آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

 

نگاه ظاهرنگر به سطح رویدادها مى‏نگرد، و چه با سرشت متحجر و ناتوان از ادراک زندگى و پدیدارهاى نوپدید آن، و چه با سرشت التقاطى و تسلیم‏طلب و مقهور مدرنیت، اسلام را حاوى معرفتى کلیشه‏اى و جداول معنایى ثابت و آگاهى پایان‏یافته‏اى مى‏بیند . دسته اول وانمود مى‏سازند که کلید آن شناخت را در اختیار دارند و نیازى به آموختن نو، به جست‏وجوى نو و به تاملات نو ندارند . آنان خود را مثل خدا، و علم و آگاهى خود را عین علم الهى، لایتغیر مى‏دانند . پس طبیعى است که از این منظر، پرسش «سینما چیست؟» ، «نسبت دین و سینما کدام است؟» ، «آیا چیزى به نام سینماى دینى، یک تحریف معنایى در حوزه زبانى است‏یا واجد حقیقتى گوهرین است؟» و «از چه راهى به درک واقعیت‏سینما و جایگاه سینمایى دینى مى‏توانیم، نائل آییم و واپس ماندن و خوابزدگى و غفلت و ناپویایى خود را به عنوان مسلمان آگاه در این حیطه جبران نماییم؟» همه و همه پرسش‏هایى زائد و یاوه به نظر مى‏رسد . در یک کلام، تکلیف سینما روشن است و فتوا بر آن است که این محصول جهان غیراسلامى، حرام است . لااقل از منظر این دسته، سینما لهو و لعب است و شایسته اندیشیدن نیست و باید دامن برچید و بدان پشت کرد و کناره گرفت تا به قبح و گناه آن آلوده نگشت . سخن از سینما هم درخور عالمان و فرهیختگان و دانشوران نخواهد بود . این همان نگاهى است که با انزوا و رهبانیت و رو برتافتن از پدیده‏هاى مدرن، یکسره انسان و زندگى و اجتماع و اندیشه و نسل نو و سیاست و اقتصاد و فرهنگ و سرنوشت مسلمانان را تسلیم سکولاریست‏ها کرد و قرنى به حجره‏ها پناه برد و دسته‏دسته فرزندان خود را در اختیار فکر و فرهنگ و زندگى غیراسلامى قرار داد و آه کشید و بس . امام (ره) نه تنها با داورى متفاوت درباره سینما، بلکه با کل زندگى، راهش را از آنان جدا کرد . اما دسته دوم، اسلام و سنت اسلامى و ذهن و زبان و اندیشه دینى را حاوى مشتى کلیشه‏هاى واضح مى‏داند که البته به سبب تسلیم‏طلبى‏اش به مدرنیت، در نهان و آشکارا به کارآمدى آن بى‏باور است . در نتیجه تلاش براى تفسیر پدیده‏هاى مدرن را با زبان دینى و نیز نو، ناممکن مى‏خواند و طبیعتا تمایلى به جست‏وجوى سینما از چشم دین ندارد . آنان سینما را با همان چشم و معناى غرب، ادراک مى‏کنند و نگاه دیگرى به آن و تفسیر متفاوتى از آن ندارند . اما بینابین این دو، نگاهى منطقى و مبتنى بر سنت‏هاى الهى وجود دارد که شجاعانه و بلکه پیشروانه، خواهان شنا در آب‏هاى نوگرایى، تعمیق شناخت‏خود از همه وجود زندگى بشرى در همه زمان‏ها و نیز اکنون و آینده، و حتى آفرینش و خلاقیت نو و تاسیس و کشف مى‏باشد . بین بدعت و ابداع و بداعت، فرق قائل است . این منش معتدل، عمیقا به پیوند معرفت و معنویت‏باور دارد . هم به سنت‏هاى لایتغیر الهى دل داده و هم براساس آن، معتقد و مؤمن به ضرورت پاسخگویى خردمندانه به مقتضیات زمان و حتى پیشرو بودن در تغییر و تحول و ثابت نماندن از دیروز تا امروز است . چه به عنوان فرد مسلمان و چه به عنوان امت و اجتماع اسلامى، این پیشروى و جست‏وجو و مفاهمه و مکالمه با رویدادهاى نو و درک عمیق آنان و داشتن تصور روشن و کاربرد صحیح‏شان را از تکالیف غیرقابل چشم‏پوشى مى‏شمارد . سینما، همچون عصاره و آینه مدرنیته در زندگى امروز، در پاره‏اى موارد حتى از کلام و کتاب، نقش مؤثرترى ایفا مى‏کند . نقش سینما و تلویزیون، حتى در جوامع اسلامى از شکل‏هاى سنتى رسانه‏هاى ارتباطى، نظیر منبر، وسیع‏تر و عمیق‏تر است; با این تفاوت که مردم، خود به پاى منبرها مى‏رفتند، اما رسانه‏هاى تصویرى، خود به خانه‏هاى مردم آمده است . عدم ادراک این نقش حیاتى و با نگاهى عقب‏مانده به سینما، و یا از زاویه‏اى بسته و محدودنگر آن را ارزیابى کردن، فاجعه‏بار است . این نگاه به سینما در واقعیت آن، تغییرى به وجود نمى‏آورد، بلکه صاحبان این طرز فکر را منزوى‏تر مى‏کند و از انجام تکالیف واجب اجتماعى‏شان باز مى‏دارد . این منش هرگز و هیچگاه، هیچ نسبتى با منظر بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران ندارد .
رویداد عظیم انقلاب اسلامى، در آستان قرن بیست‏ویکم، هنوز بسیارى از معناهایش را در حوزه تئورى به ثبت نرسانده است . براى آینده و سالیان متمادى عالمان و فرزانگان مسلمان در حوزه‏هاى گوناگون معارف اسلامى از عمل بزرگ تاسیس حکومت و تجربه آن درس خواهند آموخت و در همه حوزه‏ها، نتایج معرفتى نویى را ثبت‏خواهند کرد . زیرا انقلاب، اسلام را از محبس حجره‏ها خارج کرد و در میدان زندگى قرار داد، تا اداره امور فردى و اجتماعى انسان جهان نو را به عهده گیرد . یعنى با نگاه اسلامى درباره چرایى سوراخ شدن لایه ازون در پى تمدن سوداگرانه و پرده‏پوش و خودراى سرمایه‏دارى فراصنعتى و درباره چرایى تشدید گرایش به خانواده‏هاى تک سلولى و بحران اخلاقى و درباره واقعیت تصویر و تاثیر آن بر روح انسان قرن بیست‏ویکمى و بسیارى چیزهاى دیگر تمدن مدرن بیندیشد و با خرد انتقادى، در پى تصحیح زندگى آینده برآید .
یکى از مسایل مهم و قابل اندیشیدن و مبرم، پرسش هنر مدرن، و در راس آن هنر مدرنیته، یعنى هنر تکنولوژیک سینماست . ما باید پرسش سینما را جدى بگیریم و نه عامیانه، بلکه عالمانه همه وجوه آن را بشناسیم . مدخل درستى را انتخاب کنیم و از تسلیم شدن به آنچه هست، بپرهیزیم . آنچه هست را بشناسیم و با انوار اندیشه و معرفت الهى بکوشیم علیه ابتذال بستیزیم و مسیر تعالى را در حوزه عمل در قلمرو سینما بپیماییم .

تبلیغات