آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۳۱

چکیده

متن

درگفتار پیشین روشن شد که سید جمال از دست پروردگان حوزه هاى علوم دینى بوده واندیشه هاى حوزوى مهمترین نقش رادر پرورش او ایفا نموده است. ولى برخى بر این پندارند که: سیّد استثناست.تفکر واندیشه هاى سید نمى تواند نماینده روح حاکم برحوزه باشد. کسانى چون سید جمال میرزاى شیرازى و… در میان توده مردم یاران بیشترى مى یابند تا در میان حوزه و همقطاران خویش گرند چنین است اندیشه هاى ناب وقاطعیت انقلابى سیّد را در کدامین مدرسه باید جست وحرکتهاى اجتماعى او را در کارنامه کدام عالم حوزوى مى توان مشاهده کرد. آنچه سید را به عنوان طلایه دار نهضتهاى فرهنگى و انقلابى جهان اسلام مطرح ساخته است نه زمنیه هاى حوزوى که نتیجه ارتباطات جهانى وغیر حوزوى اوست.قبل از برسى این پندار تذکر سه نکته ضرورت دارد:
1.هر نظام آموزشى با همه امکانات وتشکیلات مدرن نمى تواند همه استعدادهاى خود را به شکوفایى برساند واز تک تک افراد خود انسانهاى دلخواه پرورش دهد. بلکه همیشه معدودى از انسانها توانسته اند با پیگیرى مربیان لایق وهمت شخصى جاده پیشرفت را بپیمایند وبه اهداف مورد نظر دست یابند. مگر در نظامهاى آموزشى نوین از میان انبوه دانشجویان وامکانات فراوان چه مقدار انسانهاى مبتکر وخلاق به عرصه فرهنگ پا نهاده اند.
در مقایسه نظام آموزشى وتربیتى حوزه با سایر نظامهاى تحصیلى رائج در ممالک اسلامى به روشنى در مى یابیم که دست پروردگان لایق وصالح حوزوى بیشترند. بیشتر مصلحان وصالحان نامور از حوزه هاى دینى برخاسته اند.
2.حقیقت جویى روح حاکم بر نظام آموزشى حوزه است. شیوه تعلیم وتربیت آن به گونه اى است که طالب علم را آزاداندیش پرورش مى دهد وامکانات رشد وشناخت حقایق رافرا روى او قرار مى دهد. آزادى در انتخاب مدرسه واستاد وهم بحث ورشته تحصیلى وآزادى در انتقام از سخن استاد از ویژگیهاى ارزشمند حوزه هاست که در صورت بهره گیرى درست از آنها استعدادها را شکوفا مى کند به فعلیت مى رساند.
رسیدن به سرچشمه هاى معرفت مقصد هر متعلم حوزوى است. ازاین روى طالب علم درسها راعمیق مى خواند ومحتواى آن رابه نقد وبررسى مى گذارد. این کار راچنان با حوصله ودقت وپشت کار دارى انجام مى دهد تا به مرتبه اجتهاد دست یابد و در سایه آن مکتب را بشناسد و خود را از تقلید وتوقف وتکرار وارهاند.
اساتید در درس خارج که نقطه اوج استنباط واستدلال فقهى است شیوه تحلیل ونقد را در پیش دارند و سخنان بزرگان فن را در موضوع مورد بحث غربال مى کنند. دراین دوره مطالب صحیح از سقیم جدا مى شود و( ماقال ) بر(من قال ) پیشى مى گیرد.
خداجویى وعمل به تکلیف دست مایه هایى است که عالمان در پر توآن آموخته هاى خود را به کاربندند ودر برخورد با مشکلات وموانع هراسان نشوند.
مسلماً بسترى که بر مبناى اجتهاد وحقیقت جویى بناشده باشد این امکان را در خود دارد که مردان برزگ پرورش دهد وکسانى همانند سیّد جمال رابه جامعه عرضه کند.
3. سید جمال الدین در شعار بازگشت به اسلام اصلاح جوامع اسلامى و مبارزه فرهنگى وسیاسى با استعمار کارنامه بسیار بسیار در خشانى دارد امّا این بدان معنى نیست که دیگران در این آوردگاه نقشى نداشته اند وساحل نشینان تماشاگرى بیش نبوده اند با این که این حرکتها و خیزشها واین اندیشه هاى نو درداخل حوزه هاى دینى پیدا نمى شود وحتماً باید آنها را در بیرون از حوزه ها جستجو کرد!
طلاب علوم دینى در تفسیر فقه حدیث ودیگر دانشهایى که فرا مى گیرند سیماى زشت ناعدالتى نابرابرى ستم تبعیض و… براى آن از همه زوایا مجسم مى شود.
طلاب علوم دینى از همان آغاز به حق وباطل آشنا مى شوند منتهى ظرفیتها استعدادها توانهاو… تفاوت مى کند. هر کس نمى تواند به قلّه فراز آید وچهره جهانى بیابد وامام ومقتداى دیگران شود.در این نوشتار توضیح وتشریح همین نکته خواهد آمد آن هم با ارائه کارنامه علماءوحوزه هاى دینى در عرصه هاى گوناگون سیاسى اجتماعى:
1.علماء حوزه وهوشیارى سیاسى.
2.علماء حوزه وعلم وتمدن.
3.علماء حوزه ومبارزه با استبداد.
4.علماء حوزه واستعمار ستیزى.
از آن جا که مرکز ثقل مبارزات روحانیت ایران بوده وبالتبع دشمن نیز در این جا بیشترین سرمایه گذاریها راکرده ونویسندگانى رابه مزدورى گرفته است که نغمه سردهند جغد آساکه روحانیت مبارزه اى نداشته وبا استبداد همساز وهمنوا بوده ویا مخالف علوم جدید وپیشرفتهاست و…در برخى از بخشها بویژه در بخشهاى 2و3 بیشترین شواهد ونمونه ها از حوزه هاى ایران ارائه خواهد شد.
حوزه هاى دینى وهوشیارى سیاسى
حوزه هاى علوم دینى با نداشتن تشکیلاتى منظم واطلاعاتى فراگیر از حساسیت سیاسى به دور نبوده اند. همیشه عالمانى هوشیار ودشمن شناس را در خود پرورانده است عالمانى که نسبت به اوضاع جهانى تحولات سیاسى آشنایى داشته و فعالیتهاى دشمن را در نهانى ترین شکل خود نسبت به حوزه و جهان اسلام
از نظر دور نمى داشتند وبراى جلوگیرى از نفوذ بیگانگان برنامه هایى رابه اجرا در آوردند:
ملایوسف( متونى 1272)از علماى نجف از این افراد بود. او به میراث از نیاکان خود سرپرستى حرم حضرت امیر را بر عهده داشت ودر آن برنامه هاى نوینى رابه اجرا در آورد.
ملایوسف خانه اش محل رفت و آمد علماء وادبیان بود وعلاوه بر سرپرستى حرم در مسائل سیاسى و اجتماعى نجف نیز مداخله داشت. حساسیت سیاسى وتیز هوشى او زبانزد همگان بود. از جمله فعالیتهاى ملایوسف نظم وانضباط دادن حوزه وکنترل مهاجران بیگانه به حوزه نجف بود. ترس از ورود دست نشاندگان وفرستادگان قدرتهاى بیگانه بویژه دولتهاى غربى او را واداشت تا مقرراتى رابین طلاب برقرار کند تا بدین وسیله ازنفوذ آنان جلوگیرى شود:
مرحوم حرزالدین نوشته است:
(وکان الملایوسف یمنع السکنى المهاجرین الاجانب فى النجف لاسباب منها ماحدثنا جملهِ من الساده ال مومن من اعمام السید المرتضى الذین کانوا من بطانة الملایوسف: ان الملاکان بعید النظر لعواقب الامور ویقول:انى اخاف ایضاً من دخول بعض البابیه والجواسیس لبعض الدول الغربیه بزمرة المهاجرین. حیث کانوا یتوصلون الى ما ربهم بزى اهل العلم ویدخلون النجف ویقربون من العلماء ولایعرفونهم وکما اشتر واضمایر بعض الرجال الضعیفه المحمول على المسلمین والاسلام منهم برى )1
ملایوسف از سکونت مهاجران بیگانه به نجف به عللى مانع مى گردید. از جمله من از نزدیکان او شنیدم: ملا دور اندیش بود وعاقبت نگر وهمواره مى گفت: من از نفوذ برخى از بابیان وجاسوسهاى دولتهاى غربى در پوشش مهاجران نگرانم; چرا که آنان براى رسیدن به اهدافشان از لباس اهل علم استفاده مى کنند ووارد نجف مى شوند. در حالى که هویتشان شناخته نیست به علماء نزدیک مى شوند و افکار واندیشه هاى آنان را دگرگون مى سازند چنانکه همین افراد افکار برخى از علماى ضعیف راخریدند.
علماى حوزه اى وحدت مسلمانان اهمیت فوق العاده قائل بودند واز ترفندهاى دشمنان براى تفرقه بین جوامع اسلامى وایجاد اختلافات مذهبى وملى غافل نبودند. در آن روزگار دولت ایران وعثمانى براثر اختلافات دیرینه مذهبى واقلیمى همچون دو قطب مخالف رو در روى یکدیگر صف آرایى کرده بودند ومناطق مرزى ایران وعثمانى متشنج بود و هر چند گاه ستیزهایى رخ مى داد وعده اى مظلوم به خاک فرو مى غلتیدند.
دشمنان اسلام بیکار ننشسته وبا شگردهاى آشکار وپنهان به گسترش اختلافات کمک مى کردند.
در این میان مهمترین نیروهاى بازدارنده ومهار کننده سرکشیها علماء بودند. آنان با استفاده از نفوذ مردمى پابه صحنه نهاده ومانع از بروز درگیرى ویاگسترش آن مى شدند.
درگیرى بین نادرشاه ودولت عثمانى تنها به وساطت علماى حوزه خاموش گردید.2
در فروکش کردن در گیرهاى قاجاریان وعثمانى نیز پا در میانى علما به بیشترین نقش را داشت.
آن کاشف الغطاء فرزندان ونوادگان شیخ جعفر کبیر از عوامل اصلى ثبات مسلمانان وایجاد وحدت بین آنان بودند.
شیخ موسى کاشف الغطاء (م.1244هـ.ق.) از عالمانى بود که در اصلاح امور مسلمانان وجلوگیرى از تفرقه بین ارباب مذاهب سخت مى کوشید. در راه تفاهم بین مردم عراق ودولت عثمانى وجلوگیرى از تعصبات ملى تلاش بسیار کرد. از جمله کارهاى وى ایجاد صلح وآشتى بین عثمانى وایران در سال1212 بود:
بین داود پاشا والى بغداد و محمد على میرزا درگیرى رخ داده بودو مى رفت که به جنگى بزرگ تبدیل گردد که شیخ موسى به نزد بزرگان ایران وعثمانى رفت وبا زحمت بسیار آتش اختلاف راخاموش ساخت.3
شیخ حسن کاشف الغطاء (م.1262هـ.ق.) نیز در ایجاد تفاهم ورفع ظلم وستم از مردم نقش بنیادى داشت. باکیاست ومنشى عالى بین عثمانى وشیعیان عراق رفع خصومت مى کرد.
* شیخ على کاشف الغطاء از معاصران سید جمال الدین اسد آبادى وهمراهان او در آستانه بود. بینش سیاسى قوى داشت و نسبت به احوال وسرنوشت مسلمانان حساس بود.
او براى آشنایى با مسلمانان وعالمان ممالک اسلامى به گشت وگذار پرداخت مکانت علمى تجربه خلوص در نیت ومقاصد عالى وى سبب گردید که در نزد بزرگان (باب عالى ) ودولت ایران نفوذ کلام داشته باشد وازاین راه بتواند در مسیر وحدت مسلمانان گام بردارد.5
* شیخ محمد حسین کاشف الغطاء فرزند شیخ حسن کاشف الغطاء برهمان راه پدر گام زد وعزت وشکوت مسلمانان راسر لوحه کارخویش قرار داد.
* مرحوم شیخ موسى شراره از علماى لبنان واز شاگردان ممتاز ملاحسینقلى همدانى عالمى بود دوراندیش وواقع نگرو در اخلاق ورفتار اجتماعى مورد قبول توده مردم از شیعه وسنى. به همه مسلمانان به چشم برادر دینى مى نگریست:
(او در محفلى که از علماء ویا بزرگان اهل سنت در آن بودند سختى به جز الفت بر زبان نمى راند وسعى در تالیف دلهاى مسلمانان داشت.)
صفا وصمیمیت وانسان دوستى این مرد بزرگ چنان بود که امیر قادر مغربى سردار بزرگ انقلاب الجزائر که در آن زمان در سوریه به سر مى برد شیفته خصائل اوشد و به زیارتش شتافت.
* مرحوم میرزاى شیرازى مشعلدار اتحاد وبرادرى ومبارزه با نابرابرى بود. او سدّ سکندرى بود در برابر تفرقه افکنان. بارهاى بار تفرقه جویان بین شیعیان وسنیان بذر شوم تفرقه افشاندند ولى آن مرد بزرگ با هوشیارى وکیاست تمام نگذارد بذرهاى جدایى به بار نشینند. او در جاى جاى دارالاسلام وکلایى داشت که چنان عیون عمل مى کردند و خالص ترین اخبار رابه او مى رساندند ودستور العمل مى گرفتند.7
هوشیارى وزیرکى این مرد بزرگ سبب گردید آتش فتنه اى که بین روس وایران به خاطر قتل تبعه روسى افروخته شده بود خاموش شود. وى بافرستادن سفیرانى به نزد قیصر روس به اختلاف خاتمه داد.8
* از دیگر عالمان بیدارو بیدارگر مرحوم شیخ صادق فرزند شیخ محسن بود.
او زبانى رسا داشت ودر شعر وادبیات یدطولا. او ازشعر در راه مقاصر عالى خود بهره مى برد در قصیده اى بلند ناصر الدین شاه را براى جنگ علیه بریتانیا تهیج کرد. از او خواست سلطان عبدالحمید را در این امر بزرگ یارى کند.9
* سید على تبریزى(م.1316هـ.ق.) از عالمان بیدار ودوراندیش ودر عصر فرزانه عصر سید جمال الدین اسد آبادى مى زیست. از دیگر عالمان دور اندیش و او افزون برفقه واصول تفسیر حکمت تاریخ در پزشکى نیز تبحر داشت. براى آشنایى با سرزمینهاى اسلامى وعلماى بلاد به سیرو سفر پرداخت وبا علماى هند استانبول مصرو… دیدار داشت. بین او وشیخ محمد عبده که در آن روزگار از منادیان وحدت مسلمانان واصلاح جوامع اسلامى به شمار مى آمد.ارتباط مکاتبه اى بین آن دو برقرار بود. واز این راه به تبادل نظر مى پرداختند.10
* ابوالحسن میرزا معروف به شیخ الرئیس قاجار از دیگر طرفداران تالیف اهل قبله بود. اندیشه وحدت مسلمانان در رأس همه آرمانها او جاى داشت.
شیخ علوم مقدماتى رادر حوزه تهران وخراسان فراگرفت11وادامه تحصیلات رادر خدمت میرزاى شیرازى به پایان برد.12 آن گاه براى آشنا شدن با مسلمانان وسرزمینهاى اسلامى وتفاهم با ارباب مذاهب به گشت وگذار در اطراف عالم اسلام پرداخت. در آستانه در کمسیونى که به پیشنهاد سلطان عبدالحمید براى رفع خصومت بین مسلمانان تشکیل شده بود شرکت کرد وبراى تفاهم مسلمانان پیشنهادات در خور توجهى ارائه کرد.
او در سال1303 از شهرى مختلف ایران دیدن کرد. ودر سال 1310 براى همکارى با سید جمال مجدداً به استانبول رفت ودر کنار سید براى دعوت علماى شیعه وسنى به اتحاد وآگاه کردن بزرگان حوزه از توطئه هاى دشمنان به فعالیت مشغول شد.
شیخ الرئیس پس از سیّد نیز راه او را دنبال کرد ودر منبر ومحراب اندیشه هاى اصلاحى وانقلاب رابه مردم منتقل
مى ساخت.13 کتاب اتحاد اسلام که توسط او نگاشته شده است بیانگر عمق اندیشه هاى اصلاحى اوست.14
حوزه وعرصه علم وتمدن
کارگزاران دولت ناصرى وقلم به دستان رژیم پهلوى همواره این نغمه را در گوش جامعه ونسل نوخاسته تکرار کرده اند که احکام دین و دخالتهاى روحانیان درسیاست عمده مانع ناکامیهاى علمى وعقب ماندگى ایران از مغرب زمین است. مخالفت آنان با علم وصنعت نجس شمردن فرنگیان وانحصار علوم در مسائل دینى وفقهى مانع از رشد وتوسعه ایران شده است. شروع پراکندن این نغمه شوم در زمان میرزا حسین سپهسالار بود. در عصر مشروطیت روشنفکر نمایان ونویسندگان روزنامه ملانصرالدین 15ودر عصر پهلوى نویسندگان کتابهاى درسى درگوش ملت زمزمه مى کردند.
دکتر عیسى صدیق از مهره هاى دربار پهلوى در این باره نوشته است:
( سبب عمده بهره مند نشدن ما از نهضت فرهنگى معزب زمین… عبارت بود از منحصر ساختن تحصیل به علوم دینى وقدرت زاید الوصف مجتهدین ومداخله آنان در امور کشورى ومنع از تحصیل علوم طبیعى وریاضى و وجود دو حائل بزرگ یعنى عثمانى وروسیه بین ایران واروپاى غربى.)16
ونویسنده اى دیگر درکتابى درسى ویژگى احکام شریعت چونان: نجاست کفار بحث از احکام کهنه شده وعدم آشنایى روحانیت با علم وتمدن وموضع گیرى در برابر دستاوردهاى بشرى را از موانع رشد جامعه دانسته است:
(در این برخورد با علوم وتمدن جدید روحانیون ما که در هدایت ملت مسوٌولیت مهمى بر عهده داشتند وظیفه خود را چنان که باید انجام ندادند. فرنگى براى توده ملت ما همچنان نجس ماند وتماس با فرنگى (جز تماس با خوراکیهاى لذید فرنگى از قبیل قند) حرام. ملت همچنان به بحث از نجاسات ومطهرات مشغول ماند. در نظر آنان هیچ گاه صابون به صورت مطهر جاى خاک رانگرفت. هنوز بحث از این است که زکات ماده شتر سه ساله ماده شتر چند ماهه است. هنوز در
نظر آنان عالم از افلاکى ساخته شده است که مثل پوست پیاز برروى هم قرار گرفته اند. وقتى تلگراف به ایران آمد با ادله عقلى فراوان ابطال شد و…)17
باید دید که این ادعاها به کجا مستند است وکدام عالم دینى راه را بردانش بسته است وکدام مسأله دین بهره بردارى از دستاوردهاى نوین بشرى را منع مى کند. بویژه در دوره سید جمال وعصر ناصر الدین شاه که تحصیل علم ودانش شتاب گرفته بودودستاوردهاى علمى فرنگیان در ایران نیز مورد بهره بردارى قرار مى گرفت کدام عالم دینى فراگرفتن علوم طبیعى وریاضى رامنع کرده است. جاى بررسى دارد که آیا دولتمردان قاجار که به روحانیت حمله مى کرده اند وآنان را واپس گرامى خوانده اند براى پیشرفت علمى وفرهنگى ایران دل مى سوزانده اند یا خیر هدف دیگرى دنبال مى کرده اند.
ییا بررسى کارنامه دولتمردان قاجار بویژه آنان که سنگ علم ودانش بر سینه مى زده اند وبه همین دلیل بر روحانیت به پندار آنان واپس گرا پشت مى کرده اند سر در آخور بیگانه داشته اند ویا بر آن بوده اند با این شگردها رقیبى نیرومند را صحنه اجتماع بیرون برانند.
تماس با اجنبى همصدا وهم آوا با بیگانگان واگذارى منابع طبیعى و سرمایه هاى عظیم کشوربه ثمن نجس به بهانه پیشرفت و… حرکت به سوى تمدن ونوآمورى نام مى گیرد امّا فى مخالفت با این وطن فروشیها ارتجاع وواپس گرایى.
چطور مى شود در شریعتى که بر آوردن احتیاجات مردم واجب کفایى باشد و دانشهایى چون: هیئت طب ریاضیات هندسه و… در حوزه هاى علوم دینى تدریس شود وموقوفاتى براى همین دانش پژوهان ومحصلان اختصاص بیابد باز هم متهم بشود به مخالفت با علم ودانش!
آیا زیر این کاسه نیم کاسه اى نیست؟آیا ترقند بازان با این همه روشنى پرونده روحانیت در پى اهداف خاصى نیستند؟با این حال براى روشن شدن مطلب مرورى مى کنیم به وقف نامه دارالشفاء استرآباد که در آن علوم شرعى وپزشکى تدریس مى شده است:
(…و شرط کرد حضرتِ واقف مذکور که حاصل موقوفات مذکوره در هر سنه بعد از اخراج موٌنات دیوانیه وعمارت ومرمت ضروریه بقعه مذکوره صرف کرده شود.ثلثان مابقى از حاصل اوقاف مذکوره را به مدرس ومعید وطلبه وخادم… وشرط کرد ایضاً عالى حضرت واقف مذکور آن که مدرس مذکور مستعد باشد به علم طب و مبادى آن از علوم دیگر وغیر آن از علوم شرعیه به نهج مذهب امامیه…)18
علاوه بر رونق وترویج این گونه علوم در حوزه هاى دوره صفوى ونادرى در دوره قاجار نیز با وجود مدارس جدید ودارالفنون رواج تام داشته است و رشته هایى از هیئت وطب قدیم وجدید وریاضیات و زبانهاى خارجى به طالبان علم تدریس مى شده است.تذکره عالمان آکنده از وجود عالمان طبیب ریاضیدان ومهندس است19 عالمانى چون سید ابوالقاسم کاشانى میرزا حسین خلیلى آخوند خراسانى شیخ اسحق رشتى و… علوم جدید رابا زوى دین وموجب پیشرفت جامعه مى دیدند ودراین راه اقدام به تاسیس مدارس ویژه درنجف کردند.20
سیّد محمد طباطبایى در جمعى مى گوید:
(یک وقتى مردم علوم قدیم راتحصیل مى کردند ودر صدد علوم جدید نبودند. حالا مى گویم که: علوم جدید هم دانستنش لازم است. هر وقت اقتضایى دارد. شما باید علوم حقوق بین الملل راهم بدانید. بلکه علوم ریاضى بلکه زبان خارجه راتایک اندازه اى باید بدانید.چه سبب دارد که از تمام ملل داعى ونماینده به طرف ژاپن رفت واز ایران نرفت. چرا باید در ایران یک نفر از علماء زبان خارجه رانداند. شما اگر از علوم جدید ربطى داشتید اگر از تاریخ وعلوم حقوق اطلاعى داشتید اگر عالم بودید آن وقت معنى سلطنت رامى دانستید.)21
نخستین مدرسه جدید با اسلوب آموزشى نوین در سال 1317هـ.ق.به دست هیمن عالم بزرگ تاسیس شد. پس از آن بسیارى از روحانیان آگاه در راه اصلاح برنامه هاى آموزشى وهمگانى علوم قدیم وجدید به گسترش مدارس اقدام کردند.وبا اقدامات برخى از روحانیان که مخالف گسترش این گونه مدارس بودند
مقابله کردند. با پدیده صنعت وتکنیک بویژه راه آهن (که عمده اتهامات مخالفان پیرامون آن است) نه تنها بزرگان حوزه ومراجع مخالفت نکرده اند که با امکانات ونفوذى که داشته اند به کمک شتافته وآمادگى خود را براى رشد صنعتى وگسترش خدمات اجتماعى اعلان نموده اند.
در پروژه راه آهن طرح نخستین را مستشار الدوله به نام پروژه ناصرى راه آهن قم ریخت ولایحه آن رادر 24رمضان 1291ق. نوشت. مستشار الدوله در این باره با بزرگان علما به رایزنى پرداخت. از جمله نظر حاجى ملاصادق مجتهد قم راپرسید: ملاصادق در جواب وى بر ضرورت گسترش شبکه راه آهن تاکید کرد وآبادانى مملکت آبادى صحراها ارزانى کالاها به کار گماردن بیکاران و از بین رفتن محرومیت را از آثار آن شمرد:
(آنچه به نظر قاصر ورأى فاتر مى رسد این است که راه آهن باعث تعمیر وآبادانى جمیع قفار موحشه وبرادى بایره وترخیص نرخ غالب حبوبات وغلات بلکه اثمار وفواکه بلکه اغلب ماُکولات واشیاى لازم تعیش است. ورافع بطالت جماعت بیکارها وتقلیل مردم بیکاره واهل سوٌال خواهد شد. هر گاه مشیت الهى وعنایت ربانى شامل احوال اهل ایران شود که راه آهن من البّر الى البحر متصل شود مملکت گلستان ورفع پریشانى جمهور خلق مى شود و هر یک به شغل مى پردازند.)22
طرح راه آهن مشهد تهران نیز که براى کشوربسیار سود آور بود با استقبال مراجع وفضلاى مشهد روبه رو شد وشش نفر از مجتهدین مشهد: میرزا باقر مجتهد شیخ ابومحمدمجتهد شیخ عبدالرحیم مجتهد میرزا احمد مجتهد آخوند غلامحسین مدرس گفتند:
(منافع وفوایدى که بر راه آهن مترتب مى شود محتاج به بیان نیست. ان شاء اللّه با اهتمام اولیاى دولت انجام خواهد شد.)23
وعده دیگر از بزرگان علما در اهمیت راه آهن نوشتند:
(اگر راه آهن ساخته شود به حکم عقل وتجربه که در ممالک خارجه ودر راه اسکندریه دیده وشنیده شده بلااغراق اعداد زوار ومال التجاره نسبت به حالیه به
اضعاف مضاعف خواهد رسید.)
همچنین از طرح راه آهن تهران تبریز علماى آذربایجان استقبال کردند وبراى پیشرفت سریع آن براى کمکهاى مادى ومعنوى اعلام آمادگى کردند.24
اینها نشانگر توجه علما به توسعه کشور واستفاده از ابزار نوین صنعتى است. اگر کسانى چون ملاعلى کنى با پروژه راه آهن در تهران ورِى مخالفت کرده اند به دلیل کوته بینى وتحجرفکرى نیست بلکه مخالفت آنان ریشه در جاى دیگر داشته است.
ملاعلى در نامه اى به ناصر الدین شاه هجوم عموم فرنگیان به بلاد ایران وبه خطر افتادن ارزشهاى دینى وموقعیت عالمان را از دلائل مخالفت با پروژه راه آهن ذکر مى کند.25 گواین که به هنگام افزون شدن نفوذ خارجیان در ایران دولتمردان به بیگانگان نامسلمان اظهار انقیاد مى کردند واحکام دین را به هیچ مى گرفتند. یحیى دولت آبادى در گزارش سال1306 از سرگذشت خود درباره اصفهان نوشته است:
(آثار رقابت روس وانگلیس در این شهر نیز خود نمایى مى نماید و هر یک قنسولخانه مستقلى دارند ودر سیاست وتجارت رقابت مى کنند. ظل السلطان از تاثیر نفوذ بیگانگان مجبور شده است از پاره اى از اقدامات روحانیت واجراى حدود شرعى در دادگاههاى شرع جلوگیرى کند.)26
نکته دیگر میرزا حسین خان پس از عزل مخالفت مردم وعالمان را با ساختمان راه آهن به سبب ترجمه نارسایى دانست که میرزا سعید خان وزیر خارجه از قرار داد عرضه داشته است:
(بر طبق آن ترجمه راه آهن پیشنهاد شده مى بایست از حومه تهران بگذرد وبه ضرورت موجب تخریب حرم شاه عبدالعظیم ومقابر پیرامون آن شود.)27
پیش از همه اینها گزارشها این نکته راتایید مى کنند که مانع عمده توسعه راه آهن در آن روزگار بى لیاقتى دولت قاجار ورقابت شدید روسیه وانگلیس در به دست آوردن امتیاز در ایران بود. ناتوان بودن کارگزاران قاجار در ایجاد موازنه وبهره بردارى از رقابت این دوکشور به توقف طرحهاى عمرانى در کشور مى انجامید. سردنیس رایت سفیر سابق
انگلیس در ایران نوشته است:
(بعد از آن که امتیاز کشتیرانى در رود کارون به انگلیسیان اعطا گردید شاه براى حفظ موازنه مجبور شد تا امتیاز احداث راه آهن رادر شمال کشور به روسیه واگذار نماید وبه همین سبب در وندولف نیز مجاز گردید تا شاه رابراى دریافت امتیاز راه آهن جنوب تحت فشار قرار دهد. اما همین که نظر مساعد شاه به در وموند ولف اعلام شد مجددا زیر فشار روسها قرار گرفت. روسها به بهانه هاى سوق الجیشى وتجارى خوا ستار ممانعت از احداث راه آهن به توسط انگلیسیان از خلیج فارس شدند. مجددا شاه تیره روز تسلیم گردیده ودر پایان سال 1890موافقتنامه بین ایران وروسیه به امضا رسید که در آن اعطاى هر نوع امتیاز راه آهن براى مدت ده سال در ایران ممنوع گردیده بود. این موافقتنامه در سال1900 مجدداً براى ده سال دیگر تمدید شده وبه این ترتیب امید دسیتابى ایران به راه آهن براى زمانى طولانى نقش برآب گردید.)28
تحریم کالاهاى خارجى از جانب علماء نیز نه مولود تنفر کور از خارجیان که به قصد مبارزه اقتصادى با اهداف استعمارى خارجیان و جلوگیرى از آثار نامطلوب فرهنگى ودر نهایت در راستاى خود کفایى مسلمانان انجام گرفته است.
علما همواره مردم رابه خوردن غذاهاى وطنى وپوشیدن لباسهاى ملى تشویق مى کردند وخود نیز کرباس وطنى مى پوشیدند.میرزاى بزرگ به هنگامه هجوم فرهنگى واقتصادى غرب به بلاد اسلامى مردم را از تشبه به خارجیان واستفاده از غذاهاى وارداتى از دیار بیگانگان منع نمود.
مرحوم میرحامد حسین صاحب عبقات که شب وروز به نوشتن مشغول بود جز با مرکب وکاغذ سرزمین هاى اسلامى نمى نوشت و براى مبارزه منفى با بیگانگان از مصرف صنایع آنان خوددارى مى کرد.29
در احوال شیخ على قمى از معاصران سید جمال واز دست پروردگان ملاحسینقلى همدانى استاد سیّد نوشته اند:وى به خودکفایى ملى وبى نیازى از بیگانگان بسیار حساس بود. از این روى جز لباسهاى منسوج در بلاد اسلامى نمى پوشید واز پوشیدن لباسهاى اروپایى خوددارى مى کرد:
(فیلبس اللباس الحسن المنسوج فى البلاد الاسلامیه وعلى الغالب یلبس مما صنع ایران من الصوف والقطن الغلیظ لایستعمل الالبسة المصنوعه فى اروپا وبعض دول آسیا وغیر هما من الدول الکافره)30
از لباسهاى ساخته بلاداسلامى استفاده مى کرد. غالبا لباسهاى پشمى وپنبه اى ایران رامى پوشید واز پوشیدن لباسهاى وارداتى از اروپا وبرخى از دولتهاى آسیا خوددارى مى کرد.
مرحوم سید عبدالحسین لارى شاگرد ونماینده میرزاى شیرازى در فارس مسلمانان را از مصرف چاى وقند وادویه وخوراک وپوشاکهایى که از روس وانگلیس به ایران وارد مى شد باز مى داشت وبر این باور بود که: خرید کالاهاى وارداتى موجب خروج ارز از کشورهاى اسلامى وتقویت کفار است. بالاتر سید لارى حاجیانى را که قرآنهاى چاپ آلمان رابه همراه مى آوردند سرزنش مى کرد. وخود نیز عملاً لباس وطنى مى پوشید واز خوردن قند وچاى که معمولاً از روسیه وارد مى شد خوددارى مى کرد. او بر این اندیشه بود که باید وسائل قطع وابستگى از بیگانگان رافرا هم کرد. از این روى فتوا داد که براى آموزش علوم وحرفه وصنایعى که خود کفایى مسلمانان را در پى دارد مى توان از بیت المال استفاده کرد.31
بخشى از فتواى او چنین است:
( س:استعمال مطعومات ومشروبات وملبوسات ومصنوعات مجلوبه از بلاد کفره که جمیع یا اغلب آنها کافرند ومتثرد در بلاد اسلامى شده چه صورت دارد؟
جواب:علاوه بر صریحه کریمه انما المشرکون نجس… وعلاوه بر منع صریح:
لاتعانوا على الاثم والعدوان امروز آنچه پول از بلاد اسلامیه به بلاد خارجه مى رود اعانت به اعداء دین واستعمال کفار است براى ریختن خون اسلام و مسلمین پس حرام است استعمال آنهاسیاسةً ودیانة للاسلام والمسلمین مگر در صورت اضطرار وعدم وجود اشیاء وطنى اسلام به هیچ وجه من الوجوه…)32
پس آنچه علماء با آن مخالف بودند
وابستگى به بیگانگان بود وگرنه بهره گیرى از صنعت وتکنولوژى به گونه سالم ومفید به حال مردم نه تنها علماء با آن مخالفت نورزیده که طالب آن بودند.
آنچه روشنفکران غرب زده در پى آن بودند. کوتاه کردن دست روحانیان از امور کشور وبرکنار کردن احکام اسلامى از گردونه زندگى مردم بود. بر همین اساس فتحعلى آخوند زاده در نامه اى به میرزا حسین خان اندرز مى دهد:
(همه کارهاى قانونى رادر زیر نفوذ واداره مستقیم وزارت عدلیه در آورید و عالمان رابگذارید تا به کارهایى مانند نماز و روزه بپردازند)33
برخى از آنان حجاب زنان رامانع رشد وترقى شمرده وخواستار پیروى زنان ایرانى از بانوان اروپا گردیده اند. وآنچه علماى آگاه ودوراندیش درپى آن بودند استفاده از دستاوردهاى دیگران به همراه حفظ حدود شرعى وارزشهاى انسانى بود. یکى از علما در رّد پیشنهاد ضرورت بى حجابى از سوى غرب زدگان مى نویسد:
(شما همچون گمان مى فرمایید که اگر اجازت رسمیه داده شود که زنان اسلام هم گشاده رو فتاده مر هر هفت بلکه هفتاد کرده از پس پرده با فراغت بال به رقص وبال آیند ونقص وبال گیرند فوراً دایره اسلام هم مثل سایر ملل خارجه مجمع بدایع خواهد شد و منبع صنایع وشهرهاى فردا پراز شکر بشود وحال آن که از این پرده دریها به جز این که عفاف ملى وکفاف جبلى از میان خیزد وفحشاء ومنکر به هم آمیزد فایده دیگرى ندارد… چاره این نقصان وتدارک این حرمان این است که به نحوى مشروع وطورى مطبوع که خیر خواهان ملت وترقى طلبان هیأت بیندیشند اسباب توسعه دوایر معارف عمومیه راتمهید کنند و در آموختن علوم وصنایع به دختران نورس با ملاخطه مدرسین ومدرس بکوشند.)34
کارگزاران دولت قاجار براى توجیه بى لیاقتى خود این سخن رادر همه جاباز مى گفتند که عامل رکود وعقب ماندگى صنعتى واجتماعى کشور ایران علمایند وآنانند که نمى گذارند کشور رشد کند حال آن که عملاً با در خواست وطرحهاى عالمان آگاه ودلسوز مخالفت مى کردند ومانع فعالیت فرهنگى وصنعتى طلاب
متفکر ومتبکر مى گردیدند.
شیخ على استرابادى که در محضر صاحب جواهر و شیخ انصارى به درجه اجتهاد نائل آمده بود در علم وصنعت داراى افکارى بدیع ونوآوریهاى شگرف بود. از جمله ابتکارات وى اختراع تفنگ ته پر وساعت شب کوک است. شیخ على براى اصلاح امور ونظم کشور مبادرت ونوشتن کتاب قانون بر مبناى احکام اسلام نموده عبادات وسیاسات وعادات ومعاملات را در آن به روش نوینى تنظیم نمود و وظایف قانونى همه طبقات را مشخص کرد. ناصر الدین شاه که نشر این افکار واندیشه ها را بر ضرر خود مى دید او را از این کار باز داشت. ناظم الاسلام کرمانى دراین باره مى نویسد
(از آن مرحوم[شیخ على] شنیدم که گفت: به ناصر الدین شاه گفتم: اگر مخارج یک مدرسه رابدهید من یک مدرسه تشکیل مى دهم که در هر اطاقى از آن مدرسه یک علم صنعتى تدریس شود. وپس از زمانى قهرا صنایع ایران در تحت اعلمیت خواهد آمد.[ونظر آن مرحوم به مدرسه دارالفنون بوده] ولى ناصر الدین شاه چون دید که اگر منعقد شود اصلاح اهالى ایران رامنتج خواهد گردید لذا جواب داد حیف است که فکر شما در جزئیات خراب شود)35
شیخ على با وجود اصرار مکرر بر ادامه کارهاى فرهنگى وصنعتى خود ره به جایى نبرد و در باریان مانع ادامه کارهاى ثمربخش ومفید او گردیدند.
روشنفکران وابسته وغربگرا نیز که همزیستى با روحانیت رابر نمى تافتند همصدا با درباریان مى گفتند:
(دشمن ترین اشخاص براى نظم مملکت وتربیت ملت وآزادى آنها طایفه علما واکابر فناتیک اند)36
همین نامردیها وشایعات بى اساس درباریان وروشنفکران بى دین بود که سید جمال را به خروش آورد وبراى دفاع از مظلومیت عالمان به میدان آمد. سید علاوه بر آشکار کردن مکانت علمى وشعور سیاسى وانگیزه هاى اصلاح طلبى علما درباریان را مانع اصلى توسعه وآزادى کشور شمرد.سیّد در جواب نامه یکى از دوستانش که متاثر از تبلیغات مخالفان روحانیت به آنان به چشم بدبینى
مى نگریست نوشت:
( تصور کرده بودید که علت محرومیت ملت ودولت ایران از ترقیات امروزه مخالفت علما با سیاست واداره مملکت است. چون عقیده این عاجز را در این باب خواسته بودید عقیده شخص خودم رابه عرض رسانیده وتمناى قبول عذر مى طلبم. آنچه درباره علماء ایران تصور کرده اید دور از عدل وانصاف است. زیرا پوشیده نباشد که هر وقت که قدرت بدون قید وبدون بازپرس باشد رجال دین نمى توانند از اجراء اداره آن قدرت مسلط جلوگیرى کنند. خصوصاً در عصر حاضر که هیچ قوه اى نمى تواند از اجراء احکام دولت در ترقى ملت ممانعت کند. کى دولت ایران خواست در مملکت راه آهن بکشد و علماى دین مقاومت کردند واو را از نیل به این مقصد که هم براى دولت وهم براى وطن مفید است باز داشتند؟ کى دولت ایران خواست مدارس را احیاء کند وبراى تهذیب نیل وانتشار تعلیم کاخ علم را بنا نماید وعلماء ایران این نورى که قلوب رامنور مى سازد وتاریکى جهل رافرارى مى کند خاموش ساختند وگفتند علم صحیح با شرع مقدس مغایرت دارد…)37
سپس سید جمال در خروج برخى از علما از زى روحانیت مى نویسد: زیان وضررى که احیانا از جانب برخى از روحانیان پیش مى آید قدرى صحیح است ولى انحراف عمومى نیست وتنها اختصاص به برخى از آنان دارد ونمى توان عملکرد برخى از روحانیان رابه پاى همگان نوشت وجامعه روحانیت رازیر سؤال برد.
تبلیغات در باریان علیه روحانیت چنان بالا گرفت که حتى(ملکم) که روزگارى در مخالفت با علما و قوانین شرعى شهره بود متاثر از حرکتهاى اصلاحى وقانون خواهى علما در ارتباط با نقش روحانیت ساکت نمى نشیند ودر جواب پرگوییهاى یکى از وزراء مى نویسد:
(سرکار وزیر! این حرفها مدتى است کهنه شده است بیچاره مجتهدین را بى جهت متهم نکنید. باز الان در ایران هر گاه کسى هست که معنى نظم یورپ رابفهمد میان مجتهدین است.)38
او در جاى جاى روزنامه قانون از
روحانیت دفاع مى کند.39
علماى شیعه ومبارزه با استبداد
استبداد مخوف قاجار ایران رابه زندانى هول انگیز تبدیل کرده بود.40 ناصر الدین شاه چونان سلف خود محمد خان قاجار خود رامالک الرقاب مردم مى دانست. هیچ کس را در برابر او امر او حق سخن نبود وهر گونه مخالفت در برابر استبداد وستم عکس العمل شدید او را در پى داشت. شاه که در برابر قدرتهاى بیگانه با خفت زانو مى زد.براى مقابله با ناراضیان ومخالفان دستى آهنین داشت. تا آن جا که شکار انسانهاى مبارز رواج یافت ودر مواردى دستگیر شدگان ورجال ناراضى رابه امر شاه به درون چاه مى افکندند. به این هم راضى نمى شدند وقلب مریضشان شفا نمى یافت تیر اندازان سنگدل بر سر چاه مى ایستادند واجساد نیمه جان ته چاه رانشانه مى رفتند.41صاحبان وعالمان ستم ستیز در زندانها قرون وسطایى به سختى روز را به شب مى رساندند. پاى آنان در کند وزنجیر بود. زندانیان رامثل حیوان درپیش چشم رجال دولتى و سردمداران استبداد سر مى بریدندوگاه مثله مى کردند. بستن و کشتن وبه کند وزنجیر کشیدن خیلى آسان وبى دغدغه وبا خوشروى تمام انجام مى شد. کشور نبود جنگلى بود پر از حیوانات درنده.دستگاه ادارى کشور از درون پوسیده بود. رشوه فساد تملق زورگوى یى فروش مناصب دولتى و… رواج تام داشت.مشاغل دولتى مزایده داده مى شد. امروز یکى با پیش کش به مقامى مى رسید وفردا فرد دیگر با تقدیمى بیشتر داو طلب آن مقام مى شد. بدین جهت هر کس دستش به کارى بند مى شد در درجه نخست این را وظیفه مى دانست که بخوراند وخود دو چندان بخورد وتا فرصت در دست است بار خود را ببندد.42ظلم وستم قحطى وخشکسالى که چندین سال طول کشید نواحى پرجمعیت را از سکنه خالى کرد.43 خزانه روز به روز تهى مى گشت ودستگاه مالیات گیرى حساب وکتابى نداشت.این وضع گروههاى مختلفى از روحانیان وروشنفکران وبرخى از جناحهاى واقع بین تر نظام حاکم رابه عکس العمل واداشت.
افرادى در صدد بر آمدند که از راه تدوین قانون وسیاست گام به گام به این وضع پایان دهند وکشور را به سوى نظم وقانون سوق دهند. ولى از آن جا که در سیاستها رضایت شاه رادر نظر داشتند ودر جهت گیریها روبه قبله غرب سرانجام ره به جایى نبردند.
در این میان گروهى که واقعاً حکومت قاجار را بر نمى تافت روحانیان وعالمان بودند. کسانى که با حاکمان قجر از ریشه در تعارض بودند وحّس دینى ومذهبى ومبارزه با بدعتها وستمها آنان را به مخالفت واداشته بوده.
صرف نظر از افرادى اندک که (نافرمانى از دولت را از گناهان کبیره)44 مى دانستند اکثریت قاطع در مقابل شاه وفرامین او استقلال فکر داشتند و سلطنت شاه را غیر قانونى وغاصبانه مى دانستند ودر مقابل دربار حاضر به مماشات وکرنش نبودند وهدیه اى را از آنان قبول نمى کردند:
(روحانیون ناصر الدین شاه وسلاطین دیگر سلسله او و همچنین کلیه سلاطین دیگر را حکام وحکمفرمایان غیر قانونى مى دانند در حقیقت آنها هیچ وقت سلطنت را به رسمیت نمى شناسند وبه عقیده آنها آنچه را که سلاطین مالک هستند به غارت وزور وبا بى عدالتى به دست آورده اند وبنابراین حاضر نخواهد شداز شاه هدیه وتحفه اى دریافت کند زیرا این تحفه حرام است.)45
روحانیت شیعه بر خلاف علماى اهل سنت که نظریات خاضعانه ودولت خواهانه اى درباره حاکمان داشتند به سلطان به چشم جابر وغاصب مى نگریستند زیرا در نظر شیعه در حیات امام خود او ودر غیبت امام معصوم عالمان بزرگ مراجع واقعى مردمند. مبارزه با ظلم وستم تامرز جهاد از وظایفى است که تعطیل نمى پذیرد وعالمان دینى براى ایجاد عدالت با ستم مبارزه مى کردند.کسانى چون: مرحوم شیخ هادى نجم آبادى با زبان وقلم بد قوانین استبدادى ناصرى تاخته وبى عدالتیهاى اجتماعى و قضایى را مخالف اسلام خواندند وخواستار بهبود اوضاع اجتماعى و سامان دادن به آن شدند.46
برخى دیگر به مبارزه منفى رو آوردند وبا تعطیل منبرو محراب ومدرسه مردم را به فجایع در باریان آگاه مى کردند. مسأله مهاجرت گروهى از علماء به عراق و تعطیل
برنامه هاى قضایى وافتایى خود ریشه در این کار داشته است.
مرحوم شیخ جعفر شوشترى که از مراجع تقلید وداراى مکانتى عظیم بود در شوشتر به کار ترویج احکام اسلام وامر به معروف ونهى از منکر اشتغال داشت. او در شوشتر حسینه اى بنا نهاد تا پایگاهى براى بى پناهان وستمدیدگان باشد. ستمدیدگان به آن جا پناه مى آوردند ودر تحت حمایت شیخ از شقاوت والى آن شهر در امان مى ماندند.
(روزى والى شهر حشمه الدوله عمومى ناصر الدین شاه شخصى از پناه جویان را به زور از آن اخراج کرد وحرمت آن مکان مقدس رادر هم شکست. شیخ به عنوان اعتراض به عملکرد عموى شاه درس ووعظ راتعطیل کرد وبه نجف مهاجرت کرد و نامه هاى شاه براى بازگشت او ثمردى نبخشید)47
مبارزه منفى شیخ جعفر آثار مثبتى را در بیدارى مردم خطه خوزستان بر جاى گذاشت.عالمان دیگر در محراب ومنبر مردم راعلیه بیداد گریهاى قاجاریان به شورش و نافرمانى فرا مى خواندند 48 ودر عمل نیز تامرز بیرون کردن والیان شاه از شهرها ومخالفت با محاکم عرفى که خود شاه مرجع عالى آن به شمار مى رفت پیش مى رفتند.49
این سخنها وفعالیتها برتوده مردم تاثیر مى گذاشت وزمینه رابراى خیزش عمومى مردم علیه ستم آماده مى کرد. در سالهاى آخر سلطنت ناصر الدین شاه مخالفت عمومى عالمان ومردم علیه ستم شدت گرفت وشهرهاى اصفهان تهران تبریز گیلان قزوین بروجرد و… به مخالفت حکمرانان محلى وقواى دولتى برخاستند. در اصفهان مرحوم آقا نجفى که دولت راناتوان از اجراى عدالت وحدود شرعى مى دید خود دست به کار شد وبه مقابله با مفسدان واشرار پرداخت وآرامش را به اصفهان باز گرداند. مدرسه وخانه شیخ پناهگاه ستمدیگان ومحرومان شهر بود.50
در بروجرد مجتهد آن شهر علیه بیدادگریهاى عمومى ناصر الدین شاه زبان به اعتراض گشود. در قزوین مردم به رهبرى سید محمد باقر قزوینى حاکم شهر رابیرون راندند.واختیار را از فرمانرواى آن شهر سلب کردند.51
ناصر الدین شاه در فرمانى در محرم 1274هـ.ق علماء وفضلا را از دخالت در کارهاى حکومتى منع کرد وآنان را به سرنوشتى ناخوش آینده بیم داد:
( … حکام بعضى از ولایات به عرض ما رسانیدند که علما وفضلا وارباب فضل وعلم وظیفه شرعیه خودشان راکنار گذاشته مداخله در کارهاى حکومتى مى نمایند. واگر در یک مسأله مقتضى شود حکم شرعى صادر گردد صاحب حکم میل دارد خودش آن حکم را اجرا بدارد که در نفس الامر و واقع حاکم شرع وعرف خودش بوده باشد.چون این مراتب با مقتضیات امور سلطنت وحکومت به هیچ وجه من الوجوه مناسبت ندارد اگر جلوى این کار گرفته نشود طولى نخواهد کشید که مفاسد آن ظاهر گردیده مملکت از نظم افتاده نسبت به عامه علما توهین وخلاف احترام خواهد آمد.چنانکه همین اوقات نسبت به علماى دار الخلافه القاهره وگیلان وقزوین از این رهگذر خوش نگذشت.
به عموم حکام ممالک محروسه مقرر شد… به آن عم کامکار نیز مقرر مى داریم که این ملعزفه فرمان همایون را براى اطلاع واستحضار علماى بروجرد… بخوانند… اگر حکم شرعى درباره مطلبى مى دهند مداخله در اجرا وعدم اجراى آن نباید داشته باشند. اجراى آن با حکمران مملکت است دخلى به علما ندارد.)52
این فرمان نشانگر اوج تعارض قدرت سیاسى عرف با دستگاه شرع وتعارض دو قوه اجرایى وقضایى است.شاه در پى دور داشتن علما از سیاست ومبارزات اجتماعى در دستور نامه دیگر خاطرنشان مى کند:
(وظیفه وتکلیف مجتهدین و علماى دینى این است که موعظه نمایند نماز بخوانند درس بگویند مباحثه علمى نمایند مرافعه شرعیه نمایند سبب ربط خلق با خدا باشند نه این که مداخله در کار حکومتى نمایند وحکم بدهند وبخواهند حکم خودشان را خودشان اجرا کنند.)53
تعارض بین حکومت وعالمان دینى به هدف عدالت اجتماعى وپیاده شدن احکام شرع به تبعید وباز داشت بسیارى از علماء وطلاب شهرها انجامید. میرزا محمود بروجردى در اعتراض به ستمهاى حکام
قاجار چندین بار به دربار شاه احضار گردید.54
شیخ جواد رشتى که از شاگردان شیخ انصارى ومیرزاى شیرازى بود به خاطر اعتراض به عملکرد ناصواب قاجاریان به دستور شخص شاه به تهران احضار شد و مورد باز خواست قرار گرفت.55
شیخ عبدالحسین تهرانى معروف به شیخ العرافین از علماى بزرگ و مورد اعتماد مراجع 56 بود. او با امیر کبیر دوستى وهمکارى داشت واز جمله در خواباندن شورش پادگان آذربایجان علیه امیر به او کمک کرد. آن بزرگ مرد به جرم مخالفت با برنامه هاى شاه قاجار به عراق تبعید شد.57
مجتهد قزوین به خاطر معارضه با ستمکاریهاى عمومى شاه از ایران تبعید شد.58
سفرهاى متعدد شاه به فرنگ به جاى آن که بر دامنه اصلاح وانتظام کشور بیفزاید به گسترش فساد کمک کرد وفساد ورشوه وگرفتن مالیات براى پرکردن جاى ولخرجیها فزونى یافت. در باریان وزنان حرمسراى شاهى هر یک براى خود حکومتى داشتند.از جمله سفر فرنگ امینه اقدس از زنان شاه براى معالجه چشم مخارج بسیارى رابر خزانه ملت تحمیل کرد. سفر مشهد وى بار سنگینى بود بردوش رعیت:
(جماعتى از طبقات نوکر دیوانى مثل فراش ومهتر وجلودار و قاطرچى وساربان وسرباز وسوار به خدمتکاران مخصوص امینه اقدس افزوده شده بود. عمله دواب چون از خواص اصحاب امین السلطان بودند پشتگرمى به او والتزام خدمت امینه اقدس رافرصتى شمرده وشرارت وشقاوت مفطور را کاملاً به معرض ظهور آوردند. برق گشتندوزدند آتش به جان خشک وتر نه بر خرمن رحم ونه بر خوشه چین آوردند. درطى طریق على التحقیق پا به هر وادى که گذاشتند آبادى نگذاشتند. از حاصل باغ وصحرا تا اسباب خانه ودکان هر چه به نظر مى آمد الجه اشقیاء مى شد.)59
همه اینها موجب شد که علماء وبزرگان حمله رامتوجه پایه هاى اصلى حکومت نمایندوریشه ظلم وستم رانشانه روند. علما در منابر آشکارا از فساد امور وستم درباریان
سخن راندند. قرار داد(استعمارى رژى استبداد وخفقان آتش مبارزه وانقلاب مردم وعلما را روز به روز شعله ورتر مى کرد:
(کار یک درجه بالا گرفت. علما واهل منبر به ذم و قدح دولت ودولتیان زبان گشودند. واول کسى که فضاعت آغازید آقاى حاج سید على اکبر فال اسیرى بود. در شیراز شیرازه احترام دولت وسلطنت راگسیخت وآبروى حکومت ریخت. از دربار همایون به قوام الملک تعلیمات فرستادند. یک روز. که بر حسب عارت سیّد [سید على اکبر فال اسیرى] پیاده وتنها در بیرون شهر قدم مى زد مأمورین قوام الملک از کمین جستند ودست و دهانش بستند وبه قاطرى سوار کرده به سمت بوشهر بردند…)60
سیّد على اکبر از بوشهر به بصره رفت ودر آن جا با سید جمال الدین که از تهران به عراق تبعید شده بود ملاقات کرد وبا همفکرى یکدیگر مبارزه را در افقى بالاتر ادامه دادند. با نوشتن نامه به میرزاى شیرازى آن جناب را در جریان جنایات رژیم قاجار قرار دادند.61
در همان اوقات در تهران ملافیض اللّه فاضل در بندى که از اکابر علما ومراجع بود در مسجد سقا باشى علیه مفاسد اجتماعى فساد دربار و ملیجک بازى شاه وسفر پرهزینه امینه اقدس به خارج سخنرانى مى کند. از جمله مى گوید:
(این ملیجک بازى چه است. اسلام را ضایع کردند. زن مسلمانان رابه فرنگ چرا مى فرستند. امینه اقدس راچرا به فرنگ فرستادند؟کور شد جهنم! شوکت اسلام راچرا مى شکنند.)62
سرانجام این مرد بزرگوار را نیز که به تعبیر امین الدوله:
(در منبر نسبت به شاه ووزیر بى حفاظتى مى کرد وحق مى گفت بى احترامانه بیرون وبه عراق فرستاده بودند.)63
از سرنوشت این مرد بزرگ. بعد از تبعید اطلاع صحیحى در دست نیست. ولى همین قدر در تاریخ هست که مردم وعلماء به جاى مکان زندگى از قبرش سؤال مى کردند.
ذوالریاستین بعد از سخنرانى در میان جمعى از بزرگان در محله شاه آباد مى گوید:
(وقتى از منبر پایین آمدم آقاى سلطان الذاکرین آقا میرزا ابوالفتح مرا کنار کشیده وگفت: من سؤال نمى کنم: ملا فیض اللّه خودش کجاست ولى سؤال مى کنم که: قبرش در کجاست.)64
مبارزات پى گیر و پردامنه علماى ایران بویژه علماى تهران واصفهان وتبریز و شیراز به رهبرى میرزاى شیرازى علیه قرار داد رژى فصل روشن وآشکارى از تاریخ مجاهدتهاى علماى آن روزگار است.
مقاومتى که توانست شوکت دروغین ناصر الدین شاه را از بین ببرد وضربات سنگینى را به حکومت پنجاه ساله او وارد سازد.
بعد از این واقعه که میرزاى آشتیانى وسایر علماى تهران محبوب دلهاشده بودند وبه دربار و درباریان اعتنایى نداشتند شاه ایران در صدد بر آمد که رونق بازار میرزاى آشتیانى رابشکند واز اهمیت او در انظار مردم بکاهد. چاره را در آن دید که از علماى ساکن عراق به تهران دعوت کند وبه بهانه اخذ مسائل شرعى او را واسطه بین خود ومردم قرار دهد. به خدمت میرزاى شیرازى عرضه داشت که آن جناب یکى از آقازاده هاى تهرانى را به دیار شاه گسیل دارند. میرزاى بزرگ جناب سید محمد طباطبایى را که سالیان در مکتب سامرا پرورش یافته و مورد اعتماد آن جناب بود به ایران فرستاد واو در سال 1311 وارد دار الغلافه شد. ولى ناصر الدین شاه نه تنها از این دعوت به آرزوى خود نرسید که ماجرا بر عکس نتیجه داد:
(آقاى طباطبایى در توقیر واحترامات میرزا[آشتیانى] مبالغه فرمود. واز معاشرت شاه ودر باریان تنفر مى فرمود. بلکه آنچه بزرگان دیگر از قبیل سید جمال الدین ومیرزا ملکم خان جرئت تصریح نداشتند وبا کنایه اشاره مى کردند تصریح مى فرمود ومعایب سلطنت مستبده ومفاسد حکومت خود سرانه جا برانه راآشکار مى فرمود.)65
در باریان براى خنثى کردن اقدامات طباطبایى چاره را در آن دیدند که شخصیت او را در هم شکنند ومردم رانسبت به وى بدبین سازند. بدین جهت مفاسد بسیارى رابه سید جمال الدین نسبت دادند واو را بى دین و دهرى وطبیعى خواندند. پس از آن که از کار سیّد فارغ شدند علیه آقاى طباطبایى به خاطر دوستى با سیّد جمّال
الدین وارد میدان شدند. ولى آن جناب از حق چشم نپوشید واز مبارزه علیه استبداد لحظه اى باز نایستاد. مبارزات این سید جلیل القدر وسخنان بیدار گر او ثمرداد. روحانیت عمق مسائل رامتوجه شد و به پیروى از آن مرد بزرگ پا به میدان مبارزه گذارد واولین شهید راه آزادى تقدیم کرد.66
روحانیت شیعه و استعمار
قرن نوزدهم میلادى ، قرن سقوط پى در پى کشورهاى آسیا و آفریقا دردام استعمار بود توسعه سرمایه دارى ، به دست آوردن مواد خام و تحصیل بازار مصرف ، استعمارگران طمّاع غربى را وا مى‏داشت ، تا در لواى گسترش عمران و آبادى به دیگر سرزمینها دست اندازى کنند(67) در مواردى که از تصرف مستقیم سرزمینى ناتوان مى‏شدند ، در صدد بر مى‏آمدند با قرار دادهاى سیاسى و اقتصادى منافع خود را تثبیت نمایند.
اندیشه‏هاى کفر ستیزى و عزتمندانه حوزه‏هاى دینى ، زمینه هایى بود که حوزویان را به رویارویى با متجاوزان مى کشاند. در عرصه مبارزات ملل مظلوم جهان ، تاریخ علماى مسلمان ، بویژه شیعه را به عنوان پیشگامان نهضتهاى ضد استعمارى به ثبت رسانده است.
رویارویى فرهنگى علماء با استعمار
از روزگار صفویان ، جهان گشایان غربى ، سعى کرده‏اند درقالب دین و مذهب و داعیه همراهى با محرومان و آبادانى سرزمینهاى اسلامى ، به درون جوامع اسلامى پانهند و مردم را از اصالتهاى ملى و مذهبى خویش دور سازند.
کشیشان کاتولیک و پروتستان ، دوشادوش متجاوزان ، ایفاگر نقشهاى مهم بودند. در لباس میش ، گرگ مآبانه رفتار مى کردند. بگذریم از عده‏اى انگشت شمار که با انگیزه خدمت به همنوعان و هم مسلکان خود ، به مسلک میسیونرهاى مذهبى در مى آمدند ، اصولاً ، میسیونرهاى مذهبى ، مزورانه با تخدیر افکار و اندیشه‏ها ، در راستاى مطامع استعمار گام بر مى داشتند.
سردمداران کلیسا ، به فرماندهان جنگ توصیه مى‏کردند که کشیشان را نیز همراه داشته باشند. ازاین روى ، در لشکر کشیهاى پرتغال به جزایر ایرانى ، شمارى از فرستادگان
کلیساها نیز در کنار شان بودند.68
یکى از راههاى نفوذ کلیساى کاتولیک آن بود که کشیشهاى کار آزموده خود را با پشتیبانى شاهان اروپا ، به دربارهاى کشورهاى خاور زمین مى فرستاد ، تا دولتهاى غربى با استفاده از نفوذ آنان ، بتوانند به خواسته‏هاى خود دست یابند. به نوشته شاردن: « اگوستن‏هاى پرتغال اولین کشیشهاى اروپایى هستند که به اصفهان آمده‏اند.
... مطران شهر گوا که از دسته اگوستن‏ها بود در سال 1598 میلادى(1007 ه. ق) کشیشى را... به عنوان سفارت از طریق پادشاه اسپانى به درباره شاه عباسى کبیر ، با هدایا وتحف فراوان گسیل داشته ، استدعا کرده بود خانه و نماز خانه‏اى در اختیار او بگذارد... شاه عباس کبیر مایل بود اروپاییان را به کشور خود جلب کند. از این رو ، با مسرت این تقاضا را پذیرفت... شاه عباس کبیر اگوستن‏ها را على رغم ملاى معروف شاهزاده حسینى... در این محله جاى داد... » 69
دولت هند و روسیه و بریتانیا نیز ، همواره در راه منافع اقتصادى خود از کلیسا بهره گرفته‏اند.
هنرى مارتین ، از کشیشان با تجربه انگلیسى بود که در قرن نوزدهم به ایران آمد و عهد جدید را با کمک ایرانیان به فارسى درآورد. او چند گاه در شیراز بزیست و با حمایت بى دریغ سفیر انگلیس ، اوزلى ، به ترویج افکار و اهداف خود پرداخت.
وى ، هر جا که فرصت مى یافت بحثهایى علیه السلام و به سود مسیحیگرى ، به راه مى انداخت. و کتابى به نام « میزان الحق » ، دربطلان دین اسلام و اثبات کیش مسیحیت در ایران منتشر کرد.
مارتین ، با همه ادعاهاى زهدطلبى و روشنگرى ، در خدمت استعمار بریتانیا بود و با سلاح مذهب ، راه را بر مطامع استعمارى آن کشور هموار مى کرد. او ، به هنگام بحران سیاسى ایران پا به این کشور نهاد ، تا بتواند عقاید مسلمانان را سست کند و جامعه را از گزینش راهى درست ، براى رویارویى با روسیه و بریتانیا باز دارد. با ایجاد بحثها و مسائلى درباره اعجاز را سرگرم مى ساخت.
علماى شیعه ، در سنگر مرزبانى اسلام و تشیع ، از آغاز هجوم فرهنگى غربیان ، با
زبان و قلم به مقابله برخاستند و نقش عمده‏اى را در ناکامى اهداف متجاوزان ایفا نمودند. مرحوم آقا بزرگ تهرانى ، نمونه‏هاى بسیار ، از فعالیتهاى فرهنگى علماى حوزه را در این رابطه ، بر مى شمرد:
« از قرن هفتم که ترسایان از شکست مسلمانان در صحنه‏هاى جنگ مأیوس شدند ، براى رسیدن به مقاصد خود ، راه تبلیغ و تجارت را در پیش گرفتند. آنان تأسیساتى را براى نشر عقاید خود در بین مسلمانان محروم ، ایجاد کردند و بعد از رواج صنعت چاپ ، کتابهایى را براى گمراه کردن جوانان مسلمان منتشر ساختند. کتابهاى: میورنان ، کتابهاى پادرى ، کتاب هدایه از گبینو ، منار الحق و ابحاث المجتهدین ، نوشته جبرئیل ، از آن جمله است. عالمان و متکلمان شیعه ، به مقابله برخاستند و با نشر کتاب و رساله ، دعوت آنان را بى اثر کردند. »70
کتاب آیینه حق نما ، در قرن یازدهم ه. ق. توسط کشیشى مسیحى در رد اسلام ، منتشر شد و موجى از مجادله‏هاى مذهبى را در بین مردم ایران برانگیخت. عالمانى چون: سید احمد علوى عاملى و ظهیر الدین تفرشى آن را مشروحاً جواب گفتند واستدلالهاى ترسایان را باطل ساختند.71
در برابر سخنان گمراه کننده مارتین ، حوزه ایران به جنبش در آمد و دهها ردیه از طرف علما ، علیه وى منتشر شد. حاجى ملا رضاى همدانى ، کتابى به نام « مفتاح النبوه » در رد پادرى نوشت و آخوند ملاعلى نورى ، کتابى به نام « حجةالاسلام » در اثبات حقیقت خاتم الانبیاء تألیف کرد.
اهتمام ملاعلى نورى ، در مبارزه با الحاد و فرهنگهاى وارداتى چنان حساس و پى گیر بوده که به مدت شش ماه درس را تعطیل مى کند و شبهات پادرى را مطرح و پاسخ مى گوید.72
مرحوم ملااحمد نراقى نیز کتابى به نام « سیف الامه » ، در رد وى نگاشت. این کتاب دو ویژگى داشت:
. 1 از کتابهایى که درباره مذهب و فرهنگ اهل کتاب نگاشه شده بود ، بهره برده بود.
. 2 افزون بر نقد اندیشه‏هاى مارتین ، شیوه زندگى و عادات و رسوم مردمان مغرب زمین را نیز ، نقد و بررسى کرده بود.73
استعمار غرب ، در دوره ناصرى که دریافته بود توان مقابله فرهنگى با مسلمانان را ندارد و همه علماء در دفاع از مذهب سازى و تقویت مذهبها و آیینهاى ساختگى و خرافى ، روى آورد. همان کارى که در هند ، آزموده بود.73
در این راستا ، از مذاهب انحرافى بابیت و بهائیت و شیخیه حمایت مى کند و گروههاى میسیونرى ، بهائیان را در پناه خود مى گیرند.75به هنگام مجازات با بیان از طرف دولت ایران ، دولتهاى غربى ، ناصر الدین شاه راتحت فشار قرار مى دهند که‏مجازات آنان را متوقف کند.76کتابهاى با بیانى که به جهت ، خشم و هجوم همه جانبه مسلمانان ، در شرف نابودى بود ، توسط مستشرقان غربى و ایادى استعمارى جمع آورى و منتشر گردید.77
همه این فعالیتهاى به ظاهر انسانى و دلسوزانه ، در راستاى سست کردن عقاید مذهبى مردم و پراکندن جمع آنان ، تحقق‏ مى یافت.علماى شیعه ، در این جبهه نیز ، حضور چشمگیر و قدرتمند داشتند.بسیارى از افراد را که مى رفتند در دام این شیادان گرفتار آیند ، با تبیین و تشریح عقاید و رسوم هستى سوز این فرقه‏هاى گمراه ، به صراط حق هدایت کردند.78 در این‏آوردگاه ، بسیارى از عالمان وارسته جان خویش را نثار کردند.
راه دیگرى که براى نفوذ در ایران اسلامى در پیش گرفتند ، تأسیس مدارس جدید بود. از این راه مى خواستند ، اندیشه خود را بگستردانند و آینده خود را تضمین کنند. کشیشان غربى به بهانه کمک به اقلیتهاى مذهبى در شهرهاى تهران ، اصفهان ، شیراز ، جلفا و... مدارسى را بنیان گذاردند و به آموزش کودکان مسلمان و غیر مسلمان پرداختند.
علماء ، چون دستهاى مرموز استعمار را در وراى این کار فرهنگى مى دیدند ، به روشنگرى مردم همّت گماردند.
« در سال 1876 ، دبستان پسرانه به امر حکمران اصفهان تعطیل گردید؛ زیرا ملایان فتوا داده بودند که این مدرسه به آلت بالفعلى براى انگلیسیها در جهت محو اسلام تبدیل شده است. »79
در فارس ، سید عبد الحسین لارى با فعالیتهاى هیئتهاى میسیونرى که در جهت
مطامع استعمارى فعالیت مى کردند ، مقابله کرد و آنان را از فارس اخراج نمود.80
میرزا ابراهیم محلاتى ، از دیگر علماد فارسى بود که در راه مقابله با فرهنگ و ارداتى غرب فعالیت مى کرد. وى ، شاگرد میرزاى شیرازى و مرجع و ملجاء مردم شیراز بود و در رد فرقه‏هاى ساختگى ، تألیفاتى دارد.81
مستر زایس ، از میسونرهاى مذهبى بریتانیا ، براى ترویج افکار خود ، در شیراز مدرسه‏اى ایجاد کرده بود. شیخ ابراهیم ، به مخالفت برخاست و در صدد برآمد مدرسه‏اى به سبک جدید براى تعلیم و تربیت نوباوگان مسلمان ، بنا نهد ، خفیه نویسان انگلیس ، حرکت شیخ ابراهیم محلاتى را چنین گزارشى داده‏اند:
« دیگر آن که دوباره آقا میرزا ابراهیم ، مجتهد محلاتى ، از باب درس دادن مستر زایس ،کشیش انگلیسى به اطفال مسلمانان ، سربلند کرده است و مى گوید: مستر زایس حقى ندارد که به مسلمانان درس بدهد. خود آقا میرزا ابراهیم و سایرین ، خیال دارند مدرسه به جهت تعلیم اطفال باز کنند و خرج آن را از تجار و اشراف شهر بگیرد. » 82
در سایر زمینهاى اسلامى نیز ، علماء شیعه با فعالیتهاى فرهنگى و تقویت مایه‏هاى ایمانى ، مردم رابا گذشته خویش پیوند دادند و مانع تسلیم آنان در برابر فرهنگهاى مهاجم شدند. تلاش سترگ علماى هند ، در برابر ترفندهاى استعمار ، از این جمله است. مأموران انگلیسى ، از یک سو در مراسم مذهبى مسلمانان شرکت مى کردند و خود را با آنان همسو نشان مى دادند ، و از دیگر سو ، سر سختانه در راه تضعیف مسلمانان و عقاید آنان مى کوشیدند. میسیونرهاى مذهبى ، با ترویج کتابهاى تبشیرى به رد اسلام 83مى پرداختند و مذاهب ساختگى‏و الحادى را تقویت مى کردند و بر دامنه اختلافات مذهبى مى افزودند.
عالم بزرگوار ، مولوى میرزا محمد على کشمیرى ، در کتاب نجوم السماء ، که آن را به امر استادش ، میر حامد حسین ، نگارش کرد ، درباره رفتار ماموران بریتانیایى نوشته است:
« شکى نیست که در این زمانه حکومت نصارى لندن ، امن ظاهرى ، از قبیل: استقامت شارع و شوارع و اخترام
اقسام معابر و ارتفاع خدشات طرق قطاع الطریق در اقطاع بلا دهند ، به وجه کامل نظم نسق یافته ، اما ظلمهاى دیگر ایشان را حصر و پایانى نیست. ملخص احوالش این که: ملک هند در تمامى اقالیم ، در کثرت اموال و اقمشه و جواهرات ممتاز و معروف ، از قدیم بود و حالا نوبت به این رسید که صاحبان انگلیز از انواع اختراع طرق جور و ظلم مردم هند را با این حد رسانیده که از تمامى ممالک فقیره محتاج‏تر شده‏اند و علاوه اینکه اموال را بردند ایمان را از اهل هند بردند... »84
علماى متعهد ، از یک سو با فرهنگ مهاجم غرب مقابله مى کردند و از دیگر سو ، افکار الحادى که در حوزه اسلامى سر برآورده بود را به نقد مى کشیدند.
کتابهایى چون: « صوله علویه للذب عن المله المحمدیه » ، « عماد المومنین و ملاذ المومنین » ، « ضربت علویه در رد نیجرو دهریه » 85 ، « آیین میوزائیت » ، « بنى کاذب قادیان » 86 ، « رساله الموید ، بشارات احمدیه » 87 و... از جانب علماى‏ شیعه هند در این راستا تألیف شده است.
تبیین و ترویج مکتب اهل بیت ، که در آن روزگار ، به شدت موردهجوم گمراهان و متعصبان کوردل قرار گرفته بود ، بخشى از فعالیت حوزه شیعه هند بود. در آن روزگار ، فعالیت شدیدى براى انزواى شیعه و از صحنه بیرون راندن آن در جریان بود. شاه عبدالعزیز دهلوى و دیگران ، به تکفیر شیعه پرداختند و ایادى استعمار به آتش بیارى معرکه. در این گیر و دار ، عالمانى چون سید ابوالقاسم رضوى 88 و میر حامد حسین 89دامن همت بر کمر زده و براى بپا داشتن باروهایى که توسط دشمن‏ تخریب مى شد ، به صحنه آمدند و با احیاى مکتب علوى و شناساندن ارزشهاى از یاد رفته آن به معرفى اسلام اصیل پرداختند.
با احیاى غدیر ، عاشورا ، انتظار ، عدالت و... یأسها را زدودند و امید به آینده روشن را در دلها زنده کردند. و از پرتو شعائر عاشوراى حسین(ع) ، تیپو سلطان جان مى گیرد و سالهاى سال در برابر جانستانهاى انگلیسى مقاومت مى کند 90و گاندى‏رهبر بزرگ هند ، مقاومت خود را در برابر انگلیس ، درسى از درسهاى حسین(ع) مى داند که آموخته است 91.
رویارویى سیاسى و نظامى علماء شیعه با استعمار
علماى شیعه ، علاوه بر تجدید حیات معنوى و فرهنگى مسلمانان و جلوگیرى از فلج شدن قدرت منطقى و نیروى تشخیص و تعلق مردم به وسیله استعمار ، در مبارزه سیاسى و نظامى با دشمنان و در آگاهى و تهییج توده‏ها ، نقش بارزى را ایفا نموده‏اند. در این بخش به مواردى از فعالیتهاى علماء در برخى از کشورهاى اسلامى اشاره مى کنیم.
. 1 هند
مبارزه گام به گام و سیاسى اعتقادى ، ثقل حرکت علماى هند را تشکیل مى داد. مبارزه منفى چون: نجس شمردن مهاجمان غربى ، تحریم همکارى با بریتانیا ، شرکت نکردن در برنامه‏هاى دشمن ، تحریم ورود به مدارس جدید انگلیسى ، ریشه تمامى مبارزات مسلمانان و فعالیتهاى آنان براى اخراج دشمنان از هند بود.92جبهه بندى مسلمانان در برابر اشغالگران ، بدان‏ پایه رسید که هر پدیده‏اى را که در آن نشانى از بریتانیا داشت ، دشمن مى داشتند و در لباس و خوراک نیز از عادات و رسوم خارجیان به شدت پرهیز مى کردند 93کسانى چون: سلطان الواعظین ، تاج العلماء میر حامد حسین در زنده کردن آرمانهاى‏اسلام خواهى و استقلال جویانه مسلمانان نقش موثرى داشتند.
* سلطان الواعظین در نوشته‏اى که پیرامون دیده‏ها و فعالیتهاى خود در هند نگاشته است ، ابتداء منصفانه به ارزیابى رهاورد استعمار پرداخته و آن گاه به نقد و بررسى آن روى سکه که دغل کارى و جنایت آنان است. این عالم بزرگ ، بر خلاف تفکر بسیارى از فرنگ رفتگان که فقط یک روى استعمار را مى دیدند و آن را بهشت موعود مى شمردند ، به جنبه‏هاى منفى آن انگشت مى گذارد و جنایات بى شمار مهاجمان غربى را از دیده دور نمى دارد.
او ، به گشت و گذار در شهرهاى مختلف هند پرداخته و هندیان را بر تن پرورى و سازشکارى با بیگانگان سرزنش مى کند و آنان را به بیدارى و ترک همکارى دشمن فرا مى خواند.
وى ، استعمار را عامل رواج فساد و فحشاء در سرزمین هند مى شمارد و آنان را
عامل عقب ماندگى مسلمانان در فرهنگ دانش قلمداد مى کند. سلطان الواعظین در روند دستیابى انگلستان بر سرزمین هند ، این گونه به داورى مى پردازد:
« حق این که آنچه بر حقیر معلوم گردید ، تمامى امور جماعت انگلیسیه به مکر و حیله و جمیع اوقات شبانه روزى آنها مصروف به دنیا دارى است... و اگر خرقه دنیا دارى را به بذل مال و رفتار و سازش دانند به قدر ضرورت سعى و تلاش(کنند) کوتاهى رابه قدر سر مویى تجاوز ننمایند ، تغییر سلوک دهند. »
سلطان الواعظین ، از جنگلهاى سخت تیپو سلطان ، فرمانرواى میسور هند ، با خارجیان ، ستایش مى کند و جهاد او را جلوه‏اى از غیرت مردانه او مى نامد و پیمان شکنى حاکمان محلى را ، که شکست تیپو را به دنبال آورد ، زاییده خفت عقل جماعت هندیان مى شمارد.
او ، که از نفوذ مردمى برخوردار بود و در جمعه و جماعات شیعیان شرکت مى کرد و براى ایشان خطبه مى خواند ، به روشنى فتوا داد که همکارى با انگلستان حرام است و با این فتوا به شیوه‏اى مستقیم با دستگاه سیاسى ، حکومتى استعمار انگلیس رویاروى شد.
« بعد از ورود حقیر در مدرس ، یکى از اعاظم سرکار گور نر مدرس ، روزى نزد حقیر آمده استفتاء نمود که مشغول فرنگى شدن در شریعت شما جایز است یا نه. حقیر در جواب نوشت که سؤال این مطلب نه صلاح شما و جواب گفتن این سؤال نه صلاح من است. از این مرجله بگذرند. مذکور نمود که خود اهل خدمت آن‏ها مى باشم و به شغل نویسندگى مأمورم ، مرا مطلب فهم حقیقت مسأله است. حقیر در جواب نوشت ، شغلى که باعث اعانت آنها باشد حرام است ، بلا خلاف میان علماى شیعه.
آن عاقبت به خیر ، همان ساعت بلا تأمل از جا برخاسته نزد گورنر رفت و از شغلى که داشت استعفا نمود. » 94
علماى شیعه ، همزمان با رویارویى مستقیم با دستگاه سیاسى حکومتى استعمار انگلیس ، با کسانى که در لباس مذهب مستقیم و یا غیر مستقیم در خدمت دشمن بودند مى ستیزیدند و اندیشه هایى که راه را
بر دشمن هموار مى کرد ، بى اثر مى ساختند.
از جمله مزدوران بریتانیا میرزا غلام احمد قادیانى بود. او در کتاب: « مواهب الرحمن » فتوا داد که:
« هر مؤمن حرام است که با حکومت انگلستان به نیت جهاد مبارزه کند و درگیرى مردم با انگلیس از مصادیق فساد محسوب مى شود. » 95
جمعى از مسلمانان و هندوها ، توسط او گمراه شدند و دست از مبارزه با دشمن شستند. از این روى ، بسیارى از علماد سنى و شیعه به مقابله قادیانى برخاستند و او را از جمع مسلمانان طرد کردند 96.
سر سید احمد خان نیز از دانشمندانى بود که اندیشه هایش سر از حمایت استعمار درآورد. وى ، براى رسیدن مسلمانان به تمدن ، دوستى آنان با بریتانیا را لازم شمرد. به همین جهت ، در سال 1305 ه. ق. از سوى بریتانیا به لقب « شوالیه » نائل آمد.97علماء اسلام و شیعه در اقدامى و سیاسى سید احمد خان را به نقد کشیدند و عزت و حرمت او را در میان مسلمانان‏ مبارز در هم شکستند.
* تاج العلماء(م 1312 ه.ق.)از علماى آگاه به زمان بود و در دفاع از اسلام و مبارزه با الحاد و استعمار خدمات افزون بر رساله « جهادیه » که در راستاى تحریص و تشویق مردم براى مقابله با انگلیس نگاشت 98، در تفسیرى مستدل ، به نقد اندیشه‏هاى کلامى و سیاسى سید احمد خان پرداخت.
* مولانا سید دلدار حسین نقوى(م. 1964 میلادى) چندین کتاب در رد اندیشه‏هاى قادیانى و سر سید احمد خان منتشر ساخت.99
* سید نصرت على خان دهلوى نیز رساله‏اى علیه تفسیر سر سید احمد خان تألیف کرد و آن را به هنگام ورود سید جمال الدین اسد آبادى ، به هند ، به او عرضه داشت.100
به موازات مبارزه سیاسى ، اکثریت علماى شیعه هند ، که بر تحریم همه جانبه همکارى با دشمن استوار بود ، عده‏اى از دانشوران شیعه ، راهى دیگر مى پیمودند و آن آشنا کردن مسلمانان به مسائل سیاسى و حقوقى ، مبارزه پارلمانى و استفاده از
ابزارهاى جدید سیاسى و حقوقى براى رسیدن به استقلال بود.
* سید امیر على هندى منادى این تفکر بود. او ، که به فقه و تاریخ اسلام آشنایى وسیع داشت ، به آموزش حقوق جدید روى آورد.آشنایى وسیع او با احکام سیاسى و حقوقى و اسلام و مکاتب حقوقى جدید ، موجب شد که به عنوان اولین شخص هندى به عضویت گروه ویژه حقوقى قضایى در لندن پذیرفته شود. موقعیت علمى و مکانت جهانى وى ، به او امکان داد تا به احقاق حقوق مسلمانان بپردازد و به روزگار غربت اسلام ، در مغرب زمین به شناساندن احکام حقوقى ، فضائل اخلاقى و اجتماعى آن اقدام ورزد و سدى محکم در برابر اتهامات مخالفان براى دفاع از شریعت ایجاد کند.
او ، مسلمانان را به آگاهى و استفاده از دست آوردهاى بشرى تشویق مى کرد و براى تشکل آنان ، « اتحادیه مسلمین لندن » را تأسیس کرد و سرپرستى و تهذیب دانشجویانى را که از کشورهاى مختلف اسلامى به لندن آمده بودند ،به عهده گرفت. در سالهاى 1909 و 1919 ، که دولت انگلیس سعى داشت مسلمانان را از حق داشتن نمایندگان مستقل در انتخابات پارلمانى محروم سازد ، او به پشتیبانى مسلمانان هند برخاست و با اقدامات مثبت خود ، دولت انگلیس را مجبور به عقب نشینى کرد.101
او ، به « باب عالى » به عنوان کانون قدرت اسلام مى نگریست و سعى و تلاش فراوانى در راه حفظ این کانون به کار برد. به انگلیس به خاطر خیانت به جهان اسلام و همکارى با دشمنان عثمانى ، شدیداً حمله مى کرد. سید امیر على ، همه توان خود را در راه بیدارى مسلمانان به کار برد. سعى مى کرد که مسلمانان حقوق خود را بشناسند و آن را مطالبه کنند. با کسانى که حقوق مسلمانان را نادیده مى گرفتند ، درگیر بود و در این راه ، نامه‏هاى بسیارى به سیاستمداران انگلیس و هند نوشت و مقالاتى بر رد نوشته‏هاى مجله‏ها و روزنامه هایى که حقوق مسلمانان را نادیده مى گرفتند انتشار داد.
دولت هند براى به کنترل در آوردن و جلوگیرى از حرکتهاى روشنگرانه وى ، او را از مناصب اجتماعى محروم کرد.102 ولى او راه خود را در بیدارى مسلمانان و تشریح قوانین فقهى و حقوقى اسلام دنبال کرد و کتابهاى بسیارى را در این زمینه منتشر ساخت ، کتابهایى که تا کنون براى طلاب و قضات شرع ، همواره ، مورد استفاده است.103
علامه محسن امین روش مبارزه امیر على با استعمار را بهترین شیوه مبارزه در آن روزگار هند مى شمرد. همان روشى که از ناحیه دو گروه: محافظه کاران و طرفداران مبارزه نظامى شدیداً انتقاد مى شد:
« چه بسا راهى که امیر على براى رسیدن به آرمانهایش در پیش گرفته بود ، بهترین راه جهاد و مبارزه در آن روزگار بود ، چرا که امت اسلامى در زیر ضربات خردکننده انحطاط فکرى و مادى دست و پا مى زد و غرب پنجه‏هاى خود را بر گلوى مسلمانان بیشتر مى فشرد. و راهى نزدیک براى آزادى و استقلال مسلمانان هند وجود نداشت.
اروپا ، بر اثر برداشت غلطى که از اسلام و مسلمانان در سر داشت ، به دیده تحقیر به آنان مى نگریست و تسلط بر آنان را فرض و واجب مى شمرد. نزدیکترین راه براى نجات مسلمانان ، آشنا کردن غربیان و مسلمانان با اسلام و تاریخ درخشان آن است. راهى که در سایه آن ، مسلمانان به میراث ارزشمند خود آگاه شده و در راه دستیابى به عزت دیرینه بکوشند. » 104
افغانستان
بریتانیا ، در دوجنگ: 1830 - 1840 ، سعى کرد براى حفظ منافع خود در آسیاى میانه و نیز تأمین امنیت هند ، افغانستان را اشغال کند و سران قبائل افغان را به اطاعت خود در آورد. بدین مقصود ، لشکر عظیمى ، در حدود شصت هزار نفر هندى و انگلیسى به آن دیار اعزام داشت.
علماى بزرگ شیعه و سنى ، مردم را بسیج کردند و در سال 1257 ه. ق. در نبردى قهرمانه ، ارتش بیگانه را شکست دادند و بیش از شانزده هزار نفر از آنان را به هلاکت رسانیدند.
* از جمله عالمان شجاع و مجاهد ، ملا عبداللّه قندهارى ، فرزند ملا نجم الدین مرجع بزرگ شیعیان در افغانستان ، بود.
وى ، علوم دینى ، تا مرحله اجتهاد را نزد پدر خود فرا گرفت. در سال 1255 ه. ق. که انگلیسیها قندهار را اشغال کردند او در قندهار بود. ملا عبداللّه مبارزات تبلیغى ، فرهنگى
گسترده‏اى علیه اشغالگران آغاز کرد.
او ، در مجالس دینى به مردم درس غیرت و شجاعت و جهاد مى آموخت و آنان را براى نبرد با دشمن آماده مى کرد.
ملا عبداللّه ، سه سال پس از اشغال قندهار ، به کابل رفت و زمینه هایى را که موجب تسلط دشمن شده بود ، شناسایى کرد.
اختلاف فرق شیعه و سنى و مبارزات مرگبار و خانمان برانداز طوایف مختلف مسلمان و جنگ مذاهب ، از عوامل عمده پراکندگى جمع مسلمان در برابر دشمن بود. او ، با جلسات گوناگون با مردم و رهبران قبائل و مذاهب شیعه و سنّى ، خطر اصلى را گوشزد کرد و آنان را به وحدت و برادرى فرا خواند. اخلاص ملا عبداللّه و و پایدارى او در راهى که انتخاب کرده بود ،
مؤثر افتاد و وحدت نظر در میان شیعه و سنى ایجاد گردید. سرانجام ، در سال 1257 ه. ق. مسلمانان جلال آباد و کابل ، به سرکردگى سردار محمد اکبر خان علیه انگلیسیها قیام کردند و هزاران نفر از افراد دشمن را به خاک افکندند.106 در سال 1270 ه. ق. که امیر دوست محمد خان ، پادشاه افغانستان ، با انگلیسیها صلح نمود ، تبعید ملا عبداللّه از دیار خویش ، یکى از شرائط تحمیلى آنان بود.
ملا عبداللّه ، در سال 1271 ه. ق. به مشهد تبعید گردید. او ، در تبعید گاه نیز ، از فعالیت دست نشست و در راه وحدت مسلمانان به شهرهاى ایران و حجاز مسافرت کرد. سرانجام ، در سال 1312 ه. ق. به جوار حق شتافت. بعد از آن نیز ، مهمترین مبارزات ضد استعمارى و ضد استبدادى در افغانستان ، به رهبرى علماء انجام گرفته است و علماى شیعه ، همیشه جلودار حرکتهاى مردمى اند. نهضت روحانیت جوان در آن دیار ، قدیمى‏ترین تشکیلات ضد استعمارى و ضد استبدادى بوده که به دست دست پروردگان سید جمال الدین پى افکنده شده است.107
اندونزى
تاریخ شیعه در اندونزى ، با ورود اولین دعوتگران به اسلام به آن دیار ، آغاز مى شود. فرزندان پیامبر و پیروان اهل بیت ، رانده از جور و ستم عباسیان از اولین کسانى بودند ، که در اوائل قرن چهارم
هجرى به اندونزى پا نهادند و پرچم اسلام و تشیع را در جنوب شرقى آسیا برافراشتند.
از همان تاریخ ، مردم با یاد اهل بیت خو گرفتند و در ایّام عزاى امامان ، بویژه ماه محرم و صفر ، سوگوارند. با ورود استعمار در سال 1592 م. شیعیان اولین کسانى بودند که در برابر استعمار هلند مقاومت کردند و در این راه مجاهدتها و ایثارها نمودند. علماى بزرگ ، مردم را به مخالفت فرا خواندند و خود پیشاپیش دیگران در صف مجاهدان قرار گرفتند. این مبارزات ، تا استیلاى کامل هلند بر سرزمین اندونزى ادامه داشت و در طى سه قرن و نیم ، جامعه شیعه و روحانیت آن ، ضربات سختى را تحمل نمود. میراث شیعه و کتابخانه‏هاى عظیم آن به تاراج رفت و علماى بزرگى شیعه از دیار خویش رانده شدند. شدیدترین ضربات در سال 1642 میلادى بود که هلند ، با حمله‏اى گسترده به حیات اجتماعى و قدرت سیاسى شیعیان خاتمه داد و ارتباط آنان را با دنیاى اسلام و مراکز تشیع قطع کرد و زیارت کربلا و کاظمین و سامرا و نجف ممنوع گردید.108
بعد از سال 1900 میلادى ، طى جنگهاى هلند و ژاپن ، جامعه مسلمانان توانست نفسى تازه کند. قیام سید جمال الدین‏ اسدآبادى 109 و پدید آمدن شرائط جدید جهانى موجب شد که روحى تازه در کالبدها دمیده شود. جامعه شیعه ، رهى به ‏روشنایى جست و دوباره براى دستیابى به اهداف خود آغاز به کار کرد.
شیعیان اندونزى ، از علماى اسلامى دعوت به عمل آوردند و عالمانى چون: سید محمد بن عقیل مؤلف کتاب « نصایح الکافیه » سید محمد بن احمد المحضار ، على بن شهاب ، ابوالمرتضى و سید بن حسین بن سهل به فعالیتهاى وسیع دینى و سیاسى پرداختند. مجلات دینى و سیاسى رونق گرفت و فعالیتهاى ضد استعمارى در همه جا گسترش یافت.
رهبران مذهبى سعى کردند با مراکز اسلامى ارتباط برقرار کنند و خود را با دیگر مبارزان اسلامى پیوند دهند.
در نتیجه ، با بزرگان اسلام ، در آستانه ، عراق ، مصر ، شام و... باب مراوده گشودند. سیدبن حسین بن سهل ، بدین منظور به آستانه مسافرت کرد.
این حرکات فرهنگى از چشم استعمارگران هلندى مخفى نماند. با اوج‏گیرى مبارزه و بالا رفتن آگاهى سیاسى و اجتماعى مردم ، خشم متجاوزان برانگیخته شد. بسیارى از رزمندگان دستگیر و روانه‏هاى زندان شدند. کتابخانه عالمان را به آتش کشیدند و بزرگان را تبعید کردند و... بالآخره مقاومت جبهه حق ، پیروز شد و متجاوزان رانده شدند.
از خاندان مذهبى شیعه و مؤثر در نشر اسلام و مبارزه با استعمار در آن دیار خاندان آل شهاب ، آل یحیى ، آل محضار ، ال حداد ، آل سقاف بودند.
* سید محمد بن عقیل ، از بزرگان آل یحیى از عالمانى بود اصلاحگر و دردمند.
او ، علوم دینى را در حضرموت در نزد پدر و سید ابى بکر بن شهاب آموخت و در جوانى رخت به اندونزى و سنگاپور کشید.
این عالم شجاع ، در آن دیار استعمارزده ، به نشر مذهب پرداخت و مردم را به بازگشت به اسلام اصیل و شناخت پیام اهل بیت فرار مى خواند.
به نوشته مرحوم سید محسن امین:
« و قد احدث السید محمد بن عقیل ثوره فکریه جدیده ، فقد صدع بالدعوه الى المذهب الشیعى جهاراً؛ فى الوقت الذى کانت فیه هو لندا تحارب هذه العقیده » 110
سید محمد بن عقیل ، نهضت فرهنگى نوینى را آغاز کرد و به هنگام مبارزه استعمار هلند با نشر افکار شیعى ، آشکارا به گسترش مذهب اهل بیت اقدام مى ورزید. ابن عقیل ، به هنگام جنگ جهانى اول ، به تأسیس مجلس شوراى اسلامى دست زد و براى اجراى احکام و حدود اسلامى در آن سرزمین کوششها کرد. صاحب « نصایح الکافیه » ، براى ترویج اسلام و معرفى تشیع و آگاه کردن مردم ، به سرزمینهاى مختلف سفر نمود.
در یکى از سفرها در محفل بزرگ علمى ، که عده بسیارى از دانشمندان بزرگ جهانى در آن گرد آمده بودند ، حضور یافت و به سخنرانى پرداخت. در این سخنرانى ، دستاوردهاى جهانى اسلام را ، براى حاضران تشریح کرد و مورد استقبال دانشمندان قرار گرفت. این عالم بزرگ اندونزیایى ، با علاّمه محسن امین در ارتباط بود111و مرحوم علامه محسن امین در سال
1350 ه.. در سوگ مرد بزرگ ، قصیده‏اى بلند سرود.112
* از دیگر مصلحان و استعمار ستیزان اندوزى ، سید احمد سقاف بود. وى ، با زبان و قلم ، به آگاهاندن مردم پرداخت. با زبان شعر ، روح شجاعت و مردانگى را در روآنها جارى مى ساخت و به فرزندان آن دیار درس غیرت و جهاد مى آموخت. این مرد بزرگ ، در شورش ضد استعمارى 1910 م. نقش بارزى را ایفا کرد.113
* سید عقیل جعفرى از دیگر عالمان مصلح و ضد استعمار اندونزى بود.
وى ، در جامعه استانبول تحصیل مى کرد که با دردهاى عالم اسلام آشنا شد. اشغال سرزمینهاى اسلامى در دست بیگانگان ، او را بى تاب کرد. سفرهایى به کشورهاى اروپایى و آسیایى داشت و با بزرگان دینى دیدار کرد و سپس به اندنزى بازگشت و با کوله بارى از دانش و تجربه به صف مبارزان ضد استعمار پیوست. نقش برجسته او در رهبرى مردم علیه اشغالگران ، اشغالگران را بر آن داشت که وى را دستگیر و به زندان بیفکنند. ولى او از تلاش براى استقلال کشورش باز نشست و تا سپیده دم استقلال به فعالیتهاى خود ادامه داد. ابن عقیل در سال 1952 میلادى ، در نود سالگى چشم از دنیا فروبست.114
یمن‏
* سید على شهاب ، از عالمان معروف مذهب امامى و مروجان فقه جعفرى است. وى ، در یمن و اندونزى ، در راه استقلال و شوکت مسلمانان تلاش مى کرد. در یمن با استعمار انگلیس درگیر بود و در اندونزى با استعمار هلند.
على بن شهاب ، علوم دینى را در حضر موت در نزد اساتیدى چون ابوبکر بن شهاب بیاموخت و به درجه اجتهاد نائل آمد.
در سال 1295 ه. ق. به همراه استاد خویش و دیگر مبلغان مذهبى ، به سرزمین اندونزى آمد و در راه شکوفایى اسلام ، به فعالیت پرداخت. سید شهاب ، اتحاد اسلام و پیوستگى عالمان بلاد اسلامى را تنها وسیله نجات اسلام و مسلمانان از چنگال جهانخواران مى دانست. بدین جهت ، باب مراوده و ارتباط با عالمان دینى سرزمینهاى اسلامى را گشود و از آنان براى نجات مسلمانان ، کمک طلبید. روى
همین انگیزه با سلطان عبدالحمید مکاتبه کرد. او تلاش مى کرد دولت عثمان در هند شرقى(اندونزى) سفارت ایجاد کند و دائره نفوذ خودرا گسترش دهد ، تا در نتیجه از دائره نفوذ استعمار هلند ، کاسته شود.115
على شهاب ، براى رسیدن به اهداف بلندش ، جمعیتى مذهبى و سیاسى در اندونزى تشکیل داد و از شخصیتهاى بزرگ براى پیوستن به آن دعوت کرد. پنجاه نفر از بزرگان رهبران مذهبى و سیاسى دعوت او را اجابت کردند ، ولى کار شکنى برخى از عمال دولت عثمانى ، مانع از ثمر رسیدن کارهاى این جمعیت گردید به موازات گسترش فعالیتهاى على شهاب و سایر علماء و رهبران مذهبى اندونزى ، تضییقات سیاسى و نظامى و اقتصادى استعمار هلند علیه این گروه افزایش یافت. على شهاب را دستگیر و زندانى کردند و اموالش را به یغما بردند.
در سال 1311 ه.ق. براى تفاهم با دولت عثمانى و حلّ اختلافات مسلمانان یمن ، با کارگزاران ترک به استامبول رفت و بعد از گرفتن تعهداتى از مسؤولین دولت درباره مسلمانان یمن ، به یمن برگشت. وى ، با مطالعه دقیق و گشت و گذار در میان قبایل یمن ، به ریشه‏هاى اختلاف « باب عالى » و مردم یمن ،پى برد. براى رهایى از عفریت تفرقه و انسجام مسلمانان ، به اطراف و اکناف جهان اسلام نامه نوشت و از بزرگان دین ، یارى خواست ونسبت به شگردهاى شوم استعمار بریتانیا در یمن و هلندیان در اندونزى هشدار داد. هشدارهاى این مرد مصلح در « باب عالى » مؤثر نیفتاد و همچنان اطرافیان جاه طلب و مرموز سلطان عبدالحمید ، آتش کینه و دوئیت بین مسلمانان یمن و ترک مى افروختند.
این عالم بزرگوار ، علاوه بر مبارزات سیاسى ، به تقویت بنیه دین مردم ، تربیت فرزندان مسلمان ، بویژه بى سرپرستان و مسائل اقتصادى ومعیشتى مردم ، اهمیت فراوان مى داد.
او ، براى ترویج عقاید صحیح مذهبى و بهره ورى از مکتب اهل بیت کوشش فراوان کرد و دراین باره مقالات بسیارى نوشت. براى تربیت بى سرپرستان نوباوگان مسلمان ، مدرسه‏اى تأسیس کرد. این مرد بزرگ ، به مشکلات ومصائب مسلمانان نگرشى یک بعدى نداشت. او ، بدرستى پى
برده بود که عامل عقب ماندگى مسلمانان و اختلافات وتعصبات کور آنان ریشه در جهل و فقر دارد. از این روى ، افزون بر مبارزه با جهل ، به زدودن غبار از چهره مسلمانان نیز پرداخت و در راه رونق اقتصادى تلاش بسیار کرد.116
عراق‏
بى کفایتى دولت عثمانى در نگهدارى سرزمینهاى خود ، موجب شده بود که هر روز بخشى از قلمرو خود را از دست بدهد و دشمن بر گوشه‏اى از سرزمین اسلامى تسلط یابد ، استعمار گران ، براى بلعیدن سرزمینهاى اسلامى دهن گشوده بودند و براى به انجام رساندن این قربانى در حال احتضار لحظه شمارى مى کردند.
نفاق واختلافات مذهبى و ملى ، فساد و نشر افکار و اندیشه‏هاى الحادى و فرهنگ غربى ، بذرهایى بود که اروپاییان براى آماده کردن زمینه هجوم و شکست نهایى مسلمانان د رمیان نسل نوین مسلمان مى پاشیدند. قدرت عظیم و حساسیت سیاسى علماى مذهبى در عراق ، و حساسیت سیاسى علماى مذهبى در عراق ، مانع از رسیدن استعمارگران به آرزوى تصرف عراق بود. کسانى چون میرزاى شیرازى ، خاندان کاشف الغطاء و سایر علماى بزرگ ، از موانع اصلى سقوط سرزمین عراق در دام بریتانیا به شمار مى آمدند و هرگونه توطئه‏اى را علیه مسلمانان ، خنثى مى کردند.
بعد از وفات میرزا و شکستهاى پى در پى دولت عثمانى در سایر جبهه‏ها ، بریتانیا براى تسلط بر خلیج فارس و عراق ، به بین النهرین یورش برد وباپیاده کردن نیرو در بصره ، به پیشروى به سوى بغداد ادامه داد. بسیج عمومى علماى عراق و مراجع تقلید ، نقش مؤثرى در مقابله مردم عراق با بیگانگان ایفا کرد. نیروى مردمى عظیمى براى حمایت از ارتش عثمانى گسیل شد.
علماى بزرگى ، چون: مرحوم آیة اللّه کاشانى ، شیخ الشریعه اصفهانى ، علامه محمد سعید حبوبى و... به فتواى آیة اللّه سید محمد تقى شیرازى به میدان رفتند و تمام توان خود را براى دفاع از سرزمین اسلامى به کار بردند.
علماء ، نقش مهمى در حفاظت جنوب عراق ، که از مهمترین مراکز دفاعى این کشور بود ، ایفا کردند.
* مرحوم سید ناصر بصرى ، که داراى قدرت بسیار بود و از مکانت و جایگاه عظیمى در دلها برخوردار ، چونان باروئى محکم از آن خطه حفاظت مى کرد. بیگانگان از صولتش در هراس بودند. در زمان این مرد ، بریتانیا نتوانست در امور بصره دخالت کند و مزدوران دشمن ، چون: سید ابوطالب ، نقیب بصره ، در رسیدن به اهدافشان ناکام ماندند.117
بعد از وفات این عالم دلیر ، نیروهاى بریتانیا ، بى محابا بر بصره تاختند. در این هنگام علمایى چون شیخ الشریعه اصفهانى ، سید على داماد ، شیخ باقر حیدر ، آیة للّه کاشانى ، که به فتواى میرزاى دوم به جبهه آمده بودند سلاح بر گرفتند و در این خطه با دشمنان به نبرد برخاستند.118
* سید صالح حلى ، که از یاران مرحوم آخوند خراسانى بود ،در طلیعه مجاهدین بصرى بود و تا سقوط بصره و بغداد دست از جهاد نشست و به هنگام تسلط بریتانیا بر عراق ، بعد از انقلاب 1338 ه.ق. از عراق تبعید گردید.119
* شیخ مهدى خالصى ، از شاگردان میرزاى شیرازى ، در جبهه حویزه ، در کنار شیخ عبدالکریم جزایرى و سید عیسى حلى ، به فرماندهى‏محمد فاضل پاشا ، جهاد مى کرد.120
* شیخ جعفر ، آل شیخ راضى که در امنیت عراق در ایّام تضعیف حکومت عثمانى بسیار مؤثر بود و پناهگاه مطلومان و ستم دیدگان به شمار مى رفت ، در همین جبهه حضور داشت وبا حضور خود در « غدیر الحى » به رزمندگان روحیه مى بخشید.121
* در جبهه کوت ، شیخ خلیل صورى عاملى ، مشغول فعالیت بود و شداید بسیارى را به هنگام محاصره این شهر ، توسط قواى بریتانیا ، متحمل شد.122
* سید مهدى حیدرى ، از مراجع عراق و از شاگردان میرزاى شیرازى در جبهه قرنه و عماره در کنار سید مصطفى کاشانى به جهاد مشغول بود.123
* در جبهه شعیبیه ، شیخ باقر حیدر ، مرزبان بود. او ، که بر میرزاى شیرازى تلمذ کرده بود. و شاگردانى چون: عبدالحسین شرف الدین در محضرش تربیت شده بودند ، به صلاحدید میرزا حسین خلیلى به جنوب عراق رفت و در آن جا به نشر اسلام
و تدبیر امور مردم مشغول شد. به هنگام هجوم بریتانیا به عراق ، که با شعار فریبنده: رهایى از قید و بند عثمانیان وارد این سرزمین شد ، شیخ باقر به بسیج نیرو پرداخت و با خواندن فتاواى علماى نجف ، مبنى بر جهاد علیه دشمن ، مردم را به استقامت واداشت و جبهه بزرگى علیه دشمن تشکیل داد.124
* شیخ محمد رضا شبیبى ، در همین جبهه ، علیه دشمن کار زار مى کرد. وى که ادیبى نامور و دانشورى بزرگ بود ، در مدرسه عالى نظامى بغداد به همراه گروهى از طلاب ، آموزش نظامى دید و به همراه فرمانده خود به جبهه آمد و فعالیتهاى مثبتى را در همراهى مردم منطقه بانظامیان ترک انجام داد.125
در نجف ، بزرگانى چون شیخ فتح اللّه اصفهانى و شیخ عبد الحسین مطر ، مردم را به مقاومت و دفاع تشویق مى کردند.126
* شیخ عبد الحسین مطر ، مردى سیاستمدار و غیور بود و از مکانت و جایگاهى بزرگ درنزد علماء برخودار. به هنگامه محاصره نجف ، وى عشائر عراق را علیه بریتانیا بسیج کرد. این مرد بزرگ ، به هنگام اشغال عراق به شمال این کشور تبعید شد.127
گروهى از علماى بزرگ نجف چون ، شیخ محمد تقى خلیلى ، میرزاى مهدى و میرزا احمد ، فرزندان آخوند خراسانى ، سید ابوالقاسم کاشانى ، سید مهدى لاهیجانى ، شیخ محمد محلاتى و شیخ اسحاق رشتى و... در سال 1325 مدرسه‏اى را بنیان نهادند که طلاب ، علاوه بر درسهاى حوزوى با دانشهایى چون: ریاضى آشنا مى شدند. به هنگام شروع جنگ ، محصلین این مدرسه به همراه بسیارى از اساتید ، در جبهه‏هاى نبرد شرکت جستند و بسیارى از آنان به شهادت رسیدند.128
بعد از اشغال عراق توسط بریتانیا حرکتهاى مهاجمان براى تثبیت موقعیت خود در عراق و مناطق همجوار ، گسترش یافت. تهاجم فرهنگ غربى و مراسم و آداب غربیان آشکارا ترویج مى شد و کتابهاى الحادى و ضد دینى ، در بین جوانان منتشر مى گردید. آنان به تأسیس مدارس روى آوردند تا نسلى را بپرورانند ، به دور از دین و دین باورى.
جاسوسه معروف انگلیسى ، میس بل ، مى نویسد:
« بزرگترین رهبران آن انقلاب ، که در زمان جنگ اول و پس از آن ، در عراق واقع شد ، روحانیون بودند. و همین امر باعث گشت تا حکمرانان در عراق ، به تأسیس مدارس جدید بپردازند ، تا روحیه مذهبى را در نسل جدید ضعیف کنند و بدینگونه ریشه‏هاى انقلاب رااز اصل بخشکانند. » 130
مرحوم حرز الدین ، که از علماى بیدار و دلسوز جامعه آن روز عراق بود ، از فعالیتهاى فرهنگى غربیان ، به هجوم فرهنگى تعبیر مى کند. هجومى که کیان اسلامى را مورد خطر قرار داده و ریشه‏ها را هدف قرار داده است:
« و فى الضمن هجمت علینا فى العراق کتب الضلال و الاحاد و الشبه و کذا الممالیک الاسلامیه مثلنا و قام المستعمرون الانجلیز بفتح المدارس بعد الاحتالال فى العراق لا جل تثقیف الشباب و در استهم العلوم و در سوا شباب المسلمین الکتب المضلّله التى فیها الشبه المادیه فصار الشباب یعرف اسلامه بابویه المسلمین و اعزوهم بالتمدن الکاذب و الاستهتار المفضوح. » 131
در آن عصر ، کتب گمراه کننده و الحادى بر عراق و سایر ممالک اسلامى هجوم آورد. استعمارگران انگلیسى ، بعد از اشغال عراق ، به منظور گمراه کردن جوانان ، به ایجاد مدارس مبادرت ورزیدند. کتابهاى گمراه کننده با هدف ترویج مادیت گسترش یافت. تا آن جا که جوانان از اسلام بى خبر ماندند و دینشان را از ناحیه اسلام پدر و مادر مى شناختند و تمدن دروغین غرب آنان را فریفته بود.
فرهنگ و اعتقادات غربیان در بین مردم رسوخ کرد. پوشیدن لباسهاى فرنگى ، تراشیدن ریش 132 ‏و... باب روز شد. دراین‏بحران بزرگ سیاسى و فرهنگى ، متفکران اسلامى ، به میدان آمدند. از یک سو براى استقلال عراق و نجات آن از دست دست نشاندگان انگلیس فعالیت بنیه‏هاى دینى و روشنگرى جوانان مى پرداختند.
نویسندگان و خطیبانى چون: سید حسن صدر ، سید محسن امین ، شیخ محمد رضا شبیبى سید شرف الدین عاملى ، کاشف الغطاء ، محمد جواد بلاغى ، شیخ محسن شراره ، آقا بزرگ تهرانى ، علامه امینى ، مظفر ، کاشانى و... با نوشتن کتابهاى نفیس و سخنرانیهاى بیدارى آفرین ، جبهه‏اى وسیع فرهنگى راعلیه اندیشه‏هاى وارداتى و هابیت ، شیوعیت و غرب زدگى گشودند.
عده‏اى چون سید هبة الدین شهرستانى با همکارى گروهى از علماء باانتشار مجله‏هاى مفید و ارزشمند دست زدند132 و براى رشد افکار جوانان و استقلال فرهنگى و سیاسى و اقتصادى و حتى نظامى کشور ، به تأسیس مدارسى چون: مدرسه « اصلاح » و « اسلام » و مدارس علوى براى طلاب علوم دینى و سایر جوانان عراقى اقدام کردند.133
لبنان و سوریه‏
لبنان ، قبل از جنگ جهانى اول ، جزء قلمرو دولت عثمانى بود. و در پایان جنگ جهانى اول ، به اشغال نیروهاى متفقین در آمد. در سال 1923 ، جامعه ملل ، سوریه و لبنان را رسماً تحت قیومیت فرانسه قرار دادند. و همزمان با جنایات بریتانیا در عراق ، فرانسه نیز به قصد تسلّط در لبنان به مبارزات فرهنگى و نظامى گسترده‏اى دست یازید وبه ظلم وتجاوز هتک مقدسات اسلامى و اسارت مسلمانان پرداخت.
* مرحوم سید شرف الدین که تحصیلات دینى خود را در نجف به پایان برده بود ، به مبارزه‏اى وسیع علیه منافع فرانسه دست زد. وى ، در این رابطه به نقاط مختلف لبنان سوریه مسافرت و با علماى بزرگ دیدار کرد. در مجامع مسلمانان ، به بیدارى افکار پرداخت و ظلم و فساد فرانسویان را بر شمرد و افراد غیور و با همت را به همکارى فراخواند.
سید محمد باقر صدر مى نویسد:
« مجاهدات شرف الدین ، در دوره عثمانى ، منحصر به امور دینى بود. زیرا که حکومت لبنان ، حکومتى اسلامى بود...
لیکن در دوره استیلاى فرانسویان ، که دست به فساد و تباهى زدند ، و بر مسلمین تسلط یافتند و آثار اسلامى را از بین بردند مبارزات سیاسى شرف الدین آغاز گشت وى شروع کرد به بیدار کردن افکار و توجه دادن مردم به ظلمها و فسادهاى فرانسویان. و بدین منظور ، اجتماعى تشکیل مى داد و از کسانى که مورد اطمینان بودند و اهل شهامت و وطن خواهى ، دعوت مى کرد و همت آنان را بر مى انگیخت ، تا در راه مبارزه با دشمن به پاخیزند و صحنه‏اى درخشان بر تاریخ خویش بیفزایند. و معلوم است که در این گونه مبارزات ، همیشه عالمان دین پیشگامند و رهبرى با آنان است. این بود که وى نخست با دیگر عالمان دینى وارد گفتگو شد و آنان را به پذیرفتن برنامه واحد دعوت کرد ، تا همه از یک خط مبارزاتى واحد پیروى کنند. آن عالمان در محفلى مشورتى که شرف الدین در « وادى الحجیر » بر پا کرد ، گردآمدند. رهبران لبنان نیز در آن محفل حضور یافتند. شرف الدین ، در آنجا « فتواى جهاد » صادر کرد و همه آن فتوا را تایید کردند. سپس به شهرهاى خویش رفتند ، تا برنامه را علیه فرانسویان ، به موقع اجراء گذارند... بدین گونه مبارزات بزرگ و شورانگیز آغاز گشت. مردم ، همه ، به خانه شرف الدین سرازیر مى شدند و طومار هایى براى سرنگونى حکومت فرانسویان و ایجاد لبنان مستقل امضاء مى کردند. » 134
کار شرف الدین ، در مبارزات سیاسى علیه فرانسویان به جایى رسید که حکم اعدام او را صادر کردند و به خانه‏اش‏ هجوم بردند و خانه و کتابخانه اورابه آتش کشیدند.
شرف الدین ، همچنان به مبارزات سیاسى و میهنى ادامه داد. آن مرد بزرگ براى عمق بخشیدن به مبارزات مسلمانان زمینه‏هاى ذلت زاى جهان اسلام را شناسایى کرد. عقب ماندگى علمى و فرهنگ مسلمانان ، فساد و تباهى ، اختلاف و جدائى شیعه و سنى از دردهاى اصلى مسلمانان بود. او ، با مسافرت به لبنان و مصر و فلسطین ، علماى آن دیار را به وحدت فراخواند و کتاب « الفصول المهمه فى تألیف الامه » را در سال 1327 ، به نگارش در آورد. در سال 1329 ، به مصر رفت و با بزرگانى چون: شیخ سلیم بشرى جلساتى برگزار کرد. در این جلسات ، مهمترین مسائل اعتقادى مورد اختلاف شیعه و سنى به بحث گذاشته شد.
شرف الدین ، براى تربیت دینى نسل جوان و رواج روحیه مقاومت به ایجاد مدارس روى آورد. و شیوه‏اى نوین در آموزش و پرورش لبنان بنا نهاد و در مقابل مدارس بیگانگان ، علاوه بر مبارزه منفى و ترک همکارى با اشغالگران ، به مبارزه دست زد و مدارس جدیدى بنیان گذارد.چرا که او معتقد بود مبارزه منفى در همه جا کارساز نیست و مى باید براى گسترش و نشر هدایت از همان راهى رفت که گمراهى انتشار یافته است. مدرسه الجعفریه شهر صور ، در همین راستا تأسیس شد.135
* مرحوم سید محسن امین نیز از مصلحانى بود که در راه اصلاح جامعه دینى و اجتماعى مسلمانان سوریه و لبنان فعالیت مى کرد. زندگى او در احیاء مواریث شیعى و مقاوت در برابر هجوم فرهنگى و سیاسى غرب سپرى شد. وى زیر بناى اصلاح را در بازگشت به خویشتن و فهمیدن اسلام اصیل مى دانست که در سایه آن انسان مسلمان مى تواند خویش را بشناسد و با آگاهى و شناخت درست از مکتب و میراث کهن خود به آینده بنگرد و جامعه را اصلاح کند و با فرهنگهاى مضر و وارداتى به مبارزه برخیزد.
علامه امین ، در سال 1319 ه. ق. که وارد دمشق گردید ، جهالت عمومى ، تحریف مفاهیم دینى ، و اختلاف مسلمانان را ، از عوامل اصل عقب ماندگى آنان تشخیص دادو136 براى تبیین صحیح دین و مفاهیم قرآنى و آموزش جامعه دست به کار شد. در این راه صدمات زیادى را به جان خرید.
علامه امین ، براى پیراستن ماجراى عاشورا از خرافاتى که بدان بسته شده بود و حسین(ع) را از رسالت اصلى خود جدا مى ساخت کتابها نوشت و در این راه از جانب مقدس نمایان تا مرز تکفیر جلو رفت. دید گسترده و بلند مرحوم سید محسن امین موجب شد که تمدن غرب را بدرستى بشناسد: هم ضعفها و هم قوتها را. با دشمنان اسلام ، آشتى ناپذیر بود. همواره فتواى میرزاى دوم را که فرموده بود:
« هیچ کس از مسلمانان را حق این نباشد که غیر مسلمان را براى حکومت انتخاب کند » بازگو مى کرد و مسلمانان را با زبان نثر و شعر به مقاومت در برابر متجاوزان فرا مى خواند.
او ، مسلمانان را به نبرد مسلحانه علیه اشغالگران فرانسوى دعوت کرد. و بر اهمیت جهاد و مقاومت و روحیه شهادت‏طلبى ورزم با متجاوز شعرها سرود. قصیده معروف:
ان الحیاة تنازع و خصام‏
هیهات ما بسوى السیوف سلام.
و العدل کالعنقاء فینا و الذى‏
لم ینف عنه الضیم فهو یضام‏
که توسط این دلیر مرد سروده شد ، از اولین چکامه هایى است که علیه بیداد متجاوزان سروده شده است.137
علامه امین ، در مقابل قانون طوائف ، که در راستاى تفرقه بین مسلمانان ، از جانب فرانسویان صادر شده بود ، مقاومت کرد و تا مرز الغاء آن مبارزه را ادامه داد.
دشمنان براى تسلیم او ، راه تطمیع را در پیش گرفتند و منصب علماء و افتاى جامعه شیعه را به وى پیشنهاد کردند. با این که افراد بسیارى وى را بر قبول آن تشویق مى کردند و از عواقب نافرمانى ، آن جناب را مى ترسانیدند ، ولى ایشان ، دلیرانه آن را رد کرد و همکارى با دشمن را ناروا شمرد.138
فرانسه براى تخدیر افکار عمومى ، به تأسیس شرکت روى آورد. بر آن بود تا این راه ، افزون بر جلب آراى بزرگان و تطمیع آنان ، توده مردم را استثمار کند و بر توانمندى سیاسى و اقتصادى خود بیفزاید.
علامه سید محسن امین ، وجود چنین شرکتهایى را مایه ننگ و فساد امور مى دانست و در سخنانى که در جمع عده‏اى از ملى گرایان ایراد کرد نارضایتى خود را ابراز کرد. این سخنان به میان توده مردم برده شد و جرقه شورش عمومى را آماده ساخت ، مردم به شرکت فرانسوى حمله کردند و آن را به آتش کشیدند139این حرکت مردمى زمینه قیام عمومى علیه فرانسویان را آماده‏ ساخت.140
ایران‏
ایران از گذشته تاریخ ، اهمیت بسیارى براى ابرقدرتها داشته و در قرن نوزدهم ، استعمار انگلیس و امپراتورى روسیه براى نفوذ و تصرف آن در رقابت بودند. روسیه ، علاوه بر منافع سر شار اقتصادى ایران ، به امید دست یابى به ترکستان و خلیج فارس و سر حدات هند به آن چشم دوخته بود. بریتانیا حفاظت از امپراتورى هند را بهانه دخالت در ایران و تصرفات جزایر و بنادر خلیج فارس قرار داده بود.
سفیر بریتانیا در ایران(سال 1953) مى نویسد:
« خلیج فارس ، همچون هرات و
افغانستان ، به صورت یک دژ خارجى براى حفاظت از امپراطورى با ارزش هند براى انگلستان در آمده بود. در حقیقت ، هنگامى که در سال 1903 « لرد لندزدان » اعلام داشت: ما تأسیس و برپایى یک پایگاه اروپایى یا بندر مجهز را توسط هر قدرت دیگرى در خلیج فارس ، به منزله رقابتى خطرناک براى منافع بریتانیا شناساى نموده و با تمامى امکانات خود در برابر آن مقاومت خواهیم کرد ، از طرف حکومت انگلستان صحبت مى کرد. »141
در پى این مقاصد ، استعمارگران ، سعى مى کردند با عقد قراردادهاى استعمارى و یا با فشارهاى نظامى ، منافع خود را در ایران ، تأمین کنند.
علماى ایران ، مهمترین قدرت مردمى بودند که با آنان به مخالفت برخاستند.
* از جمله موضعگیریهاى علماى ایران مقابله آنان با قرار دادن رویتر است. امتیازى که با اصرار میرزا حسین خان سپهسالار ، در ژوئیه 1872 م. به بیگانگان داده شد: امتیاز راه آهن ، براى مدت هفتاد سال ، حق تأسیس و بهره بردارى انحصارى تراموا ، استخراج معادن ، ایجاد شبکه آبیارى و حمل و نقل از راههاى آبى و بهره بردارى از منابع جنگلى کشور و...142
انتشار مفاد قرار داد ، اروپا را تکان داد. به گونه‏اى که تى یر ، سیاستمدار فرانسوى در مورد این قرار داد اظهار داشت:
« براى شاه فقط هوا را باقى گذاشته‏اند. » 143
و کروزن در تشریح آن گفت:
« کامل‏ترین و نامنتظره‏ترین طریقه تسلیم تمام منابع صنعتى یک کشور به بیگانه که شاید فقط بتوان در رویا آن رادید و تاریخ تا کنون مشابه آن را به یاد نداشته است. » 144
قرار داد رویتر با مخالفت گسترده اقشار مردم وعلماء روبه‏رو شد. « روحانیون احساسات عمومى را علیه تسلیم حقوق ایرانیان به بیگانگان »145 بر شوراندند ملا على کنى مجتهد بزرگ تهران و ملا صادق قمى سردمدار مبارزه بودند هنگامى که ناصر الدین شاه از اروپا بازگشت و به بندر انزلى رسید ، تلگرامهایى به او فرستادند و خواستار عزل سپهسالار و لغو امتیاز رویتر شدند.146حاجى ملا على کنى فتوا داد که عزل سپهسالار واجب است.
ملا صالح عرب ، در این هیجان عمومى ، علیه قرار داد رویتر نقش برجسته داشت. علماء اعلام کردند اگر شاه ، میرزا حسین خان را عزل نکند ، از پایتخت ، بلکه از ایران ، رخصت بر خواهند بست.
انحصار تنباکو ، از امتیازاتى بود که در آغاز آخرین دهه قرن نوزدهم به منافع اقتصادى بیگانه اعطاء شد. هدف اصلى از این امتیاز ، دخالت در جامعه اسلامى ایران و رواج غربزدگى ، و در نهایت استثمار ایران بود. پس از رسمیت امتیاز ، در سال 1308 ، تالبوت به همراه عده‏اى از فرنگیان به ایران آمدند.
فرنگیان به هر شهرى که پا گذاردند ، شکل ظاهرى شهر و بازار مسلمانان را تغییر دادند. فرنگیان چنان به موقعیت خود اطمینان داشتند که به احساسات ملى مذهبى مردم نیز وقعى نمى‏نهادند بدون هیج ترس و واهمه‏اى به تحقیر و کتک کارى مردم مى پرداختند. از استضعاف مالى مردم سوء استفاده مى کردند.
فرهنگ منحط غرب را رواج مى دادند و... در این موقعیت حساس ، قدرت مردمى و شجاعت روحى علماى شیعه بود که راه را بر استعمار گران مسدود کرد.
میرزاى بزرگ ، با پشتیبانى علماء و مردم ، آخرین ضربه سهمگین و بنیاد بر افکن را با فتواى تاریخى خود ، بر پیکر استعمار فرود آورد.147
این نهضت ، در سایر سرزمین اشغالى توسط غربیان تأثیر فراوان گذاشت و ملتهاى بسیارى را درس مقاومت آموخت. دکتر على شریعتى مى نویسد:
« آیا نهضت « مقاومت منفى » ى آن مردم بزرگ گاندى ، که کمى بعد از این نهضت تحریم تنباکوست ، تحت تأثیر این نهضت نبوده است؟... بعد از این نهضت تحریم تنباکو و مقاومت منفى علیه کمپانى رژى بود که گاندى نهضت مقاومت منفى علیه انگلیس و تحریم استعمال منسوجات و کالاى انگلیسى را در سراسر هند اعلام مى کند و مى بینیم که با دست خالى ، امپراطورى کبیر را خلع ید مى کند و دستش را قطع مى سازد و انگلستان ، در اوج قدرتش آن قاره زرخیز را از دست مى دهد. » 148
* در گیر و دار قیام ملت ایران علیه دولت فاسد قاجار و مبارزات مشروطیت
دولت بریتانیا و روس ، آسوده از برخى از تنازعات جهانى ، بر سر تقسیم ایران به تفاهم رسیدند و در طى قرار دادى ننگین ایران را به سه منطقه تقسیم کردند. این قرار داد که در سال 1907 میلادى/ 1325 ه.ق. اتفاق افتاد ، تمام شمال شرقى و غربى ایران را تحت اختیار روسیه و تمام نقاط جنوبى کشور را تحت نفوذ انگلستان قرار داد و بقیه بى طرف اعلام شد. در یک قرار داد سرى ، قسمت بى طرف نیز ، بین آن دو ابر قدرت تقسیم گردید.149
این قرار داد ، گر چه در مجلسى شوراى ملى پذیرفته نشد ، ولى در عمل تأثیرى در عملیات دو دولت انجام نگرفت و روز به روز بر دامنه نفوذ آنان افزوده شد. سربازان روس ، که به بهانه جنگ جهانى اول در ایران بودند ، مایل نبودند از کشور خارج شوند و دولت ایران ،نه تنها قدرت مقاومت در برابر روسیه تزارى رانداشت که در عمل با آنان همراه بود و آنان را حافظ رژیم استبدادى خود مى شمرد. ملت چشم امید به مراجع دینى دوخته بودند تا بلکه آنان بتوانند با نفوذ معنوى که در میان توده‏هاى مردم دارند ، چاره‏اى بیندیشند. مرحوم آخوند خراسانى و شیخ عبداللّه مازندرانى در تلگرافى که به مجلس شوراى ملى مى فرستند ، آنان را بر دفع بیگانگان و پایان دادن به اشغال ایران تشویق مى کنند. از تحریم اقتصادى روسیه و مصرف نکردن کالاهاى روسى ، به عنوان نخستین گام مبارزه یاد مى کنند.150 دولت روس از تحریم اقتصادى کالاهاى روسى در ایران‏ سراسیمه گردید و در اولتیماتومى به مرحوم خراسانى ، ایران را به مقابله به مثل تهدید کرد و ضررهاى آن را براى ایرانیان برشمرد.
مرحوم آخوند خراسانى در جواب نوشت:
« ضرر و اضرار برخاسته از تحریم اقتصادى کالاهاى روسى در مقابل تکلیف شرعى و حفظ تمامیت ارضى ایران قابل اعتنانیست و ملت ایران آن را تحمل خواهد کرد. »
سپس در گامى بالاتر به سفیر روس مى نویسد:
« مبارزه در این حد متوقف نمانده و حکم جهاد ، در صورتى که دیانت اسلام آن را اقتضاء کند ، صادر خواهد شد و در آن صورت ، نه تنها ایرانیان بلکه عموم
مسلمانان به صفوف مبارزه علیه روسیه خواهند پیوست. » 151
در همین میان بریتانیا نیز دایره نفوذ خود را گسترش داد و به بهانه ناامن بودن راههاى جنوب و بسته شدن راه کاروانها ، در یادداشتى به دولت ایران یاد آورى کرد که سرپرستى سر کردگان انگلیسى راهها را تأمین کنند. حقوق آنان از مالیات فارس پرداخته شد.
روسیه نیز که با متجاوزان انگلیسى در پنهان به توافق رسیده بود ، بر دامنه تجاوز خود افزود و طى پیامى به دولت اعلام داشت که در ظرف 48 ساعت ، دولت ایران مى بایست مستشار مالى خود (مستر شوستر) را از مملکت اخراج کند و بعد از این مستشارهاى خارجى هر وزارتخانه را از میان افراد روس و انگلیس انتخاب کند. به دنبال این فرمان ، قواى روسى در خاک ایران پیشروى کردند و مازندران و رشت را اشغال و تا قزوین پیش آمدند. دولت انگلیس این اقدام روسیه را تأیید کرد. در برابر این اقدامات روس و انگلیس ، حوزه‏هاى دینى و مردم به جوش و خروش آمدند و مراجع بزرگ ، براى رهایى ایران به فعالیت پرداختند. آخوند خراسانى به همه سو پیام فرستاد ومردم را به ایستادگى و مقاومت فراخواند.
علماى نجف ، به عنوان اعتراض ، نماز جماعت و درس و بحث را تعطیل کردند و براى چاره جویى در منزل آخوند خراسانى گردآمدند و آمادگى خود را براى جهاد با روسیه اعلام داشتند. صدها نفر از علماى کربلا و کاظمین و سامرا براى دفاع از سرزمین ایران آماده شدند و مسجد سهله را به عنوان میعادگاه معین کردند که مرگ مشکوک و نابهنگام آخوند در شب بیستم ذى حجه 1329 ه. ق. این حرکت را نافرجام گذاشت.152
* در سال 1332 - 1333 ه. ق. بریتانیا به بهانه‏اى واهى بوشهر را اشغال کرد. و دارالحکمه و گمرک خانه و سایر ادارات را اشغال کرد. پرچم انگلیس را بر فراز آنها برافراشت. یک روز پس از تصرف بوشهر ، عده‏اى از آزادگان که علیه انگلیس اعتراض کردند ، به هندوستان تبعید شدند. دراین موقعیت ، شیخ محمد حسین برازجانى روحانى متنفد و مجتهد معروف دشتستان ، به میدان آمد و به دولت انگلیس براى اشغال ایران هشدار داد.
کنسول انگلیس ، با فرستادن نامه‏اى تلاش کرد که اهداف خود را خیر خواهانه جلوه دهد و در وقایع واقعه ، دولت آلمان و عثمانى را مقصر خواند و خواستار سکوت آن جناب در برابر بریتانیا شد.
مجتهد دشتستان ، در جواب ، دولت بریتانیا را مسؤول همه فجایع ایران در شمال و جنوب معرفى مى کند:
« تمام مسلمانان دنیا دیده امید به جانب دولت ایران و عثمانى بوده و منتظر فتاواى علماى روحانى این دو مملکت هستند و ملت ایران همین که از ناحیه مقدسه شریعت یعنى علماء عراق عرب ، حکمى و امرى صادر گردید مال و جان در راه انفاذش صرف خواهد کرد. »
مرحوم شیخ محمد حسین ، صورتى از حکم جهادى که مراجع شیعه از نجف اشرف فرستاده بودند ، به ضمیمه فتواى خود ، مبنى بر وجوب جهاد با مهاجمان انگلیسى و جلوگیرى از نفوذ آنان به بنادر جنوب ودشتى و تنگستان ، منتشر ساخت ومردم با متجاوزان بیگانه وارد نبرد شدند. سایر علماى جنوب ، چون سید عبدالحسین لارى ، علماى بوشهر رادر مبارزه یارى رسانیدند.
این مبارزه و خیزش عمومى مردم ، سرانجام به بیرون رفتن قواى اشغالگر انجامید. آنچه ذکر شد اشاره‏اى بود به برخى از مجاهدتهاى علماء در سایر سرزمینهاى جهان فرصت دیگرى را مى طلبد.
پاورقىها
1. « معارف الرجال » ، حرز الدین ، ج 6 / 3 ، کتابخانه آیة اللّه مرعشى.
ملا یوسف از علماى نجف ، متولى حرم و سدانه حصرت امیر بود. زیرکى و نفوذ اجتماعى به او میدان مى داد که در امور اجتماعى و سیاسى حوزه و نجف مداخله کند و فرماننش مطاع باشد سرانجام ، موضعگیرى افراطى او در ماجراى اختلاف دو طایفه زگرت و شمرت در نجف ، منجر به انزوا و کناره‏گیرى او از تولیت حرم مطهر گردید. « معارف الرجال » ، ج 84 / 1؛ ج 5 / 2 ، 290 ، 291 ، 357 ، 405؛ ج 6 / 3 و 297.
2. « همان مدرک » ، ج 251 / 3.
3. « اعیان الشیعه » ، علامه محسن امین عاملى ، جزء 42 / 49 ، درالتعارف للمطبوعات.
4. « معارف الرجال » ، ج 213 / 1.
5. « نقباء البشر » ، آقا بزرگ تهرانى ، ج 1437 / 3 ، دارالمرتضى للنشر.
6. « اعیان الشیعه » ، ج 25 / 49.
7. « معارف الرجال » ، ج 234 / 2.
8. « نقباء البشر » ، ج 1223 / 3.
9. « اعیان الشیعه » ، ج 57 / 36.
10. « نقباء البشر » ، ج 1514 / 4؛ « ریحانة الادب » میرزا محمد على مدرس ، ج 116 / 3 ، انتشارات خیام.
11. « نقباء البشر » ، ج 848 / 2.
12. « الذریعه » ، آقا بزرگ تهرانى ، ج 9 جزء 275 / 1 ، شماره 1649.
13. « تاریخ معاصر ایران » ، مجموعه مقالات ، مقاله شیخ الرئیس قاجار و اندیشه اتحاد اسلام ، مجید تفرشى ، کتاب اول 62 ، مؤسسه پژوهشى و مطالعات فرهنگى.
14. « اتحاد اسلام » ، شیخ الرئیس قاجار ، نشر تاریخ ایران.
15. روزنامه فکاهى و طنزى « ملا نصر الدین » از سال 1325 ، در آذربایجان ، از سوى نویسندگانى ، چون: صابر ، علیقلى نجف اوف ، محمد سعید اردوبادى ، عبد الرحیم حق وردى اف منتشر مى شد و با ادّعاى مبارزه با استثمار ، بسیارى از سنن مذهبى و ملى را به استهزاء مى گرفت. « از صبا تا نیما » ، یحیى آرین پور ج 40 / 2 ، شرکت سهامى کتابهاى جیبى.
16. « دوره مختصر تاریخ فرهنگ ایران » ، عیسى صدیق / 137.
17. « آئین نگارش » ، سال سوم دبیرستان ، سال تحصیلى 103 / 1354 ، به نقل از « آزادى و تربیت » ، محمود صناعى.
18. « استر آباد نامه » ، / 257.
19. « نقباء البشر » ، ج 1514 / 4 ، معارف الرجال ، ج 301 / 1 ، 372 ، 389 ، 99.
20. « موسوعه العتبات المقدسه » ، جعفر الخلیلى ، ج / 7 بخش دوم / 182 ، مؤسسه الاعلمى.
21. « تاریخ بیدارى ایرانیان » ، ناظم الاسلام کرمانى ، ج 488 / 1 ، نوین ، تهران.
22. « اندیشه ترقى و حکومت قانون » ، فریدون آدمیت / 159 ، خوارزمى ، تهران.
23. « همان مدرک ».
24. « همان مدرک ».
25. « عصر بى خبرى » ،ابراهیم تیمورى / 124 ، اقبال ، تهران.
26. « حیات یحیى » یحیى دولت آبادى ، ج 87 / 1 ، سازمان انتشارات جاویدان ، تهران.
27. « دین و دولت در ایران » ، حامدالگار ، ترجمه ابوالقاسم سرى /. 269 انتشارات توس.
28. « انگلیسى‏ها در میان ایرانیان » ، نوشته سردینس رایت ، ترجمه اسکندر دلدم / 273 ، نهال.
29. « نقباء البشر » ، ج 349 / 1.
30. « معارف الرجال » ، ج 143 / 2.
31. « سیرى در افکار و اندیشه‏هاى سید عبد الحسین لارى » ، آیت اللهى ، / 131 ، امیر کبیر.
32. « همان مدرک ».
33. « دین و دولت در ایران » ، / 263.
34. « تاریخ معاصر ایران » ، مجموعه مقالات ، مقاله آقاى تفرشى ، کتاب اول / 49.
35. « تاریخ بیدارى ایرانیان » ، ج 148 / 1.
36. « مجموعه آثار میرزا ملکم خان » تدوین ، محیط طباطبایى / 174 ، انتشارات علمى ، تهران.
37. « سید جمال الدین اسد آبادى پایه گذار نهضتهاى اسلامى ، صدر واثقى / 407 ، شرکت سهامى انتشار.
38. « مجموعه آثار ملکم » ، / 14.
39. « قانون » ، ملکم خان ، کویر.
40. « نقش سید جمال الدین اسد آبادى در بیدارى مشرق زمین » ، محمد محیط طباطبایى / 277 ، مرکز انتشارات دارالتبلیغ ، قم.
41. « تاریخ بیدارى ایرانیان » ، ناظم الاسلام ، ج / 1 252.
42. « نقش سید جمال الدین اسد آبادى در بیدارى مشرق زمین » ، / 228.
43. « ایران در برخورد با استعمارگران » ، دکتر تقى نصر / 390 ، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران.
44. « افکار اجتماعى و سیاسى در آثار منتشر نشده دوره قاجار » ، هماناطق و فریدون آدمیت / 14 ، آگاه ، تهران.
45. « سفرى به دربار سلطان صاحبقران » ، دکتر هیزیش بروکش ، ترجمه: مهندس کردبچه / 183 ، مؤسسه اطلاعات.
46. « تشیع و مشروطیت در ایران » ، عبدالهادى حائرى / 92 ، امیر کبیر.
47. « نقباء البشر » ، ج 285 / 1.
48. « ایدئولوژى مشروطیت » ، فریدون آدمیت / 24 ، پیام ، تهران.
49. « مینو در » ، محمد على گلریز ، ج 362 / 1 ، انتشارات طه.
50. « اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت بیدار گانه حاج آقا نور اللّه اصفهانى » ، موسى نجفى / 143 ، چاپ کلینى.
51 « مینو در » ، ج 362 / 1.
52 « افکار اجتماعى و سیاسى در آثار منتشر نشده دوره قاجار » ، هماناطق و فریدون آدمیت / 182.
53 « همان مدرک » ، / 183.
54 « الماثر و الاثار » ، اعتماد السلطنه ، ج 193 / 1 ، اساطیر.
55 « نقباء البشر » ، ج 333 / 1.
56 « کرام البرره » ، آقا بزرگ تهرانى ، ج 714 / 2.
57 « دین و دولت در ایران » ، / 208.
58 « الماثر و الاثار » ، ج 191 / 1؛ ج 752 / 3؛ « قصص العلماء » / 70.
59 « خاطرات سیاسى امین الدوله » ، حافظ فرمانرمائیان » / 136 ، امیر کبیر.
60 « همان مدرک » ، / 63.
61 « اعیان الشیعه » ، ج. 282 / 16 سید جمال ، در نامه خود به میرزا تصریح مى کند که آن را به خواهش سد على اکبر فال اسیرى نوشته است.
62 « رجال ایران » ، مهدى بامداد ، ج 42 / 3 ، زوار.
63 « خاطرات سیاسى امین الدوله » ، / 142.
64 « تاریخ بیدارى ایرانیان » ، ج 297 / 1.
65 « همان مدرک » ، ج 251 / 3.
66 « همان مدرک » ، ج 251 / 3.
67 « اسلام و استعمار » رادولف پیترز ، ترجمه محمد خرقانى / 19 ، مؤسسه چاپ
68 « نخستین رویاروییهاى اندیشه گران ایرانى با دورویه تمدن بورژوازى غرب » ، دکتر عبدالهادى حائرى / 470 ، امیر کبیر.
69 « سفر نامه شاردن » ، قسمت شهر اصفهان ، ترجمه حسین عریضى / 141 ، انتشارات نگاه.
70 « الذریعه » ، آقا بزرگ تهرانى ، ج 231 / 10 ، دار الااضواء ، بیروت.
71 « نخستین رویاروییهاى اندیشه گران ایرانى... » ، / 408.
72 « قصص العلماء » ، میرزا محمد تنکابنى / 130 ، انتشارات اسلامیه ، تهران.
73 « الذریعه » ، ج 286 / 12.
74 « نخستین رویاروییهاى اندیشه گران ایرانى... » ، / 131.
75 « الاعلام » ، خیر الدین زرکلى ، ج 256 / 1 ،
دارالعلم للملایین.
76 « انگلیسى‏ها در میان ایرانیان » ، سردنیس رایت ، ترجمه اکبر دلدم/ 440 ، انتشارات نهال.
77 « شرح حال رجال ایران » مهدى بامداد ، ج / 3 326 ، کتابفروشى زوار.
78 « همان مدرک » ، ج 264 / 6.
79 « الذریعه » ، ج 189 / 10 - 188.
80 « انگلیسى‏ها در میان ایران » ، /. 326 درباره مخالفت ارامنه جلفاى ایران با مبلغان خارجى نوشته است: « کوششهاى پیروزمندانه هیأت پیام آوران در میان ارامنه ، بالاخره موجب بروز خشم و غضب کشیش ارمنى جلفا شده و او با همکارى یک کشیش کاتولیک و ملایان زندگى را روز به روز براى مبلغین سخت‏تر کرد. »
81 « رجال ایران » ، ج 135 / 6.
82 « نقباء البشر » ، شیخ آقا بزرگ تهرانى ، ج / 1 22 ، دارالمرتضى للنشر.
83 « وقایع اتفاقیه ، مجموعه گزارشهاى خفیه نویسان انگلیسى در ولایت جنوبى ایران ، از سال 1291 تا 1322 » به کوشش سعیدى سیرجانى / 695 ، انتشارات نوین.
84 « الاعلام » ، خیر الدین الزرکلى ، ج 256 / 1 ، دارالعلم للملایین. از جمله مذاهب ساختگى که بریتانیا از آن دفاع مى کرد ،مذهب ساختگى احمد قادیانى بود. احمد قادیانى در سال 1255 متولد شد و در سال 1326 وفات یافت او که به میرزا غلام احمد قادیانى شهرت یافته است ، مذهب قادیانى را بنیان نهاد و کتابهایى چون: « حمامه البشرى الى اهل مکه و صلحاء ام القرى » و « تریاق القلوب » و « حقیقه الوحى » ، « مواهب الرحمن » را تألیف کرد.وى هم اکنون نیز در سرزمین هند و پاکستان داراى پیروانى است که به « احمدیه » معروف مى باشند.
85 « نجوم السماء » ، مولوى میرزا محمد على کشمیرى ، ج 310 / 1 ، بصیرتى.
86 « نجوم السماء » ، ج 153 / 2.
87 « تذکره علماى امامیه پاکستان » ، سید حسین عارف نقوى ، ترجمه دکتر محمد هاشم بنیاد پژوهشهاى اسلامى ، آستان مقدس رضوى.
88 « همان مدرک » ، / 347.
89 « نقباء البشر » ، ج 66 / 1.
90 « همان مدرک » ، / 347.
91 « تیپو سلطان از امرى شیعى مذهب هندوستان منطقه میسور بود. وى ، همانند پدرش حیدر على ، سالها براى آزادى هند با انگلیس جنگید. وى در سال 1799 در پیکار با انگلیسیها کشته شد و مقبره‏اش تا کنون موجود و معروف است. « مسلمانان در نهضت آزادى هندوستان » ، ترجمه و تألیف آیة اللّه سید على خامنه‏اى / 17 و 157 ، مؤسسه انتشارات آسیا.
. 92 رهبر انقلاب اسلامى ، آیة اللّه خامنه‏اى در سالهاى 55 و 56 در مسجد کرامت مشهد مى فرمود: گاندى نهضت مقاومت مردم هند علیه استعمار بریتانیا را سرمشق گرفته از نهضت امام حسین(ع) معرفى مى کرد.
93 « مسلمانان در نهضت آزادى هند » ، / 157.
94 « نقباء البشر » ، ج. 349 / 1 درباره حامد حسین از علماى بزرگ هند نوشته‏اند:
و هو لا یکتب الا بالحبر و القرطاس الاسلامیین لکثره تقواه و تورعه و امر تحرزه عن صنایع غیر المسلمین مشهور متواتر... »
95 « نخستین رویاروییهاى اندیشه گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازى غرب » ، / 425 - 460.
96 « الاعلام » ، ج 256 / 1.
97 « نجوم السماء » ، ج 161 / 2؛ « الذریعه » ، ج / 17 209 ،
210 ، 262.
98 « تفسیر و مفسران جدید » ، بهاءالدین خرمشاهى / 56 ، کیهان.
99 « اعیان الشیعه » ، جزو 35 / 42 ، دارالتعارف للمطبوعات.
100 « تذکره علماى امامیه پاکستان » ، / 96.
101 « مجموعه اسناد و مدارک منتشر نشده درباره سید جمال الدین افغانى » ، ایرج افشار ، اصغر مهدوى / 64 ، دانشگاه تهران.
102 « تاریخ سیاسى و اجتماعى اسلام » ، امیر على ، ترجمه ایرج رزاقى و محمد مهدى حیدر پور / 9 ، مقدمه ، آستان قدس.
103 « زعماء الاصلاح فى العصر الحدیث » ، احمد امین / 116 ، 115 ، دارالکتاب العربى ، بیروت.
104 « اعیان الشیعه » ، ج 79 / 54 - 84؛ « الاعلام » ، ج 13 / 1 - 14.
105 « اعیان الشیعه » ، ج 80 / 54 ، ترجمه آزاد.
106 « رجال ایران » ، ج 147 / 6 - 146.
107 « الماثر و الاثار از چهل سال تاریخ ایران » ، اعتماد السلطنة ،به کوشش ایرج افشار ، ج 238 / 1 و ج 783 / 3 ، اساطیر ، تهران ؛ « مکارم الاثار » مى رزامحمد على معلم حبیب آبادى ، ج 849 / 3 - 846 ، انجمن کتابخانه‏هاى عمومى اصفهان.
108 « جهان اسلام » ، مرتضى اسعدى ، ج / 1 89.مرکز نشر دانشگاهى.
109 « اعیان الشیعه » ، ج 70 / 56 ، مستدرکات.
110 « همان مدرک ».
111 « همان مدرک » ، ج 73 / 56.
112 « همان مدرک ».
113 « دوله الموحدین الاسلامیه » ، حسن الامین / 120 ، دار الزهراء ، بیروت.
114 « اعیان الشیعه » ، ج 75 / 56.
115 « دولة الموحدین الاسلامیه » ، / 114 - 115.
116 « اعیان الشیعه » ، ج 17 / 41 - 19.
117 « همان مدرک ».
118 « معارف الرجال » حرز الدین ، ج 177 / 3 - 178 ، کتابخانه آیة اللّه مرعشى.
119 « همان مدرک » ، ج 292 / 2.
120 « معارف الرجال » ، ج 384 / 1.
121 « همان مدرک » ، ج 148 / 3.
122 « همان مدرک » ، ج 177 / 1.
123 « همان مدرک » ، / 302.
124 « همان مدرک » ، ج 144 / 3؛ « نقباء البشر » ، ج 1526 / 4.
125 « معارف الرجال » ، ج 142 / 1.
126. « دوله الموحدین الاسلامیه » ، / 81.
127. « معارف الرجال » ، ج. 154 / 2
128. « همان مدرک » ، / 47.
129. « نگاهى به تاریخ انقلاب ، انقلاب اسلامى 1920 عراق » ، دکتر محمد صادقى / 34 ، دارالفکر ، قم.
130. « شرف الدین » ، محمد رضا حکیمى / 199 ، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
131. « معارف الرجال » ، شیخ محمد حرز الدین ج / 1 81 ، کتابخانه آیة اللّه مرعشى ، قم.
132. « نقباء البشر » ، ج 1378 / 4.
133. « همان مدرک » ، / 1414.
134. مجله « حوزه » ، ویژه نامه میرزاى شیرازى ، شمار 154 / 52؛ « نگاهى به تاریخ انقلاب اسلامى 1920 عراق » 34 / 11.
135. « شرف الدین » ، / 189 به نقل از مقدمه المراجعات.
136. « النص والاجتهاد » سید شرف الدین عاملى / 59.
137. « اعیان الشیعه » ، ج 73 / 40 - 72.
138. « المصلح الاسلامى السید محسن الامین » / 192 ، رایزنى فرهنگى جمهورى اسلامى در دمشق.
139. « اعیان الشیعه » ، ج 94/ 40.
140. « همان مدرک » ، / 97.
141. « المصلح الاسلامى السید محسن الامین » / 32.
142. « همان مدرک » ، / 146 - 147.
143. « انگلیسى‏ها در میان ایرانیان » ، / 209.
144. « همان مدرک » ، / 210.
145. « همان مدرک » ، / 205.
146. « همان مدرک » ، / 210.
147. « دین ودولت در ایران » ، حامد الگار ، ترجمه ابوالقاسم سرى ، / 271 ، توس.
148. مجله « حوزه » شماره 51 ، 50.
149. « مجموعه آثار » دکتر على شریعتى ، شماره / 5 77 ،حسینیه ارشاد.
150. « حیات یحیى » نوشته یحیى دولت آبادى ، ج. 103 / 2 سازمان انتشارات جاویدان.
151. « مرگى در نور ، زندگى آخوند خراسانى » ، عبد الحسین مجید کفائى / 240 ، 241 ، کتابفروشى زوار ، تهران.
152. « همان مدرک » ، / 244.
153. « همان مدرک » ، / 246 - 277.
154. « نهضت روحانیون ایران » ، على دوانى ، ج / 1 262 - 272 ، مؤسسه خیریه و فرهنگى امام رضا.

تبلیغات