مطالعه رابطه احساس محرومیت نسبی و کیفیت زندگی با رویکرد اسلامی (مطالعه موردی: شهروندان تهرانی) (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
بهزیستی و رفاه یکی از اهداف انسانی همه مکاتب اقتصادی است. از آنجایی که در اسلام تأکید بر فطرت انسانی است، کیفیت زندگی نمی تواند خارج از اهداف اقتصاد اسلامی تلقی شود. حیات، بزرگ تر ین موهبتی است که خداوند به انسان ها عطا کرده است. داشتن زندگی مطلوب همواره آرزوی بشر بوده و هست. کیفیت زندگی مفهومی است که برای ترسیم رفاه در جامعه و انسان به عنوان زیربنای توسعه در نظر گرفته می شود. در این مقاله به دنبال یافتن پاسخی برای این مسأله هستیم که احساس محرومیت نسبی چه رابطه ای با کیفیت زندگی افراد دارد. جمعیت آماری این پژوهش را افراد 18سال به بالا که در سال1400در شهر تهران ایران ساکن بوده تشکیل داده اند. روش تحقیق پیمایشی و اطّلاعات با تکنیک مصاحبه رو در رو در قالب پرسش نامه، گردآوری شده است. حجم نمونه 404 نفر و نمونه ها به روش نمونه گیری احتمالی تصادفی بلوک بندی شهری از بین پنج منطقه (شمال، جنوب، شرق، غرب، مرکز) انتخاب شده اند. برای داوری در باب فرضیات، از آزمون ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چند متغیره و تحلیل مسیر استفاده شده است. یافته ها نشان می دهد که: با افزایش احساس محرومیت نسبی شهروندان، کیفیت زندگی کاهش می یابد و بالعکس. با این بیان که با افزایش احساس محرومیت نسبی ابتدا کیفیت زندگی به شدت کاهش می یابد و سپس از شدت نزولی بودن آن کاسته می گردد. نکته حائز اهمیت در این پژوهش این است که واحدهای ابتدایی افزایش احساس محرومیت نسبی اثر بیشتری بر کاهش کیفیت زندگی دارد. که به احتمال زیاد دلیل آن پذیرش احساس نابرابری توسط مردم و درونی کردن آنها در گذر زمان باشد.Investigating the relationship between the relative deprivation feelings and the quality of life with an Islamic approach (Case Study: Tehran Citizens)
Wellbeing and prosperity is one of the human purposes of all the economic schools. Since, there is an emphasis on the human nature in Islam, we could not consider the quality of life outside the purposes of economics in Islam. life is the biggest blessing that God has gifted to humans. Having a desirable life has always been and is the will and desire of the man. The quality of life is a concept that has been considered as a basis of development for portraying the wellbeing of the Society and the humans. This thesis aims to find an answer to the question that what relationship has been between the relative deprivation feelings and the quality of life in peoples. The statistical population of this investigation has been comprised of the eighteen years and older residents of The city of Tehran in the year 1400. The method of this research was survey study and the information collected by the technique of face to face in the format of questionnaire. The magnitude of this study was four hundred and four people and the samples were selected using the possible random sampling of city blocking between the five regions ( north, south, east, west and center). For judgement regarding the assumptions, we have used the Pearson#8217;s coefficient correlation test, path analysis and the multivariate regression. The findings showed that; increasing the relative deprivation feelings reduced the quality of life in the citizens and vice versa. With this saying, by increasing the relative deprivation feelings, at first, the quality of life reduces heavily and then, decreases its descending intensity. The important matter in this investigation is that the elementary units of increase in the relative deprivation feelings have more affects on decreasing the quality of life. It#8217;s likely reason is adoption the feelings of inequality by peoples and internalizing them by passing of time.