آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

1 . سکولاریسم، از مفهوم مصادره، یعنى مصادره اموال کلیسا به نفع دولت آغاز شد و این مصادره با خشونت تمام توسط یکى از خشن‏ترین جنگجویان تاریخ بشرى (ناپلئون) در بستر کاتولیسم و سپس سوسیالیسم فرانسوى رخ داد .
2 . کاتولیسم به جاى آنکه یک مذهب باشد، یک نوع سازمان مذهبى مقدم بر ایمان است; یعنى انسان فقط در کلیسا مى‏تواند خدا را بطلبد و از او طلب پوزش و مغفرت کند و این امر خارج از کلیسا مقدور نیست، چون خداوند در پیکره عیسى حلول کرده است و این پیکره‏ها در کلیساها و پدرهاى آنها که جانشین پدر آسمانى هستند، تجسم مى‏یابد . بنابراین در کاتولیسم، سازمان‏هاى دینى کلیسا واسطه میان انسان و خدا هستند و کسى مستقیما به طرف خداوند نمى‏رود . پس ابتدا باید در نزد پدر کلیسا اعتراف کرد، سپس در محضر خود خداوند .
3 . اولین مصادره، همین سازمان کلیسایى است که در فرایند سکولاریزه کردن، به مصادره دولت درآمد و مفهوم و ساختار آن با خشونت در جهت ایجاد دولت‏به کار گرفته شد و در قالب سوسیالیسم فرانسوى تجلى یافت و سوسیالیسم فرانسوى (همان شکل مصادره شده کاتولیسم فرانسوى)، در فلسفه تاریخ هگل به خوبى مشاهده مى‏شود .
4 . سوسیالیسم اگر چه به جامعه‏گرایى معنا مى‏شود، ولى جامعه‏گرایى خود در دولت‏گرایى تجلى مى‏یابد; چرا که دولت نماینده جامعه‏اى است که سوسیالیسم را تجلى مى‏بخشد، پس اگر کاتولیسم در فرانسه حاکم است، سوسیالیسم هم در فرانسه ریشه پیدا مى‏کند، چون این مصادره در فرانسه رخ داده است و روشنفکرى که ریشه در چپ و سوسیالیسم دارد هم در فرانسه تجلى یافته و بقیه کشورها، حتى آلمان و روشنفکرى حاکم در اندیشه هگلى‏هاى چپ نیز از فرانسه اقتباس گرفته‏اند .
5 . اگر فلسفه هگل را توضیح و تفسیر مصادره مذهب به سکولاریسم و کلیسا به دولت تعریف کنیم، بى‏راهه نرفته‏ایم; چرا که فلسفه هگل زاییده انقلاب فرانسه است که یک نوع حسرت در آلمانى‏هاى روشنفکر به وجود آورده بود، به خصوص اگر حمله ناپلئون به آلمان و تسخیر آلمان را در نظر بگیریم و حسرت هگل در زمان رژه لشکر ناپلئون در خیابان‏هاى آلمان را در نظر بگیریم، مى‏بینیم که این حسرت، به فلسفه «دولت‏گرایى مقدس‏» هگلى تبدیل شد تا بتواند این پیروزى را تفسیر کند .
6 . پس اگر سکولاریسم را به دولت‏گرایى تعریف مى‏کنیم، به خوبى خط سکولاریسم در مصادره اموال کلیسا ونیز خدمات آموزشى و بهداشتى به نفع دولت در تاریخ غرب روشن مى‏شود و دولت‏گرایى، یعنى یک نوع «استبدادگرایى سکولاریستى‏» که در قالب ناپلئون در فرانسه، سپس هیتلر در آلمان و آنگاه رضاشاه، در ایران بوجود آمد (براى فهم نکته فوق، به برخورد هیتلر با قبر ناپلئون در سفر به پاریس و عشق رضاشاه به ناپلئون و ساخت قبر او به شکل قبر ناپلئون که در خاطرات تاج‏الملوک آمده است، توجه شود) .
7 . این استبداد در نتیجه «سکولاریسم‏» معرفتى به وجود مى‏آید; یعنى مصادره مفاهیم دینى براى به وجود آوردن مفاهیم سکولار، و این استبداد دوباره به نوبت‏بر مصادره مفاهیم مذهبى بر مفاهیم سکولار نیز تاثیر مى‏گذارد; قسمت اول زمانى رخ مى‏دهد که سکولاریسم، جهان را کوچک و کوتاه و تنگ و باریک مى‏کند، تا بتواند آن را در چارچوب معرفتى خود بگنجاند و این جهان‏شناسى به یک نوع «تعین گرایى معرفتى‏» و از آن به یک نوع «تعیین‏گرایى ساختارى‏» تبدیل مى‏شود که به همان معناى استبداد ناپلئونى و هیتلرى و رضاشاهى براى سکولاریزه و استاندارد سازى معرفت و ساختار بوده که ریشه در دولت‏گرایى سکولاریسم دارد (کارهاى پوپر در جامعه باز و دشمنانش، و حدس‏ها، ابطال‏ها و جهان سوم آنها بر مطالب فوق تاکید مى‏کند).
8 . به همین دلیل سکولاریسم از خشونت‏به وجود آمد و به شدت خشونت آور شد، خشونت اولى از ناپلئون و برخورد شدید او با کلیسا شروع شد و به جنگ‏هاى وحشتناک جهانى اول و دوم و جنگ‏هاى منطقه‏اى پس از آن دو جنگ منتهى شد و قرن بیستم که قرن سکولاریسم بود، خشن‏ترین قرن بشرى نام گرفت و میلیون‏ها کشته و زخمى باقى گذاشت، و خانواده، زندگى بشرى و محیط زیست، سخت مورد تعرض و تجاوز واقع شدند .
9 . سکولاریسم همه مفاهیم مذهب را براى تولید مفاهیم خود مصادره کرد و این مصادره از بى‏معنا سازى این مفاهیم آغاز شد; مانند بى‏معناسازى مفهوم کلیسا و تبدیل آن به دولت و بى معناسازى انسان کامل (مسیح) و تبدیل به مستبدان بزرگ (ناپلئون، هیتلر و رضاشاه)، و بى‏معنا سازى فطرت و بى‏معناسازى جهان‏شمولى دینى به جهانى‏سازى کالایى و سرمایه‏دارى و سوسیالیستى .
به همین دلیل، هر مفهوم اصلى در علوم انسانى را باید در مذهب اروپاى شرقى ریشه‏یابى کرد، در غیر این‏صورت به عمق علوم انسانى نخواهیم رسید .
10 . به دلیل فوق، آلمان که مرکز نظریه‏پردازى علوم انسانى در غرب است، همیشه از مذهب شروع مى‏کند، به همین دلیل محافظه‏کارى بر آلمان حکومت مى‏کند و در آلمان یک خط موازى و رقیب جهان‏بینى محور، در کنار سکولاریسم معرفتى وجود داشته است که در قالب پدیدارشناسى و اگزیستانسیالیسم و فلسفه حیات‏گرا تجلى و تجسم مى‏یابد و مورد غضب روشنفکرى غرب و سکولارهاى غربى واقع مى‏شوند .
11 . استعمار یک مفهوم مصادره شده مذهب توسط سکولاریسم، براى استانداردسازى معرفت و ساختار جهانى بود که اولین مکانى که مورد استعمار و خشونت‏سکولاریستى واقع شد، شرق و خاورمیانه بود و پدر عملى سکولاریسم، یعنى ناپلئون، به منطقه خاورمیانه و شمال افریقا لشکرکشید و کشتارى از مردم فلسطین کرد که به علت کثرت جسد، نتوانست در شهرهاى فلسطین بماند (جلد یازدهم تاریخ ویل دورانت) . پس سکولاریسم به تاریک‏سازى شرق نورانى و اشراقى، با خشونت تمام اهتمام ورزید (مانند تعطیلى حوزه‏هاى علمیه و حمله به فلسفه اسلامى و در زمان رضا شاه).
12 . پسامدرنیسم که شکل غربى شده عرفان شرقى است، در قرن بیست و یکم در فرانسه (یعنى حوزه جغرافیایى لائیسم و سکولاریسم) به منصه ظهور مى‏رسد، تا از تنگناى بى‏معنایى سکولاریسمى و از بحران ساختارى - اخلاقى و معنوى جامعه رهایى یابند . برخورد میشل فوکو پدر پست‏مدرنیسم با انقلاب اسلامى ایران، اعلامیه ژاک شیراک در باب مذهب از طرف حزب محافظه‏کار، و اعلامیه اخیر اتحادیه اروپا در باب ادیان ابراهیمى، بر نکته فوق صحه مى‏گذارند .

تبلیغات