سکولاریسم یا مصادره مذهب
آرشیو
چکیده
متن
1 . سکولاریسم، از مفهوم مصادره، یعنى مصادره اموال کلیسا به نفع دولت آغاز شد و این مصادره با خشونت تمام توسط یکى از خشنترین جنگجویان تاریخ بشرى (ناپلئون) در بستر کاتولیسم و سپس سوسیالیسم فرانسوى رخ داد .
2 . کاتولیسم به جاى آنکه یک مذهب باشد، یک نوع سازمان مذهبى مقدم بر ایمان است; یعنى انسان فقط در کلیسا مىتواند خدا را بطلبد و از او طلب پوزش و مغفرت کند و این امر خارج از کلیسا مقدور نیست، چون خداوند در پیکره عیسى حلول کرده است و این پیکرهها در کلیساها و پدرهاى آنها که جانشین پدر آسمانى هستند، تجسم مىیابد . بنابراین در کاتولیسم، سازمانهاى دینى کلیسا واسطه میان انسان و خدا هستند و کسى مستقیما به طرف خداوند نمىرود . پس ابتدا باید در نزد پدر کلیسا اعتراف کرد، سپس در محضر خود خداوند .
3 . اولین مصادره، همین سازمان کلیسایى است که در فرایند سکولاریزه کردن، به مصادره دولت درآمد و مفهوم و ساختار آن با خشونت در جهت ایجاد دولتبه کار گرفته شد و در قالب سوسیالیسم فرانسوى تجلى یافت و سوسیالیسم فرانسوى (همان شکل مصادره شده کاتولیسم فرانسوى)، در فلسفه تاریخ هگل به خوبى مشاهده مىشود .
4 . سوسیالیسم اگر چه به جامعهگرایى معنا مىشود، ولى جامعهگرایى خود در دولتگرایى تجلى مىیابد; چرا که دولت نماینده جامعهاى است که سوسیالیسم را تجلى مىبخشد، پس اگر کاتولیسم در فرانسه حاکم است، سوسیالیسم هم در فرانسه ریشه پیدا مىکند، چون این مصادره در فرانسه رخ داده است و روشنفکرى که ریشه در چپ و سوسیالیسم دارد هم در فرانسه تجلى یافته و بقیه کشورها، حتى آلمان و روشنفکرى حاکم در اندیشه هگلىهاى چپ نیز از فرانسه اقتباس گرفتهاند .
5 . اگر فلسفه هگل را توضیح و تفسیر مصادره مذهب به سکولاریسم و کلیسا به دولت تعریف کنیم، بىراهه نرفتهایم; چرا که فلسفه هگل زاییده انقلاب فرانسه است که یک نوع حسرت در آلمانىهاى روشنفکر به وجود آورده بود، به خصوص اگر حمله ناپلئون به آلمان و تسخیر آلمان را در نظر بگیریم و حسرت هگل در زمان رژه لشکر ناپلئون در خیابانهاى آلمان را در نظر بگیریم، مىبینیم که این حسرت، به فلسفه «دولتگرایى مقدس» هگلى تبدیل شد تا بتواند این پیروزى را تفسیر کند .
6 . پس اگر سکولاریسم را به دولتگرایى تعریف مىکنیم، به خوبى خط سکولاریسم در مصادره اموال کلیسا ونیز خدمات آموزشى و بهداشتى به نفع دولت در تاریخ غرب روشن مىشود و دولتگرایى، یعنى یک نوع «استبدادگرایى سکولاریستى» که در قالب ناپلئون در فرانسه، سپس هیتلر در آلمان و آنگاه رضاشاه، در ایران بوجود آمد (براى فهم نکته فوق، به برخورد هیتلر با قبر ناپلئون در سفر به پاریس و عشق رضاشاه به ناپلئون و ساخت قبر او به شکل قبر ناپلئون که در خاطرات تاجالملوک آمده است، توجه شود) .
7 . این استبداد در نتیجه «سکولاریسم» معرفتى به وجود مىآید; یعنى مصادره مفاهیم دینى براى به وجود آوردن مفاهیم سکولار، و این استبداد دوباره به نوبتبر مصادره مفاهیم مذهبى بر مفاهیم سکولار نیز تاثیر مىگذارد; قسمت اول زمانى رخ مىدهد که سکولاریسم، جهان را کوچک و کوتاه و تنگ و باریک مىکند، تا بتواند آن را در چارچوب معرفتى خود بگنجاند و این جهانشناسى به یک نوع «تعین گرایى معرفتى» و از آن به یک نوع «تعیینگرایى ساختارى» تبدیل مىشود که به همان معناى استبداد ناپلئونى و هیتلرى و رضاشاهى براى سکولاریزه و استاندارد سازى معرفت و ساختار بوده که ریشه در دولتگرایى سکولاریسم دارد (کارهاى پوپر در جامعه باز و دشمنانش، و حدسها، ابطالها و جهان سوم آنها بر مطالب فوق تاکید مىکند).
8 . به همین دلیل سکولاریسم از خشونتبه وجود آمد و به شدت خشونت آور شد، خشونت اولى از ناپلئون و برخورد شدید او با کلیسا شروع شد و به جنگهاى وحشتناک جهانى اول و دوم و جنگهاى منطقهاى پس از آن دو جنگ منتهى شد و قرن بیستم که قرن سکولاریسم بود، خشنترین قرن بشرى نام گرفت و میلیونها کشته و زخمى باقى گذاشت، و خانواده، زندگى بشرى و محیط زیست، سخت مورد تعرض و تجاوز واقع شدند .
9 . سکولاریسم همه مفاهیم مذهب را براى تولید مفاهیم خود مصادره کرد و این مصادره از بىمعنا سازى این مفاهیم آغاز شد; مانند بىمعناسازى مفهوم کلیسا و تبدیل آن به دولت و بى معناسازى انسان کامل (مسیح) و تبدیل به مستبدان بزرگ (ناپلئون، هیتلر و رضاشاه)، و بىمعنا سازى فطرت و بىمعناسازى جهانشمولى دینى به جهانىسازى کالایى و سرمایهدارى و سوسیالیستى .
به همین دلیل، هر مفهوم اصلى در علوم انسانى را باید در مذهب اروپاى شرقى ریشهیابى کرد، در غیر اینصورت به عمق علوم انسانى نخواهیم رسید .
10 . به دلیل فوق، آلمان که مرکز نظریهپردازى علوم انسانى در غرب است، همیشه از مذهب شروع مىکند، به همین دلیل محافظهکارى بر آلمان حکومت مىکند و در آلمان یک خط موازى و رقیب جهانبینى محور، در کنار سکولاریسم معرفتى وجود داشته است که در قالب پدیدارشناسى و اگزیستانسیالیسم و فلسفه حیاتگرا تجلى و تجسم مىیابد و مورد غضب روشنفکرى غرب و سکولارهاى غربى واقع مىشوند .
11 . استعمار یک مفهوم مصادره شده مذهب توسط سکولاریسم، براى استانداردسازى معرفت و ساختار جهانى بود که اولین مکانى که مورد استعمار و خشونتسکولاریستى واقع شد، شرق و خاورمیانه بود و پدر عملى سکولاریسم، یعنى ناپلئون، به منطقه خاورمیانه و شمال افریقا لشکرکشید و کشتارى از مردم فلسطین کرد که به علت کثرت جسد، نتوانست در شهرهاى فلسطین بماند (جلد یازدهم تاریخ ویل دورانت) . پس سکولاریسم به تاریکسازى شرق نورانى و اشراقى، با خشونت تمام اهتمام ورزید (مانند تعطیلى حوزههاى علمیه و حمله به فلسفه اسلامى و در زمان رضا شاه).
12 . پسامدرنیسم که شکل غربى شده عرفان شرقى است، در قرن بیست و یکم در فرانسه (یعنى حوزه جغرافیایى لائیسم و سکولاریسم) به منصه ظهور مىرسد، تا از تنگناى بىمعنایى سکولاریسمى و از بحران ساختارى - اخلاقى و معنوى جامعه رهایى یابند . برخورد میشل فوکو پدر پستمدرنیسم با انقلاب اسلامى ایران، اعلامیه ژاک شیراک در باب مذهب از طرف حزب محافظهکار، و اعلامیه اخیر اتحادیه اروپا در باب ادیان ابراهیمى، بر نکته فوق صحه مىگذارند .
2 . کاتولیسم به جاى آنکه یک مذهب باشد، یک نوع سازمان مذهبى مقدم بر ایمان است; یعنى انسان فقط در کلیسا مىتواند خدا را بطلبد و از او طلب پوزش و مغفرت کند و این امر خارج از کلیسا مقدور نیست، چون خداوند در پیکره عیسى حلول کرده است و این پیکرهها در کلیساها و پدرهاى آنها که جانشین پدر آسمانى هستند، تجسم مىیابد . بنابراین در کاتولیسم، سازمانهاى دینى کلیسا واسطه میان انسان و خدا هستند و کسى مستقیما به طرف خداوند نمىرود . پس ابتدا باید در نزد پدر کلیسا اعتراف کرد، سپس در محضر خود خداوند .
3 . اولین مصادره، همین سازمان کلیسایى است که در فرایند سکولاریزه کردن، به مصادره دولت درآمد و مفهوم و ساختار آن با خشونت در جهت ایجاد دولتبه کار گرفته شد و در قالب سوسیالیسم فرانسوى تجلى یافت و سوسیالیسم فرانسوى (همان شکل مصادره شده کاتولیسم فرانسوى)، در فلسفه تاریخ هگل به خوبى مشاهده مىشود .
4 . سوسیالیسم اگر چه به جامعهگرایى معنا مىشود، ولى جامعهگرایى خود در دولتگرایى تجلى مىیابد; چرا که دولت نماینده جامعهاى است که سوسیالیسم را تجلى مىبخشد، پس اگر کاتولیسم در فرانسه حاکم است، سوسیالیسم هم در فرانسه ریشه پیدا مىکند، چون این مصادره در فرانسه رخ داده است و روشنفکرى که ریشه در چپ و سوسیالیسم دارد هم در فرانسه تجلى یافته و بقیه کشورها، حتى آلمان و روشنفکرى حاکم در اندیشه هگلىهاى چپ نیز از فرانسه اقتباس گرفتهاند .
5 . اگر فلسفه هگل را توضیح و تفسیر مصادره مذهب به سکولاریسم و کلیسا به دولت تعریف کنیم، بىراهه نرفتهایم; چرا که فلسفه هگل زاییده انقلاب فرانسه است که یک نوع حسرت در آلمانىهاى روشنفکر به وجود آورده بود، به خصوص اگر حمله ناپلئون به آلمان و تسخیر آلمان را در نظر بگیریم و حسرت هگل در زمان رژه لشکر ناپلئون در خیابانهاى آلمان را در نظر بگیریم، مىبینیم که این حسرت، به فلسفه «دولتگرایى مقدس» هگلى تبدیل شد تا بتواند این پیروزى را تفسیر کند .
6 . پس اگر سکولاریسم را به دولتگرایى تعریف مىکنیم، به خوبى خط سکولاریسم در مصادره اموال کلیسا ونیز خدمات آموزشى و بهداشتى به نفع دولت در تاریخ غرب روشن مىشود و دولتگرایى، یعنى یک نوع «استبدادگرایى سکولاریستى» که در قالب ناپلئون در فرانسه، سپس هیتلر در آلمان و آنگاه رضاشاه، در ایران بوجود آمد (براى فهم نکته فوق، به برخورد هیتلر با قبر ناپلئون در سفر به پاریس و عشق رضاشاه به ناپلئون و ساخت قبر او به شکل قبر ناپلئون که در خاطرات تاجالملوک آمده است، توجه شود) .
7 . این استبداد در نتیجه «سکولاریسم» معرفتى به وجود مىآید; یعنى مصادره مفاهیم دینى براى به وجود آوردن مفاهیم سکولار، و این استبداد دوباره به نوبتبر مصادره مفاهیم مذهبى بر مفاهیم سکولار نیز تاثیر مىگذارد; قسمت اول زمانى رخ مىدهد که سکولاریسم، جهان را کوچک و کوتاه و تنگ و باریک مىکند، تا بتواند آن را در چارچوب معرفتى خود بگنجاند و این جهانشناسى به یک نوع «تعین گرایى معرفتى» و از آن به یک نوع «تعیینگرایى ساختارى» تبدیل مىشود که به همان معناى استبداد ناپلئونى و هیتلرى و رضاشاهى براى سکولاریزه و استاندارد سازى معرفت و ساختار بوده که ریشه در دولتگرایى سکولاریسم دارد (کارهاى پوپر در جامعه باز و دشمنانش، و حدسها، ابطالها و جهان سوم آنها بر مطالب فوق تاکید مىکند).
8 . به همین دلیل سکولاریسم از خشونتبه وجود آمد و به شدت خشونت آور شد، خشونت اولى از ناپلئون و برخورد شدید او با کلیسا شروع شد و به جنگهاى وحشتناک جهانى اول و دوم و جنگهاى منطقهاى پس از آن دو جنگ منتهى شد و قرن بیستم که قرن سکولاریسم بود، خشنترین قرن بشرى نام گرفت و میلیونها کشته و زخمى باقى گذاشت، و خانواده، زندگى بشرى و محیط زیست، سخت مورد تعرض و تجاوز واقع شدند .
9 . سکولاریسم همه مفاهیم مذهب را براى تولید مفاهیم خود مصادره کرد و این مصادره از بىمعنا سازى این مفاهیم آغاز شد; مانند بىمعناسازى مفهوم کلیسا و تبدیل آن به دولت و بى معناسازى انسان کامل (مسیح) و تبدیل به مستبدان بزرگ (ناپلئون، هیتلر و رضاشاه)، و بىمعنا سازى فطرت و بىمعناسازى جهانشمولى دینى به جهانىسازى کالایى و سرمایهدارى و سوسیالیستى .
به همین دلیل، هر مفهوم اصلى در علوم انسانى را باید در مذهب اروپاى شرقى ریشهیابى کرد، در غیر اینصورت به عمق علوم انسانى نخواهیم رسید .
10 . به دلیل فوق، آلمان که مرکز نظریهپردازى علوم انسانى در غرب است، همیشه از مذهب شروع مىکند، به همین دلیل محافظهکارى بر آلمان حکومت مىکند و در آلمان یک خط موازى و رقیب جهانبینى محور، در کنار سکولاریسم معرفتى وجود داشته است که در قالب پدیدارشناسى و اگزیستانسیالیسم و فلسفه حیاتگرا تجلى و تجسم مىیابد و مورد غضب روشنفکرى غرب و سکولارهاى غربى واقع مىشوند .
11 . استعمار یک مفهوم مصادره شده مذهب توسط سکولاریسم، براى استانداردسازى معرفت و ساختار جهانى بود که اولین مکانى که مورد استعمار و خشونتسکولاریستى واقع شد، شرق و خاورمیانه بود و پدر عملى سکولاریسم، یعنى ناپلئون، به منطقه خاورمیانه و شمال افریقا لشکرکشید و کشتارى از مردم فلسطین کرد که به علت کثرت جسد، نتوانست در شهرهاى فلسطین بماند (جلد یازدهم تاریخ ویل دورانت) . پس سکولاریسم به تاریکسازى شرق نورانى و اشراقى، با خشونت تمام اهتمام ورزید (مانند تعطیلى حوزههاى علمیه و حمله به فلسفه اسلامى و در زمان رضا شاه).
12 . پسامدرنیسم که شکل غربى شده عرفان شرقى است، در قرن بیست و یکم در فرانسه (یعنى حوزه جغرافیایى لائیسم و سکولاریسم) به منصه ظهور مىرسد، تا از تنگناى بىمعنایى سکولاریسمى و از بحران ساختارى - اخلاقى و معنوى جامعه رهایى یابند . برخورد میشل فوکو پدر پستمدرنیسم با انقلاب اسلامى ایران، اعلامیه ژاک شیراک در باب مذهب از طرف حزب محافظهکار، و اعلامیه اخیر اتحادیه اروپا در باب ادیان ابراهیمى، بر نکته فوق صحه مىگذارند .