آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

 

آینده جهان را پندارهایى از توهمات ناشى از جهانى‏شدن دربر گرفته است . جهانى‏شدن بحثى است که در سال‏هاى اخیر على‏رغم ناهمخوانى‏هاى فراوان آن در زمینه‏هاى فرهنگى، سیاسى و اقتصادى با ساختار حاکم بر جوامع، بسیار گسترده شده و به خاطر ابهاماتى که در اصل این پیایند وجود دارد، هنوز این مفهوم از تعریف بیرون نیامده، واکنش‏هاى متعددى را درپى داشته است .
این مقوله همانند پست‏مدرنیته، برخورد تمدن‏ها، انحلال و اضمحلال خرده فرهنگ‏هاى محلى یا ملى در قالب یک فرهنگ جهانى و ... موضوعى است که بسیارى از روشنفکران و سیاستمداران جوامع مختلف و به‏ویژه جوامع فرودست (جنوب) را به خود مشغول کرده است . این مقولات تنها مشغولیتى نظرى براى این متفکران ایجاد نکرده‏اند، بلکه استمرار حیات فرهنگى و اجتماعى این جوامع را تحت تاثیر خود قرار داده‏اند .
یا Globalizm به یک معنا به کار مى‏رود و پروژه‏اى است که بعضى‏ها و در راس آنها آمریکا، تمایل دارند، در دنیا به اجرا درآید و در نتیجه، ساختار نظام بین‏المللى را به شکل یک‏قطبى درآورد .
«نظم نوین‏» که از طرف جورج بوش (پدر) رئیس جمهور اسبق آمریکا، مطرح شده در واقع الگوى مصداقى این تعریف است .
واژه جهانى‏شدن از اواخر دهه 1960 میلادى، در عرصه‏هاى گوناگون اقتصادى، سیاسى و فرهنگى رخ نموده است . با این حال نقش آن در فرهنگ و اقتصاد بیشتر مشهود است . در این راستا، ترکیب جهانى توافق در تجارت آزاد، شبکه جهانى و یکپارچگى بازارهاى مالى، مرزها و فاصله‏ها را از یاد برده است . فرآیند اجتماعى نیز قید و بندهاى حاکم بر روابط فرهنگى را از هم گسسته و به تضعیف ارزش‏هاى مذهبى و ملى انجامیده است .
در روند کنونى، جهان با تحولاتى همچون ظهور منابع جهانى ارتباطات، رشد شرکت‏هاى چندملیتى، تاثیرگذارى بازارهاى مالى جهان و تلاش براى تصرف فرهنگ‏هاى محلى با ارایه شیوه‏هاى نوین روبروست . نظریه جهانى‏شدن، مدعى است که ما به تدریج‏به یک فرهنگ جهانى (دهکده جهانى) نزدیک مى‏شویم . اما سوگمندانه باید گفت که عصر ارتباطات، عصر رایانه‏ها و عصر فناورى‏هاى نوین علمى و صنعتى، با وجود دستاوردهاى مثبت آن براى بشر، حس ناامنى مشترکى را نیز در بین همه مردم جهان پراکنده است .
انگاره‏هاى جهانى‏شدن
پیش از بیان تعاریف متنوع جهانى‏شدن، ضرورت دارد به نوعى درک اجمالى از این واژه را بیان نماییم . امروزه درباره این مفهوم اتفاق‏نظر چندانى وجود ندارد و تعبیرها و برداشت‏هاى متفاوتى از آن ارائه مى‏شود . از این‏رو برخى صاحب‏نظران مدعى‏اند که اصطلاح جهانى‏شدن یکى از اصطلاحات مبهم است که تعریف مشخصى ندارد .
آنتونى گیدنز جامعه‏شناس بریتانیایى یادآور مى شود که فهم این اصطلاح به ندرت صورت گرفته است و برخى نویسندگان دیگر معتقدند که این اصطلاح هیچ معنایى ندارد یا این که صرفا نامى جدید براى پدیده‏هایى است که پیش از ما وجود داشته است . (1)
بر این اساس واژه جهانى‏شدن از جهاتى یک مفهوم کاملا جدید و از لحاظى یک مقوله قدیمى به شمار مى‏رود . بسیارى از انگاره هاى جهانى‏شدن به شکل آرمان‏خواهانه آن مانند همبستگى ملت‏ها، انسان‏ها، حقوق بشر، برادرى، عدالت جهان و جز اینها از قرن‏ها پیش توسط علماى اخلاق، حقوقدان‏ها، رهبران، سیاستمداران، مطرح گردیده اند . ایجاد دولت - ملت در قرن هفدهم ضمن آنکه بر اثر تصلب مرزهاى حقوقى و تقویت ناسیونالیسم مشکلاتى را براى جهانى‏شدن به وجود آورد، در عین حال زمینه‏هایى را براى رشد آن، از نظر یکنواختى رفتار حکومتى و توسعه روابط بین‏الملل و حاکم نمودن حقوق بین‏الملل، فراهم ساخت . از زاویه دیگر، جهانى‏شدن کاملا یک مفهوم جدید است; زیرا مختصات و ویژگى‏هاى آن با آنچه قبلا مطرح گردیده، به کلى متفاوت است . ظهور این پدیده باعث‏بروز تحرک شگفت‏انگیز اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و ارزشى شده و ضمن کاهش فاصله زمان ومکان و تفاسیر جدیدى از سیاست، اقتصاد، فرهنگ ، دولت، اقتدار، امنیت و جز اینها به دست مى دهد . به هرحال این پدیده، چالش‏ها و تعارضاتى را به همراه دارد و مى‏تواند باعث تحول مفاهیم و تغییر مصادیق در روابط بین‏الملل شود . (2) بنابراین جهانى‏شدن فرآیندى است که در آن پدیده‏هاى انسانى رفته‏رفته، ابعاد و هویت جهانى پیدا مى‏کنند . جهان کم کم به موضوع واحد براى مطالعه در علوم اجتماعى مطرح مى شود و علوم اجتماعى دیگر در قالب جوامع باقى نمى ماند . مى دانیم که علوم اجتماعى کلاسیک کارشان بررسى اجتماع است و اجتماع، جامعه اى است که از مابقى جهان مجزا شده است; در حالى که علوم اجتماعى جدید، جهان را به عنوان مورد مطالعه در نظر مى گیرند، نه یک جامعه را به طور مشخص . جهانى‏شدن فرایندى است که هم به پدیده‏هاى انسانى، ابعاد و هویت جهانى مى‏دهد و هم نوع نگرش انسان را به پدیده‏هاى اجتماعى متحول مى‏کند . بر این اساس جهانى‏شدن هم در عرصه واقعیت اتفاق مى افتد و هم در عرصه اندیشه . بسیارى مظاهر جهانى‏شدن را مثلا در عرصه اقتصاد و گسترش سازمان تجارت جهانى و شرکت‏هاى چند ملیتى و خارج از مهار حاکمیت هاى ملى، و در عرصه یاست‏شکل‏گیرى بازیگران سیاسى که فراتر از کنترل و مهار دولت‏ها هستند، مى دانند .
اما روایت و قرائت هاى جهانى‏شدن در یک نگاه کلى به مجموعه تعاریف موجود، به معانى ذیل آمده است:
1 . آلبرو معتقد است:
جهانى‏شدن کلیه فرآیندهایى است که به وسیله آن، مردمان جهان، درون یک جامعه واحد جهانى ادغام مى گردند . جامعه جهانى که در آن انسانیت‏براى اولین بار به شکل یک بازیگر جمعى در مى‏آید . (3)
2 . امانوئل و آلبراشتاین:
جهانى‏شدن، یعنى پیروزى اقتصاد جهانى سرمایه‏دارى که همراه با یک تقسیم کار جهانى است . این اقتصاد جهانى سرمایه‏دارى توسط منطق انباشت‏سرمایه هدایت مى گردد .
3 . اولم وسورنسن:
جهانى‏شدن یعنى تشدید و تقویت روابط اقتصادى - سیاسى و فرهنگى در وراى مرزها . (4)
4 . گروهى از نظریه‏پردازان میان جهانى‏شدن و جهانى‏سازى (5) تمایز قائلند و معتقدند جهانى‏شدن نه یک پروژه که یک فرآیند است که به صورت طبیعى در حیات نظام بین‏المللى پدید آمده و به صورت خودکار به پیش مى رود و در آن کشورهایى که از قدرت اطلاعاتى برخوردارند، نقش‏آفرینى بیشترى دارند . طرفداران این نظریه نیز یکسان نمى‏اندیشند: عده‏اى معتقدند در ساحت اقتصادى، این روند، چیزى جز تحول نظام سرمایه‏دارى نیست که در آن دوره هاى مشخصى از صعود و نزول را مى توان مشاهده کرد و جهانى‏شدن همان «جهانى‏شدن سرمایه‏» است و در ساحت‏سیاسى، عبارت است از پیروزى نهایى سرمایه‏دارى وسیاست هاى کثرت گرایانه لیبرالى که با پایان جنگ سرد و پایان تاریخ آغاز شده و نشانه آن است که لیبرال - دموکراسى غرب، شکل نهایى حکومت هاست . از نظریه‏پردازان شاخص این دیدگاه فوکویاماست . (6) اما از نگاه نظریه‏پردازانى چون کاپلان و هانتینگتون این وضعیت در پى فرو ریختن نظام دستفالیایى دولت‏ها به پایان مدنیت مى انجامد . از این منظر جهانى‏شدن فرصت‏هایى را براى بازیگران تازه - حتى آن دسته از کسانى که ارزش‏هاى بنیادین نظام دموکراتیک را پاس نمى‏داند - فراهم آورده است که این وضعیت را برخى پیدایش دموکراسى غیر لیبرال، مانند دموکراسى عوام‏سالار به جاى نظام‏هاى کثرت گرا مى خوانند .
5 . آنتونى گیدنز جامعه‏شناس و متخصص معروف روابط بین‏الملل دانشگاه لندن:
جهانى‏شدن یک پدیده جدید تاریخى و انسانى است که تغییرات طوفانى در مشت‏خود دارد . وى معتقد است که فرایند جهانى‏شدن را نباید در مسائل صرفا اقتصادى خلاصه کرد; زیرا این پدیده حد و مرز اقتصادى را در مى نوردد و بر فضاى سیاسى، تکنولوژى، اجتماعى و از همه مهمتر فضاى فرهنگى ملت‏ها، قومیت‏ها و هویت ها را نیز تحت تاثیر مستقیم خود قرار مى دهد . توسعه ارتباطات و فرآیند اثر گذارى ابزارهاى ارتباطى و مخابراتى به حدى گسترده شده است که به طور ملموس وارد زندگى خصوصى و خانواده‏ها شده، تعریف جدیدى از راه و روش زندگى ارائه مى‏کند .
6 . همه مردمان جهان بنا به دلایل متعدد سیاسى، اجتماعى، تکنیکى، امروز سرنشینان کشتى واحدى هستند . گذشت از غرقاب و نیل به ساحل امن، یا براى همه ممکن خواهد شد یا براى هیچ کس . این سخن اگر امروز کمى مبالغه آمیز به نظر آید، فردا قطعا روشن‏تر و آسان‏تر فهمیده خواهد شد . سرنوشت ما در آغاز هزاره سوم در طول سال‏هاى آتى، سرنوشتى واحد خواهد بود . براى این که این سرنوشت، عادلانه و سعادتمند باشد، چاره اى جز گفت‏وگو میان فرهنگ‏ها و تمدن‏هاى گوناگون وجود ندارد . ما باید بدانیم اگر قرن بیستم بر مدار شمشیر گشت و در این گردش، بعضى بازنده و بعضى برنده شدند، مدار قرن آتى ناگزیر باید بر گفت‏وگو بچرخد وگرنه، آن شمشیر تیز دو لبه خواهد شد که به هیچ کس رحم نمى‏کند و چه بسا جنگ‏افروزان، نخستین قربانیان آن باشند . این سخن یکى از لوازم و پى آمدهاى جهانى‏شدن است . (7)
7 . محسن عبدالحمید:
جهانى‏شدن ابزارى براى سلطه کشورهاى شمال بر جنوب، به ویژه کشورهاى اسلامى است . این کشورها تمام همت‏خود را صرف مبارزه با اسلام در تمامى ابعاد اعتقادى، اقتصادى و ارزشى آن کرده اند . (8)
8 . جهانى‏شدن به معناى یکسان‏سازى جوامع در چهار چوب تمدنى واحد و اهدافى واحد است . (9)
9 . روژه گارودى:
جهانى‏سازى، نظامى است که قدرتمندان را با ادعاى روابط آزاد و آزادى بازار قادر مى سازد تا اصنافى از دیکتاتورى‏هاى ضد انسانى را بر مستضعفان تحمیل نمایند . (10)
10 . هانس پیتر مارتن و هارولدشومان، نویسندگان کتاب دام جهانى‏شدن:
جهانى‏سازى فرآیند یکسان‏سازى در خوراک، پوشاک و آداب و سنن مردم جهان است . (11)
ابعاد جهانى‏شدن
آنچه در تفکرات مؤسسان مقوله جهانى‏شدن قراردارد، وجود این مسئله است که بایستى تمامى ابعاد جامعه و جهان را در تحت عنوان جهانى‏شدن از حیث‏سیاسى، فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى قرارداد; زیرا جهانى‏شدن به هیچ وجه نمى تواند در قالب اقتصاد صرف یا سیطره فرهنگى تنها، حرکت‏خود را در جهت‏سلطه به جهان تثبیت نماید . امام خمینى (ره) این مجموعه‏نگرى دنیاى استکبار را تذکر داده، توجه همگان را بدان جلب مى‏کند:
... باید دید که در عصرى همانند امروز که سران کفر و شرک همه موجودیت توحید را به خطر انداخته‏اند و تمامى مظاهر ملى و فرهنگى و دینى و سیاسى ملت‏ها را بازیچه هوس‏ها و شهوت‏ها نموده‏اند، چه باید کرد . (12)
در این مقال ابعاد جهانى‏شدن را در سه بعد سیاست، فرهنگ و اقتصاد، در عرصه بین‏الملل مورد دقت و تفسیر قرار مى دهیم:
الف . جهانى‏شدن عرصه سیاست
مراد از یکسان‏سازى جهان در عرصه سیاست، الگو پذیرى از سیاست واحد در عرصه‏هاى اجتماعى است .
به عبارت دیگر همسان‏سازى مناسبات اجتماعى و ساختار مدیریتى جوامع گوناگون هدف جهانى‏شدن در این عرصه است .
امروزه با تبلیغات و اهرم هاى سیاسى فرهنگى در سراسر جهان، بسیارى از کشورها مدل دموکراسى را به رسمیت‏شناخته، رهبران و مدیران و ... جامعه خود را بدین شکل انتخاب مى نمایند و جایگاهى را براى این موضوع براى دین و باورهاى مذهبى قائل نیستند . این اجماع جهانى یکى از مهمترین ویژگى هاى جریان مدرنیته است که محور فرهنگى آن امپریالیزم است . این اندیشه به اصطلاح برتر، با فرو ریختن دیوار برلین در سال 1989 به نقطه اوج عظمت و اقتدار خود رسید .
غربى ها با یقین به کارآمدى این نظریه در عرصه بین‏الملل، با تمام توان در حال راه‏اندازى ساختار درونى آن در دنیا مى باشند . شاخص بارز این دیدگاه در اندیشه فرانسیس فوکویاما است که معتقد است:
پایان تاریخ زمانى است که انسان به شکلى از جامعه انسانى دست‏یابد و در آن عمیق ترین و اساسى ترین نیازهاى بشرى برآورده شود . بشر امروز به جایى رسیده است که نمى‏تواند دنیایى ذاتا متفاوت از جهان کنونى را تصور کند .
... در طول چند سال گذشته همگام با پیروزى لیبرال دموکراسى بر رقباى ایدئولوژیک خود نظیر سلطنت موروثى، فاشیسم و جدیدتراز همه کمونیست ها، در سراسر جهان اتفاق نظر مهمى درباره مشروعیت لیبرال دموکراسى به عنوان تنها نظام حکومتى موفق به وجود آمده است . اما افزون بر آن لیبرال دموکراسى ممکن است نقطه پایان تکامل ایدئولوژیک بشریت و آخرین مشکل حکومت‏بشرى باشد و در این مقام پایان تاریخ را تشکیل دهد . (13)
البته ریشه این حرف و دیدگاه فوکویاما در حقیقت در اندیشه پوزیتویست‏گرایانه ماکس وبر است . ماکس وبر با تاکید بر جهان شمول بودن عقلانیت ابزارى، مدعى است که جهانى‏شدن یعنى هم سطح کردن و این کار زمانى محقق خواهد شد که عقلانیت، جدا از ارزش‏ها، معیار ارزیابى قرار گیرد .
در یک بررسى سطحى مى‏توان گفت که خود این تعریف، حکایت‏گر نقش محورى لیبرالیسم در شکل‏گیرى جهانى‏شدن و هم افشاى تلاش‏هاى صاحبان قدرت براى سلطه بر جهان است .
بسیارى از خود غربى‏ها اعم از سیاستمداران، اندیشمندان و ... بااین عرصه و نگاه مخالفت آشکار کرده و آن را ابزارى براى چپاول ملت‏ها و دولت‏هاى جهان تلقى نموده‏اند . اندیشمندان فرانسوى مثل فوکو، دریدا و لیوتاد که خود تفکر پست‏مدرنیته را از دهه 60 آغاز کردند، به دلیل مخالفت‏هاى بنیادى با سیاست هاى جهانى آمریکا از دیدگاه سیاسى و نظم نوین جهانى آمریکا، راضى به نظر نمى رسند و با نظریه جهانى‏شدن، آشکارا مخالفت مى ورزند . فرانسویان معتقدند:
جهانى‏شدن همان نظام تک قطبى است که آمریکا در کانون این نظم قرار دارد; زیرا آمریکا تنها قدرت باقى مانده از نظام دو قطبى است . (14)
هوبر و درین وزیر امور خارجه فرانسه مى‏گوید:
این پدیده (جهانى‏شدن) پس از نابودى جهان دو قطبى، اصولا گرایشى است و به سوى همگن‏سازى جهان بر اساس الگوهاى غربى . امروزه سلطه ایالات متحده آمریکا در تمام زمینه ها مشهود و محسوس است . سلطه سیاسى، نظامى، اقتصادى و فناورى به دلیل وجود رسانه ها، دلار، CNN اینترنت و تبلیغات بى سابقه به شیوه و سلیقه آمریکایى را نمى توان انکار کرد . (15)
دکتر نعیمه شومان یکى از اندیشمندان عرب مى گوید:
در پرتو جهانى‏سازى، کشورهاى فقیر نه تنها استقلال سیاسى خود را از دست مى دهند، بلکه به بردگى کشیده مى‏شوند; آن چنان که گویى در حکم بدهکارانى هستند که به هیچ وجه توان پرداخت‏بدهى‏هاى خود را ندارند . در نتیجه هیچ اختیارى براى فسخ پروژه هاى پیشنهاد شده به خود را ندارند . (16)
ب . جهانى‏شدن در عرصه فرهنگ
عده‏اى بر این باورند که با گسترش شبکه‏هاى ارتباطى جهانى و افزایش کانال تلویزیونى و رسانه هاى بین‏المللى، مردم به آسانى مى‏توانند از حوادث و رویدادهاى جهان مطلع گردند . از سوى دیگر نیز معتقدند یکسان‏سازى فرهنگ حاکم بر جهان، نقطه اصلى جهانى‏شدن در عرصه فرهنگ است; زیرا جریان مدرنیته و پست‏مدرنیته در حقیقت مبتنى بر فرهنگى است که داراى اصولى است که بر جنبه‏هاى انسانى تکیه دارد که راسیونالیزم و تکیه بر عقل نقاد و جزئى‏نگر و خودبنیاد و انسان و اعلام استغناءاز وحى در همه عرصه‏ها، حاصل آن خواهد بود .
ظهور جهانى‏شدن در عرصه فرهنگ در حقیقت همان طرح دهکده جهانى معروف است که در سال 1961 براى اولین بار مارشال مک لوهان آن را بیان کرد . او معتقد بود که با رشد سریع الکترونیک به‏ویژه تلویزیون ، جهان را یک گستره عظیم فرا مى‏گیرد و افکار جهان همه با یک نوع تفکر و فرهنگ پیش خواهند رفت و جامعه جهانى شکل یک دهکده جهانى را خواهد یافت . (17) از جمله نشانه‏هاى جهانى‏شدن فرهنگى، رواج زبان انگلیسى در سطح بین‏الملل است که طبق آن دیگر فرهنگ ملى مفهومى نداشته و همه باید کامپیوتر بیاموزند که شرط آموزش آن دانستن زبان انگلیسى است . امروزه موفقیت فن سالار بدون شناخت درست راز و رمز زبان انگلیسى تجارى آمریکایى ممکن نیست . این مثل حروف است که انگلیسى آمریکایى از زهدان انگلیسى بریتانیا، رشد و بالندگى یافته است; اما به همین اندازه نیز راست است که انگلیسى آمریکایى در طى این دوره، به شکلى خلاقانه پاسخگوى نیازها و اوضاع اجتماعى و اقتصادى جهان جدید بوده است .
عده‏اى قائل به عدم ارتباط بین یکسان‏سازى فرهنگ ها و نظام سلطه فرهنگى هستند و معتقدند جهانى‏شدن فرهنگى جدا از جهانى‏شدن اقتصادى است که به صورت مستقل از هم عمل مى‏نمایند و ارتباطى به هم ندارند . (18)
نقد و بررسى
شکى نیست که فرهنگ به عنوان یکى از مهم ترین مؤلفه ها در سرپرستى جوامع محسوب مى‏شود; زمانى که وابستگى فرهنگى، منشا دیگر سلطه‏هاست و زمانى که دو نهال سیاست و اقتصاد در زمین بکر فرهنگ غرس مى‏شوند و از آن تغذیه مى‏کنند و با حیات او مى‏زیند، دیگر جاى هیچ‏گونه تردیدى در ارتباط عرصه هاى مختلف در سلطه جهانى نیست . بنابراین اگر جهانى‏شدن به هم گون‏سازى فرهنگ‏ها منجر شود، حتما آثار سیاسى و اقتصادى گسترده‏اى در پى خواهد آورد . آنچه غربى ها در عرصه فرهنگ در مقوله جهانى‏شدن مطرح مى‏کنند، به شهادت آمار منتشره در سطح بین‏الملل تماما دروغ و عوام فریبى بوده و ناعادلانه بودن او به اثبات رسیده است .
براساس گزارشات توسعه انسانى سال 1998 سازمان ملل متحد، در حال حاضر 15 مردم دنیا که ثروتمندترند، 74 درصد کل خطوط تلفن دنیا را در اختیار دارند، در حالى که سهم 5/1 مردم فقیر دنیا از این وسیله ارتباطى، تنها 5/1 درصد است . ثروتمندان 84 درصد کل کاغذ جهان را مصرف مى‏کنند، در حالى که مصرف 5/1 مردم فقیر دنیا از این قلم کالاى فرهنگى‏1/1 درصد است . (19)
پس چگونه مى‏توان این ارتباطات را جهانى دانست، در حالى که بیش از 950 میلیون صاحب‏خانه (65 درصد از مردم کل جهان) در سال 1997، رایج ترین وسیله ارتباطى یعنى تلفن نداشته‏اند و کامپیوترهاى متصل به اینترنت آن چنان توزیع شده‏اند که آمریکا 5/51 درصد، کشورهاى عضو اتحادیه اروپا 23 درصد، کانادا 1/6 درصد و ژاپن 2/5 درصد از آنها را در اختیار داشته‏اند که جمعا 8/85 درصد از کل برآورد جهانى است . (20)
ج . جهانى‏شدن در عرصه اقتصاد
نوع سوم جهانى‏شدن درعرصه اقتصاد عبارت است از این که:
جهانى‏شدن به معناى همگون‏سازى است . قیمت ها، تولیدات، دستمزدها، دارایى ها، نرخ هاى بهره و سود در سراسر جهان میل به مشابهت و یکى شدن دارند . (21)
از علائم دیگر این مفهوم در عرصه اقتصاد، شدت گرفتن روابط اقتصادى و گسترش حجم ناگهانى تجارت بین‏المللى است .
قابل توجه است که تولید جهانى از سال 1966 تا 1980 فقط 6/3 برابر شده است; اما حجم صادرات جهانى از سال 1960 تا سال 1996 یعنى در یک دوره 36 ساله بیش از 37 برابر تولید جهانى رشد کرده است . این حجم از معاملات عظیم، روند جهانى‏شدن را شدت بخشیده است . (22)
طرفداران جهانى‏شدن، گونه‏اى از اقتصاد دهکده جهانى را تصور مى‏کنند که گسترش نوسازى و رشد فناورى را در جهان تسهیل مى‏کند . آنان اشاره مى‏کنند که جهانى‏شدن به ادغام جوامعى انجامیده است که تاکنون دربازار جهانى به فقر و عزلت کشانده شده‏اند . از نظر اینان جهانى‏شدن تنها به آفریدن میلیون ها فرصت کارى و بهبود شرایط اقتصادى و اجتماعى براى فقیران نینجامیده است، بلکه گشودگى فضاى فرهنگى و فکرى را به روى ملت‏هاى فقیر نیز باعث‏شده است . (23)
نقد و بررسى
در تحلیل این نگاه ابتداء بایستى متذکر شد که ساده لوحى است اگر تصور شود جهانى‏شدن در عرصه اقتصاد هیچ‏گونه ارتباطى با عرصه هاى سیاست و فرهنگ ندارد; در حالى که اقتصاد حامل و حاصل نوعى فرهنگ خاص است که اثرات آن در عینیت دیده مى‏شود .
در تحلیل وجود شرکت‏هاى چند ملیتى که در امر اقتصاد حرف اول را مى‏زنند، باید دانست که آنها از اهرم هاى قوى غرب در راه‏اندازى جهانى‏شدن هستند; زیرا ورود شرکت‏هاى چند ملیتى به امور اقتصادى جهان سوم، نه تنها فقر را از بین نبرد و از بینوایى درماندگان نکاست، بلکه سه پدیده به هم پیوسته را هم در پى داشت:
- فزونى شمار بیکارشدگان و فقیران;
- تمرکز ثروت در دست نخبگان سیاسى;
- فزونى سرکوب گرى دولت .
کشور اندونزى مثال روشن این سه پارامتر است . با ورود فناورى هاى نو در پوستین جهانى‏شدن، پافشارى بر رسالت قدیمى غربى یا رسالت تمدنى در سایه الهه نفوذ و فناورى و سرمایه گذارى و ... تکرار شد .
با بررسى کتاب «دام جهانى‏سازى‏» به پیامدهاى این پدیده آگاه‏تر مى‏شویم:
- افزایش نرخ بیکارى;
- کاهش دستمزدها;
- نابسامانى سطح معیشت;
- کاهش میزان خدمات اجتماعى حکومت;
- بازگذاردن مکانیزم بازار;
- دورى حکومت از مداخله در فعالیت‏هاى اقتصادى و محدود شدن وظیفه آن به حفظ نظام;
- عمیق تر شدن شکاف در توزیع ثروت میان آحاد جامعه .
ماهاتیر محمد نخست وزیر مالزى مى‏گوید:
دنیاى جهانى‏سازى شده نمى‏تواند دنیاى عادلانه و رعایت کننده مساوات باشد، بلکه جهان تحت کنترل قدرت هاى بزرگ در خواهد آمد، همان‏طور که در پى فرو پاشى جنگ سرد، تعداد بى شمارى جان خود را از دست دادند، انتظار مى‏رود که در پى جهانى‏شدن هم این اتفاق، بلکه بدتر از آن تحقق یابد . در یک دنیاى جهانى‏سازى شده، کشورهاى ثروتمند و مسلط درست، همچون دوران استعمار، قادر خواهند بود که اراده و خواست‏خود را بر دیگر کشورها اعمال کنند . (24)
از عوارض منفى دیگر جهانى‏شدن در عرصه اقتصاد وجود این رویکرد است که افزایش بینوایى و فقر اقتصادى منحصر به جهان سوم نیست . این پدیده درخود مرکز هم شیوع دارد; چنان که در فرانسه و انگلستان و ایالات متحده نمود دارد . نابسامانى شهرى در شهرهاى مراکز اصلى هم آشکار است . معناى این حالت، نقض رفاه اجتماعى و آموزشى بین فقراست و داد و ستد مواد مخدر و گسترش جرم و جنایت نشانه آن است که نسبت معنادارى از جامعه در مراکز پیشرفته، به حاشیه رانده شده‏اند . به عبارت دیگر سرمایه‏دارى در مسیر تلاش براى اثبات سرمایه، به سرمایه و سود هر چه بیشتر دست‏یافته است; اما به قیمت ویرانى بخش‏هاى ضعیف در جامعه داخلى و جوامع آن سوى آب‏ها . (25)
امروزه در سطح جهان، گروه‏هاى بسیارى معتقدند که جهانى‏شدن اقتصاد، معنایى فراتر از سلطه بلا منازع کمپانى‏هاى بزرگ بین‏المللى و شرکت چند ملیتى بر بازارهاى جهانى ندارد . پاپ ژان پل دوم، رهبر کاتولیک هاى جهان مى‏گوید:
جهانى‏سازى پدیده‏اى وحشى و سرکش و فقط به سود ثروتمندان است که باید با آن مخالفت کرد . اقتصاد بدون حد و مرز نباید نیازهاى انسان را فراموش کند، بلکه رشد اقتصادى باید با ارزش‏هاى انسانى همراه باشد . (26)
البته فرآیند جهانى‏شدن را نباید تنها در همین حیطه اقتصادى دید; زیرا این پدیده حد و مرز اقتصادى را در مى نوردد و بر فضاى سیاسى - تکنولوژى، اجتماعى و از همه مهم‏تر فضاى فرهنگى ملت‏ها، قومیت ها و هویت ها را تحت تاثیر قرار مى دهد . گیدنز پیامدهاى احتمالى را در این عرصه موضوعاتى چون تخریب محیط زیست، به کارگیرى ابزارآلات غیر مؤثر و فاسد شده و بعضا اعمال غیر مسئولانه شرکت‏هایى را که فراتر از حریم خود پا مى‏گذارند، مى‏داند و لقب تاراج جهانى را بدان مى دهد . وى معتقد است که این مسئله در اثر سلطه یک حکومت‏یا دولت نیست، بلکه در توانایى موجود در جوامع مختلف است . به حتم جوامع غربى (کشورهاى شمال) به مراتب برتر از کشورها و جوامع دیگر (کشورهاى جنوب) هستند که این برترى ممکن است‏به استثمار نو واستعمار معکوس تعبیر و تفسیر شود و مانعى شود بر سر راه ورود برخى از دولت‏ها به رودخانه جهانى شدن . با این همه، امروزه حتى جوامع قدرتمند غربى هم فاقد آنند که سیاستى مخالف مصالح جهانى‏شدن اتخاذ کنند و سد راه اهداف واقعى جهانى‏سازى شوند .
ادامه دارد
پى‏نوشت:
1) مفهوم گریزان جهانى‏شدن - ترجمه مختار منوچهرآبادى، روزنامه کیهان 30/11/79
2) بحران معنا در عصر جهانى‏شدن - دکتر سید عبدالولى قوام - فصلنامه سیاست‏خارجى 14 ش 3
3) رک پدیده جهانى‏شدن - فرهنگ جهانى - ترجمه عبدالحسین آذرنگ - مؤسسه انتشارات آگاه
4. Globalization
5. Globalizm
6) سخنرانى آقاى سید محمد خاتمى ریاست جمهورى ایران در کنفرانس یونسکو - پاریس - آبان 78 - مجله تربیت - آذر 79
7) .
8) جهانى‏شدن از منظرى اسلامى - محسن عبدالحمید - مترجم شاکولوائى
9) مقاربتان عربیتان للعولمه - یاسر عبدالجواد - مجله مستقبل العربى - ش 252 ص‏2 .
10) العولمه المرعومه - روژه گارودى - ص 17 - ترجمه عربى دکتر محمد سبیطلى
11) فخ العولمه - هانس پیتر مارتین ص 88 - 58 ترجمه عدنان عباس على - مجله عالم المعرفه ش 238 سال 1998 .
براى اطلاع بیشتر در تعاریف جهانى‏شدن به منابع زیر رجوع کنید:
العولمه، الخطر على الکیان و الهویه - نجیب غزاوى - مجله معرفت‏سال 38 - ش‏432 و 1999 .
12) رک پیام منشور - جمهورى اسلامى .
13) نظریه برخورد تمدنها - ساموئل هانتینگتون - مجتبى امیرى ص 16
14) جهانى‏شدن و جهانى سازان - اسماعیل پرور ص 35
15) جهانى‏شدن - فرصت ها و تهدیدها - على بیگدلى - روزنامه کیهان 20/10/79
16) قضایا فى الفکر العربى المعاصى - محمد عابد الجابرى - ص 147
17) کاوش هاى نظرى در سیاست‏خارجى - جواد لاریجانى ص 271
18) رک روند جهانى‏شدن، الزام یا اختیار - شهیندخت‏خوارزمى
19) رک ماهنامه تدبیر - آذر 1377
20) رک مفهوم گریزان جهانى‏شدن - مختار منوچهر آبادى .
21) حکومتها و فرآیند جهانى‏شدن - روزنامه جام جم 8/3/80
22) روند جهانى‏شدن - دکتر مرتضى ایمانى راد - ماهنامه تدبیر - ش 89 - دیماه 1377 .
23)
24) بخشى از سخنرانى در کوالالامپور در 24 ژوئیه 1996 - به نقل از مقاله الدین والعولمه دکتر احمدبن عثمان/ص 19
25) پگاه ش 17/ص 25
26) روزنامه کیهان مورخ 30/2/80 و نیز رک ماهنامه تدبیر آذرماه 77/ش 88

تبلیغات