وحدت حوزه و دانشگاه : نگرش ها و دیدگاه ها
آرشیو
چکیده
متن
یکی از بحث های چالش برانگیز که همواره در سال های اخیر میان حوزویان و دانشگاهیان مطرح بوده و هست، بحث وحدت این دو نهادمی باشد دو نهادی که در اصل پایه های فکری و سازندگی جامعه راتشکیل می دهند دانشگاهیان از بعد علمی و حوزویان از بعد معرفتی ودینی.
البته این بدین معنا نیست که در دانشگاه ها بعد مذهبی و در حوزه بعدعلمی وجود ندارد، هر چند وجود این دو عنصر نسبت به نهاد اصلی خودکم رنگ تر است.
پس از گذشت سال ها از شهادت دکتر مفتح، هر ساله با فرا رسیدن 27آذرماه سمینارها و کنفرانس های متعدد برگزار و مقاله های متعددی درباره راهکارهای وحدت حوزه و دانشگاه و چالش های میان آنها نوشته و ارائه می شود. اما به نظر می رسد دامنه بحث چنان گسترده است که درطول این سال ها که بحث های فراوانی مطرح شده با این حال هنوز ناگفته هایی وجود دارد که می تواند به پیشبرد هدف وحدت حوزه و دانشگاه کمک کند.
بطور کلی صاحب نظرانی که در این عرصه به بحث و چالش های فکری پرداخته اند به گروه های ذیل تقسیم می گردند:
الف : گروهی که معتقدند این وحدت هم اکنون شکل گرفته و روند رو به رشدی طی می کند اما روند آن سرعت ندارد و به دلایلی دچار کندی شده اما نسبت به آن امیدوار هستند که در آینده این روند سرعت یافته ومشکلات آن برطرف می گردد.
ب : گروه دوم به اصل وحدت می اندیشند اما در چگونگی تحقق آن ملاحظاتی جدی دارند و از جمله معتقدند که غالبا با گنجانیدن چنددرس معارف اسلامی، اخلاق اسلامی، متون اسلامی و... در دروس دانشگاهی نمی توان از آن به عنوان وحدت این دو نام برد و گفت که وحدت شکل گرفته است چرا که اساسا این گروه معتقدند که وحدت حوزه و دانشگاه چیزی فراتر از گنجاندن درس اسلامی در میان درس های دانشگاهی می باشد.
ج : گروهی نیز به طور کلی اعتقاد دارند اساسا این دو نهاد بسان دو خطموازی بوده و هیچ گاه به هم نخواهند رسید و با یکدیگر منقطع نمی گردند و آنچه که هم اکنون در خصوص انتظار وحدت حوزه و دانشگاه بیان می شود، در حقیقت بحثی آرمانگرایانه است که عینیت نخواهدیافت. استدلال این گروه بر این اساس است که در دانشگاه هیچ پدیده ای اعتقادی، باوری، اندیشه ای، فکری، نظریه ای و معرفتی مطلق نیست و اعتقاد و معرفت در دانشگاه قابل نقد است در حالی که در حوزه دقیقا نقطه مقابل این ها وجود دارد که بسیاری از معرفتها یقینی است ودر حوزه حتی بسیاری از باورها قدسی است.
این گروه همچنین معتقدند که در مورد موانع وحدت مواردی از این دست وجوددارند که اساسا حوزویان خود را بالاتر از دانشگاهیان می دانندو انتظار دارند دانشگاهیان به سراغ آنها بروند در حالی که حوزویان دراین مورد باید پیغمبر گونه عمل نموده و آنها باید به سراغ دانشگاهیان بروند.
به هرحال وجود همین چند گروه نشانگر نوعی شکاف در دو نهاد است که نیاز به ترمیم رابطه و اعتماد سازی را دو چندان می سازد. بسیاری ازاندیشمندان اسلامی معتقدند که یکی از مشکلات جامعه شکاف میان این دو نهاد است و اگر علم و دین درهم ادغام شوند و در اصل وحدت یابند و متحد شوند، بسیاری از مشکلات امروزه قابل حل می باشد زیراعلم بدون دین و معرفت ناقص بوده و دین بدون علم و پیشرفت هم محل پیشرفت ندارد.
اینان اعتقاد دارند که دانشمند بدون ایمان برای جامعه مضر بوده وعالم دینی بدون علوم روز جای پیشرفت ندارد و برای جامعه سودمندنمی باشد در هر صورت وحدت حوزه و دانشگاه یکی از پیچیده ترین مباحث در این حوزه است که نیازمند مطالعه و بررسی در کار گروه های تخصصی و علمی است تا مبانی و اصول وحدت اندیشی به روشنی تبیین و با شناخت آفت ها و آسیب ها، زمینه ها و بسترهای لازم برای عینیت بخشیدن به این هدف متعالی فراهم گردد با این امید به بررسی نگرش ها و بینش ها پیرامون این موضوع می پردازیم.
پیشینه تفکر وحدت اندیشی
امام خمینی، درسال 46 که هنوز کمترین نشانه ای از تحولات بعدی وشکوفایی نهضت اسلام خواهی ملت ایران متصور نبود در پاسخ به پیام دانشجویان مسلمان اروپا از پیوستگی دانشجویان مدارس قدیم ودانشگاهها، احساس سر بلندی و مسرت نمود و فرمودند: از اینکه احساس می کنم طبقات جوانان غیور و دانشجوی قدیم و جدید داخل کشور و خارج و روشن ضمیران سایرطبقات ملت شریف و مسلمان ازخواب گران بیدار شده و در فکر چاره هستند احساس مسرت و سر بلندی می کنم.
امام به خوبی می دانست که اگر روحانیت معظم اسلام نتواندفهم خود ازاسلام را با مقتضای زمان پیوند دهند، و اگر نتوانند با کاروان عظیم دانش بشری که محمل و مجرای کنونی آن بیشتر دانشگاهیان کشور هستندارتباط همدلانه داشته و با منطق جذب با آنان برخورد ننمایند، اعتقاد وایمان نسل آینده را با مخاطره جدی روبرو می سازد و رسالت خود راناتمام و عقیم خواهد گذاشت.
با این نگرش بود که از یکسو با اندیشه اسلام منهای روحانیت، بشدت برخورد می کرد و عالمان و دانشگاهیان متعهد در حقیقت جو را برای درک درستی مبانی اندیشه دینی و انسان شناسی غیر مادی واومانیستی، به حوزه ها و عالمان وارسته آن ارجاع می داد و از سوی دیگربا اندیشه حق انحصاری مجتهدین در تشخیص امور سیاسی برخوردمی کردو آن را از اندیشه تفکیک دین و سیاست خطرناکتر می دانست. ازیکسو با خطر تحجر و برداشت های صورت گرایانه از دین بی مهابابرخورد می کرد و اعتبار و حیثیت علمی و قداست معنوی خود را به قربانگاه جهاد با متحجرین آورد و از سویی دیگر به جوان دانشگاهی ومسلمان تحصیل کرده هشدارمی داد که هرگز خود را بی نیاز از هدایت وروشنگری های روحانیت نیابند.(1)
این انتظارها در فضای مورد انتظار حضرت امام بوده است اما مقایسه شرایط حاضر با فضایی که حضرت امام ترسیم کرده اند، نیازمند یک آسیب شناسی دقیق است، تا ضعف ها روشن شود.
در آسیب شناسی وحدت حوزه و دانشگاه این موضوع مطرح می گرددکه اصولا چه موضوعاتی هستند که درک تعامل گونه دو قشر مزبور را غیرممکن می سازد؟ این محوری ترین و نخستین سؤالی است که موانع درک متقابل این قشر را جستجو می کند. برخی از پاسخ هایی که به این سؤال داده شده، حکایت از تحرکات هدفمند یا غیر هدفمندی است که نوع نگرش متقابل این دو قشر را نسبت به هم خدشه دار ساخته وموجب فاصله دو قشر از یکدیگر شده است. بطور مثال یکی ازنویسندگان معتقد است که با رسوخ برخی افراد و جریان های افراطی درمحیطهای دانشگاهی، اعمال مغایر با شأنیت دانشگاه و دانشجو بروزیافت و دو قشر دانشجو و طلبه را فاصله دارتر ساخت و در مطبوعات دوم خردادی هم اینگونه القاء شد که رفتار روحانیت مغایر با خواستهای دانشجویان است و از آن سو هم طلاب و حوزویان رفتارهای بروز یافته در برخی دانشگاها را موهن و علیه دین و دیانت تحلیل نمود.(2) بطورکلی آفت ها و آسیب ها در این عرصه را می توان در دو بعد حوزوی ودانشگاهی بررسی کرد:
الف. در بعد حوزوی
1. گرفتار شدن در مسائل نظری محض حوزوی و دوری از مسائل روز.
2. بی تفاوت بودن حوزویان نسبت به ارشاد اقشار مختلف جامعه که مهمتر از همه نسل جوان و از این نسل، دانشگاهیان پر اهمیت ترمی باشند.
3. انتظار حوزویان از دانشگاهیان که خودبه سراغ آنها آیند ولی این حوزویان هستند که باید به سراغ دانشگاهیان بروند.
4. بیگانگی حوزویان از زبان دانشگاهیان که زبان علم است.
ب. در بعد دانشگاهی
1. غرق شدن دانشگاهیان در کارهای علمی، درس، نمره و مدرک و بی توجهی آنها به اهداف سیاسی، اجتماعی و... در کشور.
2. بی توجهی دانشگاهیان به نقش ایمان و اخلاق در رشد و اعتلای جامعه و مملکت.
3. اگر دانشگاهیان به نقش سازنده حوزویان و تأثیر زیاد آنان در بسیج مردم بی توجهی نشان دهند تجارب گذشته نشان می دهد که آنها از هم فاصله گرفته و وحدت از بین می رود. چنانچه تاریخ نشان می دهد که انقلاب مشروطه با هدایت و رهبری روحانیت به پیروزی رسید.(3)
برخی در پی درک این نکته بوده اند که چگونه پایه های وحدت حوزه ودانشگاه ناپایدار می گردد و چه عاملی است که پایداری این وحدت راکنترل می بخشد و دلسری ها را در پی می آورد؟ یک پاسخ این است که :وقتی حوزه های علمیه به جمع زیادی از علماء، فضلا و اسلام شناسان واقعی اطلاق می شود و دانشگاه ها به جمعی از روشنفکرانی که از اسلام ومبانی آن اطلاع و آگاهی ندارند و جمعی دانشجوی احساساتی وتحریک پذیر که قدرت تشخیص ندارند، اطلاق می شوند. هر دواحساس می کنند که به هم نیازی ندارند و وحدتی هم پایدار نمی ماند درچنین شرایطی باید گفت که مخالفان وحدت حوزه و دانشگاه به اهداف خود رسیده اند و دلسوزان دو نهاد آموزشی مؤثر در جامعه از پی گیری اهداف خویش مأیوس می شوند.(4)
در مقابل وحدتی که محور انتظار بود، جایگاه استقلال هر دو قشرمطرح می شود که آیا وحدت مخل به استقلال یک قشر نسبت به قشردیگر می باشد؟
یکی از ارکان محوری اندیشه و خط مشی عملی امام خمینی علیرغم برخورداری ایشان از ابعاد وجودی سترگ و منحصر به فرد، تاکید بروحدت و حضور و تداوم آن بود. اما آیا این وحدت به معنای نفی هویت واستقلال یکی از دو نهاد در برابر دیگری است ؟
مطمئنا وحدت حوزه و دانشگاه هیچ گاه به مفهوم سلب استقلال فکری یا نفی هویت مستقل یکی از این دو نهاد و یا سلطه یکی بردیگری نیست بلکه مفهوم اصلی این وحدت در جامعیت دین اسلام است که د رتأمین نیازهای بشری بر هر دو بعد مادی و معنوی آن تأکیدداشته است که بدون آن حقا آزادی و پیشرفت جامعه اسلامی تحقق نمی یابد. روحانی و دانشگاهی مکمل یکدیگرند ولی هویت هر یک مستقل و این استقلال زیر بنای استقلال جامعه می باشد.
وحدت حوزه و دانشگاه به مفهوم وحدت و استقلال جامعه اسلامی است که تأمین نیازهای دینی و دنیوی و نیل به توسعه و پیشرفت به آن وابسته است).(5)
حال به نکته ای دیگر باید پرداخت تا ببینیم در صورتی که این وحدت تحقق یابد، می بایست چه تأثیری در نهاد دانشگاه بگذارد؟ به عبارتی تأثیر مثبت تقریب حوزه به نهاد دانشگاه چگونه باید باشد؟
وزیر علوم در مورخه 85/9/28 اینگونه به این بحث پرداخته است که :یکی از بحث های جدی که به عنوان راهبرد کلان استراتژیک در وزارت علوم تعقیب می شود رسیدن به دانشگاه تمدن ساز اسلامی است. به اعتقاد وی، منظور از دانشگاه اسلامی این نیست که دروس مربوط به حوزه در آن علوم دینی باشد یا اساتید آن روحانی باشد؛ کسی نه چنین حرفی می زند و نه این حرف منطقی و عالمانه است بلکه دانشگاه اسلامی آن دانشگاهی است که هدف آن الهی باشد وی بر آن است که در این راستا، حوزویان می توانند نقش بسیار مؤثری داشته باشد. آنها چه به عنوان مدرس، چه به عنوان اعضای نهاد رهبری در دانشگاه ها و یاکسانی که در مناظره شرکت می کنند می توانند در ایجاد چنین دانشگاهی ما را یاری نمایند.
آیت الله عمید زنجانی نیز در همین باره اعتقاد دارد که وحدت حوزه ودانشگاه امروزه در جنبش نرم افزاری و تولید علم متجلی شده است، این جنبش علمی صبحگاه بسیار روشنی برای ایران به عنوان احیاء کننده تمدن اسلامی رقم خواهد خورد. (6)
طرق وحدت حوزه و دانشگاه
وحدت از چه راه هایی حاصل می شود و چه طرقی در تحقق این وحدت قابل بیان و بررسی است ؟ برخی از راه هایی که می توان مطرح کرد به این شرح است :
1. گفتگوی علمی : بازگشت به مبانی وحدت و همفکری، در سایه همدلی و گفتگوی علمی در فضایی صمیمی بوده پیش داوری ها وعلقه هایی بی اساس خواهد شد.
پس از انقلاب اسلامی به این بعد در سطح مطلوبی توجه شده و درسمینارهایی که برگزار شده نتایج خوبی در جمع بندی ها حاصل شده که در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود:
الف : بحث تعامل و وحدت حوزه و دانشگاه از آن سطح ایده آل وآرمانی که در اوایل انقلاب طرح گردیده خارج شده و به واقعیات اجتماعی نزدیکتر گردید، و انتظارات و توقعات از این وحدت واقع بینانه تر شده است.
ب : بحث وحدت حوزه و دانشگاه به عنوان یک مقوله اجتماعی درتعامل با مؤلفه ها و عوامل دیگر فکری و اجتماعی قرار دارد.
ج : حاکمیت دینی، ساختار آن، اعمال و رفتار حکومت، مسائل اجتماعی حکومت به مقوله وحدت حوزه و دانشگاه تأثیری فراوان برجای گذاشته و می گذارد. این هم واقعیتی است که باید بطور منصفانه وواقع بینانه به آن توجه شود.
د: امروزه منازعات سیاسی و جناحی بر مقوله وحدت حوزه و دانشگاه بطورجدی سایه افکنده.
هـ: گسترش کمی دانشگاها و حوزه های علمیه نیز پدیده اجتماعی دیگری است که در بحث وحدت حوزه و دانشگاه باید مورد تأمل جدی قرار گیرد.
و: تحولاتی که در عرصه جهانی شدن یا جهانی سازی در حال رخ دادن است، مسائلی که در عرصه های مختلف فرهنگی، اجتماعی،دینی، علمی و... و نیز انتظارات جدیدی را در حوزه و دانشگاه در قبال این مسائل به وجود آورده است ؛ بالطبع این مسائل و انتظارات جدیدنیازمند تلقی کار آمدتری از وحدت حوزه و دانشگاه و اهتمام بیشتری نسبت به این موضوع می باشد.
ز: مسائل دیگری که ما در دانشگاه و حوزه با گرایش های متنوع وگوناگونی روبرو هستیم، به عبارت دیگر تنوع و تکثری که امروزه درگرایش های حوزوی و دانشگاهی به وجود آمده است در آغاز انقلاب یادوران قبل از انقلاب وجود نداشت.
توفیقات
مطرح شدن آرمان مطلوب وحدت حوزه و دانشگاه در سال های پس ازپیروزی انقلاب اسلامی در عین نارسایی ها
و آسیب هایی که متوجه آن بوده از توفیقات قابل توجهی نیز برخورداربوده است. برخی از این توفیقات را چنین می توان برشمرد:
1. در حوزه مباحث فکری آموزشی و پژوهشی برداشته شدن مرزی که قبل از انقلاب میان حوزه و دانشگاه وجود داشت.
2. کاهش فاصله ای که به لحاظ شیوه های آموزشی، نوع پژوهش وتحقیق بین این دو نهاد علمی وجود داشت.
3. تبادل استاد و دانشجو و شکل گیری گروه های جدید آموزشی وپژوهشی در دو نهاد حوزه و دانشگاه.
4. شکل گیری و پیدایش رشته های جدید علمی که اگر با نگاه تطبیقی و جامع به دیدگاه های مطرح شده در وحدت حوزه و دانشگاه ارائه نشود ومبنای سیاستگذاری در این زمینه قرار نگیرد گسست حوزه و دانشگاه ونخبگان اجتماعی، به وجود آمده گسترش خواهد یافت.
5. توفیقات در قلمرو مسائل حکومتی (اجرائی، تقنینی، قضایی و...)
6. توفیقات در عرصه مسائل فرهنگی، اعتقادی و اجتماعی
منشور ارتباطی میان حوزه و دانشگاه
تعقیب این آرمان و ایده وحدت میان دو نهاد حوزه و دانشگاه نیازمندمنشوری مورداحترام و قابل اتکا است تا در پرتو وجود این منشور،بطورهدفمند و منسجم بتوان اهداف را تعقیب و پیگیری کرد در این باره و چند نکته حائز اهمیت است.
الف. مهم ترین نکته آن است که سیاست گذاران و برنامه ریزان حکومت و فعالان سیاسی و اجتماعی وحدت و همگرایی حوزه و دانشگاه را راهبرد و استراتژی بنیادین بشناسند و این معیار را در تصمیم ها وبرنامه ریزی های کشور مهم بشمار آوردند و به آن عنایت نمایند.
ب. نهادهای سیاسی حوزه و دانشگاه موضوع وحدت حوزه و دانشگاه رابه عنوان یک راهبرد جدی بشناسند و برای علمی ساختن آن از هیچ کوششی دریغ نورزند.
ج. تمام نهادهای جامعه توجه داشته باشند که تعامل و ارتباط حوزه ودانشگاه باید درون زا باشدو به دور از تشریفات بیرونی انجام گیرد.
د. هر دو نهاد حوزه و دانشگاه یکدیگر را به رسمیت بشناسند و وجوددیگری را برای اداره جامعه لازم و ضروری بدانند.
هـ. هر دو نهاد تواضع و ادب لازم را در ارتباط با یکدیگر رعایت نمایند.
و. هر دو نهاد در رسیدن به ادبیات و فضای گفتمانی مشترک قابل فهم تلاش نمایند.
زیرا فقدان ادبیات و فضای گفتمانی مشترک موجب فاصله و سوءتفاهم می شود.
ز: هر دو نهاد نقش محدودیتها و کارکردهای یکدیگر را پذیرفته وظرفیت تحمل خود را بالا ببرند. (7)
افراط و تفریط
مهم ترین موانعی که بر سر راه وحدت قرار گرفته ریشه در افراطها وتفریطها دارد که تعقیب و پیگیری هدف را از خط اعتدال خارج ساخته وتحقق آن را با دشواریهای بسیاری مواجه ساخته است.
وجود افراط در هر دو طرف حوزه و دانشگاه که در دانشگاه جریانهای افراطی به تجدد تعبیر گردیده، و در حوزه به تحجر. تجدد گرایان براثرافراط در علم گرای که بر گرفته از غرب است دچار تفکر اومانیستی درمسائل فردی و تفکر سکولاریستی در مسائل حکومتی شده اند و تحجرگرایان به صرف حمایت و پیروی از چیزهای قدیمی و سنتی نه به معنای سنت پیامبر(ص) بلکه به صرف قدیمی بودن دچار تحجرشده اند.
نا گفته پیدایست که راه وحدت حوزه و دانشگاه از میان رفتن این دوجریان افراطی می باشد).(8)
رویکردها به وحدت حوزه و دانشگاه
رویکردهای موجود نسبت به مسئله مهم وحدت حوزه و دانشگاه را باتوجه به معرفت شناسی های مختلف می توان اینگونه طبقه بندی کرد.
الف : رویکرد امام به مسأله
ب : وحدت معرفتی
ج :وحدت ایدئولوژیک
د: وحدت مبتنی بر تقسیم کار
هر کدام از این رویکردها چنانچه به تنهایی مورد ملاحظه قرار گیرداحتمالا تصویری تک بعدی از مسئله را نشان می دهد مگر رویکرد امام رحمه الله که رویکردی آسیب شناسانه و در عین حال آینده نگرانه وآرمانی است و با هدف تعالی و در بردارنده تمامی رویکردهای دیگربویژه وحدت شناختی و معرفتی و حتی متدلوژیک است.
چالش های فکری در مورد وحدت حوزه و دانشگاه
به طور کلی دربررسی چالش های فکری در خصوص وحدت اندیشی در نهاد حوزه و دانشگاه دو تفکر قابل ملاحظه است.
تفکر اول : جدایی معرفت دینی و معرفت علمی
تفکر دوم : سرپرستی معرفت دینی بر معرفت علمی.
برخی از صاحب نظران معتقدند به دلیل تفاوت ساختاری میان حوزه ودانشگاه و اینکه در حوزه علوم مورد آموزش دارای تقدس و غیر قابل نقدهستند؛ در حالی که در دانشگاه همه چیز قابل تشکیک است، اصولاوحدت این دو نهاد بسیار مشکل است اما نگاه برخی اندیشمندان به این موضوع از این زاویه نیست و آنان معتقدند علم تا سقف فهم بشری پیش می رود و بعد از آن دین و اخلاق است که هنر بکارگیری این علم رابه انسان اعطا می کند.
صاحب نظری به این نکته اشاره می کند که حوزه منهای دانشگاه منجر به ارائه دینی فردگرایانه خواهد شد که هیچ حضوری در عرصه اجتماعی و اداره امور جامعه نمی تواند داشته باشد اما دانشگاه منهای اصولی کارشناسی شده صحیح دینی و دیدگاه مصلحان و اندیشمندان دینی نیز نمی تواند به یک مدل مردم سالاری دینی برسد، بلکه تنها به جایی می رسد که امروزه به رغم پیشرفت و تکنولوژی غربی ها آنان را ازیک خلاء و کمبود فرا علم رنج می دهد(9).
اندیشمندی دیگر نیز با اشاره به برخی شعارهای اول انقلاب به مقتضای زمان، معتقد است که (در خلال شعاری که برای انقلاب اسلامی و برقراری نظام جمهوری اسلامی داده می شد، شعارهای بسیارارزنده ای بود که وحدت حوزه و دانشگاه نیز یکی از آنها بود البته بسیاری از آنها هنوز تحقق پیدا نکرده و اگر نگوئیم فراموش شده اند به حقیقت هم نپیوسته اند و لو اینکه در صحبت و سخن ادعا شود که در مسیر پیاده کردن آن اهدافیم)(10)
فرهیخته دیگری با موضوع رابطه فیزیک و متافیزیک بحث ارتباطحوزه و دانشگاه را مطرح می سازد که در دنیای فیزیک و فلسفه مرز میان طبیعت برداشته شده است، چنان که در قرآن و فرهنگ اهل بیت (ع) نیزارتباط فیزیک و متافیزیک به صورت غیب و شهود و ظاهر و باطن مطرح می شود. وی در پاسخ به پرسشی که درباره ارتباط این بحث باوحدت حوزه و دانشگاه مطرح می گردد، بیان می دارد که وقتی میان فیزیک و متافیزیک مرزی وجود نداشت میان علم و دین و حوزوی ودانشگاهی و علوم حوزه و دانشگاه نیز نباید خط و نشان و مرزی وجودداشته باشد. بنابراین مرزهای موجود توهمی بیش نیست و ناشی از کم معرفتی است.
استاد دیگری نیز هدف حوزه غیر علمی از گردونه تولید علم را دلیل اصلی فاصله میان حوزه و دانشگاه می داند و معتقد است برخی دیدگاه هاسهم حوزه های معرفتی را در تولید علم صفر می دانند و اجازه نمی دهندحوزه های فرهنگی، معرفتی و ایمانی وارد مقوله تولید علم و بررسی آن گردند. (11)
همچنین استاد دیگری در این باره چنین می گوید: وحدت میان حوزه و دانشگاه را تشکل بزرگ نخبگان یک جامعه می داندکه پیشرفت وسلامت آن جامعه را تضمین می کند بی تردید هر یک از این دو نهادبخشی از نیازهای وجودی انسان را برآورده می سازند که اگر با یکدیگرهماهنگ باشند رسیدن به کمال را برای بشر گریزان از دانش و معرفت سهل تر می کنند.(12)
اکثر آسیب های اجتماعی به ویژه آسیبهای فکری انسان عصرارتباطات سردرگمی در حوزه های شناختی است، عدم پاسخگویی مناسب و کامل به عطش روز افزون بشر، باعث ایجاد بن بست های فکری، اعتقادی وی شده است، در این میان حوزه و دانشگاه به عنوان طلایه داران تولید فکر و اندیشه و علم با اتکا به نظرات کارشناسانه یکدیگر و حذف جریانات تفرقه انگیز میان خود می توانند بهترین پاسخگوی نیازها، ابهامات و استفهام های بشر امروز بویژه ایرانیان دین مدار طالب علم باشند.
چهار لایه از استراتژی فرهنگی که می توان بحث وحدت اندیشی حوزه و دانشگاه را در آن بررسی و محور مطالعه قرار داد، از منظر یکی ازاستاتید دانشگاه عبارت اند از:
1. لایه فرهنگ خواص و نخبگان (که به آن فرهنگ اختصاصی نیزگفته می شود)
2. فرهنگ توده ای (فرهنگ عامه Public Culture یا فرهنگ انبوه Mass Culture)
3. فرهنگ عمومی (General Culture)
4ـ فرهنگ خصوصی (Personality Culture)
به هر حال دو دیدگاه کلی در بین نخبگان حوزوی می توان یافت که نسبت به مسئله وحدت همکاری محور مسلمان محور است. دیدگاه نخست همکاری را عامل مهمی برای وحدت می داند.
آیت الله مصباح یزدی با این دیدگاه معتقد است که بعضی هنوز فکرمی کنند وحدت حوزه و دانشگاه به معنای ادغام این دو با یکدیگر است.در حالی که وحدت حوزه و دانشگاه این نیست که همه دانشجوهابایدآخوند شوند و همه آخوندها دانشجو. این همکاری ماست که می تواند هر دو را شکوفا کند و عواید آن به کل جامعه برگردد و حتی این نتایج به کشورهای دیگر نیز منتقل شود.
دیدگاه دیگر اصل مسلمان تربیت کردن را از اسلامی کردن تفکیک کرده و بر اصل مذکور تأکید دارد.
آیت الله جوادی آملی با چنین دیدگاهی معتقد است که منشأ همه مشکلات بعد از انقلاب همان شکاف حوزه و دانشگاه است و البته دراین بین، راهی هست، وی اظهار داشت در زمان انقلاب برخی وزرا فکرکردند با نماز جماعت و دعای کمیل و جدا کردن دختر و پسر، (جامعه)اسلامی می شود. مسلمان تربیت کردن غیر از اسلامی کردن است اگرآسیب ایجاد و حفظ وحدت را بشناسیم وحدت عملی می شود.
استادی دیگر به سبق زمانی دو نهاد توجه دارد و معتقد است که حوزه مربوط به جامعه سنتی ایران می باشد که از لحاظ علمی و تحقیقی سابقه صدها ساله دارد و به تعلیم و تعلم علوم دینی و سایر علوم پرداخته می شود و دانشگاه مرکز علمی جدیدی در کشور ما می باشد که سابقه کمتر از یک قرن دارد. وی سه تفسیر از بحث وحدت حوزه و دانشگاه رامطرح می سازد.
اولین تفسیر: هر دو مرکز باید به علوم مشترک بپردازند یعنی دردانشگاه بعضی علوم حوزوی تدریس شود در حوزه نیز برخی علوم دانشگاهی، یعنی طرفداران این نوع تعریف به وحدت موضوعات معتقدند، بعضی با همین تفکر دروسی چون صرف و نحو عربی و متون اسلامی وارد دانشگاه کردند و از طرفی از اساتید در حوزه جهت تدریس دعوت به عمل آوردند.
تفسیر دوم : وحدت اساتید را می توان عنوان داشت و اینکه (این تلقی یعنی اینکه قبلا اختلافی بین اساتید حوزه و دانشگاه بوده است، وحدت اساتید حوزه و دانشگاه، مثل وحدت دیگر اقشار اجتماعی جامعه است،طرفداران این تعریف به وحدت اجتماعی و سیاسی معتقدند).
تفسیر سوم : تعریف تعبیر وحدت و همکاری است، یعنی دو نیروی متخصص برای حل مشکل مشترکی با هم مکاری کند مثل دو پزشک با تخصص های متفاوت که برای درمان بیماری یک فرد تلاش می کنند.(13)
کار ویژه های متفاوت
یک دیدگاه دیگر با توجه به کار ویژه های خاص هر کدام از دو نهادحوزه و دانشگاه، ادغام و هضم کار ویژه ها در یکدیگر را غیر ممکن می داند و لذا نگاه به وحدت را بخاطر همین تفاوت، آرمانگرایانه می پندارند.
یک استاد دانشگاه چنین اعتقاد دارد که حوزه و دانشگاه اساسا دو نهادمتفاوت هستند، دو کارکرد ویژه و متفاوت دارند. بحث وحدت آن دو درحقیقت بحثی آرمانگرایانه است.
او می گوید: در دانشگاه هیچ پدیده ای، اعتقادی، باوری، اندیشه ای،فکری، نظریه ای و معرفتی مطلق نیست. در دانشگاه هیچ (فرشته ای)نیست. هر اعتقاد و معرفتی در دانشگاه قابل نقد است. کار دانشگاه طرح سؤال، ایجاد تردید در باورها و آموخته هاست پیش فرض چنین نهادی بطور طبیعی آن است که یقینی وجود ندارد و به درستی هر چیز می توان شک کرد در حالی که در حوزه بسیاری از معرفت ها یقینی است در حوزه بسیاری از باورها قدسی است. در دانشگاه با افکار بزرگان آشنا می شویم تا آنها را نقد کنیم در حالی که در حوزه با افکار بزرگان آشنا می شویم تاآنها را بیاموزیم.
عدم باور نسبت به توانمندی حوزه ها از نظر علمی برای تحصیلکردگان در دانشگاه های غربی اساسا یکی از موانع موجود بر سرراه وحدت است.
بعضی از اساتیدی که از غرب فارغ التحصیل شده اند، با همین زمینه ذهنی جایی برای علوم حوزوی نمی بینند. بنابراین حوزه ها باید تلاش بیشتری داشته باشند و به عموم دانشگاهیان بفهمانند که حرفی برای گفتن دارند و در اصل باید خود را درگیر کنند. مرحوم مطهری (ره) چنین دغدغه ای داشت و در بعضی از جلسات درس مانند بحث اقتصاد، نقدمارکیسسم و... ایشان در حضور بعضی از فضلاء متون غربی رامی خواندند و نقد می کردند که البته در آن زمان که محدودیت هایی ازناحیه رژیم پهلوی وجود داشت متحمل بعضی رنجها و ظلمها هم شدند.
با این حال و در عین تلاش هایی که در جهت تقریب و وحدت وقبولاندن جایگاه علمی حوزویان به دانشگاهیان صورت گرفته، اما دربخشی از دانشگاه این پذیرش نسبت به جایگاه علمی حوزویان باانتقادهایی همراه بوده است.
این استاد دانشگاه از جمله افرادی است که با ذهنیت خاص خوددیدگاهی منتقدانه نسبت به موضوع دارد و معتقد است که اصولاحوزویان باورهای خود را حقیقت مطلق می پندارند و لذا اساسا جای چندانی برای طرح سؤال و پرسش دیگر باقی نمی ماند. حوزویان بردرستی، حقانیت، ابطال ناپذیری و اثبات آنچه باور دارند می اندیشند وپای می فشرند در حالی که دانشگاهیان همواره باورهای خود را مورد نقدو بازنگری قرار می دهند. دانشگاهیان معمولا به دنبال کشف حقیقت هستند در حالی که حوزویان حقیقت را مکشوف و معلوم پنداشته ورسالت خود را اثبات می کنند.
بسترها و زمینه های آماده
اما با وجود چنین نگرشی های انتقادی که بیشتر ازناحیه دانشگاهیان مطرح شده، در بین اقشار حوزوی و فرهیختگان حوزه دیدگاه هایی بمراتب خوشبینانه تر نسبت به زمینه های تحقق وحدت بین دو قشروجود دارد.
به طور کلی این دیدگاه ها ناظر بر واقعیتی است که در حال حاضر زمینه برای وحدت مهیا است اگر چه موانعی نیز وجود دارد. لذا می بایست وحدت حوزه و دانشگاه را به عنوان بحث بسیار مهم و اساسی مورد توجه قرار داد و برای نیل به این وحدت تفاوت های بین این دو مرکز را به هماهنگی تبدیل کرد. حضرت امام صادق (ع) بنیانگذار جنبش نرم افزاری در طول تاریخ اسلام بود و این جنبش که ضرورت مهمی است، همه مذاهب اسلامی را تحت تأثیر خود قرار داد.
برخی بر آن هستند که وحدت حوزه و دانشگاه در راستای تحقق جنبش نرم افزاری تعریف می شود.
بر این اساس، نقش حوزه و دانشگاه در تحقق جنبش نرم افزاری به اندازه ای جدی است که می باید وحدت آنها را در راستای این جنبش تعریف کرد.
برخی نیز دو نهاد را به منزله مکمل یکدیگر ارزیابی کرده و معتقدهستند که حوزه و دانشگاه باید مکمل یکدیگر باشند و به رفع خلاءها وتأمین نیازهای علمی و تخصصی کشور همت گمارند. انتظار جامعه،حکومت، رهبری از دانشگاه و حوزه این است که مسائل و مشکلات کشور و آسیبهای فرهنگی و اجتماعی را شناسایی کرده و راه حل های عملی و نظری آنها را بیابند.
نکته مهمی که در رابطه با وحدت این دو نهاد وجود دارد، درک صحیح و متقابل از یکدیگر است. دو نهاد حوزه و دانشگاه باید استقلال خویش را حفظ کرده و از دیگری توقع اضافی نداشته باشند.
آفت شناختی وحدت حوزه و دانشگاه
به هر حال آنچه مورد بررسی قرار گرفت، عمومٹ دیدگاه ها و منظرهایی بود که نقش های موجود در خصوص وحدت را طبقه بندی و ارزیابی وامیدها و بیم ها نسبت به این موضوع مهم را بازگو کرده، لیکن مسئله مهم تر که پیش از این هم به آن اشاره شد، بحث آفت شناسی است.
آفت وحدت در حوزه های علوم دینی نیز همان آفت نگرش و معرفت به مکانیسم وحدت علم و دین و دین و هنر است. افراد ذی ربط و مسئولان حوزه نیز فاقد تصور عمیق نسبت به رسالت روحانیت و شرایط کنونی جهان و ایران و هویت رسالت دین و علم و هنرند. بنابراین، در جهت نهادینه کردن علوم مورد نیاز روز و نیازهای علمی و هنری روحانیون گام اساسی بر نمی دارند و در راستای وحدت واقعی با دنیای دانشگاه ودانشگاهیان نیز دست به کاری نمی زنند.
هنوز آفت وحدت در جوامع دانشگاهی ما، سکولاریسم دیرپا و آسیب وحدت در جوامع حوزوی ما، تحجر دیرینه است که هر دو آفت، در هر دونهاد قربانی فراوانی می گیرد و فرهنگ و تمدن اصیل و دیرین ما را به تباهی می کشد و انقلاب عزیر و امام و امت را از ریشه می خشکاند واستقلال فرهنگی ایران را در معرض خطر و نابودی قرار می دهد.
عدم سعه صدر و فرهنگ گفت و شنود میان طرفین از جمله مهم ترین و حساس ترین آفاتی است که باید نسبت به شناخت و درمان آن همت گماشت.
ممکن است آموزش عالی، مشاوره فکری با صاحب نظران حوزوی رانوعی عدم استقلال و تحقیر خویش قلمداد کند؛ چنانچه سران حوزه نیزدر خصوص تبادل نظر و مشاوره با دانشگاهیان ممکن است احساس مشابهی داشته باشند.(14)
وجود این دیدگاه های نامطمئن و برآمده از تردیدها نسبت به جایگاه علمی و نقش ها و کارکردها، به طور عمده و اخص، مانعی مهم بر سر راه وحدت به شمار می آید و با وجود چنین نگرشی تعامل ها، تدافعی و برمحور دفع متقابل خواهد بود و هیچگونه زمینه ای برای تقریب و نزدیکی ذهنی و عینی در دو قشر ایجاد نخواهد کرد.
مهم ترین خطر فعلا در وجود نگرش های منفی و تردیدآمیز است که باور متقابل را محو می سازد و لذا امیدها و امیدواری ها را بر باد فنامی دهد. از این رو، دو نهاد حوزه و دانشگاه می بایست پا در راهی نهند که از تردیدها آراسته و نسبت به اتهامات پیراسته است. ایجاد اعتماد ومتقابل و جستجوی ادبیات مشترک در درک و تعاملات خوشبینانه بسیارراهگشا خواهد بود.
پی نوشت ها:
1ـ آسیب شناسی آرمان وحدت حوزه و دانشگاه حسین موسوی لموکی به نشریه منشور (صحیه 8 رسالت)
2ـ آسیب شناسی وحدت حوزه و دانشگاه ـ احمد بهشتی، نشریه البرزاه.
3ـ همان.
4ـ از وحدت حوزه و دانشگاه چه می خواستم. مصطفی ایزدی، نشریه شرق 83/9/28.
5ـ اندیشه وحدت حوزه و دانشگاه و دلیمار معرضانه ـ شری مشور( ضمیمه رسالت) 83/9/29.
6ـ ایجاد دانشگاههای تمدن ساز راهبرد وزارت علوم است ـ سیاست روز85/9/28.
7ـ منبع پیشین.
8ـ بررسی راهکارهای عملی وحدت حوزه و دانشگاه ـ نشریه قدس 81/9/27.
9ـ تطابق درخط موازی ـ روزنامه آفتاب یزد ـ 81/9/28.
10ـ پیشین.
11ـ پیشین.
12ـ همان، پیشین.
.13 وحدت حوزه و دانشگاه با کدام رویکرد؟ ـ گفت و گو، روزنامه همبستگی 81/9/25.
.14 وحدت حوزه و دانشگاه در رویکرد آفت شناختی ـ نشریه رسالت 80/10/5
البته این بدین معنا نیست که در دانشگاه ها بعد مذهبی و در حوزه بعدعلمی وجود ندارد، هر چند وجود این دو عنصر نسبت به نهاد اصلی خودکم رنگ تر است.
پس از گذشت سال ها از شهادت دکتر مفتح، هر ساله با فرا رسیدن 27آذرماه سمینارها و کنفرانس های متعدد برگزار و مقاله های متعددی درباره راهکارهای وحدت حوزه و دانشگاه و چالش های میان آنها نوشته و ارائه می شود. اما به نظر می رسد دامنه بحث چنان گسترده است که درطول این سال ها که بحث های فراوانی مطرح شده با این حال هنوز ناگفته هایی وجود دارد که می تواند به پیشبرد هدف وحدت حوزه و دانشگاه کمک کند.
بطور کلی صاحب نظرانی که در این عرصه به بحث و چالش های فکری پرداخته اند به گروه های ذیل تقسیم می گردند:
الف : گروهی که معتقدند این وحدت هم اکنون شکل گرفته و روند رو به رشدی طی می کند اما روند آن سرعت ندارد و به دلایلی دچار کندی شده اما نسبت به آن امیدوار هستند که در آینده این روند سرعت یافته ومشکلات آن برطرف می گردد.
ب : گروه دوم به اصل وحدت می اندیشند اما در چگونگی تحقق آن ملاحظاتی جدی دارند و از جمله معتقدند که غالبا با گنجانیدن چنددرس معارف اسلامی، اخلاق اسلامی، متون اسلامی و... در دروس دانشگاهی نمی توان از آن به عنوان وحدت این دو نام برد و گفت که وحدت شکل گرفته است چرا که اساسا این گروه معتقدند که وحدت حوزه و دانشگاه چیزی فراتر از گنجاندن درس اسلامی در میان درس های دانشگاهی می باشد.
ج : گروهی نیز به طور کلی اعتقاد دارند اساسا این دو نهاد بسان دو خطموازی بوده و هیچ گاه به هم نخواهند رسید و با یکدیگر منقطع نمی گردند و آنچه که هم اکنون در خصوص انتظار وحدت حوزه و دانشگاه بیان می شود، در حقیقت بحثی آرمانگرایانه است که عینیت نخواهدیافت. استدلال این گروه بر این اساس است که در دانشگاه هیچ پدیده ای اعتقادی، باوری، اندیشه ای، فکری، نظریه ای و معرفتی مطلق نیست و اعتقاد و معرفت در دانشگاه قابل نقد است در حالی که در حوزه دقیقا نقطه مقابل این ها وجود دارد که بسیاری از معرفتها یقینی است ودر حوزه حتی بسیاری از باورها قدسی است.
این گروه همچنین معتقدند که در مورد موانع وحدت مواردی از این دست وجوددارند که اساسا حوزویان خود را بالاتر از دانشگاهیان می دانندو انتظار دارند دانشگاهیان به سراغ آنها بروند در حالی که حوزویان دراین مورد باید پیغمبر گونه عمل نموده و آنها باید به سراغ دانشگاهیان بروند.
به هرحال وجود همین چند گروه نشانگر نوعی شکاف در دو نهاد است که نیاز به ترمیم رابطه و اعتماد سازی را دو چندان می سازد. بسیاری ازاندیشمندان اسلامی معتقدند که یکی از مشکلات جامعه شکاف میان این دو نهاد است و اگر علم و دین درهم ادغام شوند و در اصل وحدت یابند و متحد شوند، بسیاری از مشکلات امروزه قابل حل می باشد زیراعلم بدون دین و معرفت ناقص بوده و دین بدون علم و پیشرفت هم محل پیشرفت ندارد.
اینان اعتقاد دارند که دانشمند بدون ایمان برای جامعه مضر بوده وعالم دینی بدون علوم روز جای پیشرفت ندارد و برای جامعه سودمندنمی باشد در هر صورت وحدت حوزه و دانشگاه یکی از پیچیده ترین مباحث در این حوزه است که نیازمند مطالعه و بررسی در کار گروه های تخصصی و علمی است تا مبانی و اصول وحدت اندیشی به روشنی تبیین و با شناخت آفت ها و آسیب ها، زمینه ها و بسترهای لازم برای عینیت بخشیدن به این هدف متعالی فراهم گردد با این امید به بررسی نگرش ها و بینش ها پیرامون این موضوع می پردازیم.
پیشینه تفکر وحدت اندیشی
امام خمینی، درسال 46 که هنوز کمترین نشانه ای از تحولات بعدی وشکوفایی نهضت اسلام خواهی ملت ایران متصور نبود در پاسخ به پیام دانشجویان مسلمان اروپا از پیوستگی دانشجویان مدارس قدیم ودانشگاهها، احساس سر بلندی و مسرت نمود و فرمودند: از اینکه احساس می کنم طبقات جوانان غیور و دانشجوی قدیم و جدید داخل کشور و خارج و روشن ضمیران سایرطبقات ملت شریف و مسلمان ازخواب گران بیدار شده و در فکر چاره هستند احساس مسرت و سر بلندی می کنم.
امام به خوبی می دانست که اگر روحانیت معظم اسلام نتواندفهم خود ازاسلام را با مقتضای زمان پیوند دهند، و اگر نتوانند با کاروان عظیم دانش بشری که محمل و مجرای کنونی آن بیشتر دانشگاهیان کشور هستندارتباط همدلانه داشته و با منطق جذب با آنان برخورد ننمایند، اعتقاد وایمان نسل آینده را با مخاطره جدی روبرو می سازد و رسالت خود راناتمام و عقیم خواهد گذاشت.
با این نگرش بود که از یکسو با اندیشه اسلام منهای روحانیت، بشدت برخورد می کرد و عالمان و دانشگاهیان متعهد در حقیقت جو را برای درک درستی مبانی اندیشه دینی و انسان شناسی غیر مادی واومانیستی، به حوزه ها و عالمان وارسته آن ارجاع می داد و از سوی دیگربا اندیشه حق انحصاری مجتهدین در تشخیص امور سیاسی برخوردمی کردو آن را از اندیشه تفکیک دین و سیاست خطرناکتر می دانست. ازیکسو با خطر تحجر و برداشت های صورت گرایانه از دین بی مهابابرخورد می کرد و اعتبار و حیثیت علمی و قداست معنوی خود را به قربانگاه جهاد با متحجرین آورد و از سویی دیگر به جوان دانشگاهی ومسلمان تحصیل کرده هشدارمی داد که هرگز خود را بی نیاز از هدایت وروشنگری های روحانیت نیابند.(1)
این انتظارها در فضای مورد انتظار حضرت امام بوده است اما مقایسه شرایط حاضر با فضایی که حضرت امام ترسیم کرده اند، نیازمند یک آسیب شناسی دقیق است، تا ضعف ها روشن شود.
در آسیب شناسی وحدت حوزه و دانشگاه این موضوع مطرح می گرددکه اصولا چه موضوعاتی هستند که درک تعامل گونه دو قشر مزبور را غیرممکن می سازد؟ این محوری ترین و نخستین سؤالی است که موانع درک متقابل این قشر را جستجو می کند. برخی از پاسخ هایی که به این سؤال داده شده، حکایت از تحرکات هدفمند یا غیر هدفمندی است که نوع نگرش متقابل این دو قشر را نسبت به هم خدشه دار ساخته وموجب فاصله دو قشر از یکدیگر شده است. بطور مثال یکی ازنویسندگان معتقد است که با رسوخ برخی افراد و جریان های افراطی درمحیطهای دانشگاهی، اعمال مغایر با شأنیت دانشگاه و دانشجو بروزیافت و دو قشر دانشجو و طلبه را فاصله دارتر ساخت و در مطبوعات دوم خردادی هم اینگونه القاء شد که رفتار روحانیت مغایر با خواستهای دانشجویان است و از آن سو هم طلاب و حوزویان رفتارهای بروز یافته در برخی دانشگاها را موهن و علیه دین و دیانت تحلیل نمود.(2) بطورکلی آفت ها و آسیب ها در این عرصه را می توان در دو بعد حوزوی ودانشگاهی بررسی کرد:
الف. در بعد حوزوی
1. گرفتار شدن در مسائل نظری محض حوزوی و دوری از مسائل روز.
2. بی تفاوت بودن حوزویان نسبت به ارشاد اقشار مختلف جامعه که مهمتر از همه نسل جوان و از این نسل، دانشگاهیان پر اهمیت ترمی باشند.
3. انتظار حوزویان از دانشگاهیان که خودبه سراغ آنها آیند ولی این حوزویان هستند که باید به سراغ دانشگاهیان بروند.
4. بیگانگی حوزویان از زبان دانشگاهیان که زبان علم است.
ب. در بعد دانشگاهی
1. غرق شدن دانشگاهیان در کارهای علمی، درس، نمره و مدرک و بی توجهی آنها به اهداف سیاسی، اجتماعی و... در کشور.
2. بی توجهی دانشگاهیان به نقش ایمان و اخلاق در رشد و اعتلای جامعه و مملکت.
3. اگر دانشگاهیان به نقش سازنده حوزویان و تأثیر زیاد آنان در بسیج مردم بی توجهی نشان دهند تجارب گذشته نشان می دهد که آنها از هم فاصله گرفته و وحدت از بین می رود. چنانچه تاریخ نشان می دهد که انقلاب مشروطه با هدایت و رهبری روحانیت به پیروزی رسید.(3)
برخی در پی درک این نکته بوده اند که چگونه پایه های وحدت حوزه ودانشگاه ناپایدار می گردد و چه عاملی است که پایداری این وحدت راکنترل می بخشد و دلسری ها را در پی می آورد؟ یک پاسخ این است که :وقتی حوزه های علمیه به جمع زیادی از علماء، فضلا و اسلام شناسان واقعی اطلاق می شود و دانشگاه ها به جمعی از روشنفکرانی که از اسلام ومبانی آن اطلاع و آگاهی ندارند و جمعی دانشجوی احساساتی وتحریک پذیر که قدرت تشخیص ندارند، اطلاق می شوند. هر دواحساس می کنند که به هم نیازی ندارند و وحدتی هم پایدار نمی ماند درچنین شرایطی باید گفت که مخالفان وحدت حوزه و دانشگاه به اهداف خود رسیده اند و دلسوزان دو نهاد آموزشی مؤثر در جامعه از پی گیری اهداف خویش مأیوس می شوند.(4)
در مقابل وحدتی که محور انتظار بود، جایگاه استقلال هر دو قشرمطرح می شود که آیا وحدت مخل به استقلال یک قشر نسبت به قشردیگر می باشد؟
یکی از ارکان محوری اندیشه و خط مشی عملی امام خمینی علیرغم برخورداری ایشان از ابعاد وجودی سترگ و منحصر به فرد، تاکید بروحدت و حضور و تداوم آن بود. اما آیا این وحدت به معنای نفی هویت واستقلال یکی از دو نهاد در برابر دیگری است ؟
مطمئنا وحدت حوزه و دانشگاه هیچ گاه به مفهوم سلب استقلال فکری یا نفی هویت مستقل یکی از این دو نهاد و یا سلطه یکی بردیگری نیست بلکه مفهوم اصلی این وحدت در جامعیت دین اسلام است که د رتأمین نیازهای بشری بر هر دو بعد مادی و معنوی آن تأکیدداشته است که بدون آن حقا آزادی و پیشرفت جامعه اسلامی تحقق نمی یابد. روحانی و دانشگاهی مکمل یکدیگرند ولی هویت هر یک مستقل و این استقلال زیر بنای استقلال جامعه می باشد.
وحدت حوزه و دانشگاه به مفهوم وحدت و استقلال جامعه اسلامی است که تأمین نیازهای دینی و دنیوی و نیل به توسعه و پیشرفت به آن وابسته است).(5)
حال به نکته ای دیگر باید پرداخت تا ببینیم در صورتی که این وحدت تحقق یابد، می بایست چه تأثیری در نهاد دانشگاه بگذارد؟ به عبارتی تأثیر مثبت تقریب حوزه به نهاد دانشگاه چگونه باید باشد؟
وزیر علوم در مورخه 85/9/28 اینگونه به این بحث پرداخته است که :یکی از بحث های جدی که به عنوان راهبرد کلان استراتژیک در وزارت علوم تعقیب می شود رسیدن به دانشگاه تمدن ساز اسلامی است. به اعتقاد وی، منظور از دانشگاه اسلامی این نیست که دروس مربوط به حوزه در آن علوم دینی باشد یا اساتید آن روحانی باشد؛ کسی نه چنین حرفی می زند و نه این حرف منطقی و عالمانه است بلکه دانشگاه اسلامی آن دانشگاهی است که هدف آن الهی باشد وی بر آن است که در این راستا، حوزویان می توانند نقش بسیار مؤثری داشته باشد. آنها چه به عنوان مدرس، چه به عنوان اعضای نهاد رهبری در دانشگاه ها و یاکسانی که در مناظره شرکت می کنند می توانند در ایجاد چنین دانشگاهی ما را یاری نمایند.
آیت الله عمید زنجانی نیز در همین باره اعتقاد دارد که وحدت حوزه ودانشگاه امروزه در جنبش نرم افزاری و تولید علم متجلی شده است، این جنبش علمی صبحگاه بسیار روشنی برای ایران به عنوان احیاء کننده تمدن اسلامی رقم خواهد خورد. (6)
طرق وحدت حوزه و دانشگاه
وحدت از چه راه هایی حاصل می شود و چه طرقی در تحقق این وحدت قابل بیان و بررسی است ؟ برخی از راه هایی که می توان مطرح کرد به این شرح است :
1. گفتگوی علمی : بازگشت به مبانی وحدت و همفکری، در سایه همدلی و گفتگوی علمی در فضایی صمیمی بوده پیش داوری ها وعلقه هایی بی اساس خواهد شد.
پس از انقلاب اسلامی به این بعد در سطح مطلوبی توجه شده و درسمینارهایی که برگزار شده نتایج خوبی در جمع بندی ها حاصل شده که در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود:
الف : بحث تعامل و وحدت حوزه و دانشگاه از آن سطح ایده آل وآرمانی که در اوایل انقلاب طرح گردیده خارج شده و به واقعیات اجتماعی نزدیکتر گردید، و انتظارات و توقعات از این وحدت واقع بینانه تر شده است.
ب : بحث وحدت حوزه و دانشگاه به عنوان یک مقوله اجتماعی درتعامل با مؤلفه ها و عوامل دیگر فکری و اجتماعی قرار دارد.
ج : حاکمیت دینی، ساختار آن، اعمال و رفتار حکومت، مسائل اجتماعی حکومت به مقوله وحدت حوزه و دانشگاه تأثیری فراوان برجای گذاشته و می گذارد. این هم واقعیتی است که باید بطور منصفانه وواقع بینانه به آن توجه شود.
د: امروزه منازعات سیاسی و جناحی بر مقوله وحدت حوزه و دانشگاه بطورجدی سایه افکنده.
هـ: گسترش کمی دانشگاها و حوزه های علمیه نیز پدیده اجتماعی دیگری است که در بحث وحدت حوزه و دانشگاه باید مورد تأمل جدی قرار گیرد.
و: تحولاتی که در عرصه جهانی شدن یا جهانی سازی در حال رخ دادن است، مسائلی که در عرصه های مختلف فرهنگی، اجتماعی،دینی، علمی و... و نیز انتظارات جدیدی را در حوزه و دانشگاه در قبال این مسائل به وجود آورده است ؛ بالطبع این مسائل و انتظارات جدیدنیازمند تلقی کار آمدتری از وحدت حوزه و دانشگاه و اهتمام بیشتری نسبت به این موضوع می باشد.
ز: مسائل دیگری که ما در دانشگاه و حوزه با گرایش های متنوع وگوناگونی روبرو هستیم، به عبارت دیگر تنوع و تکثری که امروزه درگرایش های حوزوی و دانشگاهی به وجود آمده است در آغاز انقلاب یادوران قبل از انقلاب وجود نداشت.
توفیقات
مطرح شدن آرمان مطلوب وحدت حوزه و دانشگاه در سال های پس ازپیروزی انقلاب اسلامی در عین نارسایی ها
و آسیب هایی که متوجه آن بوده از توفیقات قابل توجهی نیز برخورداربوده است. برخی از این توفیقات را چنین می توان برشمرد:
1. در حوزه مباحث فکری آموزشی و پژوهشی برداشته شدن مرزی که قبل از انقلاب میان حوزه و دانشگاه وجود داشت.
2. کاهش فاصله ای که به لحاظ شیوه های آموزشی، نوع پژوهش وتحقیق بین این دو نهاد علمی وجود داشت.
3. تبادل استاد و دانشجو و شکل گیری گروه های جدید آموزشی وپژوهشی در دو نهاد حوزه و دانشگاه.
4. شکل گیری و پیدایش رشته های جدید علمی که اگر با نگاه تطبیقی و جامع به دیدگاه های مطرح شده در وحدت حوزه و دانشگاه ارائه نشود ومبنای سیاستگذاری در این زمینه قرار نگیرد گسست حوزه و دانشگاه ونخبگان اجتماعی، به وجود آمده گسترش خواهد یافت.
5. توفیقات در قلمرو مسائل حکومتی (اجرائی، تقنینی، قضایی و...)
6. توفیقات در عرصه مسائل فرهنگی، اعتقادی و اجتماعی
منشور ارتباطی میان حوزه و دانشگاه
تعقیب این آرمان و ایده وحدت میان دو نهاد حوزه و دانشگاه نیازمندمنشوری مورداحترام و قابل اتکا است تا در پرتو وجود این منشور،بطورهدفمند و منسجم بتوان اهداف را تعقیب و پیگیری کرد در این باره و چند نکته حائز اهمیت است.
الف. مهم ترین نکته آن است که سیاست گذاران و برنامه ریزان حکومت و فعالان سیاسی و اجتماعی وحدت و همگرایی حوزه و دانشگاه را راهبرد و استراتژی بنیادین بشناسند و این معیار را در تصمیم ها وبرنامه ریزی های کشور مهم بشمار آوردند و به آن عنایت نمایند.
ب. نهادهای سیاسی حوزه و دانشگاه موضوع وحدت حوزه و دانشگاه رابه عنوان یک راهبرد جدی بشناسند و برای علمی ساختن آن از هیچ کوششی دریغ نورزند.
ج. تمام نهادهای جامعه توجه داشته باشند که تعامل و ارتباط حوزه ودانشگاه باید درون زا باشدو به دور از تشریفات بیرونی انجام گیرد.
د. هر دو نهاد حوزه و دانشگاه یکدیگر را به رسمیت بشناسند و وجوددیگری را برای اداره جامعه لازم و ضروری بدانند.
هـ. هر دو نهاد تواضع و ادب لازم را در ارتباط با یکدیگر رعایت نمایند.
و. هر دو نهاد در رسیدن به ادبیات و فضای گفتمانی مشترک قابل فهم تلاش نمایند.
زیرا فقدان ادبیات و فضای گفتمانی مشترک موجب فاصله و سوءتفاهم می شود.
ز: هر دو نهاد نقش محدودیتها و کارکردهای یکدیگر را پذیرفته وظرفیت تحمل خود را بالا ببرند. (7)
افراط و تفریط
مهم ترین موانعی که بر سر راه وحدت قرار گرفته ریشه در افراطها وتفریطها دارد که تعقیب و پیگیری هدف را از خط اعتدال خارج ساخته وتحقق آن را با دشواریهای بسیاری مواجه ساخته است.
وجود افراط در هر دو طرف حوزه و دانشگاه که در دانشگاه جریانهای افراطی به تجدد تعبیر گردیده، و در حوزه به تحجر. تجدد گرایان براثرافراط در علم گرای که بر گرفته از غرب است دچار تفکر اومانیستی درمسائل فردی و تفکر سکولاریستی در مسائل حکومتی شده اند و تحجرگرایان به صرف حمایت و پیروی از چیزهای قدیمی و سنتی نه به معنای سنت پیامبر(ص) بلکه به صرف قدیمی بودن دچار تحجرشده اند.
نا گفته پیدایست که راه وحدت حوزه و دانشگاه از میان رفتن این دوجریان افراطی می باشد).(8)
رویکردها به وحدت حوزه و دانشگاه
رویکردهای موجود نسبت به مسئله مهم وحدت حوزه و دانشگاه را باتوجه به معرفت شناسی های مختلف می توان اینگونه طبقه بندی کرد.
الف : رویکرد امام به مسأله
ب : وحدت معرفتی
ج :وحدت ایدئولوژیک
د: وحدت مبتنی بر تقسیم کار
هر کدام از این رویکردها چنانچه به تنهایی مورد ملاحظه قرار گیرداحتمالا تصویری تک بعدی از مسئله را نشان می دهد مگر رویکرد امام رحمه الله که رویکردی آسیب شناسانه و در عین حال آینده نگرانه وآرمانی است و با هدف تعالی و در بردارنده تمامی رویکردهای دیگربویژه وحدت شناختی و معرفتی و حتی متدلوژیک است.
چالش های فکری در مورد وحدت حوزه و دانشگاه
به طور کلی دربررسی چالش های فکری در خصوص وحدت اندیشی در نهاد حوزه و دانشگاه دو تفکر قابل ملاحظه است.
تفکر اول : جدایی معرفت دینی و معرفت علمی
تفکر دوم : سرپرستی معرفت دینی بر معرفت علمی.
برخی از صاحب نظران معتقدند به دلیل تفاوت ساختاری میان حوزه ودانشگاه و اینکه در حوزه علوم مورد آموزش دارای تقدس و غیر قابل نقدهستند؛ در حالی که در دانشگاه همه چیز قابل تشکیک است، اصولاوحدت این دو نهاد بسیار مشکل است اما نگاه برخی اندیشمندان به این موضوع از این زاویه نیست و آنان معتقدند علم تا سقف فهم بشری پیش می رود و بعد از آن دین و اخلاق است که هنر بکارگیری این علم رابه انسان اعطا می کند.
صاحب نظری به این نکته اشاره می کند که حوزه منهای دانشگاه منجر به ارائه دینی فردگرایانه خواهد شد که هیچ حضوری در عرصه اجتماعی و اداره امور جامعه نمی تواند داشته باشد اما دانشگاه منهای اصولی کارشناسی شده صحیح دینی و دیدگاه مصلحان و اندیشمندان دینی نیز نمی تواند به یک مدل مردم سالاری دینی برسد، بلکه تنها به جایی می رسد که امروزه به رغم پیشرفت و تکنولوژی غربی ها آنان را ازیک خلاء و کمبود فرا علم رنج می دهد(9).
اندیشمندی دیگر نیز با اشاره به برخی شعارهای اول انقلاب به مقتضای زمان، معتقد است که (در خلال شعاری که برای انقلاب اسلامی و برقراری نظام جمهوری اسلامی داده می شد، شعارهای بسیارارزنده ای بود که وحدت حوزه و دانشگاه نیز یکی از آنها بود البته بسیاری از آنها هنوز تحقق پیدا نکرده و اگر نگوئیم فراموش شده اند به حقیقت هم نپیوسته اند و لو اینکه در صحبت و سخن ادعا شود که در مسیر پیاده کردن آن اهدافیم)(10)
فرهیخته دیگری با موضوع رابطه فیزیک و متافیزیک بحث ارتباطحوزه و دانشگاه را مطرح می سازد که در دنیای فیزیک و فلسفه مرز میان طبیعت برداشته شده است، چنان که در قرآن و فرهنگ اهل بیت (ع) نیزارتباط فیزیک و متافیزیک به صورت غیب و شهود و ظاهر و باطن مطرح می شود. وی در پاسخ به پرسشی که درباره ارتباط این بحث باوحدت حوزه و دانشگاه مطرح می گردد، بیان می دارد که وقتی میان فیزیک و متافیزیک مرزی وجود نداشت میان علم و دین و حوزوی ودانشگاهی و علوم حوزه و دانشگاه نیز نباید خط و نشان و مرزی وجودداشته باشد. بنابراین مرزهای موجود توهمی بیش نیست و ناشی از کم معرفتی است.
استاد دیگری نیز هدف حوزه غیر علمی از گردونه تولید علم را دلیل اصلی فاصله میان حوزه و دانشگاه می داند و معتقد است برخی دیدگاه هاسهم حوزه های معرفتی را در تولید علم صفر می دانند و اجازه نمی دهندحوزه های فرهنگی، معرفتی و ایمانی وارد مقوله تولید علم و بررسی آن گردند. (11)
همچنین استاد دیگری در این باره چنین می گوید: وحدت میان حوزه و دانشگاه را تشکل بزرگ نخبگان یک جامعه می داندکه پیشرفت وسلامت آن جامعه را تضمین می کند بی تردید هر یک از این دو نهادبخشی از نیازهای وجودی انسان را برآورده می سازند که اگر با یکدیگرهماهنگ باشند رسیدن به کمال را برای بشر گریزان از دانش و معرفت سهل تر می کنند.(12)
اکثر آسیب های اجتماعی به ویژه آسیبهای فکری انسان عصرارتباطات سردرگمی در حوزه های شناختی است، عدم پاسخگویی مناسب و کامل به عطش روز افزون بشر، باعث ایجاد بن بست های فکری، اعتقادی وی شده است، در این میان حوزه و دانشگاه به عنوان طلایه داران تولید فکر و اندیشه و علم با اتکا به نظرات کارشناسانه یکدیگر و حذف جریانات تفرقه انگیز میان خود می توانند بهترین پاسخگوی نیازها، ابهامات و استفهام های بشر امروز بویژه ایرانیان دین مدار طالب علم باشند.
چهار لایه از استراتژی فرهنگی که می توان بحث وحدت اندیشی حوزه و دانشگاه را در آن بررسی و محور مطالعه قرار داد، از منظر یکی ازاستاتید دانشگاه عبارت اند از:
1. لایه فرهنگ خواص و نخبگان (که به آن فرهنگ اختصاصی نیزگفته می شود)
2. فرهنگ توده ای (فرهنگ عامه Public Culture یا فرهنگ انبوه Mass Culture)
3. فرهنگ عمومی (General Culture)
4ـ فرهنگ خصوصی (Personality Culture)
به هر حال دو دیدگاه کلی در بین نخبگان حوزوی می توان یافت که نسبت به مسئله وحدت همکاری محور مسلمان محور است. دیدگاه نخست همکاری را عامل مهمی برای وحدت می داند.
آیت الله مصباح یزدی با این دیدگاه معتقد است که بعضی هنوز فکرمی کنند وحدت حوزه و دانشگاه به معنای ادغام این دو با یکدیگر است.در حالی که وحدت حوزه و دانشگاه این نیست که همه دانشجوهابایدآخوند شوند و همه آخوندها دانشجو. این همکاری ماست که می تواند هر دو را شکوفا کند و عواید آن به کل جامعه برگردد و حتی این نتایج به کشورهای دیگر نیز منتقل شود.
دیدگاه دیگر اصل مسلمان تربیت کردن را از اسلامی کردن تفکیک کرده و بر اصل مذکور تأکید دارد.
آیت الله جوادی آملی با چنین دیدگاهی معتقد است که منشأ همه مشکلات بعد از انقلاب همان شکاف حوزه و دانشگاه است و البته دراین بین، راهی هست، وی اظهار داشت در زمان انقلاب برخی وزرا فکرکردند با نماز جماعت و دعای کمیل و جدا کردن دختر و پسر، (جامعه)اسلامی می شود. مسلمان تربیت کردن غیر از اسلامی کردن است اگرآسیب ایجاد و حفظ وحدت را بشناسیم وحدت عملی می شود.
استادی دیگر به سبق زمانی دو نهاد توجه دارد و معتقد است که حوزه مربوط به جامعه سنتی ایران می باشد که از لحاظ علمی و تحقیقی سابقه صدها ساله دارد و به تعلیم و تعلم علوم دینی و سایر علوم پرداخته می شود و دانشگاه مرکز علمی جدیدی در کشور ما می باشد که سابقه کمتر از یک قرن دارد. وی سه تفسیر از بحث وحدت حوزه و دانشگاه رامطرح می سازد.
اولین تفسیر: هر دو مرکز باید به علوم مشترک بپردازند یعنی دردانشگاه بعضی علوم حوزوی تدریس شود در حوزه نیز برخی علوم دانشگاهی، یعنی طرفداران این نوع تعریف به وحدت موضوعات معتقدند، بعضی با همین تفکر دروسی چون صرف و نحو عربی و متون اسلامی وارد دانشگاه کردند و از طرفی از اساتید در حوزه جهت تدریس دعوت به عمل آوردند.
تفسیر دوم : وحدت اساتید را می توان عنوان داشت و اینکه (این تلقی یعنی اینکه قبلا اختلافی بین اساتید حوزه و دانشگاه بوده است، وحدت اساتید حوزه و دانشگاه، مثل وحدت دیگر اقشار اجتماعی جامعه است،طرفداران این تعریف به وحدت اجتماعی و سیاسی معتقدند).
تفسیر سوم : تعریف تعبیر وحدت و همکاری است، یعنی دو نیروی متخصص برای حل مشکل مشترکی با هم مکاری کند مثل دو پزشک با تخصص های متفاوت که برای درمان بیماری یک فرد تلاش می کنند.(13)
کار ویژه های متفاوت
یک دیدگاه دیگر با توجه به کار ویژه های خاص هر کدام از دو نهادحوزه و دانشگاه، ادغام و هضم کار ویژه ها در یکدیگر را غیر ممکن می داند و لذا نگاه به وحدت را بخاطر همین تفاوت، آرمانگرایانه می پندارند.
یک استاد دانشگاه چنین اعتقاد دارد که حوزه و دانشگاه اساسا دو نهادمتفاوت هستند، دو کارکرد ویژه و متفاوت دارند. بحث وحدت آن دو درحقیقت بحثی آرمانگرایانه است.
او می گوید: در دانشگاه هیچ پدیده ای، اعتقادی، باوری، اندیشه ای،فکری، نظریه ای و معرفتی مطلق نیست. در دانشگاه هیچ (فرشته ای)نیست. هر اعتقاد و معرفتی در دانشگاه قابل نقد است. کار دانشگاه طرح سؤال، ایجاد تردید در باورها و آموخته هاست پیش فرض چنین نهادی بطور طبیعی آن است که یقینی وجود ندارد و به درستی هر چیز می توان شک کرد در حالی که در حوزه بسیاری از معرفت ها یقینی است در حوزه بسیاری از باورها قدسی است. در دانشگاه با افکار بزرگان آشنا می شویم تا آنها را نقد کنیم در حالی که در حوزه با افکار بزرگان آشنا می شویم تاآنها را بیاموزیم.
عدم باور نسبت به توانمندی حوزه ها از نظر علمی برای تحصیلکردگان در دانشگاه های غربی اساسا یکی از موانع موجود بر سرراه وحدت است.
بعضی از اساتیدی که از غرب فارغ التحصیل شده اند، با همین زمینه ذهنی جایی برای علوم حوزوی نمی بینند. بنابراین حوزه ها باید تلاش بیشتری داشته باشند و به عموم دانشگاهیان بفهمانند که حرفی برای گفتن دارند و در اصل باید خود را درگیر کنند. مرحوم مطهری (ره) چنین دغدغه ای داشت و در بعضی از جلسات درس مانند بحث اقتصاد، نقدمارکیسسم و... ایشان در حضور بعضی از فضلاء متون غربی رامی خواندند و نقد می کردند که البته در آن زمان که محدودیت هایی ازناحیه رژیم پهلوی وجود داشت متحمل بعضی رنجها و ظلمها هم شدند.
با این حال و در عین تلاش هایی که در جهت تقریب و وحدت وقبولاندن جایگاه علمی حوزویان به دانشگاهیان صورت گرفته، اما دربخشی از دانشگاه این پذیرش نسبت به جایگاه علمی حوزویان باانتقادهایی همراه بوده است.
این استاد دانشگاه از جمله افرادی است که با ذهنیت خاص خوددیدگاهی منتقدانه نسبت به موضوع دارد و معتقد است که اصولاحوزویان باورهای خود را حقیقت مطلق می پندارند و لذا اساسا جای چندانی برای طرح سؤال و پرسش دیگر باقی نمی ماند. حوزویان بردرستی، حقانیت، ابطال ناپذیری و اثبات آنچه باور دارند می اندیشند وپای می فشرند در حالی که دانشگاهیان همواره باورهای خود را مورد نقدو بازنگری قرار می دهند. دانشگاهیان معمولا به دنبال کشف حقیقت هستند در حالی که حوزویان حقیقت را مکشوف و معلوم پنداشته ورسالت خود را اثبات می کنند.
بسترها و زمینه های آماده
اما با وجود چنین نگرشی های انتقادی که بیشتر ازناحیه دانشگاهیان مطرح شده، در بین اقشار حوزوی و فرهیختگان حوزه دیدگاه هایی بمراتب خوشبینانه تر نسبت به زمینه های تحقق وحدت بین دو قشروجود دارد.
به طور کلی این دیدگاه ها ناظر بر واقعیتی است که در حال حاضر زمینه برای وحدت مهیا است اگر چه موانعی نیز وجود دارد. لذا می بایست وحدت حوزه و دانشگاه را به عنوان بحث بسیار مهم و اساسی مورد توجه قرار داد و برای نیل به این وحدت تفاوت های بین این دو مرکز را به هماهنگی تبدیل کرد. حضرت امام صادق (ع) بنیانگذار جنبش نرم افزاری در طول تاریخ اسلام بود و این جنبش که ضرورت مهمی است، همه مذاهب اسلامی را تحت تأثیر خود قرار داد.
برخی بر آن هستند که وحدت حوزه و دانشگاه در راستای تحقق جنبش نرم افزاری تعریف می شود.
بر این اساس، نقش حوزه و دانشگاه در تحقق جنبش نرم افزاری به اندازه ای جدی است که می باید وحدت آنها را در راستای این جنبش تعریف کرد.
برخی نیز دو نهاد را به منزله مکمل یکدیگر ارزیابی کرده و معتقدهستند که حوزه و دانشگاه باید مکمل یکدیگر باشند و به رفع خلاءها وتأمین نیازهای علمی و تخصصی کشور همت گمارند. انتظار جامعه،حکومت، رهبری از دانشگاه و حوزه این است که مسائل و مشکلات کشور و آسیبهای فرهنگی و اجتماعی را شناسایی کرده و راه حل های عملی و نظری آنها را بیابند.
نکته مهمی که در رابطه با وحدت این دو نهاد وجود دارد، درک صحیح و متقابل از یکدیگر است. دو نهاد حوزه و دانشگاه باید استقلال خویش را حفظ کرده و از دیگری توقع اضافی نداشته باشند.
آفت شناختی وحدت حوزه و دانشگاه
به هر حال آنچه مورد بررسی قرار گرفت، عمومٹ دیدگاه ها و منظرهایی بود که نقش های موجود در خصوص وحدت را طبقه بندی و ارزیابی وامیدها و بیم ها نسبت به این موضوع مهم را بازگو کرده، لیکن مسئله مهم تر که پیش از این هم به آن اشاره شد، بحث آفت شناسی است.
آفت وحدت در حوزه های علوم دینی نیز همان آفت نگرش و معرفت به مکانیسم وحدت علم و دین و دین و هنر است. افراد ذی ربط و مسئولان حوزه نیز فاقد تصور عمیق نسبت به رسالت روحانیت و شرایط کنونی جهان و ایران و هویت رسالت دین و علم و هنرند. بنابراین، در جهت نهادینه کردن علوم مورد نیاز روز و نیازهای علمی و هنری روحانیون گام اساسی بر نمی دارند و در راستای وحدت واقعی با دنیای دانشگاه ودانشگاهیان نیز دست به کاری نمی زنند.
هنوز آفت وحدت در جوامع دانشگاهی ما، سکولاریسم دیرپا و آسیب وحدت در جوامع حوزوی ما، تحجر دیرینه است که هر دو آفت، در هر دونهاد قربانی فراوانی می گیرد و فرهنگ و تمدن اصیل و دیرین ما را به تباهی می کشد و انقلاب عزیر و امام و امت را از ریشه می خشکاند واستقلال فرهنگی ایران را در معرض خطر و نابودی قرار می دهد.
عدم سعه صدر و فرهنگ گفت و شنود میان طرفین از جمله مهم ترین و حساس ترین آفاتی است که باید نسبت به شناخت و درمان آن همت گماشت.
ممکن است آموزش عالی، مشاوره فکری با صاحب نظران حوزوی رانوعی عدم استقلال و تحقیر خویش قلمداد کند؛ چنانچه سران حوزه نیزدر خصوص تبادل نظر و مشاوره با دانشگاهیان ممکن است احساس مشابهی داشته باشند.(14)
وجود این دیدگاه های نامطمئن و برآمده از تردیدها نسبت به جایگاه علمی و نقش ها و کارکردها، به طور عمده و اخص، مانعی مهم بر سر راه وحدت به شمار می آید و با وجود چنین نگرشی تعامل ها، تدافعی و برمحور دفع متقابل خواهد بود و هیچگونه زمینه ای برای تقریب و نزدیکی ذهنی و عینی در دو قشر ایجاد نخواهد کرد.
مهم ترین خطر فعلا در وجود نگرش های منفی و تردیدآمیز است که باور متقابل را محو می سازد و لذا امیدها و امیدواری ها را بر باد فنامی دهد. از این رو، دو نهاد حوزه و دانشگاه می بایست پا در راهی نهند که از تردیدها آراسته و نسبت به اتهامات پیراسته است. ایجاد اعتماد ومتقابل و جستجوی ادبیات مشترک در درک و تعاملات خوشبینانه بسیارراهگشا خواهد بود.
پی نوشت ها:
1ـ آسیب شناسی آرمان وحدت حوزه و دانشگاه حسین موسوی لموکی به نشریه منشور (صحیه 8 رسالت)
2ـ آسیب شناسی وحدت حوزه و دانشگاه ـ احمد بهشتی، نشریه البرزاه.
3ـ همان.
4ـ از وحدت حوزه و دانشگاه چه می خواستم. مصطفی ایزدی، نشریه شرق 83/9/28.
5ـ اندیشه وحدت حوزه و دانشگاه و دلیمار معرضانه ـ شری مشور( ضمیمه رسالت) 83/9/29.
6ـ ایجاد دانشگاههای تمدن ساز راهبرد وزارت علوم است ـ سیاست روز85/9/28.
7ـ منبع پیشین.
8ـ بررسی راهکارهای عملی وحدت حوزه و دانشگاه ـ نشریه قدس 81/9/27.
9ـ تطابق درخط موازی ـ روزنامه آفتاب یزد ـ 81/9/28.
10ـ پیشین.
11ـ پیشین.
12ـ همان، پیشین.
.13 وحدت حوزه و دانشگاه با کدام رویکرد؟ ـ گفت و گو، روزنامه همبستگی 81/9/25.
.14 وحدت حوزه و دانشگاه در رویکرد آفت شناختی ـ نشریه رسالت 80/10/5