آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۳۱

چکیده

متن

در شماره هاى پیشین مجله خوانندگان گرامى ستون سیاسى شاهد درج سلسله مقالاتى در باب اصول کلى قانون اساسى بوده اند. در آغاز درج این سلسله این نکته یادآورى شد که هدف از طرح این موضوع و درج این مقالات تفسیر قانون اساسى نیست. هدف طرح اصول پایه وارائه آرمانهاى کلى است که در قانون اساسى بر آن ها تاکید شده است. در همانجااین نکته نیز یادآورى شد که دراین سیر و گذار هر چند محور مباحث اصول کلى قانون اساسى و روح حاکم بر آن است ،اما بحث گستره فراخترى دارد و درچهارچوب قانون اساسى محصور نمى ماند و در توضیح و تقریر مبانى دیدگاهها ارزشها و منابع دیگرى را نیز مورد ملاحظه قرار مى دهد. در مقاله پیشین ازارتباط فقه واقتصاد سخن به میان آمد، زمینه هاى قابل بحث دراین باب طرح شد و به برخى آراء موجود دراین زمینه ها اشاره گشت ، آنگاه به پیامدابهامات فقهى در پى ریزى اقتصاد سالم پرداخته شد و سپس علل ضعف فقه موجود در حد توان مرور گشت واینک ادامه بحث...
بخش پایانى مقاله نخست به تشریح نظریه اى اختصاص یافته بود که اعتقاد داشت فقه با بافت کنونى خود کارآیى نام در بر آوردن نیازهاى حقوقى را ندارد و پى ریزى نوین فقه با توجه به[ حوادث واقعه] و روابط مناسبات نوین ضرورت یافته است واین نظام حقوقى باید غبار فراموشى وانزوااز تن بزداید و در صحنه واقعیت هاى اجتماعى گوهر خویش عرضه کند و سائل[ مبتلابه] را به کاوش بنشیند. این نظریه بر آن بود که عواملى چند به این ضعف کمک کرده است و باعث شده است تا در دوران کنونى فقه در پاسخگویى به[ مسائل مستحدثه] دچار مشکلاتى باشد. فهرست این عوامل که در مقاله گذشته از آنها بحث شد بدین منوال است. 1. ظاهر بسندگى درافتاء و پژوهش. 2. نگرش غیر سیستماتیک به مسائل در فقه کنونى. 3. عدم توجه به موضوعات نوین. 4. دورى فقه از حاکمیت و واقعیت ها در بخش قابل ملاحظه اى از تاریخ حیات خود. 5. شکل گیرى مسایل فقه براساس مناسبات و روابط دورانى خاص از تاریخ. 6. ورود بیگانه با فقه در فقه و7. گستردگى مباحث فقه و عدم رشته بندى آنها.
سئوالى که بطور طبیعى درادامه مقاله گذشته مطرح مى شوداین است که آیااقدامى در جهت جبران ضعف ها واز بین بردن عوامل کم توانى فقه انجام گرفته است ؟ آیا کسانى بدین مهم قیام کرده اند؟ واگر چنین بوده آیااین تلاش علمى واین کاوش فرهنگى با موانعى روبرو بوده است یا نه ؟
به باور ما جواب دو سئوال نخست مثبت است. فرزانگان و فقهاى زمانشناسى ضرورت این امر را درک کرده اند، این اندیشه را در مجامع علمى مطرح کرده اند 1 و خود نیز کمتر همت بربسته و گامهایى دراین وادى برداشته اند و طرحها و نظریاتى را در جهت احیاء فقه عرضه کرده اند.
دراین باب مى توان به رهبران این حرکت فکرى اشاره کرد و کسانى همچون حضرت آیه الله العظمى منتظرى شهید دکتر بهشتى و شهید مطهرى را رهبران این حرکت بشمار آورد.2
پاسخ سئوال سوم نیز مثبت است.اصولا هیچ تغییراندیشه و جهانبینى و نظریه اى در جوامع انسانى به سادگى شکل نمى گیرد، چرا که افکار واندیشه هاى نو حتى تگر در مستحکم ترین موضع قرار داشته باشند در مجامع علمى جاى باز نمى کنند مگر در طول چند نسل. تحت تاثیر قرار دادن متفکران امر سهلى نیست و توان علمى بسیار و حیثیت واعتبارى عظیم مى طلبد. فقه واحیاء آن نیز به مثابه یک جزءاز کلیت اندیشه دراین حکم با دیگر علوم اشتراک دارد. حرکت در جهت بازنگرى به ابواب فقه و تدوین فقهى بالنده نمى تواند خالى از صعوبت باشد. طرح نظریات نوین مخالفت هایى را بر مى انگیزد و تنش هایى را سبب مى گرد آنچه از آثار منتشره دراین باب بدست مى آید مى تواند ما را در یافتن علل این تنش ها یارى کند و موانعى را که بر سر راه احیاء فقه وجود دارد بشناساند دراینجا به بخشى ازاین عوامل اشاره مى کنیم و بحث فراگیر دراین زمینه را به عهده پژوهشگران دلسوزاو مى نهیم.
1. نهادى شدن نظریات
گذراز مرحله موجود و پى ریختن نظامى نوین در فقه و وارد کردن پدیده ها و موضوعات تازه دراین نظام علمى و گشودن بابهایى جدید در آن ناگزیر با بسیارى از ذهنیت ها و با برخى از نهادهاى اجتماعى مذهبى علمى و شخصیت هاى باسابقه اصطحکاک مى یابد.
نهادهایى که برمحور مفاهیم و یافته هاى گذشته شکل گرفته اند، دستگاههایى که بر محور احکام و قوانین مستنبطه پیشین برپایند، شخصیت هایى که تمامى سرمایه هاى علمى و موقعیت اجتماعى شان در فهم درست و عمیق متون موجود خلاصه مى شود، نمى توانند بسادگى تحولى زیربنایى را در مجموعه این متون بپذیرند و در باور خود بنشانند و تحقق آن را به استقبال بنشینند، چرا که تحول زیربنایى در نظام علمى موجود شخصیت موقعیت یافته ها نظریات علمى آنها را به بایگانى مى سپارد. شاید گویاترین شاهد براى ترسیم این واقعیت سخنى باشد که برخى از پژوهشگران درباره ابوریحان بیرونى آورده اند: ابوریحان با وجوداین که ماننداکثر منجمان قدیم معتقد ب مرکزیت زمین در منظومه شمسى بود از نظریه مقابل که شمس را مرکز و زمین را سیاره اى مى شمارد که دور آن در حرکت است آگاه بود و مى دانست که بعضى ریاضیدانان قدیم قابل به حرکت زمین به دور خورشید بودند.ابوریحان تا پایان عمر خود درباره این مطلب و صحت و سقم این دو فرضیه در تردید بود و به این حقیقت برخورده بود که انتخاب بین آن دو یک مساله نجومى نیست ، بلکه به نظریات کلى درباره جهانشناسى که به امور دینى و مسائل فلسفى و روحیه ملل وابستگى دارد. و نیز به مسائل طبیعیات مخصوصا موضوع حرکت مرتبط است. درباره این امر ابوریحان چنین مى نگارد:
[....قسم با جان خود که آن عقیده شبه اى است که تحلیل اش در نهایت دشوارى است و قولى است که رفع وابطالش در کمال صعوبت است] شکى نیست که پذیرفتن نظریه مقابل یعنى مرکزیت خورشید و حرکت زمین نه تنها منجر به واژگون شدن طبیعیات ارسطویى مى شد بلکه زمینه کلى فکرى و دینى و فلسفى را نیز دگرگون مى ساخت... ابوریحان که گویااز نتایج و عواقب غیرنجومى این امر خبردار بود بالاخره به دلائلى که خارج از قلمرو هیات است امکان حرکت زمین را رد کرد و به عقیده سایر معاصران خود پیوست.3
این گونه برخوردها در دوران معاصر و در باب پى ریزى نوین فقه نیز مى تواند مورد داشته باشد.از باب مثال : وقتى[ حق الاماره] بودن خمس در یک حوزه درسى طرح مى شود و بناى این تئورى با همه جوانب حقوقى - علمى آن بدست یک فقیه مبتکر و دلیر ساخه مى شود 4 واثبات مى گردد که خمس بخشى از نظام مالیاتى اسلام است که تنها و تنها دولت مرکزى تحت اشراف و هدایت ولایت فقیه مى تواند آن را وصول کند و در خزانه دولت واریز نماید و براساس برنامه مصوب هزینه نماید، بسیارى از نهادها و مجامع و دستگاههاى با سابقه از این
اصل علمى متضرر مى شوند و حیات و بقاى خویش را بسته به بقاى حکم موجود دراین باب مى بینند و بدینسان است که کاوش علمى در مورد مساله اى این چنینى بسهولت مساله اى - مثلا - درباب طهارت انجام نمى یابد و مخالفت بااین نظریه فقهى آغاز مى گردد.
گرایش به آراء علمى نوین در تمامى مجامع علمى و در طول حیات بشر فرزانگان بسیارى را یا خانه نشین ساخته است یا جام مرگ نوشانده یا به پاى طناب دار کشانده است ، ولى هیچگاه رویش جوانه هاى اندیشه و بالندگى شجره آگاهى و گردش چرخ علم به توقف کامل کشانده نشده است. همیشه فرزانگانى دراین وادى پیدا شده اند که همه تیرهاى تهمت افتراء را بجان خریده اند و با نهادها و آراء حافظ وضع موجود با استوارى و صلابت برخورد کرده اند.
کمال و بالندگى نظام جمهورى اسلامى که بر پایه فقه واجتهاد استواراست نیز در گرو همین گونه شجاعت ها و برخوردهاى آگاهانه و دلیرانه است. دراین باب بشنویم سخن شهید دکتر بهشتى را:
[ما براى اینکه جمهورى اسلامى مان جمهورى اسلامى بماند بایداجتهاد انقلابى داشته باشیم یعنى اجتهادى که محافظه کارانه بناشد،اجتهادى که با همه مسائل و با همه نهادها با روحیه انقلابى برخورد کند]. 5
2. حفظ عوام
باورهاى عوامانه در ذهنیت هاى کم عمق و سطحى مى رویند و ریشه در کنکاش هاى عقلانى و تاملات درونى ندارند. ریشه این گونه باورها و عقاید گاه همرنگى با جماعت است و تقلیداز فرهنگ و سنت هاى قومى و گاه اشباع احساسات زودگذر.از آنجا که این گونه باورها درطول سالیان دراز دراثر تلقین و تکرار در ذهنیت علوم شکل مى گیرد و همانند لانه هاى رسوبى دراعماق شخصیت آنان مى نشیند، ستردن این رسوبات جز باانجام بهسازى هاى عمیق میسر نیست. این نوع عقاید براى اشباع صاحبان خود منطقى بودن را نیازمند نیستند. در چنین ذهنیت هایى چه و چرا؟ زمینه رویش ندارد.این باورها از هیچ نظم و نسقى برخوردار نیستند، به مثابه وحى تلقى مى گردند و از هر نوع انعطاف پذیرى عارى هستند. شهید مطهرى در ترسیم خصایص عوام مى گوید:
خاصیت عوام این است که همیشه با گذشته و آنچه با آن خو گرفته پیمان بسته است. حق و باطل تمیز نمى دهد. عوام هر تازه اى را بدعت یا هوى و هوس مى خواند. ناموس خلقت و مقتضاى فطرت و طبیعت را نمى شناسد. ازاین رو با هر نوى مخالفت مى کند و همیشه طرفدار حفظ وضع موجود است. ما هم اکنون مى بینیم که عوام الناس به مسائلى جدى از نوع[ توزیع عادلانه ثروت] [ عدالت اجتماعى] [ تعلیمات عمومى] [ حاکمیت ملى] و امثال
این مثال که پیوند ناگستنى بااسلام دارد... به آن شم نگاه مى کنند که بیک هوس کودکانه. 6
محتواى باورهاى عوامانه گوناگون است : گاه مراسمى ملى گاه حکمى منسوب به دین و گاه سنتى منسوب به مذهب.
در ارتباط بااحیاء فقه واز آن جمله در خصوص مسائل اقتصادى فقه یکى از عوامل عدم تحرک و پویائى همین[ عوام دارى] یا[ عوام زدگى] است.
خصایص باورهاى عوامانه را بر شمردیم. بدون تردید باورهاى هوشمندانه که ریشه در تاملات عقلانى و کاوش هاى ذهنى دارند و جان مایه از آگاهیهاى گسترده مى گیرند و بر نظم و نسقى منطقى استوارند و در آن به هماهنگى اجزاء یک تفکر توجه شده است ، با اندیشه هاى عوامانه و سطحى سنخیت ندارند. یک متفکر یک فقیه و یک پژوهشگر اگر مجبور باشداندیشه هاى خویش را به عوام عرضه کند و در یک ارتباط متقابل این فرآورده ها را به آنان تفهیم نماید راهى ناهموار و صعب العبور را باید به پیماید.انطباق ذهنیت عوامانه با آن خصایص که برشمردیم با ذهنیت یک فرزانه یک متفکر امرى است که بسهولت انجام نمى پذیرد.اندیشه نو براى جاى گرفتن در مجموعه ذهنى یک شخصى انعطاف دیگر باورها را مى طلبد، در حالیکه اندیشه هاى عوامانه خشن وازانعطاف پذیرى عارى اند. دراینجاست که یا باید در برابر عوام موضع گرفت واز آنان برید و علم اندیشه را در حلقه انس دانشوران محدود ساخت ، یاازاندیشه بارور و بالنده دست شست و به بهانه نگهداشت عوام با تفکر و منطق و نوآورى وادارک هاى ژرف وداع کرد بااشاره به همین وضعیت دشواراست که شهید مطهرى نوشته اند:
[روحانیت عوامزده ما چاره اى نداردازاین که آنگاه که مساله اى اجتماعى مى خواهد عنوان کند بدنبال مسائل سطحى و غیراصولى بروداز مسائل اصولى صرفنظر کند، یا طورى نسبت به این مسائل اظهارنظر کند که با کمال تاسف علامت تاخر و منسوخیت اسلام بشمار رود و وسیله بدست دشمنان اسلام بدهد]. 7
این وضعیت در دوران کنونى عمومیت ندارد و بخش قابل ملاحظه اى از روحانیت به پژوهش هاى اصولى و مسائل جدى بها مى دهند،امااین آفت بکلى از مجامع حوزوى رخت برنبسته است.این مشکل بیشتر براى کسانى مطرح است که مجبورند هم دانشور باشند هم عوام را با خود داشته باشند.اینان از یکسو تلاش مى کنند که مقبولیت عام بیایند و خود را با باورهاى عوامانه مقلدان و مریدان انطباق دهند تا مریدان از مراد خود نرمند و به سنگ تکفیر شخصیت مراد خو نشکنند واز سوى دیگر سرى در وادى تامل و تفکر دارند. این گونه کسان در چنبراین تضاد گرفتار مى آیند و در غالب موارد گرفتار آمدگان دراین دوگانگى بااندیشه و تامل عقلانى وداع مى گویند و نگهداشت عوام را
بر تفکر و تامل مقدم مى دارند. بجاى آن که عوام را پیرو خود سازند خود پیروى عوام را پیشه مى کنند.افسار بدست آنان مى سپارند و چنانکه آنان مى خواهند فکر مى کنند مى نویسند و خطابه ایراد مى کنند و مسائل را منطبق با مذاق عوام طرح مى نمایند. باز هم بشنویم از شهید مطهرى که در سالیانى بس دور دراین مورد نگاشتند که :
[روحانیت عوام زده ما چاره اى نداردازاین که همواره سکوت را بر منطق سکون را بر تحرک نفى را براثبات ترجیح دهد، زیرا موافق طبیعت عوام است]. 8
این آفت سابقه اى دیرینه دارد. فرازنگان بسیارى در هیمنه آن سوخته اند و فریادشان بر صفحات تاریخ نقش بسته است.
چنانکه اشاره شد یکى از موانعى که بر سر راه احیاء فقه وجود دارد نیز همین امراست برخى از صاحب نظران آگاهانه با ناخودآگاه در اظهارات خود بدان اعتراف کرده اند. و در رد نظریات نوین و اصلاح طلبانه و ضرورت حفظ فقه با سازمان و بافت فعلى اش استدلال کرده اند که :
[ اگراین مطالب بى اساس تجدید نظر طلبى ها گسترش یابد دیر یا زود پشتیبانى... مسلمانان پاى بند به فقه سنتى رااز دست خواهیم داد. واین خسارتى جبران ناپذیر است]. 9
دراین کلام به دو نکته اشاره شده است. نخست آن که طرح ضرورت سازمان دهى دوباره فقه از آنجهت نامطلوب است که سازگار با ذهنیت توده مردم نیست و هیچ نوع مصالحه اى نمى تواند بین اندیشه هاى تجدید نظر طلب واین ذهنیت ها مفروض باشد. دوم آن که اگر بناست ازاین دو: احیاء فقه یا حفظ مسلمانان سنتى یکى از برگزینیم نگهداشت اینان مطلوب تراست.
دراین که از دست دادن حمایت توده ها خسارتى جبران ناپذیراست نمى توان تردید داشت ، ولى این گونه صاحب نظران هیچگاه به این امر نیندیشیده اند که نگهداشت توده ها نباید به بهاى دست شویى ازاندیشه تفکر خلاقیت و نوآورى تمام شود. رهبران فکرى جامعه باید تلاش کنند تا عوام را در مسیراندیشه هاى بارور خود هدایت نمایند و آنها را در جاده رشد و تکامل فکرى قرار دهند نه این که خود تسلیم اندیشه هاى سطحى گردند واز ترس مخالفت عوام از نوآورى و خلاقیت علمى دست شویند.
جاى بسى شگفتى است که شیهد مطهرى قریب به 25 سال قبل با شناخت عمیق از زمان و مقتضیات آن و با حریت تمام و بى واهمه از غوغا سالارى عوام مى نویسند که :
[روشنفکران مسلمان ایران چشمشان به دانشمندان مصراست که در مسائل اجتماعى مورد نیاز روز تالیف جدیدى بیرون دهند واز روحانیون خودشان مایوسند، زیرا در وضع و شرایط حاضرازاینها جز رساله عملیه که بکار عوام مى خورد و یا تالیفات سطحى که از حدود فکر عوام تجاوز نمى کند نمى توان انتظار داشت]. 10
و بدینسان محتواى رساله هاى عملیه را براى پاسخ گویى به نیازهاى فکرى اندیشه وارن در مسایل اجتماعى اقتصادى و... نارسا تلقى مى کنند، ولى برخى صاحب نظران پس از گذشت ربع قرن هنوز چنان با واقعیت ها و مقتضیات زمان بیگانه اند که براى نگهداشت همان عوامى که[ رساله عملیه بکار آنها مى خورد] مى نویسند:
[حکومت اسلامى بر پایه فقه موجود در رساله اى عملیه خواسته مردم است] 11.
شاید صاحبان این گونه آراء تصور مى نمایند که تجدید نظر در فقه واندیشیدن به موضوعات نوین و مواجهه با شبهات جدید و تدوین و تالیف رساله بر پایه نیازهاى اجتماعى اقتصادى نوظهور مساوق با برافتادن حاکمیت فقه است.
این تلقى سطحى و غیرعلمى است. حیات و بقاء فقه در مواجهه با موضوعات نوظهور و مستحدث و یافتن حکم آنهاست و در تدوین تالیفاتى پربار در زمینه مسائل اقتصادى اجتماعى و... که بکار صاحبان اندیشه آید و در مجامع علمى جاى باز کند و دراشباع ذهنیت هاى بارور توانا باشد تمسک به فقه موجود در رساله هاى عملیه و بى توجهى به احیاء فقه به هرانگیزه اى که انجام گرفته باشد جز انزواى حقارت آمیز علمى نتیجه اى ندارد.
دراوان پیروزى انقلاب در گرما گرم مبارزه و تحول و در کشاکش دگرگونیها فقهاى دوراندیش و زمان شناسى چون شهید دکتر بهشتى و شهید مطهرى بى واهمه از عوام ضرورت بازنگرى عمیق به تمامى شاخه ها و ابعاد فرهنگ اسلام را طرح کردند و طرحهایى را براى پالایش واحیاء فقه و دیگر شاخه هاى علوم اسلامى ارائه دادند. 12 در آن ایام نه تنها بازنگرى و تدوین نوین فقه و حدیث منکر قلمداد نمى شده است که فرزانگانى فقیه اسلام واقعى را بااسلام روشنفکرانه مرادف مى شمرده اند.13 شایدامروز دیگراین فرزانگان حاضر نباشند چنین مرادفاتى را بکار برند. آیا بایداین امر را نشانه اى از رونق یافتن بازار عوام گرایى تلقى کرد؟ سؤالى است که باید پژوهشگران بدان پاسخ مناسب دهند.
3. ترس از مسخ شدن فقه
ترس از مسخ شدن فقه ترسى بجاست و واهمه ازاین که در جریان تجدید نظر وایجاد تحول در نظام و بافت کنونى فقه عناصرى بیگانه و ناهماهنگ با کلیت این اندیشه در آن راه یابد واهمه اى است که همه عناصر دلسوز بر آن صحه مى گذارند و هشدار مى دهند.
ولى این امر نمى یابد ما رااز پیمودن این راه ظریف و پرپیچ و خم و شکننده باز دارد. شهید مطهرى یکى از پایه گذاران اندیشه احیاء فقه ضمن سخن از ضرورت ایجاد تحول در کلیت برنامه هاى حوزه علمیه واز آن جمله بازسازى فقه اشاراتى به همین خطر دارند. دراینجا نخست بخشى از سخنان ایشان را در بابا ضرورت تجدید نظر با هم مرور مى کنیم. آنگاه هشدار آن متفکر بزرگ را درباره خطر راهیابى عناصر بیگانه به کلیت اندیشه اسلامى مى آوریم.
آن فرزانه در باب ضرورت تجدید نظر در نظام علمى حوزه ها مى فرماید:
[ اگر وضع امروز خود را با هشتاد سال پیش (پیش از مشروطیت ایران ) مقایسه کنیم مى بینیم روحانیت آن روز مواجه بوده با جامعه اى بسته و راکد... فرضااز آن حوزه ها جز رساله اى عملى یا کتابهائى در حدود جلاءالعیون و خلیه المتقین و معراج السعاده صادر نمى شده است. آن جامعه نیز مصرف فکرى جزاینها نداشته است ، ولى امروز این توازن به شدت به هم خورده است.امروز به طور مستمراز طریق دبستانها دبیرستانها دانشگاهها موسسات آشکار و پنهان نشر کتاب وسائل ارتباط جمعى از قبیل رادیو تلویزیون سینماها روزنامه ها مجلات هفتگى و ماهانه و سالانه کنفرانسها سخنرانیها واز طریق برخورد با مردمى که سرزمینهاى دیگر به کشور ما آمده اند واز طریق دولتها به کشورهاى خارج هزاران نوع اندیشه به این جامعه صادر مى شود، که اگر اندیشه هایى که از حوزه هاى علمى - دینى و یا وسیله شخصیتهاى مبرز مذهبى در خارج این حوزه ها صادر مى شود - بااینکه نسبت به گذشته در سطح بالاترى قرار گرفته است - با آنچه از جاهاى دیگر صادر مى شود مقایسه شود رقم ناچیزى را تشکیل مى دهد و مى توان گفت نزدیک به صفر است. حتى خود حوزه هاى علمیه ما هم اکنون یکى از بازارهاى پر رونق اندیشه هایى است که از کانون هاى غیرمذهبى یا ضدمذاهب صادر مى شود. اینجاست که هر فرد مقدس آگاه ضرورت تجدید نظر در برنامه هاى حوزه هاى علمیه را شدیدااحساس مى کند]. 14
ایشان پس از بیان ضرورت تجدید نظر در برنامه ها و متون حوزوى به هشدار دهى مى پردازند و خطر مسخ فرهنگ اسلامى را بدین سان بیان مى دارند.
[ هرگونه تجدید نظر و تحول در برنامه هاى
حوزه هاى علمیه باید براساس همان فرهنگ غنى و قدیم اسلامى وادامه هان راه و تسریع در حرکت آن و آفت زدایى از آن بوده باشد. همین فرهنگ که از جوهر حیاتى نیرومندى برخورداراست و... قسمتهاى مهمى از آن به فراموشى سپرده شد و دچار زنگ زدگى شده و قسمتهایى از آن به نوعى آفتها دچار شده بایداز نواحیاء شود واز عناصرى که فرهنگ هاى جدید وجود آورده اند تغذیه کند و مسیر رشد و توسعه تکامل خود را طى کند. هرگونه تجدید نظر مبنى بر جایگزین ساختن یک فرهنگ دیگر به جاى فرهنگ.... اسلامى خیانت به اسلام و مسلمین است] 15.
این هشدار دهى امرىبجاست اما آیااین خطر مى تواند ما رااز پیمودن راه[ صعب العبور] احیاء و بازسازى باز دارد؟ آیااین خطر فرزانگان احیاءگر رااز پیمودن این راه بازداشته است ؟ پاسخ منفى است. طلایه داران اندیشه احیاء با آگاهى از همه دشواریهاى این کار بدان اقدام کرده اند. آثاراحیاءگرانى چون شهید مطهرى و شهید بهشتى و... براین امر گواه است. باید به پیروى ازاین مجددان واحیاءگران زمینه تلافى اندیشه هاى نوین بشرى را با معارف اسلام و فراهم ساخت. بایداجازه داد که عناصر زنده و بالنده این اندیشه ها با کلیت نظام اسلامى و فقه موجود در آمیزند و تلاقى مبارک بیابند، تا جوهر حیاتى فرهنگ اسلام بروز یابد و غبار فراموشى و تحریف و عوام نگرى از چهره این فرهنگ سترده شود.
بدین سان است که سخن کسانى که به بهانه ترس از مسخ فرهنگ و فقه اسلامى ازاندیشیدن به پدیده هاى نوین فکرى و کالاهاى عرضه شده در عرصه اندیشه هاى انسانى ابا دارند، سخنى منطقى و قابل قبول نیست و نتیجه اى جزانزواى حقارت آمیز علمى ندارد.اگر به جوهر حیاتى فقه و فرهنگ اسلام اذعان داریم باید به جاى بستن سدانکار و تکفیر در برابراندیشه هاى وارداتى به شناخت و تحلیل آنها همت گماریم. اندیشه هاى بلند ژرف و عمیق و بارور را در درون نظام علمى خود بپذیریم واندیشه هاى بى ریشه و کم عمق و سطحى را نقد علمى کنیم و با منطقى استوار بى پایگى آن رااثبات نمائیم.
برخوردهاى اینسانى در حوزه هاى عملیه
رواج تام ندارد و بیشتر به تکفیر وانکار بها داده مى شود.
دراین اواخر از سوى حضرت امام گامهاى بلندى در دگرگونى فقه حکومتى در باب مسائل اقتصادى برداشته شده است و فناواى موثرى از ایشان در مورد مالیات لایحه کار مالکیت معادن نرخ گذارى تعزیر حکومتى و.. صادر شده است برخى ازاین همه فتاواى راهشگا وازاین همه نوآورى فقهى به هراس افتاده اند و دراین باب چنین نگاشته اندکه :
[آیا همه احکام اسلام را بعنوان حکومت اسلامى مى توان تغییر داد؟ آیا بااین شیوه استمراراحکام حلال و حرام تا روز قیامت زیر سئوال نمى روند؟]. 16
و بدین سان هراس خود رااز مسخ شدن فقه و فراموش گشتن احکام ابراز داشته اند.
ولى دراین کلام بدین امر توجه نشده است که باافتاء جدید در باب این مسائل یا حل حکومتى این معضلات و صدوراحکام ثانوى دراین باب ها در واقع استمرار حلال و حرام تا روز قیامت نه تنها به زیر سئوال نرفته است که با توجه به موضوعات نوین و با بهره گیرى از مکانیسم هاى فقهى به احکام این موضوعات اندیشیده شده و حلال و حرام خدا براین پایه بیان گشته است.احکام ثانوى و حل حکومتى مسائل که بخشى از توان مجموعه حقوقى است خودنیز بخشى ازاحکام الهى اند و بخشى از همان حلال و حرامى که تا روز قیامت بایداستمرار بیابد.استمراراحکام حلال و حرام بدان معنا نیست که فقه در فتاوایى محدود منحصر بماند واز هر نوع انعطاف پذیرى و سازگارى یا واقعیات عارى باشد.
4. دفاع از روابط اقتصادى موجود:
در هر پژوهش علمى مقایس نقض وابرام ها واظهار نظرها باید حقیقت جویى مطلق دریافت واقعیتها باشد.اصولا تمایز علم ازافسانه و جهل و خیال بدان است کع علم مى کوشد یا کناره زدن پرده اوهام و عادات و تحریفات به گنجینه حقیقت راه یابد و آن را در بازار دانش واندیشه عرضه نماید.اگر بجزاین انگیزه انگیزه دیگرى در پژوهش راه یابد، مى تواند پژوهشگر فقیه و فیلسوف رااز رسیدن به حقیقت باز دارد و ذهنیت مولف محقق و قانون گذار را در جهت آن عامل سوق دهد.این امر در پژوهش هاى اقتصادى در کاوش هاى فقهى در قانون گذارى بطور عام و در تدوین قوانین اقتصادى بطور خاص نیز صادق است. مقایص قانون گذارى اقتصادى افتاءاقتصادى اگر آرمان هاى عدالت جویانه باشد فقیه و قانونگذار مى تواند در تالیف فقه اقتصادى یا تدوین قانون گذار مى تواند در تالیف فقه اقتصادى یا تدوین قانون اقتصادى جاده حقیقت بپیماید،امااگر نفع طلبى یا ترس از سودپرستان و آزمندان بر ذهنیت قانون گذار با فقیه سایه افکنده باشد، مى تواند در سمت دهى بر قانون گذارى یاافتاء تاثیر بسزا داشته باشد و صبغه محافظه کارى را براندام قانون بپوشاند.
درگذشته هاى دور و قبل از وقوع انقلاب اسلامى و تحقق حاکمیت فقه اگر سرمایه امکان تاثیرگذارى بر فتوا یا خطابه اى را مى یافت حوزه اى محدود داشت ،اماامروزاگراین امر در جهت گیرى هاى قانون گذاران یاافتاء فقها موثر باشد حوزه گسترده اى را تحت تاثیر قرار مى دهد و مى تواند در سمت گیرى برنامه ریزى اقتصادى کشور تاثیر منفى گذارد.
در باب موانع احیاء موانع احیاء فقه بخصوص تدوین نوین مسائل اقتصادى آن در دوران کنونى براى این امر مصادیق بارزى مى توان یافت. دراینجا ما تاثیر سرمایه بر تعیین خط و مشى کلى برنامه هاى اقتصادى را باور نداریم و معتقدیم تعیین خطوطاصلى حرکت اقتصادى در جمهورى اسلامى بدورازاین تاثیرپذیرى ها بوده است ، ولى به این حقیقت اشاره مى کنیم که تدوین قوانین اقتصادى فقه بااین مانع مواجه بوده است ، ولى به این حقیقت اشاره مى کنیم که تدوین قوانین اقتصادى فقه بااین مانع مواجه بوده است و گاه آراء واظهاراتى با تاثراز همین عامل بظهور رسیده اند. بجاست به برخى موضع گیرى هاى متاثراز این عامل اشاره داشته باشیم.
الف : به هنگام تصویب بند 12ازاصل 43 قانون اساسى که مفاد آن عبارت است از تامین وسائل کار براى همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل. یکى از خبرگان مى گوید:
[آقاى...ازقم تلفن کردند و گفتندالان در قم این مساله بوجود آمده که تمام کارگران مدعى هستند که مااستقلال مى خواهیم... ما مى خواهیم براى خودمان کار کنیم و خودمان صاحب سهم و صاحب صنعت بشویم ول یک در ده و یا یک درصد... ما نباید یک کلمه اى بگوئیم که مایه درد سربشود]... 17
ترس از بهم خوردن معادله موجود در کارخانه ها و مراکز تولید که قالبا به نفع صاحبان سرمایه جریان داشته است چنان دراظهار نظر یک فرد موثر مى افتد که به صراحت مام مى گوید:
[ما نباید یک کلمه اى بگوئیم که مایه دردسر بشود].
شهید بهشتى در پاسخ این فرد مى گوید:
[ یعنى مى فرمائید هم جامعه اسلامى باشد و هم وضع موجود دست نخورد] 18.
ب : ترس از سرمایه و تاثر از آن تنها به حوزه قانون گذارى وافتاء محدود نمى شود. در جریان اجراء نیز گاه چنان سرمایه به میدان مى آید و مجریان را بیچاره مى سازد که مجبورند به نفع سرمایه و سرمایه داران عقب نشینى کنند. یکى از نشریات اقتصادى کشور در سال گذشته دراین باب نوشت.
[ترس از قدرت سرمایه طى چند سال اخیر آنچنان در رگ و پى ما ریشه دوانید که توانایى بر پا کردن دیوارى از قانون و ضابطه را در مقابل یورش سرمایه به ناتوانى و بلاتکلیفى و بى تصمیمى تبدیل کرد. به طورى که به قول یکى از مسئولین اکنون مجریان قانون و مقامات دولت کمتر از خلاف کاران احساس امنیت مى کنند]. 19
چنانکه در آغازاین بخش گفتیم تاثیر سرمایه بر سمت گیرى تدوین قانون واجراء آن یا افناء مسائل اقتصادى کلیت نداشته است و تنها بعنوان یى از عواملى که امکان تاثیرگذارى منفى بر رونداحیاء فقه مى تواند داشته باشد از آن یاد کردیم. جاى بسى امید به اقامه عدل واحیاء فقه باقى است به هنگامى که در نظام جمهورى اسلامى کسانى خط و مشى کلى اقتصادى کشور را تعیین مى کرده و مى کنند که با صلابت تمام در برابر قدرت سرمایه دارى ایستاده اند و کمترین شائبه تاثیرگذارى وافتاء و فکر واندیشه آنان از سوى سرمایه و ثروت وجود ندارد. قانون اساسى ما در مجلسى بهنگام تصویب بند 2ازاصل 43 قانون اساسى در ترسیم چهره اقتصادى قانون اساسى مى گوید:
[... در سخن روز جمعه این بند را به عنوان آن آینده اى که اقتصاد جمهورى اسلامى باید به سوى آن برود مطرح کردم در آنجا جمله اى گفته بودم... کسانى که مى خواهند هنوز سرمایه دارى داشته باشند مى گویند سرمایه دارها مى رنجند مى روند.... آن کسانى که دنباله روى سرمایه دارهاى قبلى هستند بروند. عده اى خیال کرده بودند که مى گوئیم سرمایه شان را هم بردارند و با خودشان ببرند خیر باید سرمایه شان را بگذارند و خودشان بروند]. 20
بااین نوع جهت گیرها بود که قانون اساسى تدوین شد.امروز نیز رهبر انقلاب تمام قانون گذاران و پژوهشگران و فقها رااز مرعوب شدن در برابر سرمایه و سرمایه دارى در تدوین قانون وافتاء مسائل اقتصادى برحذر مى دارند و در پاسخ استفسار دبیر شوراى محترم نگهبان درباره لایحه کار مى نویسد که:
[حضرات آقایان محترم به شایعاتى که از طرف استفاده جویان بى بند و بار یا مخالفان با نظام جمهورى اسلامى پخش مى شوداعتنایى نکنند]. 21
5. شخصیت زدگى
براى احیاء فقه و دمیدن روح زمان در کالبد آن یکى از موانعى که بایداز پیش پاى پژوهشگران برداشته شود مانع شخصیت زدگى است.
علاقه مفرط به یک شخص یا به یک نظریه یا خودباختگى در برابر عظمت یک بزرگ اراده نو آورى رااز پژوهشگر سلب مى نماید واو را به قبول بى قید و شرط نظریات آن فرزانه وا مى دارد. دو مانع عمده شناخت درست پدیده ها و موضوعات و حقایق را ناممکن مى سازد. عشق و نفرت. پرتو عشق گاه چنان درخشنده و فروزان است که دیده بصیرت را یاراى دیدن نمى ماند و پرده نفرت گاه چنان پنهانگر و پوشاننده است که حقیقت از دیده محقق متنفر پنهان مى ماند. در باب دیده پوشانى عشق امام على ( ع ) کلامى رسا دارند:[ من عشق شیئااعشى بصره] 22
در ترسیم همین حقیقت سردار سخن سعدى مى گوید:
کسى پدیده انکاراگر نگاه کند
نشان صورت یوسف دهد بناخوبى
5وگر بچشم ارادت نظر کند در دیو
فرشته ایش نماید بچشم کروبى 23
این عشق و نفرت اگر در باب شعر یا خطابه یا تدوین مقاله اى توصیفى در ذهنیت شاعر یا خطیب یا نگارنده تاثیرگذارد جاى ملامت بسیار نیست.اما حریم تحقیق و تفحص علمى و کاوش هاى عقلانى بایدازاین پدیده ها عارى باشد.اگرابهت یک فقیه در جان یک محقق نشست اندیشه و فهم آن فرزانه را به زنجیر خودباختگى از پیمودن جاده حقیقت باز خواهد داشت. و در نتیجه راه هرگونه نواندیشى تحول بازبینى و بازنگرى آراء واقوال بر پژوهشگر بسته خواهد شد.این پدیده در اعثار گذشته نمودهاى نامیمون داشته است و سبب شده است تا در میان طبقات فقها طبقه اى را بنام[ مقلد] 24 داشته باشیم. عصرى که در آن بسیارى از فقیهان در برابرابهت و عظمت علمى شیخ طوسى[ ره] یاراى نقد علمى رااز کف داده و پیروى شیخ را پیشه خود ساخته بودند. در ترسیم آن عصر و آن دوران صاحبنظران بسیارى سخن گفته اند. دراینجا به یک قطعه از آن همه توجه مى کنیم :
[ ان اکثرالفقهاءالذى نشاوا بعدالشیخ کانوا یتبعونه فى الفتوى تقلیدا له لکثره اعتقادهم فیه و حسن ظنهم به... لم بیق للامامیه مفت على التحقیق بل کلهم حاک]. 25.
بسیارى از فقهایى که پس از شیخ پدید آمدند فتوا بتقلید از شیخ صادر مى کردند، چون بدو
بسیار اعتقاد داشتند و علاقمند بودند... امامیه را فقیهى پژوهنده نماند. همه مفتیان حکایتگر آراء بودند].
در دوران کنونى نیز برخى ناآگاهانه گرفتار همین زنجیراند. چنان در مسائل علمى بحث مى کنند که شخصیت زدگى و مرعوبیت از کلام و بیانشان مى بارد. حلقه درس آنان[ دوره مقلده] را در یادها زنده مى سازد
شهیدبهشتى مدافع حریت علمى
به هنگام تصویب بندالف از ماده 6اصل دوم قانون اساسى که یکى از پایه هاى نظام جمهورى اسلامى را ترسیم مى کند و عبارت است از[ اجتهاد مستمر فقهاى جامع الشرایط براساس کتاب و سنت معصومین سلام الله علیهم اجمعین] شهید دکتر بهشتى مدافع این نظریه است که به جاى کلمه [ اجتهاد] [ اجتهادانقلابى و پویا] گذارده شود.ایشان در توضیح این پیشنهاد دو صفت[ انقلابى] و[ پویا] را تفسى مى کنند. 26 و با توجه به تفسیرى که آن فرزانه از[ اجتهاد پویا] بدست مى دهد شاید بتوان ادعا کرد که ایشان با درایت و تیزبینى مشکلات و معضلات قانون گذارى بر مبناى فقه را پیش بینى مى کرده است و معتقد بوده که تنهااجتهادى قادراست[ خلاتئوریک] در باب قانون گذارى بر مبناى فقه را پرکند و نیاز و مقتضیات زمان را پاسخ گوید که داراى این دو صفت باشد. و بدین لحاظ مى کوشیده است تااستمرار حیات قانون گذارى در جمهورى اسلامى را با به تصویب رساندن این دو صفت در کنار کلمه اجتهاد بعنوان یک اصل ازاصول قانون اساسى تضمین نماید و راه را بر خودباختگى و شخصیت زدگى در مقام افتاء و تقنین ببندد. تفسیرایشان از[ اجتهاد پویا] چنین است :
[ اجتهاد پویا در حقیقت بیان این امراست که در برخورد با مسائل یک وقت است کسى مجتهدى است که ملتزم مى کند خودش را به آراء گذشته و یک وقت مجتهدى است که با برخورد به شهرت قبلى باکمال شهامت و پویا برخورد مى کند]. 27.
دراین مقاله[ موانع احیاء فقه] را در حد توان طرح کردیم. در مقوله[ فقه و پى ریزى اقتصاد سالم سخن فراوان است. دراینجا مقاله را به پایان مى بریم وادامه بحث دراین مقوله را به مجالى دیگر وا مى گذاریم. به امید بالندگى و شکوفایى فقه.
والسلام
پاورقى ها
1. دراین مورد مى توان سخنان رئیس محترم مجلس حجه الاسلام هاشمى رفسنجانى را مورد ملاحظه قرار داد.ایشان در باب ضرورت بازنگرى به فقه وایجاد و تحول در آن در مدرسه فیضیه در جمع انبوهى از فقهاء واندیشوران فرموده اند: الان زمان آن است که به مسائل اصلى جامعه پرداخته شود. ما هنوز نتوانسته ایم در بسیارى از موارد از جمله مسائل سیاست خارجى مسایل اجتماعى اقتصادى مسائل مستحدثه فضا
دریا مرزهاى جغرافیایى روابط با مسلمانها کفار و مسائل زن تزاسلام را مشخصا و کاملا بیان کنیم.این که مى بینیم امام چیزهاى تازه اى مى گویند مثل شطرنج و فیلمها نشان مى دهد که حرف جدید باید بیاوریم. براى اداره یک جامعه و زندگى کردن در دنیایى که به هم مربوطند به شکلى که اگر کشورى درالمپیک شرکت نداشته باشد یا در جوامع کنونى حضور نداشته باشد شکست روحى براى آن جامعه است به فقهى نیازاست که با مقتضیات و مصالح کشور یکبار دیگر فقه را مطالعه و در آن تتبع کنند. ما داریم الان با مسائل تقریباانفعالى برخورد مى کنیم... روحانیت دراین مرحله باید آمادگى حل مشکلات فکرى جامعه را داشته باشد.[روزنامه جمهورى اسلامى] شماره 2704.
2. در مورد طرح ها و نظریات این فرزانگان در باب احیاء فقه مى توان آثارشان را مورد مطالعه قرار داد، بخصوص این آثار: مقاله[ طرح کوششى تازه در راه شناخت تحقیقى اسلام] [ حوزه] [ ،38.15 اقتصاد اسلامى] شهید بهشتى ، مقاله وظایف اصلى و وظایف فعلى حوزه هاى علمیه ، در جزوه شماره 48 حزب جمهورى اسلامى و دو مقاله[ مشکل اساسى در سازمان روحانیت] و[ اجتهاد دراسلام] شهید مطهرى ، مباحث خارج فقه حضرت آیه الله العظمى منتظرى در باب[ حکومت اسلامى] بخصوص بحث[ منابع مالى دولت اسلامى].ایشان در باب احتکار خمس زکاه و غنائم نظریات بدیعى دارند که قابل ملاحظه و راهگشاست.
3.نظر متفکران اسلامى درباره طبیعت سیدحسین نصر ط خوارزمى صفحات 215 و 216 و 217.
4. رک : مباحث خارج فقه آیه العظمى منتظرى درباره خمس در بحث [منابع بودجه در دولت اسلامى].
5مشروح مذاکرات مجلس بررسى نهایى قانون اساسى ج 1.213. [مجله حوزه] سال اول شماره 2.16.
6.مجله حوزه 2.16.
7. رک: مقاله مشکل اساسى در سازمان روحانیت
8 همان ماخذ.17.
9روزنامه رسالت.28 شهریور 1366 مقالات نظرى بر فقه سنتى.
10مجله حوزه 2.14 مقاله[ مشکل اساسى در سازمان روحانیت].
11.روزنامه رسالت شماره 492.
12. در پاورقى شماره 2 بخشى ازاین طرحها معرفى شد.
13. جزوه[ درست فهمیدن اسلام] نشریه شماره 8 حزب جمهورى اسلامى /10
14. مقاله کوتاه[ وظایف اصلى و وظایف فعلى حوزه هاى علمیه] در جزوه[ اسلام و نیازهاى جهان امروز]، نشریه شماره 48 حزب جمهورى اسلامى.44.
15. همان ماخذ.44و45.
16.روزنامه رسالت شماره 492.
17.مشروح مذاکرات مجلس بررسى نهایى قانون اساسى ج 3.1458 و 1459.
18. همان ماخذ.
19. اطلاعات سیاسى اقتصادى شماره 8 سال اول.3 سرمقاله.
20.مشروح مذاکرات مجلس بررسى نهایى قانون اساسى ج 3.1476.
21. رک :[ مجله حوزه] شماره 23.30.
22.نهج البلاغه عبده ط بیروت خ 107.211 جزءاول.
23.گلستان سعدى باب پنجم اول باب.
24. براى اطلاع بیشتر رک:[ زمین در فقه اسلامى] 1.60.
25. معالم الدین و ملاذالمجتهدین ط دارالعلم قم.179.
26. تفسیر صفت نخست قبلا در متن مقاله بنقل از آن شهید آمده است.
27.مشروح مذاکرات مجلس بررسى نهایى قانون اساسى ج 1.213.

تبلیغات