آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

 

راشد غنوشى، در سال 1941 م، درتونس چشم به جهان گشود . تا مرحله متوسطه را در تونس گذرانید و براى ادامه تحصیل در دانشگاه، به سوریه رفت و پس از آن براى تکمیل تحصیلات دانشگاهى به فرانسه رفت، ولى موفق به ادامه تحصیل نشد و به تونس بازگشت و در دبیرستان‏هاى این کشور مشغول تدریس شد، در دوره حکومت‏بورقیبه سختى‏ها و آزارهاى فراوان دید ; بارها به زندان افتاد و حتى یک بار حکم اعدام او صادر شد که به اجرا در نیامد . وى رهبر «حرکه الاتجاه الاسلامى‏» تونس است که بعد به «حرکه النهضه‏» تغییر نام یافت .
وى اکنون مقیم کشور انگلستان است; مهم‏ترین آثار وى عبارت است از: المراة بین واقع القرآن و واقع المسلمین، المراة المسلمه فى تونس، دعوه الى الارشد، حرکه الاتجاه الاسلامى فى تونس، مقالات فى فکر الحرکه، و الحریات العامة فى الدوله الاسلامیه .
آنچه از پى مى‏آید، چکیده سخنرانى غنوشى، با عنوان «فلسفه سیاسى اسلام‏» در جمع انجمن اسلامى دانشجویان ایرانى مقیم لندن است:
آیا در اسلام نظریه‏اى براى حکومت وجود دارد؟ اگر پاسخ مثبت است، مبانى این نظریه کدام است؟ رابطه آن با دموکراسى چگونه است و جایگاه آن نسبت‏به زندگى مسلمانان در گذشته و حال کجاست؟
1 . تقریبا همه اسلام‏پژوهان، با وجود اختلاف عقایدشان، بر ماهیت ترکیبى اسلام به عنوان دین و نظامى فراگیر نسبت‏به حیات، و نیز گرد آمدن این دو صفت در شخصیت پیامبر اسلام (ص) اتفاق نظر دارند; صفت نبوت به عنوان مبلغى از سوى خدا، همچون دیگر پیامبران، و صفت رهبر سیاسى جماعتى که به وى ایمان آورده‏اند و یا بدون پذیرفتن دین او، خواهان پیوستن به پیمان [و زیستن در ذمه] او هستند . اگر چه وظیفه پیامبر در مکه به تبلیغ دینى منحصر بود، اما در مدینه، وظیفه ریاست دولتى مستقل که داراى قانون اساسى بود و همان وظایف دیگر دولت‏ها، مانند قضاوت، عقد و پیمان‏ها، تنظیم امور جنگ و تامین اجتماعى را بر عهده داشت، به وظیفه پیشین او افزوده شد . با وفات پیامبر و پایان یافتن وظیفه تبلیغى ایشان درباره وظیفه دوم ایشان که ریاست دولت‏بود، صحابه تصمیم به تداوم و استمرار آن از طریق تعیین خلیفه گرفتند . آنان از راه شورا خلیفه (جانشین) پیامبر را برگزیدند و این وظیفه تا دوران جدید در اشکال مختلف ادامه داشت .
2 . بر این ماهیت ویژه اسلام، نه تنها واقعیات تاریخى، بلکه نصوص اصلى کتاب، سنت و اجماع اصحاب پیامبر و علماى پس از آنان تا عصر کنونى شهادت مى‏دهند . در قرآن آیات فراوانى وجود دارد که به حکم کردن بر اساس آنچه خدا نازل کرده است، امر مى‏کند; مانند آیه 49 سوره مائده، «و میان آنان به موجب آنچه خدا نازل کرده، داورى کن و از هواهایشان پیروى مکن و از آنان بر حذر باش، مبادا تو را در بخشى از آنچه خدا بر تو نازل کرده، به فتنه دراندازند» و آیات 44 و 45 و 47 همین سوره، کسانى را که از این امر سرباز زنند، به کفر، ظلم و فسق موصوف مى‏کند .
قرآن کریم در بردارنده قوانینى براى تنظیم و سازمان‏دهى زندگى اجتماعى در حوزه‏هاى حکومت، سیاست، قضاوت، مجازات، جنگ، روابط بین‏المللى، خانواده، تامین اجتماعى، روابط با ادیان دیگر و . . است . این احکام در سنت [پیامبر] تفصیل و تطبیق یافته و جزئیات آن مشخص شده است، و کتاب و سنت دومنبع اساسى فقه اسلامى که غنى‏ترین حوزه فرهنگ اسلامى و محل ظهور برجسته‏ترین نوابغ این فرهنگ است، به شمار مى‏آیند .
همه اینها گواه آن است که راهى براى اجراى نظام‏هاى مختلف مربوط به حوزه عمومى وجود ندارد; مگر با برپایى نظام سیاسى‏اى که روابط و شئون جماعت مؤمن و هم‏پیمانان آنان را بر اساس سفارش‏هاى قرآن و سنت‏سامان دهد . از این رو اسلام، هر مؤمنى را به خروج از زندگى هرج و مرج‏آمیز و ترک گرایش‏هاى فردى رایج و راسخ در میان عرب‏ها مامور کرد و آنان را به اقدام براى ورود در پیمان سیاسى‏اى که نظام حکومتى‏اى مطابق با شریعت‏بر پا دارد، فراخواند .
این دسته سفارش‏ها و ارشادها، حاکى از آن است که اکتفا به برپایى شعایر فردى، بدون بذل نهایت کوشش در راه برپایى نظام اسلامى، بازگشت‏به نظام جاهلیت که آمیزه کفر، هرج و مرج و عقب‏ماندگى است، خواهد بود . این تاکید شدید در سنت پیامبر آمده است که «هرکس بمیرد و بیعتى در گردنش نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است‏» .
این امرى است که پیش‏گام‏ترین و نزدیک‏ترین یاران پیامبر (ص) که حتى پیش از دفن پیامبر (ص) اجتماع کرده بودند، آنان را درک کرده و بر آن اجماع داشتند . آنان هر چند بر سر این که چه کسى باید جانشین پیامبر باشد، اختلاف داشتند، اما هیچ یک از آنان، اصل نصب خلیفه را مورد مناقشه و تردید قرار نداد، زیرا مسئله کاملا روشن بود . امام على (ع) نیز این قاعده را تثبیت کرد که «لابد للناس من امیر بر او فاجر» ; مردم ناگزیر از داشتن امیرى هستند، چه نیکوکار باشد و چه بدکار .
3 . با وجود اختلافاتى که علماى اسلام از روز نخست وفات پیامبر، برسر شخص حاکم و شرایط و منبع مشروعیت او داشته‏اند، براصل ضرورت شرعى منصب رهبرى در امت اجماع داشته‏اند و این مسئله هیچ‏گاه موضوع اختلاف نبوده است; اختلاف در این موضوعات بوده است که آیا حاکم باید از میان انصار باشد، یا از مهاجران؟ آیا از میان نزدیکان پیامبر باید باشد، یا به انتخاب مردم؟ آیا منبع مشروعیت او امت (از راه بیعت) است؟ در این صورت چه کسانى حق انتخاب دارند؟ یا منبع مشروعیت‏بنا به وصایت الهى است که على و فرزندانش از فاطمه را شامل مى‏شود، چنان که موضع شیعه است؟ در این صورت پس از پایان سلسله اوصیا، چه کسانى متولى نیابت از آنان هستند؟ آیا امت هر که را خواست، به ولایت‏بر مى‏گزیند، یا تنها باید فقیه عادل را به ولایت‏برگزید و قدرت او فراتر از قدرت امت‏خواهد بود؟
ملاحظه مى‏شود که در اصل ضرورت وجود منصب رهبرى، اختلافى وجود نداشته است . این موضوع زمانى به محور اختلاف تبدیل شد که تهاجم فرهنگى غرب، مشکلاتى عجیب و ناشناخته از تاریخ و فرهنگ غربى، مانند مشکل نزاع بین دین و دولت، و جدایى دین از دولت را به جوامع اسلامى منتقل کرد، اما شکوفایى بیدارى اسلامى در امت و فزونى بحران‏هاى ناشى از ورشکستگى نظام‏هاى سکولار، و ظهور الگوهاى جدیدى از حکومت اسلامى، و رشد تقاضاها براى برپایى حکومت اسلامى، مناقشه بر سر اصالت دولت در اسلام را از حوزه نظرى به حوزه زندگى کشانده است; یعنى آن الگوى برتر را در تمام زندگى ما جارى کرده است .
«اجتهاد» چه به صورت فردى و چه در شکل جمعى، همان قدرت دینى‏اى است که همیشه در زندگى مسلمانان جریان دارد . عنصر اجتهاد در مسیحیت، به شکل نهاد کلیسا است، اما اجتهاد قدرت امتى است که به وحى ملتزم است و قدرت اجتهاد، زمانى که محل اجماع امت‏باشد، الزامى است .
اجتهاد در کنار شورا، منبع حرکت و پویایى جوامع اسلامى و سازوکار اعمال جانشینى انسان از سوى خدا، و آزادى دینى، فکرى و سیاسى است . به برکت این آزادى‏ها، مجموعه‏اى از مناقشات و مکاتب فکرى، دینى و ادبى در تاریخ اسلام سر بر آورده‏اند .
4 . اکنون این پرسش مطرح مى‏شود که در امور مربوط به سازمان‏دهى جامعه اسلامى و حکومت اسلامى که به نظام‏هاى قانون‏گذارى نیازمند است، چگونه مى‏توان از میان این همه منقاشات و مذاهب و تفسیرهاى گوناگون، به الگوى مشخصى ست‏یافت؟ در این جا است که مفهوم اجماع برجسته مى‏شود; به موجب این اصل نظریه‏هایى که نمایاننده آراى عمومى، یا به شکل اتفاق آرا و یا به شکل اکثریت است، مبناى عمل قرار مى‏گیرد . این اصل منبع قدرت است; یعنى این که جز قدرت خدا، قدرتى بالاتر از قدرت امت وجود ندارد .
5 . در نظام دولت اسلامى که عملیات سازمان‏دهى این مناقشات آزادانه، در نهادهاى شورایى متولى قدرت قانون‏گذارى انجام مى‏شود، مردم به طور آزادانه، افرادى را از میان خود برمى گزینند تا به نیابت از آنان، به وظیفه اجتهاد جمعى، جهت دست‏یابى به اجماع یا شبه اجماع، پیرامون حکم شرعى مسئله معینى همت گمارند . اجتهاداتى که از نهاد شورا صادر مى‏شود، الزامى و یا به تعبیر دیگر، قانونى براى تنظیم امور عمومى است .
اما در حوزه خصوصى، وجدان انسان مسلمان، در رابطه مستقیم با پروردگارش، از طریق پویش اجتهادى در هر لحظه براى تنظیم زندگى‏اش مطابق با اراده خدا، آزادى کامل دارد .
6 . امت اسلام به اعتبار اینکه جماعتى سیاسى - دینى واحد است، از سوى خدا براى حراست از دین و برپا داشتن نشانه‏هاى آن و دفاع از آن به خلافت‏برگزیده شده است . با این حال به سبب ناممکن بودن اقدام هر فرد به ابراز آراى خود در همه حوزه‏ها، به ویژه حوزه عمومى به لحاظ عملى، چاره‏اى جز پناه جستن به نظام نمایندگى نیست، تا به این شیوه مردم یا نمایندگان از راه شورا، متولى تشکیل گروه‏هایى براى حکومت گردند که یکى از آنها بیعت‏با امام و رهبرى است که به عنوان اعلم، با کفایت‏ترین و با تقواترین شناخته شده است تا او به نیابت از مردم، امور عمومى را مطابق با احکام شرع تنظیم کند و در این کار از نمایندگان مردم یارى مى‏گیرد تا بعد شورایى تصمیم‏ها و پرهیز از زیان‏هاى تصمیم‏گیرى انفرادى تامین شود و این دستور خدا اجرا گردد که «و امرهم شورى بینهم‏» .
7 . با این حال امت، به محض بیعت آزادانه با امام و انتخاب مجلس شورا، قدرت جانشین خود را از سوى خدا از دست نمى‏دهد و این قدرت را به اشکال مختلف که مشروعیتش را از اصل «استخلاف‏» ، «اجتهاد» ، «شورا» و «امر به معروف و نهى از منکر» مى‏گیرد، به شکل فردى و جمعى اعمال مى‏کند، این سازوکارها قدرت «استخلاف‏» (جانشینى) امت از سوى خدا و رجحان وزنه‏اش را سبت‏به وزنه حکومت تضمین مى‏کند .
قرآن و سنت هیچ خطابى نسبت‏به حکومت ندارند . تمام خطاب‏ها متوجه امت است و حکومت ابزارى است که امت‏براى اداى وظیفه جانشینى خدا در برپایى عدل و حق و دیگر احکام شریعت و مقاصد بزرگ در حفظ دین، عقل، جان، خانواده، مال و آزادى ساخته است .
مرکز ثقل در ساختار اسلامى، قدرت حکومت نیست، بلکه قدرت جامعه اسلامى است و این از طریق حقوق و وظایف غیر قابل تفکیکى است که خداوند به امت (فرد و جامعه) داده است و دولت هیچ تسلطى بر آنها ندارد .
8 . اسلام براى هر فرد، به اعتبار این که خلیفه (جانشین) خدا است، شخصیت فردى مستقلى قائل است; بنابراین انسان شخصا در برابر خدا مسئولیت مستقیم خود و رسالت اسلام و حقوقى را دارد که به او بخشیده شده و کسى را بر آن سلطه‏اى نیست، مانند حق حیات، طلب علم، جا به جایى مکانى، تشکیل خانواده، مشارکت در امور عمومى و شورا، و امر به معروف و نهى از منکر .
همان‏گونه که براى جامعه‏نیز حقوق و وظایفى قرار داده که آن را شایسته عنوان برترین امت مى‏کند: «کنتم خیرامة اخرجت للناس‏» . از آن رو که به لحاظ تاریخى، ابتدا امت اسلامى پدید آمد و سپس این امت دولتى را پدید آورد، تاریخ این دو و سرنوشت این دو، به رغم تاثیرگذارى‏ها و تاثیرپذیرى‏ها، یکى نبوده است . شکل الگویى و آرمانى دولت اسلامى بیش از چهل سال در عهد نبوى و خلافاى راشدین عمر نکرد; سبب ناپایدارى این الگو، پس ماندگى سیاسى و معرفتى اوضاع بین‏المللى به طور عام بود که در تباه کردن الگوى اسلامى تاثیر داشته است، زیرا در آن روزگار غالب نظام‏هاى سیاسى جهان، امپراطورى‏هاى یزدان‏سالار مستبد بودند و عرب‏ها شکل سازمانى‏اى جز ساختار قبیله‏اى را نمى‏شناختند .
با این حال، تاریخ شکوفایى و بالندگى امت، بسیار درازتر از این است و قدرت سرشار آن بر بقا، به رغم فساد و انحرافى که دامن‏گیر دولت در سرزمین‏هاى اسلامى شد و نیز به رغم هجوم‏هاى ویرانگر پیاپى از شرق و غرب، شاهد ادعاى ما است .
شاهد دیگر ادعاى ما میراث فرهنگى غنى امت اسلامى است که حتى در شدیدترین مراحل استبداد سیاسى، رونق و شکوفایى داشته است . این امر به ماهیت ترکیبى و منعطف اسلام مربوط مى‏شود که پیروان آن در اوضاع گوناگون، توان زیستن و انطباق دارند، بى آنکه سرنوشت‏خود را با سرنوشت دولت گره بزنند .
روشن است که راز قدرت امت اسلامى، در دین آن و شدت رسوخ دین در وجدان‏ها و قدرت شگرف آن برتولید اشکال اخوت و تعاون، و یارى و سازمان‏بخشى پیروان است و این همه در قدرت امت‏یا آنچه که امروزه نام جامعه مدنى اسلامى بر آن اطلاق مى‏کنیم، تجلى یافته است .
این جامعه برمبناى عقیده استخلاف (جانشینى) مبتنى است; بر مبناى جانشینى فرد و امت [از سوى خدا]، امر به معروف و نهى از منکر، ایده شورا و اصل برادرى اسلامى و فراتر از اینها، عقیده توحید و معاد . عقیده‏اى که فرد را تا اندازه زیادى از زندان انانیت و زندگى کوتاه خصوصى آزاد مى‏کند و سرنوشت او را به سرنوشت دیگر برادران عقیدتى و انسانى‏اش در سراسر زمین پیوند مى‏دهد .

تبلیغات