مبلغ دینى و مسئولیتهاى فرامرزى
آرشیو
چکیده
متن
همانگونه که مستحضر هستید در آستانه برگزارى اولین همایش «حوزه علمیه در عرصه بینالملل» قرار داریم . در ابتدا ضمن تشکر از حضرتعالى، خواهشمند است پس از معرفى اجمالى خود، سوابق علمى و تحقیقىتان در خارج از کشور را بیان فرمایید .
بسمالله الرحمن الرحیم .
حقیر، سیفالله مدبر، متولد شهرستان میاندوآب از خطه آذربایجان غربى که در سال 1361 ه . ش وارد حوزه علمیه بناب گردیدم و پس از آن به ترتیب به حوزههاى علمیه مشهد و قم مهاجرت نمودم و در حال حاضر نزدیک به 10 سال است که در درس خارج فقه به ادامه تحصیل اشتغال دارم . علاوه بر این تحقیقاتى نیز در زمینه نسخههاى خطى دینى در آسیاى میانه و قفقاز داشته و دارم که این نیز در راستاى تکمیل تحصیلات دینى و تبلیغ دین در خارج از کشور بوده است .
اینجانب تا به حال براى تبلیغ دین به کشورهاى ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، گرجستان، نخجوان و آذربایجان سفرهاى متعددى داشتهام .
به نظر حضرتعالى ضرورتهاى پرداختن به امر تربیت مبلغان دینى براى اعزام به خارج از کشور از سوى حوزه علمیه قم چیست؟
از آنجایى که جمهورى اسلامى ایران مرکزیت تشیع و اسلام شیعى مىباشد و همه شیعیان جهان نیز با این نگاه به ایران مىنگرند، لازم استحوزه مقدسه علمیه قم به تغذیه فکرى آنها همت گمارد . به عنوان مثال برخى از شیعیان شهر «تمس» از «سیبرى» چندین بار به دلیل آشنایى براى بنده پیغام فرستادهاند و ما را جهت امر تبلیغ دعوت نمودهاند; گرچه حقیر از خوف سرما دعوت آنها را اجابت ننمودهام; اما آنچه از این دعوتنامه استنباط مىشود این است که آنها ایران را مرکز تشیع مىدانند .
بر این اساس حوزه علمیه قم وظیفه دارد که در این راستا قدم بردارد .
جنابعالى که بارها به عنوان مبلغ به خارج از کشور سفر کردهاید عملکرد حوزه علمیه قم را در این ارتباط چگونه ارزیابى مىکنید؟
در پاسخ به این سؤال، بنده از شما مىپرسم که آیا اصولا حوزه علمیه در این راستا اقدامى صورت داده است؟ و مهمتر از آن آیا اصلا حوزه از نیروهاى خودش که براى تبلیغ به خارج کشور مىروند اطلاعى دارد؟
بنده عرض مىکنم که کسى که براى تبلیغ به خارج از کشور رفته از طرف حوزه علمیه نبوده، در حالى که نیروى حوزه علمیه بوده، متاسفانه حوزه به این مهم توجه ندارد که اصولا آیا مبلغین حوزوى خارج از کشور موفق بودهاند یا خیر؟ و در صورت عدم موفقیت آنها، موانع موجود بر سر راه آنان چیست؟
به عقیده بنده حوزه تا به حال هیچ گام مثبتى در این زمینه برنداشته است . به عنوان نمونه امثال من که یازده سال براى تبلیغ به خارج از کشور رفتهام، در برخى مواقع شهریهمان قطع مىشد . این در حالى است که اگر بخشى از سختىهاى سفر را تعریف کنم مو بر بدن افراد سیخ مىشود .
الحمد لله حوزه علمیه در حدود ده سال است که رشته تخصصى تبلیغ را، (آنهم براى داخل ایران) دایر نموده، گر چه این امر خیر و قدم مثبتى بوده، ولى دایره تشیع بسیار وسیعتر از عرصه داخلى است که حوزه علمیه خود را تاکنون به آن محدود نموده است; زیرا فقط در شوروى سابق که بنده در این قلمرو جغرافیایى بیشتر تخصص دارم، 60 میلیون مسلمان زندگى مىکنند، که یکى دو نفر (یکى از آنها اخوى بنده) مبلغ حوزوى شیعه بیشتر در آن کشور وجود ندارد . در واقع به روشنى به این نتیجه مىرسیم که حوزه علمیه قدم جدى در این رابطه برنداشته و در عملکرد آن کاستىهاى ملموس و فراوانى وجود دارد .
براى جبران کاستىها، حوزه مقدسه علمیه قم چه اقداماتى را باید انجام دهد؟
به نظر بنده براى جبران کاستىها باید اقدامات زیر از سوى حوزه علمیه صورت پذیرد:
1 - انتخاب و بکارگیرى کارشناسان خبره به منظور شناسایى طلاب مستعد براى تبلیغ در خارج کشور .
2 - تاسیس مرکز سیاستگذارى و برنامهریزى براى مبلغین خارج از کشور در حوزه علمیه قم .
3 - انجام نیازسنجى از کشورهاى مسلمان نشین به منظور کشف نیازمندىهاى تبلیغى آنان با عنایتبه مذاهب موجود در آن مناطق; زیرا طلبهاى که مىخواهد به خارج از کشور اعزام شود باید بداند که در کدام مناطق بهایىها، پیروان شاخههاى مختلف اهل سنت، مسیحیت و یهودیت قرار دارند .
در صورتى که طلابى را مىشناسید که با بکار بستن شیوههاى بدیع در امر تبلیغ در خارج از کشور موفق بودهاند، معرفى فرمائید .
یکى از افراد برادر اینجانب، حاج شیخ على مدبر که بیش از 12 سال استبراى تبلیغ و تدریس از ایران به کشورهاى آسیاى میانه مهاجرت نموده، از زمان «گورباچف» در آنجا حضور داشته، دوره «یلتسین» را پشتسر نهاده، و «شواردنادزه» را نیز درک کرده است .
الآن حدود 2 سال است که از پیکره اعزام جدا گردیده، زیرا به او گفتهاند باید به ایران مراجعت کنى، اما ایشان گفته عمر بنده در این راه صرف شده تا در این زمینه متخصص شدهام، و اگر به ایران برگردم عمرم ضایع خواهد شد . بر این اساس تصمیم گرفت که به تنهایى در کشور گرجستان دانشگاهى راهاندازى و تحت پوشش این دانشگاه به تبلیغ دین بپردازد . زیرا در آسیاى میانه و برخى مناطق دیگر جهان همانند مالزى و اندونزى براى راهاندازى مؤسسات آموزشى تا حدودى دولتبا متقاضیان همکارى مىنماید و اخوى اینجانب با دستخالى موفق شد از ریاست جمهور وقت گرجستان آقاى «ادوارد شوارد نادزه» موافقت تاسیس این دانشگاه را کسب نماید .
در حال حاضر در دانشگاه مذکور 7 رشته علمى وجود دارد . جالب این است که یکى از رشتههاى این دانشگاه، رشته معارف مىباشد که در تاریخ این کشور، از زمان پیامبر (ص) تا کنون حتى در زمان حاکمیت ایران بر آنجا چنین رشتهاى سابقه نداشته است .
شیخ على مدبر تا به حال توانسته دو دانشکده را به صورت آزاد اداره کند و از چندین کشور همسایه دانشجو بپذیرد . آنچه به نظر بنده موفقیت ایشان را در تبلیغ دین در عرصه گرجستان در پى داشته، بهرهگیرى از شیوه نو و راهاندازى دانشگاه و تدریس علوم دینى و معارف در آن مىباشد . در واقع ایشان هم درس معارف مىگوید و هم مدرک لیسانس آنهم با مهر تایید «شواردنادزه» اعطا مىکند و فارغالتحصیلان این دانشگاه هر کدام یک مبلغ دینى مىشوند، زیرا با مدرک تحصیلى این دانشگاه استخدام مىشوند، برخى معلم و برخى در جاهاى دیگر مشغول به کار مىشوند و از این طریق معارف دین منتشر مىشود .
یکى دیگر از مبلغین موفق آقاى اسعدى هستند که به افریقا و ساحل عاج و کنگو رفت و آمد دارند و به زبان آن مناطق، آداب و رسوم آنجا مسلط است . کارى هم به اعزام ندارد . هر وقتخواست مىرود و مىآید . زیرا کسى که با مردم زندگى کرد و بین مردم معروف شد، در قید و بند زمان و مکان نمىگنجد و حتى از اینجا، آنجا را هدایت مىکند .
به نظر حضرتعالى ویژگىهاى یک مبلغ موفق خارج از کشور چیست؟
در پاسخ به این سؤال باید عرض کنم که این پرسش بسیار به جا و مهم مىباشد و در صورت یافتن پاسخ صحیح آن بخش قابل توجهى از کاستىهاى امر تبلیغ در خارج از کشور مرتفع مىگردد . به نظر اینجانب ویژگىهاى یک مبلغ در خارج از کشور بشرح زیر است:
1 - ذکاوت; ما دینداران متعهد، نماز شب خوان، اما غیر زیرک داریم که مناسب کار تبلیغ خارج از کشور نیست; در واقع یک مبلغ اعزامى به خارج از کشور باید از قدرت تصمیمگیرى بالایى برخوردار باشد که از هوش و ذهن خلاق آنها سرچشمه مىگیرد . به تعبیر دیگر در هنگام مواجهه با مشکلات متعدد، نباید بگوید که این امر را به من ابلاغ نکردهاند; بلکه در چنین مواقعى باید تشخیص دهد که چگونه برخورد کند تا مسیر مشکل را تغییر دهد . به عنوان مثال، اگر پلیس آن کشور به او گفت که تدریس قرآن در اینجا ممنوع است نباید آن مبلغ خود را ببازد و بگوید برگردم به ایران; یعنى باید خود قدرت تصمیمگیرى داشته، راهکار دیگرى را براى تبلیغ انتخاب کند . اگر تدریس قرآن ممنوع شد، احکام را تدریس کند .
2 - شجاعت، دومین ویژگى یک مبلغ خارج از کشور است; زیرا اگر مبلغ خلافیت داشته باشد، اما شجاعت نداشته باشد در مواجهه با سختىها و شداید دچار اضطراب و خودباختگى مىشود . به عنوان نمونه خاطرهاى را در این ارتباط نقل مىکنم .
یک روز در قزاقستان در سالن غذاخورى، پلیس گذرنامه ما را مطالبه کرد; بنده گفتم، پاسپورت در منزل است . در این هنگام پلیس به حرف ما اعتنایى نکرده و ما را به همراه خود به مرکز پلیس برد . یکى از مبلغانى که در اینجا با ما بود اتفاقا فرد بسیار خلاقى نیز بود، چون شجاعت نداشت رنگش پرید، تا حدى که من فکر کردم بیچاره مرد . چنین افرادى نمىتوانند حرف خود را در مواقع بحرانى بزنند و اگر آنها را به زندان انداختند، نمىتوانند از خود دفاع کنند .
3 - تدین، دیگر ویژگى مبلغ دینى خارج از کشور است . زیرا در صورتى که دین در ضمیرش نفوذ نکرده باشد، نه تنها منشا اثر نمىشود بلکه خود به عنصرى ضد تبلیغى تبدیل مىگردد .
در ایران بخاطر این که مبلغین علوم دینى لباس مقدس روحانیت را به تن دارند، خود این لباس نوعى محدودیتبراى آنها ایجاد مىکند . گرچه این حکم کلى نیست، اما برخى افراد از ترس دادگاه ویژه، حفظ آبرو و یا حفظ شؤونات روحانیت، ملاحظاتى را در حرکات، سکنات، رفتار و اعمال خود لحاظ مىکنند، اما در خارج از کشور چون عموما مبلغین به ناچار با لباس غیر روحانى به تبلیغ دین مىپردازند، تنها فیلتر کنترلى آنها ایمان است . اگر عنصر ایمان در وجود طلبه ریشه دوانیده باشد، بسیار مؤثر واقع خواهد شد .
4 - جوان بودن، اگر مبلغ جوان نباشد از عهده مشکلات احتمالى تبلیغ نظیر در راه ماندن، در سرما و برف گرفتار آمدن برنمىآید . در این ارتباط خاطرهاى را تقدیم حضور شما عزیزان مىنمایم . در منطقه سیبرى که شب و روز برف مىبارد، در یک شب از سوى یکى از شیعیان به مهمانى دعوت شده بودم . بر طبق رسم آنجا هیچگونه تعارفى در مراودات و تعاملات اجتماعى وجود ندارد . بعد از صرف شام، هنگامى که قصد بازگشتبه محل سکونتخود را داشتم (که حدود یک کیلومترى آنجا بود) میزبان به من توصیه کرد شب را در منزل آنها بمانم، ولى در حالى که بیرون از خانه بیش از یک متر برف باریده بود، من گفتم که باید بروم . از خانه خارج شدم، وسیلهاى براى رسیدن به خانه پیدا نکردم و مجبور شدم پیاده مسیر را طى کنم . در بین راه تا سینه در برف فرو مىرفتم به طورى که نزدیک بود خفه شوم! در اینجا نتیجه مىگیریم که جوان بودن و سلامت جسمى براى یک مبلغ نیاز است تا بتواند در مقابل خطرات و مشکلات عدیده مقابله نماید .
5 - نویسندگى: اگر مبلغ دینى قدرت نوشتن نداشته باشد و صرفا براساس بیان و امور شفاهى به تبلیغ پردازد، در صورتى که شرایطى در خارج از کشور بروز نماید که از طریق بیان و خطابه نتوان پیام دین را به تشنگان معارف رساند در عمل اصل مقوله تبلیغ منتفى خواهد شد . به عنوان مثال، در روز واقعه 11 سپتامبر در یک سفر تبلیغى که در شهر تفلیس بودم تمام روزنامهها و مجلات در سطح وسیع اسلام را دین تروریستى و مسلمانان را تروریست معرفى مىکردند، آنها با درج مقالات و تحلیلهاى مختلف با استناد به برخى از آموزههاى دینى اسلام، همانند آیین جهاد درصدد تروریستى جلوه دادن اسلام برآمدند . آنها مىنوشتند که بر طبق آیین جهاد مسلمانان، کشتن غیر مسلمانان تا جایى که جان مسلمانان به خطر نیافتد بر آنها (مسلمانان) واجب است .
خب تصور کنید در چنین مواقعى اگر مبلغ دینى ما اهل قلم باشد با نوشتن پاسخ آن شبهات در عمل نه تنها حرکت ضد دینى را خنثى مىکند، بلکه در صورت نگارش مستند پاسخها یک اقدام تبلیغى غیر مستقیم را جامه عمل مىپوشاند .
اتفاقا این حقیر نیز از فرصت استفاده کرده و با نوشتن پاسخهاى علمى، شبههزدایى نمودم .
6 - آشنایى و تسلط بر زبان: مبلغ دینى در خارج از کشور باید به نحو مطلوب، روان و کلاسیک به زبان مردم محل ماموریت آشنا باشد، منظور از کلاسیک در اینجا گویش غیر کوچه بازارى و غیر داش مشتى مىباشد . به عنوان مثال یکبار در عشقآباد در یک جلسهاى که سفراى کشورهاى مختلف به مناسبت 22 بهمن به سفارت ایران دعوت شده بودند، برخى از افراد خودى در این جلسه به زبان روسى و یا ترکمنى صحبت مىکردند، آنها مىخواستند بگویند که ما هم زبان روسى را یاد گرفتهایم ولى متاسفانه همه براى آنها مىخندیدند؟ چرا؟ چون آنها در حد یک بچه و کوچه بازارى صحبت مىکردند که این اثر منفى و بدى بر جاى گذاشت . به این ترتیب نتیجه مىگیریم که یک مبلغ باید زبان تخصصى کشور محل ماموریت را خوب بداند تا بتواند از این طریق پیام دین را در حد بسیار عالى به مخاطبین برساند .
7 - قناعت: یکى دیگر از ویژگىهاى مبلغین اعزامى نداشتن روحیه طمعورزى و مقدم داشتن رسالت و هدف مقدس تبلیغى بر اهداف و منافع مادى مىباشد; زیرا بسیار اتفاق افتاده که مبلغ اعزامى به خارج از کشور در سفارتخانه از سوى دیپلماتهاى خودى تحقیر مىشوند . به عنوان مثال در حالى که مبلغ ما ماهیانه در حدود 100 یا 200 دلار حقوق دریافت مىکند همان دیپلمات در یکماه چهار هزار دلار حقوق مىگیرد . بسیار طبیعى است که اگر مبلغ دینى فرد خود ساخته و قانعى نباشد، در یک مقایسه تطبیقى زمینههاى انحراف از هدف و رسالت تبلیغى در او فراهم مىگردد .
علاوه بر این با نهایت تاسف باید عرض کنم که در برخى سفارتخانههاى ایران در خارج از کشور نیز همانند داخل کشور، رگههایى از باند و خط بازى، وجود دارد .
در برخى مواقع کارمندان سفارت به مبلغ مىگویند که در فلان جا تبلیغ کن و در فلان جا تبلیغ نکن، در حالى که طلبه باید بداند که براى تبلیغ در میان همگان به آنجا عزیمت نموده است و باید با این مسجد، آن مسجد، مساجد دیگر بلکه کلیه مساجد مرتبط باشد . این رسالت و وظیفه اصلى مبلغ است . اما متاسفانه سفارت در برخى مواقع به او مىگوید که اینها با ما در اصطکاکند و نباید براى تبلیغ به میان آنها بروید . و اگر هم مبلغ بر خلاف میل سفارت عمل نماید، آنها (کارمندان سفارت) او را کمک و یارى نمىرسانند .
خب تصور کنید اگر مبلغ به سخنان آنها گوش دهد، وظیفهاش را انجام نداده، در حالى که او براى تبلیغ به آنجا رفته است . متاسفانه در برخى از این مواقع سفارت به مبلغ پیشنهاد مىدهند که در صورت انجام این کار و انجام ندادن آن کار، فلان مبلغ کمک بلا عوض به شما پرداخت مىگردد .
اگر مبلغ خودساخته نباشد و طمعکار باشد به اصل رسالت تبلیغى خود عمل ننموده است . در برخى اوقات نیز اتفاق افتاده که مبلغى براى تبلیغ به خارج از کشور رفته، اما متاسفانه بجاى تبلیغ به کار تجارت پرداخته و یا به انحاء مختلف نظیر پولهاى دعا و ... از مردمى که به نان شبشان هم محتاجند، وجه دریافت مىکنند . این چنین طمعورزىهایى به اصل دین ضربه مىزند . اگر طلبه طمعکار باشد، مردم مىگویند: این نیز با فلان تاجر حشر و نشر دارد ... اصلا او به دنبال تاجرها راه افتاده تا آنها بیشتر او را تحویل گرفته و به او خوب رسیدگى نمایند . این عمل فرد به اصطلاح مبلغ نه تنها اقدام تبلیغى به نفع دین نیستبلکه خود به صورت عینى یک اقدام ضد دینى نیز محسوب مىشود .
8 - آراستگى ظاهر: در کشورهاى خارجى، حداقل کشورهاى آسیاى میانه که اینجانب در دفعات متعدد به آنجا سفر کردهام، بسیار به زیبایى پوشش و شکل و نوع لباس اهمیت مىدهند . حال تصور کنید یک مبلغى با ظاهرى در هم ریخته به آن مناطق وارد شود; به طور طبیعى کلام این فرد مؤثر نمىافتد . شیکپوشى و حفظ ظاهر، نوع ریش و نوع لباس به عنوان یکى از عوامل غیر مستقیم تاثیرگذار بر میزان نفوذ اجتماعى مبلغ در میان مخاطبین مىباشد .
9 - آشنایى اجمالى با علوم متداول: یک مبلغ در عرصه بینالملل الزاما باید در حد متعارف (نه تخصصى) با کلیات علوم مختلف آشنایى داشته باشد; زیرا در صورتى که از موارد کلى و معمولى رشتههاى مختلف علمى بى اطلاع باشد، در برقرارى روابط با طبقات مختلف مردم منطقه ماموریتبخصوص اندیشمندان علوم گوناگون دچار بحران ارتباطى مىشود و چه بسا نتواند رسالت فرهنگى و دینى خود را به نحو مطلوب برآورده سازد .
در پایان ضمن تشکر مجدد خواهشمند است در صورتى که خاطره بیاد ماندنى از سفرهاى تبلیغى خود دارید بیان فرمائید .
خب، خاطراتى فراوان از دوران سفرهاى تبلیغى خود در خارج از کشور بیاد دارم اما به اقتضاى وقتبه یک مورد اشاره مىکنم .
در یکى از سفرهاى تبلیغى که پس از 65 روز در شهر عشقآباد بودم، قرار بر این شد که براى تبلیغ به شهر «مرو» عزیمت نمایم . از سفارت جمهورى اسلامى در آنجا پرسیدم «مرو» کجاست؟ آنها در جواب گفتند: در شهر «بایرم على» که «مرو» قدیم آنجا بوده، (الآن «مرو» جدید با آنجا فاصله دارد) به من گفته شد به «مرو» برو و در آنجا فردى بنام عباسعلى را که ریش سفید شیعههاى آن منطقه است، پیدا کن . در حالى که من به شهرى به بزرگى شهر قم مىرفتم و درصدد بودم تا یک نفر را که هیچگونه نشانى از او نداشتم و تا آن موقع نیز او را حتى براى یکبار هم ندیده بودم، پیدا کنم . راس ساعت 3 بامداد هنگام اذان صبح از قطار پیاده شدم . در این هنگام همه جا پر از برف و یخ و هوا نیز بشدت سرد بود و من با کیف سنگینى که در آن تعدادى قرآن و تسبیح جاى داده بودم، به دنبال جایى براى استراحت و خواندن نماز بودم; (البته این را هم بگویم که یک چوب نیز در دست داشتم که سگهاى ولگرد را از خود دور کنم) . با توجه به اینکه زبان آنجا روسى بود و من علاوه بر زبان مادرى خود تنها زبان انگلیسى را مىدانستم، چون تابلوهاى اماکن عمومى و خصوصى به زبان روسى نوشته شده بود، من قادر به درک مفاهیم تابلوها نبودم .
در این هنگام نماى بیرونى یکى از ساختمانها، توجهام را جلب کرد، حدس زدم که این باید هتل باشد، با توکل به ذات اقدس الهى، درب آن مکان را زدم، در حالى که در را مىزدم با خود چنین مىاندیشیدم، در یک حالتى فرضى پس از این اقدام یا موفق به اسکان در آن مکان مىشوم و یا آنکه در نهایت مرا ضرب و شتم مىکنند . در هر حال پس از آنکه در را زدم، خانمى در جلو چشمم ظاهر شد، به محض دیدن ظاهر و قیافه در هم ریخته من و کاپشن ایرانى که بر تن داشتم، بدون آنکه کلامى بگوید، با اشاره دست و سر به من فهماند که دور شو، من با سماجت مجددا در را زدم، این بار مرد جوان ترکمنى در را باز کرد، همانگونه که در عرایضم گفتم، زبان مشترک مهمترین عامل ارتباط مىباشد، ولى متاسفانه هیچکدام از ما زبان همدیگر را نمىدانستیم . در عمل نمىتوانستیم با هم ارتباط برقرار کنیم، بهر تقدیر با زبان اشاره به او فهماندم که اتاقى را براى استراحت نیاز دارم، اما او هم جواب رد داد، به هر زحمتى بود از او خواستم اجازه دهد نمازم را بخوانم، قبول کرد و با اشاره به من فهماند که همانجا پشت در ورودى روى تکه موکتى نمازم را بجا آورم . با دلى شکسته نمازم را اقامه کردم، شاید این نماز بهترین نمازى بود که با تمام وجود و با حضور قلب و خشوع در تمام عمرم بجا آورده بودم و از خداوند متعال درخواست کردم که مشکل مرا حل کند .
پس از آنکه به او دعا کردم (در فرهنگ آنها وقتى از کسى مىخواهند که به آنها دعا کند، باید در همان زمان و مکان به آنها دعا کرد) ، او به من گفت، آیا فهمیدى در کجا استراحت کردهاى؟ جواب دادم: خیر . گفت: این اتاق متعلق به «سفر مرادنیازف» رئیس جمهور کشورمان است; و مهمانان ایشان در اینجا استراحت مىکنند . اما من بعد از نماز خواندن شما به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم و دلم شکست و متحول شدم و تصمیم گرفتم که این اتاق را که خالى مانده بود براى استراحتشما در نظر بگیرم . در هر حال از او تشکر کردم و از هتل خارج شدم; و در حالى که دنبال عباسعلى که ریش سفید شیعهها بود مىگشتم، و هیچگونه نشانى و یا تصویرى از او نداشتم، به اولین فردى که رسیدم، سؤال کردم عباسعلى را مىشناسى؟ با تعجب پاسخ داد: «عباسعلى من هستم .» این در حالى بود که من در ذهن خود تجزیه و تحلیل مىکردم از قیافهها باید تشخیص دهم که این فرد، ارمنى، یهودى یا مسلمان است . ولى همه قیافهها یکنواختبود . این خاطره براى من شیرینترین خاطره دوران تبلیغ من محسوب مىشود; زیرا پس از شناسایى عباسعلى و برقرارى رابطه با او جرقه آغاز تبلیغات دینى زده شد و راه براى ادامه کار هموار شد، و مناطق شیعه نشین، تعداد شیعیان، تعداد مساجد، ایران دوستان و اسلام خواهان را شناسایى کردم و این شناختبراى بنده و سایر مبلغان در سفرهاى تبلیغى آتى بسیار مؤثر افتاد . دلیل واضح این امر هم مقایسه تطبیقى وضعیت اعتقادى و عملى ساکنان آن منطقه در آن هنگام و در حال حاضر مىباشد .