زهد و قناعت؛ وظیفه حاکمان
منبع:
فرهنگ کوثر 1389 شماره 81
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی اخلاق کاربردی اخلاق حرفه ای اخلاق سیاسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت نظری تعلیم و تربیت و حکومت
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت دینی
آرشیو
چکیده
متن
در جوامع گوناگون بشری، با توجه به حاکمیت نوع فرهنگ بر آن جامعه، براى حاکمان و کارگزاران وظایف و اختیاراتى تعریف و تبیین میشود تا حاکمان به تناسب وظیفهاى که به عهده میگیرند و با توجه به اختیاراتى که دارند، به وظیفه و مسئولیت خود بپردازند.
یکى از وظایفى را که فرهنگ اسلامى براى حاکمان مسلمان در حکومت دینى در نظر گرفته، «زهد و قناعت» در طول زندگى و خصوصاً در دوران حاکمیت آنها میباشد. لذا در این نوشتار، از گفتار و سیره امام علی(علیه السلام) بهرهمند میشویم.
دو واژه «زهد و قناعت» با توجه به معانى آنها، شباهت و تفاوتهایى دارند که در مرحله اول، معانى آنها را ذکر و سپس به ذکر نمونهها و آثارشان میپردازیم.
زهد: به معناى بیرغبتى به یک امر، رها کردن شیء و دورى کردن از آن است.[1] و زاهد کسى است که به کالاى دنیا و خوشیها و لذایذ آن، بیرغبتى نشان دهد.
قناعت: به معناى بسنده کردن به مقدار کم از کالاى مورد نیاز است و رضایت به چیزى است که نصیب انسان میشود.[2]
وجه تشابه این دو واژه، ابراز بینیازى از طرف انسان است نسبت به چیزى که به دست آورده و یا اینکه به دست نیاورده است. اما تفاوت زهد با قناعت، در این موضوع است که «زهد» یک امر سلبى است؛ یعنى عدم تمایل به نعمتهاى دنیا و دورى از آنچه که در اختیار انسان است و «قناعت»؛ یعنى کافى دانستن آنچه که هست و این، یک امر وجودى و ایجابى است.
زهد در مقابل رغبت و علاقهمندى قرار میگیرد و قناعت در مقابل حرص و طمع.
امام علی(علیه السلام) زهد را این چنین معرفى مینماید:
«الزُّهْدُ کُلُّهُ بَیْنَ کَلِمَتَیْنِ مِنَ الْقُرْآنِ: قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ «لِکَیْلاَ تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ، وَ لاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ» وَ مَنْ لَمْ یَأْسَ عَلَى الْمَاضِی وَ لَمْ یَفْرَحْ بِالْآتِی فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَیْهِ؛ زهد کلاً بین دو جمله از قرآن قرار دارد. خداى تعالى فرمود: «آنچه را که از دست دادهاید، به خاطرش غمگین نشوید و آنچه را که خدا به شما داده است، به خاطرش مغرور نگردید». و هر کس که بر گذشته تأسف نخورد و به آن چیزى که به او روى میآورد، خوشحال نشود دو طرف زهد را به دست آورده است».[3]
زهد، نوعى حالت روانى است که در وجود آدمى حالت تأثیرناپذیرى از رخدادها و امورى که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده اتفاق خواهد افتاد را به وجود میآورد و موجب عدم توجّه به دلبستگى به آنچه که در زمان حال در اختیار انسان است، میشود.
در قرآن کریم دو واژه «زهد و قناعت» به کار نرفته است. از مشتقات «زهد» کلمه «زاهدین» به کار رفته است: )وَ کانُوا فیهِ مِنَ الزّاهِدینَ([4] و از مشتقات «قناعت» هم واژه «قانع» به کار رفته است: )فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَر(،[5] که هر دو واژه مرتبط با معناى اصلى این دو واژه است اما در دو آیه دیگر به مفهوم زهد و قناعت اشاره شده است: ) لِکَیْلا تَحْزَنُوا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا ما أَصابَکُمْ(؛ [6]«به خاطر آنچه که از دست میدهید و یا به دست میآورید، غمگین نشوید».
و همچنین ) لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ([7]
واژه زهد و قناعت در نهج البلاغه بیش از 15 بار به کار رفته است که به برخى از آنها اشاره خواهیم کرد.
در فرهنگ غنى اسلام، در ارتباط با موضوع «زهد و قناعت» مطالب فراوانى را مى توان یافت که امام علی(علیه السلام) در لابه لاى خطبهها، نامهها و کلمات قصارشان اشارههاى ظریفى به این موضوع دارد.
وظیفه حاکمان
عثمان بن حنیف، یکى از استانداران منصوب از طرف امام(علیه السلام) براى شهر بصره است. وى از ویژگیهاى شخصیتى خاصى برخوردار است. وقتى که وارد این شهر شد، یکى بزرگان شهر با ترتیب دادن یک مهمانى مفصل و دعوت از بزرگان و ثروتمندان، استاندار منصوب امام(علیه السلام) را هم دعوت کرده و از او به خوبى پذیرایى کرد. وقتى خبر این ماجرا به گوش امام(علیه السلام) رسید، امام نامهاى مفصّل و عتاب آلود به وى نوشت و یادآورى کرد که:
«أَلاَ وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی بِهِ وَ یَسْتَضِیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ؛ أَلاَ وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَى مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ، وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ؛ آگاه باش که هر پیروی، پیشوایى دارد که از او تبعیت میکند و از نور دانش او روشنى میگیرد. آگاه باش که امام شما از دنیاى خودش به دو جامه فرسوده و از خوراکش به دو قرص نان اکتفا کرده است».[8]
امام(علیه السلام) در این عبارت، این نکته را یادآورى میکند که حاکم و کارگزار، خوراک و پوشاکش بایستى به اندازه متعارف و معمولى باشد. و یادآورى شیوه رفتار خودش براى عثمان بن حنیف صرفاً یادآورى رفتار مناسب حاکم است و این اکتفا کردن امام(علیه السلام)، همان قناعت و زهدى است که به عنوان وظیفه از آن نام بردیم و الاّ ایشان در همین نامه اشاره میکند که: «وَ لَوْ شِئْتُ لاَهْتَدَیْتُ الطَّرِیقَ إِلَى مُصفَّى هذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هذَا الْقَمْحِ، وَ نَسَائِجِ هذا الْقَزِّ؛ من اگر میخواستم، میتوانستم از عسل پاک و از مغز گندم و بافتههاى ابریشم براى خود غذا و لباس فراهم آورم».[9]
امام به عنوان الگوى حاکم اسلامى درباره وظیفه کارگزاران اشاره میکند که: « وَ إِنَّما هِی نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى لِتَأْتِیَ آمِنَةً یَوْمَ الْخَوْفِ الْأَکْبَرِ؛ البته من وجودم را به وسیله تقوا، تربیت و پرورش میدهم تا در روز قیامت با حالت آرام به نزد پروردگار درآید».[10]
این برخورد امام(علیه السلام) این نکته را به اثبات میرساند که بایستى مواظب رفتار کارگزار بود و کوچکترین رفتار غیر زاهدانه وى را کنترل کرد و این کنترل، وظیفه مردم و زعماى جامعه است.
ما دو نمونه از رفتار زاهدانه امام(علیه السلام) را یادآورى میکنیم تا راهگشاى زندگى حاکمان و کارگزاران باشد.
الف) روزى براى امام(علیه السلام) فالوده آوردند. امام به خوبى و پاکیزه بودن آن نگاه کرد و چیزى از آن نخورد و فرمود: «حلال و پاکیزه است و حرام نیست؛ ولى خوش ندارم خودم را به چیزى که عادت ندادهام، عادت دهم...».[11]
ب) روزى امام(علیه السلام) روزه بود و به جگر کباب شده میل داشت. امام این غذا را تهیه کرد اما هنگام افطار، فقیرى به منزل امام(علیه السلام) آمد. امام فرمود: غذا را به فقیر بده تا در قیامت در نامه ما خوانده نشود که لذات بهشتى را در زندگى دنیا از بین بردید و از لذات دنیایى برخوردار و دلباخته آن بودید».[12]
آثار فردى و اجتماعى زهد و قناعت
الف) ایثار
زاهد و قانع، ساده و بیتکلف و در کمال قناعت زندگى میکند و برخود سخت میگیرد و دیگران را بر خود ترجیح میدهد تا دیگران را به آسایش برساند و آنچه را دارد، به نیازمندان میبخشد. نمونههاى فراوانى را در رفتار ائمه میتوان یافت که ایثارگرى آنها را نشان میدهد.
1. امام علی(علیه السلام) از دسترنج خود هزار برده را آزاد کرد.
2. امام علی(علیه السلام) شبها به فقیران غذا میرساند و اموال و باغهاى خود را که در مدینه احداث کرده بود، وقف عموم کرد.[13]
3. امام حسن(علیه السلام) دو بار تمام اموال خودش را به نیازمندان بخشید.
4. امام سجاد(علیه السلام) شبها به وضعیت نیازمندان رسیدگى میکرد.
زهد و قناعت، دو اثر بر جاى میگذارد:
1. اثر فردی، که فرد هر آنچه را از دست میدهد، نگران آن نیست.
2. اثر اجتماعی، که افراد نیازمند نگرانى خود را با به دست آوردن مقدارى مال برطرف میکنند.
ب) همدردى با نیازمندان
محرومان وقتى که افراد مرفه پیرامون خود را میبینند، دچار رنج بیشترى میشوند. کارگزاران متعهد در برابر این موقعیت، احساس مسئولیت میکنند و در صدد تغییر وضعیت برمیآیند و با از خود گذشتگی، اقدام به ترمیم نابهسامانى فقیران مینمایند و با شرکت در غم آنها، موجب تسکین خاطر فقیران میشوند. امام علی(علیه السلام) در این باره میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ، کَیْلاَ یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ؛ خداوند بر پیشوایان عادل واجب کرده است که خودشان را در حد ضعیفترین مردم قرار دهند تا فقر و بیچارگى فقیر، او را به سرکشى وادار نسازد».[14]
ج) ترویج فرهنگ دینی
رفتار زاهدانه و قناعت پیشه کارگزار، موجب میشود که فرهنگ معنویت در بین مردم گسترش یابد و مردم را از فروافتادن در دام حرص و طمع نجات دهد؛ زیرا مردم، کارگزار را الگوى رفتارى خود قرار میدهند و هر رفتارى که از حاکم سر زند، آن را سرمشق خود به حساب میآورند و اگر کارگزار منتسب به دین باشد، رفتار وى رنگ دینى به خود میگیرد. براى این که ضد ارزشها، رنگ و لعاب دینى به خود نگیرند باید رفتار زاهدانه داشته باشد تا موجب گسترش روحیه قناعت ـ که جزو فرهنگ دینى است ـ بشود.
امام علی(علیه السلام) نقش زهد را آن چنان والا میداند که میفرماید:
«اَلزُّهْدُ اَصْلُ الدّینِ، اَلزُّهْدُ ثَمَرَةُ الدِّینِ، اَلزُّهْدُ اساسُ الدّینِ؛ زهد، اصل و میوه و اساس دین است».[15]
د) جلب محبت مردم
حاکم مسلمان با رفتار زاهدانه خود، در حد افراد ضعیف جامعه زندگى میکند تا قلوب مردم را به سوى حق بکشاند و آرامش روحى را به جامعه تزریق کند. امام علی(علیه السلام) در این باره میفرماید:
«خداوند، مرا پیشواى مردم قرار داد و بر من واجب کرد که در مورد خودم و غذا و آشامیدنى و پوشاکم چون محرومان بر خود سخت گیرم تا فقیر به فقر و سادگى من اقتدا کند».[16]
حضرت سلیمان(علیه السلام) با توجه به اینکه حاکم بر تمام امور کشورش بود، پس از سان دیدن از بزرگان ارتش خود، نزد فقرا میآمد و میفرمود: «فقیر با فقرا زندگى میکند».
ﻫ ) امنیت و آرامش جامعه
دل کندن از دنیا و دیدن حقیقت آن، ریشههاى تعارض درونى و بیرونى بین انسانها را میزداید و با ترویج فرهنگ زهد و قناعت در جامعه و الزام کارگزاران به چنین رفتاری، آرامش خاطر و دورى از نزاع، در بین جوامع انسانى پدیدار میگردد.
امام علی(علیه السلام) در این باره میفرماید:
«... وَ لاَ کَنْزَ أَغْنَى مِنَ الْقَنَاعَةِ، وَ لاَ مَالَ أَذْهَبُ لِلْفَاقَةِ مِنَ الرِّضَا بِالْقُوتِ. وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى بُلْغَةِ الْکَفَافِ فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَةَ؛ ... و هیچ گنجى بینیاز کنندهتر از قناعت و هیچ مالى در فقرزدایى از بینبرندهتر از رضایت دادن به روزى نیست و کسى که به اندازه کفایتِ زندگى از دنیا بردارد، به آسایش دست یابد».[17]
در این حکمت، امام(علیه السلام) به عوامل ظاهرى و باطنى آرامش اشاره میکند که عبارتاند از:
1. قناعت، عامل آرامش بخش است.
2. رضایت به روزی، یکى از عوامل فقرزدایى در جامعه است.
3. اکتفا به اندازه نیاز، آرامش خاطر فرد و جامعه را فراهم میسازد.
و) تقویت روحیه آزادگى در جامعه
با بررسى برخى رویدادهاى تاریخى به این نتیجه میرسیم که حکومتها و ملتهایى به خاطر برخوردارى از برخى امکانات مادى و دنیوی، حاضر شدهاند قراردادهاى سنگینى را که استقلال جامعه را از بین میبرد، بپذیرند.
اگر جامعه به حالت زهد و قناعت برسد و در برابر فشارها مقاومت کرده و به خاطر برخوردارى از موقعیت دنیایی، عزت و آزادگى و استقلال خود را از دست ندهد، به آنچه که از این موقعیت دنیوى دارد، اکتفا میکند و با تلاش و کوشش سعى میکند که موقعیتهاى دنیوى بهترى را به دست آورد.
اگر کارگزار چنین روحیهاى داشته باشد، این روحیه تقویت میشود و اگر چنین روحیهاى نداشته باشد، بایستى او را به داشتن چنین روحیهاى وادار نمود. امام علی(علیه السلام) وقتى که شنید شریح قاضى خانهاى به 80 دینار خریده و براى این خریدش گواه گرفته و امضا زدهاند، امام با نگاه خشم آلودى به او فرمود:
«أما إنَّکَ لَوْ کُنْتَ أتَیْتَنى عِنْدَ شِرائِکَ مَا اشْتَرَیْتَ لَکَتَبْتُ لَکَ کِتاباً عَلى هذِهِ النُّسْخَهِ، فَلَمْ تَرْغَبْ فى شِراءِ هذِهِ الدّارِ بِدِرْهَمٍ فَما فَوْق؛ اما اگر در هنگام خرید، به نزد من آمده بودی، براى تو سندى مینوشتم که دیگر براى خرید آن به درهمى یا بیشتر رغبت نمیکردی».[18]
و امام در ادامه همین توبیخ، به نکتهاى اشاره میکند که بیانگر خروج از کمند زهد و قناعت است و فروافتادن در دام رغبت و حرص به امورى که این حالت را از جامعه میزداید و به نوعی، ویروس عزت فروشى را در جامعه سرایت میدهد:
« اشْتَرَى هذَا الْمُغْتَرُّ بِالْأَمَلِ، مِنْ هذَا الْمُزْعَجِ بِالْأَجَلِ، هذِهِ الدَّارَ بِالْخُرُوجِ مِنْ عِزِّ الْقَنَاعَةِ، وَالدُّخُولِ فِی ذُلِّ الطَّلَبِ وَ الضَّرَاعَةِ؛ این خانه را فریب خورده آزمند از کسى که از این جهان رخت بر میبندد، به قیمتى که او را از قناعت خارج ساخته و به خوارى دنیاپرستى کشانده، خریده است».[19]
ز) رشد تولید و پسانداز
منابع جامعه یا براى تولید کالا و یا براى خدمات مصرفى به کار گرفته میشود. اگر بخواهیم منابع بیشترى به تولید اختصاص دهیم بایستى از بخش خدمات مصرفى بکاهیم تا پسانداز صورت گیرد.
زهد و قناعت کارگزاران و به تبع آن مردم، مصرف آنها را کاهش داده و پس انداز را در جامعه افزایش میدهد. انسان زاهد و قانع چون کار و تولید را عبادت میداند، با هدایت پساندازهاى اندک جامعه به سوى تولید، زمینههاى اشتغال را فراهم میکند. اشتغال، درآمد را به دنبال دارد و درآمد، میتواند تولید بیشتر و در عین حال رسیدگى به حال نیازمندان را در پیداشته باشد و این دو عمل، (تولید بیشتر و رسیدگى به حال محرومان)، وظیفه قطعى کارگزاران حکومتى است.
امام علی(علیه السلام) پس از اینکه قطعه زمینى از «فیء» را که پیامبر تقسیم کرده بود، به ایشان تعلق گرفت، در آن چشمهاى جارى ساخت و نام آن را «یَنْبُع» گذاشت و فرمود: «این صدقه قطعى براى حجاج خانه خدا و رهگذران است، فروخته و بخشیده نمیشود و به ارث نمیرسد».[20]
ح) زهد و قناعت و تثبیت حکومت
کارگزار حکومت اسلامى در برابر مردم وظیفه سنگینى بر عهده دارد. یکى از وظایف کارگزار، تثبیت موقعیتهاى حکومتى است براى اینکه با بودن حکومت اسلامی، اصل دین هم حفظ خواهد شد و آثار آن به بار خواهد نشست.
رفتار زاهدانه و قانعانه کارگزار، بزرگترین عامل تثبیت حکومت خواهد بود؛ زیرا زمینه اصلاح فکرى و تقویت مبانى اعتقادى مردم را نسبت به حکومت فراهم مینماید. امام علی(علیه السلام) قناعت را براى تثبیت حکومت کافى میداند و میفرماید:
« کَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْکاً، وَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ نَعِیماً؛ قناعت براى دولتمند شدن و خوش خلقى براى فراوانى نعمت، کافى است».[21]
و حتى امام(علیه السلام) پویایى و بالندگى جامعه را وابسته به رفتار زاهدانه و قانعانه کارگزاران و مردم میداند و در برابر این سؤال که منظور از «حَیاةً طَیِّبَةً» در آیه )فَلَنُحْیِیَنّهُ حَیاةً طَیِّبَةً[22]( چیست؟ میفرماید که زندگانى پاک، همان قناعت و زهد است که باید در جامعه سارى و جارى باشد.[23]
پینوشتها________________________________________
[1] . مجمع البحرین، شیخ فخرالدین طریحی، ج3، ذیل لغت «زهد».
[2] . همان، ذیل لغت «قنع».
[3] . نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت439.
[4] . یوسف/20.
[5] . حج/43.
[6] . آل عمران/153.
[7] . حدید/23.
[8] . نهجالبلاغه، نامه 45.
[9] .همان.
[10] . همان.
[11] . بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج40، ص327.
[12] . موسوعة الامام على بن ابى طالب، محمد محمدى ریشهری، ج9، ص166.
[13] . بحارالانوار، ج41، ص240.
[14] . نهج البلاغه، خطبه209.
[15] . میزان الحکمه، محمد محمدى ری شهری، ج4، ص250.
[16] . اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج2، ص371.
[17] . نهج البلاغه، حکمت 371.
[18] . همان، نامه3.
[19] . همان.
[20] . بحارالانوار، ج41، ص39.
[21] . نهج البلاغه، حکمت 229.
[22] . نحل/97.
[23] . نهج البلاغه، حکمت، 229.
یکى از وظایفى را که فرهنگ اسلامى براى حاکمان مسلمان در حکومت دینى در نظر گرفته، «زهد و قناعت» در طول زندگى و خصوصاً در دوران حاکمیت آنها میباشد. لذا در این نوشتار، از گفتار و سیره امام علی(علیه السلام) بهرهمند میشویم.
دو واژه «زهد و قناعت» با توجه به معانى آنها، شباهت و تفاوتهایى دارند که در مرحله اول، معانى آنها را ذکر و سپس به ذکر نمونهها و آثارشان میپردازیم.
زهد: به معناى بیرغبتى به یک امر، رها کردن شیء و دورى کردن از آن است.[1] و زاهد کسى است که به کالاى دنیا و خوشیها و لذایذ آن، بیرغبتى نشان دهد.
قناعت: به معناى بسنده کردن به مقدار کم از کالاى مورد نیاز است و رضایت به چیزى است که نصیب انسان میشود.[2]
وجه تشابه این دو واژه، ابراز بینیازى از طرف انسان است نسبت به چیزى که به دست آورده و یا اینکه به دست نیاورده است. اما تفاوت زهد با قناعت، در این موضوع است که «زهد» یک امر سلبى است؛ یعنى عدم تمایل به نعمتهاى دنیا و دورى از آنچه که در اختیار انسان است و «قناعت»؛ یعنى کافى دانستن آنچه که هست و این، یک امر وجودى و ایجابى است.
زهد در مقابل رغبت و علاقهمندى قرار میگیرد و قناعت در مقابل حرص و طمع.
امام علی(علیه السلام) زهد را این چنین معرفى مینماید:
«الزُّهْدُ کُلُّهُ بَیْنَ کَلِمَتَیْنِ مِنَ الْقُرْآنِ: قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ «لِکَیْلاَ تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ، وَ لاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ» وَ مَنْ لَمْ یَأْسَ عَلَى الْمَاضِی وَ لَمْ یَفْرَحْ بِالْآتِی فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَیْهِ؛ زهد کلاً بین دو جمله از قرآن قرار دارد. خداى تعالى فرمود: «آنچه را که از دست دادهاید، به خاطرش غمگین نشوید و آنچه را که خدا به شما داده است، به خاطرش مغرور نگردید». و هر کس که بر گذشته تأسف نخورد و به آن چیزى که به او روى میآورد، خوشحال نشود دو طرف زهد را به دست آورده است».[3]
زهد، نوعى حالت روانى است که در وجود آدمى حالت تأثیرناپذیرى از رخدادها و امورى که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده اتفاق خواهد افتاد را به وجود میآورد و موجب عدم توجّه به دلبستگى به آنچه که در زمان حال در اختیار انسان است، میشود.
در قرآن کریم دو واژه «زهد و قناعت» به کار نرفته است. از مشتقات «زهد» کلمه «زاهدین» به کار رفته است: )وَ کانُوا فیهِ مِنَ الزّاهِدینَ([4] و از مشتقات «قناعت» هم واژه «قانع» به کار رفته است: )فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَر(،[5] که هر دو واژه مرتبط با معناى اصلى این دو واژه است اما در دو آیه دیگر به مفهوم زهد و قناعت اشاره شده است: ) لِکَیْلا تَحْزَنُوا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا ما أَصابَکُمْ(؛ [6]«به خاطر آنچه که از دست میدهید و یا به دست میآورید، غمگین نشوید».
و همچنین ) لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ([7]
واژه زهد و قناعت در نهج البلاغه بیش از 15 بار به کار رفته است که به برخى از آنها اشاره خواهیم کرد.
در فرهنگ غنى اسلام، در ارتباط با موضوع «زهد و قناعت» مطالب فراوانى را مى توان یافت که امام علی(علیه السلام) در لابه لاى خطبهها، نامهها و کلمات قصارشان اشارههاى ظریفى به این موضوع دارد.
وظیفه حاکمان
عثمان بن حنیف، یکى از استانداران منصوب از طرف امام(علیه السلام) براى شهر بصره است. وى از ویژگیهاى شخصیتى خاصى برخوردار است. وقتى که وارد این شهر شد، یکى بزرگان شهر با ترتیب دادن یک مهمانى مفصل و دعوت از بزرگان و ثروتمندان، استاندار منصوب امام(علیه السلام) را هم دعوت کرده و از او به خوبى پذیرایى کرد. وقتى خبر این ماجرا به گوش امام(علیه السلام) رسید، امام نامهاى مفصّل و عتاب آلود به وى نوشت و یادآورى کرد که:
«أَلاَ وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی بِهِ وَ یَسْتَضِیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ؛ أَلاَ وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَى مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ، وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ؛ آگاه باش که هر پیروی، پیشوایى دارد که از او تبعیت میکند و از نور دانش او روشنى میگیرد. آگاه باش که امام شما از دنیاى خودش به دو جامه فرسوده و از خوراکش به دو قرص نان اکتفا کرده است».[8]
امام(علیه السلام) در این عبارت، این نکته را یادآورى میکند که حاکم و کارگزار، خوراک و پوشاکش بایستى به اندازه متعارف و معمولى باشد. و یادآورى شیوه رفتار خودش براى عثمان بن حنیف صرفاً یادآورى رفتار مناسب حاکم است و این اکتفا کردن امام(علیه السلام)، همان قناعت و زهدى است که به عنوان وظیفه از آن نام بردیم و الاّ ایشان در همین نامه اشاره میکند که: «وَ لَوْ شِئْتُ لاَهْتَدَیْتُ الطَّرِیقَ إِلَى مُصفَّى هذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هذَا الْقَمْحِ، وَ نَسَائِجِ هذا الْقَزِّ؛ من اگر میخواستم، میتوانستم از عسل پاک و از مغز گندم و بافتههاى ابریشم براى خود غذا و لباس فراهم آورم».[9]
امام به عنوان الگوى حاکم اسلامى درباره وظیفه کارگزاران اشاره میکند که: « وَ إِنَّما هِی نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى لِتَأْتِیَ آمِنَةً یَوْمَ الْخَوْفِ الْأَکْبَرِ؛ البته من وجودم را به وسیله تقوا، تربیت و پرورش میدهم تا در روز قیامت با حالت آرام به نزد پروردگار درآید».[10]
این برخورد امام(علیه السلام) این نکته را به اثبات میرساند که بایستى مواظب رفتار کارگزار بود و کوچکترین رفتار غیر زاهدانه وى را کنترل کرد و این کنترل، وظیفه مردم و زعماى جامعه است.
ما دو نمونه از رفتار زاهدانه امام(علیه السلام) را یادآورى میکنیم تا راهگشاى زندگى حاکمان و کارگزاران باشد.
الف) روزى براى امام(علیه السلام) فالوده آوردند. امام به خوبى و پاکیزه بودن آن نگاه کرد و چیزى از آن نخورد و فرمود: «حلال و پاکیزه است و حرام نیست؛ ولى خوش ندارم خودم را به چیزى که عادت ندادهام، عادت دهم...».[11]
ب) روزى امام(علیه السلام) روزه بود و به جگر کباب شده میل داشت. امام این غذا را تهیه کرد اما هنگام افطار، فقیرى به منزل امام(علیه السلام) آمد. امام فرمود: غذا را به فقیر بده تا در قیامت در نامه ما خوانده نشود که لذات بهشتى را در زندگى دنیا از بین بردید و از لذات دنیایى برخوردار و دلباخته آن بودید».[12]
آثار فردى و اجتماعى زهد و قناعت
الف) ایثار
زاهد و قانع، ساده و بیتکلف و در کمال قناعت زندگى میکند و برخود سخت میگیرد و دیگران را بر خود ترجیح میدهد تا دیگران را به آسایش برساند و آنچه را دارد، به نیازمندان میبخشد. نمونههاى فراوانى را در رفتار ائمه میتوان یافت که ایثارگرى آنها را نشان میدهد.
1. امام علی(علیه السلام) از دسترنج خود هزار برده را آزاد کرد.
2. امام علی(علیه السلام) شبها به فقیران غذا میرساند و اموال و باغهاى خود را که در مدینه احداث کرده بود، وقف عموم کرد.[13]
3. امام حسن(علیه السلام) دو بار تمام اموال خودش را به نیازمندان بخشید.
4. امام سجاد(علیه السلام) شبها به وضعیت نیازمندان رسیدگى میکرد.
زهد و قناعت، دو اثر بر جاى میگذارد:
1. اثر فردی، که فرد هر آنچه را از دست میدهد، نگران آن نیست.
2. اثر اجتماعی، که افراد نیازمند نگرانى خود را با به دست آوردن مقدارى مال برطرف میکنند.
ب) همدردى با نیازمندان
محرومان وقتى که افراد مرفه پیرامون خود را میبینند، دچار رنج بیشترى میشوند. کارگزاران متعهد در برابر این موقعیت، احساس مسئولیت میکنند و در صدد تغییر وضعیت برمیآیند و با از خود گذشتگی، اقدام به ترمیم نابهسامانى فقیران مینمایند و با شرکت در غم آنها، موجب تسکین خاطر فقیران میشوند. امام علی(علیه السلام) در این باره میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ، کَیْلاَ یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ؛ خداوند بر پیشوایان عادل واجب کرده است که خودشان را در حد ضعیفترین مردم قرار دهند تا فقر و بیچارگى فقیر، او را به سرکشى وادار نسازد».[14]
ج) ترویج فرهنگ دینی
رفتار زاهدانه و قناعت پیشه کارگزار، موجب میشود که فرهنگ معنویت در بین مردم گسترش یابد و مردم را از فروافتادن در دام حرص و طمع نجات دهد؛ زیرا مردم، کارگزار را الگوى رفتارى خود قرار میدهند و هر رفتارى که از حاکم سر زند، آن را سرمشق خود به حساب میآورند و اگر کارگزار منتسب به دین باشد، رفتار وى رنگ دینى به خود میگیرد. براى این که ضد ارزشها، رنگ و لعاب دینى به خود نگیرند باید رفتار زاهدانه داشته باشد تا موجب گسترش روحیه قناعت ـ که جزو فرهنگ دینى است ـ بشود.
امام علی(علیه السلام) نقش زهد را آن چنان والا میداند که میفرماید:
«اَلزُّهْدُ اَصْلُ الدّینِ، اَلزُّهْدُ ثَمَرَةُ الدِّینِ، اَلزُّهْدُ اساسُ الدّینِ؛ زهد، اصل و میوه و اساس دین است».[15]
د) جلب محبت مردم
حاکم مسلمان با رفتار زاهدانه خود، در حد افراد ضعیف جامعه زندگى میکند تا قلوب مردم را به سوى حق بکشاند و آرامش روحى را به جامعه تزریق کند. امام علی(علیه السلام) در این باره میفرماید:
«خداوند، مرا پیشواى مردم قرار داد و بر من واجب کرد که در مورد خودم و غذا و آشامیدنى و پوشاکم چون محرومان بر خود سخت گیرم تا فقیر به فقر و سادگى من اقتدا کند».[16]
حضرت سلیمان(علیه السلام) با توجه به اینکه حاکم بر تمام امور کشورش بود، پس از سان دیدن از بزرگان ارتش خود، نزد فقرا میآمد و میفرمود: «فقیر با فقرا زندگى میکند».
ﻫ ) امنیت و آرامش جامعه
دل کندن از دنیا و دیدن حقیقت آن، ریشههاى تعارض درونى و بیرونى بین انسانها را میزداید و با ترویج فرهنگ زهد و قناعت در جامعه و الزام کارگزاران به چنین رفتاری، آرامش خاطر و دورى از نزاع، در بین جوامع انسانى پدیدار میگردد.
امام علی(علیه السلام) در این باره میفرماید:
«... وَ لاَ کَنْزَ أَغْنَى مِنَ الْقَنَاعَةِ، وَ لاَ مَالَ أَذْهَبُ لِلْفَاقَةِ مِنَ الرِّضَا بِالْقُوتِ. وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى بُلْغَةِ الْکَفَافِ فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَةَ؛ ... و هیچ گنجى بینیاز کنندهتر از قناعت و هیچ مالى در فقرزدایى از بینبرندهتر از رضایت دادن به روزى نیست و کسى که به اندازه کفایتِ زندگى از دنیا بردارد، به آسایش دست یابد».[17]
در این حکمت، امام(علیه السلام) به عوامل ظاهرى و باطنى آرامش اشاره میکند که عبارتاند از:
1. قناعت، عامل آرامش بخش است.
2. رضایت به روزی، یکى از عوامل فقرزدایى در جامعه است.
3. اکتفا به اندازه نیاز، آرامش خاطر فرد و جامعه را فراهم میسازد.
و) تقویت روحیه آزادگى در جامعه
با بررسى برخى رویدادهاى تاریخى به این نتیجه میرسیم که حکومتها و ملتهایى به خاطر برخوردارى از برخى امکانات مادى و دنیوی، حاضر شدهاند قراردادهاى سنگینى را که استقلال جامعه را از بین میبرد، بپذیرند.
اگر جامعه به حالت زهد و قناعت برسد و در برابر فشارها مقاومت کرده و به خاطر برخوردارى از موقعیت دنیایی، عزت و آزادگى و استقلال خود را از دست ندهد، به آنچه که از این موقعیت دنیوى دارد، اکتفا میکند و با تلاش و کوشش سعى میکند که موقعیتهاى دنیوى بهترى را به دست آورد.
اگر کارگزار چنین روحیهاى داشته باشد، این روحیه تقویت میشود و اگر چنین روحیهاى نداشته باشد، بایستى او را به داشتن چنین روحیهاى وادار نمود. امام علی(علیه السلام) وقتى که شنید شریح قاضى خانهاى به 80 دینار خریده و براى این خریدش گواه گرفته و امضا زدهاند، امام با نگاه خشم آلودى به او فرمود:
«أما إنَّکَ لَوْ کُنْتَ أتَیْتَنى عِنْدَ شِرائِکَ مَا اشْتَرَیْتَ لَکَتَبْتُ لَکَ کِتاباً عَلى هذِهِ النُّسْخَهِ، فَلَمْ تَرْغَبْ فى شِراءِ هذِهِ الدّارِ بِدِرْهَمٍ فَما فَوْق؛ اما اگر در هنگام خرید، به نزد من آمده بودی، براى تو سندى مینوشتم که دیگر براى خرید آن به درهمى یا بیشتر رغبت نمیکردی».[18]
و امام در ادامه همین توبیخ، به نکتهاى اشاره میکند که بیانگر خروج از کمند زهد و قناعت است و فروافتادن در دام رغبت و حرص به امورى که این حالت را از جامعه میزداید و به نوعی، ویروس عزت فروشى را در جامعه سرایت میدهد:
« اشْتَرَى هذَا الْمُغْتَرُّ بِالْأَمَلِ، مِنْ هذَا الْمُزْعَجِ بِالْأَجَلِ، هذِهِ الدَّارَ بِالْخُرُوجِ مِنْ عِزِّ الْقَنَاعَةِ، وَالدُّخُولِ فِی ذُلِّ الطَّلَبِ وَ الضَّرَاعَةِ؛ این خانه را فریب خورده آزمند از کسى که از این جهان رخت بر میبندد، به قیمتى که او را از قناعت خارج ساخته و به خوارى دنیاپرستى کشانده، خریده است».[19]
ز) رشد تولید و پسانداز
منابع جامعه یا براى تولید کالا و یا براى خدمات مصرفى به کار گرفته میشود. اگر بخواهیم منابع بیشترى به تولید اختصاص دهیم بایستى از بخش خدمات مصرفى بکاهیم تا پسانداز صورت گیرد.
زهد و قناعت کارگزاران و به تبع آن مردم، مصرف آنها را کاهش داده و پس انداز را در جامعه افزایش میدهد. انسان زاهد و قانع چون کار و تولید را عبادت میداند، با هدایت پساندازهاى اندک جامعه به سوى تولید، زمینههاى اشتغال را فراهم میکند. اشتغال، درآمد را به دنبال دارد و درآمد، میتواند تولید بیشتر و در عین حال رسیدگى به حال نیازمندان را در پیداشته باشد و این دو عمل، (تولید بیشتر و رسیدگى به حال محرومان)، وظیفه قطعى کارگزاران حکومتى است.
امام علی(علیه السلام) پس از اینکه قطعه زمینى از «فیء» را که پیامبر تقسیم کرده بود، به ایشان تعلق گرفت، در آن چشمهاى جارى ساخت و نام آن را «یَنْبُع» گذاشت و فرمود: «این صدقه قطعى براى حجاج خانه خدا و رهگذران است، فروخته و بخشیده نمیشود و به ارث نمیرسد».[20]
ح) زهد و قناعت و تثبیت حکومت
کارگزار حکومت اسلامى در برابر مردم وظیفه سنگینى بر عهده دارد. یکى از وظایف کارگزار، تثبیت موقعیتهاى حکومتى است براى اینکه با بودن حکومت اسلامی، اصل دین هم حفظ خواهد شد و آثار آن به بار خواهد نشست.
رفتار زاهدانه و قانعانه کارگزار، بزرگترین عامل تثبیت حکومت خواهد بود؛ زیرا زمینه اصلاح فکرى و تقویت مبانى اعتقادى مردم را نسبت به حکومت فراهم مینماید. امام علی(علیه السلام) قناعت را براى تثبیت حکومت کافى میداند و میفرماید:
« کَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْکاً، وَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ نَعِیماً؛ قناعت براى دولتمند شدن و خوش خلقى براى فراوانى نعمت، کافى است».[21]
و حتى امام(علیه السلام) پویایى و بالندگى جامعه را وابسته به رفتار زاهدانه و قانعانه کارگزاران و مردم میداند و در برابر این سؤال که منظور از «حَیاةً طَیِّبَةً» در آیه )فَلَنُحْیِیَنّهُ حَیاةً طَیِّبَةً[22]( چیست؟ میفرماید که زندگانى پاک، همان قناعت و زهد است که باید در جامعه سارى و جارى باشد.[23]
پینوشتها________________________________________
[1] . مجمع البحرین، شیخ فخرالدین طریحی، ج3، ذیل لغت «زهد».
[2] . همان، ذیل لغت «قنع».
[3] . نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت439.
[4] . یوسف/20.
[5] . حج/43.
[6] . آل عمران/153.
[7] . حدید/23.
[8] . نهجالبلاغه، نامه 45.
[9] .همان.
[10] . همان.
[11] . بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج40، ص327.
[12] . موسوعة الامام على بن ابى طالب، محمد محمدى ریشهری، ج9، ص166.
[13] . بحارالانوار، ج41، ص240.
[14] . نهج البلاغه، خطبه209.
[15] . میزان الحکمه، محمد محمدى ری شهری، ج4، ص250.
[16] . اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج2، ص371.
[17] . نهج البلاغه، حکمت 371.
[18] . همان، نامه3.
[19] . همان.
[20] . بحارالانوار، ج41، ص39.
[21] . نهج البلاغه، حکمت 229.
[22] . نحل/97.
[23] . نهج البلاغه، حکمت، 229.