبداد ناصرالدین شاه فرود آورد.
در تهران رهبرى نهضت با میرزا حسن آشتیانى و دیگر عالمان بود.
علماى تهران طى نامه اى مبسوط میرزاى بزرگ را در جریان حرکت مردم گذاردند.
علماى تبعیدى به عراق نیز جریان حرکت و جنبش مردم و عکس العمل درباریان و ظلم و اجحافهاى آنان را براى میرزا بازگفتند.
سید جمال الدین اسدآبادى نامه اى توسط فال اسیرى براى میرزا ارسال داشت.
اینها سبب گردید میرزا دقیقاً در جریان امور ایران و نقش مخرب قرارداد رژى قرار بگیرد و عواقب و پیامدهاى ناگوار این قرارداد ننگین را در نوزده ذیحجه سال 1308هـ. ق. پس از گذشت یک سال از امضاى قرار داد طى تلگرافى به دولت ایران بازگوید.
امّا در ایران گوشى نبود که صداى خیرخواهانه این مرد خدا را بشنود. درباریان به فکر جیب بودند و شاه هم مست قدرت و در این پندار که به کرسى اقتدار او لطمه اى وارد نخواهد آمد.
پاسخ شاه منفى بود. گرچه شاه نماینده اى را نزد میرزا در سامرا مى فرستد ولى درعمل کارى در جهت رفع مشکل
انجام نمى پذیرد14.
از این روى میرزاى بزرگ دگر بار در اوائل ربیع الثانى سال 1309هـ.ق. تلگرافى براى شاه ارسال مى دارد و در آن به زیانهاى قرارداد مى پردازد: این قرارداد باعث تسلط بیگانگان برمسلمانان مى شود و منکرات فزونى مى یابند و عقاید مردم تباه مى گردد.
ناصرالدین شاه که از پیامدهاى مخالفت میرزا آگاه بود هراسان به میرزا تلگراف مى زند که هرگز در صدد ازبین بردن استقلال و آزادى و هتک ناموس رعیت نبوده است15.
دربار بسیار تلاش مى کند که میرزا را قانع کند. از این روى منافع قرارداد را براى ایشان برمى شمارد.ولى میرزا قانع نمى شود و به ضررهاى آن دقیقاً وقوف دارد. بدین جهت وقتى تذکرات خیرخواهانه خود را به دربار بى نتیجه دید تصمیم نهایى خود را گرفت و فتواى تاریخى خود را صادر کرد.
متن فتوا صبح روز پنج شنبه اول جمادى الاولى سال 1309هـ.ق. برابر با 12 آذر 1270هـ.ش.به تهران رسید بدین شرح:
(بسم اللّه الرحمن الرحیم.
الیوم استعمال تنباکو و توتون بأى نحو کان در حکم محاربه با امام زمان است.
حرّره الاحقر محمدحسن الحسینى16.)
تا این که فتواى تاریخى میرزا به تهران رسید ایران تکان عظیمى خورد. واعظان وخطیبان در بازارها مساجد مجامع و... فتوا را به مردم اعلان کردند. انتشار حکم زعیم مسلمانان در ایران و حمایت سراسرى علما و مردم از آن باعث گردید که قرارداد ننگین انحصار تنباکو ملغى اعلان گردد و ضربه شدیدى به توسعه طلبیهاى استعمار انگلیس وارد شود.
امام خمینى در موارد فراوانى از حرکت و فتواى افتخارآفرین میرزا تجلیل کرد و به تجزیه و تحلیل نکات قوت و نتایج آن پرداخت. ایشان میرزاى بزرگ را به عنوان اسوه جهاد و سیاست به جامعه اسلامى ایران شناساند.
در سال چهل و یک در یکى از سخنرانیهاى خود چنین اظهار مى دارد:
(همیشه علما و زعماى اسلام ملت را نصیحت به حفظ آرامش مى کردند. خیلى از زمان میرزاى بزرگ مرحوم حاج میرزا محمدحسن شیرازى نگذشته است. ایشان با این که یک عقل بزرگ متفکر بود و در سامره اقامت داشت در عین حال که
نظرشان آرامش و اصلاح بود لکن وقتى ملاحظه کردند براى کیان اسلام خطر پیش آمده است و شاه جائر آن روز مى خواهد به وسیله کمپانى خارجى اسلام را ازبین ببرد این پیرمرد... ناچار شد سلطان مستبد را نصیحت کند. مکتوبات او هم محفوظ است. آن سلطان گوش نمى داد و با تعبیرات سوء و بى ادبى به مقام شامخ عالم بزرگ روبه رو شد تا آن جایى که آن عالم بزرگ مجبور شد یک کلمه بگوید که استقلال برگردد17.)
در این گفتار امام در تحلیل نهضت میرزا دو نکته در خور درنگ است:
1. عالمان دین از جمله میرزا همیشه حافظ استقلال ایران بوده اند.
2. میرزا عقل بزرگ بود.
علما حافظان استقلال کشور
کشور ایران سالهاست که هویتى شیعى دارد و علماى بزرگ شیعه حفظ استقلال کشور ایران را اوجب واجبات مى دانستند. آنان هیچ گاه صلاح نمى دانستند که پایه هاى اساسى تنها حکومت به ظاهر شیعى در جهان متزلزل شود و ایران دچار بحران گردد مگر زمانى که امکان جانشینى حکومتى بهتر و مناسب تر وجود مى داشت.
از این روى زمانى که با مشکل و فساد در دستگاه حکومتى مواجه مى شدند حزم و احتیاط را از دست نمى دادند و با آرامش سخن مورد نظر خود را اعلام مى کردند. در صورتى که نتیجه بایسته از آن حاصل نمى شد وارد میدان مبارزه جدّى مى شدند.
میرزاى شیرازى در ارتباط با قرارداد رژى دقیقاً از این روش استفاده کرد. با دوراندیشى و کیاست آن گونه که خود به درباریان وعده حلّ مشکل را داده بود18 مشکل را حلّ کرد.
وى در تلگرافهایى که براى شاه ارسال داشت در ابتدا با نصیحت و موعظه در صدد رفع مشکل برآمد. ولى دربار نه تنها نسبت به نصایح و خواسته هاى میرزا گوش فرانداد و دل نسپرد بلکه در صدد تخطئه و توهین به میرزا برآمد.
میرزا بعد از طى مراحل و شرایط امر به معروف و نهى از منکر و اتمام حجت تصمیم قاطع خود را به مردم اعلان کرد و استقلال ایران را بازگرداند:
در این باره یکى از صاحب نظران مى نویسد:
(میرزاى شیرازى مردى دوراندیش و با کیاست بود و هیچ گاه کارى که منجر
به ضعف قدرت ناصرالدین شاه و پیشرفت نفوذ خارجیان مى شد نمى کرد. ولى در مورد دادن انحصار توتون و تنباکو که سلطه خارجیان را به دنبال داشت جدّاً تصمیم به مبارزه مى گیرد و مخالفت با دربار ایران را تجویز مى کند19.)
امام از شیوه برخورد میرزا با دربار به خوبى یاد مى کند و روش او را براى استقلال مملکت مى ستاید.
امام بسیار از تلاشهایى که عالمان بزرگ دین براى نجات کشور از سقوط کرده اند یاد مى کند. یکى از مشخصه هاى بارز حوزه هاى علمیه را حفظ استقلال و تمامیت سرزمین اسلامى مى داند.
(در همین اعصار اخیره نجات کشور از سقوط قطعى مرهون مرجع وقت (مرحوم میرزاى شیرازى) و همّت علماى مرکز بوده است. حوزه هاى علمیه همیشه حافظ استقلال و تمامیت مملکت اسلامى بوده اند20.)
عقل بزرگ
میرزاى شیرازى شخصیتى بود که به عقل و اندیشه بها مى داد و به کسانى که از عقل کافى برخوردار نبودند اجازه اجتهاد نمى داد21.
آنان که در باره میرزا سخن گفته اند عقل و درایت هوشیارى و تدبیر و بینش سیاسى میرزا را ستوده اند.
شیخ آقابزرگ در این باره مى نویسد:
(و امّا عقله فقد حیّر السیاسیّین من الملوک والسلاطین والوزراء الکاملین وأذعن لعقله وتدبیره اهل العلم بالتدبیر ولم یبق أحد من عقلاء الدنیا إلاّ وصدّق انه اعقل منه22).
سیاستمداران کامل آن روز مانند پادشاهان و وزراء از عقل و بینش او در حیرت بودند و اندیشه وران به تدبیر و خرد کامل وى اعتقاد داشتند.
تکیه امام بر عقل و درایت میرزا و معرفى وى به عنوان (عقل بزرگ) براى اثبات این نکته است که تصمیم بر تحریم تنباکو نشأت از بینش سیاسى و عقل و فراست وى مى گیرد.
اساساً این که شاگردان بنام شیخ انصارى که خود مجتهد مسلم بودند مانند: میرزا حبیب اللّه رشتى میرزا حسن آشتیانى و آقا حسن نجم آبادى و میرزا عبدالرحیم نهاوندى وى را به عنوان مرجع برگزیدند حکایت از عمق بینش سیاسى و عقل میرزا مى کند.
تنظیم برنامه حوزه عدم استقبال از ناصرالدین شاه در سال 1287 پس
فرستادن پولى که شاه براى ایشان فرستاده بود23 حلّ مسائل مهم جهان اسلام: قضیه تاراج چهارمحال یهودیان همدان گرفتارى شیعیان به دست افغانها خریدارى زمینهاى طوس به وسیله دولت روسیه 24 و... نشانگر عمق بینش و کمال کاردانى و خِرَد اوست.
وحدت رمز پیروزى
از نکات مهمى که امام راحل درواقعه تنباکو بر آن تکیه مى کند وحدت وهماهنگى بین علما وگروههاى جامعه است. این اتحاد و یگانگى و پیروى مردم از میرزاى شیرازى و علماى بلاد موجبات شکست استعمار را فراهم ساخت. از این روى دربار ناصرى در آغاز براى از بین بردن این وحدت تلاش زیادى کرد.
از برخى علما خواست بالاى منبر بروند و قلیان بکشند و حکم میرزا را نقض کنند.
با این که به فرموده امام حکم میرزا حکم حکومتى و (براى فقیه دیگر هم واجب الاتباع بود)25.
قدرت و نفوذ میرزاى شیرازى باعث شد که مخالفت آن عده معدود به ضرر آنان تمام شود و حکم میرزا در تمام سطوح جامعه به اجرا در آید. حتى زنان دربار از این حکم پیروى و در مقابل خواست ناصرالدین شاه مبنى بر استفاده از قلیان مقاومت کردند26.
امّا متأسفانه در انقلاب مشروطه دشمن بر این اتحاد رخنه وارد کرد و از همین رخنه ضربه کارى را فرو آورد و به نتیجه هم رسید.
امام در این باره مى گوید:
(تاریخ یک درس عبرت است براى ما و شما. وقتى که تاریخ مشروطه را بخوانید مى بینید که در مشروطه. بعد از این که ابتداء پیش رفت دستهایى آمد و تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیم بندى کرد. نه ایران تنها از روحانیون بزرگ نجف: یک دسته طرفدار مشروطیت یک دسته دشمن مشروطه علماى خود ایران یک دسته طرفدار مشروطه یک دسته مخالف مشروطه... زمان میرزاى شیرازى هم مى خواستند یک همچو کارى بکنند...لکن میرزا چون قدرتش فوق العاده بود و از آن طرف هم طرفداران او مثل میرزاى شیراز قوى بودند و قدرتمند تنوانستند آن جا کارى بکنند... ما باید از این تاریخ عبرت بگیریم که مبادا یک وقتى در بین شما آقایان روحانیون بیفتند اشخاصى یا در بین مردم وسوسه کنند و خداى نخواسته آن امرى که در مشروطه اتفاق افتاد در ایران اتفاق بیفتد.)27
پیامدهاى پیروزى
پیروزى و موفقیتى که براى مردم و روحانیت در واقعه رژى به دست آمد قدرت واقعى روحانیت را نشان داد و باعث استحکام پایگاه اجتماعى آنان گردید. این عقیده را استوار ساخت که هماهنگى سیاست با دیانت قدرتى سازنده ایجاد مى کند و مقاومت استبداد و توطئه هاى استعمار را درهم مى شکند. از این روى در این واقعه استعمار دشمن اصلى خود را شناخت و در پى نابودى و تضعیف آن بر آمد.
میرزاى شیرازى خود بر این امر واقف بود و در مقابل کسانى که به خاطر پیروزى در نهضت به وى تبریک مى گویند گریه مى کند و درباره علت آن مى گوید:
(از این پس دشمنان به فکر مبارزه با روحانیت مى افتند زیرا کانون خطر را شناختند.28)
امام خمینى نیز به این نکته اشاره مى کند:
(یکى از قدرتهایى که آنها [استعمارگران] احراز کردند که باید شکسته بشود قدرت روحانیت بود که اینها با تجربه و عینیت در جاهاى مختلف دیدند... قضیه تنباکو در زمان مرحوم میرزا به اینها فهماند که با یک فتوایى یا آقایى که در یک ده در عراق سکونت دارد [مى توان] یک امپراطورى را شکست داد... اینها فهمیدند که باید این قدرت را بگیرند تا این قدرت زنده است نمى گذارد که اینها هر کارى دلشان مى خواهد بکنند و دولتها عنان گسیخته شده باشند... لهذا با کمال کوشش تبلیغات کردند بر ضد روحانیت و زائد بر اصل تبلیغات عمل خارجى کردند)29.
(یکى از نقشه ها هم این بود که این قدرت را ازملت بگیرند و این را سرکوب کنند و ملت را از آنها [روحانیت] و آنها را از ملت جدا کنند.)30
امام حرکتهایى را که از طرف روشنفکران غرب باور علیه روحانیت و اسلام شده در راستاى ادامه حرکت استعمار براى تضعیف و نابودى روحانیت و خارج کردن اسلام از صحنه سیاست و اجتماع مى داند و رواج تز جدایى دین از سیاست را در این راستا تفسیر مى کند. براى خنثى کردن این حرکت بارها به نقش علما در نهضت تنباکو و مشروطه اشاره دارد31 و به افشاى قلم بمزدانى که براى کنار زدن روحانیت از صحنه سیاسى و بى اعتبار کردن این گروه عظیم مدافع اسلام در تکاپویند مى پردازد:
(قلمهایى که آخوند را مرتجع مى دانند و مى نویسند یا ادراک ندارند و مطالعه در حال آخوند نکرده است و یا غرض دارد و قلم او اجیر است. اجرت مى گیرد و مى نویسد.... آن نصف سطر میرزاى شیرازى رضوان اللّه علیه مملکت ما را ازتو حلقوم خارجیها بیرون کشید.... چرا این قدرت رامى شکنید؟ آخر آدم باشید.)32
خیانت روشنفکران غرب زده از آن جا آشکار مى شود که حملات آنان متوجه روحانیان فاسد و دربارى نیست بلکه روحانیت اصیل و مجاهد را هدف حملات تبلیغاتى خود قرار داده و در بى اعتبارى آنان تلاش مى کنند.
امام از این نیروهاى اصیل و حافظان استقلال کشور پى گیرانه دفاع مى کرد و بر صحّت سیره و روش آنان مهر تأیید مى زد:
(لیکن مسأله این نیست که با روحانى بد اینها بد هستند مسأله این است که با روحانى که جلو انگلستان را در زمان میرزاى شیرازى و جلو استبداد را در زمان مشروطه گرفته و جلو انگلستان را درزمان مرحوم آقا میرزا محمد تقى گرفته و جلو ابرقدرتها را گرفته است با این مخالفند.33)
میرزاى آشتیانى
میرزا محمد حسن آشتیانى از فقهاى بزرگ و برجسته شیعه است.
وى عالمى محقق و فاضلى مدقق بود. به سال 1248 هـ. ق. در آشتیان زاده شد. در 13 سالگى به بروجرد رفت و پس از چهار سال تحصیل به نجف اشرف هجرت کرد. در حوزه نجف توفیق یافت به محضر شیخ انصـارى راه بیابد و از آن مرد بزرگ بهره برد.
فهم و درک بالا تلاش پى گیر دقت و توجه به آنچه دریافت مى کرد سبب گردید که از شاگردان ویژه شیخ گردد و تقریرات عالى و دقیقى از درسهاى استاد به حوزه هاى علمیه ارائه دهد34.
وى در نجف حاشیه اى بر رسائل شیخ نگاشت به نام: بحرالفوائد و در تهران پس از تهذیب و تنقیح به چاپ رساند. بحرالفوائد بهترین و مفید ترین حاشیه بر رسائل است.
وى نخستین فقیهى بود که تحقیقات و اندیشه هاى شیخ انصارى را بویژه در فن اصول در تهران نشر داد و به همین سبب طالبان علم از این سوى و آن سوى به تهران آمدند و در محضر وى به تلمذ پرداختند35.
نقش آشتیانى در نهضت تنباکو
در واقعه تنباکو رهبرى نهضت در تهران به عهده میرزاى آشتیانى بود.
وى با شاه و صدر اعظم به گفت و گو پرداخت و زیانهاى ناشى از اعطاى امتیاز رابر شمرد.
امّا آنان وقعى به این سخنان ننهادند و به راه خویش ادامه دادند.
پس از این اتمام حجّت مخالفت از سوى وى و دیگر علما و مردم مؤمن شروع شد. به همّت و پشتکار دارى اینان نهضت پا گرفت و مردم متشکل شدند و زمینه براى حرکت نهایى آماده شد.
علماى تهران به رهبرى آشتیانى وقتى چنین دیدند از میرزاى بزرگ خواستند حکم خویش را ابلاغ کند36.
میرزا با مطالعه همه جانبه قضیه و مکاتبات فراوان با ناصر الدین شاه فتواى تاریخى خود را صادر کرد و آن را براى میرزاى آشتیانى ارسال داشت.
خیلى سریع مردم از متن فتوا اطلاع یافتند. هیجان عظیمى مردم ایران را فرا گرفته بود. فتواى آقا در عمق جانها اثر گذارد. نه تنها متدینان و پایبندان به دین که افراد بى قید نیز بر عمل به این فتوا پاى مى فشردند.
امین السلطان صدر اعظم و نایب السلطنه حاکم تهران به مأمورین دستور داده بودند که با تمام توان از نشر فتوا جلو بگیرند. آنان نیز چنین کردند. مردم را در تنگنا افکندند ولى طرفى نبستند که در برابر این سیل عظیم و خروشان خَسى بیش نبودند.
شایع کردند که فتوا جعلى است. باهوشیارى علما و آگاهى مردم این توطئه نیز خنثى شد و...
مشهور است که در نصف روز صد هزار نسخه از حکم میرزا نوشته شد و نشر یافت. مردم انتشار حکم را وظیفه شرعى خود مى دانستند. کسانى که با سواد بودند هر چند نسخه که مى توانستند مى نوشتند و بى سوادها با پولى که به میرزا بنویس مى دادند در تکثیر فتوا سهیم مى شدند37.
تصمیم بر تبعید آشتیانى
امین السلطان که در این قرار داد رشوه هاى کلانى گرفته بود به پیشنهاد وزیر مختار انگلیس از ناصرالدین شاه خواست که میرزاحسن آشتیانى را تبعید کند.
شاه از این کار هراس داشت. در عین حال با اصرار امین السلطان تن به چنین کارى داد و حکم کرد:
(یا باید در مجامع عمومى به منبر رفته و قلیان بکشد یا این که از تهران خارج شود.)
این دستور توسط عبداللّه خان والى روز یک شنبه دوّم جمادى الثانى 1309 هـ. ق. به میرزاى آشتیانى ابلاغ مى شود.
عبداللّه خان در مقام اجراى حکم شاه بر مى آید و به میرزا مى گوید:
(حتماً باید قلیان بکشید).
آقا سید محمد رضا طباطبایى که در آن جا حضور داشته بر افروخته مى شود و خشمگینانه مى گوید:
(تو و نایب السلطنه غلط کردید...)
میرزا در پاسخ والى گفت:
(نقص حکم حجة الاسلام میرزا از هیچ رو برایم ممکن نیست
ولى ازتهران مى روم. امروز مهلت دهید تا وسیله حرکت را فراهم کنم.
فردا [روز دو شنبه] البته خواهم رفت.38)
میرزاى آشتیانى با این که خود مجتهد مسلم است به هیچ وجه حاضر نمى شود حکم میرزا رانقص کند و تبعید را مى پذیرد. برخلاف عده معدودى که به بهانه این که ما مقلد ایشان نیستیم و خود مجتهدیم ازاجراى فرمان میرزا سر بازمى زدند میرزاى آشتیانى مخالفت با حکم میرزا را جایز ندانست و از آن حکم حمایت کرد تا به نتیجه مطلوب رسید.
امام پیروى علماى تهران و دیگر شهرهاى ایران را از جمله علتهاى موفقیت نهضت تنباکو مى داند و از میرزاى آشتیانى به عنوان کسى که مهم ترین نقش را در این حرکت الهى داشت یاد مى کند.
(یکى قضیه تنباکوست که همه مطلع هستید میرزاى شیرازى بزرگ رضوان اللّه علیه امر فرمود و علماى ایران علماى بلاد ایران... که در رأس آنان میرزاى آشتیانى بود در تهران اجرا کردند این مطلب راو دولت ساقط شده ایران را زنده کردند.)39
یا مى گوید:
(قضیه تنباکو ابتدایش از روحانیون ایران و عراق از مرحوم میرزا فتوا بود و از علماى تهران قیام و عمل. البته مردم هم به اینها علاقه داشتند و دنبال اینها را مى گرفتند و کارها را انجام مى دادند.40)
این همبستگى و همدلى و همراهى سدها را شکست و نگذاشت فتواى میرزا که حکم اسلام بود به زمین بماند.
حمایت مردم از میرزاى آشتیانى
انتشار خبر تبعید میرزاى آشتیانى در تهران بر خلاف انتظار دربار مردم را بر شوراند. خشمها دگر بار شعله ور شد. صبح روز دوشنبه سوّم جمادى الثانى علماء طلاب مردم مؤمن و متدین اعم از زن و مرد گروه گروه به سوى محلّه سنگلج که منزل میرزاى آشتیانى در آن جا واقع بود شتافتند و پشتیبانى قاطع خویش را از میرزاى آشتیانى حامى سازش ناپذیر و قهرمان فتواى میرزاى بزرگ اعلام داشتند و بر تصمیم نارواى دربار مبنى بر تبعید میرزاى آشتیانى اعتراض کردند.
حرکت سمبلیک بازار تهران و دیگر بازارها در بستن مغازه ها به پشتیبانى از نهضت تنباکو بویژه در روز دوشنبه سوّم جمادى الثانى به اعتراض بر تبعید میرزاى آشتیانى نقش بزرگى در پیروزى نهضت و انسجام و همبستگى و دل گرمى مردم داشت. از این روى امام خمینى در دیدار با بازاریان مى گوید:
(از زمان میرزاى شیرازى تا حالا مشکلات در بازارها حلّ مى شد. اگر یک وقت یکى از علماى تهران به واسطه بدرفتاریهاى دولتهاى زمان قاجار مى خواست از تهران برود بازار مى بست و همان بود که آنها توبه مى کردند و آن عالم را با التماس نگه مى داشتند.41)
علاوه بر بستن مغازه ها تجار و کسبه معتقد به میرزا و راه او در اجراى فرمان وى تنبـاکو هاى انبار شده خود را به آتش کشیدند.
امام از این واقعه عظیم و افتخارآفرین چنین یاد مى کند:
(در قضیه تنباکو و حکم مرحوم میرزاى شیرازى اعلى اللّه مقامه این بازار بود که همراهى کرد و منتهى به قیام شد. بعضى از بازرگانان اصفهان.... تمام تنباکوهایى که داشته است... پس از حکم میرزا آورد در میدان شاه و آتش زد و مشابه او بازارهاى دیگر در تأیید حکم میرزا در آن وقت قیام کردند حتى شهید هم دادند42.
در نهضت تنباکو نقش زنان مؤمن چشمگیر بود و تحسین برانگیز. در روزى که قرار بود میرزاى آشتیانى را به تبعید برند نزدیک ظهر عده اى از زنان قهرمان به کاخ استبداد حمله ور شدند که برخى از آنان عاشقانه در راه معبود جان دادند و برخى زخمى شدند43.
امام که بر این نقش تاریخى مطلع بود و در انقلاب اسلامى با تمام وجود آن را احساس کرده بود مى گوید:
(بحمداللّه زنان در جمهورى اسلامى چنانچه در همه مسائلى که عمومى پیش آمده است براى ایران پیش قدم بوده اند.در مسأله تنباکو پیش قدم بوده اند. در مسأله مشروطیت پیش قدم بوده اند. در مسائلى هم که الآن مبتلا به آن هستیم حظ وافر دارند.44)
پشیمانى دربار
ناصرالدین شاه که اوضاع را بحرانى دید عبداللّه خان والى را نزد میرزاى آشتیانى فرستاد که مقصود شما چیست؟ بگویید تا انجام دهیم.
میرزاى آشتیانى در پاسخ گفت:
(ما به جز این که امتیاز را از داخله و خارجه مملکت یکسره مرفوع نموده مداخله فرنگى از این عمل بالمرّه مقطوع گردد مقصد و مقصود دیگرى در نظر نداریم.)
عبداللّه خان این سخن صریح را به شاه رساند (البته شاه مطلع بود و همه درباریان و نوکران مى دانستند مردم چه مى خواهند).
و وى طى حکمى امتیاز داخله و خارجه را ملغى کرد واعلام داشت: مردم مجبور به کشیدن قلیان نیستند تاحکم از جانب میرزا برسد45.
از آن جایى که مردم به گفته هاى درباریان اعتماد نداشتند به تظاهرات و قیام خود ادامه دادند و پیکهاى شاه مدام به خانه میرزاى آشتیانى در رفت و آمد بودند و براى استمالت او شاه هدایایى به وى تقدیم کرد که آشتیانى از پذیرش آن خوددارى ورزید و ختم غائله را مشروط به سه شرط اعلام کرد:
1. دادن خونبهاى کشته شدگان.
2. مصونیت کسانى که در تظاهرات شرکت جسته اند.
3. برچیـدن کلیه امتیـازهاى خارجى46.
بعد از تسلیم دربار میرزا مى خواهد که شرکت انگلیسى نیز لغو انحصار را اعلام کند که بنا به درخواست شاه لغو قرار داد از طریق رئیس کمپانى اعلام مى شود. در عین حال میرزاى آشتیانى رفع تحریم را منوط به حکم میرزاى شیرازى مى کند و بعد از درخواست مکرر علما میرزاى شیرازى نامه اى به مرحوم آشتیانى مى نویسد و حکم تحریم را بر مى دارد47.
بدین گونه با حکم میرزاى شیرازى و
استقامت مردم ایران و حمایت علماى بلاد و فطانت و کیاست میرزاى آشتیانى امتیاز تنباکو لغو مى شود و ایران اسلامى از یک فاجعه بزرگ نجات مى یابد و استقلال خود را به دست مى آورد.
1. (سفینة البحار) شیخ عباس قمى ح1/220 دارالتعارف بیروت; (بحارالانوار) علامه مجلسى ج2/14 مؤسسة الوفاء بیروت.
2. (صحیفه نور) مجموعه رهنمودهاى امام خمینى ج21/91 وزارت ارشاد اسلامى.
3. (همان مدرک) ج15/144.
4. (همان مدرک) ج16/248.
5. (همان مدرک) ج17/138.
6. امام به سه رکن انقلاب مشروطیت نظر دارد: 1. آخوند خراسانى (براى اطلاع از شرح حال وى ر. ک: ریحانه الادب ج1/41; الذریعه ج1/180; دائرة المعارف بزرگ اسلامى ج1/151 و مرگى در نور) 2. آیة اللّه شیخ عبداللّه مازندرانى (براى اطلاع از شرح حال وى ر. ک: ریحانة الادب ج5/146; الذریعه ج2/248; شرح حال رجال ایران ج2/276.) 3. آیة اللّه حاج میرزا خلیل تهرانى (براى شرح حال وى ر. ک: ریحانة الادب ج2/159 شرح رجال ایران ج1/389).
7. رهبرى این نهضت بزرگ را میرزا کوچک خان جنگلى به عهده داشت. براى اطلاع از شرح حال وى ر. ک: سردار جنگل ابراهیم فخرایى نهضت روحانیون ایران على دوانى ج2/73.
8. (صحیفه نور) ج8/31.
9. (انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن) عمید زنجانى /345.
10. از امام خمینى در صحیفه نورسخنى درباره سید جمال الدین اسدآبادى نیافتیم. ولى در (نهضت امام خمینى) ج2/424 سخنى بدین شرح از امام درباره وى نقل شده است:
(حوزه ها خودشان را مهیا کنند براى جلوگیرى و مقاومت... آنها از انسان مى ترسند. آنها مى خواهند همه چیزما را به یغما ببرند. نمى خواهند در دانشگاههاى دینى ما و دانشگاههاى علمى ما یک نفر آدم تربیت شود از آن مى ترسند وقتى که یک آدم در حوزه اى در مملکتى پیدا شد مزاحمشان مى شود. یک (سید جمال) که پیدا شد مصر را مى خواست منقلب کند از بینش بردند...)
براى اطلاع بیشتر از شرح حال این مرد بزرگ و حرکتهاى اصلاحى وى ر. ک: ریحانة الادب ج1/159 الاعلام زرکلى ج6/168; مکارم
الآثار ج5/1455 نگاهى به تاریخ جهان نهرو ترجمه محمد تفضلى ج2/1133 و ج3/1421; مجلّه (حوزه) ویژه نامه سید جمال الدین اسدآبادى در سه شماره: 59 60 و 61.
11. (میرزاى شیرازى) شیخ آقا بزرگ تهرانى/29 ـ 34.
12. (همان مدرک) /35.
13. (اعیان الشیعه) سید محسن امین ج23/128 دارالتعارف للمطبوعات.
14. (انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن) عمید زنجانى/350 نشر کتاب سیاسى.
15. (تحریم تنباکو) ابراهیم تیمورى /97 شرکت سهامى کتابهاى جیبى تهران.
16. (همان مدرک) /103.
17. (صحیفه نور) ج1/16.
18. (تحریم تنباکو) ابراهیم تیمورى /90.
19. (همان مدرک) /87.
20. (صحیفه نور) ج1/126.
21. (أعیان الشیعه) ج23/128.
22. (هدیة الرازى الى الامام المجدد الشیرازى) /248.
23. (أعیان الشیعه) ج23/128.
24. (هدیة الرازى) /33.
25. (ولایت فقیه) امام خمینى /149.
26. (تحریم تنباکو) ابراهیم تیمورى /107.
27. (صحیفه نور) ج18/135.
28. (مجله حوزه) شماره 51 ـ 50/44.
29. (صحیفه نور) ج8/27.
30. (در جستجوى راه از کلام امام) دفتر هشتم/84.
31. (صحیفه نور) ج4/188; ج5/51; ج7/207.
32. (صحیفه نور) ج9/129.
33. (در جستجوى راه از کلام امام) دفتر هشتم/79.
34. (ریحانة الادب) ج1/49; (دائرة المعارف بزرگ اسلامى) ج1/407.
35. (نقباء البشر) ج1/389; (فوائد الرضویه) شیخ عباسى قمى /451.
36. (جنبش تنباکو) 480.
37. (تحریم تنباکو) /14.
38. (همان مدرک) /189.
39. (امام و روحانیت) /186 دفتر سیاسى سپاه پاسداران.
40. (صحیفه نور) ج8/189.
41. (همان مدرک) ج13/280.
42. (همان مدرک) ج17/169.
43. (دائرة المعارف بزرگ اسلامى) ج1/407.
44. (صحیفه نور) ج19/280.
45. (قرارداد رژى 1890 ـ م) شیخ حسن کربلائى /114.
46. (میرزاى شیرازى) ملحقات/140.
47. (قرار داد رژى) 129.

تبلیغات