آزادى بیان 6
آرشیو
چکیده
متن
پیش ازاین سخن از آزادى عقیده و مسائل مربوط به آن در میان بود. در آن مباحث روشن شد که آزادى انسان درانتخاب عقیده امرى است ضرورى. تسخیر قلوب که لازمه باور و رکن اعتقادات است بااکراه ممکن و میسر نمى گرددازاین روى اسلام آزادى انتخاب وایمان آگاهانه را به عنوان اصلى ازاصولى اساسى مکتب پذیرفته و مردمان را ازاکراه واجبار بر دین باز داشته است. قتال و جنگ نیز نه به خاطر دعوت واجبار بر دین که در راه رفع موانع دعوت و جلوگیرى از فتنه و ستم تشریع و تجویز شده است.
آنچه به دنبال این موضوع مى باید مورد بحث قرار بگیرد آزادى بیان وانتشار عقیده است قرار بگیرد آزادى بیان وانتشار عقیده است که آیا در نظام اسلامى انسانهااز چنین حقى برخوردار هستند یا خیر؟
اهمیت موضوع
رمز ترقى اندیشه ها و بهره هاى ناشى از آن دراظهارنظر و تضارب آراء نهفته است.ابتکار و خلاقیت مرهون محیط آزاداجتماعى است. در چنین محیطى است که عقول وافکار به سوى میدانهاى گسترده علوم اجتماعى و فرهنگ سالم و سر چشمه هاى زلال دیانت و شریعت که زیربناى نظام و سلامت جامعه است رهنمون مى گردد. آزادى گفتار وحدت و همبستگى را در جامعه گسترش مى دهد و با کاهش حقد و کینه ها نکات ضعف و سستى و نارساییهاى پنهان یک جامعه را آشکار مى کند و در نهایت مانع از بروزاستبداد واختناق و طغیان اجتماعى مى گردد.
و در مقابل جلوگیرى از بروزافکار و عقاید موجب تنبلى مغزها و سلب قوه ابتکار مى گردد.افراد قالبى بار مى آیند و جوانه هاى استعداد مى خشکد و حرکت و تحول افول مى کنداستبداد رخ مى نماید و کینه ها و حقدها در سینه ها رشد مى نماید و در نتیجه زمینه نفاق واختلاف و پنهان کارى و نافرمانى به وجود مى آید و موجبات انحراف و دین سازى و بدعت نیز پدیدار مى گردد.
آزادى بیان با همه ارزشمندى و آثار بسیارى که در بر دارداز حساسیت خاص برخورداراست که توجه به نکاتى اهمیت مساله را آشکارتر مى نماید از جمله :
1.استفاده هاى ناروایى است که همواره در طول تاریخ حکام جائراز دین کرده و مى کنند واستبداد دینى را به خدمت مقاصد شوم خود در آورده اند. چه بسا سردمداران کلیسا که به نام دفاع از دیانت زبانها را بریده و قلم ها را شکسته اند و در تاریخ اسلام نیز با آن همه توصیه ها و سیره روشن پیشوایان صدراسلام به آزادى بیان در زمان تسلط و نفوذ بنى امیه و بنى عباس از دیانت سوءاستفاده هاى بى شمار کردند و به اسم دین به قلع و قمع بسیارى از زبان آوران و بزرگان دین دست یازیدند.این حرکت پلید در دوران خفقان حکومتهاى مستبد از جمله معاویه بنیانش نهاده شد. یکى از محققان اهل سنت این عصر توحش را پایان آزادى عقیده نامیده است و در تحلیل تاریخ اسلام فصلى را به[ پایان آزادى ابراز عقیده] اختصاص داده و معاویه را سردمداراین این جریان قلمداد کرده است. دراین رابطه قضایایى را همچون : برخورد معاویه با حجرین عدى و یارانش و مروان بن حکم با سود بن مخرمه و تهدید حجاج به قتل عبدالله بن عمر در پاسخ اعتراض شخصى را نسبت به طولانى شدن خطبه عقبه بن ولید و کشته شدن وى به خاطراین اعتراض و نیز تهدید عبدالملک مروان مردم مدینه را در صورت سفارش وى به تقوا نقل مى کند.
وجود چنین رویدادهایى این اندیشه را براذهان ممکن است وارد آورد که اصولا دیانت با آزادگى و آزادى ناسازگاراست. و جز تقلیداز رهبران و سکوت در مقابل اعمال آنان راهى دیگر ممکن نیست.
2. در مقابل سوءاستفاده هاى بسیارى است که همواره استعمارگران به نام دموکراسى و آزادى عقیده و بیان انجام داده و مى دهند. به نام آزادى بیان و عقیده شدیدترین ضربه ها بر آزادى وارد آورده اند و در لواى آن بویژه در کشورهاى جهان سوم واسلامى به ایجاد تفرقه و مسلک سازى پرداخته اند وارزشهاى والاى دینى وانسانى را به بازى گرفته اند. جدیدترین ترفند دشمنان آزادى را هم اینک در دفاع همه جانبه آنان از سلمان رشدى مرتد مشاهد مى کنیم که در لواى آزادى بیان و عقیده به مقدسات میلیونهاانسان توهین روا مى دارند واین در حالى است که به اسم دفاع از قانون مانع آزادیهاى مشروع مسلمانان درانجام فرائض در بسیارى از سرزمین هاى مدعى دموکراسى مى شوند.
3.اکثرصاحب نظران اسلامى واصل آزادى بیان را قبول دارند ولى درابعاد آن دچارافراط شده اند. به گفته شهید بهشتى :
[مساله آزادى بیان مساله اى بسیار حساس است که کوچکترین انحرافى درباره آن انسان را به دامن افراط و تفریط مى کشاند.انسان باید بسیار هوشیارانه آن را مطرح کند تا آن را بر خط مستقیم اسلام طرح کرده باشد مخصوصا باابعاد و جوانبى که در بر دارد]. 2
بنابراین ابعاد گوناگون موضوع مى بایست مورد دقت قرار بگیرد.از جمله : آیا آزادى حقى است مربوط به همه انسانها و یا ویژه گروهى خاص ؟
نکته دیگر قلمرواین آزادى است که آیا تنها عرصه سیاسى واجتماعى را شامل مى شود و یا مسائل مربوط به عقیده واندیشه را نیز در بر مى گیرد؟
باید مشخص گردد که آیا در تمام مسائل اسلامى اعم ازاصول و فروع حق تفحص و تحقیق وجود دارد یااین که به مسائل اجتماعى و سیاسى اختصاص پیدا مى کند و مسلمانان ازاظهارنظر در مسائل اعتقادى واصول دین محرومند و دراین نوع مسائل اصل بر تعبد و تقلیداست. نکته دیگر حدود آزادى است که باید براساس متون دینى معتبر مشخص گردد و گرنه اصل وجود حد و مرز براى آزادى از جمله آزادى بیان امرى است عقلایى و مورد پذیرش همگان.
در تمامى ابعاد یاد شده اختلاف نظر تا مرزافراط و تفریط وجود دارد. براین اساس ارائه نظر مبتنى بر منابع معتبراسلامى با توجه به ابعاد مختلف امرى است لازم و ضرورى که ما دراین نوشتار بر آنیم تا به قدرامکان به این موضوع بپردازیم.
بحث از آزادى بیان را در سه محوراساسى دنبال مى کنیم :
1. آزادى بیان براى مسلمانان.
2. آزادى بیان براى غیرمسلمانان.
3. حدود آزادى دراسلام.
مسلمانان و آزادى بیان
همانطور که گفته شد سئوال این است که آیااسلام به پیروان خود آزادى اظهار عقیده در تمامى عرصه هاى عقیدتى و سیاسى و اجتماعى را مى دهد یا خبر؟
ما در گذشته طى مقالاتى مبسوط اصولى را عرضه کردیم که نتیجه طبیعى آن اصول وجود آزادى بیان براى مسلمانان در تمامى مسائل اسلامى است. تا آنجا که به انکاراصول اساسى دین : [ توحید نبوت و معاد] منتهى نگردد. [آزادى تفکر ، ممنوعیت تکفیر ،
تعیین مرزاسلام و کفر] عنوان هاى مباحث گذشته ما بود که لازم است اشاره اى کوتاه به آن داشته باشیم :
آزادى تفکر
در طى سلسله مقالاتى که به عنوان آزادى تفکر داشتیم 3 معلوم شد که دراسلام آزادى تفکر واندیشیدن نه تنهاارزشمند به حساب آمده بلکه اسلام مسلمانان را موظف نموده است در حد توان خود از تفکر غفلت نورزند. روشن شد که تفکر قلمرو خاصى ندارد و آفاق وانفس و جمیع مسائل اسلامى را اعم ازاصول و فروع شامل مى شود نهایت این که چون تفکر نوعى فعالیت و عمل است نیاز به به ابزارى مناسب دارد که از بدیهى ترین آنها داشتن معلومات لازم و متناسب با آن موضوعى است که شخص درباره آن به تفکر واندیشه مى پردازد و در سایه آن است که بشر به حد رشد و بلوغ اجتماعى لازم مى رسد. بدون تردید ارزش دادن به تفکر و تشویق به آن بدون پذیرش لوازم آن امرى نامعقول است.از بدیهى ترین لوازم تفکرایجاد محیطى آزاد براى ارائه تفکراست ازاین روى آزادى بیان متمم آزادى تفکر به شماراست.
حربه تکفیر
دومین مطلبى که در مقالات گذشته مورد بحث قرار گرفت 4 محکومیت استفاده از چماق تکفیر در برخورد بااندیشه هاست. معلوم شد که اسلام استفاده از حربه تکفیر را در برخورد بااندیشه ها ناصحیح مى داند و طالب محیطى سالم و جوى آرام و به دوراز غوغا براى باروى اندیشه هاست.
مرزاسلام و کفر
در مباحث مرزاسلام و کفر نیز براین مساله تاکید شد که : براى ورود در جرگه مسلمانان اظهار شهادتین کافى است ولى براى خروج از دین و حکم به این که فلان فرد خارج از حوزه دین است حد و مرزى هاى دقیق وجود دارد 5.ازاین روى افراد مسلمانان باامنیت بیشترى مى توانند به اظهار و آراى خویش بپردازند.
آزادى بیان در نصوص دینى
افزون براصول یاد شده در نصوص دینى وظایف و دستوراتى براى مسلمانان مقرر گردیده است که انجام هر کدام از آنها مستلزم وجود آزادى بیان براى پیروان دین است و بدون آزادى بیان در متن دین بویژه در قلمرو مسائلى سیاسى واجتماعى انجام چنین وظایفى امکان پذیر نیست از جمله :
امر به معروف و نهى از منکر
جایگاه امر به معروف و نهى از منکر بر کسى پوشیده نست. آیات متعدد قرآن واحادیث فراوان ازائمه معصومین[ ع] نشانگر عظمت واهمیت این فریضه مهمم دینى است. اسلام براساس این دستور مسلمانان را موظف نموده که با تشخیص [معروف] و[ منکر] وظیفه دارند که در راه گسترش معروف و زدودن منکر از پیکر جامعه با هر وسیله ممکن تلاش نمایند بدین وسیله از فساد مسلمانان وانحراف جامعه و نظام اسلامى جلوگیرى کنند و سلامت نظام اسلامى راازانحرافات داخلى و خارجى تضمین نمایند.انجام این وظیفه را مراتبى است که زبان و قلم (بیان )از جمله مهمترین آنهااست.
فمنهم المنکر بیده ولسانه و قلبه فذلک المستکمل لخصال اخیر. 6
کسانى که منکر را به دست و زبان و دل انکار مى کنند اینان تمام خصال نیک را در خویش جمع نموده اند.
بنابراین وجود چنین دستور مهممى در پیکره دین مبتنى بر آن است که اسلام آزادى بیان وابراز عقیده را به عنوان اصل مسلم پذیرفته باشد و به پیروان خوداجازه ابراز عقیده در برابرانحرافات فردى و اجتماعى داده باشد تااین که زمینه مساعد براى اجراى این واجب فراهم گردد نهى از منکر بى معنا و به دوراز واقعیت خارجى خواهد بود.
مشورت
مساله تشویق به مشورت ریشه در قرآن و سنت و سفارشات ائمه[ ع] دارد که انسانها را همواره در راستاى حل معضلات و مشکلات و
رهیابى به نظرات صائب به مشورت راهنمائى کرده اند.
... من شاورالرجال شارکهم فى عقولهم. 7
دراهمیت مشورت و نظرخواهى از دیگران همین بس که خداوند به پیامبر[ص] بااین که عقل کامل بوده و با وحى الهى ارتباط دارد فرمان مى دهد که بااهل نظر مشورت کند.
... وشاورهم فى الامر...
براساس این دستورالهى پیامبر[ص] با یاران خود در موارد متعدد مانند: جنگ بدر احد خندق و... به راى زنى و مشورت مى پرداخت و به آنان اجازه اظهار نظر وانتقاد مى داد و گاهى از راى خویش به خاطراحترام به راى و نظراکثریت صرف نظر مى کرد.
از تشویق و ترغیبهایى که در آیات و روایات نسبت به شور و مشورت و استفاده از آرا و نظرات دیگران شده است به روشنى معلوم مى گردد که اسلام طالب محیط و جامعه اى است که انسانها بتوانند در آن آزادانه به اظهار راى و عقیده خود درامر جامعه و یکدیگر بپردازند تا در پرتو تضارب آراى موافق و مخالف گزینش بهترین راى و نظر میسر گردد و گرنه حق اظهار عقیده و نظر در موضوع مورد مشورت و تشویق و ترغیب به آن بى مورد خواهد بود.
نصیحت و خیرخواهى
خیرخواهى که در متون دینى از آن به (نصح) تعبیر شده است پایه واساس آن حدیث معروف پیامبر (ص) :
کلکم راع و کلکم مسول عن رعیته ، است که مسلمانان را موظف مى نماید تا نسبت به احاد مسلمانان بویژه پیشوایان دین خیرخواه و نیک اندیش باشند و آنان رااز طریق ارائه نظرات واندیشه هاى خیرخواهانه واصلاحى یارى رسانند و با انتقاد سازنده که نشات گرفته از تعهد اسلامى باشد آنان را از فرو افتادن در مسیرانحرافها باز دارند. این مساله درباره شخص اول تصمیم گیرنده در نظام اسلامى (رهبر) تاکید بیشترى دارد تا جایى که در کتب روایى محدثین بزرگوار بابى را به عنوان [ ما امر النبى(ص) بالنصیحه لائمه المسلمین] 7 اختصاص داده اند.
على (ع) آن رااز حقوق پیشوایان دین بر رعیت برشمرده است :
واما حقى علیکم فالوفاء بالبیعه والنصیحه فى المشهد والمغیب 9.
حق من بر شما (رعیت ) وفاى به بیعت و نصیحت و خیرخواهى در حضور و غیاب من است.
و در راستاى هر چه بهترانجام گرفتن این وظیفه مهم به مسلمانان یادآور مى شود که :
[با من آن طور که با جباران سخن مى گوئید سخن مگویید و چنانچه از روى ترس از گفتن
حق در برابر مردمان متکبر خوددارى مى کنید با من از گفتن حق خوددارى نکنید و با من با ظاهرسازى برخورد نکنید و درباره ام گمان بى جا نبرید که گفتن حق بر من سنگین باشد و یا بخواهید مرا به بزرگى تعظیم کنید چرا که کسى که حق و یا پیشنهاد و عدل بر او سنگین باشد عمل بدان براو سنگین تراست پس از سخن به حق و یا مشورت در عدل با من دریغ نورزید]. 10
11. مرحوم نائینى (ره) در کتاب تنبیه الامه بااشاره به این حدیث شریف مى فرماید:
چه قدر سزاواراست ما مدعیان مقام والاى تشیع اندکى در سراپاى این کلام مبارک تامل کنیم واز روى واقع و حقیقت رسى والغاى اغراض نفسیه این مطلب را بفهمیم که دراین درجه اهتمام حضرتش در رفع ابهت و هیبت مقام خلافت از قلوب است و تکمیل اعلى درجات آزادى آنان و ترغیب و تحریص شان بر عرض هرگونه اعتراض و مشورت و در عداد حقوق والى بر رعیت و یا حقوق رعیت بر والى شمردن آنان و همچنین [ اشیروا على اصحابى] فرموده هاى اشرف کائنات[ ص] بر طبق امرالهى براى چه مطلب بود
نهى از کتمان حق
ازاصول دیگرى که لزوم آزادى بیان را تثبیت مى کند حرمت کتمان حق و لزوم بیان حقائق براى مردمان است. خداوند در موارد متعدد از کسانى که از روى هوس و یا ترس و طمع به کتمان حق و خود سانسورى روى مى آورند نکوهش کرده است و خواستار تبیین حقایق شده است.
لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق وانتم تعلمون. 12
چرا حق را با باطل پوشانده و آگاهانه به کتمان حق روى مى آورید.
و کسانى را که ازاداى شهادت سرباز زده و به اخفاى حقایق مى پردازند ظالم ترین مردم معرفى نموده است :
و من اظلم ممن کتم شهاده عنده من الله. 13
و درخصوص عالمان و دانشمندان این وظیفه سنگین تر مى شود. عالمان مى بایست دراختلافات فکرى و جناح بندیهاى سیاسى حق رااز باطل آشکار کنند و بدعت رااز سنت بازشناسانند و گرنه مشمول لعنت الهى واقع خواهند شد:
اذا ظهرت البدع فى امتى فلیظهرالعالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنه الله. 14
آنگاه که بدعت در میان امتم آشکار شد عالمان مى بایست علم خود را آشکار کنند و گرنه مشمول لعن خدا واقع مى شوند.
لزوم بیان حق و ممنوعیت کتمان با آزادى بیان در تلازم است و گرنه جایى براى نکوهش از کتمان و لزوم بیان باقى نخواهد بود.
آنچه تاکنون ذکر شده تبیین این نکته است
که در نظام اسلامى مسلمانان حق آزادى بیان واظهار عقیده در مسائل عقیدتى سیاسى و اجتماعى را دارند البته با رعایت حدودى که در جهت این آزادى معین گشته است تا وسیله اى براى تجاوز به ارزشهاى اسلامى وانسانى دیگر نگردد که بدان اشاره خواهیم کرد.
غیرمسلمانان و آزادىبیان
دومین مطلبى که محوراصلى بحث ما را تشکیل مى دهداین است که : آیا غیر مسلمانان نیز دراظهار عقاید خویش آزادند یا خیر؟ و در صورت مثبت بودن پاسخ آیااین آزادى شامل ملحدان و مشرکان هم مى گردد و یا تنها در برگیرنده اهل کتاب است ؟ آنچه از متون معتبراسلامى استفاده مى شود این که : آزادى بیان از جمله حقوق انسانى مورد تاییداسلام است که دراینجا مرورى بر آن خواهیم داشت :
حق انسانى
بدون شک آزادى از بزرگترین نعمتهاى زندگى واز گرانبهاترین سرمایه هاى سعادت مادى و معنوى انسان است. میل به آزادى و حریت با سرشت بشر آمیخته شده است واز مطبوع ترین و گواراترین تمایلات طبیعى آدمى است دراصول اندیشه اسلامى پس از توحید تکریم انسان در صدر معارف دینى قرار دارد:
ولقد کرمنا بنى آدم....
تکریم انسان که آیات متعدد قرآن و روایات ماثوره بیانگر آن است مفهوم بسیار لطیف و در عین حال وسیع و گسترده اى است که همه ارزشهاى و خوبیها و کمالات انسانى از جمله آزادى را در خود جاى داده است واصلى است محکم و متقن در معرفى و باین مقام و منزلت انسان ازاین روى حریت نه تنها یکى از حقوق مسلمه انسان بلکه از مشخصات واز حدود و موجودیت او به شمار آمده است. آفریدگار جهان با همه سلطه و سیطره اى که بر همه موجودات دارد انسان را در حدود و اختیاراتى که بدو بخشیده است مطلقا ملزم به عمل نساخته و فعالیت او را مانند سایرانواع حیوانات محدود به قواى طبیعى و عزیزى ننموده است بلکه تنها به وسیله امر و نهى اوارشاد به عواقب امور افعال و حرکات او را تحت انضباط وانتظام در آورده است و سرنوشت انسان را به اراده واختیاراو دانسته است.
در مکتب اسلام بیدار ساختن انسانها و رهانیدن آنان از قید و بندهاى گوناگون و بندگى انسانهایى همانند آنان از عالى ترین هدفهاى انبیاء به شمار مى رود:
ویضع عنهم اصرهم والاغلال کانت علیهم. 15
نیل به آزادى و نجات خویش ازانواع بندگیهاى پنهان و آشکار از مهمترین مقاصد هر مسلمانى است که مى بایست همواره در تشویش باشد که مبادا لحظه اى در یکتاپرستى و توحید در تزلزل افتد و طرق بندگى و عبودیت غیرخدا را بر
گردن نهد و در نتیجه گوهرارزشمند آزادى را.برایگان از دست بدهد
قال الصادق(ع) :
من اصبح مهموما لسوى فکاک رقبته فقد هون علیه الجلیل و رغب من ربه فى الربح الحقیر. 16...
کسى که شب را به صبح آورد و غیراز آزادى خود ( از اسارتهاى درونى و برونى ) غصه اندوهى داشته باشد بداند که عالى ترین هدف انسانى را کوچک شمرده و به جاى توجه به خداوند علاقه و میل خویش را به طرف سود ناچیز معطوف داشته است.
در منزل حریت و آزادگى دراسلام همین بس که در مقام بندگى خداوند نیز توجه به شکرگزارى و وظیفه شناسى که نشانه انسانیت و آزادگى است ملاک ارزش در عبادت قرار مى گیرد:
ان قوما عبدوالله شکرا فتلک عباده الاحرار وهى افضل العباده 17.
گروهى خداوند را به منظور شکرگزارى وانجام یک وظیفه انسانى پرستش مى کنند این عبادت احرار و آزادگان است و چنین عبادتى افضل از تمام عبادات است.
با چنین تلقى و نگرشى که اسلام به منزلت انسان و مرتبت او دارد نسبت به خصوص آزادى بیان واظهار عقیده که مهمترین مظاهر آزادى انسانى است دیدگاه اسلام به خوبى روشن مى گردد که اسلام آن را جزء حقوق مسلمه انسانى شمرده و به انسان از آن جهت که انسان است این آزادى را داده است.
در همین راستا بیان و قلم که جلوه هاى این نوع آزادى است مورد تقدیس و تکریم قرار گرفته است 18 و خداوند متعال نعمت بیان را در ردیف نعمت خلقت و آفرینش انسان بر شمرده است و به قلم و آنچه ازاو مى طراود سوگند یاد نموده است.
وامام صادق[ ع] محیطى را که در آن آزادى بیان عقیده باشد تبلور زندگى خوب وانسانى مى شمارد.
اسماعیل بصرى مى گوید:
امام صادق(ع) فرمود:
تقعدون فى المکان فتحدثون و تقولون ماشئتم و تبروون ممن شئتم و تولون ممن شئتم ؟ قلت نعم قال و هل العیش الا هکذا. 19
شما مى توانید در مکانى گرد آیید و با یکدیگر به گفتگو بپردازید و آنچه را که مى خواهیداظهار دارید واز هرکس انتقاد کنید (بیزارى جویید) و به هرکس مى خواهیدابراز دوستى و محبت کنید؟
گفتم : آرى.
فرمود: آیا زندگى و لذت مفهومى جزاین دارد؟
بنابراین تردیدى نیست که اسلام به همه انسانها از آن جهت که انسانند بدون در نظر گرفتن نوع عقیده و فکر آزادى اظهار عقیده را داده است گر چه مخالف با مقدس ترین اصول اعتقادى اسلام باشد.
متون دینى و سیره پیامبر و معصومین[ ع] شاهداین مدعاست که در ذیل بدان اشاره مى شود:
جلوه هاى آزادى بیان
1. در نصوص دینى
در راستاى حفظ آزادى بیان عقیده براى غیرمسلمانان در نصوص دینى وظایف و دستورات مهمى به مسلمانان در برخورد بااندیشه هاى مخالف داده شده است که تمامى آنها نشات گرفته از پاى بندى اسلام به دادن این حق آزادى به غیرمسلمانان است.از جمله :
الف : جدال احسن : جدال احسن که به معناى مجادله نیکو و کاوشى طرفینى براى یافتن و کشف حق است از موضوعاتى است که قرآن کریم در آیات متعدد به آن تشویق و ترغیب کرده و آن را شیوه برخورد با مخالفان و منکران رسالت پیامبر[ص] شمرده است از جمله :
1. ادع الى سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه وجادلهم باللتى هى احسن. 20
با حکمت واندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به طریقى که نیکوتراست مناظره کن.
2. ولاتجادلوااهل الکتاب الا باللتى هى احسن. 21
بااهل کتاب جز به روشى که نیکوتراست مجادله نکنید.
تعبیر به[ احسن] تعبیر جامعى است که تمام روشهاى صحیح و مناسب مناظره و مباحث را شامل مى شود چه در الفاظ و چه در محتواى سخن و چه در آهنگ گفتار و چه در حرکات دیگر.
بدون شک این ترغیب و تشویق در صورتى ارزشمند و با معناست که شریعت مقدس اسلام به طرف مقابل صرف ابراز عقیده و نظر مخالف را داده واو را درارائه نظر واندیشه خویش آزاد گذاشته باشد و گرنه در صورت نبود میدان براى بیان واظهار عقیده به مخالفان دستور به جدال احسن بى معنا خواهد بود.
ب : گزینش بهترین : هراندیشه اى به هر مقدار که سهم از واقع نمایى داشته باشد مورداحترام اسلام است ازاین روى قرآن کریم در برخورد با آراء مخالف مسلمانان را به خویشتن دارى و سعه صدر دعوت نموده تا در پرتو آن انتخاب بهترین اندیشه و سخن امکان پذیر گردد.
فبشر عبادى الذین یتسمعون القول فیتبعون احسنه. 22
بندگان مرا بشارت ده آنهایى که به سخنان این و آن گوش فرا مى دهند و بهتین آن را بر مى گزینند.
طبق این آیه شریفه خداوند بندگان راستین خود را کسانى مى داند که به سخن این و آن بدون در نظر گرفتن گوینده و خصوصیات دیگر
گوش فرا مى دهند و با نیروى عقل و خرد بهترین آنها را بر مى گزینند و هیچ گونه تعصب و لجاجتى در کار آنان نیست و هیچ گونه محدودیتى در فکر و اندیشه آنان وجود ندارد. آنان جویاى حقند و تشنه حقیقت هر جا آن را بیابنداز آن استقبال مى کنند که :
الحکمه صاله المومن فخذ الحکمه ولو من اهل النفاق. 23
حکمت گمشده مومن است حکمت را بگیر گر چه از منافقان باشد.
گرچه برخى از مفسران در معناى [القول] محدودیت قائل شده اند. و مراداز آن را یا قرآن گرفته اند و پیروزى از [احسن] را پیروى از طاعات و یااین که منظور از [ قول] را مطلق اواخر و نواهى الهى دانسته اند خواه در قرآن باشد یا نباشد ولى دلیلى براین محدودیت نیست بلکه ظاهر آیه هرگونه سخن و قول را شامل مى شوداز هر کس و در هر زمینه که باشد.
قرآن کریم شخص پیامبر اسلام را نمونه عالى سعه صدر و تحمل آراى مخالف مى شمرد به گونه اى که از جانب برخى نادانان مورد سرزنش قرار مى گیرد و به حضرتش مى گویند:
هواذن.
او گوش است.
قرآن در پاسخ اینان مى فرمایند :[ اذن خیر لکم].
نیکو گوشى براى شماست.
ج : برهان طلبى : قرآن مجید افزون بر آن که پیروان خود را به تبعیت از دلیل و برهان فرا خوانده است همواره از مخالفان و معارضان خود نیز دلیل و برهان طلب مى کند. به عنوان نمون در مقام احتجاج با مشرکان مى فرماید:
اله مع الله قل هاتوا برهانکم ان کنت صادقین. 24
آیا خداى دیگرى همراه خداست ؟اگر راست مى گویند دلیل و برهان خویش را بیاورید.
و در مقام تخطئه پندارهاى غلط اهل کتاب همین معنا را یادآور شده مى فرماید:
قالوا لن یدخل الجنه الا من کان هودااو نصارى تلک امانیهم قل هاتوالرهانکم ان کنتم صادقین. 25
گفتند: جز آنان که یهودى یا نصرانى باشند به بهشت داخل نخواهند شد.این آرزوهاى ایشان است. بگو: اگر راست مى گویید برهانتان را بیاورید.
لازمه تحدى و برهان طلبى قرآن این است که اسلام به مخالفان آزادى داده است. تا آراء و عقاید خود را بى پروا بااستدلال و برهان بیان کنند. در غیراین صورت تحدى (برهان طلبى ) بى معنا خواهد بود.
د: نقل آراء و نظرات مخالفین : یکى دیگراز شیوه هاى قرآن در مقام برخورد با آراء واندیشه هاى مخالفان این است که : کفرآمیزترین سخن آنان را همراه بااستدلایشهان نقل مى نماید و سپس به نقد وایراد آن مى پردازد.
[قال الذین کفروالله ، قال الذین اشرکوالله] و تعبیرات مشابه آن بیانگر این حقیقت است و به گفته استاد شهید مرتضى مطهرى :
[ اگر مادیین و غیر خداپرستان افکارى داشته اند واستدلالهایى کرده اند همان است که در کتب مذهبى آمده و بر زبان ائمه[ ع] جارى شده و بدینوسیله به ثبت رسیده والا خودشان کتبى مکتوب نداشته اند]. 26
این شیوه قرآن دلیل بسیار روشن دیگرى است براین که نه تنها مخالفان در بیان عقیده و آراى خویش آزادند که مسلمانان به ثبت و ضبط دقیق نظرات آنان که ضرورت یک برخورد صحیح باافکار دیگران است تشویق شده اند.
ه: عدم جواز تقلید دراصول دین : مطلبى را که فقهاء و بزرگان دین آن را به صورت اصل مسلم به صراحت در آغاز رساله هاى علمیه اعلان داشته اند عدم جواز تقلید دراصول دین است.
این اصل مبین این است که نقد و بررسى که لازمه یک انتخاب غیرتقلیدى است نسبت به اصول دین امرى اجتناب ناپذیراست و هر انسانى این حق را دارد که براى رسیدن به عقیده متقن اسلامى به بحث و بررسى درباره مسائل اعتقادى اسلام بپردازد واظهار راى و عقیده نماید.
از نصوص دینى که به طور خلاصه بدان اشاره شد به این نتیجه مى رسیم که از دیدگاه اسلام آزادى بیان حتى براى ملحدان و منکران دین امرى روشن و بدیهى است و همه افراد مجازند در برابر منطق اسلام به بحث واستدلال بپردازند و نظر خود راارائه دهند وابرازاندیشه و عقیده از جانب هر کس که باشد محترم است و مسلمان موظف به برخورد صحیح و نیکو با سخنان و عقاید مخالف مى باشند.
قوت منطق اسلام
مطلب دیگر که در تایید نصوص یاد شده ازاهمیت فراوان برخوردار است برخوردارى اسلام از منطق قوى در برابر مخالفان فکرى خویش است.
بدون شک آن که از قوت منطق برخورداراست و به راه صواب و هدایت گام بر مى دارد هیچ گاه از برخوردافکار و انتقادها نمى هراسد. نگرانى از رودررویى باافکار واندیشه هااز جانب کسى است که از خویشتن بیمناک بوده و در خود حقیقتى سراغ ندارد.
و به شهادت تاریخ محیط آزاد براى دین و مناظرات باادیان و مکاتب مختلف نه تنها موجب اضمحلال و رکود دین نگشته که زمینه هر چه روشنتر شدن مفاهیم دینى را مهیا کرده است. جاى انکار نیست که انبوه معارف الهى و فلسفى در زمینه هاى مختلف و غناى فرهنگ و فراهم آمدن گنجینه هاى پربهاى معارف از زمان امیرمومنان وامام باقر و صادق[ ع] معلول آزادى مخالفان در بحث و مناظره و میدان یافتن پرسش و پاسخ و موشکافى عالمانه از باورها وایمان ها بوده است که در طى آن مباحث زوایاى مبهم معارف دینى کشف گردیده و بطلان تفکرات مادى و مخالفان اسلام آشکار گردیده است.
2. سیره معصومان
شیوه برخورد پیامبر[ ص] وائمه معصومین[ ع] باافکار مخالف به خوبى بیانگر وجود محیطى آزاد براى بیان اندیشه هاى مخالف دراسلام است.از سیره این بزرگان به روشنى مى تواند دریافت که آنان نه تنها با گفتار که در عمل نیز سعى داشته اند محیطى سالم براى تضارب آراء در جامعه ایجاد نمایند همگان بدون ترس و دلهره آنچه را مى اندیشند بیان کنند و به نقد و بررسى آراى دیگران بپردازند.
بنابراین شاخت و آگاهى این سیره سند زنده و گویایى است بر حقانیت ادعاى ما در زمینه آزادى بیان دراسلام.
الف : سیره پیامبر(ص)
با نگاهى گذرا به تاریخ اسلام در مى یابیم که علماى ملتهاى مختلف از: یهود نصارى دهرى مانوى مشرک و... به مدینه مرکز حاکمیت اسلام مى آمدند و در کمال آزادى به اظهار عقاید خویش مى پرداختند. ساعتها با پیامبراسلام[ ص] مناظره و گفتگوى عقیدتى
داشتند و آن حضرت با سعه صدر کامل و به دوراز تنگ نظریها و حساسیت هاى بى مورد به سخنان آنان گوش مى داد و بااستفاده از باورهاى خود آنان به اقامه دلیل بر حقانیت اسلام و رسالت خویش مى پرداخت.
به عنوان نمونه به یکى از مناظرات آن حضرت با علماى ادیان دیگر اشاره مى کنیم :
على[ ع] فرمود:
روزى علماى پنج تن : یهود نصارى دهریه ثنویه و مشرکان عرب نزد پیامبر جمع شدند.
فقالت الیهود: نحن نقول : عزیزابن الله و قد جئناک یا محمد لنتظر ماتقول فان اتبعتنا فنحن اسبق الى الصواب منک وافضل وان خالقتنا خصمناک. 27...
یهودیان گفتنداى محمد: ما معتقدیم که عزیز پسر خدااست. آمده ایم تا ببینیم تو چه مى گویى. گراز ما پیروى نمایى پس ما به حق از تو پیشى داریم واگر مخالفت نمایى با تو مخاصمه مى نماییم.
و علماى دیگر نیز پس از بیان عقاید خود جمله هایى همانند یهودیان به زبان آوردند و آنحضرت را به مناظره دعوت کردند. پس از آن پیامبر[ص] با کمال متانت به هر یک از آنان پاسخ گفت بدون این که در مقابل عقاید باطل آنان تندى و خشونت نشان دهد و یااظهار ناراحتى نماید.
این شیوه برخورد از جانب پیامبر[ص] به گونه اى مستمر در زندگى آنحضرت وجود داشته است چنانکه در روایتى امام حسن عسکرى[ ع] از پدرش سوال مى کند که آیا پیامبر[ص] با یهود و مشرکان مناظره و محاجه داشته است.
امام در پاسخ به استمراراین سیره اشاره مى کند و مى فرماید:
آرى مناظره هاى بسیار زیادى داشته اند.
امام سپس برخى از آیات را که بیانگر مناظره و محاجه پیامبر با یهود واهل کتاب است نقل مى کند و آنگاه مناظره اى از پیامبر را با سران مشرکان قریش به عنوان نمونه مى آورد 28.
درباره برخورد آن حضرت با پیروان دیگرادیان مطالب بسیارى است که خوانندگان مى توانند به کتابهاى نوشته شده دراین زمینه مراجعه نمایند. این شیوه از جانب جانشینان پیامبر نیز دنبال مى شد. گر چه در برخى از موارد به خاطر عدم احاطه علمى برخوردهاى غیرمنطقى در مسائل اعتقادى انجام مى گرفت که با برخورد صحیح على[ ع] جبران مى شد. به طور کلى مردم در آن عصراز آزادى بیان برخوردار بودند به عنوان نمونه :
[خلیفه دوم روزى بالاى منبر گفت :
مردم تا جایى که من درست عمل کردم مرا تایید کنید و هر جا به کژى گراییدم و خطا کردم مرا نصیحت واصلاحم نمایید.
یکى از مسلمانان برخاست و چنین گفت :
خلیفه باید بداند که اگر کج روداو را بااین شمشیر راست خواهیم کرد. عمر هم او را مورد عتاب قرار نداد بلکه خدا را شکر کرد در جامعه اسلامى این چنین مسلمانان متعهدى پیدا مى شوند]. 29
سیره على[ ع]
على[ ع] همانند پیامبراسلام[ ص] از رویاروئى واستماع سخنان پیروان دیگرادیان اظهار ناراحتى نمى کردند بلکه با آغوش بازاز آنان استقبال مى کردند و با آنان به بحث و گفتگو مى پرداختند. علماى ادیان با کمال آزادى عقاید سوالات شبهات خود را مطرح مى کردند و على[ ع] نیز با کمال احترام به سخنان آنان گوش مى دادند و سپس بدانها پاسخ مى گفتند. حتى در برخى از موارد مانع از برخوردهاى تند و خشن در برخى از مسلمانان در برابر شبهات و یا سوالات اهل کتاب و یا زنادقه مى شدند و با برخوردهاى منطقى عملا نشان مى دادند که در برخورد با آراى مخالف تنها منطق واستدلال کارسازاست و بس. 7
به عنوان نمونه : روزى على[ ع] در مسجد سخنرانى مى کرد و عده اى از مسلمانان و غیرمسلمانان به سخنان وى گوش مى دادند. آن حضرت فرمودند:
سلونى قبل ان تفقدونى...
پیش از آن که از میان شما بروم هر چه
مى خواهید از من سوال کنید تا به شما پاسخ بگویم.
مردى از یهودیان با کمال آزادى گفت :
ایهاالمدعى لما لایعلم والمتقدم لما لایفهم انااسالک فاجب.
اى کسى که ادعا مى کنى چیزى را که نمى دانى و پیش داورى مى کنى آنچه را که نمى فهمى.اینک سوال مى کنم آماده جواب باش.
اصحاب امام خشمگین شدند و دراندیشه بودند که به آن مرد تعرض کنند حضرت آنان راازاین کار منع کرد و فرمود:
او را رها کنید... با فشار و زور و بدون منطق و دلیل حجتهاى الهى را نمى توان ثابت کرد و سپس حضرت رو به آن مرد یهودى کرد و فرمود: سوالات خود را مطرح کند تا پاسخ گویم.او نیز تمام سوالات و شبهات خود را طرح و پاسخ آن را دریافت کرد 30.
على[ ع] بااین برخورد منطقى سیره حسنه اى رااستحکام بخشید که مى باید سرمشق همه مسلمانان بویژه عالمان و مبلغان دین در برخورد باافکار مخالف قرار گیرد تا مبادااستبداد و خشونت جایگزین آزادى بیان و منطق واستدلال گردد.
سایرائمه
سیره و برخورد عملى دیگر امامان و رهبران الهى بیانگراستمرار سیره پیامبر و على (ع) بیانگر سیره پیامبر و على[ ع] در برخورد با عقاید و شبهات اربابان ادیان مختلف مى باشد.
در زمان امام باقر وامام صادق وامام رضا (ع) که تقریبا محیطى آزاد براى گسترش معارف اسلامى پدید آمده بود وامامان فرصتى را در راه نشر فرهنگ اسلام و تفسیر قرآن پیدا کرده بودند افراد گوناگونى را از غیر مسلمانان مشاهده مى کنیم که آزادانه در محضر آنان رفت و آمد مى کردند و به بحث و تحقیق درباره عقیده خود مى پرداختند و سوالات و شبهات خود را با کمال آزادى در آن مجالس مطرح مى کردند و ائمه نیز با متانت واحترام به آنان پاسخ مى گفتند. گاه این قبیل مناظرات در مدینه و مسجد پیامبر انجام مى گرفت.امام صادق و شاگردانش نه تنها به منع آنان نمى پرداختند که با کمال خوش روئى به سخنان آنان گوش فرا مى دادند و به مناظره و مباحثه با آنان مى پرداختند.اشخاصى همانندابن ابى العوجاء ابوشاکر دیصانى جاثلیق و... در مجالس ائمه[ ع] حاضر مى شدند وافکارشان را در زمینه خداشناسى نبوت و... بیان مى کردند و درباره قرآن و پیامبراسلام به مناقشه مى پرداختند وائمه[ ع] نیز بدون برانگیختن احساسات و یا طرد آنان به مناقشات آنان پاسخ مى دادند.
نمونه اى ازاین برخورداز بان یکى از ملحدان مى شنویم :
ابن ابى العوجاء با رفقاى مادى مسلکش در مسجد پیامبر نشسته بودند و درباره شخصیت
پیامبر وانکار صانع عالم سخن مى گفتند. مفضل که از شاگردان امام صادق(ع) بود وقتى سخنان کفرآمیز آنان را شنید برآشفت و فریاد زد : [ اى دشمنان خدا ! خالق و مدبر راانکار مى کنید؟]!ابن ابى العوجاء که مفضل را نمى شناخت گفت : 3
از کدام گروهى ؟اگرازاهل کلامى بیا با هم به بحث بنشینیم واگر از یاران جعفر بن محمدى که او با ما این گونه سخن مى گوید. گاهى حرفهایى تندتر و کفرآمیزترازاینها که شنیدى در محضر وى مى گوییم ولى او با کمال بردبارى و متانت حرفهاى ما را مى شنود و صبر مى کند تا آنچه را دراندیشه داریم بگوییم تا جایى که کلمه اى باقى نماند و در مدتى که ما سخن مى گوییم چنان با دقت و حوصله حرفها و دلائل ما را گوش مى دهد که ما گمان مى کنیم تسلیم عقیده ما شده است و پس از آن با ملایمت تمام و مهربانى و با جملاتى کوتاه و پر مغز شروع مى کند به ارائه پاسخ. تواگراز یاران او هستى بسان او با ما سخن بگو 31.
در پرتواین گونه برخوردها بود که علماى اهل کتاب مشرکان و مادیین آن زمان اظهار عجز و ناتوانى مى کردند و خاضعانه سرتسلیم فرود مى آوردند و یا حداقل حاضر مى شدند به سخنانى که نفى باورهاى آنان را در پى داشت گوش فرا دهند.
در زمان امام رضا[ ع] مامون عباسى یکى از تشکیل دهندگان این مجالس مناظره و مباحثه بود. پس ازاجلال نزول امام رضا[ ع] به خراسان مامون به فضل به سهل دستور داد که علماى ادیان مختلف را براى مناظره باامام رضا[ ع] دعوت کند.
علماء زیادى ازاهل ادیان مختلف در آن جلسه شرکت داشتند از جمله : جاثلیق ( اسقف نصرانیان ) راس الجالوت (رئیس و عالم یهودیان ) روساى صائبین هر بذاکبر ( عالم و رئیس زرتشتیان ) و برخى دیگراز علماء زرتشتى و متکلمین زبردشت ازادیان مختلف و...
امام رضا[ ع] در مجلس مناظره حاضر شدند و هر یک ازافراد مذکور عقاید شبهات و سوالات خود را با کمال آزادى مطرح ساختند و حضرت نیز با کمال آرامش و بااستدلال از کتب خود آنان به آنان پاسخ داد. 32.
این برخورد منطقى امام رضا[ ع] چنان دراین جمع عالمان و دانشمندان و غیرمسلمانان تاثیر گذاشت که برخى از آنان اسلام آوردند واز مدافعین اسلام شدند.
شبلى نعمان این مقطع تاریخ رااین گونه مى ستاید:
[در تاریخ علم کلام چیزى که زیادى از همه موجب شگفت واعجاب است همانا آزادى و آزادیخواهى دولت عباسیه مى باشد... در دربار عباسیه : مانوى یهودى عیسائى و بالاخره علماى هر فرقه و هر ملت موجود بودند. مجالس مناظره منعقد مى شد و در نهایت آزادى و
بى باکى افکار خود را ظاهر مى ساختند]. 33.
آنچه آوردیم نمونه هایى بوداندک از سیره علمى پیامبر[ص] و برخى از ائمه[ ع] در برخورد با آراى مخالف.
دیدگاه صاحب نظران
علماء دانشمندان اسلامى نیز همواره بر آزادى بیان پاى فشرده و آن را حق خدا دادانسان و موجوب شکوفا شدن استعدادهاى انسانى و رشد تفکراسلامى دانسته اند و در حد توان اجازه نداده اند که برخوردهاى خشن و به دوراز منطق جایگزین منطق واستدلال گردد:
مرحوم نائینى دراین زمینه مى فرماید:
آزادى قلم و بیان و نحوهما... که از مراتب آزادى خدادادى است. حقیقتش عبارت از رها بودن از قید تحکمات طاغوت و نتیجه مقصوداز آن بى مانعى از موجبات تنبیه ملت و باز شدن چشم و گوش امت و پى بردنشان به مبادى ترقى و شرف استقلال وطن و قومیت شناسى واهتمامشان در حفظ دین و تحفظ بر قاموس اکبر وانس واتحادشان درانتزاع حریت موهوبه الهیه واستنقاذ حقوق مغصوبه ملیه و برخورد نشان به تحصیل معارف و تهذیب اطلاق واستکمالات نوعیه و وظیفه وامثال ذلک است 34.
امام خمینى رضوان الله تعالى علیه در پاسخ سوال روزنامه هلندى دى ولت گرانت که مى پرسد: در جمهورى اسلامى حقوق اقلیتهاى مذهبى و نژادى و سیاسى چه خواهد بود؟ آیا حزب کمونیست آزاد خواهد بود؟
مى فرماید:
[ اسلام پیش از هر دنى و بیش از هر مسلکى به اقلیتهاى مذهبى آزادى داده است. آنان نیز بایداز حقوق طبیعى خودشان که خداوند براى همه انسانها قرار داده است بهره مند شوند ما به بهترین وجه از آنان نگهدارى مى کنیم. در جمهورى اسلامى کمونیست ها نیز در بیان عقاید خود آزادند] 35.
شهید مطهرى نیز با برخورد منطقى باافکار مخالف رااز راههاى حسات اسلام دانسته مى فرماید:
در آینده هم اسلام فقط و فقط با مواجهه صریح و شجاعانه با عقاید وافکار مختلف است که مى تواند به حیات خودادامه دهد. من به جزانان و طرفداران اسلام هشدار مى دهم که خیال نککند راه حفظ معتقدات اسلامى جلوگیرى ازابراز عقیده دیگران است.ازاسلام فقط با یک نیرو مى شود پاسدارى کرد و آن علم است و آزادى دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها 36.
شهید بهشتى در برخورد با گروههاى گوناگون مخالف مى فرماید:
[...اما با گروههاى دیگر که آنها را به دو دسته اصلى تقسیم کرده ایم : یک دسته آنهایى که ضداسلام نیستند هرچند طبق اسلام. هم نیستند که گفته ایم : آنها آزادند اما با آنها
مبارزه فکرى خواهیم داشت. ما نقد خواهیم کرد مواضع آنها را وانتقاد و رد خواهیم نموداما بااستدلال.
و یک دسته آنهایى که ضداسلامند ولى بر روى جمهورى اسلامى شمشیر نمى کشند که آنها آزادیهایى دارند و سخت آنها را باانتقاد خواهیم کرد.
و یک عده آنهایى که ضداسلامند (ولو به نام اسلام ) و بر ضد جمهورى اسلامى توطئه مى کنند و حتى شمشیر مى کشند که اینها را دولت اسلامى باید غیر قانونى اعلام کنند] 37.
رهبر معظم انقلاب حضرت آیه الله خامنه اى جامعه اى را اسلامى مى داند که صاحبان اندیشه هاى مختلف بتوانند آراء وافکار خود را بیان کنند.
[ همه مومنان به انقلاب باید بدانند فضاى جامعه اسلامى فضاى بازى است فضایى است که صاحبان اندیشه هاى مختلف مى توانند سخن و عقیده خود راابراز کنند. در مقابل حجت و دلیل قاطع هیچ اندیشه اى نمى تواند تاب مقاومت بیاورد. به جنگ افکار رفتن فقط با بیان و فکر واندیشه ممکن است] 38.
حدود آزادى
از مطالب گذشته روشن شد که اسلام آزادى بیان و قلم را براى همگان در جامعه اسلامى پذیرفته است ولى حدود و مقرراتى را براى آن مشخص کرده است.این محدودیتها شرایط بیش از آن که مقرراتى باشد دست و پاگیر و سانسورى تحمل ناپذیر دستورالعمل هایى است در راستاى استفاده بهتراز آزادى که در صورت عدم رعایت آن نه تنها آزادى همگان در جامعه تحقق پیدا نمى کند که به مقوله ضدارزش نبدیل خواهد گردید و هرج و مرج فرهنگى و فساد و عدم اعتماداجتماعى همه جا را فرا خواهد گرفت. دراینجا به اهم محدودیت هایى که اسلام براى آزادى بیان ذکر کرده اشاره مى کنیم.
1. ممنوعیت اضلال
اسلام چون براى رشد و هدایت انسانها اهمیت ویژه اى قائل است نسبت به گمراهه شدن انسانها وافساد جامعه بى تفاوت نیست بنابرایت نسبت به انتشار عقاید وافکارى که سلامت جامعه را تهدید مى کند حساسیت نشان داده واز آن جلوگیرى مى کند معناى این سخن جلوگیرى اسلام از آزادى ارائه آراء نیست که اسلام خود از برخورد آراء و طرح نظریات مخالف استقبال مى کند بلکه مقصودایجاد محیطى است سالم و به دوراز هیاهو در راستاى بهتر روشن شدن حقایق و سخن حق است نه اضلال و گمراه نمودن انسانها. براى رسیدن به چنین محیطى طبیعى است که باید هر صاحب فکرى امور ذیل را رعایت کند.
الف : صداقت در سخن : مقصود آن است
که در بیان اندیشه و سخن صداقت داشته باشد. آنچه خود مى اندیشد و بدان معتقداست بازگو کند واز نفاق واستقاط و تحریف واقعیتها در جهت پنهان نمودن چهره واقعى خود دورى گزیند و متاع خود را آنگونه که هست بدون تلبیس عرضه کند. در غیراین صورت نظام اسلامى حق دارد به عنوان دفاع از آزادى وامنیت فرهنگى جامعه جلواینگونه روشهاى غیر منطقى را بگیرد.
به فرموده استاد شهید مطهرى :
کتابهایى که ولو ضد دین ضداسلام و ضد خدا هستند ولى بر یک منطق و یک طرز تفکر خاص استوارند یعنى واقعا کسى به یک طرح و یک فکر خاص رسیده و با نوشتن کتاب آن طرز فکر خود عرضه مى دارد یعنى هستند بعضى افراد خود را عرضه مى دارد یعنى هستند بعضى افرادى که بر ضد خدا بر ضداسلام بر ضد پیامبر حرف مى زنند ولى در حرف خودشان صداق دارند یعنى این گونه فکر مى کنند به همین دلیل راه مبارزه بااین گروه ارشاداست و هدایت و عرضه کردن منطق صحیح 39.
استاد در جایى دیگر به شرح این نکته مى پردازد و مى نویسد:
نه تنها آزادى بیان دراسلام هست بلکه مى بایست براى شناخت و مقابله باافکار دیگران در دانشگاه الهیات عقاید مارکسیستى توسط استادى که معتقد به آن است تدریس گرداما به شرطى که التقاط و دروغ و حقه بازى در آن راه نیابد و در زیر پوشش افکاراسلامى افکار واندیشه هاى مخالف با ن ممزوج نگردد.
ب : صداقت در نقل : نکته اى که در همه مراحل ارائه مطالب علمى بویژه در مقام نقد وانتقاد مى بایست رعایت گردد صحت سخن و مستند بودن آن است.
مثلا:اگر مطلبى به اسلام نسبت داده مى شود باید مستند به منابع معتبر اسلامى باشد و در صورت نقل از منابع معتبر باید دقت شود که این سخن در چه شرایطى نقل شده است و... برخى از مستشرقان متاسفانه در معرفى اسلام و بررسى آن راه صحیح را طى نکرده اندازاین روى بسیارى از سخنان سخیف و به دوراز حوزه حق و واقعیت به اسلام نسبت داده اند.
این شیوه اى است که هر عقل سلیم وانسان آزاده اى آن را مردود مى شمارد وایجاد محدودیت براى استفاده کنندگان از چنین شیوه اى را ناپسند و منافى آزادى بیان نمى شمارند. همچنان که اشاره کردیم قرآن کریم در مقام نقد بررسى اندیشه وافکار مخالف مطالب را به دوراز تحریف نقل مى کند به گونه اى که هیچ گاه از ناحیه صاحبان آن اندیشه مورداعتراض قرار نگرفته است. همین شیوه قرآنى نقل و نقد سخنان مخالف برگزیده اند و درابتدا به نقل درست آن سخن با همه
جوانب پرداخته و دلایل موجود و یا دلایلى که ممکن است که سخن مبرهن گردد اقامه کرده اند و در صورت عدم توافق به نقد آن پرداخته اند.
ج :امکان پاسخگویى و دفاع :از دیگر مسائلى که در جهت اجتناب ازاضلال باید رعایت گردد این که طرح و بیان اندیشه مخالف باید در محیطى باشد که پاسخ گویى و دفاع براى صاحب سخن ممکن باشد امکان پاسخ گویى براى مسلمان فراهم باشد. بنابراین اگر فرد و یا جمعیتى عقیده و نظرى بر خلاف اسلام دارد وابراز آن موجب شبهه براى عده اى از مسلمانان مى گردد نمى تواند آن را به عنوان آزادى بیان در میان جمعیتى منتشر کند که توانایى پاسخ گویى بدان را ندارند. نظام اسلامى مى تواند براى او محدودیت هاى را قائل گردد زیرا این حق هر فرد و جمعیتى است که در صورتى که مورد هجوم اعتقادى قرار گرفت از مرام واندیشه اش دفاع نماید. نشراندیشه و عقیده مخالف در میان افرادى که براثر ناآگاهى و کم اطلاعى از متون دینى نمى توانند پاسخ گوى شبهات باشند بسان نشر میکرب است در محیط واکسیناسیون نشده که مى بایست جلوگیرى شود.
سراین که فقها کتب ضلال را ممنوع کرده اند و حفظ و نگهدارى کتابهاى گمراه کننده را بر مسلمانان حرام دانسته اند همین است. مقصود فقها مطلق کتابها و نوشتارى نیست که حاوى مطالب باطل و خلاف اسلام است بلکه مقصود آن دسته از نوشتارى است که بدون رعایت شرایط مذکور و در نظر گرفتن محیط مساعد منتشر مى شوند ولى نشر و بررسى مطالب اسلامى از ناحیه غیرمسلمانان در محیط علمى و مردمانى که مورداغوا قرار نمى گیرند نه ضاله است و نه ممنوعیتى خواهد داشت. به همین جهت ممکن است کتاب و نوشته اى در برهه اى از زمان که مسلمانان آگاهى و رشد لازم را نداشته باشند جزء کتب ضاله باشد و در برهه اى دیگر به خاطر وجود آمادگى و آگاهى لازم مسلمانان از عنوان ضلال خارج شده باشد. مرحوم شیخ انصارى در مکاسب پس ازاستدلال بر ممنوعیت نشر کتب ضلال چنین نتیجه مى گیرد :
[آنچه از روایات استفاده مى شوداین است که : حرمت حفظ کتب ضلال شامل کتابهایى مى گردد که سبب ضلال و گمراهى باشند و کتابهایى که مشتمل بر مطالب باطل باشد بدون این که عنوان ضلال براو مترتب شود دراین عنوان داخل نمى باشد. حرمت کتب ضلال از جهت مفسده اى است که گمراهى آن در پى دارد واگر مفسده اى در آن نبود و یا با مصلحتى بالاتر معارضه کند دلیلى بر حرمت نداریم]. 40 حضرت امام نیز ممنوعیت حفظ و نشر کتب ضلال را مشروط به نبودن غرض صحیح همانند:
آموزش براى پاسخگویى و امنیت از گمراه شدن ذکر مى کند. 41 بنابراین آن فکر واندیشه اى که نشر آن موجب گمراهى گرد تا هرزمان و در میان هر جمعیت که این عنوان براو صادق باشد ممنوعیت نشر دارد و آزادى یان نخواهد بود جز در محیطهاى فرهنگى و علمى که این آمادگى را دارا باشند.
البته این بدان معنى نیست که علماى اسلامى احساس مسؤولیت ننمایند و به آگاهى و تحکیم مبانى اعتقادى مردم نپردازند بلکه وظایف عالمان دین است که مردم را نسبت به معارف الهى آشنا کنند. و دانشهاى ضرورى را جهت مقابله و رودرویى با هرگونه فکر واندیشه مخالف به آنان بیاموزانند.
2. ممنوعیت توهین به مقدسات و هتک افراد
مطلب دیگرى که در مقام بیان عقیده و فکر مى بایست رعایت گردد خوددارى از توهین به مقدسات اسلامى است.
اساسا اهانت به مقدسات دیگران و برخورد غیرمنطقى نه تنها کمکى دراسقاط مدعا و مطلب نخواهد داشت که موجبات تنفر وانزجار و عکس العمل طرف مقابل را نیز بر مى انگیزاند و چنین عملى در هیچ شرائطى از کسى پذیرفته نیست.
اسلام مسلمانان راازاهانت به مقدسات دیگران برحذر داشته است و مى فرماید:
لاتسبواالذین یدعون من دون الله. 42
کسانى که غیر خداوند را مى خوانند (کفار دشنام ندهید).
و خود نیز اجازه توهین به مقدسات اسلامى را تحت هیچ عنوانى تحمل نمى کند و براى توهین کننده به مقدسات اسلامى مجازاتهاى شدیدى را در نظر گرفته است بویژه اگر توهین کننده مسلمان باشد. شدیدترین برخورد پیامبراسلام در فتح مکه در عین عفو عمومى کفار با کسانى بود که مرتکب قتل و جنایت شده و یا با شعر و بیان به هجو و سب پیامبر و قرآن پرداخته بودند.
و نیز مى بایست در قلم و بیان عرض و آبروى انسانها حفظ گردد و آزادى بیان را وسیله اى براى هتک شخصیتهاى محترم و بدگویى از یکدیگر قرار ندهند.
مرحوم نائینى در ذیل آیه : [ ادع الى سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه] فرماید:
[حقیقت دعوت به حریت و خلع طوق رقیت ظالمین به نص آیات واخبار سابقه دعوت به توحید واز وظایف و شئون انبیاء واولیاءاست. پس هر کس دراین وادى قدم نهد و دراین صدد بر آید خواه صاحب جریده باشد یااهل منبر یا غیر باید بر طبق همان سیره مقدسه رفتار و دستورالعمل آیه مبارکه را سرمشق خود نموده... و لسان بدگویى را چون محمول بر غرضیات است مطلقا کنار بگذارد تا خود کاملا عالم نباشد به غرض خود نمایى و عوام ربایى و هنگامه جویى وامثال ذلک دراین وادى داخل نشود...
آزادى قلم و بیان و نحوهما را که از مراتب آزادى خدادادى...است وسیله هتک اعراض محترمین و گرفتن حق السکوت از زید بااجرت تعرض به عم و یا کینه خواهى از بکر و نحو ذلک ننماید] 43.
3. ممنوعیت افشاى اسرار
هر نظامى داراى اسرارى است که بر کتمان و مستور ماندن آن از دید نامحرمان و نااهلان مى کوشد و آن کس که مبادرت به افشا و کشف آن نماید خائن محسوب مى شود و آزادى بیان از وى سلب مى گردد.
نظام اسلامى نیز ازاین برنامه جدا نبوده و داراى اسرارى است که هیچ کس آزاد نیست به نشر وافشاى آن بپردازد.
قرآن کریم انتشاراسرار نظام اسلامى و مسلمانان را گرچه به داعیه دلسوزانه باشد به عنوان خیانت یاد کرده و مردم رااز خیانت به خدا و رسول که دراینجا یکى از مصادیق باارزش همان افشاى اسراراسلام است برحذر داشته است.
یاایهاالذین آمنوا لاتخونواالله والرسول. 44
اى مومنان به خداوند و پیامبرش خیانت نورزید.
واز مردمانى که اخبار واطلاعات را بدون تحقیق و بررسى در جامعه منتشر ساخته واعتماد عمومى را متزلزل مى سازند نکوهش
کرده و خواستارارجاع شایعات واخبار به صاحب نظران و آگاهان گردیده است :
اذا جاء هم امر من الامن اوالخوف اذا عوا به ولو ردوه الى الرسول والى اولى الامر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم. 45
هنگامى که خبرى از پیروزى و شکست به آنها برسد (بدون تحقیق ) آن را شایع مى سازند واگر آن را به پیامبر و پیشوایان ارجاع دهند از ریشه هاى مسائل آگاه خواهند شد.
آبرو و حیثیت نظام اسلامى نیزاز چیزهایى است که بایداز دید دشمنان محفوظ بماند. در هتک حیثیت نظام که در مواردى به هتک حرمت اسلام بر مى گردد هیچ کس آزاد نیست.
امام امت قدس سره در جمع مسئوولین فرموده اند:
[ تذکر خوب است اما هاى و هوى خوب نیست... ما باید در فکراسلام باشیم... باید فکر بکنید که اگر صحبتى بر خلاف باشد که یک وقت خداى نخواسته به حیثیت جمهورى اسلامى صدمه بزند ازش جلوگیرى کنید. خودتان را باز دارید... در عین حالى که باید همه جا مناقشه باشد لکن مناقشات طلبگى و مناقشات علمى]. 46...
اما نکته اى که مى بایست مورد دقت قرار بگیرداین که : مرز بین خیرخواهى و توطئه و مرز بین اموى که مربوط به حیثیت واسرار نظام و انتشار آن مایه ضعف و سستى نظام است باامورى که نشر آن موجب آگاهى مردم و تقویت نظام مى گردد مرزى است دقیق که مى بایست به درستى تشریح گردد که چه بسااشتباه بین این دو گاه خسارت بزرگى را به بار آورده است و شخصیتهایى هتک شده اند و...
4. ممنوعیت توطئه
از شرایط دیگر آزادى بیان و بلکه سایر آزادیها و حقوق سیاسى واجتماعى آن است که هیچ شهروندى در زیر لواى نشر و تبلیغ افکار و مکتب و حزب اغراض سیاسى فاسد را دنبال نکند و هوئا مخالف و کینه توزى و براندازى را در سر نپرورانده و گرنه نظام اسلامى مجاز خواهد بود که از نشر و آزادى بیان این گونه افراد جلوگیرى کند.این مساله اى است که محتاج به استدلال نیست همه عقلاء براین مطلب همداستانند.
ماجراى تخریب[ مسجد ضرار] و سوزاندن آن توسط پیامبر براین مبتنى بود که گروهى بااهداف توطئه گرانه قصد داشتند در لواى تبلیغ اسلام و مسجد به مسلمانان ضرر بزنند و موجبات تفرقه بین مسلمانان را فراهم آورند واز مسجد کمین گاهى براى کفار و نقطه نفوذى براى بیگانگان فراهم آورند.
الذین اتخذوا مسجدا ضرارا و کفرا و تفریقا بین المومنین وارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل و لنجلفن ان اردناالاالحسنى. 47
مسجدى ساختند براى زبان به مسلمانان و تقویت کفر و تفرقه بین مومنان و کمین گاهى
براى آنانى که با خدا و پیامبرش از پیش مبارزه کرده اند. آنان سوگند یاد مى کنند که نظرى جز نیکى نداشته ایم اما خداوند گواهى مى دهد که آنان دروغگو هستند.
نکته مهم در سلب آزادى آنان همان به کارگرفتن روشن منافقانه و تزویرى بود که از ناحیه عده اى از به ظاهر مسلمانان به وقوع پیوسته بود.
وبه همین خاطراست که امام امت خطاب به آن عده از روشنفکران که به خاطر سلب آزادى انتشار روزنامه اى مزدور فریاد برآورده اند فرمودند:
[یک روزنامه اى که بر خلاف مقاصد ملت و مقاصداسلام است و بى اذن هم منتشر مى شده جلوش گرفته مى شود یک دفعه مى بینیم در روزنامه آن طایفه از روشنفکران شروع مى کنند به اعتراض که خیر. خوب قلم آزاد است اما هر قلمى و بیانى آزاداست ؟اما هر بیان ؟ یک بیان است که مملکت را به دامن ابرقدرتها مى اندازد. آیااین بیان آزاداست ؟
باز هم بگوییم که شما آزادید به واسطه کلمه آزادى باید حدود آزادى آن چیزى باشد که ملت مى خواهد نه این که بر خلاف ملت... آزادى موازین دارد] 48.
5. ممنوعیت سرپیچى از مقررات و تعهدات
از موانع و حدود دیگر آزادیهاى سیاسى و آزادى بیان سرپیچى از مقررات جامعه اسلامى و قراردادهاى نظام اسلامى براى غیرمسلمانان است.
این قرار داد که قرار داد ذمه خوانده مى شود قراردادى است دو جانبه بین نظام اسلامى و پیروان ادیان و نیز قراردادهایى همانند: معاهده و تامین که با مشرکان بسته مى شود.
نظام اسلامى مى بایست در مقابل تعهدات جان و مال و آزادى بیان و مذهب را براى اقلیتها حفظ کند و آنان نیز ملزم به انجام وظایف و تعهدات خود هستند. و در صورت وفاى به پیمان حق آزادى بیان و تبلیغ مذهب و انتشار کتاب را دارند وگرنه اسلام حق داردازاعطاى داردازاعطاى آزاد به آنان خوددارى کند.
بسیارى ازاین شرایط ثابت و دایمى است که همیشه باید مراعات گردد مانند عدم مصرف مسکرات و گوشت خوک دراماکن عمومى و عدم ازدواج با زنان مسلمان و عدم جاسوسى براى دشمنان و... برخى نیز تابع شرایط و قراردادهایى است که حکومت اسلامى بر طبق مصالح طرفین درازمنه مختلف بااقلیتهاى دارالاسلام و دولتهاى دیگر مى بندد.
6. ممنوعیت اظهار کفر براى مسلمانان
از جمله محدودیتهایى که اسلام براى مسلمانان در نظر گرفته است اظهار کفراست.اظهار کفر در فرهنگ اسلامى ارتداد نامیده شده است و براى شخص مرتد مجازاتهاى سنگینى منظور گردیده است.
امااین که ارتداد چیست ؟ موجبات آن کدام
است چند نوع است و کیفر هر کدام چیست و... دهها مساله دیگر که درباره موضوع ارتداد مطرح است از مباحث مهمى است که باید به صورت جداگانه بدان پرداخته شود و مقاله مستقلى را بدان اختصاص داد.آنچه مسلم است این که اسلام هرگونه تحمیل را در پذیرش دین محکوم مى شمارد و برایمان آگاهانه انسانهااصرار مى ورزداما پس از پذیرش و قبول اسلام اجازه بازگشت از دین را به پیروان خود نمى دهد واز هر نوع بیان واظهارى که مبین این امر باشد جلوگیرى مى نماید.
پاورقى ها
1. خلافت و ملوکیت فصل پایان آزادى عقیده.
2. آزادى عقیده شهید بهشتى.
3. مجله حوزه از شماره.3033.
4. همان مدرک 2214.
5. همان مدرک شماره 13.
6. نهج البلاغه حکمت.366.
7. همان مدرک.
8. اصول کافى ج 1.403.
9. نهج البلاغه.
10. همان مدرک خطبه 214.
11. تنبیه الامه مرحوم نائینى.5554.
12. سوره آل عمران آیه 71.
13. سوره بقره آیه 140.
14. اصول کافى ج 1.54.
15. سوره اعراف آیه 157.
16. تحف العقول.
17. تحف العقول.
18. سوره الرحمن آیه54 سوره قلم آیه 1.
19. روضه کافى ج 8.229.
20. سوره نحل آیه 125.
21. سوره عنکبوت آیه 46.
22. سوره زمر آیه 20.
23. نهج البلاغه کلمات قصار.80.
24. سوره نمل آیه 64.
25. سوره بقره آیه 111.
26. پیرامون جمهورى اسلامى.
27. بحارالانوار ج 9.267257.
28. بحارالانوار ج 9.269.
29. تفسیر طنطاوى ج 5.118.
30. بحارالانوار ج 10.126.
31. بحارالانوار ج 3.153.
32. بحارالانوار ج 10.318229.
33. تاریخ علم کلام شبلى نعمان ترجمه فخر داعى گیلانى 120.
34. تنبیه الامه.121.
35. صحیفه نور ج 3.48.
36. پیرامون انقلاب اسلامى.19.
37. روزنامه جمهورى اسلامى اسفند 59.
38. روزنامه جمهورى اسلامى بهمن 58.
39. پیرامون جمهورى اسلامى.13.
40. مکاسب.30.
41. تحریرالوسیله 498.
42. سوره انعام آیه.108.
43. تنبیه الامه.121.
44. سوره توبه آیه 285.
45. سوره نساء آیه 83.
46. مجله پاسداراسلام شماره 34.
47. سوره توبه آیه 107.
48. از سخنان امام امت در تاریخ 59/02/26.
49. جواهرالکلام ج 21.227 حقوق اقلیتها عمید زنجانى.