جهانىشدن با قرائتى از اندیشه امام خمینى _1
آرشیو
چکیده
متن
آینده جهان را پندارهایى از توهمات ناشى از جهانىشدن دربر گرفته است . جهانىشدن بحثى است که در سالهاى اخیر علىرغم ناهمخوانىهاى فراوان آن در زمینههاى فرهنگى، سیاسى و اقتصادى با ساختار حاکم بر جوامع، بسیار گسترده شده و به خاطر ابهاماتى که در اصل این پیایند وجود دارد، هنوز این مفهوم از تعریف بیرون نیامده، واکنشهاى متعددى را درپى داشته است .
این مقوله همانند پستمدرنیته، برخورد تمدنها، انحلال و اضمحلال خرده فرهنگهاى محلى یا ملى در قالب یک فرهنگ جهانى و ... موضوعى است که بسیارى از روشنفکران و سیاستمداران جوامع مختلف و بهویژه جوامع فرودست (جنوب) را به خود مشغول کرده است . این مقولات تنها مشغولیتى نظرى براى این متفکران ایجاد نکردهاند، بلکه استمرار حیات فرهنگى و اجتماعى این جوامع را تحت تاثیر خود قرار دادهاند .
یا Globalizm به یک معنا به کار مىرود و پروژهاى است که بعضىها و در راس آنها آمریکا، تمایل دارند، در دنیا به اجرا درآید و در نتیجه، ساختار نظام بینالمللى را به شکل یکقطبى درآورد .
«نظم نوین» که از طرف جورج بوش (پدر) رئیس جمهور اسبق آمریکا، مطرح شده در واقع الگوى مصداقى این تعریف است .
واژه جهانىشدن از اواخر دهه 1960 میلادى، در عرصههاى گوناگون اقتصادى، سیاسى و فرهنگى رخ نموده است . با این حال نقش آن در فرهنگ و اقتصاد بیشتر مشهود است . در این راستا، ترکیب جهانى توافق در تجارت آزاد، شبکه جهانى و یکپارچگى بازارهاى مالى، مرزها و فاصلهها را از یاد برده است . فرآیند اجتماعى نیز قید و بندهاى حاکم بر روابط فرهنگى را از هم گسسته و به تضعیف ارزشهاى مذهبى و ملى انجامیده است .
در روند کنونى، جهان با تحولاتى همچون ظهور منابع جهانى ارتباطات، رشد شرکتهاى چندملیتى، تاثیرگذارى بازارهاى مالى جهان و تلاش براى تصرف فرهنگهاى محلى با ارایه شیوههاى نوین روبروست . نظریه جهانىشدن، مدعى است که ما به تدریجبه یک فرهنگ جهانى (دهکده جهانى) نزدیک مىشویم . اما سوگمندانه باید گفت که عصر ارتباطات، عصر رایانهها و عصر فناورىهاى نوین علمى و صنعتى، با وجود دستاوردهاى مثبت آن براى بشر، حس ناامنى مشترکى را نیز در بین همه مردم جهان پراکنده است .
انگارههاى جهانىشدن
پیش از بیان تعاریف متنوع جهانىشدن، ضرورت دارد به نوعى درک اجمالى از این واژه را بیان نماییم . امروزه درباره این مفهوم اتفاقنظر چندانى وجود ندارد و تعبیرها و برداشتهاى متفاوتى از آن ارائه مىشود . از اینرو برخى صاحبنظران مدعىاند که اصطلاح جهانىشدن یکى از اصطلاحات مبهم است که تعریف مشخصى ندارد .
آنتونى گیدنز جامعهشناس بریتانیایى یادآور مى شود که فهم این اصطلاح به ندرت صورت گرفته است و برخى نویسندگان دیگر معتقدند که این اصطلاح هیچ معنایى ندارد یا این که صرفا نامى جدید براى پدیدههایى است که پیش از ما وجود داشته است . (1)
بر این اساس واژه جهانىشدن از جهاتى یک مفهوم کاملا جدید و از لحاظى یک مقوله قدیمى به شمار مىرود . بسیارى از انگاره هاى جهانىشدن به شکل آرمانخواهانه آن مانند همبستگى ملتها، انسانها، حقوق بشر، برادرى، عدالت جهان و جز اینها از قرنها پیش توسط علماى اخلاق، حقوقدانها، رهبران، سیاستمداران، مطرح گردیده اند . ایجاد دولت - ملت در قرن هفدهم ضمن آنکه بر اثر تصلب مرزهاى حقوقى و تقویت ناسیونالیسم مشکلاتى را براى جهانىشدن به وجود آورد، در عین حال زمینههایى را براى رشد آن، از نظر یکنواختى رفتار حکومتى و توسعه روابط بینالملل و حاکم نمودن حقوق بینالملل، فراهم ساخت . از زاویه دیگر، جهانىشدن کاملا یک مفهوم جدید است; زیرا مختصات و ویژگىهاى آن با آنچه قبلا مطرح گردیده، به کلى متفاوت است . ظهور این پدیده باعثبروز تحرک شگفتانگیز اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و ارزشى شده و ضمن کاهش فاصله زمان ومکان و تفاسیر جدیدى از سیاست، اقتصاد، فرهنگ ، دولت، اقتدار، امنیت و جز اینها به دست مى دهد . به هرحال این پدیده، چالشها و تعارضاتى را به همراه دارد و مىتواند باعث تحول مفاهیم و تغییر مصادیق در روابط بینالملل شود . (2) بنابراین جهانىشدن فرآیندى است که در آن پدیدههاى انسانى رفتهرفته، ابعاد و هویت جهانى پیدا مىکنند . جهان کم کم به موضوع واحد براى مطالعه در علوم اجتماعى مطرح مى شود و علوم اجتماعى دیگر در قالب جوامع باقى نمى ماند . مى دانیم که علوم اجتماعى کلاسیک کارشان بررسى اجتماع است و اجتماع، جامعه اى است که از مابقى جهان مجزا شده است; در حالى که علوم اجتماعى جدید، جهان را به عنوان مورد مطالعه در نظر مى گیرند، نه یک جامعه را به طور مشخص . جهانىشدن فرایندى است که هم به پدیدههاى انسانى، ابعاد و هویت جهانى مىدهد و هم نوع نگرش انسان را به پدیدههاى اجتماعى متحول مىکند . بر این اساس جهانىشدن هم در عرصه واقعیت اتفاق مى افتد و هم در عرصه اندیشه . بسیارى مظاهر جهانىشدن را مثلا در عرصه اقتصاد و گسترش سازمان تجارت جهانى و شرکتهاى چند ملیتى و خارج از مهار حاکمیت هاى ملى، و در عرصه یاستشکلگیرى بازیگران سیاسى که فراتر از کنترل و مهار دولتها هستند، مى دانند .
اما روایت و قرائت هاى جهانىشدن در یک نگاه کلى به مجموعه تعاریف موجود، به معانى ذیل آمده است:
1 . آلبرو معتقد است:
جهانىشدن کلیه فرآیندهایى است که به وسیله آن، مردمان جهان، درون یک جامعه واحد جهانى ادغام مى گردند . جامعه جهانى که در آن انسانیتبراى اولین بار به شکل یک بازیگر جمعى در مىآید . (3)
2 . امانوئل و آلبراشتاین:
جهانىشدن، یعنى پیروزى اقتصاد جهانى سرمایهدارى که همراه با یک تقسیم کار جهانى است . این اقتصاد جهانى سرمایهدارى توسط منطق انباشتسرمایه هدایت مى گردد .
3 . اولم وسورنسن:
جهانىشدن یعنى تشدید و تقویت روابط اقتصادى - سیاسى و فرهنگى در وراى مرزها . (4)
4 . گروهى از نظریهپردازان میان جهانىشدن و جهانىسازى (5) تمایز قائلند و معتقدند جهانىشدن نه یک پروژه که یک فرآیند است که به صورت طبیعى در حیات نظام بینالمللى پدید آمده و به صورت خودکار به پیش مى رود و در آن کشورهایى که از قدرت اطلاعاتى برخوردارند، نقشآفرینى بیشترى دارند . طرفداران این نظریه نیز یکسان نمىاندیشند: عدهاى معتقدند در ساحت اقتصادى، این روند، چیزى جز تحول نظام سرمایهدارى نیست که در آن دوره هاى مشخصى از صعود و نزول را مى توان مشاهده کرد و جهانىشدن همان «جهانىشدن سرمایه» است و در ساحتسیاسى، عبارت است از پیروزى نهایى سرمایهدارى وسیاست هاى کثرت گرایانه لیبرالى که با پایان جنگ سرد و پایان تاریخ آغاز شده و نشانه آن است که لیبرال - دموکراسى غرب، شکل نهایى حکومت هاست . از نظریهپردازان شاخص این دیدگاه فوکویاماست . (6) اما از نگاه نظریهپردازانى چون کاپلان و هانتینگتون این وضعیت در پى فرو ریختن نظام دستفالیایى دولتها به پایان مدنیت مى انجامد . از این منظر جهانىشدن فرصتهایى را براى بازیگران تازه - حتى آن دسته از کسانى که ارزشهاى بنیادین نظام دموکراتیک را پاس نمىداند - فراهم آورده است که این وضعیت را برخى پیدایش دموکراسى غیر لیبرال، مانند دموکراسى عوامسالار به جاى نظامهاى کثرت گرا مى خوانند .
5 . آنتونى گیدنز جامعهشناس و متخصص معروف روابط بینالملل دانشگاه لندن:
جهانىشدن یک پدیده جدید تاریخى و انسانى است که تغییرات طوفانى در مشتخود دارد . وى معتقد است که فرایند جهانىشدن را نباید در مسائل صرفا اقتصادى خلاصه کرد; زیرا این پدیده حد و مرز اقتصادى را در مى نوردد و بر فضاى سیاسى، تکنولوژى، اجتماعى و از همه مهمتر فضاى فرهنگى ملتها، قومیتها و هویت ها را نیز تحت تاثیر مستقیم خود قرار مى دهد . توسعه ارتباطات و فرآیند اثر گذارى ابزارهاى ارتباطى و مخابراتى به حدى گسترده شده است که به طور ملموس وارد زندگى خصوصى و خانوادهها شده، تعریف جدیدى از راه و روش زندگى ارائه مىکند .
6 . همه مردمان جهان بنا به دلایل متعدد سیاسى، اجتماعى، تکنیکى، امروز سرنشینان کشتى واحدى هستند . گذشت از غرقاب و نیل به ساحل امن، یا براى همه ممکن خواهد شد یا براى هیچ کس . این سخن اگر امروز کمى مبالغه آمیز به نظر آید، فردا قطعا روشنتر و آسانتر فهمیده خواهد شد . سرنوشت ما در آغاز هزاره سوم در طول سالهاى آتى، سرنوشتى واحد خواهد بود . براى این که این سرنوشت، عادلانه و سعادتمند باشد، چاره اى جز گفتوگو میان فرهنگها و تمدنهاى گوناگون وجود ندارد . ما باید بدانیم اگر قرن بیستم بر مدار شمشیر گشت و در این گردش، بعضى بازنده و بعضى برنده شدند، مدار قرن آتى ناگزیر باید بر گفتوگو بچرخد وگرنه، آن شمشیر تیز دو لبه خواهد شد که به هیچ کس رحم نمىکند و چه بسا جنگافروزان، نخستین قربانیان آن باشند . این سخن یکى از لوازم و پى آمدهاى جهانىشدن است . (7)
7 . محسن عبدالحمید:
جهانىشدن ابزارى براى سلطه کشورهاى شمال بر جنوب، به ویژه کشورهاى اسلامى است . این کشورها تمام همتخود را صرف مبارزه با اسلام در تمامى ابعاد اعتقادى، اقتصادى و ارزشى آن کرده اند . (8)
8 . جهانىشدن به معناى یکسانسازى جوامع در چهار چوب تمدنى واحد و اهدافى واحد است . (9)
9 . روژه گارودى:
جهانىسازى، نظامى است که قدرتمندان را با ادعاى روابط آزاد و آزادى بازار قادر مى سازد تا اصنافى از دیکتاتورىهاى ضد انسانى را بر مستضعفان تحمیل نمایند . (10)
10 . هانس پیتر مارتن و هارولدشومان، نویسندگان کتاب دام جهانىشدن:
جهانىسازى فرآیند یکسانسازى در خوراک، پوشاک و آداب و سنن مردم جهان است . (11)
ابعاد جهانىشدن
آنچه در تفکرات مؤسسان مقوله جهانىشدن قراردارد، وجود این مسئله است که بایستى تمامى ابعاد جامعه و جهان را در تحت عنوان جهانىشدن از حیثسیاسى، فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى قرارداد; زیرا جهانىشدن به هیچ وجه نمى تواند در قالب اقتصاد صرف یا سیطره فرهنگى تنها، حرکتخود را در جهتسلطه به جهان تثبیت نماید . امام خمینى (ره) این مجموعهنگرى دنیاى استکبار را تذکر داده، توجه همگان را بدان جلب مىکند:
... باید دید که در عصرى همانند امروز که سران کفر و شرک همه موجودیت توحید را به خطر انداختهاند و تمامى مظاهر ملى و فرهنگى و دینى و سیاسى ملتها را بازیچه هوسها و شهوتها نمودهاند، چه باید کرد . (12)
در این مقال ابعاد جهانىشدن را در سه بعد سیاست، فرهنگ و اقتصاد، در عرصه بینالملل مورد دقت و تفسیر قرار مى دهیم:
الف . جهانىشدن عرصه سیاست
مراد از یکسانسازى جهان در عرصه سیاست، الگو پذیرى از سیاست واحد در عرصههاى اجتماعى است .
به عبارت دیگر همسانسازى مناسبات اجتماعى و ساختار مدیریتى جوامع گوناگون هدف جهانىشدن در این عرصه است .
امروزه با تبلیغات و اهرم هاى سیاسى فرهنگى در سراسر جهان، بسیارى از کشورها مدل دموکراسى را به رسمیتشناخته، رهبران و مدیران و ... جامعه خود را بدین شکل انتخاب مى نمایند و جایگاهى را براى این موضوع براى دین و باورهاى مذهبى قائل نیستند . این اجماع جهانى یکى از مهمترین ویژگى هاى جریان مدرنیته است که محور فرهنگى آن امپریالیزم است . این اندیشه به اصطلاح برتر، با فرو ریختن دیوار برلین در سال 1989 به نقطه اوج عظمت و اقتدار خود رسید .
غربى ها با یقین به کارآمدى این نظریه در عرصه بینالملل، با تمام توان در حال راهاندازى ساختار درونى آن در دنیا مى باشند . شاخص بارز این دیدگاه در اندیشه فرانسیس فوکویاما است که معتقد است:
پایان تاریخ زمانى است که انسان به شکلى از جامعه انسانى دستیابد و در آن عمیق ترین و اساسى ترین نیازهاى بشرى برآورده شود . بشر امروز به جایى رسیده است که نمىتواند دنیایى ذاتا متفاوت از جهان کنونى را تصور کند .
... در طول چند سال گذشته همگام با پیروزى لیبرال دموکراسى بر رقباى ایدئولوژیک خود نظیر سلطنت موروثى، فاشیسم و جدیدتراز همه کمونیست ها، در سراسر جهان اتفاق نظر مهمى درباره مشروعیت لیبرال دموکراسى به عنوان تنها نظام حکومتى موفق به وجود آمده است . اما افزون بر آن لیبرال دموکراسى ممکن است نقطه پایان تکامل ایدئولوژیک بشریت و آخرین مشکل حکومتبشرى باشد و در این مقام پایان تاریخ را تشکیل دهد . (13)
البته ریشه این حرف و دیدگاه فوکویاما در حقیقت در اندیشه پوزیتویستگرایانه ماکس وبر است . ماکس وبر با تاکید بر جهان شمول بودن عقلانیت ابزارى، مدعى است که جهانىشدن یعنى هم سطح کردن و این کار زمانى محقق خواهد شد که عقلانیت، جدا از ارزشها، معیار ارزیابى قرار گیرد .
در یک بررسى سطحى مىتوان گفت که خود این تعریف، حکایتگر نقش محورى لیبرالیسم در شکلگیرى جهانىشدن و هم افشاى تلاشهاى صاحبان قدرت براى سلطه بر جهان است .
بسیارى از خود غربىها اعم از سیاستمداران، اندیشمندان و ... بااین عرصه و نگاه مخالفت آشکار کرده و آن را ابزارى براى چپاول ملتها و دولتهاى جهان تلقى نمودهاند . اندیشمندان فرانسوى مثل فوکو، دریدا و لیوتاد که خود تفکر پستمدرنیته را از دهه 60 آغاز کردند، به دلیل مخالفتهاى بنیادى با سیاست هاى جهانى آمریکا از دیدگاه سیاسى و نظم نوین جهانى آمریکا، راضى به نظر نمى رسند و با نظریه جهانىشدن، آشکارا مخالفت مى ورزند . فرانسویان معتقدند:
جهانىشدن همان نظام تک قطبى است که آمریکا در کانون این نظم قرار دارد; زیرا آمریکا تنها قدرت باقى مانده از نظام دو قطبى است . (14)
هوبر و درین وزیر امور خارجه فرانسه مىگوید:
این پدیده (جهانىشدن) پس از نابودى جهان دو قطبى، اصولا گرایشى است و به سوى همگنسازى جهان بر اساس الگوهاى غربى . امروزه سلطه ایالات متحده آمریکا در تمام زمینه ها مشهود و محسوس است . سلطه سیاسى، نظامى، اقتصادى و فناورى به دلیل وجود رسانه ها، دلار، CNN اینترنت و تبلیغات بى سابقه به شیوه و سلیقه آمریکایى را نمى توان انکار کرد . (15)
دکتر نعیمه شومان یکى از اندیشمندان عرب مى گوید:
در پرتو جهانىسازى، کشورهاى فقیر نه تنها استقلال سیاسى خود را از دست مى دهند، بلکه به بردگى کشیده مىشوند; آن چنان که گویى در حکم بدهکارانى هستند که به هیچ وجه توان پرداختبدهىهاى خود را ندارند . در نتیجه هیچ اختیارى براى فسخ پروژه هاى پیشنهاد شده به خود را ندارند . (16)
ب . جهانىشدن در عرصه فرهنگ
عدهاى بر این باورند که با گسترش شبکههاى ارتباطى جهانى و افزایش کانال تلویزیونى و رسانه هاى بینالمللى، مردم به آسانى مىتوانند از حوادث و رویدادهاى جهان مطلع گردند . از سوى دیگر نیز معتقدند یکسانسازى فرهنگ حاکم بر جهان، نقطه اصلى جهانىشدن در عرصه فرهنگ است; زیرا جریان مدرنیته و پستمدرنیته در حقیقت مبتنى بر فرهنگى است که داراى اصولى است که بر جنبههاى انسانى تکیه دارد که راسیونالیزم و تکیه بر عقل نقاد و جزئىنگر و خودبنیاد و انسان و اعلام استغناءاز وحى در همه عرصهها، حاصل آن خواهد بود .
ظهور جهانىشدن در عرصه فرهنگ در حقیقت همان طرح دهکده جهانى معروف است که در سال 1961 براى اولین بار مارشال مک لوهان آن را بیان کرد . او معتقد بود که با رشد سریع الکترونیک بهویژه تلویزیون ، جهان را یک گستره عظیم فرا مىگیرد و افکار جهان همه با یک نوع تفکر و فرهنگ پیش خواهند رفت و جامعه جهانى شکل یک دهکده جهانى را خواهد یافت . (17) از جمله نشانههاى جهانىشدن فرهنگى، رواج زبان انگلیسى در سطح بینالملل است که طبق آن دیگر فرهنگ ملى مفهومى نداشته و همه باید کامپیوتر بیاموزند که شرط آموزش آن دانستن زبان انگلیسى است . امروزه موفقیت فن سالار بدون شناخت درست راز و رمز زبان انگلیسى تجارى آمریکایى ممکن نیست . این مثل حروف است که انگلیسى آمریکایى از زهدان انگلیسى بریتانیا، رشد و بالندگى یافته است; اما به همین اندازه نیز راست است که انگلیسى آمریکایى در طى این دوره، به شکلى خلاقانه پاسخگوى نیازها و اوضاع اجتماعى و اقتصادى جهان جدید بوده است .
عدهاى قائل به عدم ارتباط بین یکسانسازى فرهنگ ها و نظام سلطه فرهنگى هستند و معتقدند جهانىشدن فرهنگى جدا از جهانىشدن اقتصادى است که به صورت مستقل از هم عمل مىنمایند و ارتباطى به هم ندارند . (18)
نقد و بررسى
شکى نیست که فرهنگ به عنوان یکى از مهم ترین مؤلفه ها در سرپرستى جوامع محسوب مىشود; زمانى که وابستگى فرهنگى، منشا دیگر سلطههاست و زمانى که دو نهال سیاست و اقتصاد در زمین بکر فرهنگ غرس مىشوند و از آن تغذیه مىکنند و با حیات او مىزیند، دیگر جاى هیچگونه تردیدى در ارتباط عرصه هاى مختلف در سلطه جهانى نیست . بنابراین اگر جهانىشدن به هم گونسازى فرهنگها منجر شود، حتما آثار سیاسى و اقتصادى گستردهاى در پى خواهد آورد . آنچه غربى ها در عرصه فرهنگ در مقوله جهانىشدن مطرح مىکنند، به شهادت آمار منتشره در سطح بینالملل تماما دروغ و عوام فریبى بوده و ناعادلانه بودن او به اثبات رسیده است .
براساس گزارشات توسعه انسانى سال 1998 سازمان ملل متحد، در حال حاضر 15 مردم دنیا که ثروتمندترند، 74 درصد کل خطوط تلفن دنیا را در اختیار دارند، در حالى که سهم 5/1 مردم فقیر دنیا از این وسیله ارتباطى، تنها 5/1 درصد است . ثروتمندان 84 درصد کل کاغذ جهان را مصرف مىکنند، در حالى که مصرف 5/1 مردم فقیر دنیا از این قلم کالاى فرهنگى1/1 درصد است . (19)
پس چگونه مىتوان این ارتباطات را جهانى دانست، در حالى که بیش از 950 میلیون صاحبخانه (65 درصد از مردم کل جهان) در سال 1997، رایج ترین وسیله ارتباطى یعنى تلفن نداشتهاند و کامپیوترهاى متصل به اینترنت آن چنان توزیع شدهاند که آمریکا 5/51 درصد، کشورهاى عضو اتحادیه اروپا 23 درصد، کانادا 1/6 درصد و ژاپن 2/5 درصد از آنها را در اختیار داشتهاند که جمعا 8/85 درصد از کل برآورد جهانى است . (20)
ج . جهانىشدن در عرصه اقتصاد
نوع سوم جهانىشدن درعرصه اقتصاد عبارت است از این که:
جهانىشدن به معناى همگونسازى است . قیمت ها، تولیدات، دستمزدها، دارایى ها، نرخ هاى بهره و سود در سراسر جهان میل به مشابهت و یکى شدن دارند . (21)
از علائم دیگر این مفهوم در عرصه اقتصاد، شدت گرفتن روابط اقتصادى و گسترش حجم ناگهانى تجارت بینالمللى است .
قابل توجه است که تولید جهانى از سال 1966 تا 1980 فقط 6/3 برابر شده است; اما حجم صادرات جهانى از سال 1960 تا سال 1996 یعنى در یک دوره 36 ساله بیش از 37 برابر تولید جهانى رشد کرده است . این حجم از معاملات عظیم، روند جهانىشدن را شدت بخشیده است . (22)
طرفداران جهانىشدن، گونهاى از اقتصاد دهکده جهانى را تصور مىکنند که گسترش نوسازى و رشد فناورى را در جهان تسهیل مىکند . آنان اشاره مىکنند که جهانىشدن به ادغام جوامعى انجامیده است که تاکنون دربازار جهانى به فقر و عزلت کشانده شدهاند . از نظر اینان جهانىشدن تنها به آفریدن میلیون ها فرصت کارى و بهبود شرایط اقتصادى و اجتماعى براى فقیران نینجامیده است، بلکه گشودگى فضاى فرهنگى و فکرى را به روى ملتهاى فقیر نیز باعثشده است . (23)
نقد و بررسى
در تحلیل این نگاه ابتداء بایستى متذکر شد که ساده لوحى است اگر تصور شود جهانىشدن در عرصه اقتصاد هیچگونه ارتباطى با عرصه هاى سیاست و فرهنگ ندارد; در حالى که اقتصاد حامل و حاصل نوعى فرهنگ خاص است که اثرات آن در عینیت دیده مىشود .
در تحلیل وجود شرکتهاى چند ملیتى که در امر اقتصاد حرف اول را مىزنند، باید دانست که آنها از اهرم هاى قوى غرب در راهاندازى جهانىشدن هستند; زیرا ورود شرکتهاى چند ملیتى به امور اقتصادى جهان سوم، نه تنها فقر را از بین نبرد و از بینوایى درماندگان نکاست، بلکه سه پدیده به هم پیوسته را هم در پى داشت:
- فزونى شمار بیکارشدگان و فقیران;
- تمرکز ثروت در دست نخبگان سیاسى;
- فزونى سرکوب گرى دولت .
کشور اندونزى مثال روشن این سه پارامتر است . با ورود فناورى هاى نو در پوستین جهانىشدن، پافشارى بر رسالت قدیمى غربى یا رسالت تمدنى در سایه الهه نفوذ و فناورى و سرمایه گذارى و ... تکرار شد .
با بررسى کتاب «دام جهانىسازى» به پیامدهاى این پدیده آگاهتر مىشویم:
- افزایش نرخ بیکارى;
- کاهش دستمزدها;
- نابسامانى سطح معیشت;
- کاهش میزان خدمات اجتماعى حکومت;
- بازگذاردن مکانیزم بازار;
- دورى حکومت از مداخله در فعالیتهاى اقتصادى و محدود شدن وظیفه آن به حفظ نظام;
- عمیق تر شدن شکاف در توزیع ثروت میان آحاد جامعه .
ماهاتیر محمد نخست وزیر مالزى مىگوید:
دنیاى جهانىسازى شده نمىتواند دنیاى عادلانه و رعایت کننده مساوات باشد، بلکه جهان تحت کنترل قدرت هاى بزرگ در خواهد آمد، همانطور که در پى فرو پاشى جنگ سرد، تعداد بى شمارى جان خود را از دست دادند، انتظار مىرود که در پى جهانىشدن هم این اتفاق، بلکه بدتر از آن تحقق یابد . در یک دنیاى جهانىسازى شده، کشورهاى ثروتمند و مسلط درست، همچون دوران استعمار، قادر خواهند بود که اراده و خواستخود را بر دیگر کشورها اعمال کنند . (24)
از عوارض منفى دیگر جهانىشدن در عرصه اقتصاد وجود این رویکرد است که افزایش بینوایى و فقر اقتصادى منحصر به جهان سوم نیست . این پدیده درخود مرکز هم شیوع دارد; چنان که در فرانسه و انگلستان و ایالات متحده نمود دارد . نابسامانى شهرى در شهرهاى مراکز اصلى هم آشکار است . معناى این حالت، نقض رفاه اجتماعى و آموزشى بین فقراست و داد و ستد مواد مخدر و گسترش جرم و جنایت نشانه آن است که نسبت معنادارى از جامعه در مراکز پیشرفته، به حاشیه رانده شدهاند . به عبارت دیگر سرمایهدارى در مسیر تلاش براى اثبات سرمایه، به سرمایه و سود هر چه بیشتر دستیافته است; اما به قیمت ویرانى بخشهاى ضعیف در جامعه داخلى و جوامع آن سوى آبها . (25)
امروزه در سطح جهان، گروههاى بسیارى معتقدند که جهانىشدن اقتصاد، معنایى فراتر از سلطه بلا منازع کمپانىهاى بزرگ بینالمللى و شرکت چند ملیتى بر بازارهاى جهانى ندارد . پاپ ژان پل دوم، رهبر کاتولیک هاى جهان مىگوید:
جهانىسازى پدیدهاى وحشى و سرکش و فقط به سود ثروتمندان است که باید با آن مخالفت کرد . اقتصاد بدون حد و مرز نباید نیازهاى انسان را فراموش کند، بلکه رشد اقتصادى باید با ارزشهاى انسانى همراه باشد . (26)
البته فرآیند جهانىشدن را نباید تنها در همین حیطه اقتصادى دید; زیرا این پدیده حد و مرز اقتصادى را در مى نوردد و بر فضاى سیاسى - تکنولوژى، اجتماعى و از همه مهمتر فضاى فرهنگى ملتها، قومیت ها و هویت ها را تحت تاثیر قرار مى دهد . گیدنز پیامدهاى احتمالى را در این عرصه موضوعاتى چون تخریب محیط زیست، به کارگیرى ابزارآلات غیر مؤثر و فاسد شده و بعضا اعمال غیر مسئولانه شرکتهایى را که فراتر از حریم خود پا مىگذارند، مىداند و لقب تاراج جهانى را بدان مى دهد . وى معتقد است که این مسئله در اثر سلطه یک حکومتیا دولت نیست، بلکه در توانایى موجود در جوامع مختلف است . به حتم جوامع غربى (کشورهاى شمال) به مراتب برتر از کشورها و جوامع دیگر (کشورهاى جنوب) هستند که این برترى ممکن استبه استثمار نو واستعمار معکوس تعبیر و تفسیر شود و مانعى شود بر سر راه ورود برخى از دولتها به رودخانه جهانى شدن . با این همه، امروزه حتى جوامع قدرتمند غربى هم فاقد آنند که سیاستى مخالف مصالح جهانىشدن اتخاذ کنند و سد راه اهداف واقعى جهانىسازى شوند .
ادامه دارد
پىنوشت:
1) مفهوم گریزان جهانىشدن - ترجمه مختار منوچهرآبادى، روزنامه کیهان 30/11/79
2) بحران معنا در عصر جهانىشدن - دکتر سید عبدالولى قوام - فصلنامه سیاستخارجى 14 ش 3
3) رک پدیده جهانىشدن - فرهنگ جهانى - ترجمه عبدالحسین آذرنگ - مؤسسه انتشارات آگاه
4. Globalization
5. Globalizm
6) سخنرانى آقاى سید محمد خاتمى ریاست جمهورى ایران در کنفرانس یونسکو - پاریس - آبان 78 - مجله تربیت - آذر 79
7) .
8) جهانىشدن از منظرى اسلامى - محسن عبدالحمید - مترجم شاکولوائى
9) مقاربتان عربیتان للعولمه - یاسر عبدالجواد - مجله مستقبل العربى - ش 252 ص2 .
10) العولمه المرعومه - روژه گارودى - ص 17 - ترجمه عربى دکتر محمد سبیطلى
11) فخ العولمه - هانس پیتر مارتین ص 88 - 58 ترجمه عدنان عباس على - مجله عالم المعرفه ش 238 سال 1998 .
براى اطلاع بیشتر در تعاریف جهانىشدن به منابع زیر رجوع کنید:
العولمه، الخطر على الکیان و الهویه - نجیب غزاوى - مجله معرفتسال 38 - ش432 و 1999 .
12) رک پیام منشور - جمهورى اسلامى .
13) نظریه برخورد تمدنها - ساموئل هانتینگتون - مجتبى امیرى ص 16
14) جهانىشدن و جهانى سازان - اسماعیل پرور ص 35
15) جهانىشدن - فرصت ها و تهدیدها - على بیگدلى - روزنامه کیهان 20/10/79
16) قضایا فى الفکر العربى المعاصى - محمد عابد الجابرى - ص 147
17) کاوش هاى نظرى در سیاستخارجى - جواد لاریجانى ص 271
18) رک روند جهانىشدن، الزام یا اختیار - شهیندختخوارزمى
19) رک ماهنامه تدبیر - آذر 1377
20) رک مفهوم گریزان جهانىشدن - مختار منوچهر آبادى .
21) حکومتها و فرآیند جهانىشدن - روزنامه جام جم 8/3/80
22) روند جهانىشدن - دکتر مرتضى ایمانى راد - ماهنامه تدبیر - ش 89 - دیماه 1377 .
23)
24) بخشى از سخنرانى در کوالالامپور در 24 ژوئیه 1996 - به نقل از مقاله الدین والعولمه دکتر احمدبن عثمان/ص 19
25) پگاه ش 17/ص 25
26) روزنامه کیهان مورخ 30/2/80 و نیز رک ماهنامه تدبیر آذرماه 77/ش 88
این مقوله همانند پستمدرنیته، برخورد تمدنها، انحلال و اضمحلال خرده فرهنگهاى محلى یا ملى در قالب یک فرهنگ جهانى و ... موضوعى است که بسیارى از روشنفکران و سیاستمداران جوامع مختلف و بهویژه جوامع فرودست (جنوب) را به خود مشغول کرده است . این مقولات تنها مشغولیتى نظرى براى این متفکران ایجاد نکردهاند، بلکه استمرار حیات فرهنگى و اجتماعى این جوامع را تحت تاثیر خود قرار دادهاند .
یا Globalizm به یک معنا به کار مىرود و پروژهاى است که بعضىها و در راس آنها آمریکا، تمایل دارند، در دنیا به اجرا درآید و در نتیجه، ساختار نظام بینالمللى را به شکل یکقطبى درآورد .
«نظم نوین» که از طرف جورج بوش (پدر) رئیس جمهور اسبق آمریکا، مطرح شده در واقع الگوى مصداقى این تعریف است .
واژه جهانىشدن از اواخر دهه 1960 میلادى، در عرصههاى گوناگون اقتصادى، سیاسى و فرهنگى رخ نموده است . با این حال نقش آن در فرهنگ و اقتصاد بیشتر مشهود است . در این راستا، ترکیب جهانى توافق در تجارت آزاد، شبکه جهانى و یکپارچگى بازارهاى مالى، مرزها و فاصلهها را از یاد برده است . فرآیند اجتماعى نیز قید و بندهاى حاکم بر روابط فرهنگى را از هم گسسته و به تضعیف ارزشهاى مذهبى و ملى انجامیده است .
در روند کنونى، جهان با تحولاتى همچون ظهور منابع جهانى ارتباطات، رشد شرکتهاى چندملیتى، تاثیرگذارى بازارهاى مالى جهان و تلاش براى تصرف فرهنگهاى محلى با ارایه شیوههاى نوین روبروست . نظریه جهانىشدن، مدعى است که ما به تدریجبه یک فرهنگ جهانى (دهکده جهانى) نزدیک مىشویم . اما سوگمندانه باید گفت که عصر ارتباطات، عصر رایانهها و عصر فناورىهاى نوین علمى و صنعتى، با وجود دستاوردهاى مثبت آن براى بشر، حس ناامنى مشترکى را نیز در بین همه مردم جهان پراکنده است .
انگارههاى جهانىشدن
پیش از بیان تعاریف متنوع جهانىشدن، ضرورت دارد به نوعى درک اجمالى از این واژه را بیان نماییم . امروزه درباره این مفهوم اتفاقنظر چندانى وجود ندارد و تعبیرها و برداشتهاى متفاوتى از آن ارائه مىشود . از اینرو برخى صاحبنظران مدعىاند که اصطلاح جهانىشدن یکى از اصطلاحات مبهم است که تعریف مشخصى ندارد .
آنتونى گیدنز جامعهشناس بریتانیایى یادآور مى شود که فهم این اصطلاح به ندرت صورت گرفته است و برخى نویسندگان دیگر معتقدند که این اصطلاح هیچ معنایى ندارد یا این که صرفا نامى جدید براى پدیدههایى است که پیش از ما وجود داشته است . (1)
بر این اساس واژه جهانىشدن از جهاتى یک مفهوم کاملا جدید و از لحاظى یک مقوله قدیمى به شمار مىرود . بسیارى از انگاره هاى جهانىشدن به شکل آرمانخواهانه آن مانند همبستگى ملتها، انسانها، حقوق بشر، برادرى، عدالت جهان و جز اینها از قرنها پیش توسط علماى اخلاق، حقوقدانها، رهبران، سیاستمداران، مطرح گردیده اند . ایجاد دولت - ملت در قرن هفدهم ضمن آنکه بر اثر تصلب مرزهاى حقوقى و تقویت ناسیونالیسم مشکلاتى را براى جهانىشدن به وجود آورد، در عین حال زمینههایى را براى رشد آن، از نظر یکنواختى رفتار حکومتى و توسعه روابط بینالملل و حاکم نمودن حقوق بینالملل، فراهم ساخت . از زاویه دیگر، جهانىشدن کاملا یک مفهوم جدید است; زیرا مختصات و ویژگىهاى آن با آنچه قبلا مطرح گردیده، به کلى متفاوت است . ظهور این پدیده باعثبروز تحرک شگفتانگیز اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و ارزشى شده و ضمن کاهش فاصله زمان ومکان و تفاسیر جدیدى از سیاست، اقتصاد، فرهنگ ، دولت، اقتدار، امنیت و جز اینها به دست مى دهد . به هرحال این پدیده، چالشها و تعارضاتى را به همراه دارد و مىتواند باعث تحول مفاهیم و تغییر مصادیق در روابط بینالملل شود . (2) بنابراین جهانىشدن فرآیندى است که در آن پدیدههاى انسانى رفتهرفته، ابعاد و هویت جهانى پیدا مىکنند . جهان کم کم به موضوع واحد براى مطالعه در علوم اجتماعى مطرح مى شود و علوم اجتماعى دیگر در قالب جوامع باقى نمى ماند . مى دانیم که علوم اجتماعى کلاسیک کارشان بررسى اجتماع است و اجتماع، جامعه اى است که از مابقى جهان مجزا شده است; در حالى که علوم اجتماعى جدید، جهان را به عنوان مورد مطالعه در نظر مى گیرند، نه یک جامعه را به طور مشخص . جهانىشدن فرایندى است که هم به پدیدههاى انسانى، ابعاد و هویت جهانى مىدهد و هم نوع نگرش انسان را به پدیدههاى اجتماعى متحول مىکند . بر این اساس جهانىشدن هم در عرصه واقعیت اتفاق مى افتد و هم در عرصه اندیشه . بسیارى مظاهر جهانىشدن را مثلا در عرصه اقتصاد و گسترش سازمان تجارت جهانى و شرکتهاى چند ملیتى و خارج از مهار حاکمیت هاى ملى، و در عرصه یاستشکلگیرى بازیگران سیاسى که فراتر از کنترل و مهار دولتها هستند، مى دانند .
اما روایت و قرائت هاى جهانىشدن در یک نگاه کلى به مجموعه تعاریف موجود، به معانى ذیل آمده است:
1 . آلبرو معتقد است:
جهانىشدن کلیه فرآیندهایى است که به وسیله آن، مردمان جهان، درون یک جامعه واحد جهانى ادغام مى گردند . جامعه جهانى که در آن انسانیتبراى اولین بار به شکل یک بازیگر جمعى در مىآید . (3)
2 . امانوئل و آلبراشتاین:
جهانىشدن، یعنى پیروزى اقتصاد جهانى سرمایهدارى که همراه با یک تقسیم کار جهانى است . این اقتصاد جهانى سرمایهدارى توسط منطق انباشتسرمایه هدایت مى گردد .
3 . اولم وسورنسن:
جهانىشدن یعنى تشدید و تقویت روابط اقتصادى - سیاسى و فرهنگى در وراى مرزها . (4)
4 . گروهى از نظریهپردازان میان جهانىشدن و جهانىسازى (5) تمایز قائلند و معتقدند جهانىشدن نه یک پروژه که یک فرآیند است که به صورت طبیعى در حیات نظام بینالمللى پدید آمده و به صورت خودکار به پیش مى رود و در آن کشورهایى که از قدرت اطلاعاتى برخوردارند، نقشآفرینى بیشترى دارند . طرفداران این نظریه نیز یکسان نمىاندیشند: عدهاى معتقدند در ساحت اقتصادى، این روند، چیزى جز تحول نظام سرمایهدارى نیست که در آن دوره هاى مشخصى از صعود و نزول را مى توان مشاهده کرد و جهانىشدن همان «جهانىشدن سرمایه» است و در ساحتسیاسى، عبارت است از پیروزى نهایى سرمایهدارى وسیاست هاى کثرت گرایانه لیبرالى که با پایان جنگ سرد و پایان تاریخ آغاز شده و نشانه آن است که لیبرال - دموکراسى غرب، شکل نهایى حکومت هاست . از نظریهپردازان شاخص این دیدگاه فوکویاماست . (6) اما از نگاه نظریهپردازانى چون کاپلان و هانتینگتون این وضعیت در پى فرو ریختن نظام دستفالیایى دولتها به پایان مدنیت مى انجامد . از این منظر جهانىشدن فرصتهایى را براى بازیگران تازه - حتى آن دسته از کسانى که ارزشهاى بنیادین نظام دموکراتیک را پاس نمىداند - فراهم آورده است که این وضعیت را برخى پیدایش دموکراسى غیر لیبرال، مانند دموکراسى عوامسالار به جاى نظامهاى کثرت گرا مى خوانند .
5 . آنتونى گیدنز جامعهشناس و متخصص معروف روابط بینالملل دانشگاه لندن:
جهانىشدن یک پدیده جدید تاریخى و انسانى است که تغییرات طوفانى در مشتخود دارد . وى معتقد است که فرایند جهانىشدن را نباید در مسائل صرفا اقتصادى خلاصه کرد; زیرا این پدیده حد و مرز اقتصادى را در مى نوردد و بر فضاى سیاسى، تکنولوژى، اجتماعى و از همه مهمتر فضاى فرهنگى ملتها، قومیتها و هویت ها را نیز تحت تاثیر مستقیم خود قرار مى دهد . توسعه ارتباطات و فرآیند اثر گذارى ابزارهاى ارتباطى و مخابراتى به حدى گسترده شده است که به طور ملموس وارد زندگى خصوصى و خانوادهها شده، تعریف جدیدى از راه و روش زندگى ارائه مىکند .
6 . همه مردمان جهان بنا به دلایل متعدد سیاسى، اجتماعى، تکنیکى، امروز سرنشینان کشتى واحدى هستند . گذشت از غرقاب و نیل به ساحل امن، یا براى همه ممکن خواهد شد یا براى هیچ کس . این سخن اگر امروز کمى مبالغه آمیز به نظر آید، فردا قطعا روشنتر و آسانتر فهمیده خواهد شد . سرنوشت ما در آغاز هزاره سوم در طول سالهاى آتى، سرنوشتى واحد خواهد بود . براى این که این سرنوشت، عادلانه و سعادتمند باشد، چاره اى جز گفتوگو میان فرهنگها و تمدنهاى گوناگون وجود ندارد . ما باید بدانیم اگر قرن بیستم بر مدار شمشیر گشت و در این گردش، بعضى بازنده و بعضى برنده شدند، مدار قرن آتى ناگزیر باید بر گفتوگو بچرخد وگرنه، آن شمشیر تیز دو لبه خواهد شد که به هیچ کس رحم نمىکند و چه بسا جنگافروزان، نخستین قربانیان آن باشند . این سخن یکى از لوازم و پى آمدهاى جهانىشدن است . (7)
7 . محسن عبدالحمید:
جهانىشدن ابزارى براى سلطه کشورهاى شمال بر جنوب، به ویژه کشورهاى اسلامى است . این کشورها تمام همتخود را صرف مبارزه با اسلام در تمامى ابعاد اعتقادى، اقتصادى و ارزشى آن کرده اند . (8)
8 . جهانىشدن به معناى یکسانسازى جوامع در چهار چوب تمدنى واحد و اهدافى واحد است . (9)
9 . روژه گارودى:
جهانىسازى، نظامى است که قدرتمندان را با ادعاى روابط آزاد و آزادى بازار قادر مى سازد تا اصنافى از دیکتاتورىهاى ضد انسانى را بر مستضعفان تحمیل نمایند . (10)
10 . هانس پیتر مارتن و هارولدشومان، نویسندگان کتاب دام جهانىشدن:
جهانىسازى فرآیند یکسانسازى در خوراک، پوشاک و آداب و سنن مردم جهان است . (11)
ابعاد جهانىشدن
آنچه در تفکرات مؤسسان مقوله جهانىشدن قراردارد، وجود این مسئله است که بایستى تمامى ابعاد جامعه و جهان را در تحت عنوان جهانىشدن از حیثسیاسى، فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى قرارداد; زیرا جهانىشدن به هیچ وجه نمى تواند در قالب اقتصاد صرف یا سیطره فرهنگى تنها، حرکتخود را در جهتسلطه به جهان تثبیت نماید . امام خمینى (ره) این مجموعهنگرى دنیاى استکبار را تذکر داده، توجه همگان را بدان جلب مىکند:
... باید دید که در عصرى همانند امروز که سران کفر و شرک همه موجودیت توحید را به خطر انداختهاند و تمامى مظاهر ملى و فرهنگى و دینى و سیاسى ملتها را بازیچه هوسها و شهوتها نمودهاند، چه باید کرد . (12)
در این مقال ابعاد جهانىشدن را در سه بعد سیاست، فرهنگ و اقتصاد، در عرصه بینالملل مورد دقت و تفسیر قرار مى دهیم:
الف . جهانىشدن عرصه سیاست
مراد از یکسانسازى جهان در عرصه سیاست، الگو پذیرى از سیاست واحد در عرصههاى اجتماعى است .
به عبارت دیگر همسانسازى مناسبات اجتماعى و ساختار مدیریتى جوامع گوناگون هدف جهانىشدن در این عرصه است .
امروزه با تبلیغات و اهرم هاى سیاسى فرهنگى در سراسر جهان، بسیارى از کشورها مدل دموکراسى را به رسمیتشناخته، رهبران و مدیران و ... جامعه خود را بدین شکل انتخاب مى نمایند و جایگاهى را براى این موضوع براى دین و باورهاى مذهبى قائل نیستند . این اجماع جهانى یکى از مهمترین ویژگى هاى جریان مدرنیته است که محور فرهنگى آن امپریالیزم است . این اندیشه به اصطلاح برتر، با فرو ریختن دیوار برلین در سال 1989 به نقطه اوج عظمت و اقتدار خود رسید .
غربى ها با یقین به کارآمدى این نظریه در عرصه بینالملل، با تمام توان در حال راهاندازى ساختار درونى آن در دنیا مى باشند . شاخص بارز این دیدگاه در اندیشه فرانسیس فوکویاما است که معتقد است:
پایان تاریخ زمانى است که انسان به شکلى از جامعه انسانى دستیابد و در آن عمیق ترین و اساسى ترین نیازهاى بشرى برآورده شود . بشر امروز به جایى رسیده است که نمىتواند دنیایى ذاتا متفاوت از جهان کنونى را تصور کند .
... در طول چند سال گذشته همگام با پیروزى لیبرال دموکراسى بر رقباى ایدئولوژیک خود نظیر سلطنت موروثى، فاشیسم و جدیدتراز همه کمونیست ها، در سراسر جهان اتفاق نظر مهمى درباره مشروعیت لیبرال دموکراسى به عنوان تنها نظام حکومتى موفق به وجود آمده است . اما افزون بر آن لیبرال دموکراسى ممکن است نقطه پایان تکامل ایدئولوژیک بشریت و آخرین مشکل حکومتبشرى باشد و در این مقام پایان تاریخ را تشکیل دهد . (13)
البته ریشه این حرف و دیدگاه فوکویاما در حقیقت در اندیشه پوزیتویستگرایانه ماکس وبر است . ماکس وبر با تاکید بر جهان شمول بودن عقلانیت ابزارى، مدعى است که جهانىشدن یعنى هم سطح کردن و این کار زمانى محقق خواهد شد که عقلانیت، جدا از ارزشها، معیار ارزیابى قرار گیرد .
در یک بررسى سطحى مىتوان گفت که خود این تعریف، حکایتگر نقش محورى لیبرالیسم در شکلگیرى جهانىشدن و هم افشاى تلاشهاى صاحبان قدرت براى سلطه بر جهان است .
بسیارى از خود غربىها اعم از سیاستمداران، اندیشمندان و ... بااین عرصه و نگاه مخالفت آشکار کرده و آن را ابزارى براى چپاول ملتها و دولتهاى جهان تلقى نمودهاند . اندیشمندان فرانسوى مثل فوکو، دریدا و لیوتاد که خود تفکر پستمدرنیته را از دهه 60 آغاز کردند، به دلیل مخالفتهاى بنیادى با سیاست هاى جهانى آمریکا از دیدگاه سیاسى و نظم نوین جهانى آمریکا، راضى به نظر نمى رسند و با نظریه جهانىشدن، آشکارا مخالفت مى ورزند . فرانسویان معتقدند:
جهانىشدن همان نظام تک قطبى است که آمریکا در کانون این نظم قرار دارد; زیرا آمریکا تنها قدرت باقى مانده از نظام دو قطبى است . (14)
هوبر و درین وزیر امور خارجه فرانسه مىگوید:
این پدیده (جهانىشدن) پس از نابودى جهان دو قطبى، اصولا گرایشى است و به سوى همگنسازى جهان بر اساس الگوهاى غربى . امروزه سلطه ایالات متحده آمریکا در تمام زمینه ها مشهود و محسوس است . سلطه سیاسى، نظامى، اقتصادى و فناورى به دلیل وجود رسانه ها، دلار، CNN اینترنت و تبلیغات بى سابقه به شیوه و سلیقه آمریکایى را نمى توان انکار کرد . (15)
دکتر نعیمه شومان یکى از اندیشمندان عرب مى گوید:
در پرتو جهانىسازى، کشورهاى فقیر نه تنها استقلال سیاسى خود را از دست مى دهند، بلکه به بردگى کشیده مىشوند; آن چنان که گویى در حکم بدهکارانى هستند که به هیچ وجه توان پرداختبدهىهاى خود را ندارند . در نتیجه هیچ اختیارى براى فسخ پروژه هاى پیشنهاد شده به خود را ندارند . (16)
ب . جهانىشدن در عرصه فرهنگ
عدهاى بر این باورند که با گسترش شبکههاى ارتباطى جهانى و افزایش کانال تلویزیونى و رسانه هاى بینالمللى، مردم به آسانى مىتوانند از حوادث و رویدادهاى جهان مطلع گردند . از سوى دیگر نیز معتقدند یکسانسازى فرهنگ حاکم بر جهان، نقطه اصلى جهانىشدن در عرصه فرهنگ است; زیرا جریان مدرنیته و پستمدرنیته در حقیقت مبتنى بر فرهنگى است که داراى اصولى است که بر جنبههاى انسانى تکیه دارد که راسیونالیزم و تکیه بر عقل نقاد و جزئىنگر و خودبنیاد و انسان و اعلام استغناءاز وحى در همه عرصهها، حاصل آن خواهد بود .
ظهور جهانىشدن در عرصه فرهنگ در حقیقت همان طرح دهکده جهانى معروف است که در سال 1961 براى اولین بار مارشال مک لوهان آن را بیان کرد . او معتقد بود که با رشد سریع الکترونیک بهویژه تلویزیون ، جهان را یک گستره عظیم فرا مىگیرد و افکار جهان همه با یک نوع تفکر و فرهنگ پیش خواهند رفت و جامعه جهانى شکل یک دهکده جهانى را خواهد یافت . (17) از جمله نشانههاى جهانىشدن فرهنگى، رواج زبان انگلیسى در سطح بینالملل است که طبق آن دیگر فرهنگ ملى مفهومى نداشته و همه باید کامپیوتر بیاموزند که شرط آموزش آن دانستن زبان انگلیسى است . امروزه موفقیت فن سالار بدون شناخت درست راز و رمز زبان انگلیسى تجارى آمریکایى ممکن نیست . این مثل حروف است که انگلیسى آمریکایى از زهدان انگلیسى بریتانیا، رشد و بالندگى یافته است; اما به همین اندازه نیز راست است که انگلیسى آمریکایى در طى این دوره، به شکلى خلاقانه پاسخگوى نیازها و اوضاع اجتماعى و اقتصادى جهان جدید بوده است .
عدهاى قائل به عدم ارتباط بین یکسانسازى فرهنگ ها و نظام سلطه فرهنگى هستند و معتقدند جهانىشدن فرهنگى جدا از جهانىشدن اقتصادى است که به صورت مستقل از هم عمل مىنمایند و ارتباطى به هم ندارند . (18)
نقد و بررسى
شکى نیست که فرهنگ به عنوان یکى از مهم ترین مؤلفه ها در سرپرستى جوامع محسوب مىشود; زمانى که وابستگى فرهنگى، منشا دیگر سلطههاست و زمانى که دو نهال سیاست و اقتصاد در زمین بکر فرهنگ غرس مىشوند و از آن تغذیه مىکنند و با حیات او مىزیند، دیگر جاى هیچگونه تردیدى در ارتباط عرصه هاى مختلف در سلطه جهانى نیست . بنابراین اگر جهانىشدن به هم گونسازى فرهنگها منجر شود، حتما آثار سیاسى و اقتصادى گستردهاى در پى خواهد آورد . آنچه غربى ها در عرصه فرهنگ در مقوله جهانىشدن مطرح مىکنند، به شهادت آمار منتشره در سطح بینالملل تماما دروغ و عوام فریبى بوده و ناعادلانه بودن او به اثبات رسیده است .
براساس گزارشات توسعه انسانى سال 1998 سازمان ملل متحد، در حال حاضر 15 مردم دنیا که ثروتمندترند، 74 درصد کل خطوط تلفن دنیا را در اختیار دارند، در حالى که سهم 5/1 مردم فقیر دنیا از این وسیله ارتباطى، تنها 5/1 درصد است . ثروتمندان 84 درصد کل کاغذ جهان را مصرف مىکنند، در حالى که مصرف 5/1 مردم فقیر دنیا از این قلم کالاى فرهنگى1/1 درصد است . (19)
پس چگونه مىتوان این ارتباطات را جهانى دانست، در حالى که بیش از 950 میلیون صاحبخانه (65 درصد از مردم کل جهان) در سال 1997، رایج ترین وسیله ارتباطى یعنى تلفن نداشتهاند و کامپیوترهاى متصل به اینترنت آن چنان توزیع شدهاند که آمریکا 5/51 درصد، کشورهاى عضو اتحادیه اروپا 23 درصد، کانادا 1/6 درصد و ژاپن 2/5 درصد از آنها را در اختیار داشتهاند که جمعا 8/85 درصد از کل برآورد جهانى است . (20)
ج . جهانىشدن در عرصه اقتصاد
نوع سوم جهانىشدن درعرصه اقتصاد عبارت است از این که:
جهانىشدن به معناى همگونسازى است . قیمت ها، تولیدات، دستمزدها، دارایى ها، نرخ هاى بهره و سود در سراسر جهان میل به مشابهت و یکى شدن دارند . (21)
از علائم دیگر این مفهوم در عرصه اقتصاد، شدت گرفتن روابط اقتصادى و گسترش حجم ناگهانى تجارت بینالمللى است .
قابل توجه است که تولید جهانى از سال 1966 تا 1980 فقط 6/3 برابر شده است; اما حجم صادرات جهانى از سال 1960 تا سال 1996 یعنى در یک دوره 36 ساله بیش از 37 برابر تولید جهانى رشد کرده است . این حجم از معاملات عظیم، روند جهانىشدن را شدت بخشیده است . (22)
طرفداران جهانىشدن، گونهاى از اقتصاد دهکده جهانى را تصور مىکنند که گسترش نوسازى و رشد فناورى را در جهان تسهیل مىکند . آنان اشاره مىکنند که جهانىشدن به ادغام جوامعى انجامیده است که تاکنون دربازار جهانى به فقر و عزلت کشانده شدهاند . از نظر اینان جهانىشدن تنها به آفریدن میلیون ها فرصت کارى و بهبود شرایط اقتصادى و اجتماعى براى فقیران نینجامیده است، بلکه گشودگى فضاى فرهنگى و فکرى را به روى ملتهاى فقیر نیز باعثشده است . (23)
نقد و بررسى
در تحلیل این نگاه ابتداء بایستى متذکر شد که ساده لوحى است اگر تصور شود جهانىشدن در عرصه اقتصاد هیچگونه ارتباطى با عرصه هاى سیاست و فرهنگ ندارد; در حالى که اقتصاد حامل و حاصل نوعى فرهنگ خاص است که اثرات آن در عینیت دیده مىشود .
در تحلیل وجود شرکتهاى چند ملیتى که در امر اقتصاد حرف اول را مىزنند، باید دانست که آنها از اهرم هاى قوى غرب در راهاندازى جهانىشدن هستند; زیرا ورود شرکتهاى چند ملیتى به امور اقتصادى جهان سوم، نه تنها فقر را از بین نبرد و از بینوایى درماندگان نکاست، بلکه سه پدیده به هم پیوسته را هم در پى داشت:
- فزونى شمار بیکارشدگان و فقیران;
- تمرکز ثروت در دست نخبگان سیاسى;
- فزونى سرکوب گرى دولت .
کشور اندونزى مثال روشن این سه پارامتر است . با ورود فناورى هاى نو در پوستین جهانىشدن، پافشارى بر رسالت قدیمى غربى یا رسالت تمدنى در سایه الهه نفوذ و فناورى و سرمایه گذارى و ... تکرار شد .
با بررسى کتاب «دام جهانىسازى» به پیامدهاى این پدیده آگاهتر مىشویم:
- افزایش نرخ بیکارى;
- کاهش دستمزدها;
- نابسامانى سطح معیشت;
- کاهش میزان خدمات اجتماعى حکومت;
- بازگذاردن مکانیزم بازار;
- دورى حکومت از مداخله در فعالیتهاى اقتصادى و محدود شدن وظیفه آن به حفظ نظام;
- عمیق تر شدن شکاف در توزیع ثروت میان آحاد جامعه .
ماهاتیر محمد نخست وزیر مالزى مىگوید:
دنیاى جهانىسازى شده نمىتواند دنیاى عادلانه و رعایت کننده مساوات باشد، بلکه جهان تحت کنترل قدرت هاى بزرگ در خواهد آمد، همانطور که در پى فرو پاشى جنگ سرد، تعداد بى شمارى جان خود را از دست دادند، انتظار مىرود که در پى جهانىشدن هم این اتفاق، بلکه بدتر از آن تحقق یابد . در یک دنیاى جهانىسازى شده، کشورهاى ثروتمند و مسلط درست، همچون دوران استعمار، قادر خواهند بود که اراده و خواستخود را بر دیگر کشورها اعمال کنند . (24)
از عوارض منفى دیگر جهانىشدن در عرصه اقتصاد وجود این رویکرد است که افزایش بینوایى و فقر اقتصادى منحصر به جهان سوم نیست . این پدیده درخود مرکز هم شیوع دارد; چنان که در فرانسه و انگلستان و ایالات متحده نمود دارد . نابسامانى شهرى در شهرهاى مراکز اصلى هم آشکار است . معناى این حالت، نقض رفاه اجتماعى و آموزشى بین فقراست و داد و ستد مواد مخدر و گسترش جرم و جنایت نشانه آن است که نسبت معنادارى از جامعه در مراکز پیشرفته، به حاشیه رانده شدهاند . به عبارت دیگر سرمایهدارى در مسیر تلاش براى اثبات سرمایه، به سرمایه و سود هر چه بیشتر دستیافته است; اما به قیمت ویرانى بخشهاى ضعیف در جامعه داخلى و جوامع آن سوى آبها . (25)
امروزه در سطح جهان، گروههاى بسیارى معتقدند که جهانىشدن اقتصاد، معنایى فراتر از سلطه بلا منازع کمپانىهاى بزرگ بینالمللى و شرکت چند ملیتى بر بازارهاى جهانى ندارد . پاپ ژان پل دوم، رهبر کاتولیک هاى جهان مىگوید:
جهانىسازى پدیدهاى وحشى و سرکش و فقط به سود ثروتمندان است که باید با آن مخالفت کرد . اقتصاد بدون حد و مرز نباید نیازهاى انسان را فراموش کند، بلکه رشد اقتصادى باید با ارزشهاى انسانى همراه باشد . (26)
البته فرآیند جهانىشدن را نباید تنها در همین حیطه اقتصادى دید; زیرا این پدیده حد و مرز اقتصادى را در مى نوردد و بر فضاى سیاسى - تکنولوژى، اجتماعى و از همه مهمتر فضاى فرهنگى ملتها، قومیت ها و هویت ها را تحت تاثیر قرار مى دهد . گیدنز پیامدهاى احتمالى را در این عرصه موضوعاتى چون تخریب محیط زیست، به کارگیرى ابزارآلات غیر مؤثر و فاسد شده و بعضا اعمال غیر مسئولانه شرکتهایى را که فراتر از حریم خود پا مىگذارند، مىداند و لقب تاراج جهانى را بدان مى دهد . وى معتقد است که این مسئله در اثر سلطه یک حکومتیا دولت نیست، بلکه در توانایى موجود در جوامع مختلف است . به حتم جوامع غربى (کشورهاى شمال) به مراتب برتر از کشورها و جوامع دیگر (کشورهاى جنوب) هستند که این برترى ممکن استبه استثمار نو واستعمار معکوس تعبیر و تفسیر شود و مانعى شود بر سر راه ورود برخى از دولتها به رودخانه جهانى شدن . با این همه، امروزه حتى جوامع قدرتمند غربى هم فاقد آنند که سیاستى مخالف مصالح جهانىشدن اتخاذ کنند و سد راه اهداف واقعى جهانىسازى شوند .
ادامه دارد
پىنوشت:
1) مفهوم گریزان جهانىشدن - ترجمه مختار منوچهرآبادى، روزنامه کیهان 30/11/79
2) بحران معنا در عصر جهانىشدن - دکتر سید عبدالولى قوام - فصلنامه سیاستخارجى 14 ش 3
3) رک پدیده جهانىشدن - فرهنگ جهانى - ترجمه عبدالحسین آذرنگ - مؤسسه انتشارات آگاه
4. Globalization
5. Globalizm
6) سخنرانى آقاى سید محمد خاتمى ریاست جمهورى ایران در کنفرانس یونسکو - پاریس - آبان 78 - مجله تربیت - آذر 79
7) .
8) جهانىشدن از منظرى اسلامى - محسن عبدالحمید - مترجم شاکولوائى
9) مقاربتان عربیتان للعولمه - یاسر عبدالجواد - مجله مستقبل العربى - ش 252 ص2 .
10) العولمه المرعومه - روژه گارودى - ص 17 - ترجمه عربى دکتر محمد سبیطلى
11) فخ العولمه - هانس پیتر مارتین ص 88 - 58 ترجمه عدنان عباس على - مجله عالم المعرفه ش 238 سال 1998 .
براى اطلاع بیشتر در تعاریف جهانىشدن به منابع زیر رجوع کنید:
العولمه، الخطر على الکیان و الهویه - نجیب غزاوى - مجله معرفتسال 38 - ش432 و 1999 .
12) رک پیام منشور - جمهورى اسلامى .
13) نظریه برخورد تمدنها - ساموئل هانتینگتون - مجتبى امیرى ص 16
14) جهانىشدن و جهانى سازان - اسماعیل پرور ص 35
15) جهانىشدن - فرصت ها و تهدیدها - على بیگدلى - روزنامه کیهان 20/10/79
16) قضایا فى الفکر العربى المعاصى - محمد عابد الجابرى - ص 147
17) کاوش هاى نظرى در سیاستخارجى - جواد لاریجانى ص 271
18) رک روند جهانىشدن، الزام یا اختیار - شهیندختخوارزمى
19) رک ماهنامه تدبیر - آذر 1377
20) رک مفهوم گریزان جهانىشدن - مختار منوچهر آبادى .
21) حکومتها و فرآیند جهانىشدن - روزنامه جام جم 8/3/80
22) روند جهانىشدن - دکتر مرتضى ایمانى راد - ماهنامه تدبیر - ش 89 - دیماه 1377 .
23)
24) بخشى از سخنرانى در کوالالامپور در 24 ژوئیه 1996 - به نقل از مقاله الدین والعولمه دکتر احمدبن عثمان/ص 19
25) پگاه ش 17/ص 25
26) روزنامه کیهان مورخ 30/2/80 و نیز رک ماهنامه تدبیر آذرماه 77/ش 88