انقلاب اسلامى و پدیده سینما
آرشیو
چکیده
متن
پرسش ما از سینما یا پرسش سینما براى ما، پرسشى اصلى و کلى است، و درک سینماى بعد از انقلاب اسلامى ایران، بدون شناخت و پاسخ به چند پرسش اساسى مقدور نیست . مسلما در تنگناهاى حاضر، پاسخى مفصل که تا چند مجلد به درازا کشد، ممکن نخواهد بود . پس با مرورى فشرده، گسترهاى را که پیشاروى ما براى پاسخى مشروح وجود دارد، باز مىنگریم و پژوهش بیشتر را به خوانندگان علاقهمند وامىگذاریم و سپس براساس این مقدمه، به مسایل سینماى نوین در دو دهه اخیر توجه مىکنیم . شاید به این وسیله، اهمیت واقعى مسئله وضوح بیشترى یابد .
نخستین نکته مهم در شناخت موقعیتسینماى ما، شناختن حقیقتخود سینماست; سینما چیست؟
به این پرسش از زاویههاى مختلف مىتوان نگریست و به جستوجوى جواب برآمد .
1 . سینما به مثابه پدیدهاى مدرن و متناسب با پدیدههاى علمى - تکنولوژیک جدید;
2 . سینما همچون آینه معنوى مدرنیته;
3 . سینما به عنوان صنعت مدرن در خدمتسرگرمى و تبلیغ;
4 . سینما به عنوان هنر عصر جدید با خصیصه تکنولوژیک و تکثیرى;
5 . سینما همچون یک نهاد اجتماعى رهبرىکننده در قرن اخیر . . . .
همچنین سینما به مثابه تجلى نیروى خلاقه بشرى که در مسیر رشد، پدیدههاى پیشرفته و نو مىآفریند و نیز یک ابزار تربیتى و فرهنگى که مىتواند درستیا نادرست مورد استفاده قرار گیرد، مطرح است .
.....
انبوه آثارى که در حیطه تاریخ سینما نوشته شدهاند، تصویرى روشن از پیدایش سینما به ما ارائه مىدهند . در این آثار، مراحل علمى - تکنولوژیک سینما تا تولد دوربین «لومىیر» بنیانگذار سینما شرح داده مىشود و به ما کمک مىکند تا سینما را در متن تحولات مدرن و متناسب با پدیدههاى عصر جدید و اختراعات آن بررسى کنیم و رشدش را در تار و پود روابط اجتماعى - اقتصادى و فرهنگى جامعه مدرن سرمایهدارى غرب، در پى گیریم .
از جمله این آثار مىتوان از:
Documentary: Ahistory of thenon - fiction film. by: erik barnovw. new york oxford university press, 1974. نام برد .
مقدم بر این اثر از:
A History of Cinema from Its Originsto 1970 Eric Rhode. First PUBlished 1976. ed. مىتوانیم یاد کنیم و نیز از کتاب، Geschiehtedes filmw) تاریخ سینماى هنرى) نوشته اولریش گرگور - انوپاتالاس، ترجمه هوشنگ طاهرى . اخیرا تاریخ سینماى مستند را احد ضابطى جهرمى به فارسى ترجمه کرده و تاریخ سینماى «رود» نیز با بازگردان حسن افشار، قبلا در ایران انتشار یافته بود . این آثار انبوه، با ما از تاریخچه پیدایش سینما، اختراع، دوربین و اسلاف اولیه آن سخن مىگویند . چیزى که سبب بازاندیشى ما مىشود، تلاش براى کشف نسبت پیدایش سینما با شالودههاى دنیاى جدید است; تا براساس آن موفقیتسینماى بعد از انقلاب اسلامى را بسنجیم .
قرن نوزده، قرن بسط نگاه مدرنیته به صورت یک مدنیت صنعتى، و قرن اختراعات و اکتشافاتى است که ریشه آن علم جدید و تصور تازه درباره جهان و انسان است .
واقعا عطش اختراع دستگاهى براى ثبت تصویر اشیاى متحرک چه بود و ریشهاش به کجا مىرسد؟
باید اعتراف کرد که شالودهها و سرچشمههاى این تمنا، تردید در آگاهى اسطورهاى از جهان و الگوهاى مدرسیان در قرون وسطى، برمىگردد . تغییر نگاه درباره عینیت و نیروهاى موجود و مناسبات محلى و توان انسان در شناخت و تولید مصنوعات، برحسب علم نوتجربى، شهامت جستوجوى تازه و تردید درباره درجه اعتبار و دقت گفتههاى نسلهاى پیشین، و مطالعه جزئیات عینى از همان پایان قرن پانزدهم و آغاز قرن شانزدهم، تحولات تکاندهندهاى را در جهانشناسى و انسانشناسى نوین پدیدار کرد . همه ما داستان پژوهشهاى علمى کوپرنیک و کپلر و تیکوبراهه و گالیله و نیوتون و زلزلهاى را که پژوهشهاى علمى کیهانشناسى و فیزیکىشان در استوانههاى اعتقادات سنتى قرون میانى، به وجود آورد، بیاد مىآوریم .
محصول نگاه نو، که به مرور، چهار قرن را پشتسرگذاشت و به قرن نوزدهم رسید، عطش مدنیت نو به طور کلى و در ارتباط با اختراع سینما، تمناى ضبط حرکتبود . یعنى کاربرد ابزار نو براى ثبت تصاویر «عینى» که توان ثبتحرکتشىء محسوس را براى مطالعه دقیقتر اشیاء و رویدادها داشته باشند . پس تمرکز بر روى شناختحسى اشیاى در حرکت و یافتن راهى براى تولید دستگاه ثبت تصویر، اهمیتیافت . مىبینیم که در آغاز سینما تا چه حد موضوعى جدى و علمى بود و با سرگرمى فاصله داشت . بدینسان به اولین تلاشهایى برمىخوریم که در محیط اختراعات و اکتشافات به هم پیوسته قرن نوزدهمى، امکان اختراع وسایل عکاسى را گام به گام فراهم آورد . در این زمان، همه چیز همچون بخشى از فعالیت علمى جهان متمدن جدید، ظاهر مىشد . منشا دستگاههاى عکاسى، جز این نبود . دانش تجربى و آزمایشگاهى و شیمیایى و مکانیکى تا پایان دهه سوم قرن نوزده یعنى سال 1839، امکان اختراع «داگروتایپ» را به وسیله «داگر» و اختراع پوزیتیوکاغذى را به وسیله «بایار» و اختراع «کالوتایپ» را به وسیله «ویلیام هنرى فاکس تالبوت» و فناکیستوسکوپ را بهوسیله «پلاتو» و استرویوسکوپ را بهوسیله «اشتامفر» پدید آورده بود . پارهاى از این اختراعات، مستقیما توهم حرکت تصویرها را پدیدار کردند . از دهه دوم همان قرن نیز کشفیات شیمیایى «هاینریس شولتسه» ، «تام وجوود» و «جان هرشل» در مورد نیترات نقره و ثبت نور و سایه در خدمت ظهور عکس قرار گرفت . سپس «پیرژول سزار جانسن» منجم فرانسوى نیاز داشت تا از عبور زهره از برابر خورشید یک سند تصویرى داشته باشد . او دوربینى ویژه در سال 1874 براى ضبط حرکت مذکور، به نام تپانچه عکاسى اختراع کرد . مىگویند ادوارد موى بریج، با حمایت مالى لیلاند استانفورد، فرماندار سابق کالیفرنیا آزمایشهایى انجام داد تا تصویر اسبى را در حال تاخت ضبط کند; زیرا استانفورد پرورش دهنده اسب بود و راهى علمى و مطمئن براى بهبود راه رفتن و سرعت اسبهایش، جستوجو مىکرد . موىبریجسرانجام موفق شد که تصویر اسبى را در حال تاختبر پرده نمایش آورد: «تجربیات مویبریج چشم خیلىها را که حاصل کارش را دیدند، خیره کرد . او یک جنبه قطعى از فیلم مستند را پیشگویى کرد: توانایى آن در گشودن چشم ما به جهانى که در پیش رو داریم و به این یا آن علت درک شدنى نیست .» (سینماى مستند، ترجمه جهرمى، ص 7)
سپس نوبت اتین ژولمارى فیزیولوژیست فرانسوى رسید که با پیگیرى تجربه جانسن «تفنگ عکاسى» را اختراع کرد تا حرکت پرندگان را در حال پرواز ضبط کند . او در سال 1888، سلسله عکسها را روى نوار سلولوئیدى که چهل عکس را روى خود ثبت کرده بود، ضبط کرد . ژرژ دمنى که کار خود را با دستیارى مارى آغاز کرده بود، در سال 1892، دستگاهى ساخت و شروع به فیلمبردارى از دهانى کرد که عبارات «زنده باد فرانسه» و «تو عشق منى» را تلفظ مىکرد تاحرف زدن را با لبخوانى به ناشنوایان بیاموزاند .
تا اینجا کاملا آشکار است که با تکاپوى علمى - تکنولوژیک قرن نوزده، زمینه ظهور سینما، یعنى قدرت ضبط اشیاى در حال حرکت فراهم آمد . باقى کار براى مخترعان تمام عیارى چون «توماس آلوا ادیسون» و «لویى لومىیر» باقى ماند تا به قولى گوى سبقت را از دیگر مخترعان در سراسر جهان مدرن بربایند و تجارب علمى - تکنولوژیک را به یک واقعیت صنعتى تبدیل کنند . ولى آنها تصورى از اینکه سینما به جاى خدمتبه علم و واقعیت مستند، به ابزار سرگرمى تبدیل شود، نداشتند یا با آن موافق نبودند . ادیسون با اختراع دستگاه کینه توسکوپ در سال 1894 به موفقیتى انفجارى دستیافت . لومىیر با تبدیل اختراع بسیار سنگین ادیسون به دوربینى قابل حمل، گام نهایى را براى ایفاى نقش اساسى در تولد سینما برداشت . زمانى که او در سالن «هندو» در گراند کافه پاریس، اولین فیلمهاى مستندش را با فروش بلیط به نمایش گذاشت، دیگر سینما متولد شده بود; یعنى سال 1895 . از آن پس، سرمایهدارى به سرعت از اختراع ادیسون و لومىیر در جهتسوداگرىهاى خود سود جست و سینما را به یک سرگرمى پولساز و خیالپرداز تبدیل کرد که بنا به سرشت فرهنگ لیبرالى، آزادى فراوانى در جلب مشترى داشت . استفاده از تخیل، سکس، خشونت و انواع قصههاى عاطفى، راهى بود که سینماى جهان سرمایهدارى در پیش گرفت، و روز به روز رونق بیشترى یافت و چه از نظر داستانپردازى و چه صنعتى، به یک تولید عظیم تبدیل گشت . اما هنوز صداى ادیسون در گوشها طنین مىاندازد که:
«من رؤیاى درخشانى داشتم در این باره که سینما را به چه کارها مىتوان واداشت، و چه کارها که باید انجام دهد، تا چیزهایى را که جهان به دانستن آنها نیازمند است، بدان بیاموزد . آموختن به گونهاى روشنتر و مستقیمتر . . . هنگامى که صنعتسینما در راه تخصصى شدن به صورت یک کار تفریحى بزرگ درافتاد، من که تولیدکنندهاى پرکار بودم، دست از بازى کشیدم .»
و لویى لومىیر، اولین مخترع رسمى سینماتوگراف، علنا اعلام کرد:
«کار من پژوهش علمى بوده است . من هرگز درگیر آنچه «تولید» فیلم نام گرفته است، نگشتهام .»
بدین ترتیب معناى نخستین سینما و پاسخ اولین به پرسش سینما چیست، ناظر استبه پدیدهاى علمى در متن انقلاب صنعتى غرب، و متناسب با سلسله اختراعات تکنولوژیک و ابزارهایى که پىدرپى بهدنبال هم تکمیل مىشدند و به نحو پایانناپذیر، شرایط تسلط هر چه بیشتر بر طبیعت را پدیدار مىکردند .
سینما از این نظر، با وجه مادى تمدن جدید و با نگاه ماهوگرنوى آن، یعنى «مدرنیته» وابستگى ماهوى دارد . در عین حال به وسیله سرمایهدارى دچار تحریف هم شده است . سینماى غرب با جدا شدن از اهداف ادیسون و لومىیر و گرویدن به تجربه ملى یس و داستانگویى سرگرمکننده و بدل شدن به یک نهاد سودآور در مناسبات صنعتى - اقتصادى، سیرى منحرف و ویژه یافت . اما همواره بین وجه آگاهىبخش و متفکر و علمى سینما با چهره سرگرمکننده آن، چالش بوده است . سینما، چون پروژهاى ناتمام باقى ماند .
هرچند در هر دو حال سینما همواره از جنبه متقابل خود برخوردار بوده است - یعنى سینماى مستند، سینماى هنرى و سینماى علمى - در عین حال ناگزیر در جهان سرمایهدارى در بستر مناسبات عرضه و تقاضا رشد کرد و مبرا از روابط ناگزیر اقتصادى و حرفهاى نبود . در عین حال سینماى سرگرمکننده که در غرب روزبهروز بیشتر به صورت یک صنعت پرهزینه و پرخرج و سودآور و بزرگ جلوهگر شد، همواره خود را نیازمند رشد در وجه هنرى یافت تا بیشتر جذاب و دلپذیر باشد . کارگردانى و فیلمبردارى و بازیگرى و تدوین و صحنهپردازى و نور و صدا و لباس و طراحى صحنه و غیره و غیره به یک مهارت هنرمندانه و بزرگ تبدیل گشت و رشد عظیمى را پشتسرنهاد . بدینسان تاریخ صدساله سینماى غرب پدیدار شد . انواع فیلمها و گونههاى متفاوت که همواره تجارت و سودآورى در پیدایش آنها غلبه داشت، برابر آثارى قرار گرفت که به صورت مغلوب، نوعى دیگر از سینما را ترسیم مىکردند; یعنى سینمایى با مدعاى آگاهىبخشى، که به نام سینما - چشم، سینما - حقیقت، سینما - مدرنیته و انواع سینماى مستند . . . در غرب حضورش را حفظ کرده است .
× × ×
انقلاب اسلامى و سپس نظام دینى، یعنى جمهورى اسلامى در سال 1357 در شرایطى، با پرسش سینما مواجه شد که سینما در جهان پیشرفتهاى صنعتى و هنرى باورنکردنى خود را در پشتسر گذاشته بود و از نظر پیروزىهاى جلوهفروشانه و افسونزا و تولید عظیم، مسیرهاى تازهاى را جستوجو مىکرد . همه انواع فیلمها و سبکهاى گوناگون سینمایى، تاریخى پرفراز و نشیب را پشتسر نهاده بودند . آثار به یادماندنى برروى پرده آمده و جهان را فتح کرده بود . ستارگان بزرگ، تا دورترین روستاها نفوذ کرده و به الگوى جوانان مسحور بدل شده بودند . ژانرهاى گوناگون، اعم از ملودرام، جنایى، کمدى، پلیسى، جنگى، دینى، حادثهاى، عشقى، تاریخى، وسترن، و سینماى تخیلى و سیاره فضایى و وحشت و سکس و . . . آثار مشهور و فراموشنشدنى در نوع خود آفریده بودند . و بالاخره سینماى امریکا، سینماى روشنفکرانه و سبکهاى اروپایى چون نئورئالیسم و موجنو را به فراموشى سپرد و خود یکه تاز جهان شد، و با تولید عظیم و سرمایهاى که آن را در رده دهم صنایع بزرگ امریکا قرار مىداد، دنیا را فتح کرده بود . در چنین موقعیتى انقلاب اسلامى کوشید یک سینماى متفاوت و سالم را بیافریند .
به این پرسش از زاویههاى مختلف مىتوان نگریست و به جستوجوى جواب برآمد .
1 . سینما به مثابه پدیدهاى مدرن و متناسب با پدیدههاى علمى - تکنولوژیک جدید;
2 . سینما همچون آینه معنوى مدرنیته;
3 . سینما به عنوان صنعت مدرن در خدمتسرگرمى و تبلیغ;
4 . سینما به عنوان هنر عصر جدید با خصیصه تکنولوژیک و تکثیرى;
5 . سینما همچون یک نهاد اجتماعى رهبرىکننده در قرن اخیر . . . .
همچنین سینما به مثابه تجلى نیروى خلاقه بشرى که در مسیر رشد، پدیدههاى پیشرفته و نو مىآفریند و نیز یک ابزار تربیتى و فرهنگى که مىتواند درستیا نادرست مورد استفاده قرار گیرد، مطرح است .
.....
انبوه آثارى که در حیطه تاریخ سینما نوشته شدهاند، تصویرى روشن از پیدایش سینما به ما ارائه مىدهند . در این آثار، مراحل علمى - تکنولوژیک سینما تا تولد دوربین «لومىیر» بنیانگذار سینما شرح داده مىشود و به ما کمک مىکند تا سینما را در متن تحولات مدرن و متناسب با پدیدههاى عصر جدید و اختراعات آن بررسى کنیم و رشدش را در تار و پود روابط اجتماعى - اقتصادى و فرهنگى جامعه مدرن سرمایهدارى غرب، در پى گیریم .
از جمله این آثار مىتوان از:
Documentary: Ahistory of thenon - fiction film. by: erik barnovw. new york oxford university press, 1974. نام برد .
مقدم بر این اثر از:
A History of Cinema from Its Originsto 1970 Eric Rhode. First PUBlished 1976. ed. مىتوانیم یاد کنیم و نیز از کتاب، Geschiehtedes filmw) تاریخ سینماى هنرى) نوشته اولریش گرگور - انوپاتالاس، ترجمه هوشنگ طاهرى . اخیرا تاریخ سینماى مستند را احد ضابطى جهرمى به فارسى ترجمه کرده و تاریخ سینماى «رود» نیز با بازگردان حسن افشار، قبلا در ایران انتشار یافته بود . این آثار انبوه، با ما از تاریخچه پیدایش سینما، اختراع، دوربین و اسلاف اولیه آن سخن مىگویند . چیزى که سبب بازاندیشى ما مىشود، تلاش براى کشف نسبت پیدایش سینما با شالودههاى دنیاى جدید است; تا براساس آن موفقیتسینماى بعد از انقلاب اسلامى را بسنجیم .
قرن نوزده، قرن بسط نگاه مدرنیته به صورت یک مدنیت صنعتى، و قرن اختراعات و اکتشافاتى است که ریشه آن علم جدید و تصور تازه درباره جهان و انسان است .
واقعا عطش اختراع دستگاهى براى ثبت تصویر اشیاى متحرک چه بود و ریشهاش به کجا مىرسد؟
باید اعتراف کرد که شالودهها و سرچشمههاى این تمنا، تردید در آگاهى اسطورهاى از جهان و الگوهاى مدرسیان در قرون وسطى، برمىگردد . تغییر نگاه درباره عینیت و نیروهاى موجود و مناسبات محلى و توان انسان در شناخت و تولید مصنوعات، برحسب علم نوتجربى، شهامت جستوجوى تازه و تردید درباره درجه اعتبار و دقت گفتههاى نسلهاى پیشین، و مطالعه جزئیات عینى از همان پایان قرن پانزدهم و آغاز قرن شانزدهم، تحولات تکاندهندهاى را در جهانشناسى و انسانشناسى نوین پدیدار کرد . همه ما داستان پژوهشهاى علمى کوپرنیک و کپلر و تیکوبراهه و گالیله و نیوتون و زلزلهاى را که پژوهشهاى علمى کیهانشناسى و فیزیکىشان در استوانههاى اعتقادات سنتى قرون میانى، به وجود آورد، بیاد مىآوریم .
محصول نگاه نو، که به مرور، چهار قرن را پشتسرگذاشت و به قرن نوزدهم رسید، عطش مدنیت نو به طور کلى و در ارتباط با اختراع سینما، تمناى ضبط حرکتبود . یعنى کاربرد ابزار نو براى ثبت تصاویر «عینى» که توان ثبتحرکتشىء محسوس را براى مطالعه دقیقتر اشیاء و رویدادها داشته باشند . پس تمرکز بر روى شناختحسى اشیاى در حرکت و یافتن راهى براى تولید دستگاه ثبت تصویر، اهمیتیافت . مىبینیم که در آغاز سینما تا چه حد موضوعى جدى و علمى بود و با سرگرمى فاصله داشت . بدینسان به اولین تلاشهایى برمىخوریم که در محیط اختراعات و اکتشافات به هم پیوسته قرن نوزدهمى، امکان اختراع وسایل عکاسى را گام به گام فراهم آورد . در این زمان، همه چیز همچون بخشى از فعالیت علمى جهان متمدن جدید، ظاهر مىشد . منشا دستگاههاى عکاسى، جز این نبود . دانش تجربى و آزمایشگاهى و شیمیایى و مکانیکى تا پایان دهه سوم قرن نوزده یعنى سال 1839، امکان اختراع «داگروتایپ» را به وسیله «داگر» و اختراع پوزیتیوکاغذى را به وسیله «بایار» و اختراع «کالوتایپ» را به وسیله «ویلیام هنرى فاکس تالبوت» و فناکیستوسکوپ را بهوسیله «پلاتو» و استرویوسکوپ را بهوسیله «اشتامفر» پدید آورده بود . پارهاى از این اختراعات، مستقیما توهم حرکت تصویرها را پدیدار کردند . از دهه دوم همان قرن نیز کشفیات شیمیایى «هاینریس شولتسه» ، «تام وجوود» و «جان هرشل» در مورد نیترات نقره و ثبت نور و سایه در خدمت ظهور عکس قرار گرفت . سپس «پیرژول سزار جانسن» منجم فرانسوى نیاز داشت تا از عبور زهره از برابر خورشید یک سند تصویرى داشته باشد . او دوربینى ویژه در سال 1874 براى ضبط حرکت مذکور، به نام تپانچه عکاسى اختراع کرد . مىگویند ادوارد موى بریج، با حمایت مالى لیلاند استانفورد، فرماندار سابق کالیفرنیا آزمایشهایى انجام داد تا تصویر اسبى را در حال تاخت ضبط کند; زیرا استانفورد پرورش دهنده اسب بود و راهى علمى و مطمئن براى بهبود راه رفتن و سرعت اسبهایش، جستوجو مىکرد . موىبریجسرانجام موفق شد که تصویر اسبى را در حال تاختبر پرده نمایش آورد: «تجربیات مویبریج چشم خیلىها را که حاصل کارش را دیدند، خیره کرد . او یک جنبه قطعى از فیلم مستند را پیشگویى کرد: توانایى آن در گشودن چشم ما به جهانى که در پیش رو داریم و به این یا آن علت درک شدنى نیست .» (سینماى مستند، ترجمه جهرمى، ص 7)
سپس نوبت اتین ژولمارى فیزیولوژیست فرانسوى رسید که با پیگیرى تجربه جانسن «تفنگ عکاسى» را اختراع کرد تا حرکت پرندگان را در حال پرواز ضبط کند . او در سال 1888، سلسله عکسها را روى نوار سلولوئیدى که چهل عکس را روى خود ثبت کرده بود، ضبط کرد . ژرژ دمنى که کار خود را با دستیارى مارى آغاز کرده بود، در سال 1892، دستگاهى ساخت و شروع به فیلمبردارى از دهانى کرد که عبارات «زنده باد فرانسه» و «تو عشق منى» را تلفظ مىکرد تاحرف زدن را با لبخوانى به ناشنوایان بیاموزاند .
تا اینجا کاملا آشکار است که با تکاپوى علمى - تکنولوژیک قرن نوزده، زمینه ظهور سینما، یعنى قدرت ضبط اشیاى در حال حرکت فراهم آمد . باقى کار براى مخترعان تمام عیارى چون «توماس آلوا ادیسون» و «لویى لومىیر» باقى ماند تا به قولى گوى سبقت را از دیگر مخترعان در سراسر جهان مدرن بربایند و تجارب علمى - تکنولوژیک را به یک واقعیت صنعتى تبدیل کنند . ولى آنها تصورى از اینکه سینما به جاى خدمتبه علم و واقعیت مستند، به ابزار سرگرمى تبدیل شود، نداشتند یا با آن موافق نبودند . ادیسون با اختراع دستگاه کینه توسکوپ در سال 1894 به موفقیتى انفجارى دستیافت . لومىیر با تبدیل اختراع بسیار سنگین ادیسون به دوربینى قابل حمل، گام نهایى را براى ایفاى نقش اساسى در تولد سینما برداشت . زمانى که او در سالن «هندو» در گراند کافه پاریس، اولین فیلمهاى مستندش را با فروش بلیط به نمایش گذاشت، دیگر سینما متولد شده بود; یعنى سال 1895 . از آن پس، سرمایهدارى به سرعت از اختراع ادیسون و لومىیر در جهتسوداگرىهاى خود سود جست و سینما را به یک سرگرمى پولساز و خیالپرداز تبدیل کرد که بنا به سرشت فرهنگ لیبرالى، آزادى فراوانى در جلب مشترى داشت . استفاده از تخیل، سکس، خشونت و انواع قصههاى عاطفى، راهى بود که سینماى جهان سرمایهدارى در پیش گرفت، و روز به روز رونق بیشترى یافت و چه از نظر داستانپردازى و چه صنعتى، به یک تولید عظیم تبدیل گشت . اما هنوز صداى ادیسون در گوشها طنین مىاندازد که:
«من رؤیاى درخشانى داشتم در این باره که سینما را به چه کارها مىتوان واداشت، و چه کارها که باید انجام دهد، تا چیزهایى را که جهان به دانستن آنها نیازمند است، بدان بیاموزد . آموختن به گونهاى روشنتر و مستقیمتر . . . هنگامى که صنعتسینما در راه تخصصى شدن به صورت یک کار تفریحى بزرگ درافتاد، من که تولیدکنندهاى پرکار بودم، دست از بازى کشیدم .»
و لویى لومىیر، اولین مخترع رسمى سینماتوگراف، علنا اعلام کرد:
«کار من پژوهش علمى بوده است . من هرگز درگیر آنچه «تولید» فیلم نام گرفته است، نگشتهام .»
بدین ترتیب معناى نخستین سینما و پاسخ اولین به پرسش سینما چیست، ناظر استبه پدیدهاى علمى در متن انقلاب صنعتى غرب، و متناسب با سلسله اختراعات تکنولوژیک و ابزارهایى که پىدرپى بهدنبال هم تکمیل مىشدند و به نحو پایانناپذیر، شرایط تسلط هر چه بیشتر بر طبیعت را پدیدار مىکردند .
سینما از این نظر، با وجه مادى تمدن جدید و با نگاه ماهوگرنوى آن، یعنى «مدرنیته» وابستگى ماهوى دارد . در عین حال به وسیله سرمایهدارى دچار تحریف هم شده است . سینماى غرب با جدا شدن از اهداف ادیسون و لومىیر و گرویدن به تجربه ملى یس و داستانگویى سرگرمکننده و بدل شدن به یک نهاد سودآور در مناسبات صنعتى - اقتصادى، سیرى منحرف و ویژه یافت . اما همواره بین وجه آگاهىبخش و متفکر و علمى سینما با چهره سرگرمکننده آن، چالش بوده است . سینما، چون پروژهاى ناتمام باقى ماند .
هرچند در هر دو حال سینما همواره از جنبه متقابل خود برخوردار بوده است - یعنى سینماى مستند، سینماى هنرى و سینماى علمى - در عین حال ناگزیر در جهان سرمایهدارى در بستر مناسبات عرضه و تقاضا رشد کرد و مبرا از روابط ناگزیر اقتصادى و حرفهاى نبود . در عین حال سینماى سرگرمکننده که در غرب روزبهروز بیشتر به صورت یک صنعت پرهزینه و پرخرج و سودآور و بزرگ جلوهگر شد، همواره خود را نیازمند رشد در وجه هنرى یافت تا بیشتر جذاب و دلپذیر باشد . کارگردانى و فیلمبردارى و بازیگرى و تدوین و صحنهپردازى و نور و صدا و لباس و طراحى صحنه و غیره و غیره به یک مهارت هنرمندانه و بزرگ تبدیل گشت و رشد عظیمى را پشتسرنهاد . بدینسان تاریخ صدساله سینماى غرب پدیدار شد . انواع فیلمها و گونههاى متفاوت که همواره تجارت و سودآورى در پیدایش آنها غلبه داشت، برابر آثارى قرار گرفت که به صورت مغلوب، نوعى دیگر از سینما را ترسیم مىکردند; یعنى سینمایى با مدعاى آگاهىبخشى، که به نام سینما - چشم، سینما - حقیقت، سینما - مدرنیته و انواع سینماى مستند . . . در غرب حضورش را حفظ کرده است .
× × ×
انقلاب اسلامى و سپس نظام دینى، یعنى جمهورى اسلامى در سال 1357 در شرایطى، با پرسش سینما مواجه شد که سینما در جهان پیشرفتهاى صنعتى و هنرى باورنکردنى خود را در پشتسر گذاشته بود و از نظر پیروزىهاى جلوهفروشانه و افسونزا و تولید عظیم، مسیرهاى تازهاى را جستوجو مىکرد . همه انواع فیلمها و سبکهاى گوناگون سینمایى، تاریخى پرفراز و نشیب را پشتسر نهاده بودند . آثار به یادماندنى برروى پرده آمده و جهان را فتح کرده بود . ستارگان بزرگ، تا دورترین روستاها نفوذ کرده و به الگوى جوانان مسحور بدل شده بودند . ژانرهاى گوناگون، اعم از ملودرام، جنایى، کمدى، پلیسى، جنگى، دینى، حادثهاى، عشقى، تاریخى، وسترن، و سینماى تخیلى و سیاره فضایى و وحشت و سکس و . . . آثار مشهور و فراموشنشدنى در نوع خود آفریده بودند . و بالاخره سینماى امریکا، سینماى روشنفکرانه و سبکهاى اروپایى چون نئورئالیسم و موجنو را به فراموشى سپرد و خود یکه تاز جهان شد، و با تولید عظیم و سرمایهاى که آن را در رده دهم صنایع بزرگ امریکا قرار مىداد، دنیا را فتح کرده بود . در چنین موقعیتى انقلاب اسلامى کوشید یک سینماى متفاوت و سالم را بیافریند .