جهانى شدن و خروج از تاریخ _4
آرشیو
چکیده
متن
5 . ابعاد
پدیده جهانى شدن را از زوایا و ابعاد مختلف اقتصادى، فرهنگى، سیاسى و اطلاعاتى مىتوان بررسى کرد . البته هیچ یک از این وجوه، نمىتواند بدون ملاحظه سایر وجوه و به طور مستقل مورد بررسى و تحلیل قرار گیرد . به همین علت، هنگام تبیین و توضیح هر یک از این وجوه، ناگزیر به سایر وجوه نیز اشاره خواهیم کرد .
1- 5 . جهانى شدن اقتصاد
جهانى شدن اقتصاد مستلزم امور ذیل است:
1- 5- 1 . خارج شدن رقابتسرمایه از محدوده جغرافیایى کشور و یا کشورهایى خاص و قرار گرفتن آن در مدار فرامرزى جهانى;
در چنین شرایطى، حدود و مرزهاى جغرافیایى در فعالیت اقتصادى از قبیل تجارت، سرمایهگذارى، تولید و نقل و انتقالات مالى، کمترین نقش را خواهند داشت . (1) ارتباط سرمایه و کالا بدون توجه به مرز دولت - ملتها، برقرار مىشود و به گفته اقتصاددان معروف، دانى کواح، به تدریج اقتصاد بىوزن (2) به وجود مىآید . (3)
لازمه «خارج شدن رقابتسرمایه از محدوده جغرافیایى کشور و یا کشورهایى خاص و قرار گرفتن آن در مدار فرامرزى جهانى» ، این است که کم و کیف تولید سرمایه از سویى، فارغ از قید و شرطهاى تحمیلى کشورها و خارج از کنترل آنها باشد، و از سوى دیگر، روند انحصارى به خود گیرد; به طورى که صاحبان سرمایه نخستین، روز به روز سرمایهدارتر شوند و در مقابل، امکان کسب سرمایه براى کسانى که فاقد آن هستند، روز به روز سختتر و دشوارتر شود . این به معناى حاکمیتیافتن ایدئولوژى اقتصادى صاحبان سرمایههاى بزرگ بر همه جهان است .
1- 5- 2 . افزایش تعامل میان ملتها;
زیرا با جهانى شدن اقتصاد، مسایل اقتصادى از قبیل تورم، تقاضا، مصرف و . . . نیز جهانى خواهد شد و از اینرو، هرگونه تغییر در شرایط اقتصادى، تاثیرى در مقیاس جهانى خواهد داشت و به همین علت، بهبود وضع اقتصادى نیز تابع شرایط جهانى خواهد بود که این امر، منجر به ایجاد وابستگى متقابل هرچه بیشتر ملتها مىگردد . در این صورت، با توجه به کمرنگ شدن مرزهاى جغرافیایى از سویى و کاهش نقش دولتها در روند رشد و تولید سرمایه، از سوى دیگر، ملتها خود مستقیما در تعامل با یکدیگر قرار خواهند گرفت .
1- 5- 3 . یکسان شدن انسانها;
وقتى یک شرکت فراملیتى واقع در سوییس براى انسانهاى آفریقایى، همان وسیله را تولید مىکند که براى انسانهاى آسیایى و آمریکایى، معناى این امر، آن است که انسان آفریقایى به همان چیزى نیاز دارد که انسان آسیایى و آمریکایى نیاز دارد; زیرا انسانها همواره چیزى را مىسازند که بدان نیاز دارند . بهطور حتم، انسانهایى که نیازهاى واحدى دارند، فکر واحدى هم دارند . بر این اساس، ملاحظه مىشود که چگونه این جنبه از جهانى شدن اقتصاد با جهانى شدن فرهنگ گره مىخورد .
1- 5- 4 . ایجاد نظامهاى منطقهاى جدید;
«نمونهاى از این نظام منطقهاى، مثلث رشد (4) است که آمیزهاى از ابتکار دولتها و فعالیتهاى کارفرمایان خصوصى است . سه نقطه جوهور (5) در مالزى، جزایر ریو (6) در اندونزى و دولت - شهر (7) در سنگاپور، زوایاى این مثلثاند . جوهور عرضهکننده زمین و نیروى کار نیمهماهر، ریو عرضهکننده زمین و نیروى کار ارزانقیمت، و سنگاپور عرضهکننده سرمایه انسانى با کیفیتبالا و زیربناى اقتصادى توسعهیافته است . این مثلث رشد، پایگاه تولیدى گستردهاى به وجود آورده است که در کل، مورد توجه شرکتهاى چندملیتى سرمایهگذار است» . (8)
هلال شکوفایى (9) نمونه دیگرى از نظام اقتصادى منطقهاى است که شامل کشورهاى کره، ژاپن، چین، تایوان، ویتنام، لائوس، کامبوج و شش کشور عضو آ . سه . آن است . (10)
با تحقق جهانى شدن اقتصاد، بازارى جهانى به وجود مىآید که «متشکل از بازارهاى ملى متصل به هم نیست; در واقع به هیچ عنوان از مکانهاى جغرافیایى تشکیل نیافته است . این بازار، شبکهاى است که از طریق سامانههاى اطلاعاتى الکترونیکى به هم پیوند خورده و وجود بیش از دویست هزار مونیتور (نمایشگر) الکترونیکى را در اتاقهاى تجارى سراسر جهان که متصل به هم هستند، ضرورى مىسازد . . .» این شبکه به نوبه خود، به شکل فزایندهاى به یک مکان قدرت و اقتدار مالى در جهان تبدیل شده است که مىتواند به کشورهایى که سیاستهاى مورد نظر آن را دنبال مىکنند، پاداش داده و کشورهایى را که سیاستهاى ناپایدار را دنبال مىکنند، هدایت نماید» . (11)
2- 5 . جهانى شدن فرهنگ
یکى از مقولات جهانى شدن، جهانى شدن فرهنگى است . این مقوله که به نظر مىرسد تحقق کامل آن، بعیدتر از سایر جنبههاى جهانىشدن است، در صورت تحقق، وابستگى افراد را به مکان و زمان (تاریخ) قطع مىکند و در نتیجه مىتواند به عنوان یکى از منفىترین وجوه جهانى شدن مطرح شود . اگرچه که به ظاهر، جهانى شدن در زمینههاى اقتصاد و یا سیاست مطرح است، لکن غرض اصلى جهانىشدن، یکسانى فرهنگى است . البته نه به عنوان یک هدف، بلکه به مثابه ابزارى که در خدمتسرمایهدارى جهانى قرار مىگیرد . سرمایهدارى جهانى، براى ادامه بقا و حیات خویش، نیازمند مصرف جوامع و یا بهتر بگوییم یکسانى و افزایش مصرف است . براى پاسخگویى به این نیاز، «فرهنگ مصرف» و یا به طور کلى «فرهنگ» جوامع باید تغییر کند و در همین جهت است که ارزشها باید دگرگون شوند . به عبارت دیگر اصول و ارزشهاى ملى و فرهنگى و بومى، باید جاى خود را به ارزشهایى بدهند که فروش تولیدات سرمایهدارى جهانى را نه تنها تضمین و تایید که آن را لازمه حیات انسان و علامت رشد و توسعه و پیشرفت تلقى نمایند . بنابراین به جاى فرهنگ جهانى و یا جهانى شدن فرهنگ، مىتوان از سلطه فرهنگى سخن گفت . وقتى مىتوان بحث فرهنگ جهانى را به عنوان یک حقیقت و خواست انسانى مطرح کرد که فرهنگهاى مختلف در تعامل و گفتوگو و مراوده و تبادل نظر با یکدیگر، خویش را تصفیه نموده، به سمت کمالى سیر نمایند که در واقع تمایل به سمت معناى حقیقى و واحد پذیرفته همه فرهنگها است; در حالى که امروزه براى تضمین مصرف، اصول فرهنگى واحدى بدون تبادل نظر و تعامل و مراوده تبلیغ مىشود . (12)
جهانى شدن فرهنگ در دنیاى معاصر در واقع به عنوان ابزارى براى تقویت جهانى شدن اقتصاد و سیاست تلقى مىشود که البته سیاست نیز به نحوى در خدمت اقتصاد (شرکتها فراملیتى) مىباشد، و از طرف دیگر این عقیده نیز وجود دارد که با گسترش جهانى شدن سیاست و اقتصاد، جهانى شدن فرهنگ نیز به وقوع خواهد پیوست . ظاهرا سه مقوله اقتصاد و سیاست و ایدئولوژى به هم مرتبط شده و سایر علوم و زمینهها در خدمت اینها قرار گرفتهاند . ولى آنقدر وزنه اقتصاد در جهان مادىگرا و دنیاگراى معاصر، سنگین است که امروزه به جاى ژئوپولیتیک، ژئواکونومیک مطرح است، و همه زمینههاى دیگر باید به نوعى در خدمت اقتصاد قرار گیرند . (13)
جهانى شدن فرهنگ، یعنى به وجود آمدن یک فرهنگ فراگیر، براى همه ملتهاى جهان که متفاوت با همه فرهنگهاى محلى، ملى و قارهاى است و در آن ارزشها، هنجارها، روشها و همه شاخصههاى فرهنگى، براى همه مردم جهان یکسان است . این فرهنگ، در عین حال، شبکهاى پیچیده از کنشهاى متقابل فرهنگى، اقتصادى و سیاسى است که به کمک رسانههاى فوق مدرن، پیچیدگى آن شدت مىیابد و عناصر آن به شکل غیرقابل حذفى، تثبیت و تحکیم مىشوند .
رسانههاى فرامدرن با بمباران اطلاعاتى خود، هر پیام و فکرى را مىتوانند به راحتى القا کنند و نیز به راحتى مىتوانند هر ابزار و وسیلهاى را که صاحبان سرمایه معرفى بکنند، در زندگى بینندگان خود به طور تحمیلى وارد کنند . به همین علت است که فرهنگسازان عصر جهانى شدن، مطمئنا صاحبان ابررسانههاى فرامدرن نیز خواهند بود .
در مقابل، برخى مردم شناسان - و از جمله نستوره گارسیا کانکلینى مردمشناس آرژانتینى - معتقدند: «روند جهانى شدن فرهنگ به معناى به فراموشى سپردن فرهنگهاى بومى، منطقهاى و ملى نیست . فراسرزمینى شدن فرهنگها در واقع به موازات سرزمینى شدن دگرباره آنها به شکل جریانهاى فرهنگى است که از رسانههاى منطقهاى چون رادیو و تلویزیون بهره مىگیرند تا ویژگىهاى بومى را برجسته نمایند .» (14) صاحبان این دیدگاه از این نکته غفلت کردهاند که فرهنگهاى بومى، ملى و منطقهاى در صورتى مىتوانند امکان بروز و ظهور داشته باشند که ابزار لازم را براى کمرنگ کردن فرهنگ ابررسانهاى جهانى که همه امکانات را به طور انحصارى در اختیار خود دارد، داشته باشند . تجربه چند دهه اخیر تحولات جهانى، چنین اتفاقى را دور از واقعیتها نشان مىدهد . چه اینکه امروزه به زحمت مىتوان فرهنگ اصیل محلى، ملى و منطقهاى را پیدا کرد که از فرهنگ حاکم جهانى تاثیر نگرفته باشد .
3- 5 . جهانى شدن سیاست
سیاست، فن اداره و مدیریت جامعه است و اداره و مدیریت جامعه، نمىتواند بریده از فرهنگ و اقتصاد حاکم بر آن جامعه باشد . به عبارت دیگر، ایدئولوژى خرد سیاسى (15) که مبین خط و مشى سیاسى یک جامعه است، نمىتواند بریده از ایدئولوژى عام و کلان جامعه باشد که دربردارنده مجموعه باید و نبایدهاى فرهنگى، سیاسى و اقتصادى است . بر این اساس، مىتوان به این نتیجه رسید که مدیران سیاسى جامعه جهانى فردا، همان مدیران اقتصادى و فرهنگى خواهند بود . از اینرو، فرضیه تفکیک ابعاد قدرت فرداى جامعه جهانى، بدین صورت که هر یک از قطبهاى اقتصادى، سیاسى و فرهنگى را عدهاى خاص و در جهتى خاص - که لازم نیست هماهنگ با سایر قطبها باشد - هدایت مىکنند، فرضیهاى مردود خواهد بود; زیرا قدرت سیاسى، اقتصادى و فرهنگى جهان فردا، با فرض شبکهاى بودن و سیستماتیک بودن آن - آنگونه که امانوئل کاستلز نیز بدان اعتراف مىکند - ممکن نخواهد بود که خاستگاههاى متکثر داشته باشد و بلکه لزوما باید از یک منبع - که البته این منبع واحد مىتواند جمع کثیرى (نه متکثرى) را دربر بگیرد - هدایتشود . خانم سرکسیا ساین - جامعهشناس دانشگاه شیکاگو که از سرشناسترین محققان پدیده جهانىسازى است - در این باره مىنویسد:
دنیاى سیاستباید شیوهاى واحد و منسجم براى اعمال کنترل بر کنسرسیومهاى جهانى ابداع کند و براى مسؤولیتپذیر ساختن کنسرسیومهاى عظیم، باید از اهرم سیاست استفاده کرد و یک دولت جهانى ایجاد شود . (16)
البته واضح است که این دولت جهانىاى که خانم ساین، براى اعمال سیاست جهانى آن را پیشنهاد مىکند، خود ایدئولوژى اقتصادى و فرهنگى نیز دارد و نمىتواند ایدئولوژى سیاسى خود را کاملا بریده از ایدئولوژى اقتصادى و فرهنگى خود تدوین کند .
علت این امر - همانگونه که الوین گولدنر (17) جامعهشناس آمریکایى بر این باور است - این است که نظریههاى اجتماعى، نمىتوانند خالى از ارزشها و بدون فرضیات کلى هنجارى (18) تحقق یابند; زیرا یک جامعهشناس، وقتى «جهان اجتماعى» را با روش تجربى (پوزیتیویسم) مطالعه علمى، و قوانین حاکم بر جامعه را کشف مىکند، فرضیات کلى (ایدئولوژى کلى حاکم) روند کار او را سمت و سوى خاصى مىبخشد; زیرا در بستر ایدئولوژى حاکم، نظریههاى خاصى در حوزه اجتماع، تولید مىشوند که به ارزشها، هنجارهاى اجتماعى و گرایشات، احساسات و امیال اجتماعى خاصى مىانجامد . گولدنر تاثیر فرضیات را بر نظریههاى اجتماعى، اینگونه بیان مىکند:
فرضیات کلى در واقع «سرمایه» ذهنى هستند که نظریهپرداز به ارث برده است . به این معنا که این گرایشها قبل از دانشمند شدن یعنى در ضمن فعالیت علمى نیز از آنها استفاده مىکند . به طورى که این طرز فکر مىتواند با دانش تکنیکى او آمیزش پیدا کند . با این که فرضیات کلى خصلتشبهنظرى (تئوریکى) دارند، اما مىتوانند یک نظریه را قابل پذیرش ساخته، به آن نیرو و وسعتبخشند و زمینه گسترش آن را از نظر تکنیکى فراهم آورند . (19)
سیاست نیز نمىتواند از این قاعده استثنا باشد . به همین علت ناگزیر از یک ایدئولوژى عام و کلان که حاکم بر آن است، تاثیر مىپذیرد .
4- 5 . جهانى شدن اطلاعات
الوین تافلر که از عصر جهانى شدن با عنوان موج سوم یاد مىکند، در کتابى به همین عنوان و نیز در کتاب به سوى تمدن جدید، به نقش کلیدى و مؤثر اطلاعات و دانایى در این عصر اشاره مىکند . وى معتقد است که در اقتصاد موج سوم، بنگاهها، سیستمهاى «اطلاعاتبر» (20) (21) و اغلب روباتى (22) تولید را نصب مىکنند که قادر به ساخت انواع محصولات ارزان و بىپایان هستند; یعنى با چرخش به سمت تکنولوژىهاى انعطافپذیر (23) هوشمند، تنوع و گوناگونى را اشاعه مىدهند و اقتصاد همگون موج دوم را به اقتصاد ناهمگون موج سوم، تبدیل مىکنند; به طورى که امروزه صادرات جهانى خدمات و «مالکیت فکرى» (24) با مجموع صادرات مواد غذایى و مواد سوختى برابرى مىکند .
در نظام موج سوم، دو عنصر اطلاعات و زمان با این ویژگى که لزوما باید خصلت جهانى هم داشته باشند، نقش مهمى را بر عهده خواهند گرفت . در این نظام، مضار اقتصادى حاصل از پیچیدگى، بر صرفهجویىهاى حاصل از مقیاس مىچربد و صرفهجویىهاى حاصل از سرعت، جاى صرفهجویىهاى حاصل از مقیاس را مىگیرد . رقابت آنقدر شدید و سرعتهاى مورد نظر، آنقدر بالاست که عبارت «وقت، طلاست» به شدیدترین وجه رخ مىنمایاند . «مهندسى کند و زنجیرهاى و گام به گام» جاى خود را به «مهندسى همزمان» (25) مىدهد و شرکتها به «رقابت زمان - بنیاد» (26) مىپردازند .
به تعبیر چارلز بى . هندى:
تصور اینکه شرکتهاى بزرگ چندملیتى، و دیگر سازمانهاى غولآساى ما به شرکتهایى عضویتى بدل شوند، تصورى دشوار است . ما به هر حال ممکن است روزى شاهد تجزیه این گونه سازمانها به مجموعهاى از شرکتهاى به مراتب کوچکتر باشیم . دیگر نیازى نیست که براى جهانى بودن - در عصر اطلاعات - حتما بزرگ باشیم . مجله «اکونومیست» در لندن تنها 55 روزنامهنگار در اختیار دارد و دنیا را - چه به لحاظ دامنه و چه به لحاظ تعداد خواننده - زیر پوشش خود دارد . (27)
امروزه در مسیر جهانى شدن، با پدیده بزرگراههاى اطلاعاتى روبرو هستیم; «پدیده بزرگراههاى اطلاعاتى در غرب، بهخصوص ممالک بزرگ صنعتى، مانند آمریکا و اروپاى غربى، چندان جدید و تازه نیست . در سه دهه گذشته، مخصوصا در سالهاى اخیر، با توسعه و دگرگونىها و زیرساختهاى مخلوطى و ترکیبى که در تکنولوژى اطلاعات و ارتباطات به وجود آمده، وسایل و راههاى وسیع و بزرگى براى برداشت و توزیع اطلاعات، دادهها، تصویر و صدا در سطح ملى و جهانى به وجود آمده است که از جنبه کمیت و کیفیت، به طور کلى با زیرساختهاى ارتباطى اوایل و اواسط قرن بیستم، مانند تلفن، تلگراف، رادیو، تلویزیون، سینما و کتاب متفاوت است . تبلیغات در مورد بزرگراههاى اطلاعاتى، در چند سال اخیر در غرب به این علت رواج پیدا کرده است که دولتمردان و سردمداران صنایع و بنگاههاى اقتصادى و مالى، این پدیده را به عنوان یک عامل اصلى براى حل مسایل اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و حتى سیاسى برگزیدهاند و کمپانىهاى بزرگ ملى و جهانى از محصولات این بزرگراهها، منافع سرشارى را تحصیل مىکنند . سؤال مهم این است که این بزرگراههاى اطلاعاتى، توسط چه کسانى و تحت چه شرایطى و براى چه اهدافى پایهگذارى، اداره، کنترل و بهرهبردارى مىشوند» ؟ (28)
پروفسور حمید مولانا، تاثیرات جهانى شدن اطلاعات را در بسیارى از حوزهها، اینگونه برمىشمارد:
الف . کار
بزرگراههاى اطلاعاتى، این امکان را به وجود مىآورند که با استفاده از وسایل ارتباطى، رفت و آمد مردم به مراکز کار تقلیل یافته و در عین حال با احداث خدمات اطلاعاتى در شئون مختلف زندگى، مشاغل و کارهاى جدید افزونى یابد و به استخدام و نیروى انسانى کمک شود . در عصرى که به علت مکانیزه و کامپیوترى شدن کارخانجات، کارگاهها، بنگاهها و بانکها، میلیونها شغل معمولى از بین رفته و بیکارى وسعت پیدا کرده است و با جهانى شدن اقتصاد و تولید و توزیع کالاها، بازار کارگران، از مرزهاى ملى گذشته و به کشورهایى که دستمزد ارزان دارند، انتقال یافته، امکان تاسیس بزرگراههاى جدید و رؤیاهاى ایجاد مشاغل جدید، یک پیام مطلوب به نظر مىرسد; ولى در عمل تا به امروز در کشورهاى صنعتى، این زیرساخت اطلاعاتى و ارتباطى از مطبوعات و تلویزیون و تلفن گرفته تا ماهواره، خود از جمله منابع تقلیل مشاغل و عامل مهمى در جریان به اصطلاح «لاغر کردن» مؤسسات هستند . مثلا در آغاز سال 1996 میلادى، بزرگترین کمپانى مخابراتى آمریکا به نام «اى تى اند تى» اعلام کرد که براى کاهش هزینهها بیش از 46 هزار نفر از کارمندان خود را برکنار مىکند . این کمپانى که در سالهاى اخیر، منافع و درآمد و وسعت آن در آمریکا و سراسر جهان افزایش یافته، یکى از پنجشرکتبزرگ جهانى است که دایره عملیات آن از تلفن و تلگراف معمولى به مدیریت و حمل و نقل اطلاعات و دادهها تبدیل شده و یکى از پایهگذاران و مالکین مهم بزرگراههاى اطلاعاتى فرامرزى، در جهان امروز مىباشد . در حالى که در دهههاى اخیر، بسیارى از افراد موفق شدهاند با استفاده از وسایل و شبکههاى ارتباطى، مرکز کار خود را از ادارات به منزل خود انتقال دهند، انتقال و تحول روشهاى صنعتى به روشهاى ارتباطى امروزى و عدم آشنایى کادر استخدامى و کارگرى، مشکلات بزرگى در همه کشورها، چه صنعتى و چه نیمهصنعتى به وجود آورده است .
ب . دانش
با توسعه بزرگراههاى اطلاعاتى، امکان نقل و انتقال و دسترسى به دانش و دانستنىها، علم و هنر، کتابخانهها، دانشگاهها و مراکز پژوهشى به طور قابل توجهى افزایش یافته; ولى حفظ و ادامه تنوع این مراکز علمى، هنرى و آموزشى تحتشرایط کنونى، در معرض تهدید قرارگرفته است . به عقیده بسیارى از ناظرین، دستیابى و سلطهگرایى کمپانىها و بنگاههاى تجارتى به این شبکهها، خطر یکنواختى و هجوم فرهنگى را افزایش داده است . مثلا گرچه استفاده از وسایل ارتباطى، توسعه دانش و تدریس به گروهها و افراد مختلف را افزایش مىدهد، ولى جایگزین کردن دانشگاهها و کلاسهاى درس با تلویزیون و کامپیوتر در غیبت معلم و استاد حضورى، یک تمرین و آزمایش محدود و ناقص آموزشى و پرورشى است . مبلغین امروزى بزرگراههاى اطلاعاتى، مدعى هستند که ماشین، کامپیوتر و وسایل مخابراتى و ارتباطى مىتوانند جایگزین انسانها شوند . این بزرگترین اشتباه و خطاى آموزشى و اجتماعى است .
دانشگاه جدید التاسیس فینیکس در شهر سانفرانسیسکوى آمریکا، نه کوى دانشجو دارد و نه ساختمان و نه لابراتوارهاى معمولى و نه تیم فوتبال و والیبال . دانشجویان از طریق تلفن از منزل و مراکز کار خود، دروس مختلف را که توسط شبکههاى اطلاعاتى با کامپیوترهاى شخصى دریافت مىکنند، مىآموزند . کادر علمى این دانشگاه، استادانى هستند که به طور دستمزدى استخدام مىشوند . نتیجه اینکه نه تنها دانشجویان، بلکه استادان با دریافتحداقل دانش و دستمزد به جاى محیط اجتماعى کلاس، در یک محیط مصنوعى و انزوایى در تلاش براى کسب دانش هستند . شک نیست که فارغالتحصیلان این گروه مؤسسات فرهنگى از تجربیات میان فردى آموزش و پرورش عالى و منافع حاصل از آن محروم خواهند بود . توسعه چنین زیرساختهاى فرهنگى و ارتباطى، بدون شک منجر به شکاف طبقاتى گشته و به تدریج فلسفه و اهداف اصلى دانشگاهها و حوزههاى علمى را تغییر مىدهد .
آنچه باید توجه نمود، این است که بزرگراههاى اطلاعاتى به خودى خود قدرت ایجاد دانش و اطلاعات را ندارند; بلکه فقط وسیله رسیدن به این اهداف مىباشند . این محتویات بزرگراههاى اطلاعاتى است که کیفیت و کمیت فرهنگى را تعیین مىکند . در سیاستگذارى و برنامهریزى بزرگراههاى اطلاعاتى، اگر آسایش و منافع جمعى و اجتماعى در نظرگرفته نشود، تفریحات و سرگرمىهاى گوناگون به جاى دانش به مردم عرضه شده، علم و هنر نیز به صورت آگهى و کالا به مشتریان ارایه مىشود . تجارتى و خصوصى شدن کتابخانههاى ملى و استفاده بازرگانى شرکتها در فروش اطلاعات، یکى از تاثیرات ایجاد بزرگراههاى اطلاعاتى در چارچوب اقتصاد سرمایهدارى و بازارهاى به اصطلاح «آزاد» است .
ج . فرهنگ
یکى از تاثیرات اخیر بزرگراههاى اطلاعاتى، توسعه صنایع فرهنگى در کشورهاى غربى بوده است . شبکه عظیم «اینترنت» که دهههاى قبل براى تماس و مبادله اطلاعاتى بین دانشگاهها و مراکز تحقیقى و ادارات دولتى آمریکا بهخصوص صنایع دفاعى و نظامى تاسیس شده بود، امروز وسعت جهانى پیدا کرده و به صورت یکى از مهمترین بزرگراههاى ارتباطى و اطلاعاتى، نه تنها در خدمت تحقیقات مختلف علمى و تبادل پژوهشهاى دانشگاهى مىباشد، بلکه از طریق مؤسسات تجارتى و تفریحى، وسیله مهمى در بازاریابى و خرید و فروش و تهاجم بازرگانى شده است . از آنجا که مامور و سرپرست و دستیارى در راه عبور مطالب تدوینى و تصویرى این شبکهها در سطح بینالمللى وجود ندارد، گردش و سیر چنین پیامهایى، بدون اجازه اولیه در حقیقت، قدم دیگرى در جهت نقض حاکمیت ملى و حقوق اولیه افراد به شمار مىرود . درست است که بزرگراههاى اطلاعاتى، امکان تبادلات فرهنگى را افزایش داده، در عین حال نیز باعث تاسیس مؤسسات انتفاعى و بازرگانى اطلاعاتى شده که با کتابخانههاى عمومى و مراکز معمولى دانشگاهى در رقابت هستند .
تجار و دلالهاى اطلاعاتى، پدیده جدید عصر ما هستند . در بعضى موارد، این دگرگونىهاى اطلاعاتى و فرهنگى به قدرى عمیقاند که باعث تغییر برنامهها و حتى تعطیلى دانشکدههاى کتابدارى در دانشگاههاى آمریکا شدهاند . بزرگراههاى اطلاعاتى در واقع کانال و منابر متعدد و جدید ایجاد کردهاند; ولى سؤال اصلى این است که سخنرانان و گویندگان و وعاظ این وسایل و منابر چه کسانى هستند؟ آیا تعدد کانالهاى اطلاعاتى با تنوع مطالب فرهنگى همراه استیا اینکه این بزرگراهها، انواع محصولات و کالاهاى یکنواخت را به مردم عرضه مىکنند؟
د . اقتصاد
بزرگراههاى اطلاعاتى بیش از هر چیز دیگر در اقتصاد ملى و جهانى تاثیر گذاشتهاند . نه تنها توسعه شبکههاى اطلاعاتى، «اقتصاد اطلاعاتى» به وجود آورده، بلکه دگرگونى اطلاعات با تجارت و سیر اطلاعات و دادهها و تصویر در محیط امروزى، «اطلاعات اقتصادى» فوقالعادهاى در اختیار افراد و گروهها و شرکتها قرار داده است . از آنجا که دسترسى به این اطلاعات، اغلب از طریق بانکهاى اطلاعاتى و شبکههاى اختصاصى مالى و بازرگانى و بانکى صورت مىگیرد، تحصیل چنین اطلاعاتى جنبه استراتژیکى یافته و خود اطلاعات به صورت یک کالاى اقتصادى مورد داد و ستد قرار گرفته است . مثلا شبکههاى اطلاعاتى، به طور کلى، گردش پول را در بازارهاى دنیا تغییر داده و خرید و فروش سهام تجارتى در سطح جهانى، براى همه سرمایهداران و سرمایهگزاران امکانپذیر شده است . در حالى که دولتها و بانکهاى مرکزى، تسلط سابق خود را در مورد اداره و گردش پول از دست دادهاند، کمپانىهاى بزرگ و افراد با نفوذ از طریق شبکههاى اطلاعاتى، آزادى بىحد و حصرى در نقل و انتقال پول و سهام و اوراق بهادار پیدا کردهاند . از آنجا که وسایل اطلاعاتى و ارتباطى به طور تساوى بین افراد وجود ندارد و به دلیل اینکه تحصیل و ساخت زیرسازهاى اطلاعاتى در اجتماع امروزى، مستلزم سرمایه و درآمد سرانه و ملى است، توسعه بزرگراههاى اطلاعاتى، شکاف بین ثروتمند و فقیر را بیشتر از پیش وسیعتر کرده است . در واقع امروز طبقه فقیر اقتصادى، به طبقه فقیر اطلاعاتى تبدیل شده است .
ه: قوانین
بزرگراههاى اطلاعاتى، قوانین و حقوق مؤلفان، ناشران، مصنفان، هنرمندان و مالکان آثار علمى و تاریخى را تغییر داده است . نه تنها آثار نویسندگان و هنرمندان و دانشمندان از طریق شبکههاى فضایى و الکترونى جمعآورى و تقسیم و توزیع مىشود، بلکه بانکهاى اطلاعاتى با دسترسى به اطلاعات موجود، محصولات مختلفى را تهیه و به مشتریان جهانى ارایه مىکنند که کاملا خارج از حدود کنترل عهدنامهها و مقررات مربوط به حق چاپ و توزیع دهههاى قبل است .
امروز مسایل مربوط به قوانین و مقررات حقوق مؤلفان، هنرمندان، مخترعان و مکتشفان، از جمله موضوعات مورد اختلاف میان ملل و دولتها شده است . تولید و تکثیر کالاهاى اطلاعاتى، از لوازم سمعى و بصرى گرفته تا نوار و دیسک و فیلمهاى تفریحى که با توسعه بزرگراههاى اطلاعاتى افزایش پیدا کرده است، یکى از مشکلات و معماهاى بزرگ حقوقى و تجارتى سازمان «گات» (سازمان جدید تجارتى جهانى) است .
و . زندگى شخصى
بزرگراههاى اطلاعاتى در سطح ملى و جهانى، نه تنها حق حاکمیت ملى را نقض کرده است، بلکه به حق حاکمیت افراد نیز خاتمه داده است . اطلاعات مربوط به زندگى فرد، یک موضوع شخصى و خصوصى است . با توسعه و اشاعه کارتهاى پلاستیک اعتبارى و بانکى که اکنون در سطح ملى و بینالمللى رواج فوقالعاده پیدا کرده است، داد و ستد و فعالیتهاى مالى و اجتماعى افراد که از این گونه کارتهاى بانکى و مالى استفاده مىکنند، توسط شبکههاى اطلاعاتى، تحت نظارت شرکتها و دولتها قرار گرفته است . کامپیوترهاى بزرگ امروزى که در اختیار شبکههاى اطلاعاتى قرار دارند، خصوصىترین و شخصىترین اطلاعات مربوط به افراد را جمعآورى کرده و به صورت نیمرخ اطلاعات اشخاص، در اختیار مؤسسات بازرگانى قرار مىدهند . روزانه در سطح جهانى، میلیونها اطلاعات مربوط به بهداشت و عادات و امراض مردم توسط شبکههاى بیمه، مالى و تجارتى در معرض خرید و فروش و استفاده بنگاههاى اقتصادى قرار مىگیرد . به طور خلاصه در دنیاى به اصطلاح اطلاعاتى امروزى، تقریبا همه افراد پروندهدار شدهاند; بدون اینکه از محتواى پرونده خود با اطلاع باشند . باعث تعجب نیست که قدرتهاى ملى، جهانى، اقتصادى، سیاسى و نظامى از «انقلاب ارتباطات» سخن گفتهاند و «بزرگراههاى اطلاعاتى» را منجى جامعه دانسته، بدان مشروعیت مىدهند . (29)
پىنوشتها:
در دفتر مجله موجود مىباشد .
پدیده جهانى شدن را از زوایا و ابعاد مختلف اقتصادى، فرهنگى، سیاسى و اطلاعاتى مىتوان بررسى کرد . البته هیچ یک از این وجوه، نمىتواند بدون ملاحظه سایر وجوه و به طور مستقل مورد بررسى و تحلیل قرار گیرد . به همین علت، هنگام تبیین و توضیح هر یک از این وجوه، ناگزیر به سایر وجوه نیز اشاره خواهیم کرد .
1- 5 . جهانى شدن اقتصاد
جهانى شدن اقتصاد مستلزم امور ذیل است:
1- 5- 1 . خارج شدن رقابتسرمایه از محدوده جغرافیایى کشور و یا کشورهایى خاص و قرار گرفتن آن در مدار فرامرزى جهانى;
در چنین شرایطى، حدود و مرزهاى جغرافیایى در فعالیت اقتصادى از قبیل تجارت، سرمایهگذارى، تولید و نقل و انتقالات مالى، کمترین نقش را خواهند داشت . (1) ارتباط سرمایه و کالا بدون توجه به مرز دولت - ملتها، برقرار مىشود و به گفته اقتصاددان معروف، دانى کواح، به تدریج اقتصاد بىوزن (2) به وجود مىآید . (3)
لازمه «خارج شدن رقابتسرمایه از محدوده جغرافیایى کشور و یا کشورهایى خاص و قرار گرفتن آن در مدار فرامرزى جهانى» ، این است که کم و کیف تولید سرمایه از سویى، فارغ از قید و شرطهاى تحمیلى کشورها و خارج از کنترل آنها باشد، و از سوى دیگر، روند انحصارى به خود گیرد; به طورى که صاحبان سرمایه نخستین، روز به روز سرمایهدارتر شوند و در مقابل، امکان کسب سرمایه براى کسانى که فاقد آن هستند، روز به روز سختتر و دشوارتر شود . این به معناى حاکمیتیافتن ایدئولوژى اقتصادى صاحبان سرمایههاى بزرگ بر همه جهان است .
1- 5- 2 . افزایش تعامل میان ملتها;
زیرا با جهانى شدن اقتصاد، مسایل اقتصادى از قبیل تورم، تقاضا، مصرف و . . . نیز جهانى خواهد شد و از اینرو، هرگونه تغییر در شرایط اقتصادى، تاثیرى در مقیاس جهانى خواهد داشت و به همین علت، بهبود وضع اقتصادى نیز تابع شرایط جهانى خواهد بود که این امر، منجر به ایجاد وابستگى متقابل هرچه بیشتر ملتها مىگردد . در این صورت، با توجه به کمرنگ شدن مرزهاى جغرافیایى از سویى و کاهش نقش دولتها در روند رشد و تولید سرمایه، از سوى دیگر، ملتها خود مستقیما در تعامل با یکدیگر قرار خواهند گرفت .
1- 5- 3 . یکسان شدن انسانها;
وقتى یک شرکت فراملیتى واقع در سوییس براى انسانهاى آفریقایى، همان وسیله را تولید مىکند که براى انسانهاى آسیایى و آمریکایى، معناى این امر، آن است که انسان آفریقایى به همان چیزى نیاز دارد که انسان آسیایى و آمریکایى نیاز دارد; زیرا انسانها همواره چیزى را مىسازند که بدان نیاز دارند . بهطور حتم، انسانهایى که نیازهاى واحدى دارند، فکر واحدى هم دارند . بر این اساس، ملاحظه مىشود که چگونه این جنبه از جهانى شدن اقتصاد با جهانى شدن فرهنگ گره مىخورد .
1- 5- 4 . ایجاد نظامهاى منطقهاى جدید;
«نمونهاى از این نظام منطقهاى، مثلث رشد (4) است که آمیزهاى از ابتکار دولتها و فعالیتهاى کارفرمایان خصوصى است . سه نقطه جوهور (5) در مالزى، جزایر ریو (6) در اندونزى و دولت - شهر (7) در سنگاپور، زوایاى این مثلثاند . جوهور عرضهکننده زمین و نیروى کار نیمهماهر، ریو عرضهکننده زمین و نیروى کار ارزانقیمت، و سنگاپور عرضهکننده سرمایه انسانى با کیفیتبالا و زیربناى اقتصادى توسعهیافته است . این مثلث رشد، پایگاه تولیدى گستردهاى به وجود آورده است که در کل، مورد توجه شرکتهاى چندملیتى سرمایهگذار است» . (8)
هلال شکوفایى (9) نمونه دیگرى از نظام اقتصادى منطقهاى است که شامل کشورهاى کره، ژاپن، چین، تایوان، ویتنام، لائوس، کامبوج و شش کشور عضو آ . سه . آن است . (10)
با تحقق جهانى شدن اقتصاد، بازارى جهانى به وجود مىآید که «متشکل از بازارهاى ملى متصل به هم نیست; در واقع به هیچ عنوان از مکانهاى جغرافیایى تشکیل نیافته است . این بازار، شبکهاى است که از طریق سامانههاى اطلاعاتى الکترونیکى به هم پیوند خورده و وجود بیش از دویست هزار مونیتور (نمایشگر) الکترونیکى را در اتاقهاى تجارى سراسر جهان که متصل به هم هستند، ضرورى مىسازد . . .» این شبکه به نوبه خود، به شکل فزایندهاى به یک مکان قدرت و اقتدار مالى در جهان تبدیل شده است که مىتواند به کشورهایى که سیاستهاى مورد نظر آن را دنبال مىکنند، پاداش داده و کشورهایى را که سیاستهاى ناپایدار را دنبال مىکنند، هدایت نماید» . (11)
2- 5 . جهانى شدن فرهنگ
یکى از مقولات جهانى شدن، جهانى شدن فرهنگى است . این مقوله که به نظر مىرسد تحقق کامل آن، بعیدتر از سایر جنبههاى جهانىشدن است، در صورت تحقق، وابستگى افراد را به مکان و زمان (تاریخ) قطع مىکند و در نتیجه مىتواند به عنوان یکى از منفىترین وجوه جهانى شدن مطرح شود . اگرچه که به ظاهر، جهانى شدن در زمینههاى اقتصاد و یا سیاست مطرح است، لکن غرض اصلى جهانىشدن، یکسانى فرهنگى است . البته نه به عنوان یک هدف، بلکه به مثابه ابزارى که در خدمتسرمایهدارى جهانى قرار مىگیرد . سرمایهدارى جهانى، براى ادامه بقا و حیات خویش، نیازمند مصرف جوامع و یا بهتر بگوییم یکسانى و افزایش مصرف است . براى پاسخگویى به این نیاز، «فرهنگ مصرف» و یا به طور کلى «فرهنگ» جوامع باید تغییر کند و در همین جهت است که ارزشها باید دگرگون شوند . به عبارت دیگر اصول و ارزشهاى ملى و فرهنگى و بومى، باید جاى خود را به ارزشهایى بدهند که فروش تولیدات سرمایهدارى جهانى را نه تنها تضمین و تایید که آن را لازمه حیات انسان و علامت رشد و توسعه و پیشرفت تلقى نمایند . بنابراین به جاى فرهنگ جهانى و یا جهانى شدن فرهنگ، مىتوان از سلطه فرهنگى سخن گفت . وقتى مىتوان بحث فرهنگ جهانى را به عنوان یک حقیقت و خواست انسانى مطرح کرد که فرهنگهاى مختلف در تعامل و گفتوگو و مراوده و تبادل نظر با یکدیگر، خویش را تصفیه نموده، به سمت کمالى سیر نمایند که در واقع تمایل به سمت معناى حقیقى و واحد پذیرفته همه فرهنگها است; در حالى که امروزه براى تضمین مصرف، اصول فرهنگى واحدى بدون تبادل نظر و تعامل و مراوده تبلیغ مىشود . (12)
جهانى شدن فرهنگ در دنیاى معاصر در واقع به عنوان ابزارى براى تقویت جهانى شدن اقتصاد و سیاست تلقى مىشود که البته سیاست نیز به نحوى در خدمت اقتصاد (شرکتها فراملیتى) مىباشد، و از طرف دیگر این عقیده نیز وجود دارد که با گسترش جهانى شدن سیاست و اقتصاد، جهانى شدن فرهنگ نیز به وقوع خواهد پیوست . ظاهرا سه مقوله اقتصاد و سیاست و ایدئولوژى به هم مرتبط شده و سایر علوم و زمینهها در خدمت اینها قرار گرفتهاند . ولى آنقدر وزنه اقتصاد در جهان مادىگرا و دنیاگراى معاصر، سنگین است که امروزه به جاى ژئوپولیتیک، ژئواکونومیک مطرح است، و همه زمینههاى دیگر باید به نوعى در خدمت اقتصاد قرار گیرند . (13)
جهانى شدن فرهنگ، یعنى به وجود آمدن یک فرهنگ فراگیر، براى همه ملتهاى جهان که متفاوت با همه فرهنگهاى محلى، ملى و قارهاى است و در آن ارزشها، هنجارها، روشها و همه شاخصههاى فرهنگى، براى همه مردم جهان یکسان است . این فرهنگ، در عین حال، شبکهاى پیچیده از کنشهاى متقابل فرهنگى، اقتصادى و سیاسى است که به کمک رسانههاى فوق مدرن، پیچیدگى آن شدت مىیابد و عناصر آن به شکل غیرقابل حذفى، تثبیت و تحکیم مىشوند .
رسانههاى فرامدرن با بمباران اطلاعاتى خود، هر پیام و فکرى را مىتوانند به راحتى القا کنند و نیز به راحتى مىتوانند هر ابزار و وسیلهاى را که صاحبان سرمایه معرفى بکنند، در زندگى بینندگان خود به طور تحمیلى وارد کنند . به همین علت است که فرهنگسازان عصر جهانى شدن، مطمئنا صاحبان ابررسانههاى فرامدرن نیز خواهند بود .
در مقابل، برخى مردم شناسان - و از جمله نستوره گارسیا کانکلینى مردمشناس آرژانتینى - معتقدند: «روند جهانى شدن فرهنگ به معناى به فراموشى سپردن فرهنگهاى بومى، منطقهاى و ملى نیست . فراسرزمینى شدن فرهنگها در واقع به موازات سرزمینى شدن دگرباره آنها به شکل جریانهاى فرهنگى است که از رسانههاى منطقهاى چون رادیو و تلویزیون بهره مىگیرند تا ویژگىهاى بومى را برجسته نمایند .» (14) صاحبان این دیدگاه از این نکته غفلت کردهاند که فرهنگهاى بومى، ملى و منطقهاى در صورتى مىتوانند امکان بروز و ظهور داشته باشند که ابزار لازم را براى کمرنگ کردن فرهنگ ابررسانهاى جهانى که همه امکانات را به طور انحصارى در اختیار خود دارد، داشته باشند . تجربه چند دهه اخیر تحولات جهانى، چنین اتفاقى را دور از واقعیتها نشان مىدهد . چه اینکه امروزه به زحمت مىتوان فرهنگ اصیل محلى، ملى و منطقهاى را پیدا کرد که از فرهنگ حاکم جهانى تاثیر نگرفته باشد .
3- 5 . جهانى شدن سیاست
سیاست، فن اداره و مدیریت جامعه است و اداره و مدیریت جامعه، نمىتواند بریده از فرهنگ و اقتصاد حاکم بر آن جامعه باشد . به عبارت دیگر، ایدئولوژى خرد سیاسى (15) که مبین خط و مشى سیاسى یک جامعه است، نمىتواند بریده از ایدئولوژى عام و کلان جامعه باشد که دربردارنده مجموعه باید و نبایدهاى فرهنگى، سیاسى و اقتصادى است . بر این اساس، مىتوان به این نتیجه رسید که مدیران سیاسى جامعه جهانى فردا، همان مدیران اقتصادى و فرهنگى خواهند بود . از اینرو، فرضیه تفکیک ابعاد قدرت فرداى جامعه جهانى، بدین صورت که هر یک از قطبهاى اقتصادى، سیاسى و فرهنگى را عدهاى خاص و در جهتى خاص - که لازم نیست هماهنگ با سایر قطبها باشد - هدایت مىکنند، فرضیهاى مردود خواهد بود; زیرا قدرت سیاسى، اقتصادى و فرهنگى جهان فردا، با فرض شبکهاى بودن و سیستماتیک بودن آن - آنگونه که امانوئل کاستلز نیز بدان اعتراف مىکند - ممکن نخواهد بود که خاستگاههاى متکثر داشته باشد و بلکه لزوما باید از یک منبع - که البته این منبع واحد مىتواند جمع کثیرى (نه متکثرى) را دربر بگیرد - هدایتشود . خانم سرکسیا ساین - جامعهشناس دانشگاه شیکاگو که از سرشناسترین محققان پدیده جهانىسازى است - در این باره مىنویسد:
دنیاى سیاستباید شیوهاى واحد و منسجم براى اعمال کنترل بر کنسرسیومهاى جهانى ابداع کند و براى مسؤولیتپذیر ساختن کنسرسیومهاى عظیم، باید از اهرم سیاست استفاده کرد و یک دولت جهانى ایجاد شود . (16)
البته واضح است که این دولت جهانىاى که خانم ساین، براى اعمال سیاست جهانى آن را پیشنهاد مىکند، خود ایدئولوژى اقتصادى و فرهنگى نیز دارد و نمىتواند ایدئولوژى سیاسى خود را کاملا بریده از ایدئولوژى اقتصادى و فرهنگى خود تدوین کند .
علت این امر - همانگونه که الوین گولدنر (17) جامعهشناس آمریکایى بر این باور است - این است که نظریههاى اجتماعى، نمىتوانند خالى از ارزشها و بدون فرضیات کلى هنجارى (18) تحقق یابند; زیرا یک جامعهشناس، وقتى «جهان اجتماعى» را با روش تجربى (پوزیتیویسم) مطالعه علمى، و قوانین حاکم بر جامعه را کشف مىکند، فرضیات کلى (ایدئولوژى کلى حاکم) روند کار او را سمت و سوى خاصى مىبخشد; زیرا در بستر ایدئولوژى حاکم، نظریههاى خاصى در حوزه اجتماع، تولید مىشوند که به ارزشها، هنجارهاى اجتماعى و گرایشات، احساسات و امیال اجتماعى خاصى مىانجامد . گولدنر تاثیر فرضیات را بر نظریههاى اجتماعى، اینگونه بیان مىکند:
فرضیات کلى در واقع «سرمایه» ذهنى هستند که نظریهپرداز به ارث برده است . به این معنا که این گرایشها قبل از دانشمند شدن یعنى در ضمن فعالیت علمى نیز از آنها استفاده مىکند . به طورى که این طرز فکر مىتواند با دانش تکنیکى او آمیزش پیدا کند . با این که فرضیات کلى خصلتشبهنظرى (تئوریکى) دارند، اما مىتوانند یک نظریه را قابل پذیرش ساخته، به آن نیرو و وسعتبخشند و زمینه گسترش آن را از نظر تکنیکى فراهم آورند . (19)
سیاست نیز نمىتواند از این قاعده استثنا باشد . به همین علت ناگزیر از یک ایدئولوژى عام و کلان که حاکم بر آن است، تاثیر مىپذیرد .
4- 5 . جهانى شدن اطلاعات
الوین تافلر که از عصر جهانى شدن با عنوان موج سوم یاد مىکند، در کتابى به همین عنوان و نیز در کتاب به سوى تمدن جدید، به نقش کلیدى و مؤثر اطلاعات و دانایى در این عصر اشاره مىکند . وى معتقد است که در اقتصاد موج سوم، بنگاهها، سیستمهاى «اطلاعاتبر» (20) (21) و اغلب روباتى (22) تولید را نصب مىکنند که قادر به ساخت انواع محصولات ارزان و بىپایان هستند; یعنى با چرخش به سمت تکنولوژىهاى انعطافپذیر (23) هوشمند، تنوع و گوناگونى را اشاعه مىدهند و اقتصاد همگون موج دوم را به اقتصاد ناهمگون موج سوم، تبدیل مىکنند; به طورى که امروزه صادرات جهانى خدمات و «مالکیت فکرى» (24) با مجموع صادرات مواد غذایى و مواد سوختى برابرى مىکند .
در نظام موج سوم، دو عنصر اطلاعات و زمان با این ویژگى که لزوما باید خصلت جهانى هم داشته باشند، نقش مهمى را بر عهده خواهند گرفت . در این نظام، مضار اقتصادى حاصل از پیچیدگى، بر صرفهجویىهاى حاصل از مقیاس مىچربد و صرفهجویىهاى حاصل از سرعت، جاى صرفهجویىهاى حاصل از مقیاس را مىگیرد . رقابت آنقدر شدید و سرعتهاى مورد نظر، آنقدر بالاست که عبارت «وقت، طلاست» به شدیدترین وجه رخ مىنمایاند . «مهندسى کند و زنجیرهاى و گام به گام» جاى خود را به «مهندسى همزمان» (25) مىدهد و شرکتها به «رقابت زمان - بنیاد» (26) مىپردازند .
به تعبیر چارلز بى . هندى:
تصور اینکه شرکتهاى بزرگ چندملیتى، و دیگر سازمانهاى غولآساى ما به شرکتهایى عضویتى بدل شوند، تصورى دشوار است . ما به هر حال ممکن است روزى شاهد تجزیه این گونه سازمانها به مجموعهاى از شرکتهاى به مراتب کوچکتر باشیم . دیگر نیازى نیست که براى جهانى بودن - در عصر اطلاعات - حتما بزرگ باشیم . مجله «اکونومیست» در لندن تنها 55 روزنامهنگار در اختیار دارد و دنیا را - چه به لحاظ دامنه و چه به لحاظ تعداد خواننده - زیر پوشش خود دارد . (27)
امروزه در مسیر جهانى شدن، با پدیده بزرگراههاى اطلاعاتى روبرو هستیم; «پدیده بزرگراههاى اطلاعاتى در غرب، بهخصوص ممالک بزرگ صنعتى، مانند آمریکا و اروپاى غربى، چندان جدید و تازه نیست . در سه دهه گذشته، مخصوصا در سالهاى اخیر، با توسعه و دگرگونىها و زیرساختهاى مخلوطى و ترکیبى که در تکنولوژى اطلاعات و ارتباطات به وجود آمده، وسایل و راههاى وسیع و بزرگى براى برداشت و توزیع اطلاعات، دادهها، تصویر و صدا در سطح ملى و جهانى به وجود آمده است که از جنبه کمیت و کیفیت، به طور کلى با زیرساختهاى ارتباطى اوایل و اواسط قرن بیستم، مانند تلفن، تلگراف، رادیو، تلویزیون، سینما و کتاب متفاوت است . تبلیغات در مورد بزرگراههاى اطلاعاتى، در چند سال اخیر در غرب به این علت رواج پیدا کرده است که دولتمردان و سردمداران صنایع و بنگاههاى اقتصادى و مالى، این پدیده را به عنوان یک عامل اصلى براى حل مسایل اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و حتى سیاسى برگزیدهاند و کمپانىهاى بزرگ ملى و جهانى از محصولات این بزرگراهها، منافع سرشارى را تحصیل مىکنند . سؤال مهم این است که این بزرگراههاى اطلاعاتى، توسط چه کسانى و تحت چه شرایطى و براى چه اهدافى پایهگذارى، اداره، کنترل و بهرهبردارى مىشوند» ؟ (28)
پروفسور حمید مولانا، تاثیرات جهانى شدن اطلاعات را در بسیارى از حوزهها، اینگونه برمىشمارد:
الف . کار
بزرگراههاى اطلاعاتى، این امکان را به وجود مىآورند که با استفاده از وسایل ارتباطى، رفت و آمد مردم به مراکز کار تقلیل یافته و در عین حال با احداث خدمات اطلاعاتى در شئون مختلف زندگى، مشاغل و کارهاى جدید افزونى یابد و به استخدام و نیروى انسانى کمک شود . در عصرى که به علت مکانیزه و کامپیوترى شدن کارخانجات، کارگاهها، بنگاهها و بانکها، میلیونها شغل معمولى از بین رفته و بیکارى وسعت پیدا کرده است و با جهانى شدن اقتصاد و تولید و توزیع کالاها، بازار کارگران، از مرزهاى ملى گذشته و به کشورهایى که دستمزد ارزان دارند، انتقال یافته، امکان تاسیس بزرگراههاى جدید و رؤیاهاى ایجاد مشاغل جدید، یک پیام مطلوب به نظر مىرسد; ولى در عمل تا به امروز در کشورهاى صنعتى، این زیرساخت اطلاعاتى و ارتباطى از مطبوعات و تلویزیون و تلفن گرفته تا ماهواره، خود از جمله منابع تقلیل مشاغل و عامل مهمى در جریان به اصطلاح «لاغر کردن» مؤسسات هستند . مثلا در آغاز سال 1996 میلادى، بزرگترین کمپانى مخابراتى آمریکا به نام «اى تى اند تى» اعلام کرد که براى کاهش هزینهها بیش از 46 هزار نفر از کارمندان خود را برکنار مىکند . این کمپانى که در سالهاى اخیر، منافع و درآمد و وسعت آن در آمریکا و سراسر جهان افزایش یافته، یکى از پنجشرکتبزرگ جهانى است که دایره عملیات آن از تلفن و تلگراف معمولى به مدیریت و حمل و نقل اطلاعات و دادهها تبدیل شده و یکى از پایهگذاران و مالکین مهم بزرگراههاى اطلاعاتى فرامرزى، در جهان امروز مىباشد . در حالى که در دهههاى اخیر، بسیارى از افراد موفق شدهاند با استفاده از وسایل و شبکههاى ارتباطى، مرکز کار خود را از ادارات به منزل خود انتقال دهند، انتقال و تحول روشهاى صنعتى به روشهاى ارتباطى امروزى و عدم آشنایى کادر استخدامى و کارگرى، مشکلات بزرگى در همه کشورها، چه صنعتى و چه نیمهصنعتى به وجود آورده است .
ب . دانش
با توسعه بزرگراههاى اطلاعاتى، امکان نقل و انتقال و دسترسى به دانش و دانستنىها، علم و هنر، کتابخانهها، دانشگاهها و مراکز پژوهشى به طور قابل توجهى افزایش یافته; ولى حفظ و ادامه تنوع این مراکز علمى، هنرى و آموزشى تحتشرایط کنونى، در معرض تهدید قرارگرفته است . به عقیده بسیارى از ناظرین، دستیابى و سلطهگرایى کمپانىها و بنگاههاى تجارتى به این شبکهها، خطر یکنواختى و هجوم فرهنگى را افزایش داده است . مثلا گرچه استفاده از وسایل ارتباطى، توسعه دانش و تدریس به گروهها و افراد مختلف را افزایش مىدهد، ولى جایگزین کردن دانشگاهها و کلاسهاى درس با تلویزیون و کامپیوتر در غیبت معلم و استاد حضورى، یک تمرین و آزمایش محدود و ناقص آموزشى و پرورشى است . مبلغین امروزى بزرگراههاى اطلاعاتى، مدعى هستند که ماشین، کامپیوتر و وسایل مخابراتى و ارتباطى مىتوانند جایگزین انسانها شوند . این بزرگترین اشتباه و خطاى آموزشى و اجتماعى است .
دانشگاه جدید التاسیس فینیکس در شهر سانفرانسیسکوى آمریکا، نه کوى دانشجو دارد و نه ساختمان و نه لابراتوارهاى معمولى و نه تیم فوتبال و والیبال . دانشجویان از طریق تلفن از منزل و مراکز کار خود، دروس مختلف را که توسط شبکههاى اطلاعاتى با کامپیوترهاى شخصى دریافت مىکنند، مىآموزند . کادر علمى این دانشگاه، استادانى هستند که به طور دستمزدى استخدام مىشوند . نتیجه اینکه نه تنها دانشجویان، بلکه استادان با دریافتحداقل دانش و دستمزد به جاى محیط اجتماعى کلاس، در یک محیط مصنوعى و انزوایى در تلاش براى کسب دانش هستند . شک نیست که فارغالتحصیلان این گروه مؤسسات فرهنگى از تجربیات میان فردى آموزش و پرورش عالى و منافع حاصل از آن محروم خواهند بود . توسعه چنین زیرساختهاى فرهنگى و ارتباطى، بدون شک منجر به شکاف طبقاتى گشته و به تدریج فلسفه و اهداف اصلى دانشگاهها و حوزههاى علمى را تغییر مىدهد .
آنچه باید توجه نمود، این است که بزرگراههاى اطلاعاتى به خودى خود قدرت ایجاد دانش و اطلاعات را ندارند; بلکه فقط وسیله رسیدن به این اهداف مىباشند . این محتویات بزرگراههاى اطلاعاتى است که کیفیت و کمیت فرهنگى را تعیین مىکند . در سیاستگذارى و برنامهریزى بزرگراههاى اطلاعاتى، اگر آسایش و منافع جمعى و اجتماعى در نظرگرفته نشود، تفریحات و سرگرمىهاى گوناگون به جاى دانش به مردم عرضه شده، علم و هنر نیز به صورت آگهى و کالا به مشتریان ارایه مىشود . تجارتى و خصوصى شدن کتابخانههاى ملى و استفاده بازرگانى شرکتها در فروش اطلاعات، یکى از تاثیرات ایجاد بزرگراههاى اطلاعاتى در چارچوب اقتصاد سرمایهدارى و بازارهاى به اصطلاح «آزاد» است .
ج . فرهنگ
یکى از تاثیرات اخیر بزرگراههاى اطلاعاتى، توسعه صنایع فرهنگى در کشورهاى غربى بوده است . شبکه عظیم «اینترنت» که دهههاى قبل براى تماس و مبادله اطلاعاتى بین دانشگاهها و مراکز تحقیقى و ادارات دولتى آمریکا بهخصوص صنایع دفاعى و نظامى تاسیس شده بود، امروز وسعت جهانى پیدا کرده و به صورت یکى از مهمترین بزرگراههاى ارتباطى و اطلاعاتى، نه تنها در خدمت تحقیقات مختلف علمى و تبادل پژوهشهاى دانشگاهى مىباشد، بلکه از طریق مؤسسات تجارتى و تفریحى، وسیله مهمى در بازاریابى و خرید و فروش و تهاجم بازرگانى شده است . از آنجا که مامور و سرپرست و دستیارى در راه عبور مطالب تدوینى و تصویرى این شبکهها در سطح بینالمللى وجود ندارد، گردش و سیر چنین پیامهایى، بدون اجازه اولیه در حقیقت، قدم دیگرى در جهت نقض حاکمیت ملى و حقوق اولیه افراد به شمار مىرود . درست است که بزرگراههاى اطلاعاتى، امکان تبادلات فرهنگى را افزایش داده، در عین حال نیز باعث تاسیس مؤسسات انتفاعى و بازرگانى اطلاعاتى شده که با کتابخانههاى عمومى و مراکز معمولى دانشگاهى در رقابت هستند .
تجار و دلالهاى اطلاعاتى، پدیده جدید عصر ما هستند . در بعضى موارد، این دگرگونىهاى اطلاعاتى و فرهنگى به قدرى عمیقاند که باعث تغییر برنامهها و حتى تعطیلى دانشکدههاى کتابدارى در دانشگاههاى آمریکا شدهاند . بزرگراههاى اطلاعاتى در واقع کانال و منابر متعدد و جدید ایجاد کردهاند; ولى سؤال اصلى این است که سخنرانان و گویندگان و وعاظ این وسایل و منابر چه کسانى هستند؟ آیا تعدد کانالهاى اطلاعاتى با تنوع مطالب فرهنگى همراه استیا اینکه این بزرگراهها، انواع محصولات و کالاهاى یکنواخت را به مردم عرضه مىکنند؟
د . اقتصاد
بزرگراههاى اطلاعاتى بیش از هر چیز دیگر در اقتصاد ملى و جهانى تاثیر گذاشتهاند . نه تنها توسعه شبکههاى اطلاعاتى، «اقتصاد اطلاعاتى» به وجود آورده، بلکه دگرگونى اطلاعات با تجارت و سیر اطلاعات و دادهها و تصویر در محیط امروزى، «اطلاعات اقتصادى» فوقالعادهاى در اختیار افراد و گروهها و شرکتها قرار داده است . از آنجا که دسترسى به این اطلاعات، اغلب از طریق بانکهاى اطلاعاتى و شبکههاى اختصاصى مالى و بازرگانى و بانکى صورت مىگیرد، تحصیل چنین اطلاعاتى جنبه استراتژیکى یافته و خود اطلاعات به صورت یک کالاى اقتصادى مورد داد و ستد قرار گرفته است . مثلا شبکههاى اطلاعاتى، به طور کلى، گردش پول را در بازارهاى دنیا تغییر داده و خرید و فروش سهام تجارتى در سطح جهانى، براى همه سرمایهداران و سرمایهگزاران امکانپذیر شده است . در حالى که دولتها و بانکهاى مرکزى، تسلط سابق خود را در مورد اداره و گردش پول از دست دادهاند، کمپانىهاى بزرگ و افراد با نفوذ از طریق شبکههاى اطلاعاتى، آزادى بىحد و حصرى در نقل و انتقال پول و سهام و اوراق بهادار پیدا کردهاند . از آنجا که وسایل اطلاعاتى و ارتباطى به طور تساوى بین افراد وجود ندارد و به دلیل اینکه تحصیل و ساخت زیرسازهاى اطلاعاتى در اجتماع امروزى، مستلزم سرمایه و درآمد سرانه و ملى است، توسعه بزرگراههاى اطلاعاتى، شکاف بین ثروتمند و فقیر را بیشتر از پیش وسیعتر کرده است . در واقع امروز طبقه فقیر اقتصادى، به طبقه فقیر اطلاعاتى تبدیل شده است .
ه: قوانین
بزرگراههاى اطلاعاتى، قوانین و حقوق مؤلفان، ناشران، مصنفان، هنرمندان و مالکان آثار علمى و تاریخى را تغییر داده است . نه تنها آثار نویسندگان و هنرمندان و دانشمندان از طریق شبکههاى فضایى و الکترونى جمعآورى و تقسیم و توزیع مىشود، بلکه بانکهاى اطلاعاتى با دسترسى به اطلاعات موجود، محصولات مختلفى را تهیه و به مشتریان جهانى ارایه مىکنند که کاملا خارج از حدود کنترل عهدنامهها و مقررات مربوط به حق چاپ و توزیع دهههاى قبل است .
امروز مسایل مربوط به قوانین و مقررات حقوق مؤلفان، هنرمندان، مخترعان و مکتشفان، از جمله موضوعات مورد اختلاف میان ملل و دولتها شده است . تولید و تکثیر کالاهاى اطلاعاتى، از لوازم سمعى و بصرى گرفته تا نوار و دیسک و فیلمهاى تفریحى که با توسعه بزرگراههاى اطلاعاتى افزایش پیدا کرده است، یکى از مشکلات و معماهاى بزرگ حقوقى و تجارتى سازمان «گات» (سازمان جدید تجارتى جهانى) است .
و . زندگى شخصى
بزرگراههاى اطلاعاتى در سطح ملى و جهانى، نه تنها حق حاکمیت ملى را نقض کرده است، بلکه به حق حاکمیت افراد نیز خاتمه داده است . اطلاعات مربوط به زندگى فرد، یک موضوع شخصى و خصوصى است . با توسعه و اشاعه کارتهاى پلاستیک اعتبارى و بانکى که اکنون در سطح ملى و بینالمللى رواج فوقالعاده پیدا کرده است، داد و ستد و فعالیتهاى مالى و اجتماعى افراد که از این گونه کارتهاى بانکى و مالى استفاده مىکنند، توسط شبکههاى اطلاعاتى، تحت نظارت شرکتها و دولتها قرار گرفته است . کامپیوترهاى بزرگ امروزى که در اختیار شبکههاى اطلاعاتى قرار دارند، خصوصىترین و شخصىترین اطلاعات مربوط به افراد را جمعآورى کرده و به صورت نیمرخ اطلاعات اشخاص، در اختیار مؤسسات بازرگانى قرار مىدهند . روزانه در سطح جهانى، میلیونها اطلاعات مربوط به بهداشت و عادات و امراض مردم توسط شبکههاى بیمه، مالى و تجارتى در معرض خرید و فروش و استفاده بنگاههاى اقتصادى قرار مىگیرد . به طور خلاصه در دنیاى به اصطلاح اطلاعاتى امروزى، تقریبا همه افراد پروندهدار شدهاند; بدون اینکه از محتواى پرونده خود با اطلاع باشند . باعث تعجب نیست که قدرتهاى ملى، جهانى، اقتصادى، سیاسى و نظامى از «انقلاب ارتباطات» سخن گفتهاند و «بزرگراههاى اطلاعاتى» را منجى جامعه دانسته، بدان مشروعیت مىدهند . (29)
پىنوشتها:
در دفتر مجله موجود مىباشد .