اسلاموکراسى در گذر به دموکراسى
آرشیو
چکیده
متن
من به «پایان تاریخ» فوکویاما باور ندارم و فکر نمىکنم که دیگر نباید در جستوجوى نظام حکومتى بهتر بود، به دلیل اینکه دموکراسى بهترین انگارهاى است که بشر به آن دستیافته است، بلکه باید به جستوجو و کاوش ادامه داد .
با وجود این من فکر مىکنم دموکراسى انسانىترین نظام حکومتى است که نوع بشر تاکنون کشف کرده است . اما آیا این نظام مىتواند با دیگر نظامهاى ارزشى ترکیب شود؟ کشورهاى اسکاندیناوى، لیبرال دموکراسى را با اصول سوسیالیستى براى بهوجود آوردن یک دموکراسى ملایمتر از آنچه که در ایالات وجود دارد، ترکیب کردهاند . انگلیسىها تئوکراسى صورى را با دموکراسى عملى ادغام کردهاند . ملکه به طور صورى هم رییس دولت کلیساى انگلستان است . اسقف اعظم کانتربرى تا حدودى توسط نخست وزیر منصوب مىشود و تغییرات عمده عقیدتى در کلیساى انگلستان نیاز به تصویب پارلمان بریتانیا دارد یا مستقیما توسط هیاتى از نمایندگان صورت مىگیرد .
اما در سطح عملى، نظام انگلستان در سنت لیبرال دموکراسى جاى مىگیرد . این نظام از حیثباز بودن فضاى جامعه اندکى از نظام آمریکا محدودتر است، اما در مقایسه با نظام آمریکا اندکى داراى دموکراسى ملایمتر است .
اگر کشورهاى اسکاندیناوى مىتوانند لیبرال دموکراسى را با اصول سوسیالیست تلفیق کنند و انگلستان مىتواند تئوکراسى پروتستانى صورى را با لیبرال دموکراسى عملى ادغام کند، در این صورت آیا مسلمانان مىتوانند لیبرال دموکراسى را با اصول اسلامى ترکیب کنند؟ آیا اسلاموکراسى مىتواند یک دیدگاه جدید در باب حکومتباشد؟
این یکى از مهمترین پرسشهایىاست که جهان اسلام با آن مواجه است . متفکران و تصمیمسازان سیاسى آمریکا حتما باید مکرر و به دقت این مسئله را مورد توجه و عنایت ویژه قرار دهند .
در واقع ما از هیچ شروع نمىکنیم . بسیارى از اصول دموکراتیک از ابتدا بخشى از اسلام بودهاند، مفاهیمى چون اجتهاد و شورا . خلفاى نخستین بعد از پیامبر اسلام از طریق یک هیات گزینشگر (سنتى قدیمى) انتخاب شدند . نخستین شاهان جهان اسلام نظامهاى تکثرگرایى را تعبیه مىکردند، نظیر نظامى که امپراتورى عثمانى براى تضمین خودمختارى اقلیتها تعبیه کرده بود . اما چه تفاوتى بین اسلاموکراسى و تئوکراسى اسلامى وجود دارد، مفهوم اسلاموکراسى سنتزى است از اسلام و دموکراسى . بخش «اسلا Isla » از اسلام و بخش «وکراسى ocracy » از دموکراسى گرفته شده است . حرف «میم m » در هر دو واژه اسلام و دموکراسى وجود دارد . پدیده اسلاموکراسى قرنها در حال شکل گرفتن بوده است .
امروزه جمهورى اسلامى ایران به عنوان یک نظام حکومتى از جانب متفکرین دموکراتیک کمتر از آنچه که شایسته و سزاوار است مورد توجه و دقت نظر قرار گرفته است . درست است که در این نظام عناصر تئوکراتیک هنوز نمایانتر و در جایگاه بالاترى قرار دارند، و قدرت روحانیون بسیار زیاد است، اما نظام جمهورى اسلامى ایران با وجود این هنوز ترکیب خاصى از تدبیر انتخاب مردمى و حکومت تئوکراتیک است . آیا تئوکراسى در ایران در حال دموکراتیک شدن است؟ آیا ایران روزى مانند انگلستان به یک نئوتئوکراسى در صورت و یک دموکراسى پویا در ماهیتبدل خواهد شد؟ آیا جمهورى اسلامى یک مرحله جدید اما نقص دار در تحول اسلاموکراسى است؟
در باب مسئله جنسیت جوامع اسلامى در مورد آزادى زنان بسیار عقبتر از ایالات متحده قرار دارند . باید دانست که مسئله آزادى زنان با به قدرت رساندن آنها یکى نیست . بسیارى از کشورهاى اسلامى در به قدرت رساندن زنان بسیار بیشتر از ایالات متحده بلندپروازى کردهاند .
خیلى پیشتر از اینکه ایالات متحده زنى را به عنوان رئیس جمهور یا معاون رئیس جمهور داشته باشند، امروزه در اندونزى یک زن رئیس جمهور است و در بنگلادش یک زن نخست وزیر است . در واقع بالاترین قدرت سیاسى در بنگلادش بین دو زن برجسته - خالد ضیاء و شیخ حسینه واجد - دستبه دست مىشود . آیا وجود این عناصر مىتوانند منجر به یک اسلاموکراسى جدید شوند؟
دو کشور مسلمان دیگر زنان را به عنوان رؤساى حکومتخود تجربه کردهاند . در پاکستان خانم بىنظیر بوتو دوبار و در ترکیه خانم چیلر یک بار نخست وزیر بودهاند . همه اینها در حالى است که آلمان هنوز زنى را به عنوان صدر اعظم، فرانسه به عنوان رییس جمهور، روسیه به عنوان رییس جمهور نداشته و ایالات متحده نیاز به تحولى بنیادى دارد تا اینکه بتواند زنى را به جاى یک مرد به عنوان رییس جمهور در کاخ سفید داشته باشد . روزى ایالات متحده دچار این تحول خواهد شد و زنى را به عنوان رییس جمهور خواهد دید .
هنوز کار براى دموکراسى در ایالات متحده و به میزان بیشتر در جهان اسلام وجود دارد که باید انجام بگیرد . دموکراسى امریکایى تقریبا معلوم است که داراى نواقصى است . اما نمونههاى اسلامى دموکراسى به تدریج آن طور که تاریخ نشان مىدهد، دارند شکل مىگیرند .
در باب مسئله دموکراسىسازى جدید جهان اسلام، متفکرین در واقع باید به پرسش «چرا دموکراسى» توجه داشته باشند . آنها همچنین پرسش همراه آن یعنى «چرا دموکراسى اکنون» را نیز باید مورد بحث و بررسى قرار دهند .
آیا دموکراسى را مىشود برنامهریزى کرد؟
آیا مسلمانان باید در مقابل دموکراسى حاضر و آماده و فورى، سیاست دموکراسىسازى برنامهریزى شده را در پیش بگیرند؟ آیا سیاستهاى فضاى باز و اصلاح اقتصادى فورى گورباچف براى جهان اسلام درس بدى نداشته است؟ انقلاب گورباچف به فروپاشى اتحاد شوروى و آنارشى در حدى وسیع، همراه با ظهور مافیاى روسى، جنگ داخلى خونین در چچن، و فروپاشى ناگهانى اقتصاد روسیه انجامید . اگر گورباچف سعى مىکرد تا دموکراسىسازى برنامهریزى شدهاى را به جاى پروستوریکا و گلاسنوست فورى و آماده در پیش بگیرد، آیا به کشورش بهتر خدمت نمىکرد؟ آیا او به عنوان یک قهرمان در نزد طرفداران روسى خود بدل نمىشد، و نه فقط قهرمانى براى غربیان که دیدن روسیه هر چه ضعیفتر را آرزو داشتند؟
آیا باید به عراق در جهت دموکراسىسازى برنامهریزى شده کمک کرد - با قانون اساسىاى که مراحل اجرایى آن را به دقت مشخص کرده باشد؟ یک طرح بدیل مىتواند در راس قرار گرفتن یک گروه اجرایى بسیار قوىتر براى مدت بیستسال باشد و سپس هدفگیرى به سمت دموکراسى پارلمانى .
طرح ذیل دیگر مىتواند ریاست جمهورى جمعى در عراق براى مدت سى سال باشد - گروهى سه نفرى از شیعه، سنى و کرد، رییس جمهورى مشترک و پارلمانى براساس نمایندگى نسبى . بعد از سى سال قانون اساسى عراق مورد بازنگرى و تجدید نظر قرار بگیرد تا از زیادى معیارها و ملاکهاى قومى و فرقهاى دموکراسىسازى کاسته شود . عراقىها باید تشویق شوند تا در هر مرحله از فرآیند دموکراسىسازى در باب این موضوعات خودشان بحث و گفتوگو کنند .
در اینجا در واقع باید به پرسش «چرا دموکراسى اکنون» بپردازم ... طرح دموکراسى تدریجى احتمالا در برخى از کشورهاى اسلامى مورد نیاز است . ما از نیجریه و برخى جمهورىهاى شوروى سابق آموختهایم که دموکراسى فورى و حاضر و آماده فساد مىآورد: دموکراسى مطلق، فساد مطلق مىآورد .
لرد اکتون در نامهاى که به بیشاپ ماندل کریگتن در سال 1886 مىنویسد در قاموس سیاسى ایالات متحده فرمولى جاویدان را به ارث مىگذارد . او مىنویسد: «قدرت فساد مىآورد و قدرت مطلق فساد مطلق مىآورد» .
پدران بنیانگذار ایالات متحده قبل از اینکه لرد اکتون به دنیا بیاید نگرانى او را پیشبینى کرده بودند . آنها با ابزار کنترل و ایجاد موازنه، زمینه را براى حکومت محدود فراهم کردند . اکنون مسلمانان باید از خود بپرسند که آیا چیز دیگرى هست که فساد بیاورد؟ آیا آن چیز دیگر مىتواند خود دموکراسى باشد؟ آیا ما در واقع از نیجریه و برخى جمهورىهاى شوروى سابق آموختهایم که دموکراسى فورى و حاضر و آماده فساد مىآورد: دموکراسى مطلق مىتواند فساد مطلق بیاورد؟ آیا عراق مىتواند نمونهاى از دموکراسىسازى برنامهریزى شده در جهان اسلام شود؟
در مورد خود ایالات متحده، ما نمىتوانیم تلاش کنیم تا دموکراسى را در خارج بگسترانیم در حالى که در داخل پس روى داشته و از آن بکاهیم . ما مطمئنا مىتوانیم زنان را در افغانستان آزاد کنیم بدون اینکه مردان مسلمان را در ایالات متحده توقیف و زندانى کنیم . ما مىتوانیم زهرهاى سیاسى صدام حسین را بىاثر کنیم بدون اینکه گوانتاناماى دیگرى در کوبا به راه بیاندازیم .
اغلب پرسیده مىشود که آیا ایالات متحده همزمان مىتواند در دو جبهه بجنگد . اما پرسش واقعى این است که آیا ایالات متحده مىتواند در پیکار براى ترویج دموکراسى در خارج بدون شکست در پیکار براى دموکراسى در داخل پیروز شود .
خوشبختانه ما درسهاى زیادى از پدران بنیانگذار خود در اختیار داریم . «هزینه آزادى عبارت است از مراقبت و هوشیارى همیشگى» . براى جهان اسلام اسلاموکراسى یک سنتز است . براى جهان اسلام ما باید هنوز بپرسیم و بیاموزیم که «چرا دموکراسى» . اما براى ایالات متحده ما با در نظر گرفتن همه چیز باید به خودمان متذکر شویم که «چرا دموکراسى اکنون» . آنها که دموکراسى را بدست آوردهاند باید با تمام ابزارهاى دموکراتیک آن را حفظ کنند . هزینه آزادىهاى مدنى در جهان اسلام عبارت است از تلاش و تقلاى بى وقفه، اما هزینه آزادىهاى مدنى در ایالات متحده در واقع عبارت است از مراقبت و هوشیارى دائمى .
اما در سطح عملى، نظام انگلستان در سنت لیبرال دموکراسى جاى مىگیرد . این نظام از حیثباز بودن فضاى جامعه اندکى از نظام آمریکا محدودتر است، اما در مقایسه با نظام آمریکا اندکى داراى دموکراسى ملایمتر است .
اگر کشورهاى اسکاندیناوى مىتوانند لیبرال دموکراسى را با اصول سوسیالیست تلفیق کنند و انگلستان مىتواند تئوکراسى پروتستانى صورى را با لیبرال دموکراسى عملى ادغام کند، در این صورت آیا مسلمانان مىتوانند لیبرال دموکراسى را با اصول اسلامى ترکیب کنند؟ آیا اسلاموکراسى مىتواند یک دیدگاه جدید در باب حکومتباشد؟
این یکى از مهمترین پرسشهایىاست که جهان اسلام با آن مواجه است . متفکران و تصمیمسازان سیاسى آمریکا حتما باید مکرر و به دقت این مسئله را مورد توجه و عنایت ویژه قرار دهند .
در واقع ما از هیچ شروع نمىکنیم . بسیارى از اصول دموکراتیک از ابتدا بخشى از اسلام بودهاند، مفاهیمى چون اجتهاد و شورا . خلفاى نخستین بعد از پیامبر اسلام از طریق یک هیات گزینشگر (سنتى قدیمى) انتخاب شدند . نخستین شاهان جهان اسلام نظامهاى تکثرگرایى را تعبیه مىکردند، نظیر نظامى که امپراتورى عثمانى براى تضمین خودمختارى اقلیتها تعبیه کرده بود . اما چه تفاوتى بین اسلاموکراسى و تئوکراسى اسلامى وجود دارد، مفهوم اسلاموکراسى سنتزى است از اسلام و دموکراسى . بخش «اسلا Isla » از اسلام و بخش «وکراسى ocracy » از دموکراسى گرفته شده است . حرف «میم m » در هر دو واژه اسلام و دموکراسى وجود دارد . پدیده اسلاموکراسى قرنها در حال شکل گرفتن بوده است .
امروزه جمهورى اسلامى ایران به عنوان یک نظام حکومتى از جانب متفکرین دموکراتیک کمتر از آنچه که شایسته و سزاوار است مورد توجه و دقت نظر قرار گرفته است . درست است که در این نظام عناصر تئوکراتیک هنوز نمایانتر و در جایگاه بالاترى قرار دارند، و قدرت روحانیون بسیار زیاد است، اما نظام جمهورى اسلامى ایران با وجود این هنوز ترکیب خاصى از تدبیر انتخاب مردمى و حکومت تئوکراتیک است . آیا تئوکراسى در ایران در حال دموکراتیک شدن است؟ آیا ایران روزى مانند انگلستان به یک نئوتئوکراسى در صورت و یک دموکراسى پویا در ماهیتبدل خواهد شد؟ آیا جمهورى اسلامى یک مرحله جدید اما نقص دار در تحول اسلاموکراسى است؟
در باب مسئله جنسیت جوامع اسلامى در مورد آزادى زنان بسیار عقبتر از ایالات متحده قرار دارند . باید دانست که مسئله آزادى زنان با به قدرت رساندن آنها یکى نیست . بسیارى از کشورهاى اسلامى در به قدرت رساندن زنان بسیار بیشتر از ایالات متحده بلندپروازى کردهاند .
خیلى پیشتر از اینکه ایالات متحده زنى را به عنوان رئیس جمهور یا معاون رئیس جمهور داشته باشند، امروزه در اندونزى یک زن رئیس جمهور است و در بنگلادش یک زن نخست وزیر است . در واقع بالاترین قدرت سیاسى در بنگلادش بین دو زن برجسته - خالد ضیاء و شیخ حسینه واجد - دستبه دست مىشود . آیا وجود این عناصر مىتوانند منجر به یک اسلاموکراسى جدید شوند؟
دو کشور مسلمان دیگر زنان را به عنوان رؤساى حکومتخود تجربه کردهاند . در پاکستان خانم بىنظیر بوتو دوبار و در ترکیه خانم چیلر یک بار نخست وزیر بودهاند . همه اینها در حالى است که آلمان هنوز زنى را به عنوان صدر اعظم، فرانسه به عنوان رییس جمهور، روسیه به عنوان رییس جمهور نداشته و ایالات متحده نیاز به تحولى بنیادى دارد تا اینکه بتواند زنى را به جاى یک مرد به عنوان رییس جمهور در کاخ سفید داشته باشد . روزى ایالات متحده دچار این تحول خواهد شد و زنى را به عنوان رییس جمهور خواهد دید .
هنوز کار براى دموکراسى در ایالات متحده و به میزان بیشتر در جهان اسلام وجود دارد که باید انجام بگیرد . دموکراسى امریکایى تقریبا معلوم است که داراى نواقصى است . اما نمونههاى اسلامى دموکراسى به تدریج آن طور که تاریخ نشان مىدهد، دارند شکل مىگیرند .
در باب مسئله دموکراسىسازى جدید جهان اسلام، متفکرین در واقع باید به پرسش «چرا دموکراسى» توجه داشته باشند . آنها همچنین پرسش همراه آن یعنى «چرا دموکراسى اکنون» را نیز باید مورد بحث و بررسى قرار دهند .
آیا دموکراسى را مىشود برنامهریزى کرد؟
آیا مسلمانان باید در مقابل دموکراسى حاضر و آماده و فورى، سیاست دموکراسىسازى برنامهریزى شده را در پیش بگیرند؟ آیا سیاستهاى فضاى باز و اصلاح اقتصادى فورى گورباچف براى جهان اسلام درس بدى نداشته است؟ انقلاب گورباچف به فروپاشى اتحاد شوروى و آنارشى در حدى وسیع، همراه با ظهور مافیاى روسى، جنگ داخلى خونین در چچن، و فروپاشى ناگهانى اقتصاد روسیه انجامید . اگر گورباچف سعى مىکرد تا دموکراسىسازى برنامهریزى شدهاى را به جاى پروستوریکا و گلاسنوست فورى و آماده در پیش بگیرد، آیا به کشورش بهتر خدمت نمىکرد؟ آیا او به عنوان یک قهرمان در نزد طرفداران روسى خود بدل نمىشد، و نه فقط قهرمانى براى غربیان که دیدن روسیه هر چه ضعیفتر را آرزو داشتند؟
آیا باید به عراق در جهت دموکراسىسازى برنامهریزى شده کمک کرد - با قانون اساسىاى که مراحل اجرایى آن را به دقت مشخص کرده باشد؟ یک طرح بدیل مىتواند در راس قرار گرفتن یک گروه اجرایى بسیار قوىتر براى مدت بیستسال باشد و سپس هدفگیرى به سمت دموکراسى پارلمانى .
طرح ذیل دیگر مىتواند ریاست جمهورى جمعى در عراق براى مدت سى سال باشد - گروهى سه نفرى از شیعه، سنى و کرد، رییس جمهورى مشترک و پارلمانى براساس نمایندگى نسبى . بعد از سى سال قانون اساسى عراق مورد بازنگرى و تجدید نظر قرار بگیرد تا از زیادى معیارها و ملاکهاى قومى و فرقهاى دموکراسىسازى کاسته شود . عراقىها باید تشویق شوند تا در هر مرحله از فرآیند دموکراسىسازى در باب این موضوعات خودشان بحث و گفتوگو کنند .
در اینجا در واقع باید به پرسش «چرا دموکراسى اکنون» بپردازم ... طرح دموکراسى تدریجى احتمالا در برخى از کشورهاى اسلامى مورد نیاز است . ما از نیجریه و برخى جمهورىهاى شوروى سابق آموختهایم که دموکراسى فورى و حاضر و آماده فساد مىآورد: دموکراسى مطلق، فساد مطلق مىآورد .
لرد اکتون در نامهاى که به بیشاپ ماندل کریگتن در سال 1886 مىنویسد در قاموس سیاسى ایالات متحده فرمولى جاویدان را به ارث مىگذارد . او مىنویسد: «قدرت فساد مىآورد و قدرت مطلق فساد مطلق مىآورد» .
پدران بنیانگذار ایالات متحده قبل از اینکه لرد اکتون به دنیا بیاید نگرانى او را پیشبینى کرده بودند . آنها با ابزار کنترل و ایجاد موازنه، زمینه را براى حکومت محدود فراهم کردند . اکنون مسلمانان باید از خود بپرسند که آیا چیز دیگرى هست که فساد بیاورد؟ آیا آن چیز دیگر مىتواند خود دموکراسى باشد؟ آیا ما در واقع از نیجریه و برخى جمهورىهاى شوروى سابق آموختهایم که دموکراسى فورى و حاضر و آماده فساد مىآورد: دموکراسى مطلق مىتواند فساد مطلق بیاورد؟ آیا عراق مىتواند نمونهاى از دموکراسىسازى برنامهریزى شده در جهان اسلام شود؟
در مورد خود ایالات متحده، ما نمىتوانیم تلاش کنیم تا دموکراسى را در خارج بگسترانیم در حالى که در داخل پس روى داشته و از آن بکاهیم . ما مطمئنا مىتوانیم زنان را در افغانستان آزاد کنیم بدون اینکه مردان مسلمان را در ایالات متحده توقیف و زندانى کنیم . ما مىتوانیم زهرهاى سیاسى صدام حسین را بىاثر کنیم بدون اینکه گوانتاناماى دیگرى در کوبا به راه بیاندازیم .
اغلب پرسیده مىشود که آیا ایالات متحده همزمان مىتواند در دو جبهه بجنگد . اما پرسش واقعى این است که آیا ایالات متحده مىتواند در پیکار براى ترویج دموکراسى در خارج بدون شکست در پیکار براى دموکراسى در داخل پیروز شود .
خوشبختانه ما درسهاى زیادى از پدران بنیانگذار خود در اختیار داریم . «هزینه آزادى عبارت است از مراقبت و هوشیارى همیشگى» . براى جهان اسلام اسلاموکراسى یک سنتز است . براى جهان اسلام ما باید هنوز بپرسیم و بیاموزیم که «چرا دموکراسى» . اما براى ایالات متحده ما با در نظر گرفتن همه چیز باید به خودمان متذکر شویم که «چرا دموکراسى اکنون» . آنها که دموکراسى را بدست آوردهاند باید با تمام ابزارهاى دموکراتیک آن را حفظ کنند . هزینه آزادىهاى مدنى در جهان اسلام عبارت است از تلاش و تقلاى بى وقفه، اما هزینه آزادىهاى مدنى در ایالات متحده در واقع عبارت است از مراقبت و هوشیارى دائمى .