آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

 

انقلاب اسلامى در ایران در کنار سایر عوامل تاثیرگذار، به شدت تحت تاثیر فرهنگ سیاسى شیعه و بویژه نهضت عظیم عاشورا قرار داشت . در واقع اگر از منظر نظریه گفتمان به این مسئله نگاه کنیم، گفتار انقلابى امام، دکتر شریعتى، شهید مطهرى و دیگر انقلابیون به عاشورا و آیین‏هاى سالیانه مربوط، به آن ماهیت کاملا سیاسى و انقلابى بخشید و در جریان انقلاب اسلامى نقش‏آفرینى کرد . تاثیر این قرائت انقلابى از عاشورا به حدى بود که مى‏توان گفت در صورت فقدان آن، انقلاب اسلامى به وقوع نمى‏پیوست و یا حداقل با این سرعت‏به پیروزى نمى‏رسید .
در این مقاله، قرائت انقلابى رهبران و اندیشمندان انقلابى از جمله حضرت امام، دکتر شریعتى و شهید مطهرى و نقش آن در شکل‏گیرى و پیروزى انقلاب اسلامى را برمى رسیم .
امام خمینى و اندیشه عاشورا
بطور کلى تصویرى که شیعیان از دوران اولیه اسلام و حکومت‏حضرت على (ع) دارند، همواره به صورت آرمانى براى آنان باقى بوده و براى تحقق این آرمان، تلاش و مجاهده مى‏کرده‏اند . همین آرمان به صورت آرزوى حکومت عدل مبتنى بر قوانین اصیل اسلامى و مبتنى بر روش حکومتى امام على (ع) در دل و ذهن مردم جارى بوده است . همچنین در برداشت مردم از قیام عاشورا، این حرکت نیز مجاهده‏اى براى تحقق همان آرمان و آرزو بوده است و با این حال در روند تاریخى تشیع وضعیتى بوجود آمد که هیچ‏گاه علماء و بزرگان شیعه به لحاظ حاکمیت تقیه و مفهوم خاصى از انتظار، براى تحقق این آرمان عملا اقدام نمى‏کردند . مردم ایران، انقلاب اسلامى را به عنوان فرصتى براى برپایى حکومت عدلى که اندیشه‏ها و آرمان‏هاى شیعى نوید مى‏دادند، دانستند و این ایده در بسیج‏سیاسى آنان نقش عمده‏اى ایفاء کرد . این عقیده، هم در بین رهبران مذهبى و هم در بین توده مردم جریان داشت و در واقع رهبران انقلاب این عقیده را به صورت مداوم به مردم منتقل مى‏کردند و ایجاد حکومت عدل اسلامى را هدف انقلاب برشمرده و با بیان جان‏فشانى‏هاى امام حسین (ع) در این راه، مردم را به جان فشانى براى برپایى حکومت اسلامى فرا مى‏خواندند .
حضرت امام در احیاى این اندیشه، نقش مؤثرى ایفا کرد . اصولا ایده انقلاب که حضرت امام در جریان انقلاب اسلامى مطرح کردند، خود برگرفته از اندیشه عاشورایى بود که بر اساس آن، وضعیت موجود غیرقابل اصلاح تلقى مى‏شود و تنها از طریق یک حرکت و دگرگونى اساسى مى‏توان این وضعیت را دگرگون ساخت . در تاریخ معاصر ایران، هیچ یک از جنبش‏ها، داراى ایده انقلابیگرى نبوده‏اند و همگى به رویه‏ها و تحولات صورى پرداخته‏اند . (1)
ایده سرنگونى حکومت‏براى اولین بار در جریان انقلاب اسلامى مطرح شد که امام در طرح آن به شدت تحت تاثیر مبانى تفکر سیاسى شیعه از یکسو و قیام امام حسین (ع) از سوى دیگر بودند . بر اساس مبناى تفکر شیعه، همه حکومت‏هاى موجود نامشروع هستند و باید براى تغییر آنها مبارزه کرد . (2)
بر اساس اندیشه عاشورایى امام حسین (ع) وضعیت موجود جامعه اسلام در آن دوران تنها از طریق یک انقلاب بنیادین که منجر به تغییر حکومت‏شود، قابل تغییر بود . امام در رهبرى انقلاب اسلامى و در ارائه مدل انقلابى خود، تحت تاثیر این ایده‏ها قرار داشت . به همین دلیل باید ریشه اولیه انقلاب اسلامى را در مبناى فکرى مبارزات شیعه جستجو کرد . بر این اساس، مشاهده مى‏کنیم که امام از واژه‏ها، مناسبتها، و ایده‏هایى که به نحوى به عاشورا و تشیع مربوط است، بیش از دیگر عناصر استفاده مى‏کند . مخصوصا زمانى که امام قصد بسیج‏سیاسى و انقلابى مردم را دارد، از نمادهاى عاشورایى بیشتر بهره مى‏گیرد و ایامى را که هم براى سخنرانى‏هاى آتشین خود انتخاب مى‏کند، متناسب با همین اندیشه‏هاست .
عنصر دیگرى که حضرت امام در ارتباط با بعد فکرى نهضت عاشورا براى احیاى آن تلاش و اقدام کردند، عنصر امر به معروف و نهى از منکر بود . همانطور که گذشت‏یکى از اهداف اصلى قیام حسینى، امر به معروف و نهى از منکر بود، حضرت امام در این زمینه هم، اجتهاد و راى غالب فقها را دگرگون ساخته، نظر دیگرى ارائه کردند . از لحاظ فقهى یکى از شرایط امر به معروف و نهى از منکر، احتمال تاثیرگذارى آن مى‏باشد که در غیر این صورت وجوب آن ساقط است . در نظر امام، ایجاد شرایط تاثیرگذارى هم واجب است . امام اینها را از قبیل شرط واجب قرار داده است که تحصیل آنها واجب است . به همین دلیل در تحریر الوسیله مى‏فرمایند که: «اگر در سکوت علماى دین، ترس این باشد که منکرى معروف بشود و بالعکس، مسلمانان باید اقدام کنند، اگر چه بدانند تاثیرى ندارد .» (3)
شاید بتوان گفت این راى امام نیز الهام گرفته از اندیشه امام حسین (ع) در انقلاب بر ضد یزید بود; زیرا حال در آن زمان نیز عده زیادى به دلایل مختلف مانع از حرکت امام حسین مى‏شدند . ولى امام حسین (ع) امر به معروف را به صورت مطلق و بدون توجه به امکان تاثیر گذارى آن، هدف خویش قرار داده بودند . حضرت امام در همین راستا و بر اساس همین منطق عمل مى‏کردند .
امام درباره شرایط امر به معروف و نهى از منکر و نیز جهت‏گیرى عمده آن مى‏فرماید:
اگر خوف آن باشد که منکر معروف یا معروف منکر شود، هر چند یقین داشته باشند که انکارشان هیچ تاثیرى درفاعل آن ندارد، اگر سکوت آنها موجب تقویت ظالم و یا تایید او شود، هر چند بدانند اظهار علم ایشان در برطرف‏نمودن ظلم او تاثیرى ندارد، اگر سکوت آنها موجب تجرى ستمکاران در ارتکاب سایر محرمات و پدید آوردن برخى‏بدعت‏ها شود، هر چند انکارشان در جلوگیرى از حرامى که ظالم مرتکب مى‏شود، اثر نداشته باشد، و بالاخره اگرسکوت آنها باعث‏شود که مردم نسبت‏به ایشان سوءظن پیدا کنند و حرمتشان هتک شود، به گونه‏اى که مثلا مردم‏آنها را اعوان ظلم بخوانند، واجب است‏بر آنان که ظلم را نهى از منکر نموده، ننگ و عار را از ساحت‏خود دور سازند; هر چند بین آنان هیچ اثرى در رفع ظلم نداشته باشد . (4)
همان‏طور که کاملا مشخص است امام جهت‏گیرى امر به معروف را کاملا متوجه حکومت مى‏داند که از مسیر عدالت‏خارج گشته و در راه جور گام بر مى‏دارد . امام این اندیشه را همواره هم در آثار فقهى خود و هم در جهت‏گیرى‏ها و پیام‏هاى انقلابى خود مورد توجه قرار دادند و با ارائه یک فتواى فقهى جدید و با الهام از قیام عاشورا، زمینه را براى دگرگونى انقلابى در جامعه فراهم ساختند .
حرکت اساسى دیگرى که امام انجام داد و در روند انقلاب، بسیار مؤثر افتاد تحریم تقیه بود که یکى از عناصر ثابت موضع در قبال حکومتها بود . اینجا باید گفت که امام در این موضع خود چون امام حسین (ع) حرکت کرد . امام حسین در دوره یزید اموى، تشخیص داد که اگر شخصى چون یزید بر مسلمانان حکومت کند، باید با اسلام خداحافظى کرد . بنابراین بدون هرگونه ملاحظه محافظه‏کارانه و محتاطانه، براى حفظ اسلام از نابودى، انقلاب کرد . به نظر مى‏رسد که منطق امام در نفى و تحریم تقیه کاملا تابع منطق امام حسین (ع) است . امام به این نتیجه رسیده بودند که روند سیاست‏هایى که شاه و رژیم پهلوى در پیش گرفته است، نهایتا به نابودى اسلام و اصل دیانت منتهى خواهد شد . در چنین وضعیتى دیگر تقیه هیچ معنایى ندارد; چون اصولا مبناى تقیه حفظ اعتقادات است، ولى زمانى که اساس اعتقادات در خطر است، زمان مبارزه آشکار است . تحریم تقیه به عنوان عنصرى که تحت تاثیر اندیشه عاشورایى است، در شکل‏گیرى و گسترش انقلاب اسلامى تاثیرى عظیم بر جاى گذاشت .
در تاریخ تشیع، ائمه معصومین (ع) و علماى شیعى حتى در بیان دیدگاه‏هاى خود در قبال حکومت و حکام جائر تحت‏شدیدترین فشارها بودند و به همین دلیل هم تقیه را به عنوان یک تاکتیک عملى براى حفظ اعتقادات خود در پیش گرفته بودند . امام با فراخوانى مردم به انقلاب اسلامى جهت‏برپایى حکومت اسلامى، نه تنها تشیع را از موضع تدافعى - که تقیه از مظاهر بارز آن بود - خارج ساخت، بلکه آن را در موضعى کاملا تهاجمى براى بر هم زدن و سرنگونى حکومت ظالم قرار داد; همان هدفى که امام حسین (ع) هم در قیام عاشورا آن را دنبال مى‏کرد ولى به علل مختلف نتوانست‏بدان نایل گردد .
یکى از جنبه‏هاى مهمى که در نهضت عاشورا نمایان بود شهادت‏طلبى در راه ایمان و عقیده بود، شهادت به عنوان عنصرى اساسى در نهضت عاشورا تاکید کرده و این عنصر را نیز در قالب برداشت کلى خود از نهضت عاشورا قرار مى‏دادند . بر این اساس اگر براساس قیام عاشورا مبارزه با حکومت جور و ظالمانه واجب است، انسان باید در این راه براى شهادت و جانبازى نیز آماده باشد; همان‏گونه که سیدالشهداء عمل کردند . امام از این تبیین هم در مرحله انقلاب اسلامى و هم پس از پیروزى انقلاب اسلامى و در جریان جنگ تحمیلى براى بسیج ملت در راه برقرارى و حفظ حکومت اسلامى استفاده کرد:
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگى است در هر روز و در هر سرزمین‏باشد . این دستور آموزنده تکلیفى است و مژده‏اى . تکلیف از آن جهت که مستضعفان، مامورند چون سرور شهیدان‏قیام کنند و مژده که شهیدان ما را در کنار شهیدان کربلا قرار داده است . (5)
البته شهادت در آثار امام اعم از آثار سیاسى و آثار اخلاقى و عرفانى جایگاه عظیمى دارد و امام در تفسیرى که از شهادت به دست مى‏دهد، علاوه بر بعد معنوى و ارزشى آن، به اهداف سیاسى آن نیز نظردارد . به عبارت دیگر از نظر امام شهادت در راه خدا نه تنها نوعى ارزش معنوى، محسوب مى‏شود، بلکه فى نفسه و در هر شرایطى داراى اهداف و آثار سیاسى نیز مى‏باشد و شهادت علاوه بر اینکه ارزش بسیار بالایى محسوب مى‏شود، آن هدفى که انسان به خاطر آن شهید مى‏شود، ارزش بسیار بیشترى دارد و در این راستا شهادت در راه آرمان وهدف تشکیل و حفظ حکومت اسلامى، داراى عالى‏ترین ارزش‏ها مى‏باشد . (6) حضرت امام در این تبیین از شهادت، بیش از هر حادثه تاریخى در اسلام، از حادثه عاشورا که اوج شهادت‏طلبى والاترین انسان‏ها در راه وصول به حقیقت و حفظ دیانت اسلام بود، چشم داشتند و آن را الهام بخش مردم مى‏دانستند . امام در این باره جملات زیادى دارند . در یک جا مى‏فرمایند: «مگر خون ما رنگین‏تر از خون سیدالشهداء است؟ چرا بترسیم از اینکه خون بدهیم .» «با این تفسیرها حادثه کربلا را از مکتب بودن خارج کرده‏ایم . وقتى که از مکتب بودن خارج کردیم، دیگر قابل پیروى نیست . از اینجا ما حادثه را از نظر مفید بودن، عقیم کردیم .» (7)
دکتر شریعتى و قرائت انقلابى از عاشورا
از چهره‏هاى دیگرى که در انقلابى کردن مردم از طریق تمسک به الگوها و نمادهاى عاشورایى نقش عمیق و اثرگذارى ایفا کرد، دکتر على شریعتى بود . در واقع یکى از محورهاى اصلى برنامه سیاسى و انقلابى شریعتى، احیاى وجه انقلابى ائمه معصومین به ویژه قیام عاشورا و حرکت امام حسین (ع) و حضرت زینب بود تا بتواند از طریق این پتانسیل قوى اعتقادى و سیاسى که در شیعیان وجود دارد، آنان را به حرکت انقلابى وادارد . از نظر دکتر شریعتى شیعه واقعى کسى است که همواره به تاسى از حضرت على و امام حسین (ع) با نظام جور و غیر عادلانه در حال مبارزه باشد و پشت ظلم و زور را به لرزه در آورد . شریعتى مردم را به الهام از امام حسین براى قیام بر ضد ظلم و ستم فرا مى‏خواند و در این میان با شعایر و اندیشه‏هایى که براساس اندیشه شیعى و نهضت عاشورا شکل گرفته بودند، ولى در عمل به جاى تحرک‏بخشى، مانع از حرکت‏بودند، به مقابله برخاست . شعائرى چون عزادارى و مفاهیمى چون تقیه که همگى به نحوى با نهضت عاشورا در ارتباط بودند، در اندیشه شریعتى تبدیل به عوامل انقلابى شدند . شریعتى مراد از این شعائر و مفاهیم شیعى را ایجاد وحرکت انقلابى و قیام بر ضد نظام‏هاى غیر عادلانه مى‏دانست، نه عاملى براى تعظیم در مقابل آنها . به همین دلیل آنها را چنان در اندیشه خود بازسازى کرد که با بازگرداندن آنها با مفاهیم اصلى که در فرهنگ شیعه داشتند، نقش عظیمى در ایجاد روحیه انقلابى در نسل جوان به ویژه دانشگاهیان داشت . در آثار دکتر شریعتى «شهید» مفهوم حماسى‏تر و سیاسى‏تر پیدا کرد . شریعتى در آثار خود، تحت عنوان «شهادت‏» ، «پس از شهادت‏» «ثار» و «یاد و یادآوران‏» به تبیین حماسى از این مفهوم پرداخته است .
شریعتى معتقد است که درک عمل امام حسین (ع) بدون درک مفهوم «شهادت‏» غیر ممکن است و شهادت را عالى‏ترین و مهم‏ترین بعد نهضت عاشورا مى‏داند که باید به خوبى درک شود تا عمق حرکت امام حسین معلوم شود . در عین حال همانند شهید مطهرى با این نظریه که شهادت امام حسین را عاملى براى شفاعت‏شیعیان قلمداد مى‏کند، به شدت مخالفت مى‏کند و آن را تحت تاثیر روح صوفیانه و بینش مسیحیت مى‏داند که قیام امام حسین را پوچ و بى معنى مى‏کند . شریعتى شهادت را مرگ دلخواهى مى‏داند که مجاهد با همه آگاهى و همه منطق و شعور و بیدارى خویش، خود انتخاب مى‏کند و هدف از این انتخاب تضمین بقاى یک ایمان و یک عقیده است و امام حسین به همین دلیل به شهادت رسید . شریعتى از این منظر و به عنوان الگویى از حماسه حسین (ع) در عاشورا، شهادت را یکى از بهترین و حیات‏بخش‏ترین سرمایه‏هاى شیعیان در طول تاریخ مى‏داند و بر این مسئله تاکید مى‏کند که شیعه واقعى به جاى بزرگداشت‏شهیدان، خود براى ادامه راه آنان و حفظ آرمان آنها و دفاع از عقیده و ایمانى که آنان در راه آن به شهادت رسیده‏اند و مبارزه با ظلم و حکومت جور، آماده شهادت باشد . (8) شریعتى با قرائت نوى که از شهادت در عاشورا ارائه مى‏دهد، راه شیعه عاشورایى را ادامه همان انقلاب حسینى مى‏داند . اینجاست که در زمینه ایجاد شور انقلابى در عرصه انقلاب اسلامى هم نقش آفرینى مى‏کند . این دیدگاه شریعتى تاثیر ماندگارى در ایجاد میل به شهادت در جوانان انقلابى آن دوره گذاشت که بویژه در میان محافل دانشگاهى محسوس‏تر بود و در واقع امام هم قرائتى این چنینى را با اتکاء به بینش مذهبى سنتى حاکم بر توده ملت، در میان همه ملت ایران مطرح کرد .
شریعتى مسؤولیت‏شیعه بودن را در هر عصرى و نسلى، از هر چیزى و هر کسى به «کربلاى انقلاب‏» و «حسین شهادت‏» گریز زدن و «رهبرى‏» و «برابرى‏» را اصل ایمان خویش و هدف خویش و تحقق آنرا مسؤولیت‏خویش دانستن، مى‏داند (9) و اینها همه یعنى همواره آماده انقلاب و شهادت بودن . در مجموع شریعتى با برداشت انقلابى از عناصر فکرى و اعتقادى فرهنگ تشیع و بازاندیشى در نمادهاى مربوط به عاشورا و قیام امام حسین (ع)، نقش مهمى در دمیدن روحیه انقلابى در درون جامعه ایران ایفا کرد .
شهید مطهرى و الگویابى از حماسه حسینى
یکى دیگر از شخصیت‏هایى که با قرائت انقلابى از اندیشه و نمادهاى عاشورا در شکل‏گیرى انقلاب اسلامى مؤثر بود، مرحوم شهید مطهرى است . استاد مطهرى، نقش برجسته‏اى در ارائه تفسیر نو از اسلام و تشیع و عاشورا داشت و با تفسیر مجدد بسیارى از مفاهیم و آموزه‏هاى تشیع، بویژه عاشورا، شهادت و تقیه ، به احیاى اندیشه انقلابى عاشورا همت‏بست . وى با این پیش‏فرض که «اسلام دینى است که به پیروانش حس پرخاشگرى و مبارزه و طرد و نفى وضع نامطلوب را مى‏دهد، و فرهنگ شیعى یک فرهنگ زنده، حرکت‏زا و انقلاب‏آفرین است و در هیچ یک از فرهنگ‏هاى دیگر چنین عناصر حرکت زایى وجود ندارد، (10) در صدد برمى‏آید تا مجموعه مفاهیم و آموزه‏هاى دینى شیعه را در چارچوبى منسجم و انقلابى تدوین کند .
مهم‏ترین مقوله‏اى که مطهرى به عنوان یک متفکر و احیاگر دینى به آن مى‏پردازد و تلاش فراوانى براى ارائه تفسیرى جدید و متناسب با نیازها و شرایط سیاسى زمان از آن به عمل آورد، نهضت عاشورا و قیام خونین امام حسین (ع) است . وى تفسیرى که حادثه کربلا ارائه شده است و واقعه عاشورا و علت کشته شدن امام حسین (ع) را مبتنى بر یک دستور خصوصى تلقى کرده‏اند، خلاف روح و منش اسلامى مى‏داند و سخت علیه این گونه تفاسیر مى‏تازد .
نمادهاى نهضت عاشورا و تاثیر آن بر انقلاب اسلامى
حادثه عاشورا با عمق فاجعه‏اى که داشت تاثیر عمیق و ماندگارى در ذهن و جان شیعیان گذاشت که در طول تاریخ یا تغییراتى که در آن بوجود آمده، جوهر آن ثابت و پایدار مانده است . این حادثه یادآور آرمانخواهى، شهادت‏طلبى، ایثارگرى و مبارزه‏جویى در میان پیروان امام حسین (ع) است . پس از وقوع آن نیز شیعیان براى زنده نگه داشتن آن سنت‏هایى چون عزادارى، آیین‏هاى تعزیه و شبیه‏خوانى و مراسم اربعین را ایجاد کردند که همگى وجه تمایز فرهنگ شیعه از فرهنگ‏هاى دیگر محسوب مى‏شوند . این نمادها در فرهنگ شیعه در طول تاریخ و به تبع شرایط زمانى و مکانى کار کردهاى متفاوتى داشته‏اند . زمانى کارکرد سکون و آرامش، و زمانى کارکرد انقلاب و حرکت . با این حال ماهیت اصلى این نمادها انقلابى و مبارزه‏جویانه است و به صورت طبیعى، ظرفیت انقلابى شدن را داشته‏اند، چون منشاء اصلى آنها انقلابى بوده است، ولى بسته به شرایط سیاسى، اجتماعى و نوع نگاه مردم، علما و اندیشمندان به آن، نوع بهره‏بردارى از آن متفاوت بوده است . همچنین مى‏توان گفت که این آیین‏ها، صرف نظر از کارکرد سوگوارى که همواره داشته‏اند، از لحاظ تاریخى همیشه ماهیت‏سیاسى داشته‏اند و در برگیرنده نوعى اعتراض به قدرت‏هاى سیاسى حاکم و نامشروع بوده‏اند .
در اینجا تاثیر قرائت انقلابى این آیین‏ها را در شکل‏گیرى انقلاب اسلامى بررسى مى‏کنیم:
1 . عزادارى
عزادارى، تاریخى طولانى دارد و اهل بیت - علیهم السلام - اولین عزاداران امام حسین بودند که شیعیان را نیز به این امر سفارش فراوان مى‏کردند تا براى زنده نگه داشتن یاد امام حسین و عاشورا هر سال به عزادارى بپردازند . (11) به همین دلیل به تدریج این عزادارى‏ها در بین شیعیان به سنتى پایدار تبدیل شد و با گذشت زمان، هم ابعاد گسترده‏اى پیدا کرد . این عزادارى‏ها در دوره‏هاى مختلف و با توجه به شرایط سیاسى - اجتماعى حاکم، کارکرد متفاوت و جداگانه‏اى را ایفاء داشتند . گاه این عزادارى‏ها صرفا آیینى مذهبى بوده است; یعنى که شیعیان براى دلسوزى نسبت‏به امام حسین و فرزندانش به سوگوارى مى‏پرداختند و تا حد زیادى این مراسم تهى از کارکرد سیاسى اجرا مى‏شد . گاه نیز از این مراسم، روایتى سیاسى و انقلابى مطرح مى‏شد که بر اساس آن عزاداران امام حسین (ع) در راه مبارزه با ظلم و حکومت جور باید به تبع شهداى کربلا حرکت کنند . در دوران معاصر، امام خمینى (ره) روایتى کاملا سیاسى از عزادارى امام حسین (ع) ارائه مى‏دهد; روایتى که با گفتار غالب در زمان حضرت امام تفاوت اساسى داشت:
شما انگیزه این گریه و این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید که فقط این است که ما گریه کنیم براى‏سیدالشهداء! نه سیدالشهداء، احتیاج به این گریه‏ها دارد و نه این گریه‏ها خودش فى نفسه یک کارى از آن مى‏آید . . . . مسئله، مسئله گریه و تباکى نیست، مسئله، مسئله سیاسى است، که ائمه ما با همان دید الهى که داشتند، مى‏خواستند که این ملت‏ها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند . (12)
این تلقى از عزادارى امام حسین، موجب ایجاد شور سیاسى در عزادارى‏ها شد و در واقع این عزادارى‏ها را از مراسم سوگوارى صرف که با هدف آموزش فردى صورت مى‏گرفت، به یک حرکت هدفدار سیاسى تبدیل کرد که به لحاظ اینکه همواره در طول تاریخ ماهیت جمعى و خودجوش داشته است، از سوى رژیم پهلوى غیرقابل کنترل گردید . البته باز هم تاکید مى‏شود که این مراسم خود هویت‏سیاسى داشت، ولى در طول تاریخ به دلایل مختلف این بعد سیاسى آن مکتوم مانده بود و امام از این ظرفیت آن به خوبى آگاه بود و به همین دلیل تاکید مى‏کرد که «این جنبه سیاسى این مجالس، بالاتر از همه جنبه‏هاى دیگرى است که هست .» (13)
سؤال این است که چرا امام این بعد از عزادارى‏ها را بسیار برجسته‏تر از ابعاد دیگر آن مطرح کرد، به حدى که فلسفه وجودى عزادارى را کارکردهاى سیاسى آن مى‏شمرد؟ در واقع هدف امام از ترویج این گفتار در جامعه استفاده از ظرفیت‏بسیار بالاى بسیج در این عزادارى‏ها بود که در هیچ مراسم آیینى و مذهبى دیگرى وجود نداشت و در عین حال رژیم هیچ گونه نفوذى در این مراسم هم نداشت . به همین دلیل هم امام مقاطع همزمان با این عزادارى‏ها یعنى ماه‏هاى محرم و صفر را براى ارسال پیام‏هاى تاریخى و کوبنده خود برمى‏گزیدند و در واقع حضور مردمى در این ماه‏ها بود که موجبات سقوط رژیم را فراهم کرد . در عین حال مردم هم در مراسم عزادارى عاشورا، با آرمان‏هاى انقلاب اسلامى همدلى بیشتر احساس مى‏کردند و این آرمان‏ها را کاملا منطبق با آرمان‏هاى امام حسین (ع) در نهضت عاشورا مى‏دانستند .
از سوى دیگر در محافل دانشگاهى هم به زدودن مفهوم سنتى عزادارى که بر جامعه شیعى حاکم شده بود، همت گماشتند و عزادارى‏هاى عاشورا را به عنوان عامل سازنده، حرکت‏ساز و بالنده در اندیشه تشیع معرفى کردند که با گفتمان غالب در آن دوره هیچ قرابتى نداشت . شریعتى به نقد اجتماعى و سیاسى و مذهبى مراسم عزادارى عاشورا از لحاظ فلسفه وجودى و روش عزادارى پرداخت و گفتمانى انقلابى را از عزادارى‏ها ارایه کرد که در جریان انقلاب اسلامى مؤثر بود . شریعتى اصل سوگوارى را یک سنت انقلابى مى‏داند که از نظر روحى و اعتقادى در پرورش و ایمان و تلطیف روح اخلاقى و عاطفى فرد، اثر عمیق و آموزنده دارد و این سنت‏به یک مبارزه دائمى با دستگاه حاکم و نامشروع مى‏انجامید . شریعتى در آثار خود به این بعد مبارزه‏جویى و ستم ستیزى عزادارى امام حسین توجه بیشترى کرده، و به دنبال احیاى آثار سیاسى و مذهبى عزدارى امام حسین (ع) بود تا آن را از سکون و آرامش، خارج ساخته، وسیله‏اى براى اعتراض و انقلاب و تداوم راه حسین (ع) در دوران‏هاى مختلف تبدیل کند و نماد دائمى مبارزه با دستگاه‏هاى حکومتى . (14)
همچنین شهید مطهرى روایت جدیدى را از عزادارى براى امام حسین (ع) مطرح کرد که در آن فلسفه عزادارى کاملا متفاوت بود . در گام اول از دیدگاه شهید مطهرى هدف سوگوارى و عزادارى دریافت‏شفاعت امام حسین (ع) نیست، حتى این فکر، اندیشه‏اى کاملا خطرناک است: «این فکر، امام حسین (ع) را به کلى مسخ مى‏کند و او را به صورت سنگر گنهکاران درمى آورد و قیام او را کفاره عمل دیگران قرار مى‏دهد .» (15)
شهید مطهرى نیز مفهومى انقلابى از عزادارى‏ها ارایه مى‏دهد:
عزادارى سنتى امروز امام حسین (ع) تبدیل حرکت‏به بنیاد است . این عزادارى . . . در اصل فلسفه‏اش تهییج‏احساسات علیه یزیدى‏ها و ابن‏یزیدى‏ها و به سود حسنى‏ها و حسینى‏ها بوده . در شرایطى که حسین به صورت یک‏مکتب در یک زمان حضور دارد و سمبل راه و روش اجتماعى معین و نفى کننده راه و روش موجود معین دیگرى‏است، یک قطره اشک برایش ریختن . . . یک مبارزه اجتماعى است . (16)
در انقلاب اسلامى کارکرد نمادین نهضت‏حسینى در تداوم حرکت انقلابى اثر گذارتر بود . روح اندیشه عاشورا در انقلاب اسلامى ایجاد کننده اصلى حرکت‏بود، ولى مردم براى ادامه حرکت و مجاهدت خویش از این نمادها مدد مى‏گرفتند که شاید بتوان گفت که اگر روح عاشورایى و منطق قربانى کردن جان و مال رادر راه خدا که از نهضت‏حسین (ع) سرچشمه گرفته بود، وجود نداشت، انقلاب با این حجم و گستردگى و سرعت‏به پیروزى نمى‏رسید .
به هرحال یکى از مهم‏ترین نمادهاى نهضت عاشورا در فرهنگ سیاسى، عزادارى‏ها بود که تحت‏الشعاع اندیشه‏هاى انقلابى رهبران انقلاب، عزادارى‏هاى امام حسین (ع) به محملى براى اعتراض سیاسى تبدیل شد و ماهیت‏سنتى این عزادارى‏ها را دگرگون ساخت .
اهمیت عزادارى‏ها و ایام و ماه‏هاى عزادارى‏ها در روند انقلاب اسلامى، بسیار جدى است; به نحوى که مهم‏ترین و کوبنده‏ترین راهپیمایى‏هاى مردمى در روزهاى عاشورا و تاسوعا و در ایام محرم و صفر بود . یکى از این راهپیمایى‏هاى پرشور، راهپیمایى عاشورا 1357 بود که نقطه پایانى بر عمر رژیم پهلوى محسوب مى‏شود . در این راهپیمایى حدود 20 میلیون نفر در کل ایران برضد رژیم به حرکت درآمدند و در قطعنامه‏اى که صادر کردند، قبل از هر چیز بر پیمان خویش با قیام تاریخى امام حسین (ع) تاکید کردند:
«در این روز بزرگ تاریخى عاشورا، روز شهادت شکوهمند الهام بخش سرور آزادگان، پیشوا و امام مسلمین جهان حسین بن على علیه السلام - و یاران رزمنده و وفادارش ملت مبارز ایران با راهپیمایى بزرگ و کم نظیر خود . . . قبل از هر چیز پیوند و پیمان خود را با قیام تاریخى و تاریخ‏ساز کربلا و اهداف مقدس بار دیگر تجدید مى‏کنند .» (17)
در عین حال اهدافى که در همان قطعنامه آورده شده بود، به طور عمده تحت تاثیر انقلاب عاشورا بود که عبارت بود از سقوط و برچیده شدن بساط شاه و رژیم سلطنتى استبداد و برقرارى حکومت عدل اسلامى براساس آراى مردم . (18)
2 . اربعین:
با وجود اینکه سنت اربعین از عزادارى‏هاى مربوط به عاشورا مجزا نیست، ولى به لحاظ نقش‏آفرینى مستقل آن شایسته بررسى جداگانه مى‏باشد . سلسله اربعین‏ها در جریان انقلاب اسلامى به نحوى عمل کرد که موجب ایجاد جنبشى دائمى بر ضد رژیم پهلوى شد و این سنت‏باعث گردید که انقلاب اسلامى بدون انقطاع به حرکت‏خود ادامه دهد . این استمرار به نحوى بود که از هر گونه، ابتکار عمل را از رژیم سلب مى‏کرد و مانع از مدیریت‏بحران قوى مى‏شد . شاید اگر این سنت اربعین در جریان انقلاب اسلامى وجود نداشت، هم انگیزه مردم براى حضور در صحنه‏هاى انقلاب کاهش مى‏یافت و هم رژیم به لحاظ فاصله‏اى که بین حرکت‏هاى مختلف ایجاد مى‏شد، فرصت‏بیشترى براى کنترل پیدا مى‏کرد . همچنین این اربعین‏ها به نحوى بود که کاملا خودجوش بود و به همین دلیل مردم با شور دینى در این مراسم‏ها شرکت مى‏کردند . اولین اربعینى که در جریان انقلاب اسلامى شکل گرفت، قیام 29 بهمن تبریز بود که در گرامیداشت چهلمین روز سرکوب مردم قم در 19 دى‏ماه صورت گرفت . پس از آن در اربعین شهداى تبریز در یزد قیام گسترده‏اى صورت گرفت و این حرکت‏هایى که به خاطر اربعین صورت مى‏گرفت، به اتحادیه مختلف و با شدت و تا پیروزى انقلاب اسلامى ادامه داشت .
از بعد دیگر خود این مراسم اربعین موجب ایجاد پیوند نزدیکى بین انقلاب اسلامى و حادثه عاشورا بود و از طریق این سنت که ریشه در عاشورا داشت، مردم همدلى بیشترى بین انقلاب اسلامى و انقلاب امام حسین (ع) احساس مى‏کردند و در نتیجه در راه آن ایثار و جانفشانى مى‏کردند .
پى‏نوشت‏ها:
1 . در مورد ماهیت جنبش‏هاى معاصر اسلامى ر . ک . عباس زارع، آخرین انقلاب قرن، ج دوم، دفتر اول .
2 . ر . ک . حمید عنایت، اندیشه سیاسى اسلام .
3 . تحریرالوسیله، ج 1، ص 437 .
4 . تحریرالوسیله، الجزء الاول، صص 474 - 473 .
5 . صحیفه نور، ج 9، ص 57 .
6 . ر . ک . ایثار و شهادت در مکتب امام خمینى، صص 77 - 45 .
7 . مرتضى، مطهرى، حماسه حسینى، جلد یکم، انتشارات صدرا، 1371، ص 67 .
8 . ر . ک . به على شریعتى مجموعه آثار، ج 19، مقالات ، شهادت، پس از شهادت، بحثى راجع به شهید .
9 . ر . ک . على شریعتى، مجموعه آثار، ج 7، ص 267 .
10 . مرتضى مطهرى، پیرامون انقلاب اسلامى، انتشارات صدرا، 1378، ص‏55، 188 .
11 . ر . ک . على نظرى مستقرى، فرهنگ عاشورا در سیره و آثار اهل بیت معصومین (ع) در مجموعه مقالات کنگره بین‏المللى امام خمینى و فرهنگ عاشورا، دفتر سوم، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1375 .
12 . صحیفه نور، ج 13، ص 153 .
13 . صحیفه نور، ج 13، ص 153 .
14 . على شریعتى، مجموعه آثار، ج 9 .
15 . مرتضى مطهرى، حماسه حسینى، ج اول نشر صدرا، ص 77، 127 .
16 . مرتضى مطهرى، انقلاب اسلامى، پیشین، ص 29 .
17 . به نقل از جواد منصورى، سیر تکوین انقلاب اسلامى، در دفتر مطالعات سیاسى و بین‏المللى 1379، صص 332 - 331 .
18 . همان .

تبلیغات