آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

 

شاید کمتر واژه‏اى را بتوان یافت که کاربردى جهانى و فراتر از مرزهاى مشخص داشته باشد . عدالت‏یکى از آن واژه‏هاى نادر و جهانى شده‏اى است که جهان را درنوردیده و نقاب مرزها را بر چهره خود دریده و چنگ اعتراض بر تارهاى محدودیت افکنده و تمام قرون و اعصار زمانه را معطل خود ساخته است . از همین رو است که مى‏بینیم تمامى انقلاب‏ها اگر نه صرفا براى عدالت و عدالت‏خواهى، حداقل به بهانه عدالت فلسفه وجودى خود را تبیین و تفسیر کرده‏اند .
حدیث گفتمان‏هاى عدالت‏طلبانه هم خارج از این مدار نیست . اما آیا سرداران، نجبا، کارگزاران، اقویا، ضعفا، فرادستان، فرودستان، نخبگان و توده‏ها همه به یک مفهوم عدالت را طلبیده‏اند؟ کدام عدالت؟ عدالت در خدمت دولت، قدرت، ثروت یا عدالتى که در خدمت این جناح و آن جناح؟ عدالتى که با حیات عدالت‏خواه مى‏زید و با ممات او مى‏میرد؟ عدالتى که برابرى را مى‏جوید یا عدالتى که آزادى را فریاد مى‏کند و یا عدالتى که در ناکجاآباد جغرافیاى زمین یکجانبه‏گرایى و فزون‏خواهى را توجیه مى‏کند؟ به هر حال عدالت را همه خواسته‏اند . ایرانیان یک قرن پیش از شر استبداد به تاسیس عدالتخانه پناه بردند، چند قرن پیش از میلاد هم افلاطون عدالت را ام‏الفضائل دانست . و پیش از همه کلام وحى نظام هستى را بر محور عدالت و توازن تفسیر کرد و علوم اسلامى در شقوق خود از این واژه و مفهوم متاثر شدند و عدالت در فقه، کلام، سیاست و فلسفه علمى و اجتماعى راه یافت و عدل و عدالت‏به تکوینى و تشریعى و اخلاقى و اجتماعى منقسم شد .
نهضت‏هاى فکرى و علمى هم در برابر نابرابرى‏هاى اقتصادى و اجتماعى عدالت را چاره یافتند . دو دهه پیش نیز معمار انقلاب اسلامى آرمان عدالت‏طلبانه را مطرح کرد و مردم چشم امید بر تحقق آن دوختند و اکنون که سال‏ها از آن فریادهاى عدالت‏خواهانه که از جماران به گوش جهان مى‏رسید، مى‏گذرد، دغدغه عدالت، آزمون دشوارى را فراروى کارگزاران نظام نهاده تا کارآمدى خود را در آیینه عدالت‏بنگرند . نگاه‏هایى که در میان جمع دانشجویى و در آستانه لیالى قدر و شهادت صداى عدالت انسانى فرصت‏بازتاب از همان کانون عدالت‏طلبى - جماران - یافت‏بر آن بود تا میزانى از التزام نسل و نظام به عدالت را تحلیل کند . و عدالت نه صرفا واژه، که چه حقیقت تامل‏برانگیزى است!
حضرت امام خمینى (ره) تز جدیدى از اجراى عدالت را در برابر سرمایه داران و قدرتمندان ارائه داد و آن اینکه قدرت آرى، ثروت آرى، اما قدرت و ثروت براى خدمت!
امام در اقتصاد اولویت را به طبقه محروم، یعنى فراموش شدگان تاریخ مى‏داد و مکررا حکومتى‏ها را از خیانت‏به مردم و خدا پرهیز مى‏داد، زیرا فساد مالى یک ویروس هوشمندى است که هدفش را میان مسئولین انتخاب مى‏کند; یعنى سراغ هر کس نمى‏رود و مى‏داند که زمینه در چه کسانى آماده شده است .
امام در اخلاق به شدت با ریاکارى، مقدس‏مآبى، زهدفروشى و در عین حال غربزدگى، فسق و فجور مخالف بود . ایشان با ترویج اخلاق سرمایه دارى به نام ترویج اخلاق آزادى مخالفت مى‏کرد . در حوزه سیاست داخلى با قشرى‏گرى و استبداد و نیز روشنفکرى‏هاى التقاطى و دموکراسى به شدت مخالف بود . امام تئورى ولایت فقیه را در برابر استبداد و دموکراسى غربى مطرح کرد; یعنى هم استبداد و هم دموکراسى غربى را به گورستان فرستاد و نظریه جدیدى در فلسفه سیاسى دنیا مطرح کرد که باید بیشتر در اندیشه‏هاى ایشان تدبر کرد تا مسئله شفاف شود . امام به تکثر در میان انقلابیون و تعصب و غیرت در برابر جبهه مخالفین انقلاب معتقد بود و با هیچ کس عقد اخوت دائمى نبست و براساس عقاید، نه بر اساس منافع حرکت مى‏کرد .
در حوزه سیاست‏خارجى برخلاف نظر برخى که معتقد بودند، سخنان امام تنش‏زا است، هرگز چنین نبود . امام در صحبت‏هاى خود هرگز به ترور، بمب‏گذارى و لشکرکشى و ... تشویق نمى‏کرد .
امام به دنبال صدور انقلاب و ارزش‏هاى اسلامى و تشکیل اتحاد جماهیر اسلامى در جهان بود . امام به دنبال نابودى اسرائیل و گسترش روح شهادت، و نه تنش و خشونت، بود و کسانى را که با استعمار اهل معامله بودند، طرد مى‏کرد .
امام تز قدرت براى قدرت یا قدرت براى ثروت، یعنى دو تز لیبرالیسم و توتالیتاریسم را رد کرد و گفت قدرت آرى . ثروت آرى، اما قدرت و ثروت براى خدمت و اجراى عدالت که هدف واقعى است . این تز سوم توانست‏با هر دو تز شرق و غرب مقابله کند .
امام مى‏فرموند: اگر مراقبت نکنید بدترین دشمنان خودتان، خودتان هستید . على‏رقم همه اولتیماتوم‏ها حکم سلمان رشدى را تایید کرد و بر آن مصمم بود .
امام اختلاف نظر در داخل حکومت را تا اندازه‏اى که موجب تضعیف انقلاب و مردم نشود، تحمل مى‏کرد و در خط قرمزها که مصالح نظام به خطر مى‏افتاد، حتى با نزدیک‏ترین افرادش سازش و مدارا نمى‏کرد .

تبلیغات