خواجه نصیر و نگاه راهبردی به حکومت
آرشیو
چکیده
متن
ترسیم راهبردها همانند اندیشه ورزی و تبیین مسائل یکی از اهداف مهم حکومت است که در جهت پیشبرد و بسط کارآمدی آن ضروری است. خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب اخلاق ناصری با نگاه راهبردی به تبیین و ترسیم راهبردهای مختلف حکومت میپردازد که مقاله حاضر تلاش میکند به صورت گذرا و اجمال به برخی از مهمترین آن از جمله راهبرد اجتماعی، راهبرد فرهنگی، راهبرد قضایی، راهبرد امنیتی و راهبرد نظامی اشاره کند.
راهبرد اجتماعی
راهبرد اجتماعی را میتوان به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم نمود. عدالت، نظارت، نیکوکاری و قانونمداری از جمله راهبردهای اصلی اجتماعی است. برقراری عدالت در جامعه دارای شرایطی است که یکی از آنها «برابری» است. برابری به معنای نگاه مکملی به طبقات جامعه است، به گونه ای که بدون وجود هر یک از طبقات، جامعه دچار مشکل خواهد شد.()1 طبقات جامعه را میتوان در چهار گونه مشاهده کرد. «نیروهای علمی» مانند دانشمندان، فقها، قضات، نویسندگان، حساب داران، مهندسان، منجمان، پزشکان و شعرا که قوام و پایداری دین و دنیا به وجود این طبقه است. این دسته مانند آب در طبیعت هستند. «نیروهای نظامی» مانند جنگجویان، مجاهدان، بسیجیان، مرزداران، محافظان که نظم و امنیت جامعه به دست اینها تأمین میشود. این دسته مانند آتش در طبیعت هستند. «نیروهای اقتصادی» مانند تاجران، پیشه وران، صنعتگران و گردآوران مالیات که بدون همکاری اینان، معیشت و زندگی انسانها غیر ممکن است. این دسته مانند هوا در طبیعت هستند. و بالاخره «نیروهای غذایی» مانند برزگران، دهقانان و کشاورزان که مواد غذایی جامعه را تأمین میکنند و جامعه بدون این دسته نمیتواند باقی بماند. این گروه مانند خاک در طبیعت هستند. نکته مهم آنکه هیچ یک از طبقات چهارگانه مذکور نباید بر دیگری اولویت داشته باشند؛ بدین معنا که اصالت را نباید به یک صنف داد و از اصناف دیگر چشم پوشی کرد؛ زیرا همه اینها مکمل همدیگر در جامعه هستند.()2
شرط دوم برقراری عدالت در جامعه «تعدیل» است. باید با مطالعه دقیق حالات، رفتار و عملکردهای تکتک افراد جامعه، شأن و منزلت هر یک را به اندازه استحقاق و استعدادشان معین ساخت.()3 شرط سوم «تساوی» است که باید در تقسیم خیرات مشترک که همانا سلامت، اموال و کرامات است، بین همه افراد جامعه تساوی را رعایت کرد. هر یک از افراد جامعه در این موارد، سهمی دارند، به گونه ای که افراط و تفریط در اعطای آن، موجب خروج جامعه از دایره اعتدال خواهد شد. اگر خیرات مشترک به شخصی کم برسد، به آن شخص ظلم و ستم شده است و اگر به شخصی زیاد برسد، به جامعه و شهروندان ستم شده است.()4
دومین راهبرد اصلی اجتماعی «نظارت» است. باید کاملاً نظارت داشت تا پس از برقراری و توزیع عدالت هیچ کس قادر نباشد حق دیگران را تصاحب نماید. افراد جامعه پس از رسیدن به حق خود باید بتوانند در کمال امنیت از آن استفاده کنند. اگر کسی به حق دیگری تجاوز کرد و حقوق دیگران را پایمال نمود، حکومت باید عوض آن را به زیان دیده برساند و «عوض» هم نباید از حقی که از دست رفته است کمتر باشد، بلکه به گونه ای باشد که هم برای آن شخص و هم برای جامعه مفید باشد.()5
سومین راهبرد اصلی اجتماعی «احسان و نیکوکاری» است. باید با توجه به استعداد و استحقاق افراد جامعه، علاوه بر میزانی که مقرر گردیده است، به آنها کمکها و هدایایی داد.()6 البته زمانی باید اقدام به احسان و نیکوکاری کرد که در موضع قدرت قرار داشت؛ چرا که در موضع ضعف و سستی اقدام به چنین عملی باعث حرص و طمع مردم و مدیران میانی میشود و در نتیجه جامعه را به فساد و تباهی میکشانند.()7
چهارمین راهبرد اصلی اجتماعی «قانونمداری» است. همه راهبردهای مذکور در صورتی محقق خواهند شد که در جامعه قوانین به طور کامل، هم از ناحیه مردم و هم از ناحیه حاکمان و سیاستمداران پیروی شود. مردم در صورتی تن به قوانین و اجرای آن می دهند که حاکمان خود در این راه پیش قدم باشند، به گونه ای که هیچ مسئول و صاحب مقامی در جامعه به نقض قوانین دست نزند.()8
علاوه بر راهبردهای اصلی مذکور راهبردهای دهگانه فرعی اجتماعی حکومت عبارت است از: توجه به فقرا و مستمندان؛ دقت در اخبار و گزارشات؛ تشویق و تنبیه کارگزاران و مردم؛ برقراری امنیت؛ معاشرت و مشاوره با فضلا و دانشمندان؛ چشمپوشی از لذائذ شهوی؛ چشمپوشی از جاهطلبی؛ استمرار در تدبیر امور؛ کاستن از کارهای شخصی، حتی کارهای ضروری همچون: خوردن، آشامیدن، خوابیدن، معاشرت با اهل خانه برای خدمت بیشتر به مردم؛ و اتخاذ تدابیر اطلاعاتی و سری؛
راهبرد فرهنگی
راهبرد فرهنگی با توجه به گروههای مختلف مردم و طبیعت آنان تعیین میشود. اولین گروه، کسانی اند که طبیعتاً خیر هستند و خیرشان به دیگران می رسد. این گروه خلاصه آفرینش اند و در ذات و جوهر، مانند رئیس اعظم میباشند. افرادی که در حلقه حکومت قرار دارند، باید از این گروه باشند. این گروه باید مورد تعظیم، تجلیل، اکرام و احترام حکومت باشند و بر سایر مردم ریاست نمایند. رئیس حکومت موظف است از این دسته برای اداره امور کشور بهره ببرد.()9 دومین گروه طبیعتاً خیرند، ولی خیرشان به دیگران نمی رسد. این دسته را باید عزیز داشت و سعی کرد تا حاجات و نیازمندیهای آنان برآورده شود و از هیچ کوششی در قبال آنان دریغ نورزید.()10 سومین گروه طبیعتاً نه خیرند و نه شریرند. این گروه باید از امنیت لازم برخوردار باشند و به امور خیر تشویق شوند تا بتوانند به اندازه استعداد و توانشان به کمال برسند.()11 چهارمین گروه طبیعتاً شریرند، ولی شرشان به دیگران نمی رسد. این گروه باید تحقیر و اهانت شوند و آنها را با اوامر، نواهی، مواعظ، تشویقها، ترسها، بشارت و انذار نمود. به عبارت دیگر، باید آنان را امر به معروف و نهی از منکر کرد.()12 پنجمین گروه طبیعتاً شریرند و شرشان هم به دیگران می رسد. این گروه پستترین موجوداتند. طبیعت اینها ضد طبیعت رئیس اعظم است و ذاتاً با گروه اول منافات دارند. در برخورد با این گروه، اگر میتوان به اصلاح و سلامت آنان امیدوار بود، باید با تنبیه و شکنجه آنان را اصلاح کرد. اما اگر نمیتوان به اصلاح و بهبود آنان امیدوار بود، اگر شرارت و بدی آنها خصوصی باشد، باید با آنان با مدارا برخورد کرد اما اگر شرارت و بدی آنها عمومی باشد، باید شرارتشان را از بین برد تا در جامعه رواج پیدا نکنند.()13
راهبرد قضایی
در راهبرد قضایی مسئله جرم و از بین بردن آن در جامعه اهمیت خاصی دارد. حکومت نباید افراد جامعه را به مجازاتهای سنگین وادار کند، بلکه باید مراتب جرم را کاملاً مدنظر قرار دهد. مراتب از بین بردن جرم در جامعه به ترتیب چهار مرحله دارد.()14 حبس در مرحله اول است که مجرم از معاشرت و همنشینی با مردم جامعه منع شود. قید در مرحله دوم قرار دارد که مجرم را بست تا از تصرفات بدنی محروم شود. نفی در مرحله سوم است که با تبعید مانع ورود مجرم به جامعه شد. و قتل در مرحله چهارم قرار دارد که دارای شرایطی است. حکومت نباید در قتل افراد جامعه به خود جرأت و جسارت دهد؛ چرا که این مسئله امر کوچکی نیست و در بین حکما اختلاف نظر وجود دارد که اگر جرمی به حد افراط برسد، به گونه ای که موجب فساد و تباهی دیگران شود، آیا قتل مجرم جایز است یا خیر. اساساً حکم قتل در موارد استثنایی قرار دارد. بهتر است به جای قتل، اعضای شرارت مانند دست یا پا یا زبان و یا یکی از حواس پنجگانه مجرم از بین برود، به گونه ای که به قتل منجر نشود. چرا که تخریب بنایی که خداوند در آن آثار حکمت فراوان قرار داده است به گونه ای که نمیتوان آن را دوباره اصلاح و جبران نمود، از عقلانیت به دور است.(15) البته مراحل مذکور در صورتی است که جرم بالفعل از شخصی صادر شود، اما در صورتی که جرم به صورت بالقوه در فردی وجود داشته باشد، تنها میتوان با حبس و قید از آن جلوگیری نمود و انجام دو مرحله بعدی (نفی و قتل) امکانپذیر نیست. قاعده کلی در زمینه «از بین بردن جرم در جامعه» آن است که حکومت ابتدا باید به مصلحت عموم و جامعه توجه داشته باشد و سپس به مصلحت شخص مجرم، و در این میان، هر چه مصلحت حکم کرد، همان را عمل نماید.()16
راهبرد امنیتی
برای آن که جامعه بتواند به امنیت همه جانبه دست یابد، باید گروهی معین شوند تا بتوانند اطلاعات لازم را از امور و تدابیر دشمن کسب نمایند. بنابراین، تفحص و جستجو از امور دشمن و آگاهی از تدابیر آنان، بهترین و بزرگترین سلاح در مقاومت در برابر دشمنان محسوب میشود.()17 این گروه باید اخبار و اطلاعات را از طرق متفاوت کسب نمایند. بهترین راه کسب خبر و اطلاعات، گفت و گو با دوستان و آشنایان مظنونان است. اما باید توجه داشت که تا وقتی دلایل کافی و وافی جمع آوری نشده و خبر به حد تواتر نرسیده است، حکومت حق ندارد حکم کند. در این راه، حکومت باید از مشاوره با عقلای قوم بهره مند شود و از مشورت با ضعفا پرهیز کند. اگر چه برای حفظ اسرار نظام و کسب اطلاعات لازم، مشاوره نیازمند است، اما حاکم باید تلاش کند افرادی را برای این امر برگزیند که به تمام معنا، رازدار و توانا بر حفظ اسرارند.()18
راهبرد نظامی
جنگ به دو قسم ابتدایی و دفاعی تقسیم میشود. در جنگ ابتدایی، غرض و هدف جز خیر محض و طلب دین چیز دیگری نباید باشد و در اینباره باید کاملاً احتیاط به خرج داد و تدبیر و حیله و فریب را در به هم ریختن اتحاد دشمن بر استفاده از ابزارهای نظامی مقدم داشت. البته گرچه استفاده از حیله و تزویر و پیامهای دروغ در جنگ جایز است، اما باید توجه داشت که غدر و پیمانشکنی هرگز جایز نیست. بنابراین، مهمترین امور برای جنگ ابتدایی، بیداری و هوشیاری و استفاده از جاسوسان و نیروهای اطلاعاتی است.()19
در هنگام جنگ ابتدایی نمیتوان به بهانه جنگ با دشمن همه امور و تدابیر را تعطیل نمود، بلکه باید تدابیری را نسبت به بخشهای گوناگون جامعه اتخاذ نمود. از حیث اقتصادی، باید سود و میزان بهرهمندی از آن را برای نیروهای اقتصادی تعیین کرد. در استفاده از نیروهای انسانی و ابزارهای نظامی و به خطر انداختن آنها احتیاط کامل را در نظر گرفت. شأن و جایگاه افراد را مد نظر داشت. از درست کردن حصار و خندق پرهیز کرد، مگر آنکه اضطراری پیش آید؛ چرا که اینگونه امور باعث تسلط دشمن میشود. کسانی که در اثنای جنگ مبارزات و شجاعتهایی از خود نشان داده اند باید مورد حمایت و تشویق قرار گیرند و به دریافت پاداش و جایزه نایل شوند و در حمد و ثنا از رشادتهای آنان باید مبالغه نمود. در طول جنگ باید از ثبات و صبر بهرهمند بود و از رفتارهایی که همراه با غضب و سبکی است و یا تهور و بیپروایی است پرهیز کرد. همیشه دشمن را در جمع نیروهای خودی خوار شمرد و در صورتی حمله به دشمن را آغاز کند که به آمادگی کامل دست یافته باشد. پس از پیروزی نباید تدبیر امور را از دست داد و احتیاطها و تصمیمات جدی را کنار گذارد. اسیران را نکشند؛ چرا که پس از پیروزی حکم اسرا مانند ممالیک و رعایاست و میتوان از آنان در منافع بسیاری که در جامعه به آن نیازمند است استفاده نمود. سعی کنند از عفو و بخشش بهره گیرند؛ چرا که عفو و بخشش پس از پیروزی و قدرت، مورد ستایش و دارای تأثیرات فراوان است.()20
جنگ دفاعی دو حالت دارد. اگر قدرت مقابله با دشمن وجود دارد، سعی شود با استفاده از انواع حیلهها و نیرنگها مانند کمین و شبیخون بر دشمنان تاخت و آنان را به زانو درآورد. اما اگر قدرت مقابله با دشمن وجود ندارد، سعی شود به گونههای مختلف مانند اعطای مال، استفاده از حیله، نیرنگ و فریب، به صلح دست یافت.()21
پی نوشتها:
1. خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، 1364، ص.304
2. اخلاق ناصری، ص.305
3. همان.
4. همان.
5. اخلاق ناصری، ص.307
6. اخلاق ناصری، ص.308
7. همان.
8. اخلاق ناصری، ص309.
9. اخلاق ناصری، ص306.
10. همان.
11. همان.
12. اخلاق ناصری، ص301.
13. همان.
14. همان.
15. اخلاق ناصری، ص.307
16. همان.
17. اخلاق ناصری، ص.310
18. همان.
19. اخلاق ناصری، ص.311
20. اخلاق ناصری، ص.312
21. اخلاق ناصری، ص.313
راهبرد اجتماعی
راهبرد اجتماعی را میتوان به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم نمود. عدالت، نظارت، نیکوکاری و قانونمداری از جمله راهبردهای اصلی اجتماعی است. برقراری عدالت در جامعه دارای شرایطی است که یکی از آنها «برابری» است. برابری به معنای نگاه مکملی به طبقات جامعه است، به گونه ای که بدون وجود هر یک از طبقات، جامعه دچار مشکل خواهد شد.()1 طبقات جامعه را میتوان در چهار گونه مشاهده کرد. «نیروهای علمی» مانند دانشمندان، فقها، قضات، نویسندگان، حساب داران، مهندسان، منجمان، پزشکان و شعرا که قوام و پایداری دین و دنیا به وجود این طبقه است. این دسته مانند آب در طبیعت هستند. «نیروهای نظامی» مانند جنگجویان، مجاهدان، بسیجیان، مرزداران، محافظان که نظم و امنیت جامعه به دست اینها تأمین میشود. این دسته مانند آتش در طبیعت هستند. «نیروهای اقتصادی» مانند تاجران، پیشه وران، صنعتگران و گردآوران مالیات که بدون همکاری اینان، معیشت و زندگی انسانها غیر ممکن است. این دسته مانند هوا در طبیعت هستند. و بالاخره «نیروهای غذایی» مانند برزگران، دهقانان و کشاورزان که مواد غذایی جامعه را تأمین میکنند و جامعه بدون این دسته نمیتواند باقی بماند. این گروه مانند خاک در طبیعت هستند. نکته مهم آنکه هیچ یک از طبقات چهارگانه مذکور نباید بر دیگری اولویت داشته باشند؛ بدین معنا که اصالت را نباید به یک صنف داد و از اصناف دیگر چشم پوشی کرد؛ زیرا همه اینها مکمل همدیگر در جامعه هستند.()2
شرط دوم برقراری عدالت در جامعه «تعدیل» است. باید با مطالعه دقیق حالات، رفتار و عملکردهای تکتک افراد جامعه، شأن و منزلت هر یک را به اندازه استحقاق و استعدادشان معین ساخت.()3 شرط سوم «تساوی» است که باید در تقسیم خیرات مشترک که همانا سلامت، اموال و کرامات است، بین همه افراد جامعه تساوی را رعایت کرد. هر یک از افراد جامعه در این موارد، سهمی دارند، به گونه ای که افراط و تفریط در اعطای آن، موجب خروج جامعه از دایره اعتدال خواهد شد. اگر خیرات مشترک به شخصی کم برسد، به آن شخص ظلم و ستم شده است و اگر به شخصی زیاد برسد، به جامعه و شهروندان ستم شده است.()4
دومین راهبرد اصلی اجتماعی «نظارت» است. باید کاملاً نظارت داشت تا پس از برقراری و توزیع عدالت هیچ کس قادر نباشد حق دیگران را تصاحب نماید. افراد جامعه پس از رسیدن به حق خود باید بتوانند در کمال امنیت از آن استفاده کنند. اگر کسی به حق دیگری تجاوز کرد و حقوق دیگران را پایمال نمود، حکومت باید عوض آن را به زیان دیده برساند و «عوض» هم نباید از حقی که از دست رفته است کمتر باشد، بلکه به گونه ای باشد که هم برای آن شخص و هم برای جامعه مفید باشد.()5
سومین راهبرد اصلی اجتماعی «احسان و نیکوکاری» است. باید با توجه به استعداد و استحقاق افراد جامعه، علاوه بر میزانی که مقرر گردیده است، به آنها کمکها و هدایایی داد.()6 البته زمانی باید اقدام به احسان و نیکوکاری کرد که در موضع قدرت قرار داشت؛ چرا که در موضع ضعف و سستی اقدام به چنین عملی باعث حرص و طمع مردم و مدیران میانی میشود و در نتیجه جامعه را به فساد و تباهی میکشانند.()7
چهارمین راهبرد اصلی اجتماعی «قانونمداری» است. همه راهبردهای مذکور در صورتی محقق خواهند شد که در جامعه قوانین به طور کامل، هم از ناحیه مردم و هم از ناحیه حاکمان و سیاستمداران پیروی شود. مردم در صورتی تن به قوانین و اجرای آن می دهند که حاکمان خود در این راه پیش قدم باشند، به گونه ای که هیچ مسئول و صاحب مقامی در جامعه به نقض قوانین دست نزند.()8
علاوه بر راهبردهای اصلی مذکور راهبردهای دهگانه فرعی اجتماعی حکومت عبارت است از: توجه به فقرا و مستمندان؛ دقت در اخبار و گزارشات؛ تشویق و تنبیه کارگزاران و مردم؛ برقراری امنیت؛ معاشرت و مشاوره با فضلا و دانشمندان؛ چشمپوشی از لذائذ شهوی؛ چشمپوشی از جاهطلبی؛ استمرار در تدبیر امور؛ کاستن از کارهای شخصی، حتی کارهای ضروری همچون: خوردن، آشامیدن، خوابیدن، معاشرت با اهل خانه برای خدمت بیشتر به مردم؛ و اتخاذ تدابیر اطلاعاتی و سری؛
راهبرد فرهنگی
راهبرد فرهنگی با توجه به گروههای مختلف مردم و طبیعت آنان تعیین میشود. اولین گروه، کسانی اند که طبیعتاً خیر هستند و خیرشان به دیگران می رسد. این گروه خلاصه آفرینش اند و در ذات و جوهر، مانند رئیس اعظم میباشند. افرادی که در حلقه حکومت قرار دارند، باید از این گروه باشند. این گروه باید مورد تعظیم، تجلیل، اکرام و احترام حکومت باشند و بر سایر مردم ریاست نمایند. رئیس حکومت موظف است از این دسته برای اداره امور کشور بهره ببرد.()9 دومین گروه طبیعتاً خیرند، ولی خیرشان به دیگران نمی رسد. این دسته را باید عزیز داشت و سعی کرد تا حاجات و نیازمندیهای آنان برآورده شود و از هیچ کوششی در قبال آنان دریغ نورزید.()10 سومین گروه طبیعتاً نه خیرند و نه شریرند. این گروه باید از امنیت لازم برخوردار باشند و به امور خیر تشویق شوند تا بتوانند به اندازه استعداد و توانشان به کمال برسند.()11 چهارمین گروه طبیعتاً شریرند، ولی شرشان به دیگران نمی رسد. این گروه باید تحقیر و اهانت شوند و آنها را با اوامر، نواهی، مواعظ، تشویقها، ترسها، بشارت و انذار نمود. به عبارت دیگر، باید آنان را امر به معروف و نهی از منکر کرد.()12 پنجمین گروه طبیعتاً شریرند و شرشان هم به دیگران می رسد. این گروه پستترین موجوداتند. طبیعت اینها ضد طبیعت رئیس اعظم است و ذاتاً با گروه اول منافات دارند. در برخورد با این گروه، اگر میتوان به اصلاح و سلامت آنان امیدوار بود، باید با تنبیه و شکنجه آنان را اصلاح کرد. اما اگر نمیتوان به اصلاح و بهبود آنان امیدوار بود، اگر شرارت و بدی آنها خصوصی باشد، باید با آنان با مدارا برخورد کرد اما اگر شرارت و بدی آنها عمومی باشد، باید شرارتشان را از بین برد تا در جامعه رواج پیدا نکنند.()13
راهبرد قضایی
در راهبرد قضایی مسئله جرم و از بین بردن آن در جامعه اهمیت خاصی دارد. حکومت نباید افراد جامعه را به مجازاتهای سنگین وادار کند، بلکه باید مراتب جرم را کاملاً مدنظر قرار دهد. مراتب از بین بردن جرم در جامعه به ترتیب چهار مرحله دارد.()14 حبس در مرحله اول است که مجرم از معاشرت و همنشینی با مردم جامعه منع شود. قید در مرحله دوم قرار دارد که مجرم را بست تا از تصرفات بدنی محروم شود. نفی در مرحله سوم است که با تبعید مانع ورود مجرم به جامعه شد. و قتل در مرحله چهارم قرار دارد که دارای شرایطی است. حکومت نباید در قتل افراد جامعه به خود جرأت و جسارت دهد؛ چرا که این مسئله امر کوچکی نیست و در بین حکما اختلاف نظر وجود دارد که اگر جرمی به حد افراط برسد، به گونه ای که موجب فساد و تباهی دیگران شود، آیا قتل مجرم جایز است یا خیر. اساساً حکم قتل در موارد استثنایی قرار دارد. بهتر است به جای قتل، اعضای شرارت مانند دست یا پا یا زبان و یا یکی از حواس پنجگانه مجرم از بین برود، به گونه ای که به قتل منجر نشود. چرا که تخریب بنایی که خداوند در آن آثار حکمت فراوان قرار داده است به گونه ای که نمیتوان آن را دوباره اصلاح و جبران نمود، از عقلانیت به دور است.(15) البته مراحل مذکور در صورتی است که جرم بالفعل از شخصی صادر شود، اما در صورتی که جرم به صورت بالقوه در فردی وجود داشته باشد، تنها میتوان با حبس و قید از آن جلوگیری نمود و انجام دو مرحله بعدی (نفی و قتل) امکانپذیر نیست. قاعده کلی در زمینه «از بین بردن جرم در جامعه» آن است که حکومت ابتدا باید به مصلحت عموم و جامعه توجه داشته باشد و سپس به مصلحت شخص مجرم، و در این میان، هر چه مصلحت حکم کرد، همان را عمل نماید.()16
راهبرد امنیتی
برای آن که جامعه بتواند به امنیت همه جانبه دست یابد، باید گروهی معین شوند تا بتوانند اطلاعات لازم را از امور و تدابیر دشمن کسب نمایند. بنابراین، تفحص و جستجو از امور دشمن و آگاهی از تدابیر آنان، بهترین و بزرگترین سلاح در مقاومت در برابر دشمنان محسوب میشود.()17 این گروه باید اخبار و اطلاعات را از طرق متفاوت کسب نمایند. بهترین راه کسب خبر و اطلاعات، گفت و گو با دوستان و آشنایان مظنونان است. اما باید توجه داشت که تا وقتی دلایل کافی و وافی جمع آوری نشده و خبر به حد تواتر نرسیده است، حکومت حق ندارد حکم کند. در این راه، حکومت باید از مشاوره با عقلای قوم بهره مند شود و از مشورت با ضعفا پرهیز کند. اگر چه برای حفظ اسرار نظام و کسب اطلاعات لازم، مشاوره نیازمند است، اما حاکم باید تلاش کند افرادی را برای این امر برگزیند که به تمام معنا، رازدار و توانا بر حفظ اسرارند.()18
راهبرد نظامی
جنگ به دو قسم ابتدایی و دفاعی تقسیم میشود. در جنگ ابتدایی، غرض و هدف جز خیر محض و طلب دین چیز دیگری نباید باشد و در اینباره باید کاملاً احتیاط به خرج داد و تدبیر و حیله و فریب را در به هم ریختن اتحاد دشمن بر استفاده از ابزارهای نظامی مقدم داشت. البته گرچه استفاده از حیله و تزویر و پیامهای دروغ در جنگ جایز است، اما باید توجه داشت که غدر و پیمانشکنی هرگز جایز نیست. بنابراین، مهمترین امور برای جنگ ابتدایی، بیداری و هوشیاری و استفاده از جاسوسان و نیروهای اطلاعاتی است.()19
در هنگام جنگ ابتدایی نمیتوان به بهانه جنگ با دشمن همه امور و تدابیر را تعطیل نمود، بلکه باید تدابیری را نسبت به بخشهای گوناگون جامعه اتخاذ نمود. از حیث اقتصادی، باید سود و میزان بهرهمندی از آن را برای نیروهای اقتصادی تعیین کرد. در استفاده از نیروهای انسانی و ابزارهای نظامی و به خطر انداختن آنها احتیاط کامل را در نظر گرفت. شأن و جایگاه افراد را مد نظر داشت. از درست کردن حصار و خندق پرهیز کرد، مگر آنکه اضطراری پیش آید؛ چرا که اینگونه امور باعث تسلط دشمن میشود. کسانی که در اثنای جنگ مبارزات و شجاعتهایی از خود نشان داده اند باید مورد حمایت و تشویق قرار گیرند و به دریافت پاداش و جایزه نایل شوند و در حمد و ثنا از رشادتهای آنان باید مبالغه نمود. در طول جنگ باید از ثبات و صبر بهرهمند بود و از رفتارهایی که همراه با غضب و سبکی است و یا تهور و بیپروایی است پرهیز کرد. همیشه دشمن را در جمع نیروهای خودی خوار شمرد و در صورتی حمله به دشمن را آغاز کند که به آمادگی کامل دست یافته باشد. پس از پیروزی نباید تدبیر امور را از دست داد و احتیاطها و تصمیمات جدی را کنار گذارد. اسیران را نکشند؛ چرا که پس از پیروزی حکم اسرا مانند ممالیک و رعایاست و میتوان از آنان در منافع بسیاری که در جامعه به آن نیازمند است استفاده نمود. سعی کنند از عفو و بخشش بهره گیرند؛ چرا که عفو و بخشش پس از پیروزی و قدرت، مورد ستایش و دارای تأثیرات فراوان است.()20
جنگ دفاعی دو حالت دارد. اگر قدرت مقابله با دشمن وجود دارد، سعی شود با استفاده از انواع حیلهها و نیرنگها مانند کمین و شبیخون بر دشمنان تاخت و آنان را به زانو درآورد. اما اگر قدرت مقابله با دشمن وجود ندارد، سعی شود به گونههای مختلف مانند اعطای مال، استفاده از حیله، نیرنگ و فریب، به صلح دست یافت.()21
پی نوشتها:
1. خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، 1364، ص.304
2. اخلاق ناصری، ص.305
3. همان.
4. همان.
5. اخلاق ناصری، ص.307
6. اخلاق ناصری، ص.308
7. همان.
8. اخلاق ناصری، ص309.
9. اخلاق ناصری، ص306.
10. همان.
11. همان.
12. اخلاق ناصری، ص301.
13. همان.
14. همان.
15. اخلاق ناصری، ص.307
16. همان.
17. اخلاق ناصری، ص.310
18. همان.
19. اخلاق ناصری، ص.311
20. اخلاق ناصری، ص.312
21. اخلاق ناصری، ص.313