آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

1 . جهان آینده و دیدگاه ها
اشاره:
جهان آینده و آینده جهان، از دل نگرانی های جامعه های بشری بوده و هست . این دل مشغولی و نگرانی، ریشه در فطرت جست وجوگران دارد که هماره و همه گاه، می خواهد پرده ها و حجاب ها را بردارد و ابهام ها را بزداید و بازدارنده ها را از پیش راه کنار بزند و روشن، در جام جم، فردا و فرداهای خویش را بنگرد، تا براساس آن نگرش، زندگی فردی و اجتماعی خویش را سامان و سازمان دهد . در این نوشتار، نگاهی افکنده خواهد شد به دیدگاه ها، ویژه غربیان، که امروزه در این باب سخن ها دارند و نظریه ها ارایه داده اند .
در بخش بعدی درنگی در آموزه های ادیان الهی و از جمله اسلام در باب آینده جهان خواهیم کرد و باور شیعه را که همان اسلام زلال و بی آمیغ است، در کانون توجه خواهیم داشت که باوری بس ژرف، همه سویه، امیدآفرین، روشن، تاریکی زدا، درباره آینده جهان و جهان آینده دارد .
دیدگاه هایی که از سوی صاحب نظران غربی، مجال طرح یافته اند و ما به آنها دسترسی پیدا کرده ایم، گاه خوش بینانه اند و گاه بدبینانه که از باب نمونه، به چند مورد اشاره می کنیم:
1 . آینده جهان در نگاه غربیان
1 - 1 . دیدگاه موج سومی
آلوین تافلر و همسرش هایدی تافلر، در آثار خود: شوک آینده (1) ، جابه جایی قدرت (2) ، به سوی تمدن جدید (3) ، بر این باورند که:
انسان امروز، تاکنون دو موج بزرگ را پشت سر نهاده و در آستانه موج سوم است:
موج نخست : دوران کشاورزی بود که هزاران سال به درازا کشید و انسان ها در آن دوران، رهای از هر شکل و ماهیتی می زیستند و زندگی خویش را با همان ابزار آغازین و طبیعی، به پیش می بردند و زندگی طبیعی را در دامن پر مهر طبیعت سپری می کردند و از بسیاری از دشواری ها و تشویش خاطرهای انسان امروز، به دور بودند .
موج دوم : دوران طلوع تمدن صنعتی بود که زندگی مردمان را دستخوش دگرگونی های ژرف ساخت و با رویکرد صنعتی و اقتصادی، اندیشه های فلسفی، سیاسی و علوم اجتماعی شکل گرفت، قراردادهای اجتماعی، جایگزین تقدیرگرایی و مشیت الهی شد و پدیده لیبرالیسم و سپس سکولاریسم، رو به گسترش نهاد و همه چیز با این تراز سنجیده شد .
این موج بیش از سیصد سال پایید، تا این که زمینه های مرحله سوم فراهم گردید .
موج سوم، با سرعت و شتاب، عرصه دار شد و خود را در زوایای گوناگون زندگی انسان امروز، نمایاند . در موج سوم، همه چیز بر محور دانایی، به پیش می رود و توانایی در گرو علم و دانایی است . بزرگراه های اطلاعاتی و آگاهی، زیر ساخت اصلی اقتصاد موج سوم خواهد بود . و ایده «بزرگتر بهتر است » ، به کنار می رود و «از نو مهندسی کردن » به جای آن می نشیند و این، به باور تافلر، تنها راه نجات تمدن غرب است:
موج سومی که توصیف کردیم می تواند آمریکا را به سوی آینده ای بهتر و متمدن تر و معقولانه تر و دموکراتیک تر پیش ببرد . (4)
به نظر تافلر، تمدن صنعتی، در حال جان کندن است و درد زایمان تمدنی جدید و نوین را از سر می گذراند . (5) توت گینگریچ، در مقدمه خود بر کتاب تافلرها، می نویسد:
آلوین و هایدی، کلیدی را در اختیار ما گذاشتند، تا به واسطه آن به هم ریختگی فعلی را در چارچوب مثبت و آینده ای پویا و پرهیجان، ببینیم . (6)
در نظریه تافلرها، دانایی، اصل اصیل و زیربنایی است . این اصل بلند، در زمینه های گوناگون سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی حرف اول را می زند و جهان آینده نیز در پرتو آن شکل می گیرد و تمدن می آفریند . آن دست از کشورهایی که به این واقعیت تاریخی تن دهند، سوار بر موج خواهند شد و آینده خود و فرزندان خویش را خواهند ساخت و آنانی که این واقعیت را در نیابند، در کام تنوره طوفان تاریخ فرو خواهند غلتید . (7)
اروپا محوری و امریکا مرکزی و چیرگی بر فرهنگ های پیرامونی و فراهم کردن روند جهانی شدن، دورنمایه این دیدگاه است . البته، این دیدگاه و داوری نسبت به آینده جهان، نه مبنای فلسفی دارد و نه مبنای جامعه شناختی; بلکه از یک نقطه شروع می کند و با ارایه مثال و نمونه به نقطه دیگر می رود و بر این اساس، می کوشد، تا آینده بشر را با نظریه موج سوم و محور بودن «دانایی » آینده ای روشن جلوه دهد .
1 - 2 . رویارویی تمدن ها
ساموئل هانتینگتون، در ترسیم و تصویر جهان آینده و آینده جهان و تمدن های بشری، نگاه و داوری دیگری دارد که بازتاب های گسترده و گوناگونی را درپی داشته است . در باور وی، رشته های گسل میان تمدن ها به عنوان نقطه های بروز بحران و خونریزی جانشین مرزهای سیاسی و ایدئولوژیک دوران جنگ سرد خواهد شد (8) و هیچ تمدن فراگیر و جهانشمول، در دنیا پا نخواهد گرفت .
او، تمدن های زنده را هفت تمدن می داند: غربی، کنفسیوسی، ژاپنی، اسلامی، هندو، ارتدکس، آمریکای لاتین و به احتمال آفریقا و در فرجام به این نتیجه می رسد که تمدن اسلامی و کنفسیوسی، در کنار هم، رویاروی با تمدن غربی و مسیحی خواهند بود و دومی، بر اولی پیروز خواهد گردید: (9)
مشکل رهبری جهان، از نظر سیاسی در قرن آینده در دست آمریکا و اروپا خواهد بود و احتمالا مرکز قدرت، از آمریکا به فدراسیون اروپا منتقل خواهد شد . پس از آنها، ژاپن و چین و روسیه سرمایه گذاری خواهند داشت . پس اگر قرن آینده، قرن آمریکا نباشد، به احتمال زیاد، قرن اروپا خواهد بود . (10)
وی، وجوه ناسازگاری میان تمدن ها را نه تنها واقعی که اساسی و بنیادی می داند و با شش مقدمه، نظریه رویارویی و برخورد تمدن ها را ارایه می دهد و ثابت می کند . (11)
بر این نظریه، نقد کنندگان و خرده گیران، از زوایای گوناگون سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و . . . نقد وارد ساخته اند که ما در این نوشته در صدد بررسی آنها نیستیم و تنها چند نکته را یادآور می شویم:
1 - این نظریه، نظریه ای زیرکانه و قیم مآبانه است و با مساله نظم نوین جهانی پیوند تنگاتنگ دارد . هدف نهایی آن این است که ساختاری هرمی از جهان ارائه دهد که در راس آن هرم، آمریکا قرار داشته باشد . این نظریه پرداز، از دریچه فرهنگ آمریکایی به دنیا می نگرد; از این روی نگاه وی به دیگر فرهنگ های پیرامونی نگاهی کینه ورزانه و دشمنانه است;
2 - در این دیدگاه، تنها خطری که برای آمریکا انگاشته شده، خطر ایدئولوژیکی است و از طرح مسئله رقابت اقتصادی، پرهیز شده وحال آنکه امروز ژاپن درون آمریکا را فتح کرده و رقیبی جدی و رقیبی اثرگذار بر سیاست و اقتصاد آمریکاست;
3 - در این نگاه، تمدن غرب یکپارچه انگاشته شده و حال آنکه واگرایی و شکاف در کشورهای غربی امری غیر قابل انکار است;
4 - تقسیم بندی که در این دیدگاه از تمدن، بامفهوم نژادی و دینی، در نظر گرفته شده، با فرهنگ های دیگر، به ویژه با تمدن اسلامی که مبتنی بر فرهنگ و ارزش های دینی است، فاصله فراوانی دارد . (12)
1 - 3 . پایان تاریخ و لیبرال دموکراسی
فرجام تاریخ و واپسین انسان (13) نام نوشته ای است که فرانسیس فوکویاما، نظریه پرداز ژاپنی الاصل مقیم آمریکا، نگاشته و نظریه خود را در آن مطرح کرده است . به عقیده وی، در جهان آینده نه فاشیسم و نه کمونیسم، هیچیک جایی نخواهد داشت و تنها لیبرال دموکراسی است که بر هماوردان ایدئولوژیک خود، چیرگی می یابد و ممکن است نقطه پایان تاریخ و آخرین شکل کومت بشری نیز باشد:
آیا در پایان قرن بیستم، سخن گفتن دوباره از نوعی تاریخ منسجم و جهت دار بشری که در نهایت بخش اعظم بشریت را به دموکراسی لیبرال رهنمون خواهد ساخت، معنایی دارد یا نه؟
پاسخی که من به آن رسیده ام به دو دلیل جداگانه پاسخی است مثبت:
یکی از دلایل با اقتصاد ارتباط دارد و دیگری با آنچه پیکار برای شناسایی نامیده ام . (14)
به اعتقاد فوکویاما، دموکراسی لیبرال، آرزوی یکپارچه ای است که الهام بخش سرزمین ها و فرهنگ های گوناگون جهان است . در این مدل از حکومت و تمدن، کشورها با یکدیگر همانندی می یابند و ناگزیر از دید و نگرش ملی، در قالب یک دولت متمرکز به یکپارچگی دست می یابند .
در جامعه ای که وی ترسیم می کند، شور و شوق و نبردهای ایدئولوژیکی، جای خودرابه حسابگری اقتصادی و برآوردن چشمداشت های مصرفی، خواهد داد .
شمال و جنوب، بیداری جهان اسلام، رشد ملی گرایی و . . . ناسازگاری بنیادین با لیبرالیسم ندارند . (15) در واقع لیبرالیسم، از آن رو بر جهان چیره می شود که در برابرش ایدئولوژی بسیج کننده ای برای رویارویی وجود ندارد .
او در پاسخ از رخداد انفجار یازده سپتامبر در آمریکا و نظریه خویش می گوید:
من معتقدم که در نهایت بحث من صحیح است . مدرنیته، لوکوموتیو بسیار نیرومندی است که با اتفاقاتی از این دست، از خط خارج نخواهد شد . . . (16)
بر این نظریه نیز، نقدهای فراوانی وارد کرده اند که پایه های آن را سست ساخته است . (17)
از جمله «مایکل اریچ لسناف » در نقد این دیدگاه می نویسد:
این ادعا . . . گستاخانه است . نظریه فوکویاما هم، مثل نظریه هگل، مبتنی بر نظری فوق العاده اروپا محور، نسبت به تاریخ است . مثلا تمدن چینی . . . هرگز بر اصول آزادی و برابری یا دموکراسی لیبرال نبوده است . . . همچنین دست کم، یک ایدئولوژی غیر غربی هست که هنوز به نظر، پر از نیروی زندگی می آید و آن اسلام است . اسلام، در هر شکل آن، اعم از اسلام در روندکلی، اسلام رادیکال، یا اسلام بنیادگرا . برای من روشن نیست که آیا اسلام، یا شاخه ای از آن، مدعی تجسم اصول آزادی یا برابری است، یا نه؟ اما به نظر من، کاملا قابل تصور است که آنها هم می توانند مدعی چنین اصولی باشند . (18)
فوکویاما، به باور مایکل ایچ لسنا، از نیروهای متراکم و انرژی های انبوه مسلمانان در سرتاسر جهان به آسانی، گذشته و نظریه خود را با این انگاره که مسلمانان، بازدارنده ای بر سر راه به حقیقت پیوستن نظریه او نیستند، مطرح کرده و نیز رشد ملی گرایی را
امری ساده و غیر قابل توجه شمرده است و حال آن که چنین نیست، بلکه باید به این نکته توجه داشت که مردم آزاد شده از بند کمونیسم، به سادگی به اردوگاه امپریالیسم نخواهند پیوست و نقطه اشتراک کمونیسم و امپریالیسم پنداری بیش نیست .
ملت ها، رشد و بالندگی و درک بالایی یافته اند و به آسانی در برابر قدرت غرب و امپریالیسم زانو نخواهند زد . در این بین رام کردن مسلمانان و به بند کشیدن آنان که گذشته بسیار درخشان و تمدن انسانی و ارزشی داشته و خود نقش آفرین بوده اند، و تمدن ساز، کار آسانی نیست . این نشان می دهد که ویژگی های محلی و بومی، روحی و ایدئولوژیکی و فرهنگی گوناگون را نمی توان و نباید نادیده گرفت و این که فوکویاما، لیبرالیسم را نظریه پایان تاریخ و آخرالزمان شمرده و آن را بهترین و آخرین مدل و شیوه تمدن و حکومت دانسته وهم و خیالی بیش نیست و با واقعیت چندان سازگاری و همخوانی ندارد .
«اژی دبره » می نویسد:
سرمایه داری دموکراتیک، صاحب بلا منازع میدان شده، ولی در اشتباه است، اگر فکر کند که می تواند آن را کنترل نماید و نیز با پیروزیش تاریخ متوقف خواهد شد، پیروزی انکارناپذیر سرمایه داری در حال حاضر در بطن خویش و درازمدت کست سرمایه داری را پرورش خواهد داد . شکست سرمایه داری روزی فرا خواهد رسید که وهم و پندار برخاسته از دامن آن محو شود وهم و پنداری که مارکسیسم نیز، مبلغ و منادی آن بود . . . آن روز چندان دور نخواهد بود که در جهان فرا صنعتی تقدم ها وارونه شود، به طوری که فرهنگ برترین جایگاه را از آن خود سازد و پس از آن به ترتیب، سیاست و اقتصاد . (19)
بدین سان، می توان نتیجه گرفت که: این سه اندیشه و سه فلسفه که درباره تمدن ها ارایه شده; یعنی نظریه تافلر، هانتینگتون و فوکویاما هر سه خصلتی واگرایانه و یکسان انگارانه دارند و بخش های زیادی از فرهنگ ها و سنت ها و مذهب های پیرامون خود را نادیده می گیرند و به همین دلیل، واقع بینانه نیستند .
البته دیدگاه های دیگری نیز وجود دارد که پاره ای خوش بینانه و امیدآفرین و پاره ای یاس آفرین و بدبینانه اند . صاحبان دیدگاه بدبینانه، به پیامبران فنا و محکومیت معروف شده اند .
«ژان پل سارتر» فرانسوی، «اشپنگلر» آلمانی، «توین بی » انگلیسی و «سارکلین » آمریکایی، از این دسته اند . گرچه این فیلسوفان درباره تمدن کنونی غرب و آینده آن اتفاق نظر ندارند، لکن بسیاری از آنان تمدن غربی را محکوم به فنا می دانند و بر این باورند که ممکن است بشر راه خود را در سپیده دم تمدن جدیدی بیابد . اشپنگلر، بر این باور است که تمدن غربی، خود به خود، در اواخر قرن بیستم به پایان خود نزدیک خواهد شد .
البته در قرن های پسین، بدبینی، بیشتر به صورت اعتقاد به بدی زمانه و فساد تمدن موجود و زایش تمدنی جدید و نوین درآمده است . (20)
2 . آینده جهان در نگاه ادیان الهی
در بستر تاریخ، همواره انسان هایی آمده اند و آرزوی فردایی بهتر و روشن تر را نوید داده اند . سرآمد این انسان ها، پیامبران الهی بوده اند که آینده جهان را به گونه ای دلپذیر و سامان یافته و آرامش بخش ترسیم کرده اند، همه ادیان الهی، در این ویژگی، همخوانی دارند و با اندک اختلافی در مصداق، در اصل آینده درخشان و آمدن مصلحی نجات بخش، هم عقیده اند .
در این نگاه خوش بینانه، آینده تاریخ نه ابتر و ناتمام است و نه ناکام، بلکه انسان ها با فطرت کمال جویی و آرمان خواهی که دارند، به سمت و سوی تکامل فکری و اخلاقی و معنوی پیش می روند (21) و پیروزی ازآن صلاح و پارسایی و فلاح و رستگاری است .
و صلح و عدالت و آزادی و صداقت را بر زور و مکر و استکبار و استعباد قطعی می شمارند . و بر این باورند که بشر هر چه جلوتر برود، بر بلوغ عقلی و پختگی اش افزوده می شود و نیاز به مصلح و منجی را بیشتر و بهتر حس خواهد کرد . (22)
در کتاب جوک، از کتاب های هندویان آمده است:
سرانجام، دنیا به کسی برگردد که خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او فرخنده و خجسته باشد . (23)
به عقیده برهماییان و بر اساس کتاب ددانک، از کتاب های مقدس آنها:
دست حق درآید و جانشین آخر «ممتاطا» ظهور کند و مشرق و مغرب عالم را بگیرد و همه جا خلایق را هدایت کند . (24)
در مزامیر داوود آمده است:
شریران منقطع خواهند گشت و اما متوکلان به خداوند، وارث زمین خواهند شد . (25)
و در تورات به روشنی به این حقیقت اشاره شده است:
و نهالی از تنه یسی بیرون آمده شاخه ای از ریشه هایش خواهد شکفت و روح خدا بر او قرار خواهد گرفت . مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به مظلومان زمین به راستی حکم خواهند نمود . . . جهان از معرفت خداوند پرمی گردد . . . (26)
و در انجیل می خوانیم :
کمرهای خود را بسته و چراغ های خود را افروخته بدارید، باید مانند کسی باشید که انتظار آقای خود را می کشد . . . تا هر وقت آید و در را بکوبد و بی درنگ برای او باز کنند . خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد . (27)
و از پیشوایی مستضعفان (30) خبر داده و بر آنچه در کتاب های مقدس پیشین آمده، مهر تایید زده است:
و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون . (31)
در کتاب زبور [کتاب آسمانی داوود] بعد از یادها که در آن کردیم، نوشتیم: بندگان صالح من، وارث زمین خواهند بود و آنان در این جهان از جهانیان میراث برند .
اسلام، آینده را روشن می بیند و در چشم انداز آن تیرگی، مه آلودگی و غباری نمی بیند; از این روی، به گوناگون بیان ها از آینده زیبا که محرومان زمین بیرق عدالت را خواهند برافراشت و بر اریکه قدرت خواهند نشست نوید می دهد .
نوید می دهد از روزی که عدالت دامن می گسترد، نابرابری ها رخت برمی بندند، انسان ها از ستم رهایی می یابند . برادری، صلح و صفا، فضای جامعه های انسانی را عطرآگین می کند، زمین برکت و گنجینه های خودرابیرون می ریزد و آسمان، باران رحمت الهی را بر دشت و دمن می باراند . همه و همه چیز شادابی می یابند .
آری، در اندیشه ناب اسلامی، حق بر باطل پیروز می گردد، ارزش های اسلامی، همه جا را در عطر و بوی خوش خود فرو می برند و مدینه فاضله شکل می گیرد و آن که انسان های پاک باز را رهبری می کند، تا به این اوج برسند «مهدی » است .
این حماسه جاودانه و بزرگ انسانی رخ خواهد داد اگر از عمر دنیا یک روزباقی نمانده باشد:
لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد، لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج رجل من ولدی . (32)
اگر از دنیا یک روز بیشتر نمانده باشد، خدا آن روز را می گستراند و بر درازای آن می افزاید، تا مردی از فرزندان من ظهور کند .
از منظر مسلمانان، به ویژه شیعیان، یک ساحل نجات و یک تکیه گاه استواری در آینده تاریخ وجود دارد که دور یا نزدیک، برای انسان ها پیش خواهد آمد و آنان را از امواج نابسامانی ها، بحران ها و چالش ها به آرامش و آسایش رهنمون خواهد شد . از این حقیقت، در فرهنگ دینی با عنوان هایی چون: فرج بعد از شدت (33) و انتظار فرج، یاد شده و انتظار فرج، از برترین عبادت ها به شمار آمده است . (34)
از آنچه بدان اشارت کردیم روشن شد: دیدگاه دین باوران و مسلمانان نسبت به فرجام تمدن ها و تاریخ بشری، دیدگاهی ویژه و جامع است . در عین آن که تز جهان وطنی را مطرح می کند، به فرهنگ های پیرامونی خود تا زمانی که در راستای همکاری و زندگی مسالمت آمیز با مسلمانان قرار داشته باشند، هیچ گونه برخوردی ندارد . و آنان که نه خود تسلیم حق می شوند و نه به دیگران اجازه ورود به حوزه حقیقت را می دهند، اتمام حجت می کند و اگر حق را نپذیرفتند و با منطق تسلیم نشدند، برخورد شدید می کند . (35)
ادامه دارد
پی نوشت ها:
× برگرفته از مجله حوزه، مرداد - آبان 1380 .
1 . شوک آینده، الوین تافلر، ترجمه حشمت الله کامرانی، نشر سیمرغ، تهران .
2 . جابجایی قدرت، تافلر، ترجمه شهیندخت خوارزمی، نشر سیمرغ .
3 . تمدن جدید، الوین تافلر و هایدی تافلر، ترجمه محمدرضا جعفری .
4 . همان، ص 108 .
5 . به سوی تمدن جدید، ص 109 .
6 . همان، ص 26 .
7 . همان، ص 23 .
8 . موج سوم و دموکراسی، سامویل هانتینکتون، ترجمه دکتر احمد شهسا، پیشگفتار، ص 39، علمی و فرهنگی، تهران .
9 . همان .
10 . گفت و گوی تمدن ها و برخورد تمدن ها، سید صادق حقیقت، ص 26، مؤسسه فرهنگی طه، قم .
11 . همان .
12 . روزنامه ایران 21/7/76، دکتر مجتهدزاده; گفت وگوی تمدن ها و برخورد تمدن ها، سید صادق حقیقت، ص 33 .
13 . مجله سیاست خارجی، شماره 2 و 3، سال هفتم، مقاله «فرجام تاریخ و واپسین انسان » ، نوشته فرانسیس فوکویاما، ترجمه علیرضا طیب 367، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی .
14 . همان، ص 369 .
15 . مجله پگاه حوزه، شماره 19، ص 19 .
16 . همان، شماره 24، ص 5 .
17 . مجله موعود، شماره 10 و 11، ص 77 .
18 . فیلسوفان سیاسی قرن بیستم، مایکل ایچ لسناف، ترجمه خشایار، دیهیمی، ص 475، نشر کوچک، تهران .
19 . مجله سیاست خارجی، شماره 2 و 3، سال هفتم، ص 387 .
20 . تاریخ تمدن غرب و مبانی آن در شرق، کرین بریتون، جان کریستوفر، ترجمه پرویز داریوش، ص 553، سازمان چاپ و پخش کتاب، تهران .
21 . قیام و انقلاب مهدی، شهید مطهری، ص 59، صدرا .
22 . دیباچه ای بر رهبری، صاحب الزمانی، ص 91، مؤسسه مطبوعاتی عطایی، تهران .
23 . مهدی، انقلابی بزرگ، مکارم شیرازی، ص 54، چاپ امیر، قم .
24 . همان .
25 . همان، ص 55، به نقل از کتاب مقدس، ص 857 .
26 . همان، ص 566 .
27 . همان، ص 57 .
28 . سوره توبه (9)، آیه 3; سوره صف (61)، آیه 9; سوره فتح (47)، آیه 28 .
29 . سوره انبیا (21)، آیه 105 .
30 . سوره قصص (28)، آیه 5 .
31 . سوره انبیا (21)، آیه 105 .
32 . بحارالانوار، علامه مجلسی، ، ص 83، 51، مؤسسه الوفاء، بیروت .
33 . مجموعه آثار، شهید مطهری، ج 18، ص 161، صدرا، تهران .
34 . بحارالانوار، ج 51، ص 57 .
35 . نهج الفصاحه، مجموعه سخنان رسول اکرم، ترجمه ابوالقاسم پاینده حدیث شماره 409، جاویدان، تهران; منتخب الاثر، لطف الله صافی گلپایگانی، ص 493، داوری، قم .

تبلیغات