آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

 

در آغاز براى آشنایى بیشتر خوانندگان بفرمایید که چه مدت است در زمینه «اقتصاد اسلامى‏» مطالعه و پژوهش دارید و جهت‏گیرى مطالعات و تحقیقات حضرتعالى در مباحث اقتصادى بیشتر در چه زمینه‏اى است؟
تحقیقات اقتصادى را از سال 1373 در مرکز تحقیقات دارالحدیث‏شروع کردم و زمینه کارى من هم تحقیق در موضوعات اقتصادى قرآن و روایات بوده است . علاوه بر آن در مراکز دیگرى نیز فعالیت داشته‏ام . در این مدت مقالات و کتاب‏هایى منتشر کرده‏ام که از میان کتاب‏ها، به کتابى به نام «الگوى تخصیص درآمد و رفتار مصرف‏کننده مسلمان‏» اشاره مى‏کنم .
حضرتعالى کتاب دیگرى هم به نام «التنمیة الاقتصادیة‏» دارید .
کتاب «التنمیة الاقتصادیه فى الکتاب و السنة‏» ، موضوع توسعه اقتصادى را از دیدگاه کتاب و سنت‏به بحث گذاشته است . ما مى‏دیدیم که مفهوم توسعه یک مفهومى است انتزاعى که به طور مستقیم در کتاب و سنت مطرح نشده و به خاطر اینکه منبع و مرجع مشخصى در دست محققین نبود، احساس مى‏کردیم که لازم است‏یک کتاب منبع که نصوص مربوط به توسعه اقتصادى را در خودش جمع کرده باشد، تالیف و در اختیار جامعه علمى قرار دهیم که این کار شد و الحمدلله کتاب موفقى هم بوده، با اینکه به زبان عربى هم تدوین شده، در عرض 6 ماه چاپ اول آن تمام شد و ان‏شاءالله اصل عربى همراه با ترجمه فارسى آن نیز در اختیار علاقه‏مندان قرار خواهد گرفت .
چرا به عربى نوشتید؟ مگر مخاطب اولیه کتاب، فارسى زبانان نیستند؟
مخاطبان ما اعم از مخاطبان داخلى و خارجى هستند; و بعضا این کتاب در کشورهاى دیگر هم مطرح شده و آنجا هم مورد استقبال قرار گرفته است . اخیرا یکى از اقتصاددانان معروف مسلمان به نام «عمر چپرا» که به ایران آمده بود، و کارهایى را که در ایران شده بود به ایشان عرضه شد، این کار نظرشان را جلب کرد و از من خواستند که یک نسخه از این کتاب را به ایشان بدهم و گفتند که براى ما خیلى قابل استفاده است .
در ضمن، محتواى کتاب بیشتر، نصوص آیات و روایات است که به زبان عربى است، در مرحله اول خود نصوص را به زبان اصلى‏اش عرضه کردیم و در مرحله دوم عین نصوص را با ترجمه آن به چاپ خواهیم رساند .
این کتاب، تک جلدى است‏یا ادامه دارد؟
خیر; این کتاب جزء اول از یک موسوعه احادیث اقتصادى است که با عنوان «التنمیة الاقتصادیه‏» عرضه مى‏شود . در حال حاضر دو جلد دیگر از این مجموعه آماده شده و ان‏شاءالله به زودى به چاپ خواهد رسید . یک جلد آن الگوى مخارج خصوصى از دیدگاه اسلام است و جلد دیگر آن درباره اموال عمومى است . البته این سه جلد را که عرض کردم، تمام کار نیست . ان‏شاءالله کار ادامه خواهد داشت . بنابراین است که تمام نصوص اقتصادى را از کتاب و سنت جمع و در مجموعه‏هاى مستقل عرضه کنیم .
چه پژوهش‏هایى در زمینه اقتصاد اسلامى در حد مکتب یا نظام یا علم انجام شده است؟
کارهاى موجود را به دو دسته مى‏توان تقسیم کرد: دسته اول کارهاى بنیادى است; یعنى کارهایى نیست که به دنبال تبیین یک مسئله خاص باشد، بلکه تدوین منابع و کتب مرجع است‏براى تحقیقات بعدى . کتاب الحیاة تقریبا همین ایده را داشت و مى‏خواست منابعى را که محققین مى‏توانند از آن استفاده و اقتصاد اسلامى را تبیین کنند، جمع کند . کارهایى که در مؤسسه دارالحدیث انجام مى‏شود، همین سبک و سیاق را دارد . در این زمینه کارهاى نسبتا خوبى، هم در ایران و هم در کشورهاى عربى انجام شده . اخیرا دیدم یک کتاب 800 صفحه‏اى تحت عنوان نصوص اقتصاد اسلامى در کتاب و سنت، چاپ شده که آقاى دکتر منذر قحف، تالیف کرده و زحمت زیادى روى آن کشیده‏اند . در ایران مجموعه‏اى است که در آستان قدس رضوى در حال تدوین است‏به نام نصوص الاقتصاد الاسلامى کتابا و سنة و فقها که تا کنون مجلدات زیادى از این مجموعه چاپ شده است .
دسته دوم تحقیقات انجام شده در زمینه مسائل و موضوعات خاص است . در این زمینه نیز مى‏توان گفت که اگر ما یک تقسیم‏بندى از مسائل اقتصادى داشته باشیم، تقریبا در هر زمینه که شما بخواهید کارى صورت گرفته، فرضا در مورد فلسفه اقتصاد ما کتاب داریم . در زمینه مکتب اقتصادى اسلام کتاب‏هایى داریم . در زمینه مسائل اقتصاد کتاب‏هاى زیادى تالیف شده، در زمینه الگوهاى رفتارى در زمینه قرض‏الحسنه بانکدارى بحث رفتار مصرف‏کننده به صورت تک‏نگارى کارهاى زیادى انجام شده، با این حال تا رسیدن به حد مطلوب فاصله زیادى داریم .
در زمینه اقتصاد اسلامى مسلما قرآن را به عنوان منبع مهم و نخست‏باید دانست . به نظر حضرت‏عالى چه بهره‏هایى از آیات قرآن در این زمینه مى‏توان گرفت؟
قرآن کریم یک کتاب اقتصادى نیست . همان‏گونه که یک کتاب مدیریتى، یا جامعه‏شناسى یا روانشناسى نیست; بلکه همانطورى که خود مى‏فرماید: «ذلک الکتاب لاریب فیه هدى للمتقین‏» . قرآن کتاب هدایت است و آنچه در آن مطرح شده، غالبا قضایاى کلى و احکام و اندیشه‏هایى است که نوعا همراه با مسائل تربیتى و اخلاقى یکجا مطرح است .
درباره آیات اقتصادى قرآن کریم، کتاب‏هاى چندى تالیف شده است که براى اطلاع باید به آنها مراجعه شود . ولى در مجموع، قرآن کریم به صورت مشخص احکام جزئى و موردى را بیان مى‏کند; مثل آیاتى که در زمینه ارث بیان شده . دسته دیگرى از آیات بیانگر احکام کلى هستند; نظیر آیه شریفه «احل الله البیع و حرم الربا» که حکم کلى است . برخى آیات قرآن کریم هستند که ارزش‏هاى رفتارى را بیان مى‏کنند و از دیدگاه یک محقق اقتصادى، بسیار حائز اهمیت هستند . مثلا فرض بفرمایید آیه 7 سوره مبارکه طلاق مى‏فرماید: «لینفق ذو سعة من سعته و من قدر علیه رزقه فلینفق مما آتاه الله‏» که مفهوم آیه - اگر بخواهیم به زبان اقتصادى بیان کنیم - این است که هزینه‏ها باید به تناسب درآمدها باشد . این یک قاعده‏اى است که در یک حکم فقهى نمى‏گنجد، ولى از دیدگاه یک محقق اقتصادى در تبیین رفتار مصرف‏کننده مسلمان، اهمیت فراوانى دارد .
برخى آیات قرآن کریم در واقع تبیین و توصیف یک پدیده و بیان یک رابطه‏اى است که بین یک پدیده اقتصادى و پیامدهاى آن وجود دارد . به عنوان مثال در آیه شریفه «یمحق الله الربوا ویربى الصدقات‏» صحبت از حکم مشخصى نیست . مى‏فرماید: ربا موجب نابودى و فساد اموال است . (آنگونه که در روایت تفسیر شده) و صدقات و کارهاى خیر موجب برکت و فزونى نعمات الهى است .
اما نکته‏اى که باید توجه داشت، این است که نوعا احکام در قرآن کریم این‏گونه است که به صورت کلى مطرح شده و ما نمى‏توانیم بدون مراجعه به روایات، احکامى را استنباط کنیم و به اسلام نسبت دهیم . حتى من معتقدم که علاوه بر روایات، فقه را هم باید دید . چون بخشى از اندیشه‏هاى اسلامى را ممکن است ما در نصوص نداشته باشیم، ولى از طریق کلمات فقها به ما رسیده باشد . بنابراین وقتى مجموعه‏اى از فقه و روایات و آیات را در کنار هم بگذاریم، آنگاه مى‏توانیم احکام و اندیشه‏هاى اقتصاد اسلامى را استنباط کنیم .
منبع دیگر در اقتصاد اسلامى، سنت و روایات است . ظرفیت احادیث را در تبیین اقتصاد اسلامى و شکل‏دهى به نظام اقتصاد اسلامى، چگونه مى‏بینید؟
مطالعه مفاهیم اقتصادیى که در روایات ما مطرح شده‏اند، از ظرافت و حساسیت‏خاصى برخوردارند; چون امروزه مفاهیم اقتصادى، معانى و مفاهیم خاص خودش را دارد . ولى روایات ما در یک زمانى و در یک شرایطى صادر شده‏اند که ممکن است مفاهیم به گونه دیگرى در آن زمان مطرح بوده . اجمالا برخى از مفاهیم است که به طور مستقیم در روایات مطرح شده است; مانند مفهوم ربا، زکات، خمس، فى‏ء، انفال، صدقه، انفاق و ... مفاهیم اقتصادى هستند که در روایات مطرح شده‏اند و ما مى‏توانیم با همین عناوین به مطالعه آنها در روایات بپردازیم .
برخى دیگر از مفاهیم به طور مستقیم در روایات مطرح نشده‏اند و مفاهیم انتزاعى هستند که ما براى اینکه به آنها دسترسى پیدا کنیم، باید ترکیبى از مفاهیم دیگر را در کنار هم بگذاریم تا بتوانیم آن مفهوم را از دیدگاه روایات تبیین کنیم . مفهوم توسعه از همین قبیل است . عنوان توسعه اقتصادى یا التنمیة الاقتصادیه را در هیچ روایتى پیدا نمى‏کنید; ولى در عین حال مى‏شود این مفهوم را از دیدگاه روایات تبیین کرد; به کمک مفاهیم دیگرى از قبیل: مال، رزق، انفاق، فقر، غنا و امثال اینها . بعضى از مفاهیم هم به طور کلى مفاهیم کاملا جدیدى هستند که در روایات مطرح نشده‏اند . منتهى مجموعه مفاهیمى که مطرح شده‏اند و یا آنهایى که مى‏شود به کمک مفاهیم دیگر به دست آورد، مجموعه‏اى را تشکیل مى‏دهند که ما براساس آنها مى‏توانیم اقتصاد اسلامى را استنباط و معرفى کنیم .
آیا سیره معصومین، خصوصا حضرت على (ع) با توجه به خلافت و زعامتى که به عهده داشتند، در تبیین اقتصاد اسلامى مؤثرند؟ آیا مى‏توان به تعمیم پرداخت و از آن در الگودهى اقتصاد امروز استفاده کرد؟
سیره ائمه معصومین دو بخش است: بخشى سیره شخصى این بزرگان است; یعنى ببینیم ایشان در رفتار و زندگى خودشان در تولیدشان، در مصرفشان، در پس‏اندازشان در سرمایه‏گذاریشان، به چه شکلى عمل مى‏کردند و از چه شیوه‏هایى تبعیت مى‏کردند . بخش دیگر مربوط به سیره آنان در مسائل کلان اقتصادى مى‏شود . ما در بخش دوم منابع زیادى به لحاظ سیره نداریم . چون تجربه حکومتى ائمه خیلى محدود است . یکى دوران حکومت نبوى است و دیگرى دوران کوتاه حکومت امیرالمؤمنین، ولى در بخش سیره خصوصى امامان معصوم، ما به اندازه کافى منابع داریم . منتهى آنجا هم متاسفانه کار زیادى نشده است . اگر ما روایات مربوط به سیره معصومین را در کنار هم جمع و تحلیل کنیم، مى‏شود از مجموعه آنها سیره اقتصادى ائمه معصومین را تبیین کرد . بنده در مقاله سیره اقتصادى امام على (ع) سیره ایشان را در بخش تولید و در بخش تخصیص در آمد تا حدودى تبیین کرده‏ام .
چه تمایزى میان سیره شخصى با سیره حکومتى مى‏گذارید؟
در اصطلاح اقتصادى ما یک اقتصاد خرد داریم که شامل رفتار واحدهاى خرد اقتصادى است و یک اقتصاد کلان که بیشتر به بررسى پدیده‏هاى کلان و رفتار مجموعه‏هاى بزرگ اقتصادى، مثل دولت و نهادهاى بخش عمومى مى‏پردازد، ولى وقتى مى‏گوییم سیره شخصى، منظورمان این است که ببینیم مثلا امام على (ع) به عنوان یک فردى که کار و تلاش مى‏کند، درآمدى را کسب مى‏کند و در مقابل آن هزینه‏هایى دارد و درآمد کسب شده را باید در یک راه مشخصى خرج کند و تا آنجایى که فقط به درآمد و به کار خودش مربوط مى‏شود، چگونه برنامه‏ریزى مى‏کردند . ولى منظور از سیره حکومتى این است که مثلا امیرالمؤمنین (ع) در رابطه با جمع آورى مالیات چه شیوه‏هایى را به کار مى‏بردند . در رابطه با توزیع و تقسیم بیت‏المال چه سیاست‏ها و چه شیوه‏هایى را به کار مى‏بردند .
حضرت‏عالى فرمودید آیات، یکسرى کلیات را بیان کرده که نمى‏توان از آنها مطالب ریز اقتصادى و جزئیات را به دست آورد و در زمینه بهره‏ورى از روایات هم محدودیت‏هایى داریم و در سیره هم در بخش اقتصاد کلان با تنگناهایى در استنباط مواجه هستیم . از منابع دیگر، عقل و عرف‏اند . آیا این منابع، شرایط مناسب‏ترى را براى بهره‏ورى نظرى دارند؟
البته محدودیتى که در مورد آیات قرآن عرض کردم، در مورد روایات خیلى کمتر است; ولى فرمایش شما صحیح است . در پاسخ به این سؤال باید مقدمتا اشاره کنم که این موضوع، از موضوعات مهمى است که هنوز تحقیق چندانى درباره آن نشده است و نیازمند تامل جدى است و دلیل عمده آن نیز عدم درگیرى فقه و اصول فقه در گذشته با این‏گونه مسائل بوده است . نگاهى به تاریخچه این دو علم نشان مى‏دهد که به دلیل آن که در گذشته فقیهان لااقل در بعد تصدى، از صحنه مدیریت‏سیاسى و اقتصادى جامعه برکنار بوده‏اند، استنباط اندیشه‏هاى اسلامى در این‏گونه امور رشد چندانى نداشته و ابزارهاى مناسب در علم اصول فقه به وجود نیامده‏اند و به همین جهت، امروزه محققى که مى‏آید یک موضوع اقتصادى را تحقیق کند، در بسیارى از موارد با محدودیت منابع مواجه مى‏شود که این خود یکى از مشکلات بزرگ تحقیقات است و لازمه‏اش این است که ما در اصول فقهمان یک تجدید نظر کنیم . چون اصول فقه ما قابلیت لازم را دارد که پاسخگوى مسائل جدید باشیم، ولى خوب در عین حال در اینگونه مسائل با آن تعریفى که در علم فقه رایج است و در واقع علمى است که براى استنباط احکام مکلفین تاسیس شده، نمى‏توانیم پاسخگوى مسائلى باشیم که نمى‏شود گفت اینها احکام مکلفین است . بلکه یکسرى اندیشه‏هایى هستند که اینها باید به اسلام نسبت داده شود و روش خاص خودش را مى‏خواهد که ما به چه روشى این اندیشه‏ها را بتوانیم به اسلام نسبت دهیم . لذا این یک تحول را مى‏طلبد که ما هم در اصول و در نگرش فقهى خود به این مسائل پیدا کنیم .
در رابطه با عقل اقتصادى وقتى ما بخواهیم یک الگوى رفتارى را به اسلام نسبت دهیم، مثلا بگوییم قاعده رفتارى مورد قبول شارع در تولید، توزیع و یا مصرف، این است، باید بررسى کنیم و ببینیم که در واقع اسلام در این‏گونه مسائل چه جایگاهى براى عقل قائل است .
در مکاتب دیگر، مثل مکتب سرمایه‏دارى، وقتى مى‏خواهند یک نظریه‏اى در باب رفتار مصرف‏کننده، بدهند، چون حدودیت‏خاصى از حیث اینکه باید منطبق با نصوص خاص باشد، ندارند، منبع استنباط و کشف همان رفتار عقلا است و اصول موضوعه‏اى در مورد رفتار مردم گذاشته مى‏شود و با آن اصول موضوعه، رفتار مردم را مطالعه مى‏کنند و بعد آنها را تبدیل به یک قاعده مى‏کنند و این قاعده اگر آزمون شود و در مرحله عمل اثبات شود، مى‏گویند که رفتار مصرف کننده این است . یکى از راه‏هایى که ما مى‏توانیم به آن روش مقبول و مورد نظر اسلام برسیم، این است که بیاییم همین روشى را که در واقع عقلایى است، مطالعه کنیم و ببینیم که اسلام این روش را قبول دارد یا نه و اگر قبول ندارد، کجاهاى آن را قبول ندارد . مهم‏ترین اصول موضوعه‏اى که در اقتصاد امروز در تحلیل رفتار مردم و نظریه‏پردازى پیرامون آن مطرح است، اصول موضوعه رفتار عقلایى است . در تعریف رفتار عقلایى مى‏گویند همین مقدار کافى است که رفتار فرد در مواضع گوناگون با همدیگر سازگار باشد; یعنى اگر ما دیدیم یک عامل اقتصادى در یک موردى، به گونه‏اى عمل مى‏کند و در مورد دیگر، به گونه دیگرى عمل کرد، مى‏گوییم این رفتار عقلایى نیست و آن را کنار مى‏گذاریم و مى‏رویم سراغ رفتارى که رفتار سازگار باشد . در مورد رفتار سازگار، هم یکسرى اصول دیگرى وجود دارد; مثلا به عنوان یکى از اصول کلى مى‏گویند رفتار عقلایى رفتار سازگارى است که به دنبال منافع شخصى باشد و منافع شخصى هم عبارت است از مطلوبیت و لذت براى مصرف کننده و سود و درآمد براى تولید کننده . فردى که دنبال حداکثر کردن منافع شخصى خودش است، چگونه تصمیم‏گیرى مى‏کند؟ با چه روشى به هدف خودش مى‏رسد .
بعد از اینکه این را ما به عنوان یک اصل و یک هدف پذیرفتیم، آنگاه جایگاه عقل این است که محاسبه کند و ببیند کدام تصمیم سود بیشترى را به ارمغان مى‏آورد و لذت بیشترى را به انسان مى‏دهد و آن را انتخاب مى‏کند . براین منوال رفتار افراد مطالعه مى‏شود .
عقل اقتصادى که در اقتصاد غرب مطرح است، همین است . اما اگر بخواهیم اندیشه اسلامى را ارائه دهیم با آن چیزى که انسان بر اساس انگیزه طبیعى خودش آن را تعقیب مى‏کند، همه جا مورد قبول اسلام نیست . وقتى آیات قرآن کریم را نگاه مى‏کنیم، مى‏بینیم که براى انسان دو نیرو خداوند متعال مطرح مى‏کند: یک نیرو هواى نفس است که در واقع انسان را سوق مى‏دهد به طرف لذت‏هاى مادى و طبیعى و یک نیروى دیگرى به نام نیروى عقل است که آن روشنایى است و انسان را سوق مى‏دهد به کارهاى نیک . بنابراین این‏گونه نیست که هر آنچه طبیعت انسان، خواست، همان را بتوانیم ملاک عقل قرار دهیم .
قرآن کریم مى‏فرماید: «عسى ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسى ان تحبوا شیئا و هو شر لکم .» و یا مى‏فرماید: «یدعوا الانسان بالشر دعاءه بالخیر .» یعنى این‏طور نیست که انسان هر چه خواست‏خیر باشد، بلکه دنبال شر هم هست; همان‏گونه که دنبال خیر هم هست . حتى در یک جامعه اسلامى هم نمى‏توان گفت که ما مى‏رویم سراغ مسلمان‏ها و رفتار آنها را مطالعه مى‏کنیم و مى‏گوییم رفتار عقلایى همین است و بنابراین اندیشه اسلامى نیز همین است . این را هم نمى‏شود پذیرفت .
در اسلام ما باید به کمک عقل، ابتدا شناخت صحیحى پیدا کنیم نسبت‏به عالم هستى، مبدا عالم هستى . در مرحله دوم سراغ آن خطوط کلى برویم که انسان باید در زندگى خودش پیدا کند . در این مرحله نیز محتاج هستیم که در پرتو شناختى که به وسیله عقلمان پیدا کردیم، به کمک وحى سراغ آن خطوط کلى برویم . در مرحله سوم بعد از اینکه این خطوط کلى را شناختیم، مى‏آییم سراغ جزییات . در جزییات هم باز گاهى است که آیات و روایات حرف زده‏اند که به آنها عمل مى‏کنیم و گاهى ممکن است چنین نباشد . در این مرحله اگر ما شناختمان از موضوع صحیح باشد و خطوط کلى را هم درست انتخاب کرده باشیم، با استناد به عقل مى‏توانیم بگویم که چه چیز مورد قبول شارع است و مى‏توان به آن استناد کرد .
به عنوان یک پژوهشگر در حوزه مسائل اقتصادى اسلام، با چه تنگناها و مشکلاتى روبرو هستید؟ چرا پس از دو دهه از گذشت انقلاب اسلامى، هنوز شاهد شتاب کافى در تحقق ایده‏هاى نظریه‏ساز نیستیم؟
هر کس بخواهد در اقتصاد اسلامى تحقیقى کند و حرفى بزند، باید به هر دو علم فقه و اقتصاد آشنا باشد . مشکل بزرگى که الان ما داریم، این است که تعداد نیروهایى که هم بر علوم حوزوى مسلط باشند و هم به علم اقتصاد آشنا باشند، انگشت‏شمارند و اکثرا هم در مشاغل اجرایى مشغول هستند . در واقع آن کسانى که توانایى این کار را دارند، همینک در جاهاى دیگر مشغول هستند و عملا ما خیلى کمبود نیرو نداریم . از اینکه بگذریم و بیاییم داخل مسائلى که مستقیما به تحقیق مربوط مى‏شود، چون مباحث اقتصاد اسلامى مباحث نویى است، در ابتداى کار نیروهاى متوسط خیلى نمى‏توانند کار را جلو ببرند . لازم است که یک عده از بزرگان و فقهاى ما (امثال شهید صدر که متاسفانه راه ایشان ادامه پیدا نکرد) بیایند یک خطوط کلى را ترسیم کنند، و اصول و پایه‏هایى را قرار دهند که نیروهاى متوسط در آن خط حرکت کنند و به نتایجى برسند که ما در این جهت واقعا خلا داریم . یعنى نیروهایى که ما داریم نیروهاى متوسط هستند و جهت‏دهى کلان وجود ندارد . یکى از تبعات همین خلا که عرض کردم، این است که ما الآن متدلوژى اقتصاد اسلامى که در واقع نقطه آغاز و نقطه شروع تحقیق است در دست نداریم و این یک مشکل کلى است .
من فکر مى‏کنم اگر کسى بخواهد در اقتصاد اسلامى تحقیق کند، دروس حوزوى را باید خیلى قوى بخواند و اگر نگوییم در حد اجتهاد، باید قریب الاجتهاد باشد . اگر کسى فکر کند با مقدارى درس حوزوى خواندن مى‏تواند در وادى اقتصاد اسلامى تحقیق کند، این اشتباه است و علاوه بر این دروس دانشگاهى را هم حداقل در سطح کارشناسى ارشد باید بخواند و بعد هم باید متمحض در تحقیق باشد و انتظار اینکه در عرض یکسال، دو سال یا سه سال به یک نتایج‏خوبى برسند هم نباید داشته باشند . غرب الآن بعد از 200 - 300 سال تجربه، هنوز در مسائل اساسى و کلى گیردارد .
حالا در مورد اقتصاد اسلامى که در آغاز راه است، تا بیاید به نتیجه برسد، هم زمینه‏هاى علمى مى‏خواهد و بعد پشتکار . خداوند به ما وعده داده است که در این‏گونه امور یار و مددکار ما خواهد بود . البته به شرط اینکه ما نیز همه سعى و همتمان را به کار گیریم و در این مسیر، با جان و دل، بکوشیم . من آینده را چندان تاریک نمى‏بینم و گمان مى‏کنم در سال‏هاى آتى، به نتایج روشن، دقیق و کارآمدترى خواهیم رسید . ان‏شاءالله .
در پایان از فرصتى که در اختیار هفته‏نامه پگاه قرار دادید، سپاسگزارم .

تبلیغات