مسائل تقریب بین مذاهب اسلامی
آرشیو
چکیده
متن
ایام برگزاری بیستمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی ، فرصت مناسبی برای دیدار و آشنایی با برخی مهمانان این کنفرانس بود. درراهرو سالن کنفرانس هتل استقلال ، مشغول گفت و گو با زکی میلاد ازعربستان سعودی و شیخ محمد مهدی نجف از عراق بودیم که دکترالسائح به جمع ما پیوست . دوستان ما ایشان را چهره ای منصف و مدافع تشیع در مصر معرفی کردند که با آنکه خود از اهل سنت است ، معمولاهیچ هجومی را به تشیع و شیعیان در مطبوعات عربی بی پاسخ نمی گذارد. وی استاد دانشکده اصول دین دانشگاه الازهراست .
دکتر احمد عبدالرحیم السائح در سال 1937 م ، در خانواده ای متدین ،دیده به جهان گشود. بسیاری افراد خانواده اش از علمای الازهر وحافظان قرآن بوده و هستند. در سال 1965 م به دریافت گواهی کارشناسی در رشته فلسفه و کلام ، در دانشکده اصول دین دانشگاه الازهر نائل آمد. گواهی کارشناسی ارشد خود را از همین دانشکده ، درسال 1982 دریافت کرد و در سال 1986 م ، به مرتبه دکترا دست یافت .
برخی وظایف و مناصب ایشان به اختصار از پی می آید:
1. مدرس پرورش دینی در مدارس عربستان سعودی 1978 ـ 1973.
2. دبیر بخش انتشارات و تحقیق تراث ، در شورای عالی امور اسلامی قاهره .
3. استاد یار دانشکده شریعت و مطالعات اسلامی در دانشگاه قطر ـ(دوحه ) 1993 ـ 1989.
4. استاد بخش علم کلام ، در دانشکده دعوت و اصول دین ، دانشگاه ام القری (مکه ) در سال 1995.
5. رئیس دانشکده تربیت مبلغ وزارت اوقاف مصر.
6. عضو انجمن فلسفه مصر.
7. مدیر تحریریه مجله رساله الاسلام .
8. سر دبیر سالنامه دانشکده اصول دین دانشگاه الازهر.
بیش از پنجاه جلد کتاب ، تا کنون از دکتر السائح منتشر شده است که به عناوین برخی آنها اشاره می شود: من وحی السماء (1973)، مستقبل الحضاره الاسلامیه (1989)، السیره النبویه من روایات الامام الطبری (1988)، عباس محمود العقاد و فلسفته الاسلامیه (1989)، المعرفه فی الاسلام بین الاصاله و المعاصره (1400 ق )، الاستشراق فی میزان الفکرالاسلامی (1995)، اضواء حول الثقافه الاسلامیه (1994)، التیارات الفکریه و الحرکات المعاصره (1991)، بحوث فی مقارنه الادیان (1992)، الغنوصیه فی میزان الفکر الاسلامی (1993)، فی فکر الامام النورسی (1998)، العالم الاسلامی بین مصادر القوه و عوامل الضعف (200)، الغز و الفکری فی التصور الاسلامی و کیفیه مواجهته (2000) و...
دکتر السائح در حوزه های مختلف کلام ، فلسفه ، منطق و تعلیم وتربیت ، صاحب نظر و صاحب اثر است و سبک ادبی و شیوه نگارش وی به گونه ای است که مسائل پیچیده علمی را به بیانی روشن می پرورد.دکتر السائح را می توان ، از جدی ترین مدافعان تشیع و دوستداران اهلبیت ، در مصر و کشورهای عرب دانست . وی نظر کسانی را که نفوذ وگسترش روز افزون تشیع را زنگ خطری برای اهل سنت و نظام های سیاسی عرب می دانند، به تمسخر می گیرد و آنان را به نابخردی متصف می کند; چرا که معتقد است ، تشیع بخش طبیعی از پیکره اسلام است واسلام و نصوص اسلامی ، همواره اجتهاد را بر می تابد و سر چشمه شکل گیری مذاهب فقهی و کلامی ، تفاوت نگره های اجتهادی بوده است . درباره تحریف قرآن که همواره برخی مغرضان ، سعی کرده اند که آن را به تشیع نسبت دهند و به لطف چنین اتهامی ، تشیع را بکوبند،دکتر السائح بی هیچ پرده پوشی ، برگی را از یکی از مفسران بزرگ اهل سنت (ابن کثیر) رو می کند که معتقد بود، دو سوره پایانی قرآن (فلق وناس ) از قرآن نیست و بدان افزوده شده است . وی پیروزی حزب الله لبنان را پیروزی همه اسلام می داند و گسترش تشیع را به سود اسلام وشیعیان را از جدی ترین منادیان وحدت اسلامی می شمرد. السائح درپاسخ به سؤالی که درباره وهابیت از او پرسیدیم ، تصریح کرد که برخی فرقه ها را انگلیسی ها ساختند و به جان امت اسلامی انداختند و اینکه اکنون دولت عربستان سعودی ، باگروه های تندرو و تروریست به شدت برخورد می کند.
***
شما از فعالان تقریب مذاهب اسلامی هستید. شکل گری این جریان را معلول چه عواملی می دانید و اساسا فکر می کنید که چه عواملی به تفرقه مسلمانان انجامیده است ؟
مفهوم تقریب مذاهب اسلامی ، در نتیجه اشتیاق و پایمردی برخی عالمان غیرت مند به وحدت امت اسلامی ظهور یافت ; اگر جدایی وتفرقه ای وجود نداشت ، تقریب هم معنایی نداشت ، زیرا همگی بر سراصل اسلام و خدای واحد و قبله واحد و پیامبر خاتم (ص ) اجتماع داشتند. بسیاری علمای ما با مشاهده تفرقه ای که از ناحیه مسلک های باطنی ، دامن گیر امت شده بود و مشاهده تعصب ها و تصلب های مذهبی متحجرانه که به تحریک دست های بیگانه ، دست به قتل مسلمانان می زد و موجب نفرت زایی در میان مسلمانان می شد، به ایده تقریب مذاهب اسلامی روی آوردند.
اساسا فرقه های شیعه و سنی ، به صورت متداخل و مترابط ظهوریافتندو بالیدند. امام جعفر صادق (علیه السلام ) استاد دو تن از امامان مذاهب اهل سنت است : امام مالک و امام ابو حنیفه . آیا می توان تصور کرد که رابطه این شاگردان و آن استاد، رابطه ای غیر صمیمی و غیر دوستانه بوده است ؟ علمای قدیم ما نیز فارغ از تعصبات مذهبی ، به یک دیگر وآثار یک دیگر می نگریستند.
البته در میان عوام ، تعصبات شدیدی وجود داشته است . حتی اختلافات میان مالکی ها و حنفی ها در مصر، بسیار شدیدتر از اختلافات شیعه و سنی بوده است .
طلبه های حنفی و مالکی ، درگیری های شدیدی با هم داشته اند. این امر نشان می دهد که وقتی تمایز طلبی و هویت گرایی مذهبی پر رنگ می شود، فرقی نمی کند که دو طرف از یک مذهب باشند یا از دو مذهب متفاوت . یکی از مستندات تفرقه میان مسلمانان ، حدیثی است که به پیامبر(ص ) نسبت داده می شود، با این مضمون که >ستفترق امتی الی واحد و سبعین او الی ثلاثه و سبعین فرقه کلها فی النار الا واحده <; به زودی امت من به هفتاد و یک یا هفتاد و سه فرقه منشعب می شود که جزیکی ، بقیه در آتش اند. اصلا امکان ندارد که پیامبر خدا(ص ) چنین سخنی گفته باشد.
این حدیث مجعول ، اصحاب مذاهب ویران گر را به تکفیر دیگران وادعای نجات یافتگی خود وا می دارد. جریان های تکفیر گرا و افراطی وبدعت آفرین ،چنین روایات مجعولی را دستمایه تفرقه افکنی و به راه انداختن خشونت و ترور میان مذاهب اسلامی قرار می دهند. اصلاچگونه ممکن است که پیامبر (ص ) چنین سخنی راگفته باشد; در حالی که احادیث فراوانی داریم که می گوید: خداوند کسی را که به وحدانیت خداو نبوت محمد (ص ) شهادت دهد، از آتش جهنم بیرون می کشد و به صراحت در قرآن ، امت اسلام ، امتی واحد نامیده شده اند: >ان هذه امتکم امه واحده <. ما در حوزه تقریب به تلاش های گسترده ای نیاز داریم تاآشکار شود که میان شیعه و سنی فرقی وجود ندارد و همگی به خدای واحد و پیامبر واحد معتقد و تفاوت میان شیعه وسنی ، مانند تفاوت میان مذهب حنفی و مذهب مالکی است . از این رو شیخ محمود شلتوت تعبدبه مذاهب شیعه را همانند مذاهب اهل سنت ، شرعا مجاز شمرد و دردوران رئیس جمهور فقید مصر، جمال عبدالناصر، شورای عالی اموراسلامی ، دایره المعارفی فقهی را با نام >مؤسوعه جمال عبدالناصر فی الفقه الاسلامی < که بعدها به >موسوعه الفقه الاسلامی <تغییر نام داد،تألیف و تدوین کرد که در آن آرای فقهی مذاهب شیعه ـ زیدیه ،اسماعیلیه و امامیه ـ در کنار آرای فقهی مذاهب اهل سنت ذکر شده است .
فضای شکل گیری مذاهب اسلامی و عوامل شکل گیری آنها را چگونه تحلیل می کنید؟آیا فضای قبیله ای جوامع عرب در شکل گیری مذاهب مؤثر نبوده است ؟
نامگذاری اهل سنت به این نام ، نامگذاری ای سیاسی بوده است ; نه دینی . چرا اهل سنت نامیده شدند، چرا اهل قرآن نامیده نشدند؟ شرایط خاص قرن سوم هجری ، فضای این نامگذاری بود که اکنون فرصت بازگویی آن نیست .
درباره اینکه چگونه مذاهب اسلامی ـ در فقه و کلام ـ پدید آمدند، بایدبگویم که ریشه شکل گیری مذاهب اسلامی ، اختلاف اجتهادات است .آیات قرآن کریم زنده است و جامد و مومیایی نیست و دلالت های آن چندان قطعی نیست که جا برای فهم های متعدد باقی نگذارد. اجتهادبرای فهم قرآن حیاتی است ; وگرنه تمدن اسلامی متوقف می شد. این اختلافات اجتهادی در درون هر مذهبی وجود دارد. قطعا صدها سال دیگر اقوامی می آیند که قرآن را به گونه ای متفاوت از آنچه ما امروز،می فهمیم ، خواهند فهمید. بسیاری از مفروضات و پنداشته های مفسران قدیم نیز در شرایط جدیدعصر و زمانه ما ابطال شده است . درقرآن کریم آمده است :>و الذین اذا ذکروا بایات ربهم لم یخروا علیها صمٹو عمیانٹ<; و کسانی که هرگاه آیات ما به یادشان آورده شود، کور و کر بدان خاضع نمی شوند; یعنی اینکه با بینش و نگرش و فهم و درک ، دلشان بدان خاشع می شود و این امر به تکامل و تطور فکری انسان ها متناسب با شرایط عصر و زمانه خود قرآن را می فهمند.
اخیرا آقای دکتر شیخ یوسف قرضاوی ، حملات شدیدی علیه تشیع به راه انداخته است . محور حملات ایشان این است که ادعا می کند، در میان برخی شیعیان ، اهانت به خلفا سنت شده است یا اینکه شیعیان قصد شیعه سازی اهل سنت را دارند و در منطقه اهدافی سیاسی مذهبی خاصی را دنبال می کنند; در حالی که فتاوای تکفیر تشیع ازسوی علمای وهابی ، هنوز هم منقطع نشده و این فتاوا به وسیله گروه های تکفیری درعراق ، هر روزه به مرحله اجرا در می آید. حتی جلال طالبانی به تازگی اعلام کرده است که حدود دو سوم کشته شدگان حملات تروریستی عراق شیعیان هستند. سال گذشته حرم امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام که از اماکن مقدس شیعه است ، منفجر شد;ولی با این حال شیعیان خویشتن داری کردند و جنگ طائفه ای به راه نینداختند. آقای قرضاوی در سال 2002 هم پس از طرح ادعاهایی نادرست ، درباره وضع اهل تسنن درایران ، در بازگشت به قطر، وضع اهل سنت را مناسب دانست و سپس از سوی مغرضان به شیعه شدن متهم شد؛ حال با توجه به اوضاع خطرناکی که اکنون در برابر استکبار جهانی داریم .طرح چنین ادعاهایی ، چه توجیهی می تواند داشته باشد؟
روشن است که بسیاری متفکران یا علمای منتسب به امت اسلامی ،در بسیاری اوقات از جاده صواب دور می شوند و بسیاری آنان ، اهداف معینی دارند و ما امید داریم که علمای امت اسلام ، در گفت و گوها وسخن هایشان ، به اولویت های کنونی جامعه اسلامی توجه داشته باشند;برای مثال وقتی جوامع اسلامی با چالش هایی ازسوی غرب رویا روهستند، شایسته است که به نقاط وحدت بخش امت توجه کنیم ، زیراتهاجم فرهنگی و فکری که غرب علیه مسلمانان به راه انداخته است ، درمیان جوامع ما، برخی را به استخدام خود در آورده و اینان گاه خودشان هم می فهمند که در خدمت بیگانه هستند و گاه درک نمی کنند و این مصیبت جامعه اسلامی است ; ولی اهل فکر و فرهنگ ، باید به علمای اهل انصاف و اخلاص توجه کنند که هدفشان وحدت مسلمانان است .
چند ماه پیش ، گروه ها و علمای شیعه و سنی عراق ، با وساطت دولت عربستان سعودی ، میثاق ترک مخاصمه را در مکه مکرمه امضا کردند.آیا امضای چنین عهدنامه ها و پیمان هایی ، بی تدوین مبانی فکری ونظری لازم ، فائده ای دارد؟ به تعبیر دیگر، آیا این اقدامات با آنکه دولت سعودی بر اندیشه وهابی استوار است و در اندیشه وهابیت ، شیعه ،غیرمسلمان دانسته می شود، می تواند پیامد مثبتی داشته باشد؟
باید برای شما معلوم باشد که خشونت و ترور از خارج ، به حیطه جوامع اسلامی وارد شد و کسانی که خشونت و ترور را مذهب خود قرار داده اند،مزدوران بیگانه اند، زیرا این روش ها از روح اسلام به دور است . مطمئن باشید که اینان مزدور بیگانه اند; اگر چه خود نیز نداند، زیرا انگلیس ودیگر دشمنان امت اسلامی ،مذاهب و فرقه های انحرافی ای را در میان مسلمانان به راه انداختند. از انصاف دور نشویم ،دولت عربستان سعودی ،به شدت با این گروه های تندرو و تروریست مقابله می کند و عقائدشان رابر نمی تابد. من استاد دانشگاه ام القری در مکه مکرمه بودم و شاهد بودم که دولت با این گروه ها مبارزه می کند. در گذشته چه بسا میان آنان مشکلی وجود نداشته است ; ولی زمانی که این گروه ها برای نظم و امنیت کشور خود مشکل ایجاد کردند، دولت با آنها برخورد کرد.
یکی از محورهایی که در طعن و تهمت به شیعه دنبال می شود، بحث تحریف قرآن کریم است . در میان تمام علمای شیعه ، یک نفرچنین ادعایی را مطرح کرد و آن هم به شدت از سوی شیعیان مطرود و منزوی شد; ولی گویا قصد مچ گیری یا بهانه تراشی درمیان است که همواره این ادعای خطا، به شیعه نسبت داده می شود و چنین مسئله ای دستاویز حمله به شیعه می شود.
من حدود سال 1992 استاد دانشگاه قطر بودم . همایشی در سطح دانشگاه برگزار کردیم که در آن دکتر عائشه یوسف المناعی ، من و دکترمحمد الدسوقی شرکت داشتیم . مدیر همایش دکتر عبدالحمید انصاری ،رئیس وقت دانشکده شریعت بود. این همایش اعلام کرد که مصحف شریف (قرآن ) که در ایران چاپ و منتشر می شود، همان است که در همه کشورهای عرب وجود دارد، اما برخی متعصبان سلفی و جاهل می گفتند،شیعیان مصحفی دیگر دارند که همان مصحف فاطمه است یا چیزهایی را بر قرآن می افزایند یا معتقدند که برخی آیات قرآن انداخته شده است .ما در پاسخ به آنان گفتیم ، علمای خود ما یعنی علمای اهل سنت هم نقل کردند که برخی سوره های قرآن جزء قرآن نیست و بدان افزوده شده است . ابن کثیر که خود این سلفی ها به او افتخار می کنند و می گویند: اوسلفی و سنی بوده است ، در تفسیرش می گوید، دو سوره فلق و ناس ازقرآن نیست و چهار روایت از امام احمد حنبل در این باره ذکر می کند.بنابراین ، چنین حرف هایی چه از سوی شیعه و چه از سوی اهل سنت ،قابل اعتنا نیست ، مهم این است که قرآن ما یکی است .
حدود یک هفته پیش در مصر، دکتر علی جمعه مفتی این کشور، درسخنرانی ای اعلام کرد که شیعه و سنی در 85 درصد احکام فقهی اشتراک نظر دارند و هم چنین در علم کلام که من متخصص این علم هستم ، اعتقادات کلامی شیعه و سنی تا اندازه زیادی به هم نزدیک است . من در مقاله ای که درباره امام شیخ مفید نوشته ام ،مدح و ثناهایی را که علمای اهل سنت درباره او گفته اند، آورده ام . علمای امروز باید به علمای قدیم اقتدا کنند و از نوع روابط صمیمانه و احترام آمیز آنان درس بگیرند. علمای قدیم ، ارتباط نزدیکی با هم داشتند و به هم دشنام نمی دادند و با هم بد رفتاری نمی کردند، زیرا اعتراف و به رسمیت شناختن دیگری ، ضرورتی اسلامی است .
امام بدیع الزمان سعید نوری از علمای ترکیه می گفت : براساس آیه "قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی"، شیعیان ، شیعه آل البیت هستند و علاوه برآنان اهل سنت هم شیعه آل البیت هستند، بنابراین همه مسلمانان شیعه هستند.
ما نیازمند فرهنگ تسامح و اندیشه هستیم . مدرک علمی داشتن و درشمار علما بودن کافی نیست . شیعیان هم اهل سنت اند. مگر جز این است که سنت از منابع فهم اجتهادی شیعه است ؟ مگر سنت پیامبر(ص ) منبع عمل و حتی تفسیر قرآن نیست ؟ پس شیعه هم سنی است .
اخیرا برخی مقامات سیاسی جهانی عرب ، مانند رئیس جمهور مصر، حسنی مبارک وعبدالله پادشاه اردن ، از تشیع به عنوان خطری که منطقه را تهدید می کند، نام بردند وبحث هایی مانند وابستگی عاطفی و مذهبی شیعیان کشورهای عرب به ایران وهلال شیعی ایران ، بحرین ، عراق و لبنان را مطرح کردند; آیا به نظر شما شیعیان برای اهل سنت خطر هستند؟
چندی پیش مجله ای در قاهره ، مصاحبه ای با من داشت و همین سؤال را از من پرسید. در پاسخ به او گفتم : سخن این مقامات سیاسی سخن نسنجیده ای است و امیدوارم تأثیری منفی در میان مسلمانان نداشته باشد. اصلا آنان شناخت درستی از مذاهب فقهی و کلامی ندارند.منظور شان از اصطلاح "گسترش تشیع" چیست ؟ شیعیان در هرجامعه ، محیط و کشور اسلامی حضور دارند و من به صراحت اعلام می کنم که شیعیان ، بیش از همه فرقه های اسلامی بر وحدت و گرد هم آمدن نیروهای پراکنده و متفرق اسلام تأکید و حرص دارند، چنان که دقت و آگاهی و دلسوزی آنها نسبت به جوامع اسلامی و همبستگی آنان بیشتر است .
بنابراین ، شیعیان در هر جامعه ای ، نیرویی مستحکم هستند که موجب ارتقای مسلمانان و خواهان دستیابی آنان به بالاترین سطح زندگی هستند. اهل سنت باید از اینکه برادران شیعه اشان این همه بر حفظوحدت و همبستگی و همدلی با آنان تأکید دارند، احساس خوشبختی کنند. ما همان گونه که قرآن می گوید: بهترین امتی هستیم که در میان بشر ظهور کرده است : "کنتم خیر امه اخرجت للناس" و چنان که قرآن می گوید: باید از میان شما گروهی باشند که منادی خیر و نیکی باشند:"ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر". اکنون شیعیان منادی خیر ونیکی اند و در حال گشودن گره ها هستند; از این رو من مؤکدا از اهل سنت خواستارم تا فرصت هم نشینی و دیدار با برادران شیعه خود راغنیمت شمرند، تا بتوانیم مشکلات درونی را حل کنیم ; به ویژه باچالش های خارجی ای که اکنون مسلمانان باآن رویا رویند، مقابله کنیم .این سخنی که برخی سیاستمردان می گویند، سخنی است که هیچ عاقلی نمی گوید؛ اینان مزدوران دشمن و دشمنان امت اسلام هستند ودلیل مزدوری اشان نیزهمین سخنان است ، اصلا گسترش تشیع ، امرتازه ای نیست . سایه تشیع همه جاگسترده بود و هست . شمار شیعیان جهان دست کم ششصد میلیون نفر است که حدود نیمی از جمعیت مسلمانان جهان را تشکیل می دهند و دارای تجارب و توان راهبردی هم هستند. همه باید بدانند که پیروزی حزب الله در لبنان ، پیروزی امت اسلام است .
علم کلام اسلامی مهم ترین دغدغه علمی شماست . تحلیل شما از شرایط و اوضاع وانگیزه های شکل گیری علم کلام در میان مسلمانان چیست ؟
علم کلام را علمای معتزله تأسیس کردند. آنان اقدام به تأویل کردند.در پایان قرن اول هجری ، برخی علما به آیه >و ما یعلم تأویله الا الله والراسخون فی العلم <، یعنی تأویل آن را جز خدا و استواران در علم ،کسی نمی داند، توجه کردند. از اینجا تأویل شکل گرفت . بعدها اشاعره هم به تأویل روی آوردند، زیرا برخی آیات قرآن ، براساس فهم ظاهری الفاظنامعقول می نمود; آیاتی مانند >یدالله فوق ایدیهم < و >جاء ربک والملک صفا< از این رو این آیات را تأویل کردند و گفتند: ید الله به معنای قدرت خداست . شیخ مفید در کتاب اوائل المقالات ، این مشکلات را به گونه ای حل کرده است که هیچ فرقه کلامی دیگر، نه اشاعره و نه معتزله ونه ماتریدیه ، نتوانستند حل کنند; برای مثال شیخ مفید در تأویل >الرحمن علی العرش استوی < به واژه استوی در سایر آیات قرآن مراجعه می کند و به این نتیجه می رسد که استوی به معنای استیلا و مالکیت است . وی در تفسیر واژه استوی از خود قرآن بهره گرفته است .
اساسا علم کلام ، از طریق معرفتی عقلانی که حامل آن بود، مسلمانان را به درکی درست از نصوص دینی و آموزه های قرآنی رساند. آیات هستی شناختی و تشریعی قرآن به عبارت >لعلکم تعقلون < ختم شده است . بهره گیری از روش عقلانی که علمای امت اسلام اقدام بدان کردند، آنان را به معرفتی درست رسانده است ; حتی برخی شرق شناسان معتقدند که علم کلام اسلامی همان فلسفه مسلمانان است .
آیا شکل گیری علم کلام ، تحت تأثیر قدرت های سیاسی نبوده است ؟
در شکل گیری علم کلام ، قدرت دخالت نداشته است . علمای امت ناچار باید برای حل مشکلات عقیدتی جامعه وارد این مسائل شوند.علم کلام برای دفاع از عقیده اسلامی و نیز نشر اسلام تکوین یافت .
براساس یک رهیافت مطالعاتی ، متکلمان به تثبیت ایدئولوژی قدرت می پرداختند وسلطان و خلیفه را در مقام خدایی می نشاندند؟!
آنجا هم صرفا متأثر از اوضاع سیاسی نبوده اند. ببینید در قرآن آیه ای وجود دارد که می فرماید: >اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم <در تفسیر اولی الامر، چه بسا به این نتیجه می رسیدند که همان حاکم وخلیفه است و باید از او اطاعت کرد، زیرا عدم اطاعت به هرج و مرج و به هم خوردن نظم جامعه منجر می شد.
موضوع پایان نامه دکترای شما، "عباس محمود العقاد و فلسفته الاسلامیه" است . فلسفه عقاد از چه ویژگی ها و تمایزاتی برخوردار است ؟
عباس محمود العقاد، مانند دیگر فلاسفه مسلمان ، در پی همسازی یاسازواری میان فلسفه و دین نبوده است ; اما به همه وجوه نگاه ناب دینی ،کیان و موجودیتی فلسفه و قائم به ذات بخشیده است . عقاد تبیین کردکه عقیده دینی ، نزدیک ترین فلسفه ها به معقول است و به صرف تصدیق و ایمان ، محدود و منحصر نمی شود. عقاد در هر گونه تفسیری ،از هستی درنگ کرده و به این نتیجه رسیده است که درنگ و تأمل مؤمنانه ، صحیح تر از درنگ و تأمل فیلسوفانه است و فلسفه الهی باب تأمل را نمی بندد، بلکه آن را برای کسی که جویای رسیدن است ، بازگذارده است .
دین نیز زمانی که عقل انسانی می کوشد، تا مبادی و اصولش را از نگره نظری عقلی نشان دهد، فلسفه هم می شود، زیرا فلسفه چیزی جز تعلیل عقلی >موجود< نیست ، پس هرگاه یک موجود از مبادی دینی تعلیل شود، این مبادی وارد حوزه عمل فلسفی می شوند.
دین هرگاه فلسفه شود، فلاسفه و حکیمان را ارضا می کند و با اینکه دین می تواند فلسفه هم شود، ولی به فلسفه تبدیل نمی شود، یعنی مانندفلسفه هایی نمی شود که انسان آن را از اول به مدد صناعت عقلی اش ایجاد می کند، بلکه فلسفه دین ، خصائص و چار چوب کلی دین را دارد.این خصائص و چار چوب کلی ، وحی شدگی آن از سوی خداست و اینکه انسان باید به لحاظ روحی ایمان بیاورد، اگر چه همه اسرار و علل دین رادرک نکرده باشد، زیرا که دین از سوی خدا آمده است .
عقاد به ضرورت تدوین فلسفه اسلامی جدیدی از راه پیراستن آرای فلاسفه پی برده بود. طبع نقاد و فکر قوی و درخشان او، نقاط قوت وضعف نظریات را به خوبی و درستی تشخیص می داد و با تلاش عقلانی خویش ، تولد فلسفه اسلامی جدید را رقم زد.
دکتر احمد عبدالرحیم السائح در سال 1937 م ، در خانواده ای متدین ،دیده به جهان گشود. بسیاری افراد خانواده اش از علمای الازهر وحافظان قرآن بوده و هستند. در سال 1965 م به دریافت گواهی کارشناسی در رشته فلسفه و کلام ، در دانشکده اصول دین دانشگاه الازهر نائل آمد. گواهی کارشناسی ارشد خود را از همین دانشکده ، درسال 1982 دریافت کرد و در سال 1986 م ، به مرتبه دکترا دست یافت .
برخی وظایف و مناصب ایشان به اختصار از پی می آید:
1. مدرس پرورش دینی در مدارس عربستان سعودی 1978 ـ 1973.
2. دبیر بخش انتشارات و تحقیق تراث ، در شورای عالی امور اسلامی قاهره .
3. استاد یار دانشکده شریعت و مطالعات اسلامی در دانشگاه قطر ـ(دوحه ) 1993 ـ 1989.
4. استاد بخش علم کلام ، در دانشکده دعوت و اصول دین ، دانشگاه ام القری (مکه ) در سال 1995.
5. رئیس دانشکده تربیت مبلغ وزارت اوقاف مصر.
6. عضو انجمن فلسفه مصر.
7. مدیر تحریریه مجله رساله الاسلام .
8. سر دبیر سالنامه دانشکده اصول دین دانشگاه الازهر.
بیش از پنجاه جلد کتاب ، تا کنون از دکتر السائح منتشر شده است که به عناوین برخی آنها اشاره می شود: من وحی السماء (1973)، مستقبل الحضاره الاسلامیه (1989)، السیره النبویه من روایات الامام الطبری (1988)، عباس محمود العقاد و فلسفته الاسلامیه (1989)، المعرفه فی الاسلام بین الاصاله و المعاصره (1400 ق )، الاستشراق فی میزان الفکرالاسلامی (1995)، اضواء حول الثقافه الاسلامیه (1994)، التیارات الفکریه و الحرکات المعاصره (1991)، بحوث فی مقارنه الادیان (1992)، الغنوصیه فی میزان الفکر الاسلامی (1993)، فی فکر الامام النورسی (1998)، العالم الاسلامی بین مصادر القوه و عوامل الضعف (200)، الغز و الفکری فی التصور الاسلامی و کیفیه مواجهته (2000) و...
دکتر السائح در حوزه های مختلف کلام ، فلسفه ، منطق و تعلیم وتربیت ، صاحب نظر و صاحب اثر است و سبک ادبی و شیوه نگارش وی به گونه ای است که مسائل پیچیده علمی را به بیانی روشن می پرورد.دکتر السائح را می توان ، از جدی ترین مدافعان تشیع و دوستداران اهلبیت ، در مصر و کشورهای عرب دانست . وی نظر کسانی را که نفوذ وگسترش روز افزون تشیع را زنگ خطری برای اهل سنت و نظام های سیاسی عرب می دانند، به تمسخر می گیرد و آنان را به نابخردی متصف می کند; چرا که معتقد است ، تشیع بخش طبیعی از پیکره اسلام است واسلام و نصوص اسلامی ، همواره اجتهاد را بر می تابد و سر چشمه شکل گیری مذاهب فقهی و کلامی ، تفاوت نگره های اجتهادی بوده است . درباره تحریف قرآن که همواره برخی مغرضان ، سعی کرده اند که آن را به تشیع نسبت دهند و به لطف چنین اتهامی ، تشیع را بکوبند،دکتر السائح بی هیچ پرده پوشی ، برگی را از یکی از مفسران بزرگ اهل سنت (ابن کثیر) رو می کند که معتقد بود، دو سوره پایانی قرآن (فلق وناس ) از قرآن نیست و بدان افزوده شده است . وی پیروزی حزب الله لبنان را پیروزی همه اسلام می داند و گسترش تشیع را به سود اسلام وشیعیان را از جدی ترین منادیان وحدت اسلامی می شمرد. السائح درپاسخ به سؤالی که درباره وهابیت از او پرسیدیم ، تصریح کرد که برخی فرقه ها را انگلیسی ها ساختند و به جان امت اسلامی انداختند و اینکه اکنون دولت عربستان سعودی ، باگروه های تندرو و تروریست به شدت برخورد می کند.
***
شما از فعالان تقریب مذاهب اسلامی هستید. شکل گری این جریان را معلول چه عواملی می دانید و اساسا فکر می کنید که چه عواملی به تفرقه مسلمانان انجامیده است ؟
مفهوم تقریب مذاهب اسلامی ، در نتیجه اشتیاق و پایمردی برخی عالمان غیرت مند به وحدت امت اسلامی ظهور یافت ; اگر جدایی وتفرقه ای وجود نداشت ، تقریب هم معنایی نداشت ، زیرا همگی بر سراصل اسلام و خدای واحد و قبله واحد و پیامبر خاتم (ص ) اجتماع داشتند. بسیاری علمای ما با مشاهده تفرقه ای که از ناحیه مسلک های باطنی ، دامن گیر امت شده بود و مشاهده تعصب ها و تصلب های مذهبی متحجرانه که به تحریک دست های بیگانه ، دست به قتل مسلمانان می زد و موجب نفرت زایی در میان مسلمانان می شد، به ایده تقریب مذاهب اسلامی روی آوردند.
اساسا فرقه های شیعه و سنی ، به صورت متداخل و مترابط ظهوریافتندو بالیدند. امام جعفر صادق (علیه السلام ) استاد دو تن از امامان مذاهب اهل سنت است : امام مالک و امام ابو حنیفه . آیا می توان تصور کرد که رابطه این شاگردان و آن استاد، رابطه ای غیر صمیمی و غیر دوستانه بوده است ؟ علمای قدیم ما نیز فارغ از تعصبات مذهبی ، به یک دیگر وآثار یک دیگر می نگریستند.
البته در میان عوام ، تعصبات شدیدی وجود داشته است . حتی اختلافات میان مالکی ها و حنفی ها در مصر، بسیار شدیدتر از اختلافات شیعه و سنی بوده است .
طلبه های حنفی و مالکی ، درگیری های شدیدی با هم داشته اند. این امر نشان می دهد که وقتی تمایز طلبی و هویت گرایی مذهبی پر رنگ می شود، فرقی نمی کند که دو طرف از یک مذهب باشند یا از دو مذهب متفاوت . یکی از مستندات تفرقه میان مسلمانان ، حدیثی است که به پیامبر(ص ) نسبت داده می شود، با این مضمون که >ستفترق امتی الی واحد و سبعین او الی ثلاثه و سبعین فرقه کلها فی النار الا واحده <; به زودی امت من به هفتاد و یک یا هفتاد و سه فرقه منشعب می شود که جزیکی ، بقیه در آتش اند. اصلا امکان ندارد که پیامبر خدا(ص ) چنین سخنی گفته باشد.
این حدیث مجعول ، اصحاب مذاهب ویران گر را به تکفیر دیگران وادعای نجات یافتگی خود وا می دارد. جریان های تکفیر گرا و افراطی وبدعت آفرین ،چنین روایات مجعولی را دستمایه تفرقه افکنی و به راه انداختن خشونت و ترور میان مذاهب اسلامی قرار می دهند. اصلاچگونه ممکن است که پیامبر (ص ) چنین سخنی راگفته باشد; در حالی که احادیث فراوانی داریم که می گوید: خداوند کسی را که به وحدانیت خداو نبوت محمد (ص ) شهادت دهد، از آتش جهنم بیرون می کشد و به صراحت در قرآن ، امت اسلام ، امتی واحد نامیده شده اند: >ان هذه امتکم امه واحده <. ما در حوزه تقریب به تلاش های گسترده ای نیاز داریم تاآشکار شود که میان شیعه و سنی فرقی وجود ندارد و همگی به خدای واحد و پیامبر واحد معتقد و تفاوت میان شیعه وسنی ، مانند تفاوت میان مذهب حنفی و مذهب مالکی است . از این رو شیخ محمود شلتوت تعبدبه مذاهب شیعه را همانند مذاهب اهل سنت ، شرعا مجاز شمرد و دردوران رئیس جمهور فقید مصر، جمال عبدالناصر، شورای عالی اموراسلامی ، دایره المعارفی فقهی را با نام >مؤسوعه جمال عبدالناصر فی الفقه الاسلامی < که بعدها به >موسوعه الفقه الاسلامی <تغییر نام داد،تألیف و تدوین کرد که در آن آرای فقهی مذاهب شیعه ـ زیدیه ،اسماعیلیه و امامیه ـ در کنار آرای فقهی مذاهب اهل سنت ذکر شده است .
فضای شکل گیری مذاهب اسلامی و عوامل شکل گیری آنها را چگونه تحلیل می کنید؟آیا فضای قبیله ای جوامع عرب در شکل گیری مذاهب مؤثر نبوده است ؟
نامگذاری اهل سنت به این نام ، نامگذاری ای سیاسی بوده است ; نه دینی . چرا اهل سنت نامیده شدند، چرا اهل قرآن نامیده نشدند؟ شرایط خاص قرن سوم هجری ، فضای این نامگذاری بود که اکنون فرصت بازگویی آن نیست .
درباره اینکه چگونه مذاهب اسلامی ـ در فقه و کلام ـ پدید آمدند، بایدبگویم که ریشه شکل گیری مذاهب اسلامی ، اختلاف اجتهادات است .آیات قرآن کریم زنده است و جامد و مومیایی نیست و دلالت های آن چندان قطعی نیست که جا برای فهم های متعدد باقی نگذارد. اجتهادبرای فهم قرآن حیاتی است ; وگرنه تمدن اسلامی متوقف می شد. این اختلافات اجتهادی در درون هر مذهبی وجود دارد. قطعا صدها سال دیگر اقوامی می آیند که قرآن را به گونه ای متفاوت از آنچه ما امروز،می فهمیم ، خواهند فهمید. بسیاری از مفروضات و پنداشته های مفسران قدیم نیز در شرایط جدیدعصر و زمانه ما ابطال شده است . درقرآن کریم آمده است :>و الذین اذا ذکروا بایات ربهم لم یخروا علیها صمٹو عمیانٹ<; و کسانی که هرگاه آیات ما به یادشان آورده شود، کور و کر بدان خاضع نمی شوند; یعنی اینکه با بینش و نگرش و فهم و درک ، دلشان بدان خاشع می شود و این امر به تکامل و تطور فکری انسان ها متناسب با شرایط عصر و زمانه خود قرآن را می فهمند.
اخیرا آقای دکتر شیخ یوسف قرضاوی ، حملات شدیدی علیه تشیع به راه انداخته است . محور حملات ایشان این است که ادعا می کند، در میان برخی شیعیان ، اهانت به خلفا سنت شده است یا اینکه شیعیان قصد شیعه سازی اهل سنت را دارند و در منطقه اهدافی سیاسی مذهبی خاصی را دنبال می کنند; در حالی که فتاوای تکفیر تشیع ازسوی علمای وهابی ، هنوز هم منقطع نشده و این فتاوا به وسیله گروه های تکفیری درعراق ، هر روزه به مرحله اجرا در می آید. حتی جلال طالبانی به تازگی اعلام کرده است که حدود دو سوم کشته شدگان حملات تروریستی عراق شیعیان هستند. سال گذشته حرم امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام که از اماکن مقدس شیعه است ، منفجر شد;ولی با این حال شیعیان خویشتن داری کردند و جنگ طائفه ای به راه نینداختند. آقای قرضاوی در سال 2002 هم پس از طرح ادعاهایی نادرست ، درباره وضع اهل تسنن درایران ، در بازگشت به قطر، وضع اهل سنت را مناسب دانست و سپس از سوی مغرضان به شیعه شدن متهم شد؛ حال با توجه به اوضاع خطرناکی که اکنون در برابر استکبار جهانی داریم .طرح چنین ادعاهایی ، چه توجیهی می تواند داشته باشد؟
روشن است که بسیاری متفکران یا علمای منتسب به امت اسلامی ،در بسیاری اوقات از جاده صواب دور می شوند و بسیاری آنان ، اهداف معینی دارند و ما امید داریم که علمای امت اسلام ، در گفت و گوها وسخن هایشان ، به اولویت های کنونی جامعه اسلامی توجه داشته باشند;برای مثال وقتی جوامع اسلامی با چالش هایی ازسوی غرب رویا روهستند، شایسته است که به نقاط وحدت بخش امت توجه کنیم ، زیراتهاجم فرهنگی و فکری که غرب علیه مسلمانان به راه انداخته است ، درمیان جوامع ما، برخی را به استخدام خود در آورده و اینان گاه خودشان هم می فهمند که در خدمت بیگانه هستند و گاه درک نمی کنند و این مصیبت جامعه اسلامی است ; ولی اهل فکر و فرهنگ ، باید به علمای اهل انصاف و اخلاص توجه کنند که هدفشان وحدت مسلمانان است .
چند ماه پیش ، گروه ها و علمای شیعه و سنی عراق ، با وساطت دولت عربستان سعودی ، میثاق ترک مخاصمه را در مکه مکرمه امضا کردند.آیا امضای چنین عهدنامه ها و پیمان هایی ، بی تدوین مبانی فکری ونظری لازم ، فائده ای دارد؟ به تعبیر دیگر، آیا این اقدامات با آنکه دولت سعودی بر اندیشه وهابی استوار است و در اندیشه وهابیت ، شیعه ،غیرمسلمان دانسته می شود، می تواند پیامد مثبتی داشته باشد؟
باید برای شما معلوم باشد که خشونت و ترور از خارج ، به حیطه جوامع اسلامی وارد شد و کسانی که خشونت و ترور را مذهب خود قرار داده اند،مزدوران بیگانه اند، زیرا این روش ها از روح اسلام به دور است . مطمئن باشید که اینان مزدور بیگانه اند; اگر چه خود نیز نداند، زیرا انگلیس ودیگر دشمنان امت اسلامی ،مذاهب و فرقه های انحرافی ای را در میان مسلمانان به راه انداختند. از انصاف دور نشویم ،دولت عربستان سعودی ،به شدت با این گروه های تندرو و تروریست مقابله می کند و عقائدشان رابر نمی تابد. من استاد دانشگاه ام القری در مکه مکرمه بودم و شاهد بودم که دولت با این گروه ها مبارزه می کند. در گذشته چه بسا میان آنان مشکلی وجود نداشته است ; ولی زمانی که این گروه ها برای نظم و امنیت کشور خود مشکل ایجاد کردند، دولت با آنها برخورد کرد.
یکی از محورهایی که در طعن و تهمت به شیعه دنبال می شود، بحث تحریف قرآن کریم است . در میان تمام علمای شیعه ، یک نفرچنین ادعایی را مطرح کرد و آن هم به شدت از سوی شیعیان مطرود و منزوی شد; ولی گویا قصد مچ گیری یا بهانه تراشی درمیان است که همواره این ادعای خطا، به شیعه نسبت داده می شود و چنین مسئله ای دستاویز حمله به شیعه می شود.
من حدود سال 1992 استاد دانشگاه قطر بودم . همایشی در سطح دانشگاه برگزار کردیم که در آن دکتر عائشه یوسف المناعی ، من و دکترمحمد الدسوقی شرکت داشتیم . مدیر همایش دکتر عبدالحمید انصاری ،رئیس وقت دانشکده شریعت بود. این همایش اعلام کرد که مصحف شریف (قرآن ) که در ایران چاپ و منتشر می شود، همان است که در همه کشورهای عرب وجود دارد، اما برخی متعصبان سلفی و جاهل می گفتند،شیعیان مصحفی دیگر دارند که همان مصحف فاطمه است یا چیزهایی را بر قرآن می افزایند یا معتقدند که برخی آیات قرآن انداخته شده است .ما در پاسخ به آنان گفتیم ، علمای خود ما یعنی علمای اهل سنت هم نقل کردند که برخی سوره های قرآن جزء قرآن نیست و بدان افزوده شده است . ابن کثیر که خود این سلفی ها به او افتخار می کنند و می گویند: اوسلفی و سنی بوده است ، در تفسیرش می گوید، دو سوره فلق و ناس ازقرآن نیست و چهار روایت از امام احمد حنبل در این باره ذکر می کند.بنابراین ، چنین حرف هایی چه از سوی شیعه و چه از سوی اهل سنت ،قابل اعتنا نیست ، مهم این است که قرآن ما یکی است .
حدود یک هفته پیش در مصر، دکتر علی جمعه مفتی این کشور، درسخنرانی ای اعلام کرد که شیعه و سنی در 85 درصد احکام فقهی اشتراک نظر دارند و هم چنین در علم کلام که من متخصص این علم هستم ، اعتقادات کلامی شیعه و سنی تا اندازه زیادی به هم نزدیک است . من در مقاله ای که درباره امام شیخ مفید نوشته ام ،مدح و ثناهایی را که علمای اهل سنت درباره او گفته اند، آورده ام . علمای امروز باید به علمای قدیم اقتدا کنند و از نوع روابط صمیمانه و احترام آمیز آنان درس بگیرند. علمای قدیم ، ارتباط نزدیکی با هم داشتند و به هم دشنام نمی دادند و با هم بد رفتاری نمی کردند، زیرا اعتراف و به رسمیت شناختن دیگری ، ضرورتی اسلامی است .
امام بدیع الزمان سعید نوری از علمای ترکیه می گفت : براساس آیه "قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی"، شیعیان ، شیعه آل البیت هستند و علاوه برآنان اهل سنت هم شیعه آل البیت هستند، بنابراین همه مسلمانان شیعه هستند.
ما نیازمند فرهنگ تسامح و اندیشه هستیم . مدرک علمی داشتن و درشمار علما بودن کافی نیست . شیعیان هم اهل سنت اند. مگر جز این است که سنت از منابع فهم اجتهادی شیعه است ؟ مگر سنت پیامبر(ص ) منبع عمل و حتی تفسیر قرآن نیست ؟ پس شیعه هم سنی است .
اخیرا برخی مقامات سیاسی جهانی عرب ، مانند رئیس جمهور مصر، حسنی مبارک وعبدالله پادشاه اردن ، از تشیع به عنوان خطری که منطقه را تهدید می کند، نام بردند وبحث هایی مانند وابستگی عاطفی و مذهبی شیعیان کشورهای عرب به ایران وهلال شیعی ایران ، بحرین ، عراق و لبنان را مطرح کردند; آیا به نظر شما شیعیان برای اهل سنت خطر هستند؟
چندی پیش مجله ای در قاهره ، مصاحبه ای با من داشت و همین سؤال را از من پرسید. در پاسخ به او گفتم : سخن این مقامات سیاسی سخن نسنجیده ای است و امیدوارم تأثیری منفی در میان مسلمانان نداشته باشد. اصلا آنان شناخت درستی از مذاهب فقهی و کلامی ندارند.منظور شان از اصطلاح "گسترش تشیع" چیست ؟ شیعیان در هرجامعه ، محیط و کشور اسلامی حضور دارند و من به صراحت اعلام می کنم که شیعیان ، بیش از همه فرقه های اسلامی بر وحدت و گرد هم آمدن نیروهای پراکنده و متفرق اسلام تأکید و حرص دارند، چنان که دقت و آگاهی و دلسوزی آنها نسبت به جوامع اسلامی و همبستگی آنان بیشتر است .
بنابراین ، شیعیان در هر جامعه ای ، نیرویی مستحکم هستند که موجب ارتقای مسلمانان و خواهان دستیابی آنان به بالاترین سطح زندگی هستند. اهل سنت باید از اینکه برادران شیعه اشان این همه بر حفظوحدت و همبستگی و همدلی با آنان تأکید دارند، احساس خوشبختی کنند. ما همان گونه که قرآن می گوید: بهترین امتی هستیم که در میان بشر ظهور کرده است : "کنتم خیر امه اخرجت للناس" و چنان که قرآن می گوید: باید از میان شما گروهی باشند که منادی خیر و نیکی باشند:"ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر". اکنون شیعیان منادی خیر ونیکی اند و در حال گشودن گره ها هستند; از این رو من مؤکدا از اهل سنت خواستارم تا فرصت هم نشینی و دیدار با برادران شیعه خود راغنیمت شمرند، تا بتوانیم مشکلات درونی را حل کنیم ; به ویژه باچالش های خارجی ای که اکنون مسلمانان باآن رویا رویند، مقابله کنیم .این سخنی که برخی سیاستمردان می گویند، سخنی است که هیچ عاقلی نمی گوید؛ اینان مزدوران دشمن و دشمنان امت اسلام هستند ودلیل مزدوری اشان نیزهمین سخنان است ، اصلا گسترش تشیع ، امرتازه ای نیست . سایه تشیع همه جاگسترده بود و هست . شمار شیعیان جهان دست کم ششصد میلیون نفر است که حدود نیمی از جمعیت مسلمانان جهان را تشکیل می دهند و دارای تجارب و توان راهبردی هم هستند. همه باید بدانند که پیروزی حزب الله در لبنان ، پیروزی امت اسلام است .
علم کلام اسلامی مهم ترین دغدغه علمی شماست . تحلیل شما از شرایط و اوضاع وانگیزه های شکل گیری علم کلام در میان مسلمانان چیست ؟
علم کلام را علمای معتزله تأسیس کردند. آنان اقدام به تأویل کردند.در پایان قرن اول هجری ، برخی علما به آیه >و ما یعلم تأویله الا الله والراسخون فی العلم <، یعنی تأویل آن را جز خدا و استواران در علم ،کسی نمی داند، توجه کردند. از اینجا تأویل شکل گرفت . بعدها اشاعره هم به تأویل روی آوردند، زیرا برخی آیات قرآن ، براساس فهم ظاهری الفاظنامعقول می نمود; آیاتی مانند >یدالله فوق ایدیهم < و >جاء ربک والملک صفا< از این رو این آیات را تأویل کردند و گفتند: ید الله به معنای قدرت خداست . شیخ مفید در کتاب اوائل المقالات ، این مشکلات را به گونه ای حل کرده است که هیچ فرقه کلامی دیگر، نه اشاعره و نه معتزله ونه ماتریدیه ، نتوانستند حل کنند; برای مثال شیخ مفید در تأویل >الرحمن علی العرش استوی < به واژه استوی در سایر آیات قرآن مراجعه می کند و به این نتیجه می رسد که استوی به معنای استیلا و مالکیت است . وی در تفسیر واژه استوی از خود قرآن بهره گرفته است .
اساسا علم کلام ، از طریق معرفتی عقلانی که حامل آن بود، مسلمانان را به درکی درست از نصوص دینی و آموزه های قرآنی رساند. آیات هستی شناختی و تشریعی قرآن به عبارت >لعلکم تعقلون < ختم شده است . بهره گیری از روش عقلانی که علمای امت اسلام اقدام بدان کردند، آنان را به معرفتی درست رسانده است ; حتی برخی شرق شناسان معتقدند که علم کلام اسلامی همان فلسفه مسلمانان است .
آیا شکل گیری علم کلام ، تحت تأثیر قدرت های سیاسی نبوده است ؟
در شکل گیری علم کلام ، قدرت دخالت نداشته است . علمای امت ناچار باید برای حل مشکلات عقیدتی جامعه وارد این مسائل شوند.علم کلام برای دفاع از عقیده اسلامی و نیز نشر اسلام تکوین یافت .
براساس یک رهیافت مطالعاتی ، متکلمان به تثبیت ایدئولوژی قدرت می پرداختند وسلطان و خلیفه را در مقام خدایی می نشاندند؟!
آنجا هم صرفا متأثر از اوضاع سیاسی نبوده اند. ببینید در قرآن آیه ای وجود دارد که می فرماید: >اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم <در تفسیر اولی الامر، چه بسا به این نتیجه می رسیدند که همان حاکم وخلیفه است و باید از او اطاعت کرد، زیرا عدم اطاعت به هرج و مرج و به هم خوردن نظم جامعه منجر می شد.
موضوع پایان نامه دکترای شما، "عباس محمود العقاد و فلسفته الاسلامیه" است . فلسفه عقاد از چه ویژگی ها و تمایزاتی برخوردار است ؟
عباس محمود العقاد، مانند دیگر فلاسفه مسلمان ، در پی همسازی یاسازواری میان فلسفه و دین نبوده است ; اما به همه وجوه نگاه ناب دینی ،کیان و موجودیتی فلسفه و قائم به ذات بخشیده است . عقاد تبیین کردکه عقیده دینی ، نزدیک ترین فلسفه ها به معقول است و به صرف تصدیق و ایمان ، محدود و منحصر نمی شود. عقاد در هر گونه تفسیری ،از هستی درنگ کرده و به این نتیجه رسیده است که درنگ و تأمل مؤمنانه ، صحیح تر از درنگ و تأمل فیلسوفانه است و فلسفه الهی باب تأمل را نمی بندد، بلکه آن را برای کسی که جویای رسیدن است ، بازگذارده است .
دین نیز زمانی که عقل انسانی می کوشد، تا مبادی و اصولش را از نگره نظری عقلی نشان دهد، فلسفه هم می شود، زیرا فلسفه چیزی جز تعلیل عقلی >موجود< نیست ، پس هرگاه یک موجود از مبادی دینی تعلیل شود، این مبادی وارد حوزه عمل فلسفی می شوند.
دین هرگاه فلسفه شود، فلاسفه و حکیمان را ارضا می کند و با اینکه دین می تواند فلسفه هم شود، ولی به فلسفه تبدیل نمی شود، یعنی مانندفلسفه هایی نمی شود که انسان آن را از اول به مدد صناعت عقلی اش ایجاد می کند، بلکه فلسفه دین ، خصائص و چار چوب کلی دین را دارد.این خصائص و چار چوب کلی ، وحی شدگی آن از سوی خداست و اینکه انسان باید به لحاظ روحی ایمان بیاورد، اگر چه همه اسرار و علل دین رادرک نکرده باشد، زیرا که دین از سوی خدا آمده است .
عقاد به ضرورت تدوین فلسفه اسلامی جدیدی از راه پیراستن آرای فلاسفه پی برده بود. طبع نقاد و فکر قوی و درخشان او، نقاط قوت وضعف نظریات را به خوبی و درستی تشخیص می داد و با تلاش عقلانی خویش ، تولد فلسفه اسلامی جدید را رقم زد.