توسعه مجموعه های مسکونی متراکم در جهان از دهه ۶۰ میلادی به این سو، به اهمیت یافتن مفهوم «کیفیت سکونت» و به دنبال آن ابداع سنجه های رضایتمندی سکونتی و روش های گوناگون سنجش آن منجر شده است. این رویکرد به پیدایش پژوهش های مختلف در علوم مرتبط با فضا و مکان انجامید. تمایل به ارزیابی کیفیت سکونت در برنامه «مسکن مهر» به عنوان بزرگترین پروژه ساخت مسکن در تاریخ ایران، از این قاعده مستثنی نیست. بااین حال ارزیابی مطالعات مختلف نشان می دهد پژوهش های سنجش کیفیت که در قالب روش های متعارف پیمایش محیطی و براساس تعریف سنجه های ازپیش تعیین شده به انجام رسیده، نتوانسته است تأثیر مثبتی در بهبود شرایط محیط های مسکونی موصوف برجای گذارد. این نوشتار درصدد بررسی دلایل ناکارآمدی این پژوهش ها و عدم تحقق نتایج موردانتظار از آنهاست؛ فرایند نقد مطالعات انجام شده به این باور هدایت شده که دلیل اصلی عدم توفیق، روش شناسی پژوهش هاست. از یک سو جدایی گزینی مؤلفه های پیمایش شده و عدم توجه به وجه یکه و یگانه سکونت در قالب کل نگر و از سوی دیگر محدودشدنِ مطالعات، به نگره و زاویه دید پژوهشگر به یک وجه خاص که برآمده از بافتار حوزه نظری پژوهش ها است، دو دلیل اصلی بی اثرشدن این مطالعات نتیجه شده است.