چکیده

Iranian Studies, a facet of Orientalism, has long intrigued Western academia. This research explores the alignment of the Institute of Iranian Studies (IFI) of the Austrian Academy of Sciences (ÖAW) with Edward Said's Postcolonial Theory, questioning if IFI's work mirrors Said's views on the colonial roots of Orientalism. The research posits that the IFI's undertakings neither manifest a colonial inclination nor align seamlessly with Said's theoretical framework. To substantiate this claim, four seminal publications from the IFI were subjected to a directed content analysis based on constructing a research categories matrix, influenced by Said's postcolonial paradigm (Orientalism). Within this matrix, columns demarcate four representational domains: Politics, Society, Culture, and Religion, while rows differentiate six dichotomous concepts, including Similarity-Difference; Equality-Inferiority; Internal Convergence-Divergence; External Convergence-Divergence; Progress-Backwardness; and Freedom-Despotism. The findings suggest that the IFI's selected works portray Iran in a predominantly positive light across all domains. Thus, it appears that the IFI's 21st-century scholarly contributions diverge from Edward Said's postcolonial critique of Orientalism, with distinct differences in approach and perspective. However, considering Said's critique primarily targets works of English-speaking Orientalists from colonial powers, the conclusions of this research don't necessarily counter his theory. It suggests caution in generalizing Said's framework to German-speaking Orientalists, or more specifically, to the outputs of the IFI.

تحلیل بازنمایی ایران در آثار منتخب مؤسسه ایران شناسی اتریش: دیدگاه پسااستعماری

ایران شناسی به مثابه شاخه ای از شرق شناسی، همواره مورد توجه محافل علمی غربی بوده است. این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین فعالیت های پژوهشی مؤسسه ایرانشناسی اتریش و نظریات پسااستعماری ادوارد سعید انجام شده است. پرسش اصلی پژوهش این است که آیا فعالیت های پژوهشی این مؤسسه با نظریات سعید مبنی بر استعماری بودن شرق شناسی هم خوانی دارد یا خیر. فرضیه پژوهش این است که فعالیت های پژوهشی مؤسسه ایرانشناسی اتریش، لزوماً جهت گیری استعماری نداشته و با نظریات سعید هم خوانی ندارد. برای آزمون این فرضیه، 4 کتاب منتخب موسسه به شیوه «تحلیل محتوای هدایت شده» بر پایه ساخت «ماتریس مقوله های پژوهش» که از نظریه پسااستعمارى (شرق شناسى) سعید استخراج شده است، تحلیل شده اند. در ستون های این ماتریس، چهار حیطه بازنمایی «سیاست»، «جامعه»، «فرهنگ» و «مذهب» و در ردیف های آن، شش مقوله دووجهی (مثبت و منفی) «تشابه-تفاوت»؛ «همسانی-فروتری»؛ «همگرایی-واگرایی درونی»؛ «همگرایی-واگرایی بیرونی»؛ «پیشرفت-عقب ماندگی» و «آزادی-استبداد» از یکدیگر متمایز شده اند. یافته ها نشان می دهد که ایران در آثار منتخب مؤسسه ایران شناسی اتریش در هر چهار حوزه سیاست، جامعه، فرهنگ و مذهب به شکل مثبت بازنمایی شده است. بنابراین به نظر می رسد که فعالیت های علمی-پژوهشی مؤسسه ایران شناسی اتریش در سده بیست ویکم با گفتمان پسااستعماری ادوارد سعید در نقد شرق شناسی هم خوانی زیادی نداشته و تفاوت های مهمی در نگرش ها و رویکردها مشاهده می شود. با این همه، از آنجاکه نظریه سعید عمدتاً بر پایه تحلیل آثار شرق شناسان تبعه قدرت های استعماری -که عمدتاً انگلیسی زبان بودند- بنا شده است، نتایج پژوهش حاضر را نمی توان در تضاد با نظریه وی دانست. از این رو بهتر است عنوان داشت که نظریه سعید به آثار مستشرقین آلمانی زبان یا دست کم آثار پژوهشی مؤسسه ایران شناسی اتریش، قابل تعمیم نیست.

تبلیغات