آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

خواجه نصیر الدین طوسی فیلسوفی واقع گرا و حقیقت گراست. وی حکمت و فلسفه را از آن جهت میخواهد که نفس انسان، کمال و سعادت خود را در اتصاف و تخلق به آن می داند. بنابراین تأملات فلسفی خواجه حاصل دغدغههایی است که وی آن را خارج از ذهن خود و در مواجهه با بحرانهای فکری و نظری و دوری جامعه از تفکر فلسفی و حاکمیت افکار اشعری دریافت نموده و تا بدان جا پیش می رود که حکمت را حاکم بر تمام وجود و هستی خود می داند، به طوری که هر آنچه میگوید و هر آنچه عمل میکند همان است که حکمت میطلبد.
    وی در تعریف حکمت میگوید: «حکمت در عرف اهل معرفت عبارت بود از دانستن چیزها چنان که باشد و قیام به کارها چنان که باید به قدر استطاعت تا نفس انسانی به کمالی که متوجه آن است برسد».()1
    وی در این تعریف بخشی از حکمت را نظر به ادراک حقایق اشیاء می داند، که از طریق عقل نظری به دست می آید، اما بخش دیگر را اقدام به آن دسته از امور و افعالی می داند که به اقتضای حکمت و حکم عقل، ضروری و بایسته است. وی از یک سو با قید «باید» بنیان و اساس زندگی دنیوی و حیات سیاسی را بر عقل و حاکمیت احکام و قضاوتهای عقل می داند. از سوی دیگر اقتضای حکمت آن است که باید معرفتی را حکمت دانست، که نتیجه آن به کمالات نفس بینجامد؛ زیرا کمال نفس از دو طریق معرفت حکیمانه و اقدام به اعمالی که به انحراف و افراط و تفریط و رذیلت نفس نیانجامد و بلکه به فضیلت نفس بیانجامد، شناخته میشود. چنین کسی حکیم کامل و انسان برجسته و بلند مرتبه است.
    خداوند متعال در قرآن کریم نیز به این مسئله اشاره داشته و میفرماید: «یؤتی الحکمه من یشاء و من یؤت الحکمه فقد اوتی خیرآ کثیرآ»()2
    لذا آنچه که میتواند به تشخیص چنین عملی برآید و معیار برای عمل فضیلت آور ـ نه عمل رذیله ـ واقع شود، حکم عقل به تشخیص اعمال فضیلت آور و سعادت آور میباشد.
    بنابراین باید در حیات دنیوی و زندگی سیاسی، معیار اولی و اساسی فضیلت و ارزش را، عقل و تشخیص آن قرار داد تا آنچه که به کمال نفس می انجامد، انجام شود و باید صاحبان تفکر، عقل و تدبیر در همه اجزاء، ارکان و سطوح تصمیمگیری و تصمیم سازی نظام سیاسی، جهت تعیین و تشخیص آنچه که مصالح آن را تأمین و تهدید میکند برآیند، تا اقدام به مصالح نموده و از آنچه تهدید میکند دوری کنند و باید آنچه را که به طور عملی و مصداقی موجب پاکیزگی نفس و تنظیم امور جامعه میشود از طریق اجتهاد از متون و منابع دینی به دست آورده و به آنها عمل نمود.
    لذا باید در حوزه عمل و رفتارها و کنشهای سیاسی ـ اجتماعی به عملی اقدام نمود که مطالعات و تأملات لازم در وجود و رعایت مصالح در تصمیمگیریها و تصمیم سازیهای لازم و در مطالعات راهبردی و جاری و در تنظیم روابط و تأسیس نهادها برای زندگی افراد در سطوح مختلف اخلاق فردی و زندگی جمعی خانوادگی (تدبیر منزل) و (سیاست مدن) صورت گرفته باشد. وی در تعریف عقل عملی میگوید: «با آن (عقل عملی) استنباط صناعات و استخراج قوانین مصالح منزلی و مدنی کند تا تعیش او بر وجه افضل باشد».()3
    خواجه طوسی شأن و جایگاه عقل در حکمت عملی و شاخههای آن را، اساسی، ضروری و بنیانی می داند؛ زیرا در نظر او اخلاق با تربیت ارتباط وثیق و محکم مییابد()4 و بررسی مسائل اخلاقی در نظامی از تربیت و سازوکارهای آن شکل میگیرد. لذا هر نوع تربیت سازنده و کارآمد در نزد وی مبتنی بر یک نظام فکری و توسعه اصول عقلی در پایه ای همچون «علم و معرفت» و «عدالت»()5 و دوری از ظلم و تجارب موفق بشری (تجارب عقول بشری) میباشد.
    خواجه طوسی زمانی که در دربار مغولان وحشی وارد میشود، با تدبیری مدبرانه و حکیمانه قدرت تعقل و تدبر حکیمانه را بر پیروزیهای کوتاه مدت نظامی غلبه می دهد و در ادامه با پیشرفت علم و فلسفه و بالا بردن سطح آگاهی و بینش و معرفتی مردم، جایی برای غلبه تفکر زور و نظامی گری در نیل به اهداف نمیگذارد و یک بار دیگر به تجربه بشری می افزاید که سیاست گذاری و سیاست ورزی مبتنی بر عقل و تفکر و اندیشه منسجم بر تفکر خشن نظامیگری به طور منطقی و عملی پیروز و غالب میباشد. او با این دغدغه که زندگی سیاسی مسلمین از سویی دچار بحران جهالت و انحطاط فرهنگی و حاکمیت تفکر اشعری گری و جمودگرا و مبتنی بر ظواهر احادیث و از سوی دیگر غلبه یک نظام سیاسی با ماهیت غلبه و خشونت شده، معتقد است: باید به تولید اندیشههای ژرف و عقل گرا در ابعاد مختلف کلامی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برآمد تا جریان عمومی جامعه در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی و دینی او تقلید و سلفی گری به سوی حیات آمیخته با تعقل حاکمیت اندیشه و تفکر فلسفی بر زندگی سیاسی و حیات دنیوی تغییر جهت دهد و یک انقلاب فرهنگی و فکری به وجود آورد.
    او بدین منظور در دورانی که قدرت تأثیر گذاری بر امور و بر سطوح مختلف تعیین سیاستها دارد، راهکارهایی را جهت احیاء ارزش و فضیلت تفکر عقلی و حاکمیت تدبر بر زندگی دنیوی و حیات سیاسی اتخاذ میکند. از جمله این که محققین نوشته اند: خواجه طوسی شهریه ای که برای طلاب و دانشجویان رشته فلسفه مقرر کرده بود، بیش از مبلغی بود که دانشجویان دیگر رشتهها؛ همچون فقه و حدیث دریافت میکردند.()6 لذا همین امر موجب میشود که علاقمندان رشته فلسفه بیش از دیگر رشتهها باشند و در ادامه در مجامع علمی و پژوهشی و در انظار متفکرین و دانشمندان، تأملات فیلسوفانه مورد توجه بیشتری قرار گیرد.
    خواجه طوسی با چنین هدف و مقصودی، راهکار دیگری را پیش میگیرد و آن تأسیس رصدخانه مراغه و تبدیل آن به یک دانشگاه بزرگ علوم مختلف است. از آنجا که مغولان به نجوم و احکام آن علاقه و اعتقاد زیادی داشتند و با توجه به تبحر خواجه طوسی در این امر، آنان بعد از شناسایی، خواجه را در شمار خواص خود در آورده و او را مأمور تأسیس رصد خانه و مصرف موقوفات مینمایند. او به بهانه تأسیس رصد خانه توانست به جمع آوری کتابهای نفیس قدیم و جدید، کتابخانههای بغداد و شام و دیگر مناطق مورد هجوم اقدام کند و رقم کتابها را به چهار صد هزار جلد برساند که در زمان خود بی نظیر بوده است.(7) مهمتر آن که خواجه چنین رصد خانه ای را تبدیل به یک مرکز علمی و تحقیقاتی بزرگ نمود و دانشمندان و محققان زیادی را از مناطق اسلامی در آنجا جمع و به کارهای تحقیقاتی مشغول کرد. بدین طریق خواجه طوسی از علاقه هولاکوخان مغولی در تهیه زیج و رصدخانه استفاده کرد و او را واداشت تا فرهنگ و تمدن اسلامی را در ممالک اسلامی مجددآ زنده و پویا نماید و بدین وسیله اندیشمندان علما و فقهای اسلامی را از دم تیغ مغولان نجات داده و دوباره جایگاه و ارزش آنها را در نزد مغولان و در جامعه بالا ببرد.
    راهکار دیگر خواج طوسی، حضور مدبرانه و حکیمانه او در دربار مغولان است.
    وی با همکاری خود در حمله مغولان به خلیفه عباسی و بر چیده شدن بساط آنها، خلافت 525 ساله عباسیان را که روزی با تدبیر ایرانیان بر سر کار آمده بود و به تدبیر آنها قدرتمند شده و سرزمینهای بزرگی را تحت تدبیر خود گرفته بود، پایان و تأثیر تدبیر یک اندیشمند بزرگ ایرانی را نشان داد؛ زیرا سیاست حق نشناسی، تن آسایی و کار شکنانه آنان موجب شده بود که سرزمین ایران مورد هجوم و یغمای مغولان خون آشام قرار گیرد. وی با چنین سیاست مدبرانه و حکیمانه ای زمینه استقلال کامل و آزادی ایران را نیز فراهم کرد تا حکومت شیعی ـ ملی صفویان با قدرت چشمگیری در ایران برقرار و آرزوی دیرینه مردم این سرزمین برآورده شود.()8
    نقش فیلسوف سیاستمداری چون خواجه طوسی در این حادثه سهمگین نشان داد که چگونه میتوان تهدیدها را تبدیل به فرصت نمود و از خطرها و خرابیها کاست و بر عمران، پیشرفت و توسعه افزود. او وزیر کسی بود که نه اهل علم بود و نه با فرهنگ و فلسفه اُنس و الفتی داشت و آنچه آموخته بود ویرانگری، توحش و تخریب بود، اما در ادامه قدرت ویرانگری او تبدل یافته و در جهت پیشرفت فکر و فرهنگ به کار می افتد. او توانست به منتقدان خود در همکاری با مغولان در سقوط خلافت عباسی، نشان دهد که دین خدا با خلافت خلفای عباسی مساوی نیست، زیرا پس از سقوط سلسله عباسی نه تنها اسلام آسیب نپذیرفت، بلکه توانست حقایق تابناک و درخشانش همچنان نور افشانی کند.()9
    مغولان بعد از حمله ور شدن به مناطق غرب خود آشنایی با ادیان اسلام و مسیحیت، با سه فرهنگ زمان خود؛ یعنی اسلام، مسیحیت و بودایی آشنا شدند و با همه با تسامح برخورد میکردند، اما اسلام توانست در آنها نفوذ کند و از ادامه حملات وحشیانه و ویرانگر آنها جلوگیری کرده و پیروز بیرون می آمده و مسیحیت به نهایت ضعف برسد()10 و این چیزی نبود جز تلاشهای مدبرانه و حکیمانه خواجه طوسی. بنابراین خواجه طوسی با اتخاذ سیاست مدبرانه و حکیمانه توانست اولا نزد آنها به عنوان یک فیلسوف مسلمان شیعی منزلت یابد و با نفوذ خود در فکر و عمل هولاکو، از کشتار بیشتر مردم و غارت اموال آنها در شهرها جلوگیری کند. ثانیآ آنها را تبدیل به مدافعین حریم اسلام، خاصه تشیع گرداند و بدین وسیله هم اسلام را از بلای بزرگی که ناشی از حمله مغولان به اسلام رو آورده بود، نجات دهد و هم انسانیت و علم و تمدن را دوباره به جامعه بشری و اسلامی برگرداند.
    راهکار دیگری که خواجه طوسی در حاکمیت تفکر عقلی و فلسفی پیش روی خود میگذارد، راهکار گفت و گوست. او با تمام دانشمندانی که از اقصا نقاط امپراتوری اسلامی در رصد خانه مراغه جمع شده اند، با زبان علم و فلسفه سخن میگوید و با اتخاذ شیوه درست عقلی (نه خطابی و جدلی) به پیشرفت علوم مختلف، خاصه فلسفه یاری می رساند و با عامه مردم و با حاکمان مغولی این شیوه را در صحنه سیاست پیشه میکند و آنها را به کارهای نیک و پسندیده ترغیب و تشویق میکند، به طوری که اگر چنین شیوه ای را اتخاذ نمیکرد، مغولان در آن فرهنگ کفر آلود و مغرور باقی میماندند و همواره فکر و فرهنگ اسلامی در معرض آسیب، بلکه نابودی قرار میگرفت.
    راهکار دیگر وی ارائه مشورتهای مطابق با مصلحت واقعی در همه امور بود. خواجه طوسی اگر چه هم در دستگاه حاکمان اسماعیلی و هم در دربار مغولان از احترام و تکریم خاصی برخوردار بود، اما به علت داشتن همت بالا، پیشنهاد کارهای کوچک و اجرایی را نمیپذیرد و دخالت در امور اجرایی نمیکند و کاری به عزل و نصبهای حکومتی نداشت و آنچه را که صلاح میبیند تا در آنها دخالت و نقش آفرینی کند، پاسخ به طلب مشورتهایی است که حاکمان اسماعیلی و مغولان از او میخواهند و وی آنچه را که بر اساس مقتضای حکمت و مصلحت واقعی امور بود، به آنها توصیه میکرد.
    همین نوع نقش آفرینی وی باعث آن شد که وی بتواند دست به کارهای بزرگ بزند و مانع تخریب بنیانهای علمی، فرهنگی و دینی اسلام و ایران شود و تأملات فلسفی در بعد حکمت نظری و عملی را نیز در حوزههای علمی مجددآ زنده سازد و حوزه تفکر را از خطر اشعری گری که پیش از وی بر فضای فکری ایران و جهان اسلام حاکم شده بود، نجات بخشد.
    راهکار دیگر خواجه طوسی در جاری ساختن حکمت در زندگی سیاسی آن بود که سیاست را تابع عقل ـ نه نقل که تفکر اشعری به دنبال آن بود ـ گرداند و بدین جهت اثر ارزشمند و بی نظیری به نام «اخلاق ناصری» را تألیف کرد. این کتاب قبل از آن که یک کتاب مذهبی باشد یک کتاب فلسفی است، لذا خود در حق آن میگوید: «فنی از فنون حکمت است و به موافقت و مخالفت مذهب یا ملتی تعلق ندارد».()11
    مسئله محوری کتاب اخلاق ناصری اجناس و انواع فضایل و رذایل است و معیار فضیلت هر عملی در سطح زندگی فردی، منزلی و جامعه سیاسی «اعتدال» و حد وسط میانی افراط و تفریط میباشد. بنابراین آن نوع سیاستی میتواند جامعه را به فضیلت و استعدادهای کمالی و نفوس انسانی را به فعلیت برساند که به دور از افراط و تفریط باشد و سیاست فاضله، سیاستی است که منشأ آن حکمت و پایه و اساس آن معرفت حکیمانه و هدفش به اعتدال رساندن قوای نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی باشد.
    وی چنین سیاستی را سیاست الهی می داند: «پس اگر این تدبیر بر وفق وجوب و قاعده حکمت اتفاق افتد و مودی بود به کمالی که در نوع و اشخاص به قوت است، آن را سیاست الهی خوانند».()12
    سیاستی که قوای نظامی، دفاعی و سیاست گذاریهای حاکم بر آنها، نیروهای نظامی را به جای رو آوردن به بزدلی و ترسویی و به جای رو آوردن به ظلم و تجاوز، شجاع بار آورد؛ یعنی قدرت نظامی آنجا اعمال شود، که قوه تدبیر عاقله حاکم بر مدیریت سیاسی جامعه، آن را تشخیص دهد، به عبارت دیگر سیاستی که سازمانها و مراکز اقتصادی و فرهنگی و سیاست گذاریهای حاکم بر آنها، جامعه را به آن سو ببرند که جامعه به جای رو آوردن به شهوت مالی و غیر مالی و به جای رو آوردن به حرص و طمع در مال و تجملات و ابزارها و امکانات شهوت رانی و یا به جای رو آوردن به فقر و تهی دستی و زهد منفی، با حاکمیت قوه مدبره و عاقله بر آنها به اعتدال در آنها، یعنی عفت و پاکدامنی رو آورد؛ یعنی سیاستی که سازمانها و نهادهای سیاست ساز و مراکز تدبیر گر سیاسی و کلی و کلان کشور به جای رو آوردن به تزویر و فریب و خدعه و به جای ساده لوحی و بی تدبیری و عدم دوراندیشی در سیاستها و تصمیمات، به اعتدال در آنها، یعنی حکمت سیاسی و سیاست مدبرانه و متعقلانه و دور اندیشانه رو آورند تا جامعه با حاکمیت اعتدال بر همه ارکان نظام سیاسی به زندگی سعادتمندانه، پیشرفته و توانمند و پویا نایل آید.
        پی نوشتها:
    1. اخلاق ناصری، خواجه نصیر الدین طوسی، تصحیح مجتبی مینوی، علیرضا حیدری، تهران: انتشارات خوارزمی، چاپ چهارم، 1369 ش. ص .37
    2. سوره بقره آیه .269
    3. رساله جبر و اختیار، خواجه نصیر الدین طوسی، نشر علوم اسلامی، 1363، ص .38
    4. نصیر الدین طوسی، فیلسوف گفتگو، غلامحسین ابراهیمی دینانی، انتشارات کتاب هرمس، چاپ اول، 1386، ص .501
    5. اساس الاقتباس، خواجه نصیر الدین طوسی، تصحیح مدرس رضوی، انتشارات دانشگاه تهرانی، 1355، ص .513
    6. فلاسفه شیعه، عبد الله نعمه، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1367، ص .280
    7. فوات الوفیات، محمد بن شاکر الکتبی، تحقیق دکتر احسان عباس، بیروت دارالثقافه، ص 310 - .311
    8. نصیر الدین طوسی، فیلسوف گفتگو، ص .29
    9. همان، ص .30
    10. تاریخ فتوحات مغول، ج.ج، ساندرز، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران انتشارات امیر کبیر، 1361، ص .171
    11. اخلاق ناصری، ص .35
    12. همان، ص .252

تبلیغات