خاطراتى ویژه از زندگى آیه الله بروجردى
آرشیو
چکیده
متن
حوزه : ضمن تشکراز فرصتى که دراختیار ما گذاردید درابتداء مختصرى از سابقه آشنائى وارتباط خود با حضرت آیه الله العظمى بروجردى بیان فرمایید.
استاد: با تشکرازاظهار توجه آقایان که براى اعلاء کلمه طیبه حقه مى کوشند. بنده با 14 نفراز علماء و مراجع بزرگ ارتباط داشته ام که در بین آنان بیش از همه با مرحوم آیه الله العظمى بروجردى مرتبط بودم.ایشان با پدرم در درس مرحوم آخوند خراسانى سوابق ممتدى داشتند. بعدا در سفرى که ایشان در سال 1308 به مشهد آمدند و سفرى که بعداز آن داشتند.این ارتباط بیشتر شد.
حوزه :اساتید و بزرگانى که مرحوم آیه الله بروجردى از آنان استفاده کرده اند چه کسانى بوده اند و چه تاثیراتى را بر آن بزرگوار بر جاى گذاشته اند؟
استاد: آن گونه که من ایشان شنیدم دراصفهان از کسانى چون مرحوم جهانگیرخان قشقائى آخوند ملامحمد کاشى وابوالمعالى ( از خاندان کلباسى ها) تلمذ کرده اند.
به هنگام ورود مرحوم آیه الله بروجردى به قم (در سفر دوم ) علما و بزرگانى حضور داشتند از جمله : آیه الله سیدمحمدتقى خوانسارى بودند. ایشان فرمودند:
[من در خدمت شما تلمذ کرده ام]
آیه الله بروجردى فرمودند:در خاطر ندارم.
آیه الله سیدمحمدتقى خوانسارى فرمودند :[بجاست که به خاطر نداشته باشید زیرا که شما شاگردانى چون من بسیار داشتید و من استادى مثل شما کمتر داشتم]
بنابراین معلوم مى شود که دراصفهان از جامعیت علمى برخوردار بودند. بعدایشان به نجف رفتند واز شاگردان متصل به مرحوم آیه الله آخوند خراسانى شدند.
پدرم نقل مى کردند:[ در درس آخوند حدود 700 - 800 نفر شرکت مى کردند و معمولا آخوند به سوالات توجه نمى کردنداما وقتى که آقاى بروجردى سوال واشکال مى کردند کاملا ساکت مى شدند و به بیانات ایشان گوش مى دادند].
همچنین مرحوم پدرم نقل مى کردند: روزى در خدمت مرحوم آخوند با آقاى بروجردى و دیگران مى رفتیم. در بین راه با آیه الله حاج آقا رضا همدانى برخورد کردیم. حاج آقا رضا همدانى نانى زیر بغل داشت و عبا را بر سر کشیده بود. مرحوم آخوند به ایشان که رسیدند فرمودند که من عویصه و مشکل علمى دارم و زانو در مقابل حاج آقا رضا زد وایشان هم نان را کنار گذاشتند و نشستن. سوالها و جوابهایى مطرح شد. بحث که تمام شد و حاج آقا رضا همدانى رفتند ایشان (مرحوم آخوند) به ما فرمودند: من مشکل علمى نداشتم اما شما آقایان وظیفه ندارید که امثال این بزرگان را بشناسید؟ من خواستم به شما بگویم که به امثال این بزرگان باید توجه بلیغ داشته باشید.
حوزه :از ورود آیه الله بروجردى به ایران چه خاطرات و نکات برجسته اى را به یاد دارید؟
استاد:ایشان در بازگشت از مکه در سرحد که مى رسند سرهنگى منتظر بوده ایشان را یکسره به ارکان حرب تهران مى آورند. بعداز ملاقاتى که با رضاخان صورت مى گیرد ایشان متوجه مى شوند که دستگاه مایل نیست که او در تهران بماند لذا به طرف مشهد مى آیند. تیمورتاش پنجاه هزار تومان بارى مقدمات سفر مى آورد که ایشان قبول نمى کنند و مى فرمایند:
قبلا حضرت على بن موسى الرضا(ع) مرحمت کرده است.
حوزه : در سفر اول ایشان به مشهد چه حوادث و جریاناتى رخ داد؟
استاد:ایشان در سفراول به مشهد حدود 7 - 9 ماه دراین شهر بودند و در منزل کوزه کنائى اقامت داشتند و درس هم شروع کردند. در هنگام ورودایشان همه آقایان به ایشان اقتداء کردند و نماز جماعت هم منحصر به ایشان شده بود. یازده مکبر در نماز جماعت ایشان تکبیرگو بودند. بااین که حاج آقا حسین قمى آن زمان در مشهد بودند اما به اشاره ایشان مردم متوجه آیه الله بروجردى شدند.اصناف مختلف اعلامیه داده بودند که : هر حواله اى از آیه الله بروجردى را پرداخت مى کنیم. در مجموع تجلیل زیادى ازایشان صورت گرفت.
حوزه : ظاهرا سفر دومى هم ایشان به مشهد داشته انداز آن سفر چه مطالبى در خاطر حضرت عالى هست ؟
استاد: دراین سفر مرحوم حاج على اکبر نهاوندى ازایشان خواست که به جاى وى نماز جماعت قبول کنند.ایشان هم بعداز تاملاتى پذیرفتند و ماه رمضان را در مکان
آقاى نهاوندى نماز خواندند.
بعدا مرحوم آقاى نهاوندى براى من نقل کردند:
چشمم آب آورده بود لذا براى عمل به تهران رفتم. دیدم هنوز فرصتى تا عمل هست به عتبات مقدسه رفتم. در نجف اشرف مرحوم آیه الله سیدابوالحسن اصفهانى از من خواستند که در مکان ایشان نمازبخوانم. بعداز نماز مغرب در نافله دوم آن صدایى را شنیدم که فرمود: جاى دادى به تو جاى دادیم[عظمت ولدى فعظمتک]!
این قضیه را که من از آقاى نهاوندى شنیدم خدمت آیه الله بروجردى نقل کردم.اشک از چشمان ایشان بیرون آمد. آن جمله علاوه بر عنایت مولى الموالى به مرحوم آیه الله بروجردى بر صحت انتساب ایشان نیز دلالت داشت ( عظمت ولدى) حوزه : زمینه هاى ورود آیه الله بروجردى به قم چه بود؟ و ایشان با چه برخوردهایى در میان علما و بزرگان حوزه مواجه شدند؟
استاد: آیه الله بروجردى در سفراولى که به قم تشریف آوردند مورد توجه علما و مخصوصا آیه الله خمینى بودند.ایشان به اندازه اى به آیه الله بروجردى توجه داشتند که من خودم دیدم که آیه الله بروجردى عبایشان طورى شده بود و آیه الله خمینى عباى روى دوششان را بر دوش آیه الله بروجردى گذاشتند و عباى ایشان را بردند و آب کشیدند و آوردند!
آیه الله خمینى راجع به آیه الله بروجردى اظهار مى کردند که :
[ ایشان موسس هستند و قابل استفاده بایدایشان را نگه داشت]
اما در آن سفر امکان اقامت ایشان در قم مساعد نشد و به بروجرد برگشتند. سفر دومى که ایشان به قم آمدند به گفته مرحوم شیخ محمدتقى اشراقى
[فتقى براى ایشان پیدا شد واز آن فتق رتقى ایجاد شد]!
در مدت اقامتشان در قم نهایت صمیمت و همکارى برقرار بود. آقایان آیات عظام و صدر و حجت و خوانسارى بودند که چند قدم عقب تراز مرحوم آیه الله بروجردى حرکت کنند. آقاى صدر محل نمازشان را دراختیار ایشان گذاشتند. متحد بودند و مقصدشان اعلاء
کلمه الهى بود.
در غیر قم هم چنین بود. بعداز فوت آیه الله سیدابوالحسن اصفهانى در مشهد بودم محافل و مجالسى براى آقا آیه الله سیدابوالحسن اصفهانى برقرار مى شد. در یکى ازاین مجالس آقاى شیخ محمود حلبى منبر رفته بود. در بین صحبت متوجه شد که آیه الله میرزا مهدى اصفهانى در مجلس است لذا به تفصیل در فضائل ایشان صحبت کرد و گفت :
[ امروز تکلیف است که بعداز آیه الله سیدابوالحسن اصفهانى به میرزا مهدى اصفهانى مراجعه شود]!
میرزا مهدى اصفهانى به اطرافیان خود فرمود:
[ این چه نامربوطى است که مى گوید]!
از مجلس بلند شد. بعد دربین راه فرمودند:
[ از نجف که عازم ایران شدم راه بصره راانتخاب کردم و در آن موقع آقاى بروجردى در بروجرد بودند و من 2 ماه در آن جا ماندگار شدم. با آن که کسانى که در آن شهر بودند و در درس ایشان شرکت مى کردند آن طوراستعداداتى نداشتنداما من ایشان را داراى مقاماتى دیدم که در نجف هم کمتر دیده بودم. آیا با بودن آقاى بروجردى جا داشت که مهدى را نام ببرند؟]
حوزه :از روابط مرحوم آیه الله بروجردى با آیه الله کاشانى اگر مطالبى در خاطرتان هست که قابل بیان مى بیند بفرمایید.
استاد: مرحوم آقاى صدر نقل مى کردند.
دوره سلطنت محمدرضا بود.او به قم آمده بود و درایوان طهماسبى بین مرحوم آقاى بروجردى واو ملاقات صورت گرفت. آقاى بروجردى که آمدند عصایشان افتاد و شاه گرفت و بوسید و جلوى آقا گذاشت و بعد گفت :
ما باید به معنویات توجه داشته باشیم و حضرت آقا توجه دارند اما برخى از آقایان بر خلاف وظیفه خود عمل مى کنند (منظوراو آیه الله کاشانى بود)
مرحوم آقاى بروجردى صریحا با تندى فرمودند من به لوازم هم راضى نیستم از آقایى بحث شود. شاه سست شد:
من مرحوم صدر گفتم : مقصوداعلیحضرت آن است که روش متقن حضرت عالى باید دنبال شود.
[فرمودند: خیر. خیر.از آقایى بحث مى شود که باید بااحترام از ایشان یاد کرد]
خاطره دیگرى دارم که روزى بعداز کنار گذاشته شدن مرحوم آیه الله کاشانى خدمت ایشان رفته بودم و آیه الله کاشانى براى من این قضیه را نقل کردند:
[من دوازده هزار و پانصد تومان مقروض بودم. طرفداران دکتر مصدق اجرائیه گرفتند. من چون قدرت پرداخت نداشتم فرداى آن روز مى خواستند که حکم تخلیه خانه را اجرا کند. غروب بود که دیدم در زدند و حاج احمد خادم مرحوم آیه الله بروجردى آمده است و نامه اى تفقدآمیزازایشان با دوازده هزار و پانصد تومان آورده است]. 4
بعدازاین حکایت آیه الله کاشانى فرمودند: من از حاج احمد پرسیدم که قضیه چه بوده است ؟
گفت :[ آقا در کنار حوض وضوء مى گرفتند و به من دستور دادند که دوازده هزارتومان از آن کیسه مربوط به وجوهات بردار. برداشتم. بعد فرمودند که : پانصد تومان هم از کیسه اموال مخصوص خودشان برادرم. برداشتم. بعد دستور دادند که :این مبلغ را براى آقاى کاشانى ببرم]
حوزه : در مسائل اخلاقى و معنوى نکات ارزشمند و خاطرات جالب توجهى که ازایشان در خاطرم دارید بیان فرمائید؟
استاد: شبى در محضر مبارک ایشان بودم به من فرمودند: آقاى حاج ملاجواد صافى با فرزندانش : آقایان شیخ على صافى و لطف الله صافى هستند تو هم باش. مقدارى پول از کویت خدمت آقا آورده بودند. آن موقع به دستورایشان حمامى در سامراء مى ساختند و محلى براى پذیرائى واقامت علماءازاین روى حاج احمد را صدا زدند که این پولها را براى آقا شیخ نصرالله خلخالى حواله بده.
دراین وقت که اسکناس دو تومانى پاره اى را در دست گرفته بودند به آقاى حاج ملا جواد صافى فرمودند : آقاى حاج ملا جواد! آخر عمر کار ما به صرافى رسیده است. از آجا بگیریم و به کجا بدهیم ؟ چه جواب بدهیم ؟
آقاى حاج ملا جواد گفتند: حضرت عالى براى عالم تشیع این کارها را کردید آن کار را کردید. خدمات شما از حد وافر گذشته است.
ایشان فرمودند: (خیر. خیر.اخلص العمل فان الناقد بصیر اشکشان ریخت که وقتى شام آوردند همه ما منقلب بودیم.
خاطره دیگر که شاهد بودم این که آیه الله سیدعبدالهادى شیرازى به قم آمده بودند ( ایشان براى معالجه به ایران آمده بودند و بناى ایشان آن بود که بى سر و صدا و بدون دید و بازید بگذرانند).
خواستند که به دیدار آیه الله بروجردى بروند. (با آن که مرحوم آیه الله بروجردى به خاطر عدم اطلاع از آمدن ایشان به دیدن ایشان نیامده بودند) در بین راه به مرحوم آقاى آیه الله سیدعلى یثربى فرمودند:
ازاین جا تا منزل آقاى بروجردى چقدر راه است ؟
جواب داد:
بعدایشان فرمودند: پیاده برویم تا فضیلت ببریم !
وقتى به خدمت آیه الله بروجردى رسیدیم واز پله که بالا رفتیم دیدیم ایشان عصبانى هستندازاین که چرااطلاع نداده ایم که مرحوم آیه الله سیدعبدالهادى به قم تشریف آورده اند.
در بین صحبتها مرحوم آیه الله سیدعبدالهادى شیرازى فرمودند: من به آقاى شیخ نصرالله خلخالى گفته ام که : براى برکت سفره ما نان آقاى بروجردى را براى ما بیاورید.
با آن که ایشان بعداز آیه الله سیدابوالحسن مرجع تام بودند.
بعدازاتمام مکالمات دیدیم که به زحمت مرحوم آقاى بروجردى بلند شدند و جلوتراز ما حرکت کردند و رفتند کفش حاج سیدعبدالهادى را جفت کردند.
خاطره اى دیگراین که بعداز فوت آیه الله بروجردى یکى از مراجع قم از من خواستند که با نواب یزدى فرماندار قم به خانه ایشان برویم. نواب یزدى به آن آقا گفت :
اسرارى است که مى خواهم براى نخستین بار به شما بگویم : شب قبل از رحلت آقا بروجردى تلگراف رمزى آمد که آقاى بروجردى مى خواهند وصیت کنند و شما باید وصیتهاى ایشان را کنترل کنید. من به حاج احمد(خادم آقا) گفتم که : دستور رمزاز دربار دارم و تکلیفم این است.
او گفت که :اگر بتوانى خود را ضبط کنى پشت پرده اتاق آقا باش تا موقعى که وصیت راانشاء مى کنند حاضرباشى.
من رفتم پشت پرده و بودم تا دفتردار آمد.
آقاى بروجردى به او گفت : مطالبى را که من مى گویم یادداشت مى کنى یا خیر؟
دفتردار گفت : به خاطر مى سپرم.
بعدا آقاى بروجردى ازاو سوال کردند و دفتردار چند مورداشتباه کرد و آقاى بروجردى ازاو خواستند که یادداشت کند.
بعد که تمام شد و من از مفاد وصیتنامه اطلاع پیدا کردم یک مرتبه صداى آقاى بروجردى بلند شد:
[نواب !از پس پرده بیا بیرون و یک قلم قرمز اطراف وصیتنامه بکش]!
من گریان شدم و دیگر آقاى بروجردى را ندیدم.
نواب یزدى بعدازاین حکایت به آن مرجع گفت : آقاى بروجردى بشوید تا من پاى شما را ببوسم.
مورد دیگراین که : روزى در خدمت ایشان با عده اى بودیم که حاج احمد (خادم ایشان ) آمد و چاقوئى دستش بود و نشان داد. همهمه اى هم دم در بود.
آقا از آقاى فاضل پرسیدند چه چه خبراست ؟
ایشان گفتند: ظاهرا شیخى است و سوء قصد به شما دارد!
آیه الله بروجردى فرمودند:احتیاج او چیست ؟ بگوئید که بیاید وقتى که آمد هولنک بود و دم در نشست.
آقا به شیخ محمدحسین احسن رو کردند و گفتند:این طلبه است ؟
او گفت : بله طلبه است و ماهى شصت تومان هم حقوق مى گیرد.
آقااز آن شیخ سوال کرد که چه احتیاج دارى ؟
شیخ گفت عیال من 2 بچه دارد و وضع حملش شده است و حالت دیوانگى به او
دست داده است.او را به تهران برده ام و در فلان بیمارستان بستریش کرده ام واین مقدار پول از من خواسته اند که مقدور من نیست.
آقاى بروجردى به شیخ محمدحسین احسن گفتند: به آن بیمارستان اطلاع بدهید که به خرج ما زن او را معالجه کنند و حالات او را به مااطلاع بدهند.
بعداز زیر میزى که داشتند مقدارى پول به شیخ دادند. گفتند: فعلا این مقدار را براى احتیاجات خود صرف کن وازاین به بعد وضع واحوال همسرت را ما به تواطلاع خواهیم داد!
حوزه : در مسائل خانوادگى مرحوم آیه الله بروجردى داراى چه فضائل و ویژگیهایى بودند؟
استاد: من در خدمت مرحوم آیه الله بروجردى بودم که ایشان به آقاى شیخ محمدفاضل (پدر آقاى فاضل ) فرمودند شنیده ام نره اى دارید اگر مناسب باشداو را براى احمد فرزند آقا خواستگارى نمایید.
آقاى فاضل گفتند: پدراو را خودتان به شمیران فرستاده اید.
آیه الله بروجردى به حاج احمد فرمودند که : قرآن را بیاور.
حاج احمد قرآن را آورد و آیه الله بروجردى استخاره کردند و خوب آمد.
آقاى فاضل گفتند: آنان خدمتکاران و مخلصان شما هستند.
مرحوم آیه الله بروجردى فرمودند خیر با آنان مذاکره کنید.
مرحوم آقاى فاضل بعدا براى من نقل کردند: بعداز مذاکره و جواب مثبت آیه الله بروجردى فرمودند :[مناسب است درشکه اى بگیرید و بیاورید زیرا براى روحانیت تشریفات مناسب نیست]
مااین کار را کردیم.
بعداز چند روزى آقااحمد (فرزند آقا) به من گفت : من 250 تومان بدهى پیدا کرده ام و آقا آن را نمى دهد.
من به آیه الله بروجردى عرض کردم.ایشان فرمودند:
[ احمد هنوز مناسب نیست که منظومه حاجى سبزوارى را بخرد.او 25 تومان داده و
این کتاب را خریده است. من این پولها را چگونه بدهم. جواب ندارد! شمااز حالا راضى نشویدکه احمد غیر وظیفه انجام بدهد].
روزى حاج آقا حسن (آقازاده آیه الله بروجردى ) به من گفتند:
ازاجاره ملکى که از مادرمان به ما رسیده بود به من و برادرم احمد روزى 12 تومان مى رسید. آقا تا مادامى که این پول مصرف نمى شد به ما حقوق نمى داد. به آقاى احسن گفتم :اکنون من مخارج دارم واین مقدار کفاف نمى کند.
آقاى احسن به آقاى مطلب را متذکر شدند که : آیه الله زاده چنین مى گویند!
آقا ناراحت شده و فرموده بودند: تعبیر به آیه الله زاده نکنید. محمدحسن طلبه است.ایشان از من بیشتر پول دارند. آنان یک 12 تومان دارند و من بااین مخارج 14 تومان دارم !
ایشان هیچ گونه ترجیحى براى فرزندان خود قائل نبودند گر چه تنقیص هم نمى کردند. روزى در خانه ایشان بودیم و آقااحمد (فرزندشان ) پیش من نشسته بود. مجلس روضه خوانى بود. بعداز روضه خوانى آقا به من فرمودند:
[شما که در آن جا نشسته بودید چرااحمد راادب نکردید؟ داشت تبسم مى کرد. آیا در روضه فاطمه زهرا(س ) نباید حفظ ادب کرد؟]
حوزه : (روش آیه الله بروجردى دراستفاده از بیت المال و وجوهات شرعیه و مصرف آن چه بود؟ایشان چه حساسیتهاى در این زمینه داشتند؟)
استاد: دراین مساله من استقصاثا اطلاعات دارم. در بیرونى حضرت آیه الله بروجردى هیچ وقت ایشان دستور نمى دادند که چاى بیاورند (چاى بوداماایشان دستور نمى دادند)اما دراندرون دستور مى دادند که چاى بیاورند.این به واسطه آن بود که مخارج اندرون از پول شخصى شان بود و نه از بیت المال.
ایشان کیسه حنایى داشت که پولهاى شخصى در آن قرار داشت و جداى از پولهاى بیت المال بود حاج احمد (خادم ایشان ) نقل مى کرد: دو ساعت به غروب ماه رمضان بود و آقا مشغول وضو گرفتن بودند.
به من فرمودند: حاج احمد براى افطار چه چیز تهیه کرده اى ؟
جواب دادم از 14 تومان 25 ریال باقى مانده است.
فرمودند که به همان نسبت براى افطار چیزى تهیه کنید.
عرض کردم :اجاره مى دهید گوشت تهیه کنم ؟
فرمودند: فردا که مى آید حساب جداگانه اى دارد. به مقدار 25 ریال چیزى تهیه کن. براى تهیه افطار رفتم چیزى طول نکشید که صداى آقا بلند و مرا صدا زد. من رفتم.
ایشان فرمودند: حاج احمد بوى کباب مى آید شما تهیه کرده اید؟
گفتم : خیر.
فرمودند: تحقیق کنید.
گفتم :از خانه همسایه است.
فرمودند: کاله جوش تهیه کن.
در تمام مدت زندگانى از سهم مبارک امام استفاده نکردند واز عوائداملاکى که داشتند روزگار را مى گذراندند.
در وصیتنامه اى که ازایشان هست دقیقا مشخص کرده اند که فلان چیز و فلان چیز دراندرون است و مربوط به من نیست.
قضیه دیگراین که : فرزند آقا سیدمحمدتقى خوانسارى (سیدعلى آقا) به من نوشتند: آیه الله بروجردى ماهى هزار و پانصد تومان به بیت ما مرحمت مى کردند. پانصد تومان به مادرمان پانصد تومان به آقا سیدمحمدباقر و پانصدتومان به من.الان سه ماه است که به مادرم نداده اند.
من در آن موقع ملایر بودم چیزى خدمت آیه الله بروجردى عرض کردم.
ایشان فرمودند: قم که بیایید مذاکره خواهد شد.
وقتى خدمتشان رسیدم فرمودند : من ماهى پانصدتومان از باب وجوه منطبقه به مادرایشان مى دادم. مادرایشان دو مرتبه نجف رفته است. آیا داشته اند و رفته اند که نبایداز آن وجهى که من مى دهم استفاده کنند واگراز همین وجه استفاده کرده اند این را که من براى گذران زندگى ایشان داده ام و نه براى رفتن به نجف.
( من کلام آقاى بروجردى را به آقاى سیدعلى خوانسارى گفتم.
ایشان گفتند: همسر آقا سیدمحمدباقر خوانسارى وضع حمل داشته است و خودایشان از نجف پول فرستاده اند و ما مادرمان را به نجف فرستاده ایم.
بعدازاین که به آقاى بروجردى گفتم ( ایشان معمولا رسمشان این طور بود که حجت مى گرفتند) به من فرمودند: آیا به نظر شما همین طور است ؟
گفتم : بیت آقاى سیدمحمدتقى خوانسارى غیر واقع نمى گویند.
آیه الله بروجردى در صحن بودند و به آقاى شیخ محمدحسین احسن فرمودند:
[بعداز نماز بدون این که کسى اطلاع پیدا بکند شهریه معوقه را با پانصد تومان دیگر به ایشان بدهید و معذرت بخواهید]
حوزه : نوع برخورد حضرت آیه الله بروجردى با شاگردان خود به چه نحو بود؟
استاد:ایشان نسبت به شاگردان خود احترام بلیغ داشتند. به عنوان نمونه : آقا موسى صدر به درس ایشان مى آمدند و جوان نورسى بودند. به مجردى که ایشان اشکال مى کردند مرحوم آیه الله بروجردى مى فرمودند:
[سکوت کنید تا ببینم آقا چه مى گویند]
و یا نسبت به آقاى فاضل و یا شیخ مهدى حائرى و بعضى دیگر برخى اعتراض مى کردنداما آقا نظر داشتند که این آقایان امید آینده هستند لذا باید مورد تعظیم و عظمت باشند.
من در بین کسانى که برخورد کردم تحمل و تواضع ایشان نسبت به شاگردان بخصوص طبقه جوان منحصر به ایشان بود.
حوزه : با تشکر مجددازاین که وقت حضرت عالى را گرفتیم و باامید به این که مرضى حضرت حق و روح پرفتوح مرحوم آیه الله بروجردى قرار گرفته باشد.
استاد: خداوند آقایان را به سلامت بدارد و بر علو درجات آن مرحوم بیفزاید.