نقد اندیشه ، انتظار بشر از دین در نگاه گالیله
آرشیو
چکیده
متن
گالیله (1564 ـ 1642 م) ریاضى دان، ستاره شناس و فیزیک دان بزرگ ایتالیایى است که با نقد نظام بطلمیوسى و روش معمولى در قرون وسطى، به روش شناختى تازه اى دست یافت. وى تبیین غایت شناختى([1]) را که ویژگى اندیشه ى پیشینیان بود، به تبیین توصیفى([2]) بدل ساخت و به جاى چرایى اشیا، درپى چگونگى آن ها برآمد.
گالیله که خود کاتولیکى باورمند به کتاب مقدس بود، با دیدن تعارض اندیشه هاى علمى با آموزه هاى کتاب مقدس کوشید براى این ستیز، راه چاره اى بجوید. از این رو، قلمرو دین و انتظارهاى خود را از دین بیان کرد. به همین دلیل، نگارنده ناچار است از این زاویه به دیدگاه گالیله در بحث انتظار بشر از دین دست یابد.
گالیله براى حل تعارض علم و دین، چند راه را پیشنهاد کرد. او در آغاز، بر این باور بود که خداوند هم نگارنده ى کتاب تکوینى طبیعت است و هم فرستنده ى کتاب تدوینى وحى. در نتیجه، این دو سرچشمه ى معرفت با یکدیگر در تعارض نیستند. وى در یکى از نامه هایش مى نویسد:
به نظر من در بحث از مسایل فیزیکى، باید بناى کارمان را نه بر اعتبار نصوص مقدسه بلکه بر تجارب حسى و برهان هاى ضرورى بگذاریم; زیرا هم آیات کتاب مقدس و هم آیات طبیعت هر دو کلمة الله اند.([3])
به گفته ى گالیله، طبیعت تنها منبع معرفت علمى است و طبیعت و متن مقدس دو راه هم ترازند که آدمى را به خداوند رهنمون مى سازند. از این رو، وى متشابهات کتاب مقدس را در محکمات علم جدید، تفسیر مى کرد.([4])
گالیله افزون بر تبیین روش علمى و معرفى طبیعت به عنوان تنها منبع معرفت علمى، درباره ى روش فهم کتاب مقدس نیز چنین مى گوید:
اگر کسى در تفسیر کتاب، همیشه افکار خود را در معناى لغوى و ساده ى کلمه، محصور کند، ممکن است دچار خطا شود. به همین دلیل، ممکن است افزون بر تناقض ها و مطالب دور از حقیقت، بدعت گذارى هاى شدیدترى نیز در کتاب مقدس پدیدار گردد. براى مثال، لازم خواهد آمد که وجود پا و دست و چشم و عواطف جسمانى و انسانى مانند: خشم، پشیمانى، تنفر و حتى از یاد رفتن آن چه گذشته است و ناآگاهى بر آن چه پیش مى آید، به خداوند نسبت داده شود.
پس نباید به اتکاى شهادت عبارت هاى کتاب مقدس که ممکن است معنى متفاوتى دربرداشته باشد، در اشیاء مادى که تجربه ى حسى، آن را در برابر دیدگان ما قرار داده یا برهان هاى لازم، آن را بر ما مدلل ساخته است، تردید کنیم.([5])
اکنون اگر بنا را بر این بگذاریم که لازم نیست استنباط هاى فیزیکى که در حقیقت به ثبوت رسیده اند، با عبارت هاى کتاب مقدس تطبیق گردند، بلکه باید عدم مداخله ى این عبارت ها با آن استنباط ها، مدلل گردد، در این صورت، پیش از آن که یک قضیه ى فیزیکى مردود شناخته شود، باید ثابت شود که کاملا مدلل نگردیده است.([6])
راه حل دیگر گالیله براى حل تعارض علم ودین، جدا سازى قلمرو دین از قلمرو علم است. وى مى گوید که کتاب مقدس از حقایق علمى سخن نمى گوید، بلکه به معارف معنوى مى پردازد که براى رستگارى انسان سودمند است; حقایقى که برتر از عقل واستدلال است و به مدد مشاهده، کشف نمى شود.
گالیله بر این باور بود که متکلمان در ستاره شناسى هیچ رأى و نظرى ندارند و با ستاره شناسان بر سر چیزى رقابت نمى کنند. حتى کتاب مقدس نیز در موارد نادرى که به این گونه مطالب مى پردازد، اندیشه و ادراک مخاطبان قدیمى خویش را درنظر دارد; یعنى به شیوه ى گفتار عامه و فهم زمان نزول، توجه مى کند. بنابراین، براى معرفت علمى باید روش هاى علمى مشاهده و تجربه را به کار گیریم.([7])
وى تأکید مى کند که الهیات، عالى ترین اندیشه هاى ملکوتى را دربردارد و به همین مناسبت در میان دیگر علوم، بر سریر شاهانه اى تکیه زده است. آن گاه نتیجه مى گیرد:
پس از آشکار شدن مقام والاى الهیات، مى توان گفت اگر این حکمت بلندپایه، خود را به مقام اندیشه هاى پایین تر و حقیرتر درباره ى علوم فرعى فرو نکاهد و به آن ها توجه نکند ـ ; چون با سعادت ابدى، ارتباطى ندارند ـ در این صورت، آموزندگان این حکمت نمى بایست ادعا کنند که حق دارند درباره ى مباحث مربوط به حرفه هایى که نیاموخته وبدان عمل نکرده اند، فتوا دهند. آرى، این قضیه مانند آن است که حکمران مستبدى که نه پزشک است و نه معمار، چون خود را آمر مطلق مى داند، بنابر هوس خویش، به تجویز دارو و ساختمان سازى دست زند. در نتیجه، هم جان بیماران بى نوا را به خطر اندازد و هم موجب فروریختن سریع ساختمان هایى شود که برپا کرده است.([8])
گالیله در نامه ى دیگرى مى نویسد:
به گمان من، هیچ یک از حکیمان الهى نخواهند گفت که علوم هندسه، ستاره شناسى، موسیقى و پزشکى در کتاب مقدس به شیوه اى عالى تر از کتاب هاى ارشمیدس، بطلمیوس، بوئتیوس و جالینوس بیان شده است.([9])
از این سخنان درمى یابیم که:
1ـ انتظار گالیله از دین، در معارف معنوى که به کار رستگارى آدمى مى آید، محدود مى شود. از این رو، دریافت معارف علمى از کتاب مقدس را غیرمنطقى مى پندارد.
2ـ اگر مطالب علمى در کتاب مقدس وجود دارد، عَرَضى دین است و نباید در لابه لاى آن ها، در پى شناخت واقعیت بود; زیرا کتاب مقدس در این موارد، بر آن بوده است تا به تناسب ادراک مخاطبان قدیمى خویش با آنان سخن بگوید، نه این که واقعیت هاى علمى را بیان کند.
3ـ چون خالق کتاب تکوین و تشریع، یکى است و کتاب مقدس و طبیعت هر دو کلمة الله هستند، باید آیات متعارض را با علوم و معارف علمى ومتشابهات کتاب مقدس را با محکمات علم جدید، تأویل و تفسیر کرد.
نقد و بررسى دیدگاه گالیله
نگارنده در این سخن که جستن راه حل همه ى مسایل فنى و تخصصى علوم و فنون از دین، توقعى نابجاست، با گالیله هم اندیشه است; زیرا پاسخ هر نیاز یا پرسشى را در متون مقدس دینى، نمى توان یافت. با این وجود، رویکرد گالیله، اشکال هاى فراوانى دارد که به طور فشرده بدان مى پردازیم:
1ـ گالیله بر اساس شناخت خود از دین مسیحیت و چالش آموزه هاى کتاب مقدس با دست آوردهاى علوم نوین، به رویکردى عام در فلسفه ى دین، حکم مى دهد، در حالى که ممکن است این حکم نسبت به ادیان دیگر، سارى و جارى نباشد. چنان که مى دانیم نمونه هاى تعارض علم و دین در عصر گالیله، در دین اسلام یافت نشده بود. بنابراین، راه حل هاى وى در دین اسلام، مصداق ندارد. به طور کلى گالیله باید بگوید که از دیدگاه درون دینى، انتظار خود را از دین بیان مى کند یا از دیدگاه برون دینىِ، ناظر به همه ى ادیان سخن مى گوید.
2ـ اگر کتاب تشریع و کتاب تکوین یا شریعت و طبیعت، کلمة الله هستند، چرا گالیله، پژوهش خود را بر اساس تجربه هاى حسى بنا نهاده است، نه اعتبارنصوص مقدس؟ چرا باید متون مقدس و نصوص دینى را متشابهات و علم جدید را محکمات بخواند تااز راه محکمات، متشابهات را تفسیر کند؟ و اصولا چرا طبیعت را تنهامنبع معرفت علمى معرفى مى کند؟ اگر این کار از آن روست که تجربه هاى حسى، قطعى اند، بایددانست امروزه در فلسفه ى علم، خلاف این ادعاثابت شده است.
3ـ اگر براى حل تعارض هاى متون دینى با آموزه هاى علمى، به پیروى فهم کتاب مقدس از دست آوردهاى تغییرپذیر علمى و تجربى، حکم دهیم، به نسبى گرایى، تفسیر به رأى و دگرگونى روزانه ى دین و معرفت دینى، دچار مى شویم که به مراتب مهلک تر از تعارض علم و دین است; زیرا گاهى در یک زمان، چند فرضیه ى علمى در کنار یکدیگر مطرح مى شوند و قرائت هاى گوناگون و نسبى اندیشى در فهم دینى را در پى مى آورند.
4ـ درباره ى ویژگى هاى خبریه و آیات متشابه مانند دست و پا و... باید دانست برهان هاى عقلى و بدیهى، این حکم را به ما مى نمایاند که خداوند با بشر هیچ شباهتى ندارد و به گفته ى قرآن; «لیس کمثله شىء». نصوص معتبر دینى نیز این حکم عقلى را تأیید مى کنند. بنابراین، در تفسیر متشابهات قرآن، به علوم متغیّر نیازى نیست جز آن که با ظاهر نصوص دینى هم آهنگ باشند. افزون بر آن، تفسیر «یدالله فوق ایدیهم» به قدرت الهى، از نظر ادبى به عنوان تفسیر عرفى، پذیرفتنى است بى آن که نیازمند تأویل دوباره باشد.
5ـ گالیله باجدا کردن قلمرو دین از علم و منحصر کردن آن به معارف معنوى، نمى تواند چالش علم و دین را حل کند; زیرا:
الف ـ این راه حل ها به معناى بیرون راندن رقیب از آوردگاه است نه حل تعارض رقیبان.
ب ـ دوباره با علوم انسانى به چالش مى افتد.
ج ـ از معارف علمى و معنوى، تعریف و تمییز دقیقى ارایه نمى دهد.
6ـ از همه مهم تر، علوم تجربى آن گونه که گالیله مى پندارد، قطعى و یقین آور نیست; زیرا اثرگذارى مبادى غیرتجربى و حتى غیرمدلّل بر دست آوردهاى علوم، از نگاه هیچ فیلسوفى بر کنار نمى ماند. بنابراین، راه حل گالیله و در نتیجه، انتظار او از دین، زاییده ى نگرش نادرست وى در زمینه ى علوم تجربى و باور او به دین مسیحیت است. پس نمى توان انتظار از دین را در معارف معنوى محدود کرد.
عبدالحسین خسروپناه
--------------------------------------------------------------------------------
- teleological explanation
- descriptive explanation.
[3]- خواب گردها، ص .
[4]- علم و دین، ایان باربور، ص 6.
[5]- خواب گردها، صص 521 ـ 522.
[6]- همان، ص 524.
[7]- علم و دین، صص 34 ـ 35.
[8]- خواب گردها، ص 523.
[9]- همان، ص 522.
گالیله که خود کاتولیکى باورمند به کتاب مقدس بود، با دیدن تعارض اندیشه هاى علمى با آموزه هاى کتاب مقدس کوشید براى این ستیز، راه چاره اى بجوید. از این رو، قلمرو دین و انتظارهاى خود را از دین بیان کرد. به همین دلیل، نگارنده ناچار است از این زاویه به دیدگاه گالیله در بحث انتظار بشر از دین دست یابد.
گالیله براى حل تعارض علم و دین، چند راه را پیشنهاد کرد. او در آغاز، بر این باور بود که خداوند هم نگارنده ى کتاب تکوینى طبیعت است و هم فرستنده ى کتاب تدوینى وحى. در نتیجه، این دو سرچشمه ى معرفت با یکدیگر در تعارض نیستند. وى در یکى از نامه هایش مى نویسد:
به نظر من در بحث از مسایل فیزیکى، باید بناى کارمان را نه بر اعتبار نصوص مقدسه بلکه بر تجارب حسى و برهان هاى ضرورى بگذاریم; زیرا هم آیات کتاب مقدس و هم آیات طبیعت هر دو کلمة الله اند.([3])
به گفته ى گالیله، طبیعت تنها منبع معرفت علمى است و طبیعت و متن مقدس دو راه هم ترازند که آدمى را به خداوند رهنمون مى سازند. از این رو، وى متشابهات کتاب مقدس را در محکمات علم جدید، تفسیر مى کرد.([4])
گالیله افزون بر تبیین روش علمى و معرفى طبیعت به عنوان تنها منبع معرفت علمى، درباره ى روش فهم کتاب مقدس نیز چنین مى گوید:
اگر کسى در تفسیر کتاب، همیشه افکار خود را در معناى لغوى و ساده ى کلمه، محصور کند، ممکن است دچار خطا شود. به همین دلیل، ممکن است افزون بر تناقض ها و مطالب دور از حقیقت، بدعت گذارى هاى شدیدترى نیز در کتاب مقدس پدیدار گردد. براى مثال، لازم خواهد آمد که وجود پا و دست و چشم و عواطف جسمانى و انسانى مانند: خشم، پشیمانى، تنفر و حتى از یاد رفتن آن چه گذشته است و ناآگاهى بر آن چه پیش مى آید، به خداوند نسبت داده شود.
پس نباید به اتکاى شهادت عبارت هاى کتاب مقدس که ممکن است معنى متفاوتى دربرداشته باشد، در اشیاء مادى که تجربه ى حسى، آن را در برابر دیدگان ما قرار داده یا برهان هاى لازم، آن را بر ما مدلل ساخته است، تردید کنیم.([5])
اکنون اگر بنا را بر این بگذاریم که لازم نیست استنباط هاى فیزیکى که در حقیقت به ثبوت رسیده اند، با عبارت هاى کتاب مقدس تطبیق گردند، بلکه باید عدم مداخله ى این عبارت ها با آن استنباط ها، مدلل گردد، در این صورت، پیش از آن که یک قضیه ى فیزیکى مردود شناخته شود، باید ثابت شود که کاملا مدلل نگردیده است.([6])
راه حل دیگر گالیله براى حل تعارض علم ودین، جدا سازى قلمرو دین از قلمرو علم است. وى مى گوید که کتاب مقدس از حقایق علمى سخن نمى گوید، بلکه به معارف معنوى مى پردازد که براى رستگارى انسان سودمند است; حقایقى که برتر از عقل واستدلال است و به مدد مشاهده، کشف نمى شود.
گالیله بر این باور بود که متکلمان در ستاره شناسى هیچ رأى و نظرى ندارند و با ستاره شناسان بر سر چیزى رقابت نمى کنند. حتى کتاب مقدس نیز در موارد نادرى که به این گونه مطالب مى پردازد، اندیشه و ادراک مخاطبان قدیمى خویش را درنظر دارد; یعنى به شیوه ى گفتار عامه و فهم زمان نزول، توجه مى کند. بنابراین، براى معرفت علمى باید روش هاى علمى مشاهده و تجربه را به کار گیریم.([7])
وى تأکید مى کند که الهیات، عالى ترین اندیشه هاى ملکوتى را دربردارد و به همین مناسبت در میان دیگر علوم، بر سریر شاهانه اى تکیه زده است. آن گاه نتیجه مى گیرد:
پس از آشکار شدن مقام والاى الهیات، مى توان گفت اگر این حکمت بلندپایه، خود را به مقام اندیشه هاى پایین تر و حقیرتر درباره ى علوم فرعى فرو نکاهد و به آن ها توجه نکند ـ ; چون با سعادت ابدى، ارتباطى ندارند ـ در این صورت، آموزندگان این حکمت نمى بایست ادعا کنند که حق دارند درباره ى مباحث مربوط به حرفه هایى که نیاموخته وبدان عمل نکرده اند، فتوا دهند. آرى، این قضیه مانند آن است که حکمران مستبدى که نه پزشک است و نه معمار، چون خود را آمر مطلق مى داند، بنابر هوس خویش، به تجویز دارو و ساختمان سازى دست زند. در نتیجه، هم جان بیماران بى نوا را به خطر اندازد و هم موجب فروریختن سریع ساختمان هایى شود که برپا کرده است.([8])
گالیله در نامه ى دیگرى مى نویسد:
به گمان من، هیچ یک از حکیمان الهى نخواهند گفت که علوم هندسه، ستاره شناسى، موسیقى و پزشکى در کتاب مقدس به شیوه اى عالى تر از کتاب هاى ارشمیدس، بطلمیوس، بوئتیوس و جالینوس بیان شده است.([9])
از این سخنان درمى یابیم که:
1ـ انتظار گالیله از دین، در معارف معنوى که به کار رستگارى آدمى مى آید، محدود مى شود. از این رو، دریافت معارف علمى از کتاب مقدس را غیرمنطقى مى پندارد.
2ـ اگر مطالب علمى در کتاب مقدس وجود دارد، عَرَضى دین است و نباید در لابه لاى آن ها، در پى شناخت واقعیت بود; زیرا کتاب مقدس در این موارد، بر آن بوده است تا به تناسب ادراک مخاطبان قدیمى خویش با آنان سخن بگوید، نه این که واقعیت هاى علمى را بیان کند.
3ـ چون خالق کتاب تکوین و تشریع، یکى است و کتاب مقدس و طبیعت هر دو کلمة الله هستند، باید آیات متعارض را با علوم و معارف علمى ومتشابهات کتاب مقدس را با محکمات علم جدید، تأویل و تفسیر کرد.
نقد و بررسى دیدگاه گالیله
نگارنده در این سخن که جستن راه حل همه ى مسایل فنى و تخصصى علوم و فنون از دین، توقعى نابجاست، با گالیله هم اندیشه است; زیرا پاسخ هر نیاز یا پرسشى را در متون مقدس دینى، نمى توان یافت. با این وجود، رویکرد گالیله، اشکال هاى فراوانى دارد که به طور فشرده بدان مى پردازیم:
1ـ گالیله بر اساس شناخت خود از دین مسیحیت و چالش آموزه هاى کتاب مقدس با دست آوردهاى علوم نوین، به رویکردى عام در فلسفه ى دین، حکم مى دهد، در حالى که ممکن است این حکم نسبت به ادیان دیگر، سارى و جارى نباشد. چنان که مى دانیم نمونه هاى تعارض علم و دین در عصر گالیله، در دین اسلام یافت نشده بود. بنابراین، راه حل هاى وى در دین اسلام، مصداق ندارد. به طور کلى گالیله باید بگوید که از دیدگاه درون دینى، انتظار خود را از دین بیان مى کند یا از دیدگاه برون دینىِ، ناظر به همه ى ادیان سخن مى گوید.
2ـ اگر کتاب تشریع و کتاب تکوین یا شریعت و طبیعت، کلمة الله هستند، چرا گالیله، پژوهش خود را بر اساس تجربه هاى حسى بنا نهاده است، نه اعتبارنصوص مقدس؟ چرا باید متون مقدس و نصوص دینى را متشابهات و علم جدید را محکمات بخواند تااز راه محکمات، متشابهات را تفسیر کند؟ و اصولا چرا طبیعت را تنهامنبع معرفت علمى معرفى مى کند؟ اگر این کار از آن روست که تجربه هاى حسى، قطعى اند، بایددانست امروزه در فلسفه ى علم، خلاف این ادعاثابت شده است.
3ـ اگر براى حل تعارض هاى متون دینى با آموزه هاى علمى، به پیروى فهم کتاب مقدس از دست آوردهاى تغییرپذیر علمى و تجربى، حکم دهیم، به نسبى گرایى، تفسیر به رأى و دگرگونى روزانه ى دین و معرفت دینى، دچار مى شویم که به مراتب مهلک تر از تعارض علم و دین است; زیرا گاهى در یک زمان، چند فرضیه ى علمى در کنار یکدیگر مطرح مى شوند و قرائت هاى گوناگون و نسبى اندیشى در فهم دینى را در پى مى آورند.
4ـ درباره ى ویژگى هاى خبریه و آیات متشابه مانند دست و پا و... باید دانست برهان هاى عقلى و بدیهى، این حکم را به ما مى نمایاند که خداوند با بشر هیچ شباهتى ندارد و به گفته ى قرآن; «لیس کمثله شىء». نصوص معتبر دینى نیز این حکم عقلى را تأیید مى کنند. بنابراین، در تفسیر متشابهات قرآن، به علوم متغیّر نیازى نیست جز آن که با ظاهر نصوص دینى هم آهنگ باشند. افزون بر آن، تفسیر «یدالله فوق ایدیهم» به قدرت الهى، از نظر ادبى به عنوان تفسیر عرفى، پذیرفتنى است بى آن که نیازمند تأویل دوباره باشد.
5ـ گالیله باجدا کردن قلمرو دین از علم و منحصر کردن آن به معارف معنوى، نمى تواند چالش علم و دین را حل کند; زیرا:
الف ـ این راه حل ها به معناى بیرون راندن رقیب از آوردگاه است نه حل تعارض رقیبان.
ب ـ دوباره با علوم انسانى به چالش مى افتد.
ج ـ از معارف علمى و معنوى، تعریف و تمییز دقیقى ارایه نمى دهد.
6ـ از همه مهم تر، علوم تجربى آن گونه که گالیله مى پندارد، قطعى و یقین آور نیست; زیرا اثرگذارى مبادى غیرتجربى و حتى غیرمدلّل بر دست آوردهاى علوم، از نگاه هیچ فیلسوفى بر کنار نمى ماند. بنابراین، راه حل گالیله و در نتیجه، انتظار او از دین، زاییده ى نگرش نادرست وى در زمینه ى علوم تجربى و باور او به دین مسیحیت است. پس نمى توان انتظار از دین را در معارف معنوى محدود کرد.
عبدالحسین خسروپناه
--------------------------------------------------------------------------------
- teleological explanation
- descriptive explanation.
[3]- خواب گردها، ص .
[4]- علم و دین، ایان باربور، ص 6.
[5]- خواب گردها، صص 521 ـ 522.
[6]- همان، ص 524.
[7]- علم و دین، صص 34 ـ 35.
[8]- خواب گردها، ص 523.
[9]- همان، ص 522.