نظام بین الملل و آزمون انسجام اسلامی
آرشیو
چکیده
متن
نگاهی به تحولات اخیر در نظام بین الملل، به خوبی نشان می دهد که مرزبندی های سنتی در بلوک شرق و غرب، جای خود را به نظام سلطه ای داده است که تلاش می کند، با تغییر مرزبندی های سنتی،شکل جدیدی از نظام بین الملل را حاکم سازد. نظام سلطه، برای تحقق این مرزبندی جدید، به مفهوم سازی جدید در روابط بین الملل روی آورده است : جنگ با تروریسم بین المللی، خیلی زود جای جنگ سرد راکه با فروپاشی شوروی از میان رفته بود گرفت.
با به قدرت رسیدن محافظه کاران جدید در کنگره امریکا در سال 1998، راهبرد نظامی امریکا نیز به طور کلی تغییر کرد. جناح محافظه کاران جدید، با توجه به وابستگی شدید این گروه و حامیان آنان به صنایع نظامی و جنگی، کوشیدند با ایجاد بحران های بین المللی،هزینه های نظامی را در جهان افزایش دهند، از این رو طرح (دفاع موشکی ملی) که در دوران بیل کلینتون به فراموشی سپرده شده بود،بازسازی گردید. در همین چارچوب، کنگره امریکا از سال 1999 به بعد،هزینه های ویژه ای را برای اجرایی سازی طرح یاد شده، تخصیص داد.طی این دوران امریکایی ها توانستند، سیستم های موشکی و همچنین مجموعه های رهگیری هوایی ـ فضایی را به گونه ای گسترش دهند که امکان نصب آن در حوزه های مختلف جغرافیایی وجود داشته باشد. به طور طبیعی، در شرایطی که سیستم دفاع موشکی آماده شود، برخی موزه های جغرافیایی، به عنوان مرکز ژئوپلتیکی نصب چنین مجموعه هایی خواهند بود. از جمله این مناطق می توان، به لهستان،چک، مجارستان و آذربایجان اشاره کرد. هریک از مناطق یاد شده می تواند، بخشی از جغرافیای راهبردی برای اجرای این طرح تلقی شود.
در این چارچوب، ماشین جنگی نظام سلطه، با همدستی آشکار وپنهان گروه های افراطی مذهبی، تلاش کرد که راه مرزبندی جدید را درجنگ تمدن ها بجوید؛ از این رو، طرح مسئله انسجام اسلامی، پاسخی است متفکرانه، برای مقابله با تئوری مرزبندی جدید نظام سلطه.
از این رو، نام گذاری سال 86 به عنوان سال (اتحاد ملی و انسجام اسلامی)، نشان از اهمیت اتحاد و انسجام میان مسلمانان، از هر مذهب و گرایشی و با هر دیدگاه و روشی دارد. دامن زدن برخی رسانه های جهان به تقابل میان شیعه و سنی از یک سو، رقابت و شاید کینه تاریخی بین عرب و عجم یا عرب و فارس از سوی دیگر، یکی از اصلی ترین موضوعاتی است که امروز منطقه خاورمیانه، به خصوص عراق پس ازصدام را دچار بحران کرده است ؛ اما واقعیت این بحران در کجاست ؟ آیااساسٹ بحرانی به نام اختلاف شیعه و سنی، بحرانی واقعی است یاساختگی ؟
محدودیت ها و مشکلات فرا روی انسجام اسلامی
1. با اینکه مفهوم (جهان اسلام) در ادبیات سیاسی امروز، مفهومی شناخته شده است ؛ اما این سؤال همچنان مطرح است که (جهان اسلام) در واقع دنیایی ناهمگون، متفرق و حتی متضاد است. چیزی به نام جهان یکپارچه، واحد و هم نظر اسلامی، علی رغم دین واحد ومشترک وجود ندارد؛ نه تنها دیدگاه ها و مواضع دول و حکومت های ممالک اسلامی در مسائل مختلف سیاسی جهان نا هماهنگ، متشتت و گاهی متعارض هم است، بلکه نهضت ها و گروه های سیاسی ـ دینی درکشورهای اسلامی، دید و سیاست یکسان و مشابه در تحولات ورویدادهای مربوط به جهان اسلام و خارج از آن ندارند؛ حتی در جوامع اسلامی و دنیای اسلام تفسیر و برداشت یکسان و مشابه بر سر مسائل مختلف دینی و مذهبی وجود ندارد.
این ناپیوستگی و چند گانگی، افزون بر مسائل اجتماعی و سیاسی،حتی بر موضوعات عبادی مسلمان ها سایه افکنده است. هنوز کشورها وجوامع مسلمان، با داشتن دین واحد اسلام، موفق نشده اند که روزهای عید دینی خود را در اعیاد رمضان و اضحی، یکسان و واحد بسازند؛ چه رسد به مسائل پیچیده سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی که در هر کشور اسلامی، با دیدگاه های متفاوت تفسیر می یابد و باروش های مختلف و متضاد عمل می شود.
2. با اینکه تفرق و چند گانگی در دنیای اسلام، یک اختلاف سطحی ومعمولی نیست و همچنان این نا پیوستگی و اختلاف، تنها گروه ها ودسته های کوچک را در بر نمی گیرد و در حالی که دنیای اسلام از لحاظمذهبی به دو فرقه اصلی تسنن و تشیع تقسیم می شوند، احزاب وگروه های مختلف سیاسی و اجتماعی دیگر، در داخل جوامع شیعه وسنی، به این تقسیم شاخ و برگ بیشتری می بخشند؛ نه تنها برداشت وعملکرد دو فرقه اصلی در برخی مسائل مختلف مذهبی و بسیاری مسائل سیاسی و اجتماعی متفاوت است، بلکه این تفاوت و اختلاف تامرز تعارض و خصومت میان گروه های متعدد هر دو جوامع شیعه و سنی کشیده می شود.
افرون بر آن، گروه ها و طیف های متعدد و مختلف در درون احزاب وجمعیت های مختلف سیاسی و اجتماعی سنی و شیعه، در نفاق وخصومت به سر می برند. هر یک از این گروه ها در داخل خود اختلافات دیرین و حل ناشده ای را حمل می کنند که تا مرز تکفیر و قتل همدیگربه دشمنی دست می یازند.(1)
3. البته دلایل و عوامل تفرق و خصومت در جهان اسلام، موضوع بحث این نوشته نیست. در حالی که این پدیده، در جای خود می تواند،یک واقعیت انکارناپذیر در دنیای اسلام و کشورهای اسلامی، قابل درک و مشاهده باشد، ارزیابی و شناخت عوامل و دلایل آن، به بحث جداگانه نیاز دارد؛ اما واقعیت این است که دگرگونی ها و اختلافات درون مذهبی،هرگز موجب از همگسیختگی کامل در درون جهان اسلام نگردیده است. موضوعاتی از قبیل فلسطین، آیین عبادی حج و... مباحثی است که انسجام میان مسلمانان را به همراه داشته است.
شیعه و سنی ؛ تفاوت مذهبی یا ابزاری برای مرزبندی جدید بین المللی
4. به صورت تاریخی، مسئله شیعه و سنی، به عنوان یکی ازموضوعاتی که غالبا در فضای اعتقادی و کلامی مورد بحث قرارمی گرفت، مطرح بوده است ؛ اما چندی است که به عنوان یکی از مسائل مهم و اساسی در جهان اسلام به آن نگریسته می شود. مظهر این دوگانگی، در منطقه خاورمیانه ترسیم می شود. منطقه خاورمیانه، به لحاظ دارا بودن ذخایر غنی نفت و گاز از نگاه نظام سلطه، نباید در عرصه روابط بین الملل یکپارچه و منسجم عمل می کرد. اساسا نظام سلطه، به هر گونه اتحاد و انسجام که تأمین انرژی را تهدید کند، مخالفت می کند؛از این رو ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی می توانست، این یکپارچگی رامتزلزل سازد.
5. بی اینکه خواسته باشیم، وارد منازعات موجود در بحث اختلافات شیعه و سنی بشویم، برخی گروه های افراطی شناخته شده که از مدت هاتوسط نظام سلطه ساخته و پرداخته شده بودند، در کنار برخی دولت های طرفدار نظام سلطه، به این بحث دامن زده اند.
6. همان گونه که می دانیم، شیعیان حدود 15 درصد جمعیت عربستان را تشکیل می دهند که در منطقه (احزا) و (قطیف)، در جنوب شرقی عربستان ساکن هستند. همه این مناطق نیز نفت خیز است. فشار براینها بسیار زیاد بود؛ اما این فشار را نه همه اهل سنت، بلکه تنهاگرایشی خاص از اهل سنت اعمال می کرده است. این گرایش خاص هنوز حضور دارد؛ اما علت این فشار، نوع برداشت اهل سنت در یک شرایط و زمان خاص بود؛ برای مثال در یک دوره، انقلاب ایران موجب تشدید این فشارها شد. اما از سال 1990 به این سو، دولت عربستان خودسعی کرده است، از میزان این فشارها بکاهد؛ اما گرایشی از اهل سنت وهابی در پاکستان و عربستان و امروز در عراق و در میان القاعده تقویت می شود که مدافع برخورد با شیعیان است. باید ببینیم ریشه این گرایش چیست ؟ صف بندی ها مدام در حال تغییر است. عربستان، یعنی نهادرسمی اهل سنت، زمانی در مقابل کمونیسم افغانستان قد علم می کند.در زمان دیگر (القاعده) که گرایش بنیادگرایی دارد، با امریکا درگیرمی شود. همه اینها نشان می دهد که چگونه نظام سلطه از این اختلاف استفاده ابزاری می کند.
7. نقش امریکا و عربستان در تحولات لبنان نیز قابل توجه است. پس از جنگ 33 روزه اسرائیل علیه حزب الله لبنان که با پیروزی حزب الله همراه بود، واکنش مناسبی از سوی دولت های عربی منطقه صورت نگرفت. این تجاوز آشکار اسرائیل که با حمایت های همه جانبه صهیونیسم جهانی و هم پیمانان منطقه ای آنها انجام گرفت، موجی ازتنفر نسبت به سیاست های امریکا را در جوامع در پی داشت و آنها را به واکنش در برابر سیاست های جنگ طلبان واداشت. از سوی دیگرشرایط، خلاف انتظار طراحان، حامیان و مجریان این جنگ، به نفع دولت ها و گروه های مخالف سیاست های غرب در منطقه پیش رفت وموقعیت آنان از پیش مستحکم تر شد و بر عکس، موقعیت هم پیمانان منطقه ای اسرائیل و امریکا، به شدت تضعیف شد. بدیهی است که این مسئله مطلوب امریکا، رژیم صهیونیستی و هم پیمانان غربی و عربی آنها نبود و آنان از این ماجراجویی طرفی نبستند؛ به ویژه امریکا وعربستان که به شدت علیه حزب الله موضع گیری کرده بودند. سفرکاندالیزا رایس وزیر امور خارجه امریکا به منطقه نیز با هدف تقویت این کشورها و انسجام آنان، در شکلی جدید انجام گرفت که وی از آن باعنوان نیروهای میانه رو یاد کرده است.
8. اتحادیه اروپا نیز به عنوان یکی از مهم ترین مجموعه های مطرح درنظام بین الملل، تلاش کرده است، در تحولات منطقه ای نقش ایفا کند.پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی فرصت جدیدی به اتحادیه اروپا دادتا بتواند خود را به عنوان یک قدرت جهانی در عرصه روابط بین الملل نشان دهد. از همان آغاز، تشکیل این اتحادیه، به عنوان یک قدرت درحال شکل گیری، این سئوال اساسی را در پی داشت که این اتحادیه چگونه با ایالات متحده که به دنبال برقراری نظم جهانی یک جانبه است، تعامل خواهد داشت. بحران عراق تا اندازه زیادی فقدان استراتژی اتحادیه اروپا را در این باره نشان داد. ایجاد دو جبهه متفاوت در این اتحادیه، یکی به رهبری فرانسه و آلمان که با هر گونه همراهی وهمکاری این اتحادیه با امریکا در حمله به عراق مخالفت می کرد ودیگری به رهبری انگلیس و اسپانیا که همراهی با امریکا را ترجیح می دادند، نشان داد که تا چه اندازه این اتحادیه برای مقابله بابحران های جهانی فاقد استراتژی منظم و یکپارچه است.
9. در خصوص نقش اتحادیه اروپا در بحران های منطقه های، به خصوص بحران فلسطین و اسرائیل و نحوه تعامل آن با ایالات متحده امریکا، واقعیت این است که از آغاز به جریان افتادن روند مذاکرات صلح خاورمیانه در سال 1991 در مادرید، امریکا از هیچ کوششی برای دورنگاه داشتن اروپا از مذاکرات دریغ نکرد. در آن دوران، جورج بوش پدر، رئیس جمهور وقت ایالات متحده، بر این تصور بود که حذف اتحاد جماهیرشوروی از معادلات جهانی، فرصت مناسب را برای بسط نفوذ و دخالت امریکا در سر تا سر دنیا فراهم کرده است، بنابراین امریکا باید با نادیده گرفتن قدرت های دست دوم، رهبری بلامنازع خود را بر جهان تک قطبی تثبیت کند؛ اما اتحادیه اروپا با این رهیافت یکجانبه گرایی امریکا مخالف بود و اصرار داشت که جهان، به ویژه منطقه خاورمیانه پیچیده تر و خطرناک تر از آن است که تنها یک ابرقدرت بتواند، همه هزینه های ناشی از دخالت در حوزه های بحران خیز را تحمل کند.
واقعیت این است که ایالات متحده پس از ناکامی هایی که در پی رهیافت یکجانبه گرایی به دست آورد، تلاش کرد تا اندازه ای راه را برای اتحادیه اروپا، در حل بحران های جهانی باز کند. این موضوع را به ویژه دولت جرج بوش پسر در جریان حمله نظامی کشورش به عراق ومشکلات امنیتی ناشی از آن، به درستی درک کرد؛ همان گونه که سال هاپیش از آن، اروپایی ها در جریان بحران بالکان، دریافتند که بدون قدرت نظامی و سیاسی امریکا، قادر به فرو نشاندن بحران های وخیم قاره خودنیز نخواهند بود.
10. پس از فراز و نشیب های فراوان در روابط میان اتحادیه اروپا وامریکا، به نظر می رسد که روند تحولات جهانی و ظهور تهدیدهای مشترک علیه قدرت های دو سوی آتلانتیک، و ناکامی امریکا دریکجانبه گرایی در بحران عراق و طرح خاورمیانه بزرگ، از یک سوامریکا را متقاعد کرده است که حتی یک ابرقدرت یکه تاز نیز از داشتن متحد بی نیاز نیست و از دیگر سو، اتحادیه اروپا را به این نتیجه رسانده است که همراهی با امریکا، برای حل بحران های جهانی، کم هزینه تر ازمناقشه با این کشور، بر سر مسائل کم اهمیت است. با این همه، فقدان استراتژی واحد اتحادیه اروپا برای تعامل با ایالات متحده امریکا موجب شده است تا سیاست خارجی این اتحادیه، در بحران های جهانی نا کارآمد باشد.
11. به نظر می رسد، جنگ 33 روزه حزب الله لبنان و اسرائیل، تااندازه ای این موضوع را روشن ساخت که ایالات متحده به تنهایی نمی تواند، در بحران های بین المللی یکه تاز باشد؛ از این رو امریکا با دورنگداشتن خود از حضور در نیروهای حافظ صلح، با اصرار این نقش را به اروپا واگذار کرده، از دیگر سو، اروپا با پذیرش هزینه اعزام نیروهای خودبه منطقه پرخطر جنوب لبنان، اراده ای جدی برای ایفای نقش درخاورمیانه از خود نشان داده است. بی تردید اگر نیروهای تحت فرماندهی اروپا در جنوب لبنان، موفق به اجرای دقیق و کامل قطعنامه 1701 شورای امنیت و استقرار نظم و ثبات در مرز اسرائیل و لبنان شوند،این مسئله، رهبران کشورهای منطقه را متقاعد خواهد کرد که اروپامی تواند، در منطقه خاورمیانه نقش مثبتی داشته باشد؛ ولی با نگاهی به رویدادها و تحولات سیاسی اخیر لبنان، نقش اتحادیه اروپا در این منطقه همچنان زیر سؤال رفته است.
خلاصه و جمع بندی
12. نظم نوین جهانی ناشی از فروپاشی شوروی و خلأ قدرت برتر درنظام بین الملل، برای مدتی ایالات متحده را به قدرتی بلا منازع درجهان مبدل ساخت ؛ اما مسائل پس از حادثه یازده سپتامبر 2001 به افول قدرت امریکا در صحنه بین الملل دامن زد که از جمله آنهامی توان، به ظهور چین به عنوان قدرت بزرگ اقتصادی که ممکن است،قدرت اقتصادی آن از امریکا پیشی بگیرد، اصرار کره شمالی به راه اندازی پایگاه های هسته ای، عزم ایران برای استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای، عدم حمایت اروپایی ها از جنگ طلبی جرج بوش، عدم استقبال عرب ها از پروژه دموکراسی کردن کشورها، و مقاومت امریکای لاتین به رهبری هوگو چاوز در برابر کاپیتالیسم در حیات خلوت امریکااشاره کرد.
13. اما در صحنه بین الملل، فروپاشی نظام کمونیستی و متعاقب آن تجزیه اتحاد جماهیر شوروی موجب شد، تا نظام بین الملل دوباره تعریف گردد. این باز تعریف، بیشتر جنبه ایدئولوژیک پیدا کرد تا آنجا که حتی پاپ به عنوان یکی از شخصیت هایی که کمتر وارد منازعات مذهبی می گردید، خواسته یا ناخواسته، وارد این جنگ مذهبی شد.ملاقات ماه های گذشته بوش و بلر با پاپ، به عنوان رهبر مسیحیان،نشان دهنده شکل گیری نظام روابط بین الملل جدید در محور مباحث مذهبی و ایدئولوژیکی است.
14. نظام سلطه برای ترسیم استراتژی خود، به باز تعریفی در روابطبین الملل نیاز دارد. این باز تعریف، پس از حادثه یازده سپتامبر، برمفاهیم مذهبی و ایدئولوژیک استوار گردید. مرزبندی شیعه ـ سنی،اسلام سیاسی ـ اسلام غیر سیاسی و رادیکالیسم اسلامی ـ میانه روهای اسلامی، در راستای اجرای این سیاست قرار می گیرد.
پی نوشت :
.1 محمد اکرام اندیشمند، (جهان اسلام و جنگ لبنان) 18 جولای، 2006، مراجعه فرمایید به سایت : www.paymanemeli.com