آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

 

کتاب «المراه و الدین و الاخلاق‏» که یکى دیگر از سلسله کتاب‏هاى «حوارات لقرن جدید» ، به کوشش دارالفکر سوریه و دارالفکر المعاصر لبنان است‏یکى از مهمترین مسائل جهان اسلام و عرب را بررسى کرده و این بار، مسئله زن از دیدگاه خانم دکتر نوال سعداوى نویسنده مصرى و خانم دکتر هبه‏رؤوف عزت دیگر نویسنده مصرى بررسى شده است، یعنى دو دیدگاه متفاوت: یکى با نگرشى فمینیستى و دیگرى اسلامى .
در حاشیه ماندن زن، براى نوال سعداوى، همیشه پرسش برانگیز بوده است . وى، فقدان دموکراسى و آزادى را در مصر، عامل عقب ماندگى و ناآگاهى هموطنانش مى‏داند . نویسنده در آغاز این کتاب و پیش از این در کتاب‏هاى دیگرش، به بازخوانى دوباره تاریخ مى‏پردازد و در این گذار، از داستان آدم و حوا در تورات، نظام‏هاى مادرسالارانه کهن، تغییر این نظام‏ها به ساختارهایى مردسالار، و افسانه‏هاى کهن، سخن به میان مى‏آورد تا نشان دهد که بازخوانى دوباره تاریخ، پرده از این تحولات برمى‏دارد و این همه، ریشه در علل اقتصادى و سیاسى دارد . به نظر وى بنا به تصویرى که امروزه از آغاز خلقت‏بشر داریم، مفاهیم «جسم‏» ، «شیطان‏» و «زن‏» یکسان مى‏نمایند و «روح‏» ، «مقدس‏» و «مرد» مترادف . فلسفه انسان‏مدار کهن نیز جاى خود را به فلسفه جدایى‏طلب ارسطو بخشیده است . ارسطو، موجودات را به دو گروه حقوقى (مردان) و اشیا (بردگان، زنان و چارپایان) تقسیم مى‏کند .
نویسنده بر آن است که گاهى به نام اخلاق و دین، زنان را در حجاب‏هاى روانى محبوس مى‏دارند که امروزه این کار به ست‏خانواده، مدارس و احزاب سیاسى اعمال مى‏شود و بیشتر مردان و زنان، به فرودستى زنان و فرادستى مردان ایمان دارند و برخى به نادرست، دین را دستاویزى براى برترى مرد بر زن قرار داده‏اند; در حالى‏که پیامبر اکرم (ص) تقوا را ملاک برترى خوانده است: لافضل لعربى على عجمى، الا بالتقوى . سواستفاده دیگر، در احادیث نبوى نمودار شده است . گروهى از آن حضرت نقل کرده‏اند که «النساء ناقصات عقل و دین‏» که با وجود ضعیف بودن آن، وجدان عمومى هنوز هم، چنین پندارى دارد; و حال آنکه آزادى انسان - زن و مرد - گوهر دین و قانون صحیح است . آزادى، حقى از حقوق انسان است و آیات فراوانى بر این مسئله دلالت دارند: خلقکم من نفس واحده ثم جعل منها زوجها . (زمر، آیه 6) همچنین است احادیث نبوى «النساء شقائق الرجال‏» ، «والناس سواسیه کاسنان المشط‏» و ... .
سعداوى، عدالت اجتماعى را با اخلاق و عدم دوگانگى مقیاس‏ها در پیوند مى‏بیند . نویسنده، میزان را عملکرد زن و مرد مى‏داند . از این رو اخلاق باید با عملکرد هر دو طیف به طور یکسان برخورد کند . وى بنابر مصلحت‏شرعى اهل سنت، خواهان ایجاد تغییراتى در مفاهیمى چون «ولایت‏» است . نویسنده شعار جدایى دین از سیاست را در غرب، نمى‏پذیرد; زیرا مسیحیت همواره به کمک سیاست‏هاى نادرست غرب شناخته است . پاپ و واتیکان از یک سو با سکوت خود، به اعمال خشونت علیه مردم عراق (1991م) رضایت مى‏دهند و از سوى دیگر خطاب به کنفرانس قاهره که خواهان مشروع شمردن سقط جنین است، عمل آنان را منافى با انسانیت و باعث فروپاشى کانون مقدس خانواده مى‏داند .
آیا مردم بى دفاع عراق و فلسطین به اندازه جنین درون رحم، نیازمند عنایت جهانى نیست؟!
سعداوى با طرح مسئله زن عرب - آن‏هم از دیدگاه جنسى که کمتر کسى به آن پرداخته بود - با استقبال فراوانى روبرو شد . وى با ارتباط دادن این مسئله به دیگر جنبه‏هاى زندگى اجتماعى، گستره پهناورى را در چارچوب‏هاى نظرى خود گنجاند . مباحثى از قبیل «جسم زن‏» ، «مفهوم پرده بکارت‏» ، «سرشت انسانى‏» و آمار حوادثى که روزانه جوامع عربى - به‏ویژه مصر - را تکان مى‏دهند، در کتاب‏هاى او فراوانند . به نظر وى، آزادى زن از آزادى وطن جدا نیست; زیرا نیمى از جمعیت هر کشورى را زنان تشکیل مى‏دهند . وى حاکمان کشورهاى عربى را، مستبدانى مى‏شمارد که براى پیشبرد کار خود، دست‏به نفاق مى‏زنند; از مارکسیسم به نظام سرمایه‏دارى روى بر مى‏گردانند، آنگاه رو به سوى جهانى‏شدن مى‏کنند و تفاوتى میان روسیه، چین، امریکا و اسرائیل قائل نیستند; زیرا ریاست را ابزارى براى مصالح خود مى‏دانند و زن نیز یکى از همین ابزارهاست . چنین نظام‏هایى بر پنج پایه استوارند:
1 . انسان، سرشتى شرور و بدخو دارد و مالکیت، کینه، و رقابت از ویژگى‏هاى نخستین انسانها است;
2 . این طبیعت‏بشرى ثابت و تغییرناپذیر است;
3 . این طبیعت در مردان و زنان متفاوت است: مردان به قدرت و برترى و عقلانیت گرایش دارند و زنان به ناتوانى، کاستى در عقل و دین و اخلاق;
4 . بر مردان است تا زنان را به زیر چتر حمایت‏خود در آورند و از گرایش آنان به سوى گناه و تباهى بکاهند;
5 . ماندگارى از آن نیرومندتران است، آن‏هم در تمام عرصه‏هاى سیاسى، اجتماعى، لشکرى و ... .
نویسنده، سپس از «ختنه دختران‏» یاد مى‏کند که با نام دین انجام مى‏گیرد; عملى که به کناره‏گیرى زنان از زندگى روزمره منجر مى‏شود و از محمد بن زکریاى رازى نام مى‏برد که بیش از هزار سال پیش با هر عملى که به انسان آسیب رساند، مخالفت مى‏نمود; پزشکى که خداوند را رمز عدالت و سلامتى مى‏نامید . سعداوى مى‏نویسد: با وجود کتاب‏هاى فراوانى که درباره زن نگاشته شده است، اما همچنان، رهایى زنان در کشورهاى عربى تحقق نیافته; زیرا علاوه بر سانسور که با نام دین و سیاست انجام مى‏پذیرد، فکر و دیدگاه سرمایه‏دارى در این کتاب‏ها موج مى‏زند و اینکه زنان را باید دوباره به خانه و خانه‏دارى باز گرداند . این اندیشه بر چهار پایه استوار است:
1 . سرمایه‏دارى (نظام پدرسالارى) تنها راه آینده بشرى است و بازار آزاد جهانى و تجارت آزاد تنها از این راه است که به سامان مى‏رسد;
2 . نقش اساسى زنان در مادر بودن و تربیت فرزندان خلاصه مى‏شود و نقش‏هاى دیگر، ثانوى به شمار مى‏آیند;
3 . چالش‏هاى حکومتى و محلى به خاطر اختلاف‏هاى فرهنگى، دینى و نژادى است، نه بهره‏کشى اقتصادى و سیاسى;
4 . فرهنگ از اقتصاد جداست و «صورت‏» از «جوهر» گسسته . جوهرى در کار نیست و پایه و اساس «صورت‏» است .
سعداوى، گفتمان اصلاح دینى عبده و اسدآبادى را پررونق‏تر از همسانان امروزى قلمداد مى‏کند و از همه کسانى که مفاهیمى چون آزادى، دموکراسى و حقوق انسان را از آن مردان مى‏دانند و از هسته مرکزى جامعه، یعنى خانواده غفلت مى‏کنند، انتقاد مى‏کند; زیرا این معادله به دیکتاتورى مرد و سلب حقوق انسانى زن مى‏انجامد . وى از زنده به گور کردن اندیشه و نوشته‏هاى زنان عرب سخن به میان مى‏آورد . به گمان وى، عوامل فراوانى مى‏توانند این پدیده را تفسیر کنند:
1 . مسئله زن از قضایاى اجتماعى و سیاسى مهم بوده و چونان گذشته تابو و پرمخاطره نیست . مردانى که همواره فرصت طلب بوده‏اند اکنون نیز مى‏توانند خود نمایى کنند;
2 . به آسانى مى‏توان زن را از همه عرصه‏ها بیرون راند و از آنجا که مردان همچنان از لحاظ سیاسى، اقتصادى و اجتماعى نیرومندترند مى‏توانند بر این امر فائق آیند;
3 . به آسانى مى‏توان مردان را حتى در عرصه‏هاى تخصصى زنان، برتر از زن قلمداد نمود . از این رو مردان خواهان رهبر نامیدن افرادى چون قاسم امینى و رفاعه طهطاوى هستند، تا این نهضت از حیطه مردان خارج نشود و چونان ارث به مردى دیگر سپرده شود;
4 . رقابت‏با زنان براى برخى مردان آسان‏تر از رقابت‏با مردان دیگر است; به‏ویژه در مسایل سیاسى;
5 . بسنده کردن به کوشش‏هاى قاسم امین و طهطاوى نه تنها به فراموشى سپردن عملکردهاى زنان، بلکه جلوگیرى از نهضت زنان و اندیشه‏هاى پیشرفته در این باره است;
6 . گروهى از مردان برآنند که به جاى زنان سخن بگویند;
7 . این مردان خواهان از دست دادن جایگاه خود در جامعه نمى‏باشند; زیرا اگر زنان زمام امور کار خویش را به دست گیرند، جایگاه آنان به خطر مى‏افتد و همگان خواهند توانست از حقوق خود دفاع نمایند .
سعداوى در پایان یادآور مى‏شود که سیاست در همه کشورها نقشى اساسى در تفسیر ادیان، و یا قوانین و شریعت‏هاى دینى و اخلاقى دارد که نمى‏توان این دو را از هم گسست . کشورهاى عربى از ساختار حکومتى کشورهاى دیگر پیروى مى‏کنند که در آنها نظام پدرسالارى و سرمایه‏دارى که براساس تفرقه میان مردم در طبقه اجتماعى، جنسیت، رنگ، عقیده و نژاد استوار است . گروه اندکى که اسلحه و تجارت و سرمایه را به دست گرفته‏اند، در این نظام‏ها به حکومت و زمامدارى مى‏رسند . ما امروز دوره جدیدى از استعمار را تجربه مى‏کنیم که زن را یکى از ابزارهاى انباشت‏سرمایه مى‏داند . آزادى زنان در کشورهاى عربى با اجراى برنامه‏هاى کلانى در عرصه‏هاى توسعه، تنظیم خانواده، بانک، بودجه مملکت و ... همراه شده است که بر نیاز نیازمندان افزوده و ثروتمندان را توانمندتر کرده است و بیشتر قربانیان این فقر، زنان‏اند . استفاده ابزارى از دین همچنان ادامه دارد و با افزایش سرمایه‏هاى دولت‏بر سوء استفاده از دین افزوده مى‏شود . بیشتر نظام‏هاى سیاسى و اقتصادى کشورهاى عربى از پیروان دولت و حکومت‏به‏شمار مى‏آیند . برنامه‏هاى جهانى شدن نیز براى خدمات رسانى به شرکت‏هاى چند ملیتى یا هیئت‏حاکمه و قوانین آنها مى‏باشند . مبارزه مردمى با این نیروها - که زنان و جوانان و کودکان و تهیدستان را گرد هم آورده است - جنبشى اساسى است که مى‏تواند با برده دارى نوین در جهان عرب بستیزد . با وجود موانع فراوان، نیروهاى مردمى دوشادوش هم به راه افتاده و گویا نیروهاى مقابله‏گر در حال که عقب‏نشینى‏اند; تا جایى که پاپ در 12 مارس 2000 م از گناهانى که کلیساى کاتولیک، طى سالیان گذشته علیه زنان کرده، طلب آمرزش و مغفرت کرد .
سعداوى که در سال 1955 م لیسانس خود را در رشته پزشکى و جراحى از دانشگاه قاهره گرفت و کارشناس ارشد پزشکى از دانشگاه کلمبیا - نیویورک (1965 م) است، همواره آخرین یافته‏هاى پزشکى را به خدمت مى‏گمارد تا در راه آرمان خود به‏کار گیرد، وى علاوه بر زبان عربى، با دو زبان فرانسه و انگلیسى آشناست و کتاب‏هاى فراوانى نوشته است که کتاب «المراه و الدین و الاخلاق‏» چکیده آنها به شمار مى‏آید; کتاب‏هایى چون: المراه الجنس، المراه والمراع النفسى، مذکرات طبیبه، سقوط الامام، الرجل و الجنس، الوجه العارى للمراه العربیه (که در سال 1359 شمسى توسط مجید فروتن و رحیم مرادى با عنوان «چهره عریان زن عرب‏» ترجمه شده است) . همچنین رمان‏هاى فراوانى از او به چاپ رسیده است که موضوع زن بیش از همه در آنها نمایان است . از این رو، دکتر هبه رؤوف عزت که داراى لیسانس علوم سیاسى دانشگاه قاهره (1987 م) و کارشناسى ارشد در همین رشته (1992 م) است، وقتى با اندیشه سعداوى در این کتاب آشنا مى‏شود، شگفت زده شده، این نوشتار را بریده‏هایى از نوشته‏هاى پیشین سعداوى مى‏نامد; یعنى تغییرى در روند فکرى سعداوى نمى‏یابد . وى سعداوى را اسطوره‏سازى نامیده که پیرامون دین، زن، اخلاق و ... به افسانه سازى پرداخته است . نویسنده، سعداوى را به دشمنى آشکار با دین متهم مى‏سازد . دشمنى سعداوى به نظر رؤوف عزت، بر چندین پایه استوار است:
1 . دین از ساخته‏هاى بشرى است و دستاورد تاریخ . عزت، این دیدگاه را رهاورد جوامع غربى مى‏داند . 2 . سعداوى خواهان جدایى دین از زندگى است . به نظر وى دین امرى درونى/انسانى است که در دل هر فرد به وجود مى‏آید . از این رو نیازى به وحى نخواهد بود .
3 . دین به گمان سعداوى باید از خواسته‏ها پیروى کند نه اینکه تابع نوسازى و اجتهاد و توازن میان مطلق (وحى) و نسبى (واقع) باشد، و گرنه ابزارى براى ستمکاران خواهد شد . گویا به نظر سعداوى هیچ ارزش ثابتى وجود ندارد و بلکه این جوامع کوچک و بزرگ‏اند که دین را مى‏سازند .
4 . دین همواره در خدمت‏سیاست‏بوده و هم‏پیمان سرمایه‏دارى است و این اقتصاد است که مسیر و آینده تاریخ را به دست دارد، نه دین و نه حتى فرهنگ .
5 . دین داران همواره در برابر سلطه‏هاى سیاسى و اقتصادى، قافیه را باخته‏اند و باید به‏خاطر انجام این گناهان طلب مغفرت کنند .
6 . همه ادیان تا به امروزه علیه زنان دست‏به دست هم داده‏اند و براى رهایى زن، باید دین را از زندگى کنار گذاشت .
هبه رؤوف عزت، در ادامه مى‏آورد . سعداوى هیچ دلیل قانع‏کننده‏اى براى فرضیه‏هاى خود ارائه نمى‏دهد . وى حتى از حقیقت و مجاز زبان نیز ناآگاه است; آنجا که خدا را مذکر قلمداد کرده است . همچنین سعداوى نه از قرآن و سنت‏شناخت درستى دارد و نه از فقه و علوم شرعى . از این رو به اسطوره‏هاى کهن مصرى روى مى‏آورد و به قرآن و احادیث اشاره‏اى گذرا مى‏کند .
وى مى‏افزاید: سعداوى از یک سو به جایگاه تاریخى و عملکرد زنان اشاره مى‏کند و از سوى دیگر به غفلت مردان در ثبت‏حیات سیاسى - اجتماعى زنان . اگر چنین باشد چگونه توانسته است از دل کتاب‏هاى تاریخى این همه اطلاعات کسب و از زنان گذشته یاد کند .
از سوى دیگر به نظر رؤوف عزت، عقل و اندیشه مسلمانان بسته نیست، بلکه همواره در داد و ستد با عقلانیت پیرامون خود است اما اندیشه غربى که در راه سکولار کردن گام بر مى‏دارد، با عقل اسلامى متفاوت است .
چارلز تایلور مى‏پرسد: در مسیر مدرنیزم چه اتفاقى رخ داده است؟ و چگونه غربیان از عقلانیتى دین‏مدار به عقلانیتى مادى و پس از آن به مخالف دین رسیده‏اند؟ عقلانیت مادى خواهان تفسیر پدیده‏ها در درون همین عقلانیت است و از این رو در آغاز نام Humanist به خود گرفت . به نظر تایلور نگاه انسان‏مدارانه از زمانى آغاز شد که سنت اگوستین از حلول نور الاهى به معناى مادى در درون انسان سخن گفت . اما از آنجا که انسان، موجودى چند بعدى است، حتى در جوامع غربى نیز جنبش‏هایى علیه این دیدگاه‏ها رخ مى‏دهد . از جمله مى‏توان به اندیشمند برجسته‏اى چون زیگموند باومان اشاره کرد که یکى از ناقدان مدرنیسم و پسامدرنیسم بوده و بر این باور است که روشنگرى، انسان را به مسلخ برده و کشته است; زیرا نسبیت و فردیت از یک سو، رشد شهرسازى و گسترش زندگى شهرى از سوى دیگر، فاصله‏ها را میان افراد بیش از پیش کرده است، فاصله‏هایى که جنگ‏هاى جهانى را آفرید ... و ارزش‏هاى غیراخلاقى و یا اخلاقى غیرارزشى پدید آورد .
عزت مى‏افزاید: فمینیزم نیز زاییده چنین ارزش‏ها و آرمان‏هایى است که در غرب بالیده است . در آغاز از حقوق زنان به عنوان حقوق بخشى از انسان‏ها دفاع مى‏شد، اما امروزه با گسترش سکولاریسم راهى دیگر در پیش گرفته و منافع اقتصادى، حرف اول و آخر سردمداران نهضت آزادى زنان است . به گمان برخى فمینیست‏ها، دین، امکان گفت‏وگو را از بین مى‏برد . اما به نظر رؤوف عزت، اگر چارچوب را اخلاق اسلامى بگیریم، مى‏توان با پویایى و اجتهاد، از سوء استفاده دینى که نه تنها علیه زنان، بلکه علیه انسانیت اعمال مى‏شود، جلوگیرى کرد . خانواده در اسلام یکى از بنیادهاى اساسى جامعه و روابط ایمانى افراد (مردن و زن) است که اهمیت ویژه‏اى دارد . نیکى به پدر و مادر و صله رحم در چارچوب روابط اجتماعى، اهمیت‏بسیار دارد و خانواده مرکز ساختار اجتماعى اسلام به شمار مى‏آید; زیرا از کانال خانواده، فرد با جامعه پیوند مى‏یابد و زن چونان مرد، بنا به مفهوم «کلکم راع‏» نقش‏آفرین است .
سعداوى در پاسخ به عزت مى‏نویسد: گمان مى‏کردم نویسنده، سخنان خود را با تشکیک در برخى موارد آغاز خواهد کرد و پیش از آنکه از مطلق‏ها و حقایق غیرقابل تغییر، سخن براند، میان اسلام و دیگر ادیان به مقارنه و موازنه بپردازد وگرنه هر دین‏مدارى به آسانى خواهد توانست دین و آیین خویش را برتر و والاتر از همه ادیان دیگر بنامد و در واقع باب هر گونه گفت‏وگو و بحث و نظر را ببندد .
من با گفته‏هاى ایشان درباره تاریخ کشتار اندیشمندان توسط کلیسا و غرب موافقم، اما آیا این اتفاق امروزه در جوامعى چون یهود و پیش از این در اسلام رخ نداده است؟ پرسش‏هاى وى از دل جامعه اسلامى برنیامده و چرا به جاى پرسش‏هاى واقعى، کسانى چون چارلز تایلور را به کمک فرا مى‏خواند؟ آیا بهتر نیست‏بپرسد که اگر مردى عقیم، ناتوان و بیکار نتواند معاش خود و همسرش را تهیه کند، زن مى‏تواند قوامه را به عهده گیرد یا خیر؟ و آیا نمى‏توان این مسئله را درباره ازدواج زنان مطرح نمود؟ آیا نسبیت‏گرایى غرب باعث ویرانى خانواده شده است و یا سلطه مطلق مردان و اعمال خشونت علیه زنان و کودکان رهاورد این ویرانى است؟ اگر مراد از دین، برقرارى عدالت اجتماعى، آزادى، مسئولیت فردى و گروهى زنان مردان است، چرا اخلاق نقشى دوگانه ایفا مى‏کند و کانون گرم خانواده بر مبناى فرمانبردارى بى‏چون و چراى زنان از مردان است؟ تفسیرى که عزت از «الرجال قوامون ...» (نسا: آیه 34) مى‏دهد، با تفاسیر علما متفاوت است .
آیا دوگانگى‏هاى اخلاقى، ارمغان «جهانى شدن‏» و «مدرنیزم‏» است؟ مشکل در جایى دیگر است و در اندیشه و فرهنگ کشورهاى ماست . آنچه غایب است نوآورى، نوسازى و اجتهاد پویا در بیشتر بررسى‏ها و کتاب‏هاست . بى مبالغه مى‏توان گفت که نخبگان فرهیخته ما، قربانیان این دوگانگى‏ها هستند که در جهان پزشکى از آن با نام «گسست‏خودآگاهى از ناخودآگاه‏» یاد مى‏شود; یعنى گسست جسم از روح و روان .
پیش از این بوعلى یاسین در کتاب «حقوق المراه فى الکتابه العربیه منذ عصر النهضه‏» که از دیدگاهى دیگر به نوال سعداوى نگریسته است، دو اشکال بر وى مى‏گیرد:
1 . نوال سعداوى با اصالت‏بخشیدن به زن، خود را دشمن مردان قرار داده که این امر نه به سود مردان تمام مى‏شود و نه به سود زنان بلکه حکایت همچنان باقى است; گذشته از اینکه خود این نظرگاه، از لحاظ علمى نادرست است و اصل و فرعى در این مسئله وجود ندارد .
2 . سعداوى، زن را از لحاظ جنسى نیرومندتر از مردان مى‏داند . اگرچه خلاف آن ثابت‏شده است، ولى معناى درونى این مسئله این است که وى به جاى «تعدد زوجات‏» خواهان «تعدد ازدواج‏» است; یعنى چند همسرى جاى خود را به چند شوهرى مى‏دهد! یاسین در پایان مى‏پرسد: نوال سعداوى ما را به کجا رهنمون مى‏کند؟

تبلیغات