آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

 

1 . هر شخص خصوصا اشخاص تاریخى را بایستى یک فرآیند دانست، نه یک واحد خاص . به همین دلیل باید فرآیندهاى قبلى که منجر به پدید آمدن یک شخصیت تاریخى شده است (خصوصا مسائل معرفتى - ساختارى) بررسى شود . نیز فرآیندهایى که این شخص را به عنوان یک فرآیند به وجود آورده است، باید بررسى شود .
2 . اولین فرآیند مکتب تاریخى‏نگر فقهى قم بود; این نوع رهیافت تاریخى با آیت‏الله بروجردى به اوج خود رسید، و داراى چارچوب خاص خود شد . این رهیافت، اصحاب خود را به واقعیت‏گرایى فقهى مى‏کشاند; چرا که در رهیافت فهم تاریخى یک متن، وضع حال براى فهم آن متن در نظر گرفته مى‏شود . به عبارتى دیگر، آن متن تاریخى در وضعیت‏حال و فعلى فهمیده مى‏شود و این واقعیت‏گرایى معرفتى سبب واقعیت‏گرایى ساختارى نیز مى‏شود .
3 . حوزه علمیه قم از فضاى عقل نظرى حاکم بر حوزه اصفهان استفاده مى‏کند; همان‏طور که آیت‏الله بروجردى حاصل حوزه فلسفى اصفهان بوده است . فقه، حصن دین است و در نقش تعیین مرزهاى یک مکتب ظاهر مى‏شود و فقها حصون دین هستند و در مقابل انحرافات در معرفت دینى، همچون سد . حال اگر فقه به تنهایى باشد و فلسفه و دیگر علوم و دانش‏هابه کنارى روند، ممکن است‏به «فقه براى فقه‏» تبدیل شود و دیگر براى زندگى نباشد و به این دلیل دچار یک نوع ایستایى شود که در ساحت معرفتى، تحجر را استقبال کند . پس فلسفه نقش جلوبرنده فقه را دارد و از یک جاماندگى فقه جلوگیرى مى‏کند و افق حرکت فقه را به سوى جلو نشان مى‏دهد .
4 . ادبیات ایرانى، ادبیات عرفان است و زبان آن، زبان اختصاصى عارفان; همان‏طور که فلسفه، فقه را به جلو مى‏برد و ادبیات آن را واقعیت گرا مى‏کند، عرفان آن را مردم گرا مى‏کند; مردمى که زندگى روزمره را تجربه و آن را با دانش روزمره خود هدایت مى‏کنند و عرفان بر این زندگى صحه مى‏گذارد و بر آن تاکید مى‏ورزد; چرا که بالاترین مقام عارف این است که براى خدا به خلق خدا خالصانه خدمت کند و آنها را در زندگى روزمره‏شان یارى دهد .
5 . حوزه‏هاى معرفتى ادبیات و فلسفه و عرفان و فقه، حوزه منسجم و فرآیند ساز و کنش‏ساز بزرگان حوزه علمیه قم بوده است . به همین دلیل حوزه علمیه قم، یک حوزه اختصاصى در میان حوزه‏هاى مشهد و نجف و اصفهان و . . . بوده است که توانست انقلاب اسلامى را رهبرى کند و جهان اسلام و بلکه جهان مذهبى را تحول بخشد و یک کنش‏گر بزرگ را در این انقلاب منصه ظهور رساند; یعنى امام خمینى (ره) که حامل همه حوزه‏هاى معرفتى حوزه علمیه قم بود .
6 . امام خمینى (ره) از ادبیات شروع کرد و به عالم عرفان و فلسفه وارد شد و در نهایت فقه را در حوزه تخصصى خود قرار داد و بر رشته مذکور به تجلى و ظهور بالایى رسید و در نهایت‏به زندگى روزمره مردم در قالب حکومت مردمى مذهبى وارد شد و خود را خدمت‏گزار مردم دانست و مردم را رهبران واقعى خواند که راهنماى نخبگان جامعه‏اند . در نظر امام خمینى (ره) نخبگان جامعه بایستى به مردم و فطرت و عقل سلیم آنها برگردند تا هرگز دچار بن‏بست معرفتى و سپس ساختارى نشوند و او هر آنچه گفت، به عمل رساند; چنان‏که در اوج عرفان و در آخرین تجربه عرفانى خود از خدا خواست که او را با بسیجیانش محشور کند; چرا که بسیجیان، عرفان را با زندگى روزمره درآمیختند و دچار عرفان اصطلاحى و علمى (به روایت‏خود امام) نشدند .
7 . فرایند امام و انقلاب، حوزه علمیه قم را به جهان جدیدى وارد کرد; فرایندى که توسط کنش امام به یک جهش معرفتى براى حوزه علمیه مى‏ماند . حوزه علمیه در حالى که وارد علوم بسیار انتزاعى مى‏شد، وارد مسائل زندگى روزمره نیز شد و با توجه به منابع علمى، فکرى و معرفتى خود در مسائل روزمره جهانى دخالت کرد و سعى در تاثیرگذارى دارد و اگر در این فرایند بحران‏هایى را شاهد هستیم، به این علت است که این فرایند بسیار عظیم و حالت‏شوک داشته است، و زمان بسیار مى‏خواهد تا در یک حوزه، تبدیل به یک فرایند سریع و بدون مانع شود .
8 . حوزه علمیه قم بعد از انقلاب به علوم انسانى که یک دانش تجربى انسانى است، دست‏یازید و سعى کرد داراى بالاترین سطوح این نوع دانش شود و آن را با دانش حوزوى تلفیق کند تا بتواند بین دانش فلسفه خود و دانش تجربه دانشگاهى، نوعى هماهنگى ایجاد کند و زمینه بسط معارف اسلامى را فراهم سازد و در نهایت، آن جدایى را که از زمان مشروطیت‏بین حوزه و دانشگاه انداختند، از بین ببرد و از این راه و رهیافت‏به وحدت و انسجام حوزه‏هاى معرفتى جامعه ایرانى و سپس اسلامى نائل آید تا در نهایت‏به وحدت سازمان معرفتى در سطح جامعه برسد که این شروع تمدن جدید اسلامى است .
9 . نژادهاى مختلف جهان به حوزه علمیه قم هجوم آوردند و سعى در فهم تجربه معرفتى حوزه علمیه قم کردند تا بتوانند این تجربه آینده‏نگرانه صد ساله (میشل فوکو) را به جامعه خود ببرند و سعادت را به جاى توسعه براى جامعه خود به ارمغان آورند و آرامش زندگى روزمره را به جاى نگرانى و حرص، قرار دهند و دین و حوزه علمیه را یک مکان میان‏فرهنگى براى گفت‏وگو بین فرهنگ‏ها قرار دهند; متغیرى که معادله جهان فردا را رقم خواهد زد .
10 . معرفت‏هاى رقیب و ساختارهاى مبتنى بر آن، با نیروى نظامى و خشونت تمام وارد میدان شده‏اند، تا بلکه از درون با این پدیده معرفتى درگیر شوند; حال آنکه همین رویارویى سبب اضمحلال فرهنگى آنها در دراز مدت خواهد شد; همان‏طور که مغول و اسکندریون در ایران به چنین سرنوشتى دچار شدند .

تبلیغات