رایزنىهاى فرهنگى و نقش آفرینىهاى ضعیف
آرشیو
چکیده
متن
به نظر نمىرسد افراد فراوانى پیدا شوند که از عملکرد رایزنهاى فرهنگى باخبر باشند و یا حتى مطلبى بدانند . وقتى اواخر مرداد گذشته، رایزنىهاى فرهنگى جمهورى اسلامى ایران با هدف «ایجاد هماهنگى براى پیشبرد سیاستخارجى و تامین منافع ملى ایران» گردهم آمدند، این موضوع بیش از پیش به چشم آمد .
اگر مطرح شدن لزوم ایجاد هماهنگى را به منزله عدم توفیق در پیشبرد سیاستخارجى تلقى کنیم، نشانههاى زیادى از این عدم موفقیت وجود دارد . مثلا به رغم اینکه کشورهاى آسیاى میانه و قفقاز درحوزه تمدنى ایران قرار دارند، کشور ما پس از فروپاشى شوروى سابق نتوانست در آنها نفوذ فرهنگى مورد انتظار را پیدا کند و از این نظر برد با ترکیه و عربستان بوده است . رایزنىهاى فرهنگى ایران در این کشورها، اگر چه بر خودروهاى مدل بالا سوار مىشوند، ولى تاکنون با روشهایى کهنه به کار تبلیغى پرداختهاند که به خاطر بافت غالب سنىمذهب این مناطق، پس زده مىشوند; چنان که براى تبلیغ دینى در این مناطق، وهابىها عملکردى قابل توجه داشتهاند . مبلغان دینى وهابى به شکل سازمانیافته با کوله بارى از اغذیه، وارد روستاهاى فقیر این کشورها مىشوند و بهتدریج روستاییان را زیر نفوذ خود قرار مىدهند . ترکها هم با استفاده از شیوههاى تبلیغى مدرن و تاسیس مدارس مىکوشند، فرهنگ منطقه را تحت تسلط مؤلفههاى فرهنگ پان ترکیسم بگیرند .
در کشور پاکستان جایى که در طول تاریخ، فرهنگ ایرانى و زبان فارسى نفوذ زیادى در آن داشته، فعالیتهاى فرهنگى قرین موفقیت نبوده است . فعالیتهاى فرهنگى ایران در این کشور که دایما عرصه درگیرىهاى قومى و مذهبى است، به دور از تنش باقى نماند و با شهادت رایزن فرهنگى کشورمان در پاکستان به دست گروههاى افراطى مذهبى، فعالیتهاى فرهنگى در دفاتر ایران در ایالتهاى مختلف این کشور دچار شوک شد .
کارشناسان مىگویند به طور کلى وارد کردن نظامیان در امر رایزنى فرهنگى، عملا نتیجه مطلوبى به بار نمىآورد و این در حالىاست که تاکنون نظامیان بسیارى در رایزنىهاى فرهنگى ایران در خارج از کشور به فعالیت پرداختهاند .
عمده وظایف رایزنان فرهنگى، ارتباط با مجامع فرهنگى و دانشگاههاست . بنابراین یک رایزن فرهنگى باید زبان کشور محل ماموریتش را بداند و به آداب اجتماعى آنجا وارد باشد . در فهرست وظایف رایزنان فرهنگى، گسترش زبان فارسى، ارتباط با مراکز فرهنگى و دانشگاهى و ایجاد آشنایى با انقلاب ایران، ذکر شده است . منتها برخى عقیده دارند که رایزنىها به خاطر فقدان ویژگىهاى لازم در انجام وظایف خود، چندان موفق نبودهاند .
دکتر ورجاوند، مىگوید: «وقتى رایزن فرهنگى نقش آفرین مىشود که قدرت ایجاد رابطه سریع با مردم سرزمینى را که در آن حضور مىیابد، داشته باشد و بتواند پیام فرهنگ سرزمین خود را به گویاترین شکل ممکن و با جاذبه لازم به مردم آن سرزمین منتقل کند . وى هنگامى موفق عمل مىکند که رسانههاى همگانى و روزنامههاى کشور محل ماموریتش را به سوى خود جذب کند و با برپایى نشستهایى در معرفى هنرهاى کشورش به سرزمین محل ماموریت توفیق به دست آورد . لازم است وى با مراکز فرهنگى و دانشگاهى پیوند نزدیکى برقرار کند و با دادن منابع مختلف، نظیر عکس، اسلاید، فیلم و . . . به کسانى که نسبتبه ایران و فرهنگ شرق ابراز علاقه مىکنند، به شکل غیرمستقیم فرهنگ ایران را معرفى کند . رایزن لازم است نشستهاى مختلفى راجع به فرهنگ سرزمینش برگزار کند تا جایى که دانشجویان پایان نامههایشان را به ایران اختصاص دهند و به دنبال آن در جلسات شرقشناسى دانشگاهها، ایران موقعیت ویژهاى پیدا کند . خانههاى فرهنگ ایران در کشورهایى نظیر پاکستان لازم است مرکز مراوده فرهنگى نسل جوان باشد . طبیعتا رایزن فرهنگى براى انجام تمام این کارها باید با زبان و تاریخ و فرهنگ ایران آشنایى کامل داشته باشد و کسى که به عنوان رایزن فرهنگى اعزام مىشود، لازم است در کشور خودش شناخته شده باشد و در کشور محل ماموریتش هم حداقل دو مقاله چاپ کرده باشد . منطقىترین اعزام رایزن این است که استادان دانشگاه در دورههاى حداقل یکساله در این زمینه شرکت کنند و سپس به شرط آشنایى کامل با زبان فارسى و آشنایى با زبان کشور مقصد، اعزام شوند . پس از اعزام هم آنها باید تحت آموزشهاى مداوم قرار داشته باشند و دو بار در سال کنگرهاى تشکیل شود تا اطلاعاتشان تازه شود .»
به نظر فردرو دبیر شوراى فرهنگ عمومى، انجام تمام اینها در صورتى امکانپذیر است که یک مشکل اساسى در رابطه با رایزنىهاى فرهنگى حل شود; این مشکل عدم هماهنگى در امر فعالیتهاى فرهنگى است . مثلا اساسا هیچ کس نه در داخل و نه در خارج کشور از اصول سیاستهاى فرهنگى اطلاع کافى ندارد و همین کمبود، بس است تا فعالیتهاى رایزنان فرهنگى با ابهام و سرگشتگى همراه باشد . همچنین در حال حاضر مراکزى که در حوزههاى مختلف فرهنگى در زمینه ارتباطات خارجى فعالیت مىکنند، اطلاعى از فعالیتهاى یکدیگر ندارند . دهها مرکز فرهنگى دچار معضل ناهماهنگى هستند . از طرفى به نظر مىرسد که سازمان ارتباطات اسلامى، هنوز نتوانسته نظم و نسق مشخصى براى ارتباط با سایر تشکیلات داخلى ایجاد کند . بنابراین وحدت رویهاى براى پیشبرد سیاستهاى فرهنگى در خارج از کشور وجود ندارد .
به خاطر برخى شائبهها و ناهماهنگىها، مدتها وزارت امور خارجه اعتقاد داشت که رایزنى فرهنگى باید زیر مجموعه این وزارتخانه باشد; چون تاکنون این طور به نظر مىرسیده که رایزنان فرهنگى، سفرایى با دیدگاهها و رفتارها و تعلقات جناحى، جدا از خط دیپلماسى کشور و وزارت امور خارجه و سفارتخانههاى ایران هستند; در حالى که به نظر کاظم جلالى، عضو کمیسیون امنیت ملى و سیاستخارجى مجلس که سابقه کار در وزارت خارجه را هم دارد، بخش فرهنگى مؤثرترین عنصر در دیپلماسى یک کشور است که مىتواند بستر ساز حضور موفق دیپلماتها در عرصه کار دیپلماسى باشد . «خود ما امروز به این موضوع قایل هستیم که دلایل موفقیت دنیاى غرب در مقابل جهان سوم، استفاده مناسب از عنصر فرهنگ است و لازمه اینکه فرهنگ بتواند راه پیشبرد دیپلماسى را هموار کند، این است که یک کشور داراى فرهنگى قوى و باسابقه باشد و نیز نمایندگانى با کفایت و فرهنگ شناس و اهل فکر و ذوق و هنر، نمایندگى چنین فرهنگى را در خارج به عهده داشته باشند . کاظم جلالى نماینده مجلس معتقد است که ما از فرهنگى قوى و پرسابقه برخورداریم، منتها در مورد اعزام نمایندگان فرهنگى ضعفهایى داریم . مثلا به نظر نمىرسد که نمایندگان فرهنگى ما از شرایط لازم براى معرفى فرهنگ کهن ایران برخوردار باشند . در حد آشنایى اجمالى خودم مىگویم که ما در زمینه اعزام نیروهایمان موفق عمل نکردیم و اصل شایستهسالارى را رعایت نکردیم و در این کار روابط جاى ضوابط را گرفته . اغلب نمایندگان فرهنگى به سن پختگى نرسیدهاند; زبان کشور محل ماموریتشان را نمىدانند و نمىتوانند با صراحت فرهنگ کشورمان را مطرح و معرفى کنند . رایزن فرهنگى لازم است داراى جذابیتهاى شخصیتى باشد و هر جذابیتى در فرهنگ ایرانى، باید در شخصیت او نمود پیدا کرده باشد . ظاهر مناسب، علم، وقار، متانت، توانایى بحث و جدال از جمله شرایط لازم براى نماینده فرهنگى است . از طرفى هم گویا نمایندگىهاى مختلف اعم از سیاسى، اقتصادى و فرهنگى، جزایرى جداگانه هستند; در حالى که همه آنها باید ابزارهایى در دست دیپلماسى کشور باشند وگرنه دیپلماسى عملا آشفته و ناکارآمد خواهد بود .
اگر مطرح شدن لزوم ایجاد هماهنگى را به منزله عدم توفیق در پیشبرد سیاستخارجى تلقى کنیم، نشانههاى زیادى از این عدم موفقیت وجود دارد . مثلا به رغم اینکه کشورهاى آسیاى میانه و قفقاز درحوزه تمدنى ایران قرار دارند، کشور ما پس از فروپاشى شوروى سابق نتوانست در آنها نفوذ فرهنگى مورد انتظار را پیدا کند و از این نظر برد با ترکیه و عربستان بوده است . رایزنىهاى فرهنگى ایران در این کشورها، اگر چه بر خودروهاى مدل بالا سوار مىشوند، ولى تاکنون با روشهایى کهنه به کار تبلیغى پرداختهاند که به خاطر بافت غالب سنىمذهب این مناطق، پس زده مىشوند; چنان که براى تبلیغ دینى در این مناطق، وهابىها عملکردى قابل توجه داشتهاند . مبلغان دینى وهابى به شکل سازمانیافته با کوله بارى از اغذیه، وارد روستاهاى فقیر این کشورها مىشوند و بهتدریج روستاییان را زیر نفوذ خود قرار مىدهند . ترکها هم با استفاده از شیوههاى تبلیغى مدرن و تاسیس مدارس مىکوشند، فرهنگ منطقه را تحت تسلط مؤلفههاى فرهنگ پان ترکیسم بگیرند .
در کشور پاکستان جایى که در طول تاریخ، فرهنگ ایرانى و زبان فارسى نفوذ زیادى در آن داشته، فعالیتهاى فرهنگى قرین موفقیت نبوده است . فعالیتهاى فرهنگى ایران در این کشور که دایما عرصه درگیرىهاى قومى و مذهبى است، به دور از تنش باقى نماند و با شهادت رایزن فرهنگى کشورمان در پاکستان به دست گروههاى افراطى مذهبى، فعالیتهاى فرهنگى در دفاتر ایران در ایالتهاى مختلف این کشور دچار شوک شد .
کارشناسان مىگویند به طور کلى وارد کردن نظامیان در امر رایزنى فرهنگى، عملا نتیجه مطلوبى به بار نمىآورد و این در حالىاست که تاکنون نظامیان بسیارى در رایزنىهاى فرهنگى ایران در خارج از کشور به فعالیت پرداختهاند .
عمده وظایف رایزنان فرهنگى، ارتباط با مجامع فرهنگى و دانشگاههاست . بنابراین یک رایزن فرهنگى باید زبان کشور محل ماموریتش را بداند و به آداب اجتماعى آنجا وارد باشد . در فهرست وظایف رایزنان فرهنگى، گسترش زبان فارسى، ارتباط با مراکز فرهنگى و دانشگاهى و ایجاد آشنایى با انقلاب ایران، ذکر شده است . منتها برخى عقیده دارند که رایزنىها به خاطر فقدان ویژگىهاى لازم در انجام وظایف خود، چندان موفق نبودهاند .
دکتر ورجاوند، مىگوید: «وقتى رایزن فرهنگى نقش آفرین مىشود که قدرت ایجاد رابطه سریع با مردم سرزمینى را که در آن حضور مىیابد، داشته باشد و بتواند پیام فرهنگ سرزمین خود را به گویاترین شکل ممکن و با جاذبه لازم به مردم آن سرزمین منتقل کند . وى هنگامى موفق عمل مىکند که رسانههاى همگانى و روزنامههاى کشور محل ماموریتش را به سوى خود جذب کند و با برپایى نشستهایى در معرفى هنرهاى کشورش به سرزمین محل ماموریت توفیق به دست آورد . لازم است وى با مراکز فرهنگى و دانشگاهى پیوند نزدیکى برقرار کند و با دادن منابع مختلف، نظیر عکس، اسلاید، فیلم و . . . به کسانى که نسبتبه ایران و فرهنگ شرق ابراز علاقه مىکنند، به شکل غیرمستقیم فرهنگ ایران را معرفى کند . رایزن لازم است نشستهاى مختلفى راجع به فرهنگ سرزمینش برگزار کند تا جایى که دانشجویان پایان نامههایشان را به ایران اختصاص دهند و به دنبال آن در جلسات شرقشناسى دانشگاهها، ایران موقعیت ویژهاى پیدا کند . خانههاى فرهنگ ایران در کشورهایى نظیر پاکستان لازم است مرکز مراوده فرهنگى نسل جوان باشد . طبیعتا رایزن فرهنگى براى انجام تمام این کارها باید با زبان و تاریخ و فرهنگ ایران آشنایى کامل داشته باشد و کسى که به عنوان رایزن فرهنگى اعزام مىشود، لازم است در کشور خودش شناخته شده باشد و در کشور محل ماموریتش هم حداقل دو مقاله چاپ کرده باشد . منطقىترین اعزام رایزن این است که استادان دانشگاه در دورههاى حداقل یکساله در این زمینه شرکت کنند و سپس به شرط آشنایى کامل با زبان فارسى و آشنایى با زبان کشور مقصد، اعزام شوند . پس از اعزام هم آنها باید تحت آموزشهاى مداوم قرار داشته باشند و دو بار در سال کنگرهاى تشکیل شود تا اطلاعاتشان تازه شود .»
به نظر فردرو دبیر شوراى فرهنگ عمومى، انجام تمام اینها در صورتى امکانپذیر است که یک مشکل اساسى در رابطه با رایزنىهاى فرهنگى حل شود; این مشکل عدم هماهنگى در امر فعالیتهاى فرهنگى است . مثلا اساسا هیچ کس نه در داخل و نه در خارج کشور از اصول سیاستهاى فرهنگى اطلاع کافى ندارد و همین کمبود، بس است تا فعالیتهاى رایزنان فرهنگى با ابهام و سرگشتگى همراه باشد . همچنین در حال حاضر مراکزى که در حوزههاى مختلف فرهنگى در زمینه ارتباطات خارجى فعالیت مىکنند، اطلاعى از فعالیتهاى یکدیگر ندارند . دهها مرکز فرهنگى دچار معضل ناهماهنگى هستند . از طرفى به نظر مىرسد که سازمان ارتباطات اسلامى، هنوز نتوانسته نظم و نسق مشخصى براى ارتباط با سایر تشکیلات داخلى ایجاد کند . بنابراین وحدت رویهاى براى پیشبرد سیاستهاى فرهنگى در خارج از کشور وجود ندارد .
به خاطر برخى شائبهها و ناهماهنگىها، مدتها وزارت امور خارجه اعتقاد داشت که رایزنى فرهنگى باید زیر مجموعه این وزارتخانه باشد; چون تاکنون این طور به نظر مىرسیده که رایزنان فرهنگى، سفرایى با دیدگاهها و رفتارها و تعلقات جناحى، جدا از خط دیپلماسى کشور و وزارت امور خارجه و سفارتخانههاى ایران هستند; در حالى که به نظر کاظم جلالى، عضو کمیسیون امنیت ملى و سیاستخارجى مجلس که سابقه کار در وزارت خارجه را هم دارد، بخش فرهنگى مؤثرترین عنصر در دیپلماسى یک کشور است که مىتواند بستر ساز حضور موفق دیپلماتها در عرصه کار دیپلماسى باشد . «خود ما امروز به این موضوع قایل هستیم که دلایل موفقیت دنیاى غرب در مقابل جهان سوم، استفاده مناسب از عنصر فرهنگ است و لازمه اینکه فرهنگ بتواند راه پیشبرد دیپلماسى را هموار کند، این است که یک کشور داراى فرهنگى قوى و باسابقه باشد و نیز نمایندگانى با کفایت و فرهنگ شناس و اهل فکر و ذوق و هنر، نمایندگى چنین فرهنگى را در خارج به عهده داشته باشند . کاظم جلالى نماینده مجلس معتقد است که ما از فرهنگى قوى و پرسابقه برخورداریم، منتها در مورد اعزام نمایندگان فرهنگى ضعفهایى داریم . مثلا به نظر نمىرسد که نمایندگان فرهنگى ما از شرایط لازم براى معرفى فرهنگ کهن ایران برخوردار باشند . در حد آشنایى اجمالى خودم مىگویم که ما در زمینه اعزام نیروهایمان موفق عمل نکردیم و اصل شایستهسالارى را رعایت نکردیم و در این کار روابط جاى ضوابط را گرفته . اغلب نمایندگان فرهنگى به سن پختگى نرسیدهاند; زبان کشور محل ماموریتشان را نمىدانند و نمىتوانند با صراحت فرهنگ کشورمان را مطرح و معرفى کنند . رایزن فرهنگى لازم است داراى جذابیتهاى شخصیتى باشد و هر جذابیتى در فرهنگ ایرانى، باید در شخصیت او نمود پیدا کرده باشد . ظاهر مناسب، علم، وقار، متانت، توانایى بحث و جدال از جمله شرایط لازم براى نماینده فرهنگى است . از طرفى هم گویا نمایندگىهاى مختلف اعم از سیاسى، اقتصادى و فرهنگى، جزایرى جداگانه هستند; در حالى که همه آنها باید ابزارهایى در دست دیپلماسى کشور باشند وگرنه دیپلماسى عملا آشفته و ناکارآمد خواهد بود .
در حال حاضر تصویرى که دنیا از ایران ساخته با تصویرى که افراد خارجى پس از دیدار از ایران به دست مىآورند، متفاوت است و علت تفاوت هم این است که رایزنان فرهنگى نتوانستهاند تصویر کاذبى را که از ایران ترسیم شده، تصحیح کنند . با این همه ماموریتهاى فرهنگى جذاب است . چون اساسا دریافتهاى خارج از کشور، نسبتبه دریافتهاى داخل کشور بسیار بیشتر است و بسیار پیش مىآید که رایزنى که به خارج مىرود، به جاى انگیزههاى کارى، رقم دریافتى را ملاک قرار مىدهد .»
به عبارتى رایزنىهاى فرهنگى ایران نتوانستهاند نقش مورد انتظار را در دیپلماسى کشور ایفا کنند . دکتر ورجاوند مىگوید: «غالب رایزنها حتى به زبان فارسى و فرهنگ ایرانى تسلط کافى ندارند و به زبان محل ماموریت هم وارد نیستند . کار ساماندهى رایزنىهاى فرهنگى هم به نحو قابل قبولى صورت نمىگیرد . غیر قابل تصور است که رایزنها با میراث فرهنگى و حوزههاى هنرى ارتباط نداشته باشند . مجالس داستانسرایى برپا نکنند و کنفرانسهایى در رابطه با معمارى و هنر قبل و بعد از اسلام تشکیل ندهند . حتى اگر سینماى ایران در این زمینه تاثیراتى به جا گذاشته، دلایل خاصى داشته و ربطى به فعالیت رایزنىهاى فرهنگى ندارد . بنابراین در حالى که انتظار مىرفتبه خاطر وقوع انقلاب از نظر فرهنگى، تاثیر معقول و گستردهترى در جهان بر جا بگذاریم، شاهد آنیم که شخصیت فرهنگى و تاریخى ما به نحو مطلوبى معرفى نشده . در شرایطى که ترکیه 200 مدرسه در تاجیکستان بنا کرده، ما براى مردمى که با وجود داشتن زبان فارسى نمىتوانند خط ساده فارسى را بخوانند، کار زیادى نکردیم و به جاى آن کتابهایى را معرفى کردیم که کشش ندارند و فقط واکنش منفى ایجاد مىکردند .»
از سال 1945 بخش فرهنگى به عنوان یکى از ستونهاى دیپلماسى وارد عرصه روابط بین الملل شد و حالا پس از قریب به شش دهه از تولد رایزنىهاى فرهنگى در جهان، لازم است از خود بپرسیم که چه اندازه توانستهایم از این مؤلفه مهم سیاستخارجى براى پیشبرد منافع ملىمان بهره ببریم؟
از سال 1945 بخش فرهنگى به عنوان یکى از ستونهاى دیپلماسى وارد عرصه روابط بین الملل شد و حالا پس از قریب به شش دهه از تولد رایزنىهاى فرهنگى در جهان، لازم است از خود بپرسیم که چه اندازه توانستهایم از این مؤلفه مهم سیاستخارجى براى پیشبرد منافع ملىمان بهره ببریم؟